دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

۱۶ بهمن ۱۴۰۳

بخش یک:  واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در کنار گوشه‌ی هر خانه‌ی ایرانی

مطبخ، حمام، غذا، منزل، سکونت، ساکن، سُکنیٰ، اجاره، مؤجِر، مستأجر، سَکَنِه، جمعیت، اولاد، تغذیه، والدین، بیت، مَحرِم، نامحرم، حجاب، مقنعه، نور، مَطب، قُرص، حَب، جراحت، رزق، مشقّت، برکت، محبت، حرکت، نعمت، شکر، اذان، اَقامه، مستحبات، واجبات، غسل، محرّمات، حلال، حرام، مباح، اِشکال، شِکل، عکس، احتیاط (نجس) صله‌رحِم، قطع‌رابطه، سقط جنین، قلب، عشق، حُبّ، دماغ، زلقِن‌وچه، کثیف، تمیز، مدبّر، خبیر، محترم، محترمه، سلیقه، اشتیاق، علاقه، میل، تمایل، عقد، ازدواج، هدیه، عطیه، عطر، مشام، شامّه، صحبانه، سحری، عصرانه، حاجی، جناب، حضور، حضرت، رفیق، محضر، سند ازدواج، قباله، سِنّ، قدیمی، جدیدی، متولد، وفات، فوت، قبر، نوحه، موقع، وقت، ساعت، مسافرت، سفر، زیارت، منبر و تا آخر. هدف من این نیست پارسی را تنها پارسی بنویسم و واژگان عربی نیاوریم، نه، ناگزیریم. چون این دو زبان، همسایه و همسان هم‌اند بیشتر هنگام‌ها.

 

بخش دو: واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در ادارات و شرکت‌ها و کارگاه‌ها

شرکت، اداره، تصمیم، مدیر، تصدی امور، تصویب، ابلاغ، تابلو اعلانات، ارسال، اعلامیه، مرسوله، ادغام، تفکیک، منفک، انفصال خدمت، منتزع، تفیش در ورود، مرخصی اجباری، مرخصی استحقاقی، مرخصی استعلاجی، لغو مصوبه، مقررات، تمرکز، تجمع، تودیع، معارفه، اختیارات، تخلیه‌ی انبار، تزریقات، کمک‌های اولیه، صفحه، ورقه، اوراق، احضار، جلب، حفاظت، حرارات، حراست، امنیت، حق تردد، عائله‌مندی، حق اولاد، حقوق، شهریه، کسر از حقوق، وام قرض‌الحسنه، قسط، اقساط، اِسقاط، احقاق حق، ابطال، معرفی‌نامه، معرف، تحقیق محلی، قسمت، دائره‌ی احکام، حکم، دبیر، اختتامیه، افتتاحیه، اسناد، ثبت، سطر، طبقه فوقانی، طبقه تحتانی، مصاحبه، منفی، مثبت، نظافت، معاون، ریاست، جلسات، ارتقا، مقام، اعضا، تغییر، تعمیر، صادرات، واردات، صدور احکام، حکم مأموریت، حبس، حد، تعزیرات، محکوم، جریمه، عزل، اعزام، دستورالعمل، مُرّ قانون، مقسّم غذا، طبخ غذا، اجرا، محترماً، عرض، عریضه، خاتمه، خادم، خدمت، اخذ، اخاذی، اختلاس، سهمیه، اضافه‌کاری، ساعت، حضور، غیاب، ایاب، ذهاب، ورود، خروج، تعطیل، حساب مسدود، افزایش حقوق، رسمی، مراسم، دعوت، سالن اجتماعات، استحضار، تشریف‌فرمایی، تشریفات، مسئول، طرح، نقشه، جامع، جامعه، جزئی، کلی، وسط، آخر، اول، امضا، تأیید، ردّ، موافقت، مخالفت، ممتنع، مساوی، مانع، منبع، مخرن، و تا هر چه دلت خواست بشمار.

 

بخش دو: واژگان عربی یا با ریشه‌ی عربی در جسم و جان انسان و هر فرد

جسم، من، مَنیت، شأن، شغل، جسد، روح، جان، امعا و احشا، احساس، عقل، درک، فهم، بصر، سمع، استماع، مستمع، اثنی‌عشَر، قلب، ید، طول، قد، عرض، وزن، سنّ، تاریخ تولد، تاریخ فوت، وفات، موت، قبض روح، احتضار، درایت، صبر، تحمل، سکوت، نطق، ناطق، صامت، حرف، حراف، حرفه، حریف، هضم، دفع، مدفوع، ادرار، عطر، شامّه، لامسه، کبیر، صغیر، فقیر، مسکین، سالم، مریض، بطن، بطیمن، تنفس، نفس، حیات، حیاط، اسکان، رهن، صاحب، مالک، خسیس، اخلاص، استعداد، سواد، ملا، عالم، علم، تعلیم، کریم، مخلص، مخدوم، خدمه، جناب، جنابت، غسل جمعه، استحاضه، قاعده، حجاب، حُجب، حیا، عفت، طهارت، متقی، قلم، مداد، راکب، مَرکب، کهولت سن، جاهل، جذاب، زوج، فرد، جلد، جراحت، فرق سر، مرفق، ساعد، کفالت، وکالت، صغارت، قیمومیت، قیّم، یتیم، صغیر، کبیر، حضانت، ولایت، صدقه، خراج، دخل، خرج، استحمام، جماع، جلب نظر، عاشق، مایل، خبیث، نیّت، قربت، غربت، نفله، فنا، بقا، باغی، طغیان، طاغی، تابع، شیعه، سُنی، عابد، خاطی، عارف، تصوف، صاف، جمیل، جمیله، جانبدار، جَنب، مقیم، موقت، مستقر، زائر، حقیر، حقد، حسود، سلطه، ثابت، عقب، عاقبت، عمدی، سهوی، اشتباهی، نشاط، نشئه، ناشی، وارد (بلد)، بلدیه، بلاد، تحت اختیار، اطفاء شهوت، بدن، اعضا، اشتهاء، شهرت، بالغ، مُمَیّز، خالی، حجیم، قدم. اقدام، عمل، سیر و سفر.

 

اگر ادامه دهم، از فلک‌الافلاک رد می‌کند! پس؛ زبان پارسی با واژگان عربی آغشته شد و این توان زبان پارسی را نشان می‌دهد که در خود، واژگان را میهمان می‌کند و از آن نگه‌داری. روشن سازم برای نام آدم، انسان، بشر، اسم پارسی پیدا نکردم! مگر بگوییم: دوپا. قصدم این نیست زبان فارسی را از لغات عربی تصفیه کنم. این امکان هم ندارد. قصدم کشش زبان فارسی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ ، ۱۶:۴۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

اشاره: من در واتساپ می‌کوشم بر پایه‌ی مدل پیام‌نویسی این پیام‌رسان، متنم به عبارتِ "بیشتر بخوانید..." نرسد، مگر از سرِ ناچاری. اما برای این یادداشت من پیشاپیش باید پوزش بخواهم که ازین قاعده بیرون می‌افتد. پس، تا امکان داشتید "بیشتر بخوانید..." را نیز ضربه بزنید تا متنم ابتَر (=دُم‌بریده) رها شود.

 

لطف‌الله به روزنامه شرق چی گفت؟

شروع: خودِ روزنامه نامی نهاد بر سرِ این گفت و شنود، با این ترکیب لفظی: «عصر چریک‌ها : دیالکتیک مبارزه». شناختِ لطف‌الله، چهره‌ی شهیرِ سپهر سیاست ایران، گامی‌ست که خودتان باید بردارید. بلادرنگ می‌دانم که میثمی نابینا را می‌شناسید. پس به پله‌ی بعد، تا کِشم. فقط خالی نگذارم او وقتی شبی از  مرداد ۱۳۵۳ در حال تهیه‌ی یک بمب صوتی در خانه‌ی تیمی بود، دچار انفجار و نابینا شد اما از "مبارزه دلسرد" نشد. حتی گفت: "خدایا اگر نابینا هم شدیم این ترازوی عدالت از دستمان نیفتد." این یعنی آرمان عدالت، بر پیشانی نهضت مبارزین حک بود.

 

لطف‌الله بار دیگر این پیام‌ها را که در عصر شاه شکنجه در کار نبود، ابطال کرد و سرگذشت شکنجه‌ی خود را شرح داد، حتی با محمد حنیف‌نژاد (۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۳۵۱) داماد مهندس بازرگان، و انسان خداپرست، وقتی شوخی می‌کرد گفته بود "شما نسبت به شکنجه، کمی ذهنی هستید. این طور بود که اگر کسی زیر شکنجه اسم یکی را می‌گفت، خانواده‌‌ی طرف مقابل با او قهر می‌‌کرد."

 

جایی مهم، لطف‌الله حرف حنیف‌نژاد را که به همه حالی می‌کرد خدا را باید در مبارزه حاضر داشته باشند و از هر کس که سُست می‌شد، خدا را به آنان یاد می‌آوُرد، تازه کرد و سندی بر روی تاریخ، ثبت ساخت.

 

تاریخ نشانی می‌دهد چند کتاب، کتاب مبارزه بود و لطف‌الله درین جا هم آن منابع کلیدی را افتاح کرد: تکامل، شناخت، راه انبیا راه بشر، قرآن، نهج‌البلاغه و اقتصاد که حنیف‌نژاد جزوه‌هایی را با نظارت خود وارد فاز شناخت می‌کرد حتی جزوه‌ای در مورد نفت. این کار نقش آموزش در مبارزه را آشکار می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۱۴۰۳ ، ۱۷:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متنی که یک رفیق دیرینم نوشت و به دامنه داد: «چند روز پیش با آقایی ۷۰ ساله روبرو شدم؛ پیرمردی بسیار باشخصیت و سنگین و مهربان. می‌گفت زمان شاه سرباز بود. مافوقش به هر دو سمت گوشش ۱۲ سیلی محکم زد جمعا" ۲۴ تا. فحّاشی بی‌امان رکیک به خواهر و مادر و ناموسش. به خاطر هیچ گناهی. همه‌ی سربازها را همچنین. پرده‌ی گوشش پاره بود. جگرم از این ستم زخم شد. خیلی آرام تعریف می‌کرد. می‌گفت تیمسار (اسمش را هم گفت: تیمسار خاکساری) آمده بود بازدید و هنگام سخنرانی‌اش از سربازها خواست مشکلی دارند، بیان کنند. یکی از میان سربازها برخاست و با رعایت احترام گفت تیمسار، به ما گفتند برای حفظ وطن و ناموس به خدمت مقدس سربازی برویم، اکنون افسران شما ناموس ما را به باد فحاشی میگیرند (منظورش تناقض در هدف و رفتار ارتش بود) تیمسار نام سرباز را پرسید. این مرد می‌گفت بعدا" همه‌ی ما را برای ادامه‌ی خدمت به تهران منتقل کردند بجز همان سرباز بیچاره که به تنب تبعید شد و معلوم است چه بلاهایی بر سرش آوردند. نسل جوان ما تحت فشار تورم و .... تصور می‌کند شاه یک جنتلمن دادگر بود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۱۴۰۳ ، ۱۵:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ ، یک گزارشی از خبرنگار خانم «حانیه موسوی» (خودش با ح نوشت، ولی با ه دو چشم است هانیه) از تجمع پاکبانان مشهد خواندم که حیفم آمد درین‌باره ستون روزم را از گلایه‌های آنان خالی گذارم. خیلی خوب است اول، بدون خواندن متنم به خودِ عکس، با آن لباس‌های قشنگ‌شان و مقوانوشته‌های متین، برحق، باتقوا و دادخواهانه‌ی‌شان نگاه شود سپس به خواندن متنم اگر کسی خواست ادامه دهد. چند خواسته را به روش مدنی، آرام، بانزاکت و بدون لکنت با رعایت چارچوب فریاد حق، درین تجمع اعلان کردند؛ مثل
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۴۰۳ ، ۰۸:۲۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

    

 

رفته بودم مسجد محله‌ی قدس، نماز، سپس خرید نان. خوبی ایران از قدیم این بود، کنار مسجد یا معبد یا آتشکده یا خانقاه یا رباط یا کلیسا، بازار و مرکز حکومت و کاخ قدرت بود. این دو عکس را انداختم از نون تافتون تمام‌اتوماتیک تا گویم چقدر رفاه و همه‌چیز کنارِ هم مهیابودن، برای آدم نافع و عاید است و شرائط زیستن را لذتمند می‌کند. نان و آب و هوا و آزادی و امنیت پنج کالای اساسی ملت است، که به شکل کوپنی! و قُپّانی! و قَیومی (=توک با چوب) نمی‌شود آن را تأمین کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۱۴۰۳ ، ۱۷:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پست شده در سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ : متن نقلی : "پیشینه دینی مازندران: اسلام در مازندران با جنگ و شمشیر وارد نشد. زمان خلفایی که آمدند ایران را فتح کردند و نعمت اسلام را برای ایران آوردند مازندران پشت بلندی‌ها ماند و دست‌شان به مازندران نرسید. تا این‌که فرزندان ائمه (ع) با شکم گرسنه و بدن برهنه فراری از این کوه‌ها پیاده عبور کردند و خودشان را رساندند به مازندران. مردم مازندران را این‌ها توانستند مسلمان کنند. یعنی از اول مازندران شیعه متولد شد. مازندران مسلمان. از اول آن کسانی که این‌ها را مسلمان کردند فرزندان ائمه (ع) بودند. آن‌ هم با چه زحمتی اینطور این‌ها با دست و پای برهنه از کوه‌ها عبور کردند. مازندران این‌گونه به دست اسلام افتاد. لذا وقتی در یمن حکومت علویان قرار بود تشکیل شود ائمه‌ی یمن که هزار سال حکومت کردند از مازندران نیرو بردند. مبدأشان در واقع به دست مازندرانی‌ها بودند و مردان جوان مازندران رفتند جنگیدند برای این که اسلام و شیعه را آن‌جا نهادینه کنند." 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

