تصمیم شیراز پانیذ و اسماعیل
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

تصمیم شیراز. این نوشتهی گزارشی مرا، هر کس نخواست، از همین اول جملهی نخست، نخوانَد تا وقتش گرفته نشود. وقتی اندوهبارترینترین رویداد زندگی دو انسان شریف، رخ داده بود، خودشان را در کامِ تلخی بدتر از زهر، بلعیده، یافتند. همان زمان عزم کردند برای دخترشان فاطمهجان -که دردناک در خاک قبرستان امامزاده باقر دارابکلا به خاک آرَمید- تمام عضوهای مادرزاد و پدرآفرید خوشان را یکجا به شیراز ببرند. این نیّت، از سه جهت بازتاب درونخانوادگی شگرفی داشت:
۱. عُلقهی شدید هشتتایی به هم، چهار خواهر چهار برادر. نُهمیشان که در مزار بهشهر به خاک آرمید سالیان پیش؛ شهربانو دارابکلایی.۲. همه با هم در خدمت بیمنت به والدین. نمونهاند به نظرم.۳. رفتار دینی و ملی. هم حرم شیراز مد نظرشون شد و هم رفتن به سر قبر پادشاه دادگر کوروش کبیر ایران همان ذوالقرنین قرآن.
چهارده اردیبهشت ۱۴۰۴ شیراز
حرم شاهچراغ
در این جا بقیهی عکسها
خشنودم این انگیزه، برانگیخته شد و فرجامش به قم زیارت حضرت معصومه س منتهی شد. پانیذ و اسماعیل دستتان مریزاد و روحتان در اهتزاز و فاطمهیتان در اوج اشتیاق. حرکت متحدانهی شما با هیچ تنش و با تمام عشق، سرمشق شد که سبک زندگی حرمتگذارانه را مثالی ماندگار گردیدین. تصمیم شیرازِ شما، شیرازهی کنارِ هم بودنتان را سفتتر و فضای شیرینتان را شهدآگینتر کرد. من چون ایت رفتارتان بر سبک زندگی اجتماعی و معنوی و مادی اثر مؤثر میگذارد، در مدرسه فکرت هر دو شعبه و در سایت دامنه طرح کردم. ابراهیم. ایستادگان از راست: امالبنین، اسماعیل، حوریا، امیر، طاهره، علی، ربابه، ابی. نشستگان از راست: حاجیه حوریه رجبی، خدیجه همسرم، حاج رضا دارابکلایی. پانیذ در عکسای دیگر.
| لینک کوتاه →
qaqom.blog.ir/post/2620