دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
سایت دامنه‌ی داراب‌کلا
قم : ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مازندران، ساری، میاندورود، روستای داراب‌کلا

پیام های مدیر دامنه
آخرین نظرات
بایگانی

۲۷۳۲ مطلب توسط «ابراهیم طالبی | دامنه دارابی» ثبت شده است

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۲ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : به تعبیر برخی از نویسندگان فیلسوف، شُبهه‌ی فکری، شبیه اَخلاط گلو است که راه گلو را می‌گیرد و باید سُرفه کرد آن را رد کرد وگرنه نفس انسان احتمال آن است بند آید. آنان نتیجه می‌گیرند سؤال هم همین شکل است که باید آزادی وجود داشته باشد طرح شود و حتی شُبهه، کامل مطرح شود. نقل است تعبیر شُبهه به خَلط گلو، از ابن ابی العوجاء بود که نزد امام صادق -سلام بر او باد- بیان داشت. پس اگر دانشمندان پرسش‌ها و شُبهه‌ها را با روی گشاده و با دانش و احاطه پاسخ دهند، گویی گلوی جامعه را از خَلط پاک کرده‌اند. می‌گویند عباس عموی پیامبر ص به قصد جنگ پیامبر ص آمد، اما به شرف دین مشرّف شد. چرا؟ چون شیوه‌ی گشاده‌رویی رسول خدا ص را دید به آئین او ایمان ورزید. درین موردِ مرتبط با عباس، به کتاب "تفرّج صُنع" اثر آقای دکتر عبدالکریم سروش ص ۲۹۴ می‌شود رجوع و مطالعه داشت. خالی نگذارم شُبهه را در لغت به امری "پوشیده" معنی کرده‌اند که با لغت "اشتباه و مشتبَه" هم‌ریشه است، اما معنای ژرف‌تری دارد و از "اشتباه" شدیدتر است و انسان را پیچ‌پلیچ!!! می‌دهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۲:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ی چی بگم (۱) سلام جناب آقاجلیل قربانی. در مورد آتش جنگل در مرزن‌آباد باید یگویم: نه، دوزخ، زاده‌ی شرَر خودِ بشر است. این مبنای نگرش من است. همین روزای اخیر خوندم مقاله‌ای از جهان در سایت عصر ایران که در استرالیا یا جای دیگه از ینگه و لنگه‌ی دنیا، درست یادم نمونده کجا و چه جغرافیا، جایی از خِطه‌ی صحرا خرگوش‌ها را شکار کردند خوردند یا در حصار گذاشتند. باران آن خِطه‌زمین قطع آمد و روزی مردم، قحط. چون خرگوش علف می‌چرَد، علف سبز می‌شود. و زمین هی علف می‌روید، و هوا هی باران می‌آید. اما خرگوش‌ها را شکار کردند خوردند و یا در حصار گذاشتند و آمد و شد و جَست وخیزشان را مختل نمودند، علف خشک شد، رطوبت محو گردید، باران بند آمد. باران هم، در اثر نم و رطوبت است. چون دیگه خرگوشی نموند علف آن قطعه را بخورَد که زمین علف رویش کند. نتیجه این‌که خود بشر به خودش ضربه زد. رابطه‌ی علمی باران و علف بود این حرفم. زنده‌یاد دکتر علی شریعتی به پسرش آقای احسان شریعتی یاد داده بود در زندگی جز سه چیز: رنج و دانش و شرف نیاموزد. همین حرف دکتر شریعتی را آقای مهرداد خدیر در یادداشت خود در سالگرد امسال قتل زنجیره‌ای داریوش فروهر توسط باند وزارت اطلاعات به رهبری سعید امامی (=اسلامی) به‌کار برده است. عصاره‌ی حرفم این است: انسان با طبیعت است، نه بَر طبیعت. انسان بر طبیعت با انسان در سلطنت و یا در ولایت، یا در اِمارت، مو نمی‌زند، هر چهار تا زیان می‌رسانند وقتی در ذهن و عین آنان، ملت و میهن و منافع ملی و مواهب آفرینش، هیج حساب نیاید. ۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : درود. دامنه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۱۴۰۴ ، ۱۰:۱۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۳۰ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : آقای سید حسن خمینی در پیام تسلیت به "امام‌جمعه‌"ی برکنارشده‌ی تهران در مرگ فرزندِ متهمش -که دادگاهی شده بود- این "امام‌جمعه‌"ی منعزل پایتخت را با لفظ "جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ کاظم صدیقی دامت افاضاته" صدا کرد و فرزندش را نیز "فرزند گرامی‌تان" لقب داد و حتی فراتر رفت و درگذشت این پسر دارای پرونده‌ی خلاف و تصرفات را "ضایعه" توصیف کرد. پیش ازین نیز آقاخامنه‌ای در پیام تسلیت به همین فرد، قلب این "امام‌جمعه‌"ی مخلوع و مخذول ملت را "قلب ذاکر" وصف کرد.

 

فقط در مورد سید حسن خمینی بگویم لابد املاک و مستغلات و متصرفات سر به افلاک مرقد که در تولیت اوست، نمی‌گذارد فکر صحیح داشته باشد که این گونه زبانش را چرب کرد و حتی از خدا خواهان دوام افاضات! آن شیخ شد، لفظ لقلقه‌ای "دامت افاضاته" و "دامت برکاته" که در ادبیات چاپلوسانه مرسوم میان قدرت و روحانیت سوسو می‌زند و فقط تعارف و سر هم شیره‌مالی است. آن شیخ اخلاق‌گو، در ایران موج منفی افکند که ۱۰۰۰ متر زمین حوزه‌ی علمیه‌ی ازگل تهران را آن‌گونه سندسازی ساخته بود و به چند جور دروغ هم متوسل شده بود تا فریب دهد و خود را خلاص سازد با آن‌که روضه‌خوان بیت آقاخامنه‌ای بود و برای تعداد قلیل در پایتخت خطبه می‌خواند. نقل است که روایت‌هاست دروغ شنیع‌ترین عیب در میان شناعت‌هاست، اما شیخ دروغ را عین عسل قورت داد. آقای دکتر عبدالکریم سروش چهل سال پیش کتابی نوشت با عنوان "دانش و ارزش". کتابی بسیارسنگین و علمی و وزین. آن کتاب را باید این حاکمان و حاکمان‌زادگان بخوانند تا دست‌کم بیآموزند با ادبیات خود ارزش‌ها و دانش‌ها را وارونه نسازند و خردورزی ایران‌زمین را خُورد و خوار ننمایند. بگذرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۲:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

پیام‌هایم

در مدرسه فکرت

قسمت صد و پنجم

حاجت بدن، مثل چاه نفت است

نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسأله‌ی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود می‌آورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج می‌کنند و به آتش می‌دهند. این فکر آقای مطهری نشان می‌دهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منع‌کردن آن، ظلم" محسوب می‌شود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع می‌انجامد."

 

اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیان‌گذار "فلسفه‌ی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصاره‌ی اپیکوریسم (=فلسفه‌ی زندگی لذت) این است:

 

۱. پرهیز از پریشانی

۲. جذب آرامش نفْسی

۳. دوری از هر تعَب و رنجی

 

کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچه‌ی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستی‌های اصیل" استوار بود نه دوستی‌های صوری. او ترس از زندگی لذت‌واره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذت‌ها را سه دسته ساخت:

 

۱. لذت طبیعی و ضروری

۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری

۳. غیر طبیعی و غیر ضروری

 

ایپکور در عصر هِلنیسم (=بی‌خدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجت‌های بدن را، مانند چاه نفت می‌دانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و به‌درستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.

 

نان و نام!

نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِه‌مال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدم‌فروش مبدل می‌کند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریده‌ام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکس‌مکس ممنوعهه!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۱۴۰۴ ، ۰۸:۰۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
گزارش دامنه ۲۹ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : با شیخ سجاد شهامت دیدار زیر درخت توت با برگ‌های زرد پاییزی، به‌زیبایی انجام گرفت؛ البته کمی آن‌طرف‌تر در تپّه‌سر. گفت‌وشنود او و من روی نیروی دین بود. به او گفتم روحانیت پس از پیروزی ملت بر سلطنت، از نیروی دین -که از دیرباز در دل و نهاد مردم با مخلوطی از خرافه و عقیده کاشته شده بود- برای خود ابزار قدرت ساخت تا با نیروی هژمونیک (=سلطه‌گرانه) حکومت را در تصرف مطلق خود گیرد و استبداد دینی را برین میهنِ انباشته از تمدن و تکثر و تفکر و تئوری و شعر و رواداری، روا داشتند؛ ستم تئوریک بر پایه‌ی ستم پراتیک. به او گفتم حتی در درون روحانیت نیز کسانی باسوادتر و پارساتر از امام خمینی وجود داشتند که نظری عقلی داشتند که حکومت به طبابع ملت است، نه به حکم روحانیت و جعل و روایت. اما امام خمینی فقط تئوری خود را درست و به دین منطبق می‌دانست و آن را بر قانون اساسی کشور برچسب زد حتی افرادی چون آقاخویی آماج هجوم قرار گرفته بودند. و در ادامه، روحانیت از مذهب شیعه و برخی از مفاد جنبش‌گرانه‌ی آن و باورهای مذهبی و مساوات‌طلبانه‌ی مردم، برای خود نظریه‌ی "ولایت" جعل کرد، که در نبودِ مهدی موعود همه باید زیر "ولایتِ" یک فقیه -که ولی به معنی پدر و سرپرست ملت و دین است- نفَس بکشند و با رضایت او آب را در گلو جِر بدهند! وگرنه آن جرعه‌ی آب از شراب نجس‌تر است و به دوزخ! فرستاده می‌شوند. حکومت رفته‌رفته مال روحانیت شد و فساد هم دوشادوش حکومت آنقدر رشد کرد که مردم را به آخرین حد گریز از روحانیت رسانیده است. به او گفتم بروید به حاکم و حکومت برسانید این حکومت به دین لطمات جبران‌ناپذیر وارد کرده است و تا دیر نشده است بیش ازین به دین زور نگویند و مذهب را بهانه‌ی ولایت بر مردم نسازند. همین قدر دین را نردبان کردند، پیش خود و آفرینش و آفریدگار شرم کنند. دست از سرِ مذهب و ملت و میهن بردارند و حکمرانی را بیش‌ازین لکه‌دارتر نکنند. بگذرم. آقای شیخ "سجاد شهامت"، موضع گرفت اما نه چندان مانند جزم‌اندیشان و کج‌خُلقان. برآشفته نشد، تصدیق کرد و تبصره زد و گفت باید کوشید رفع کرد و نباید تنها گذاشت. گفت عفت عمومی خیلی مهم است. گفتم عفت درنوردیده شود بسیار برای تمدن‌سازی ایرانی بد است، ولی حکومت و روحانیت فسادش از جریحه‌دارشدن عفت، پیشی گرفته است، پس بدی حکومت بر بدی نادیده‌انگاری عفت جلو زده است و خود حکومت به یک نادیده‌انگار بزرگ در ایران در آمده است، راه مردم نمی‌پیماید و راه یک فرد و چند فرد شبیه آن فرد برای این حکومت اهمیت دارد و بس. عکس را او از من انداخت و عکس خود را امانت گذاشت، لذا از پخش آن دوری گُزیدم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۷:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۲۷ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. صاحبِ نظریه‌ی "قبض و بسط تئوریک شریعت" در ص ۱۳۰ کتاب ۶۸۳ صفحه‌ای‌اش با همین نام معتقد است: - به‌طورکلی تئوری‌های تازه، هم تصدیقات ما را دگرگون می‌کند و هم تصورات ما را. او -دکتر عبدالکریم سروش- در ادامه مثال می‌زند که: "یکی از دشمن‌ترین راهزنان همین است که الفاظ زبان، ثابت‌اند و ما فکر می‌کنیم که آنچه در زیر این الفاظ وجود دارد نیز ثابت است. درست مانند آدمی که از ابتدای تولد تا به آخر عمر اسم و شناسنامه‌ی واحد دارد، ولی شخصیتش عوض می‌شود." در حقیقت هر کسی در جهانی که می‌شناسد زندگی می‌کند، نه در جهانی که نمی‌شناسد. آب را می‌شناسیم، می‌نوشیم. یزد را می‌شناسیم، می‌رویم. مسائل را می‌شناسیم، پیروی یا رد می‌کنیم. و ازین قبیل موردها. او برین نظر است که "همه‌ی کار معرفت، دادن تصویر عقلانی از بیرون است." جهان بیرون از منظر او تحت مقولات مختلف، مختلف فهمیده می‌شود و همه در رفعت فهم شریک‌اند. حتی اگر معارض هم باشند در بهترین فهمیدن ما کمک موثری می‌کند. معنای "رفع" در فلسفه‌ی هگل همین است. از نظر هگل اَضداد (تز و آنتی‌تز) در سنتز رفع می‌شود. یعنی ارتقا می‌یابد. به دو معنا: محو می‌شوند و رفعت می‌یابند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۳:۳۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. در جامعه‌شناسی سیاسی از شش جامعه‌ی سیاسی یاد می‌شود. بسیار فشرده این شش جامعه را تبیین می‌کنم با هدف آشنایی‌دادن یا نیمه‌آشناشدن با این شش مفهوم مهم علم سیاست:
 
۱. جامعه‌ی سیاسی تکثراگرا. امکان گردش قدرت به صورت منظم و آزاد وجود دارد و زندگی غیرایدئولوژیک می‌شود. آزادی ایجاد تشکل وجود دارد. هیچ کس حق ویژه و پیشینی ندارد. سرکوب سازمان‌یافته ممنوع می‌شود.
 
۲. جامعه‌ی سیاسی بسته‌ی سنتی. درین نوع جوامع، سیاست خصلت شخصی و فرایند فردی پیدا می‌کند. دکتر حسین بشیریه دو رژیم اردن هاشمی و رضاشاه پهلوی را دو نمونه ازین دست نام برده است. می‌شود نمونه‌های جدیدی هم سراغ گرفت.
 
۳. جامعه‌ی سیاسی نیمه‌سنتی و غیرتوده‌ای. ساخت دولت درین سبک قدرت، نسبتاً بسته است و و گروه‌های نوپدید نمی‌توانند به‌آسانی در آن راه یابند. اما این گروه‌ها به صورت رقیب حکومت درمی‌آیند و احتمال انقلاب، بالاست.
 
۴. جامعه‌ی سیاسی بسته‌ی توده‌ای. حکومت، بسیج‌گر توده‌ای می‌شود و مردم را در برابر گروه‌ها و سرکوب جامعه‌ی مدنی وارد میدان می‌کند و از احساسات آنان سود می‌جوید و خود را ناجی ملت جا می‌زند.
 
۵. جامعه‌ی سیاسی سرکوبگر غیرتوده‌ای. سرشت نظام به زیان گروه‌ها و احزاب است و بدون توسل به بسیج توده‌ها آنان را سرکوب می‌کند. چنان سرکوب وحشتناک که گرایش به سمت اعتراضات به‌اندازه‌ی زیاد سخت می‌شود. مانند حکومت بعث توسط صدام.
 
۶. جامعه‌ی سیاسی سرکوبگر توده‌ای. درین نوع جوامع، دولت مطلقه جامعه‌ی مدنی را سرکوب می‌کند و در مقابل دست به بسیج توده‌ای در سطحی گسترده می‌زند. یک یا دو ایدئولوژی فراگیر راستگرا یا چپگرا، مردم را با وعده‌ها و وعیدها دلخوش می‌کنند و وعده‌ی اصلاح فوری و ترقی می‌دهند. لازمه‌ی این کار، اخراج گروه‌های سیاسی منتقد از قدرت است، زیرا چنین ساختاری هر احساس خطری را با اقتدارگرایی خود در تضاد می‌بینند.
 
من به مناسب هفته‌ی کتاب، این یادداشت را با استناد آزاد به کتاب "جامعه‌شناسی سیاسی" اثر دکتر حسین بشیریه نوشتم که سال ۱۳۷۱ همین کتاب را در کلاسش در رشته‌ی علوم سیاسی دانشگاه تهران آموختم.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۱۴۰۴ ، ۰۹:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۲۵ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. به کتاب‌های خاطرات افراد علاقه نشان می‌دهم؛ چون هم زندگی آنان توسط خودشان نشان داده می‌شود و هم گیرایی متن بالاتر از گیرایی کتاب‌های دیگر است. نمونه این‌که آقای سیدکاظم نورمفیدی امام‌جمعه گرگان در ص ۱۱۴ خاطراتش می‌گوید: "گاهی از این، و گاهی از آن قرض می‌گرفتم و زندگی را می‌چرخاندم." اما او در همان حال به گفته‌ی خودش می‌گوید: "من این روحیه را نداشتم که در بیوت مراجع و بزرگان کار کنم تا به من کمک مالی نمایند." و جالب‌تر این‌که می‌گوید: "منبر هم نمی‌رفتم تا برایم درآمدی باشد." او بعداً متوجه شد بعضی از قسمت‌های زندگی‌اش را آقای فاضل لنکرانی -پدر همسرش که بعداً مرجع شد- اداره و تأمین می‌کرد. شبی هم از گرگان برایش در قم میهمان رسید که هیچ پولی نداشت. رفت به مدرسه‌ی فیضیه تا قرض کند. نقل خودش را که رفت فیضیه قرض کند، بخوانید: "دیدم بعضی از رفقایی که هستند قبلاً به آنها رو انداختم و قرض گرفته‌ام، دیگر خجالت می‌کشم دوباره از آنها تقاضا کنم. تا این‌که مرحوم روشنی -اهل روستای یساقی کردکوی- رسید که به او بدهکار نبودم. گفتم فلانی! پول داری به من قرض بدهی؟! گفت ۴۰ تومان دارم. بالاخره پول را گرفتم و میهمانی آن شب را گذراندم." او در ادامه حتی می‌گوید تابستان یک سال از قم به گرگان نزد والدینش رفت. روزی "فرزند بزرگم سید آقامجتبی که آن موقع دو سال و نیم سن داشت تب کرد و مریض شد و بی‌حال گوشه‌ی اتاق کنارم خوابیده بود. ناگهان دیدم در همان عالم خواب گفت: بابا من را دکتر نبر... پیش خودم گفتم من اصلاً پول ندارم که تو را دکتر ببرم." بگذرم. مردم امروزه کسانی را که از این دست سختی، درس خواندند، با حال و روز امروز کسانی مقایسه می‌کنند که نه فقط از معنویت و فضیلت افتادند بلکه از سواد اندک هم بی‌بهره‌اند و دین و اخلاق فقط لَقلَقه‌ی زبانشان شده است. فقط آموختند از جیب ملت یا حکومت ارتزاق کنند. یک منبر با حرف‌های مفت و سست می‌روند و طی ۲۵ دقیقه سر عوام را شیره می‌مالند و با خرافه‌ها خوابشان می‌کنند، اما پول یک روز کامل یک کارگر روزمزد را -که از صبح تا غروب جسمش را زیر مشقّت عرقِ کوشش و خستگی طاقت‌فرسا می‌برَد- به جیب گشادشان می‌زنند. آن وقت می‌گویند انگلیس گفت "اسلام منهای روحانیت"! خودشان باعث شدند "اسلام منهای روحانیت" مجدداً رونق و رواج گیرد. هنوز کو!!! به قول آقای حسن حسن‌زاده آملی: "الهی، همه تو را خوانند: قُمری به قُوقُو، پُوپک به پُوپُو، فاخته به کوکو، حسن به هو هو."

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۱۴۰۴ ، ۰۹:۴۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
فیلسوف مصطفی ملکیان

متن نقلی از استاد مصطفی ملکیان ارسالی آقای نادر قنبری به مدرسه فکرت با عنوان هجده اصل راهنمای زندگی. ۱) عشق بورزم، یعنی به دیگران نیکی بی‌حساب و کتاب (هم به معنای بدون محاسبه‌گری و هم به‌معنای بی حد و حصر) بکنم تا شادی ژرف نصیب‌ام شود. ۲) زندگی این جایی و اکنونی داشته باشم تا هم از سلامت روانی بیشتر و هم از کمال اخلاقی بیشتر بهره‌مند شوم. ۳) به ارزش‌داوری‌های دیگران به‌کلی بی‌اعتناء شوم تا به خودشکوفائی کامل دست یابم. ۴) تا می‌توانم به خودم وفادار باشم، یعنی به رویای شخصی خودم پشت نکنم، هر چند این پشت‌کردن مطلوب‌های اجتماعی برایم به ارمغان آورد. ۵) هرگز به حل مساله‌ی نظری‌ای نپردازم که حل آن در عمل من هیچ تاثیری ندارد، یعنی به من ربطی ندارد (حکمت "به من چه؟"). ۶) از زندگی اصیل، یعنی خودجوشانه و خودانگیخته دست نکشم، یعنی خودام باشم و ساده و طبیعی زندگی کنم. ۷) بدانم که به عمیق‌ترین معنای کلمه، تنهایم. ۸) در غوغا و هیاهوی زندگی فقط به ندای آرام و آهسته وجدان اخلاقی خودم گوش دهم. ۹) خودم را هر چه بیشتر بشناسم و بیش از احوال هر کس دیگر احوال خودم را بپرسم. ۱۰) هدفم را فقط اصلاح خودم قرار دهم و بدانم که فقط در نتیجه‌ی این کار دیگران را ، کمابیش، اصلاح می‌کنم.. ۱۱) بدانم که فقط تغییر و اصلاح خود، هم ممکن است و هم مطلوب. ۱۲) خوبی زندگی را بر خوشی زندگی ترجیح دهم. ۱۳) بزرگترین کاری را که می‌توانم بر عهده بگیرم، نه کاری بزرگ‌تر از آن را، و نه کاری کوچک‌تر از آن را. ۱۴) بدانم که همه چیز ناپایدار و گذرا است، چه خوشی‌ها و چه ناخوشی‌ها. ۱۵) هرگز از صداقت (= مطابقت پنج ساحت باورها، احساسات، عواطف و هیجانات، خواسته‌ها، گفته‌ها و کرده‌ها با یکدیگر)، تواضع (= در خوشی‌ها خود را دیگری انگاشتن)، و احسان( = در ناخوشی‌ها دیگری را خود انگاشتن) دست نکشم. ۱۶) چنان زندگی کنم که گویی در یک قدمی مرگم، یعنی در هر لحظه مشغول به کاری باشم که اگر در همان لحظه مرگ در رسد نه احساس پشیمانی کنم، نه احساس اندوه و نه احساس حسرت. ۱۷) فقط به وقت ضرورت و به قدر ضرورت سخن بگویم. ۱۸) اهل آرامش به هر قیمتی نباشم. مصطفی ملکیان. جامعه‌ای بهتر بسازیم . مدرسه علوم انسانی.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۶:۴۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. دیروز عربستان سعودی لباس حاجیان را با عنوان اِحرام‌الاَبرَد یعنی اِحرامِ خنک هوشمند، رونمایی کرد که فن‌آوری خنک‌کننده دارد تا هنگام انجام مناسک حج و عمره، زائر مسلمان در آسایش و رفاه باشد و لذت دنیا را حتی طی عبادت بچشد. پشت این کار، تفکرِ تجارت و سود و ثروت حاکم است که برنامه‌های چشم‌انداز آینده‌ی عربستان توسط بن سلمان محمد را پیاده کند. حساب کنید سالانه ۶ میلیون حاجی و ۳۰ میلیون زائر حج عمره وارد مکه و مدینه و منا می‌شوند، تا چهار سال آینده چه سود هنگفتی به جیب سران عرب عربستان و تاجران این کشور و جهان می‌زند. از احکام شرعی دین هم، تجارت و سود می‌شود کرد. خوشا به حال ثروتمندان و آن کسان در جهان و ایران که در عمرشان پنجاه بار! حج می‌روند که مثلاً خدا را بشناسند و اهل توحید شوند و شرک! نورزند. و به قول محل ما: در زمین زراعی، سامون‌دِزّی دیگه نکنند. نمی‌کنند؟! من خبر ندارم. بگذرم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۷:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۲۲ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. مصطفی محمود در کتاب "درک زنده از قرآن" مطرح کرده است که نظریه‌ی داروین تحت عنوان بقای اصلح یا همان تنازع بقا در درک و تفسیر همه چیز عالَم عاجز است و نمی‌تواند از ریزه‌کاری دنیای گیاهان و حیوانات و تمام هستی سر در بیاورد. روی همین اصل، او نظریه‌ی "بقای اَجمل" را به جای "بقای اَصلح" پیشنهاد کرد. منظور او این است آئین فکری داروین در تفسیر حکمت و مآلِ هستی عجز دارد. مثلاً در خود مسیحیت آخرت این طور حدس شده است: "سرای آخرت عالَم دندان قُروچّه است" زیرا تباه‌کار در آن مرحله، ذلت خود و عزت سایران را معاینه می‌کند. معاینه یعنی دیدن. مثلاً بیمار در مطبّ، معاینه می‌شود یعنی توسط پزشک دیده می‌شود تا تشخیص داده شود. آخرت به تعبیر بالا، دندان قُروچّه است چراکه هر فرد خود معاینه‌گر است. در دین سُنّی و شیعه هم، نقل است دارالسلام جایی است که در آن دروغ و لغو و دشنام و ستیز نیست. این دو مثال را زدم که بحث بقای اصلح و بقای اجمل را روشن‌تر ارائه داده باشم و ریزه‌کاری‌های آفرینش را پیچیده‌تر ازین حرفها دانسته باشم. بگذرم روزنه‌ای بود از مطالعات متمرکز فلسفی‌ام که فعلاً فقط باز کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۱۴۰۴ ، ۰۹:۱۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نظم، خاطره، خط، بایگانی، علاقه، عشق دفتر، خودکار چندرنگ، دانش و از همه مهمتر یادگاری. دفتر ریاضی من در کلاس پنج در سال هزار و سیصد و پنجاه و سه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۶:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. بنیامین نتانیاهو برین نظر بوده است که "محور مقاومت" در خاورمیانه "پیکره‌ی اختاپوسی" بوده که "اسرائیل بازوهایش را قطع کرده و سپس به سرش یعنی ایران حمله می‌کند و آن را از بین می‌برد." اسرائیل با این تشبیه‌سازی هیولایی، جنگ دنباله‌دارش را در خاورمیانه شروع کرد و به گفته‌ی خودشان به آن مشروعیت پیش‌دستانه‌ی حقوق بین‌الملل داد. سوریه را از دست اسد و نیروهای جمهوری اسلامی حافظ خاندان اسد، بیرون آوَرد. در غزه با استفاده از عملیات حماس، به مقابله و کشتار جهنمی برآمد و تقریباً تمامی آن نوار را زیر نفوذ ارتش خود بُرد. و جنبش حزب الله را -که از حکومت ایران تزریق و نیز ترزیق می‌شود- در جنوب لبنان به عقب راند و رهبران و مؤثران آن را ترور کرد و همچنان در حال بمباران موضعی آن مناطق است. اسرائیل هم‌اینک در حال آماده‌سازی برای جنگ با حشدالشعبی (=بسیج مردمی) عراق است. البته آقای حسین کنعانی‌مقدم تحلیلگر جناح حاکمیت نظرش اما این است که جنگ با داخل عراق را اسرائیل بر عهده گرفته است و جنگ با ایران را آمریکا.
 
اوضاعی که در خاورمیانه پیش روست، به نظر من ناشی از چهار چیز است:
 
۱. سیاست سنتی بقا توسط ارتش اسرائیل
۲. سیاست دخالتگری امنیت جهانی آمریکا
۴. تقسیم دلار میان مبارزان توسط ایران، امارات، قطر، ترکیه و عربستان
۴. سیاست سنتی خاورمیانه‌ای نظام روحانیت ایران که خواهان سرنگونی دولت‌های سازشگر عرب و قیام مردمی تمام خاورمیانه است.
 
روشن سازم در میهن ایران، مردم زندگی و آسایش و چاره‌جویی از گرانی را بر هر ستیزه‌گری با هر جای جهان ترجیح دادند، اما همچنان خواست ملت ایران از سوی حاکمیت نادیده گرفته می‌شود. بردباری ملت هم در حال آزمودن است. نظام روحانیت ایران تا کنون طی نزدیک پنجاه سال حکومتش، با آن‌همه هزینه‌ی سرسام‌آور غیرپاسخگویش، حتی هیچ کشوری در خاورمیانه را نتوانست همسان خود سازد، بلکه هر حا که کِلِه (=تش‌کله با هیمه) زد، از دست داده و توسط ارتش اسرائیل رانده شده است. گوش شنوا نیز برای تغییرات در نظام اصلاً وجود ندارد و حاکمیت، حرف خود را فقط صحیح می‌داند و این روند یعنی مردم بچشید هر چه برای شما پخت و پز شد و دم نزنید. روزی امام خمینی حتی هشدار داده بود:
 
"باید به حسَب واقع، به حسَب انصاف، به حسَب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم کوچه و محله و زاغه‌نشین که شماها را روی مَسند نشانده‌اند، ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» -خدای نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه‌ی ما را می‌خوانند.»
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۷:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۱۷ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. امروز مطبوعات خبر دادند منشور حقوق بشری کوروش به ثبت جهانی رسید، این کار در کنفرانس ۴۳ یونسکو در سمرقند تصویب شد. جزئیات آن در سایت رُکنا آمده است. اما کوروش کبیر چه تفکری داشت؟ نُه اصل از میان چندین تز او را فقط برمی‌شمارم:

 

- دشمن‌تراش نباید بود.

- مصلحت ملی نباید با کینه‌توزی دنبال شود.

- القاب‌بخشیدن به خودش را ممنوع کرد.

- حق سلطنت باید ناشی از رفتار درست پادشاه باشد.

- مدارا پاداش قدرت است.

- مغلوب نباید تحقیر شود.

- رد غنیمت طلا و نقره به وطنِ کشورهای فتح‌شده.

- بیعت مردم با حکومت باید با خواست مردم باشد.

- اهورامزدای زرتشت وظیفه‌ی متحدکردن مردم روی زمین را تحت لوای صلح و عدالت، محوّل کرد.

 

ایران آریایی است. اما آنچنان تبِ ضد میهنی را در طبع ملت دمیده بودند و دم از اسلامیزه کردن ایران -چیزی شبیه مِس قَلعی‌کردن- زدند که حتی این آقای جمشید آریا هنرپیشه‌ی مشهور و قدَر ایران  فامیلی خود را پس از انقلاب، هاشم‌پور کرده بود! اینک اما ملت ایران دریافت، آریایی‌بودن و کوروش کبیر داشتن، یک سرمایه و میراث تمدنی است و منشورش، جهانی شده است و اوست که راه ایران و راهنمای میهن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۶:۴۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۱۶ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. مدرسه‌سازی ریشه‌اش یاددادن سواد است یا ایجاد مهارت و فن. و این آموزش اصالت زندگی و دانش یک ملت را معین می‌کند که مستلزم راستگویی و مراعات اخلاقیات حرفه‌ای آموزش است. اما خود نظام آموزش و پرورش در آزمون اخیر ضمن خدمت فرهنگیان، یعنی آنان که دانش‌آموزان را تعلیم می‌دهند تا دانشمند شوند و دانای میهن‌شان، سؤالی دروغ تهیه کرد و معلم را مجبور کرد برای کسب مراتب بالاتر شغلش، جواب دروغ را تیک بزند. تست این بوده است:

 

"کدام کشور برای اولین ‌بار در دنیا موفق شد، چهار فروند از جنگنده‌های اف۳۵ را منهدم کند؟»

گزینه‌ها:

۱. روسیه

۲. کره‌شمالی

۳. ایران

۴. آمریکا"

 

به قول آقای عباس عبدی این سؤال "به ابتذال کشیدن شخصیت پاسخگو است". آری، یعنی ای آموزگار تو تا این دروغ را صحیح ندانی، معلم نمی‌شوی. باید این تست دروغ که ایران در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل ۴ فروند جنگنده‌ی هوایی رادارگریز اف۳۵ ارتش اسرائیل را منهدم کرد را تیک بزنی و گزینه‌ی ۳ را برگزینی! تا ما تو را رتبه‌ و مدرک بالاتر دهیم. حال آن‌که حتی یک اف۳۵ صدمه حتی ندید، چه رسد انهدام. این، انهدام اخلاق در نظام آموزش و پرورش است که بنا را بر پایه‌ی دروغ چید درین تست. دولت آقای مسعود پزشکیان -که قدرتش از مؤسسه‌ی کیهان کمتر است- تست را دید و گویا دم هم نزد. اسم این نظام را هم گذاشتند "حکومت مقدس نائب امام زمان". لااقل بروند زیارت "ناحیه‌ی مقدسه" را بخوانند از مُفاد آن دست‌کم تعلیم گیرند که ادب یک نظام در چه مواردی است. تا دروغ را نهادینه نکنند و حقارت بر جَبین معلمان ننشانند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۱۴۰۴ ، ۰۷:۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 سست‌گویی‌های مذهب‌واره‌ی یک کتاب.  ۱۵ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. کتابی که دارید می‌بینید از پول ملت چاپ شد، در حجم انبوه. چاپ هشتاد و هشتمش در سال ۱۳۹۱ بود. لابد الآن که ۱۴۰۴ است شمارگان چاپش ازین عدد هم بسیار گذشت. اما ببینیم در ص ۱۶۴ چه حرف سستی به خورد مردم داده است. کتاب مدعی است فساد اخلاقی باید رواج یابد و مردم برای فساد، بر یکدیگر سبقت بگیرند و همه‌ی لذت‌های مادی را لمس کنند و از حیات خود راضی نباشند، اشتیاق ظهور پیشوایی به اسم حجت ولی عصر فراوان می‌شود و مردم در پی جهانی برخوردار از معنویت می‌شوند و آن وقت است تشنه‌ی "آبشار لطف امام زمان" می‌شوند. بگذرم.

 

خواستم بگویم اگر این ایده‌های خام درسنامه‌ی "مرکز تخصصی مهدویت" حوزه‌ی علمیه‌ی قم است، پس چرا اساساً جمهوری اسلامی مبتنی بر حاکمیت روحانیت شیعه شکل دادند و سؤال اساسی‌تر این است حجت کجا می‌آید؟! به جمهوری اسلامی ایران؟ خب این نظام که می‌گوید ما ضد فساد هستیم و خودش را مقدس هم معرفی کرده است، پس فساد که این کتاب می‌گوید رونق باید بگیرد تا ظهور رخ دهد، فلسفه‌ی تأسیسی این نظام روحانیت را لغو می‌کند که. جالب این است مدعی است آن وقت جهان به این گستردگی و پر از فساد، یکسره معنویت می‌شود و دور از فساد. پول ملت را می‌گیرند کتاب پر از ابهام و افکار خام در آن جاسازی می‌کنند و دستمزد نوشتن را به جیب می‌زنند و بعد اسم قشنگ هم رویش می‌گذارند: "نگین آفرینش" و آن را درس ملت می‌نامند. با ادعاهای این کتاب، در واقع ماهیت و مأموریت "جمهوری اسلامی ایران" -که توسط روحانیت شیعه اداره و اراده می‌شود- زیر سؤال رفته است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۶:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

۱۴ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی این شیخ در بالای متنم، آقای عباسعلی علیزاده است. مشهد مشغول بود، ولی آقای سید محمود شاهرودی رئیس وقت قضاییه او را رئیس دادگستری استان تهران کرده بود. او در زمان قدرتش، بدخوترین فرد نسبت به روزنامه‌نگاران و روزنامه‌های منتقد بود. که سایت عصر ایران دیشب مصاحبه‌ای ازو را منتشر کرد. این فرد، سردسته‌ی حلقه‌ی خلوت و سرّی آقای حسین طائب رئیس اسبق سازمان اطلاعات سپاه بود و این دو شیخ قضایی و امنیتی اطلاعاتی، با ایحاد حلقه‌ی تار قدرت، تا توانستند بیناد آزادی در میهن را ویران کردند و جمهوری اسلامی ایران را به این روزهای تار و ابهام انداختند. این شیخ ستَبر و خوش‌خدمت قدرت یعنی عباسعلی علیزاده حالا بدترین ماجرای فشارهای خشن در عصر خاتمی را لو داده و گردن آقاخامنه‌ای انداخته. عین نقل قول:

 
"پرونده‌ی روزنامه‌ها از آن‌جایی شروع شد که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۹ فرمودند بعضی از مطبوعات پایگاه دشمن شده‌اند. بعد از آن، از آیت‌الله شاهرودی -که در آن زمان ریاست قوه قضاییه را برعهده داشتند- شنیدم که رهبر انقلاب فرموده‌اند: «چرا قوه قضاییه فکری برای روزنامه‌ها نمی‌کند؟»
پایان نقل قول
 
 
آری، او یک قاضی فقیر گیر آورده بود به اسم آقای "سعید مرتضوی" و به قول خودش به او در آن زمان ۷ میلیون پول داد و با رفتن به خانه‌اش دو میلیون تومان هم به اصطلاح خودش "دلگرمی" به او و اعضای خانواده‌اش داد و به‌راحتی این قاضی تفتی را خرید که به تعبیر مهندس میرحسین موسوی به صورت "فله‌ای" روزنامه‌ها را بست و روزنامه‌نگاران را با بدترین خشونت زندانی کرد. من در سال‌های اخیر در نشست رفقایم، بارها ازین سه فرد پرده برداشته بودم و اینک سایت عصر ایران وارد این ماجرا شد. تاریخ به گفته‌ی فیلسوفان متفکر "مواد کهنه نیست"، به تعبیر من ورق‌های برّاق آزادی و اندیشه است. بگذرم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۷:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

سید هادی خامنه‌ای

 (روزنامه ستاره صبح ۵ ، ۸ ، ۱۴۰۴)

لباس آخوندی، لباس تقوا بود و تبلیغ حقایق. ۱۳ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. آقای سید هادی خامنه‌ای -نفر اول در سمت چپ عکس- با این لباس به دیدار اعضای روزنامه‌ی "ستاره صبح" آقای علی صالح‌آبادی رفت. او هم، لباس آخوندی را از تن خود کَند؛ یا کلاً کنار گذاشت و یا بُقچه کرد روزی گشایش در سیاست نظام روحانیت‌‌زده رخ دهد و مجدد به تن، پوشد. خود او روزگاری روزنامه‌ی "جهان اسلام" را مدیریت و منتشر می‌کرد که به علت دیدگاه انتقادی به حکومت برادرش، توقیف شد. روحانیت و قدرت، گرفتار هم شدند و میهن، فعلاً در انحصار تفکر راستگرای روحانیت، به گروگان در آمده است که در بین آنان، فساد سیاسی و انحطاط فکری گسترش دارد. لباس آخوندی لباس تقوا و تبلیغ حقیقت بود، اما به لباس شهرت و نمایش و تظاهر و پول و مقام و در اکثر موارد به مُبلّغی خام برای خرافات و اباطیل تبدیل شد. درین میان، حالِ نزارِ و غمبارِ روحانیت پارسا را البته درک می‌کنم که چه می‌کِشند از دست هم‌لباسان پول‌دوست و قدرت‌سِتای ایران.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۲:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

قیلون سر
از خانه‌ها رخت بر بست
ولی رفت در باغ‌ها نِپارسر
یاد قدیمیان افتادم
آنقدر پُف می‌زدند
انگله از آن بر لمه می‌افتاد
بوی سوختگی پشم دماغ همه را کیپ می‌کرد.
زمانی تکیه‌دله
جولان همین قیلون‌سرها بود
پُکه‌پُکه تا سین‌زنی شروع بشه.
روزی مرا فرمان داد یکی از آنان
پسر!
هع؟
بور تمکو شاهرودی بیار از مش شعبون رنجبر
چ وه؟!
تمکو اصفهانی دی ندِنه!
عمو!
ها؟
تکیه دله دی کمتر هادِه بهتر که!
هر بور فنا بَوووووش! وه چلیک‌وچه هم دره مره پند دنه! دامنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۹:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

انسان بیدار ۱۲ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. انسان، جُنبنده‌ی برتر است. حتی دین -که نقل است از آسمان آمد- در خدمت انسان است، نه انسان در خدمت دین. دین بدون انسان، فاقد موجودیت است. دین را به بیشه ببرند، هیچ شیر و شغال و پشه و زرّافه آن را درک نمی‌کندآ چون عقل ندارند. پس، انسان است که دین را -اگر پیام‌های درستی و راستی در آن باشد- موجودیت و بقا می‌دهد. این‌که یک لیدر جناح چپ اخیراً در یزد به چندمین سالگرد پدرش رفت و در جمع برخی از فعالان سیاسی یزد گفت: "هر آنچه که در مقابل آزادی قرار گیرد، حتی اگر دین باشد، زیان می‌کند." بیدارگرانه‌ترین سخن از ناحیه‌ی یک فرد مذهبی‌پوش جهان بود. من هم برین نظرم که دینی که ضد آزادی انسان باشد، دین نیست، زور و انحراف و خرافه است. انسان بیدار، انسان مدّ نظر آفرینش است. ترس از انسان بیدار، از ضعف است و از ستم و استبداد دینی نشئت می‌گیرد و روحانیت مسئله‌دار ایران، با انسان آزاد و بیدار مسئله پیدا کرده است. انسان بیدار، انسان پرسشگر است، نه انسان تابع آخوند و خرافات. در جاده‌های ایران، چند مسیر، مسیر خواب‌آلودگی رانندگان است، این تابلوهای پرسشگر، هر ۵ کیلومتر، ۵ کیلومتر نصب است و جواب "درست" و "نادرست" آن هم کمی جلوتر، نصب است، تا رانندگان را مشغول به پرسش کند که خواب نروند و بیدار بمانند. این عکس را دیروز در جاده انداختم تا بگویم انسان بیدار، نه سقوط می‌کند و نه کسی می‌تواند او را به خواب کند! آقای لیدر جناح چپ پس از سال‌ها ترس و لرز، حرف تاریخی را بلاخره بدون ترس زد: "دین نمی‌تواند پرسش را نفی کند؛ چرا که همان خدایی که دین را آفریده، قدرت پرسشگری را هم به انسان داده است و بنابراین، دین نمی‌تواند به کسی بگوید تو چرا پرسش می‌کنی؟! دین واقعی، تأییدگر پرسشگری است." من هم در مورد دین و آزادی، آزادی را اصل می‌دانم. تا آزادی نباشد حتی دین هم زیان بیش نیست. کسانی که خود را بیدار می‌پندارند و دم از بیدارگری می‌زنند، اما از آزادی انسان هراسناک هستند، خواب‌آلودگانی بیش نیستند. ادعاهای صوری و حوار ظاهری این تیپ افراد -که عین چرخ‌فلک! دور قدرت و حکومت قدم‌رو می‌زنند که خود را روزی‌خور باقی بدارند- به پسپوک (=ریزترین پرنده) فقط شباهت می‌زند: روزی پسپوک روی شاخه‌ی درخت تناوری نشست فضولاتش را پایین ریخت، سپس به درخت گفت: خودت را محکم بگیر می‌خواهم پرواز کنم. درخت -که تازه متوجه حضور او شده بود- با نیشخند گفت: من اصلا نفهمیدم تو کی آمدی روی شاخه‌هایم! بگذرم! آزادی مانند درخت تناور است و مستبدین و هُرهُری‌مذهب‌ها را حتی حد پسپوک حساب نمی‌کند. آزادی، نفوذش جهانگیر است، تنها متاع عقلی آفرینش، که حتی دین و دینداران با آن در بیفتند، واژگون‌شان می‌کند. به تابلو و جاده و سوژه کمی دقت شود، بس است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۲:۲۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

...

 

آبان ۱۴۰۴ ، عکاس امیرطاها. دست پدرش را از پُشت بست! در فن عکاسی و صید رویش‌های طبیعی. ممنونم امیرطاها

 

گوشک افرا . عکاس : حمیدرضا . آبان ۱۴۰۴ افرایی داراب‌کلا. این نوعی قارچ خوراکی بر تنه‌ی درخت افرا است که من تا کنون نخوردم، اما به روایت عکاس، لذیذ و گواراست، در گونه‌ی مزه‌دارتر از زردکیجا. سپاسگزارم از صید این تصویر دلربا. دامنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۹:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

 

انتشار نوشتار اُنظُر

قدرت، صاحب پذیر نیست

کاوش اُنظُر : میشل فوکو فیلسوف فرانسوی (که چند سال پیش درگذشت) به عنوان یک پست مدرنیست، مفهوم قدرت را مورد بررسی قرار داده بود. بنده بر آن است بگوید قدرت را باید در کتاب او خواند. فشرده ترین حرفی که می شود بنده از وی بگوید این است او تعلیم می دهد «قدرت بیش از آن که اسم باشد، فعل است.»

 

منظور او را بنده این طور فهمیده که قدرت فوکویی بیشتر اعمال کردنی است، تا تصاحب شدنی. یعنی هیچ کس نمی تواند قدرت را صاحب شود؛ زیرا قدرت امری ناپایدار است و دست به دست می شود و به گفته ی او «زنجیره ی تو در تو» است. مثال واضحش شاه قدرت برتر ایران و خاورمیانه بود، اما سرانجام نتوانست صاحب آن بماند؛ گذاشت رفت.

جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ اُنظُر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۱۴۰۴ ، ۱۸:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی