تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ابراهیم چارگامه : باعرض سلام و تشکر از برادر روحانی جهت روایتی که نوشته بله درست است چون خودهستم م هم بودم ملای روستا میرعبدالله هستم ممنونم از آقای اعرابی وهمه برادران والسلام علیکم و رحمته الله -
پگاه : چقدر از شنیدن خبر فوتشون ناراحت شدم، من ورودی سال ۸۵ بودم اما در این سالها به کرات از ایشون و کلاسهاشون یاد میکردم، خیلی اتفاقی خواستم سرچ کنم ببینم صفحه ای دارن که بتونم از بیان شیوا و دانش ایشون استفاده کنم که این خبر رو دیدم. از نظر دانش، خلق وخو، مهربانی، بیان و تقریبا هر چیزی که میتونستم به عنوان یک ... -
ناشناس : سلام ودرود فراوان ... در مورد خانه عالم ک قسمتی را اقای اهنگری توضیح دادن و در دوران مسئولیت بنده پیگیر تغییر کاربری این خانه عالم بودم البته هر سال مبالغی به این امر تخصیص پیدا میکرد و سازمان تبلیغات به نمایندگی اقای مصطفی داربی خودشان هزینه میکردن و متولی این بنا اوقاف وسازمان تبلیقات بود چون اجازه ... -
جعفر آهنگر دارابی : سلام آقا ابراهیم ✍ خیلی خوشحال شدم از این خبری که نوشتی؛ انصافاً کار دکتر ستوده خیلی بزرگوارانه و قابل احترامه. واقعاً باید حرمت و آرامش کسانی که عمرشون رو پای علم و فرهنگ این مملکت گذاشتن، حفظ بشه. اینکه قراره «خانهی علاج» برای استراحت و پیگیری درمان استادان ساخته بشه، یه قدم درست و قشنگه. دمت گرم که بهش ... -
احمد باقریان ساروی : سلام علیک جناب آقای طالبی سب خنذه جنابعالی این بود که به ذهن مبارکت خطور کرد که خدا را را مانند انسان فرض کرد که به کنیزی نیاز دارد در حالی که چنین نیست در عربی برای برده مرد کلمه عبد و برای برده زن کلمه امه را به کار میبرند که در فارسی ترجمه میشود به (بنده) و (کنیز) و مقصود در هر دو مطیع محض بودن انسان در ... -
rajamenang : Thanks for finally writing about > حاکمان؛ مقابله با ملت در درون، منازعه با چند دولت در بیرون :: دامنهی دارابکلا < Loved it! -
مهدی مقتدایی : تا وقتی که روحانی در راستای امور باشد ، اینگونه نخواهد شد. -
ناشناس : سلام جناب طالبی ۱. چرا در حمایت از ایران تظاهرات کنند، وقتی اسراییل را به زمین چسباندیم و به التماس افتادند؟ ۲. خالی شدن صندلیها به خاطر شرارتهای اسراییل بود که البته به خاطر جنایتهایش در غزه. و این که مخالف دولت اسراییل هم نیستند. و این که طرفدار حماس هم نیستند، اما طرفدار ملت فلسطین هستند ... خوبه یا ... -
عبدالرحیم اباذری : ✅ چگونه غنی سازی، ما را در علم هسته ای و اقتصاد فقیر کرد؟ ✍️ محسن رنانی مناقشه اتمی ایران ۲۰سال است با ایجاد بیثباتی مستمر، آب را بر روی بذر توسعه ایران بسته است؛ و با گشودن راه ورود نظامیان به همه عرصهها، هوای توسعه را آلوده کرده است؛ و با گسترش راههای مخفیکاری و فرار از قانون (به بهانه مشکلات ... -
محمد عبدی سنه کوهی : با درود آقا مدیر در این مورد چه پزشکیان را دفتردار نظام و چه تدارکاتچی حاکمیت بنامیم باز او شانس آورد که چنین اتفاقی افتاد که نوشته کیهانی ها رو دستش بدهند تا از رویش بخواند... زیرا اگر یادت باشه در شعارهای سال ۱۴۰۱ دل طرفداران رییسی خون شد که ملت یک شعار رو علیه او بدهند چون مردم می دانستند که او هیچکاره ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- دارابکلایی ها
- مدرسه فکرت
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
مهر ۱۴۰۴
۱۶
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۷
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مهمترین کلاس درس پیامبر اکرم ص
به آیین این پیامبرم افتخار می کنم در آیم
سخنی با فرمانده سپاه تهران
سخنی موجز با برادر حسنزاده. نگارش ۱۲ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران یعنی برادر حسن حسنزاده دیروز ۱۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ گفت "اجازه نمیدهیم حتی یک مو از سر رهبر عزیزمان کم شود."
سلام برادر حسنزاده. بسیارخوب، خاب. نه نکوهیده، که ستوده است قصد قربت آن فرمانده. اما صحبت در میان ملت این است پس چرا نتوانستید آن شب ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ جان و پیکر و پا و تنِ پاره پاره شدهی آن تعداد فرماندهان ژنرال و زبده از سران سپاه و اطلاعات سپاه و ستاد کل نیروهای مسلح را از ترور یک شبه و آسان و به چشمبههم زدن، نجات دهید؟! و این جور بد، غافلگیر نشوید که در کام اسرائیل این چنین شَهدِ عسل نریزید تا در تاریخ جعلی آن نظام مصنوع، شیرینی نزند؟! و فکر ملت را به این حیرت به آج و واج نرسانید؟! کمی فکر کنید بعد جملهسازی را شروع نمایید.
