دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۳۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهره ها» ثبت شده است

توضیح: چهارمین نشست جمعی از معلمان با استاد مصطفی ملکیان در پیگیری مسائل تعلیم و تربیت در 22 دی ماه 1396 صورت گرفت. خلاصۀ این نشست را به نقل از «نیلوفر» ارائه می کنم:

 

انواع تعلیم و تربیت:

نوع اول تعلیم و تربیت جسمی ست

نوع دوم تعلیم و تربیت ذهنی است

نوع سوم تعلیم و تربیت اخلاقی است

نوع چهارم تعلیم و تربیت هنری است

نوع پنجم تعلیم و تربیت عاطفی است

نوع ششم تعلیم و تربیت اجتماعی است

 

دلیل تعلیم و تربیت اجتماعی این واقعیت است که زندگی ما خیلی شبیه میمون ها و فیل هاست نه کرگدن ها. کرگدن حیوانی است که در اجتماع زندگی نمی کند و تنها زندگی می کند. اما میمون ها زندگی اجتماعی دارند. ما انسان ها نمی توانیم زندگی فردی را ادامه دهیم. زندگی فردی جز در موارد شاذّ و نادر در تاریخ بشر رخ نداده و اگر رخ داده کمّاً و کیفاً زود از بین رفته است. ما زندگی اجتماعی داریم. کرگدن اینطور نیست کرگدن اولا تمام زندگی اش با همنوع خودش به دو وقت منحصر میشود یکی تا وقتی شیرخوار است با مادرش زندگی می کند بعد راهش را جدا کرده و تنها زندگی می کند و یک وقت هم موسم جفت گیری است که ممکن است کرگدن دیگری را پیدا کند و جفت گیری کند و بعد هم جدا می شود. ما از این جهت مثل میمونها هستیم. اگرچه بودا از ما می خواست که مثل کرگدن زندگی کنیم و تنها باشیم اما ما اینطور نیستیم. سامان دادن زندگی اجتماعی هم یک تعلیم و تربیت می خواهد. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۱:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، در مصاحبه‌ای تصویری که با سایت مباحثات انجام داده است، در خاطره‌ای نظر پدرش را درباره‌ی «محمود احمدی نژاد» بازگو کرده است: «آقای جنتی و آقای یزدی آمدند خدمت والد ما، آقای جنتی شروع کرد به تعریف کردن از [احمدی نژاد]؛ که آقا این چقدر متدین است، چقدر ساده زیست است… بعد پدر ما فرمودند که: «آقای جنتی! من با این آدم اختلاف شخصی ندارم و فکر نکنید که یک‌وقت من از این آقا چیزی خواستم، نداده و من به این دلیل ناراحتم؛ من از احدی از روسای جمهور و مسوولین نظام تا حالا چیزی نخواسته‌ام و نخواهم خواست. ولی من از شما تعجب می‌کنم! این چطور آدم متدینی است که در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید ایستاد؟ مگر آدم متدین می‌تواند در مقابل فتوای ۵ مرجع تقلید بیاستد؟»
 


بعد هم گفتند: «آقای جنتی! از اول انقلاب تا حالا که نزدیک ۳۰ سال است که می‌گذرد، این مقدار که از روی کار آمدن این آدم برای انقلاب من احساس خطر می‌کنم، تا به حال احساس خطر نکرده بودم. این آقا با اشخاص، با فاضل، بهجت، تبریزی با این اشخاص از مراجع مخالفت ندارد، بدانید شما! این آقا [محمود احمدی نژاد] با نهاد مرجعیت و روحانیت مخالف است.» بعد استدلال کردند، گفتند: «این آقا یک استدلالی دارد، استدلالش این است که من خودم مستقیم با امام زمان در ارتباطم و دیگر نیازی به نُوابش ندارم؛ مگر در صحبت‌هایش مساله‌ی ارتباط با امام زمان و این‌ها را مطرح نمی‌کرد؟! کسی که این ادعاهای واهی را دارد قطعا معتقد است که، ما دیگر به نوابش چه کار داریم! شما مسلم بدانید که این آدم و هم‎فکرانش به هیچ وجهی مرجعیت و روحانیت را قبول ندارد.» بعد فرمود: «من نیستم و شما هستید؛ امروز جلوی ماها ایستاد، این در آینده جلوی آقای خامنه‌ای خواهد ایستاد. کلاه سرتان گذاشته! این ولایت فقیه را قبول ندارد» البته در این عبارت کلاه سرتان گذاشته تردید دارم. ولی فرمودند که این ولایت فقیه را قبول ندارد. بعد فرمودند: «این آدم اگر بماند سر کار، تمام زحمات آقای خمینی را بر باد خواهد داد.» (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح و نکتۀ ضروری دامنه. به نام خدا. با آن که از حکمتِ این سخنرانی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی در جمع راهپیمایان ۲۲ بهمن نود و شش کرمان هیچ سر در نمی آورم! و با برخی از مُفاد آن اساساً مخالفم و زاویۀ فکری دارم، اما با این وجود، این قسمت سخنرانی وی را جهت نقلِ نظر و ثبت در تاریخ، در دامنه ام پست می نمایم.

 

ضمن سلام خالصانه و آرزوی سلامتی و عزّت نفس همیشگی برای این سردار ضدِّ امپریالیسم حاج قاسم سلیمانی، ان شاء الله آن چه می گوییم و آن چه عمل می کنیم، همه و همه برای دفع کژی ها باشد و رفع و ارتفاع بخشی درستی ها. و نیز امید است همین فرصت سخنرانی کردن ها، برای همه ایرانی ها _از جمله جناح چپ که در این سخنرانی قاسم سلیمانی مورد نقد و کنایه و حمله قرار گرفته اند_ تمهید و آزاد باشد که آنان هم بتوانند حرف و دیدگاه خود را با تریبون های بیت المال با مردم در میان بگذارند تا مردم طبق الگوی قرآن [یعنی آیه های هفده و  هجده زُمر: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ]، همۀ سخن ها را آزادانه بشنوند و آزادانه بهترین آن را برگزینند. زیرا این انقلاب، مالِ هیچ کس و هیچ شخص و شخصیت و مقامی نیست، مال ملت است، مال به قول مشهور امام، ولی نعمتان. مال همۀ ایرانیان. پایان.

 

بوسۀ سردار سلیمانی بر پیشانی ابراهیم حاتمی کیا،
کارگردان فیلم «به وقت شام»دربارۀ داعش، عراق، شام (منبع)

 

متن نقلی: «سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: این روزها بحث خط امام و رهبری خیلی مطرح می شود و بسیاری افراد به حق یا به ناحق خود را در آن بستر قرار می دهند... اشکال ندارد اگر کسی تظاهر به یک چیز ارزشمندی بکند اما به شرطی که در پناه آن شی ارزشمند پنهان نشود... جهاد اکبر امام راحل (ره) یک جهاد اکبر نزدیک به امام معصوم بود و بنیانگذار انقلاب باب عشق و محبت را به جهاد اکبر اضافه کرد... امام خمینی (ره) همه باطل های درونی داخل کشور را قطع کرد و اجازه جوانه زدن به آن ها را نداد و حتی با باطل های جدیدی که در دوره اول انقلاب شروع به حرکت کردند با شدت مواجه شد.

 

وی با اشاره به اینکه بعضی امروز خرده می گیرند و خود را پیرو امام خمینی (ره) می دانند، گفت: شدتی که آن زمان امام در مقابل لیبرال ها، توده ای ها، مارکسیست ها و منافقین انجام داد حرکت عظیمی بود و اجازه اینکه هر باطلی سر برآورده و درون مزرعه اسلام رشد کند را نداد....

 

 

چرا برخی خُرده می گیرند در بیانات بلیغ و مهمی که کشتی بان و این سکان دار انقلاب انجام می دهد؟ امام را ندیدید؟ سخنان بلیغ، بلند، شمشیرگونه و شلاق گونه امام را بر علیه لیبرال ها و گروه های انحرافی نشنیدید؟... امام خمینی (ره) در مسیر خود کسانی را به یاری می طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنها را می پذیرفت که جز رضای خدا نیت دیگری نداشتند...

 

 

برخی که دنبال نوعی ارتباط با آمریکا هستند باید با مشاهده کشورهایی نظیر مصر درس عبرت بگیرند... برخی برداشت غلط کرده و سخنانی به زبان جاری می کنند که ممکن است دلسوزانه هم باشد. آنها می گویند همانگونه که امام خمینی (ره) در قصه قطعنامه و آتش بس جام زهر را نوشید، امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام دهند...

 

ما خرمن آتش و عبور ابراهیم وار ملت از دورن آتش را مشاهده کردیم امروز راه موفقیت ما در دو چیز است؛ پیروی از رهبر معظم انقلاب این حکیم وارسته و والامقام که همه وجودشان با وجود امام عجین شده است اولین راه است... متاسفم بعضی ها که نام پیروی از خط امام را بر خود می گذارند به جای نوشتن نامه سرگشاده خطاب به استکبار و دشمنان؛ نامه سرگشاده به ولیِ ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن، می نویسند. آیا این نامش خط امام است؟... من به برخی از کسانی که به نوعی در گوشه نشسته اند عرض می کنم امروز این توقع از شما نیست که بخواهید اسلام و ولی فقیه در مقابلِ گناه شما از شما عذرخواهی کند و شما نام خط امام را بر خود می گذارید؟... خط امام این است که آبرو را بر دست بگیرد و به خدمت او بروید؛ این بر آبروی شما می افزاید نه اینکه در گوشه ای کز کنید و بر علیه نظامی که امام تاسیس کرده و ۲۰۰ هزار نفر برای آن شهید شده اند پُز اپوزیسیون را بدهید این غلط است.

 

خیلی ها مانند کف آب بودند، تحمل نکردند و فرار کردند و رفتند؛ دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تِز انقلابی به صورت همت سیلی زد امروز همان آدم مزدور آمریکا است در آمریکا بر علیه ملت ایران جاسوسی می کند... اگر بنیان اعتقادی کسی ضعیف باشد به اینجا می رسد، باید به خودمان هشدار داده و از خود مراقبت کرده و تعلقاتمان را زیر پای بگذاریم و در این صورت می توانیم به شهدا خدمت کنیم. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. جناب «دارتوکِن دارکوب» از من پرسیده یعنی خواسته که چرا دربارۀ سیاست خارجی ایران نظر نمی دهی؟ و مثال آورده به قضیۀ بازی زمستانی سئول و خواهر رهبر کره شمالی و گوشی سامسونگ. با توجه به این خواستۀ خوب جناب «جناب دارتوکِن دارکوب» و با تقدیم سلام به ایشان و و خوانندگان شریف، می خواهم یک مقایسۀ کوتاه کنم میان دکتر ظریف و کیم یو جونگ خواهرِ «Kim Jong un» رهبر کره شمالی. این نقدی ست از سرِ دردمندی، نه خدای ناکرده برای تحقیر و نادیده انگاری.

 

 

وقتی این دو نفر بالا (مرد کره ای و زن سوئدی) در یک اقدام کینه توزانه و بسیارزشت علیۀ ایران، گوشی‌های سامسونگ را به ورزشکاران ایرانی [در سئول] نداده بودند، (که در این پست «عکسها و حرفها» اینجا به آن پرداخته بودم) دکتر ظریف گفته بود در صورت عدم عذرخواهی و بازپس گیری تصمیم سامسونگ به دلیل تحریم بازیکنان ایرانی، دیگر از گوشی سامسونگ استفاده نخواهم کرد. (منبع) یعنی دیپلماسی ظریف همین قدر، قد می داد!؟ این چه موضع گیری ست؟ خیلی موضع خنده داری بود. من اساساً معتقدم آقای ظریف در سیاست خارجی، دیپلماسی فعّالی ندارد. حتی معتقدم و قبلاً هم گفته بودم که او اول باید از منطقۀ خاورمیانه شروع می کرد و بعد به برجام می رسید. نه اول برجام بعد کینه های شعله ور شدۀ منطقه. نمی گویم او بلد نیست. می گویم فعّال نیست. برنامه ندارد. تحرک ندارد. منفعل عمل می کند. کمتر به امور مهم ورود دارد. گویی خسته و دلگیر است. سیاست خارجی انفعالی به نفع ایران نیست. آیا وزیر خارجه یک کشور انقلابی، بالاترین موضع هایش باید توئیت کردن باشد!؟ و یا چند کلمه انگلیسی نوشتن در گوشی اش؟ تفکر انقلابی تعاملی در وزارت خارجه باید موج بزند نه روحیۀ انفعالی و نظاره گری.

 

کیم یو جونگ

 

اما کیم یو جونگ خواهر رهبر کره شمالی (عکس بالا) با حضور سه روزه‌اش در کره جنوبی، چهرۀ آرام و «لبخند ژکوند»ی (برگرفته از منبع خراسان) که همواره بر چهره داشت، آرامشی نسبی را به دیپلماسی پرآشوب دو کره بازگرداند. این بانوی جوان سی ساله با این مهارت رفتاری خیره کننده، توانست میزبانان خود را بشدت تحت تآثیر قرار دهد، تا لحظاتی، تمامی آن آشفتگی های میان دو کره را _که امپریالسیم آمریکا در آن نقش مخرّب و موذی گرانه دارد_ فراموش کنند. رفتارها و حرکات و نگاه هایی که بینندگان جهان را به خود جلب کرده بود. خصوصاً هنگامی که او و «مون جائه این» رئیس جمهور کره جنوبی، به مرکز تئاتر ملی رفتند و به تماشای کنسرت موسیقی -که هنرمندانی از هر دو کره در آن نقش داشتند-  پرداختند. و این گونه شد که ورزش، به مددِ صلح و آرامش _ولو به گونۀ سمبلیک_ آمد؛ بازی‌های المپیک زمستانی سئول، که با حضور این زن جوان و رفتارهای حساب شده و جذّابش، موجب تنش زُادیی میان سئول –پیونگ یانگ و کاستن آلام شان شد. نکتۀ ظریفی که ظریف نه فقط باید بیاموزد، بلکه برای سربلندی و سیاست تعامل جهانی ایران، باید انقلابی و عقلانی و غیرمنفعلانه عمل نماید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۴۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدای امر به صحبت های «آیت‌الله احمد جنتی» توجه فرمایید: «باید صدای اعتراض مردم را شنید... نظام امروز در دست ما است و دستاوردهای بسیار خوبی داشته است... نباید خود را از مردم جدا کرد؛ وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است البته من وارد این حوزه نمی‌شوم چون کاری از دستم برنمی‌آید اما زمانی که غذا می‌خورم ناراحتم که چرا ما دستمانم به دهانمان می‌رسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند... مسئولان باید با وضع فقیرانه زندگی کنند تا فقرا از غُصه دق نکنند... ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای اعتراض کسی بلند نشود؛ صدای اعتراضات باید بلند باشد اما باید طبق موازین قانونی صورت گیرد.» (منبع)


 

 مشکل این نیست که شما آقای جنتی می گویید. مشکل ملت، ریشه اش به همین دستبوسی هایی برمی گردد که نوکرانِ ملت را متوهّم ساخته است که بر مردم ریاست کنند نه خدمت. سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی _رییس سابق سازمان بسیج مستضعفین_ چرا باید بر دستان شما جناب «آیت الله جنتی» این گونه کُرنش مآبانه بوسه بزند؟ (منبع) ما انقلاب کرده ایم علیۀ دستبوسی ها، نه برای بازتولید شیوه های شاه و درباری ها. دستبوسی ها مالِ دورۀ حکومت معاویه و خصلت های باند ابوسفیان بود. محمد امین (ص) ما و علی عادل (ع) ما، هرگز چنین کارهای به دور از اسلام ناب محمدی و علوی را سزا نمی دانستند و بر هر بُت و شرک و کُرنشی می شوریدند. مشکل ملت، یکی خود شما هستید آقای جنتی، که به عمر انقلاب به پُست و مقام و قدرت چسبیده اید و با این کِبَر سنّ و ناتوانی جسمانی ات، چندین پست مهم حکومتی را در اختیار بلکه در اشغال خود گرفته اید. چرا باید به شما در این سن و سال این همه پست بدهند!؟ ولی جوان ها و دانشجویان و فارغ التحصیلان و دانشمندان این مملکت از بی توجهی مقامات انتصابی  و انتخابی، بروند در دوبی و ترکیه و اروپا و آمریکا و یا در همین تهران و حومه و حاشیه کارگری کنند و بیگاری؟

 

چرا شما باید شغل مادام العمری داشته باشید؟ کجای اسلام و انقلاب نوشته شده است یک روحانی باید این همه پست و مقام داشته باشد؟ این در حالی ست که اکثریت مردم ایران از عملکرد و تفکرات و نظرات و دیدگاه های شخص شما و مانند شما ناراضی اند. چرا رضایت مردم برای شما مهم نیست و کنار نمی روید تا جا را برای گردش قدرت و اجرای عدالت باز کنید؟ آیا انقلاب کرده ایم که امثال شما روحانیون، این همه جاه و مقام و تریبون و آزادی عمل و نوا و رفاه داشته باشید؟ آن گاه ما چگونه باید دهانِ ضدانقلاب هایی را که شعار حکومت آخوندی! سر می دهند نه جمهوری اسلامی ببندیم؟ کمی به خود آیید و به قول و اعتراف خودتان «صدای اعتراض مردم» را بشنوید. اگر هم می گویی «غذا می‌خورم ناراحتم» می توانی مانند محرومان زندگی کنی. قدرت را ترک کن و به نقاط محروم در میان پابرهنگان بروید تا همدرد آنها شوید که خودت گفتی «تا فقرا از غُصه دق نکنند». فُقرا فقط با تبعیض و فسادی که درون حکومتگران می بینند، دارند دق می کنند نه از نداری و قرض و بی نانی و بی نوایی. چه می گویم! وقتی می دانم امام علی (ع) فرموده اند: «ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ» چه بسیارند عبرت‌ها، و چه اندک است عبرت گرفتن. (غُرر الحکم و دُرر الکلم)

ایران. بهمن. توحید.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. این حجت الاسلام سید محمد علی ابطحی ست. عضو مجمع روحانیون مبارز که رییس دفتر سید محمد خاتمی رئیس دولت مشهور به اصلاحات بود. او در برف بهمن نود و شش اتوبان قم-تهران گیر کرده بود. چند کلمه ای می گویم و از این شخص پرمسأله و حرّاف می گذرم. او اساساً هر جا گیر می کند حرف هایی! هم می زند. مثل آن حرف مُفتِ «اسم رمز» که نوعی دروغ بستن و مثلاً لودادنِ رفقا و همفکرانش در بحران هشتاد و هشت بود.

 


او نیز در بحران هشتاد و هشت -به دنبال دستگیری های عجیب و گسترۀ جناج چپ_ دستگیر، بازداشت، بازجویی، بر تنش لباس خالخالی و بر پایش دمپایی پوشانده شده بود. ولی او، طاقت نداشت و همان روزهای نخست، خیلی زود به حرف آمد. یا به حرف آمده شد. یا به حرفش آورده بودند. مصاحبۀ عجیب و غریبش در سیمای شخصی میلی عزت ضرغامی پخش شد. و شوی سیاسی آفرید و گفت: «تقلّب، اسم رمز ما بود». یعنی به عناصر اطلاعات خط داد، تقلبی نبود بلکه واژۀ تقلب ابزاری بود برای آنچه سال هشتاد و هشت رخ داد. آری؛ ابطحی برای خلاصی خود، با آن اعتراف سازی و اسم رمز بافی! به بقیه یاران و فعالان سیاسی دستگیر شدۀ در بند، چه کرد؟ شما بگویید چه کرد. او علاوه بر اوین، در برف اتوبان قم هم در بند شد. آنجا _در اوین_ اسم رمز بافت و از زنجیر، رها شد. اینجا _در اتوبان_ اسم جلاله گفت و زنجیر چرخ هم شاید بست، ولی رها نشد و شب را تا صبح پشت راه بندان و یخبندان ماند. کاش در اوین هم مثل اتوبان، در زنجیرچرخ روزگار می ماندی و سربلند می آمدی! و سرت را بلند! می داشتی مثل بهزاد نبوی؛ مردِ متدینِ مقاومِ تئوری های نظری و عملی. بگذرم از محمد علی ابطحی.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

مقتدی صدر و ولیعهد امارات

 

...

 

مقتدی صدر و ولیعهد عربستان محمد بن سلمان

 

مقتدی صدر. دیدار با ولیعهد عربستان

محمد بن سلمان و ولیعهد امارات

شیخ محمد بن زاید آل نهیان:

کامل این پست در: اینجا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۱:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: حجت‌الاسلام صادق لاریجانی ۹ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «قوه ‌قضائیه باید نقطه آخری باشد که همه در برابر آن تسلیم باشند و بر‌این‌اساس تا زمانی که اشتباه یا تخلفی در رأی یک قاضی محرز نشود، کسی حق ندارد به این رأی تعرض کند. این توهین‌ها و تخریب‌ها غیرقابل‌قبول است. ‌هزاران قاضی شریف، متدین، اهل فضل و پرتلاش در سخت‌ترین شرایط و با بالاترین حجم کار، در حال خدمت‌رسانی هستند، اما متأسفانه برخی همه این موارد را نادیده می‌گیرند و علیه قضات سخنان ناصحیح به زبان می‌آورند». (منبع) و (منبع)

 

حجت‌الاسلام

شیخ صادق لاریجانی

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. این که رئیس یک قوه انتصابی، از زیرمجموعه‌ی منصوبی خود دفاع کند، حرفی نیست. این که نسبت به منتقدان آن قوه، واژه‌ی «سخنان ناصحیح» به کار می‌گیرد هم، حرفی نیست. ولی از این که با یک حالت حق‌به‌جانب، تحکّمی، دستوری، با خشم و تندی و از صندلی یک مقام مافوقِ ملت! و جامعه‌ی مدنی، بخواهد بگوید «کسی حق ندارد...»، نه تنها به هیچ‌وجه پذیرفته نیست؛ بلکه به‌شدّت تعجب‌برانگیز است. در نظام مردم ساخته‌ی «جمهوری اسلامی» که شاه را فراری داده و رژیم دستورمآب و دیکتاتوری‌اش را واژگون کرده، این‌گونه سخن‌گفتن با مردم و منتقدان و حتی با «هجمه‌آوران»، هیچ جایگاهی ندارد. و اتفاقاً «کسی حق ندارد» به مردم دستور بدهد که چه بکند چه نکند. چه بگوید چه نگوید. چه فکر کند چه فکر نکند. چه انتقادی بکند چه انتقادی نکند.

 

مردم حق دارند به رهبری -با آن جایگاه بسیار بالا و مهم و سرنوشت ساز- انتقاد کنند، چه رسد به یک قاضی و یا یک قوه که نوکر ملت است، نه آقای ملت. لطفاً خودتان را نقدپذیر نگه دارید، نه این که هر هفته در مقام سخنرانی در جلساتی بنشینید و به مردم و منتقدان و جامعه‌ی مدنی نهیب بزنید و ار نقد و حتی «تعرض به رأی قاضی»، اِن‌قُلت‌هایی ناپذیرفتنی و اعجاب‌آور بزنید. ۲۲ بهمن -جشن پیروزی خجسته‌ی ملت بر شاه و شاهی‌گری نزدیک است، همه‌ی دست‌اندرکاران نظام -که به قول امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، نوکران مردم‌اند_ از انقلاب و شعار استراتژیک مردم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» درس بگیرند و بی‌جهت مردم را در منگنه و تنگنا، و اهل نظر را در ترس و واهمه و اخطار و به دور از آزادی و استقلال نگذارند. ملت با نظام است و نظام هم باید با ملت بماند تا این چرخ بچرخد و بگردد و تمدّن و توسعه و رشد بسازد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۳۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن دکتر سروش به خبر عارضه مغزی دکتر داریوش شایگان: «...تجربۀ زیسته به من آموخته می توان دو نوع موجودِ دو پا را از یکدیگر تفکیک کرد: «انسان شاکر» و «انسان شاکی».

 

به نزد انسان شاکر، هر چند بادهای ناموافق سنگینی در زندگی می وزد و ناکامی ها و تنگناهای معیشتی، شغلی، اجتماعی، سیاسی، روحی... بخشی از سرنوشت عموم ساکنان کرۀ خاکی را رقم می زند، هرچند کثیری از آرزوها و آرمان های دوران کودکی و نوجوانیِ فرد، در میانسالی محقق نمی شود و محدودییت ها و تضییقات زمخت و صلب زندگی، فرد را در چنبرۀ خود گرفتار می کند، هر چند برخی از اوقات معنا بخشیدن به زندگی سخت و طاقت فرسا می شود؛ اما می توان با دل خونین، لب خندان آورد و سُرمه ای بر چشم کشید و هنر زندگی کردن را آموخت و طُمانینه و آرامش  را لمس کرد و دنیا را به نحوی دیگرگون نظاره کرد و از زنده بودن و نفس کشیدن لذت برد...

 


مرحوم دکتر داریوش شایگان (Dariush Shayegan)

 

از سوی دیگر، انسان شاکی، اکثر اوقات بر نواقص و کاستی ها چشم می گشاید و از دیگران گله می کند و شکایت کردن از عَمرو  و زید و دیگران را مقصّر دانستن، بدل به بخشی از هویت او شده است. تو گویی که خاطر پاشان و پریشانش، جز با تخفیف کردن و طعن زدن در دیگران و از ایشان به بدی یاد کردن و عالم و آدم را در وضعیت کنونیِ خود مقصر دانستن، روزگارش نمی گذرد.

 

چنین افرادی، برخورداریهای خود را نمی بینند و اندک شمرده، آنرا به چیزی نمی انگارند و معتقدند خدا و فلک و طبیعت در حق شان جفا کرده و قدرشان دانسته نشده؛ از اینرو در مجموع تلخکام اند و خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، اطرافیان و نزدیکان را هم تلخ می کنند؛ که «افسرده دل افسرده کند انجمنی را».

 

دیروز از شنیدن خبر سکتۀ مغزی و بستری شدن استاد محترم داریوش شایگان در بیمارستان، عمیقاً متاثر شدم. روزگاری که ایران بودم، توفیق حشر و نشر با ایشان را داشتم و به اتفاق دوست عزیزم منصور هاشمی، به تفاریق در منزل شخصی که با هنرمندی تمام آراسته شده، خدمتشان می رسیدم. سه سال قبل، همزمان با هشتاد سالگی دکتر شایگان، دورۀ «شایگان شناسی» را در «بنیاد سهروردی» در شهر  تورنتو برگزار کردم و تفصیلاً به بازخوانی آثارِ این متفکر برجستۀ معاصر پرداختم. افزون بر لقمه های بسیاری که از خوان گستردۀ معرفتِ شایگان در سالیان متمادی برگفته و بهره های وافری که برده ام، از مشی و مرام و سلوک او نیز آموخته ام. شایگان، انسانی شاکر است که طمانینه را چشیده، با خود به صلح درونی رسیده و با خواندن و اندیشیدن و قلم زدن، شکوفایی را در عمق جان تجربه کرده و هم نورد افقهای دور گشته است.

 

در این نشست و برخاست ها، به رغم طرحِ ملاحظات انتقادی عالمانه و منصفانه، هیچگاه ندیدم در کسی طعن بزند و از سر تخفیف دربارۀ او قضاوت کند. همیشه نکاتِ قوت افراد را هم می بیند و یا به تعبیر دقیقتر می کوشد نقطۀ قوت فرد را بیاید و بازگو کند.

 

خاطرم هست یکبار در منزل ایشان که چند نفر دیگر هم حضور داشتند، سخن از یکی از اهالی روشنفکری به میان آمد، عموم حاضران ملاحظات انتقادی خود را طرح کردند، شایگان در آن دقایق سکوت کرده بود؛ پس از اتمام سخنان حاضران گفت: فلانی آدم خوش عکسی است و عکس هایش در نشریات فتوژنیک است... انسان شاکر، روی پای تر باران به بلندی محبت رفته و ریه را از ابدیت پر و خالی کرده و در به روی بشر و نور و گیاه گشوده ؛ از اینرو تنگ نظر نیست و از شنیدن خبر موفقیت های دیگران خرسند می شود و آنها را می بیند. انسان شاکر، با هستی در سلم و صفاست و با خود از در آشتی در آمده و به رغم همۀ نواقص و ناملایمات، قدر برخورداریها و داشته هایش را می داند و دریاصفت به نزدیکان گوهر می بخشد و به دوران باران...» (منبع)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۱۳۹۶ ، ۰۹:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یک مرجع است؛ یک عالم آگاه دینی. یک فقیه است؛ یک مقتدای محبوب اسلامی. آیت‌الله العظمی سید علی سیستانی. نشسته بر خانه‌یخشتی؛ در زاوی@ی جنوب شرقی حرم حضرت امام علی.

 

 

آیت‌الله العظمی

سید علی سیستانی

 

 

آن مرجع ساده زیست، چون بر مشیء امام علی (ع) زندگی می کند، بر قلوب مؤمنین حضوری محبوبانه دارد. سیستانی بزرگ، چون عالمی خبیر و تیزیبن است، بر کیدهای دشمن حیله ورز آگاه است. نقشه های آنان را می شناسد و هم حوزه و هم دولت و مردم عراق و منطقه را بخوبی هدایت می کند. او بی آن که خدَم و حشَم و گارد و هزینه های میلیاردی حفظ جان، داشته باشد، در همان خانۀ خشت خام گِلی، بر عراق و جهان اسلام نفوذی فوق العاده دارد و ذرّه ای هم هوا و جاه و مقام و ریاست و فرمانروایی در او نفوذ ندارد. راستی؛ چه چیزی باعث این نفوذ و محبویت است؟ راستی و درستی و ساده زیستی. درود بر آن مرجع بزرگ شیعیان جهان. جانش برای حفظ کیان اسلام، همیشه جانان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۱:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خراسان ای زمینَت گوهرستان

سرایَت جلوه گاهِ عشق و ایمان

 

طارق خراسانی در ادامه‌ی این شعر دویست و یازده بیتی، به دیار مزینان و استاد محمدتقی شریعتی صاحب تفسیر نوین و فرزندش معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی می‌پردازد، که  ارائه می‌گردد:

 

به گوشم می رسد از باره ی نور

صدای انفجاری در مزینان

گرانقدری که قدرِ خود گران داشت

گرانسنگی که بر ما گشته ارزان

تپد آن آسمانی قلبِ تاریخ

درونِ پیکرِ فریادِ دوران

به ظلم آری نخواهم گفت، آری

سرودِ قلبِ تاریخ است این، هان

شریعت را مزینانی علی داد

رواج دیگری اندیشه بنیان

چو شمعی سوخت تا روشن بماند

به هر عهدی مسیر رهنوردان

به مانند پدر کو را ز حق باد

نثار روح والا رَوح و ریحان

تمام عمر خود روشنگری کرد

که ایمانش مسلم بود و ایقان

دگر مانند او مادر نزاید

کجا مانند او می بینی الان؟

 
عکس بالا: مجسمه‌ی زنه‌یاد دکتر شریعتی در ورودی مزینان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

سخنرانی مصطفی ملکیان، در نشست نقد و بررسی کتاب «سیاست شادکامی» اثر «درک باک» در دی‌‌ماه ۱۳۹۶: «برای خروج از وضعیت نامطلوبی که موجود است یا وضعیت مطلوبی که ناموجود است، چه کار می توانیم بکنیم؟ ممکن است فردی چیزی را بخواهد که در زندگی ندارد، یا چیزی را در زندگی داشته باشد که نخواهد آن را داشته باشد. در این حالت خواسته‌های فرد برآورده نشده است. چون یا چیزی را می خواهد که در زندگی ندارد و یا چیزی را که اصلا نمی خواهد اتفاقاً در زندگی خود دارد. در این حالت، فرد مطلوبی دارد که مفقود است و نامطلوبی دارد که موجود است. طبق تفسیر کامروایی به معنای خوش بودن، فرد در این وضعیت خوش نیست. برای خروج از این وضعیت، دو راه وجود دارد: یک: تغییر دنیای بیرون (برای انطباق با خواسته هایمان) دو : تغییر خواسته ها (برای انطباق با دنیای بیرون) یا به زبان قدما، وقتی امور بر وفق مراد نیست، یا امور را بر وفق مراد کنیم یا مراد را بر وفق امور کنیم.

 

برای مثال فرض کنید که کسی در اینجا نشسته است که حضور او برای من مطلوب نیست. طبق آنچه بیان شد دوراه وجود دارد: یا به او می گویم که از اتاق بیرون برود (امور را بر وفق مراد کردن)، و یا اینکه به خودم بگویم که چرا من از حضور این فرد در اینجا رنج می برم؟ و در ادامه دخل و تصرف هایی در خود انجام بدهم که آن فرد از جای خود تکان نخورد و بیرون نرود، ولی من از حضور او لذت ببرم (مراد را بر وفق امور کردن). راه دوم، راه پیشنهادی رواقیان است. آنها می گفتند که وقتی امور بر وفق مرادتان نیست، مرادتان را بر وفق امور کنید. یعنی تغییراتی را در خود ایجاد کنید که نه تنها این وضع برای شما تحمل پذیر شود، بلکه راغب به این وضع هم باشید.

 

وقتی وضعیتی برای انسان مطلوب نیست، او در ابتدا آن وضعیت را تحمل می کند، بعد تسلیم آن می شود، در ادامه به آن رضایت می دهد و در نهایت نسبت به آن راغب می شود.  هر دو طریق، راه هایی برای کامروایی با تفسیر خوشی (برآورده کردن خواسته ها) است. درِک باک (Derek Bok)، هم مشرب رواقیان نیست. او می گوید که باید بیرون خود را عوض کنیم تا کامروایی (خوشی) حاصل شود. فلذا او سیاست شادکامی یا سیاست خوشی را در پیش می گیرد. این تغییر بیرون، به دست گروه‌های مختلفی صورت می گیرد که یکی از این گروه‌ها، همان دولتمردان و رجال سیاسی و مجریان عالم سیاست است. البته فقط این دسته از افراد مسوول تغییر جهان بیرون برای خوش بودن نیستند، اما در این کتاب، فقط به این دسته افراد پرداخته شده است. برای مثال، بخشی از این تغییر جهان بیرون توسط معلمین و پدرها و مادرها صورت می گیرد.» (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. اوائل دی امسال ( ۱۳۹۶ )، به مدت چندروز در مشهد مقدس بودم. معمولاً هر بار، عینِ همۀ دفعات مسافرتم به آن مکان شریف، همۀ صحن های حرم رضوی را به قصد تبرّک و دیدار می گردم. در یکی از همان روزها چشمم به ستون های صحن کوثر حرم امام رضا علیه السلام افتاده بود، دیدم عکسی از مرجع بزرگ شیعیان جهان آیت الله العظمی سید علی سیستانی نصب است. تعجّب کردم. چون دست اندرکاران حرم رضوی سابقه نداشته است از این مرجع عالقیدر، عکسی، متنی یا سخنی نشر دهند. با کنجکاوی پیش رفتم که ببینم موضوع چیست؟ دیدم سخنی بسیارمهم و تکان دهنده از این فقیه آگاه، مرجع روشن ضمیر، عالم ساده زیست و شخصیت متنفّذ جهان اسلام، منعکس شده است. با گوشی همراهم، عکسی انداختم که اینک این پست بر مبنای همان عکس و سخن، شکل گرفته است. امید است مفید، نافع، درس عبرت و پند افتَد.

 

 

عکاس: دامنه. از روی ستون صحن کوثر
حرم امام رضا (ع) هفت  دی ۱۳۹۶
 

برخی از کلیدواژه های این سخن حکیمانۀ آیت الله العظمی سید علی سیستانی این گونه است: دین همان محبّت. تعجّب از تفرقه. دفاع شیعیان از حقوق اجتماعی و سیاسی سُنّی حتی قبل از حقوق خود. گفتمان شیعه دعوت به وحدت. نگویید برادرانِ اهل سنت؛ بگویید جانِ ما اهل سنت. حال مقایسه کنید دیدگاه مترقی و حکیمانۀ این مرجع محبوب را با دیدگاه های شاذّ و اختلاف افکنِ برخی از مقدس مآب های به دور از حکمت و مصلحت و حقیقت، که تمام مأموریت شان دویّت آفرینی میان مسلمانان و فِرَق دینی ست و دست گذاشتن روی رویدادهای خاص و آب و تاب دادن به استثناء های دین به جای نشر قواعد و مبانی و اشتراکات. خدا، آقای سیستانی را تندرستی و بقای عمر دهاد تا عِماد جهان اسلام برقرار و استوارتر بماند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۱۳۹۶ ، ۱۳:۳۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. بلاخره دیکتاتور خودکامه‌ی نیجریه، تسلیم حقیقت شد و شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه پس از دو سال حصر در میان خبرنگاران حاضر شد. و چشمان ما به جمال و هیبت مقاوم و مظلوم این روحانی آگاه و شجاع روشن شد. نیروهای امنیتی نیجریه سرانجام اجازه دادند این شیخ مبارز و تسلیم ناپذیر، در جمع خبرنگاران حاضر شود و به سؤالات آنان پاسخ دهد.
 
 

 

زکزاکی گرچه چشم چپ خود را «بر اثر حمله نظامیان در دو سال قبل از دست داده‌ است و چشم راستشان نیز با مشکل مواجه است» منبع، اما مهم آن است او با حق‌گرایی و تبَعیت از فرهنگ عاشورا، راه دشوار آزادی را می‌پیماید و با الگوپذیری از رهبر آزادگان جهان امام حسین علیه السلام، زندگی ننگین ذلّت‌پذیری را هرگز نپذیرفته و به مقاومت و حق‌پویی ادامه می‌دهد و قلب یک ملت را فتح کرده است. درود به او و همه‌ی ظلم‌ستیزان جهان.
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۱۳۹۶ ، ۱۸:۵۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

آیت‌الله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاش‌های امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه می‌زدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد می‌کرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...


 

حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدی‌تری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، به‌شدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را به‌رغم علاقه‌ای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)


 
 
جواب دامنه

 
یک: من با آن که نسبت به این قطعۀ غامض تاریخ ایران پیش داوری نمی کنم، اما قبلاً در این پست «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» (اینجا)، تا حدّی نکته هایی گفته ام. اینک با مشاهدۀ مصاحبۀ بسیارمفصّل آقای آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه سابق قم با ماهنامۀ پاسدار اسلام، چند نکته ای بازگو می کنم. امید است موجب روشن تر شدنِ قضیه عزل شود.
 
دو: آقای آیت‌الله ابراهیم امینی عضو همان خبرگانی بود که رأی به رهبر آینده بودنِ آیت الله العظمی حسینعلی منتظری داد که اصطلاحاً از آن به عنوان «قائم مقام رهبری» یاد می شد. از ایشان می پرسم چگونه ممکن است بدون در نظر گرفتن رأی خبرگان ملت، رهبرِ آیندۀ منتخبِ خبرگان رهبری را فوری بدون تشریفات قانونی عزل کرد؟ پس آن همه رأی قریب به اتفاق نمایندگان ملت در مجلس خبرگان رهبری به مرحوم آقای منتظری چه می شود؟
 
 

 
سه: آقای آیت‌الله امینی بگویند مگر نصب و عزل رهبری بر عهدۀ مجلس خبرگان نبوده است؟ پس چرا خبرگان از آراء و نصب خود که جنبۀ مشروعیت سیاسی داشت، دفاع نکرد؟ و ان قُلتی نیاورد؟ به نظر شما مگر خبرگان ناظر و مُشرف و ناصب رهبری نیست؟ پس چرا عزلِ منتظری که حقِ قانونی آن مجلس بود _بر فرض اگر حق ایشان، عزل بود_ در آن مجلس صورت نگرفت و به رأی گذاشته نشد؟ امر بیّن این که، پس از جنگ همه قرار گذاشته بودند در چارچوب قانون باشند و به قانون بازگردند.
 
چهار: اگر من جای مصاحبه گران مجلۀ پاسدار اسلام بودم، از آقای امینی پرسش های مهمتری می پرسیدم. از جمله پرسش می کردم آیا رهبر مستقر نظام، حق دارد رهبرِ مستودع (بخوانید قائم مقام رهبری) را بنا به تصمیم فردی اش، برکنار و عزل کند؟ آقای امینی چرا در مصاحبۀ خود جملۀ «به‌شدت آزُرده خاطر بودند» را به امام نسبت داد و در این قضیۀ سرنوشت ساز ملت و حتی اُمت، چنین نسبتی را بکار برده است؟
 
پنج: نیز می پرسیدم آیا رهبر نظام با وصیت یا سفارشِ شفاهی می تواند رهبر آیندۀ کشور را تعیین کند؟ کما آن که خبرگان در سال 1368 وصایت امام را لحاظ کرد. نیز این را سؤال می کردم که عزل مرحوم منتظری به نوعی «وتو»ی رأی مجلس خبرگان نبود؟ اگر بود، چگونه خبرگان از منصوبِ خود دفاع ننمود؟ آیا خبرگان رهبری که ناظرِ کار رهبر نظام است نیز در این گونه تصمیم ها مثل ملت، باید مطیع رهبر باشد و اطاعت کند و از حریم و حوزۀ کارش صرف نظر نماید؟ مرز اطاعت از رهبری و نظارت بر رهبری چیست؟
 
نکتهٔ پایانی: من البته به لحاظ اندیشۀ سیاسی _فرای از این قضیۀ غامض عزل و مسائل داخلی_ معتقدم هیچ شخصی در اسلام اجازه ندارد برای ملت و برای رهبری آیندۀ ملت، تعیین تکلیف کند و یا وصیتنامۀ سیاسی بنویسد و همگان را به آن دعوت کند. ملت، طبق قرآن و عقل، خود حاکم بر سرنوشت خود است. دیروزییان نمی توانند برای فرداییان، حکم و وصیت کنند و سرنوشت ملتی را از پیش سفارش کنند. امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به شاه و نظام طاغوت تشر انقلابی زده بودند، شاه به چه حقی برای نسل آینده، تعیین تکلیف می کند. یعنی هر نسلی خود برای خود رفراندوم می کند. والسّلام.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۹:۵۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. خبر این بود: «یک مسؤول عالی‌رتبه در حزب الله لبنان اخیراً پیامی را از سید حسن نصرالله به سعد حریری [نخست وزیر مستعفی لبنان] منتقل کرده که نصرالله در این پیام تأکید کرده که از سعد حریری چه ظالم باشد و چه مظلوم حمایت می‌کند.» (منبع)

 

خواستم بگویم به نظر من این سخن سید حسن نصرالله _رهبر حزب الله لبنان_ یعنی قیدِ «چه ظالم» نادرست است و با نصّ و روایات معصومین (ع) نمی خواند. ما همواره سفارش شدیم: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً. (نهج البلاغه. از نامه‌ی چهل و هفت) یعنی پیوسته دشمنِ ظالم و یاورِ مظلوم باشید. بنابراین، بی آن که کاری به فضای متعارض لبنان داشته باشم، این بخش از سخن حجت الاسلام سید حسن نصرالله خطاب به سعد حریری، اساساً اشتباه است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۶:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: توضیح دامنه. این متن، گفت‌وگویی ست میان سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی. مستند قائم‌مقام به زندگی فقیه عالیقدر،مرجع تقلید شیعیان جهان مرحوم آیت‌ الله العظمی حسینعلی منتظری می پردازد. تهیه‌کننده اش مهدی صفارهرندی ست و کارگردانش سیدعلی صدری‌نیا. عمادالدین باقی -که از نزدیکان و علاقمندان به مرحوم منتظری بوده و هست- نیز در این مستند سخن گفته است. مستندی که می خواست، منحصر به فرد باشد، ولی هنوز کسی نمی تواند مرحوم منتظری را بدرستی بشناساند زیرا درک و بیان واقعیت ها و قضاوت ها در این باره بسیار حُرّیت و انصاف و از همه مهمتر آزاداندیشی و حق گرایی می خواهد. عکسهای منتخب این پست، از دامنه است.

 

آیات عظام مرحوم منتظری

مرحوم موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی


متن روایت عمادالدین باقی: ... یکی از مسائلی که باعث شد آیت‌الله منتظری به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت. نکته دیگر اینکه ایشان در محافل حوزوی از لحاظ صداقت و از این نظر که جاه‌طلب نبود بسیار شناخته‌شده است. مثلا در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام می‌رفتند، بعضی از مخالفین می‌گفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان می‌روید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته می‌شد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچ‌کس ایشان را به عنوان استاد فقه نمی‌شناخت. آقای منتظری دنبال این نبود که برای خودش جایگاهی را تدارک ببیند و نوعا آدمی بود که اگر به این می‌رسید که کسی افضل است، دنبال او می‌رفت. اصلا دلیل اینکه ایشان و آقای مطهری به درس امام می‌رفتند، همین بود. درست است به شاگرد امام معروف شده‌اند و خود ایشان هم از خودش به عنوان شاگرد امام یاد می‌کند، ولی واقعیت این است که ایشان بیشتر شاگرد آیت‌الله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۵۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: چرا بسیاری مواقع نمی‌توانیم دیگران را دوست داشته باشیم؟ اینکه ما نمی‌توانیم آدم‌ها را دوست بداریم به دلیل این است که به «آشکاری حقیقت» قائل هستیم و می‌گوییم که حقیقت بسیار آشکار است و آن حقیقتِ آشکار هم پیش ماست و هرکس که به این حقیقتِ آشکاری که پیش ماست، معتقد نیست این مقابل حکم عقل است! خب، آدم با افراد دیگر‌ نمی‌تواند دوستی کند، رابطه داشته باشد؛ اما اگر کسی بگوید آشکارگی حقیقت یک چیز غلطی است و حقیقت آنقدر آشکار نیست و این معنایش این است که هم من در تاریکی‌ها درحال قدم‌زدن هستم و هم رفیقم که مخالف من است در تاریکی قدم می‌زند. اینکه مولانا می‌گوید:

 

ما که کورانه عصاها می‌زنیم

لاجرم قندیل‌ها را بشکنیم

(مثنوی معنوی، دفتر دوم)

 

یعنی، همه‌ی ما داریم قندیل می‌شکنیم. نگویید که ما قندیل نمی‌شکنیم و هر قندیلی را که در عالم است، بقیه شکسته‌اند؛ نه آقا، همه‌ی ما در تاریکی عصا می‌زنیم.

 

مصطفی ملکیان

 

من بارها و بارها گفته‌ام که علت اینکه عده‌ای قدرت تحمل و دوست‌داشتن مردم را ندارند، نه بدان علت است که بدذات‌اند؛ بلکه چون یک ایده‌ی غلطی دارند، آن ایده‌ی غلط این است که: حق، واضح است و هرکسی را که مخالف با این باشد، نمی‌توان دوست داشت. برای همین همیشه طلبکارانه، همیشه از موضع بالا، همیشه با خشونت و همیشه با بگیر و ببند و زدن و بردن، رفتار می‌کند. ولی اگر گفتند که آقا، عالم تفسیرهای عدیده برمی‌دارد. عالم همچون نسخه‌ای است که به تعبیر امیرالمؤمنین «حمّال ذووجوه» است، یک تفسیر را ما داریم، یک تفسیر را بودایی‌ها دارند، یک تفسیر را وهابی‌ها دارند، یک تفسیر را سنی‌ها دارند و... اگر چنین گفتید، می‌توان با همه یک زندگی با مدارا و با شفقت و با عشق و محبت داشت. باور کنید اگر شما معتقد باشید که حق پیش شماست، نمی‌توانید اکثر انسان‌ها را دوست داشته باشید و این توان را از خودتان می‌گیرید. اما اگر بگویید که همه‌ی ما آدم‌هایی هستیم که در تاریکی قدم می‌زنیم، گاهی به حق می‌رسیم، گاهی به حق نمی‌رسیم، بعضی جاها درست می‌رویم و بعضی جاها درست نمی‌رویم و به کسی تنه می‌زنیم، آن وقت همه می‌توانیم به همدیگر محبت و شفقت داشته باشیم. من واقعاً و جداً اعتقادم بر این است که اکثر خشونت‌های موجود به خاطر یک تز غلط است و آن این است که حق، واضحِ واضح است و همانی است که ما داریم، پس هرکسی که با این مخالفت کرد، محارب حکم عقل است و نمی‌توان با او آشتی کرد. چون با یک چیز واضح مخالفت می‌کند. منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

دربار‌ی آیت الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی. متنی از سعید حجاریان: ...آقای موسوی اردبیلی پس از رحلت امام علیرغم اینکه رهبری از وی خواست پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را بپذیرد، این درخواست را نپذیرفت و در پاسخ به این پرسش که «چرا وقتی امام به شما چنین حکمی داد پذیرفتی اما اکنون از پذیرفتن همان پست ابا داری؟» پاسخ داد:‌ «من از امام می‌ترسیدم اما چنین حسی را نسبت به سایرین نداشته و ندارم». بنابراین پیشنهاد را نپذیرفت و به قم رفت و آنجا به تدریس در حوزه و تقویت و توسعه دانشگاه نوپای مفید مشغول شد تا اینکه سکته ناقصی کرد.

 

 

پس از آن عارضه من و جمعی از دوستان به عیادت ‌ایشان رفتیم. وی با همان روحیه بشاش و در جواب احوال‌پرسی‌مان، پاسخ داد: «چپ رفت» او اشاره به آسیب‌دیدگی سمت چپ بدن‌اش داشت ولی ضمناً می‌خواست بگوید که دوره چپ‌ها به سرآمده است. ایشان در اواخر عمر کاملاً مواضع اصلاح‌طلبانه داشت و همگی را به آرامش دعوت می‌کرد. آن مرحوم در بازداشت‌های سال 88 نیز حامی حقوق بازداشت‌‌شدگان بود و صدای تظلم‌خواهی خانواده آنان را می‌شنید و برای حل مسأله حصر نیز یک بار با یکی از مقامات عالیرتبه صحبتی داشت که البته ناموفق بود...

 

دامنه: آن مرحوم در بحران هشتاد و هشت به اقدام آزادیخواهانه اش بخوبی عمل کردند، با آن که مرجع تقلید بودند، ولی پا پیش گذاشتند گویا تا تهران رفتند و دیدار هم کرد، برای حل مسأله حصر و تظلم خواهی ها، ولی حاصلی نداشت. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم دو خطبۀ نمازجمعه اواخر تیرماه ۸۸ را به برون رفتِ از بحران ۸۸ اختصاص داده بود، ولی نه فقط مسموع واقع نشد، بلکه تا آخر عمر از نمازجمعه خلع شد و به جایش حجت‌ الاسلام شیخ کاظم صدیقی -یکی از وُعّاظ تهران- امام جمعه شد. بگذرم.

 

متن نقلی: «آیت‌الله عبدالکریم موسوی اردبیلی که خدایش رحمت کناد، خدمات زیادی به انقلاب و کشور کرد. آن مرحوم تا آنجا که او را شناختم، مردی آگاه و قطعاً مجتهدی مسلّم بود. مسجد امیرالمومنین(ع) واقع در خیابان نصرت نزدیک‌ترین مسجد به دانشگاه تهران به‌شمار می‌آمد که آقای موسوی اردبیلی تا پیش از پیروزی انقلاب امام جماعت آنجا بود و هر زمان دانشجویان مراسمی داشتند که امکان برگزاری‌اش در داخل مسجد دانشگاه فراهم نبود وی با آغوشی باز پذیرای آن‌ها بود و مسجد و امکاناتش را در اختیار دانشجویان می‌گذاشت. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۷:۳۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را با درد می نویسم نه فقط با قلم. اسکار گرونینگ حسابدار سابق آشویتس _اردوگاه آلمان نازی در شصت کیلومتری جنوب غرب کراکوف لهستان_ در سن ۹۶ سالگی در دادگاهی در آلمان به چهار سال !!! زندان محکوم شد. جرم او همدستی در قتل سیصد هزار نفر در آشویتس (= Auschwitz) است. او در زمان ارتکاب جرائمش جزوِ افسران و حسابداران وحشی آشویتس. در اعترافاتش گفته است قربانیان را به عنوان جاسوس در اختیار آشویتس قرار می داد. (منبع)

 

 

نمای ورودی آشویتس

لهستان

 

 

خواستم دو نکته بگویم و بروم؛ زیرا این روزها آراء دادگاه ها در جهان و حتی ایران خیلی مُحیرّالعقول و از عجایب روزگاران شده است. یکی این که در مَحکمه ای در تهران (اینجا) سعید مرتضوی به جُرم معاونت در قتل در بازداشتگاه جنایتگاه کهریزک فقط به دو سال !!! حبس محکوم می شود که هنوز به مردم نگفته اند قاتل کیست که او معاون (یا مباشر) او بوده است. دوم این که این اسکار گرونینگ نیز با آن که در قتل سیصد هزار نفر در آشویتس همدستی کرده است، فقط به چهار سال !!! زندان محکوم شده است. اینان به نظر شما آیا عجیب به نظر نمی رسد!؟ با آن که بارها قرآن را حداقل به قرائت نه به عمل! خوانده ایم، باز نیز لازم می دانم یادآوری کنم در قرآن کریم کشتن یک انسان بی گناه مانند کشتن همۀ انسان هاست:

 

مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الاَرْضِ لَمُسرِفُونَ. (آیۀ سی و دو سورۀ مائده)

 

یعنی: «به همین جهت بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکُشد چنان است که گوئى همه انسانها را کُشته و هر کس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است که گوئى همه مردم را زنده کرده است، و رسولان ما با دلایل روشن به سوى بنى اسرائیل آمدند، اما بسیارى از آنها، تعدّى و اسراف، در روى زمین کردند.» شرح و تفسیر این آیه برای اهل فضل در نسیم معرفت: اینجا.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۱۳۹۶ ، ۲۰:۴۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. محضر آیت الله محمدتقی مصباح یزدی عالِم، سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم سلام علیکم. ضمن آرزوی صحت و سلامتی، چند کلمه ای به صراحت و صمیمیت جهت تنویر افکار عمومی، رساندن سخن به یک عالم دین و اَدای وظیفۀ فردی ام ارائه می کنم: بلاخره پس از سکوت های معنادار (شاید تحفُّظی و مصلحتی) شما دربارۀ محمود احمدی‌نژاد، خبرآنلاین -سایت محمد مهاجری عضو سابق شورای سردبیری روزنامه کیهان و بُریده از محفل کیهان- به‌خوبی توانست از زیرِ زبان شما حرفی بیرون بکشد و جمله ای از شما را وارد عرصۀ سیاست ایران بکند که در کمتر از ۲۴ ساعت به تمام ایران و میان جوان ترین موبایل به دستان، رسیده است، بدین شرح:

 

 

 

«خبرآنلاین: «پرسش: حضرت آیت‌الله مصباح یزدی! خیلی از مردم سؤال می‌کنند که آیت‌الله مصباح یزدی که معرف احمدی‎نژاد به جامعه ایران بود و از او طرفداری می‌کرد، امروز چه نظری راجع به اعمال و رفتار او دارد؟» پاسخ: اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی. پرسش: «بالاخره مردم از شخص شما به عنوان یکی از حامیان اصلی روی کار آمدن آقای احمدی‎نژاد و مطرح‌شدن او سؤال دارند.» پاسخ: ما هر کسی را تا مادامی که در مسیر اسلام کار می‎کند، حمایت می‎کنیم، طرفداری‎اش می‌کنیم، هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا می‎شویم.» پرسش: یعنی تحرکات اخیر او را تأیید نمی‌کنید؟ پاسخ: «نه، اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد را تأیید نمی‎کنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم.» منبع

 

 

با این مختصر درزِ موضع جدید شما، خواستم چند نکته ای بگویم و ردّ شوم. یعنی فقط می خواهم همین چند جملۀ تان را تحلیل محتوا کنم و به حمایت های فراوان گذشته شما دربارۀ این فرد -و به تعبیر من حلقه‌ی منهاییون- کاری نداشته باشم؛ گرچه جامعه و تاریخ بخوبی می داند شما گفته بودید «اطاعت از احمدی نژاد، اطاعت از خداست» (منبع) و دوست و پیرو سرسخت شما حجت‌الاسلام شیخ کاظم صدیقی -که از تیر ۸۸ به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی امام جمعه تهران شده است- در خرداد ۸۸ گفته بود رأی به محمود احمدی‌نژاد «همانند جهاد در راه خدا»ست. (منبع) و سایر همفکران شما که در این (منبع) سخنان شان جمع آوری شده است.

 

یک: اول به مصاحبه گر گفته اید «اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی» یعنی باز هم نمی خواستید به عنوان یک عالِم دینی، انحراف را برملا کنید، در حالی که شما بارها و بارها در هر نوع جلسه ای و با هر نوع صبغه ای، با اشتیاق و اشتهاء به دلیل اشتهار، علیۀ جناح چپ به کنایه و یا تصریح سخن رانده اید. بنابراین دلیل شما، برای پاسخ نگفتن، قانع کننده نبود. و به نظرم همین تعلیل (البته نمی‌گویم تعلُّل)، مهمترین جای مصاحبۀ اخیر شماست.

 

دو: در پرسش دوم بازهم جمله ای ویژه گفته اید: «ما هر کسی... هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا می‎شویم». با این پاسخِ شما، به یقین بخشی از جامعه و از جمله من از شما می پرسد این «هر وقت» کی بوده است؟ به یقین دیروز و چندروزپیش نبوده است، پس چرا علناً راهِ و مواضع خود را به مردم نگفته اید و انحراف وی را گوشزد ننموده اید؟ آیا احساس مسئولیت نکرده بودید؟ شما؛ که از همان دهۀ شصت، دأب تان مبارزه با انحرافات بوده است. چون همیشه خود را صراط حق می دانسته اید و سایرین را ناحق و گمراه و حتی ضالّه. همین سکوتهای خاص! موجب شده، مردم میان دو مسألۀ حق گویی های «لل‍ّه» و تسویه حساب کردن های «لدّنیا» از سوی برخی ها دربمانند و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را آلوده و شخصی شده بپندارند.

 

سه: در انتها هم گفته اید «اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد را تأیید نمی‎کنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم». خواستم بپرسم اگر «اعمال و رفتار امروز احمدی‎نژاد» که سال ۸۸ از نظر آیت الله شیخ احمد جنتی «نمادی از انقلاب اسلامی» بوده است (منبع) به گونه ای شده است که «اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بین»ی، پس چرا به عنوان یک عالِم سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم و و ریاست مؤسسۀ آموزشی پژوهشی مصباح -که پرورش‌دهنده و صادرکننده‌یکادرِ روحانی نهادهای نظام است- احساس تکلیف نکرده اید نسبت به انتصاب وی در دورۀ جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام نظری بدهید؟ زیرا عضویت قبلی وی ناشی از شأن حقوقی و خودبخودی و قانونی بوده است نه گزینش و نصب. آیا فرد منحرف، می تواند در نظام اسلامی حکمِ نصب هم داشته باشد؟

 

چهار: آیا فردی که به قول صائب شما «اعمال و رفتار امروزش» نمی تواند تأیید گردد، اساساً می تواند اهلِ تشخیص مصلحت کشور و نظام باشد؟ شما که بلاخره شجاعانه پذیرفته اید «اکنون یک حالت انحرافی در او» وجود دارد، پس چرا دربارۀ حضورش در یکی از مهمترین بخش های نظام که سیاست های کلان کشور را مصلحتاً و بر حسب مقتضیات زمان و مکان می سنجد و مشخص می کند، اعلام نظر نمی کنید؟

 

آیا مگر عُلمای شیعه در طول تاریخ پُربارشان، از استقلال خود در برابر دولت ها (=هر دولتی و هر قدرتی) حفاظت نکرده اند؟ پس چرا شما و حوزۀ قم نسبت به انحراف بیّن این فرد و آن باند، ساکت هستید؟ چرا آنچه زیر منبرها طی سال ها و بارها دربارۀ نصیحت به ائمۀ مسلمین شنیده ایم، جنبۀ عملی به خود نمی‌گیرد؟ گویا این روایت ها اساساً وجود نداشته است! آن هم نصیحت نه از سوی آحاد ملت که گفته شود متخصص امر نیسیتد و دخالت بیجا در امر نکنند، بلکه که از جانب خُبره ها و متفقّهین اجتهاد و دیانت که تذکراتشان در طی تاریخ تشیُّع، رسمی مألوف و روالی مرسوم بوده است.

 

 

...

تنفیذ حسن روحانی

مرداد نود و شش. بیت رهبری

 

پنج: محمود احمدی‌نژاد -که پیروان شما وی را «مرد هزارۀ سوم» توصیف می کردند- کارش به جایی رسیده است که دیگر حتی حاضر نیست کنار نُماد جدید جناح راست و تولیت حرم امام رضا (ع) -که از دید جامعه‌ی ایران باشرافت ترین شغل است- بنشیند. و دیده بودیم که چگونه جایش را در مراسم تنفیذ حجت الاسلام حسن روحانی در مرداد ۱۳۹۶ در حسینیۀ بیت رهبری، با حالت کودکانه و لجوجانه تغییر داده بود (دو عکس بالا) و آن چند لحظه هم که مجبور بود، کنار حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی بنشیند، چه چهرۀ درهم و برهم و اخمی به خود داده بود تا القائی به مردم کرده باشد که بله من، چنینم و آنان، چنان.

 

یاد آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی -پدرخانم حجت الاسلام رئیسی و امام جمعه مشهد مقدس- افتادم که روزگاری، حامی سرسخت محمود احمدی‌نژاد بود و چندی پیش گفته بود «هرباری که به حرم امام رضا (ع) مشرّف می‌شود رئیس دولت‌های نهم و دهم را نفرین می‌کند.» (منبع)

 

دکتر عبدالکریم سروش و آیت الله مصباح یزدی

در برابر احسان طبری تئوریسین حزب توده

و فرخ نگهدار رهبر فدائیان خلق (اکثریت)

(مناظره تلویزیونی سال شصت)

 

شش:من و مانند من، شما را از همان ابتدای انقلاب دنبال می کردیم که چه می گویید و چه می کنید و چه می نویسید. از مناظره ها با کمونیست ها گرفته (عکس بالا) تا مخالفت ها و شدت هایت علیۀ معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی. از رفاقت با دکتر سروش گرفته تا ردّ قرائت های دینی و قبض و بسط تئوریک شریعت. از مبارزۀ در دهه پنجاه و مسائلی دربارۀ نهضت امام خمینی گرفته تا تشکیل جبهه تندروی پایداری. از پیش خطبه های پرمسألۀ نمازجمعه های متوالی و سریالی تهران گرفته تا سخنرانی های ثابت میان دیدارکنندگان کلاس های اجباری دوره عقیدتی سیاسی و تعالی برخی نهادها. از مخالفت ها با مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی گرفته تا انواع سخنرانی های شما در مشهد و قم و میان خواص و عوام. همه و همه اینها را با اختیار دنبال می کنیم که با تعجب دیدیم:

 

آیت اللهی که پیرامون همه چیز حرف می زند، دربارۀ یک موضوع مهمتر خیلی ساکت مانده است، آن هم باندِ محمود احمدی نژاد که استخوان در گلوی جناح راست شده است که همۀ نظام را برای وی هزینه کرده بود. تا این گفته اید: «اکنون یک حالت انحرافی در او می‎بینم» حالا منتظر می مانیم که بگویید انحرافش چیست؟ از چه چیزی منحرف شده است؟ مترصّدیم انحراف توسط شما تبیین شود، همانطوری که بسیاری از مسائل را در طول انقلاب در تربیون های بیت المال از منظر خویش تببین نموده اید. حال نیز توقُّع داریم به تلویزیون بروید و رُک انحراف را برای فضای کِدر کشور روشن نمایید.

 

هفت: آخرین نکته من این است، شما به عنوان فردی پیشرو و پیشوا و تئوریسین جناح راست بسیاردیر متوجۀ انحراف محمود احمدی‌نژاد شده اید. دیگر همۀ بقّال های کوچه پس کوچه ها و نقّال های قهوه خانه ها هم می دانند او منحرف است. همیشه از یک عالم دینی انتظار می رود جلوتر از جامعه، انحرافات را استشمام کند و ملت را روشن کند و عواقب سوء را از سر ملت و دین و اخلاق و انسان کم کند.

 

پس باید قاطعانه گفت بصیرت واقعی را مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی داشت که در آن نامۀ «بی سلام» به رهبری، وی را «بنزینِ» روی آتش خوانده بود؛ همان کسی که پیروانِ شما و افراطی های جناح راست وی را «اکبرِ فتنه» و «فتنۀ اکبر» می خواندند. گرچه من هم منتقد هاشمی رفسنجانی بودم ولی وقتی به ملت پیوست و کمی حق را گفت، از رویکردش خرسند شده بودم که نمی دانم چرا آن گونه زود درگذشت. و نیز حق گویانه باید گفت تیزهوش و بصیرِ واقعی همان مهندس میرحسین موسوی بود که در آن مناظرۀ سال هشتاد و هشت (خوانده شود شوی ضرغامی در صداسیمای میلی!) صادقانه و دلسوزانه به ملت بدین مضمون گفت: این مرد -محمود احمدی نژاد- علناً چشم در چشم ملت دروغ می زند.

 

بگذرم و آخرین دعایم در حق شما این است که خدا شما را برای روشن شدن و روشن کردن بیشتر نگه دارد. سخنم را به قول حکیم حوزه آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی (اینجا) پیوند می‌زنم و بسنده می کنم که خیلی آن را پسندیدم: «از آه در جهاد اکبر، کاری ساخته است که از آهن در جهاد اصغر ساخته نیست.»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در بارۀ آیة الله العظمی سیستانی. نیروهای الحَشد الشعبی (=بسیج مردمی عراق) دلسپرده و فرمانبَر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی اند. عکس آن مرجع دانشمند روشن ضمیر، فقیه آگاه و دلسوز جامعۀ مسلمین بر سینۀ یک رزمندۀ حشد الشعبی عراقی در تلعفر عراق، علامت روشنی برای این اقتداء و پیروی آگاهانه است. آقای سیستانی شخصیت بزرگ و کم نظیری ست که جهان شیعه به وجودشان افتخار می کند که چنین انسان والایی، مرجعیت شیعه را بدرستی پاسبانی می کند و نمی گذارد خدشه ای بر آن وارد گردد. با آرزوی سلامتی و بقای عمر پربرکت برای آن مرجع شجاع عالیقدر و توفیق بیشتر برای رزمندگان غیور جهان اسلام و همۀ آزادگان و مبارزان برحق جهان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۰۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی