جمهوریت برا اسلامیت

به قلم دامنه : ۴ . ۴ . ۱۴۰۳ ، و چرا جمهوریت موصوف شد برای صفتِ اسلامیت؟ بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. قانون اساسی نویسان انقلاب اسلامی ایران با درک بالای سیاسی و گرایش منطقی به مناسبات مدرن و عقیدهی پیشرفته به مکتب و از همه مهمتر وفاداری به هدف مردم از انقلاب علیهی شاه، قانون اساسی مترقییی برای مردم نوشتند و اسم نظام سیاسی ایران را هم تلفیقی از مدرنیته و سنت انتخاب کردند: «جمهوری اسلامی ایران».
«جمهوری» هست : چون پیمان سپُرد به ملت که دست از رجوع به رأی مردم، چه رفراندوم و چه انتخابات و رقابت آزاد و همگانی میان مردم، نمیشوید و هرگز سیستم سیاسی را به سمت استبداد شاهی نمیبرَد که خود را بینیاز از آرای عمومی، حتی افکار عمومی ببیند. این محکمترین پیمان بود که از طریق قانون اساسی، پیش ملت امانت سپرده شد تا میان نظام و ملت روابط حسنه برقرار باشد. پس جمهوریت، پیششرط پیمانسُپاری ارزشی و قراردادی حکومت به ملت است. روی همین اساس، جمهوریت، ذات نظام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران گردیده است و احدی حق ندارد این موصوف بنیادین را، معلق و یا حتی ذره ای محدود و مربوط به سلیقهی فردی خود کند. چون هر گونه محدودیت علیهی جمهوریت، خروج از پیمان محسوب میشود و خیانت در امانت.
اسلامی هست : چون اکثریت مردمش مسلمان است. و قانون اساسی نویسان این صفت را از روی شعارهای اصولی مردم در انقلاب فراگیر علیهی شاه و سلطنت، گرفتند تا حکومت جمهورییی که قرار شد جایگزین سلطنت شود، باید از صفات و مختصات اسلام مایه بگیرد. بنابرین «اسلامی» صفت شد برای موصوفی به اسم «جمهوری». و جمع این دو است که هم، شکل نظام را پایدار میسازد و هم، محتوای آن را برقرار میدارد.
ایران هست : چون حکومت باید در سرزمین و جمعیت و حاکمیت و دولت مستقل و مشخص ایجاد شود. معنی لفظ «ایران» بر سر جمهوری اسلامی، دو معنای مهمتر دارد: ۱. باید از مرز میهن با ساز و برگهای مجهز و متعارف، حراست کند. ۲. باید مرز سایر میهنهای منطقه و جهان را احترام گذارَد و فکر جهانگشایی در سر نپرورانَد.
شب غدیر است امشب، این پست را به میمنت و شادزی شدن این فرخندهشب نوشتم که آن امام نخست مسلمانان علیه السلام، هم اسلام در وی کامل بود و هم وقتی حکومت در کوفه را راه انداخت صریحاً گفت به علت درخواست و رضایت مردم، حکومت را قبول کرده است. پس امامت در اسلام و نیز مردم در حکومت، یک نوید نظریهای و یک مژدهی عملی از پیام غدیر خُم است. پایبندبودن به غدیر، یعنی امامت اسلام در امتدادِ رأی مردم. هر شخص از این دو کرانه، هر مقدار بتراشد، متصرّف و متخلّف است. خاتمه دامنه
سلام و خدا قوت.
با تشکر از جنابعالی
عرضه بدارم خدمتتون که در موضوع اول حرفی برای گفتن ندارم.
اما در موضوع دوم به نظرم مسئلۀ حقی را مطرح کردید که در دل خود هم درد و هم عبرت را نهفته دارد و به نظرم ترجمانی است از آیۀ 140 سورۀ آل عمران «...و تلک الایام نداولها بین الناس...»
البته معتقدم که وزنۀ رجال و شخصیت های سیاسی و مذهبی نسل انقلاب، گاهی اوقات قابل قیاس با افراد دوره های اخیر نمی تواند باشد. مع الوصف باید بپذیریم که این ظهور و افول آدم ها و قدرت ها و تمدن ها لازمۀ صیرورت حیات بشری است.
اما این که شخصیت های انقلاب و بعد از انقلاب گاهی خیلی زود از یاد رفته و می روند، شاید دلیلش سرعت فوق العادۀ حوادث و رخدادهای جهانی است که در دهه های بعد از انقلاب پی در پی اتفاق افتاده است. و خب پر واضح است که میزان محبوبیت و مقبولیت شخصیت ها هم در این مورد، بی تأثیر نیست...
ببخشید که درک و فهم من بیش از این نیست و عقل من بیشتر از این در باره قد نمی دهد :(