زاویه‌‌ی ۱

 این زاویه موضع رسمی انقلاب بود. شعارش: جنگ جنگ تا پیروزی. از پشتیبانی عمومی مردمی برخوردار بود. صاحبان این زاویه سرانجامِ جنگ را جامی زهر تعبیر کردند. چون در فرجامِ جنگ، مجبور به قبول قطعنامه‌ی ۵۹۸ آتش‌بس شدند که چندین ماه طول کشید تا پذیرفته شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ، ۰۹:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن اول توسط دامنه:

زنان شالی‌کار در بینجسّون‌زار 

نوشته‌ی: دامنه دارابی. خداقوت زنان پرقدرت مازندران و ایران. شعر درین آهنگ، نشان می‌دهد زمین فوراً از یک کشت، به کشت دیگر در آمده است؛ بدون کمیترین دَمُ استراحت. زنان از دیرباز، علاوه بر بیزباز، در سه استان شمال ایران، بنیانِ تربیت خانواده و اقتصاد مزرعه بوده‌اند. اینک اما نمی‌دانم همچنان این‌چنین‌اند، یا تغییر نگرش داده‌اند. ممنونم از حاج سیدحمید محمدتقی دارابی در ارسال این فیلم بینجُ شالی که شرحی برِش زیرنویس کرده‌ام.

شرح دو لغت برای فارسی‌زبانان سایت دامنه و صحن فکرت:

بینج: همان فارسیِ برنج است، ولی در گویش محلی، حروفش پیچ‌تاب خورده است، این‌گونه جمعُ جور ادا شده است.

بیزباز: حالتی در برخورد دوستانه با شیرخواره که توأم با نوا و آوا است؛ اغلب رفتاری‌ست از سمت حضراتِ اُناث (=نساءُ نسوانُ. در فارسی: بانُوان) به بچه‌ها.

 

متن دوم توسط جلیل قربانی:

 رنج برنج

۱- در فعالیت زراعی یک محصول نهایی وجود دارد که به آن برنج می‌گویند. این محصول نهایی، از یک محصول واسطه‌ای به نام شالی به دست می‌آید.

۲- برنج به معنای دانه سفید به‌دست آمده از دانه‌های شالی است که پس از جداکردن پوست زرد خردلی شالی، اسم خاص یک فرآورده یا محصول است.

۳- از نظر تقسیم فعالیت‌های اقتصادی، شالی یک محصول کشاورزی (مزرعه‌ای) و برنج یک محصول صنعتی (کارخانه‌ای) است.

۴- برنج‌کاری، واژه‌ای نادرست است، چون برنج را نمی‌کارند و اگر بکارند، می‌پوسد و از بین می‌رود. شالی‌کاری کلمه درست است؛ چون شالی، قابلیت کاشت و رشد دارد.

۵- برنج مصرف انسانی دارد اما شالی هم مصرف انسانی و هم مصرف حیوانی (چارپایان و ماکیان) دارد.

۶- بینج در مازندرانی معادل «شالی» در فارسی است؛ واژه‌های ترکیبی آن «بینج‌کِفِر /بوته شالی»، «بینج‌خوشه/ خوشه شالی»، بینج‌تیم/ دانه شالی» و ده‌ها کلمه و کاربردی دیگر از آن ساخته شده است.

۷- معادل مازندرانی برنج، واژه «دونه» یا همان دانه است.

 

دامنه: سلام جناب آقای جلیل قربانی. دست مریزاد. اتفاقاً باب طبع من است این‌چنین متن. هم ایران را نمی‌نمایند، هم خوراک و کشت و داشت و برداشت‌شان را. از دیدِ من قشنگ وارد موضوع شدید و قشنگ هم از آن خارج شدید. همین خاطر آمد برای چاپ در سایت. یک چیز را البته نسیان سپردید؛ ورمز. که بینجِ وَر اوه می‌خورَد. ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
دالان زنگزور. اول به نقشه نگاه شود. جمهوری آذربایجان -که نخجوان هم مال آن است اما میانش کوه زنگزورِ استان سیونیک ارمنستان، فاصله انداخته است- محل نزاع راهبردی شده است. الهام علی اف آذربایجان، اصرار دارد اتوبان آزادراه زمینی باید از سمت آذربایجان از دالان زنگزور عبور کند و به نخجوان متصل شود تا به خط و خاک ترکیه متصل شود. اینک سه پدیده رخ می‌دهد:
 
 
 
 
 ۱. دالان زنگزور اگر با همین خط اتوبان، از ارمنستان گرفته شود در واقع ایران دیگر همسایه‌ای هم‌مرز به اسم ارمنستان ندارد. همان قسمت نقشه که سیاه و خط‌خطی شده است به آذربایجان الصاق می‌شود و دسترسی ایران به اروپا از راه ایروان قطع می‌شود. این از نظر ایران تهدید راهبردی است. ۲. چون آذربایجان متحد استراتژیک اسرائیل است، هر چه مرزهای ایران با آن کشور طولانی‌تر شود، تهدیدآمیزتر می‌شود. ۳. اتوبان که از دالان زنگزور بدون نظارت ارمنستان عبور کند، در حقیقت راه زمینی ارتش ۳۲ کشور عضو ناتو از سمت ترکبه به باکو و در واقع دریای خزر و بندر آستارا باز می‌شود. اما یک مسئله‌ی مهم: من البته یک خطر دیگر هم می‌بینم: اگر ارمنستان به ناتو بپیوندد، ناتو از سمت شمال-جنوب، به ایران هم‌مرز می‌شود. به‌همین علت، ایران ارمنستان را متحد خود نگه می‌دارد تا به سمت ناتو خیز برندارد. ارمنستان البته در صلح‌بانی‌های ناتو در نقاط بحرانی جهان مشارکت می‌جوید اما در ائتلاف‌های جنگی آن، نه. تا الآن ایران به خاطر دوستی زیاد با نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنی ارمنستان، اثرگذار بود که ایروان عضو ناتو نشود. ناتو درخواست داد ارمنستان عضو ناتو شود. دو درد این است زنگزور مال ایران بود که قاجار به روس داد. درد دوم، پشت نخجوان یعنی گوشِ سمت راست گربه‌مانند ایران هم، مال ایران بود که رضاخان میرپنج به خاطر دوستی با کمال آتاترک آن گذرگاه و کوه آرارات را به او هدیه! داد. وگرنه ایران از پشت نخجوان و از کناره‌ی گوش راست گربه‌ی نقشه‌ی ایران، با ارمنستان سال‌ها هم‌مرز بود. در نقشه در بغل آن دو تا گوش گربه‌ی ایران، کشور ترکیه است. لابد می‌دانید با ماشین شخصی می‌شود بدون ویزا از ایران به ارمنستان مسافرت کرد از همین زنگزور. پوزش تحلیلم از دو کف دست بیشتر شد. دامنه دارابی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۴:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

سنگ‌نگاره‌ی سرِ انسان در بدنِ شیر در تمدن ایران. برداشت من: این همپیوندی نشان از دانایی (=علم نورانی انسان) به توانایی (=عمل نیرومند شیر) است تا از انسان ایرانی شخص شجاع و متفکر بسازد. حتی آبای ایرانیان ممکن است فراتر ازین می‌اندیشیدند که من طبق اصل هرمنوتیک (=تفسیر فرامتن یا فراعکس و فراطرح) دست به برداشت زدم. اللهُ علمٌ. عکس از سکوی تقویم «تایم». دامنه توحید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۰:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

📝 به تاریخ ۲۵ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: آلات ساز. اگر حرف آقای محمدحسین ایمانی خوشخو «دبیر شورای هنر» درست باشدُ درست نقل شده باشدُ درست رسانده باشد که «سند موسیقی» صادر شد و «وزارت کشور هم ابلاغیه داد» و «هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی حق لغو هیچ کنسرتی را ندارد» و به قول وی: «صدا و سیما باید همه‌ی لوازم و سازها و آلات موسیقی را نشان دهد» می‌توانم بگویم تازه از عوامیت و حساسیت غلط به در آمده‌اند. مردم و حتی طبیعت و وُحوش با موسیقی زنده هستند. مگر می‌شود انسان بودْ اما موسیقی وَ ساز وَ چنگ وَ آوا وَ نوا نداشت؟! انسان، سراسر، نغمه استُ فکر وُ ذکر. در درون خود، در حالت ذاتی‌اش جُنبنده‌ای رقصنده است برای هر چیز قابل شور وَ شعَف. حتی رزمنده دیدم جبهه بر حلبِ فشنگ، ساز می‌زد. جزوِ ذاتیات است ساز. در حُزنی‌ترین آئین مسلکی مذهبی -یکی تعزیه و دیگری روضه- وقتِ رسیدنِ صحنه‌ی شهادت و ذکر مصیبت، شکل عادی سخن، در چهارپایه‌ی تعزیه و در بالای منبر روضه، از حالت نَرم، به وضع تِلنگِه (=نغمه‌ی غمگین) می‌رسد تا آثار مصائب در نُسوج روح، نفوذ کند. این یعنی آمیختگی روح جُنبندگان با اِلحان وَ صدای آهنگان.

 

 

مرحوم سهراب محمدی

نوازنده‌ی دوتار  کرمانج خراسان

 

پاسخ دامنه به جناب جلیل قربانی: سلام. ممنونم از بیانت در مَدخل مهم ساز و آواز یا عبارتی مدرن‌تر نُت و موسیقی. مثلاً ایشان مرحوم سهراب محمدی خراسان شمالی است یک نوازنده‌ی زیردست ِ دوتار و آوازخوان که همه‌ی موسیقی «بخشی‌های کُرمانج» در قوچان را در سینه خود حفظ داشت، چگونه می‌شود این چهره را دید ولی سازش که با آوایش همآهنگ است ندید. جهالتی است این که مردم را از دیدن آن در مضیقه و حتی تحریم انداخته‌اند. زمانی که عکس اختراع شد تا برسد ایران دیری دیر شد اما وقتی هم آمد برخی آن را حرام می‌دانستند. از روی این عقیده که حرکتی مجسم برای خدا‌وند می‌شود. یعنی احتمال گناه‌افتادن به تشبُه بر بُت. فقه و فقاهت و فقهیان داستان دارند. بگذرم. طول کشید تا مرحوم حجت الاسلام محمدتقی فلسفی قانع کند می‌شود در پشت میکروفون و بلندگو منبر رفت. چون برخی آن را به عنوان بوق شیطان حرام می‌دانستند. من اهل موسیقی‌ام. از تحریم و حرام‌کردن بی‌وجه هم تبعیت نداشتم. خودم برخی از آهنگ‌ها را جِلف می‌دانستم و سمتش نمی‌رفتم. هنوزم چُنینم. بگذرم. حتی شعر را وقتی آدم با یک زیرصدای آهنگ موسیقی می‌شنود در درجه‌ی اعلا لذت فرو می‌رود. اما شعرِ بی‌آهنگ و موسیقی سرد و یخ است. حرفت درست است.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۱:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

موزه‎‌ مردم‌شناسی گرمسار

عکاس از مستند: دامنه

 

 

نکته‌ی دامنه: از دسته‌ی قوری چای که به سمت «زن» خانه است، می‌توان دقیقاً فهمید که در آداب ایرانیان، چای‌دادن کار شائقانه‌ی زنان منزل است، هرچند مردان منزل هم، باید از این ادب چای‌دادن به همسر، برخوردار باشند و دچار غرور نشوند و زن را «خادمه» و «ضعیفه» فرض نکنند. بگذرم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۱:۱۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۴:۳۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 ۵ . ۵ . ۱۴۰۳

 

 

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. انشاالله زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام نصیب همه آرزومندان بشود. در جاده سمنان مشهد، حدود ۱۵ کیلومتر مانده به شاهرود، در دهستان دهملا، زائرسرای امام رضا علیه السلام وجود دارد.  این زائرسرا به وسیله مرحوم حاج یوسف‌علی بلند‌قامت‌پور احداث شده است. این زائرسرا دارای امکانات خوبی است.  علاوه بر اتاق‌ها و سرویس بهداشتی و فضای سبز، یک مسجد بزرگ و زیبا و شیک هم ساخته شده است. واقف که پدر شهید هم هست، بعد از ورود و در سمت چپ به طرف مسجد دفن شده است.  البته ما به دلیل کمبود وقت، فقط در مسجد نماز خواندیم و بر مزار واقف محترم هم فاتحه‌ای قرائت کردیم.  واقف و بانی این زائرسرا، پدرخانم مرحوم [حجت الاسلام] روح الله حسینیان می‌باشد. روح هردو شاد‌.

 

 

دامنه: حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام. از نیکوترین پست‌های صحن. لذت بردم. تصاویر زیبا، متن هم زیبا. فقط یک پرسش اما. دِه مُلا تلفظ کنیم؟ یا دَه مُلا؟ اگر از تابلوی سر جاده هم عکس می‌انداختی معلوم می‌شد چون حروف انگلیسی، حرف مصوّت دارد خواندن آن از روی تابلو مشخص می‌شود. اساساً آن سمت روستاها را به مُلا می‌خواندند، چون مکتب‌خانه بر محور ملا بود. سمت آشخانه‌ی بجنورد هم روستایی دارد به اسم «حسن سو» که در خاطره‌ای آن را فردا یا امشب شرح می‌دهم. قبول باشد هم زیارت مشهد مقدست، هم این نماز در زائرسرای رزمنده‌ی دفاع مقدس شهید «بلندقامت».

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۲۰:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه : ۱۷ . ۴ . ۱۴۰۳ ، در زیر متن پاسخ دامنه و در ادامه‌ی مطلب متن نوشته‌ی حجت الاسلام آقای سیدحسین شفیعی دارابی که یک ماه پیش در مدرسه فکرت به انتقاد از من پرداخت درج می‌شود. این جواب به خاطر انتخابات که دامنه قصد نداشت جوابش خللی به فعالیت انتخاباتی ایشان بزند تا امروز به تأخیر افتاد:

 

کامیابى بزرگ

وقایه از وقایع

حجت الاسلام

آقای سیدحسین شفیعی دارابی

سلام و احترام و ادب. ادب وادارم کرد سرِ پیمان بایستم و پاسخم را انشاء کنم. دوست محترمِ دیرینم فوز عظیم را می‌دانم دقیق واردید، به رسم همان ادب تعلیمی از آیه ی نُه غافر، دعایی را که ملائک مقرّب استمداد ورزیدند، وارد می‌دانم:

 

وَ قِهِمُ السّیّئاتِ و مَن تَقِ السّیّئاتِ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمتَه وَ ذلِکَ هُو الفوزُ العظیم.

 

"و آنان را روز قیامت از ناگوارى‌ها حفظ کن، که هر که را در آن روز از ناگوارى‌ها [یا عقوبات] حفظ کنى قطعاً او را مشمول رحمت خود ساخته‌اى، و این است کامیابى بزرگ"

واقفید که در آیه ملائکه از خداوند برای مؤمنان و متقیان درخواست می‌نمایند. و اینک نیک می‌باشد صراحت بورزم که من به وقایه از وقایع، اعتقاد و ایمان دارم. اهوال، هراس، شدائد و بدآیند بخشی لاینفکّ از زندگی دنیوی‌ست که بالاترین چاره برای گذر از آن، اول علم و بعد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: یک مراسم سنتی زیبا در سنجد خراسان شمالی در مزر ترکمنستان برگزار می‌گردد که دانستن از برخی جزئیات آن خالی از لطف نیست. من این را از مستند آقای مهدی منیری دریافتم. خلاصه‌ای از برداشت‌هایم را می‌نویسم:

 

گُل‌نبات‌خانم این روستا سوار بر اسب می‌شود و علَم امام حسین ع را به دوش می‌گذارد و با حضور زنان به تمام کوچه‌ها و به درِ خانه‌ها می‌روند و آنان برای او یا خیرات می‌کنند یا اسپند دود می‌کنند. منظور اصلی ازین کار علاوه بر عبادت خدا، باران‌خواهی است. چیزی شبیه استسقا که در استسقا به نماز می‌ایستند اما درین سنت فقط با اسب می‌گردند. او می‌خواند:

 

"خدایا پروردگارا دستم توی خمیر است نمی‌خواهی باران به ما بدهی؟!"

 

روستای سنجد

خراسان شمالی

عکس از دامنه

از روی مستند

 

     

     

     

     

 

 

او -گُل‌نبات‌خانم- پیرزن مؤمن سنجد این دعا را با جملات دیگر ادمه می‌دهد که هر بار زنان پی آن می‌گویند: یا حسین. جالب این است هیچ مردی نباید درین مراسم باشد. یعنی نمی‌گذارند هم؛ مگر گذری مردی مهمان شود که به او آش می‌خورانند. مردم سنجد به گُل‌نبات‌خانم خیلی اعتقاد دارند. باران هم از قضا می‌آید. او یارانه ندارد! چون شناسامه ندارد؛ لذا مردم هوای او را همه‌جوره دارند از هیزم تا لباس. از جاجیم تا نان و آب. از بلندگوی مسجد اعلام می‌کنند مردم سنجد "گُل‌نبات‌قربان" در خانه هیزم ندارد. همه هیزم به درِ خانه‌اش می‌بَرند. راستی! گُل‌نبات (نگاه شود به عکس) اسلحه هم دارد برخلاف پُزی‌های غربگرا که می‌گویند اسلحه و موشک ما را چه کار؟!!! او تبرِ تیز دارد که هر حمله‌ی احتمالی به خود را با آن با قطعیت دفع می‌کند. غربگراها چقدر از گُل‌نبات عقب‌ترند. بگذرم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ ، ۰۳:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: . لابد به یاد دارید. اگر ذهن فعال داشته باشید -که می‌دانم هستند درین صحن که چنین‌اند- باری و شایدم دو سه باری، درباره‌ی تَنْف متنی نوشتم. گفته بودم هر کس تَنْف سوریه در مرز میان اردن سوریه عراق را در دست داشته باشد، تمام مسیرهای این منطقه را می‌تواند زیر نفوذ اطلاعاتی خود ببرَد. به‌طوری‌که می‌توان آن را گلوگاه منطقه توصیف کرد.

