تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ابراهیم چارگامه : باعرض سلام و تشکر از برادر روحانی جهت روایتی که نوشته بله درست است چون خودهستم م هم بودم ملای روستا میرعبدالله هستم ممنونم از آقای اعرابی وهمه برادران والسلام علیکم و رحمته الله -
پگاه : چقدر از شنیدن خبر فوتشون ناراحت شدم، من ورودی سال ۸۵ بودم اما در این سالها به کرات از ایشون و کلاسهاشون یاد میکردم، خیلی اتفاقی خواستم سرچ کنم ببینم صفحه ای دارن که بتونم از بیان شیوا و دانش ایشون استفاده کنم که این خبر رو دیدم. از نظر دانش، خلق وخو، مهربانی، بیان و تقریبا هر چیزی که میتونستم به عنوان یک ... -
ناشناس : سلام ودرود فراوان ... در مورد خانه عالم ک قسمتی را اقای اهنگری توضیح دادن و در دوران مسئولیت بنده پیگیر تغییر کاربری این خانه عالم بودم البته هر سال مبالغی به این امر تخصیص پیدا میکرد و سازمان تبلیغات به نمایندگی اقای مصطفی داربی خودشان هزینه میکردن و متولی این بنا اوقاف وسازمان تبلیقات بود چون اجازه ... -
جعفر آهنگر دارابی : سلام آقا ابراهیم ✍ خیلی خوشحال شدم از این خبری که نوشتی؛ انصافاً کار دکتر ستوده خیلی بزرگوارانه و قابل احترامه. واقعاً باید حرمت و آرامش کسانی که عمرشون رو پای علم و فرهنگ این مملکت گذاشتن، حفظ بشه. اینکه قراره «خانهی علاج» برای استراحت و پیگیری درمان استادان ساخته بشه، یه قدم درست و قشنگه. دمت گرم که بهش ... -
احمد باقریان ساروی : سلام علیک جناب آقای طالبی سب خنذه جنابعالی این بود که به ذهن مبارکت خطور کرد که خدا را را مانند انسان فرض کرد که به کنیزی نیاز دارد در حالی که چنین نیست در عربی برای برده مرد کلمه عبد و برای برده زن کلمه امه را به کار میبرند که در فارسی ترجمه میشود به (بنده) و (کنیز) و مقصود در هر دو مطیع محض بودن انسان در ... -
rajamenang : Thanks for finally writing about > حاکمان؛ مقابله با ملت در درون، منازعه با چند دولت در بیرون :: دامنهی دارابکلا < Loved it! -
مهدی مقتدایی : تا وقتی که روحانی در راستای امور باشد ، اینگونه نخواهد شد. -
ناشناس : سلام جناب طالبی ۱. چرا در حمایت از ایران تظاهرات کنند، وقتی اسراییل را به زمین چسباندیم و به التماس افتادند؟ ۲. خالی شدن صندلیها به خاطر شرارتهای اسراییل بود که البته به خاطر جنایتهایش در غزه. و این که مخالف دولت اسراییل هم نیستند. و این که طرفدار حماس هم نیستند، اما طرفدار ملت فلسطین هستند ... خوبه یا ... -
عبدالرحیم اباذری : ✅ چگونه غنی سازی، ما را در علم هسته ای و اقتصاد فقیر کرد؟ ✍️ محسن رنانی مناقشه اتمی ایران ۲۰سال است با ایجاد بیثباتی مستمر، آب را بر روی بذر توسعه ایران بسته است؛ و با گشودن راه ورود نظامیان به همه عرصهها، هوای توسعه را آلوده کرده است؛ و با گسترش راههای مخفیکاری و فرار از قانون (به بهانه مشکلات ... -
محمد عبدی سنه کوهی : با درود آقا مدیر در این مورد چه پزشکیان را دفتردار نظام و چه تدارکاتچی حاکمیت بنامیم باز او شانس آورد که چنین اتفاقی افتاد که نوشته کیهانی ها رو دستش بدهند تا از رویش بخواند... زیرا اگر یادت باشه در شعارهای سال ۱۴۰۱ دل طرفداران رییسی خون شد که ملت یک شعار رو علیه او بدهند چون مردم می دانستند که او هیچکاره ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- دارابکلایی ها
- مدرسه فکرت
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
مهر ۱۴۰۴
۱۶
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۷
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
سکوت آقای ناطق نوری
نگارش ۳۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. روزنامهی سراسری "خراسان" چاپ همزمان مشهد و تهران -که در پیش ار انقلاب پایگاه استاد مرحوم محمدتقی شریعتی و فرزندش زندهیاد دکتر علی شریعتی بود و پس از انقلاب نگاه مستقلانه داشت و مدتیست تحت فشار عوامل مشهد به این سمت و آن سمت مارپیچ و مارپله میرود- در مورد حجتالاسلام آقای علیاکبر ناطق نوری نوشته است:
"در روزهای اخیر نشستی در منزل غلامرضا کرباسچی با حضور چهرههای شاخص اصلاحطلب همچون سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی برگزار شد. نشستی که در آن علیاکبر ناطق نوری نیز حاضر بود اما بنا بر گزارش رسانهها، ترجیح داد سکوت اختیار کند و اظهارنظری دربارهی وضعیت کشور نداشته باشد. گفته میشود او بر این باور است که «توصیهها گوش شنوایی ندارد... سکوت ناطق نوری، ولو از سر ناامیدی، این پیام را به جامعه منتقل میکند که حتی باتجربهترینها نیز امیدی به تغییر ندارند. چنین پیامی در فضای افکار عمومی، هزینهای سنگین برای سرمایه اجتماعی کشور به همراه دارد."
پایان نقل قول
من هم پس چند نکته درین رابطه بگویم که "خراسان" این بحث را دیشب در چاپش وارد فضای سیاسی ایران کرد. من نظرم این است:
- آقای ناطق نوری از وقتی که از بازرسی بیت آقاخامنهای کنار رفت، راه سکوت و گریز از مرکز در پیش گرفت.
- آقای ناطق نوری وقتی دید در شب مناظرهی مشهور، آقای دکتر محمود احمدینژاد به حریم او و فرزندانش حمله کرد، توقع داشت آقاخامنهای ازو دفاع کند، اما دید آقاخامنهای در نمازجمعهی مشهورش، در مقام قیاسِ مرحوم رفسنجانی و احمدینژاد گفت "نظر من به آقای احمدینژاد نزدیکتر است."
- آقای ناطق نوری در شکاف شدید میان حجت الاسلام مرحوم اکبر رفسنجانی و آقاخامنهای، جانب رفسنجانی ایستاد و تا آخر عمر، با او متحد ماند.
- آقای ناطق نوری در تمام مسائل پس از بحران ۸۸ و حتی از سال ۱۳۸۴ زمان آغاز زمامداری مطلقالعنانِ آقای احمدینژاد بر تمام ساختار کشور، از حاکمیت دلسرد شد و به سمت سکوت و همپیمانی با ۵ نفر رفت: حلقهی شبهای شنبهی تشخیص مصلحت با حضور حسن روحانی، سیدحسن خمینی، اکبر رفسنجانی، خودش و یک نفر دیگر "،،،" که نامش محفوظ است.
من البته شِمه گفتم، اگر تمامشمول بگویم تا ۸۸ ورق و حتی ۹۹ ورق وقت میبرد. بگذرم. تاریخ است دیگه، نمیشود از آن گذشت. به قول گروه جامی نویسندگان "گذشته، چراغ راه آینده است" باید گذشته را نور بر تاریکی کرد.
در مورد مرحوم آیت الله منتظری
متنی از شیخ احمد باقریان ساروی در مدرسه فکرت: باسمه تعالی. جناب حاج عیسی رمضانی دارابی [مرحوم محمد] سلام علیک. با تقدیم احترام فرمودی منتطری ساده و سید احمد خمینی بینش سیاسی خوب داشت. شواهدی بر هر دو ادعای جنابعالی تقدیم میکنم:
سادگی آیت الله منتظری
اول: او از شاگردان مرحوم آقای بروجردی بود و خارج اصول او را هم تالیف کرد و با این حال او و شهید مطهری که رفیق و هم اتاق بودند آیت الله خمینی را کشف کردند و دو نفری اولین حلقه درس علم اصول او را تشکیل دادند که بعدا شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای نیز به آن پیوستند و به این جهت مرحوم بروجردی اندکی از او دلخور شده بود و ازآن تاریخ همواره با آیت الله خمینی بود و جدا نشد و در آن راه تبعیدهای سخت و زندان تا آوان پیروزی انقلاب را تحمل کرد.
دوم: خواستند آیت الله خمینی را اعدام کنند ولی منتظری علمای بزرگ را در تهران جمع کرد و از آنان برای مرجعیت آیت الله خمینی امضا گرفت و منتشر کرد و مانع اعدام شد.
داستان گریه ایت الله منتظری
متن نقلی: داستان گریه آیت الله منتظری. خدا رحمت کند علی حجتی کرمانی را که به خاطر مشکل تنفسی به او گفتند هر سال مدتی را برو شهر گرکان آنجا قضا مرطوب متعادل است. لذا او از دانشگاه مأموریت میگرفت و مدتی را در گرگان میماند. آقای قدس علوی – از اساتید حوزه علمیه امام خمینی (ره) گرگان نقل میکرد: یک روز استاد علی حجتی کرمانی منزل ایت الله نورمفیدی آمد من هم بودم و تعریف میکرد: من در قم یک روز به منزل آیت الله منتظری رفتم، کتاب رنجنامه نوشته حاج سید احمد خمینی مقابل او بود، با من وارد سخن شد و از سید احمد خمینی ناله داشت، اشکش جاری بود، تا اینکه گفت: «من میدانم او جوانمرگ میشود». این جلسه گذشت تا اینکه حاج سید احمد خمینی فوت کرد، من مجددا نزد آیت الله منتظری رفتم و از او درخواست کردم تا او را عفو کند. ساکت شد. اصرار کردم. پاسخ داد : انچه مربوط به من است و من در آن حق گذشت دارم عفو کردم، ولی آنچه مربوط به اضلال مردم است حق من نیست، او میداند و خدا. سپس از او درخواست کردم نامه تسلیتی برای مادرش بفرستد، پذیرفت و نامه تسلیت فرستاد.
چرا استاد مطهری از حوزه قم بیرون افتاد؟!
نگارش ۲۳ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. چرا استاد مطهری از حوزه قم بیرون افتاد؟! مرحوم شیخ علی دوانی مورّخ نهضت روحانیت، مطلبی نقل کرد، به علت اهمیتش، عیناً مینویسم که استاد مرتضی مطهری خود گفته بود. عین نقل بدون هیچ تصرف و دخل:
"بر اثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه، که من هم از فعالین آن بودم و از شاگردان ایشان، از طرف آیتا... بروجردی ضربه خوردم. اطرافیان، طوری مرا از نظر آیتا... بروجردی انداخته بودند که هر چه کردم تا مرا احضار کند تا حضورا" عرایضم را عرض کنم، نتیجه نگرفتم. و این، علت بیرونرفتنم از حوزه شد و ناچار به تهران آمدم."
سه نکتهی دامنه:
۱- مفهوم"اطرافیان" در درون بیوت علما و مراجع، از نقاط کور، مانند نقطههای کور کامیون است، کم کمترین حواسپرتی منجر به تصادف میشود. پس؛ همواره امان از "اطرافیان".
۲- امام خمینی در درون حوزه -چه قم چه نجف- منزوی بود و نفوذ نداشت، اما نیرو ساخت، نیرو ساخت.
۳- خودِ استاد مرتضی مطهری با آنهمه اعتبار علمی، فکری، اخلاقی و ...، وقتی با مرد صالح و مصلحی چون مهندس مهدی بازرگان رفیق و مصاحب شد، تازه دریافت دُنیا و عُقبا چیست و حوزهی علمیهی قم چقدر جایی تنگ و محل تنگنظران است. البته مطهری هم، با تمام مزایا، اما فردی کمتحمل بود و علیهی زندهیاد دکتر علی شریعتی -که آوازهاش جهانگیر شد و رشک همه را برانگیخته بود- دست به تصفیه و تهمتزنی زد و شروع کرد نامهپراکندن علیهی ایشان به این و آن و حتی نزد امام. که امام خمینی محلش نذاشت.
آقاخامنهای در دیدگاه انتقادی پرستش! بدونِ پرسش!
نگارش ۱۳ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. آقاخامنهای یک شخصیت مشهوریست. در حکومت شاه، وارد سیاست و مبارزه شد. محال بود روحانییی شهامت بهخرج میداد دوست و همنشین و مصاحب زندهیاد دکتر علی شریعتی شود، اما او از نزدیکترین دوست و پیرو علی بود و علی و سیدعلی قلوی فکری هم بودند. پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، در بین جریان راست جمهوری اسلامی، بسیار نفوذ دارد. برای سپاهیان و بسیج و پایگاههای مقاومت، یک قِدّیس در حد پرستش! بدونِ پرسش است. در جهان، شخصیتهایی از دولتها و جوامع دینی و مذهبی با او مراوده و دوستی دارند. در جنبشهای نوظهورتری چون حزبالله لبنان، حماس غزه، انصارالله یمن و جهادیهای شیعی افغانستان، حرفشنوی ازو وجود دارد. تسلط بر تمام دولتهای جمهوری اسلامی ایران داشت و مهرههای خود را عین پازل کاشت. به جریان راست جمهوری اسلامی ایران گرایش و اعتماد واثق دارد و به آنان پر و بال میدهد. زندگی شخصی سالمی داشت و دارد. بهشدت بر نماز اهمیت شگفتانگیز میدهد و تضرع و دعا از وجنات اوست. اما همهی اینها برای من که یک نقل از دیدگاه شخصیام باقی مانده است، موجب نمیشود دیدگاه انتقادی بر مشیء و بینشش نیندازم:
۱. نگاه فقهی متصلّب، به وی امید و دل بستند و ایشان هم فقهاش با نوگرایی تقریباً زاویه دارد. شعرش عمیق است اما فقهش، از سنت بیرون نزده است.
۲. حاضر شده است همچنان در جایگاه اول کشور با بیش از ۳۶ سال طول، بمانَد و معلوم شد بر ماندن در آن تمایل دارد و یا خبرگان ایشان را مَجاب کردند تا عمر در رهبری باقی بماند.
۳. حلقههای دور ایشان، یکسره از تفکر راست است و او هم، آنان را حمایت و از رویشهایی در بسیج و احزاب راست، خرسند است و نمونه، مثال میزند.
۴. با آن که خاورمیانه از تفکر غالب عربی و عاری از سیاست درگیری آکنده است، ایشان سیاست نفوذ در مرز اسرائیل را پیش بُرد و مورد انتقاد داخلی و جهان قرار گرفت، اما همچنان نگرش خاورمیانهای خود را منطبق بر واقعیت میداند با آنکه تمام آن جبههها را از دست داد و ارتش نُخبهکُش و بدون اخلاق اسرائیل تمام منطقهی اطراف خود را سرکوب کرد و به ایران هم ۱۲ روز جنگ کرد و ضربات مهلک و غافلگیرکنندهای وارد کرد.
۵. شخصیتهایی مانند آیت الله منتظری، حجتالاسلام اکبر رفسنجانی، حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی، حجت الاسلام مهدی کروبی، حجت الاسلام سید محمد خاتمی، آقای مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام مسیح مهاجری، فیلسوف مصطفی ملکیان و ... از ایشان فاصله گرفته بودند و همچنان از وی دوری میکنند.
۶. در مقابل، شخصیت شاخص راست مانند: آقای حسین شریعتمداری کیهان، سرتیپ حسین الله کرم. آیت الله مصباح یزدی، آیت الله احمد جنتی، دو برادر: حجت الاسلام شیخ مهدی و شیخ حسین طائب، حجت الاسلام سید احمد خاتمی، حجت الاسلام سید احمد علمالهدی، آقای سعید جلیلی، آقای علی لاریجانی، حجت شیخ صادق لاریجانی، حجت الاسلام روح الله حسینیان، و روضهخوان شیخ کاظم رجبی صدیقی، بسیار مورد وثوق آقاخامنهای بودهاند و هستند.
مواردی ازین دست موجب شده است مسئلهی ولیفقیه -تزی مطلقه برآمده از تفقُه خاص امام خمینی- به صورت حادّ و خاموش، دچار بحران مشروعیت سیاسی شود و آقاخامنهای نتواند این جایگاه را به مرکز انسجام ملی تبدیل کند، و خود ایشان از نظر جامعهشناسی سیاسی مهمترین شکاف فعال (به مفهوم تنازع فکری) در درون جامعهی ایران شد. اینک میهن ایران در گپ و گفتِ چالش بزرگی مانند، جهانگرایی، ترک سیاست سنتی ناشی از وصیتنامه و صحیفهی امام خمینی، زمانمندشدن دورهی رهبری، انتقال قدرت، انتخابات و حتی رفراندوم مجلس مؤسسان و چندین مطالبهی سنگین از قدرت و حاکمیت وارد شده است و قدرت هم، تزهای رایج و جاری خود را رنگ حقانیت میزند و سایر دیدگاهها را یا انگ غربی میزند و یا ننگ بیدینی! با صدها افترای دیگر که حتی اسم بردن آن الفاظ چندشآور است و اتلاف اوقات. بیاعتنایی و سکوت فلسفی و فکرب به حرفهای سست و تهمتهای مفت، بهترین پاسخ است.
نمونهی تازه اینه مردم یک سال است به علت انتساب پروندهی فساد و زد و بند زمینخواری حوزهی علمیهی جایی گران و خوشآب و هوا در شمال شرق تهران به آقای شیخ کاظم رجبی صدیقی امام جمعه تهران و رئیس "ستاد امر به معروف و نهی از منکر" !!! ایران، خواهان عزل او بودند. اما همچنان آقاخامنهای پشت ایشان ماند و تا دیروز، گویی خبرها حاکیست قبول کرد کنار برود. کسی که حیثیت جمهوری اسلامی ایران را بازی سخت و رذلی کرد و مردم به این رفتار نظام بهشدت خندیدند. بگذرم. این تضاد و تنازع، مانند آب در دل تَفت کویر، راه باز میکند و زمین تشنه و چاک چاک را آبیاری مینماید. بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
مرجع نهایی انسان
نگارش ۲ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. از کتاب "فلسفه و ایمان مسیحی" نوشتهی کالین براون ترجمهی طاطهوس میکائیلیان میشود بسیار استفاده کرد. چون کاری تطبیقی - مقایسهای روی افکار فیلسوفان کرد. مثلاً در ص ۴۷ و ۵۰ به سه تطبیق دست زد که من با برداشت آزاد آن را ارائه میدهم:
رنه دکارت؛ که او آگاهی فردی را به عنوان معیار و مرجع نهایی یافتن حقیقت اعلان کرد.
مارتین لوتر؛ اما مطیع بود و مرجع نهایی او، خارج از خودش قرار داشت؛ کلام خدا، یا هر چه بدان ایمان داشت.
باروخ اسپینوزا؛ که وی اساساً اعلان کرد راه رستگاری از "شناخت عقلانی جهان" میگذرد، نه "از اطاعت کورکورانه از احکام شریعت یا انجام مناسک دینی".
خلاصه این که، مرجع نهایی انسان، مهترین چالش گرایشی بشر است. آری همین انسان، که ۷۰ بطن دارد، حتی به نقلی "۷۰۰ بطن". هر کس خود خواهد دانست مرجع نهایی او در درونش قرار دارد؛ (=تحقیق)، یا در بیرون او (=تقلید).
پیوست هم میزنم که خشنترین حکم تکفیر مذهبی از سوی علمای مذهبی آن عصر، این متن بوده است. چونکه اسپینوزا کل جهان هستی را "خدا" میدانست و در واقع به "همهخدایی" باور داشت. این نظر اسپینوزا، موجب شد روحانیون مذهب در سال ۱۶۶۵ حکم تکفیرش را با متن خشن زیر، صادر کنند که واقعاً واژهواژهی آن جای مکث و محک دارد:
«به قضاوت فرشتگان و روحانیون، ما باروخ اسپینوزا را تکفیر میکنیم، از اجتماع یهودی خارج میکنیم و او را لعنت و نفرین میکنیم. تمامی لعنتهای نوشتهشده در قانون [منظور تلمود و تورات] بر او باد. در روز بر او لعنت باد. در شب بر او لعنت باد. وقتی خواب است بر او لعنت باد. وقتی بیدار است بر او لعنت باد. وقتی بیرون میرود بر او لعنت باد و وقتی بازمیگردد بر او لعنت باد. خداوند او را نبخشد و خشم و غضب خدا علیهی او مستدام باد. خداوند نام او را در زیر این خورشید محو کند و او را از تمامی قبایل اسرائیل خارج کند. ما شما [مردم] را نیز هشدار میدهیم، که هیچ کس حق ندارد با او سخن بگوید؛ چه به طور گفتاری و چه به طور نوشتاری. هیچ کس حق ندارد به او لطفی کند. کسی حق ندارد با او زیر یک سقف، بماند، و در دو قدمی او قرار بگیرد. و هیچ کس حق ندارد هیچ نوشتهای از او را بخواند."
بیانیه میرحسین موسوی

«بسم الله الرحمن الرحیم. در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت.
افکار باروخ اسپینوزا
متن نقلی: "عصر ایران؛ بانو بیدرانی - باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷ - ۱۶۳۲) متفکر هلندی یهودیتبار، یکی از ستونهای اصلی فلسفۀ مدرن محسوب میشود. او نه تنها با دکارت و سنت عقلگرایی پیوند دارد، بلکه پایهگذار نوعی نگاه خاص به جهان، خدا و انسان است که بعدها تأثیر عمیقی بر هگل، نیچه، مارکس، فروید، هایدگر، و حتی اینشتین گذاشت.
خدا به مثابه کل هستی
مشهورترین و بحثبرانگیزترین ایده اسپینوزا در این جمله خلاصه میشود: خدا یا طبیعت؟ اسپینوزا برخلاف الاهیات سنتی، خدا را نه شخصی، نه جدا از جهان، و نه آفرینندهای بیرونی میدانست، بلکه خودِ طبیعت را خدا میدانست. از نظر او: خدا بینهایت، واحد، لایتغیر و همهجا حاضر است. هر چیزی که «هست»، بخشی از خدا است. خدا همان کل هستی است؛ نه در جهان است، بلکه خودِ جهان است. این نگاه به "خدای غیرشخصی"، بعدها الهامبخش «خدای اسپینوزایی» شد که حتی آلبرت اینشتین نیز به آن باور داشت.
سخنی با فرمانده سپاه تهران
سخنی موجز با برادر حسنزاده. نگارش ۱۲ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران یعنی برادر حسن حسنزاده دیروز ۱۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ گفت "اجازه نمیدهیم حتی یک مو از سر رهبر عزیزمان کم شود."
سلام برادر حسنزاده. بسیارخوب، خاب. نه نکوهیده، که ستوده است قصد قربت آن فرمانده. اما صحبت در میان ملت این است پس چرا نتوانستید آن شب ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ جان و پیکر و پا و تنِ پاره پاره شدهی آن تعداد فرماندهان ژنرال و زبده از سران سپاه و اطلاعات سپاه و ستاد کل نیروهای مسلح را از ترور یک شبه و آسان و به چشمبههم زدن، نجات دهید؟! و این جور بد، غافلگیر نشوید که در کام اسرائیل این چنین شَهدِ عسل نریزید تا در تاریخ جعلی آن نظام مصنوع، شیرینی نزند؟! و فکر ملت را به این حیرت به آج و واج نرسانید؟! کمی فکر کنید بعد جملهسازی را شروع نمایید.
تهدید، دیگر بالقوه نیست برادر، بالفعل شد، زندگی در تهران برای حکومتگران و مقامات آن، ناامن شد، بهشدت بیایمن. چه بدانی، چه ندانی. اما این را همه میدانند. اجرکم عندالله آقای فرمانده سپاه تهران. والسلام.
به مناسبت ماه محرمالحرام و حرمت به امام حسین علیهالسلام و یاران، بر خودم لازم میدانم یک نکته هم بگویم این ایام حزن و ماتم آن امام مدفون به ارض کربلا و بینانگذار واقعهی سراسر انسانی و عرفانی و حماسی عاشورا:
مرحوم بدیعالزمان فروزانفر در تقریرات ص ۹۴ معتقد بود «در زمان پیامبر اکرم ص مردم متوجهی عمل بودند، نه سرگرم بحث و تفتیش عقیده!»
با این نقل قول خواستم بگویم: هان! همانا، امام حسین علیه السلام کوشید مردم عصرش را به عقیده و عمل برگردانَد، نه به تفتیش و تعقیب همدیگر و اجبار سَلیقه و اِعمال سُلطه. آن امام سیدالشهداء علیه السلام، مکتبش و مرامش و مرادش با عبادت و عرفه و عقل و عمل پر بود ، نه از حرف و صحبت صِرف و تفتیش مردم.
آقا سیستانی و آقا جوادی آملی

نفوذ کلام رفسنجانی در امام خمینی
خاطرهی آیتالله
حسین وحید خراسانی
در بارهی حجت الاسلام اکبر رفسنجانی
متن نقلی: «آقای هاشمی را سالیان متمادی است که میشناسم؛ از همان اول انقلاب، وقتی آقای خمینی آمدند، من وقت خواستم که خدمت ایشان برسم. فوری وقت دادند و من به ملاقات ایشان رفتم. کنار آقای خمینی نشستم و روبروی ما آقای اشراقی داماد آقای خمینی نشسته بود. دیدم یک شیخ جوانی آمد و فردی را مطرح کرد و گفت این آقا خوب است والی (استاندار) اصفهان باشد و ایشان قبول کرد. چند دقیقه بعد آمد و فرد دیگری را به آقای خمینی معرفی کرد و گفت این آقا مناسب است استاندار فلان استان باشد. باز هم او تأیید کرد. دوباره آمد خدمت آقای خمینی و گفت آقای امامی کاشانی مناسب است مسئول مدرسه سپهسالار باشد. باز هم آقای خمینی قبول کرد. برای من عجیب بود. پیش خود گفتم این شیخ کیست که رهبر انقلاب اینهمه به او اعتماد دارد و حرف او را میپذیرد. رو کردم به آقای اشراقی و گفتم این شیخ کیست؟ او هم جواب داد ایشان آشیخ اکبر هاشمی رفسنجانی است»
خاتمی ۱ ، خاتمی ۲ ، خاتمی ۳
خاتمی ۱ و خاتمی ۲ و خاتمی ۳
نگارش ۱۶ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دوم خرداد ۱۳۷۶ فقط انتخابات نبود، خروش مدنی، منظم، قانونمند و دموکراتیک ملت نسبت به دو سبک نادرست حاکمیت و نیز دولت تعدیل حجت الاسلام آقای اکبر رفسنجانی بود که هر دو سبک، به حکومت فردی میل و سمت و سوگیری داشت. عامل اصلی پدیدهی دوم خرداد، کوشش ناحق قدرت، برای نشاندن نامزد حاکمیت یعنی آقای حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری بر پست دولت از طریق تهییج رأی پوپولیستی بود. و البته کاندیداتوری شخص حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی با کاریزمایی که در خود حمل می کرد، سهم بهسزایی در آفرینش دوم خرداد داشت. سید محمد خاتمی در این مقطع خاتمی ۱ بود.
اما خاتمی ۱ خیلی سریع به خاتمی ۲ بدل شد و خود را خاضع و خاشع و خدَمه و پیرو مطلقمآب آقاخامنهای کرد و جنبش مردمی و آگاهیبخش دوم خرداد را به سرسپردگی به آقاخامنهای فروخت و اهداف اصلاحیبخش جنبش مدنی و مدرن آن را با عقبنشینی و همدستشدن با ساختار قدرت، نابود کرد. از این جا به بعد بود که خاتمی ۲ شروع شد. البته سه سالی هست که او به خاتمی ۳ تبدیل شد.
به علت پشتکردن به جنبش، آقای دکتر عبدالکریم سروش آقای سید محمد خاتمی را "مذبذب" لقب داد. و نیز به دلیل بحران ۸۸ آقاخامنهای وی و مهندس میرحسین و حجت الاسلام مهدی کروبی را "فتنه" نامید. من اما با آن که آقای سید محمد خاتمی ۲ و ۳ را قبول ندارم، هرگز وی را نه بد، نه فتنه میدانم. او فردی هست که قدرت بازیگری سیاسی را ندارد ولی انسان روشنفکر و روحانی آگاه به دنیا و شخصیت دارای محبوبیت و در تضادی آشکار چهرهای ناچارهجو است. بین دو امر، گیر کرده است. امر ملت و امر قدرت.
ولیّ صغیر با صغیر !
این کتاب «فلسفهی سیاسی مطهری» را من ۱۳۷۶ نوشتم ولی از چاپ آن در «واحد اندیشهی سیاسی اسلام» دفتر تبلیغات حوزهی علمیهی قم، جلوگیری شد، زیرا موقع چاپ، کودتایی درین نهاد شد که در توضیحات خواهم گفت.
با انصراف چاپ، من آن را برای پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسیام، بازسازی کرده و به رعایت متدلوژی، ارائه داده و نمرهی ۱۹ و ۷۵ صدم را با رأی جلسهی دفاعیه کسب کرده بودم. بگذرم. یک جا آن را مردود، جایی آن را با نمرهی بالای ۱۹ قبول.
آیت الله مرتضی مطهری را جناح مصباح حکومت از آنِ خود میپندارند! بَپتِه کِرک خنده میآید! چون مطهری از دست جمود حوزهی قم به تهران، پایتخت شاه رفت! میان روشنفکران و احزاب مخالف شاه و حضور در دانشگاه. زیرا قم این چیزهای زیر را، زیر میگرفت چه رسد فکر مطهری و دروس او را که:
تز حاکمِ غیرپاسخگو را رفتاری کلیسایی میدانست.
ر.ک : م،آ، جلد ۱، علل گرایش به مادیگری، ص ۵۵۵)
و نیز میگفت:
«قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانندِ ولیّ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آنها را با قَیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید.»
ر.ک : «جاذبه و دافعه علی ع » ص ۱۸۵
آری، قم این چیزهای زیر
در آخوند را، زیر میگرفت:
موی بلند سر طلبه، قباحت داشت.
سرشلوار پوشیدن، کریه بود.
ساعت موچی، مشکلآفرین بود.
کفش منع بود و نعلین رسم.
عرقچین باید میزدند.
کت تا زانو باید میدوختند.
رانندگی عین الآن موتورسواریِ دختران، شنیع بود.
شارِب باید قیچی میشد.
ساعت باید بندی جیبی بود.
البته طلاب و علمای نوگرا، تن به این افکار پوسیده نمیدادند. به مطهری گیر میدادند او کفش میپوشد، نه نعلین! بگذرم. آن وقت آقاخامنهای نادرست آیت الله مرحوم محمد تقی مصباح یزدی -شبیهترین شیعه به ابن تیمیه- را مطهری دوم نظام معرفی میکند. هر چه مطهری کوشید آزادی اندیشه تبیین کند، این فرد مطهری دوم! تلاشید خشونت دینی حکومت را تشریح و تشریع کند، زیرا برآن بود اسلام با آن رشد میکند و نظام هم با این! نوع دین. مطهری بیعیب نبود، اما مصباح از اساس اسلام انحراف داشت.
جمعه ۱۲ ، ۲ ، ۱۴۰۴ دامنه
جامعه ی شیعه ی دیمی

این حرف که «جامعهی شیعهی به صورت دیمی بزرگ شد» از حرفهای من نیست، از کتاب «بایدها و نبایدها» اثر آیتالله دکتر بهشتی است که در سخنرانیها هم مطرح نکرد، بلکه در جلسهی تفسیری قرآن بدان پرداخت و این نشان میدهد جملهاش تصادفی نیست، تحقیقیست، ارادی بیان کرد. جهت کسب بیشتر به ص ۱۳۰ این اثر گرانسنگ آن متفکر شهید رجوع میتوان کرد.
او تحت عنوان آسیبشناسی جامعهی شیعی، درین کتاب به «ولایت اجتماعی» پرداخت و نظریهی مهمی را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد که متأسفانه حکومت ایران عادت کرد تجلیل از آن شهید را به جملاتی از وی بکاهد که به نفع تداوم حضور عدهای از روحانیت مجاملهگو در مصدر امور، تمام شود، حال آن که در نظریهی ولایت اجتماعی شهید بهشتی، امر و نهیِ فرمان خدا، در این نوع ولایت، محقَّق و انجام و پیاده میشود، نه در انحصار عدهای خاص. یعنی مردم از سوی خداوند بزرگ، ولایت دارند بر جامعه و حکومت.
جامعهی شیعهی «دیمی» را من برداشتم این است یعنی آبیاری نشده است، یا بد، آب داده شده باشد. از دید آیت الله بهشتی عالم دانای دینی و مدیر توانمند سیاسی، «نظام اجتماعی اسلام محیطیست باز، برای رشد فضیلتها»، نه به تعبیر من: فضای بسته و برای تولید و ازدیاد فضیحتها. رجوع شود به ص ۱۸۱ این اثر تفسیری.
مغفول نگذارم که آن متفکر دینی فریاد میزند درین کتاب، که «پُست حکومت برای برخی سرقُفلی»!! شده است. اگر این کتاب در اختیار است ص ۱۶۶ مراجعه و نگاه شود. که در ص بعدیاش از نوع «حکومت بد» یاد میکند با این سخن: «حکومت بد، کم، کم، آدمهای بافضیلت و خوب را از گردونه خارج میسازد.» ۱۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ دامنهی توحید
اسلامِ دستگاهِ حکومت، نه، هرگز!
من ۱۲ آذر -سالروز زندهیاد تولد دکتر علی شریعتی- میخواستم بنویسم، اما، نشد. اینک، برداشتهایم را از کتاب «برگزیدهی آثار و اندیشههای شریعتی» به تدوین آقای محمد لامعی، در صحن مدرسه فکرت اشتراک میگذارم. زیرا معرفی و شرح بر کتاب از مباحث دائمی این مدرسه بوده و هست. در زیر دیدگاههایم از افکار دکتر علی شریعتی را با ابتنا برین اثر منتشرشدهاش که جزوِ کُتب معتبر و معظم کتابخانهی شخصیام است، فشرده و گذرا، مینویسم. امید میبَرم این متنم، موجب تنویر (=روشنشدن) شود؛ بهویژه، باعث تنظیر (=نگریستن)
شریعتی معتقد بود تشیع «اسلام به اضافه چیزهای دیگر»! به تعبیر من: من در آوُردی، نیست، بلکه ناب است، و «منهای خلافت و عربیت و اشرافیت». به ص ۱۹۸ رجوع شود.
او اعتقاد داشت علی ع بر محمد ص «اضافه نشد»، علی را گرفتیم تا «محمد ص را گُم نکنیم.» چرا؟ چون به نظرش مروان و متوکّل هم، «از محمد ص سخن میگویند»!
دکتر بر آن بود مردم شامات «همه قربانی دستگاه» اموی بودند و اسلام خود را از آن دستگاه گرفته بودند. و آن دستگاه هم اسلام را «طبق مصلحت حکومتش»! و «شخصیتهای خودش»! تبلیغ میکرد. به ص ۲۸۰ رجوع شود.
شریعتی انسان را یک «مهاجر ابدی در خویش» میدانست که «اگر ایستاد، دیگر نیست.» (ر.ک: ص ۴۴۶) و عبادت را «اتصال مستمر میان انسان و خداوند»، مقصود میگرفت.
وی باور داشت باطل میتواند «فتح کند، تسخیر کند، بکُشد»، اما نمیتواند پیروز باشد، «پیروز، نفْسِ حقبودن» است.
در امت، اقتصاد زیربناست، شریعتی برای این فکرش مثال «مَن لامعاشَ لَه، لامعادَ لَه» را میزد.
در نگرش شریعتی «دموکراسی رأسها» نفی میشود، فاشیسم رد میگردد، اُلیگارشی باطل میشود و هر دیکتاتوری ضد مردم، منحل. او جامعهی سه بعدی «کتاب، ترازو و آهن» به عبارتی «عرفان، عدالت، برابری» باور داشت؛ هر کدامش، در سر جایش.
لذاست محمد ص، حضرت رسولی است نزد دکتر شریعتی که به تعابیرش «به مجردِ بعثت، مخالفتش را با مَلاء، اشراف، بردهداران و باغداران طائف و تاجران قریش آغاز کرد.»
و اوست که چون از زیر تربیت پدرش استاد محمدتقی شریعتی، برخاست، خود هم میگوید: «و تو پسرم! اگر نمیخواهی به دست هیچ دیکتاتوری گرفتار شوی، فقط یک کار بکن: «بخوان! بخوان! و بخوان.» تمام. والسلام. آری؛ اسلامِ دستگاهِ حکومت، نه، هرگز!
تحریر مقدمه مُقنِعه
نوآور شویم
گزارش یک نشست قشنگ
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه
بخش ۱
روز ۲۶ ، ۹ ، ۱۴۰۳ به دعوت حجتالاسلام جناب سید کمالالدین عمادی رئیس پژوهشگاه معارج، در رونمایی کتاب در بنیاد وحْیانی اِسرا قم حاضر شدم. بزرگواران، حجج اسلام آقایان به ترتیب نشستن در ردیف صندلیها: سید محمد شفیعی مازندرانی، سید عمادی، شیخ مالک رجبی، شیخ مجتبی اکبری، شیخ حمید دارابینیا هم، دیدار و مصاحبت و مصافحت شدند. خشنودتر اما، در سالن با حجت الاسلام شیخ ذبیحالله رفیعی آمیختیم؛ جوار هم. نگریسته شود به عکسهایی که انداختم که اینان (به قول علمایی: «اَعِزّه») در صحنه مشاهده میشوند. به نظر من هر کس حوصله کند این گزارشم را بخواند، گمان نکنم بدون خوشهچیدن این متن را ترک کند.
اساساً فردی دارای انضباط در وقت، رعایت دقیق چارچوب نشست، و قول و قرار سرِ موعد هستم، و گواهی میدهم نشست مطلوبی بود؛ در اَشکال در محتویات.
اول مُقنِعه را بشکافم: از آثار اصولی و فروعی «شیخمفید» است. اصول، امامِ فروع است. و آقاجوادی آملی هر بار با آنکه خود در اوج دانش ایستاده، علم خود را با یکی از کتابهای مهم علما، به جان تشنگان و طالبین میریزد. مُقنِعه یعنی بسنده به تعبیر من خودبسندگی، که فرد دیندار متشرّع وقتی در غیاب فقیه، این کتاب را میخوانَد، به قناعت برسد و قانع علمی و شرعی شود.
مجرییی با اینهمه اهل رعایت وقت و تسلیم چکیدهگویی، نمیگویم اصلاً ندیدم؛ کم دیدم، فوقالعاده مختصر، هر مرحله را پیش میرانْد. سواد و تسلط، درو موج میزد. اسمش را نمیدانم. تا این جا ازین بخش نشست خشنود ماندم. برم کاتی بعد! کاتی: راهپلهی چوبین.
بخش ۲
پیام تصویری و گویا، از آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی در سالن مجلل و پرشکوه اِسرا به پردهی نمایش در آمد که من از فن بیان و احاطهی عقلی این حکیم همزبانم، حیرت کرده، اوج گرفته به به وجد آمدم. چکیده در صحنه یادداشت برداشتم. فرمود:
دو نوع آگاهی

دو نوع آگاهی رابطهی توسعه و ادبیات. در نشست ادبیات و توسعه «خانهی اندیشمندان علوم انسانی» خانم دکتر فرزانه فرشادی نگاه هگل را مورد بررسی قرار داد و به این نتایج رسید که برای «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل» مسئله، مسئلهی «آگاهی» است. دو آگاهی؛
اول: آگاهی «من» است؛ به معنی خود را شناختن،
دوم: که این آگاهی در مرحلهی پیشرفت، به خودآگاهی در سپهر عمومی میرسد؛ یعنی آگاهی دوم.
بنابراین آگاهی، در سپهر عمومی و اجتماع، به خدایگان و بندگان میرسد که البته در کارْل مارکس جدا میشود، تبدیل به دیالکتیک (=تضاد دائم) و دوگانه میشود.
او نزدیکترین موضوع به منظر هگل دربارهی وجود «فرد در کل» را، در ادبیات ایران، بحث عطار میداند؛ داستان سیمرغش در «منطقالطیر. سیمرغ، ۳۰ تا مرغ است. ابتدا ۱۰۰ مرغ، بعد به ۷۰ مرغ ریزش کرد، ۳۰ تا مرغ ماندند که «جز به جز» هستند، اما در نهایت, وقتی خودشان با خودشان روبه رو میشوند (=در سپهر عمومی) این ۳۰ تا، با یکدیگر «یک کلیت» را درست میکنند. که نهتنها عدد ۳۰ در کنار مرغها، باهم پیوست میگیرد به نحوی که «سیمرغ» را شکل میدهد، بلکه این اجزا، آن «کلیت» را، شکل میدهند. پس واو میان «ادبیات و توسعه» واو بیربط نیست، میان آن دو، پیوست و رابط و جمعیت است.
پایان: ۱۷ آذر ۱۴۰۳
نگاشتهی نهایی و تحلیل محتوای متن: توسط توحید دامنه
قبل از خواب، خود را محاکمه میکردند!
مهم برام درین متن و عکس، نفر سمت راست آقای مسعود پزشکیان نیست؛ بلکه دقیقاً نفر جانب چپ جناب دکتر محمدعلی موحد عرفانپژوه عارف بزرگ و متخلق است که با برادرش آقای صمد موحد سهم زیادی در رونق کتابخواندن نسل شبیه نسل ما داشتند.
من تشنهی قلم او بودم خاصه، کتاب "فُصوص الحِکَم" او که از مرحوم «محییالدین ابن عربی» به فارسی شیرین، برگردان کرد و بر آن قویترین تعلیق، نوشت که «نشر کارنامه» آن را چاپ و انتشار داد. کتابی که هرگز نورش سوی خاموشی نمیروَد و برای من از بهترین کتاب بوده و هست. او به پزشکیان، رئیسکشور ایران -که روز کتاب به دیدارش رفته بود- به طبع شوخ و طنزش گفت:
"صوفیان در قدیم روزنامه داشتند، اما نه به معنی خبرهای روزانه. بلکه به عنوان نوشتن اعمال روزانه و قبل از خواب، خود را محاکمه میکردند. این روزنامه در سطوح بسیار مهمی بود.»
و سرآخر هم این شعر را به پزشکیان، پند داد: «خدمت میکن برای کِردگار / با قبول و ردِّ خَلقانت، چه کار!» یعنی کار برای کردگار کن که کار برای مردم حساب میآید این که مردم نقدت کنند یا بپذیرنت را به کار گره نزن. آن هم حق مردم است ردت کنند یا قبولت کنند. معیار، کردگار متعال است؛ اما حق نقد و رد، حق قطعی مردم است که باید مصون و در امان از تصرف و تعدّی حکومت و حاکمان بماند.
خاطره ی برخورد حکومت با مرحوم آیت الله العظمی منتظری
متن نقلی بدون دخل و تصرف در مورد خاطرهی یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۷۶ مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی: «از اذان صبح تا ساعت ده به مطالعه گزارشها و تماشای تلویزیون از ماهواره به خصوص مسائل مربوط به بحران عراق، کنفرانس اقتصادی دوحه قطر و سیل کم سابقه سومالی گذشت.
گزارش سخنرانی آیت الله حسینعلی منتظری در روز جمعه را دیدم که با صراحت و تندی علیه آیت الله خامنه ای صحبت کرده و از نداشتن صلاحیت مرجعیت و بلکه رهبری و دخالت در امور اجرایی و توسعه تشکیلات پر خرج و فشار روی مخالفان گفته است. به نظر می رسد با اظهارات آقای احمد آذری قمی نوعی هماهنگی دارند و کسانی هستند که هر دو را به صحنه آورده اند.
ظهر محسن آمد و گفت با آقای عبدالله نوری وزیر کشور به این نتیجه رسیده اند که مدیریت شرکت متروی تهران را بپذیرد. مطالبی از ایشان در مورد اقدام جدید آیت الله منتظری علیه رهبری نقل کرد و اظهار نگرانی نمود. فاطی آمد او هم از حرکتی که علیه آیت الله خامنه ای شروع شده و احتمال فتنه می دهد و واقعا هم احتمال فتنه عمیق می رود اظهار نگرانی نمود.
شب میهمان رهبری بودم درباره حرکت خطرناک آیت الله منتظری به دنبال تحرک آقای آذری قمی مذاکره کردیم و لازم دیدیم که نباید بگذارند دامنه فتنه وسعت بگیرد. آخر جلسه آقایان قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات و آقای علی اصغر میرحجازی آمدند آقای دری گزارش کامل داد و رهبری تاکید کردند که جریان باید خنثی شود...»
سوادِ شنیدن و کلاس اخلاق
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه: من آقای حسین سیمایی وزیر علوم دولت پزشکیان را نمیشناسم. اما در نشست مشهد، دیدم در گزارش نشست که دو تا کلمه حرف جذاب زد. یکی این بود که گفت: «باید سوادِ شنیدن داشت.» او خود توضیح داد منظورش ازین حرف چی هست: «همانطور که خوب حرفزدن، سواد میخواهد، شنیدن هم، یک سواد است؛ ما باید سواد شنیداری داشته باشیم.» اساساً این حرف آقای سیمایی ریشهی آفرینشی دارد یعنی ارتباط انسان با انسان، لازمهاش «شنیدن» است که وی اسم قشنگی رویش گذاشت: «سوادِ شنیدن». خدا دو گوش داد، یک زبان. یعنی شنیدن دو برابرِ گفتن.
حسین سیمایی
مرحوم آیت الله
سید محمد موسوینژاد
اما حرف دومش مهمتر بود. اگر این نقل از شنیدههای مستقیم خود وی از مرحوم آیتالله سید محمد موسوینژاد باشد، پس ممکن است او طلبهی آن مدرسهی علمیهی مشهد مقدس بوده باشد. این نقل: مرحوم آیتالله موسوینژاد میگفت «من راضی نیستم کسی در این مدرسهی علمیهی من تحصیل کند بدون اینکه درس اخلاق شرکت کند». خوبی حوزه این بوده درس اخلاق داشت. حالا این درس چه بر سرش در حوزه رفت، بگذرم.
پیامبر اکرم و تیمور لنگ
متن نقلی یک با ویرایش آزاد: از تحقیق میدانی آقای پرفسور حمیدالله در کتاب «جنگهای پیامبر»: در جنگهای پیامبر (ص) در ۲۷ سَریه و ۹ غزوه، فقط ۱۵۳ نفر کشته شدند. با توجه به آن که آن جنگها، دفاعی و تحمیلی بوده و مدینه را تهدید میکرد، و به آنان حمله میکردند، تمام سعی پیامبر (ص) این بود که جنگها با حداقل تلفات همراه باشد.»
نکتهی دامنه: پیامبر اکرم ص حتی فرمان میدادند رزمندگان اسلام حق ندارند یک شاخه درخت و یک بوته علف را آسیب زنند.
تندیس
مومیایی تیمور
قلمرو تیموریان در زمان مرگ تیمور
متن نقلی دو با ویرایش آزاد: میگویند تیمور (مشهور به تیمور لنگ) هم فقیه بود، هم حافظ قرآن، و چنان به ظواهر شرع پایبند که در فتوحات و قتل و غارت هایش با نام جهاد، میلیونها انسان کشته شدند، اما بر چهارصد قاطر قطعات چوبی مسجدی را حمل می نمود تا فضیلت نماز در مسجد و جماعت را در بیابانها از دست ندهد.
نکتهی دامنه: پناه بر خدا از دستِ این سبک و سیاق دینداریها.
محمد بروجردی شهید عارف جنگ تحمیلی
جنگ و صلح و زندان
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
وقتی آقای محمدحسین لطیفی خواست شهید محمد بروجردی را به فیلم سینمایی درآورَد، «غریب» را نام فیلمش کرد. کارش واقعاً حکمت داشت، چون محمد بروجردی را هنوز هم خیلیها نمیشناسند. او آنقدر نافذ بود در میان مردم کردستان که خودِ کُردهای باغیرت وی را مسیح کردستان لقب داده بودند. محمد بروجردی از سران گروه ضد شاه بود که پس از انقلاب با هفت گروه وحدت کردند و مجاهدین انقلاب اسلامی را در برابر مجاهدین خلق تأسیس کردند. محمد بروجردی فرمانده سپاه کل منطقهی غرب بود. او گلوله را آخرین کار نه آغاز کار میدانست، تزش سازگاری با مخالفان تا آخرین حد امکان بود. این جملهی او مشهور شد، البته نقل من ازین عبارتش مضمون است، نه منقول:
ما انقلاب کردیم زندان خالی شوند، اما باز در زندان جا نداریم!
من از زمان تأثیر مدرسه فکرت این چندمین یادداشت است که از آن مرد بزرگ انقلاب و دفاع مقدس نگاشتم. او از نگارهای محبوب من است. نگار و زیبای در چهره و نگار و زیبایی در عرفانمسلکیاش. نقش شبیه او را بابک حمیدیان خیلی خوب هم در چهره و هم در رفتار در فیلم خوب «غریب» بازی کرد.