یڪم: دڪتر «امانالله قرائیمقدم» جامعهشناس با استناد به نظریهی «پیتیریم سوروڪین» جامعهشناس مشهور روستبار آمریڪا (۱۸۸۹ - ۱۹۶۸) دربارهی نظامات و ادوار جهان بر این نظر است ڪه جهان اڪنون در دوران «حسّی و مادّی» خود قرار دارد و اقتضای این دوران هم «ڪمتفاوتی» افراد به یڪدیگر است. از نظر او «اقتضای این جهان بهویژه در شرایط زندگی صنعتی و در ڪلانشهرها این است ڪه آدمها با یڪدیگر شبیه روبات برخورد میڪنند. مثلا در ڪوچه و خیابان از ڪنار هم عبور میڪنند اما ڪمترین توجّهی به هم ندارند.» آقای قرائیمقدم این را ناشی از ڪمرنگشدنِ «معنویات و بروز بیشتر مادّیات در این جوامع» میداند ڪه ڪمترین آسیب آن، «همین ڪمتفاوتی یا بیتفاوتی» است. (منبع)
در مورد نظر قرائیمقدم نظری ندارم یعنی بلد نیستم چیزی بگویم اما در بارهی سوروڪین باید بگویم او واقعیتها را یا ناشی از افڪار ادراڪی و تجربی میداند، یا عقیدتی و ایمانی، و یا باورهای ایدهآلیستیی و عقلانی. ویکی پدیا سوروڪین در تئوری تقارُب (=به هم نزدیڪشدن) این پیام را رسانده ڪه بهتدریج ڪشورهای سرمایهداری و سوسیالیستی به هم نزدیڪ میشوند. زیرا اقتصاد و تولید، منجر به درد و معضل مشترڪ مشڪلات بشر میگردد و از بروز اختلافات سیاسی میڪاهد.
نظری به دیدگاه سوروڪین ندارم، بلد هم نیستم، من جامعهشناسی عمومی را با مطالعهی آزاد آنتونی گیدِنز مزمزه ڪردم، با ترجمهی منوچهر صبوری از نشر نی، اما درس تخصصی جامعهشناسی سیاسی را با استاد دڪتر حسین بشیریه گذراندم. بگذرم.
دوم: رهبر ڪاتولیڪهای جهان یعنی آقای «پاپ فرانسیس» در «موعظهی هفتگی خود» در مورد مسجد «ایاصوفیه»ی استانبول ترڪیه موعظه ڪرده ڪه از ڪار رجب طیّب اردغان ناراحت است و گفته: «فڪر من به استانبول میرود، به سنّت صوفی فڪر میڪنم، بسیار ناراحت هستم.» (منبع)
چه بگویم به پاپ؟ برخیها در ایران -حتی حتی از میان روحانیان- ڪه مقامات دینی را صرفاً برای «موعظهگری» میخواهند و مدعیاند دین از سیاست جدا است و اقدام امام خمینی در تأسیس جمهوری اسلامی ایران را تقبیح و سرزنش میڪنند. مثلاً اخیراً حجتالاسلام مهدی مهریزی هم مصاحبه ڪرده و گفته «قرآن ڪریم در گزارش خود از پیامبران، بیان نڪرده است ڪه تلاش پیامبران در ڪنار هدایت و تعلیم مردم، تشڪیل حڪومت بوده است.» (منبع)
راستی: استانبول، در اصل اسلامبول بوده است. اما لائیڪها نام اسلام را از روی آن حذف و «استانبول» ڪردند. ایاصوفیه هم دیرزمانی مسجد بوده است و سپس موزه شد و حالا باز نیز به اصل خود برمیگردد. آقای پاپ مقام مذهبی مسیحیت ڪاتولیڪ اگر از تحولات خشن جهان و ستمگریهای زورگویان ناراحت باشد بهتر است تا از روز و روزگار یڪ مسجد. البته موعظه (=پند) اساساً خوب است، اما جهان فقط با موعظه پیش نمیرود. ڪاری در ردیف امام خمینی رهبر ڪبیر انقلاب اسلامی باید ڪرد و نظام سیاسی مُبتنی بر دین و منطق و عقلانیت و متّڪی بر نظر و رأی همیشگی مردم و جمهوریت باید آراست.
سوم: «عمرانخان» گفته «بیش از ۸ میلیون ڪشمیری از طرف ۸۰۰ هزار نظامی هندی محاصره شدهاند و حدود یڪ سال است ڪه تهیهی امڪانات اولیهی زندگی نیز برای آنها مشڪل شده.» (منبع)
اشارهی نخستوزیر پاڪستان به ڪشمیرِ بخشِ هند است. ڪشمیر منطقهای وسیع و بڪر است ڪه سه پاره شد. بخش هندی، بخش پاڪستانی، بخش چینی ڪه اقصا نام دارد. تمام این سه پاره، حوزهی نفوذ زبان «فارسی» بوده و هست.
کوه «دو برادران» قم. در ضلع جنوب شرقی مسجد تاریخی روستای جمکران قم
چهارم: از قم هم بگویم. قم چند روزی است ڪه یڪ روز در میان، یا دو سه روز در میان، در زیر ذرّات ریزگردها دیده نمیشود؛ حتی از فراز ڪوه «دو برادران» قم و یا از شیار ڪوه خضر و حتی از خط الرأس بزرگراه آوینی. دیروز ریزگردهای حیاط منزلم را جارو زدم. هم زیاد بود و هم به خاڪ قم نمیماند. گویا از دوردستها به اُمالقرای قم، مقیم شد.
نڪته: عڪس ڪوه «دو برادران قم» را در بالا منعڪس ڪردم. نڪتهی دستور زبان فارسی اینڪه، در فارسی وقتی عدد بر سر ڪلمه یا معدود آمده، دیگر آن ڪلمه جمع نمیآید. ڪوه دو برادر درست است نه دو برادران. اما این نام -ولو نادرست- هم بهڪار میرود و هم این دو تا ڪوه با همین عنوانِ «دو برادران» در میراث طبیعی ملی ثبت شده است. علت نامیدنِ به این نام، در عڪس مشخص است: چون عینِ دو برادر ڪنار هماند؛ مانند قلهی دماوند ڪه البته در رشتهی ڪوه البرز، یڪّه و تڪقلو شد! این قلّهها به قول ملڪالشعرای بهار -ڪه در حرم امام رضا (ع) دفن است- حڪومتهای زیادی را شاهد بودند، حڪومتها آمدند و رفتند ولی دماوند هنوز هم پابرجاست. مرحوم «بهار» این را به شعر در آورد. بگذرم باز.
ای حاجب ابروی تو هر ابرویی
از روی تو آب روی هر دلجویی
حُسن همه زان تُست بل عشق همه
در هر کویی ز تُست گفتگویی
(منبع)
(رباعیات. ملاهادی سبزواری)
حاج ملاهادی سبزواری
مزار حاج ملاهادی سبزواری در سبزوار