پاسخ مدیر دامنه:
،،
سید علی اصغر شفیعی دارابی در جواب جعفر آهنگر:
سلام تحلیل گر هوشیار و دغدغه مند،
جناب آقا جعفرآهنگردارابی
بدون مقدمه وارد گفتگو مبتنی بر تحلیل تان از واکنش میرحسین موسوی می شوم ،
رفراندوم در بنبست ساختار ؛ تحلیل بیانیه مهندس موسوی از منظر علم سیاست
بیانیه تیرماه ۱۴۰۴ مهندس میرحسین موسوی، چهره شناختهشده سیاسی، بار دیگر مسئله رفراندوم برای عبور از بحرانهای ساختاری کشور را به عرصه عمومی آورد. این پیشنهاد که از منظر دغدغهمندی و اخلاق سیاسی قابل تأمل است، در عمل سؤالاتی اساسی پیرامون امکانپذیری حقوقی، ضرورت سیاسی، و مصلحت ملی در بستر یک ساختار بسته ایجاد میکند. آیا رفراندوم، در غیاب نهادهای پاسخگو، راهحل است یا صرفاً نماد اعتراض به بنبست؟ و مهمتر از آن، جایگاه اصلاحطلبان در این میان چیست؟
۱. رفراندوم در علم سیاست ؛
ابزار حل بحران یا نماد اعتراض؟
در نظریههای کلاسیک دموکراسی، رفراندوم ابزاری است برای حل تعارضهای بنیادین و تصمیمگیری مستقیم مردم در مسائل کلان. تجربهی نظامهای سیاسی نشان میدهد که رفراندوم زمانی کارآمد است که درون یک نظم حقوقی پاسخگو تعریف شود، نه در حاشیه آن.
اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز چنین امکانی را صرفاً مشروط به تصویب مجلس شورای اسلامی و تعیین چارچوب قانونی توسط شورای نگهبان و در نهایت با اجازه رهبر انقلاب میداند. بنابراین، در فقدان اراده ساختاری، پیشنهاد رفراندوم نهتنها غیرعملی است بلکه ممکن است به انتظارات غیرواقعگرایانه در جامعه دامن بزند.
۲. اصلاحطلبان ؛ میان دوگانهی بقا و مسئولیت
بیانیه موسوی از منظر اخلاقی، گلهمند از انفعال جریان اصلاحطلب است. اما باید پرسید: آیا اصلاحطلبی امروز، انفعال است یا نوعی "مقاومت درونساختاری"؟
در علم سیاست، بقای سیاسی در شرایط اقتدارگرایانه، خود یک استراتژی است. جریان اصلاحطلب، برخلاف جریانهای برانداز، نه به تقابل صفر و یکی، بلکه به تغییرات تدریجی از درون ساختار باور دارد. آنان نه برکنار از نقد ساختارند، نه بیدغدغه نسبت به وضعیت سیاسی، اما ابزار و مسیر حرکتشان متفاوت است.
اصلاحطلبان در شرایطی به سر میبرند که ساختار رسمی امکان اثرگذاری بنیادین را به حداقل رسانده، اما جامعه مدنی همچنان آنان را بخشی از امید باقیمانده میداند. آیا نقد بیرحمانه و حذف آنان، جز تضعیف آخرین حلقههای عقلانیت در سیاست رسمی، نتیجه دیگری خواهد داشت؟
۳. ژئوپولیتیک منطقهای و منطق تدبیر
تحلیل هر حرکت سیاسی در خلأ صورت نمیگیرد. منطقه در شرایط فوقالعاده حساسی قرار دارد: جنگ فرسایشی میان اسرائیل آمریکا با ایران و نیروهای مقاومت، حمله مستقیم آمریکا، و فشارهای بینالمللی ،
در چنین شرایطی، هر مطالبهای که فاقد چارچوب عملی و اجماع ملی باشد، ناخواسته ابزار تبلیغاتی دشمنان ایران میشود. سیاست، هنر درک توازن قدرت است؛ نه فقط بیان آرمانها. بیانیههایی که پیامشان انسجام درونی را تضعیف کند، هرچند با نیت خیر صادر شوند، میتوانند مخاطرات امنیتی و مشروعیتی را برای کل کشور به همراه داشته باشند.
۴. چه باید کرد؟ میان آرمانگرایی و واقعگرایی
راه نجات کشور نه در حذف نیروهای دلسوز، که در همافزایی میان آنان است. اصلاحطلبان، نیروهای تحولخواه ساختارشکن، و نخبگان مستقل باید بر سر مطالبات حداقلی و ممکنالتحقق به اجماع برسند. نه رفراندوم بهتنهایی پاسخ است، نه بقا در وضعیت موجود. بلکه:
بازسازی اعتماد عمومی از مسیر شفافسازی و مسئولیتپذیری اصلاحطلبان؛
فشار برای احیای نهادهای نظارتی واقعی، از جمله شوراها و رسانههای آزاد؛
تقویت جامعه مدنی به عنوان واسطهی قدرت مردم و قدرت رسمی؛
پرهیز از دوقطبیسازی غیرواقعی میان «ساختارشکنان قهرمان» و «اصلاحطلبان منفعل».
یادآوری ؛
پیشنهاد رفراندوم موسوی، پژواکی از درد مشترک است؛ اما سیاست تنها با آرمان پیش نمیرود. در عصر بحران، کشور بیش از هر چیز به عقلانیت، تدبیر و همبستگی نیاز دارد. نقد اصلاحطلبان باید منصفانه باشد، نه تخریبی. رفراندوم زمانی معنا دارد که مسیر اجرای آن روشن باشد، وگرنه بهجای حل بحران، به بحرانسازی جدیدی منتهی خواهد شد. ۲۴ ، ۴ ، ۱۴۰۴
جواب جعفر آهنگر به آق سید علی اصغر شفیعی دارابی:
سلام
جناب آقای سید علی اصغر شفیعی
✍ از ورودتان به بحث ممنونم، اما واقعاً جا دارد با احترام چند نکته جدی را یادآور شوم، چون نگاه شما – هرچند با نیت خیر – از واقعیتهای جامعه امروز بسیار فاصله دارد...!
۱. باور به اصلاح کافی نیست، مسئولیت میخواهد.
اصلاحطلبان اگر هنوز به «تغییر از درون» باور دارند، باید نشان دهند که این باور چطور قرار است به نفع مردم عمل کند؟ آیا فقط در ایام انتخابات فعال میشوند و در باقی روزها، به سکوت و همراهی با وضع موجود بسنده میکنند؟ مردم حق دارند بپرسند: این جریان سیاسی دقیقاً چه چیزی را اصلاح کرده؟
۲. شرایط جنگی، بهانهای برای انکار مطالبات نیست.
شما شرایط منطقه را دلیل رد رفراندوم میدانید، اما مگر در دهههای گذشته که اوضاع آرامتر بود، رفراندوم خواسته نشد؟ مگر صدای مردم شنیده شد؟!
آیا بحران امروز، نتیجهی اعتراض موسویست یا حاصل سیاستهای پرهزینهی رسمی؟
طرح رفراندوم، اگر هم عملی نباشد، فریادی است از دل جامعهای که سالها نادیده گرفته شده است.
3. بیانیه موسوی، خلاف قانون یا منطق نیست.
آیا خواستنِ آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح سیمای ملی، احترام به شهدا و برگزاری همهپرسی بر اساس اصل ۵۹ قانون اساسی، تهدید است؟
اگر اینها تهدید هستند، پس دقیقا چه چیزی در این کشور "مطالبهگری قانونی" محسوب میشود؟
۴. نقد اصلاحطلبان، تخریب نیست؛ مطالبهگریست.
شما اصلاحطلبان را عقلانیت آخر سیاست معرفی میکنید، اما این عقلانیت کی و کجا توانست جلوی سقوط ساختارها را بگیرد؟
اگر قرار است همیشه فقط بمانند برای "تزریق مشروعیت به ساختار"، بدون هیچ قدرت چانهزنی و بدون هزینه دادن، مردم حق دارند بپرسند:
بودنتان به چه کار ما میآید؟
۵. بیانیه موسوی، فریاد مردم است نه تهدید کشور.
بیایید منصف باشیم: این بیانیه چیزی جز خواستههای قانونی و اخلاقی مردم نگفته. نه افراط بود، نه ساختارشکنی. فقط آینهای بود روبهروی واقعیت.
اگر این هم تابآورده نمیشود، واقعاً دیگر چه چیزی باقی میماند از گفتوگوی ملی؟
جمعبندی:
بیانیه مهندس موسوی پژواکی از درد مشترک ملت است، نه خیانت، نه التهابآفرینی.
او نه تنها سخن از قانون گفت، که از مردم و اخلاق سیاسی نیز دفاع کرد.
اگر اصلاحطلبان نسبت به این سخن هم سکوت پیشه کنند، باید پرسید: نقش و رسالت شما دقیقاً چیست؟
✅ سیاست فقط صبر و تدبیر نیست؛ شجاعتِ ایستادن کنار مردم هم هست.
اصلاحطلبان اگر خود را بخشی از راهحل میدانند، باید از این نقطه شروع کنند: صداقت، شفافیت و ایستادگی.
وگرنه، تاریخ با هیچکس شوخی ندارد...
والسلام علی من اتبع الهدی
جعفر آهنگر دارابی
تیرماه ۱۴۰۴
پاسخ دامنه به جعغر آهنگر "
۲۴ ، ۴ ، ۱۴۰۴ :
آقاجعفر سلام
همان روز که آقای میرحسین موسوی بیانیه صادر کرد من فردایش ۲۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ در سایتم دامنه متن کامل آن را منتشر کردم که در عکس مشاهده میشود. منتظر ماندم کمی زمان بگذرد، وارد تحلیل این بیانیه شوم. که دیدم جنابعالی وارد شدید. جای مهم بیانیه این بود که میرحسین هوشمندانه هشدار داد که:
"هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوهی حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند."
افراد اطراف آقای دکتر مسعود پزشکیان بسیار سبُک و تهیمغزانه وارد شدند و تا توانستند نمایشخانهی قدرت را تقدیس کردند. این جمهوری اسلامی از دیرباز به روز بد افتاد و فساد و افراط و انحراف آن را عین سیلاب در خود فرو برد. بازماندگان ساواک حتی شاه خودش یقین داشت کارش تمام شد و فرار کرد، باز تقدیس شاه را در تکلیف ساختاری خود میپنداشتند. بگذرم.
جواب جعفر آهنگر:
سلام آقا ابراهیم گرامی،
در غیاب شما و برخی از دوستان بزرگوار، فرصتی پیش آمد تا قدمی در مسیر روشنگری بردارم و نکاتی را پیرامون بیانیه اخیر جناب مهندس میرحسین موسوی مطرح کردم.
بله همانطور که بخوبی اشاره نمودید؛ نکته کلیدی این بیانیه، هشدار هوشمندانهی جناب مهندس میرحسین موسوی ست که جای تأمل بسیار دارد:
«هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی، واکنش جامعه را تأییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند.»
واقعاً نمیتوانم بپذیرم که برخی از دوستان، آنچه امروز از حکمرانی فشل و ناکارآمد میبینیم را نادیده گرفته یا حتی به شکلی تلویحی تأیید میکنند. این وضعیت بیشتر شبیه یک نمایش است تا تحلیل واقعیت.
در خصوص اطرافیان جناب دکتر پزشکیان نیز با نظر شما کاملاً همعقیدهام. متأسفانه عملکرد این افراد بیشتر یادآور نقشآفرینی در یک سریال کمدی است تا رفتار یک تیم سیاستورز و مسئول. شاید اگر ادامهی سریال «برره» ساخته شود، جایی در آن نمایش بهتر از جایگاه مدیریتی امروز برایشان قابل تصور باشد!
و در پایان، درباره بازماندگان رژیم پهلوی هم باید گفت، تاریخ نشان داد که آنان نیز در نهایت گرفتار فساد و سقوط شدند. تجربه ثابت کرده که تقدیس نهتنها کمکی نمیکند، بلکه بازتولید همان چرخه معیوب خواهد بود. متأسفانه تا بوده، چنین بوده...
امیدوارم مسئولان و کنشگران سیاسی، اجتماعی خیرخواهانه در کنار هم، با شفافیت، شجاعت و صداقت، مسیر اصلاح واقعی را پی بگیرند.
با احترام
جعفر آهنگر دارابی
تیرماه ۱۴۰۴ خورشیدی
سلام
✍ در تأیید بیانیه مهندس میرحسین موسوی؛ و نقد انفعال اصلاحطلبان قدرتمحور
بیانیه اخیر مهندس میرحسین موسوی، با نگاهی دقیق، دلسوزانه و آیندهنگر، بار دیگر نشان داد که در میانهی هیاهوی سیاستورزیهای بیثمر، هنوز صداهایی هستند که دغدغهی مردم، نجات کشور و گذار مسالمتآمیز از بحرانهای ساختاری را دارند. پیشنهاد او برای برگزاری رفراندومی بنیادین، نه از سر هیجان یا تقابل، بلکه برخاسته از واقعبینیای است که شرایط حاد کشور را درک کرده و میکوشد در دل بحران، راهی برای خروج بیهزینه از بنبست بگشاید.
متأسفانه واکنش جریان اصلاحطلب صندوقمحور به این بیانیه، بار دیگر فاصلهی عظیم میان این طیف و واقعیتهای اجتماعی را به نمایش گذاشت. آنان که روزی داعیهی اصلاحات داشتند، اکنون چنان در حفظ حداقلهای حضور در دایرهی قدرت مستقر گرفتارند که صدای نقدهای دلسوزانه، همچون صدای موسوی یا تاجزاده را برنمیتابند. گویی صداقت در سیاست، برای ایشان خطری بزرگتر از تمام ناکارآمدیهای ساختار است.
سکوت آقای خاتمی در قبال ظلم روا شده به تاجزاده، یا بیتفاوتیاش نسبت به خواست عمومی برای تغییر بنیادین، تنها نشان از محافظهکاری نیست؛ بلکه گواه آن است که بخش بزرگی از اصلاحطلبان، دیگر نه راهحل، که بخشی از صورتمسأله شدهاند. آنان که روزگاری پرچمدار اصلاحات بودند، اکنون صرفاً در تقلای بقا در ساختاری هستند که خود بهخوبی میدانند، دیگر توان پاسخگویی به بحرانها و مطالبات مردم را ندارد.
پیشنهاد مهندس موسوی، مبتنی بر اصل ۵۹ قانون اساسی، نه خروج از قانون بلکه تمسک به همان حداقلهای قانونی موجود برای عبور مسالمتآمیز از بحران است. اما همانطور که در متن اشاره شد، این اصل هم در عمل به یک مادهی متروک بدل شده، چرا که ارادهای برای شنیدن صدای مردم در سطوح تصمیمگیری وجود ندارد.
جانِ کلام این است:
در شرایطی که ساختار قدرت، نه اصلاحپذیر است و نه پاسخگو، و اصلاحطلبان رسمی نیز ترجیح دادهاند در گوشهای امن به انتظار «باز شدن فضا» بنشینند، باید از هر صدایی که خواهان نجات کشور از مسیر عقلانیت، مسالمت و گفتوگوست حمایت کرد.
بیانیه مهندس میرحسین موسوی، دعوتی است به عقل جمعی، به پرهیز از خشونت، و به جسارت در پذیرش واقعیتها. و بیپاسخ گذاشتن آن، نهتنها جفا به او، بلکه بیتوجهی به آینده کشور است.
موسوی، همانگونه که در جنبش سبز از مردم عقب نماند، امروز نیز جلوتر از همه با شجاعت سخن گفت. آیا وقت آن نرسیده که مدعیان اصلاحات، به جای طعن و طرد، لااقل شجاعت شنیدن داشته باشند...!
والسلام علی من اتبع الهدی
جعفر آهنگر دارابی
تیرماه ۱۴۰۴