دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران

متن نقلی با تنظیم و ویرایش دامنه: «امکان دارد این مطلب مطرح شود که ما نظامی دینی هستیم، بنابراین نمی‌توانیم به عقاید غیردینی اجازه‌ی فعالیت دهیم. این منطق معیوب و استدلال اشتباهی است. برای این‌که نظام دینی ما که از نظام پیامبر اکرم(ص) مؤمن‌تر نیست. ایشان نظامی شورایی برقرار ساختند و وقتی در اقلیت قرار می‌گرفتند و مخالفین (و «منافقین») با تصمیماتشان مخالفت می‌ورزیدند و همچنین کسانی که دین دیگری داشتند مانند یهودیان و ..، همه آزاد و شهروند بودند و البته همه وظیفه هم داشتند که از امنیت شهر محافظت کنند. یعنی همه‌ی شهروندان می‌توانستند به شرط حفظ امنیت و آزادی شهر، عقیده و دین خود را داشته باشند. بنابراین در طول تاریخ اسلام وجود داشتند کسانی که علیه‌ی نبوت صحبت کرده‌اند، برای نمونه زکریای رازی. و یا علیه‌ی دین و دینداران می‌سروده‌اند مانند ابوالعلاء معری، و آزاد بوده‌اند! تنوع فکری و فرهنگی همواره وجود داشته است. افرادی با ادیان دیگر در خلافت‌های اسلامی نه تنها وجود و حضور فعالیت داشته‌اند که وزیر و وکیل می‌شده‌اند و... . هرچند که البته در دوره‌هایی هم مانند دوره‌ی «محنه»(شکنجه و اختناق)، عدم تساهل و تعصب‌ها و تحجرها و تعصیب و سرکوب عقیدتی نیز بوده است. بنابراین هیچ توجیهی ندارد که یک عده بگویند حال که اسم نظام دینی است، مثلاً ما نباید احزاب چپ و آزادیخواه و ملی غیرمذهبی داشته باشیم! بنیانگذار نظام، در پاریس اعلام کردند که حتی احزاب مارکسیستی آزادند و... مرحوم آقای مطهری نیز چنین اعتقادی داشته‌اند؛ و چطور یک استاد دانشگاه مارکسیست مانند زنده‌یاد آریان‌پور که در زمان شاه در دانشگاه الهیات تدریس داشت، دیگر نتواند آزادانه در دانشگاه‌های ما تدریس کند؟!
 
 
چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ این مساله دو علت بیرونی و درونی داشت. دلیل درونی‌اش به خاطر همان سنت دیرین استبدادی ۲۵۰۰ ساله‌ی کشور ماست که عرض شد. ما ۲۵۰۰ سال در نظام‌های شاهنشاهی و خلافت‌ها و سلطنت‌های مطلقه بسر برده‌ایم که درست است با فرازوفرودهایی از درجه‌ی آزادی عقیدتی و سیاسی مواجه بوده (مثلاً تفاوت هخامنشیان و ساسانیان در امر دینی)، اما شرایط به‌گونه‌ای بوده که مستشرقین آن‌را «استبداد شرقی» و شیوه‌ی تولید آسیایی و..، خوانده‌اند که تحلیلی ذات‌انگارانه و در بررسی پاره‌ای از این پدیده بی‌پایه است، اما به هر حال، هم در زمینه‌ی دینی تعصب و تحجر و خرافه را مخلوط کرده‌ایم و هم در زمینه‌ی سیاسی که سیاست «شلاق خلاق» و دار و درفش استبداد و آداب جباریت و..، به‌شکل نهادینه و سنتی و حتی ساختاری و ناخودآگاه وجود داشته است. و متاسفانه وقتی که جامعه به بحران و تنش کشیده می‌شود، این مسائل بروز بیشتر پیدا می‌کند و تکرار می‌شود. برای نمونه، پس از مشروطه، با این‌که این انقلاب می‌خواست دست به اصلاحات اساسی بزند اما به علت همین ضعف‌های ساختاری و عادت‌شده شکست خورد و سرانجام رضاخانی برخاست...، دوباره سنت سلطنت بازمی‌گردد و به دیکتاتوری ۲۰ ساله می‌انجامد.
 
دوره‌ای که [اکنون] در درون آن قرار گرفته‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است. به‌نظرم وارد فاز سرنوشت‌ساز نهایی برای کشور شده‌ایم. به‌گونه‌ای که یا وارد یک راه‌حل اصلاح‌گرایانه‌ی ساختاری برای برون‌رفت از وضع فعلی می‌شویم یا همه چیز به‌معنای بدِ کلمه از هم می‌پاشد و احتمال آن‌که سرنوشتی ناگوار نظیر آنچه در برخی کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، سوریه، یمن و..،  پیش آید وجود دارد. بنابراین در اینجا روشنفکران و جامعه‌ی مدنی باید به خط مشی‌ای مسئولانه عمل کنند و متحد و همسو، مطالباتی روشن، عملی و علمی داشته باشند و راه‌حل‌هایی درست را در همه‌ی زمینه‌ها از واکسیناسیون گرفته تا مسائل حیاتی حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ارائه کنند.» منبع

 

نظر دامنه: متن‌های نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاع‌رسانی است. ازین‌که آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بی‌آن‌که به محتوای آن ورود کنم فقط نکته‌ام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح می‌گویم و رد می‌شوم و آن این است: همان‌طور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کم‌کم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایره‌ی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاح‌طلب» گذاشته‌اند- احتمال می‌دهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت می‌دهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست می‌اندازند، هم‌سرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدام‌حسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همان‌طور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راه‌حل‌هایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیب‌زدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزه‌ی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونه‌های آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1990
۱ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
نظر (۱)
. . . this page doesn't have any comments yet
  • مرآت  ..
    مرآت ..

    سلام و خدا قوت،

    با عرض پوزش، به نظر من بازنشر این مصاحبۀ مشکوک و هدفمند، در این وبلاگ نمی تواندخیلی مقرون به صلاح و ضرورت باشد،

    این روش اصلاح طلبان مجهز به سلاح سرد است که هروقت به خاطر عملکرد افتضاحشان بایکوت مردمی می شوند، فعالیت سیاسی و غرض آلودشان را از کانال دیگری آغاز می کنند. چون همیشه آدم های به ظاهر تطهیر شده ای را در آستین دارند و به موقع حرف و هدفشان را از طریق قلم و بیان آنها به خورد جامعه می دهند.

    احسان شریعتی یکی از همان تطهیر شده های به ظاهر نرمالیست است که امروز حرف و هدف اصلاح طلبان منافق را با رنگ و بوی مسئولانه و دلسوزانه تعقیب می کند و جاده را برای بازگشت دوبارۀ آنها هموار می سازد.

    من شخصاً احسان شریعتی را نه تحلیلگر می دانم و نه یک مصلح خوش فکر، ایشان بیش از همه نان شهرت مرحوم پدرش را می خورد که در بارۀ پدرش هم صرف نظر از بعضی خصوصیات خوبش، حرف و حدیث بسیار دارم. اما عجالتاً معتقدم که احسان شریعتی بیش از آنکه متکی به دانش و بینش خودش باشد، نشخوار کنندۀ جویده های جریان خائن اصلاح طلبان است. که در همین مصاحبه کاملاً نمایان است که هدف اصلی اش ارایۀ راهکار نیست. چون کسی که نیت خیر داشته باشد، نیاز نیست حرف هایش را در رسانه جار بزند، چیزی که من می دانم این است که ایشان به هر دلیلی هنوز آن قدر مقبولیت دارد که بخواهد نزد هریک از مسئولان نظام برود و پیشنهادهایش را حضوری با آنها مطرح کند و خطرها را رسماً گوشزد نماید. اما گویا تکبر و خودبزرگ بینی اش صلاح را بر این می بیند که در مسیر ناهموار دلسوزی حرکت نکند.

    مع الوصف این یک پارچگی نظام اگر به منزلۀ فرصتی برای حاکمیت باشد، یقیناً رهبری هوشمند نظام، زودتر از احسان و سارا و سوسن به درک این مسئله می رسد و چارۀ کار را مدیریت خواهد کرد.

    عذرخواهم از اینکه جسارت و زبان درازی کردم.

  • پاسخ دامنه را در اینجا باز کنید :
  • ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
    ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
    سلام جناب مرآت
    چرا «جسارت و زبان‌درازی»، نه جناب مرآت لطفاً مفرمایید، اتفاقاً خیلی هم توجه‌ام را جلب کرده‌اید به دیدگاهت. مگر جناب‌عالی خود نفرموده بودید که شائق به بیان نظرات به صورت جدی و آزاد هستید؛ خُب همین روحیه را حفظ کرده‌اید. از قضا عیارها هم در نقدها عیان می‌شود؛ چونان الماس از زغال و کربن و طلا به دست زرگر و از معدن و کان. یادم است در آثار شهید مطهری خوانده بودم که ایشان چنان روح تتبع و تحقیق داشتند که مدت‌ها پیگیر بودند حتی دیوان منتسب به شخصی پلید و ملعون چون یزید بن معاویه را تهیه یا ابتیاع کنند و اشعارش ولو چرند و مزخرف را بخوانند. بگذرم. نقد شما بر این مبحث، بر روشنایی ژرفای این نوع گرایش‌ها و صف‌بندی‌ها افزود و منطقی هم همین است افکار و رفتارهای جریان‌های فکری و سیاسی و حتی پویه‌های منحرف در بوته‌ی نقد روَد. متفاوت از همدیگر فکرکردن و اندیشیدن خود یک امتیاز است در بستر دین مبین اسلام و تمدن دیرین ایران. درود بی‌عدد.
نظرات خود را در زیر بنویسید:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">