 

التَّنْف سوریه

 

آمریکا در سال‌های اخیر با یک فرصت‌طلبی قلدرمآب -از قِبَل آنچه در سوریه عراق یمن ایجاد کرده بودند- این قسمت راهبردی خاورمیانه (=غرب آسیا) را در تصرف ارتش خود درآوردند، بزرگترین پایگاه نظامی را در آن تأسیس کردند که در خاک اردن و سوریه قرار دارد. اینک از تَنْف (به سکون نون) تکان نمی‌خورند چون بودن در این موقعیت را برای ارتش خود یک هدف استراتژیک می‌دانند، نقطه‌ی حساسی که، نوعی دیدبان محسوب می‌شود. مهمترین هدفشان هم سد راه ایران شدن است، چون روی زمین، ایران از دو راه به لبنان و سوریه و مقاومت منطقه راه دارد. مسیر موصل، مسیر بوکمال، که آمریکا از تَنْف تحرکات ایران را زیر نظر دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۲:۳۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. یوزپلنگ توران. گویا مسئولان زیستگاه توران (=محدوده‌ی میامی و میاندشت سمنان و نزدیک سبزوار و اسفراین و جاجرم) در تلاشند آن را منطقه‌ی امن برای یوزپلنگ تبدیل کنند. چون یک گُستره‌ی ۳۰۰ هزار هکتاری وجود دارد که نیاز به حفاظت دارد، با ایجاد یک حصار بزرگ بالای ۵ هزار هکتار و خارج‌کردن سگ‌های گله و فراهم‌کردن تجهیزات به‌روز و منابع آبی وفور. توران -که من دیدم- بیش از یک میلیون هکتار است؛ یعنی خیلی‌گسترده. بنابرین به گفته‌ی کارشناسان آن، یک محیطبان اگر ۱۰ سال هم در توران خدمت کرده باشد یک بار هم یوز را نمی‌توانَد ببیند. هم دَرَنددشت است و هم کشف "یوز"هایش به‌شدت سخت. یوزپلنگ گونه‌ای است که قلمروِ زندگی‌ی گسترده‌ای دارد، به‌همین‌علت ممکن است در مناطق پراکنده‌ای پخش شوند. زمانی که توله‌ها یک‌ساله می‌شوند، مادر احساس خطر کرده، آن‌ها را از زیستگاه اصلی جدا می‌کند دنبال زیستگاه جدید می‌گردد تا خود برای خود قلمرو جدید ایجاد کنند و همین موجب است وقتی از توران خارج می‌شود مجبور می‌گردد از مسیرهایی عبور کند که خطرات زیادی را برایش به همراه دارد، تصادم با خودروِ جاده، گیرکردن بین گله‌های گُرگ و هجوم سگ‌های ولگرد. پس باید مسیرها را امن کرد؛ فقط آن وقت است که مادر توله‌ها را گم نخواهد کرد. اینجا دامنه‌ی دارابی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۸:۳۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. دکتر علی‌محمد ایزدی این کتاب را نوشت. می‌خواهد بگوید اگر بر معایب اخلاقی ایرانیان -خُلقیات- به عنوان عامل اصلی انگشت گذاشت، دال برین نیست تحقیر و توهینی به مردم کرده باشد و نیز نمی‌خواهد بگوید همه‌ی مردم، این عیب را دارند، یا مخصوص ایرانیان است، نه؛ ملل دیگر را هم مُبرّا نمی‌نماید. او برای این عقب، افتادن متغیّرهای هشتگانه نقل می‌کند اما خود بر متغیّر خُلقیات ایرانیان به عنوان عامل اصلی، دست می‌گذارد. هشت تا، شامل این موارد است که اغلب از سوی روشنفکران و متفکران و یا در مواردی هم افراد بدبین به دین، یا بی‌دین، مطرح شده است: عللی مانند:

 

 

۱. استعمارگران ۲. سیستم سلطنتی ۳. حاکمیت هزارفامیل ۴. ذخایر نفتی ۵. موقعیت سوق الجیشی (=استراتژیک، راهبردی، صف‌آرایی) ۶. بی‌سوادی ۷. دین اسلام! ۸. شخصیت اخلاقی ایرانیان (خُلقیات)

 

در مورد دین اسلام به عنوان عامل «عقب» افتادگی ایران، وی دو دسته می‌کند: دسته‌ی خشکه‌مقدسان مذهبی که مدعی‌اند علةالعلل بدبختی این بوده چون خسروپرویز نامه‌ی رسول‌الله ص را پاره کرد، ایران "نفرین" شد و دیگر کمر راست نکرد و تا "قیامت" هم راست نخواهد شد! دسته‌ی دوم را "لامذهبان"ی می‌نامد که اساساً دین را "تریاک و مخدّر" اجتماع می‌دانند و می‌گویند دین مردم را بیکار می‌کند و از ترقی و تمدن دور می‌سازد!

 

اما خود، نویسنده -ایزدی- بر خُلق و خوی ایرانی به عنوان علت تأکید دارد و آن را درین موارد خلاصه ساخت که بنده با برداشت آزاد آن را ردیف می‌کنم: او پس از ارائه‌ی چندین مورد خُلقیات ایرانی، از زبان بزرگان مانند فردوسی، سعدی، مرحوم بازرگان و شهید مطهری و... خود بر پایه‌ی مشاهداتش نمونه‌هایی را نام می‌برَد که در زیر به سبک خودم بیست و یک مورد می‌نویسم. مانندِ:

 

"آبرودوست و مهمانواز و بامحبت": ایرانی به خاطر علاقه‌ی افراطی به حفظ آبرو، هر گونه رنج و مشقّتی را درین راه، بآسانی تحمل می‌کند و دست به تغییر و تحول و علاج نمی‌زند.

 

"عزت نفس یا فیس و افاده": یعنی همه دوست دارند  از هر مال و منال و مقام بگذرند مبادا غرورشان لطمه بخورَد و به اصطلاح آسوده و سبکبال شوند.

 

"گاهی به من چه به تو چه، گاهی دایه‌ی مهربان‌تر از مادر": مثلا" می‌گویند نانت نبود! آبت نبود! این کارَت چه بود! تُرا چه که در معقولات دخالت کنی؟ سخت نگیر حالا کاری است که گذشت.

 

"تجسّس و دخالت در کار همه": حتی در کوچکترین کار دیگران سرَک می‌کشند. اظهار عقیده می‌کنند، طرف می‌گوید نفَسم مدتی تنگ می‌شود. طرف دیگر سریع می‌گوید نفس‌تنگی! علاجش فقط خوردن هِل با عرَقِ بیدمِشک است!


"علّامه‌ی دَهر احترام به شئونات": کمتر ایرانی پیدا می‌شود که خود را در هر موضوعی علّامه‌ی دَهر دانای کُل (=همه‌چیزدان) نداند.

 

"اصل و نسَب": دائم می‌گویند کوروش، داریوش، تخت‌جمشید، نادرشاه افشار، شاه‌عباس و... ولی هرگز نمی‌گویند با وجود این‌همه کاخ، پس چرا آن‌همه کوخ در سراسر ایران بود.

 

"استهزاء، غیبت، بدگمانی" : در نزد ایرانی تقریباً همه کس، بد و نادرست است مگر خلافش ثابت شود. حتی در محفل متدیّنان هم -که قرآن و پندهای آن حاکم است- مسخره‌نمودن و دست‌انداختن دیگران، گرم و پرشور است. جتی برخی مردم می‌گویند: «غیبت‌کردن بادزنِ جگر است» یعنی آدم بدگویی نکند دلش خالی نمی‌شود و جگرش خنک نمی‌شود! غیبت نکنیم چه کنیم؟ بنشینیم همدیگر را نگاه کنیم؟ غیبت مزّه‌ی زندگی است!

 

"عجله، بی‌بندوباری سَمبل‌کاری": حتی حین حرف‌زدن، به دیگری رُخصت نمی‌دهند حرفش را تمام کند، باعجله می‌پّرد وسطِ حرفش.

 

"فرار از نظم و برنامه": کهکشان و گردش خون و اعصاب و همه‌چیز از روی نظم است اما ایرانی نمی‌خواهد مرتّب باشد. یک نمونه سبقت راننده‌ها در جاده‌ها از همدیگر.

 

"رشاء و رارتشاء": میان روستاییان ظاهرا" رشوه‌دادن و رشوه‌گرفتن کمتر است، ولی شهر انباشت شد ازین رشاء و ارتشاء. تا به آدمِ پولکی! رشوه ندهند کارَش در بن‌بست است.

"لجبازی و انتقام‌جویی": تا تیغ کسی می‌بُرّد از لج و انتقام دست نمی‌شُوید. چون می‌خواهد دلش خنک شود!

 

"متجاوز، ترسو، کجدار و مریز کن": یعنی انسان شُتر گاو پلنگ بازی درآورَد. هم مسلمان باشد، هم دروغ بگوید و هم تهمت بزند و حتی علیه‌ی دیگری دسیسه بچیند. همیشه حاضرند کوچک و بزرگ درست کنند. "خدا" را فراموش کنند و "زیرخدا" را مقدس و بزرگ کنند. می‌گویند خدا درست است که قادر متعال است، ولی یک زیرخدا هم لازم است! بلاخره زورگویی و زورشَنوی فردِ فرد ایرانی مدت‌ها همه را به هم مشغول کرده است.

 

"گول‌زدن و گول‌خوردن": از همان کودکی بچه، به بچه گول می‌زنند.

 

"بگو چشم، ولی نکن": به همه راحت می‌گویند چشم. ولی ابایی ندارند مطلقاً آن را انجامش ندهند.

 

"فکر کج، راه کج": اکثر هر حرفی را می‌خواهند بزنند، یا هر مشکلی را می‌خواهند حل کنند ابتدا راه انحرافی و خلاف را می‌پیمایند. نوعی حُقه‌بازی عادتی. فراوانی کلَک و تقلب و فریب، موجب شده نوعی بدبینی بر رفتارها حاکم شود.

 

"حفظ ظاهر و تجددطلبی": مثلا" بهترین جای اتاق خانه را با گرانترین مُبلمان آراسته می‌کنند که پیش مهمان پُز بدهند حال آن که، خانه در اصل مال آسایش خانواده است، نه مهمانخانه.

 

"تعارفات یومیه": ایرانی‌ها به هم تعارف می‌کنند حتی اگر خانه یک تکّه نان هم نباشد به فرد رهگذر با اصرار زیاد تعارف می‌کند بفرمایید منزل! که چه؟ که فقط برای حفظ ظاهر کند.

 

"دورویی و نفاق": این دیگر،  در محافل نُقل مجالس شد.

 

"بدقولی، عهدشکنی": حتی به صمیمی‌ترین دوستش هم حاضر است قولش را بشکند.

 

"عدم اطاعت و یاغیگری": وقتی جایی باید اطاعت ورزید مثلا" در برابر حق و قانون، یاغیگری می‌کنند. حتی فرامین الهی را.

 

"رفتار مصلحت‌آمیز": که کار رفتار حقیقت‌وار را دشوار می‌سازد.

 

"دردهای دیگر" : یعنی بسیاری دیگر از موارد است که عیب محسوب می‌شود ولی ایرانی آن را راحت انجام می‌دهد. مثلا" تبعض در زندگی. پنهان‌کاری حتی نزد نزدیکترین کسان‌شان. یک بام و دوهوا بودن. افراط و تفریط در کارها. مثلا" غرب‌زدگی، بی‌دینی، حتی در دین‌داری. عقل و شرع را میانه نمی‌گیرند. پرت می‌شوند، یا به عقب می‌روند و یا معلّق می‌مانند. بگذرم.

 

توضیح: نویسنده اهل شیراز است. با جبهه‌ی ملی دوره‌ی مصدق همراهی داشت. به زندان شاه حبس رفت. در زندان با گرفتن یک نسخه قرآن ترجمه‌دار با عمق آن آشنا و با پندهایش علاقمند شد. و بعد برای تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه پنسلوانیا تحصیل کرد. در کانادا مجموعه‌ی "نجات" را نوشت که ضدانقلاب از آن خوشش نیامد ولی در ایران در سال شصت و نه توسط انتشارات قلم منتشر شد؛ نجات ایران از برخی از خُلقیات مثل فقر و جهل و و معتقد است کتاب دیگرش «چه باید کرد؟» این دو کتابش را کامل خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۰۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

(۱)

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونه‌ی باقی‌مانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که می‌بیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.

 


(۲)

 

 

۲. سکوت یک فیلسوف در برابر جنایت اسرائیل در غزه. این که آقای مصطفی ملکیان -که خود را "صلح‌گرا و خشونت‌پرهیز" می‌داند- سکوت کرده است، مسئله‌ی شخصی‌اش است و لابد حق انتخابش. اما چگونه می‌شود برای جزئی‌ترین و سست‌ترین مسائل ایران به حرف و فریاد آید اما این‌همه توحُش را در غزه ببیند و لب نجُنبانَد؟! پس صلح‌گرایی و خشونت‌پرهیزی وی شعاری بیش (=بخوانید لقلقه‌ی زبان) نیست و حتی لازم باشد از بدترین خشونتِ هرزگان علیه‌ی نظام ایران حمایت هم می‌شود! او روزگاری در مدرسه‌ی معصومه‌ی قم، نیز در مؤسسه‌ی امام باقر ع آقای مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی مصباح تدریس می‌کرد و وقتی مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی در خطبه‌های نمازجمعه‌ی تهران تفکر دینی وی در مورد باور به معاد را زیر سؤال برد و تقریباً تکفیرش کرد، از همان جا بود از آنجاها بیرون انداخته شد (شاید خود بیرون رفته بود) و کم کم از چشم مؤسسات در قم اقتاد و چشم مجامعی در تهران را گرفت و شد فیلسوف چپ‌های آمریکایی. خودم بیشتر آثار و نوشته‌ها و گفتارهایش را دنبال می‌کردم و خیلی از نکات معنویت‌گرایی وی را یادداشت می‌نمودم، اما چون دنباله‌روِ هیچ شخصیتی نمی‌شوم همواره وی را روی لبه‌ی پرتگاه می‌دیدم. بعد معلومم آمد که وی به جای تکیه‌ی بر دینِ خاص، از معنویت و اخلاق می‌گوید انگار (شاید شاید) نگاهش مکتب و دین خاص نیست، تفکر معنوی است.
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 


سه عکس قدیمی

حرم امام رضا (ع)

از (روزنامه اطلاعات)

 

 

صحنه‌ی عرض ارادت

نهایت سپاس از خالق اثر زائر عزیز

 

 

نمای حرم از سمت

خیابان آیت الله سید عبدالله شیرازی

  

 

پَر طاووس

حرکت زیبای خادم حرم

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هر کس از اطراف حرم رضوی خاطره‌ای به ذهن دارد. از شب‌هایی که دورتادورش شیرداغ با فرنی می‌فروختند تا باقلای داغ با گُلپَر. این حرم از سال ۱۳۵۲ شروع کرد به توسعه و سازه در اطرافش که تا شعاع چند کیلومتر زمین‌های آن باید چمن می‌شد اما سال ۱۳۵۶ اوضاع بازسازی به نحو دیگری رقم خورد و با وقوع انقلاب اسلامی اساس توسعه‌ی اطراف حرم شکل و نقشه‌ی خاصی پیدا کرد. سه عکس قدیمی (از روزنامه اطلاعات) به‌خوبی اطراف حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۵۶ و نیز حضور زائران در پنجره فولاد (سال ۱۳۵۶) را نشان می‌دهد که کاملا" با شکل جدید حرم فرق دارد. من بر هرچه شکوهمندترشدن حرم باور دارم، باید مجلّل، با هنر، سرشار ذوق، آراسته به زیور و کتیبه‌هایش قابل خواندن باش زیرا آسایش زائرین باید تأمین شود و انسان در آن چندساعت و چندروزی که حرم بیتوته و آمدوشد دارد با تماشای جلوه‌های حرم در خود شکوفایی و سُرور و شعَف احساس کند. البته چمن هم شکوه خود را دارد که باید صحن‌ها و اطراف را به آن آراست و یکسره سنگ و تابش آفتاب نباشد. ایران جاهای معنوی‌اش تماشایی بود زیرا در آن آب، سبزه، باغ، درخت، سکوت و شکوه جمع بود. من حرم را دوست دارم و هر چه دورش می‌گردم بازم تشنه‌تر برای دور بعدی مهیایم. زائران زیارت‌تان لابد بر دلتان نشست. این حس‌وحال، شکوه شما را همچنان تا زیارت آتی باشکوه‌تر نگاه می‌دارد. خاطرات حرم دل آدم را شب‌وروز به آن خِطه‌ی طوس می‌دوزد تا باز در زیارت بعدی خاطره‌ی نوِی شکل گیرد. حرم، حقیقت مرکز خاطرات آدم است. سه عکس نو مال همین سه روز اخیر حرم امام ثامن ع است از زائری عارف‌پیشه، واصله به دامنه. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۶:۰۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هیچ مسیری، مسیر مشهد مقدس نمی‌شود. توی ایران را می‌گویم. مسیر حج و بقیع و دمشق و نجف و کربلا و کوفه و کاظمین و سامرا حرفش جدا. این مسیر مشهد با دل آدم چه‌ها که نمی‌کند! هر مسیری برَوی وقتی به شهرش می‌رسی آدم غصه‌دار می‌شود حالا کجا قرار گیرم؟! الّا مشهد مقدس که نه فقط نزدیک شهر که حتی ۱۰۵ کیلومتری آن هم قلب انسان منقلب و دلش زیرورو می‌شود و همان لحظه دوست دارد بهترین کسانش همراهش بودند و لذتِ دیدار با آقا حضرت رضا امام رئوف ع را ثانیه ثانیه با هم بچشند. از دیدِ بنده مشهد قرارگاه "عملیات معنویت" است، قرارگاهی با رمز "یا ضامن آهو" امامی که حتی برای جان حیوان دل می‌سوزاند.

 

 

خیلی‌ها طی چند روزی منتهی به سالروز رحلت و دو شهادت، مشهد مقیم شدند و حظ مذهبی بردند. اینک بسیاری هم سبدِ زیارت می‌بندند از زمین و هوا و قطار و ایران‌پیما خود را لااقل در شب شهادت امام هشتم به حرم برسانند. قدر این لحظاتِ بودن در کنار امامِ مدفون به ارض توس را بدانید که وقتی به موطِن برگشتید حسرت می‌خورید که چرا در جای جای مسجد گوهرشاد، رواق رواق پشتِ رواق و صحن صحن پشتِ صحن و بست بست پس بست نماز نگزاردم که آن قطعه قطعه‌ها به قول علامه طباطبایی -رحمةالله- مسجد و گواه روز قیامتم شوند؟! باری؛ تمام دور درون حرم و بیرون حرم را قدم قدم در یک شب ماه رمضانی پیموده بودم و هر چند متر چند متر، زانو می‌زدم نمازی می‌گزاردم که گواه من شوند و گناهانم بریزند. شما ای زائران آن قطعه‌ی مینو و معنای ایران، اینک که آنجایید تا می‌توانید در جاهای مختلف حرم با آقا حرف بزنید و دو رکعت، دو رکعت نماز بگزارید تا ردّی از شما در آن مکانِ مکین باقی بماند و ذخیره‌ی پرونده‌ی آن دار شود که آخرت فقط توشه می‌خواهد. چه توشه‌ای گرانبهاءتر از کارهای معنوی در درون و بیرون حرم مقدس مشهد مقدس. یک شعر گویم به گویش لطفی و تمام:

 

مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا
مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام پِیِ کاری هزار شُکر آقا
دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام بتَکانی مرا زِ غیرِ رضا
رسیده‌ام که شوَم عاقبت به‌خیرِ رضا

با تسلیت شهادت و ارادت و ادب به زائران کِرام

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ ، ۰۴:۲۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی