دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظر
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۰۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تک نگاران دامنه» ثبت شده است

۱۵شهریور
بینج و برنج

متن اول توسط دامنه:

زنان شالی‌کار در بینجسّون‌زار 

نوشته‌ی: دامنه دارابی. خداقوت زنان پرقدرت مازندران و ایران. شعر درین آهنگ، نشان می‌دهد زمین فوراً از یک کشت، به کشت دیگر در آمده است؛ بدون کمیترین دَمُ استراحت. زنان از دیرباز، علاوه بر بیزباز، در سه استان شمال ایران، بنیانِ تربیت خانواده و اقتصاد مزرعه بوده‌اند. اینک اما نمی‌دانم همچنان این‌چنین‌اند، یا تغییر نگرش داده‌اند. ممنونم از حاج سیدحمید محمدتقی دارابی در ارسال این فیلم بینجُ شالی که شرحی برِش زیرنویس کرده‌ام.

شرح دو لغت برای فارسی‌زبانان سایت دامنه و صحن فکرت:

بینج: همان فارسیِ برنج است، ولی در گویش محلی، حروفش پیچ‌تاب خورده است، این‌گونه جمعُ جور ادا شده است.

بیزباز: حالتی در برخورد دوستانه با شیرخواره که توأم با نوا و آوا است؛ اغلب رفتاری‌ست از سمت حضراتِ اُناث (=نساءُ نسوانُ. در فارسی: بانُوان) به بچه‌ها.

 

متن دوم توسط جلیل قربانی:

 رنج برنج

۱- در فعالیت زراعی یک محصول نهایی وجود دارد که به آن برنج می‌گویند. این محصول نهایی، از یک محصول واسطه‌ای به نام شالی به دست می‌آید.

۲- برنج به معنای دانه سفید به‌دست آمده از دانه‌های شالی است که پس از جداکردن پوست زرد خردلی شالی، اسم خاص یک فرآورده یا محصول است.

۳- از نظر تقسیم فعالیت‌های اقتصادی، شالی یک محصول کشاورزی (مزرعه‌ای) و برنج یک محصول صنعتی (کارخانه‌ای) است.

۴- برنج‌کاری، واژه‌ای نادرست است، چون برنج را نمی‌کارند و اگر بکارند، می‌پوسد و از بین می‌رود. شالی‌کاری کلمه درست است؛ چون شالی، قابلیت کاشت و رشد دارد.

۵- برنج مصرف انسانی دارد اما شالی هم مصرف انسانی و هم مصرف حیوانی (چارپایان و ماکیان) دارد.

۶- بینج در مازندرانی معادل «شالی» در فارسی است؛ واژه‌های ترکیبی آن «بینج‌کِفِر /بوته شالی»، «بینج‌خوشه/ خوشه شالی»، بینج‌تیم/ دانه شالی» و ده‌ها کلمه و کاربردی دیگر از آن ساخته شده است.

۷- معادل مازندرانی برنج، واژه «دونه» یا همان دانه است.

 

دامنه: سلام جناب آقای جلیل قربانی. دست مریزاد. اتفاقاً باب طبع من است این‌چنین متن. هم ایران را نمی‌نمایند، هم خوراک و کشت و داشت و برداشت‌شان را. از دیدِ من قشنگ وارد موضوع شدید و قشنگ هم از آن خارج شدید. همین خاطر آمد برای چاپ در سایت. یک چیز را البته نسیان سپردید؛ ورمز. که بینجِ وَر اوه می‌خورَد. ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۳:۰۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲شهریور

تخریب لانه

سُروده‌ی حجت الاسلام

شیخ احمد باقریان ساروی

===

 

پرنده ای لانه ساخت به روی درخت

بهر آسایش شب های سرد و سخت

 

شب سردی برفت درون کاشانه

 تا بیاساید اندکی در آن لانه

 

باد سختی وزید در ان هنگام

لانه تخریب شد پرنده شد ناکام

 

پر زد آن پرنده در آن دل شب

 گوشه ای خزید ماند اندر عجب

 

از چه رو لانه ام خراب کرد خدا؟

از چه رو لطف خود کرده از من جدا؟

 

ناگهان فرشته ای دید لب خندان

با پیام مهر خدای خوب جهان

 

گفت ای که غافلی ز حکمت حبیب

بی جهت لانه ات را نکرد او تخریب

 

ماری اندر کمین تو آمده بود

 برای خوردنت دهان باز کرده بود

 

من فرستادم باد را سوی آن لانه

بهر حفظ جانت کردمش ویرانه

 

چه بلاها که کردم ز تو آن را دور

نعمتی بود ز سوی خدای غفور

 

چه بسا خواسته ات بود ز خدا چیزی

 به زیان تو بود نکرد تو را روزی

 

گاه پنداشتی کسی را دشمن بدکار

خیرخواه تو بود و خوشکردار

 

ناخوش اید تو را ز یک موجود

 خیر تو در آن هست به دار وجود

 

