دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دامنه کتاب» ثبت شده است

۱۸ مهر ۱۴۰۴ ، ۱۰:۳۹

عقب نشینی به ژرفای درون

نگارش صبح ۱۸ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. وقتی ملتی مورد حقارت امیران و خُرده‌امیران خود قرار گیرد به کجا عقب می‌نشیند؟! آیزایا برلین می‌گوید بیشتر به سمت درون یعنی "زُهدورزی". مانند ملت آلمان در قرن‌های ۱۷ و ۱۸ که نتوانستند دولت مرکزی تشکیل دهند، نقل است در آن دو قرن آلمان ۳۰۰ امیر و ۱۲۰۰ خُرده‌امیر به خود دید. آشوب ۳۰ساله، حس حقارت، نفرت از حاکم و محزون از ضعف ملی عوارضی بود که به عواید یک ملت منجر شد. حتی زهدورزی، ریشه‌ی رومانتیسم اروپا شد و بیشتر، خود را در سبک ادبیات غمگین و مردم‌پسند، تجلّی (=نشان) داد.
 
در همان جنبش بود که مردم به دیدار هم نائل می‌آمدند؛ زیرا سران فکری این جنبش مدنی معتقد بودند تنها راه پی‌بردن به درون همدیگر، "دیدار و رابطه و حرف‌زدن" است، چراکه در حرف و دیدار، نظردوختن به چهره‌ی یکدیگر و تماشای پیج‌وتاب اندام و شنیدن صوت سخن، راه عبور به درون همدیگر است. مردم آلمان حقارت خود را با عقب‌نشستن به درون، اندوه‌زُدایی کردند. بگذرم.
 
اشاره: علاقمندان می‌توانند به کتابی که خودم آن را خرداد ۱۳۹۸ مطالعه کردم، رجوع کنند: به ص ۶۹ تا ۷۹ کتاب "ریشه‌های رومانتیسم" اثر فیلسوف سیاسی روسی مهاجر به لندن "آیزایا برلین" (۱۹۰۹ - ۱۹۹۷) ترجمه‌ی عبدالله کوثری در ۲۳۴ صفحه.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

نگارش ۱۴ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "سیمای انسان کامل" اثر آیت‌الله جعفر سبحانی دیشب می‌خواندم و خنده‌ام! گرفت که وی در ص ۲۰۸ این کتابش معتقد است: "کنیزی زنان نسبت به خدا از مفاخر آنها به شمار می‌رود". حتی به‌صراحت نوشته است: "خدا در مقام توصیف دختر پیامبر [ص] می‌فرماید: زوّجتُ أمتی فاطمةَ مِن عبدی علیٍّ: من کنیزم فاطمه را به همسری بنده‌ام علی در آوردم." واقعاً ازین ادعا درین کتاب، متعجب که کم است، در خنده و قهقهه!غرق شدم! بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ مهر ۱۴۰۴ ، ۲۰:۳۲

مَجوس

نگارش اول ۸ ، ۴ ، ۱۴۰۱ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی . در "مَجوس" اثر جان رابرت فاولز (۱۹۲۶ - ۲۰۰۵) رمان‌نویس انگلیس در صفحه‌ی ۲۱ از نکته‌ی جالبی پرده برمی‌دارد. وقتی برای استخدام معلم درس انگلیسی شدن در خارج از بریتانیا به مصاحبه رفته بود، "زنی بی‌قرار با ذهنی فرهنگ‌زده و لحن و لغاتی سطح‌بالا" با وی مصاحبه کرده بود که با "حالتی انگار خصوصی گفت بسیاربسیار اهمیت دارد که افرادی شایسته در خارج کشور، مُعرِّفِ «ما» باشند". بگذرم.
 

مجوس. عکس از دامنه

 

 

صداقت سقراطی

نگارش دوم

عصر ۱۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
من رمان "مَجوس" اثر رابرت فاولز را تیر ۱۴۰۱ خواندم. او درین رمان از "صداقت سقراطی" مثال زد که معتقد است دانشگاه آکسفورد "بزرگترین هدیه‌اش به زندگی متمدن" همین صداقت سقراطی است. من البته از آکسفورد درین متن حرفی نمی‌زنم. اما خُب شاید ذهن بپرّد به این سمت مگر سقراط تفکرش چی بوده است. روشن سازم بنیاد تعلیمات سقراط:
 
۱. جویایی خوشی
۲. رستگاری
 
بوده است. البته در پرتو فضائل سقراطی؛ مانند این پنج اصل: حکمت، شجاعت، عفت، عدالت، روشنگری. خود سقراط شیوه‌ی پرسشگرانه داشت برای بیدارسازی. او نابینا بود و دائم میان جمع‌های جوانان در محلات و خیابان آتن می‌رفت و با جملاتی پرسش‌گونه، ذهن‌شان را به مسائل روز آن دوره، مشوّش می‌کرد، آنگاه از جمع‌شان می‌گذشت تا به تفکر و اندیشه بپردازند. بگذرم. این رمان، پرلغت‌ترین رمانی بود که در عمرم خوانده و از ادبیات غنی و مبتکرانه‌ی آن، لذت برده بودم.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ مهر ۱۴۰۴ ، ۱۱:۵۸

غریو کتاب

نگارش صبح ۱۰ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در رمان "کتابفروشی ۲۴ ساعته" اثر رابین اسلوان ص ۲۲ آن خوانده بودم که او از جامعه‌ی کوچکی در یک شهر -نمی‌دانم فرضی یا واقعی- نام برده بود مردمش مثل چند قمَر به صورت عجیب، گِرد این کتابخانه‌ی ۲۴ ساعته (فروشگاه کتاب) می‌چرخیدند و کتاب می‌خریدند. حالیا، دریغا، در ایران هم روزی رسد مردم به جای داروخانه‌ی شبانه‌روزی و غیرشبانه‌روزی و گرفتن قرص و کپسول و آمپول، دور کتابفروشی بگردند و کتاب بگیرند. بگذرم. کی شود غریوِ کتاب از هر صدایی طنین‌اندازتر باشد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره و نکته. نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چاپ شب. روزی جبهه بین انگشتان شست و اشاره‌ی دست چپم، قرمزی بالا داد. آنقدر آن را خاراندم قرمزجیجیلیک (=شدیداً سرخ) شده بود و کوش می‌کرد. بیش از ۱۵ نفر هر کدام چیزی گفتند.

 

یکی گفت : گال است!

یکی گفت : خال است!

یکی گفت : سالَک است!

یکی گفت : رُطیل زد!

یکی گفت : عقرب رفت!

یکی گفت : گَل گاز گرفت!

یکی گفت : شط‌علی سَپِل زد!

یکی گفت : مادرزادی است! یا اباالفضل!

یکی گفت : برو پایگاه اورژانس خط، بپرس از پزشک!

 

رفتم با تویوتای غذا. آقای پزشک پشت خط تا دید گفت: کنسرو چیتی قارچی خوردی؟ گفتم آری! گفت چند رزمنده را گرفت! بگذرم. کنسرو از ارتش آمده بود با قارچ و گوشت. آمدم سنگر و گفتم مرا با نظرت خودتان گج‌گمراه کردید، نزدیک بود وصی‌ناظر را بگیرم!

 

 

اینک این خاطره، مرا به خاطره‌ی دلکش از استاد محمدتقی شریعتی پدر زنده‌یاد دکتر علی شریعتی دوخت. شاید گفته شود چطور؟ می‌گم بیا، اینا، این، طور:

 

از آن استاد در ص ۱۲۲ کتاب "از چشمه‌ی کویر" خوانده‌ام که یک تاجر مشهدی در کِشتی نشسته بود. گفت سرم درد می‌کند. آن فرد گفت "من ناخدای کشتی هستم، پزشک نیستم." تاجر خدا را شکر کرد که "اگر [۲۹] ایرانی همراش بودند، فوراً [۲۹] جور اظهار نظر و دارو تجویز می‌کردند". بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۷:۴۹

کتاب های قدغن عصر شاه

نگارش ۲۳ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

متن من در چاپ عصر

از سال ۱۳۵۱ به بعد شاه کتاب‌های بیشتری را قدغن کرده بود؛ چون از روند مبارزه‌ی گروه‌های مارکسیستی و مذهبی انقلابی هراسیدن بود. از جمله این چهار کتاب:

 

۱. کتاب "راه حسین"

اثر بسیار ستُرگ عاشورایی مهدی رضایی

عضو برجسته‌ی سازمان مجاهدین اولیه

 

۲. کتاب "ضرورت مبارزه مسلحانه"

اثر مهم تئوریک امیرپرویز پویان

از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق

 

۳. کتاب جزوه‌ی "مبارزه‌ی مسلحانه"

اثر عملیاتی مسعود احمدزاده

از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق

 

۴. کتاب "آموزش چریکی"

اثر آموزشی - مفهومی بیژن جزنی و علی‌اکبر صفایی فراهانی

هر دو، تئوریسین مطرح و مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق

 

روشن سازم جمهوری اسلامی روحانیت ایران، از شاه پیشی گرفت و به‌مراتب کتاب‌های بیشتری را منعِ چاپ زد و از توزیع جلوگیری کرد و حتی نسخه‌های مهمی از نویسندگان را خمیر نمود. از جمله کتابی از عمادالدین باقی با عنوان "قضاوت ها و واقعیت‌ها" در مورد آقای منتظری را، که من نسخه‌ی کاغذ ۴آ آن را چند سال پیش از اخوی ارشدم امانت گرفتم و خواندم و در دفتری، به صورت خطی، خلاصه ساختم. بگذرم. از شاه تا روحانیتِ متصل به حکومت و معیشت! فرق‌ها دارد کم‌کم، کمتر و کمتر می‌شود و حتی در اموری هم مُساوّ با شاه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ مرداد ۱۴۰۴ ، ۲۰:۰۷

ترورهای سیاسی

نگارش ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "معمای امیرعباس هویدا" خوانده بودم که آقای عباس میلانی نویسنده‌ی آن. در ص ۲۱۴ گفته بود اسلحه‌ی هفت‌تیر بکاررفته در ترور حسنعلی منصور (از مبدعان کاپیتولاسیون) را آقای هاشمی رفسنجانی تدارک کرده بود که توسط اعضای مسلح یک حزب مسلمان به اسم "مؤتلفه‌ی اسلامی" صورت گرفت.

 

 

جالب این‌که دیشب در مطالعاتی که روی دفترهای یادداشتم داشتم دیدم آقای شیخ صادق خلخالی در کتاب خاطرات خودنوشت خود ص ۱۶۲، گفت اسلحه را مرحوم سید ابوالفضل تولیت -که زمان شاه تولیت حرم قم را بر عهده داشت و قبرش در مسجد قدس محله‌ی ما دفن است- از کربلا خرید به رفسنجانی داد و رفسنجانی هم داد به حاج مهدی عراقی و او هم داد به محمد بخارایی و بخارایی هم گلوله‌ها را در مغز حسنعلی منصور خالی کرد.

ترور گرچه توسط مسلم سفیر امام حسین علیهما السلام استنکاف (=ناپذیرفتنی) شد و ابن زیاد را از شکاف و درز در خونه‌ی هانی بن عروه نزد، اما تاریخ مسلمین مانند سایر دینداران ادیان، پر شد از ترور. ترور در تلقی برخی، آخرین حرف یک دیندار یا یک عضو ایدئولوژیک حزب یا فرقه، با هر کسی هست، که گمان می‌کند دیگر مهدورالدم است و ریختن خونش مباح. بحث دینی آن بماند. بگذرم.

 

پیوست:
متن "ستون روز" امروزم ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ را بر اساس مستندات این دفتر یادداشتم نوشتم که در ۱۳۸۶ در تقویم سالانه‌ام به صورت خطی نوشته بودم. دو ستون مورّب سمت راست دفتر. نمایش آن جنبه‌ی سندیت متنم را نمایان می‌کند. درود. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۶:۱۲

مرجع نهایی انسان

نگارش ۲ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. از کتاب "فلسفه و ایمان مسیحی" نوشته‌ی کالین براون ترجمه‌‌ی طاطه‌وس میکائیلیان می‌شود بسیار استفاده کرد. چون کاری تطبیقی - مقایسه‌ای روی افکار فیلسوفان کرد. مثلاً در ص ۴۷ و ۵۰ به سه تطبیق دست زد که من با برداشت آزاد آن را ارائه می‌دهم:

 

رنه دکارت؛ که او آگاهی فردی را به عنوان معیار و مرجع نهایی یافتن حقیقت اعلان کرد.

مارتین لوتر؛ اما مطیع بود و مرجع نهایی او، خارج از خودش قرار داشت؛ کلام خدا، یا هر چه بدان ایمان داشت.

باروخ اسپینوزا؛ که وی اساساً اعلان کرد راه رستگاری از "شناخت عقلانی جهان" می‌گذرد، نه "از اطاعت کورکورانه از احکام شریعت یا انجام مناسک دینی".

 

خلاصه این که، مرجع نهایی انسان، مهترین چالش گرایشی بشر است. آری همین انسان، که ۷۰ بطن دارد، حتی به نقلی "۷۰۰ بطن". هر کس خود خواهد دانست مرجع نهایی او در درونش قرار دارد؛ (=تحقیق)، یا در بیرون او (=تقلید).

 

پیوست هم می‌زنم که خشن‌ترین حکم تکفیر مذهبی از سوی علمای مذهبی آن عصر، این متن بوده است. چون‌که اسپینوزا کل جهان هستی را "خدا" می‌دانست و در واقع به "همه‌خدایی" باور داشت. این نظر اسپینوزا، موجب شد روحانیون مذهب در سال ۱۶۶۵ حکم تکفیرش را با متن خشن زیر، صادر کنند که واقعاً واژه‌واژه‌ی آن جای مکث و محک دارد:

 

«به قضاوت فرشتگان و روحانیون، ما باروخ اسپینوزا را تکفیر می‌کنیم، از اجتماع یهودی خارج می‌کنیم و او را لعنت و نفرین می‌کنیم. تمامی لعنت‌های نوشته‌شده در قانون [منظور تلمود و تورات] بر او باد. در روز بر او لعنت باد. در شب بر او لعنت باد. وقتی خواب است بر او لعنت باد. وقتی بیدار است بر او لعنت باد. وقتی بیرون می‌رود بر او لعنت باد و وقتی بازمی‌گردد بر او لعنت باد. خداوند او را نبخشد و خشم و غضب خدا علیه‌ی او مستدام باد. خداوند نام او را در زیر این خورشید محو کند و او را از تمامی قبایل اسرائیل خارج کند. ما شما [مردم] را نیز هشدار می‌دهیم، که هیچ ‌کس حق ندارد با او سخن بگوید؛ چه به ‌طور گفتاری و چه به‌ طور نوشتاری. هیچ‌ کس حق ندارد به او لطفی کند. کسی حق ندارد با او زیر یک سقف، بماند، و در دو قدمی او قرار بگیرد. و هیچ‌ کس حق ندارد هیچ نوشته‌ای از او را بخواند."

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۹:۵۱

جعبه ابزار اخلاق

متن نقی: عصر ایران؛ جواد لگزیان - سالها از نوشتن صفحات «بینوایان» گذشته است اما همواره یک سوال زنده است، پرسشی که ما را با دانشی به نام‌ فلسفه‌ی اخلاق آشنا می‌ کند: آیا ژان والژان در دزدیدن گرده نان محق بود و کار درستی انجام داد؟ برای پاسخ به این سوال کتاب «جعبه ابزار اخلاق» به یاری ما می‌ آید.  «جعبه‌ابزار اخلاق» راهنمایی فشرده اما جامع برای ورود به قلمرو اخلاق فلسفی است و خواننده را با مهم‌ترین مفاهیم، نظریه‌ها و روش‌های فلسفه‌ی اخلاق آشنا می‌ کند. این اثر با ارائه‌ی تعاریف شفاف، مثال‌های ملموس و تحلیل‌های ساختاریافته، کمک می‌ کند تا مسائل اخلاقی را عمیق‌تر و نظام‌مندتر بررسی کنیم. از مفاهیم پایه‌ای مانند «فایده‌نگری» و «اخلاق فضیلت‌محور» تا مباحث پیچیده‌تری مانند «نسبی‌انگاری اخلاقی» و «ابزارهای استدلال اخلاقی»، این کتاب ابزارهای فکری لازم برای اندیشیدن منظم و انتقادی درباره‌ی اخلاقیات و همچنین مواجهه با مسائل اخلاقی روزمره و کلان را در اختیار می‌ گذارد

 

جعبه ابزار اخلاق

 

در واقع بسیاری از مردان ادعا می‌ کنند که اخلاق مراقبت جزئی از سیره‌ی اخلاقی آنان است، و بعضی متفکران فمینیست مانند نل نادینگز و ویرجینیا هلد هم بر این امر صحه گذاشته‌اند. ولی بعضی دیگر تردید دارند که مردان بتوانند به آن شیوه‌ی مراقبتگرانه‌ای که معمول زنان است بیندیشند و تصمیم بگیرند. بعضی از منتقدان هم می‌گویند اخلاق مراقبت سرکوبگرانه و گرگی در لباس میش است. به این معنا که اخلاق مراقبت هرچند ادعای تجلیل خصوصیات زنانه را دارد، عملاً زنان را موجوداتی به‌ذات مراقب و تیمارگر تعریف می‌ کند ــ که نتیجه‌اش بازتولید نقش‌های قالبی زن و مرد، اس‌واساس سرکوبگری، جدا انگاشتن عوالم زنانه و مردانه، خودامحاگری و قربانی کردن خود است که قرن‌های متمادی از عوامل نگه داشتن زنان در جایگاه جنس فرودست و فرمانبر بوده است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۰:۱۹

ابَرمرد

 
نویسنده: کنت.سی. دیویس مترجم: رضا آقابابا دستجردی ناشر: سان

نویسنده: محمد کرمی،  دکتری روابط بین الملل: مفهوم ابرمرد (۱) ، که حتی برخی آن را هم تراز ابرانسان نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی آورده اند، غالبا از منظر سیاسی، نقطه مقابل دموکراسی  است و در حقیقت آنچه پیش روی شماست، داستان حیات پنج ابرمرد کنت سی. دیویس است که به باور وی، در آوردگاه تاریخ عامل ظهور دیکتاتوری و سقوط دموکراسی اند. این کتاب بسیار درس آموز و خواندنی توسط رضا آقابابادستجردی ترجمه شده و انتشارات سبزان در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است.

 

این کتاب روایتگر حیات ابرمرد، حاکم خودکامه یا دیکتاتوری است که با قدرت نامحدود، به نیرویی ویرانگر دست می یابد، با بی رحمی تمام، مخالفان را سرکوب می کند و دشمنان واقعی و خیالی را از سر راه برمی دارد. به علاوه، گویای فرآیندی است که در آن، دیکتاتور به خود اجازه می دهد تمامی مظاهر آزادی از جمله حق آزادی بیان، آزادی مذاهب و آزادی مطبوعات را که امروزه، مردمان بسیاری در سرتاسر جهان از آن برخوردار هستند، از میان بردارد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ تیر ۱۴۰۴ ، ۱۲:۰۹

گوشه ای از کتاب من میترا نیستم

اَلَمْ تَرَ و خاطره‌ی دامنه. نگارش ۲۴ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. من رمان می‌خوانم همواره. رسیدم اینجه: از بدِ روزگار آقای اصفهانی که به ما قرآن یاد می‌داد، "شیره‌ای" بود. پسرها خیلی مسخره‌اش می‌کردند، دخترها نه. خودش هم آدم سبُکی بود. سر درس مکتب‌خانه می‌گفت: "اَلَمْ تَرَ" ، "مرغ و کره"! یعنی علاوه بر پول شهریه (=ماهیانه)، برایم مرغ و کره هم باید بیارین! برداشت آزادم از ص ۲۶ کتاب "من میترا نیستم" چاپ مشهد، اثر خانم "معصومه رامهُرمزی".
 
پدرم هم در خونه‌ی قدیمی پدربزرگم در داراب‌کلا، مکتب‌خانه داشت. او هم وقتی در "عمّ جزء"، به سرسوره‌ی "وَالشَّمْسِ وَضُحاها، والقَمَرِ اِذا تَلاها" می‌رسید، بر حسب لفظ تلاها، به قرآن‌آموز با قیلونتکّنه (نی پُک قلیان) می‌گفت فردا تِلا یادت نرود! تلا هم جدّی جدّی می‌آوُردند برایش، اگر نداشتند، می‌گفت ترکوله بیارن هم قبول است! بگذرم. تلا، خروس را گویند، تِرکوله نیمچه‌خروس را و تَشنی هم، نیمچه‌مرغ را. باز، مرغ و کره و تلا و ترکوله، حالا اما دانشجوی دچار فلاکت پول و پَل، نیمی از اموال پدر و مادر را باید بدهد، تا مثلاً مدرکِ بدونِ سواد، بگیرد! دنیا را می‌بینید کار دانش کجا کشید؟! رونویسی و مدرَک بدونِ اِدراک! آری؛ "اَلَمْ تَرَ کیف... "مگر ندیدى پروردگارت با پیلداران [اصحاب فیل] چه کرد؟!
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ تیر ۱۴۰۴ ، ۰۹:۰۲

جسمت را دوست داشته باش

دست‌هایت را ببَر بالا، ببوس‌شان. نگارش ۱۶ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. خانم تونی موریسون، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، بر دقت به جسم، توجه داده است. او برین نظر است که انسان باید جسمش را بسِتایَد. مثلاً می‌گوید:

 

 

دست‌هایت را بالا ببر و ببوسشان،
با آن، دیگران را لمس کن،
به هم بکوب‌شان.
صورتت را نوازش کن،
دهانت را دوست بدار،
این گوشت است،
گوشتی که نیاز به دوست داشته‌شدن، دارد.
پشتت را دوست بدار،
که به تکیه‌گاه نیاز دارد؛
شانه‌هایت را که به بازوان نیرومند محتاج‌اند.
گردنت را دوست بدار،
دستی بر آن بگذار،
بدان وقار ببخش،
نوازشش کن و بالایش بگیرش.
آن جگر تاریک و سیاه را دوست بدار،
و آن تپش و ضربان قلبت را نیز دوست بدار،
حتی بیش از چشمان و پا‌های خسته‌ات،
بیش از ریه‌هایت که هنوز هوای آزاد را نچشیده‌اند،
چرا که این، همان گنجینه است.

 

اگر دقت شود، دعای عرفه نیز، فرازهای آغازینش توجه‌دادن خیره‌کننده به کارکرد نعمت اجزاء انسان است، تا به روح می‌رسد؛ که به نقل از کتاب شریف "المراقبات" ص ۴۳۵ میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، افضل است این دعای قشنگ امام حسین علیه السلام، تنها خوانده شود و خلوت. فردی‌خواندن، منجر به تمرکز و خلوص می‌شود. و آن عالٌم وارسته فعل مفرد به کار برد تا نشان دهد ادعیه را باید با خود و خدا، کُنج خلوت گُزید تا از گَزند ریا و نمایش امان باشد انسان. والسلام. جسمت را دوست بدار، چونان روح را.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی از اسدالله علم در خاطراتش از سفر "اسحاق رابین" به ایران و روابط پنهانی شاه با اسرائیل: «... قرار بود امروز صبح شاه، اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسرائیل را به حضور بپذیرد. من کلیه‌ی ترتیبات لازم را دادم و ارتشبد نصیری را به استقبال او به فرودگاه فرستادم، و به گارد دستور دادم چطور او را بدون ایجاد سوءظن به کاخ بیاورد، و حتی خدمتکاری را که برای خدمتش انتخاب کردم آدمی بود که حماقتش حدوحصری نداشت و محال بود که بتواند اسحاق رابین را بشناسد. حتی احمق‌ها هم گاهی به درد می‌خورند! به رغم ابراز علاقه‌ی قبلی اسحاق رابین به دیدن من، خودم را نشان ندادم. اگر شاه می‌خواست که من آنجا باشم خودش به من می‌گفت...» اسدالله علم. گفتگوهای من با شاه. تهران، طرح نو، ج یک.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ خرداد ۱۴۰۴ ، ۰۶:۱۶

کتاب فی سبیل الله: فتوحات عرب

کتاب «فی سبیل‌الله: فتوحات عرب و برپایی امپراتوری اسلامی» نوشته رابرت ج هویلند با ترجمه سامان سیدی. جدیدترین روایت‌های رایج تقریبا" منحصرا" بر اساس منابع اولیه‌ی مسلمانان بوده است که به‌ طور خلاصه، تاریخ رستگاری بودند و با هدف نشان دادن این که خداوند اعراب را به‌ عنوان وسیله‌ای برای گسترش اسلام در سراسر جهان برگزیده بود، نوشته شده‌اند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ خرداد ۱۴۰۴ ، ۲۰:۳۴

کتاب شهدای عصر پیامبر ص

 

کتاب شهدای عصر پیامبر ص

 

معرفی و تدوین توسط دامنه: این کتاب قطع بزرگ مصوّر، به صورت تشریحی و تصویری، غزوه‌ها و سریه‌های عصر پیامبر اکرم ص را مورد توجه قرار داده است و شهدای آن دوره را نام برده و معرفی کرده است. بیست و هشت غزوه و هشتاد و سه سریه. کتاب از منبع شهداءالاسلام نوشته‌ی مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی بهره گرفت. درین اثر آمده است که اسلام روش زندگی را  دین و راه آن را مستقیم و میانه نامید. در مورد مکه دو خصوصیت را برشمرد: مرکز بت‌پرستی. مرکز تجارت. و پیامبر اکرم ص درین شهر دین خود را بر پایه‌ی توحید یگانگی بنا کرد. و پرده بر داشت که "درک شخصیت پیامبر اکرم ص به زبان ربّانی نیازمند است. سُمیه مادر عمار، اولین شهید اسلام در مکه بر اثر شکنجه بود. یاسر همسر سمیه دومین شهید و عبدالله برادر عمار سومین شهید اسلام بود.  این کتاب را آقای ابوالفضل بنایی کاشی تألیف کرد نشر رسانس تهران سال هشتاد و هشت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ خرداد ۱۴۰۴ ، ۱۹:۱۸

کتاب جدال دو اسلام

 

کتاب جدال دو اسلام

 

به قلم دامنه: کتاب توسط مرکز فرهنگی شهید بهروز محمدی تهیه شده است. در ص نود و پنج آمده است که امام خمینی گفته بود: «پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره‌های تزئیناتی ندارد.»

 

نیز در ص صد و سی چهار نقل شد از امام خمینی که گفت: "باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدی را از زنگارهای تقدس‌مآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم مستضعف‌مان نشان دهیم."

 

امام خمینی  هشدار داده بود:

 

"حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‌های رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند."

 

این سخن معنا دارد. شیوه‌ی کشورداری باید تغییر کند. اما حکومت، آخوند (و عالِم را) حتی، برای تثبیت قرائت حاکم، می‌خواهد فقط. من با انقلاب اسلامی پیمان دارم، نه با قدرتی که از ملت بُرید و قوه‌ی قضایش ابزار عدل نیست و خنجر قلب ستمدیدگان است اکثرا". من بسیجی می‌مانم اما برای مستضعفین نه واسه کسانی که سلطه‌گرانی قدرت‌طلب بیش نیستند. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ خرداد ۱۴۰۴ ، ۱۷:۳۸

آشنایی با تفکر تحلیگرانه

این متن را آقای جواد لگزیان  تدوین کرد که به علت اهمیت آن در معرفی کتاب «آشنایی با تفکر تحلیگرانه (واسازی تفکر و بررسی اجزای آن)» بازنشر داده می‌شود.

 

 

چکیده‌ی نقل: کتاب در چهار فصل درک مبانی نظری تحلیلگری، مراحل آغازین تحلیلگری، تحلیلگری به‌منظور فهمیدن چیزها و درک عمیق‌تر آنچه آموخته‌اید، سامان یافت. لیندا الدر روانشناس آموزشی و ریچارد پل معلم و متفکر آمریکایی از نویسندگان این کتاب‌اند. چگونه تحلیل کنیم؟ چگونه فکر کنیم؟ از نگاه لیندا الدر و ریچارد پل همه‌ی انسان‌ها فکر می‌ کنند. این در ذات ماست. اما بخش اعظم تفکر ما به‌خودی‌خود سوگیرانه، مغشوش، جاهلانه، یا پیش‌داورانه است. برای خوب فکر کردن باید دست‌کم مقدمات تفکر را، یعنی مؤلفه‌هایی را که هر جور اندیشیدنی بر پایه‌ی آن‌ها صورت می‌پذیرد، بشناسیم. به‌عبارت‌دیگر باید یاد بگیریم تفکر را به اجزای سازنده‌ی آن تجزیه و تحلیل کنیم. آنها در گام اول از هشت سازه یا مؤلفه تفکر می‌‌گویند: هرگاه فکر می‌ کنیم، به منظوری و از منظری فکر می‌‌کنیم مبتنی بر مفروضاتی که هریک پیامدها و استلزاماتی دارند. این مدل ارائه‌شده الگویی است برای همین کار:

 

۱)  هدف اصلی این مقاله عبارت است از ... (اینجا سعی می‌‌کنید قصد نویسنده را از نوشتن این مقاله به درست‌ترین شکل بیان کنید. نویسنده می‌‌خواسته به چه هدفی برسد؟)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ارانه‌ی نقلی از سید علی اصغر شفیعی: نکات مفهومی و کاربردی کتاب «کالبدشناسی دولت» نوشته موری روتبارد، با تمرکز بر بخش‌های کلیدی کتاب آمده است. این نکات به‌صورت نکته‌برداری شده و قابل استفاده در مطالعات سیاسی و فلسفی گردآوری شده‌اند و

 

 

فصل اول

آنچه دولت نیست. دولت به‌اشتباه نهادی برای خدمت به منافع جمعی معرفی می‌شود. باور «ما دولت هستیم» فریبی ایدئولوژیک برای مشروع‌سازی اقدامات دولت است. هیچ‌گاه نمی‌توان دولت را معادل با "مردم" دانست؛ حتی در دموکراسی‌ها. اگر 70% مردم تصمیم بگیرند 30% را بکشند، این همچنان قتل است، نه خودکشی.

 

فصل دوم
آنچه دولت هست تنها راه طبیعی برای بقای انسان، تولید و مبادله‌ی داوطلبانه است. دو روش برای تأمین معاش:  روش اقتصادی ؛ تولید، مبادله، رقابت مسالمت‌آمیز. روش سیاسی ؛ غارت، زور، مصادره. دولت سازمانی است که از روش سیاسی بهره می‌برد. دولت ابتدا باید جامعه‌ای تولیدکننده داشته باشد تا بتواند از آن غارت کند.

 

فصل سوم 
چگونه دولت خود را حفظ می‌کند دولت برای بقا، باید مشروعیت خود را در ذهن اکثریت تثبیت کند. ابزار مشروع‌سازی ؛ توجیهات ایدئولوژیک (حق الهی، تخصص‌گرایی، ناگزیر بودن) اتحاد با روشنفکران. آموزش رسمی، تاریخ‌نگاری حکومتی، تبلیغات.

 

فصل چهارم
چگونه دولت از مرزهای خود فراتر می‌رود. مفاهیمی چون قانون اساسی، حقوق طبیعی، و دموکراسی، ابزاری برای مهار دولت بودند که به ابزار مشروع‌سازی دولت بدل شدند. دولت از دستگاه قضایی برای توجیه قدرت خود بهره می‌گیرد (مثلاً در آمریکا). روشنفکران گاهی مفاهیم پیچیده علمی را برای توجیه سلطه‌ی دولت به‌کار می‌گیرند. دولت با تبدیل خود به "خبرگان برنامه‌ریز" چهره‌ای عقلانی به سلطه می‌دهد.

 

نکات مفهومی کلیدی
ایدئولوژی؛ ستون فقرات سلطه‌ی پایدار دولت؛ ابزار خاموش کردن دگراندیشی. دولت انگل است، نه تولیدکننده؛ زیرا از دسترنج دیگران تغذیه می‌کند. ملی‌گرایی، دین حکومتی، سنت‌گرایی، تاریخ رسمی همگی برای فریب توده‌ها و کسب مشروعیت ساخته شده‌اند. استقلال قوه قضائیه در ظاهر، ولی در عمل بخشی از همان دستگاه حاکم است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ خرداد ۱۴۰۴ ، ۰۹:۵۲

من میترا نیستم

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دامنه دارابی : ۲ ، ۳ ، ۱۴۰۴ : "من میترا نیستم" کتابی‌ست داستان، از سرگذشت زینب کمایی که سال ۱۳۶۱ توسط سازمان ترور مسعود رجوی در شاهین‌شهر اصفهان ربوده و ترور شد. شهید زینب کمایی خود اسمش را از میترا به زینب تغییر نام داده بود طی یک مراسم افطار.

 

 

زینب مرتب به بچه‌ها کتاب‌های دکتر علی شریعتی و آیت الله مرتضی مطهری می‌داد.(ر.ک: ص ۵۳) او طبق سفارش امام خمینی به جوان‌ها، دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه می‌گرفت. (ر.ک: ص ۵۲) خانم کچویی مدیر دبیرستان می‌گوید زینب را از کلاس‌های اعتقادی جامعه‌ی زنان شاهین‌شهر می‌شناختم. (ر.ک: ص ۱۶۷) زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت در قم طلبه شود. (ر.ک:  ص ۵۴ و ۹۴) مردم شاهین‌شهر بیشتر مهاجر بودند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۸:۰۸

یادداشتم بر رمان سرزمین خیال

 به قلم دامنه : رُمان "سرزمین خیال"  اثر نویسنده‌ی آمریکایی آنتونی دوئر برگردان فاطمه تناسان از انتشارات نیماژ را این گونه روایت می‌کنم تا اگر تشنه‌کامانی پیدا شدند، در سه دقیقه از آن سر در آورَند. کتابی که در عظمت فرد کتابدار است، و پاس‌داشتِ خودِ کتابُ زمینُ قلب انسان. دوئر قصد کرد قدرت کلمات و کتاب‌ها را زنده دارد. او حتی دو مثال از کلاغ و جُغد می‌زند (ص ۲۴۳) تا به انسان یاد دهد زندگی بر پایه‌ی وفاست:

 

پس از مرگِ کلاغی، بسیاری از همراهانش از درختان پایین آمدند تا پانزده دقیقه دور کلاغ مُرده می‌چرخیدند. برو بالاتر جُغد (=پیتکالِه) را ببین. جُغدی پس از برخورد جُفتش با کابل برق، به آشیانه‌اش بازگشت چند روزی حرکت نکرد تا بمیرد. دردناک‌تر این که در همان صفحه آمار می‌دهد در آمریکا سالانه سیصد و شصت و پنج تا یک میلیارد پرنده، بر اثر برخورد با پنجره‌ی آسمانخراش‌ها تلف می‌شوند.

 

 

اینک که می‌خواهم بیشتر بنویسم تحت تأثیر کلاغ و جُغدم و کلمات "پشت دندانهایم" تلَنبار گشت و ذهنم پاورچین سراغ این حرف است که گوید آدمیان چگونه است خود را متقاعد (=بازپذیر) می‌کنند  که دیگری باید بمیرد تا آنها زندگی کنند! حال آن که رمان در ص ۷۳۳ از جنین چه تعریفی ستُرگی می‌دهد:

 

"جنین، ذرّه‌ی ذی‌شعوری که وسعت می‌گیرد".

 

حال آن که بشر بزرگ شود و وسعت یابد که نمرود و ناپلئون و تیمور و چنگیز و صدام حسین شود یا مردانی صالحی چون زنده‌یادان مهندس مهدی بازرگان و نلسون ماندلا و استاد محمد رضا حکیمی و دکتر علی شریعتی؟! رمان این عبارات را به من یاد داد و در سبد نیازم گذاشت و گاه در فرازهایی، چنان فروز و فرود بر من روا داشت که گویی صداها عین هجوم زنبورهای گاوی به لانه، مرا می‌نواختند: این عبارات:

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۱:۴۱

آنجا که باد کوبد

متن دامنه در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ در سایتم : کتابِ "آنجا که باد کوبَد" اثر خانم "معصومه صفایی راد" را خواندم؛ دیروز و دیشب ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ که چکیده‌ای از آن را در دفتر یادداشتم نوشتم و اینک در سایتم هم، می‌نویسم. اشاره کنم شهر بادکوبه وجه "مردم‌پسندی است برای نام باکو" پایتخت "جمهوری آذربایجان" در شمال غرب ایران در کنار دریای خزر. درین کتاب واژگان بدیعی وجود چه صورت نقلی، چه صورت ابداعی مثل: "نوساناتِ دل".

 

 

کتاب برای ثبت دینداری مردم باکو است در ماه محرّم و نیز گزارشی از آداب و فرهنگ. نویسنده روی حرفی توقف دارد به‌شدت گره‌گشا: «به خودم قول دادم جز خدا روی هیچ کس حسابی باز نکنم که بعد با شانه خالی‌کردنش، غافلگیر شوم.» رجوع شود به ص ۱۰ کتاب.

 

در باکو (ص ۱۶۵) اصطلاحی دارند به نام "تمیزمسلمان" یعنی کسی که "مسلمانِ مقیّد است و نماز و روزه‌اش سرِ جایش، وگرنه فقط در وقایع اربعه‌ی زندگی‌شان، به اسلام رجوع می‌کنند" و بس:

 

وقت تولد

وقت مرگ

وقت ازدواج

وقت طلاق

 

در باکو کسانی معتقدند کسی کلام الهی را درک نمی‌کند که بخواهد آن را به زبان دیگری در بیاورد. ص ۶۲ را باید دید. یعنی قرآن قابل ترجمه نیست. البته زین‌العابدین تقی‌اُف پولدار باکو ناشر اولین ترجمه‌ی ترکی قرآن بود.  نیز در باکو عزاداری محرم فقط داخل مساجد است و به هیچ وجه به خیابان‌ها کشیده نمی‌شود، حکومت کنترل می‌کند. ر.ک : ص ۴۸  کتاب.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۷:۵۳

نقد افکار سیاسی آیت الله مصباح

افکار سیاسی آیت الله مصباح
۱۴ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی

توضیح: این کتاب را آقای شیخ محمد جواد مهاجری در نشست دیروز به من هدیه کرد. مبنای من درین سلسله‌پست همین منبع است.

 


نظر آقای مصباح:

او در ص ۲۵۵ مدعی‌ست زمامداری ولی‌فقیه برای جامعه‌ی جهانی است و اسلام حکومت واحد می‌خواهد. در نگاه وی مندرج در ص ۲۵۴ "دارالاسلام" یعنی فقط مسلمانان که در آن با لفظ "امت اسلامی" زندگی می‌کنند. و لذا غیرمسلمانان با شرایط خاصی می‌توانند صرفاً "در سایه‌ی حکومت اسلامی"، زندگی کنند آن هم فقط "مسالمت‌آمیز". او در ص ۲۵۶ می‌گوید ولی فقیه فرد اصلح است و می‌تواند جامعه‌ی اسلامی را اداره کند.

 

نظر من در نقد تز مصباح:

۱. جهان نو، زِمامدار نمی‌خواهد. زمامداری عنصری مربوط به عصر پیشامدرن بود و کاریژه‌های عصر جاهلیت ختم شد و بازتولید آن فقط از ذهن‌های پندارگرا ساخته است.

۲. دارالاسلام از نظر من جایش را به دارالانسان می‌دهد، بدون تبعیض و با آزادی برابر همگان تحت عنوان شهروندان.

۳. ولی فقیه اگر هم تز درستی حساب آید، از یک سرزمین با رأی همان کشور نافذ است. سایر بلاد تحت اصول و قواعد حقوقی خود هستند.

۴. در دارالاسلام که حکم کرد غیرمسلمانان باید مسالمت‌آمیز و تحت شرائط زندگی کنند، فکر کهنه و خلاف اخلاق و آزادی عمل جهانی است.

۵. حکومت ولایت فقیه در خود ایران مشروعتش به علت عملکردها خدشه‌دار شد، حق اداره‌ی جهان و جامعه‌ی اسلامی را ندارد.


در مجموع این حرف که اسلام حکومت واحد می‌خواهد یک فکر مَغازی (=جنگجویانه) و یک برداشت انحرافی از دین است. این حرف، نافی حقوق و آزادی بشریت است. ادامه دارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی