رفته بودم مسجد محلهی قدس، نماز، سپس خرید نان. خوبی ایران از قدیم این بود، کنار مسجد یا معبد یا آتشکده یا خانقاه یا رباط یا کلیسا، بازار و مرکز حکومت و کاخ قدرت بود. این دو عکس را انداختم از نون تافتون تماماتوماتیک تا گویم چقدر رفاه و همهچیز کنارِ هم مهیابودن، برای آدم نافع و عاید است و شرائط زیستن را لذتمند میکند. نان و آب و هوا و آزادی و امنیت پنج کالای اساسی ملت است، که به شکل کوپنی! و قُپّانی! و قَیومی (=توک با چوب) نمیشود آن را تأمین کرد.
پست شده در سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ : متن نقلی : "پیشینه دینی مازندران: اسلام در مازندران با جنگ و شمشیر وارد نشد. زمان خلفایی که آمدند ایران را فتح کردند و نعمت اسلام را برای ایران آوردند مازندران پشت بلندیها ماند و دستشان به مازندران نرسید. تا اینکه فرزندان ائمه (ع) با شکم گرسنه و بدن برهنه فراری از این کوهها پیاده عبور کردند و خودشان را رساندند به مازندران. مردم مازندران را اینها توانستند مسلمان کنند. یعنی از اول مازندران شیعه متولد شد. مازندران مسلمان. از اول آن کسانی که اینها را مسلمان کردند فرزندان ائمه (ع) بودند. آن هم با چه زحمتی اینطور اینها با دست و پای برهنه از کوهها عبور کردند. مازندران اینگونه به دست اسلام افتاد. لذا وقتی در یمن حکومت علویان قرار بود تشکیل شود ائمهی یمن که هزار سال حکومت کردند از مازندران نیرو بردند. مبدأشان در واقع به دست مازندرانیها بودند و مردان جوان مازندران رفتند جنگیدند برای این که اسلام و شیعه را آنجا نهادینه کنند."
زاویهی ۱
این زاویه موضع رسمی انقلاب بود. شعارش: جنگ جنگ تا پیروزی. از پشتیبانی عمومی مردمی برخوردار بود. صاحبان این زاویه سرانجامِ جنگ را جامی زهر تعبیر کردند. چون در فرجامِ جنگ، مجبور به قبول قطعنامهی ۵۹۸ آتشبس شدند که چندین ماه طول کشید تا پذیرفته شود.
زنان شالیکار در بینجسّونزار
نوشتهی: دامنه دارابی. خداقوت زنان پرقدرت مازندران و ایران. شعر درین آهنگ، نشان میدهد زمین فوراً از یک کشت، به کشت دیگر در آمده است؛ بدون کمیترین دَمُ استراحت. زنان از دیرباز، علاوه بر بیزباز، در سه استان شمال ایران، بنیانِ تربیت خانواده و اقتصاد مزرعه بودهاند. اینک اما نمیدانم همچنان اینچنیناند، یا تغییر نگرش دادهاند. ممنونم از حاج سیدحمید محمدتقی دارابی در ارسال این فیلم بینجُ شالی که شرحی برِش زیرنویس کردهام.
شرح دو لغت برای فارسیزبانان سایت دامنه و صحن فکرت:
بینج: همان فارسیِ برنج است، ولی در گویش محلی، حروفش پیچتاب خورده است، اینگونه جمعُ جور ادا شده است.
بیزباز: حالتی در برخورد دوستانه با شیرخواره که توأم با نوا و آوا است؛ اغلب رفتاریست از سمت حضراتِ اُناث (=نساءُ نسوانُ. در فارسی: بانُوان) به بچهها.
متن دوم توسط جلیل قربانی:
رنج برنج
۱- در فعالیت زراعی یک محصول نهایی وجود دارد که به آن برنج میگویند. این محصول نهایی، از یک محصول واسطهای به نام شالی به دست میآید.
۲- برنج به معنای دانه سفید بهدست آمده از دانههای شالی است که پس از جداکردن پوست زرد خردلی شالی، اسم خاص یک فرآورده یا محصول است.
۳- از نظر تقسیم فعالیتهای اقتصادی، شالی یک محصول کشاورزی (مزرعهای) و برنج یک محصول صنعتی (کارخانهای) است.
۴- برنجکاری، واژهای نادرست است، چون برنج را نمیکارند و اگر بکارند، میپوسد و از بین میرود. شالیکاری کلمه درست است؛ چون شالی، قابلیت کاشت و رشد دارد.
۵- برنج مصرف انسانی دارد اما شالی هم مصرف انسانی و هم مصرف حیوانی (چارپایان و ماکیان) دارد.
۶- بینج در مازندرانی معادل «شالی» در فارسی است؛ واژههای ترکیبی آن «بینجکِفِر /بوته شالی»، «بینجخوشه/ خوشه شالی»، بینجتیم/ دانه شالی» و دهها کلمه و کاربردی دیگر از آن ساخته شده است.
۷- معادل مازندرانی برنج، واژه «دونه» یا همان دانه است.
دامنه: سلام جناب آقای جلیل قربانی. دست مریزاد. اتفاقاً باب طبع من است اینچنین متن. هم ایران را نمینمایند، هم خوراک و کشت و داشت و برداشتشان را. از دیدِ من قشنگ وارد موضوع شدید و قشنگ هم از آن خارج شدید. همین خاطر آمد برای چاپ در سایت. یک چیز را البته نسیان سپردید؛ ورمز. که بینجِ وَر اوه میخورَد. ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.
📝 به تاریخ ۲۵ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: آلات ساز. اگر حرف آقای محمدحسین ایمانی خوشخو «دبیر شورای هنر» درست باشدُ درست نقل شده باشدُ درست رسانده باشد که «سند موسیقی» صادر شد و «وزارت کشور هم ابلاغیه داد» و «هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی حق لغو هیچ کنسرتی را ندارد» و به قول وی: «صدا و سیما باید همهی لوازم و سازها و آلات موسیقی را نشان دهد» میتوانم بگویم تازه از عوامیت و حساسیت غلط به در آمدهاند. مردم و حتی طبیعت و وُحوش با موسیقی زنده هستند. مگر میشود انسان بودْ اما موسیقی وَ ساز وَ چنگ وَ آوا وَ نوا نداشت؟! انسان، سراسر، نغمه استُ فکر وُ ذکر. در درون خود، در حالت ذاتیاش جُنبندهای رقصنده است برای هر چیز قابل شور وَ شعَف. حتی رزمنده دیدم جبهه بر حلبِ فشنگ، ساز میزد. جزوِ ذاتیات است ساز. در حُزنیترین آئین مسلکی مذهبی -یکی تعزیه و دیگری روضه- وقتِ رسیدنِ صحنهی شهادت و ذکر مصیبت، شکل عادی سخن، در چهارپایهی تعزیه و در بالای منبر روضه، از حالت نَرم، به وضع تِلنگِه (=نغمهی غمگین) میرسد تا آثار مصائب در نُسوج روح، نفوذ کند. این یعنی آمیختگی روح جُنبندگان با اِلحان وَ صدای آهنگان.
مرحوم سهراب محمدی
نوازندهی دوتار کرمانج خراسان
موزه مردمشناسی گرمسار
عکاس از مستند: دامنه
نکتهی دامنه: از دستهی قوری چای که به سمت «زن» خانه است، میتوان دقیقاً فهمید که در آداب ایرانیان، چایدادن کار شائقانهی زنان منزل است، هرچند مردان منزل هم، باید از این ادب چایدادن به همسر، برخوردار باشند و دچار غرور نشوند و زن را «خادمه» و «ضعیفه» فرض نکنند. بگذرم.
۵ . ۵ . ۱۴۰۳
زائرسرای امام رضا ده ملا
به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. انشاالله زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام نصیب همه آرزومندان بشود. در جاده سمنان مشهد، حدود ۱۵ کیلومتر مانده به شاهرود، در دهستان دهملا، زائرسرای امام رضا علیه السلام وجود دارد. این زائرسرا به وسیله مرحوم حاج یوسفعلی بلندقامتپور احداث شده است. این زائرسرا دارای امکانات خوبی است. علاوه بر اتاقها و سرویس بهداشتی و فضای سبز، یک مسجد بزرگ و زیبا و شیک هم ساخته شده است. واقف که پدر شهید هم هست، بعد از ورود و در سمت چپ به طرف مسجد دفن شده است. البته ما به دلیل کمبود وقت، فقط در مسجد نماز خواندیم و بر مزار واقف محترم هم فاتحهای قرائت کردیم. واقف و بانی این زائرسرا، پدرخانم مرحوم [حجت الاسلام] روح الله حسینیان میباشد. روح هردو شاد.
دامنه: حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام. از نیکوترین پستهای صحن. لذت بردم. تصاویر زیبا، متن هم زیبا. فقط یک پرسش اما. دِه مُلا تلفظ کنیم؟ یا دَه مُلا؟ اگر از تابلوی سر جاده هم عکس میانداختی معلوم میشد چون حروف انگلیسی، حرف مصوّت دارد خواندن آن از روی تابلو مشخص میشود. اساساً آن سمت روستاها را به مُلا میخواندند، چون مکتبخانه بر محور ملا بود. سمت آشخانهی بجنورد هم روستایی دارد به اسم «حسن سو» که در خاطرهای آن را فردا یا امشب شرح میدهم. قبول باشد هم زیارت مشهد مقدست، هم این نماز در زائرسرای رزمندهی دفاع مقدس شهید «بلندقامت».
به قلم دامنه : ۱۷ . ۴ . ۱۴۰۳ ، در زیر متن پاسخ دامنه و در ادامهی مطلب متن نوشتهی حجت الاسلام آقای سیدحسین شفیعی دارابی که یک ماه پیش در مدرسه فکرت به انتقاد از من پرداخت درج میشود. این جواب به خاطر انتخابات که دامنه قصد نداشت جوابش خللی به فعالیت انتخاباتی ایشان بزند تا امروز به تأخیر افتاد:
حجت الاسلام
آقای سیدحسین شفیعی دارابی
سلام و احترام و ادب. ادب وادارم کرد سرِ پیمان بایستم و پاسخم را انشاء کنم. دوست محترمِ دیرینم فوز عظیم را میدانم دقیق واردید، به رسم همان ادب تعلیمی از آیه ی نُه غافر، دعایی را که ملائک مقرّب استمداد ورزیدند، وارد میدانم:
وَ قِهِمُ السّیّئاتِ و مَن تَقِ السّیّئاتِ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمتَه وَ ذلِکَ هُو الفوزُ العظیم.
"و آنان را روز قیامت از ناگوارىها حفظ کن، که هر که را در آن روز از ناگوارىها [یا عقوبات] حفظ کنى قطعاً او را مشمول رحمت خود ساختهاى، و این است کامیابى بزرگ"
واقفید که در آیه ملائکه از خداوند برای مؤمنان و متقیان درخواست مینمایند. و اینک نیک میباشد صراحت بورزم که من به وقایه از وقایع، اعتقاد و ایمان دارم. اهوال، هراس، شدائد و بدآیند بخشی لاینفکّ از زندگی دنیویست که بالاترین چاره برای گذر از آن، اول علم و بعد
به قلم دامنه: یک مراسم سنتی زیبا در سنجد خراسان شمالی در مزر ترکمنستان برگزار میگردد که دانستن از برخی جزئیات آن خالی از لطف نیست. من این را از مستند آقای مهدی منیری دریافتم. خلاصهای از برداشتهایم را مینویسم:
گُلنباتخانم این روستا سوار بر اسب میشود و علَم امام حسین ع را به دوش میگذارد و با حضور زنان به تمام کوچهها و به درِ خانهها میروند و آنان برای او یا خیرات میکنند یا اسپند دود میکنند. منظور اصلی ازین کار علاوه بر عبادت خدا، بارانخواهی است. چیزی شبیه استسقا که در استسقا به نماز میایستند اما درین سنت فقط با اسب میگردند. او میخواند:
"خدایا پروردگارا دستم توی خمیر است نمیخواهی باران به ما بدهی؟!"
روستای سنجد
خراسان شمالی
عکس از دامنه
از روی مستند
او -گُلنباتخانم- پیرزن مؤمن سنجد این دعا را با جملات دیگر ادمه میدهد که هر بار زنان پی آن میگویند: یا حسین. جالب این است هیچ مردی نباید درین مراسم باشد. یعنی نمیگذارند هم؛ مگر گذری مردی مهمان شود که به او آش میخورانند. مردم سنجد به گُلنباتخانم خیلی اعتقاد دارند. باران هم از قضا میآید. او یارانه ندارد! چون شناسامه ندارد؛ لذا مردم هوای او را همهجوره دارند از هیزم تا لباس. از جاجیم تا نان و آب. از بلندگوی مسجد اعلام میکنند مردم سنجد "گُلنباتقربان" در خانه هیزم ندارد. همه هیزم به درِ خانهاش میبَرند. راستی! گُلنبات (نگاه شود به عکس) اسلحه هم دارد برخلاف پُزیهای غربگرا که میگویند اسلحه و موشک ما را چه کار؟!!! او تبرِ تیز دارد که هر حملهی احتمالی به خود را با آن با قطعیت دفع میکند. غربگراها چقدر از گُلنبات عقبترند. بگذرم.
به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۳۶ ب.ظ. لابد به یاد دارید. اگر ذهن فعال داشته باشید -که میدانم هستند درین صحن که چنیناند- باری و شایدم دو سه باری، دربارهی تَنْف متنی نوشتم. گفته بودم هر کس تَنْف سوریه در مرز میان اردن سوریه عراق را در دست داشته باشد، تمام مسیرهای این منطقه را میتواند زیر نفوذ اطلاعاتی خود ببرَد. بهطوریکه میتوان آن را گلوگاه منطقه توصیف کرد.
...
..
التَّنْف سوریه
آمریکا در سالهای اخیر با یک فرصتطلبی قلدرمآب -از قِبَل آنچه در سوریه عراق یمن ایجاد کرده بودند- این قسمت راهبردی خاورمیانه (=غرب آسیا) را در تصرف ارتش خود درآوردند، بزرگترین پایگاه نظامی را در آن تأسیس کردند که در خاک اردن و سوریه قرار دارد. اینک از تَنْف (به سکون نون) تکان نمیخورند چون بودن در این موقعیت را برای ارتش خود یک هدف استراتژیک میدانند، نقطهی حساسی که، نوعی دیدبان محسوب میشود. مهمترین هدفشان هم سد راه ایران شدن است، چون روی زمین، ایران از دو راه به لبنان و سوریه و مقاومت منطقه راه دارد. مسیر موصل، مسیر بوکمال، که آمریکا از تَنْف تحرکات ایران را زیر نظر دارد.
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. یوزپلنگ توران. گویا مسئولان زیستگاه توران (=محدودهی میامی و میاندشت سمنان و نزدیک سبزوار و اسفراین و جاجرم) در تلاشند آن را منطقهی امن برای یوزپلنگ تبدیل کنند. چون یک گُسترهی ۳۰۰ هزار هکتاری وجود دارد که نیاز به حفاظت دارد، با ایجاد یک حصار بزرگ بالای ۵ هزار هکتار و خارجکردن سگهای گله و فراهمکردن تجهیزات بهروز و منابع آبی وفور. توران -که من دیدم- بیش از یک میلیون هکتار است؛ یعنی خیلیگسترده. بنابرین به گفتهی کارشناسان آن، یک محیطبان اگر ۱۰ سال هم در توران خدمت کرده باشد یک بار هم یوز را نمیتوانَد ببیند. هم دَرَنددشت است و هم کشف "یوز"هایش بهشدت سخت. یوزپلنگ گونهای است که قلمروِ زندگیی گستردهای دارد، بههمینعلت ممکن است در مناطق پراکندهای پخش شوند. زمانی که تولهها یکساله میشوند، مادر احساس خطر کرده، آنها را از زیستگاه اصلی جدا میکند دنبال زیستگاه جدید میگردد تا خود برای خود قلمرو جدید ایجاد کنند و همین موجب است وقتی از توران خارج میشود مجبور میگردد از مسیرهایی عبور کند که خطرات زیادی را برایش به همراه دارد، تصادم با خودروِ جاده، گیرکردن بین گلههای گُرگ و هجوم سگهای ولگرد. پس باید مسیرها را امن کرد؛ فقط آن وقت است که مادر تولهها را گم نخواهد کرد. اینجا دامنهی دارابی.