تحریر مقدمه مُقنِعه
نوآور شویم
گزارش یک نشست قشنگ
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه
بخش ۱
روز ۲۶ ، ۹ ، ۱۴۰۳ به دعوت حجتالاسلام جناب سید کمالالدین عمادی رئیس پژوهشگاه معارج، در رونمایی کتاب در بنیاد وحْیانی اِسرا قم حاضر شدم. بزرگواران، حجج اسلام آقایان به ترتیب نشستن در ردیف صندلیها: سید محمد شفیعی مازندرانی، سید عمادی، شیخ مالک رجبی، شیخ مجتبی اکبری، شیخ حمید دارابینیا هم، دیدار و مصاحبت و مصافحت شدند. خشنودتر اما، در سالن با حجت الاسلام شیخ ذبیحالله رفیعی آمیختیم؛ جوار هم. نگریسته شود به عکسهایی که انداختم که اینان (به قول علمایی: «اَعِزّه») در صحنه مشاهده میشوند. به نظر من هر کس حوصله کند این گزارشم را بخواند، گمان نکنم بدون خوشهچیدن این متن را ترک کند.
اساساً فردی دارای انضباط در وقت، رعایت دقیق چارچوب نشست، و قول و قرار سرِ موعد هستم، و گواهی میدهم نشست مطلوبی بود؛ در اَشکال در محتویات.
اول مُقنِعه را بشکافم: از آثار اصولی و فروعی «شیخمفید» است. اصول، امامِ فروع است. و آقاجوادی آملی هر بار با آنکه خود در اوج دانش ایستاده، علم خود را با یکی از کتابهای مهم علما، به جان تشنگان و طالبین میریزد. مُقنِعه یعنی بسنده به تعبیر من خودبسندگی، که فرد دیندار متشرّع وقتی در غیاب فقیه، این کتاب را میخوانَد، به قناعت برسد و قانع علمی و شرعی شود.
مجرییی با اینهمه اهل رعایت وقت و تسلیم چکیدهگویی، نمیگویم اصلاً ندیدم؛ کم دیدم، فوقالعاده مختصر، هر مرحله را پیش میرانْد. سواد و تسلط، درو موج میزد. اسمش را نمیدانم. تا این جا ازین بخش نشست خشنود ماندم. برم کاتی بعد! کاتی: راهپلهی چوبین.
بخش ۲
پیام تصویری و گویا، از آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی در سالن مجلل و پرشکوه اِسرا به پردهی نمایش در آمد که من از فن بیان و احاطهی عقلی این حکیم همزبانم، حیرت کرده، اوج گرفته به به وجد آمدم. چکیده در صحنه یادداشت برداشتم. فرمود:
-نوآور شویم.
-حرفِ تازه آوُردن، زشت نیست.
-پژوهشگر باید حرف نو بیاورد.
-عقل عملی، علم شما را عقال زانوبند میزند.
-دروغ، علم نیست، فعل است، فرماندهاش نفس امّاره.
-حرفهای دیگران را به نقل درآوُردن، اسمش پژوهش نیست.
-زیارت جامعه کبیره فرازی دارد که امام هادی ع به امام رضا ع تشرف کرد که «مرا محقّق و پژوهشگر قرار ده».
حجت الاسلام سید عمادی گزارشی مدقق با بیان موفق ازین اثر داد. به علت ضیق وقت، حرفهای نابش را در سینه فرو بُرد و نگفت! سِتر راز کرد این مرد رمز و اَوراد. حس من به وجود ایشان درین جمع و هر اَنجَم، این حس است: ماه در لبهی تاریکی وارد افق میشود.
حجت الاسلام آقای شاکری تنظیمکننده کتاب «تحریر مقدمه مُقنِعه» شرحی ادیبانه و بلیغ درین نشست بر این حرکت علمی آقاجوادی آملی زد، سخنش کوتاه اما چشمگیر بود. این که حضرت جوادی آملی آخرین اَنظارش در علم کلام را در این کتاب جای داد.
حجت الاسلام آقا مرتضی جوادی آملی فرزند ایشان هم سخنانی موجَز جاری کرد. چهرهی نافذ داشت، تواضع درو بود، به زبان خودم: شیخی به او میآمد. حرفهای بسیار شجاعانه زد. برین نظر بود:
-فقط ازمواجههای علمی، ارزش علم را مشخص میکند.
-پژوهش باید به حل مسأله بینجامد، وگرنه بیاثر است.
- ما در روزگار «حق» قرار گرفتیم که زمانی روزگار «تکلیف» بود.
-اکنون حتی علاوه بر حق، صحبت از انتظارات از دین است.
-دستگاه عظیم فقه باید توانا شود و جوابگوی روزگار «حق» باشد.
-شمع، به شمس تبدیل شود؛ فقه و اخلاق.
-کتاب فقه تا کنار کتاب علم کلام قرار نگیرد، مقصد مفقود است.
بخش ۳
آیت الله علیدوست وارد سِن همایش شد و گفتار گیرایی داشت. با وجود وی، اینک فهمیدم حوزهی قم یک فرد مّلا بیرون داد، مواضع وی را خبر ندارم اما پختگی درو داد میزد. نمیدانم او تحت تعالیم کدام عالم، به بار آمد و این حد ثمربخش شد. او این موارد را گفت. راستی روشن کنم هر آن چه درین گزارش نوشتم برداشت شخص من است، عیب دیدید، گردن من آویز کنید و مرا مؤاخذه فرمایید. اما نکاتی از ایشان:
-او آقاجوادی آملی را ایستاده بر قلهی تفسیر و فقه توصیف نمود.
-به عملیات استنباط فقه و ترابُط آن بین فقه و کلام پرداخت.
-تُراثسوزی سفیه و مدرن راه افتاد، عین عصر کتابسوزی.
-شبهه وقتی فهم شود، تُراث فهمیده میشود.
-البته حفظ تُراث باید به معاصرت، پیوست و همپیوند باشد.
-اگر جمع بین اَصالت و معاصرت صورت گیرد، انضباط فقه رعایت میشود و این به احیای تُراث میانجامد.
-آنقدر این کار علمی تحریر مقنعه، ستُرگ است، لفظ رونمایی کتاب برای آن خیلیکم است، باید گفت حرکت و جریان تُراث.
-نُضج علم کلام از قرن ۶ به بعد غروب کرد.
-فاطمه زهرا (س) در خطبهی فدکیه به فلسفهی احکام ورود کرد، زیرا فراز ۱۰ از ۲۳ بند آن، حکمت امر به معروف و نهی از منکر را، مصلحت عام و تنزیه دین معرفی میکند.
- وقتی نظام قصدش است دین را در عینیت جامعه پیاده کند، نمیتواند به حکمت احکام کار نداشته باشد.
-فقه اصغر از هنجارهای اصول فقه تبعیت دارد.
-میان سه دانش (فقه، اصول، کلام) بده و بستان وجود دارد و محقق باید این بده و بستان را به دست آورَد.
بخش ۴
دو اشارهی شخصی من:
۱. دستاندرکاران معارج سعی کنند اسم سایر کتابهای آقاجوادی آملی را پیش از چاپ، ثقیل و گیجکننده برنگزینند، چنین اسامییی سخت و پرتکلُّف، مشتری مطالعهگر را از آن متواری میکند.
۲. کاش حوزه علمیه واکنشش به نقد افکار دکتر عبدالکریم سروش، تمامی شباهت میداشت به سبک و سلوک آقا جوادی آملی که از طریق کتاب جواب سروش را لیّن و روا میداد، اما باند روزنامه رسالت به سرکردگی مرحوم آیت الله احمد آذری قمی، دههی ۷۰ در برابر بحث کلام جدید دکتر سروش، هجمهی غیرعلمی و بیمروّت کرد و بعدها جانِ این دانشمند (که تزهای مطالبهگرانه و بیدارگر ولو بعضاً دچار اشکالات وارد محیط ایران میکرد) از سوی عوامل افراطی خودسر و البته فرمانبَر از محافل خاص! به خطر افتاد و کشور را ترک کرد، حوزه در آن ایام، خُردسالی رفتار کرد، باید در برابر حرف نوِ او خِرَدورزی میکرد و مواجههی علمی مینمود تا سخن راست، از صحبت ناراست در کمال آزادی تمیز داده میشد. هرچه باشد دکتر سروش نوآوری که داشت. روزی خوب برایم بود. درود. با تشکر از عنایات و الطاف و اخلاص حضرت سید عمادی کمالالدین. سلام خاص بر حضرت معصومه س که رونق و معما و معنا و به تعبیرم: جهتبخش قم شد، زیرا به قول شهید متفکر استاد مطهری علم سرعت میدهد، ایمان، جهت.
سلام و درود بر برادر ارزشمند و فرزانه ام که دعوت ما در حضور این همایش هفته پژوهش پذیرفته اند حضور محققانه و سخن شناسانه لذت بردم از ثبت ظرافت های ناپیدای همایش که با فراست آن را دریافتی
اما آن برادر مجری که نامش را نمی دانستی اما عمق دانش او را در عین خموشی دانستی دکتر ابوالفضل خراسانی معاونت فرهنگی و ارتباطات بنیاد هستند ایشان اهل دامغان هستند.
سید کمال الدین عمادی