پسر عمه ام آق سید باقر
متن اول. به قلم دامنه: متنیست که مراسم شب سوم در مسجدجامع دارابکلا برای پسرعمهی عزیزم ارائه نمودم: به نام خدای باری تعالی. سلام بر پیامبران، امامان، و شایستگان. از همان آغاز، پیوسته خدا را میپرستید. راه را در مسیری میخواست که خدا را از خویشتن، خشنود ببیند. در هر وقتی که به سر میبُرد، راه قبله را میجست؛ تا هیچ، هیچ، از خداپرستی دور نیُفتد. مردمِ میان خود را به سازگاریِ با هم، میخواست. تا میتوانست میکوشید راهِ بستهی هر کسی را باز کند. بهترین ساعتِ خود را، آن هنگام، مناسبِ رفتارِ الهیاتی میدید که گرهِ مشکلی از کسی بُگشاید. سه چیز را در درون خود تازه نگه میداشت:
-برپایی نمازهایش را،
-اتصال دلی با خداوندگارش را،
- دیدهی باز با همنوعانش را.
من این را گواهی میدهم.
آق سید محمد باقر عزیز ما، خلاصهای از سه خصلتِ نجیب بود؛ آن هم عجیب:
- یک اخلاق برآمده از مکارم سفارششدهی دینی و انسانی،
-یک عاملِ نگران به حال نیازمندان،
-یک مؤمن آشِنا بر دعا و ثنا به پیشگاه خدای باری تعالی.
آری؛ گواهی میدهم او اهل الهیات بود.
پس، ای پسرعمهی مهربان من، شفیع مان باش.
همین مقدار بس باشد... .
غمدیدگان! ای خاندان، خویشاوندان، همسر و دختران، خواهران، اخوان، دامادان، عروسان، نوادگان، تمام بستگان، رفیقان ایشان، و ای همهی همدردان، تسلیت.
دغدار: پسردائیات ابراهیم
ما ماندهایم یک دنیا گریه بر عکسهایت، خاطرههایت، سخاوتهایت از کودکیات تا همین سالهای اخیرت. اینک ای عمهی عزیز و آقا، اینم آق سید باقر عزیز دل شما؛ آمده سراغ شما
پنج شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با
(سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام)
درگذشت پسرعمهام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی
آخرین لحظات خاکسپاری
پسرعمهی عزیزم آقا سید محمد باقر
سال ۱۳۶۳
پسرعمهام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی
شنبه. ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ من، آق سید صادق،
آق سید علی (پسر آق سید صادق) حسن آهنگر
منزل پسرعمهام آقا سید محمدباقر شفیعی دارابی
سال ۱۳۶۳ جنگل مسیر سرتا. ایستاده از راست:
پسرعمهام مرحوم آقا سید محمدباقر، من. چعفر رجبی.
نشسته از راست: حسن آهنگر. سید علی اصغر.
یوسف رزاقی. احمد نصیری.. سیدمحمد اندیک. عیسی رمضانی،
حسن صادقی. لالیمی. اخویام حیدر طالبی. سید رسول هاشمی
سال ۱۳۶۳ جنگل مسیر سرتا. اقامهی نماز
پسرعمهام مرحوم آقا سید محمدباقر،
من. آق سید رسول هاشمی
سال ۱۳۶۳ از راست:
حسن آهنگر، پسرعمهام مرحوم آقا سید محمدباقر،
مرحوم احمد نصیری، سید رسول هاشمی، من
متن دوم. به قلم دامنه: پسرعمهی عزیزم، زیبا بودی و زیباتر رفتی. دلم را با این چهرهی نازنین و مهربانت تماماً ربودی. ای جگرگوشهی عمه و آقا، ای چهرهی مؤمن و دوستدار ائمهی معصومین علیهم السلام، یاد تو گمان نکنم از قلب دخترعمههای عزیزتر از جانم محو شد. چگونه میتوانند این آخرین چهرهی زیبای تو را در کفن ببینند و نگریند. دلم به حال قلب آنان میسوزد. ای عمهزادگان بهتر از جانم، ای همهی اعضای خُرد و بزرگِ خاندانِ شریفالنسب آقا و عمه، بهویژه حضرت حجتالاسلام آق سید شفیع عزیز و آق سید صادق عزیز، صبرتان باد، ای دختران شریف پسرعمهام، ای همسر محترم پسرعمهام، ای دختران محترم آن عزیز خاندان شریف شفیعی، ای دامادهای گرانقدری که پسرعمه را در قلب خود میگذاشتید، ای تمام نوادههای مهربان و متین، تسلیت من به آستان جانتان. ای پسرعمهی من، ای رفیق کودکی تا آخرین روزهای من، با آن دلِ دوستدار بیچارگان و مستمندان و با قلب انباشته از یاد و شکر و ستایندگی باری تعالی، مرا هم شفیع آن روز عبور از صراط باش.
پسردایی: ابراهیم
متن سوم: گزارش از چهلم آق سید جواد و تشییع آق سید محمدباقر
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به نام خدا. سلام. لابد نخست عکسهایی که بالا گذاشتم را خواهی دید سپس اگر مایل بودی
نمای یکم:
یک جادهی برفی و کولاکی، مسافر را به تردید و تدبیر میکشانَد. همین بود که وقتی سید به من تلفن کرد برای دعوت، تأکید هم کرد "اگر برف بود انقلابی رفتار نکن." یعنی تن به خطر نزن و نیا. حالا من ماندهام با برف قبلِ قم تا گردنهی جاده افتَر و گردنهی گدوک و دو مجلس و مراسم مهم: تشییع جنازهی پسرعمهام آق سید محمدباقر شفیعی و چهلم پسر آق سید علیاصغر مرحوم آق سید جواد شفیعی؛ دو همسایه از عموزادگانِ هم. به هر حال تلفن کردیم منزل پسرعمهام حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی که ایشان را هم ببریم، که دیدیم ساعاتی پیشتر از ما راهی شد. خبردار شدیم شکر خدا تشییع افتاده روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱. ولی وسط راه خبر آمد تشییع به ساعت ۳ یا ۴ عصر پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با سالروز شهادت جانسوز حضرت امام کاظم -علیه السلام- موکول شد. روی دوک گدوک بیقرار شدیم، اما دلگرمی داشتیم دستکم سرِ تشییع نرسیم، حتما″ تَهِ تشییع که میرسیم. به ورسک که رسیدیم گفتند تشییع شروع شد! چون پیکرش را در ملامجدین ساری شستشو دادند. کمی بعد فهمیدیم نماز میت هم برگزار و مراسم دفن تمام شد. وای! دیگر شروع شد حسرت و گریه که او را آخرین بار ندیدهایم. اویی که علاوه بر نذریهای عاشورا، برای روز تاسوعا در خونهی خواهرش سیده ربابه (جناب اصغر مهاجر) در اوسا هم، همهساله مشارکت و شرکت شائقانه داشت و رفقا مرتب هر تاسوعا، بیشتر از هر وقت وی را آنجا دیدار میکردیم. نمای دوم در ادامه:
نمای دوم :
بقیهی متن و عکسهای تشییع و مراسم دفن پسرعمهام، رفیق همیشگی و همبازی کودکیام آق سید محمدباقر شفیعی دارابی در ادامه:
خُب حسرتِ رسیدن به تشییع، نه فقط شامل ما شد بلکه بر دل خیلی کسان از فامیلان و مردم بامرام محل و حومه و شهر و دوردستها ماند. از پسرعمهام آق سید صادق پرسیدم چرا تعجیل شد تشییع؟ حتی محلیها هم نرسیدند برسند. پاسخ داد پیکرش پس از غسل در ساری، زود روانهی محل شد و از سوی دیگر نمیخواستیم فرزندان و همسرش، زیاد در انتظار زجردهندهی تشییع برای روز بعد یعنی جمعه به سر برَند. قانع شدم، اما آرام نه. نماز مغرب را خوانده، روانهی چهلم پسر آق سید علی اصغر شده که دیدم داغ دل رفیقم هنوز هم برای سید جواد عزیز دُردانهاش تازهتر شده. آغوشِ هم رفتیم و در گوش هم، سه چهار مورد، نجوا دادیم. بگذرم که وجودش در وجودم هست و شاید هم وجودم در وجودش. گرمی مجلس چهلم روح ما را نواخت. حضور رفیقمان جناب حجت الاسلام شیخ محمدرضا احمدی عضو همین صحن محترم -که از قم به بابل و از آنجا به مجلس چهلم آمد- رونق و حزن مجلس را افزوده بود. حالیا، سیدم را در چهرهای زیبا و درخشان و کاملا" معنوی و عرفانی دیدم. گمانم این است این مدت در وضع سوگ، خیلی با خدا خودمانی بوده. یکی یکی آمدند. چهلم را معمولا" طبق سنت رایج دارابکلا، هم خلاصهتر از سوم و هفتم منعقد میکنند و هم در خونهی صاحب عزا و همسایگان برقرار. از تنگِ سیدمله توی منزل آق سید، میهمانان (=بانوان و مردان) نشستند تا خونهی سیدین: آق سید محمد شفیعی و آق سید مجید شفیعی و خونهی آق سید حسین نوربخش و خونهی دخترعمهام سیده رقیه (جناب هادی آهنگر) که برنامهها شامل قرائت جزوات قرآن کریم بود و روضه و پذیرایی شام. برای مراسم روضه در چنین مجالسی به طور عمومی حرف دارم. بماند برای نمای سوم:
نمای سوم:
اساسا" معتقدم روحانییی که برای روضهی سوگواریها دعوت میشود، ترجیح آن است به معارف در دین بپردازد، نه به تحریک معایب در سیاست. اندرز ماوراء و معاد کند، نه مواردِ ماسوا. نیاز نیست آسمان و زمین بافَد. سزا هم نیست مردم مَدعوّ را به کشف دانایی خودش حالی و ریا کند. و نیز مجلس سوگ را آغشته به شوخی کند. این عیب وقتی تشدید میشود که آدم ببیند حرف توی دهنِ مردم هم دارد میگذارَد. حتی اگر کسانی از عالمان کشور از فلسفهی لقب «آیت الله» خالی هستند، باز هم نیازی نیست در یک مراس ماتم، نزد عموم مردم آنان را به طعنه و سُخره «آفتُ الله» !!! خطاب کرد. روحانیان، مواعظ را نباید به چیزی وهن، آلوده کنند. من اگر اقتضای مجالس اینچینی اجازه دهد معمولا" پای چنین منبریهایی که از زیِّ طلبگی بیرون میزنند، نمینشینم. بگذرم. چه شامی آق سید و بانوی مکرمش و همهی بستگان بیت شریفش تدارک دیدند، گوشتش را با سبزی جنگلی معطر، آغشتند و با رایحهی دلنشین آن، طبع و مزاج میهمانان را به خوبی مساعد خوردن، کردند. غذایی از سرِ سخاوت و به خوشمزگییی صدها بار برتر از رستوران "حاج حسن" ساری و "اکبر جوجه" گلوگاه و حتی ″حاج نائب″ تهران. مجلس تمام شد و همه رفتند. تنها نزدیک سی چهل نفر رفیقان و میهمانان فامیل آق سید، ماندند. ما هم همیشه هر جمعی که دست دهد آن را به یک نشست مباحثهای جدّی بدل میکنیم و نمیگذاریم اوقات که "چون ابر میگذرد" هدر روَد. از جمع خواستم گپگپه را -که چندتا چندتا داشتند پچ پچ میکردند- خاتمه دهند و یک بحثی شروع کنیم که همهی جمع بشنوند. پرسش نخست را آقای مهدی مقتدایی طرح کرد و پرسش دوم را بنده و سؤال سوم هم داشتم که طرح کنم دیدم ساعت از ۱۱ و اندی نیمهشب گذشت. در نمای چهارم میگویم.
نمای چهارم:
آقای مقتدایی موضوع گروه مولدسازی را مطرح کرد که دولت ۱۳ یعنی حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی آن را ایجاد کرد. پیشنهاد شد جناب آقای جلیل قربانی که تخصصش اقتصاد است و در سازمان مدیریت و برنامه مازندران هم، مقام مشاور، این قضیه را از نظر حقوقی و شکل قانونی و مقایسهی جهانی تشریح کند. آقاقربانی حرفهای ظاهر شد و گنگیِ موضوع را گرفت. یکی یکی وارد بحث شدند و هر یک، یا مثال زدند و یا دست به تحلیل. فکر کنم بحثی عایدی بود. و مقداری زوایای آن را از دید تشریحی یا انتقادی یا انتظاری و یا چشماندازی، روشن ساخت. پرسش دوم را بنده وسط آوردم. گفتم: ما رفقا در دههی دوم و سوم زندگیمان، به جشنهای عروسی و شادیهایمان سال به سال دعوت میشدیم، مثلاً یا عروسی سید علی اصغر میرفتیم، یا کمی بعد عروسی زندهیاد یوسف، بعد عروسی سید رسول و یا عروسی من و محمدحسین و حاج احمد و همینطور بشمار برو بالا. اما درین دو یا سه یا حتی چهار دههی اکنون و آیندهیمان، داریم به شرکت در مصائب و حزن و عزاهای همدیگر نزدیک و نزدیکتر میشویم، چه کنیم این آخرین پارههای عمرمان سالمتر و صحیحتر و معنویتر زندگی کنیم و زیاد غرق سیاسیات نشویم؟ روی این پرسشم هم مقداری بحث شد و گویی پرسشی نوین و کمیشیرین برای جمع بود. پرسش سومم که در آن نشست دست نداد مطرح کنم این بود که خدا به دندان نرم شیری کودکان پس از ریزش نوبت به نوبت، دندان جایگزین دائمی و سفت و سختتر میدهد، علت چیست همین دادنِ دندان، در دورهی کهنسالی به انسان داده نمیشود؟ آیا روی علت این حکمت عجیب خدا هیچ فکر کردهاید؟ برم روی نمای پنجم.
نمای پنجم:
خُب، پرسش ۵ چون آنجا طرح نشد روی آن بحث هم رخ نداد. باید بگذرم. خدا را شاکرم در مجلس سوگواری چهلم فرزند رفیق شفیقمان آقا سید به همراه همهی رفیقان، شرکت و در دیدار تسلای درگذشت پسرعمهام آقا سید محمد باقر نیز، نزد اخوان: حاج آقا سید شفیع و آقا سید صادق و خواهران و دامادان و نوادگان و بستگان، در منزل آن مرحوم در ساری حضور یافته و در مراسم سوم در مسجدجامع دارابکلا هم، متنی، درخورِ شایستگیها آن پسرعمهی مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام و گشایشگر گرههای بیچارگان و نیازمندان ارائه کردم. و پایِ ادارهی خوب و مسلط مجلس سوم توسط جناب آقا خلیل شاه علی و مدیحهسرایی مُطنطن و پرطنین و متین جناب اباذر روخ فروز و روضهی خیلیمناسب و شیوای جناب حجت الاسلام سید احمد آقای شفیعی دارابی ایستادم. شاید درست نباشد اگر از همهی حاضرین در تسلا و در سوم و سایر مراسم و نیز چهلمی که آق سید علی اصغر برپا نمود، تشکر ویژه و وافر نکنم. شَکّرالله مساعیکم.
آخر حرفم چه خوب شعری باشد از آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد:
رود، رود، رود، رود
رود گریهی جماعت کبود
در فراق آنکه رفت
در عزای آنکه بود
| ۴ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی
در زیر ادامهی تصاویر:
تشییع و مراسم دفن پسرعمهام،
رفیق همیشگی و همبازی کودکیام
آق سید محمدباقر شفیعی دارابی
پنج شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ همزمان با
(سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام)
انگاری به قول رفیق مشترکمان آق سید علی اصغر
از احرام حج برگشتی و حاجی شدی
آرام گرفتی پسرعمه ولی قلبهای همهی اعضای بیت و
بستگان و رفیقان و آشناییان را به خودت نزدیکتر کردی
حضور اخویاش
جناب جناب آق سید صادق در سردرگاه منزل آقا و عمهام
سپاس دوستان و مردم خوب دیار دارابکلا
و اطراف شهرها و روستاها
...
من. آق سید صادق. آق سید علی. حسن آهنگر
منزل مرحوم آق سید باقر. ساری
من. پسرعمهام آق سید صادق
منزل مرحوم آق سید باقر. ساری
جناب جعفر مؤذن غلامی و
جناب حاج کبل سید محمد شفیعی حفظهما الله
که کار متبرک تدفین و تلقین انجام دادند
حضور اخویاش
جناب حجت الاسلام آق سید شفیعی دارابی
رفیق داغدار فرزندش آق سید علی اصغر
مرحوم آق سید محمدباقر شفیعی دارابی
پسرعمهام یادت از باد نرود هرگز
مرحوم آق سید محمدباقر شفیعی دارابی (پسرعمهام)
و دائیاش مرحوم شیخ علی اکیر طالبی دارابی (پدرم)
پسرعمهی عزیزم و بزرگوارم
حضرت حجت الاسلام آق سید شفیع شفیعی
پسرعمهی عزیزم آق سید صادق
سید علی اصغر
پسرعمهی عزیزم آق سید صادق سر نماز میت برادر
دخترعمه ربابهی عزیزمان
روز تشییع جنازه و فراق ابدی برادر
سید علی اصغر در تشییع آق سید محمدباقر
و چهرهی غمبار تشدید شدهاش
حجت الاسلام حاج سید احمد آقا شفیعی
پسرعمهی آقا سید باقر اقامهی نماز میت
گریهی وداع آق سید صادق عزیز با آق سید باقر عزیز
روز تشییع
مردم بامرام ممنونم
قبر آق سید باقر پس از دفن
تشییع پسرعمهی عزیزم
حاضرین محترم ممنونیم
آق سید علی پسر آق سید صادق
در فراق غمبار عمویش زندهیاد سیدباقر
نشر عکس : دامنه
در کمال آرامش پرواز به دیار بقا
نماز میت به امامت حضرت
حجت الاسلام سید احمد آقا شفیعی دارابی
جعفر رجبی و سید علی اصغر شفیعی
...
اقامهی نماز میت
مراسم گور تلقین توسط
حاج کبل سید محمد شفیعی حفظه الله
روز تشییع جنازه
...
گلباران قبر
آق سید محمدباقر شفیعی و مرحومان: آقا و عمهام
عکاس این صحنه: جناب حمیدرضا طالبی دارابی
گلباران قبر آق سید محمد باقر شفیعی
عکاس این صحنه: حمیدرضا طالبی دارابی
پسرعمهام آقا سید باقر در ماههای اخر زندگی
مراسم هفت
مرحوم آق سید محمد باقر شفیعی دارابی
عصر پنج شنبه | ۴ اسفند ۱۴۰۱ | مزار دارابکلا
نشر عکس: دامنه. عکاس: ام البنین دارابکلایی
...
...
...
...
...
سال ۱۳۵۵
حیاط پدر حجتالاسلام
شهید سید جواد شفیعی دارابی:
ردیف بالا ایستاده از راست: شیخ باقر طالبی
سید محمد شفیعی سیداسدالله (ذاکر اهلبیت)
زندهیاد پسرعمهام آقسیدباقر شفیعی
سید عسکری، (نفر روی سرش برادرش سید مجید)
سید علیاصغر شفیعی. ردیف پایین نشسته از چپ:
من. سید جعفر شفیعی سیداسدالله
سال ۱۳۵۵
بالا از راست: حسن، یوسف. من
پایین از راست : سید علی اصغر
سید عسکری. سید محمدباقر. من
زیرنویس از سید ضیاء (هادی) شفیعی دارابی:
با سلام بر همه عزیزان. ضمن تبریک اعیاد شعبانیه
مجلس ختمی برای مرحوم سید محمد باقر شفیعی
عموی بزرگوارم که در اخلاق و رفتار نیک سرآمد بود
برگزار می گردد.
متن بنده روی اطلاعیه:
سلام و احترام و اکرام. به نام خدای حکیم و جانوجهان آفرین. مجلس ختم پسرعمهی عزیزم، رفیق دور و درازم زندهیاد آق سید محمد باقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجت الاسلام حاج آق سید علی شفیعی و مرحومه حاجیه رضیه طالبی. برادر اخوان معزز و مکرم جناب حجت الاسلام حاج سید جواد آقا (آق شفیع) شفیعی دارابی و جناب آق سید صادق شفیعی و عموی آقا سیدضیاء (هادی) شفیعی و فامیل نسبی و سببی بسیاری از بزرگواران مقیم قم، در ساعت سه و نیم عصر روز پنجشنبهی جاری (یازدهم اسفند ۱۴۰۱) تا حدود ساعت پنج عصر در مسجد چهارمردان قم سرِ کوچهی هجدهم. یاد آن رفیق نیکنام و دوستدار خداوند و اهل بیت عصمت -علیهم السلام- و انسان خَیّر به حالِ بیچارگان به خیر و نیکنامی. بازنشرکنندهی خبررسانی: ابراهیم طالبی دارابی. عکسهایی که ازین مجلس ختم انداختم در زیر:
جناب حجت الاسلام
حاج سید جواد آقا (آق شفیع) شفیعی دارابی
و آقا سیدضیاء (هادی) شفیعی پسر ایشان
جنابان حجج اسلام:
شیخ خلیل طالبی دارابی نصری،
سید محمد شفیعی مازندرانی. خلیلی. حسنپور
جنابان حجج اسلام:
شیخ مجتبی اکبری. شیخ محمدرضا نصوری
شیخ جواد مهاجری. شیخ مهدی دارابینیا
جنابان حجج اسلام:
شیخ محمدرضا نصوری. شیخ جواد مهاجری
شیخ مهدی دارابینیا. شیخ علیرضا ربانی. شیخ حمید دارابینیا
جنابان حجج اسلام:
آق سید شفیع شفیعی. شیخ خلیل طالبی دارابی نصری،
سید محمد شفیعی مازندرانی. خلیلی. حسنپور
جناب حجت الاسلام رضوی
جناب حجت الاسلام رضوی و بنده
| ۴ خرداد ۱۴۰۲ |
سرِ قبرِ پسرعمهام مرحوم آق سید محمدباقر شفیعی دارابی. عکاس: دامنه
سپاس بسیار
به نام خدا. سلام از همهی بزرگواران و دوستان از جمله هممحلیهای عزیز مقیم قم که در مجلس ختم پسرعمهی عزیزم زندهیاد آق سید محمد باقر شفیعی دارابی فرزند مرحوم حجت الاسلام حاج آق سید علی شفیعی و مرحومه حاجیه رضیه طالبی که توسط بیت شریف اخوی معززش جناب حجت الاسلام حاج سید جواد آقا (آق شفیع) شفیعی دارابی منعقد شد در عصر امروز پنجشنبهی (یازدهم اسفند ۱۴۰۱) در مسجد چهارمردان قم شرکت همدلانه کردند متشکرم: جنابان اعم از روحانیان و سایران به ترتیب ذهنی بنده:
آقای شیخ حسنپور، آقای سید کمالدین عمادی. آقای شیخ غفاری ساروی. آقای شیخ خلیلی. آقای سید محمد شفیعی مازندرانی. آقای شیخ مجتبی اکبری. آقای سید حسین شفیعی. آقای شیخ نصری سخنران مسلط مجلس.. آقای شیخ محمدرضا نصوری. آقای شیخ خلیل طالبی. آقای حاج علی بهرامی. آقای شیخ رضوی. آقای شیخ علیرضا ربانی. شیخ باقری طالبی اخوی. آقای شیخ محمدجواد مهاجری. آقای شیخ مهدی دارابینیا. آقای شیخ موسی چلویی دارابی. آقای شیخ حمید دارابینیا. فرزندان عزیز شیخ رضوی. جناب جلیلی. و تمام بانوان حاضر در بخش زنان. شاید به سهو اسم بزرگواری از قلم و ذهنم افتاد، به هر حال پوزش میخواهم. در پایان از پسرعمهزادهی عزیزم آقا سیدضیاء الدین (هادی) شفیعی فرزند جناب حاج آقا سید شفیع، کمال تشکر را دارم که برای عموی خود زندهیاد آق سیدمحمد باقر اهتمام کرد و نیز از تمامی منتسبان بیت شریف.
هنگام عکس انداختن برخی از عزیزان شرکتکننده در تصاویر نیستند، زیرا زمان عکس گرفتن بنده محدود بود و آمدورفت همزمان نبود. روح عزیزان سیدباقر و عمه و آقا و رفتگان همگان غرق رحمت حضرت باریتعالی. پس از ختم به حرم مطره شتافتم نبابت کردم برای آق سید باقر و تمام اعضای مدرسه فکرت، هیئت رزمندگان، نغمه و کسانی که دسترسی به حرم برایشان ممکن نیست. با احترام و امتنان پسردائی ایشان: ابراهیم طالبی دارابی
عکسهای واصلهی بعدی به مرور درین پست افزوده میشود
عکسها در حجم و ابعاد وسیعتر در: اینحا
سلام سردار خوبیها. هیچ وقت محبت جناب عالی را به عنوان معلم و فرمانده فراموش نمی کنم. بنده شاگرد تنبل کلاس جناب عالی هستم.
حجت رمضانی دارابی