يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ق.ظ
پست ۷۷۰۰ : به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: محتشم و تشنگی در کربلا. محتشم (۹۰۵ - ۹۹۶) از مهم ترین شاعران مرثیه سرای مذهب شیعه به شمار میآید. معروف ترین مرثیهای که محتشم برای شهدای کربلا سروده است ترکیب دوازده بندی «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» است که از مشهورترین اشعار فارسی به شمار می آید. کلمه به کلمه، مصرع به مصرع، بیت به بیت و بند بند این ترکیب بند همراه با سوز جگر است، ترکیب بندی است که به نظر میرسد با درکی حسی و واقعی از واقعه کربلا سروده شده است. در یک بیت میگوید:
زآن کشتگان هنوز به عَیّوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
توجه به معنای عَیّوق و ویژگیهای آن مشخص میشود که محتشم چه انتخاب دقیقی داشت است. دهخدا میگوید: عَیّوق ستاره ای است خُرد، روشن، سرخ رنگ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه. اما محمد معین، علاوه بر این که میگوید عیوق نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی در امتداد کهکشان راه شیری است، به نکته مهمی هم اشاره دارد که عیوق، نماد فاصله و دوری است.
با توجه به این دو تعریف، دو نکته را متوجه میشویم:
۱. اگر عیوق به نگهبان تعریف شده، پس چرا در مقابل تشنگی اصحاب کربلا کاری نمیکند؟ چرا از این مکروه و کار زشت کوفیان جلوگیری نمی کند؟ چرا در مقابل چشمان بیدار نگهبان این اتفاق افتاده است؟
۲. با گذشت صدها سال از واقعه کربلا، صدای العطش عاشوراییان آن چنان بلند و عمیق و حانسوز است که هنوز این فریاد به دورترین نقاط هستی میرسد. فریاد العطش حتی به گوش کروبیان هم رسیده است.
با توجه به دو معنای فوق، به عمق دقت و ارادت محتشم و سوزناک بودن عطش در کربلا پی میبریم.
پاسخ دامنه: سلام جناب حجتالاسلام احمدی. خواندم و خیلی لذت بردم. نوشتهای پربار و حاوی معانی و مضامین وسیع نوشتی. بلی؛ حتی تا دورترین نقطه هم، آوای کربلا، پیام سیدالشهداء (ع)، غم عظیم عاشورا و اندوه عمیق تاسوعا طنین میاندازد؛ تا ستارهی عیّوق. همین بهصحنه آوردن عیوق، اوج شعر محتشم است. ممنونم. ممنون.
۰
۰
۱۳۹۹/۰۶/۰۲
با سلام
همانطوری که در بالا توضیح داده شده است عیوق ستارهی نگهبان هست ، نکتهی مهمتر اینکه قدیمیها معتقد بودهاندکه ستارهی هرکسی با ستارهی عیوق روبرو بشود آن شخص میمیرد ، و توجه مرحوم محتشم علاوه بر معنی ذکر شده به این نکته نیز بوده است.
سعدی علیهالرحمه میفرماید:
چون شبنم اوفتاده بُدَم پیش آفتاب
مِهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
(چون شبنمی مقابل خورشید افتاده بودم و با رسیدن مهر ( در اینجا در کلمه مهر صنعت ایهام وجود دارد هم نور آفتاب ، هم عشق و محبت ) بر من ، ستارهام با ستارهی عیوق مقابل شد (جان دادم و مردم)