به قلم دامنه: ۴ . ۱ . ۱۴۰۳ ، اولین کتاب امسالم که مشغولم. اسلام سیاسی در ایران. گرچه این اثر هدیهی دوستم به من استاد دانشگاه تحصیلکردهی حوزه دکتر سید محمدعلی حسینیزاده را ۱۳۹۱ خواندم، اما ترجیح دادم باز، بخوانم.
آنچه من فهمیدم ایشان معتقد است از دههی ۴۰ جریانهای گوناگونی در بازسازی سیاسی اسلام نقش داشتند که سه گفتمان سه شاخهی گفتمان اصلی اسلام سیاسی ایرانی شدند:
۱. اسلام سیاسی لیبرال به رهبری بازرگان
با شاخصهایی چون:
- اسلام به مثابهی ایدئولوژی
- نفی سکولاریسم
- آزادی و ضدیت با استبداد
- دموکراسی و حاکمیت مردم
۲. اسلام سیاسی چپ به رهبری دکتر شریعتی
با شاخصهایی چون:
- ایدئولوژی جامع انقلابی اسلام
- توحید و تساوی انسان
- شهادت الهام عاشورا
- انتظار برای ترسیم آرمان امام زمان ع
- تقیه با هدف امنیت اعضای تشکیلات
- اجتهاد و نوسازی فکری مکتب
- انقلاب در برابر رفرم (=اصلاح)
- شیعه به مثابهی یک حزب تمام علیهی زر و زور و تزویر
- امت و امامت با نفی دموکراسی ابتذالی غربی
۳. اسلام سیاسی فقاهت به رهبری امام خمینی
با شاخصهایی چون:
- نظریهی ولایت مطلقهی فقیه
- اسلام رکن جمهوری اسلامی
- علم فقه دایرهی اجرای احکام دینی
- عامگرایی و نقش همیشگی مردم در امور حکومت
کتاب در آرایش گفتمانها برین نظر است گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی قدرتمندترین گفتمانها از بین گفتمانهای رقیب است و هیچ گفتمانی تا این جا قادر نیست برین گفتمان غالب، غلبه کند. یعنی توانمندی این گفتمانها آنقدرها نیست که بتوانند گفتمان اصلی جمهوری اسلامی را کنار بزنند و جای آن بگیرند. زیرا گفتمان فقاهتی ،هم تثبیت شد و همه بر سیاست، هژمونی یافت. ۱ . ۱. ۱۴۰۳ ، توحید.