معاویه ، قذافی ، فالاچی
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. روزی اوریانا فالاچی در پایان یک گفتوگویی، از معمر قذافی پرسیده بود «آیا به خدا اعتقاد دارید؟» سرهنگ قذاقی عصبانی شد و گفت چرا چنین پرسشی میپرسی؟ فالاچی تردستانه گفت: «آخر، حس میکردم خود را خدا میدانید!»
فالاچی جای دیگر ازین گفتوگو، از قذاقی این سؤال را میشنود که به او میگوید: کتاب سبز را خواندهاید؟ خانم فالاچی روزنامهنگار کهنهکار ایتالیایی جوابی تحقیرکننده میدهد، اینگونه: «همان کتابی که به اندازهی کیف لوازم آرایش من است؟!»
این خاطرهی بعدی با قذافی در زیر نیز جالب است؛ خاطرهی یکی از کسانیست که در سفارت ایران در لیبی همکاری داشت. به نقل از این منبع با کمی ویرایش:
قذاقی در دیداری پرسید کدامینِ شما از تاریخ و فرهنگ و تاریخ صدر اسلام سر در میآورید؟ من دست بلند کردم. قذافی گفت: شما بمانید، میهمان من. گفتم: پروتکلهای سیاسی اجازه نمیدهد. با سفیر تماس گرفتند و او اجازه داد. قذافی گفت میخواهیم با هم بحث کنیم. دیدگاه شیعیان دربارهی «معاویه» را به چالش کشید و گفت: چرا این قدر با «خالالمؤمنین» مشکل دارید؟... اندکاندک میترسیدم که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شوم، اما به سفارتخانه اطلاع دادهبودم تا در جریان باشند. بحث جدی درگرفت و علاقهی شدیدی نشان میداد بر سر مسایل تاریخی بحث کند و ساعتها به طول انجامید. گفتارها و رفتارهای متفاوتی با تمام سیاستمداران داشت.
نکتهی ۱ : معمر قذافی متولد روستایی بود به اسم «جهنم» در حوالی شهر «سرت» لیبی.
نکتهی ۲ : کتاب سبز قذافی را خواندهام، دههی ۷۰ ، هنوزم آن را در کتابخانهام دارم. کتابی جیبیست به رنگ سبز که در آن اصول و آرمان و قوانین خاص درج شده است که محصول فکر عجیب و غریب قذافیست.
نکتهی ۳ : از نوشتههای فراوان فالاچی که با امام خمینی هم مصاحبه کرده بود، دو کتابش را بادقت بیشتری خوانده بودم؛ اولی را سال ۱۳۵۸ با عنوان و قطع جیبی «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» و دومی را دههی هفتاد خواندم با عنوان «مصاحبه با تاریخسازان» که مصاحبهی وی با «محمدرضاشاه پهلوی» و «هنری کیسینجر» جالب و چالشی بود.
نکتهی ۴ : لقب «خالالمؤمنین» یعنی دایی مؤمنین! را عدهای به این اعتبار برای معاویه قائلاند چون برادر یکی از همسران رسول خدا ص بود. القابی که بیحساب و کتاب از سوی برخی فِرَق به اشخاصی با عملکرد تیره داده میشود خود یکی از آسیبها در بستر تاریخ اسلام است و زمینه را برای تنش و تفرق فراهم میکند. آیا روزی فرا میرسد که القاب و پسوندها و پیشوندها برای تقدسبخشی به افراد از پهنهی ما محو شود؟
تبصره: در ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ نیز در پست ۷۸۵۸ با عنوان «در خیمهی قذافی» مسائلی از شیوههای سیاستورزی ویژهی رهبر لیبی را انتشار داده بودم.
سلام و خدا قوت.
قذافی زن باره و شکمباره که دم از مبارزه با استکبار می زد، دیدیم چگوه مچاله شد و به زباله دان تاریخ پیوست. و هکذا معاویۀ ملعون که او هم شکمباره و حقه باز بود و چیزی از آثارش باقی نماند...