بایگانی فروردين ۱۳۹۹ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۴۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

به قلم دامنه. پست ۷۵۶۶. لیف روح. به نام خدا. فرقِ فردِ خوشبین با بدبین در چیست؟ یڪ فرق‌شان درین است، که می‌گویم. نمی‌روم سراغ بزرگان دین و اخلاق؛ زیرا آن مخزن، سرشار از حڪمت‌های زلال است و مؤمنان با آن همیشه انیس‌اند و همراه. یڪ‌راست می‌روم روی یڪی از گفته‌های وینستون چرچیل ڪه در وصف بدبینان می‌گفت:

 

«یڪ‌ نفر بدبین، به‌ مشڪلاتِ سعادتی ڪه نصیبش شده می‌اندیشد،»

 

ولی هم‌او در وصف خوش‌بینان معتقد بود:

 

«اما یڪ‌ نفر خوش‌بین در جستجوی سعادتی‌ست ڪه در هر مشڪل نهفته‌ است.»

 

چهار نکته:

 

نڪته‌ی اول: در سعادت هم، مشڪلات وجود دارد.

 

نڪته‌ی دوم: در مشڪلات هم، سعادت پنهان شده‌است.

 

نڪته‌ی سوم: گاه، بَدان هم حرف‌های خوبِ خوبان را می‌زنند مثلِ همین سخن چرچیل که در ایران زبانزد شیّادی، کلَک و ماکیاوللی ثانی! است.

 

نڪته‌ی چهارم: راستی! ماها در مشکلات، پیِ سعادتیم؟ یا در سعادت، پیِ برشماری مشکلات!؟

  • دامنه | دارابی

آسیب‌رسانی به درختان جنگل داراب‌کلا

عکس‌های ارسالی قاسم بابویه از این تخریب

۲۹ فروردین ۱۳۹۹

 

 

 

۲۹ فروردین ۱۳۹۹ . بازنشر دامنه

 

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. دیروز، مراسم رونمایی از ڪتابِ «فقط برای خدا» -مجموعه‌خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی تألیف حوزه‌ی هنری ڪرمان- در ڪرمان برگزار شد در این (منبع). درین آیین، چیزی‌ڪه بیش‌ازهمه نگاهم را به خود خیره ڪرده و تشکر درونم را از آنان برانگیخته، نمایش این عڪس از ڪتاب بوده با متنِ نوشته‌اش. (عڪس زیر)

 

 

رونمایی از کتاب

«فقط برای خدا»

 

من البته در یڪی از سلسله‌نوشتارهایم با عنوان «در مدرسه‌ی سلیمانی» -ڪه در مدرسه‌ی فڪرت نیز منتشر می‌شد- از این قضیه یاد ڪرده بودم ڪه درین عڪس، آن قضیه به سبک زیبای هنری‌تصویری درج شده است.

 

قضیه چی بوده؟ این بوده:

 

در یڪی از ڪارزارهای انتخاباتی -ڪه فضای شدید دوقطبی در ڪشور ایجاد شده بود و شور فعالیت سیاسی همگانی پدیدار- برخی از دست‌اندرڪاران سپاه، برخلافِ آیین و وصیت امام عمل ڪرده و پاسداران و بسیجیان را به رأی‌دادن به نامزدی خاص! توصیه ڪرده بودند. ڪه جزئیات مفصلی دارد. بگذرم؛ چون همگان ڪم‌وبیش آن را می‌دانند و از بَرند.

 

حاج قاسم سلیمانی از ڪسانی بوده ڪه با این شیوه‌ و دخالت سیاسی، بشدت مخالفت ورزیده و حتی آن را در مراسم صبحگاه به چالش ڪشیده بود. در یڪ دست، آن نامه‌ی مشهور حمایت از یڪ نامزد خاص! را بالا آورده و در دستان دیگرش متن وصیت‌نامه‌ی امام خمینی -رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی- را. آنگاه به تعبیر من به سبک سقراطی پرسیده حالا ڪدام را انتخاب ڪنیم؟ خود پاسخ داده: «امام گفته پاسدارها در سیاست و طرفداری از جناح‌ها دخالت نڪنند.»

  • دامنه | دارابی

به قلم: احمد باقریان ساروی:

ارسالی جناب حجت‌الاسلام عبدالمهدی باقری

پاسخ حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) به پرسش‌ها:

 

آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) در پاسخ به پرسشهای احکام و اعتقادات و درسهای حوزه آمادگی و حضور ذهن خوبی داشت، یک روز مهمان او بودم از او در باره پدر ابراهیم پیامبر (ع) پرسیدم که آیا پدر او آزر مشرک بود یا یک انسان موحد؟

مرحوم ایازی؛ «آقاجان»

 

او -بدون آمادگی قبلی و مطالعه جدی - به من گفت قرآن کریم  را از بالای طاقچه بردار. قرآن را برداشتم.

گفت : فلان سوره و فلان آیه را باز کن.

باز کردم خواندم. (ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی‏ قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیم‏ * وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیم‏) (توبه: ۱۱۳ و ۱۱۴)

 

فرمود: ملاحظه میکنی که خدا ابراهیم علیه السلام را در همان روزگار جوانیش از استغفار برای مشرکان نهی فرموده بود و ابراهیم (ع) از آزر با عنوان (اب) اعلان برائت کرد و از آن پس برای او استغفار نکرد. در حالی که ابراهیم (ع) در اواخر عمر خود که خدا به او اسحاق و اسماعیل را داده و کعبه را برپا کرده بود در کنار کعبه برای پدر خود استغفار کرد با لفظ (والد» و عرضه داشت (رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِساب‏) (ابراهیم: ۴۱)

یعنی لفظ «اب» برای غیر پدر مانند مربی نیز استعمال می‌شود، ولی لفظ «والد» تنها برای پدر نسبی استعمال می‌شود و خدا از آزر با لفظ «أب» تعبیر کرد و ابراهیم (ع) از او اعلام برائت کرده بود یعنی پدر نسبی او نبود، بلکه مربی و یا پدر خوانده او بود. در این پاسخ حضور ذهنی استاد به سوره‌ها  و آیات قرآن کریم  برای من جالب بود.

  • دامنه | دارابی

به قلم دکتر فتح‌الله دهقان. در طول تاریخ حیات بشر همواره رقابت میان انسانها ،حکومت‌ها و قدرت‌های جهانی در جر یان بوده و میباشد. آنها از هر ابزاری برای غلبه بر حریف استفاده نموده اند. بلایای طبیعی نیز دراین رقابت‌ها نقش مهمی ایفا کرده اند. به عنوان مثال طاعون ژوستینین موجب زوال امپراطوری روم شد. آبله در قرن ۱۵ زمینه استعمار قاره آمریکا توسط اروپاییان را فراهم نمود. زلزله لیسبون ۱۷۷۵ سونامی در قلمرو اندیشه ایجاد و موجب تحولات شگرف در اروپا و جهان شد.


با پیشرفت جوامع بشری و دست یافتن به تکنولوژی نو زندگی انسانها و جوامع متنوع و چند بعدی شده است. به تبع آن سیاست دولتها و قدرت‌های جهانی نیز متفاوت از گذشته شده و به مدد پیشرفت علم و تکنولوژی برنامه‌ها و سیاست‌های پیچیده‌ای را برای غلبه بر حریف طراحی و اجرا می‌نمایند. در دوران جنگ سرد امریکا استراتژی را حول محور اقتصاد برای به زانو درآوردن اتحاد شوروری اجرا و موفق هم شدند.
 

از جمله ابزارهای مورد استفاده اپیدمی‌ها میباشد که تحت عنوان جنگ بیولوژیک از آنها یاد می شود.با فروپاشی شوروی و بیدار شدن اژدهای زرد (چین) برای رقابت با آمریکا ظاهر شده و خود را برای قدرتی جهانی آماده میکند. در این هنگامه سخت و سرنوشت ساز چین وامریکا استفاده از هر ابزاری برای غلبه بر حریف ابایی ندارند. پنهان کاری چین در خصوص کرونا نیز میتواند در این راستا باشد. در این جابجایی استراتژیک جهانی که در حال انجام است در آینده شرق آسیا به محوریت چین صحنه رقابت شرق و غرب خواهد بود. بنابراین خاورمیانه دیگر اولویت اول استراتژیک غرب نخواهد بود.جنگ تجاری امریکا با چین میتواند در راستای تغییر استراتژی غرب باشد. در هرحال کرونا به رویا رویی غرب وچین منجر شده است.


اپیدمی کرونا چه ساخته دست بشر باشد یا حادثه ای طبیعی ،خواسته یا نا خواسته در این رقابت موثر و سرنوشت ساز است.عملکرد دو نظام لیبرال دموکراسی غربی و توتالیتر کمونیستی چین در مقابله با کرونا مهم و اساسی است.زیرا بنا به پیش بینی کارشناسان و سیاست مداران ویروس کرونا تاثیر شگرفی بر جهان داشته و موجب تحولات بنیادین خواهد شد. از جمله اقتصاد که اولویت اول کشورها و جهان می باشد را هدف قرار داده است. جهانیان منتظر عملکرد دو مکتب فکری و دو سیستم در مقابله با کرونا هستند تا سرنوشت و مسیر جهان پسا کرونا مشخص شود

چاپ روزنامه آفتاب یزد

  • دامنه | دارابی

 

مسجد امام حسن عسکری (ع) قم کنار حرم مطهر

 

 

بزرگراه رودخانه‌ی قم. ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

 

 

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. توماس جفرسون (=از بنیانگذاران آمریڪا و سومین رئیس‌جمهور آن ڪشور ڪه به ڪوروش علاقه و باور داشت) معتقد بود «هر ۲۰ سال یڪ بار انقلاب، حڪومت را سالم نگه می‌دارد» و او با همین پیش‌فرض، به خودنقدیِ حڪومت آمریڪا پرداخت و گفت: «ما بیش از ۲۰۰ سال است ڪه انقلاب نڪرده‌ایم».

 

توماس جفرسون

 

شرح: این سخن جفرسون را در مجله‌ی «همشهری ماه» در آذر ۱۳۸۰ خوانده‌بودم، صفحه‌ی ۸۱. از نظر من، اساساً «انقلاب» به عنوان یڪ پدیده، نه به عنوان قانون، همواره مورد توجه‌ی اندیشمندان جهان بوده و هست. تعداد ڪسانی ڪه روی پدیده‌ی انقلاب، تحقیق و ڪار ڪرده‌اند، فراوان‌اند؛ برخی از مشاهیری ڪه ڪتاب‌ها و یا نظریاتی از آنان را خوانده و آشنایم، اینانند:

 

ارسطو، ڪارل مارڪس، لنین، ماڪس وبِر،خانم هانا آرنت، خانم تدا اسڪاچپول، پیتریم سوروڪین، آلڪس دو توڪویل، جیمز دیوس، لاسول، برینگتون مور، ساموئل فیلیپس هانتینگتون، جردن هامیلتون، تالڪوت پاسونز، ویلیام شوڪراس، زونیس، فرد هالیدی، خانم نیڪی ڪدی، یراوند آبراهیمان، روبن، دڪتر علی شریعتی، شهید مطهری، شهید محمدباقر صدر.

 

مثال می‌زنم. مثلاً شهید صدر در باره‌ی انقلاب، دارای این نظریه است: تغییرِ محتوای درونی انسان‌ها (اندیشه‌ها + اراده‌ها) = تحولات تاریخی. یعنی؛ هرگاه اندیشه‌ها و درون انسان تغییر ڪند و با اراده‌ها پیوند پیدا ڪند، مساوی است با بروز انقلاب ڪه تحول تاریخی یڪ سرزمین محسوب می‌شود.

 

نڪته‌ونظر: از نظر من، چون آفاتِ نهضت‌ها در دوره‌ی تأسیس نهفته و پنهان است، در دوره‌ی استقرار بُروز می‌یابد. ازین‌رو یڪ حڪومت سالم، حڪومتی‌ست ڪه برای هرَس و نوسازی خود زمینه‌چینی ڪند و از ترمیم و مردم‌پذیری خود هراس نڪند، وگرنه در معرض اتفاق‌هایی قرار می‌گیرد ڪه آن آفت‌ها و آسیب‌ها، نظام سیاسی مستقر را دچار مریضی مُزمن (=زمین‌گیرانه و ڪهنه) می‌ڪند.

 

من فڪر می‌ڪنم وقتی امام خمینی _رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی_ فرموده‌بودند «اهتمام به امور مسلمین از اوْجَبِ واجبات است.» (صحیفه امام، ج‏۳، ص ۴۱۴) و یا اعلان ڪرده‌بودند: «حفظ نظام جمهوری اسلامی ... از اَهمّ واجبات عقلی و شرعی است.» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۵۳)، یڪ معنا و یا تفسیر ساده و دقیق‌ آن این است باید ڪاری ڪرد ڪه نظام آفت نگیرد، خود، خود را مراقبت ڪند و رفتارش، رفتار مردم‌پذیرانه بماند؛ زیرا از نظر امام، حفظ نظام جمهوری اسلامی، موجب «حفظ ثغور اسلام» است.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز در منابع خبری خواندم ڪه نخست‌وزیر واتیڪان از جانب پاپ فرانسیس -ڪه در زبان ڪاتولیڪ‌های جهان، پدر مقدّس خوانده می‌شود- جوابِ نامه‌ی آیت‌الله سیدمصطفی محقق داماد را -ڪه از پاپ درخواست ڪرده‌بود برای برداشتنِ تحریم‌ها علیه‌ی ایران، اقدام ڪنند- داد.


جواب را ڪه خواندم، دریافتم چندنڪته‌ی مهم در آن است ڪه من فقط یڪ نڪته را برجسته می‌سازم و چهارپنج ڪلمه می‌نگارم. آن نڪته این بوده ڪه به شعر شیخ اجلّ سعدی استناد گردیده ڪه این شاعر و شیخ ایرانی شهرت و محبوبیت جهانی دارد. جمله‌ی نامه این بوده:

«بنی‌آدم اعضای خانواده‌ی یگانه‌ی بشریت هستند و باید ناسازگاری و تنفُّر را ڪنار بگذارند و در برابر پروردگار، برادرانه با هم در خانه‌ی مشترڪ خود، یعنی سیّاره‌ی زمین، زندگی ڪنند.» (منبع)

آری؛ درست گفت باید خواهرانه و برادرانه در ڪُره‌ی زمین زیست.
 

چهارپنج ڪلمه‌ی دامنه:

۱. یاد مرحوم گالیلئو گالیله افتادم ڪه در برابر فهم رایج زمامه ازجمله فهم اربابان ڪلیسا، گفت خورشید نمی‌چرخد، بلڪه زمین، سیّاره‌ است و دور خورشید سیر می‌ڪند و می‌گردد. و همین رأی علمی گالیله، نزدیڪ بود گلوله‌ایی علیه‌ی خودش شود ڪه البته برای رهایی از «در آتش سوختن» رأی خود را پس گرفت و بخشیده شد و بعدها در سن ۷۷ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. شاید هم دِق‌مرگ شد؛ شاید.
 

۲. دستگاه مذهبی پاپ، نسبت به بیشتر تحولات جهان بی‌اعتنا یا خنثی است و اگر هم گاه وارد ماجرا می‌شود معمولاً موضع‌ای می‌گیرد ڪه به زبان عامیانه نه سیخ بسوزد و نه ڪباب. ولی در این پاسخ نخست‌وزیر واتیڪان -ڪه شخص پاپ وی را مڪلّف ڪرد جواب آقای محقق داماد را بنویسد- دست‌ڪم یڪ نیمچه‌صراحت دیده می‌شود و آن این است ڪه به صورت غیرمستقیم تیم جنایتڪار آمریڪا و به تعبیر شهید حاج قاسم سلیمانی، «ترامپ قمارباز» را از «ناسازگاری و تنفُّر» پرهیز داده است. گرچه برای چُنان خون‌ریزانی این ارشادات توفیری نمی‌ڪند!
 

۳. نیڪ معلوم است تحریمِ همه‌جانبه علیه‌ی ایران ازجمله دارو و درمان، گرچه در مڪتب نئوڪان‌ها و نورسیده‌های فعلی آمریڪا از اصول و آداب و اهداف «جنگ ڪم‌شدت جورج شولتز» و از پایه‌های جنگ نوین‌شان است، اما ڪمتر ڪسی‌ست در ایران و جهان -ڪه از عقل سلیم و وجدان راحت برخوردار باشد- وجود دارد ڪه ڪار ضدبشری ترامپ و ارتش تروریستی آمریڪا را درست بپندارد. البته ایران بزرگ و غیور، فراپایه‌تر از آن است ڪه دستِ تسلیم به سمت مظهر شرارت و غارت دراز نماید.
 

۴. بلی؛ نماینده‌ی ارشد جناب پاپ، سخن راستینی به محور شررات -به ایما و اشارت- ابلاغ ڪرده است و نیز به جهان بشریت، ڪه «در برابر پروردگار، برادارنه با هم در خانه‌ی مشترڪ خود، یعنی سیّاره‌ی زمین، زندگی ڪنند.» اما ڪیست نداند ڪه «آمریڪای امپریالیست» ڪه خودخوانده خود را «ڪدخدا»ی جهان می‌پندارد، نه برای بشریت «خانه‌ی مشترڪ» قائل است، و نه «سیّاره‌ی زمین» را مِلڪ مُشاع آدمیان می‌داند، آنان زمان و زمین را برای آمریڪا می‌خواهند. آنها هر ڪس و هر ڪشوری را، ڪه به فرهنگ سلاح‌محور آمریڪایی و سیطره‌ی جبّارانه‌ی آنان، «نه»ی عاشورایی بگوید و یا مبارزی «چه گوارایی» باشد و یا رفتار عزتمندانه‌ی «بابی ساندز»ی داشته باشد، در لیستِ سیاه تروریست‌های خطرناڪ! قرار می‌دهد و برای آنان، یا تحریم وضع می‌ڪند و یا جایزه‌ی میلیون دلاری برای لودادن و سرانجام خائنانه و خائفانه ترورڪردن.
 

۵. جناب پاپ گرچه خود در این مقام مذهبی و دستگاه دینی‌اش در ڪشور واتیڪان، به جهان ظلم نمی‌ڪنند ولی گستره‌ی نفوذ وی در بین ڪاتولیڪ‌های جهان ایجاب می‌ڪند فقط با ذڪر «دعا» نمی‌توان جبهه‌ی زر و زور و تزویر را به راه آورَد؛ باید عیسی‌واره و مسیح‌گونه (ع) با ڪاهنان عصر و ستمگران زمانه درافتاد و آنان را به ڪردار ڪریه‌شان آگاه ڪرد. ارشاد و سفارش و نصیحت پاپ‌گونه بیشتر به مزاح می‌مانَد، نه پیروی تامّ از مذهب و مَنهج حضرت مسیح علیه‌السّلام -ڪه با حواریون دیار‌به‌دیار در حرڪت بود و اصلاح‌گری- ڪه سرانجام روی دارِ صلیب و به گفته‌ی وحیانی قرآن ڪریم، به آسمانِ عروج بُرده شد. بگذرم. و بازهم به رسم آداب دینی‌‌مان، جای تشڪر وجود دارد ڪه دست‌ڪم دعا و دعوت صورت داد آقای پاپ.
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه : به نام خدا. از نظر من، شعر مرحوم شهریار -سید محمدحسین بهجت تبریزی- در باره‌ی منبر، جنبه‌ی انکاری ندارد، بلکه صبغه و رنگ انتقادی، انتظاری و هنجاری و نیز از نظر بعضی شکل طنز و فُکاهی دارد.

 

چنانچه خوانندگان -که از من بیشتر مطلع‌اند- می‌دانند، امام سجاد -علیه‌السلام- در آن مجلس اجباری یزید در شام پس از واقعه‌ی عاشورا، نگفتند آن منبر را بیاورید، بلکه فرمودند آن «چوبه» را بیاورید تا بر رویش سخن بگویند. یعنی منبر داریم تا منبر. منبر، خود صامت (=بی‌حرف و ساکت) است، منبری و خطیب آن را ناطق می‌کند.

 

یک‌وقت است امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- بر روی منبر فیضیه با یک سخنرانی پایه‌های رژیم شاه را لرزان می‌کند و با همان یک منبرش بنیاد یک نهضت اسلامی را شکل‌ می‌دهد و در نهایت هم، سلطنت را با مدد منبر و مردم واژگون می‌کند.

 

و یک‌وقت هم هست که عمرو عاص روی منبر می‌رود و نیز ابوموسی اشعری؛ که اولی معاویه را بر با حیَل و نیرنگ حکَمیت بر تخت می‌نشانَد و دومی با ضعف ایمان و ساده‌اندیشی‌اش، امام علی -علیه‌السلام- را با خیال خام خود از حکومت و سیاست و رهبری جامعه خلع می‌کند!

 

پیوست: شعر شهریار این است:

گفت با طعنه منبری به چنار
سرفرازی چه می‌کنی؟ بی‌بار

نه مگر ننگ هر درختی تو؟
کز شما ساختند چوبه دار

پس بر آشفت آن درخت دلیر
رو به منبر چنین نمود اخطار

گفت گر منبر تو فایده داشت
کـار مردم نمی‌کشید به دار

 

نکته: منبر را منبری، منبر می‌کند و به سخن می‌آورَد، وگرنه منبر، خود چوب یا جنس است؛ چه از چوب سفت‌و‌سختِ درختِ گردو و چه از فلز محکم آهن. منبر در جای خود بسیار مورد احترام است، اما منبر در کنار گفت‌وشنود و بحث و نقد‌ونظر مورد انتظار است، نه سخن‌راندنِ یک‌طرفه و منولوگ.

 

توضیح: چند روز پیش، استاد شفیعی مازندرانی نویسنده و شاعر ارجمند حوزه در «نغمه» (گروهی ایتایی به مدیریت جناب آشیخ مالک) شعر مرحوم شهریار را این‌گونه ادامه داده بودند که همین سروده‌ی ایشان موجب شد تا در ستون روزانه‌ی امروزم بحثی در باره‌ی شعر شهریار بنویسم که شعر حاج‌آقا شفیعی مازندرانی در زیر می‌آید:

 

منبر اندر جوابِ او، به صواب
گفت جانا دمی تو گوش بدار

خود، تو دانی که وقتِ وعظ و خطاب
سرِ مردم کنار من به مدار

دزد را ره به خانه‌ی آنان
تا به خلوت نهد کمندِ شکار

پس بدان آن که با تو جان بازد    
آشنا نیست با من ای دلدار

گر به «توبه»، سراغ من گیرد
ناجی او شوم در این بازار

لیک بیچاره تا رسد به درت  
نابکارش کنی همی، یکبار

ای شفیعی، به مردم غافل
زندگی بخش، نَی، به مرگ، دچار

به فُکاهی، اگر سرود، دمی
شهریار عزیز دل بیدار

شعر او را بهانه ات منما
سوءِ برداشت را کنار گذار

  • دامنه | دارابی

مسجد سهله، یکی از مهم‌ترین مساجد کوفه است که در حدود سه کیلومترى شمال غربى مسجد کوفه قرار دارد. این مسجد از نمادهاى انتظار حضرت ولی عصر (عج) به شمار مى آید و منتظران ظهور حضرت، در این مسجد سهله که به مثابه‌ی خانه امام قائم (عج) است حضور مى‌یابند و از خداوند تعجیل ظهور حضرت را مى‌طلبند.» (منبع)

 

 

 دامنه: افتخار داشتم در مسجد سَهله نماز گزاردم

 

 

نمایی از در ورودی مسجد سهله 

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. پست ۷۵۵۵ . عنوان نوشتارم از یڪی از جملات استاد محمدرضا حڪیمی‌ست در صفحه‌ی ۵۱ ڪتاب جاویدش: (مرام جاودانه). فقط خواستم آن را با سه‌چهار جمله‌ام امتداد ببخشم و یڪ نڪته‌ی تڪمیلی ببفزایم:

 

عکس از دامنه

 

هنوز هم در جهان حڪومت‌هایی هستند ڪه مالِ خدا (=اموال عمومی و درآمدهای ملی) را در اختیار سرمایه‌داران و توانگرانِ نابڪار قرار می‌دهند.

 
هنوز هم در جهان دولت‌هایی هستند ڪه دم از مواریثِ فرهنگ دینی و علمی خود می‌زنند، اما اقتصادشان به زبان رایج مردم، «یزیدی» و اموی و جبّاری است و ثروتمندان را به رأس قلّه می‌برَد و فقیران را به قعر درّه.

 

هنوز هم در جهان رهبرانی هستند ڪه از این سخن حڪیمانه و مرام جاویدانه‌ی امام علی (ع) درڪی ندارند و سهمی نمی‌برَند ڪه آن مولای پرهیزگاران و حامی مستضعفان فرمودند: «امانت را به صاحب آن رد ڪنید، اگرچه قاتل پیامبران باشد»

 

هنوز هم در جهان ڪسانی‌ هستند ڪه بر صدر و بالا می‌نشینند ڪه خادم ملت‌هایشان باشند، اما بانی شرّ و دنائت‌اند و با شرارت می‌خواهند با همه‌ی جهان به مقابله برخیزند و اربابی ڪنند. حتی در اقتصاد -ڪه بنای رشد و ڪیفتش بر رقابت میان دولت‌هاست- می‌خواهند دستِ نامرئی‌یی برای تخریب، تحریم، تشویش و تلاطم باشند. بگذرم.

 

نڪته را از خودم نگویم، از استاد محمدرضا حڪیمی‌ می‌گویم ڪه معتقدند: «اُم‌الفساد و ویران‌ڪننده‌ی بنیاد هر جامعه» در جهان و نیز «سامان‌گُسلِ آرمان‌های نسل جوان در هر جامعه» دو چیز است: «اقتصاد فاسد و قضاوت فاسد» ڪه هر دو، در نگاه ایشان «سر در آخورِ قدرت هم دارند.»

 

شهریور سال ۹۷ نیز کتاب

«مرام جاودانه» را در (اینجا) معرفی کرده بودم

  • دامنه | دارابی

 به قلم دامنه : به نام خدا. در راستای سلسله‌نوشتارم در شکافتن لغات و واژه‌های داراب‌کلا:

 

اول: رِغازی. من رغازی یا رِقاضی  را در لغت نتوانستم ریشه‌یابی کنم، اما دو معنی نزدیک آن را رِواج و بازار می‌دانم. با دو مثال این لغت را تحت تعقیب قرار می‌دهم؛ نه برای بازداشت و محاکمه و حبس و زندانی و حصرش، بلکه برای نشرش!

 

برای رواج: مثلاً به حالت اعتراضی و اِعراضی و با طعمی از عصبانیت می‌گویند: کی این کار رِه رِقاضی دینگوهه؟ یعنی رواج داده، آورده وسط، باب کرده.

 

برای بازار: مثلاً برای زیرسؤال‌بردن کار کسی می‌گویند وِه هِم رقاضی دَکته. یعنی بازار دَکته. شَک دکته. شادی باریکِلّاه بَیّه.

 

 

دوم: بِرِه. واژه‌ی محلی بِرِه، ممڪن است در ریشه‌، با بُرد و بُرش و بریدن هم‌خانواده باشد. اما چند معنای متفاوت از آن استخراج می‌شود ڪه به نظر من می‌تواند با مثال‌ها و شرح زیر بیشتر شڪافته شود:

 

قورمه‌سبزی حاصل از بِره‌دادن

 

به معنای تیز و تیزڪردن. مثلاً دَم‌بِره ڪردن تبَر و دَرِه نزد آهنگری‌های سنتی ڪه لب رودخانه‌ها زیر چادرها سڪونت می‌ڪردند

 

به معنای تَفت‌دادن. مثلاً سبزی و اسفناج را بِره هِداهِن.

 

به معنای بُودادن و برشته‌ڪردن. مثلاً تخمه‌ی ڪدو را بو داد.

 

به معنای سرخ‌ڪردن. مثلاً سیب‌زمینی را خوب در رُب بِره‌دادن، ڪه همان سرخ‌ڪردن در روغن است.

 

به معنای زدن. احتمال می‌دهم این لغت برای زد و خورد هم ڪاربرد داشت در محل. مثلاً فلانی حسابی تُش داد، یعنی زد. یعنی بِره داد، ڪُتڪ زد.

 

به گفته‌ی یکی از دوستانم جناب آقای جلیل قربانی «در تمام معانی‌ای که برای کلمه برای واژهٔ مازندرانی «بِره» آورده‌اید، کار پشت‌ورو کردن و به‌هم‌زدن در آن انجام می‌شود در منطقه ما [سرخرود محمودآباد مازندران] به کسی که به موضوعی بیش از حد بپردازد و‌ به اصطلاح کش‌اش بدهد، در مقام سرزنش و برای ختم غائله می‌گویند؛ «تو دیگه این‌قدر بِره‌بِره‌اش نده.»

 

سوم: گرمِ‌سر. این، لغتی ترکیبی‌ست، گرم + سر، که این مفهوم را می‌رساند طرف فردی تُندخو، داغ و عصبانی‌مزاج است. تن، گرم باشد حرفی نیست. دست، گرم باشد حرفی نیست. دل، گرم باشد حرفی نیست. حتی دلگرمی خود کمالی‌ست؛ ولی، سر، وقتی داغ و گرم باشد، طرف دست به رفتاری می‌زند که به زبان محلی می‌گویند ماز هاکارده. یعنی مثل زیزم و زنبور خشم کرده و زده و دررفته.

 

یک مثال: در محل ما، وقتی برای پسری به خواستگاری می‌رفتند، ممکن بود، «اَرِه» نگیرند و جواب «نه» بشنوند، گاه یک علت این بوده که خانواده‌ی دختر می‌گفتند شنیدیم پسر شما گرمِ‌سر هسّه. وِن کَلّه داغه.

 

یک مثال دیگر: وقتی در محل ما مثلاً می‌خواستند یک نفر را میانجی (=واسطه) بگیرند که به فصلِ خصومت (=پایان‌دادنِ دعوا) کمک کند، می‌گفتند یکی را انتخاب کنیم که زود گرم نَکفِه که از کوره در بُورِه، کار بدتِه ویشته رقِد بورِه.

 

چهارم: چِک نَیتِه: چند معنی دارد چِک به نظر من:

 

۱. چِک نَیتِه یعنی کفایت نکرد، بس نبود. اِع چنده کم بود. مثلاً: این گفت‌وگو مِه دل را چِک نَیتِه. بند نیته.

 

۲. چِک بَیتِه یعنی متلک. مثلاً: فلانی با فلان سخنرانی فلانی را چِک داد.

 

۳. چِک نَیتِه یعنی نشانه. مثلاً: فلان تیر هدف را چِک نَیتِه. بند نَیته. برخورد نکرده.

 

۴. چِک کَفنِه یعنی دفعه، هربار، همواره. مثلاً: فلان فرد یا بهمان مسئول مملکت تا چِک دَکتِه وعده‌ی الِکی دِنه.

 

شاید هم این واژه، بقیه هم داشته باشد که من الان ذهنم ملتفت نیست. بگذرم.

 

فرهنگ لغت داراب‌کلا: اینجا

واژه ها، جاها، مثَل‌ها، باورها و خاطره‌ها 

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا