دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهره ها» ثبت شده است

خداپرست خداترس خدادوست

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در قواره‌ی فکری و عملی شهید حاج قاسم سلیمانی کمتر کسی دیده‌ام که به اندازه‌ی این پارسایِ خداپرستِ خداترسِ خدادوست، محبوب و اندیشمند بوده باشد. سلام سلیمانی! ای که به هر ایرانی مهر می‌ورزیدی و آنان را عزتمند و دارای کرامت و حرمت می‌خواستی. دلتنگم حاج قاسم که مکتبِ نظری خودت را همآره در مکتب عملی معنا می‌کرده‌ی. مرام تو را بر سر و مکتب تو را بر قلب می‌گذاریم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بزرگ‌مردی که «سقراط خراسان» نامیده می‌شد سال ۱۲۸۶ خورشیدی در روستای مزینانِ داورزنِ سبزوار چشم به جهان گشود؛ یعنی زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی. علاقه به علم را از پدربزرگش آخوند ملاقربانعلی به ارث برد که شاگرد ملاهادی سبزواری بود. هجرتش از مزینان به مشهد مقدس سرنوشت‌ساز بود و سازنده. زیرا در تراز نخست حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد جای گرفت و در معنویت و دانش سرآمد شد. گویند زیارت روزانه‌ی حرم امام رضا (ع) داشت و پای درس بزرگان روزگارش نشست؛ ملاهاشم قزوینی، ادیب نیشابوری و ... . برای معیشت، «ناچار به تدریس در مدارس آن روزگار مشهد» شد؛ پس؛ سال ۱۳۰۹  در مدارسی مانند شرافت، ابن‌یمین و فردوسی این شهر دست به تدریس ادبیات فارسی و عربی زد. سال ۱۳۱۴ واقعه‌ی خونین مسجد گوهرشاد را -که حاکی از اوج اختناق و سرکوب و دین‌ستیزی بود- به چشم خود دید. و از آن پس جلسات خود را در قالبِ قرائت قرآن شکل داد و همین جلسات قرآن استاد محمدتقی شریعتی از پاییز سال ۱۳۲۰ موجب رونق قرآن‌آموزی شد. ازین‌رو بود که متدینانی از مشهد، کانونی با اسم «کانون نشر حقایق اسلامی» را تأسیس کردند و این پایگاهی شد برای فعالیت و درس تفسیر قرآن ایشان به صورت هفتگی که  ماهرانه و دور از دیدِ رژیم در منازل مختلف مشهد برپا می‌شد. با آن‌که دفتر اصلی کانون در کوچه‌ی مخابرات، واقع در محله‌ی چهارباغ نزدیک حرم بود؛ اما استاد، جلسات را در منازل و مکان‌های مختلف شهر برگزار می‌کرد و هم او بود که برای نخستین‌بار، معارف اسلامی را در قالب «زبان نو و به‌روز در اختیار جوانان» گذاشت. جذابیتی که جوانان دانش‌آموز و سپس دانشجویان دانشگاه مشهد را به این کانون سرازیر کرد و همینان در جریان رویدادهایی مانند نهضت ملی‌شدن صنعت نفت و نهضت اسلامی وارد صحنه شدند. جالب این‌که استاد شریعتی درس تفسیر قرآن را به درس تفسیر نهج‌البلاغه که کتابی غربت در جامعه‌ی مسلمین بود، پیوند زد. و حقا که او در زمره‌ی پیشتازان احیای نهج‌البلاغه قرار گرفت و کانونش دژ عقیدتی در برابر تفکرات الحادی و انکاری. سالیان بعد، او با دعوت استاد شهید مرتضی مطهری در حسینیه‌ی ارشاد تهران دست به سخنرانی بیدارگرانه می‌زد و دست انسان را در دست اسلام می‌گذاشت و سقراط‌وار، بیدارگر بود. سرانجام با عمری پربرکت و با محبوبیت در ۳۱ فروردین سال ۱۳۶۶ چشم از جهان فرو بست و به دیدار فرزندش دکتر علی شریعتی شتافت و در حرم رضوی، صحن آزادی غرفه‌ی ۱۷۱ به خاک سپرده شد که این قطعه که درش به روی مردم مسدود شده، هر بار مکانی برای زیارت بنده و آدم‌های اهل هست. هر چند از کناره‌ی درش.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

...

 

 

...

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حجت‌الاسلام شیخ اسماعیل افشار‌زاده روحانی مبلغی که رمضان امسال -فروردین ۱۴۰۱- به همراه خانواده در روستای قتلیش از توابع بخش گرمخان شهرستان بجنورد حاضر شد. وقتی روحانی -که طبیب روح مردم باید باشد- این‌گونه به قلب جامعه می‌رود لاجرَم در قلب هم می‌مانَد. بارها گفته‌ام طبق آیه‌ی نفر قرآن، طلبه پس ار کسب علم و دانش دینی در حوزه‌ی علمیه، به فرمان خدای باری‌تعالی  باید به دل جامعه برود و روشنگری کند. ماندن این‌همه روحانی در قم و مشهد، حقیقتاً وافی به مقصود نیست. باید پس از مدتی درس‌خواندن و تهذیب نفس به جامعه‌ی ناس برگشت و با اُنس ملت، دین را معرفی و تبلیغ کرد. سلام بر هر روحانی‌یی که میان مردم می‌رود و با مردم می‌مانَد و به مردم هم می‌مانَد. خدا عمر دهاد به جناب شیخ اسماعیل افشار‌زاده و ان‌شاءالله باقی بماند بر همین منهج.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

فیلم صحنه اینجا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی چندی پیش -نمی‌دانم روز بود یا شب- تلاش کرد دستِ آقای حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی را ببوسد. کجا هم نمی‌دانم. به گفته‌ی آقای مهرداد خدیر عصر ایران، توی ضیافت افطاری. خُب، ستوده این بوده جناب رئیسی نگذاشته جناب دعایی دستش را ببوسه. این سید لابد صلاح آن سید ندیده که دست‌بوسیِ قدرت راه بیندازه. اساساً رفتار بوسیدن و لیسیدن دستِ قدرت، از بُن، کار خطایی است. عاطفی و علقه‌ی طرفینی هم اگر بوده باشد، توی خلوت خودتان باید باشد، نه در معرض دیدِ ملت. آقای دعایی کرمانی که رسانه‌ی بیت‌المال روزنامه‌ی اطلاعات از اول انقلاب تا اکنون هنوز هم مطلق در دست اوست! بهتر است حرف ملت را نمایندگی کند، نه این‌که بخواهد بکوشد دستِ آقای رئیسی نوغانی مشهدی را ببوسد به هر سور و ساز و نیّت. که گویا به قول خدیر، «نافرجام» مانده است. آری؛ آقای دعایی! حرفِ ملت بهتر از دستِ قدرت است. بوسه بر فهم ملت و حرف ملت بزنید که هم وفا به انقلاب کرده و هم خود را بر بقای آن فدا. کمی؛ فقط کمی علوی باشیم جناب دعایی. بگذرم.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم آقای سید محمدعلی پنجعلی که در پرسپولیس توپ می‌زد و مدافع ستَبر تیم ملی بود و من همواره از متانت و ادب ذاتی وی به شگفت می‌آمدم و در خاطره‌ی من انسانی خوشنام و خلیق و ارزشی مانده است، دیشب توی چهل‌تیکه در گفت‌وگوی آقای محمدرضا علی‌مردانی با وی، چقدر آرام و متین و گزیده‌گو بود و از ریا و روده‌درازی به‌دور. نمی‌دانم باشگاه و آن مردِ شهیر شهرش «علی‌آقا» بَرو تأثیر، صدور کرده یا خودآگاهی داشته و برنامه‌ی خودسازی معرفتی. هرچه‌هست، خیلی بر دل نشست؛ نشسته بود، باز نیز نشست. کجایش جالب‌تر بود؟ دو جا. این‌جوری می‌نویسم فشرده: وقتی تیم، چین بود او برای خرید به بازار رفت. برای برگشت به اردوی تیم، پولِ کرایه نماند. سرِ خیابان چشم‌به‌راه منتظر ماند. دید از دور گاریِ چوبی می‌آید. نزدیک که شد، دید آقای مهدی فنونی‌زاده و آقای احمدرضا عابدزاده و بقیه پشت گاری‌اند و پیرمرد چینی آنان را به سمت محل اردو می‌برَد به کسبِ کرایه. ایستاد. به طنز و اما به وجهِ جِدّ گفت: شرم نمی‌کنید این پیرمرد شما را حمل می‌کند؟! پیرمرد را فرستاد پشت گاری و فنونی‌زاده را -که به تعبیر محلی ما هَش‌قد بود و رشید و تنومند- کشاند پایین و طنابِ کِشنده‌ی گاری را انداخت گردنش و خودش هم رفت پشت گاری نشست و حالا فنونی‌زاده و دِ بِدو. چقدر اخلاقی. چقدر درس.
 
 
گفتم دو جا جالب‌تر بود و حالا دومی: پایانِ کار حرکت قشنگ این بود که برای حُسنِ انجام کار، یک درخت به اسم آقاسیدِ پنجعلی باید کاشته شود. آن هم چه درختی؛ درختِ اُرس با تنه‌ای مستحکم و بدنه‌ای پایدار که بیش از ۳ هزار سال عمر می‌کند و شوربختانه توسط انسان، این گونه‌ی نادر گیاهی ایرانی به وضع انقراض دچار شده است. چرا باید کاری کند انسان که هر کجا پا نگذاشته، آنجا سالم‌تر مانده. از بس تخریبگر بار آمده. مرحبا به آقاسید محمدعلی پنجعلی. درودِ بی‌عدد داری. منِ غیرفوتبالی هم، وقتی تو، توی زمین بازی ملی بودی، لذت می‌بردم جناب پنجعلی، که نه خط مدافع می‌دانم چیست، و نه خط حمله، و نه حتی ارنج و هافبک! و بازی‌گردان. بی‌علت نبود موقع اعزام به جبهه، بسیجی می‌شدی و به جبهه هم می‌شتافتی سیّدِ خیر و خوبی، آقای پنجعلی که از ثروت‌های انسانی این مرز و بومی، در جبهه هم با بعثی به دفاع برخاسته بودی، ای پنجعلی، ای ایرانی. بگذرم!
جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۴. دامنه
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
گابریل بوریکِ شیلی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. درآمد مطلب: خرسندم شیلی با «گابریل بوریک» اصالتاً کروات و رهبر دانشجویان چپ‌گرا -که برای او همین بس که رژیم جعلی «اسرائیل» را «رژیمی آدمکش» خوانده است- کشورش را برای احیاء گرایش به سوسیالیسم و چپ‌گرایی در برابر نئولیبرالی آمریکای لاتین، به پیش خواهد برد. به تعبیر بهتر خانم «فاطمه قابل رحمت» از نویسندگان حوزه‌ی «پولیتیکال»، تحولات شیلی، اینک «محصول اصلاحات، همگام با قدرت‌گرفتن جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی خشونت‌پرهیز» است و این شیوه می‌تواند برای سایر ملت‌ها نمونه‌ی مناسبی محسوب شود.

 

 

جایی از جهان که به تعبیر خانم دکتر «الهه نوری غلامی‌زاده» در گفتگو با «شورای راهبردی روابط خارجی» «بستر نبرد چپ و راست» تبدیل شده است. به نظر من دوره‌ی فعلی این منطقه که حیاط و حتی حیاتِ! خلوت آمریکا پنداشته می‌شود، مانند آن دوره‌ی گذشته‌ی «موج صورتی» نیست که تقریباً همه‌ی کشورهای آن قاره به چپ‌گرایی مارکسیتسی رسیده بودند؛ بلکه تقابلی از چپ و راست است که این بار شیلی به سمت چپ گرایش پیدا کرده است و شاید چند سال دیگر با دموکراسی‌یی که مردم از طریق تغییر قانون اساسی شیلی موافقت کردند، فصل راست‌گرایی هم آغاز شود مثل هر انتخابات که ممکن است راست یا چپ رأی آورَد. مهم، اینک است که شیلی به دست «گابریل بوریک» افتاده است. در همه‌پرسی تاریخی شیلی در ۲۵ اکتبر (۴ آبان ۱۳۹۹) بیش از ۷۸٪ شیلیایی‌ها، در پی اعتراضاتی گسترده برای مقابله با نابرابری‌های اقتصادی، رأی به بازنویسی قانون اساسی شیلی داده بودند. و سایر تحولات مثبت شیلی، که مجال طرح نیست.

 

نقشه‌ی کشور شیلی. آمریکای جنوبی

 
برآمد مطلب: کافی‌ست ۵۰ سال به گذشته بازگشت؛ سال ۱۹۷۰ است که سناتور سالوادور آلنده پزشک محبوب مارکسیست و عضو حزب سوسیالیست شیلی، اکثریت آرا را در نتخابات به دست آورده بود و دولت آلنده «در ارتقای منافع کارگران، اجرای کامل اصلاحات کشاورزی، بازسازی اقتصاد ملی به بخش‌های سوسیالیستی، ترکیبی و خصوصی» کوشید و در سیاست خارجی‌اش نیز «رویکرد ملی‌گرایانه» گرفت. سخنرانی مشهور دکتر آلنده همانی بود که خواستار «ملی‌شدن مالکیت بیگانه یعنی آمریکا در معادن اصلی مس در شیلی» شد. شبیه قضیه‌ی نفت در عصر مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق. اما ژنرال آگوستو پینوشه در سال ۱۹۷۳ علیه‌ی آلنده کودتای نظامی کرد و شیلی را نه فقط در اختیار آمریکا گذاشت که دربست تحت سلطه‌ی نظریه‌های «میلتون فریدمن» و شاگردانش درآورده بود که به آنان «پسران شیکاگو» می‌گفتند. آنان بودند که برای شیلی نسخه‌های عجیب و غریب اقتصادی می‌پیچیدند. به‌آن‌حد وفور! که شیلی مشهور شده بود به آزمایشگاه تستِ تئوری‌های اقتصادی فریدمن. بگذرم. امید است آقای بوریک (عکس بالا) بتواند شیلی را به رشد و توسعه و عدالت و آزادی حقیقی برساند و در برابر غارت آمریکایی، فائق آید؛ اگر یاغی‌یی چون آمریکای در حالِ افول و نیز سازمان تروریستی ناتوی او، بگذارد! چون ناتو، در اصل جاسوس‌ترین عنصر برای سازمان سیا در تمام جهان است؛ فقط هوشیارانِ عاقل می‌دانند. > ۱۱ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه
  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

 

از چپ: شهید حسن طهرانی‌مقدم، شهید احمد کاظمی

سردار محمدحسین باقری افشردی، سردار امیرعلی حاجی‌زاده

 

شرحی بر چهار چهره‌ی والای بالا

 یاد آن روزهای دهه‌ی ۶۰ به خیر که ما بسیجی‌ها به سپاهی‌ها «برادر» صدا می‌کردیم، نه «سردار». هیچ مفهومی در فضای سپاهی، جای واژه‌ی برادر را نمی‌گیرد. با دو چهره ازین چهار چهره‌ی بزرگ سپاهی، روزی و روزگاری دیدارها برقرار بود، اما دو دیگر توفیق دیدن بر من نبود. یادِ دو تن به خیر و یاد دو تن دیگر به خاطر. بازنشر عکس سایت دامنه.

 

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تکان‌دهنده؛ به نقل از حجت‌الاسلام هادی غفاری: آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد... خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن‌چنان رگ‌های پای من را پاره‌پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد... افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهارنظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، به طوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین‌افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده‌اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته‌ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده‌اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید. حسینی شکنجه‌گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!. در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه‌ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه‌ی خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (غفاری دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می کنند. منبع.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی به تنظیم دامنه: در آیین واگذاری صدوسیزده‌هزارمین سند املاک غصب‌شده از سوی خاندان پهلوی به مردم، مطرح شد: ۴۴ هزار فقره املاک و سند از سوی خاندان پهلوی غصب شده است و اموال مردم را بدون پرداخت ریالی تصاحب کردند. درآمد رضاخان از اجاره‌ی املاک در ۸۰ سال قبل، ۷۰ میلیارد تومان بود و از مجموع ۴۴ هزار فقره، فقط ۲ هزار و ۱۰۰ فقره آبادی بوده است. ... برخی از خودروها در دنیا بی‌نظیر هستند و سه کارخانه جمع شده بودند تا برای پسر چندساله‌ی شاه ملعون، خودرو تولید کنند. آقای سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی پرده برداشته که برخی از قطعات خودرو رضاشاه از طلا بوده است. هیچ‌کدام از موزه‌ها در کشور مصادره نشد و همه‌ی آن در دست میراث فرهنگی قرار دارد و خاندان پهلوی تمام تابلوها و فرش‌های نفیس را تصاحب کرده بودند.. در حال حاضر همه اموال و خودروها حفظ و بازسازی شده است... شناسنامهی شاه، فرح و ... در اختیار بنیاد مستضعفان قرار دارد... آن‌ها تصور می‌کردند که دوباره برمی گردند، ولی پول‌های زیادی را از کشور خارج کردند و برآورد ما این است که آن‌ها ۱۰۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج کردند.. ۳۵ هزار هکتار از اموال غصب شده به دست خاندان پهلوی به مردم واگذار شده است. هنر جمهوری اسلامی این است که اموال غصب شده را به مردم برگردانده است. منبع.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. نیکلای بردیایف ( ۱۸۷۴ - ۱۹۴۸ ) اهل کی‌یف اوکراین حکومت پروردگار را حکومت مبتنی بر عشق و محبت می‌دانست، نه حقوق و قوانین. وی طرز تلقی مصلحت‌اندیشانه و سوداگرنه‌ی نظام سرمایه‌داری را منشاء واقعی الحاد و افلاس در معنویت معرفی کرد. از نظر این متفکر دینی روسی اوکراینی زندگی معنوی برپایه‌ی مراقبه‌ی درون، ژرف‌اندیشی و رضاست. لذا معتقد بود انسان جدید در سایه‌ی تمدن جدید که دو خصلت مصلحت‌گرایانه و پراگماتیسم را در خود عمومیت داد این سه ضلع را کنار گذاشت و موجب انحطاط گردید و کمیت را در جای کیفیت نشاند.

 

 

بارزترین نظریه‌ی وی این بود که قلمرو روح را از قلمرو قیصر جدا می‌کرد و منتقدانه می‌گفت روح انسان همواره در جست‌وجوی امر متعالی‌ست و زیستن فقط در قلمرو قیصر به معنای نفی و انکار قلمرو روح است. برای شناخت بیشتر ر.ک: نام‌آوران فرهنگ معاصر، شهاب‌الدین عباسی. صص ۳۹ و  از ۴۰ انتشارات مروارید.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

 

عقل گردی عقل را دانی کمال
عشق گردی عشق را بینی جمال
مولوی محمد بلخی

 

به مناسب دومین سال شهادت سرباز شهید حاج قاسم

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. درین روزگار اخیر کمتر کسی به اندازه‌ی حاج قاسم سلیمانی سهم عقل و حق عشق را ادا می‌نمود. به وقت عقل، تماماً عقلانیت را به خدمت می‌گرفت و به وقت عشق، کمال عشق را گرامی می‌داشت. عقل او و عشق او دو خط موازی پیمایشش بود و آن شهید رشید، خوب این راه را پیمود و به لقای معبود نائل شد. حقا که او در دل حکومت می‌کرد و بسا که از نهاد ایرانیِ اهل مروت، بیرون نبود و در قلب مسلمین و مستضعفین مأوا گزید. روحش همآره شاد که به قول مولوی اگر روزگاری عقل می‌شد، عقل را راه کمالش می‌ساخت و اگر به عشق مالامال می‌گردید، عشق را به صراط جمالش می‌آراست.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

  • ابراهیم طالبی | دامنه دارابی