مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

جنبش اسلحه داران در سوریه

کاوش اُنظُر: بنده دیروز ۹ آذر ۱۴۰۳ دیده یک جنبش از میان جنبش اسلحه داران در سوریه نه از سمت شمال! که ترکیه قرار دارد بلکه از غرب این محدوده یعنی از مجاورت ادلب به  حلب رسید تا به حکومت حزب بعث سوریه نشان دهد پیوندی دوباره میان آنان شکل گرفت. این جنبش مسلح که اسمش "آزادسازی سوریه" (به زبان آنان: تحریر شام) است رئیسش از خود جولان سوریه است. افکار صدام حسین و حزب بعث از نوع عراقی را الگو می داند.
بنده شکل کار نظامی دیروز آنان را بسیار شبیه به شکل جنگ داخلی اخیر طالبان (طلبه ها) در افغانستان علیه ی حکومت حامد کرزای و احمد اشرف غنی دیده است که به سرعت بر آنها غلبه کرد و آمریکا مجبور شد از افغانستان بیرون برود. به نظر می رسد ارتش سوریه (بخشی از این ارتش که نوعی معارضه با دولت بعثی سوریه دارد) با جنبش همدستی نشان داد.

 

سمت شمال غرب سوریه به این علت مهم است که محدوده ی مهم آن، محل اسکان سوری های مخالف دولت بعثی بشار اسد است، چیزی بالای ۵ میلیون نفر آواره ی سوریه ای را در خود پناه داده است که همگی خواهان براندازی حکومت سوریه اند. این منطقه اقتصاد محور، از دست دولت سوریه خارج است. بیشترین "تأسیسات نظامی حکومت سوریه" در حلب قرار دارد.
 
ایران در آن محدوده ها و خط جنگی داخلی، سال ها برای بقای حکومت خاندان اسد، نیرو نظامی فرستاد و سردار حسین همدانی (که خود سال ۱۳۹۴ در حلب در کمین داعش و به نقلی دچار سانحه ی رانندگی شد) به ابتکار فردی خود، اسم آن را «مدافعان حرم» نامید، تا انتقاد مردمی را که ورود نظامیان ایرنان را دفاع برای حفظ قدرت بشار اسد نامیدند، حل کرده باشد و حراست حرم زینبیه حضرت زینب (س) را دلیل بداند.
 
اینکه جنبش اسلحه داران در سوریه در حرکت دیروز، باز می ایستد یا یک روند پشرونده ی پشت پرده از رویارویی در سوریه و خاورمیانه است، جای تحلیل دارد. عبور کنم. اُنظُر

یک آینه روی منطقه

کاوش اُنظُر: بنده وقتی یک آینه روی منطقه در همین روزهای گذشته می گذارد، وضع و حال ایران را چنان مشخص! مشاهده می کند که دیگر ذره بین نیاز ندارد بگردد مسائل ریز و راز! را پیدا کند. در تئوری سیاست اندامواره، کشور_دولت را به انسان تشبیه می کنند. تب پیشانی نشان می دهد چقدر نقاهت وارد شد تا تب بر تجویز شود یا مریض را باید به سرم وصل کرد آب بدنش بر تعادل استوار شود.

 

در جبهه ی غزه

در جبهه ی جنوب لبنان

در جبهه ی سمت غربی سوریه

در جبهه ی بخش شرقی سوریه

در جبهه ی سیاست میان ترکیه و منطقه

در جبهه ی مسائل لاینحل آمریکا با ایران

 

در همه ی این جبهه ها آنچه پایان بخش شده و در حال پایان و حتی باز در حال جریان قرار است بگیرد، سیاست ایران، به عقب رانده شد. آینه ی روی منطقه همه چیز جنگی و تصرفات استحکاماتی را در این وقت و ساعت، در ظاهر و عیان، به سود اسرائیل نشان می دهد، چونکه در تمام این موارد، دست برتر (می شود دقیقاً خواند : دست شرّ) دراز کرد و به تضعیف بسیارشدید  منطقه ای ایران انجامیده است. این روزها تا این هنگام، وضع منطقه ای ایران از زمان "ژاندارم"گری شاه نیز فروکش کرده است. چنین ضعف (می شود دقیقاً خواند : نیز تصور ضعف) اراده ی شرارت منطقه ای را علیه ی ایران راسخ تر می سازد. نفوذ ایران و سهم آن در معادلات منطقه با آثار قسری که تنش های این مناطق اشاره شده بر ایران وارد کرد، در بدترین وضع افتاده است؛ مگر آنکه کاری را ابتکار!! کنند که بتواند موقتاً بر این وضعیت بسیار شکننده، غلبه دهد.

 

این میان، البته معلوم است از زبان رسمی شنیده شود ایران تضعیف نشده است. اگر این ضعف نیست، پس بگذار همچنان مردم چنین اخباری را از زبان رسمی بشنوند. اما پشت ماجرا، چیزهای دیگری را برای مردم روایت می کند. تعجب ندارد که همین یک هفته ی بحرانی و فروپاشی در سوریه ی حزب بعثی، مقامانت رسمی و مأمورصفت! ایران، در بالاترین رده پیش آقای اسد فرزند آن آقا!! (یعنی حافظ اسد) آمد و شد داشتند و محافل راست افراطی از اخبار درهم کوبیدن مخالفان توسط روسیه و سوریه و اطمینان از دفاع جانانه ی ارتش سوریه دم می زدند و حتی می گفتند ارتش عقب نشینی تاکتیکی کرد تا هجوم همه جانبه کند، اینک در صد و هشتاد درجه! دگردیسی کاذب! کردند و می گویند سوریه چون اسلحه را زمین گذاشت! ساقط شد! عبور کنم. دستان ایران تا آخرین حیات مرده گونه ی حاکمان مردم کش سوریه در دمشق و آن سوتر بود و هر بار اسرائیل آن موقعیت های ایران (حتی شرکت سایپای ایران در سوریه) را منهدم می کرد و این اتحاد بد و نادرست!!! ایران با آنان، در عجیب ترین حالت فروپاشید و جراحت آن بر پیکر ایران نیز وارد شد و زخمش بی التیام ماند در تاریخ غیررسمی ایران. زیرا تاریخ رسمی! آن را می خواهد رفو کند. مردم می دانند و خام نمی شوند مگر پیروان، که فعل شان پیروی در هر باری تقلیدوار است. عبور کنم.  ۲۴  آذر ۱۴۰۳ اُنظُر.

واگرایی دنیای عرب از ایران

کاوش اُنظُر: بنده این روزها رصد که می کند تمام مسیر منطقه ای را در حال اتخاذ سیاست واگرایی دنیای عرب از ایران می بیند. یعنی به زبان ساده عرب ها ترجیح دادند از دوستی با ایران حتی در ظاهر هم که بوده، اجتناب کنند. خطری که نباید سهل از کنارش رد شد. کشورهای عرب خاور میانه به نظر بنده موقعیت ایران را در بدترین وضع طی این نزدیک پنجاه سال ارزیابی می کنند. آنان به این اطمینان رسیدند ایران در مدت کوتاه همین یک سال و چند ماه، در یک فریب منطقه ای از بازیگران ماهرتر از خود، رودست خورد حتی از روس و تمام زمین بازی خود را از دست داد. پس، نتیجه می گیرند نزدیکی با ایران به سه موقعیت اقتصاد، سیاست و امنیت آنان لطمه می زند.

 

اگر پشت پرده ایران نخواهد پله های ضد فر یب را طی کند، بنده بر این نظر است طی مدت پیش رو، ایران بکلی (در حد تخفیف: نود صد) از بازیگری منطقه ای اخراج می شود و به وضع بسیار شکننده تر از امروز دچار می شود. تیم آقای مسعود پزشکیان یک گزارش وضعیت خیلی حساس به بالا تهیه کرد. شاید چند ورق را شهامت!! نکند باز کند اما اوضاع بد گزارش شد. شبیه آنچه در تابستان شصت و هفت آقای رفسنجانی هاشمی به جماران برد. عبور کنم. نوشته ی بنده بخشی اش تحلیل است و احتمال خطا در آن را می پذیرد. و عمده اش ترسیم است. شب .  ۲۴  آذر ۱۴۰۳ اُنظُر اُنظُر.


آفساید سیاست و حکومت
و
۵۰۰ تن روحانی سیاست زده پر آفت

کاوش اُنظُر: بنده فکر می کند بر ایران نیاز افتاده است به جای لشکرپروری (که متعارف آن عقلی است نامتعارف آن زیان دارد) نیروی ماهر فن پرورش دهد و حوزه ی وسیع جهان را با نیروی فن خود محل شکوفایی میهنی کند تا مردم به رفاه برسند و از تنگدستی بیرون بروند. نیروی حرفه و فن به هر کجا اعزام شوند آبادانی و سازندگی بر جای می گذارند. ایران با فرستادن نیروی نظامی به تله ای دچار می شود که گاه تا سه قرن کشور را مبتلای آن دخالت می کند. ایران در دام آفساید سیاست افتاد و ناجور باخت. آفساید سیاست برخلاف فوتبال آنی نیست، طولانی و نامرئی است. آفساید سیاست را هم داورش معلوم می کند، یعنی مردم، نه سیاستمداران و روحانیت آلوده داخل بازی سیاست و حکومت. کافی است ۵۰۰ تن روحانی آلوده که نظام را عین خوره خوردند کنار روند، ملت روی سعادت می بیند.


بنده مرتع با وسعت هکتاری دارد (در عالم عین نه) برای قاطرچرانی، به این ۵۰۰ تا روحانی آلوده حاضر نمی‌شود حتی اجازه دهد (با پرهیز از جسارت به هیچ شخص) به سیم خاردار مرتع نزدیک بشوند، چون یقین حاصل است به قاطرها صدمه می زنند. شاید همین هنگام یکی مطرح کند ۵۰۰ تن زیاد است، ۵۰ نفر، کفایت دارد، بنده قبول کرد که از همین هم فرج حاصل می شود! مسئله این است جای این ۵۰۰ تن در حکومت نیست.


یاد بنده رفت به سخنی از م آ ۳۵ شادروان دکتر علی شریعتی که گفته بود:

 

«لیبرالیسم سرمایه داری می‌گوید:
برادر! حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم.

 

مارکسیسم برعکس می گوید :
رفیق! نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم.

 

فاشیسم می گوید :
نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم، تو فقط برای من کف بزن!

 

اما اسلام می گوید:
نانت را خودت بخور، حرفت را خودت بزن، من برای اینم تا این هر دو حق برای تو باشد. من آنچه را حق می دانم بر تو تحمیل نمی کنم. من خود را نمونه می سازم تا بتوانی سرمشق گیری.»


این ۵۰۰ تا روحانی آلوده (گرد و تقریب کرد بنده) عین فاشیست ها گویی می گویند:

نانت را ما قورت می دیم،
حرفت را هم ما ها می گوییم،
شمایان فقط برای مان کف بزنید!

عبور کنم. دو باره بخوانید اسلام چه گفت در آن چهار قسم تقسیم. ۲۵ آذر ۱۴۰۳ اُنظُر.

جمهوری اسلامی یک دادگاه به ملت ایران بدهکار است

دادگاه محاکمه ی امام جماعت ها و امام جمعه ها

کاوش اُنظُر: فرافکنی های امام جماعت ها و امام جمعه ها در بخش دینداری جوانان (دختر و پسر)، چنان آکنده به دروغ و شائبه افکنی است که اگر کسی نداند خیال می کند آنان به تمام ابعاد آموزش دادن دین و شیوه های جذب و اثرگذاری معنوی بر جوانان، مسلط هستند و شایسته ی مقام انذار و تبشیر هستند حال آن که در این فن و دانش پیاده و ناباب هستند. مردم با چشم غیر مسلح می بینند قلیلی از آنان فقط زبان جامعه را می فهمند. و بنده به این تعداد باتقوایان اقبال و احترام و علایق و کسب فیوض نشان می دهد.


کثیرشان در ارزشهای و معنویت ها، پس افتاده ترین های جامعه اند. پول، پاکت نشود چنین افرادی این مقدار میل هم درشان می میرد. آنان بیشترشان با بدپندارگردیدن، با بدگفتارشدن، با بدکرداربودن رماننده ی مردم از دین شدند. آنقدر ریا، دروغ، فریب، مدح حکومت، دوری از واقعیت، وارونه سازی فهم روایت و حتی کتمان عمدی حقیقت، در آنها پرش (اوج) گرفته است که جوان به سمت اِعراض رفته است، یعنی فراتر از اعتراض. رویگردانی اثرش بسیار از نقد و مخالفت ماندگارتر است.


جمهوری اسلامی یک دادگاه به ملت ایران بدهکار است، دادگاه محاکمه ی امام جماعت ها و امام جمعه ها که در کاری که بر عهده گرفتند عاجز ماندند و مدیون مردم شدند و خودشان چنان دنیاگراتر از بقیه شدند که جوان به تمام افکار و مواضع و نصایح شان شک شدید می کند.


در داخل حکومت، برای عارضه ی فرهنگی و فقدان ارزشها علتی به دور از واقعیت می تراشند با هدف فرار به جلو، در صورتی که یکی از عاملان اصلی، همین امام جماعت ها و امام جمعه ها هستند که نه نقش ساختن اجتماع را بلد هستند و نه اخلاق پسندیده دارند که جوان رغبت کند سمت شان خیز بردارد. اینان باید در دادگاه توضیحی (نه توبیخی) حاضر شوند و به پرسش های مدعی العموم عادل جواب بدهند. (در اینجا من رکن چهارم یعنی مطبوعات مستقل و آزادنگر و آرمانگرای واقعیت پیما را بهترین مدعی العموم می دانم)


دین را همینها تخریب کردند، چرا؟ چون از حاکمیت و حکومت می ترسند و باب میل بالایی های قدرت موضع می گیرند و اسلام را نعل به نعل حکمرانان و زمامداران می پیمایند. بدتر از روحانیون وهّابی همدست و داخل در سلسله ی آل سعود. اُنظُر