شش جامعه سیاسی
يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۴۱ ق.ظ
۲۶ ، ۸ ، ۱۴۰۴ : نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی. در جامعهشناسی سیاسی از شش جامعهی سیاسی یاد میشود. بسیار فشرده این شش جامعه را تبیین میکنم با هدف آشناییدادن یا نیمهآشناشدن با این شش مفهوم مهم علم سیاست:
۱. جامعهی سیاسی تکثراگرا. امکان گردش قدرت به صورت منظم و آزاد وجود دارد و زندگی غیرایدئولوژیک میشود. آزادی ایجاد تشکل وجود دارد. هیچ کس حق ویژه و پیشینی ندارد. سرکوب سازمانیافته ممنوع میشود.
۲. جامعهی سیاسی بستهی سنتی. درین نوع جوامع، سیاست خصلت شخصی و فرایند فردی پیدا میکند. دکتر حسین بشیریه دو رژیم اردن هاشمی و رضاشاه پهلوی را دو نمونه ازین دست نام برده است. میشود نمونههای جدیدی هم سراغ گرفت.
۳. جامعهی سیاسی نیمهسنتی و غیرتودهای. ساخت دولت درین سبک قدرت، نسبتاً بسته است و و گروههای نوپدید نمیتوانند بهآسانی در آن راه یابند. اما این گروهها به صورت رقیب حکومت درمیآیند و احتمال انقلاب، بالاست.
۴. جامعهی سیاسی بستهی تودهای. حکومت، بسیجگر تودهای میشود و مردم را در برابر گروهها و سرکوب جامعهی مدنی وارد میدان میکند و از احساسات آنان سود میجوید و خود را ناجی ملت جا میزند.
۵. جامعهی سیاسی سرکوبگر غیرتودهای. سرشت نظام به زیان گروهها و احزاب است و بدون توسل به بسیج تودهها آنان را سرکوب میکند. چنان سرکوب وحشتناک که گرایش به سمت اعتراضات بهاندازهی زیاد سخت میشود. مانند حکومت بعث توسط صدام.
۶. جامعهی سیاسی سرکوبگر تودهای. درین نوع جوامع، دولت مطلقه جامعهی مدنی را سرکوب میکند و در مقابل دست به بسیج تودهای در سطحی گسترده میزند. یک یا دو ایدئولوژی فراگیر راستگرا یا چپگرا، مردم را با وعدهها و وعیدها دلخوش میکنند و وعدهی اصلاح فوری و ترقی میدهند. لازمهی این کار، اخراج گروههای سیاسی منتقد از قدرت است، زیرا چنین ساختاری هر احساس خطری را با اقتدارگرایی خود در تضاد میبینند.
من به مناسب هفتهی کتاب، این یادداشت را با استناد آزاد به کتاب "جامعهشناسی سیاسی" اثر دکتر حسین بشیریه نوشتم که سال ۱۳۷۱ همین کتاب را در کلاسش در رشتهی علوم سیاسی دانشگاه تهران آموختم.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/1746
۱۴۰۴/۰۸/۲۶

متن تحلیلهای این چند روز شما را با دقت خواندم
من هم به عنوان یک ایرانی و دوستان ایران اسلامی ازین ترور کور و ناجوانمردانه بسیار دلگیر، محزون و متاسف شدم
و مثل همیشه ترور را کوردلانه ترین و بزدلانه ترین روش حذف فیزیکی یک انسان می دانم و البته هر تروری دو وجه دارد اول اینکه کینه و نفرت و شلیک خود مراحلی دارد که در هر انسانی متبلور نمی شود ولی از طرف دیگر اوج خفت و سبک مغزی یک تفکر را می رساند که برای حذف رو در رو نمی تواند اقدامی بکند به کور سوی ترور متوسل می شود .
من منشاء این گونه ترورها را اقدامهای انسانهایی می دانم که برای جان آدمی و خون همنوعان ارزشی قائل نیستند و خواه هاشمی رفسنجانی باشد و یا هر تفکر درون این مملکت یا دشمنی خارجی مثل ترامپ یا نتانیاهو باشد .
اما آنچه مرا بیشتر در این قضیه تکان داده است و متعجب شدم اینکه سردار سلیمانی آشکارا در کنار فرودگاه بغداد ترور شد و لی اینبار سردار فخری زاده در آبسرد دماوند !!!! واقعا عجیب نیست !! این یکسالی آنها به کجا رسیدند و ما به کجا !!
واقعا آن همه شعار دادیم انتقام سخت می گیریم و در نهایت شد میلیارها تومان خسارت به ساقط کردن هواپیمای اکراینی و آنها با یارگیری جدید به خانه ما وارد شدند و هر چه خواستند کردند و یک شوک بزرگ وارد نمودند و که عهدنامه را موریانه خورده است و دیگر هیچ جا امن نیست ؟!!!
ریشه های داخلی این جنایت خود داستانی شنیدنی و مفصل دارد و من شک ندارم که در بین انقلابی نماها بیشتر باید دنبال نفوذ گشت و پیگیر بود تا تابلو داران و حاشیه ای ها
آیا واقعا تا این حد ضعیف شده ایم که به این راحتی رو دست می خوریم
و خانه امن ما به راحتی در تسخیر دشمان در آمده است !!!!!
من زیاد نمی دانم اما یک جمله بگویم و ختم کلام
شک ندارم که دشمنان داخلی برجام همسو با خارجی سخت مشغولند و پر بی راه نیست که نقش این عده در این ترور را نادیده گرفت و تنها به خارجی نسبت داد و مشغول شد ...