تهدید، دیگر بالقوه نیست برادر، بالفعل شد، زندگی در تهران برای حکومتگران و مقامات آن، ناامن شد، بهشدت بیایمن. چه بدانی، چه ندانی. اما این را همه میدانند. اجرکم عندالله آقای فرمانده سپاه تهران. والسلام.
به مناسبت ماه محرمالحرام و حرمت به امام حسین علیهالسلام و یاران، بر خودم لازم میدانم یک نکته هم بگویم این ایام حزن و ماتم آن امام مدفون به ارض کربلا و بینانگذار واقعهی سراسر انسانی و عرفانی و حماسی عاشورا:
مرحوم بدیعالزمان فروزانفر در تقریرات ص ۹۴ معتقد بود «در زمان پیامبر اکرم ص مردم متوجهی عمل بودند، نه سرگرم بحث و تفتیش عقیده!»
با این نقل قول خواستم بگویم: هان! همانا، امام حسین علیه السلام کوشید مردم عصرش را به عقیده و عمل برگردانَد، نه به تفتیش و تعقیب همدیگر و اجبار سَلیقه و اِعمال سُلطه. آن امام سیدالشهداء علیه السلام، مکتبش و مرامش و مرادش با عبادت و عرفه و عقل و عمل پر بود ، نه از حرف و صحبت صِرف و تفتیش مردم.
محرم و امام حسین
نگارش ۶ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی : معاویه حاکم بود؛ از پایتختش شام (=سوریه) بر مکه و مدینه و کوفه و بلاد دورتر فرمانروایی میکرد. اسلام توسط حکومت تبعیضی و تفسیری، بهشدت وارونه شده بود. سال ۶۰ هجرت، او مُرد. پسرش یزید، ازین سلسله بر اسلام و مسلمانان سلطه یافت. در مدینه، کسان فرمانبَرِ مطیعِ محضِ خود را سراغ امام حسین علیه السلام فرستاد که برای حکمرانی خود بر مردم، بیعت بستانَد. امام سیدالشهداء اباعبدالله علیه السلام، با شهامت، دست رد زد و در برابر جور یزید ایستاد. این حرکت امام حسین، آغاز یک واقعهی دلخراش اما عقیدهساز شد. ادامه برای متن بعد.
اما نتیجه تا این جا، این است، هر انسان -که امروزه شهروند نام دارد- آزاد است به حاکم بد و حکومت فاسد، دست رد بزند و جانش هم ایمن باید بماند. این جواز، از حرکت حسینی آقا حضرت سیدالشهداء، نشئت گرفت و راه آزادگان گردید تا بردهی حاکمان و بدسِگالان نگردند.
جا دارد یاد کنم از تازهترین کسانی که اینک نیستند و اسرائیل با بهره از اصل غافلگیری، به طرفةالعینی ترورشان کرد؛ ارقام آنان درشت است که نمیشود نام بُرد. تعدادیشان، از نزدیک بر من آشنا بودند. گویا میان دو حکومت، آتش، موقتا" متوقف شد و به «بس» بودنِ آتش تن دادند، شاید هم یک حالت مرموز برای قوسی دگر، باشد. البته آقاخامنهای در سخنی تصویرشدهی غیرزنده، در مورد آن طرف گفت که «در زیر ضربات جمهوری اسلامی، تقریباً از پا در آمد و لِه شد.» و این سخنش را باید کارشناسان دانشِ برآوُردِ استراتژیک، ارزیابی کنند و ملت را آگاهی واقعی دهند که "لِه"شدگی اسرائیل چیست و "تقریباً از پا در آمد" از نظر علوم نظامی و فرهنگ مخاصمه، به چه معناست. تسلیت به ایران برای ماه محرم و ترور نظامیان ارشد "نظام" و از دست دادن تعدادی زیاد از شهروندان بیگناه و غیرنظامی و دانشوران علم اتمی.
یازده عزاداری در ایران
یازده عزاداری در ایران. دو منبر و دویست قار اِسکان. در ایران یازده عزاداری گسترده، برپا میشود: ۱. محرم ۲. رحلت پیامبر اکرم ص ۳. چهل و هشتم مشهدالرضا ع ۴. فاطمیهی اول ۵. فاطمیهی دوم ۶. بیست و یکم احیاء شب شهادت امام علی ع ۷. شهادت امام جواد الائمه علیهم السلام ۸. سفرهی ابوالفضل س در خونهها ۹. شهادت شهدای گمنام دفاع مقدس که پلاک یا استخوان آنان کشف میشود ۱۰. مراسم برای چهارده خرداد ۶۸ و پانزده خرداد چهل و دو ۱۱. عزاداری حکومتی برای کسی که از سران نظام و یا فرد مشهور روحانیت حکومتی میمیرد. درین پست ولی، من فقط فاطمیهی دوم را کمی میگویم از بررسی بقیه میگذرم و یک خاطره از خونه درین راستا مینگارم و پایان یک روضه هم خودم میخوانم.
یک عضو داخلی دین، برای پیمانسِپُری حاکم -که خلیفه یعنی جانشین پیامبر اکرم ص خوانده میشد- خود را چنان مُحِقّ پنداشت که حتی حاضر شد خود را شتابآلود! به درِ خانهی گِلین فاطمه زهرا س «بَضعه» (=پارهی تن، گوشت، تابعه، وصلهی تن) رسول الله ص برسانَد و به ساحت تقدس آن کوثر دین صدمات برساند، که چه؟ که خشونتوار برای ابوبکر، حضرت امام علی بن ابی طالب را به سقیفه (سقف زیر پرده، در منزل بنی ساعده) بِکشانَد و بیعت بِستانَد. فاطمیه، ریشه در خشونت این فرد علیهی علی و فاطمه دارد که خود بعد از سه سال رهبری ابوبکر، به ده سال حکومت بر اسلام و مسلمین برسد. عمر از اسلام، حاکمیت نمیگرفت، او بر اسلام حکومت میکرد و بر مسلمین و حتی بلاد و اقالیم حکم میرانْد. عمر، تندخوییاش عام بود و در تاریخ ثبت است. تا آن حد خشن و مصلّب، که بر فاطمه س جسورانه و هتّاکانه رفتار کرد. صدمات، منجر به فاجعه شد و شیعه آن اتفاقات را وفات نمیداند، شهادت میداند زیرا ترور صورت داد، ترور جسارت به شخصیت یک زن و ترور شخص یک بانوی دین. شهادت فاطمه به دست کافرین و مشرکین نبود، ضربات یک عضو داخلی دین، آن هم صحابه پیکرش را جریح و به سمت جاندادن برد؛ یعنی کمتر از سه ماه پس از رحلت پیامبر اکرم ص پدر آن معصوم س.
اما خاطرهام از دو منبر و دویست قار اِسکان. خونهی ما دو منبر و دویست قار اِسکان بود. یک منبر سنگین بود از کبلآخوند پدربزرگم. اما منبر دگر سبک ساخته شد توسط پدرم از چوب ملَج. این منبر را مردم سه محلهی ما (حمومپیش، یورمله، ببخیل) برای روضهخوانی نذری خونههایشان، شب به امانت میبردند و روز بعد باید برمیگرداندند، وگرنه پدرم دیگر به آنان منبر قرض نمیداد! اما روی منبر ملاعلی کبلآخوند پدربزرگم -که همیشه لاک تندیرنونمان روی آن جاساز میشد تا موش نزند- توی خونهی ما هر سال، ساعت سه عصر، ده روز اول ماه محرم روضهخوانی برپا میشد. مجلسی فقط برای بانوان. سخنران دو روحانی خوشنام مرحومان: شخاحمدعمو آفاقی بود و آسید علی صباغ دارابی. چنان فراوان بانوان میآمدند که راهرو، حیاط، سکو، خاندله پر میشد. نون قندی، خرما، حلوا و چای، دائم خورانده میشد. به همین علت نوشتم دویست قار اِسکان. قار مخفف قوری، اِسکان زیر هم معلومه استکان و زیر یعنی نعلبکی. فاطمیهی دوم هم والدینم با هزینهی خود، با برپایی روضه در روستای سی و اندی خانواری مُرسم، به تمام اهالی آنجا درین روز آبگوشت نذری میدادند. از جزئیاتش بگذرم. عزاداری در ایران، مرسوم بوده و همچنان جزوِ فرهنگ دینی در آمده است.
آخر متن فقط یک حرف از دفترهایم جویم و گویم، بس. من آموختم که حضرت زهرا س معتقد بودند خداوند عدالت را برای «آرامش دل آدمها» خلق کرد و واجب نمود. هر جا عدل و عقل دیدید بندانیم دین هم همان است. این روز حزن، بر دلهای مالامالِ حُبّ به حضرت فاطمه تسلا باد. به تعبیر رسای زندهیاد دکتر علی شریعتی «فاطمه، فاطمه بود». یعنی خودش، بهتنهایی شخصیت خاص و کمال خاصش و خالصش را داشت. اما روضهی من، او را یک فرد داخل دین، زد، میگویند لگد زد، سیلی زد، حرف بد زد. آتش زد. خشونت کرد. هیاهو بلند کرد. اشکم جاری شد... روضهی من واسه فاطمه زهرا س همین بود. دامنه
پیامبر اکرم و تیمور لنگ
متن نقلی یک با ویرایش آزاد: از تحقیق میدانی آقای پرفسور حمیدالله در کتاب «جنگهای پیامبر»: در جنگهای پیامبر (ص) در ۲۷ سَریه و ۹ غزوه، فقط ۱۵۳ نفر کشته شدند. با توجه به آن که آن جنگها، دفاعی و تحمیلی بوده و مدینه را تهدید میکرد، و به آنان حمله میکردند، تمام سعی پیامبر (ص) این بود که جنگها با حداقل تلفات همراه باشد.»
نکتهی دامنه: پیامبر اکرم ص حتی فرمان میدادند رزمندگان اسلام حق ندارند یک شاخه درخت و یک بوته علف را آسیب زنند.
تندیس
مومیایی تیمور
قلمرو تیموریان در زمان مرگ تیمور
شجاع ترین کتاب
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی: میلاد محمد بن عبدالله ص به میزان بعثت حضرت محمد رسول الله ص ارزش معنوی دارد. باید «محمد»ی میبود تا «مَبعث»ی میشد. یک مردِ درستکارِ آمدهبهدنیا، آمادهی برانگیختگی برای نجات دنیا.
حالا پس از تولد وَ بعثت وَ هجرت وَ ساخت مدینهی دیانت وُ سیاست، این کتابِ آن آخرین فرستادهی حضرتِ آفریننده است که میان ما، زندگان را، زندگانی میبخشد؛ که به تعبیر من راستگوترین و شجاعترین کتاب است. راستگوترین؛ چون حتی آن نهیبها در وحی نیز درج شد. شجاعترین؛ چون چه کتابی قدرت دارد برای افراد شاخص راحت و ساده حرف بزند و حتی برای یوسف پیامبر «حتّی اذا هلک» تا آن که از دنیا رفت، به کار بِبرَد؟!
«و لَقَد جاءکُم یُوسُفُ مِن قبلُ بِالبیِّناتِ فما زِلتُم فی شکٍّ مِمّا جاءکُم بِه حتّی اذا هَلَکَ قُلتُم لَن یَبعَثَ اللهُ مِن بعدِهِ رسولاً کذلکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ مُرتابٌ»
اساساً اگر برای کمترین کسِ سیاست که مرده باشد واژهی هَلَکَ به کار روَد، موج افترا و هجوم ایجاد میشود که برای فلان مقام! لغت هلک استخدام کرد. حال آن که کتاب الله مجید برای نبی خود یوسف ع لفظ هلک آوُرد. قرآن واقعاً کتاب بدون سانسور است. اجازه نداشت یک حرف از وحی را از نقل و رساندن به مردم سانسور کند. این است که میبایست معتقد و عاشق قرآن شد؛ کتابی شجاع و راست. حتی آنجا در سورهی عبَس هم خدا و رسولش در بیان، سانسور نکردند: عَبَسَ وَ تَوَلَّىٰ. چهره در هم کشید و روی گردانید... چون که یک اعمی (=نابینا) آمده بود نزدش؛ فَاَنْتَ عَنهُ تَلَهَّىٰ: ولی تو [با رویگردانی] از او به دیگران میپردازی. کَلَّا اِنَّهَا تَذْکِرَةٌ. «این چنین [برخوردی شایسته] نیست، بیتردید این آیات قرآن مایهی پند است.»
پیامِ پیامبرِ اکرمِ من
پیامِ پیامبرِ اکرمِ من. پای در گهواره میکوبیدم، لابد مادرم در لالایی خود فرهنگِ «لا» گفتن را در گوشم خواند و حتماً ادبِ «اَشهَد» را در روحم دمید. کمتر مادری میشود پیدا کرد که از بدوِ شیرخوراندن، تا بلوغِ فرزندانش، از آموزاندنِ الفبای زیستن در سایهی پیام پربارِ پیامبر، اِبا کند. پس، من در همان گهواره، مسلمانیام آهنگ و بانگ گرفت. اینک که ارث و ژن، مرا مسلمان ساخت، در شصتُ دومین سال حیاتم -که کم نمانده به شصتُ سه برسم- خشنودم که پیامِ پیامبرِ اکرمِ من، در من زنده است و مرا به عقیده به مکتب خودش و زندگی زیرِ تعلیماتش وا داشت. همین قدر بر من بس، آنچه واقعاً بفهمم از ناحیهی رسول خاتم است، ایمان دارم به آن تمام. زیرا محمد، امینِ خدا، آخرین زبانِ واسطِ وحی در میان آخرین ایمانآورندگان به پیامبری برانگیخته از آسمان، است. زان پس است که آسمان، شکاف دریافت وحیاش بسته شد. و او، ختم همهی اخلاق و خاتمهی تمامی ایمان شد. نه فقط ایمان آوُردم به آوَردههایش، دوست هم میدارمَش تا به ابد، در آخرین حدّ لایههای حُبُ و پیچهای اطاعت. دو پیام آن خاتم نبوت برای من مژدگانی ابدی است: آن جا که آن ندا را سر داد: ای انسان! «جُستنِ آنچه مایهی سامان توست، نشانهی دنیادوستی نیست.» و نیز آن دگر پیامِ جهاننگر که فریاد برآوَرد:
شب هایم برای امام حسین

۱ در شب ۱
به قلم دامنه : ۱۷. ۴ . ۱۴۰۳ ، شب شب هایم برای امام حسین. امام حسین ع بر چه ساختاری یورش عقیدتی برد؟ به نظر من بر حکومت بر پایهی عربیت اُمیّهزادگان که کارگزاران آن، تازیان بودند. بر تازیان هم گرایش جاهلی چیرگی داشت، نه گرایش اسلامی. به قول مرحوم جلالالدین همایی، تمام ملل و از جمله ایرانیان در دولت بنیامیه «عموماً مَوالی خوانده میشدند.» یعنی بندگان، بردگان، نوکران که به حکم زور امویه، خوارِ خدمتگذار عرب باید میشدند. اما درین میان امام حسین ع برین ساختار ستم یورش بردند.
۲ در شب ۲
پورِ امیر المؤمنین امام حسین ع یگانه انگیزهاش این بود بدعتگری امویان را بازدارد و در برابر زندگییابی و تجدید حیات دوبارهی جاهلیت بایستد. با این دو کار، دو زنگار از چهرهی نورانی دیانت میزُدود: پلشتیهای حکومتی و جهل جامعهی اموی.
۳ در شب ۳
یاد و نشست برای سوگ امام حسین ع به گفتهی «میم. موحد» نویسندهی کتاب «حسینِ علی»، «کنارِ وحی» میمانَد. چون نخستین تلاش یزید این بود یادِ خاندان پیامبر اکرم ص را بستانَد، اما ناتوان مانْد. امام رضا -علیه السلام- از یک سوگخوان خواست تا سوگوارهی حسین ع بخواند. مقصد اصلی این سوگ به نظر من، داخل ماندن در شریعت است و ایدههای قیام کربلا را پیادهکردن؛ مانند: عشق در نماز، حقوق در جنگ، پرهیز از حمله، دفاع در قرارگاه، عرفان به هم، سپس عرفان به خدا. اسلام را دستِ در دست نگذاشتن، بلکه آن را برای هم رفتارکردن.
آیا شود جاروزن حرم امام هشتم شوم!
به قلم دامنه: تقریباً کسی نیست دلش نخواهد ثانیهی سال بارگاه امام هشتم نباشد، روی این حساب سراغ سخن از امام رضا ع رفتم نوشوندگی بهارم با آن امام مهربان شروع شود. سؤال شد از آن حضرت رئوف که سفله کیست؟ فرمود: "آن که، چیزى دارد که از خدا، بازَش دارد." بعد دیدم این را هم در جای دگر فرمود "برنامهی آموزش دین داشته باشید، در غیر این صورت، بادیهنشین و نادان محسوب مىشوید." هنوزم جالبتر این صحبت حضرت که نخستین بار دیدم که همیشه به اصحابش مىفرمود "بر شما باد به اسلحهی پیامبران." پرسیدند یا حضرت! اسلحهی پیامبران مگر چیست؟ فرمود: دعا.
آنگاه صاف رفتم قرآن که ببینم وحی چه میآورَد بر سینهام درین سحری که قراره صبحش سال کهنه نو شود مرا ببرَد به داخل سِنّی بالاتر، سالی نوتر. دیدم آیهی ۲۲ لقمان آمد چشمم. تدبر که چی هست. دهها ترجمه زیررو کردم یکی از دیگری بهتر روانآب جاری کردند اما جُرعهی حکیم رشیدالدین میبدی نوشانیتر بود بر عطشم. این طور برگردان شد آیه: "هر که روىِ خویش، سوىِ خویش، آهنگِ خویش با اللّٰه سُپارَد و او نیکوکار بوَد بىگمان، او دست در زَد در استوارتر گوشهاى و به اللّٰه گردد سرانجام همهی کار؛ و چنان بوَد که او خواهَد آیه اینه: و مَن یُسلِم وَجهَهُ اِلى اللهِ و هُوَ مُحسنٌ فَقَدِ استَمسکَ بِالعُروةِ الوُثقىٰ و اِلى اللهِ عاقبَةُ الامور. و روز نُوِم با شعر فیض کاشانی آغشته شد. ۱ . ۱ . ۱۴۰۳ ، با ادب: دامنه
هر خیال تو مرا عید نو و نوروزیست
شادیای دمبهدم آید به مبارکبادم
عید نوروز من آنست که بینم رویت
عید قربان که لقای تو کند بنیادم
مثلث بعثت، امامت، مهدویت

به خاطر یک مشت دلار
( ۱ )
به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامهی "خوزیها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیهی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام میرسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بینام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده میشودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیدهام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامهی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامهی "قدس" چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربههای متخلفانهی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص دادهشده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعهشناس در نامهی سرگشادهاش به رئیسجمهوری رئیسی) میفروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا میداند. مخلوطکردن با چای بیکیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشیها برای این که روزنامهی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامهی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همانزمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمعآوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیهی پروندهها، آب پاک!!! رویش میکشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.
( ۲ )
شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زردهی پرتوافکن چشم را مینوازد و بر زیبایی صحنه میافزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثهی روح را به جَست میآورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درختها را آراست. اول خیال میکنی رنگ زدهاند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایهی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.
( ۳ )
جایزهای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزهی ملی شهید باکری" برای نخستینبار به بهترین شهرداریهای کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس
رمان "خواهر" زندگی حضرت زینب س
رمان
"خواهر"
زندگی حضرت زینب س
چه آوَردی آمَنه؟!
وجوب شکوه در حرم رضوی

سه عکس قدیمی
حرم امام رضا (ع)
از (روزنامه اطلاعات)
صحنهی عرض ارادت
نهایت سپاس از خالق اثر زائر عزیز
نمای حرم از سمت
خیابان آیت الله سید عبدالله شیرازی
پَر طاووس
حرکت زیبای خادم حرم
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هر کس از اطراف حرم رضوی خاطرهای به ذهن دارد. از شبهایی که دورتادورش شیرداغ با فرنی میفروختند تا باقلای داغ با گُلپَر. این حرم از سال ۱۳۵۲ شروع کرد به توسعه و سازه در اطرافش که تا شعاع چند کیلومتر زمینهای آن باید چمن میشد اما سال ۱۳۵۶ اوضاع بازسازی به نحو دیگری رقم خورد و با وقوع انقلاب اسلامی اساس توسعهی اطراف حرم شکل و نقشهی خاصی پیدا کرد. سه عکس قدیمی (از روزنامه اطلاعات) بهخوبی اطراف حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۵۶ و نیز حضور زائران در پنجره فولاد (سال ۱۳۵۶) را نشان میدهد که کاملا" با شکل جدید حرم فرق دارد. من بر هرچه شکوهمندترشدن حرم باور دارم، باید مجلّل، با هنر، سرشار ذوق، آراسته به زیور و کتیبههایش قابل خواندن باش زیرا آسایش زائرین باید تأمین شود و انسان در آن چندساعت و چندروزی که حرم بیتوته و آمدوشد دارد با تماشای جلوههای حرم در خود شکوفایی و سُرور و شعَف احساس کند. البته چمن هم شکوه خود را دارد که باید صحنها و اطراف را به آن آراست و یکسره سنگ و تابش آفتاب نباشد. ایران جاهای معنویاش تماشایی بود زیرا در آن آب، سبزه، باغ، درخت، سکوت و شکوه جمع بود. من حرم را دوست دارم و هر چه دورش میگردم بازم تشنهتر برای دور بعدی مهیایم. زائران زیارتتان لابد بر دلتان نشست. این حسوحال، شکوه شما را همچنان تا زیارت آتی باشکوهتر نگاه میدارد. خاطرات حرم دل آدم را شبوروز به آن خِطهی طوس میدوزد تا باز در زیارت بعدی خاطرهی نوِی شکل گیرد. حرم، حقیقت مرکز خاطرات آدم است. سه عکس نو مال همین سه روز اخیر حرم امام ثامن ع است از زائری عارفپیشه، واصله به دامنه. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا.
مشهد مقدس و سه سخنِ امام رضا

مشهد مقدس
تصاویر رسیده به دامنه
پنجره فولاد (۲۴ شهریور ۱۴۰۲)
شب شهادت امام رضا علیه السلام
بست شیخ طوسی (۲۲ شهریور ۱۴۰۲)
دارالحجه جایگاه قبر امام رضا علیه السلام
نشر عکس :: سایت دامنه
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هنوز هم جا دارد از امام رضا -علیه السلام- بگویم. روز شهادت امام هشتم است که برای مردم ایران و زادگاهمان یک روز حزنانگیز خاص است که در دیار ما از دیرباز برای چنینروزی، مراسم سوگواری برپا میشد؛ هم در محل ما و هم توسط هیئت پایینتکیهی دارابکلا و خیل بیشمار مشتاقان امام رئوف از محلیهایمان در خودِ حرم مقدس آن امام هُمام (=بلندهمّت. سَرور. دلیر) پس؛ بهتر دیدم در "ستون روزِ" امروزم به سه سخن بسیارمهم حضرت رضا عالم آل محمد ص بپردازم که از کتابخانهی احادیث شیعه برداشت کرده و روی آن تنظیم و توضیح صورت دادم. سپاس بیکران از هنری که در تصاویر به کار رفته.
سخن یکم: پرسیدند از امام رضا که "بهترین بندگان" کیانند؟ پاسخ دادند: "آنان، که هر گاه نیکى مىکنند، خوشحال مىشوند، هر گاه بدى مىکنند، استغفار مىکنند، هر گاه چیزى به آنان داده مىشود، سپاس مىگویند، هر گاه مبتلا و گرفتار مىشوند، شکیبایى مىکنند، و هر گاه خشمگین مىشوند، عفو و گذشت مىکنند. منبع.
سخن دوم: این سخن هم روایت شده است از آن امام شهید ارض طوس: "کسى که، یکی از همنوعان و همدینان او براى کارى به او پناه آورد، ولى او، با آن که مىتواند، پناه ندهد و کارى برایش نکند، رشتهی ولایتِ خداى متعال را بُریده است. منبع.
سخن سوم: کسی از حضرت رضا پرسید: اى پسر پیامبر دربارهی قرآن چه مىفرمایى؟ فرمودند: قـرآن کلام خــداست، از آن فـراتر نـرویـد و هدایت را در غیرِ قرآن مَجویید که گمراه مىشوید. منبع. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا. تصاویر مشهد در ادامه:
مسیر مشهد مقدس فرق دارد
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هیچ مسیری، مسیر مشهد مقدس نمیشود. توی ایران را میگویم. مسیر حج و بقیع و دمشق و نجف و کربلا و کوفه و کاظمین و سامرا حرفش جدا. این مسیر مشهد با دل آدم چهها که نمیکند! هر مسیری برَوی وقتی به شهرش میرسی آدم غصهدار میشود حالا کجا قرار گیرم؟! الّا مشهد مقدس که نه فقط نزدیک شهر که حتی ۱۰۵ کیلومتری آن هم قلب انسان منقلب و دلش زیرورو میشود و همان لحظه دوست دارد بهترین کسانش همراهش بودند و لذتِ دیدار با آقا حضرت رضا امام رئوف ع را ثانیه ثانیه با هم بچشند. از دیدِ بنده مشهد قرارگاه "عملیات معنویت" است، قرارگاهی با رمز "یا ضامن آهو" امامی که حتی برای جان حیوان دل میسوزاند.
خیلیها طی چند روزی منتهی به سالروز رحلت و دو شهادت، مشهد مقیم شدند و حظ مذهبی بردند. اینک بسیاری هم سبدِ زیارت میبندند از زمین و هوا و قطار و ایرانپیما خود را لااقل در شب شهادت امام هشتم به حرم برسانند. قدر این لحظاتِ بودن در کنار امامِ مدفون به ارض توس را بدانید که وقتی به موطِن برگشتید حسرت میخورید که چرا در جای جای مسجد گوهرشاد، رواق رواق پشتِ رواق و صحن صحن پشتِ صحن و بست بست پس بست نماز نگزاردم که آن قطعه قطعهها به قول علامه طباطبایی -رحمةالله- مسجد و گواه روز قیامتم شوند؟! باری؛ تمام دور درون حرم و بیرون حرم را قدم قدم در یک شب ماه رمضانی پیموده بودم و هر چند متر چند متر، زانو میزدم نمازی میگزاردم که گواه من شوند و گناهانم بریزند. شما ای زائران آن قطعهی مینو و معنای ایران، اینک که آنجایید تا میتوانید در جاهای مختلف حرم با آقا حرف بزنید و دو رکعت، دو رکعت نماز بگزارید تا ردّی از شما در آن مکانِ مکین باقی بماند و ذخیرهی پروندهی آن دار شود که آخرت فقط توشه میخواهد. چه توشهای گرانبهاءتر از کارهای معنوی در درون و بیرون حرم مقدس مشهد مقدس. یک شعر گویم به گویش لطفی و تمام:
مرا کشاند قراری هزار شُکر آقامرا رساند قطاری هزار شُکر آقارسیدهام پِیِ کاری هزار شُکر آقادوباره این حرم آری هزار شُکر آقارسیدهام بتَکانی مرا زِ غیرِ رضارسیدهام که شوَم عاقبت بهخیرِ رضا
با تسلیت شهادت و ارادت و ادب به زائران کِرام
لایههای بیهمتای شخصیت پیامبر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزی شنید چند معلم قرآن و اسلام را که توسط آن حضرت -صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- به مناطقی از حجاز اعزام شدند تا مردم را به دین دعوت و آنان را تعالیمِ دین بیاموزند و از جهل به علم برسانند؛ به طرز فجیعی به شهادت رسیدند و اسیر گشتند که در تاریخ اسلام مشهور شد به قضیهی یوم الرجیع. این در حالی بود که بعد از جنگ محزونآفرین اُحد در آخر سال سوم هجری، جمعی از طایفهی "عُضَل" و "قاره" اظهار اسلام و تبعیت کردند و به خدمت پیامبر ص آمدند و درخواست چند نفر قاری و معلم قرآن نمودند برای تعلیم افراد طایفه خود و قوم لحیان. پیامبر خدا ص هم با پیشنهاد آنان موافقت کردند و ۶ نفر از بهترین قاریان قرآن را به سرپرستی حضرت "عاصم بن ثابت" س به محل فرستاد که در محلی به نام رجیع آنان را محاصره و ۴ نفر از آنان شهید و سرنوشت دو تن دیگر بسیار رقّتانگیز رقم خورده بود که دل پیامبر ص را ریش و بهشدت جریح ساخته بود که سرنوشتشان بدینگونه بود!
"و ۲ نفر دیگر به نامهای خبیب بن عدی و زید بن دثنیه اسیر و به مشرکان مکه در مقابل ثمن ناچیزی معامله کردند و مشرکان مکه در مدت ۲ ماه محرم و صفر آنان را شکنجه و آزار دادند و در ماه ربیع الاول سال چهارم هجری در تنعیم شهید کردند و قبر منور آنها در کنار جاده مکه- مدینه محفوظ است."
اهل مطالعه میدانند که پیامبر رحمت و با آن خُلق عظیم در برابر این جنایت و خیانت چه کردند و در فتح مکه هم که همهی جنگافروزان و دسیسهبازان را رها و بخشیدند اما عاملین آن روز فجیع معلمکُشی را هرگز نبخشیدند. آری؛ حضرت رحمة للعالمین در جای خود از شدت رفتار پرهیز نداشته، چرا که اَشدّاء کنار رُحَما، دین را میزان نگه میدارد. البته رحمت اصل است و شدت استنثناء، اما همین استنثناء در جای خود از اوجَب است و از اَهمّات در برابر مُهمات.
مسیر پاکزیستی اربعینی
به قلم دامنه: مسیر پاکزیستی اربعینی به نام خدا. سلام. بر من این پیام مخفی در دلم نجوا و الهام میکند که گویا زبارت اربعین رمز ظهور قائم آل محمد ص است. این تیترپردازی روزنامهی رسالت در امروز (۱۴ شهریور ۱۴۰۲) تصویر بالا، دلم را ربود. حیفم آمد جز اربعین، به چیزی دیگر بپردازم. فردا -روز اربعین- این امواج به آسمان خواهد رفت که ای فرشتگان خدا! عشقبازی ما را به خدا برسانید. ما تا نفَس میکشیم در راه اباعبدالله ع پا در رکاب رهبر عظیمالشأنمان آقاخامنهای دست از طلب و هدف برنمیداریم. ای زائران! ای عاشقان! ای حائران! شماها دل ماها را به خودتان مشغول داشتهاید. همهی ماها پیش شماهاییم. اِسقاط اینجاهاییم ولی واقعا" پیش شماهاییم. اینجا ایران از هر کوی و برزن -همه- دلمشغول رزم و بزم شما پیادهرَوانِ کوی دوست هستند. این امام حسین ع کیست که دنیا برایش این گونه حرارتواره حرکت کرده است. خونِ حسین -راست میگفت روانشاد دکتر شریعتی- که روزی کانون جنبش حقطلبان عالم میشود. و شد. اینک، اربعین دارد به یک حماسهی شگفتانگیز جهانی بدَل میشود که روح آن، تغییر سبک زندگی به نفع معنویت است. ای ایرانیان مقیم معلای کربلا! سردار همهی جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی را فراموش نکیند، او اگر نبود و فرمان دلیرانهی رهبری معظم در دفن سریع و قاطع تفکر تکفیر مسلّح خونریز، اینک این راه و مسیر ارادت، بسته بود و مسدود. آیییی ای زائرین! و همهی کسانی که عین زائرین اینک در خانه و میزِ کارتان، دلتَپِش آن مسیر پاکزیستی کربلایید، بدانید این مسیر پاکزیستی همان مسیریست که به نظر من امام زمانمان -که جان من فدای او باد- از آنجا عبور خواهد کرد و به حرم مشرّف میشود و پیغام به جهانیان را صادر میکند. خدا را چه دیدید!! دامنه.
متن حجتالاسلام محمد رضا احمدی:
یک تجربه شیرین و یک برداشت
تجربه پیاده روی اربعین به من آموخت که از این فرصت باید بیشترین بهره را برد. حدود سه روز پیاده روی که دغدغه هیچ چیزی نداری جز رسیدن به مرقد حسین علیه السلام فرصت معنوی زیبایی را برای انسان فراهم می کند. قرائت زیارت عاشورا هم بر اساس تجارب تاریخی و هم بر اساس توصیه بزرگان، از جمله مواردی است که می تواند انسان را به حسین و حسینیان نزدیک تر و از یزید و یزیدیان دورتر کند. دو اصل مهم تولّی و تبرّی در آن بسیار پررنگ است. با اصل تولی به حسین علیه السلام نزدیک می شویم و با اصل تبری از یزید دورتر. دو بند مهم این زیارت، قرائت صد لعن و صد سلام است: اللهم العن اول ظالم... و السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح ... . بنا به هر دلیلی معمولا در وطن این دو فراز را یک بار بیشتر نمی خوانیم، اما سفر اربعین یکی از بهترین فرصت ها برای قرائت صدباره آن است. در سال های گذشته این تجربه را داشتم و امسال آن را پررنگ تر کردم و این تجربه را به بعضی از افراد منتقل کردم که برای شان جالب بود. خدارو شکر، یک زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام به نیت پدر و مادرم خواندم، یکی هم از طرف همه ملتمسین دعا و دوستان و فامیلان و اموات و شهدا و همسایه ها و یکی هم به صورت عام قرائت کردم و در نهایت، یکی هم از طرف کسی که همه امنیت مان را مدیون اوییم: سردار دلها. قرائت ها اگر همراه با توجه بیشتر باشد، نکات جدیدی به ذهن متبادر می شود. می دانیم که افراد و گروه های زیادی در این زیارت مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند. اما جالب این که در اوایل زیارت، بعد از سلام به ابی عبدالله علیه السلام، "امت" اولین لعن شده است، در حالی که انتظار می رفت یزید و ابن زیاد و شمر و عمر سعد و دست اندرکاران درجه یک مورد نفرین قرار بگیرند. شاید نشان آن باشد که مردم در به وجود آمدن واقعه عاشورا از مقصران اصلی بودند (که وارد این موضوع نمی شویم) و به همین دلیل زودتر از بقیه و در چند جا مورد لعن واقع شدند. در ابتدا امتی را لعنت می کند که ائمه را از مقام مخصوصشان کنار زدند و از مرتبه هایی که خداوند آن رتبه ها را به آنها داده بود دور کردند و مردمی که ایشان را کشتند و از اُمرای ظلم و جور برای کشتن آنها اطاعت کردند. بعد هم در جای دیگر، گروه های مختلفی از مردم را لعنت می کند، گروهی که بر علیه حسین علیه السلام جنگیدند، بر پیروانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروی کرد. و البته لعن افراد اصلی و مقصران درجه اول در جریان عاشورا هم چندین بار مورد لعنت قرار گرفتند. پناه بر خدا از امتی باشیم که بعد از دعوت از حسین، به او پشت کنیم. انشاالله همه ما از امت واقعی رسول الله و اباعبدالله علیهم السلام باشیم.
شرحی بر ادبِ زیارت مشهد مقدس

هفت پیامِ یکِ ادب این عکس. به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از غربِ مشهد مقدس -یعنی میدان شهدای خیابان شیرازی- برای خودت مسیر ادب بسازی و چشم به شرق که سمت طلوع است بدوزی به امام رئوف عالم آل محمد ص میرسی به همین خَمِش قشنگ عُرف و شرع ایرانی که این زائرین مجسمشده در آن میدان مرکز مشهد، رسیدند. اینک سرم را سُر دهم به سِر، به آن دل دل دل هایی که روز میشُمارَند دستکم یک روز هم شده تا چهلوهشتمِ در حال آمدن، خود را به حُرمِ این حَرم مُماس کنند و یک جوف و جوار و جایش بایستن با سادهترین سخن ایرانیان را بگوین:
"یا امام هشتم سلام، منم من، دوستدارت شیعهات".
این حالِ زارِ زائری، آنانی را الآن سرگشتهتر میکند که دلشان اندود به دورِ درد هم باشد: من به رسم ادب، اول بلند شدم، سپس نوشتم: یک را ببین: یعنی وقتی میخواهی مشُرّف شوی پوشش فاخر باید بپوشی. دوم را بیاب: کمی باید خم شوی، که نه رکوع شود که خاص خدای باریتعالی است، و نه راستِ راست باشی که خاص افراد ادبنادان (= نا+دان) است. سوم را افتتاح کن حالا: چشم نافذت را باید کمی تار کنی که کمی حُزن به حالت چشم و رُخت دهی تا ادب کامل شود.
مشهد برای هدر دامنه
چهارم را همین جا بدان: اگر یک بانو هستی پس موقع سلام مراقب خودت باش که چادر مقدست نپّرد که پردهی حُرمتت را کسی بدّرَد حتی اگر باد وَزد یا یک چشمِ هیز و شوخ، مقام معنویات را بدُزدَد. پنجم هم این این این: مردی یا کودکی هستی، دستت را به سینه بزن که بهترین چهره بشی که خودت برای خود در آن حال، شیرینترین یادگاری شوی. شش را هم سریع بخوان: بزرگت را جلودارت کن و پیشی نگیری بر بزرگ. هفت هم -که در معنی لغوی یعنی بینهایت- این است >>> گره دلت به دست ادب بده و قلبت را به قالب رضوی در آر و مقداری اشک جاری ساز و بگو: ای امامم! ای سَرورم! تو را میخواستم تو را میخواستم که میدانم حالا که دیگه آمدم به درگاهت، تو هم مرا میخواهی؛ که خواستن در طبیعت دو طرفه است. سپس از هفت، که واصل به حرم و دل و روح خود شدی، معطل نکن و لفظ را جاری کن: خدایا: شکر این حرم را گذاشتی در قلبم که قالب توحید در آیم و در حصن لا اله الا الله دِژ ایمان بسازم. تمام.
درود درود ملت با این عزاداری
