تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
سید مهدی صباغ دارابی : سلام و عرض ادب، با عرض پوزش در نوشتار بالا مهندس سرایلو مدیر عامل شرکت نکاچوب نبود ایشون مدیر راهسازی شرکت بودبسیار توانمند بود که همکاران بهش میگفتن سرایلو بزرگ، مدیر عامل فک کنم یا آقای نجاتی بود یا آقای اهنگری. یاعلی مدد -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روز بهخیر فقط یک نکته؛ بر اساس کتاب " بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی" نوشته حمید روحانی، یکی از دلایل اعتراض آیتالله خمینی به محمدرضاشاه پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دادن حق رأی به زنان بود. جلیل قربانی -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روزتون بهخیر ۱- چند سال پیش تصمیم گرفتند تا بنای یادبودی با عنوان شهدای گمنام در پارک تفریحی وزرامحله در شهر سرخرود بسازند. ۲- این کار در آن زمان با مخالفت گسترده اهالی وزرامحله از جمله خانوادههای شهدای محل روبرو شد. ۳- مادر دو شهید یدالهی (مادرخانم بنده) گفته بود این دو شهید گمنام را در ... -
ناشناس : سلام متنی از آقای عمادالدین باقی: تاکر کارلسون یکی از چهرههای مشهور رسانهای در امریکا و چهره محوری در جنبش ماگا است. صفحهاش در یوتیوب بیش از ۵ میلیون دنبال کننده دارد. برخی مطالبش درباره ایران شگفت انگیز است. اگر از زبان یک ایرانی گفته میشد به توهم توطئه و غرب ستیزی متهم میشد اما از زبان شخصیتی مانند ... -
ناشناس : به ص ۳۳۸ تا ص ۳۴۳ کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر حسین بشیریه رجوع شود. -
از مدرسه فکرت : درود خواندنی و پر اهمیت -
ناشناس : درود بر شما آقای نور مفیدی در جنگل خواری استان گلستان معروفه و در حال حاضر مالک شرکت ممتاز! محمدحسین آهنگر دارابی -
ناشناس : پیام یک عضو مدرسه فکرت: سلام جناب آقای طالبی. مطلب شما عینا مشابه قطعنامه هائیست که اپوزیسیون خارج نشین درمیتینگهای تبلیغاتی که راه میاندازد پرسروصدا اما جمعیتی ازآن استقبال نمیکنند صادرشده. چندایراد کارشمارا باصراحت گوشزد کنم اولا.همچون گذشته بادیدگاه توام باتحقیر وشکست برای جبهه داخلی وغلبه وظفروپیروزی ... -
ناشناس : جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی استان یزد جمعهشب با سید محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار که در محل بیت تاریخی شهید صدوقی برگزار شد، سید محمد خاتمی طی سخنانی با تأکید بر شناخت دقیق مشکلات برای رسیدن به صورت راه حل واقعی، اظهار کرد: اگر معتقدیم اسلام جاودانه است باید به تمام پرسش ها و نیازهای روز به روز نو ... -
ناشناس : با سلام از زمانی که این پست جناب طالبی که با غلظت زیاد بیان شد را خواندم، واقعا حساس شدم تا ببینم قضیه از چه قرار است. این کتاب در درس یازدهم خود شرایط ظهور را تشریح میکند و در بخش زمینههای چهار عنوان را مطرح میکند: ۱. طرح و برنامه ۲. رهبر ۳. یاران ۴. آمادگی عمومی در بخش یاران، هفت ویژگی یاران آن حضرت را ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- روحانیت ایران
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- جامعه
- لیف روح
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- زندگی
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
آذر ۱۴۰۴
۸
-
آبان ۱۴۰۴
۲۰
-
مهر ۱۴۰۴
۱۸
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۸
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۰
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۷
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۵
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۷
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
بنیانگذار آغوزی جنگل چلکاچین دارابکلا
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۵ ، ۹ ، ۱۴۰۴ : من ۷ آبان امسال محل آمده بودم، رفته بودم روزی از نزدیک منطقهی وسیع "آغوزی" کنارتر و بالاترِ "اِفرایی" روبروی چلکاچین جنگل روستامان دارابکلا را بازدید کرده بودم که در عکس قابل مشاهده است. همانجا سؤالی ذهنم را درگیر کرد چه کسی این فکر مدرن و مسئولیتشناسانه را در سر داشت که اینهمه درخت گردو بر بستر جنگل زیبا کاشت. افتادم به پرسوجو و ولع کسب اطلاعات تا اینکه یکی از اهل دل به من گفت اوسا یک نفر است خبر دارد این فرد کیست. ۹ آذر که مجدد محل بودم، رفتم با او دیدار کردم. چند حرف مهم زد:
- گفت بنیانگذار این ایده آقای مهندس سرایلو بود.
- گفت اهل گنبدکاووس و مدیرعامل شرکت نکاچوب بود.
- گفت پسرش در جنگ تحمیلی صدام اسیر شده بود.
- گفت روابط حسنهای با کارگران داشت.
- گفت دلسوز مردم و درستکار بود.
- گفت مهندس آقای کوچکی از رشت هم درین طرح دخیل بود.
- گفت علاوه بر فکر کاشت گردو در منطقهای وسیع، تز دیگرش این بود زمان جادهسازی جنگل برای استحصال، همیشه تأکید داشت جادهها طوری نقشهبرداری شوند که از کنار روستاها گذر کند تا موجب رشد و آبادانی آن جاها گردد.
یاد و نام مهندس سرایلو برای این طرح مفید، گرامی و روحش در خاک آرام باد. خواستم از فرد نیکی، در کار نیکی، به نیکی یاد کنم که گاه یک فکر سازنده چه آثاری با خود برجای میگذارد که مردم دسه دسه تا باد سر کرد پای آغوزدار پر میکشند و از کف جنگل گردو جمع میکنند حالا گاه ۴۰ کال، گاه حتی ۴۰۰ تا کال. ازین مرد محترم و باشخصیت روستای گرانسنگ اوسا که مرا درین گزارش یاری داد، بسی ممنونم. دامنه ابراهیم طالبی دارابی
لازم به توضیح است منبع من ازین گزارش جناب آقای شعبان بابویه است که خود سالها مسئول سوخت در شرکت نکاچوب بود و از نزدیک مطلع بود. مجدداً از ایشان که مرا درین گزارش اطلاعات اولیه و موثق دادند، تشکر و قدردانی میکنم. با احترام به ایشان.
دفتر ریاضی من در کلاس پنج
قیلون سر
قیلون سر
از خانهها رخت بر بست
ولی رفت در باغها نِپارسر
یاد قدیمیان افتادم
آنقدر پُف میزدند
انگله از آن بر لمه میافتاد
بوی سوختگی پشم دماغ همه را کیپ میکرد.
زمانی تکیهدله
جولان همین قیلونسرها بود
پُکهپُکه تا سینزنی شروع بشه.
روزی مرا فرمان داد یکی از آنان
پسر!
هع؟
بور تمکو شاهرودی بیار از مش شعبون رنجبر
چ وه؟!
تمکو اصفهانی دی ندِنه!
عمو!
ها؟
تکیه دله دی کمتر هادِه بهتر که!
هر بور فنا بَوووووش! وه چلیکوچه هم دره مره پند دنه! دامنه
گوشک خوراکی افرا
...
آبان ۱۴۰۴ ، عکاس امیرطاها. دست پدرش را از پُشت بست! در فن عکاسی و صید رویشهای طبیعی. ممنونم امیرطاها
گوشک افرا . عکاس : حمیدرضا . آبان ۱۴۰۴ افرایی دارابکلا. این نوعی قارچ خوراکی بر تنهی درخت افرا است که من تا کنون نخوردم، اما به روایت عکاس، لذیذ و گواراست، در گونهی مزهدارتر از زردکیجا. سپاسگزارم از صید این تصویر دلربا. دامنه
دو خاطره از سیروس اسماعیلزاده
امروز ۱۴ مهر روز به شهادت رسیدن سیروس اسماعیلزاده است، دایی خانمم؛ در جبههی سومار. عکس را از روی گنجهی خونه مادرخانم انداختم. یاد این سرباز میهن ایران، جاودانه باد. دامنه
دو خاطره از سیروس اسماعیلزاده
آن شهید جبههی سومار سال ۱۳۶۱ از روشنفکرترین جوانان عصر خود بود. طبع شوخ و خُلق جذاب داشت. دو خاطره ازو بگویم:
خاطرهی یک
سیروس اسماعیلزاده سرباز شهید دفاع از میهن، واقعاً شوخطبع و مرد مُروّت. از شوخطبعیاش این خاطره برام جاذبهی شدیدتری دارد: جبههی سومار بود. خانمم به او -که داییاش بود- نامه نوشت. پرسید امام زمان علیه السلام را در جبهه میبینی؟! اون هم جواب نوشت: آره! وِن اسب اَم سنگر پیش دَوِسّه هست من آن را جو و اُوه میدهم! بگذرم. یادش در دل، هم خاطره دارد، هم تُ (=درد زیاد) میآورد که آقازادگان نمیرفتند، تکفرزند رفت و شهید شد. آهِ شهید اول بیخ شکمبارگان قدرت را خواهد گرفت. در پاسداشت این شهید متفکر و متخلق به اخلاق انسانی، نگاشته شد که ۱۴ مهر سالروز شهادتش بود. درود. درود. دامنه.
خاطرهی دو
یکی از دوستانم بچه بود. سیروس ازو پرسید:
- خا برارزا بگو ببینم میخوایی آینده چهکاره شی؟!
- گفت من؟!
- گفت آره، پس گوسفن؟!
- خندید و گفت: میخوام بزرگ که شدم چپُّون بشم!
- غش کرد سیروس و اطرافیان و تکرار کرد چپُّون؟!
- گفت اَره چپُّون بشم گوسفن و بِز بچرونم.
- سیروس گفت اینم اَمه اقبال! همه میخوان دکتر و مهندس و خلبون بشن، مه برارزا خان چپُّون!
جمع از خنده ترکید. من حالا بگویم این دوست من چقدر فکر صحیحی داشت. اگر چپُّون میشد الآن میلیاردر میشد از دارایی بِز و گوسفن و شیر و ماست و کره و دلبنجگر و دوغ و پندیر و آغُل و حتی فروش جغولبغول.
مذاکرهی دو قلیون!
مذاکرهی دو قلیون!
قلم ابراهیم طالبی دامنه دارابی: ۱۹ ، ۶ ، ۱۴۰۴
قیلون راست: آب داری؟!
قیلون چپ: نه، ۱۰۰۰ سد زدند! رگ آب را خشکاندند!
قیلون راست: خا بگو برقیات کنند!
قیلون چپ: برق سد میخواهد! سد که آب ندارد!
قیلون راست: گازی بشی چی؟!
قیلون چپ: گاز را قطَر قاپید، ایران افزار استحصال ندارد!
قیلون راست: شعب ابی طالب پس واسه چیست؟!
قیلون چپ: خود رسول خدا ص کوشید آن تحریم را لغو کند!
قیلون راست: سران مکه فرق دارند با سران الآنه!
قیلون چپ: سنت پیامبر اکرم ص بر مذاکره هم بود!
قیلون راست: ای کج قیلون! ت کمر را خدا خم کرد!
قیلون چپ: ای راس قیلون! ت گردن "ولِ غاز" جِ ولتر است کِ!
قیلون راست: تِ اسم خدا گم و گور هاکانه!
قیلون چپ: مذاکره میکنی یا رجَز میخوانی!
قیلون راست: به تِچ چه. تو برو از غرب، توبره پر کن!
قیلون چپ: مگر آخور چین روس، برا آخوند کمونیست نیست!
قیلون راست: الو ۱۱۴؟ ۱۱۳؟ ۱۱۶؟ اع همه خوابند که!
قیلون چپ: خا ۱۲۵ و ۱۱۵ زنگ بزن! "آمد زد، رفت"!
قبل از ختم دعوای دِ تا قیلون و چالششون،
قدر بگزارم سخت و سفت از عکاس خوشذوق ما
مهندس اکبر مؤمنی دارابی اوسایی
این مهندس اکبر مؤمنی دارابی اوسایی است.
در امامزاده علیاکبر اوسا دفن است.
رفیق جونجونی من بود، از کلاس در دبستان.
از من دو سال کمتر سن داشت،
اما مُخ و مغزش از من بسیار سرتر بود.
نخبهای بود این دوستم.
مهندسی برق خوانده بود در دانشگاه سمنان.
پدرم روزی ازش خواسته بود
کاری کند برق امامزاده علیاکبر اوسا
روز که بنِه میافتد آفتاب، خودبهخود قطع شود.
مهندس اکبر مؤمنی آن سال همین ابتکار را کرد.
او به شوخی به پدرم که همنام همدیگر بودند،
آن امامزاده را میگفت: "امامزاده شخ علیاکبر"!!
چون متصدی مرمّت آن بُقعه پدرم بود.
تا سارقین بقیهی طلا و مُطلّاهای آن جا را نبرند!
این بود قصهی دو اکبر. اکبر مؤمنی انسانی که نه با عقل، شرع را میکوبید نه با شرع، عقل را. درود بر مرحوم مهندس اکبر که از خاندان مشهور مؤمنیهای اوسا بود و روز تشییع جنازهاش یادم است سر جمعیت اوسا بود و دُمش تکیهپیش دارابکلا. مثلش، کم پدید آمده است. ۲۸ ، ۶ ، ۱۴۰۴ دامنه رفیقِ اکبَر و پسر مرحوم شخ عَیلَکبِر!
گلپر
همان کولِک در محل.
مال کوه است،
آن سوی استخرپشت،
حتی بیشتر از روستای پجِت.
عکاسش من خادَم هستم.
این گیاه خوشبو
دستکم سی کار میکند:
در نمک سائیده میشود.
در عروسی دودپر میشود.
در باککلهپته دمانده میشود.
در انار دونشدخ میل میشود.
در ترشی ریخته میشود.
در چشم زخمزدن استفاده میشود.
عاروسحموم روز بو داده میشود.
داماد صورت دود میشود.
در پای حاجی قاطی عود و عنبر میشود.
وای اگر کسی خطایی در مجلس کند،
در منقل و آتشکش میشود، بوی متعفّن، خنثی میشود.
اصل این گلپر برای سلام و صلوات و سلامتی هم استفاده میشود. دامنه
اورون هواپیمای جاسوسی اسرائیل
انگور و انواع محصول
گهواره
به قلم دامنه : گهواره را زادگاه ما دارابکلا، گَره میگویند. در لغت یعنی "جامانند". هدف قهری ساخت گَره خواباندن نوزاد بود. تا مادر از دست او خلاص شود و خانه را سر و سو دهد. نیز کودک در گهواره به خاطر خوردن تاب، به خواب میرفت و آرامش، هم به خودش برمیگشت و هم به خانه که صدای ولقویلیق همه را عاصی میکرد. در واقع گره یک جنگ مخفی و بازدارندگی زوری با کودک بود تا او را از چفیدن دایم شیر و سینهخیز رفتن محیط خانه و خراب اثاثیه، باز دارند. میگفتند هر کس در گره گت شد، سرش لَب شد! گرهی سیاست هم داریم که حاکمان، مردم را در آن فرو میکنند، کمی شیره و شربت و فریب و نیرنگ میزنند تا از شرّ اعتراض و فریاد امان بمانند. بسی ممنونم که بر تقاضایم در تأمین عکس گهواره، همت شد. من گهوارهی مادر خوابیدم، در گرهی سیاست هرگز نمیروم! هر کس گهواره مادر رفت دست بالا تا تسلیم گهواره قدرت نگردد.
آهودشت هولار ساری
ماهی در ماهی تابه
مسجد توفیق نکا
این جا نکا، مسجد "توفیق" است. پایگاه حجت الاسلام آقای بیانی که جناح راست تاب سخنان و افکارش را نداشت و سرانجام چند سال پیش وی را از امامت جمعهی نکا برکنار کرد. دوستان قدیمی من در نکا و روستای اطراف نکا درین مسجد پاتوق داشتند. یادآوری کنم مرحوم حاج کل مرتضی آهنگر (پدر رفیقم حسنآقا و آقامهدی و به عبارتی پدرخانم روانشاد یوسف رزاقی) فقط آقای بیانی را در آن مقطع، عادل و لایق میدانست و تقریباً تمام جمعهها را به آقابیانی اقتدا میکرد. درود بر هر مسجد و پاتوقی که در آن حقیقت ذبح نشود و پیشنماز راتب و خطیبان آن، مروت داشته باشند و مرام. عفت کلام کنند و نفوذ بیان. درود. دامنه.
سید هاشم عمو
استتار تورزن بر انگور مَل
نشر دامنه
به قلم دامنه: استتار تورزن بر انگور مَل استتار تردستانهی تورزَن بر انگور مَل. ۱۰۰ در ۱۰۰ که نه، ۸۸ در ۱۰۰ زنان تا وِه را میبینن، شونگ میآن، البته هستند زنان شیرزن در ایران، تورزن که خاره! مَرمِله و مَرماشکِل و مارمولک و موش و میمون و منگو را میگیرند!
این پست با چند عکس دیدنی دیگر تکمیل میگردد
یاد ممسِن عبدالله
یاد عبدالله
سلام مادرِ عبدالله که مِهر مادریات بر این فرزندت ابراهیم طالبی از دههی پنجاه نقش بسته است و قطع هم نشده است، با هزارها بار سرِ سُفرهی غذا و میوهی باغها و سردرختیها و بی کران مادریکردن برای همهی ماها. نگاهکردن این عکس ویژهام -که تو را کنار فرزند مهربان و مردمدارت عبدالله اینچنان شادمان ساخته بود- دلم را تنگ عبدالله میکند. تسلیت مرا دور بپذیر لطفاً تا محضر شریف آن مادر پُرمهرم برسم و ادب و ارادت ورزم و یاد عبدالله را در آن خانه تازه کنم که سِرهی دوم من بود و بیت پرثمر و پررونق ما و عبدالله. عبدالله! مَمِسن عبدالله! برات دارم میسوزم. میشنویام؟ آقا عبدالله! آن خندههای تو و آن خاطراتم با تو، مرا بدجور اسیر و گروگان توکرده است. آرمیدی؟! عبدالله! بیآرم ای رفیق ماه من در آن مزار دراز و دالان دارابکلا، اما بدان عبدالله این چند هفته، آتش و اندوه انداختهای در جلدِ دلِ رفیق دلدارت به خدا. دیدارم به تو آن دنیا. دامنه.
واسه رفیق صادقم حسن صادقی
واسه رفیق صادقم حسن. از زبان خودم و رفیقان. شنبه ۱۱ ، مرداد ۱۴۰۴ نگاریدهی دامنه
شادتر ازت، سراغم نداشتیم حسن. هر جمع، تو نبودی، نشاط هم از میانمان رخت بر میبست و میرفت. کی جرأت دارد انکار کند نخستین جانباز جنگ تحمیلی تو نبودی. کی میتواند تجاهل کند حتی توی رزمندهی جبهه را هم، با گزارش کذب و گره بر دل، نگذاشته بودند شرکت نکاچوب شاغل شوی. مرد بودی تو حسن. دلیری از تو برمیخاست. گرم، نرم، تماما" دلبَر بودی. چندین چندین هزار، با هم بودنهایمان را چگونه پشتِ فراموشی دفن کنیم. یار زیارت رضوی مشهدمان دیگر با چه گُردهای بجنورد و راه قوچان و گرگان و صحن آن امام مهربان توس را ببینیم. رشادتت چه آرام سخاوتت را به خود میدوخت. تو دلتنگمان میکنی حسن، آخه خاطراتمان با تو مایه و جنسی جز، شادابی و رُخسرخی نداشت. حسن! بیا بمان پیشمان. یوسفمان کم بود مگر؟ که توی جانبار میهن و دین و انقلاب راستین، قصد هجران کردهای. گریههای آتشین و گُدازینمان هنوز برای مهندس سیدجوادمان از یادمان پر نکشیده که باز چشمانمان را بر فراق تو، خیس و نمناک و سیلاب کنیم. کاش باز بلند میشدی با نهایت خلوص خلص خودت کربلا را به اربعین میرساندی. آخه عکس پیادهروی اربعین تو هنو بر دیدههایمان سوسو میزند و برق میاندازد و گوشمان قهقهههای قهارت طنین میافکنـد. رفیقمان! رمق بگیر بازم، دنیا بمان. دنیای ما رفیقان بدون تو تار است و تیران. بمان. برات آهنگ حامیم گذاشتیم توی اعلان. با چه تابی عکسهایی که کنارت یادگار کردیم، نگاه اندازیم؟ حسن تو صادقی و دلنشین. گریان و چاک بر گریبان توایم. من و تمام رفیقان.
زیارت ۵ ، ۵ ، ۱۴۰۴ حرم قم
آقا سیستانی و آقا جوادی آملی
عکسهای مشهد و محل از ۵ تا ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
مشهد و محل
از (۵ تا ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
طلوع آفتاب بهشهر
...
یادمان شهیدان گمنام
حصار گرمخان بجنورد
آزادراه گرمسار - قم
























