دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

تاریخ انجمن اسلامی داراب کلا

 

به قلم جعفر آهنگر دارابی : سلام. قبل از اینکه به موضوع بحث که در گروه چشمه سار مطرح شده در رابطه با اوایل دوران انقلاب اسلامی بوده می پردازم. ذکر این نکته را ضروری می دانم، که اینجانب کلیات تحولات تاریخ قرن چهاردهم را تقریر و در سلسله نوشتار خود که در کانال سرزمین ما داراب کلا بارگذاری و البته در گروه های مختلف محل بازنشر شده است. لذا همین جا فرصت را مغتنم دانسته و از اهالی محترمی که مشتاق تاریخ روستایمون هستند، می توانند با عضویت در کانال فوق اتفاقات محل را پیگیری و مطالعه نمایند. و اما برگردم به موضوع بحث که سعی می کنم فرآیند مدیریت محل را در اوایل انقلاب اسلامی را شاید هم تکراری! بصورت خلاصه به رشته تحریر دربیاورم. امید است مخاطبان محترم پاسخ پرسش‌ را از لابلای نوشتارم بگیرند.

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بلافاصله مدیریت امور شهر و روستا به کمیته انقلاب اسلامی سپرده شد. در کنار کمیته انقلاب، انجمن اسلامی متشکل از جوانان پالایش شده که از خط و سیر فکری بنیانگذار جمهوری اسلامی پیروی می کردند، تشکیل و در زمینه تبلیغات انقلاب و آرمان‌های انقلاب تا در راستای جذب نوجوانان و جوانان فعالیت اقدامات موثری بردارند. لهذا روستای ما هم به تبعیت از سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی اولین انجمن اسلامی را از جوانان انقلابی‌ با اتحاد و همدلی در یک قالب فکری با سرپرستی آقای هادی(اسحاق)آهنگر که همگی دارای شور و شعف انقلابی بودند، تشکیل و این انسجام و صلابت با طعم انقلاب اسلامی تا سال هزار و سیصد و شصت ادامه داشت.

 

منتهی در سال شصت بعد از حدودا چهارسال همبستگی و یکدلی، اختلافات بیرونی و اندرونی به آرامی سر باز کرد و عده ای ساز مخالفت را کوک کرده و تصمیم به انشعاب گرفته اند...! البته ناگفته نماند، این نوع صف بندی ها و انشقاق سیاسی و فقط مختص به روستای ما نبود، منتهی عمق اختلاف که با تسویه حساب های شخصی آغشته شده بود، بشدت روستای ما نبود! حداقل در سطح روستاهای منطقه اینگونه برخورد بی نظیر را ما شاهد نبودیم. 


مع الوصف بزرگترهای دو طرف برای برون رفت از وضعیت پیش آمده، سعی کردند با صحبت و مذاکره به یک راه حلی برسند، که در نهایت نتوانستند به توافقی نائل شوند. بنابراین بعد از مدت ها کشمکش و تَنش، با دخالت‌ نماینده سپاه پاسداران شهرستان ساری (که مسئولیت نظارت انجمن‌های اسلامی را بعهده داشتند) پاسدار ایوب قادری  به این موضوع ورود کرده و با برگزاری جلسه و بعد از شنیدن صحبت طرفین به این نتیجه رسیدند که طی تفاهمی مُهر انجمن را به آقای حسن طالبی سپرده و ایشان بعنوان امین و میانجی، نکته نظرات دو طرف را در تصمیمات لحاظ و اقدام به تائیدیه درخواست متقاضیان نمایند. 


لیکن در ادامه راه با لابی‌های گروه جدید که اصطلاحا منتصب به جناح راست معروف معروف بودند، با نفوذی که داشتند فشارهای چندجانبه و مضاعف! آقای حسن طالبی را وادار کرده، بدون هماهنگی با گروه موسوم به چپ مهر انجمن را از ایشان تحویل که در ادامه آقایان حاج علی کارگر، حاج محسن سجادی، سیدکاظم صباغ، اکبر بابویه و مهدی آهنگر را بعنوان اعضای جدید انجمن اسلامی معرفی کردند. لازم به یادآوری است، آقای حسن طالبی وقتی اوضاع را چنین بلبشویی دیدند که آقایان برای خدمت به مردم چه عطشی دارند و چگونه از دایره انصاف خارج شده و انواع انگ و تهمت همراه با تهدید را نثار اعضای انجمن قبلی نموده اند!  عطای کار را به لقایش بخشید و بعنوان شهروند معمولی، زندگی سالم و بدون هیاهو را در سیستم بیمار کنونی ترجیح داده و تا به امروز همچنان سعی می کنند، زندگی سعادتمندی را بدون هرگونه وابستگی های سیاسی طی طریق نمایند.

 

ادامه بحث انجمن اسلامی. با سلام :

همان‌طور که در چند متن قبلی به‌طور خلاصه اشاره کردم، نهاد نوپای انجمن اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت، در آن دوران نقش بسیار مهمی ایفا می‌کرد. این نهاد به‌ویژه در سطح شهرها و روستاها و حتی در ادارات و سازمان‌های دولتی، تاثیرگذار بود. در آن زمان، انجمن اسلامی نه تنها در امور دینی و فرهنگی بلکه در فرآیندهای اجتماعی و سیاسی نیز دخالت می‌کرد و به نوعی نقش حاکمیتی داشت.


جوانان جویای کار و افرادی که قصد ورود به دانشگاه‌ها را داشتند، عمدتاً به تائیدیه نهاد انجمن اسلامی نیاز داشتند تا بتوانند بعد از قبولی کنکور سراسری به دانشگاه‌ راه پیدا کنند. در عین حال، افرادی که قصد ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها را نداشتند و به دنبال اشتغال در ادارات و شرکت‌های دولتی بودند، نیز با تصمیمات نهاد انجمن اسلامی ممکن بود از ورود به بازار کار منع شوند. در این راستا، این نهاد تحت تاثیر تصمیمات افرادی قرار می‌گرفت که معمولاً جوانانی بودند که تجربهٔ زندگی کمتری داشتند و غالباً با احساسات انقلابی و با نگرش‌های یک‌سویه به مسائل اجتماعی و سیاسی می‌نگریستند. تفکرات تک‌بعدی، گاهی همراه با اختلافات قومیتی و شخصی، موجب می‌شد که تصمیمات نادرستی گرفته شود که نه تنها مسیر زندگی افراد را تغییر می‌داد، بلکه جامعه را نیز از بهره‌مندی از استعدادها و توانمندی‌هایی که می‌توانستند در خدمت به مردم قرار گیرند، محروم می‌کرد.

 

لذا با توجه به اینکه، نهاد انجمن اسلامی در شهرها و روستاها نقش مهمی ایفا می‌کرد. در روستای ما داراب کلا، به دلیل نفوذ روحانیون عمدتاً راست‌گرا، تغییرات مدیریتی سریعی در انجمن اسلامی رخ داد. این تغییرات منجر به انتقال مسئولیت‌ها از نیروهای چپ‌گرا به محافظه‌کاران شد.
روحانیون با پشتوانه اجتماعی قوی، به ویژه در مساجد و تکایا، تأثیر زیادی بر تصمیم‌گیری‌های محلی داشتند. این نفوذ به آن‌ها اجازه داد تا در فرآیندهای مدیریتی انجمن اسلامی دخالت کرده و تغییرات مورد نظر خود را اعمال کنند. این تحولات، که در تضاد با روند کلی کشور بود، و این مسئله بیانگر تأثیر عمیق روحانیون راست‌گرا که در گذشته بر ساختارهای محلی و تغییرات درونی انجمن اسلامی در داراب کلا را داشتند.

 

مخاطبان محترم حتما به این نکته توجه دارند که در سلسله نوشتارم مربوط به این نهاد اشاره کرده بودم که چگونه مُهر انجمن اسلامی از مجموعه‌ای که به گرایشات چپ اسلامی تعلق داشت، توسط نیروهای راستگرا یا همان محافظه‌کاران گرفته شد. این تغییرات در حالی صورت می‌گرفت که در آن زمان بسیاری از سطوح مدیریتی حاکمیت در دست نیروهای چپ بود. لهذا این تحولات زود هنگام روستای ما داراب کلا؛ روند غیر طبیعی و بعبارتی مستثنی بود. بدین‌منظور در این بخش از سلسله نوشتارم، قصد دارم دلایل مختلف این تغییرات را برای ثبت در تاریخ واکاوی کنم.

 

مهم‌ترین عامل این پوست‌اندازی زودهنگام، وجود روحانیونی بود که عمدتاً به غیر از حاج آقا وحدت، از افکار راستگرا تغذیه می‌شدند. این افراد در واقع نقش محوری در تغییرات انجمن اسلامی ایفا کردند. در این دوران، روحانیون به‌ویژه در مناطقی مانند روستاها، از پشتوانه اجتماعی گسترده‌ای برخوردار بودند که آنها را قادر می‌ساخت تا در فضای تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار باشند. بنابراین، مخالفت با تفکرات سیاسی نیروهای انجمن اسلامی، به‌ویژه آقای هادی آهنگر که مسئولیت نهاد را به‌نمایندگی از این مجموعه بر عهده داشت، به چالش کشیده شد. این چالش‌ها از طریق تریبون‌هایی که در اختیار داشتند، گسترش یافت.

 


یادم می‌آید که یکی از روحانیون بالای منبر در مسجد جامع، نام چندین نفر را به‌طور علنی برد و با سخنان خود احساسات مردم را علیه آنها تحریک کرد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه عضویت در نهادهای حاکمیتی همیشه با تنش‌هایی همراه است، طبیعی ست که برخی از افراد عادی از تصمیمات گرفته شده ناراضی شوند و مخالفت‌هایی ایجاد شود. این شرایط، هم‌زمان با حمایت‌های روحانیون از تغییرات مدیریتی، سبب شد که نیروهای چپ اسلامی نتوانند بطور شایسته و بایسته در برابر این تحولات مقاومت کنند. در نهایت، نقش برجسته روحانیون در این فرآیند تغییرات مدیریتی بسیار تاثیرگذار بود.

 


در پایان، لازم به ذکر است که صحبت از پشتوانه اجتماعی به وقایع تاریخی دهه شصت اشاره دارد. در آن دوران انقلابی، مساجد و تکایا، و به‌ویژه روحانیون، جزو منابع اصلی اطلاعاتی مردم در زمینه‌های عقیدتی، سیاسی و فرهنگی بودند. آنها نه تنها به عنوان منابع دینی بلکه به عنوان هادیان فکری و اجتماعی جامعه شناخته می‌شدند و بدین ترتیب تاثیر بزرگی بر مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی گذاشتند.

تا درودی دیگر بدرود

ادامه بحث بزودی در متن بعدی .... انشاءالله

پانویس، این متن قبلی ام در مورد انجمن اسلامی بوده است. از آنجایی که آقا ابراهیم بیان داشته اند که پیداش نکردم؛ ارسال کردم.

 

پاسخ دامنه ابراهیم طالبی دارابی:

 

آقا جعفر سلام. من به نخستین متن تو که همین قسمت است فقط دست یافتم از قبل و بعد تاریخ‌نگاری تو درباره‌ی داراب‌کلا بی‌اطلاع‌ام. اما این قسمت اشاره داشتید به شبکه‌ی متنفذ انجمن‌های اسلامی و نیز روحانی‌یی که روی منبر نام افراد را برد. اینک من دو توضیح می‌افزایم:

 

۱. نظام در ابتدای انقلاب برای پالایش سیستم شاه و گزینش تازه‌واردان به سیستم، شبکه‌ی انجمن اسلامی را در سراسر کشور پدید آوُرد که بعدها این کار توسط گروه مقاومت ادامه یافت. مُهر انجمن پای تأییده‌ی افراد حکم وحی مُنزل را داشت، حتی نافذتر از آن! یا افراد را بدبخت می‌کردند، یا گشایش امورش می‌شدند. بگذرم. محل داراب‌کلا از جاهایی بود که نون خیلی‌ها را مُهر انجمن و یا گزارش‌های مخفی آن بُرید.

 

۲. برای این که تاریخ را شفاف کنید نام آن روحانی حجت الاسلام سید محمد شفیعی بود. که بالای منبر اسم آقای هادی آهنگر (حاج‌اسمل‌هادی) معلم پیله‌کو و سپس محل و آقای اصغر مهاجر (عضو اطلاعات سپاه ساری) را برد. پس از آن بود که پدرخانم این دو نفر، مرحوم حجت الاسلام حاج آقاعلی شفیعی (عمّه‌شی من) به واکنش شدیدالحن برخاست و جنگ لفظی مانند بمب صدا افکن بر ساحت سیاست محل. ازین جا به بعد انجمن اسلامی به دو پاره‌ی راست و چپ تقسیم شد. بگذرم. اسناد بیشتر مسائل محل در دسترس هست.

 

از شما جعفر که در نگارش قلم شیوا و تقریباً فصیحی داری، تمنا دارم در بیان تاریخ سیاسی داراب‌کلا بی‌کم و کاست وارد شو و شتاب نورز و پس از رایزنی‌ها روی هر مسئله، دست به تنظیم بزن و چاپ کن. در ضمن ذکر منبع مورد مشورتت، در نقل روایی اصالت یک تاریخ‌نگاری است.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2589
۰ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
نظر (۰)
. . . this page doesn't have any comments yet
نظرات خود را در زیر بنویسید:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">