نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۷ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : من این کتاب "نبرد قدرت در ایران" نوشتهی محمد سمیعی را خواندم و به صورت برداشت آزاد خودم تحلیل ارائه میکنم. او با یک سؤال اصلی به "نبرد قدرت" پرداخت و آن اینکه "چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟" کتاب، ضعف اصلی محمدرضاشاه را در پنج چیز خلاصه کرد:
۱. شاه به ارتش تکیه داشت. ر.ک : ص ۲۷
۲. شاه در خواب عمیق فرو رفته بود. ر.ک : ص ۳۲
۳. شاه به تکحزبی و قدرت مطلقه رسید. ر.ک : ص۳۰
۴. شاه فساد در حکومت را سرسری گرفت. ر.ک : ص۴۷
۵. شاه به جنگ مارکسیسم و مذهبیون مشغول شد. ر.ک : ص ۲۹
از نظر این کتاب، "آخوند خراسانی" سیاسیات و عُرفیات را بر عهدهی عقلای جامعه میدانست (ر.ک : ص ۲۶۸) اما با درگذشت آقا بروجردی، امام خمینی توسط پیروان حوزوی خود، میدان را در دست گرفت و سعی کرد با پرهیز از برخی مواضع نسبت برخی اشخاص و جریانات، تفرقه را به موقتا" به اتحاد نسبت به شاه تبدیل کند و همزمان کوشید، یک تئوری فوری حکومتی فقهی جایگزین سلطنت را، با عنوان "ولایت فقیه"، ارائه دهد. (ر.ک : ص ۶۱۷) بدین ترتیب، روحانیت، پشت سر این تز رفت و با آدرسهایی از اسلام و نوید آزادی و اصالت داشتن اصل آرای مردمی، مردم ایران را به خود امیدوار ساخت و نَبرد را بُرد. اعتماد مردم به آنان، فرصت حساب آمد و درنتیجه به امتیاز بزرگ!! تبدیل شد.
کتاب بر اساس نظریهی "دالّ میانتُهی" آقای ارنستو لاکلائو تئوریسین سیاسی مارکسیست و فیلسوف آرژانتینی نوشته شد. "دالّ میانتُهی" را اگر خلاصه توضیح دهم یعنی مطالبات مردم به سمت اعتراض و جنبش میرود، اما برآوُرده نمیشود، یعنی یا سرکوب میگردد و یا نادیده گرفته میشود؛ در نتیجه یک "دالّ میانتُهی" پدید میآید و باعث سرخوردگی معترضین میشود. اما امام خمینی در زمان انقلاب ازین خلأ بهره جست و تقریباً همه را متحد ساخت که البته پس از پیروزی، مجدداً به تفرق و جدا جدا کردن پیش رفت. به لحاظ علمی "دالّ میانتُهی" زنجیرهی مطالبات برآوردهنشده (ر.ک : ص ۲۰۱) است. مثلاً در همین نظام جمهوری اسلامی ایران چندین بار اعتراضات مردم به مرحلهی تشدید رسید، اما دچار "دالّ میانتُهی" شد، زیرا اشخاص مشهور سیاست اعتراضات را دیدند اما به آن نپیوستند که بتوانند آن را هدایت و ثمرهبخش کنند. جز آقای مصطفی ملکیان فیلسوف معنویت ایران که رسماً در خیابان در سال ۸۸ وارد راهپیمایی اعتراضی و اصلاحی شد؛ اما آن جنبش به فرمانِ هم حکومت وقت، هم حاکمیت و هم روحانیت، سرکوب شد. این کتاب که در بخش تئوریها و توسعه، توصیه به همزیستی مسالمتآمیز میان حکومتها و نخبگان میکند، درین زمان من نظرم این است میان روحانیتِ صاحب قدرت (بخوانید قدرتپرست) و نخبگان علم و معنویت، همزیستی مسالمتآمیز شدیداً از بین رفت و جامعه دستخوش "دالّ میانتُهی" شد و معلوم نیست چه اتفاقی رقم میخورَد و چه کسی یا چه عاملی، این حُفرهی خطرناک را به نفع ملت پر میکند، زیرا این حکومت با این دستفرمان، هرگز تن به حرف مردم نمیدهد. به تعبیر من اینک نبرد قدرت ادامه مییابد و این روحانیت است که مانند شاه "فرار" میکند.