اشک چشمان پرنده جاری شد

فکر نعمتهای خدای باری شد

 

گفت ای خدا من سود خود نمی دانم

گاه سود خودم را زیان پندارم

 

در گمان ناقصم زیان گاه سود است

یا که سود تو نزد من زیان چون دود است

 

«ساروی» پند گیر زین خبر و این قصه

ز خودت دور گردان تو هر غم و غصه

 

پیش حق هر زمان تو شکر نعمت کن

 شکر او نیز در زمان محنت کن

 

قم

مرداد ۱۴۰۳

احمد باقریان ساروی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۱۴۰۳ ، ۰۹:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵مرداد

نوشته‌ای از آقای موسی رمضانی دارابی شابا: یه خاطره ای با مرحوم باب‌قاسم رمضون دارم در دهه ۸۰ که هیئت اُمنای زمین شالیزاری حاجی دشت دارابکلا بودم، با کمبود شدید آب مواجه بودیم این بنده خدا برای کمک به جریان آب، به داخل رودخانه می‌رفت و با آن صفای قلب پاک اش عمل و رسم سنگرو را تنهایی انجام می داد. سنگرو یه رسمی بود که کشاورزان با پُر کردن چاله چوله های داخل روخانه که آب داشت با سنگ، آب را در مسیر رودخانه جریان می دادن، در صورتیکه این رسم فراموش شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۸:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹مرداد

نوشته‌ی جلیل قربانی ۹ . ۵ . ۱۴۰۳ :

۱- بهار سال ۱۳۶۱ در جاده بانه به سردشت در تپه گُزلی که به نام سرگرد شهید شهرام‌فر نام‌گذاری شده بود با برادران ارتشی لشکر ۷۷ خراسان هم‌سنگر بودیم.

۲- یکی از بچه محل‌های ما به نام عنایت‌الله سازگار افسر وظیفه و فرمانده یک واحد ارتش در آن‌جا بود و ما گاهی به چادر فرماندهی او می‌رفتیم. در چادر او دو درجه‌دار آذری و مشهدی بودند.

۳- رادیوی کوچک جیبی یکی از ملزومات بسیاری از بچه‌ها بود. رادیو عراق علاوه بر برنامه‌های شیخ علی تهرانی در توهین به جمهوری اسلامی و رادیو کویت، ترانه‌های ایرانی پخش می‌کردند.

۴- مثل الان نبود که رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی هم ترانه‌های شادتر از خوانندگان لس‌آنجلسی پخش کند، ما بسیجی‌ها گوش‌دادن به این رادیوها را حرام می‌دانستیم.

۵- در بین سربازها این‌جوری نبودند و گوش‌دادن به این رادیوها برای شنیدن این ترانه‌ها رایج بود،اما جناب سروان سازگار به شدت حزب‌اللهی و مخالف گوش‌دادن به ترانه بود.

۶- یک بار این افسر وظیفه بچه‌محل ما به مرخصی رفته بود و وقتی برگشت، ما ناهار به چادر او رفتیم. موقع ناهار درجه‌دار آذری به افسر فرمانده گفت: جناب سروان ده روز نبودی، حال کردیم. ما پرسیدیم: چرا ؟ درجه‌دار گفت: دور از چشم جناب سروان، ده روز رادیو ما یا روی موج عراق بود یا کویت و جاهای دیگر و ما در این مدت، یک دلِ سیر ترانه گوش دادیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ ، ۰۶:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶مرداد

 

 ۵ . ۵ . ۱۴۰۳

 

 

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. انشاالله زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام نصیب همه آرزومندان بشود. در جاده سمنان مشهد، حدود ۱۵ کیلومتر مانده به شاهرود، در دهستان دهملا، زائرسرای امام رضا علیه السلام وجود دارد.  این زائرسرا به وسیله مرحوم حاج یوسف‌علی بلند‌قامت‌پور احداث شده است. این زائرسرا دارای امکانات خوبی است.  علاوه بر اتاق‌ها و سرویس بهداشتی و فضای سبز، یک مسجد بزرگ و زیبا و شیک هم ساخته شده است. واقف که پدر شهید هم هست، بعد از ورود و در سمت چپ به طرف مسجد دفن شده است.  البته ما به دلیل کمبود وقت، فقط در مسجد نماز خواندیم و بر مزار واقف محترم هم فاتحه‌ای قرائت کردیم.  واقف و بانی این زائرسرا، پدرخانم مرحوم [حجت الاسلام] روح الله حسینیان می‌باشد. روح هردو شاد‌.

 

 

دامنه: حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام. از نیکوترین پست‌های صحن. لذت بردم. تصاویر زیبا، متن هم زیبا. فقط یک پرسش اما. دِه مُلا تلفظ کنیم؟ یا دَه مُلا؟ اگر از تابلوی سر جاده هم عکس می‌انداختی معلوم می‌شد چون حروف انگلیسی، حرف مصوّت دارد خواندن آن از روی تابلو مشخص می‌شود. اساساً آن سمت روستاها را به مُلا می‌خواندند، چون مکتب‌خانه بر محور ملا بود. سمت آشخانه‌ی بجنورد هم روستایی دارد به اسم «حسن سو» که در خاطره‌ای آن را فردا یا امشب شرح می‌دهم. قبول باشد هم زیارت مشهد مقدست، هم این نماز در زائرسرای رزمنده‌ی دفاع مقدس شهید «بلندقامت».

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ ، ۲۰:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶بهمن

تاریخ انتشار این پست: ارسالی حجت الاسلام شاکر طاهر خوش: "با سلام و عرض ادب و احترام. کتاب« نکاتی از سوره حمد، با نگاهی به سوره حمد» سلسله درس های نماینده محترم مقام عظمای ولایت و رهبری و امام جمعه محترم مرکز استان مازندران، ساری؛ حضرت آیت الله محمد باقر محمدی لائینی -حفظه الله- در ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ شمسی است که توسط محقق و پژوهشگر علوم اسلامی، حضرت حجت‌الاسلام طاهر خوش سارَوی در ۲۳۲ صفحه، توسط انتشارات سرای کتاب قم ( آقای سید حسینی نکایی)، در تیراژ ۲ هزار نسخه در چاپخانه افست زارع ساری چاپ، صحافی و روانه بازار گردیده‌است.

 

 

از امتیازات این کتاب می توان به: نزول سوره حمد، نام های سوره، ترجمه و شرح هر یک از آیات این سوره با اسلوبی سلیس و روان و همچنین بهره‌مندی از آیات، روایات، داستان، اشعار، نکات ادبی و... نام برد."

 

نظر دامنه

حجت‌الاسلام شاکر طاهر خوش دوست گرامی من سلام. چه اطلاع‌رسانی خوبی. رفت برای چاپ در دامنه‌. تلاش خواهم کرد به کتاب شما دست بیابم و بخوانم. علت شاید نهفته باشد که چرا شائقم بخوانم: دلیلم این است: ۱. این که حجت الاسلام محمدباقر محمدی لائینی (فرزند مرحوم آیت‌الله محمدی لائینی) و امام جمعه محترم ساری، انسان وارسته‌ای هستند و شنیدن و خواندن حرف‌های افراد پارسا و باتقوا به انسان قوت قلب می‌بخشد. ۲. این که مسئله و موضوع‌اش مورد نیاز هر انسان باورمند است.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۵:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹مهر

به قلم سید اسحق شفیعی دارابی: رودخانه دارابکلا از قدیم الایام این رودخانه به دارابکلارود معروف بود در کتابها و نقشه‌های توپوگرافی یک به صدوپنجاه هزارم نیز به همین نام آمده است. در نقشه‌ی تهیه شده در سال ۱۳۴۵ هم دارابکلارود ذکر شده است. این رودخانه در حد فاصل بین رودخانه‌های تجن و نکا واقع شده و از ارتفاعات جنوبی روستاهای اوسا و مرسم و دارابکلا و نیز از جنوب غربی دارابکلا سرچشمه گرفته و پس از بهم پیوستن دو شاخه اصلی، شاخه اوسا و شاخه تیرنگ گردی، از غرب روستای دارابکلا گذشته و بسمت سورک ، دشت ناز ، دنکسرک و در نهایتاً به شاخه زهکش زردی ملحق و به دریای مازندران می ریزد. طول این رودخانه از خط الراس تا دارابکلا برابر ۱۳.۵ کیلومتر و از دارابکلا تا دریا هم ۳۷.۴ کیلومتر که جمعاً طول رودخانه از راس تا دریا برابر ۵۰.۹ کیلومتر است. و همچنین مساحت حوزه دارابکلارود در بالا دست ۵۸ کیلومتر مربع، بیشترین ارتفاع حوزه برابر ۷۵۰ متر و کمترین ۱۳۵ متر و با آمار آبدهی ۲۰ ساله، متوسط حجم آبدهی سالانه برابر ۱۳.۲ میلیون متر مکعب می باشد که عمدتاً از آب روان و سیلابهای بسیار برخودار است . دارابکلارود از رودهای فصلی، یعنی در بعضی از فصول سال آب ندارد، چون منبع تامین آب آن از بارندگی می شود نه برف، همچنین از نوع رودخانه‌های وحشی بوده ، نمونه‌اش وجود سنگ‌های بسیار بزرگ در بستر و حاشیه‌ی آن است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۱۴۰۲ ، ۱۹:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱مهر

 

 

از راست: شیخ روح الله، پدرم، آقا رئیسیان

پسر حاج آقامهاجری، آق سید علی عمه‌شی، مرحوم آقا داراب‌کلایی

 

خاطره‌ی آقای غلامرضا یزدانی در روستای ماکران گوهرباران که خطاب به من -دامنه- نوشتند: عین خاطره بی دخل و تصرف، فقط مقداری آراستگی و تدوّن: «سلام آقا ابراهیم. یک خاطره یادم اومد از مرحوم پدر شما [ابراهیم طالبی] و حاج اقای دارابکلایی. در روستای ماکران یک نفر فوت کرده بود. اومدن خونه حاج آقای دارابکلایی برای نماز میّت و ببرن حاج آقا را ماکران. پدر شما هم منزل حاج اقای دارابکلایی بود. ظاهراً با هم رفتن به ماکران. همه هم منتظر حاج اآقا بودند. جمعیت همه اومدن سمت پدر شما روبوسی کردن که حاج آقا خوش آمدی و خوش اومدی و غیره. راننده که از تکیه پیش رفتن اکبر بابویه (دانشمند حاج حیدر) بود به مردم گفت شما حاج اقای دارابکلایی را روبوسی کنید. گفتند مگه این شیخ نیست؟ گفت نه، ایشان شیخ علی اکبر طالبی هست. مردم گفتند ما دیدیم این خوشگل شِخ است و ترتمیز، ریش آنکارت و خط گذاشته هست  این حاج دارابکلایی پیرمرد هست... الیٰ آخر. اشتباهی سمت پدرت رفتند. یاد هر دو عزیز بخیر باشد. خداوند رحمتشان کند. ببخشید. غلام یزدانی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ، ۰۶:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹مهر

متنی از ابراهیم رمضانی محمد درباره‌ی دوره‌ی مُبصری دبستان دامنه و مدیری مدرسه فکرت دامنه : سلام وارادت محضر مدرسه. قبل از هر حرفی ازاقا مدیر، بزرگان، علما، اساتید که شرف حضور در مدرسه دارن والبته از خیلی جدی های مدرسه واقعا معذرت میخام. گفتم بعد از بحثهای علمی وسیاسی و... جدی در مدرسه برای یغییر حال وهوا یه خاطره واقعی قاطی با کمی شوخی بفرستم. بمناسبت بازگشائی مدرسه بخصوص کلاس یکی هاکه کوله از قدواندازه اونها گَت تِرِه. درسالهای قدیم حول وحوش سالهای ۵۸ یا ۵۹ یا ۶۰ بعدِ انقلاب، مدرسه کلاس ۱ یا ۲ یا ۳ بودم در اون روزگار در مدرسه رسم بران بود که (شاید فقط مدرسه ما) کلاس ۱ و ۲ و۳ که بچه ها چون کوچک وچیز نفهم (بدوخوب) بودن و قدرت اداره خود رادرکلاس نداشتن، مدیران مدرسه برای نظم کلاس تا رسیدن اموزگار، یک نفر بزرگتر از کلاس بالاتر که یِتّا جِمِه وِیشتِر پارِه پُورِه هاکاردِه راانتخاب می کردن به عنوان مُوبصِر که کلاس را ساکت ها کانه ووَچوُن همدیگه پیرَن رِه پاره نکنن. (کنایه از جنگ ودعوا) اَمِ کلاس هم یکی ازون کلاسا بِیِه.نَدومبِه کلاس 1بودم یا2 ولی اینو مطمئنم که خیلی ارام بودم بر عَکسِ بقیه وَچُون. مُوبصِرِ ماهم یک کلاس بالایی بود.باکلاس،خوش تیپ،ومدیر.وِنِ جِ ترس داشتِمِی البته با احترام قاطی بود. (اخِرِسَر ، وِنِ اِسم رِه خواهم گفت). این موبصر واقعا مدیر با یک مدیریتی خاص بنام(سَرتَپِیزم) یعنی کشیده ویا چَک ، کلاس۳ خواهم نفره که همه زلزله بودن ( غِیر ازمِن ) به راحتی اب خوردن وادار به سکوت کاردِه میگفت باید صدای راه رفتن مورچه را بشنویم، چجوری؟ گُومبِه. اینجوری بودکه نفر پشت سری نصف کَت(نیمکت) تام الاختیار بوددر صورت کوچکترین حرکت ،پچ پچ هاکاردن وگَتّهِ نفس بَکشِیِنِ نفر جلویی ،سَرتَپِی(کشیده)به پِتَکِ(پشت سر) نثار کند. نفر جلوئی جُرعت نفس بلندتر کشیدن نداشت تا چه رسد  به شُلُغ هاکاردن. بعضی هم از این قانون مدیریت سَرتَپ سوء استفاده می کردن (مثل بعضی از مدیران کشورهای دیگه تا رفتن پشت میز قلع وقَم میکن) اگه غرض مرضی داشتند حسابی جلوئی رو سَرتَپ باران می کردن . بعضی موقع پِشتِ سَرِی با اشاره همین موبصر ناغافلی صدای شِرَقِ سَرتَپ گوش رِه غُول کاردِه. (مثل بعضی از گروههای خاور میانهِ اروپا. )بیچاره سَرتَپ خوار وِنِ چِشِ اُوُ با فِنِی با گِلِس قاطِی میشد. چاره ای جز قورت هاداهِن نداشته.شایِدهم شِ کُتِ سَردَسجِ پاپ کارده.در این قانون مترقی خوش میگذشت برای صف اخری کلاس وعذاب و استرس وترس برای صف جلویی بود.(مثل بعضی از کشورها غیر از اَمِ کشور همیشه قانون به نفع یک عده فرصت طلب هستِه) روش دوم: اَگِه موبصر ،شِ درس رِه نَخُوندِس بُوُشِ ویا مشق رِه نَنوِشتِه بُشِ ویا به هردلیل وِرِه قَر می داشت، دونفر رو که ازشون خوشش نمی اومد می اورد جلو تخته سیاه.این بخت برگشته ها با اشاره همون موبصرِ بی رحم (شوخی) به نوبت همدیگه  پِتَک رِه اونقدر زُنِه تا یِک نفرِچِش اُوُ در بِیِه. اونِیه که بِرمِه نِیَمُوهِه برنده می شد وِصلا. در همین موقع بود ما  دست به دعا واَمّ یُجِیب می خوندیم تا ناظم دَرِکلاس را بزند "کچل ها بیان برای خوردن آکسار" (قرص) تا لحظه ای خیالمان راحت باشداز این بزن بزن ها.این خوش تیپ ما (موبصر) خوش سلیقه هم بود.برنده کلاس ما با برنده کلاس بعدی... همین داستان بود. (مثل اغای استکبار امروزی هم راحت جهان رو اداره میکنه وهم بهش خوش میگذره. اینو هم بدونید اگر موبصر دوس داشتنی می دونست بعد از چن سال استکبار از این مدیریت سوء استفاده میکنه اصلا اجرایی نمی کرد). خوشبختانه مِن اَصلِن جلو نَشِیمِه چون تَهِ قلبی دوستش داشتم احتمالا دل به دل راه داشتِه. با این روش مدیریتی اگه اموزگار کل روز هم کلاس نمی اومد اب از اب تکان نمی خورد. (شاید این روش مدیریتی برای بعصی از مدیران ادارات ما که تنبل هستند کارامد باشه). سَرِه دَرد نِیارِم. بعد از گذشته ۵ یا ۴۶ سال از ان دوران همون مدیر خوش تیپ وخوش اخلاق والبته عالِم با چرخشی۱۸۰ درجه یک مدیریت جدید را ارائه میکند بنام (دَروَن نَوُشیزم (محصور قید وبند نبودن) واز همه ۲۰۰ و خُردِه همکلاسی می خواهد هر نوع انتقاد ی را بدون ملاحظات وترس ونگرانی باخیال راحت بفرمایند تا با حوصله وتحمل جوابگو باشد. مِن اون مدیریت رو  زور به زوری فِک کامبِه قبول داشتِمِه ودوس داشتِمِه همه مثل خودم اروم باشن ومدیریت امروز رِه هم قبول دارم مثل اکثر هم مَدِّ سِه ای ها. البته نظر من برنگشته همون احترا م قاطی با دوس داشتنِ. از افتخارات اَمِ محلی.موبصر "شخ عل اکبر ارویم" و مدیر "اقا ابراهیم طالبی (دامنه)" دوباره و چند باره از تک تک بزرگان عذرخواهم.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۱۴۰۲ ، ۰۶:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴شهریور

به قلم دامنه: مسیر پاک‌زیستی اربعینی به نام خدا. سلام. بر من این پیام مخفی در دلم نجوا و الهام می‌کند که گویا زبارت اربعین رمز ظهور قائم آل محمد ص است. این تیترپردازی روزنامه‌ی رسالت در امروز (۱۴ شهریور ۱۴۰۲) تصویر بالا، دلم را ربود. حیفم آمد جز اربعین، به چیزی دیگر بپردازم. فردا -روز اربعین- این امواج به آسمان خواهد رفت که ای فرشتگان خدا! عشق‌بازی ما را به خدا برسانید. ما تا نفَس می‌کشیم در راه اباعبدالله ع پا در رکاب رهبر عظیم‌الشأن‌مان آقاخامنه‌ای دست از طلب و هدف برنمی‌داریم. ای زائران! ای عاشقان! ای حائران! شماها دل ماها را به خودتان مشغول داشته‌اید. همه‌ی ماها پیش شماهاییم. اِسقاط اینجاهاییم ولی واقعا" پیش شماهاییم. اینجا ایران از هر کوی و برزن -همه- دلمشغول رزم و بزم شما پیاده‌رَوانِ کوی دوست هستند. این امام حسین ع کیست که دنیا برایش این گونه حرارت‌واره حرکت کرده است. خونِ حسین -راست می‌گفت روانشاد دکتر شریعتی- که روزی کانون جنبش حق‌طلبان عالم می‌شود. و شد. اینک، اربعین دارد به یک حماسه‌ی شگفت‌انگیز جهانی بدَل می‌شود که روح آن، تغییر سبک زندگی به نفع معنویت است. ای ایرانیان مقیم معلای کربلا! سردار همه‌ی جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی را فراموش نکیند، او اگر نبود و فرمان دلیرانه‌ی رهبری معظم در دفن سریع و قاطع تفکر تکفیر مسلّح خونریز، اینک این راه و مسیر ارادت، بسته بود و مسدود. آی‌ی‌ی‌ی ای زائرین! و همه‌ی کسانی که عین زائرین اینک در خانه و میزِ کارتان، دلتَپِش آن مسیر پاک‌زیستی کربلایید، بدانید این مسیر پاک‌زیستی همان مسیری‌ست که به نظر من امام زمان‌مان -که جان من فدای او باد- از آنجا عبور خواهد کرد و به حرم مشرّف می‌شود و پیغام به جهانیان را صادر می‌کند. خدا را چه دیدید!! دامنه.

 

 

متن حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی:

یک تجربه شیرین و یک برداشت

تجربه پیاده روی اربعین به من آموخت که از این فرصت باید بیشترین بهره را برد. حدود سه روز پیاده روی که دغدغه هیچ چیزی نداری جز رسیدن به مرقد حسین علیه السلام فرصت معنوی زیبایی را برای انسان فراهم می کند. قرائت زیارت عاشورا هم بر اساس تجارب تاریخی و هم بر اساس توصیه بزرگان، از جمله مواردی است که می تواند انسان را به حسین و حسینیان نزدیک تر و از یزید و یزیدیان دورتر کند. دو اصل مهم تولّی و تبرّی در آن بسیار پررنگ است. با اصل تولی به حسین علیه السلام نزدیک می شویم و با اصل تبری از یزید دورتر. دو بند مهم این زیارت، قرائت صد لعن و صد سلام است: اللهم العن اول ظالم... و السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح ... . بنا به هر دلیلی معمولا در وطن این دو فراز را یک بار بیشتر نمی خوانیم، اما سفر اربعین یکی از بهترین فرصت ها برای قرائت صدباره آن است. در سال های گذشته این تجربه را داشتم و امسال آن را پررنگ تر کردم و این تجربه را به بعضی از افراد منتقل کردم که برای شان جالب بود. خدارو شکر، یک زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام به نیت پدر و مادرم خواندم، یکی هم از طرف همه ملتمسین دعا و دوستان و فامیلان و اموات و شهدا و همسایه ها و یکی هم به صورت عام قرائت کردم و در نهایت، یکی هم از طرف کسی که همه امنیت مان را مدیون اوییم: سردار دلها. قرائت ها اگر همراه با توجه بیشتر باشد، نکات جدیدی به ذهن متبادر می شود. می دانیم که افراد و گروه های زیادی در این زیارت مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند. اما جالب این که در اوایل زیارت، بعد از سلام به ابی عبدالله علیه السلام، "امت" اولین لعن شده است، در حالی که انتظار می رفت یزید و ابن زیاد و شمر و عمر سعد و دست اندرکاران درجه یک مورد نفرین قرار بگیرند. شاید نشان آن باشد که مردم در به وجود آمدن واقعه عاشورا از مقصران اصلی بودند (که وارد این موضوع نمی شویم) و به همین دلیل زودتر از بقیه و در چند جا مورد لعن واقع شدند. در ابتدا امتی را لعنت می کند که ائمه را از مقام مخصوصشان کنار زدند و از مرتبه هایی که خداوند آن رتبه ها را به آنها داده بود دور کردند و مردمی که ایشان را کشتند و از اُمرای‏ ظلم و جور برای کشتن آنها اطاعت کردند. بعد هم در جای دیگر، گروه های مختلفی از مردم را لعنت می کند، گروهی که بر علیه حسین علیه السلام جنگیدند، بر پیروانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروی کرد. و البته لعن افراد اصلی و مقصران درجه اول در جریان عاشورا هم چندین بار مورد لعنت قرار گرفتند. پناه بر خدا از امتی باشیم که بعد از دعوت از حسین، به او پشت کنیم. انشاالله همه ما از امت واقعی رسول الله و اباعبدالله علیهم السلام باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹مرداد

به قلم عیسی رمضانی دارابی محمد: همواره حکومت‌هایی که در طول تاریخ برایران حکومت کرده اند به این امر واقف بوده اند که فلات مرکزی را حفظ کنند. فلات مرکزی شامل آن قسمت از فلات بزرگ ایران است که از گره کوهستانی آذربایجان در شمال‌غرب شروع میشه و توسط رشته کوهای البرز و زاگرس به سمت شمالشرق و جنوبغرب امتداد می‌یابد و همین کوهها ب انامهای دیگر در جنوب‌شرقی به هم می‌رسند که بطور میانگین ۱۲۰۰متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این عمق استراتژیک و دست نیافتنی ایران بوده و هست، که با تسلط برآن، قبض و بسط های سرزمین های بیرونی تاثیر آنچنانی بر ثبات وامنیت حکومت نداشت، بلکه با اعمال حاکمیت براین منطقه، می توانست مناطق پیرامونی را کنترل کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، همانتد دژ محکمی باعث شکل گیری گستره تمدنی شده است  که  سال‌های طولانی بر تحولات دنیا سهم قابل توجهی داشته است. البته خوانش سیاستمداران از موقعیت جغرافیایی ایران نیز در شکل گیری نزاع ها و تامین یا عدم تامین منافع کشور تاثیر گذار بوده است.

 

 

امروزه که ژئواکونومی گفتمان غالب در روابط دولت‌هاست، و نقش راه‌ها و کریدورها در اعمال این گفتمان بر کسی پوشیده نیست، باید بدانیم که جغرافیا در چینش راه های تجاری بسیار اهمیت دارد و طبیعتا  راه ها نیز به صورت متقابل بر اهمیت جغرافیا می افزایند. قرن بیست و یکم که قرن  ژئو اکونومی و قرن شکل گیری چیدمان قدرت بر مدار راه ها و کریدور ها است. موقعیت ایران ارزانترین و نزدیکترین و راحترین چیدمان را عرضه می کند. حکمرانی جغرافیا یعنی اینکه راه اندازی  کریدور سلیقه ای نیست بلکه این جغرافیا است که مسیر شکل گیری این دالانها را نشان می دهد. سیاستمداران و تصمیم گیران ایران، باید قدرت را ازاین منظر یعنی کریدور ها و راهها نیز نگاه کنند. اگر این اتفاقا نیفتد ما به منافع جغرافیایی ایران پشت کردیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۱۳:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۶خرداد
دین‌گریزی

سید سعید

شفیعی دارابی

 

به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام  به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.

 

۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار  و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.

 

۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد  بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.

 

۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا  به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.

 

۴- باید توجه نمود که دین گریزی در کدام رده های سنی شکل میگرد. گاهی اوقات در روانشناسی برخی رفتارها در برخی از دوران رشد طبیعی بوده نمیتوان بعنوان یک مشکل در نظر  گرفت مثلا نوع پوشش و مو در سن نوجوانی با عرف در تضاد می باشد و می توان پذیرفت و یا اینکه جوانانی که در عرصه دانشگاهی می شوند با مسایلی مواجه می شوند یا به نوعی دچار شک و تردید می شوند.

 

۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.

 

۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند  تا انها را اقناع نمایند.

 

۷- شاخص وجه تمیز کننده سره  از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.

 

۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.

 

البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه  مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی  که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع  ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.

 

دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۱:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱خرداد

به قلم علیرضا آهنگر دارابی حاج باقر موسی : سلام. معرفی کتاب جهان پس از آمریکا : نویسنده فرید زکریا. در این کتاب ظهور و یا شاید سقوط آمریکا رو از امپراطوری با اما و اگر به نگارش در آورده که مشتمل به ۹ فصل می‌باشد از جامعه جهانی گرفته تا به دیگر کشورها و سازمانها و مخصوصاً به قول خودشون کشورهای یاغی و شرور از جهان تک قطبی و چند قطبی پرداخته. در این کتاب نگرانی آمریکا در مورد از دست دادن جایگاه خود پرداخته البته این نگرانی در چند مرحله برای آمریکا پدیدار گشته که با مدیریت خود همه رو پشت سرگذاشته اولین آن در سال ۱۹۵۰ بعد پرتاب ماهواره اسپوتینک اتحاد شوروی دومین نگرانی در سال ۱۹۷۰ در راستای گران شدن نفت وکاهش رشد آمریکا و قدرت گرفتن  اروپا و عربستان که حتی رئیس‌جمهور وقت صحبت ظهور جهان چند قطبی خبر داده سومین موج آن در دهه ۱۹۸۰ که به نظر اکثر کارشناسان آن زمان بر این عقیده بودن که ژاپن به لحاظ فناوری و اقتصادی ابر قدرت آینده خواهد شد.

 

 

امروز هم چین تلاش اولی شدن رو در سر دارهاما چرا هیچ کدام عملی نشده بخاطر آن هستش نظام آمریکا انعطاف پذیر کارآمد و اصلاح پذیر می‌باشد البته باید متوجه باشیم آمریکا امروز در خیلی از اولین‌ها اول می‌باشد. در این کتاب سازوکارهای سنتی همکاری بین المللی که البته آرایش قدرت منسوخ شده اعضای دائمی شورایملل متحد پیروز شده که جنگی که حدود هفتاد سال پیش به پایان رسید که در این گروه ژاپن و آلمان دومین و سومین قدرت اقتصاد دنیا جایی ندارند ویا هیچ کشور آمریکا ی لاتین وافریقا دیده نمیشود .البته شورای امنیت یک ساختار کهنه و حاکمیت ( پوسیده ) جهانی می‌باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ ، ۱۸:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹فروردين

به قلم حجت‌الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی: حضرت ابوطالب (ع) سید بطحاء و رئیس مکه و پیر و بزرگ قبیله قریش بعد از پدر بزرگوارشان حضرت عبدالمطّلب (ع) بودند؛ ایشان جمیع فضایل اخلا‌قی را دارا بودند، به صورتی که همه قبایل عرب، شخصیت و مکارم اخلاقی آن مرد بزرگ را ستوده و برای ایشان احترام ویژه‌ای قائل بودند؛ چنانچه از اکثم بن صیفی، حکیم معروف عرب پرسیدند: حکمت و ریاست و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حلیفِ (دوست) علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطّلب؛

شیخ مالک رجبی

 

حضرت ابوطالب (ع) مانند پدری فداکار، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت به کفالت و حمایت و یاری پیامبر اکرم (ص) همت گماردند و همسر مکرمه‌ ایشان حضرت فاطمه بنت اسد (س) نیز چون مادری مهربان به خدمت رسول خدا قیام کرده و پیامبر (ص) را از فرزندان خود بیشتر دوست و عزیز می‌داشتند؛  فرزندان شریف ایشان: «ام هانی، عقیل، جعفرطیار و امیرالمؤمنین (ع)» نیز از اولین مسلمانان بوده و همواره حامی و پیرو حقیقی رسول خدا (ص) و از مدافعان بزرگ دین مبین اسلام بودند؛ چنانچه به جرأت می‌توان گفت که هیچ خاندانی به اندازه آن‌ها به پیامبر اسلا‌م (ص) خدمت نکرده و خدمات هیچ خانواده‌ای نیز برای اسلا‌م، سودمندتر و با ارزش‌تر از آن‌ها نبوده است؛ آن‌هم در سخت‌ترین دوران زندگی پیامبر خدا؛ حضرت ابوطالب (ع) حتی در آخرین لحظات عمر نیز دست از حمایت از پیامبر (ص) برنداشتند و در وصیت خود سفارش فرمودند:‌ «ای جماعت بنی‌هاشم! محمد (ص) را تصدیق و اطاعت کنید تا رستگار و هدایت شوید» (الغدیر، ج ۷، ص۳۶۷)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۱۴۰۲ ، ۲۱:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸فروردين
به قلم حجت‌الاسلام محمد رضا احمدی: معرفی یک کتاب "از چیزی نمی‌ترسیدم"، عنوان کتابی مختصر از زندگینامه سردار دلها، شهید سلیمانی است. این زندگی نامه، خودنوشت و بسیار مجمل و در واقع تلگرافی از دوران کودکی تا زمان پیروزی انقلاب ایشان می‌باشد. شرح کوتاهی از دوران فقر و نداری و در عین حال مهمان نوازی خانواده، گذری بر تدین خانواده، تقید پدر به حلال و حرام. مشدی حسنی که زکات مالش را به موقع می‌داد. پدری که اهل غسل در قنات ده و در سرمای زمستان بود. شرح مختصری از قربانی کردن چاق ترین گوسفند برای امام حسین علیه السلام، در حالی که خود به آن نیاز داشتند. شرح مختصری از نمازهای دوران کودکی و اهتمام پدر به نماز اول وقت و صدای آشنای شعری که پس از نماز می‌خواند:

 

الهی به عزت و جلالت، خوارم مکن
به جرم گنه شرمسارم مکن
مرا شرمساری به روی تو هست
مکن شرمسارم مرا پیش کس

 

حجت‌الاسلام

محمد رضا احمدی

 

شرح مختصری از کار در شهر کرمان جهت کمک به معاش خانواده، کوتاه و گویا از ورزشی که به گفته او تاثیر زیادی بر اخلاق دینی اش داشت و یکی از مهمترین موانع در کشیده شدنش به مفاسد اخلاقی بود، شرح مختصری از روزهایی که برای اولین بار کلمه شاه، آیت الله خمینی و دکتر شریعتی را شنید، از آشنایی با مساجد کرمان و انقلاب و شعارنویسی و کتک خوردن و ورود در تظاهرات و ... بر اساس این شرح مختصر، او همان گونه که بعد از انقلاب از وجود و حیثیت زنان در ایران و  ایزدی ها در سوریه دفاع کرد، از شخصیت زنان در دوره طاغوت نیز دفاع می‌کرد، گرچه بی حجاب باشند: "دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. از این عمل زشت او در روز عاشورا بر آشفتم و تصمیم به برخورد با او گرفتم. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتگو با هم شدند، برق آسا به آنها رسیدم با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی هایش فوران زد. پلیس راهنمایی سوت زد. به سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. قریب دو ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند. از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم". و بدین ترتیب نام کتاب از این جمله سردار دلها اقتباس شد. نمی دانم چرا شرح این کتاب مختصر، کمی مفصَّل شد. نمی توان از  نام سردار به راحتی و خلاصه وار گذشت، چه گوهری را از دست دادیم، روحش شاد. محمدرضا احمدی.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۱۴۰۲ ، ۱۵:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی