دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

نوشته های اُنظُر ۷

يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

جنبش اسلحه داران در سوریه

کاوش اُنظُر: بنده دیروز ۹ آذر ۱۴۰۳ دیده یک جنبش از میان جنبش اسلحه داران در سوریه نه از سمت شمال! که ترکیه قرار دارد بلکه از غرب این محدوده یعنی از مجاورت ادلب به  حلب رسید تا به حکومت حزب بعث سوریه نشان دهد پیوندی دوباره میان آنان شکل گرفت. این جنبش مسلح که اسمش "آزادسازی سوریه" (به زبان آنان: تحریر شام) است رئیسش از خود جولان سوریه است. افکار صدام حسین و حزب بعث از نوع عراقی را الگو می داند.
بنده شکل کار نظامی دیروز آنان را بسیار شبیه به شکل جنگ داخلی اخیر طالبان (طلبه ها) در افغانستان علیه ی حکومت حامد کرزای و احمد اشرف غنی دیده است که به سرعت بر آنها غلبه کرد و آمریکا مجبور شد از افغانستان بیرون برود. به نظر می رسد ارتش سوریه (بخشی از این ارتش که نوعی معارضه با دولت بعثی سوریه دارد) با جنبش همدستی نشان داد.

 

سمت شمال غرب سوریه به این علت مهم است که محدوده ی مهم آن، محل اسکان سوری های مخالف دولت بعثی بشار اسد است، چیزی بالای ۵ میلیون نفر آواره ی سوریه ای را در خود پناه داده است که همگی خواهان براندازی حکومت سوریه اند. این منطقه اقتصاد محور، از دست دولت سوریه خارج است. بیشترین "تأسیسات نظامی حکومت سوریه" در حلب قرار دارد.
 
ایران در آن محدوده ها و خط جنگی داخلی، سال ها برای بقای حکومت خاندان اسد، نیرو نظامی فرستاد و سردار حسین همدانی (که خود سال ۱۳۹۴ در حلب در کمین داعش و به نقلی دچار سانحه ی رانندگی شد) به ابتکار فردی خود، اسم آن را «مدافعان حرم» نامید، تا انتقاد مردمی را که ورود نظامیان ایرنان را دفاع برای حفظ قدرت بشار اسد نامیدند، حل کرده باشد و حراست حرم زینبیه حضرت زینب (س) را دلیل بداند.
 
اینکه جنبش اسلحه داران در سوریه در حرکت دیروز، باز می ایستد یا یک روند پشرونده ی پشت پرده از رویارویی در سوریه و خاورمیانه است، جای تحلیل دارد. عبور کنم. اُنظُر
 

یک آینه روی منطقه

کاوش اُنظُر: بنده وقتی یک آینه روی منطقه در همین روزهای گذشته می گذارد، وضع و حال ایران را چنان مشخص! مشاهده می کند که دیگر ذره بین نیاز ندارد بگردد مسائل ریز و راز! را پیدا کند. در تئوری سیاست اندامواره، کشور_دولت را به انسان تشبیه می کنند. تب پیشانی نشان می دهد چقدر نقاهت وارد شد تا تب بر تجویز شود یا مریض را باید به سرم وصل کرد آب بدنش بر تعادل استوار شود.

 

در جبهه ی غزه

در جبهه ی جنوب لبنان

در جبهه ی سمت غربی سوریه

در جبهه ی بخش شرقی سوریه

در جبهه ی سیاست میان ترکیه و منطقه

در جبهه ی مسائل لاینحل آمریکا با ایران

 

در همه ی این جبهه ها آنچه پایان بخش شده و در حال پایان و حتی باز در حال جریان قرار است بگیرد، سیاست ایران، به عقب رانده شد. آینه ی روی منطقه همه چیز جنگی و تصرفات استحکاماتی را در این وقت و ساعت، در ظاهر و عیان، به سود اسرائیل نشان می دهد، چونکه در تمام این موارد، دست برتر (می شود دقیقاً خواند : دست شرّ) دراز کرد و به تضعیف بسیارشدید  منطقه ای ایران انجامیده است. این روزها تا این هنگام، وضع منطقه ای ایران از زمان "ژاندارم"گری شاه نیز فروکش کرده است. چنین ضعف (می شود دقیقاً خواند : نیز تصور ضعف) اراده ی شرارت منطقه ای را علیه ی ایران راسخ تر می سازد. نفوذ ایران و سهم آن در معادلات منطقه با آثار قسری که تنش های این مناطق اشاره شده بر ایران وارد کرد، در بدترین وضع افتاده است؛ مگر آنکه کاری را ابتکار!! کنند که بتواند موقتاً بر این وضعیت بسیار شکننده، غلبه دهد.

 

این میان، البته معلوم است از زبان رسمی شنیده شود ایران تضعیف نشده است. اگر این ضعف نیست، پس بگذار همچنان مردم چنین اخباری را از زبان رسمی بشنوند. اما پشت ماجرا، چیزهای دیگری را برای مردم روایت می کند. تعجب ندارد که همین یک هفته ی بحرانی و فروپاشی در سوریه ی حزب بعثی، مقامانت رسمی و مأمورصفت! ایران، در بالاترین رده پیش آقای اسد فرزند آن آقا!! (یعنی حافظ اسد) آمد و شد داشتند و محافل راست افراطی از اخبار درهم کوبیدن مخالفان توسط روسیه و سوریه و اطمینان از دفاع جانانه ی ارتش سوریه دم می زدند و حتی می گفتند ارتش عقب نشینی تاکتیکی کرد تا هجوم همه جانبه کند، اینک در صد و هشتاد درجه! دگردیسی کاذب! کردند و می گویند سوریه چون اسلحه را زمین گذاشت! ساقط شد! عبور کنم. دستان ایران تا آخرین حیات مرده گونه ی حاکمان مردم کش سوریه در دمشق و آن سوتر بود و هر بار اسرائیل آن موقعیت های ایران (حتی شرکت سایپای ایران در سوریه) را منهدم می کرد و این اتحاد بد و نادرست!!! ایران با آنان، در عجیب ترین حالت فروپاشید و جراحت آن بر پیکر ایران نیز وارد شد و زخمش بی التیام ماند در تاریخ غیررسمی ایران. زیرا تاریخ رسمی! آن را می خواهد رفو کند. مردم می دانند و خام نمی شوند مگر پیروان، که فعل شان پیروی در هر باری تقلیدوار است. عبور کنم.  ۲۴  آذر ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

واگرایی دنیای عرب از ایران

کاوش اُنظُر: بنده این روزها رصد که می کند تمام مسیر منطقه ای را در حال اتخاذ سیاست واگرایی دنیای عرب از ایران می بیند. یعنی به زبان ساده عرب ها ترجیح دادند از دوستی با ایران حتی در ظاهر هم که بوده، اجتناب کنند. خطری که نباید سهل از کنارش رد شد. کشورهای عرب خاور میانه به نظر بنده موقعیت ایران را در بدترین وضع طی این نزدیک پنجاه سال ارزیابی می کنند. آنان به این اطمینان رسیدند ایران در مدت کوتاه همین یک سال و چند ماه، در یک فریب منطقه ای از بازیگران ماهرتر از خود، رودست خورد حتی از روس و تمام زمین بازی خود را از دست داد. پس، نتیجه می گیرند نزدیکی با ایران به سه موقعیت اقتصاد، سیاست و امنیت آنان لطمه می زند.

 

اگر پشت پرده ایران نخواهد پله های ضد فر یب را طی کند، بنده بر این نظر است طی مدت پیش رو، ایران بکلی (در حد تخفیف: نود صد) از بازیگری منطقه ای اخراج می شود و به وضع بسیار شکننده تر از امروز دچار می شود. تیم آقای مسعود پزشکیان یک گزارش وضعیت خیلی حساس به بالا تهیه کرد. شاید چند ورق را شهامت!! نکند باز کند اما اوضاع بد گزارش شد. شبیه آنچه در تابستان شصت و هفت آقای رفسنجانی هاشمی به جماران برد. عبور کنم. نوشته ی بنده بخشی اش تحلیل است و احتمال خطا در آن را می پذیرد. و عمده اش ترسیم است. شب .  ۲۴  آذر ۱۴۰۳ اُنظُر اُنظُر.


آفساید سیاست و حکومت
و
۵۰۰ تن روحانی سیاست زده پر آفت

کاوش اُنظُر: بنده فکر می کند بر ایران نیاز افتاده است به جای لشکرپروری (که متعارف آن عقلی است نامتعارف آن زیان دارد) نیروی ماهر فن پرورش دهد و حوزه ی وسیع جهان را با نیروی فن خود محل شکوفایی میهنی کند تا مردم به رفاه برسند و از تنگدستی بیرون بروند. نیروی حرفه و فن به هر کجا اعزام شوند آبادانی و سازندگی بر جای می گذارند. ایران با فرستادن نیروی نظامی به تله ای دچار می شود که گاه تا سه قرن کشور را مبتلای آن دخالت می کند. ایران در دام آفساید سیاست افتاد و ناجور باخت. آفساید سیاست برخلاف فوتبال آنی نیست، طولانی و نامرئی است. آفساید سیاست را هم داورش معلوم می کند، یعنی مردم، نه سیاستمداران و روحانیت آلوده داخل بازی سیاست و حکومت. کافی است ۵۰۰ تن روحانی آلوده که نظام را عین خوره خوردند کنار روند، ملت روی سعادت می بیند.


بنده مرتع با وسعت هکتاری دارد (در عالم عین نه) برای قاطرچرانی، به این ۵۰۰ تا روحانی آلوده حاضر نمی‌شود حتی اجازه دهد (با پرهیز از جسارت به هیچ شخص) به سیم خاردار مرتع نزدیک بشوند، چون یقین حاصل است به قاطرها صدمه می زنند. شاید همین هنگام یکی مطرح کند ۵۰۰ تن زیاد است، ۵۰ نفر، کفایت دارد، بنده قبول کرد که از همین هم فرج حاصل می شود! مسئله این است جای این ۵۰۰ تن در حکومت نیست.


یاد بنده رفت به سخنی از م آ ۳۵ شادروان دکتر علی شریعتی که گفته بود:

 

«لیبرالیسم سرمایه داری می‌گوید:
برادر! حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم.

 

مارکسیسم برعکس می گوید :
رفیق! نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم.

 

فاشیسم می گوید :
نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم، تو فقط برای من کف بزن!

 

اما اسلام می گوید:
نانت را خودت بخور، حرفت را خودت بزن، من برای اینم تا این هر دو حق برای تو باشد. من آنچه را حق می دانم بر تو تحمیل نمی کنم. من خود را نمونه می سازم تا بتوانی سرمشق گیری.»


این ۵۰۰ تا روحانی آلوده (گرد و تقریب کرد بنده) عین فاشیست ها گویی می گویند:

نانت را ما قورت می دیم،
حرفت را هم ما ها می گوییم،
شمایان فقط برای مان کف بزنید!

عبور کنم. دو باره بخوانید اسلام چه گفت در آن چهار قسم تقسیم. ۲۵ آذر ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

جمهوری اسلامی یک دادگاه به ملت ایران بدهکار است

دادگاه محاکمه ی امام جماعت ها و امام جمعه ها

کاوش اُنظُر: فرافکنی های امام جماعت ها و امام جمعه ها در بخش دینداری جوانان (دختر و پسر)، چنان آکنده به دروغ و شائبه افکنی است که اگر کسی نداند خیال می کند آنان به تمام ابعاد آموزش دادن دین و شیوه های جذب و اثرگذاری معنوی بر جوانان، مسلط هستند و شایسته ی مقام انذار و تبشیر هستند حال آن که در این فن و دانش پیاده و ناباب هستند. مردم با چشم غیر مسلح می بینند قلیلی از آنان فقط زبان جامعه را می فهمند. و بنده به این تعداد باتقوایان اقبال و احترام و علایق و کسب فیوض نشان می دهد.


کثیرشان در ارزشهای و معنویت ها، پس افتاده ترین های جامعه اند. پول، پاکت نشود چنین افرادی این مقدار میل هم درشان می میرد. آنان بیشترشان با بدپندارگردیدن، با بدگفتارشدن، با بدکرداربودن رماننده ی مردم از دین شدند. آنقدر ریا، دروغ، فریب، مدح حکومت، دوری از واقعیت، وارونه سازی فهم روایت و حتی کتمان عمدی حقیقت، در آنها پرش (اوج) گرفته است که جوان به سمت اِعراض رفته است، یعنی فراتر از اعتراض. رویگردانی اثرش بسیار از نقد و مخالفت ماندگارتر است.


جمهوری اسلامی یک دادگاه به ملت ایران بدهکار است، دادگاه محاکمه ی امام جماعت ها و امام جمعه ها که در کاری که بر عهده گرفتند عاجز ماندند و مدیون مردم شدند و خودشان چنان دنیاگراتر از بقیه شدند که جوان به تمام افکار و مواضع و نصایح شان شک شدید می کند.


در داخل حکومت، برای عارضه ی فرهنگی و فقدان ارزشها علتی به دور از واقعیت می تراشند با هدف فرار به جلو، در صورتی که یکی از عاملان اصلی، همین امام جماعت ها و امام جمعه ها هستند که نه نقش ساختن اجتماع را بلد هستند و نه اخلاق پسندیده دارند که جوان رغبت کند سمت شان خیز بردارد. اینان باید در دادگاه توضیحی (نه توبیخی) حاضر شوند و به پرسش های مدعی العموم عادل جواب بدهند. (در اینجا من رکن چهارم یعنی مطبوعات مستقل و آزادنگر و آرمانگرای واقعیت پیما را بهترین مدعی العموم می دانم)


دین را همینها تخریب کردند، چرا؟ چون از حاکمیت و حکومت می ترسند و باب میل بالایی های قدرت موضع می گیرند و اسلام را نعل به نعل حکمرانان و زمامداران می پیمایند. بدتر از روحانیون وهّابی همدست و داخل در سلسله ی آل سعود. اُنظُر

 

دو بار لا اله الا الله

باری رسول الله

باری حضرت موسی الرضا

کاوش اُنظُر: چیزی که دائمی فکر بنده به آن خو گرفته این بوده و می باشه که لا اله الا الله پیش از آنکه مرزبندی با کفرورزان باشد، تصریح هویت اهل خداپرستان و یگانه دوستان، با بت دوستان و بت کنندگان است. بت هایی نو با پیکرتراشی های تزویرگران، زورمندان و زرستانان، در اندازه ها و شخصیت هایی مکذّب و مزوّر و فریبکار، که اندازه و توان به انحراف کشاندن خلق توسط اینچنین بت ها، از هبل و لات و عزّا در کنج کعبه و اطراف طائف، Nها برابر، بدتر و ویرانگرتر و توحیدسوزانده تر است.

 

بنده تاریخ را که ورق می زد و می زند دو بار لا اله الا الله (این شعار و شعور و شور هسته ی مرکزی اسلام و دین ورزان) به صحنه آوورده شد، تا مرزبندی عقیده و عدالت و حق باوری را به میان خود و سمت بت پرست ها و بت دوست ها بکشاند، باری رسول الله پیغمبر خاتم خدا (ص) در آغاز تولد اسلام تا آخر حیاتشان لا اله الا الله را صفت اصلی خود و مؤمنین نمودند و باری هم حضرت موسی الرضا (ع) در نیشابور خراسان لا اله الا الله را زنده نمودند که به سمت مرو ترکمنستان مرکز خلافت خلیفه ی عباسیان، مأمون، (که به حکم جلب بیشتر شبیه شده بود) فراخوانده شده بود، در وضعی برهم ریخته ی سیاسی آن روزگار که این مأمون مرو با آن امین بغداد، هر دو از صلب هارون الرشید (می شود خوانده شود : نا رشید) بر سر خلیفگی و سیادت در سیاست و امّت، ستیز درون و بیرون داشتند. لشکر، تجهیز می کردند! شمشیر، آخته می ساختند! دلها، پاره می نمودند. و در یک کلام : به اوراق دین می پرداختند.

 

حالا در این زمانه بار سوم به نظر بنده نیاز دیده می شود مفتاح همه چیز (یعنی لا اله الا الله) سر داده شود؛ زیرا در این عصر و مقطع و برهه، چیزی که بر لا اله الا الله پیشی گرفت «لا اله الّا مَن»!!! است، «الله» در این روزگار، توسط حکومت ها و حاکم ها، شده است «غایب» ز «میانه». به مخمّس: شیخ بهایی : «جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه» ۲۶ آذر ۱۴۰۳ اُنظُر.

چهار پرگار پیکارگران خاور میانه

کاوش اُنظُر: بنده پیشنهادش به مدرسه فکرت این است در خاور میانه به دستان چهار کشور، چهار پرگار بدهید.‌ به ترکیه، به ایران، به اسرائیل، به عربستان. خودتان، بر حسب میزان اطلاعات تان از طرف این چهار تا نظام متخاصم با هم، روی خاور میانه دایره ی نفوذ بکشید. کشیدید؟
 
حالا به نظرتان این چهار دایره از سوی این چهار نظام ایستاده در برابر هر کدام، کدامینشان شعاع قطورتری روی خاور میانه ترسیم کرده است؟ گفتید نام نظام را؟
 
حالا بریم روی تداخل دایره. به نظر شما این چهار دایره، متداخل در همدیگر هستند یا نیستند؟ جواب دادید؟
 
بیایید حالا .واقع‌گرایانه. چشم بیندازیم به حاصل جمع چنین دایره و تداخلات آن:
 
 
یک: فکر می کنید آیا عین بنده؟! که عربستان، نظام خریدار است، حوزه ی نفوذش با خرید (پول پراکنی) توسعه پیدا می کند.
 
دو: فکر می کنید آیا عین بنده؟! که ترکیه پی زنده ساختن سابقه ی خود می گردد و در نظر دارد باختش در انحلال دولت عثمانی و کشور دزدی فرانسه و انگلستان در خاور میانه را، جبران کند.
 
سه: فکر می کنید آیا عین بنده؟! که اسرائیل در سند تأسیسش توسعه طلبی سرزمینی را مبنای دایره ی نفوذش قرار داده است.
 
چهار: فکر می کنید آیا عین بنده؟! که جمهوری اسلامی ایران تئوری برانداز را در خاور میانه تعقیب می کند (حق مکتبی با قرائت رسمی) تا مردم را با شوراندن و دادن انگیزه ی انقلاب، جای دولت های سازشکار خاور میانه بنشاند.
 
 
اینک وقت استنباط از متن است:
 
با این چهار حال، با این چهار پرگار، با این چهار دایره ی نفوذ، و با این چهار استراتژی با هم درگیر این چهار نوع نظام، رویارویی و جنگ و نزاع سخت، عقلانی و اخلاقی است؟! برنده آیا دارد؟! این چهار دایره ی متداخل خطرناک ترین حوزه ی حفظ و بقای منافع ملی در جهان است.
 
اسرائیل حاضر است سرِ هر چیز با هر کی بجنگد بدون هیچ مقررات و مقیدات.
ترکیه از تعقیب وسعت تئوری ترکستان اعظم دست بر نمی دارد.
ایران فکر می کند از سمت شریعت شیعه توبیخ می شود اگر به داد مسلمین نرسد.
عربستان مکتب تِیّمه‌ای تشریعی خود را در خریداری دولت ها مسلمان می بیند.
 
در چنین حال و احوالی، به نظر بنده، ایران نیازمند کسانی در تصمیم سازی نظامش است که بیمناک در خرق یک عادت نباشند و سیاست خارجی واقع گرایانه را در خاور میانه اتخاذ کنند. سیاست در ایران به نظر بنده در پیله ی کسانی رفته است که شرم دارند سیاست اعلامی سالیان سال نظام را به سوی تطبیق مقتضیات و منافع در حال تغییر ببرند. شورا عالی امنیت ملی ایران و مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دو منطقه ی سنا نشین نظام، میزشان خالی است از دانایان، که جرئت بورزند برای مردم و حفظ رفاه ملت، خرق عادت کنند. عبور کنم.
 
 
بنده بنای افکارش این است: مذاکره با دولت های دوست، اسمش مذاکره نیست، لاس! است. مذاکره جایی است که دشمن سرسخت، روبرویت است. مذاکره با دشمن، فلسفه ی سیاسی پشتش است. با دولت دوست مذاکره چه سود؟! به سخن دیگر: مذاکره تولدش آن زمان است که دشمنی خیلی جانسخت خود را شاخ کرده است. بنده می اندیشد هر نظام و دولتی برای حیثیت شخصی خود، شرم کند و تصمیم سازی نکند و حاضر نباشد سیاست ایران را رنگ و روی نوین و پیشبرنده بدهد، شک نباشد کشور را به استهلاک برده است. ۲۷ آذر ۱۴۰۳ اُنظُر

با شریعت می خواهند جهان داری کنند!

کاوش اُنظُر:

مگر توانسته اند با شریعت، ایران داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، همسر داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، حوزه داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، اخلاق داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، مذهب داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، اقتصاد داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، پای داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، اسلام داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، دین داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، عدالت داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، مردم داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، حکومت داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، روا داری کنند!

مگر توانسته اند با شریعت، شریعت داری کنند!

 

بدانید، مردم آنان را عاجزتر از آن می دانند که نانوا داری کنند! خودشان آردخوار گندم ملت ایران شدند! آن وقت جهان را می خواهند با شریعت، جهان داری کنند! مردم، شریعت را دوست دارند و بر سرشان جای می دهند ولی می دانند کسانی که می خواهند به اسم شریعت بر آنان سوار شوند، شریعت لقلقه ی زبانشان بیش نیست. شریعت را اکثریت شان (حکومت لیسان) سکوی دخل و خرج خود کرده اند، جیبی برای واریزهای مفت مفت.  ۲۸ آذر ۱۴۰۳ اُنظُر

 

سودمندترین تغییر در نظام ایران چیست؟

کاوش اُنظُر: این یک ایده است که بنده سعی دارد از لایه ی خاکستری جمعیت ایرانی، آن را وارد افکار اجتماعی کند. اگر فرض احتمال و یا ضروت عقلی، بالای سیستم، خرد رو کند تن به تغییر دهد و دست از پایداری نادرست از بخشی از اصول غلط خودشان بشوید، سودمندترین تغییر این است نظام حاکمیتی از حالت تشریع گرایی ایدئولوژیکی صوری فعلی، به سیستم عرفی عقلی واقعی دگردیسی کند. بنده نظرش این است بدنه ی محکم و گسترده ی ایران از "جمهوری اسلامی" با این اوصاف و ادا و اطوار، خود را بیرون برد و دنبال حکومتی است که مذهب در آن بی آلایش و بدون دستور حکومت، جریان داشته باشد و سیاست از منفعت عامه، فرمان ببرد. این میل عمومی به کشاندن کشور به سمت رابطه ی اقتصادمحور با کل جهان می اندیشد.

 

به فرض این تغییر رخ دهد (ارادی یا مجبوری) بنده از خواست مردمی، این طور پرده می دارد که نهضت مشروطه به عنوان حرکت ناتمام مردم ایران علیه ی نظام فردمحور سلطنت، خط اصلی ایران را مشخص کرده بود و آن مشروطیت بود، یعنی قدرت به شرط و شروط محدویت و حضور همه ی مردم در تصمیم به صورت یکسان. حتی اصل نظارت فقیهان برای دور نگه داشتن قانوگذاران از مقررات ضد دینی نیز، در مشروطه در نظر گرفته شد. همین مقدار حضور فقیه ها و روحانیون در سیستم سیاسی، آن بخش از جامعه را که خیلی خودشان را نگران مذهب ظاهر  می کنند و فکر و خیال می کنند در حکومت اگر فقیه یا فقیهان حضور داشته باشند، اسلامی بودن ایران، تضمینی است، کفایت می کند. کشور به مدیریت اقتصادی و سیاسی و اجرایی محتاج است. امور مذهبی مردم رفتار از رو رغب و اختیار است. این ایده که کشور باید عرفی و عقلی اداره شود چیست؟

 

این ایده دنبال ساختن کشور است.

این ایده دنبال تساوی سیاسی است.

این ایده دنبال سود و رفاه است.

این ایده دنبال تجاری شدن ایران است.

این ایده دنبال ترک ایران از جنگیدن! برای سایر کشورها است.

این ایده دنبال حساب بانکی انباشته از پول برای کل مردم است.

این ایده دنبال رابطه ی آسان و غیردستوری با مراجع مذهب است.

این ایده دنبال آمدن دنیا به ایران است.

این ایده دنبال این است مردم ایران با مردم جهان بیامیزند.

این ایده دنبال مذهب در باطن و دل مردم است.

این ایده دنبال جمع شدن بساط تظاهرهای مذهبی است.

این ایده دنبال شادی و آسایش و آزادی مردم است.

این ایده دنبال رساندن ایران به یک قطب اقتصادی است.

این ایده دنبال پایان توهم توطئه و کنترل مردم است.

این ایده دنبال ایرانی پر از مدارای انسانی و مدیریت عقلانی است.

این ایده دنبال رهایی از نظام چندفرمان است.

بنده در آخر بگوید نظام چندفرمان، همان حاکمیت دوگانگی | چندگانگی | فردگانگی است. اُنظُر

 

انتشار نوشتار "اُنظُرِ" ماقال

به پیش از اسلام شباهت زد

کاربر محترمی در این مدرسه ی مختلط بانوها و آقاها، نوشتاری به زیر انتشار برده با این سؤالش:

 

«نظام ما اگر بخواهیم تطبیق بدیم شبیه کدام یک از حکومت های صدر اسلام است ؟؟؟؟»

 

بنده می خواهد به این جمله ی چالشی این شخصیت مدرسه .که بر اُنظُر نام و نشان شان شناسا نیست ولی محترم می نمایند. شرکت کند. نظام آخوندساخته ی ایران که از تار تا پود آن را به اشغال شغل های خود در آوورده اند، از یک زمان به بعد، پوست موبدان زرتشتی ساسانی را به تن کرده و پوستین وارونه شده است و هر چه به آب می زند ولی نمی تواند نقش خرس کرزلی را بازی کند، فقط مانکن آن است. "پوستین وارونه" را از مرحوم غلامحسین یوسفی وام گرفت بنده، که در دفاع از دکتر شریعتی آن را نوشت. موبدان ساسان، قدرت فرّ ایزادی خسرو پرویز را آنقدر ساییدند و دست به تشریع اش زدند، وقتی سر راست کردند دین زرتشت تماما" مستهلک شد و ورقی از آن نماند. دین را به حاکمان ساسان ها فروش کردند، سکه اش را گرفتند و دل به دنیا زدند.

 

و وقتی که اسلام عزیز سرزمین ایران را تا خراسان و سمرقند طی کرد، دید مردم همه، خود به خود رو به این دین نو می آورند. بعدها محققان علت اصلی را این دانستند مردم از دین و سیاست آن روز رو گرداندند و دیدند همدستی ساسانیان و موبدان (روحانیت دین فروش زرتشت) معامله و بیع است، نه بیعت و مردم داری. مدتی است که این نظام از  منظر و مرآت  لایه ی خاکستری، به پیش از اسلام شباهت زد، زرتشت ایدئولوژی شده و و لاغرشده و نحیف و چروک! اسلام می ماند اما معلوم نیست حکومت زرتشتی شده هم عمر نافع کند.  (۱۱ دی ۱۴۰۳) اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر ماقال

با آدرس"بازرگان" پیش می شه رفت

کاوش اُنظُر: آقای شادروان مهدی بازرگان (که ۳۰ دی ۱۳۷۳ دار دنیا را ترک گفت) هفت شاخصه داشت:

 

 شاخص یک = نظام شاه را مشاهده می کرد. بیرون نبود که بر پایه ی گزارش ها شاه را بشناسند.

 شاخص دو = در محیط ایران بزرگ شده بود و درون سیاست و موج نهضت مردمی و "حزب نهضت آزادی" تمرین می کرد.

 شاخص سه = جهان (چه زشت چه زیبا) را با تئوری ها و مقایسه های تطبیقی می شناخت.

 شاخص چهار = سیاست گام به گام را از سر سازش مطرح نکرد، از روی منافع ملی تشخیص داد.

 شاخص پنج = حرکت بشر را در "کار" می دانست و کار، "بازار" می خواهد و بازاری بزرگتر از بازار خارج، نیست.

 شاخص شش = گفت من در سیاست، "تانک" نیستم. او با این مثال می خواست عقل را کالای رایج کشور کند.

 شاخص هفت =  در دینورزی نیاز نمی دید دست به ریاکاری بزند و در سیاست، پایه ی کارش را بر تقلید از آخوند بگذارد که در بلدیت از او پیش نبودند.

 

با آدرس "بازرگان" پیش می شه رفت. جواب گوناگون دارد. اما بنده نظرش این است آدرس "بازرگان"، آدرس الآن و آینده ی ایران است. او بود که به نظر بنده همان زمان از بالاترین مرد تشخیص مصلحت کشور بود. اما تندروی جناح چپ یکتا انگار علیه ی او و درافتادن جناح راست روحانیت گرا با او، کشور را از بودنش در مصدر کشور به کمبودی برد و بخشی از آفات آن سیاست حذفی و اخلاق لکه دارکردن، بر پیکر ایران ماند.  روز ۱۶ دی ۱۴۰۳ اُنظُر


[در پاسخ به مهدی امید محرومان]
پاسخ اُنظُر

سلام به شما کاربر محترم مدرسه
بنده اما نظرش این است شادروان مهدی بازرگان پیش از انقلاب نیز، انسانی برجسته و مشهور در سیاست و چهره ی شهیر دینی بود و نظریات وی از وی به عنوان فردی با شهرت بالا ساخته بود، هموزن آیت ا.. طالقانی و آیت ا.. مطهری بلکه در مراحلی بالاتر. اُنظُر


[در پاسخ به جلیل قربانی]
پاسخ اُنظُر

جناب آقای «J.Q» سلام

بنده تشکر دارد از شما. ایشان کتابی با عنوان «انقلاب در دو حرکت» دارد که انتقادهایی به تصمیم سازان نظام و تصمیات، وارد کرد که جایی برای اندیشیدن مجدد گذاشته است. اُنظُر


[در پاسخ به محمد عبدی]
پاسخ اُنظُر

آقا با حساب @EnjAbdi سلام
به آن محترم عرض می شود در دادگاه گفته بود ما ایرانی مسلمان مصدقی قانونی هستیم. یعنی چهار صفت افراد همراه خود را نام برد. ولی شاه حرفش را نگرفت. آن نامه ی آخر را که پس از درمان بی نتیجه در سوئیس نوشت، مدتی بعد درگذشت که فرصت نکرد به نقدها جواب دهد. یعنی آن مقاله ی  آخرش : «آخرت آخرین هدف بعثت» بنده اعتقادش این است همین حرفش هم سیاسی و هدفمند بوده است. با توجه به این که عمرش کفاف نکرد به نقدها در این مورد جواب دهد، نباید این تز وی را حرف قطعی وی تلقی کرد. تشکر می شود. اُنظُر

انتشار  نوشتار اُنظُر

اگر اکانت مربوط به آقای سعید جیم، (برآمده از سخنرانی این جانباز و ذی نفوذترین سیاستمدار سایه در صدر حکومت ایران و نائب قدرتِ مملکت) درست باشد، می شود گفت در دولت سیزده بود که اسرائیل در جمعه صبح ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ به نقاطی حساس در "یک پایگاه نظامی در اصفهان" تجاوز کرد، نه اینکه حال بیاید در دوره ی مسعود پزشکیان  مدعی شود: "برای اولین بار رژیم صهیونیستی به کشور ما تعرض کرد" تا با این فرافکنی سوء، آقای مسعود پزشکیان را تیغ بزند و با رگ زنی دولت چهارده، آن را دولتی محتضر و در حال جان دادن معرفی کند که به عنوان کابینه ای بیمار، حال پاسخ به اسرائیل را ندارد و وی مقصر جلوه دهد.

آقای سعید جیم که در دولت سیزده، سایه ای تر بود و با نیروهای آموزش دیده ی خود در پی شکست دادن حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی (درگذشته ی اردیبهشت ۱۴۰۳) بود، دائم دنبال مطرح کردن خودش در صدد برمی آمد تا نوید یک کشور دهقانی و مائویستی را دهد تا همه را به خیال خود برابری اقتصادی برساند.

اگر واقعاً آقای سعید جیم خیلی خود را به نظامیان سپاه، نزدیک و همپیمان! می داند لا اقل اعتراف آقای عزیز جعفری را سند نظام تلقی کند که در آبان همین امسال آن حمله ی اسرائیل را درز داده بود. علاوه بر آن، آنطور که شنیده ها حاکی است هواپیما‌های اسرائیلی مانند حملات سنگین اخیرشان به ایران، از یک دالان هوایی در بیرون از مرز‌های ایران موشکهای اف پانزده ی خود را به رادار نطنز زدند و از تخریبش خبر دادند. اگر پاسخ به جنگ افروزی اسرائیل علیه ی ایران در خیال آقای سعید جیم، شهامت و تهور حساب می آید، ایشان بهتر است جواب دهد چرا خود حجت الاسلام رئیسی در برابر اسرائیل حاضر به پاسخ نشده بود که یک ماه بعد در اثر سقوط هلی کوپتر به قعر دره، درگذشت. او درگذشت و رفت، ولی کارکرد او و رفتار سایه ای خود آقای سعید جیم، پیش مردم آفتابی آفتابی است.

آقایون! و آخوندها! روی تاریخ روزهای خاص جمهوری اسلامی ایران، ابر دروغ و فرافنکی نیفکنید. این ابر را ملت کنار زد و سیاستمداران کجدار و کذاب را کنار خواهد زد. منفعت مردم، در رویارویی نامعلوم و سردرگم با قدرتها نیست، بلکه در اتصال اقتصاد ایران به شریان پولی و توسعه ای جهان است. نجات ایران به دست شما محال آمد. ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

نظر اُنظُر
جناب آقای Jalil Qurbany  سلام
احتمال می دهد بنده که  بر شما روشن باید باشد آقای محمد محمدی گرگانی پدرخانم آقای احمد زیدآبادی در گرگان ما و آق قلا نماینده ی مجلس اول بود. او را بعدها به خاطر امضا بیانیه در محکومیت فاجعه ی سرکوب دانشجویان کوی دانشگاه، به اتهام تبلیغ علیه ی نظام در دادگاه بیدادگاه به زندان محکوم کرده بودند که می گویند آیت ا... سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه ی قضاییه ی وقت، حکم زندانش را لغو کرد. آن زمان در حالیکه برخی از سران نظام یک ورق را بلد نبودند داخل زونکن فرو کنند و دستانشان می لرزید، پست ها را قروق کرده بودند اما نخبگان را از همه ی امور خلع می کردند، حتی به خاطر صِغر سن و سال و اگر نمی شد با اتهام به این سازمان و آن سازمان؛ حتی اگر آن فرد از آن سازمان بریده بود. زندگی این مرد در گرگان ما، عبرت برای آن آخوندهاست که دیدند ستم ولی در ساکت ماندند. عاقل هستید جنابعالی و بنده یک اشاره را برای عاقل، مکفی می داند. اُنظُر

 

چند نوشته از آغوش:

 

آغوش حروف : او آستارایی بود. تهران بزرگ شد. در ایران، خطه ی گیلان مارکسیسم پذیرتر بود و جو مرزی تفکر کمونیستی روسی در او اثر کرد. مارکسیست های باشالوده افرادی باانضباط اخلاقی بار می آیند. با نوشته هایش در ستون طنز روزنامه جامعه و توس و نشاط با اسم «ستون پنجم» و «ستون چهارم» فضای سرد کشور را داغ کرده بود. تأثیر طنز تلخش در فضای سیاسی، او را در حد گل آقا جا انداخته بود. تا روزنامه را از باجه ها می خریدند «ستون پنجم» انگار اولین صفحه بود. تا می گفت نقل روز می شد. خواننده های قلمش برای ستونش برای خرید جریده، ستون می شدند. چه برایش، دل بسوزد و چه بسا به سور و ساز بیفتد، مسئله این است در تاریخ نامش عین «چرند و پرند» ماند. دهخدا، «دخو» بود او ولی خود کدخدای دهکده ی طنز شده بود. به او که طنز سرمایه اش بود، سازگاری نداشت زندگی اش این سبک پایان یافته باشد. بر نوع مرگش شایسته است تیمی تحقیق کند. هیچ اسمی روی فوتش نمی گذارم، تا پیشداور نشوم. سید ابراهیم نبوی با عقایدش رفت، عقایدی داشت نیشتر بر فکر عموم و دستبند به دستان سیاست. ۲۷ دی ۱۴۰۳ مدرسه.

 

آغوش خاورمیانه : فؤاد حسین وزیر خارجه ی عراق اظهاراتی داشت. گروه ها در عراق سلاح‌ خود را کنار بگذارند. امر نظامی تحت مسئولیت دولت باشد. عراق با دنبال کردن این سیاست، ایرانیان را به یاد اخطارهای پس از انقلاب انداخت که به گروه ها و احزاب مسلح هشدار داده می شد سلاح ها را به پادگان ها تحویل دهند. اینک در عراق دو ضلع دولت و مرجعیت عام، خواهان خلع سلاح عمومی شدند. مرجعیت این خواسته را ماها قبل مطرح کرده بود، ولی دولت در این شرایط پیش افتاده است نشان می دهد این نظام در سه حالت قرار گرفته است: یا حکم آیت الله سیستانی در حال اجرایی شدن است. یا تهدید دونالد ترامپ در مورد ختم غائله های تمام خاورمیانه، در عراق زودتر از جاهای دیگر شنیده شد. یا دولت این کشور می خواهد به ساختار سیاسی خود اقتدار داخلی ببخشد. هر سه مورد به نظر می رسد حلقه ی ایران را تنگتر می کند و حکومت دودمان ها در خاورمیانه حرف ترامپ را صرفاً حرف نمی دانند، فرمان می دانند و از آن فرمان می برند.  ۲۸ دی ۱۴۰۳ مدرسه.

 

آغوش ترور : اگر ترور پشتوانه ی تئوریک داشته باشد و در پشت های درهای بسته ی سازمان های سیاسی یا سرویس های اطلاعاتی اتخاذ شده باشد، می تواند شکل قصاص و انتقام به خود بگیرد و خود ترورکنندگان خود را در مقام قاضی محکمه قرار بدهند. مقصود متنم را روشنتر سازم. دو قاضی روحانی سابقه دار در نظام قضایی ایران در تهران و ضارب (هادیان ضارب) هر دو سوی ماجرا، خود را علیه ی همدیگر مانند یک دادگاه فرض می کنند. بنابراین ترورهای سیاسی جنگ تضاد میان دو محکمه ی رسمی و مخفی است. محکمه ی رسمی قانوناً و عریان دست به اعدام یا حبس افراد می زند، اما محکمه ی مخفی در قالب ترور و خشونت و ناعریان سوژه های خود را شکار می کند. این داستان تمامی ندارد. تاریخ پر از ترورهای سیاسی از ناحیه ی سازمان های سیاسی و مذهبی است. در تاریخ شیعه مسلم بن عقیل (سلام خدا به آن شهید سفیر) در خانه ی هانی بن عروه حاضر نشد از پشت حجاب دیوار خانه، ابن زیاد (عُبیدالله) را ترور کند. استدلالش این بود دین، کشتن در خفا را رد می کند.

 

جلیل قربانی سلام، شب به‌خیر

 

♦️در تاریخ مبارزات چریکی و مسلحانه گروه‌های شبه‌نظامی، برای ترور افراد مهم و صاحب نفوذ رژیم، اعلام‌ می‌شد که آن فرد به دلیل ارتکاب برخی اعمال، در دادگاه انقلابی آن ‌گروه مسلح به اعدام‌ محکوم شده است.

 

🔷گروه‌های مسلح مذهبی نیز برای دریافت مجوز ترور (صدور حکم اعدام)، حتی به مراجع با مجتهدین مراجعه می‌کردند.

 

🔶 بعد از صدور حکم اعدام برای اجرای حکم اعدام صادرشده، یک یا چند نفر مامور ترور آن فرد می‌شدند.

 

 

آغوش سیاستمدار دیندار : مردی دیندار در سیاست بود. صدق از او دل نداشت جدایی بپذیرد. هر چه عیب در سیاست، در دیگران راهبندان راه می انداخت، به او که می رسید گره ترافیکی ایجاد نمی کرد. صاف بود. جاده صاف کن نبود. کت و شلوار داشت، اما از صدها عبای روحانیون خشکه مقدش و از عمامه ی تمام آخوندهای درباری شاه، شرف داشت. روزی فردی از مجلس اول که او نماینده ی تهران بود، به صورتش سیلی زد. حتی جنگ لفظی هم برای این سیلی نکرد. روز بعد در همان مجلس، داد و بیداد راه انداختند «بازرگان لیبرال است». بازرگان اینجا بود که از صندلی مجلس بلند شد از جیبش بلیت اتوبوس واحد درآورد در لای انگشتان گذاشت و بلند کرد و گفت هر کس در جیبش برای رفت و آمد به مجلس، بلیت شرکت واحد دارد نشان دهد. هیچ کس جنب نخورد. چمران، «شرف را بیمه کرد» و مهندس بازرگان از نظرم انصاف و عقل را. روحش در بهترین آسایش و مورد لطایف خداوند بنده شناس باد، که همین بازرگان برای این که ساواک شاه نفهمد، حتی اسم خود را «عبدالله متقی» مستعار کرده بود تا کتابهایش را به زیور چاپ ببرد. مثل بازرگان، باید ذره بین گذاشت پیدا کرد. نگردید! پیدا نمی شود. او در بالاترین حدی بود که می توانست یک ملت را به ترقی و مدنیت برساند، اما دو سازمان چریکی (اشرف دهقانی و مسعود رجوی) کوشیدند چهره اش را تخریب کنند! چون شوروی ک.گ.ب چنین می خواست و محفلی در حوزه ی قم.

 

[در پاسخ به Jalil Qurbany]
| - |
بزرگوار سلام. حکایت انسانی در تراز مصلحان بزرگ تاریخ را هر چه برایم بیان کنید، بهره می برم. بازرگان به جریان مقاومت ملی پاریس که توسط همین سازمان تشکیل شده بود نپوست و همان موجب تیره تر شدن رفتار آن سازمان با این مرد خردمند ایران شد.

 

از خالد احد تا خالد اسلام : او سردسته ی شکست مسلمین در جنگ احد بود. اما همین جنگجو، به اسلام راه یافت. درس آموزتر این که چند سال بعد از سوی پیغمبر (ص) مأمور شد در نجران و جاهای دیگر، مردم را به اسلام دعوت کند. به سرگذشتش نمی پردازم. یک درس در آن است: در حالی که عده ای افکاری دارند که فقط خود را در دایره ی دین فرض کنند و بقیه را با صدها انگ بیرون بیندازند، اسلام به یک جنگجوی خشنی که بدسابقه ترین کار در پرونده اش است، اجازه ی ورود به دین داد و مأمور اسلام توسط پیغمبر (ص) گردید. اصلاً در تصور کسی می گنجد که امروزه کسی پرونده ای مانند شرکت در جنگ احد علیه ی رسول اسلام داشته باشد و از پشت تپه، با اسبان تیز و چابک، به مسلمین حمله ی خونین کند، اما سال های بعد، هم مجاز باشد اسلام بیاورد و هم نماینده و مأمور دعوت به دین شود. می روند تحقیقات محلی تا جد هفتم او را پیدا کنند که یک نقطه سیاهی پیدا کنند تا از شغل و نان در این نظام بیندازند و خود و خویشانشان را بکارند.

 

انتشار نوشتار اُنظُر

حکومت دینی ایران یک اصل بیشتر ندارد، اصل ۵۷

نظام فدرالی یا پخش قدرت بین مرکز و ایالت ها، به جاهایی از دنیا می آید که قانون حکومت کند، تا فرد. در ایران حداقل به سه دلیل، فدرالیسم جواب نمی دهد. به بد یا خوب آن، بنده کاری ندارد. تجارت فردا شماره ی این ماه (بهمن ۱۴۰۳) مسائلی را طرح کرده است که بنده نیز ترجیح داده است به آن بپردازد. نظر بنده این است:

 

یکی این است : حکومت مرکزی، همه ی اقشار را ذوب در مفهوم شرعی حکومت می خواهد و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۵۷ را در خود جای داده است که همه ی امور ایران و حتی در یک جورهایی منطقه ی مسلمانان، در ید قدرت آن تفسیر می شود.

 

دومی این است : در کشور ایران، بعد از انقلاب، مقامات در ساختار، از خود هیچ اختیاری ندارند، مگر آن که تحت زعامت، عمل و فکر کنند. آقای مهندس بازرگان پیشرفته ترین متفکر تمام تاریخ ایران، فقط به خاطر استقلال عقلی اش، از قدرت با بدترین اهانت حذف شد. با این حال، مگر می شود ۳۱ استاندار ایران را (که کرمان هم اگر دو تا شود می شود سی و دو استاندار) قدرت داد و به آنها گفت فدرالی ریاست کنید. اصل تفکر حاکم در ایران این است همه را گرد یک نظریه، پیرو و مطیع مطلق نگه دارند و کشور بر پایه ی اطاعت محض اداره شود. از این نظر هم، بنده تحلیلش این است نظریه ی مندرج در اصل ۵۷ قانون اساسی، هرگز اجازه ی استقلال به استانداران نمی دهد حتی در حد فدرال.

 

سومی این می باشد: نظام روحانیت شیعه شُعبه ی ایران، هیچ حکومتی در هیچ جای جهان را مشروع نمی داند زیرا می گویند ما به صورت موقت و نیابت تا ظهور حضرت موعود بر سر حکومت هستیم. امام موعود (عج) طبق ادعای روحانیت، فرمان داد حق حکومت مال فقیه شیعه اثنی عشری است. از این نظر، روحانیت فدرالیته را گریز از اصل ۵۷ قانون اساسی تفسیر می کند، که حکومت را مطلق به دست یکی از روحانیون تزار بالا تحویل می دهد و تا امروز دو روحانی مشهور کشور را در دست داشته و دارند برخی از سیاسیون روحانی، شعار «ذوب در» را سر داده بودند. هر کس ذوب تر باشد (چه مقام  های کشوری و چه پست های لشگری) بیشتر مَنصب و درجه می گیرد. این کشور با اصل ۵۷ گوشت را عین عید قربانی، بین خودشان تقسیم می کنند که پیروی را اثبات کرده باشند. مثلاً همین امروز اگر آقای مسعود پزشکیان بخواهد برای رهایی اقتصاد ایران از بن بست ها و گرانی ها و نرخ بی رحم دلار (که به نظر بنده با این وضع، هر یک دلار آمریکا به پانصد هزار تومان هم می رسد)، باز هم دم از مذاکره با آمریکا بزند، سر به نیست می شود  البته اول از از نظر حذف از قدرت) عین سید حسن بنی صدر. او البته به سازمان پلیسی و تروریستی مسعود رجوی پیوست و از ایران گریخت و جانش را نجات داد. ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

تاکتیک و تکنیک

کاوش اُنظُر: بنده نظرش اینه، ترامپ متوسل به تاکتیک / راه کنش، در برابر ایران شده است. او به احتمال بالا مشورت گرفته است که تاکتیک هایش ایران را به سمت تشدید هر چه بیشتر دوگانگی حاکمیتی در ایران می کشاند و برآوردش این است ایران به علت وجود عنصر تصلُب در روحانیت حاکم، در بکارگیری تکنیک / راه کار، به مخمصه و دردسر و تضاد داخلی تنفرآمیز می رسد. به عبارتی دیگر، ارزیابی تیم تصمیم ترامپ، تقویت تردید بر روی حاکمیت از سوی ملت است و از سوی دیگر ایجاد تشتت در ساختار تصمیم سازی کشور.

 

اُنظُر برآوردش این است ترامپ از دو مسیر، ایران را ضربه می زند: ضربه ی هولناک با هدف فروپاشی. ضربه ی هویت از راه خلع ید ایران در خاورمیانه با تاکتیک در اختیارگرفتن موضوع غزه. او غزه را اهرم فشار قرار می دهد و کشورهای منطقه را از نظر واگرایی بر سر ایران آوار می کند. قصد ترامپ، نابودی حکومت روحانیت در ایران است. او یک گام را هفته ی پیش به جلو رفت و توانست ایران را مجبور کند مذاکره را رد کند و دولت پزشکیان را از نظر ماهیت به دولتی خنثی تبدیل کند. در واقع به دولت پزشکیان پایان داده است؛ زیرا این دولت می خواست گشاینده ی راه جدید و توافق برای گسست تحریم باشد و راهش را توافق با آمریکا می دانست و اینک با رد مذاکره توسط رأس سیاست، او فقط یک کار می تواند بکند: عزم کند سیاست داخلی را دموکراتیک بکند و جریان تصرّف گر سیاست توسط عوامل سایه را به چالش بکاشند. وقتی دولتی نتواند سیاست خارجی داشته باشد، کاری برایش نمی ماند، مگر این که بخواهد با تفکر غلط حاکم، همنوایی کند. شعار اتحاد و انسجام ملی هم نزد قدرت، اصلاً موضوعیت ندارد. به نظر اُنظُر تاکتیک ترامپ، تکنیک ایران را تعلیق کرد و جمهوری اسلامی درین دوره توسط پزشکیان معلق ماند و کارش جز بودن صوری در پاستور نیست. ایران از اینجا به بعد وارد شرائط احتمالات با ریسک ضربه در برابر ضربه می شود. و ترامپ بنا دارد ایران را به آخرین اذیت هایش آزمایش کند. البته علم یکسره دست خداوند است. ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

انتشار نوشتار اُنظُر

بلوف آخرش لو می رود!

مقام نظامی، آقای مجید خادمی سردار سپاهی رئیس سازمان حفا اطلاعات آن نهاد درباره ی مذاکره با آمریکا سخنرانی کرد. او گفت : "ترامپ از یک موضع خدعه و نیرنگ وارد شد. ترامپ در سخنانش بخشی از اهداف خود را آشکار کرد و بخشی پنهان ماند... اگر آمریکایی ها قصد شیطنت کنند... ما کاملاً آماده هستیم. اگر منافع ملی ما را به خطر اندازند، منافع ملی آنها را قطعاً در سرتاسر دنیا به خطر می اندازیم.

 

چرا با گنده گویی ها در محیط نظامی پرسنلی خود، سر خود را شیره می مالید؟ مردم دیگر سرشان با بهترین سخنرانی ها هم شیره مالیده نمی شود؛ زیرا وضع زندگی و پول ملی خود را به عینه دارند هر صبح و شام می بیننند. و از آن سو، فساد و ریخت و پاش ها و تبعیض ها را لمس می کنند. این دروغ ها دیگر چیست که به خورد مردم می دهید؟ چرا حیا نمی کنید؟ چرا برای کل کشور خود را همه کاره می پندارید؟ و در سیاست داخلی و خارجی و اقتصادی و فرهنگی کشور دخالت می کنید؟ و خودتان را یک کشور و جزیره حساب می کنید؟ اگر شماها واقعا" می توانید، پس چرا منافع ملی  بچه نُنُر آمریکا یعنی این "سگ هار" آمریکا، اسرائیل خشن، سرکوبگر، ویرانگر و عنصر موذی منطقه ای را، در سرتاسر دنیا به خطر نمی اندازید؟!! معلوم است دارید بلوف می زنید. ساده لوحانه ترین دروغ ها. کسی هم شما را مؤاخذه نمی کند! برید سر  امور قانونی خود باشید و مردم را در دام دروغ های خود به مشکلات شدیتر  نیندازد. هیچ راه چاره ندارید و روز به روز دلار را بالا و ریال را به ته چاه می برید. شما با این سبک سیاست های مداخله جویانه ی داخلی و حتی خارجی، یک دلار را تردید نمی شود کرد که به پانصد هزار تومان هم می رسانید.

 

اسرائیل تا لب مرز آمد، زد هر چه و هر جا را که دلش می خواست، ولی همپیالگان و همپالگی های شماها در تبلیغتگاه نظام، فردا صبح پس از حملات ویرانگر آن کشور خبیث، برای فریب مردم، فیلم های جشنواره ی چند ماه قبل انار شهر گرگان ما را پخش مکرر می کرد که چه؟ که به مردم بگوید در حمله ی اسرائیل به تهران و چندین جای ایران، حتی مگس پر نگرفت!! دروغ، با هزار دروغ رفع و رجوع نمی شود. بروید خودتان را به یک خیّاط استاد بسپارید پاره و پوره ها را رفو کنید. اگر رفوپذیر باشد!

 

آمریکا و اسرائیل خبیثان و شرّان این جهان اند. دو جنس کپی از روی هم. اما فعلاً توانستند پای شماها را در سوریه و لبنان و غزه قلم کنند با آن همه پول که پای احمق های نظام سوریه ریختید. و آن همه انسان های باشرف افغانستان و ایثارگران داوطلب ایران را، در آن مسیرها و و صدها سَیطره ها (بازرسی ه)  به خاطر حفظ اسد از دست قیام مردمی  خون  خود را با نیت صاف راه خدا فدا کردند. با این دو شرور جهان، باید از راه درست در افتاد، عین کشورهای توسعه یافته، نه این کشور را سخنرانی دان و دروغ دان جهان کنید نه مثل آقای دکتر محمود احمدی نژاد قطعنامه های تحریم را، قطعنامه دان می گفت و کاغذپاره ای بیش نیست!

 

مردم می دانند اسرائیل شما را درو و دور و دوره کرد. اولی یعنی شکست اخیر. دومی لفظ یعنی بیرون راندن و سومی کلمه یعنی در اطراف شماها که هر جا لشکر و آدم دارید، دایره ی طلایی!! هولناک پهن کرد و تور و قلاب ماهیگیری. حتی اسماعیل حماس را در ساختمان خودتان در پایتخت حذف کرد. بس کنید. بلوف لو می رود.

 

شماها را درجه چسباندند به قول گل آقا فومنی "کیلویی و فرغون فرغون" و هر دمبیلی، که خرد نظام و عقل مشاور کشور باید باشید و هر آن مشورت درست، به بالاتر نظام باید بفرستید، نه مثل آن دولت شاهنشاهی که همه باید آریامهر را فرمان می بردند، چون او باید می گفت و او باید برش می کرد و می دوخت و همه باید می شنیدند و در حزب رستاخیز حضور و غیاب می شدند، وگرنه جایشان تبعید بود و یا زبان بریده در نیام. ۲۵ ، ۱۱ ، ۱۴۰۳ اُنظُر

 

`` ``, [۱۲.۰۲.۲۵ ۰۸:۰۷]
[در پاسخ به جلیل قربانی]
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای Jalil Qurbany سلام
فرموده ی شما مورد پذیرش است. فدرالی شدن پیش شرط هم دارد کشوری باثبات شود و به مردمش اعتماد کند. از شما برای ایجاد آموزش تشکر می شود. از تأخیر بنده در جواب حمل بر صحت کنید که مطمئن است بنده که می کنید. بودنم در فضای مجازی محدود است. از نوشته های شما استاد دانشگاه اقتصاد یادداشت های علمی دارد بنده. اُنظُر

 

`` ``
[در پاسخ به محمد]
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای @EnjAbdi سلام
به نظر بنده در این رابطه آن محترم حرف دل نیمی حتی بیش از نیمی از ملت را زده ای. اگر به شیخ کاظم کلاه بردار که زمین حوزه را داشت می خورد توجه شود مشخص است حکومت تبعیض قائل است و هنوز در بیت ها و نمازجمعه ها باز هم سرِ قدرت است و بالای پله های آخر منبر.  حکومت با این شیخ به بدن خود ویروس فرستاده است و عزل هم نشده است. چون عمامه اش به نفع قدرت است و عبایش برای ستایش و چاپلوسی حکومت. شما گرگان ما بیا. بنده می تواند شما را به شاهکوه ببرد. نشد به رامیان هم می شود رفت آبشارش را دید. اُنظُر.

 

`` ``
[در پاسخ به امیر رمضانی]
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای حساب «+98 911 953 8968 » سلام
بنده نظرش اینه شما در مسائل خارجی خیلی قاطع از نظام حمایت می کنید و پشت این حکومت هستید. این روحیه ی شما دیدنی شد. نظراتی که می فرمایید هم تمامش ارزش خواندن و جاهایی قابلیت قانع شدن دارد. توان شما بالاست. دست را بالا نبرید.  تا عقل ها همه رشیدتر شوند. غزه هنوز داستان دارد داداش عزیزم. بیا گرگان ما تا برات شرحه شرحه قرائت کنم. تا فیه ما فیه شود. اُنظُر.

 

`` ``
[در پاسخ به جواد افاقی]
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای جوادی آفاقی حفظه الله تعالی سلام علیکم
شگرد چرا؟ حرف شما هم از جنس حروف الفبا است، حرف بنده هم از جنس حروف الفبا. نکند مرکّب و جوهر شما از عرش نازل می شود که بنده در کنار آقای محترم دیگر و سه تا نقطه چین های دیگر در ردیف شگردگرایان جای می دهید. اما بنده شما را در راه عقیده ی مقدست مردی با عیار تقوای بالا می دانم و احترام قلبی و آدابی قائلم. منِ بنده را نشکاف! متن مرا بشکاف. امام علی (ع) یاد داد. اُنظُر.

 

`` ` 
[در پاسخ به سید کمال الدین عمادی]
پاسخ اُنظُر: روحانی بزرگ مدرسه حضرت سید کمال عماد العلما سلام
شما بالای سر ما جای دارید. معتقد است بنده که شأن شما آنقدرها بالاست که یک اهانت در حد ذره به شما به انسان صدمه می زند.  بنده در برایر شما خاضع است اما حرفش این است در مقام تحلیل دل بنده در متن نیست. عقل بنده و واقعیت بینی در سطر سطر جای می دهم که گول تملق را نخورم در  جاده ی تأیید  و سر تکان دادن های ممتد بیفتم. عین صحنه جعفر بن ابی طالب  (ع) که او و یاران مهاجر صغرایش خم نشدند پیش نجّشی حتی به حد دانه ی جو. ولی سایر حاضران دربار پادشاه حبشه تمامی زانو زدند از رکوع نماز هم خمیده تر. بنده شما را پیشوا می دانم پیشوایی در حد متعارف. پس این اتهام زنی را ترک فرمایید. با بالاترین دوستی و دست به دستان پاک شما . اُنظُر.

`` ``
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای Jalil Qurbany سلام
فرموده ی شما مورد پذیرش است. فدرالی شدن پیش شرط هم دارد کشوری باثبات شود و به مردمش اعتماد کند. از شما برای ایجاد آموزش تشکر می شود. از تأخیر بنده در جواب حمل بر صحت کنید که مطمئن است بنده که می کنید. بودنم در فضای مجازی محدود است. از نوشته های شما استاد دانشگاه اقتصاد یادداشت های علمی دارد بنده. اُنظُر

`` ``
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای @EnjAbdi سلام
به نظر بنده در این رابطه آن محترم حرف دل نیمی حتی بیش از نیمی از ملت را زده ای. اگر به شیخ کاظم کلاه بردار که زمین حوزه را داشت می خورد توجه شود مشخص است حکومت تبعیض قائل است و هنوز در بیت ها و نمازجمعه ها باز هم سرِ قدرت است و بالای پله های آخر منبر.  حکومت با این شیخ به بدن خود ویروس فرستاده است و عزل هم نشده است. چون عمامه اش به نفع قدرت است و عبایش برای ستایش و چاپلوسی حکومت. شما گرگان ما بیا. بنده می تواند شما را به شاهکوه ببرد. نشد به رامیان هم می شود رفت آبشارش را دید. اُنظُر.

 

`` ``
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای @EnjAbdi سلام
بنده حس می کند شما کشورهای عربی زیاد رفته ای که دائم بنده را معادل سازی با عربی می کنی و پارسی. شما اهل کجایی؟ از ارومیه زیاد در نوشته هایت می گویی. آن شهری هستید؟ تشکر برای این نظری که مرحمت کردید. بزرگواری شما مسجل است. اُنظُر.

`` ``
پاسخ اُنظُر:
جناب آقای @EnjAbdi سلام.
این متن انگلیسی مرتبط با سند دستور ترامپ را  همین حالا کامل خوانده است بنده. این متن به نظر بنده یک دیسکورث نوین است. و آمریکا روی آن پلکان نصب کرده است نه جایی برای یکباره لیز خوردن. اُنظُر.

 

انتشار نوشتار اُنظُر

فَاِنْ تَوَلّوا !!!

روی گرداندیدن از  الله و رسول الله که در آیه ی سی و دوم آل عمران، وحی اش بر سینه ی حضرت محمد بن عبدالله .صلّی اللّه علیه و اله و سلّم. نازل شد، نباید مورد سوءاستفاده ی جناحی قرار گیرد. اگر شب و روز، گرانیگاه های نظام ایران، مخالفین و معترضین را به رویگردانی از خدا و پیغمبر متهم می کنند که اطاعت از رسول خدا ندارند و صدها تهمت دیگر می زنند، چنین کاری را مخالفین و معترضین هم راحت می توانند روی دیگران بار کنند. چون رویگردانی فقط آن چیزهایی نیست که جناح حاکمیت تصور می کند. این موارد زیر هم چند نمونه از رویگردان شدن است که خدا خوش ندارد:

 

خود برتر بینی ها

تن به مشورت ندادن ها

مهربانی بر خلق نکردن ها

مردم را دسته دسته ساختن ها

مداحی ها را رواج دادن ها

ظاهر دین را ملاک کردن ها

دین را زیر فرمان آخوندها بردن ها

سیاست را از اخلاق بیرون انداختن ها

جهان را دشمن خود کردن ها

شمشیر را اصل و نیز کردن ها

متفکران را تکفیر کردن ها

برای پول هر چه شرافت را زیر پا گذاشتن ها

 

همه ی اینها در ردیف "فان تولوا"ها است. پس بهتر است جناح حاکمیت دست از شیوه ی غلط اتهامات زنی بر دارد، که دارد "فان تولوا" ها مرتکب می شود. ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ اُنظُر

،،

متن سید کمال الدین به انظر: سلام و درود بر صاحب قول انظر
بزرگوار عیدتان مبارک انشاءالله صاحب این ایام خود با عنایت بر دلهایمان آن را همسو با نگاه توحیدی مکتب حبی اهل بیت علیهم السلام کند هر گونه نزاع و نفاق و شقاق از میان پیروانش مرتفع گردد برادر بزرگوار که به دلیل استتار پشت عنوان انظر نمی شناسم ، من نه از تواضع بلکه حقیقت طلبه و کمترین این مدرسه ام در عین حال آنچه می نویسم بقدر فهم خود دو چیز را رعایت می کنم  اول، احترام مخاطب دوم، پاسخ دادگاه قیامت سر سوزن نه تشر های دوستان از سر وظیفه مرا نادم می کند نه مدح و ستایش دوستان آنهم از روی احترام مرا مغرور لذا وقتی وارد این میدان شدم خودم را برای هر نوع واکنش دوستان از تند و تلخ و شیرین و شهد کردم در ضمن گمان می کنم برادر مستور خود را می شناسم خیلی هم ارادت دارم باید عرض کنم این تعامل زیبا نیست اگر چه سراسر هستی غیر زیبایی نیست تندی و تیزی بیان دوستان هم در جای خود زیباست اما هر فعل هر چند در نگاه کل زیباست اما پیامد خود را دارد از سم مرگ زاید و از شهد عسل، همانطور که این برادر از الطاف کلامی شما بهره مند است همه را از مهر خود لبریز کنید چه لزومی دارد ذائقه مبارک خود را تلخ کنی در بیان مطالب چنان تند که حتی برخی نظامیان چنین نیستند در پایان آنچه بر آن تعلیقه زدی هر بندش پیوست سند دارد چون اسنادش مشهور است و در دسترس ارائه ندادم  مجدد عید مسعود میلاد نورانی حضرت ولی الله الاعظم روحی فداه را به شما و همه فرزانگان این مدرسه تبریک می گویم و آرزو دارم برکات آن تا عید نیمه شعبان دیگر مستدام باشد.

 

 

انتشار نوشتار اُنظُر

تحلیل ساختار اخطار ترامپ

کاوش اُنظُر : نامه ی ترامپ به رهبر جمهوری اسلامی ایران اگر عیناً همین ترجمه باشد که دست بنده است، این چنین می شود ساختارش را شکافت:

۱- گرداب میان آمریکا و ایران را به گردن ایران نینداخت، بلکه تمام ریاست جمهور های آمریکا در فاصله ی انقلاب اسلامی تا الان را عامل گرداب دانست.


۲- از شجاعت در خردمندی سخن به میان آورد که بگوید برای دوری گزیدن از یک درگیری حتمی مسیر به سمت همکاری پیچ بخورد. او برای خود و رهبر جمهوری اسلامی ایران در این تصمیم، شجاعت یکسان خواست.


۳- با گرم کردن سر و سیر رهبر جمهوری اسلامی ایران در پاراگراف نخست، وارد بخشی از رئالیسم شد که این مکتب می گوید حریف خود را از توان فائق و برتر خود، آگاه کن. ترامپ از همین تئوری مورگنتایی سود جست و رهبر جمهوری اسلامی ایران را در جملاتی رئالیستی به سوی ایجاد هراس برد.


۴- او ظاهر جمله را افکندن هراس برگزید اما باطن آن رعایت حقوق بین‌الملل و چارچوب جنگ و صلح شورای امنیت سازمان ملل را در خود جای داده است. لفظ "قاطع" + "کوبنده" در متن پیام ترامپ نشان تصمیم اصلی بر نابودی مسیر جمهوری اسلامی ایران است، یا درون ایران یا خاورمیانه.

 

۵- ترامپ در قسمت اخطارش آثار حمله ی آمریکا به ایران را بر عهده ی رهبر جمهوری اسلامی ایران گذاشت تا بار حقوقی جنگ آمریکا با ایران را مشروع کند.

 

۶- آن گاه لفافه ی اخطار کتبی اش را با انگیزه ی خفیف سازی شدید حریف، به لفظ های تردیدافکن "چند گام کوتاه" و "فروپاشی" همه ی سازه ها در سیستم جمهوری اسلامی ایران دوخت.

 

۷- و ذات ترامپ در این جمله پیوست شد که مستقم به آقای خامنه ای رهبر کشور گفت: "آنچه را که زیر پای خود می بینید، می توانیم به سرعت از هم بگسلانیم." یعنی تمام داشته ای تو را فرو می ریزیم. این جمله از خود جنگنیدن بدتر بود. شاید خواست آقای خامنه ای را با این جمله عصبانی کند و راه را برای برخورد با ایران توسط سنتکام مساعد کند.

 

۸- عبارت "انتخاب با شماست" یعنی برای منِ ترامپ فرقی ندارد چه تن به راه حل بدون جنگ بدهی یا حاضر به جنگ شوی. با این عبارت کارِ حریف را مختل کرد. جمله نشان جنگیدن می دهد نه چیز دیگر. در حقیقت این جمله پیش حمله به شخص آقای خامنه ای است و ممکن است بوی دستگیری و کشتن دهد.

 

۹- و آخرین تهدید حریف را بکار برد که گفت : "اما اگر نپذیرید، تاریخ هرگز اشتباهات شما را نخواهد بخشید." و این دوپهلوترین بیان در فن نامه بود و خسارات احتمالی و قطعی را به سمت آقای خامنه ای پرتاب کرد.

 

بنده فقط ساختار پیام ترامپ را باز کرد، نظر بنده نزد بنده محفوظ است.  یاد داریم همه اثر شیخ راضی آل یاسین «صلح امام حسن پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» را آقای خامنه ای سال ۱۳۴۸ ترجمه کرد و در آن مقدمه نوشت که با کتاب صلح امام حسن  "یکی از آرزوهای دیرین خود را برآورده می یابم و جبهه ی سپاس و شکر بر آستان لطف و توفیق پروردگار می سایم." که نشان داده بود منش امام حسن علیه السلام یک رفتار دینی و عالی بود. اینک به نظر بنده آن کتاب و آن سایش پیشانی بر شکر موضوعیتی برای ایشان ندارد و قصد ایشان درافتادن با ترامپ است زیرا برآورد می کند قادر است تمام خاورمیانه زیر یک جنگ بدون نتیجه ببرد و خود را رهبر جهان در این منطقه تثبیت کند. ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

ملت تغییر کرد...

کاوش : آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران دیروز از غرب گفت، با این جمله: "تمدن غربی البته مزایایی دارد؛ در این شکی نیست. از هر مزیتی در هر جای دنیا در غرب و شرق و دور و نزدیک، هر جا مزیتی هست که ما می توانیم یاد بگیریم استفاده کنیم، باید بکنیم؛ در این تردیدی نیست."

 

چهار پنج مسئله در این رابطه:

اما اروپا مزیت های خود را به روی ایران، به خاطر تقابل با حرکت مقاومت جهادی فاعلانه ی آقای خامنه ای در خاورمیانه، مسدود و متوقف کرد.

اما اروپا همانطور که پوتین را مانع اتحاد اروپا می داند، آقای خامنه ای را دست مداخله گر برهم زنِ نظم سیاسی منطقه می داند.

اما اروپا در مورد ایران معامله ی حقوق بشری می کند با آنکه همین کار را در مورد اسرائیل کاملا" چشمپوشی می کند.

اما اروپا آقای خامنه ای را در سیاست داخلی، ضد انسجام می داند، با آنکه آقای خامنه ای دیروز گفت "در مقابل مشکلات، شرط اول: انسجام" است.

اما اروپا نگاهش به ایران نگاهی پشت سرانه با آمریکاست. هر چه آمریکا با ایران کند، اروپا از آن مایه می گذارد.

 

اگر آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران می خواهد ایران وارد باشگاه اقتصاد شود و در ردیف رشد قرار  گیرد؛ البته به توسعه سیاسی اعتقاد ندارد (چون شعار ایشان همیشه تولید و رشد علم بوده است) باید سیاست های سنتی جمهوری اسلامی را مانند ماهاتیر بسوزاند و چهره ی نو از خود نشان دهد. ملت تغییر کرد، رهبر آن کشور نمی تواند تغییر نکند و ملت را به دنبال تز تنها و منفردانه ی خود بکشاند. این روش، شاید انقلابی باشد، اما سیاست ورزی بروزرسانی شده ای نیست. مردم را باید را از گرفتاری فروپاشی های چندگانه نجات داد و از حرف و تک گویی های خود، کاملا" کاست. وگرنه جهان بی رحم تر از آن است که خیالات می شود. حکومتداری کلاس القائیات خارج فقه نیست، محیط تشخیص مصلحت ملت و بقای منافع ملی است. تصمیم را باید از جمع خردمندان گرفت، نه در خلوت کتابخانه. در گرگان ما، مردم در یک بینش خاص و برونزاد، هر چه نذر دارند می برند امامزاده عبدالله در خیابان منتهی به پل آق قلا و فرودگاه. خیال می کنند خدا در آنجا به داد آنها می رسد. تدبیر  و تقدیر دوراهی است. کشور تدبیر می خواهد و تقلیل مرارت. نه تقریر تقدیر و تشدید مکافات. ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر.

 

انتشار نوشتار اُنظُر

ملت خبر ندارد

کاوش اُنظُر : بنده نظرش این است اگر اکیپی از خارج وارد جامعه ی ایران شود و بخواهد بپرسد سه مسئله ی مهم روز کشورتان نام ببرید، مردم اغلبشان به جای سه تا چهار تا را فوری می گویند:

مذاکره

گرانی

فساد سیاسی

رهبر بعدی

 

وقتی مسئله ی روز مردم، چنین چیزای بنیان افکنی شود، آن وقت همان اکیپ حتما" می پرسد حکمرانان کشورتان برای حل این چهار مسئله چه کردند؟ و شما از آن چه خبر دارید؟ بنده اگر با آن اکیپ مواجه می شدم اینا را می گفتم:

 

مذاکره را فقط و فقط آقای خامنه ای بست. بقیه تمامی در باطن دنبال آشتی با آمریکا هستند. پس؛ مسئول مستقیم این مسئله، شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران است. و قدرت مطلق دارد و توان مدیریت فردی عجیب. هیچ کس آدرسی ندارد که ارتش، سپاه، مجمع تشخیص نظام (مرکز تشخیص ملت که در ساختار ندارد این حکومت)، نهادهای ساختاری، دستگاه دیپلماسی و همچنین "شعام"، در مورد مذاکره چه نظریه های دادند. فقط همه می گویند آقای خامنه ای گفت نه.

 

گرانی ناشی از قصد خود حاکمیت است که اقتصاد بسته ی غیرجهانی خود را سر پا نگه دارد؛ زیرا تولیدکننده و بازار فروشنده ی ایران، واسطه گرانه و دلال پرور و با بازی فساد ادرای زنده هستند.

 

فساد سیاسی فقط به خاطر این بوده است حاکمیت محیط سیاست را به روی همه ی افکار و احزاب منتقد و معترض بست و این باعث شد گوِه را لای حکومت بگذارند تا به مانند مردم گرگان ما در کردکوی و نوکنده و رامیان، الوار و کنده درخت و هیمه ی بخاری را لاش و لوش کنند.

 

رهبر بعدی را مردم در کوچکترین واحد جمعی، یعنی پاتوق سر کوچه، مورد بحث و کنکاش و چُستی خود قرار می دهند و از هم می پرسند به نظر تو بعد از آقای خامنه ای، کی رهبر می شود؟! گویی مردم امیدشان از آقای خامنه ای را قطع شده می بینند  و دنبال اتفاقی هستند که جانشین کیست که ایران را این بن بست که توسط یک فرد گرفته شد، نجات دهد و گشایش در زندگی ببیند و آزادی در سیستم. فکر نمی کنند بعدی که بیاید شاید ... .

 

بنده فقط از چهار فکر روز مردم گفت، خودش ولی چه دیدی دارد، بماند در سکوت و از آن عبور کند. ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

[در پاسخ به امیر رمضانی]

پاسخ اُنظُر:
جناب داراب رمضان سلام. چند ماه پیش برای آن هم مدرسه ای خاطره ای از شاهکوه در گرگان ما گفتم. امشب همان خاطره جواب شما است. بنده از شما تشکر می کند و علت مواضع ات را حدس می زند.

 

پاسخ اُنظُر  چند ماه پیش: آقای « داراب استاد » سلام. سؤال را در برابر سؤال، تهاتر می کند بنده. شما بفرما اگر به هیأت ها نمی رفت به یاد کدام شخص می انداختدت؟ ما این ورتان گرگان، وقتی عسل طبیعی طبعی می خوام بخرم می روم قله شاهکوه سمت جاده مجن. اونجا مردم می گویند اگر دختر دم بخت داری مراقب حرف زدنت در خیابان و پیش عام باش. اما وقتی پسر دم استخدام داری مواظب حرف زدنت در پیش خاص و عام باش. شما شامه ی تیزی داری به روایت همین داخلی های مدرسه که با شما گفتار دارند و گفتمان پیش می کشند. عبور کنم. اُنظُر


بیا روستای یساقی نرسیده به گرگان بنده با شما اختلاط کنه تا شاید از سلحشوری عاریتی پیاده شوی! و با آریزو شش ببرمت شاهکوه سفلی و روستای پر از سگ و گوسفند و بز و بزغاله در چهارباغ. اُنظُر

 

[در پاسخ به سید کمال الدین عمادی]
پاسخ اُنظُر:
حضرت عماد علمای مدرسه ی فکرت سلام. شما نفس و نفَستان پاک است. تمام مسائل عالمان دین را از روی علاقه می بینید نه از روی عقیده. شما باید اول خود را از بندها رها کنید تا برای بنده ها راه چاره جویید. توجیه قدرت امروز عین توجیه ساواک است. شما برای بنده یک راهنمای تنها نیستید، یک فرد باتعادل هستید. برای ما تعادل و برای نظام عدل را پیگیر باشید. از خضر نبی شما چه خبر آقا؟ التماس دعا در این شب واقعه. واقعه ی وفات حضرت خدیجه ی کبرای حضرت محمد بن عبدالله. اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

نظام بر مخالفان خود افزود

کاوش اُنظُر : کدام عوامل، معتقدان نظام را یکباره به منتقدان نظام تبدیل کرد. آنتینیو گرامشی دانشمند علم سیاست اسپانیا معتقد بود الیت (یک دسته آدمهای شِبه نخبه) قدرت را به حصار خود درمی آورند و مردم را در حصر می کنند. از همین نقطه، نظام ماهیت خود را می بازد و ملت را به عصیان می رساند. بنده بر این نظره این مسائل دخیل بوده است:

 

یک : شکاف فعال میرحسین / خامنه ای

دو : نزدیکی احمدی نژاد / خامنه ای

سه : برخورد بافت خامنه ای محور قدرت، با سیاستمداران

چهار : شکاف فعال ملت / ولایت

پنج : خرج برای امت به جای ثروتمند کردن ملت

شش : حضور نهادهای حاکمیتی در اقتصاد و فساد

هفت : کاهش محبوبیت آقای خامنه ای

 

جمهوری اسلامی با  ترکیب بسته، و هفت علت پیش گفته، خسارت آمیزترین کار را بر خود وارد کرد. روحانیت را به نیمه تبدیل کرد. دانشگاه را از دست داد. منطقه را دچار مبارزه ی بدون نتیجه کرد. سپاه قدس را از وضع ناجی به سطح مداخلگی فرو کاست. به چین رو کرد ولی چین سود را ملاک دیپلماسی خود می داند. تنش عربستان را ایدئولوژیک کرد، حال آن که تنش و ضد تنش، باید رنگ منافع ملی بگیرد. خود را بدون طرح و برنامه برای نابودی اسرائیل به خطر انداخت. میان مردم اختلاف دینی ایجاد کرد. وحدت ملی را به پای ارادت به قدرت، نابود کرد. ضربه ی سختی به اعتماد مردم وارد کرد. آنتونیو گرامشی درست گفته بود الیت جای ملت را بگیرد، ملت به فکر جایگزینی حکومت می افتد. تردیدی نیست قدرت حاکم فردگرایانه در هیچ جای جهان، به گرایش ملت اصالت نمی بخشد و همین باعث می شود پایه های آن مور بیفتد. مردم پایه گذار حکومت هستند، با مردم هر حکومتی تا نکرد، رفت.  ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

خندق اکنون ایران

شاخص مذهبی بودن ملاک نیست

کاوش اُنظُر : بنده نمی گوید مذهب اثر ندارد. اما کشور را با حد و میزان مذهب در ایمان ملت، نمی شود اداره کرد. ملت خود را با صبح که طلوع کرد، با داشته های مادی و مشکلاتش محاسبه می کند که با او دست و پنجه نرم می کند. سفره، غذا می خواهد. فرزند گوشت نیاز دارد. خانه اثاث جدید لازم می خواهد. مذهب به خودی خود نمی تواند فرد را حرکت یا سکون دهد. مذهب اسم مکان است، یعنی جایی برای رفتن. اقتصاد است که فرد را به راه می اندازد. پیامبر دین هم باشد کسی، باز مانند حضرت رسول (ص) باید تن به تجارت با بیرون مکه دهد و با کاروان های تجاری همراه شود و حتی از دارایی های همسرش به سود ملت و دیانت مایه بگذارد.

 

وقتی کشوری خود را با آمریکا همچنان شاخ به شاخ می خواهد، و دم از دین و مذهب و مقاومت می زند، تمام پول های راه اقتصاد شکوفنده را باید خرج بمب کند. مجبور است بمب بسازد. حتی آمریکا هم همواره در خوی درّندگی اش باشد، هیچ دلیلی نمی شود سران جمهوری اسلامی فوری به دستور قطع حرف با جهان را گوش کنند. جمع شوند بروند آذربایجان شرق  (خیابانی متصل به بیت تهران) استدلال خود را بار کنند و برای ملت خادم باشند نه برای حاکمیت یک سه هفت نُه فرد. چندین فکر بِه از یک فکر است. پیامبر هم باشی، در خندق مجبوری از عقل راشد سلمان پارسی پاک، تام تبعیت کنی. چون میل به عقل عین نَیل به شرع است. خندق اکنون ایران، نیاز به سلمان ثانی دارد. شاخص مذهبی بودن ملاک نیست، مردم را باید از مشکلات بیرون برد. کارگزارن منصف گوش نکنند، بار خود را گران می کنند. تاریخ، ورق می خورد. سلسله ها آمدند و رفتند. بروند اجماع خود را حتی شده، تحمیل کنند، تحمیل ضَرور، بهتر از تسلیم به دستور یکتاسالارانه ی حاکمیت است. عبور کنم. ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

 

کیسه تنان !!!


کاوش اُنظُر : از فردای انقلاب اسلامی، میراثخوارها، دسته دسته از پستان نظام برآمده از آن انقلاب فراگیر مردمی، عین شتری پروارشده، شیر دوشیدند و از نیرویش سواری گرفتند. بنده اسم این شِمار آدم نماها را می گذارد کیسه تنان. چگونه با چه تطبیق و تطابقی؟

 

کیسه تنان، بدنشان عین کیسه است!!!

میراثخواران هم عین کیسه شدند از اول انقلاب تا الان.

 

کیسه تنان فقط مَجرا دارند تا به بیرون ارتباط پیدا کنند!!!

میراثخواران هم گوییا مَجرا و لوله هستند به نظام.

 

کیسه تنان فقط دهان و مَخرج دارند!!!

میراثخواران هم دهن شان به نظام، و مَخرج شان به خرج نظام است.

 

کیسه تنان بازوهایی در اطراف دهان دارند!!!

میراثخواران هم دست و بازو عضله زدند برای کسب و کار از نظام.

 

کیسه تنان سلولهای گزنده زهرآلوده دارند!!!

میراثخواران هم علیه ی افراد منتقد جامعه، سلولی گزنده زهرآلودند.

 

کیسه تنان برای محافظت و گاهی برای کمک به گرفتن غذا، گزندگی می کنند!!!

میراثخواران هم گاه که نه، دائم گزنده هستند، تا خود بیشتر از نظام برگزینند.

 

کیسه تنان مثل مرجان ها هر جایی که مواد غذایی پیدا شود، رشد و نمو می کنند!!!

میراثخواران هم دور و بر جاهایی از نظام می پلکند، که غذا و نوا برای رشد پیدا کنند.

 

در سمت ما گرگان و بیشتر در آن سوی نصرآباد، خانواده های کثیری پیدا می شوند که از نظام، یک قرص نان اخّاذی نکرده اند، اما قماش هایی کیسه دار هستند که هر چه امتیاز است از نظام گرفتند. از فرزند اول و بزرگ خانواده بشمار، تا آخرین عضو نوه و نتیجه و نبیره و ندیده، سر پست های دولتی نشسته اند که حتی در یک نوشته ی سی سطری، ده بیست سی تا غلط املایی دارند. نه آزمون استخدامی شرکت کردند و نه لایق آن شغل هستند، اما زبان چاپلوسانه و لیسِش قدرت، آنان را در دامان جمهوری اسلامی انداخت و هر چه سهم و شریک شدن و امتیازات است، نصیبانش می شود. حسود هم هستند و چشم دیدن رشد دیگران را ندارند. بیکار در خانواده ندارند، تمامی سر کارند. کار دولتی نون و آب دار هم دارند.

 

این کیسه تنان نظام، اینک از نظام که در بدترین فساد می لولد، تغذیه می شوند که تملقش را کنند. در میانشان روحانیت، پاسدارها، شرکتی ها، کارچاق کن ها، دلال ها، چوب برها و حتی بی سوادها ولی حریص و طماع، و همه جور آدم ها و آدم نماها، پیدا می شود. اینان وکیل مدافع نظام خود را جا زدند که بیشتر از پستان نظام، میک بزنند و زیادتر از سواری آن، این سو و آن سو بتازند.

 

خدا روزی قاضی خواهد شد. هم جمهوری اسلامی این شکل درآمده را، مؤاخذه می کند و هم کیسه ی کیسه تنان را به تعبیر گرگانی ها از تامون شان می کّند. مردم کیسه تنان و میراثخواران را در آینه می بینند. همانان که بچه های آماده به شغل این کشور را با گزارش و انگ و بُهتان و دروغگویی و هزاران رفتار کثیف، از روزی و روزگار انداختند و حالا جولان وای جمهوری اسلامی، وای جمهوری اسلامی، سر داده اند. کیسه ی سور و ساز این کیسه تنان، روزی سوراخ می شود عینه آبکش. بنده عبور کند. ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

 

اشتباهات در آقای خامنه ای !!!

کاوش اُنظُر : بنده آیت الله آقای خامنه ای را از صدریه می داند و در صدر دیده است. آوازه اش در گرگان ما پیچیده بود آن زمان. شمارشش می‌کند بنده:


صدر انقلاب

صدر شعر

صدر روشنفکری

صدر سواد روز

صدر مبارزات

صدر آخوندهای بروز

صدر دوستی با دکتر علی شریعتی

صدر تنزیه و تزکیه ی نفس

 

اما در زمانی که حاکم شد، این وجوه برجسته در وی، به خاطر مسائل قدرت و حکمرانی و ترجیحات بلامرجّح، مورد خدشه قرار گرفت و انبوهی از شک؛ شمارشش می‌کند بنده:

 

قبول نمود اطلاعیه ی جامعه مدرسین قم را که مرجع تقلید است، حال آن که می توانست همان روحانی روشنفکر مدرن باقی بماند و مرتبط با جریان روشنفکری دینی خاورمیانه.

 

دست و  تردستی آقای رفسنجانی در دِرو و تصفیه ی بی رحم بچه های چپ مذهبی از دایره ی قدرت را، نتوانست دقیق بخوانَد و مجلس سوم جدی و جاهد را به مجلس چهارم چاپلوس و خاضع، فرو کاست و نزول حاکمیت از همان گرانیگاه رقم خورد. نیروها شقه شقه شدند.

 

به جای رشد و میدان دادن به روحانی روزگار محمد مجتهد شبستری مغز متفکر دین شناسی، آقای مصباح یزدی را مطهری دوم !!! نظام خواند، مصباح! که خامنه ای را منحرف می دانست به علت دوستی سترگش با دکتر علی شریعتی و پیوندش با "سقراط خراسان" یعنی استاد محمدتقی شریعتی پدر دکتر علی شریعتی.

 

پس از دوره ی تعدیل رفسنجانی، به جای بی طرفی در نفر بعدی، از بین سید محمد خاتمی و علی اکبر ناطق نوری، رفتار جانبدارانه از وی در فضای مملکت ترتیب داده شده بود با نهایت بی قانونی و دخالت نظامی که ایشان نهی نکرده بود؛ زیرا بنده احتمال می دهد ایشان از پیروزی ناطق تقریباً اطمینان قطع به یقین پیدا کرده بود. این قسمت زندگی سیاسی آیت الله آقای خامنه ای ، بالاترین ضربه بود به ایشان که مجبور شد با خاتمی پیروز میدان صوری تا کند، اما نه تا آخر.

 

بعد در نزاع انتخاباتی اکبر رفسنجانی، مهدی کروبی، مصطفی معین و محمود احمدی نژاد، از تقلبی که در اصفهان برای احمدی نژاد شد، در دورز دوم انتخابات، توسط جامعه و رفسنجانی، فکر و اعلام عمومی شده بود، جلوگیری نکرد، جانبدارانه از دولت احمدی نژاد به عنوان همفکر خود و برترین دولت از مشروطه تا آن زمان تعریف و تمجید و حمایت نمود.

 

سپس در جنگ قدرت میان حلقه ی احمدی نژاد در سال هشتاد و هشت با تمام منتقدان که دور میرحسین دایره زده بودند، انتخابات مسئله دار کذایی را بی مشکل اعلام کرد و از این جا به بعد، ایران را دو تیکه کرد: فتنه و فتنه گران و اصول و اصولگرایان!!! حال آن که میرحسین خود از اصولی ترین افراد به سنت نظام مبتنی بر هدایت از جماران بود.

 

در جریان تحولات منطقه، تز ایجاد مقاومت بر مبنای براندازی حاکمان فاسد خاورمیانه را بر تز معاملات بر پایه ی مصلحت، جایگزین کرد و سپاه قدس را روانه ی عاریت ها و نیابت ها ساخت که در سه ماه اخیر، این سیاست کاملاَ فرو پاشید و اسرائیل دست به دوزخی ترین جنگ خود زد. این شیوه از فرماندهی  آقای خامنه ای از سیاست سپاه قدسی، ایران را به مرز خطرناک ترین برخوردهای احتمالی خونین برد. بحث بنده بر سر حق و باطل نیست، بحث بر سر تشخیص "سیاستِ ممکن" است، نه "سیاست تمکین" بنده عبور کند. اما نمی تواند نگوید ایران به دستان آقای خامنه ای اینک در بالاترین حساسیت سیاسی افتاده است. بحث بقا و میانبرزدن داغ است.

 

بهتر است آقای خامنه ای بار دیگر صدریه شود؛ آیا می شود؟ شاید. ایشان، منافع ملی الزام می کند، اول صلح داخلی را تمکین کند، تا به تعامل خارجی امکان ظهور بخشد. زمان به شماره افتاده است برای ایشان و آنچه آینده بر ایران و ایشان، دیکته می کند. ایران به خامنه ای روشنفکر نیاز دارد، نه خامنه ای فقیه و عده ای آخوندهای بدکردار و پاکت پرست کنارش. این فکر هم، در بخش خاکستری ایران می چرخد که با آقای خامنه ای امکان صلح و مصالحه ناممکن شده است. ولی سیاست عرصه ی شدن هاست نه نشدن ها. باید دست به روشنگری زد و  ملت را تنها  نگذاشت. ۲۴ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

برداشت جهان از ایران

کاوش اُنظُر : انگلستان، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، آمریکا جمهوری اسلامی ایران را «منشا بی‌ثباتی منطقه‌ای» خواندند. گفتند «تهران نباید به تسلیحات هسته‌ای دست پیدا کند.» از ایران خواستند تا با «تغییر رویه»، «مسیر دیپلماسی» را انتخاب کند و «به تنش‌زدایی بپردازد» و «بازداشت‌های خودسرانه» و «تلاش برای ترور» در «خارج ایران را محکوم» کردند. می شود این هفت غول را:

 

کشورهای باطل دانست

کشورهای ظالم دانست

کشورهای سوداگر دانست

کشورهای جنگ طلب دانست

کشورهای قدرتمند دانست

و هر تعبیر دیگر؛ اما مهم این است منتقدان معتقدند دستگاه سیاسی ایران، منافع ملی را زیر ایدئولوژی بسته ی خود گروگان گرفت و ملت را به خاطر برداشت های قشری از اسلام اسیر کرد.

 

بنده بر این نظر است که سه نوع برخورد (حد اقل) می توان با این برداشت ۷ غول اقتصاد جهان داشت:

 

برخورد از نوع گفتمان غالب؛

که بر کشور سایه افکنده است. این گفتمان، فردمحور است. معتقد است ولی فقیه وقت در قدرت، حاکم بلامنازعه است و هر چه عقل او گفت، همان، اسلام و عدل و نفع است. و همه باید پشت سرش بگویند: حکمت همین است که "ولی" می گوید. این گفتمان می گوید بگذار این ۷ تا غول هر چه حوار دارند بکشند!

 

برخورد از نوع گفتمان رقیب؛

که تنه می زند به گفتمان رایج. این گفتمان بیشتر آموزه های خود را از روی ضعف گفتمان غالب (چیره) ردیف می کند و معتقد است ولی فقیه، عاجز از درک مصلحت ملت است و می خواهد نظر خود را شرعی نشان دهد و ایده ی خود را حکم اسلام بداند. اما گفتمان رقیب به عنوان جریان منتقد جمهوری اسلامی فعلی، منافع ملی و امنیت ملی را در دیپلماسی فعال و پایان دادن به قهر و درگیری با آمریکا می داند و تلاش دارد ایران را به جای چین و روس، سمت رابطه ی حرفه ای با آمریکا ببرد. سرنماینده ی های این تفکر، راه مهندس بازرگان راه عقلی می دانند و راه دو حاکم جمهوری اسلامی را نادرست می دانند. بنابرین این گفتمان خواهان ترک سیاست فعلی است و به رابطه ی کامل با این هفت غول باور دارد و گشایش کشور را در وداع با سیاست میلیتاریستی می داند.

 

برخورد از نوع گفتمان برانداز؛

که به عامل هجوم خارجی چشم دوخت. این گفتمان از سوی قدرت های غربی جدی گرفته نمی شود، ولی از سوی قائلین به آن در داخل و بیرون ایران، خیالات می شود ممکن است پس از فروپاشی، ساختاری شبیه سلطنت پهلوی شکل بگیرد که شاه دهه ی پنجاه توسط جریان آمریکایی (تحصیلکردگان ایرانی در آمریکا) مدرنیزاسیون را در کشور تعقیب کرد و لذا توصیه های ت ۷ غول اقتصاد جهان را به نفع ایران تفسیر می کنند.

 

بنده فقط از یک رویداد تفسیر ارائه داد و اینکه نظرش چی باشد حرفی برای نشر ندارد. ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

نیاز ایران به سیاست نو


کاوش اُنظُر : بنده بر این نظر است تکیه ی قاطع بر سیاست های سنتی هر کشوری، عامل بدبختی آن کشورهاست. نیاز ایران به سیاست نو، امری حتمی است. چون جهان نو شد، نیازها نو شد، مسیر توسعه نو شد. رشد کشورها با شاخص های نو امکان پذیر شد. این میان، حاکمان ایران وقتی از میان این همه نوگرایی جهانی، دم از سیاست های سنتی برآمده از آرمان ها و تخیلات خود می زنند که مثلاً خودنمایی و  ثابت کنند انقلابی مانده اند، چیزی جز خسارت محض و ناشیگری در سیاست ورزی نیست. هراکلیت گفته بود "در یک رود دو بار نمی شود شنا کرد". یعنی زمان با چنین سرعتی در سریان و سیلان است. نیاز ایران به سیاست نو یک پدیده است و یک تفکر جانشین شده در اذهان جامعه. متأسفانه حاکمان، قاطعیت انقلابی و اشتهای سیرنشدنی جاه و مقام را بد فهمیده اند و حاضر نیستند قدرت را گردش در بیاورند که مدیریت کشور عادلانه بین شایستگان جابجایی شود. وقتی رأس نظام می خواهد تا آخر عمر در قدرت باشد، این با ذات نوگرایی و سازندگی و آبادانی در جهان نوشونده در تضاد است. هر شغلی، عمر محدودی دارد. شغل های مادام العمری عمرش به سر شد. ملت ایران این یک مورد فکر نادرست و بشدت متعلق به دنیای کهنه را خواهد شد و برد. ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

برچیدن در علم روابط بین الملل


کاوش اُنظُر : این بار "برایان هیوز" حرف زد. وقتی سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا، به حرف می آید، یعنی سخن از تصمیم مشترک ارتش و جامعه ی اطلاعاتی آمریکا گفته است. او گفته ترامپ تأکید کرده دو راه برای رفتار با ایران وجود دارد: نظامی یا معامله. اینک "برایان هیوز" از پس پرده حرف زد. او نخستین بار است از لفظ "برچیدن برنامه ی غنی سازی اورانیوم ایران" استفاده کرد. یعنی نابودی کامل. برچیدن در الفاظ علم روابط بین الملل، یکی از سخت ترین لفظ های تهدید بالفعل است. او در جواب سؤال که توی چه شرایطی می تواند جرقه ی مداخله ی نظامی آمریکا در ایران را بزند، ایمیل زد: «رژیم ایران باید نشان دهد که برنامه غنی‌سازی و تسلیحات هسته‌ای خود را برچیده است». یعنی فقط با برچیدن، جنگ به تعویق می افتد.

 

هیوز در لفافه گویی، شخص آقای خامنه ای را هدف قرار داد؛ چون پرونده ی هسته ای و مذاکره را آقای خامنه ای از دست همه گرفت و فقط در اراده ی خود قرار داد. ترامپ به نظر بنده حتی با برچیدن هم، در برچیدن جمهوری اسلامی ائتلاف راه می اندازد. این یعنی استراتژی اتحاد در حد اتقاق کاخ سفید ترامپی با اسرائیل و توافق نامرئی با عربستان سعودی در جمع کردن جمهوری اسلامی. بنده حتی احتمال می دهد تیم ترامپ به رهبری معاونش به کمک سرویس ترکیه، دولت انتقالی ایران را چید. برآورد سیا هم، برچیدن است. بنده باور دارد آقای خامنه ای سرسختانه به تمام کشور  آرایش نظامی می دهد و جمهوری اسلامی درگیر آتش بار ترین جنگ تاریخش می شود. آثار این جنگ شکل گیری قدرت نوین در خاورمیانه. ترامپ به نظر بنده خاورمیانه را به جای اروپا می خواهد سد راه نفوذ چین و روس کند. ایران در این میان عنصر مزاحم تلقی می شود. ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

جمهوری اسلامی رسیده به تز ویل دورانت

کاوش اُنظُر : شادروان ویل دورانت گفته بود هر جامعه ای روی هر باور یا خرافه ای، زیاد غلوّ و تبلیغ و ساز و برگ کند، آن باور را به دست خود نابود می کند و به ضد خود تبدیل می کند. بنده مدتی بسیار طولانی به این انتاج رسیده بوده که اغراق گرایان ایران روی تز ولایت فقیه و ولی فقیه نه تنها زیاد مبالغه کرده اند، حتی در اطراف آن دست به معصوم سازی و حریم سازی افراطی زدند و تا جایی پیش رفتند که مردم را گلّه و ولی فقیه را گله دار ملت پنداشتند. حتی آیت ا... شیخ جنتی مردم را یتیم و ولی فقیه را قیّم خوانده بود. از نظر این تیپ قدرت گرایان حکومت روحانیت ایران، ملت اَیتام (بی پدران و بی مادران) هستند و ولی فقیه آنان را سرپرست است! بنده برآوردش این است ملت ولی فقیه و تزش را امری زورکی و پیشاحقی می داند و آن را در ردیف نظریه هایی منحط برای به موزه رفتن می داند.

 

این پست بنده، نظر بنده چه باشد، چه نباشد، گزارشی از درون دل ملت بود و نمایان سازی یک واقعیت در خاکستر سیاست ایران بود. جمهوری اسلامی رسیده به تز ویل دورانت؛ یعنی معدوم سازی باور و چیزی که میان ملت دچار اغراق و ناکارامدی و تبلیغ و تبعیت غلط شده است؛ تز مطلقه ولایت فقیه. ملت "ولایتِ" یک فرد بر خودش را تن نمی دهد. ملت رشد کرد و نسل نو آن، این تز را حتی جسارت به عقل و رأی خود می داند. ملت، برای کشورش مدیر سازنده می خواهد، نه ولایت و یک نفر اعزامی از حوزه علمیه به عنوان نائب ظهور.

 

بنده گزارش کرد از ملت و واقعیت را بیان ساخت، بر هر کس این حرف بنده سخت آید چندان مهم نمی بیند بنده و خودش چه فکر می کند هم، چندان مهم نیست تا عرضش کند. ولایت فقیه به تفسیر گفتمان غالب و چیره، معنی تحکم یافته است نه حکمت و مصلحت و منفعت. ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

اُف بر هر چه فهمِ متحکّم، متورّم، متخیّل، متزوّر

کاوش اُنظُر : ریاست قوه ی قانونگذار ایران آقای باقر قالیباف (خلبان سپاه) پیام داد که در قانون فعلی (عفاف و حجاب) "گشت ارشاد به طور کامل حذف شده است." و اضافه کرد "ابلاغ آن با ابلاغیه ی کتبی دبیرخانه ی شعام متوقف شد."

 

جامعه هرچه سالمتر، زندگی هم سالمتر؛ اما هیچ جامعه ای را با سرکوب غریزه ها نمی توان سالم ساخت. بنده قائل به حجاب است، اما نه هر شیوه و جبر و زورگیری. کجای دین محمد مصطفا (سلام خدا بر ساخت مقدس او باد) سنتی به اسم گشت در شهر بود، تا جلباب زنی را کنترل کنند و او را روانه ی حبس و ندامتگاه و درمانگاه عبرت!! حجاب، درخشنده ترین نوموس (قانون) آفرینش است، اما نه به زور، و نه به حکم تحکُم.

 

همه شاهد بودیم جامعه ی جمهوری اسلامی بعد از بغض آلودترین رفتار با حکومت در اثر افزایش بهای بنزین توسط دولت حسن روحانی دوازده، فضایی مجدد ملتهب، برخاسته از برخورد غلط و خشن و بی رویه با مهسای امینی پیدا کرده بود و هنوز هم شعله های آن جمهوری اسلامی را می سوزاند و می آزاداند. گشت ارشاد کاری صد البته غلط کرده بود با آن زن، و غلط های بعدی در واکنش به آن هم زیاد بوده است، اما عده ای خودشیرین کن، بدون در نظر داشتن التهابات خفته در ایران، دست به نوشتن و حتی تصویب نهایی قانون الزام حجاب و جریمه های ناشی از استنکاف آن، زده اند و هنوز در اجرای آن در عجز و دورویی و دروغ هستند. و حال وقتی دیدند شهروندانی در ایران (بد یا خوب آن، فعلاً نظر بنده نیست) تن به آن نخواهند داد، "شعام" تسلیم جوّ شد و اجرای آن را خطرناک دانست و لغو کرد.

 

آقای ریاست قوه ی قانونگذار ایران! یک جو فقط، فقط یک جو تشخیص مصلحت! و حتی فهم حقیقت. بر بنده معلوم است اینان (افراطیون چسبیده به حاکمیت و آویزان به قدرت) اسلام را به نفع آرزوهای خود تقلیل دادند و حتی کج آن را فهمیده اند. کجای مدینه و کوفه گشت ارشاد بود که شما پیروان روحانیت قشری، دست به آن زدید. روحانیت فکری را کنار زدید، و با خیال آسود با یک سری روحانیون متملق قدرت، می خواهید این مقدار دین را هم از دل نسل نوینریال در بیارید!! اُف بر هر چه فهم متحکّم و متورّم و متخیّل و متزوّر. ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

[در پاسخ به سید کمال الدین عمادی]
پاسخ اُنظُر: ملک المتکلمین بنده ای حضرت آقای کمال الدین مدرسه ی فکرت. سلام به آن نوّر قلوب و مؤلف دل ها. بنده ترامپ را رذل ترین عنصر در عصر می داند. بیش از این جواب در چنته ام نیست. ناصح نُصح هستی ای عبد صالح عصر سادات منزه و متفکر. اگر متن های بنده می آزاردت، با کمال های خود، نُقصان های مرا بریزان. اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

کودتا در جمهوری اسلامی

کاوش اُنظُر : آقای حجت اسلام حسن روحانی گویا گفته :

"چهار بار علیه ی دولت من کودتا کردند".


بنده وقت نکرده ببیند چهار کودتا چه بوده؟ اما یکی دو تا سه تا کودتا را خبر داره. کودتای شب هنگام یک سال نو، از سوی بالاترین شخصیت کشور علیه ی آقای آیت ا... منتظری، که وی را بدون تشریفات قانونی، صرفاً بر اساس یک اراده ی شخصی و خشم بالاآمده، به دستگاه تصفیه حساب سیاسی! سپردند. آن شب، گرگان ما حتی روستای یساقی آن سوی گرگان و نصرآباد و سُرخنکلانه در این سوی گرگان در مسیر مشهد، در گرداب قرار گرفته بود. کمتر کسی حاضر شده بود عکس آیت ا... منتظری را از در و دیوار شهر و ادارات، پایین بیاورد و یا روی آن رنگ بپاشد. اما دستور بالا این بود تا صبح مردم بیدار نشدند، هیچ اثری از عکس و حرف منتظری در نظام اداری ایران نباید نماند و شهر از هر چه عکس و جملات اوست رنگ پاشیده شود.همین شد این کودتا در جمهوری اسلامی، بدترین و شخصی ترین کودتا میان دو آیت الله بود و خدا هرگز مقصر و تقصیرکاران آن را به گمان بنده نمی بخشد.


یک کودتا دیگر هم صورت گرفت یازده سال بعدش. بچه های حرف گوش کن حکومت شخصی شده، و دور و بری های دو حجت اسلام نظام دوست، آقای عباس علیزاده و آقای حسین طائب (اولی مُرده) شبانه، هنوز عاشورا به روز یازدهم نرسیده بود، رفتند خانه های ساسیون جناح چپ و دو حزب ملی مذهبی، بیش از دویست نفر را با بدترین بیم و خوف دستگیر کردند و بر تن همه لباس مجرمین جانی و مَجانین پوشاندند و در یک دادگاه بیدادگاه نظام، بردند نشوندند و تصاویر آنان را بدون شطرنج از سیمای علی لاریجانی و ضرغامی (دو جرثومه ی تملق و دورویی) به ملت نشان دادند، اما ملت به جای بیزاری از این دویست نفر، به خود جمهوری اسلامی و کودتاچی ها پشت کرد و هنوز به پشت مانده است و زیانکارترین خود حاکمیت شد که پشتوانه ی خود را از دست داد. ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ اُنظُر

 

 

انتشار نوشتار اُنظُر

ایران روی میز مایکل والتز

کاوش اُنظُر : این عکس، مایکل والتز مشاور امنیت ملی آمریکا است. عنصر وحشت در ارتش. او معتقد است تنها "تهدید اقدام نظامی" ایران را از پای درمی‌آورد. اینک اسرائیل با استارت جنگ مجدد در غزه، هیئت فرستاد نزد مایک والتز. ترکیبی از نمایندگانی ارشد اسرائیل در "شورای امنیت ملی، ارتش، موساد، وزارت خارجه، وزارت دفاع و کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل". دونالد ترامپ نیز به تهران یک فرصت دوماهه داد یا جمع کردن قدرت هسته ای یا جنگ برای نابودی. دکتر ظریف روزگاری می گفت: "شما اگر پشت میز مذاکره نباشید، روی میز مذاکره قرار خواهید گرفت." بنده نظرش اینه حالا ایران روی میز مایکل والتز است، نه پشت میز. ۱ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

 

انتشار نوشتار اُنظُر

یک خبر از یاد حکومت رفت !!!

کاوش اُنظُر : به یک رسم در آمده که نوروز کشور را با سخنان حاکمیتی آجین کنند و با مرور حوادث سال از دست رفته، به دلخوشی سال آینده دامن بزنند. حال که فرهنگ ملی نوروز را این طور آلودند و معلوم نبود آیا از کهن چنین بوده باشد شاهان نوروز ایران را آغازگر باشند، باید یاد قدرت آورد که فراموش کرد از حوادث سال قبل، جریان فساد فردی فاسد و کلاهبردار حوزه ی علمیه ی ازگل حجت اسلام! شیخ کاظم رجبی (که خود را "صدیقی" خوانده ) را یاد کند و از ملت طلب عفو. اما ملت فهمید خبرسازترین چهره ی حکومت شان، به عنوان فردی سارق زمین بیت المال، چندی بعد باز برای پای تخت خطبه خواند و مردم را به تقوا !!! در هر دو خطبه فرا خواند و ماه محرم هم که رسید، روی منبر چندین پله ای «بیت»، در آن اوجش، روضه ی امام حسین علیه السلام خواند و همه ی حاضران قدرت، اشک ریختند و آقای خامنه ای هم تشریف داشتند. عاقبت فساد برای برخی ها در نظام سیاسی روحانیت، ارتقاء است، نه سقوط و جریمه و ممانعت. زور و زر و تزویر رفیق هم هستند، از امویان تا امروزیان. ۲ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

`` ``
[در پاسخ به شیخ شاکر طاهرخوش]
پاسخ اُنظُر : جناب بزرگوار حجت اسلام محترم سلام
منتقد و معتقد یک اندازه از فطرت و طبیعت و حقوق الهی و بشری برخوردارند. بنده شما را در عوض انسانی دلسوخته و خداجوی وارسته می داند. خدا به شما دنیا و آخرت را در اعلاترین حالت عطا کند.  اُنظُر


[در پاسخ به قاسم بابویه]
پاسخ اُنظُر : سلام بر شما که با بنده همیشه از در مهربانی وارد می شوید. سمت ما گرگان توسکستان به لفظ «گو» در پیامت می گویند: گاو و گوساله. اگر منظورت این است، که هچی. اگر آن است که بیت الخلا خالی می کنند به نظر بنده لفظ بدی است که از زبان شما روحانی محترم !!! بیرون خزید. بنده ظریف را آمریکایی تبار می داند اما جسارتش نمی کند با لغت بد. بیا گرگان میدان بسیج دروازه ساری با هم بریم روستای زیارت، زیارت. اُنظُر


[در پاسخ به عیسی رمضانی دارابی]
پاسخ اُنظُر : سلام به شما بزرگوار خوش قلب این مدرسه.
هنر سیاست، تلاس ماهرانه برای پرهیز از هر ستیزیدن است. آمریکا خونی ترین کشور است و ددمنش ترین دولت. ولی حکومت روحانیت در ایران خودش جنگجو نیستند می روند زیر لحاف؛ فقط بچه های مردم می فرستند وسط مساف. تشکر از تفکر و غیرتت. اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

فروپاشی کامل یک جبهه

کاوش اُنظُر : فؤاد حسین وزیر خارجه عراق حرف سنگینی زد. این حرفش: «عراق بخشی از محور مقاومت نیست و وحدت جبهه ها را نمی پذیرد. ما تنها به جبهه ی عراقی ایمان داریم».

 

این سخن نشان می دهد مرز لبنان تا عراق، جبهه ای نمانده است که برای سران جمهوری اسلامی نیابت کند و خون دهد. این حرف، پایان حیاط خلوت جمهوری اسلامی بوده است. فؤاد حسین به نظر بنده استراتژی السودانی و آیت ا... عظما سیستانی را با فن دیپلماتیک بر زبان آورد تا به ایران اخطار کرده باشد. چون این جمله را هم گفته: «قانون اساسی عراق هر گونه تشکیلات مسلحانه خارج از چارچوب نهاد نظامی رسمی را ممنوع کرده است و اجازه نمی دهد جنگی علیه ی کسی با تصمیم فردی انجام شود». که دقیقا" دستور شرعی آقای سیستانی است. علت این است عراق کسی مادام العمر در سیاست نیست، بر  عکس ایران، که حتی آیت ا... جنتی با آنکه زوال عقل گرفت، باز سر پستش هست. او آن وقت میانسال هم بود، از عقل دور بود. به هر حال، علت این است در عراق پست های مادام العمری نیست. مادام العمری، سیاستی از امویان برخاسته بر ساحت مسلمین. در گرگان ما حتی ساربان شتر و بُز ترکمن صحرا و مراوه تپه را زود زود عوض می کنند که زور به صاحب اُشتران و بُزان نگوید. ۳ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

حامیان قدرت، مردم را چگونه می بینند؟!

کاوش اُنظُر :

 

اول : نگاه می کنند این ایرانی 

با جمهوری اسلامی است؟ یا بر جمهوری اسلامی؟!

 

دوم : نگاه می کنند این ایرانی

طرف جناح راست است؟ یا چپ و سایر شعَب؟!

 

سوم : نگاه می کنند این ایرانی

آقای خامنه ای را قبول دارد؟ یا نه، ضدش است و خنثی؟!

 

چهارم : نگاه می کنند این ایرانی

سیاست آقای خامنه ای در کشورهای منطقه را تابع است؟ یا ضد و منتقد؟!

 

پنجم : نگاه می کنند این ایرانی

روحانیت رسمی کشور را پیروی می کند؟ یا با اسلام منهای روحانی است؟!

 

ششم : نگاه می کنند این ایرانی

هرچه سپاه و نمازجمعه ها گفتند را می گوید؟ یا از خود حرف و حدیث دارد؟!!

 

اگر کسی این پلکان را به وضع معکوس بچیند، شاید از هزار "نگاه می کنند..." متجاوز شود. بنده از اخبار خاکستری گزارش می کند و آن این است حامیان قدرت، مردم را شبیه بوفالو و گوزن یال دار سرِنگیتی می بینند که گله ی آن، از بیم سلطنت وحشت شیر بیشه، رمه می شوند به سمت برکه که آبی بنوشند. از نظر حامیان قدرت، ملاک انسانیت هر ایرانی، فقط این است این شش تا را دارا هست یا نه. دیگر نمی دانند در خوش بینانه ترین آمار تقریب ذهنی، مردم ایران هشتاد به بیست، سمت جمهوری اسلامی ایستاده نیستند که روضه خوان آن شیخ کاظم کلاهبردار است و بزرگ های سید احمدهای این نظام (سید احمد خمینی / سید احمد علم الهدی / سید احمد خاتمی سمنانی) می گویند نه بیایند گرگان ما دست شان را بگیرد بنده ببرد از میدان قوزک پنیه تا گاراژ آزادشهر انتهای شرق شهر را از مردم پرس و جو کنند. ۴ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 


[در پاسخ به شیخ شاکر طاهرخوش]
پاسخ اُنظُر:
سلام رئیس محترم و نویسنده ی گرامی
شما بنابراین باید روحانی باشید. درسته؟ خوشا به یُمن قدوم شما. کمی جلوتر می رفتید شغال تپه هم نون تنوری زیاد دارد، منتهی به جنگل گلستان. تشکر می شود از بیانات ارزنده ی شما. آشورا ده هم لایروبی شد تشریف بیارید با همدیگر برویم ازون برون گیری. اگر مایه دار هستید خاویار هم می خریم. اُنظُر.

[در پاسخ به مهدی امید محرومان]
پاسخ اُنظُر:
سلام حجت اسلام محرومان جهان
شما در ادبیات و استدلال همتا ندارید. درود به شما مرد خداجوی حامی حضرت سلمان سلام الله . اُنظُر.

[در پاسخ به رمضانی دارابی]
پاسخ اُنظُر:
سلام متفکر بزرگ رمضان دارابی
بنده آمریکا را شرّ تام می داند. اما نظام ایران نیاید انرژی مردم را صرف درگیری با آن کند. صدمات آن بیش از نفع است. حضرت رسول خدا (ص) نیز اسلام را با شرط مصالح و منافع عمومی توأم می کرد. از نکات آن بزرگوار مدرسه استفاده می برد بنده. خدا خیرت دهد مرد باخبر و بامروت. اُنظُر.

 

انتشار نوشتار اُنظُر

خاورمیانه؛ بدترین جای جهان در صلح مسلّح

کاوش اُنظُر : ترامپ با پوتین مطرح کرده که: "ایران نباید در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند اسرائیل را نابود کند." همین یک بند، استراتژی بدون بازگشت آمریکا را می رساند. سه ذات در این سخن، پنهان است:

 

یک . حراست از اسرائیل در برابر هر تهدید در هر فصل و فاصله.

دو . جنگ بالقوه با ایران، که با بالفعل شدن در هر بار به اندازه ی تار مو فاصله دارد

سه . وجود اسرائیل یعنی حضور ارتش آمریکا و رقابت تسلیحات توسط ایران

 

بنابراین خاورمیانه؛ بدترین جای جهان در صلح مسلّح است. ایران در این میان، نابودی اسرائیل را به دوش کشید، و همین، ایران را در برابر آمریکا قرار داده است. اسرائیل ناحق است، اما مگر در جهان ناحقان و ناحقی ها کم هستند؟! مهم این است یک کشور، مردم خود را از مشکلات دور نگه دارد و میهن را از ناآبادانی بیرون ببرد. دین را نهاد دل مردم، حمل می کند، نه هیج سیاست یا نظام یا موشک. جمهوری اسلامی برای خود خرج تراشی کرد. چون نابودی اسرائیل یا سازش مصلحتی با این رژیم تحمیلی، مال خود ملت فلسطین است، نه ایران. تقابل با هر ناحقی، از وظایف حتمی هیچ کشور ناآماده ای نیست، ولو حق مسلّم انسانی و شرعی و حیثیتی باشد. ۵ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

[در پاسخ به سید کمال الدین عمادی]
پاسخ اُنظُر:
سلام بر روح و روان شما روحانی دل آگاه و انسان شریف مدرسه که در نقد هم دغدغه ی جذب دارید و دلت نمی خواهد کسی از جرگه به برکه افتد. دید بنده این است مردم روحانیت ساده زیست را قبول دارند و درشت گویان آنان بسیار بد می دارد. تشکر می شود. اُنظُر


[در پاسخ به مهدی امید محرومان]
پاسخ اُنظُر:
سلام حجت اسلام آقای محرومان. برچسب زدن هایت بر بنده از نوع چسب نامرغوب است. زود کنده می شود. چسب تقلبی نخر. تشکر می شود.  بزرگوارت می داند بنده. اُنظُر


[در پاسخ به شیخ شاکر طاهرخوش]
پاسخ اُنظُر:
سلام روحانی گرگان دیده  و مراوه تپه رفته. بنده از آشنایی با شما خوشبخت و خوشوقت می شود. بران با مرکبت بیا سر یساقی، تلاقی آنجاست. این هم سنگ قدرت را سینه نزن، سرخ می شود و رگ می پرد. شما را راهی حوزه کردند برگردین نزذ مردم نه پیش قدرت و توجیه حکومت شخصی شده ی یک تفکر غلط و دور از ملت. تشکر می شود. احترامی عالی دارید پیش بنده. اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

شباهت ادبیات تهدید در مورد گرینلند با ایران

کاوش اُنظُر : با هدیه ی سلام و شادباش سال تازه از گرگان مان به تمام ایرانیان و اینجا اعضای مدرسه ی فکرتیان. دونالد ترامپ و معاونش جی‌دی ونس در مورد الحاق گرینلند تحت حاکمیت دانمارک سخنانی گفتند که بنده آن را از ذات تزهای ترامپ در اداره ی جهان می داند. ترامپ این را گفته :

 

"این موضوع به صلح بین‌المللی، امنیت جهانی و قدرت مربوط می‌شود.»

 

ونس هم گفته :

 

«پیام ما به دانمارک بسیار ساده است ؛ شما کار خوبی برای مردم گرینلند انجام نداده‌اید.»

 

از نظر بنده با تز سه ضلعی "صلح بین‌المللی، امنیت جهانی و قدرت" تیم ترامپ به هژمونی شخصیتی خود ترامپ در پی تغییر دنیاست. او می خواهد جهان، با هژمونی نوین آمریکا اداره شود. به همان میزان که گرفتن کل خاک وسیع گرینلند برای ترامپ یک اصل برای آرایش جدید جهانگرایی - جهانگشایی ترامپ است، قدرت حاکم بر ایران نیز برای او و ونس یک اولویت بدون بازگشت است. اگر در آن مسئله خاک مورد هدف است، در ایران حذف قدرت مقصود است. در قدرت و صلح و امینت، همیشه حادثه ها نقش داشته است، و این دو نفر بنا دارند حادثه ی مهیبی روی ایران رخ دهند تا از پس آن دست به اداره ی جهان از فراز خاورمیانه بپردازند و چین و روس را به عقب برانند. خاورمیانه عین تسلط از روی یک کوه است بر یک دشت بیابان برهوت . ۱۰ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

انتشار نوشتار اُنظُر

"مثل همان کاری که ۴ سال قبل انجام دادم"

کاوش اُنظُر : ترامپ دیروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۴ با رمز گفت: "مقامات ایران و آمریکا در حال مذاکره هستند." . "اگر آنها به توافق نرسند بمباران وجود خواهد شد". "بمبارانی خواهد بود که مانند آن را قبلاً ندیده اند". "اگر به توافق نرسند این احتمال هست که من تعرفه های ثانویه را اعمال کنم مثل همان کاری که ۴ سال قبل انجام دادم". منظور ترامپ از این اشاره ی آخر همان فرمان حذف قاسم سلیمانی سرفرماندهی سرفراز نیروی مقاومت خاورمیانه بود.


بنده بزند از یساقی به توسکستان و بعد چهارباغ شاهکو سفلی فطرمون در بلندی رشته ی البرز شرقی سر شود. دو نقد توسط آقای محرومان و آقای قلم به متن بنده وارد شد دیروز. هیچ کدام دقت نداشتند در صدر متن بنده آمده بود شباهت ادبیاتی نه ماهوی. نیز بنده نگفته کاری که ترامپ می کند برای صلح بین المللی است بلکه آمده بود ترامپ این را می گوید. از نقد هر دو مدرسه ای تشکر می شود. حالا ترامپ به رمز گفت "مثل همان کاری که ۴ سال قبل انجام دادم" که این حرفش معنی حذف می دهد. حذف فرد یا قدرت. ۱۱ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

 

شیخ مالک رجبی دارابی
[در پاسخ به `` ``]
سلام علیکم

شما علاقه دارید ایران بمباران بشود؟؟

 


[در پاسخ به مالک رجبی دارابی]
پاسخ اُنظُر:
سلام آقای روحانی. شما نکند می خواهی همه چی رو وارونه نشون بدی که تورت را بندازی ماهی گیرت بیاد. این قدر خودت را به آن راه نزن. به عمامه و عبای شما نمی آد.  تشکر فکاهی شد. اُنظُر

 

 

انتشار نوشتار اُنظُر

"شرارت" + "فتنه"

کاوش اُنظُر : آقای خامنه ای در خطبه ی فطر گفت: "آنها تهدید می کنند که شرارت خواهند کرد ... اگر شرارتی انجام بگیرد قطعاً ضربه ی متقابل محکم خواهند خورد ... اگر به فکر این باشند که در داخل کشور فتنه راه بیندازند مثل بعضی از سال های قبل که راه انداختند، جوابشان را خود ملت ایران خواهند داد."

 

به نظر می رسد آقای خامنه ای خوف داخلی اعتراضات مردمی را خطرناک تر از اقدام نظامی ترامپ تحلیل می کند. زیرا سرکوب داخلی مردم، هیمنه ی هر حکومتی را می شکند و آن را از مشروعیت ساقط می سازد. لذا این احتمال را در کنار اقدام خارجی ترامپ علیه ی ایران با هم متصل کرد تا خوف زدایی کند.

 

بنده نظرش این است حکومت ایران تکیه بر تسلط نهادها و تصدی نظامی ها کرده است و خاطرش بر بقای نظام جمع است. تحلیل بنده این است "شرارت" + "فتنه" از این رو کنار هم قرار گرفت که حکومت خوف خود را، ماهرانه به خوف خود مردم انتقال دهد. یعنی مردم هراس پیدا کنند که کنار شرارت ترامپ، اگر اعتراضات داخلی راه بیندازند اسمش همین الان از سوی «رأس» نظام، «فتنه» نام دارد، نه اعتراض مدنی و مطالبه گری حقوقی. در واقع معترضین پیش از اعتراضات احتمالی تهدید به "فتنه" ی داخلی در کنار  "شرارت" خارجی ترامپی شدند. ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ اُنظُر

| لینک کوتاه → qaqom.blog.ir/post/2553
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴۰۳/۱۲/۱۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تریبون دارابکلا

مدرسه فکرت

نظرات (۱)

از صحن مدرسه

به سایت دامنه

روی متن های اُنظُر

به کنایه یا طعنه یا تأیید.

پاسخ مدیر دامنه ::
،،
انتشار فقط
دامنه داوری‌یی درین‌باره ندارد:

 شیخ احمدی به طعنه به نوشته های اُنظُر: هر وقت مدیر کمتر بنویسد، بعضی‌ها هستند که جبران می‌کنند و بیشتر می‌نویسند، چرا؟ چه معماییه؟؟؟؟

احمدی دوباره پیام داد: کسی جواب این سوال و یا ابهام را میدونه؟؟؟

 

صدر آفاقی [در پاسخ به شیخ احمدی] سلام علیکم.اتفاقا امروز میخواستم به این مطلب اشاره کنم که جایگزین آمد تا بعضی اساتید تجدید قوایی داشته باشند. شما پیشدستی کردید و به مطلب اشاره کردید.😊 البته شاید همین سوال شما باعث شود چند موتوره به میدان بیایند!!

 

محمدتقی آهنگر [در پاسخ به احمدی] سلام استاد احمدی همان افراط وتفریطی که فرمودید.  حضرتعالی هم جزو همین معمایی که مورد پرسش قرار دادی هستی، چون از ۲۳۹ نفر عضو چند نفری اظهار نظر و مطالب می نویسند ارادت.


 شیخ محمدرضا احمدی [در پاسخ به صدرالدین] سلام علیکم. البته بنده پیش از این نظر خودم را در این مورد نوشتم. با توجه به مقرراتی که وجود دارد و همه به آن پایبند هستیم و اگر اشتباهی سر بزند،  مدیر محترم هم به‌جا تذکر می‌دهند، فلسفه اعضای مجهوالهویه(نه ناشناس) را من درک نکردم. به قول امروزی‌ها تو کَتَم نمی‌ره...


شیخ محمدرضا احمدی [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] سلام جناب دارابی وقت به خیر از دیدگاه کارشناسی و خوب شما بهره می‌برم. اما متوجه منظورتان نشدم. من معما هستم؟ من که با نام و عکس رسمی در گروه هستم و گاه گاهی سیاهه به دردنخور می‌نویسم. بیشتر توضیح دهید.ممنونم.


محمدتقی آهنگر [در پاسخ به احمدی] سلام استاد احمدی قصد جسارت نبود فقط خواستم بگم شما هم ناشناس معرفی می کردی مهم محتوای نوشته شماست که جمع بهره می برد نه نام شما واما نظرم اینه که زیاد مهم نیست ،،،، ارادت.


احمدی به محمد تقی: آهان متوجه شدم. ناشناس بودن و مجهول الهویه، در شان این گروه فرهیخته نیست. دیدم گروه‌هایی را که افراد ناشناس چند روزی گرد و خاک می‌کنند و دیگر پیداشون نمشه. ممنون از توضیح.


محمد عبدی سنه کوهی به شیخ احمدی: با درود جناب احمدی با منی که تازه یکماه نشده می نویسم چه برخوردی داره میشه؟! چقدر واقعا چه جور؟ آنوقت مردم آبرو شون رو صحرا پیدا نکردن  بیان وسط بذارن و بعدها برن بازخواست بشن یا اینکه مورد شماتت قرار بگیرن یا مورد تهمت و افترا قرار بگیرن.


شیخ احمدی[در پاسخ به محمدعبدی]سلام جناب عبدی البته که باید آستانه تحمل بالا باشه، در این حمع بیشتر گفتگو کنیم و در استخدام کلمات بیشتر دقت کنیم، و مواظب باشیم خدای نخواسته با آبروی کسی بازی نشود، چه حاضر و چه غایب. بنده خیلی تلاش می کنم این گونه باشم، اما اگر مورد ناپسندی دیدید حتما تذکر دهید. من حقیقتا نمی دانم علت عدم حضور بعضی از آقایان چیست. اما بشدت معتقدم احترام بزرگان باید حفظ شود.

 

محمدعبدی[در پاسخ به احمدی] با درودی دیگر جناب احمدی  این سومین دوره مدرسه فکرت است به نظرم  در دو دوره قبلی هم من حاضر بودم  بهترین دوره به نظرم دوره اول بود  مباحث بسیار جدی عالی هر گروه فکری حرف خودش را میزد و بسیار بسیار پر رونق و آموزنده و پر از جلسات مناظره بود و آزادی بیان هم حاکم و... اما بنابه دلایلی تعطیل شد.  دور دوم کمی دست به عصا و اخراج پشت اخراج و بحث ها عصبی وتحمل بسیار پایین و پرونده زیر بغل پشت پرونده و.... این به نظرم سومین مرحله و البته در ایتا اولین هست که من هم دو سالی بود به دلایل شخصی نیامدم اما یک علت بزرگ داشت که به زودی اگر زمینه اش فراهم شود خواهم گفت
الانم پیشیمانم چرا ایتا آمدم نباید می آمدم چون هر چه سر برخی ها بیاد قطعا حقشان است نباید دلسوزی کسی یا گروهی را کرد و رک مسائل را گفت بذار تو خماری باشند تا سیل ناخافلی اینا رو ببره... به من چه

 

شیخ احمدی [در پاسخ به محمدعبدی] به هر حال در گروه‌های مجازی مانند فضای حقیقی فراز و نشیب هست. این گروه را یکی از گروه‌های منظم و بابرنامه دیدم، اعضای محترم تلاش دارند بر اساس اصول و مبانی که به آن معتقد هستند نظر دهند، چه موافق باشیم، چه مخالف. بنده از روزی که وارد گروه شدم، از دیدگاه‌های اعضای محترم استفاده کردم. علاوه بر اعضای فرهیخته که عموما رعایت می‌کنند، نباید نحوه مدیریت را فراموش کنیم. من با آقای طالبی چند سالی همکار بودم و به میزان علم و سطح تحلیل و قلم شیوای ایشان آشنایی دارم و سالیانی است که دوست هستیم، اما ایشان وقتی به آیین‌نامه گروه می‌رسند، دوستی و محلی بودن و ... را کنار گذاشته و اگر موردی باشد، البته با احترام فراوان تذکر می‌دهند. من از نحوه مدیریت ایشان راضی هستم، اما آن هشدار به منزله آسیب‌شناسی بود تا بتوانیم از علم و دانش همه فرهیختگان استفاده کنیم.


محمد عبدی [در پاسخ به احمدی] با درود عصرگاهی

جناب مدیر محترم مدرسه فکرت
دوره اول دامنه دارابکلا بودند

دوره دوم کبل آقا ابرهیم دامنه

دوره سوم آق مدیر

دوستی ما هم دیرینه به حدود سی سال می رسد و در دوران دهه هفتاد تاکنون هم نشین جلسات و شنونده مقالات شب عاشورا و... از صمیمی ترین دوستان زندگی ماست و بر او درود.

اما مباحثی که منجر به ارتداد و شکل مباهته و تمسخر بگیرد از حالت عادی خارج می شود. دوره اول همه گروههای فکری و نحله ها بودند و راحت همه گونه مسائل مطرح می شد و البته مباحثه جدی و پر تلاطم و آموزنده اما این یک ماهی من سعی کردم پرانرژی و فعال در گروه باشم و مباحث را داغ نگه دارم اما خوشبین نیستم به وضعیت موجود چون فکر می کنم برخی دوست دارند فقط و فقط مثل صدا و سیما باشیم چاپلوس و تعریف و تمجید کنیم وگرنه متهم به ضدیت با نظام و فلان پراکنی و فلان شدگی می شویم و حتی مرتد و مشرک.

 

[در پاسخ به جلیل قربانی]
نظر اُنظُر: آقای «Ja. Qu » سلام
بنده می خواهد به این نوشتار شما جمله ای بگوید:
ایران از این نظر که سرزمین کهن است حقوقی بر حاکمان دارد، مثل حفظ ثغور آن، نفع ملت آن، بقای کیان آن. هیچ حاکمیتی حق ندارد برداشت های غلط خود از اسلام را طوری وارد سیاست منطقه ای کند که مردم خود را به تنگناهای اقتصادی بکشاند. حق کشور بر گردن حاکمان محرز است. طبیعی + خدادادی. با تشکر از شما بر بیدار داری مدرسه یان.

اُنظُر


: :, [در پاسخ به جلیل قربانی]
///// پ: سلام برادر محترم آقای قربانی. فیض می برم از هر چه از ناحیه خردورزی مرتعش شود. ارتعاش شما مرا به تفکر وا می دارد. اینان کسانی اند که دنبال فشار به مخالفان هستند، نظرم این است اینان برای هیچ پیامبری دل نمی سوزانند فقط پی جذب قلوب حاکمان خود هستند البته هر کس که تا سر قدرت است. آن شخصیت هر گاه از قدرت رسمی بیرون برود یا عزلش کنند یا اخراج و طرد، از کنارش می روند. مانند آقای دری نجف آبادی که دفتردار آقا منتظری بود ولی تا دید کنار ایشان از نان می افتد، متواری شد سمت قدرت. برخی خوب بلدند که نان شان را بی خردان آجر نکنند.
رویدادنگار: نیرو نیلوفر


پاسخ اُنظُر:

آقای «Ja. Qu » سلام
بنده تشکر می کند از شما هم درس محترم مدرسه. اگر در تعریف شما از واژه ی «لاس» در سیاست، عنصر بیهودگی نیز نقش ایفا می کرد به گزینش بنده برای آوودن این اصطلاح معنی عمیق تری هم می بخشید. نمی دانست بنده حجم معنای این واژگان را. شما در اتمام معنی یک لغت سرگردان میان آدمیان کمک رساندید. اُنظُر.



آسیوند مهدی امید به اُنظُر:

سلام بر حق گرایان. بی انقلاب اسلامی از بازرگان اثری در تاریخ نبود .


جلیل قربانی به اُنظُر :

سلام جناب انظر، شب به‌خیر

در توصیف این مرد بزرگ، دکتر سروش جمله زیبا و رسایی دارد؛

"مردی که به نام، بازرگان بود نه به صفت"

مهندس بازرگان را باید پدر اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی دانست؛ هر چند برای این دلسوزی‌ها در حق جمهوری اسلامی، جفا دید.

راه طی‌شده او هیچ‌گاه طی نشد و شاید هرگز طی نشود.

* راه طی‌شده نام کتابی از مهندس بازرگان است


محمد عبدی به اُنظُر:

با درود 

برای انظر یا بنگر فارسی

بازرگان در آخرین مرحله از دادگاه نظامی گروهش در حکومت سابق گفته بود ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قلم با شما صحبت می کنیم برایم خیلی آموزنده بود و هست.

او تمام عمرش را وقف آشتی بین دین و سیاست کرد اما بعد از قرار گرفتن در مصدر امور تازه متوجه شد که یک عمر اشتباه می اندیشید و شنیدم اعتراف سوزناکی داشت و حسرت بزرگی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">