qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۳۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهره ها» ثبت شده است

گوناگونجهان، جامعه

مدرسه‌ی ملاعبدالله

جمعه مهر ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در مدرسه‌ی ملاعبدالله اصفهان سه اتاق بسیارخوب داشتم. خوب مدرسه‌ای بود. آبِ روان، خادم بافهم، حوض خوب، گل‌های فصل جدید و در بهار سبزی‌های جورواجور در پشت کوزه‌های آب، صفایی داشت. یک قهوه‌خانه‌ی بزرگ هم در مدرسه بود. نمازجماعت هم در مدرسه خوانده می‌شد. این را از زبان مرحوم آیت الله آسیدمرتضی پسندیده نوشتم (ر.ک: ص ۱۹) که زندگی و شرح احوال ایشان در کتاب "خاطرات آیت الله پسندیده" به کوشش آقای محمدجواد مرادی‌نیا آمده است. امام خمینی ره برای این برادر ارشدش، سمِت پدری قائل بود و وصی بلامنازع.

 

خاطرات

آیت الله پسندیده

 

با این نوشته‌ام خواستم دست‌کم سه یادآوری داشته باشم: یکی شکل جذاب و تأثیرگذار سازه مدرسه‌های حوزه در گذشته؛ که تا چه حد از زیباشناختی و الهام از طبیعت خداوند بهره داشت. دیگر این که عالمان دینی با مشقّت فراوان صدها فرسخ را پیاده یا سواره طی می‌کردند تا خود را به مدارس مهم برسانند و بر دانش خود بیفزایند. مثلا" در هیمن کتاب خاطرات، برای آقای پسندیده در حین رفتن به اصفهان برای تحصیل بیشتر و برگشتن به خمین به خاطر اشغال ایران در جنگ جهانی اول، اتفاقات زیادی افتاد؛ مثل دستگیرشدن توسط سارقین و راهزنان. اما معمولا" عالمان از ادامه‌دادن تحصیل و تهذیب دست بر نمی‌داشتند. و سوم این که حس‌وحال ما از تاریخ علما و آشنایی با شرح حال آنان، همیشه تازه نگه داشته شود؛ زیرا از دیدِ بنده هیچ درسی برای انسان اثرگذارتر از شناخت زندگی علمی و عملی علما و دانشمندان و سیر در سیره‌ی آن، نیست.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود
گوناگونایرانجهان، جامعه

تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود

چهارشنبه شهریور ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیرا" مطلبی مهم از شادروان تختی خواندم که بر روان او درودی دیگر فرستادم و بر روحش سلام و صلوات خاصه. تختی‌یی که حاضر نشد تبلیغاتچی شود و ازین راه کسب درآمد کند؛ آن هم تبلیغ چه کار زشتی و جواب چه باسرشت و سرنوشتی. کاری که این زمانه صداوسیمای جمهوری اسلامی هم ازین خبط و حبط بری نیست و شده جولانگاه هنرپیشه‌نمایانی که حاضرند برای چارشاهی پول بیشتر، به هر تبلیغی و با هر شکل و شکلکی چنگ بیاوزند. حالیا، خوشا به غلامرضا تختی جهان‌پهلوانی که رژیم شاه را مستبد و فاسد و به دور از عدالت و اخلاق و مردم‌گرایی می‌دانست و در جبهه‌ی مردم مستضعف برای حق می‌شتافت و عزت نفس شگفت‌انگیزی داشت و با بزرگانی چون مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی و مرحوم دکتر محمد مصدق و متدیّنان و جوانمردان این مرز و بوم حشر و نشر داشت و دستِ همگان را می‌گرفت. بنگیرید به اصل ماجرا در متنِ نقلی زیر:

 

«صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ ریش‌تراشی. خواستیم شما نقشِ اول اون رو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دستِ زیبای زنانه به اون دست می‌کشه و شما این شعر ریتیمیک رو می‌خونید:

رو صورتم مورچه بیاد لیز می‌خوره

ریش‌ام هر روز دو دست تیغ تیز می‌خوره

جالبه؟ نه؟ واقعا بامزه است. قبول می‌کنید؟

جهان‌پهلوان تختی: نخیر آقا. بنده اهل این‌جور کارها نیستم.

صدای پشت خط تلفن: اجازه بدید بگم تا ۱۰۰ هزار تومان حاضرن به شما بدن به خاطر همین چند ثانیه.

جهان‌پهلوان تختی: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.

صدا: اما ۱۰۰ هزار تومان خیلییه. می‌تونه همه‌ی مشکلات شما رو حل کنه.

جهان‌پهلوان تختی: مشکلات منو پول حل نمی‌کنه» منبع

به نقل از: (فیلم‌نامه‌ی جهان‌پهلوان تختی، علی حاتمی، مجموعه‌ی آثار، جلد ۲، صفحه‌ی ۱۲۷۵)

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایران

یک کمی از رضا ماکسیم

دوشنبه مرداد ۱۴۰۱

"رضانام تا رضاخان"

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب "رضانام تا رضاخان" زندگی رضاخان است از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹ نوشته‌ی آقای هدایت‌الله بهبودی. نسخه‌ای که دست من است چاپ دوم آن است، زمستان ۱۳۹۹. در صفحه‌ی ۲۳ تا ۲۵ مطالبی مهم آمده است که چکیده‌اش را می‌نویسم. رضا قزاق از ملتزمان نظامی عین‌الدوله بود. عین‌الدوله همانی‌ست که در لرستان "چند روزی با بریدن گوش و دست و سر حکومت کرد، اما هیچ‌گاه آن جا امن نشد." ایلات لر بیشتر اوقات سدّ راه حکومت بودند. ابزار کار عین‌الدوله (که بعد از وزارت داخله، صدراعظم شد) قزّاق‌ها بودند. ازین‌رو رضا ماکسیم -که پا در رکاب مستبدی چون عین‌الدوله بود- نخستین مشاهدات خود را از بی‌رحمی یک حکمران سختگیر به ذهن بُرد. عین‌الدوله همزمان حاکم خوزستان و بروجرد بود. رضا قزاق آلاشتی در طول مدت عضویت در قزاق، به خیلی از مناطق ایران رفت. مثلا" به آذربایجان رفت و روی مشروطه‌خواهان تبریز گلوله‌های شصت‌تیر شلیک کرد.

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
جهان، جامعهانقلاب

نقدی بر مقدمه‌ی مهندس میرحسین

چهارشنبه مرداد ۱۴۰۱
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بر کتاب «ترجمه‌ی عربی بیانیه‌های» سال ۸۸ آقای میرحسین موسوی، مقدمه‌ای -که تاریخ دقیق آن مشخص نیست چه زمانی نوشته شد- درج شده است که در آن «دفاع از حرم» به «خون‌ریختن در سرزمین‌های بیگانه برای تحکیم پایه‌های رژیمی کودک‌کش اطلاق» شد.
 
نقد بنده بر این مقدمه: چندان به نوع نام‌گذاری ورود حاج قاسم سلیمانی در بحران منطقه نباید توقف کرد که محور بحث سیاست ایران در برابر آن بحران فراموش شود، اسم آن قطعه‌ی تاریخی ایران در جنگ سوریه هر چه می‌خواهد باشد، اما اصالت کار حاج قاسم از جنس پیام و محتوای اسلام و در ردیف رفتار جهان‌گرانه و کمک‌بخشانه‌ی سیره‌ی پیامبر اکرم ص بود و در کارنامه‌ی آن، اذن معتبر و حکم شرعی ولی‌فقیه درج شد. یک آدم بامرام و باانصاف هرگز مأموریت ریشه‌کنی فرمانروایی امارتِ وحشت، به دست فرمانده‌ی درستکار قاسم سلیمانی را، به کمک صرف رژیم اسد تنزّل نمی‌دهد. این خبط و خیال است که کسی بخواهد برخورد قهری و مدافعانه‌ی نیروهای ایران را در برابر پدیده‌ی مرموز داعش -که به تعبیرم سلول‌بنیادی حزب بعث بود و این‌گونه دهشتناک بازتولید و نموّ داده شد- به تعابیر زشت، آلوده سازد.
 
بر اساس افکار و عقاید شخصی‌ام معتقدم هر کس خواست درباره‌ی ورود ایران در جنگ سوریه نظرش را آزاد بیان کند، حق شهروندی اوست، اما کاملاً واقفم چنین برداشت و توصیفی از آن، نه تنها له‌کردن مرام که انحراف در پایه‌های ایدئولوژی و گرایش مکتبی‌ست. از نظر من این ادبیات به کاررفته در مقدمه‌ی آقای میرحسین، با مبانی مکتب مذهبی و سیاسی امام خمینی منافات دارد و آغاز یک کژراهه‌ی نوین است که حتی کار سایرین را که قائل‌اند بنای بهترکردن کشور را دارند، دشوار و به‌شدت تیره و ناهموار می‌کند. این نوع نگاه تند و خطاآلود فقط نافع افکاری می‌شود که به از بین‌بردن نظام عزم نموده‌اند؛ گرچه وقتی دست ملت در دست انقلاب اسلامی بماند و نظام خادم مردم به پیش رود، از احدی کاری برای برآشفتگی‌ داخلی ساخته نیست.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونجهان، جامعه

«اخلاق منصوری» میرغیاث‌الدین دشتکی

چهارشنبه تیر ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دیشب کتاب «اخلاق منصوری» میرغیاث‌الدین منصور دشتکی شیرازی را (که عکسی هم انداختم از جلد و دستخطش که در حرم رضوی وقف و نگهداری می‌شود) به اتمام بردم. نکات واقعاً ناب و بکری دارد با آن که ۵۰۰ سال پیش می‌زیست اما خیلی پیشرفته فکر می‌کرد. او مقام «صدر» در صفویه داشت، اما بر سرِ عقاید خود (حتی در برابر محقق «علی کرَکی» دارای مقام شبیه به ولی‌فقیه امروزی در صفویه) ایستاد و از دربار رفت و در شیراز مدرسه‌ی منصوریه تأسیس کرد و چندین کتاب نوشت و همانجا در ۹۴۸ قمری به خاک سپرده شد. او ریاضی‌دان، فیلسوف و متألّه بود. چنان که ملاصدرا باهمه‌شُهرت، از کتاب «مرآت الحقایق» او در فلسفه‌ی اِشراق اثر پذیرفت. من فرازهایی از برداشتم از کتابش را نمایه‌واره می‌گویم:

 

کتاب «اخلاق منصوری»

دستخط میرغیاث‌الدین منصور دشتکی شیرازی

 

او متعقد بود شهر (بخوانید: دولت‌ملت به مفهوم امروزی) نیازمند شرع است و بر آن استوار. نیز شهر نیازمند قوانین است و قیمت‌گذاری. از منظر میرغیاث‌الدین ارکان شهر بر چهار چیز است: به ترتیب: دینار، شرع، سلطان، محبت. و نیز توصیه‌ی سیاسی می‌کند که حکومت هرگز خصم را خُرد مَپندارد. و مهمتر این‌که می‌گوید اول‌کار این است که چاره‌اندیشی شود تا دشمن به آشتی آید. و نیز بر فرونشاندن آتشِ گرسنگی میان مردم، تأکید می‌ورزد. نیز معتقد بود باید به صناعتی رو کرد که بهترینِ مردم برای آن پای معامله برخیزند.

راستی در باب زن‌وشوهر هم حرف داشت: مثلاً چهار امارت و نشانه برشمرد که اگر در زن دیده شد، او صالحه است. یکی را فقط عرض می‌کنم. و آن این است که: حضور شوهرش در خانه را بسیار خواهان باشد و در نبودِش هم، بسیار دلتنگش گردد. بنده بگذرد. شاید شاید در شماره‌ی دیگری، روزی، بر بقیه‌ی افکارش دست گذارَد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

خانم دهیار روستای حسین‌آباد بِیرَم لار

پنجشنبه تیر ۱۴۰۱

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. این خانم محترم با پوشش فاخر سنتی، دهیار محترم روستای حسین‌آباد بِیرَم شهرستان لار استان فارس است. اخیراً اتفاقی مصاحبه‌ی وی را دیدم و چون برای من کارکرد و توان بالایش جاذب بود، فوری عکسی از روی شبکه‌ی "شما" از ایشان انداختم که سرِ فرصت از کار ستُرگ (=سزاینده و بااهمیت) او، ولو در وُسع و گستره‌ی یک روستا تمجید نموده باشم. در آبادسازی روستای خود و ایجاد مؤسسه‌های عمومی و نیز فرهنگ‌سازی، گویا کارنامه‌ی درخشنده از خود بروز داده با پشتوانه‌ای بالا ازمردمش.

 

 

برای چنین بانوانی -که همت و عزم کرده‌اند ایرانِ خود را این‌گونه توانمند و رضامند بسازنند و هیچ مانع و سرزنشی، زنان راسخ و پاکباز را از میدانِ کار و سازگارسازی اجتماعی باز نمی‌دارد- احترام دارم و معتقدم جامعه‌ی پاک و پویا جامعه‌ای کاردان است و فراوان‌اموری وجود دارد که نباید برای فقط مردان منحصر شود و بانوان از آن بیرون بیفتند. خداقوت می‌گویم به این بانوی دهیار که از خود و جامعه بیمناک نماند و وارد امور عمومی شد و از خود یک کارنامه‌ی پرکار نشان داد. بی‌شمار درود بر او.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونجهان، جامعه

از چیزی نمی‌ترسیدم

يكشنبه تیر ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. "از چیزی نمی‌ترسیدم"؛ این کتاب کوتاه، که زندگی‌نامه‌ی خودنوشتِ قاسم سلیمانی ( از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ ) است از دسته کتاب‌هایی‌ست که انسان وقتی با آن وقتش را به سر کند احساس هدَر نمی‌کند. یک سربرگ است برای یک زندگیِ در سِلم و سلامت.

 

اوایل سال ۵۶ برای اولین‌بار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفت؛ حدود ۲۰ ساعت تو راه. اطراف حرم در یک مسافرخانه اتاقی گرفت. جالب اما اینجاست که پس‌اززیارت، رفت گشت یک باشگاه ورزشی‌یی پیدا کند که چشمش افتاد «به یک زورخانه در نزدیکی حرم». رفت داخل. جوان "خوش‌تیپی" به اسم آقا سیدجواد تعارفش کرد. عصر روز بعد هم به زورخانه رفت. ولی این‌بار سیدجواد و جوان دیگری به اسم حسن «بعد از گودِ زورخانه» وی را به گوشه‌ای بردند. تصور کرد لابد «می‌خواهند کسی دیگر را بزنند که طرحِ دوستی» با وی ریختند. سه‌تایی روی میزی نشستند. سیدجواد ازو سؤال پرسید. آیا «تا حالا نام دکتر شریعتی را شنیده‌ای؟» گفت: «نه، کیه مگه؟» سیدجواد، بدون هراس خاصی شرح داد که «شریعتی معلمه و چند کتاب نوشته. او ضد شاهه.» از آن زمان به بعد بود که برای قاسم سلیمانی کلمه‌ی «ضد شاه» دیگر "چیز تعجب‌آوری نبود."

 

 

خواستم گفته باشم او خود به دستِ مجروح خود وقایع زندگی‌اش را نوشت، شرح احوالش خواندن دارد. از جمله یک جا که از نقش ورزش در زندگی نوشت، که بر اخلاق دینی‌اش اثرِ زیادی نهاد و حتی آن را یکی از مهمترین عامل و «مانعِ مهم» در کشیده‌نشدنش به "مفاسد اخلاقی" دانست.



آری؛ "از چیزی نمی‌ترسیدم" داستان شخصیتی‌ست که از چوپانی به این‌چنین نامداری‌یی رسید. او اولین بار جمله‌ی «از چیزی نمی‌ترسیدم» را برای اتفاق سال ۱۳۵۵ بر زبان آورد که دو پاسبان در سرِ یک خیابان در روز عاشورا در شهر "چوپار" کرمان به یک دختر (که حتی سربرهنه بود) اهانت کردند که قاسم از بالای پنجره‌ی هتل کسری صحنه‌ی جسارت را دید و برآشفت و پرید از پله‌ها جهید بیرون و "برق‌آسا با چند ضربه کاراته" آن دو پاسبان را بر زمین زد و گریخت. زدنِ پاسبان شهربانی به تعبیر خودش: «مغرورش» کرده بود و حالا به بعد بود که قاسم سلیمانی پیش خود گفت: دیگر «از چیزی نمی‌ترسیدم». در ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ نیز، متنی با عنوان 'زندگی خودنوشت حاج قاسم' به زندگی سرباز شهید قاسم سلیمانی این اُسوه‌ی روزگار پرداخته بودم.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگونروحانیتمرجعیتانقلاب

شکست شاه از امام خمینی

شنبه خرداد ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکم: از آلبر کامو فرانسوی ( ۱۹۱۳ – ۱۹۶۰) پرسیدند یا خود از خود پرسید که انقلابی کیست؟ پاسخ داد: "انقلابی کسی است که «نه» نمی‌گوید." دوم: از طالب آملی شعرهایی خوانده و خلاصه کرده بودم بسیار زیبا، در کتاب «زندگی و شعر طالب آملی» اثر آقای محمدرضا قنبری که اینجا جای نقل یک بیت ازوست:

"صعود مرتبه‌ی عشق را هبوطی نیست
کسی که او به فلک برده بر زمین نزند"

 

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی

محمدرضاشاه و فرح دیبا

شرح سیاسی: هر دو جمله‌ی یکم و دوم را ازین‌رو تقدیم صحن کردم تا یاد انسان پارسا و انقلابی و عارف را در سالگرد وفاتش گرامی داشته باشم؛ یعنی امام خمینی رهبر انقلاب و نهضت درخشنده‌ای که میشل فوکو آن را به «روحِ جهانِ بی‌روح» تعبیر کرده بود. همان امامی که خیلی کوشید با تذکر و خیرخواهی و نصیحت، شاه را از افرادِ فاسد و ضد مذهب دربار، نجات دهد و وی را با جامعه‌ی دینی و عالمان و روشنفکران آشتی دهد، اما شاه گوش به حرف یک مرجع آگاه و شجاع نداد و با یکدندگی و لجاجت کارهای خودخواهانه‌ی خود را کرد و کار به جایی رسید که امام دیگر به جای گفتن: «ای شاه! ای شاهنشاه! ای اعلاحضرت!» رُک و راست گفتند: «ای مَردک!».

 

شاهی که به قول استاد محترمم آقای دکتر حسین بشیریه در ص ۱۲۲ کتاب «ایران؛ هویت، ملیت، و قومیت»، می‌خواست گفتمان سلطنت خود را بر سه پایه  بنا کند: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت به جای مذهب اسلام. اما از یک مرجع انقلابی و نترس، شکست خورد و به زباله‌دان تاریخ افتاد که گَندِ کارهای ضد اخلاقی، ضد اسلامی، ضد انسانی، ضد تمدنی او بی‌نهایت مشمئزکننده است؛ شخصیتی متزلزل و شاهی نامدارا که نه آقای طالقانی را -که میان همه‌جور افکار، یک آیت‌اللهی وجیه و مورد قبول بود- می‌توانست تحمل کند، نه آقای منتظری را و نه شهید خسرو گلسرخی را و نه هزاران آیت‌الله و مهندس و دانشجو و طلبه و اعضای مجاهد و مبارز سازمان‌هایی پیشرو و مسلح چون مجاهدین خلقِ وقت و سازمان چریک‌هایی فدایی را و نه حتی مردی از تبار و طبقه‌ی فرادست و بالای جامعه و حکومت یعنی مرحوم محمد مصدق را. و نه حتی ارتشی‌هایی با گرایش مذهبی را. این شاه، حقیتاً عین پدرش، نه مرد و جوانمرد، که به تعبیر درست امام «مَردک!» بود.

 

ایران با این دو شاه دست‌نشانده نه فقط عقب ماند از قافله‌ی رشد اقتصادی و توسعه سیاسی و رفاه اجتماعی، بلکه این دو پدر و پسر خودخواه، مردم را از آرمان نهضت مشروطه -که یکی از سیاسی‌ترین و مدرن‌ترین رفتار جامعه‌ی ایرانی در برابر حکومت شاهنشاهی قاجاری بود- به جدایی افکندند. تاریخ ازین دو قاتلِ علما و روشنفکران و مبارزان که به میانجی انگلیس و آمریکا به تاج و تخت رسیدند، نخواهد گذشت.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونروحانیتجهان، جامعهمرجعیتانقلاب

شاه و اسدالله علَم علیه‌ی امام

جمعه خرداد ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو نکته بگویم به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا یاد امام که همانندی نه در معاصر، و نه در کل تاریخ اسلام و ایران ندارد و گیتی هم گمان کنم تا ظهور هرگز دگر چنین انسان بزرگ و اثرگذاری نزاید، گرچه تفکر امام قابل نقد‌ونظر می‌باشد زیرا آن فقیه و سیاستمدار خود قائل به مدخلیت عنصر زمان و مکان در اجتهاد و فهم دینی و سیاسی بود و همین تئوری مدرن و سنت‌واره‌ی وی، ممکن است آراء آن مجتهد و مرجع و حاکم دینی را به کنکاش و کاوش و نقد و ابرام برَد و این در تاریخ تشیّع جزو کمال اندیشه است نه نقص و نفی چهره. و نیز یادی کرده باشم از آن قیام تاریخی خونین که از مقدمه‌های مهم جرقه‌ی انقلاب علیه‌ی سلطنت دست‌نشانده‌ی پهلوی بود:

 
محمدرضاشاه پسر و جانشین سلطنت موروثی رضا میرپنج در دیدار با آیت‌الله شیخ روح‌الله کمالوند (روحانی موجه که همیشه به نمایندگی از آقای بروجردی با شاه مذاکرات می‌کرد) چنین گفته بود: "مطمئن باشید «خمینی» را نمی‌کُشیم تا امام‌زاده درست شود، ما او را در میان مردم لجن‌مال می‌کنیم."
 
اسدالله علَم -از نزدیکترین فرد در دربار به محمدرضاشاه- چند روز پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چنین تهدید کرده بود: "مُلّاها مانند «موش» در دست ما هستند."
 
بگذرم. از یادداشت‌های قدیمی من از صفحه‌ی ۹۱ کتاب تاریخی دائره‌المعارف مصوّر نوشته‌ی جعفر شیرعلی‌نیا.
 
اشاره: باز، شاه که یک حد و مرزی برای این امور قائل بود هرچند خائف و خائن بود؛ اما هستند در کشور کسانی که کار نکرده‌ی شاه در «لجن‌مال» کردنِ امام خمینی را می‌خواهند کامل کنند، اگرچه مانند بید از چنین رفتاری واهمه دارند، زیرا هنوز هم کاریزمای امام در قلوب وفاداران انقلاب اسلامی چنان انرژی متراکمی اندوخته دارد که اگر کسی کمترین اهانت و حرمت‌شکنی کند، واکنش خودجوش خودِ ملت چنین فرد و یا افرادی را پشیمان و انگشت‌به‌دهان می‌کند. نقد و نظر افکار امام خمینی آری؛ اهانت و هر گونه رفتار وهن‌آلود هرگز. اهل منطق، بهتر می‌بیند به نقد و نظر بپردازد البته با پشتوانه‌ی دانش و مطالعه.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگوناختصاصینویسندگانعکسجهان، جامعه

دعوای سه نوع نان!

پنجشنبه ارديبهشت ۱۴۰۱

عکس از جلیل قربانی

نمونه‌دست‌نوشته‌ی جلیل قربانی

قضیه‌ی نان و طنز عمران صلاحی

 

یادداشت‌های روزانه‌ام در دهه‌ی ۷۰ و ۸۰

 
دعوای سه نوع نانِ سنتی، فانتزی و ماشینی در دهه‌ی هشتاد. یک نمونه مباحثه میان جناب قربانی و بنده در مدرسه بر سر سنت و مدرنیته: من هم مثالی ساده در تأیید فرمایش شما بزنم آقای قربانی: «نان رضوی» مشهد و تندیرنون مازندران و سایر بلاد ایران هر دو نون هستند، یکی مکانیزه، دیگر دستی سنتی. پختن هر دو، آزاد و مخیّرانه است و خوردن هر دو هم آزاد و  مخیّرانه. بستگی به انتخاب هر فرد دارد. سنتی بخورد یا صنعتی. باگت یا سنگک. آقای قربانی در پاسخ بنده نمونه‌دست‌نوشته‌ی خود را در صحن مدرسه فکرت رسانده که عکسش در بالا درج شد. قضیه‌ی دعوای سه نوع نان و طنز مرحوم عمران صلاحی (۱ اسفند ۱۳۲۵ / ۱۱ مهر ۱۳۸۵). پاسخ دادم: چقدر مناسب و خاطره‌انگیز. سبک کار ما با هم چه شباهت‌هایی دارد. بنده هم دفتریادداشت‌های زیادی نوشتم که یک نمونه را از دهه‌ی ۷۰ و ... عکسی انداختم و بالا منعکس کردم. همه‌جای این دو ورقه خواندنی‌ست جناب قربانی. و قربانی جواب نوشت: «من هفت تا تقویم (سررسید) یادداشت دارم!» و من دیگه روم نشد بنویسم: اما من از  ۱۹ یادداشت در سررسید هم گذشت.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونشعر، داستان

وجوه اشعار عطار

چهارشنبه ارديبهشت ۱۴۰۱

 

متن نقلی: از آقای فرزاد قائمی استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد: نخستین ویژگی عطار، بی‌تعلقی او به دربار و نظام‌های سیاسی معاصر اوست... عطار به هیچکدام از دربارها پا نگذاشته، هیچ کتابی را به نام ممدوحی منتشر نکرده و هیچ شعری را به نام صاحب مقامی تخلص نکرده است‌. وجه دیگر ایجاد درِ قصه‌گویی است. در مجموع مثنوی‌های عطار هزاران حکایت و داستان وجود دارد. نکته دیگری، توانایی تاثیرگذاری بر مخاطب عام است، حکایات در زبان عطار بسیار ساده‌تر بیان شده که این سادگی در عین تاویل‌پذیری و ظرفیت بالای معنایی، شعر عطار را از دیگر شاعران ادبیات تمثیلی و تعلیمی ممتاز می‌کند. آثار عطار را می‌توان به چهار بخش تقسیم کرد که مهمترین بخش آثارش مثنوی‌های اوست. از میان این مثنوی‌ها بیشتر منطق‌الطیر و تا حدی اسرارنامه شناخته شده و دو مثنوی دیگر او یعنی الهی‌نامه و مصیبت‌نامه کمتر مورد توجه قرار گرفته، درحالی‌که ظرفیت بسیار زیادی برای تاثیرگذاری بر مخاطب دارد. بخش دوم آثار عطار غزلیات، قصاید و رباعیات اوست که در دیوان او قرار گرفته و این آثار نیز از مثنوی‌های او کمتر شناخته شده است. بخش سوم آثار عطار مجموعه رباعیاتی موسوم به مختارنامه که به عطار منسوب است. بخش چهارم آثار عطار نیز مربوط به تذکره منثور تذکرةالاولیاء است که اگرچه شناخته شده است اما یک ویژگی کمتر شناخته شده این اثر، گرایشی است که عطار به اهل‌بیت (ع) دارد. عطار نیشابوری هم در تذکرةالاولیاء از حضرت علی (ع) و دیگر اهل‌بیت (ع) در مقام سالکان کامل یاد می‌کند و هم اشعار بسیاری در فضیلت حضرت علی و حسنین (ع) سروده که این اشعار در دیوان، منطق‌الطیر، الهی‌نامه، اسرارنامه و مصیبت‌نامه به صورت فراوان آمده است. این بخش از اشعار عطار و گرایش و ارادت او به اهل‌بیت (ع)، با وجود  تعلقش به اهل‌سنت، زمینه‌ای در اندیشه و آثار او به وجود آورده که مورد توجه و تتبع پژوهشگران قرار نگرفته است. برخی پژوهشگران مانند رسول جعفریان عطار را در شمار بخشی از شاعران اهل تسنن یاد می‌کند که از آن‌ها به عنوان تسنن دوازده امامی یاد می‌کنند. این تعبیر نشان می‌دهد که عطار سرسلسله‌ی شاعران و اندیشمندانی است که زمینه را برای گسترش تشیع در قرن‌های بعد فراهم کرده است. منبع

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
خداپرست خداترس خدادوست
گوناگون

خداپرست خداترس خدادوست

جمعه ارديبهشت ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در قواره‌ی فکری و عملی شهید حاج قاسم سلیمانی کمتر کسی دیده‌ام که به اندازه‌ی این پارسایِ خداپرستِ خداترسِ خدادوست، محبوب و اندیشمند بوده باشد. سلام سلیمانی! ای که به هر ایرانی مهر می‌ورزیدی و آنان را عزتمند و دارای کرامت و حرمت می‌خواستی. دلتنگم حاج قاسم که مکتبِ نظری خودت را همآره در مکتب عملی معنا می‌کرده‌ی. مرام تو را بر سر و مکتب تو را بر قلب می‌گذاریم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی