مدرسه فکرت ۱۰۵
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
آهنگ از حامیم
از همون اول
که تو رو دیدم
فرق میکردی اینو فهمیدم…
از همون اول
منو تو چشمات غرق میکردی
اینو فهمیدم!
از همون اول فهیمده بودم
عاشقت میشم
نه به این زودی!
آخه من از عشق
ترسیده بودم
من قوی رو ندیده بودی…
من با تو اینم با تو انگار
بهترین آدم دنیا رو زمینم…
تو یه نوری
تو یه کار کردی
که من رویای فردامو ببینم!
همه دنیا یه طرف
باشن من و تو
یه طرف…
از خودم بیشتر
تورو میخوامت اینم یه طرف…
کار من اینه که تو سینه نگه دارم تورو
تو یه مرواریدی تو قلب من و
من یه صدف!
فقط از دست همه
دورت نگه دارم همین…
منو اینجوری که هستم
با تورو اصلا همین
من سر تو برا تو
دیوونه ای ام یه نگو…
میکشونم همهی هفت آسمونو رو زمین!
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
شعر و ملودی : حامیم
تنظیم قطعه : علیرضا ریاضی
لطفا" با باند یا هنذفری
آندرهآ استراماچونی سیاسی!
نگارش ۱۰ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
"آندرهآ استراماچونی" مربی فوتبال ایتالیایی، اگر که حالت کاریزماتیک دارد و حرکات عجیبی کنار زمین فوتبال بروز میدهد، واقعاً ذاتی و از آنِ شاکلهی طبیعی و تربیتیِ اوست. لازم نیست کسانی به ضرب و زور و جنب و جوش! بکوشند برای سیاستمداران این جمهوری اسلامی -که از چشم ملت این میهن، بهشدت افتادهاند- یک "آندرهآ استراماچونی رُمی" ثانی! شبیهسازی کنند. آن صدام حسین تکریتی بود که با عکسها و مجسمههاش، بغداد تا بصره و و از دیوانیه تا موصل را به پرستیژ خود وصل و متصل و دیوانه داشت!
آری؛ آندرهآ استراماچونی فوتبالی را -که در دل جانبداران خود جِلوه میکند- را آندرهآ استراماچونی سیاسی! نسازید. کاریزماتیک (=نفوذ محبوبیت شخصیتی) نه فروشیست، نه خریدنی، نه تبلیغی، و نه حتی شبیهکردنی. عکسش فقط در شعبهی واتساپ مدرسه فکرت منعکس است.
مِتکازین
نگارش ۱۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
تئاتری هفتهی قبلی در یادوارهی شهدای روستای "مِتکازین" بهشهر به حالت مردمی و خودجوش با بازگویی انتقادی "سیاستهای بینالمللی" به صحنه رفت که در بخشی ازین تئاتر، ترامپ دستگیر و بازداشت میشود.
طنز ، هنر ادبی است و افراد قهار میطلبد، خصوصا" در جوامع استبدادزده که فقط میشود از راه طنز، بیدارگری را با رفتاری رِند مانند حافظ، طی کرد.
مردم مِتکازین در جنگ ۸ سالهی دفاع مقدس زیاد بودند و از لِمراسک بهشهر هم، بیشتر. با این تئاتر، پاسپورتهای متکازینیها قرمزتَش! نشود.
لفظ محلی قرمزتَش حالتی از سرخی شدید پوست است که در اثر خارش و خاراندن مدام (=بَرِک بَرِک) پدید میآید. و نیز کنایه از امری خطرناک و ورودممنوع، است. مثلاً هوا قرمزتَش است پس از سایه و خانه نباید بیرون زد. یا دیگ (=لَوِه) قرمزتَش است نَوِنِه (=نمیبایست) دستش زد.
دونالد ترامپ، قرمزتَش است، اما جمهوری اسلامی ایران خصوصا" با قیل و قالهای امامجمعههای اصلی کشوری هر جمعهیشان، میگویند ما از آمریکا نمیترسیم، آمریکا از ما میترسد. لابد روی مکزیکوسیتی حساب باز کردند و آتاوای کانادا. یقین است مکزیک که آقازاده نمیروند، چونکه باندهای تبهکار زیاد دارد و ذرت تلخ زیادتر و مواد تلِ زهر هنوزم زیادِ زیادتر! همان کانادا بهتر است، چون هم برف دارد، هم برق دارد. هم خرس و کفشدوزک. آقا محمودرضا خاوری خرمآبادی رئیس بانک ملی فراری اختلاس سه هزار میلیاردی چفیهپوش از خاورمیانه هم هست آنجا که گفته شده بود این پروندهاش را "کِش" ندهند. کِش میآد کَشِ تامون آقاها و آقازادها. اما درود بر همان مردم مِتکازین بهشهر ما، که متکا را شو زین میکنند و شب را در شادی و تاریکی و بیبرقی و شعف و شور و شوق و شعور و آگاهی و تئاتربازی، میرسانندش به فردا و فرداها.
آهنگ مرهَم و غم
رفتنت غربت را یادم میآره
زخم من غیرِ تو مرهم نداره
زندگیم فرفی با مردن ندارد
آهنگ از کامران تفتی
لطفاً با باند یا هندزفری!
مماس عشق و عطش
یادآوری مدیر مدرسه فکرت
سلام شریفان. به عظمت و شکوه و جلال اربعین امام حسین علیه السلام، هماینک درین صحن شعبهی ایتا تمام اختیارات اعضاء (منهای فوروارد و لینک و کپی که منع اکید است) باز و آزاد میشود تا از رویدادهای معنوی زیارت اربعین و یا هر سوژهی در شأن مدرسه، بهره ببریم. التماس دارم از هر دل هر شیدا که کف بیکفشِ خود را بر کفِ اتوبان تفتیدهی نجف - کربلا، بر زمین میکشانَد و تا ۸۶ کیلومتر نف!س نفَس میآید اما کم نمیآورَد تا آخرین عمود را دوست دارد عطشان عطرافشان بیوید و ببوسد. هان! حالیا! در حین بوسه بر عمود آخر، آخرین حد عشق و عطش به هم میمالند و مینالند. بگذرم و راهی بَرزنِ تن و کوی روانم شوَم!
سهشنبه ۱۴ ، ۵ ، ۱۴۰۴
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاه و چالش
آخ جانِ انسان
"زِ ما باد بر جانِ آن کس درودکه داد و خِرَد باشدَش تار و پود"
تعظیمِ مسجد! تکفیر ملت!
"ابلهان تعظیمِ مسجد میکننددر جفای اهل دل، جِد میکنند"
هدف منهای خشونت
استراتژی چمنزنی
۱۶۰ جنگندهی هوایی اسرائیل
در تمرین مانوْر حمله
حِشمت روحانیت! حدّت و شدًت ملت
باری با هندوانهی آرژانتینی!
ملت این میهن ←مستضعف
روحانیتِ این حکومت در عوض ← مستطیع حج!
نگارش ۲۵ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ عصر
نوبت نون بودم، صبحی، نونوایی بربری، بدون خشخاشی! معمولاً صامتم در صف، ساکتم در جمع. یکی -جوان، اما مطلع و روشن- که پاکدشت ورامین کارگاه مونتاژ دستگاه خشکشویی بیمارستانها دارد- به حرف آمد و دلی پردرد. گفت هر چه وصل میکنیم، قطعات از چین است و ماچین! و سه روز در هفته هم، برق نداریم که نداریم. افسوس داشت از فرقش با خواهرش که او اطریش است و این، پاکدشت. گفت: پایینترش عباسآباد است و ریختهگران بزرگ -که با برق چندین آمپر کار میکنند- کاملاً کلافهاند و از وضع بدخیم برق مملکت، مستأصل و دست در چانه.
به حرف آمدم و گفتم: اینان که حاکماند برین دین! و آئین و میهن و ملت و مملکت، در عوضِ نبودِ برق در طول و این مدت، تا توانستند ملتِ این میهن را مستضعف کردندُ روحانیتِ این حکومت را، مستطیعِ حج! آنهم از نوع عمرهاش و تمتُعاش و کاروانداریهای پولکلی و بیروحش! پول سیبزمینی و ترشی نداشتند عصر شاه هیچ کس از روحانیت، اما اینک طلا و نقره، عین زنگولهی شُتر و بُز در گردن و مُچهای زنانشان جرنگجرینگ میآید و زبانشان در محفل و منبر در نصیحت مردم، یک ذرعونیم دراز میشود؛ همه، نه، اغلب، اغلب. پارسایان اما، اندک. اندک. اندک.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد
پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت
نگارش ۲۷ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ صبح
برادر سید آقارحیم یحیی صفوی "مشاور عالی" آقاخامنهای گفت: "الان در آتشبس نیستیم، در مرحلهی جنگ هستیم؛ هر آن این موضوع ممکن است به هم بخورد، هیچ پروتکل، آییننامه یا قراردادی بین ما و آمریکا و اسرائیل نوشته نشده است... احتمال میدهم جنگ مجددی رخ بدهد.. آمریکا و اسرائیل میگویند ما صلح را از طریق قدرت ایجاد میکنیم... ما نظامیان میگوییم اگر خواهان صلحی، برای جنگ آماده شو. بهترین پدافند، حمله است."
درینباره چند مسئله میگویم:
مسئلهی اول : ابتدا جمهوری اسلامی ایران روشن سازد با چه استدلال (عقلی، عقیدتی، امنیتی، منافع ملی) همچنان سیاست خارجی خود را بر "درگیری و نابودی با اسرائیل" بنا نهاده است. اسرائیل شرّ مطلق اما چنین شرّی، شرارت خطرناکی هم دارد، اما چرا میهن ایران باید درگیری با شرّ را گردن بگیرد. مگر بهتنهایی و فاقد ائتلاف و مجوز رسمی از شورای امنیت سازمان ملل میتواند؟! چنین سیاست مخاطرهآمیز چگونه به نفع میهن و ملت ایران است؟ چونکه زیربنای هر سیاستی، در درجهی نخست، منفعت ملی و تأمین امنیت و معیشت مردم و فلاحت و صلاح سرزمین است.
مسئلهی دوم : در جنگ اول اسرائیل با ایران، تمام جنّ و اِنس تقریباً حدس میزدند حملهای به ایران در شُرف وقوع است، اما تقریباً تمام ردهبالاهای نظامی، اطلاعاتی و اتمی در غافلگیرانهترین جنگ مدرن اسرائیل در کمتر از چند ثانیه، شبانه، یکباره ترور شدند و کشور هیچ آرایش دفاعی نداشت. چرا؟ چرا تمام این ردهبالاها که ترور شدند در تهران (یا خانه، یا سازمان، یا در ساختمان پادگان) بودند و در مقرهای جنگی نبودند؟! شما برادر سید آقارحیم یحیی به عنوان شغل مهمات واقعاً چه مشورتی در آن روزهای منتهی به حملهی اسرائیل، به سیستم و سپاه و ارتش و آقاخامنهای به عنوان "فرمانده کل قوا" داده بودید؟ برای مردم لااقل شٌمّهای بگویید.
مسئلهی سوم : "جمهوری اسلامی ایران" باید ازین عقلانیت برخوردار شود که کشاندن ایران برای جنگیدن با اسرائیل، هرگز به نفع میهن، منطقهی خاورمیانه و خصوصا" مراکز اقتصادی و ملی بسیارحساس و حیاتی خلیج فارس نیست. چه: ۱. با سبک "جبههی مقاومت" -که تماماً توسط اسرائیل در هفت جبهه تارمار شدند و به شکست خاورمیانهای جمهوری اسلامی ایران انجامید و سقوط قطعی خاندان اسد و فروپاشی ساختاری و جنگی و حتی ترور رهبر اصلی و رهبران ثانوی جنبش حزبالله لبنان را به همراه داشته است- و چه: ۲. به سبک شلیک موشک از خاک ایران.
میهن به نظرم چونان چین، نیازمند یک تنفُس تقریباً دویستساله برای ترمیم تمام عقبماندگیهای چند و چندینساله، است و این نسل نو، خواهان زندگی مدرن و متدین عقلی و در نُرم اخلاق جهانیست. کسی حق ندارد بر این میهن و مام و ملت، فرمانروایی انفرادی و جناحی و رفتاری خودسرانه و خودکامه کند. عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد، به نظرم پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت است. و این دست نمیدهد الّا روشی که مرحوم مهندس مهدی بازرگان داشت تا و طی میکرد که با اسَف و افسوس، دسیسهای او را از سر این ملت و میهن کنار زد. راه، رفت. چاه ماند سرِ راه ملت. اینک زمان، زمان تغییرات است، خدا کند میهن آسیب نبیند با ملت. همین و بس.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
مهندس پژوهشگر آقا عبدی سلام
چون در پردهی ۲ از شهر گنجه حرف میان آوُردی، من یک خمسه (=پنجپاره شعر) از آن حکیم برجسته و خببر "نظامی گنجوی" اهل گنجه میآورم که بسیار زیبا و حکیمانه است:
چو سقراط را داد نوبت سخن
رُطب ریز شد خوشه نخل بن
جهانجوی را گفت پاینده باش
به دین و به دانش گراینده باش
همه آرزوها شکار تو باد
آری دین و دانش. این هر کدام کنار هم نباشند، آن دیگری وارو میشود و پاروی شکسته! درود. دامنه
فعلا" این هنگام
پایان جوابهام. والسلام.
دادِ حق ؛ نیفتادن به لُکنت
مانیفست نوین شفاهیِ مخفی!
زدن یک آیت الله
با سنگ داغ نونسنگک
درس سیاسی امام رضا
وضعیتی که ارتش اسرائیل بر ایران حاکم کرد
کوروش کبیر سد ساخت
دکتر ولایتی سازهی "مسیح دانشوری"
"از زمان کوروش همواره قفقاز حاشیهی امنیتی ایران بوده است."
ایران در خطر بیابان
"هیچ موجود زندهای در دشتهای مرکزی ایران زندگی نمیکند."
۸۵ هزار مسجد
۸۵ میلیون جمعیت
بازی موساد اسرائیل با حاکمیت ایران
عقل در کشور همسایه
اعتراف دیرهنگام شیخ ذوالنور
ابتکار "معصومه ابتکار"
نگارش ۱۳ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
خانم معصومه ابتکار ریاست اسبق سازمان محیطزیست افشا کرد با آن که "هشدارهای محدودیت منابع آب در دههی هفتاد" برای مناطق ۲۱ و ۲۲ تهران را اعلان کرده بود، اما آن را گسترش دادند.
نکتههایی گویم و گذرم:
اهل فن میدانند منطقهی ۲۲ تهران در شمالیترین نقطهی غرب تهران است بالای آزادراه همت تهران کرج.
اهل فن میدانند کدام نهاد انقلابی این منطقه را اتراق و تیول اعضای خود کرد، حتی واسه سکونت!
اهل فن میدانند آن محل نشست با ۱۰۰ متر ژرفا در اعماق زیر کوه در منطقهی ۲۲ را چه نهادی ساخت و نشست سرّی دکتر مسعود پزشکیان با اعضای شورای عالی امنیت ملی در آن اعماق را اسرائیل بمباران کرده بود و تمام ورودیهای آن را منهدم ساخت و افراد حفاظت بیرون آن، تقریباً تمامی زیر بمباران دو نوع جنگندهی هوایی اف ۲۲ و اف ۳۵ ارتش اسرائیل، جان سپردند.
ابتکار "معصومه ابتکار" این بود آن هشدارها را گفت ولی افراد خاص و نهاد انقلابی خاص گوش به حرف هیج کس نمیدهند. این است که باید این نظام را صادر کرد! عطرش آخه مدعیاند که جهان را فرا گرفته و همه دارند این رایحه را بو میکشند! حتی "راسو" که قدرت دفاعی قویتر از بمبش، بو است، از نوع اشمئزاز.
حالا برو بَتُج، بَتِج
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
این، خانم "کایا کالاس" نمایندهی عالی اتحادیهی اروپاست که آقای سید عباس عراقچی دیروز ۱۳ شهریور در دوحهی قطر مجبور به دیدارش شد، بلکه "ماشه" به آتش منقل نورَد و سِرخ و داغ نشود تا مثلاً زار بزند مکانیسم بازگشت قطعنامه -که مقاماتی نادان از جمهوری اسلامی ایران آن را "کاغذپاره" تلقی میکردند- برای تنببه نظام ایران باز نگردد.
حالا بَتُج، بَتِج (=بِدو بٌدو، بشتاب بشتاب) آقای سید عباس! وزیر ناشی امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران که انگار وزیر امور نظامیان ایرانی نه میهن و ملت آن. حتی حرف را هم بلد نیست بزند چه رسد وزیر تحمیلی این کار مهم باشد. وزیر یعنی کِشندهی بار سنگین و وِزر. کجا اینا بار آمدند که قادر باشند بارِ سنگین و سهمگین سیاست خارجی یک مملکت با تمدن را بکِشند! بگذرم. کار را تندروهای راستگرا و ناشیگریهای سه دولت سابق، از بیخ خراب کردند، حالا اینا در آخرین ایستگاه دارند زار میزنند سوار اتوبوس مذاکره شوند.
عقل، عقل، عقل؛ این متاع کمیاب جمهوری اسلامی ایران. خانم اَشتون کم بود، حالا کالاس طلوع کرد و "بورِل" مسئول قبل غرب، غروب. بچرخید به قول شیخ ذوالنور حزب پایداری به صورت: "هرز" و به تعبیرم: لق.
سخنگوی سپاه هستی
یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟!
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
آقای "علیمحمد نائینی" سخنگوی سپاه به نقل از "روز نو" گفت:
"یک بخش از جنگ، نبرد ادراکی و روانی است، این نبرد توسط دشمن با حفظ سایهی جنگ بر ایران ادامه دارد... با وجود اینکه ما می دانیم، دشمن توان شروع جنگ جدید ندارد، ولی میخواهد کشور را در فضای جنگی همراه با نگرانی و ملتهب نگه دارد و برای حفظ این فضا دائما عملیات روانی انجام میدهند... به مردم ایران هم اعلام میکنیم؛ نگران نباشند، اگر جنگی اتفاق افتد، دست برتر و قدرت پاسخ پشیمانکننده داریم، کشور در امنیت کامل قرار دارد."
چند نکته گویم و رد شم:
۱. اگر جنگ دوم اسرائیل با ایران به نظر این سخنگو، سایه است، پس چرا تمام تمرکزتان بر ترس از شروع احتمالی آن شده است؟! مردم را خام فرض نکنید جناب سخنگو.
۲. ادعا شد اسرائیل فقط دارد عملیات روانی انجام میدهد، اما پیش از جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران نیز، افراد ردهبالا -که بیشترشان ترور شدند- در سخنان خود بارها اطمینان دادند اسرائیل جرأت و توان حمله به ایران را ندارد، اما ملت دید، دارد و آمد زد و دررفت.
۳. میگوید این دفعه اسرائیل جنگی دگر با ایران راه اندازد "پاسخ پشیمانکننده داریم". اتفاقاً طی یک سال اخیر مقالات و مقامات نظامی و اطلاعاتی و امنیتی حتی سیاسی همین را میگفتند، اما همه دیدند اسرائیل آمد ترور کرد، بمب زد، نابود ساخت و راحت رفت.
اشاره: برادر علیمحمد نائینی! بهتر است بدانی ملت از خودت به اسرائیل و ایران شناخت واقعبینانهتری دارد. اینهمه حرف و سخن را کنار گذارید و مردم با حرفای بدون پشتوانه، در تردید و خوف و محاسبات نادرست نیندازید. شما معلوم کن سخنگوی سپاه هستی یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟! که برای همهی امور ایران دخالت میکنید.
خا اسم ببَر!
گوش قدرت کر است کِه!
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
ایشان "آیت الله علیاکبر مسعودی خمینی" است. فقط سه چیز ازو گویم شاید کفایت کند:
۱. متولی حرم حضرت معصومه س قم بود، با دیدگاه چپگرایانه" اما آقاخامنهای وی را برکنار و پسرِ "آیتالله شهید سید محمدرضا سعیدی" را بر جای او متولی حرم کرد؛ همون حجتالاسلام تندرو و راستگرا سیدمحمد سعیدی که نمازجمعهی قم را شاذّ و ناب! میخوانَد.
۲. او از منقدین جناح راست است با آن که عضو جامعهی مدرسین قم است؛ جریانی بهشدت راستگرا و سیاستزده و پشتیبان مطلق نظام "ولایت مطلقهی فقیه" و مقلدان و پیروان محض آقاخامنهای.
۳. او در انتخابات اخیر به آقای دکتر مسعود پزشکیان رأی داد و بر افکار و رفتار جناح راست نقد صریح میزد.
او اینک میخواهد به روایت این روزنامهی امروز آرمان ملی، از سایهها اسم ببرد. خا ببرد! مگر گوشی هست که به صدای ملت و ندای میهن گوش سپُرَد. او لابد از دخمههای آنان خبر دارد! بگذرم و من برم زیر بارون قم؛ البته مصنوعی و با آهنگ "عرشیاس".
ملت! بمان! - میهن! بخن!
رشید با رجزخوانی مخالف بود
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ عصر
آقای سید احمد آوایی دزفولی نمایندهی سابق دزفول در مورد غلامعلی رشید دزفولی همشهری و رفیق خود، حرف بسیارمهمی زد. گفت او با رجَزخوانی فرماندهان نظامی مخالف بود.
یادآوری کنم غلامعلی رشید از نیروهای چپگرا منصورون بود و در مسائل انقلاب هم به جناح راست هیچ تعلقی نداشت و رجز هم هرگز نمیخواند. جالب اینکه بعد از برادر محسن رضایی، همهچیز داشت مهیا میشد که او فرمانده کل سپاه شود اما آقاخامنهای آقای سید یحیی آقارحیم را فرمانده کل سپاه کرد. سردار رشید مخ طراح جنگی- چهرهای که مزرعهی مخفی موشکی رگباری را احیا کرده بود- سرانجام توسط اسرائیل در شب اول جنگ ۱۲ روزه، ترور شد. آیا فرماندهان رجزخوان و بلوف به حرف این سردار توانمند ایران گوش خواهند داد؛ گمان نکنم. بگذرم.
خاطره و نکته
عرب جاهلی رگ میزد، خون بمکَد
آیا این نظام، ایران را ساخت؟
این موسی را گزینش رد میکند؟!
عقل امنیتی علی لاریجانی چند فارنهایت است؟!
تغییر جهان ! بشین سرِ جات
خاورمیانه و چهار هشدار
آیا وزارت خارجهی ایران اختیار دارد؟
عراق هم از یک قرارداد با ایران کنار کشید
انواع ماشه!!
آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
نگارش ۳۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
شگفتی دارد شورای عالی امنیت ملی ۳روز پیش نشست داشت در تأیید و لابد تمجید! توافق قاهره بین سید عباس عراقچی و گروسی آژانس اتمی. دیروز اَعیباز نشست داشت در رد آن توافق! سه روز نشد حرف عوض شد! پس از اینهمه مدت از جنگ در غزه، تازه رسیدند به این اطلاعیه:
این شورا... "در مورد ماجراجوییهای" اسرائیل بحث کرد.. "و تاکید بر این مهم شد که سیاست جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی همکاری هرچه بیشتر برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه خواهد بود... به وزارت خارجه مأموریت داده شد... برای حفظ منافع ملی کشور به رایزنیهای خود ادامه دهد."
آخه! آقای علی لاریجانی که شد دبیر شورای عالی امنیت ملی، مگر از عقل امنیتی برخوردار است! او اگر عقل سیاسی داشت مجلس را و سازمان صداسیما را به این روز نمیانداخت. ۳روزه رنگ پس داد. بگذرم! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
برم سرِ اصل مطلب. این دو عکس دو روزنامهی "اسرار" و "بیان ملی" است. هر دو آبشخور واحد دارند، زمانی در راه مرحوم آقای محمدرضا راهچمنی بود نمایندهی چند دورهی مردم سبزوار در مجلس. هر کدام ازین دو روزنامه ۸ تیتر دارد، جمعا" ۱۶ تیتر. من سه تیتر را درین متنم مد نظر دارم. آقای پزشکیان آن بالای اسرار گفت "سازندگان نظنز مهمتر از آن را میسازند" این یعنی اعتراف به این که اسرائیل و بی۲ های آمریکا اتم نطنز را منهدم کردند. دومی خبر وزیر علوم در بیان ملی از هجرت ۱۲۰۰۰ پژوهشگر از کشور. سومی آقای دکتر محمود احمدینژاد قطعنامه را "کاغذپاره" خوانده بود و تحریم را "نمنهدی"! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
آقای علی لاریجانی سرِ عقل بیا!
نگارش شب ۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ج.ا.ایران امروز در "ایکس" نوشت: "این دروغ است که ایران مذاکره نمیکند. ما در حال مذاکره بودیم که به ما حملهی نظامی کردید. اگر پیشنهاد عاقلانه و عادلانهای ارائه شود که منافع ایران را حفظ کند، میپذیریم."
این آقای علی لاریجانی -که خود را عقل کل و قلدور فکر فلسفی! میپندارد- خیال میکند مذاکره یعنی رفتن سرِ میز هر چه دلت خواست از طرف بگیری و چیزی ندهی. شاگرد آقای حدادعادل بیش نیستی که تز دکتریات را نمره داد. او چی بلد بود که به توی یکی داده باشد. آری، ایران داشت مذاکره میکرد، اما سخنان ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ آقاخامنهای در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" = "بیتدبیر" خطاب کرد مسیر را دگرگون کرد. آن روز در مرقد، گفت:
"به شما چه؟ شما امکانات اتمی دارید، بمب اتم دارید، ویرانگری شدید دنیا در اختیار شما است، به شما چه که ملّت ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد، صنعت هستهای داشته باشد یا نداشته باشد؟ [ملّت ایران] یک ملّتی است که اختیارش دست خودش است؛ به شما ربطی ندارد؛ شما چهکارهاید؟ شما از چه موضع حقوقیای این حرفها را میزنید؟ این مطلب ما است"
همین، اولتیماتوم سنگین آقاخامنهای مسیر را به کلی دگرگون کرد و نشان داد دولت پزشکیان، دفتردار نظام است، نه پریذیدنت ایران. تمام نشستها با ویتکاف نمایندهی ترامپ در عمان و رُم یک عبث و لاعبه بیش نبود. زیرا چندی پیش از آن در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ خود آقاخامنهای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش گفته بود: "مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست" اما با این که آن تاریخ گفت شرافتمندانه نیست ولی دولت پزشکیان، فرستاده شد سر میز مذاکره. ضایع ازین زیادتر؟! مذاکره کسی میرود که اختیار داشته باشد. آنان هم فهمیدند پزشکیان در ساختار، هیچ قدرتی ندارد و این پست پس از مرحوم اکبر رفسنجانی مسلوبالاختیاری بیش نیست. و ۹ روز پس از سخنرانی مرقد، جنگ اسرائیل با ایران، با فروپاشی نظام فاسد بشار اسد و تاراندن چند هزار نیروی مستشاری نظامی حکومت ایران، در ۲۳ خرداد استارت خورد و فضای ایران را به این روزا رساند. حالا آقای علی لاریجانی سر عقل بیا! لغتباز نشو مانند حداد که پاچنار وی بیش نیستی. مذاکرهی عاقلانه که میگی چه صیغهایه؟! جمع مکسّر؟! یا رباعی مجرد؟! و نه ثلاثی مزید؟! زیاد بازی میکنی با لغات. مملکت با لغات و توئیتبازها اداره نمیشود. به فکر تغییر باشید و تسلیم رأی و خواست اکثریت مردم.
پل در جبهه بدون حضور سران نظام افتتاح میشد!
نگارش صبح ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دیروز دوست فرهیختهی من از پل جبههها گفت؛ در حساب "وضعیت" واتسآپ خود. پلهای شناوری که بدون حضور سران نظام، افتتاح میشد و رزمندگان از آن عبور میکردند تا بر لشگر صدام، فائق آیند. به او گفتم بلی؛ چُنین بود. جبهه، پلها را بدون سران میرفتیم. سران ولی حالا، خود ملت را پل خود کردند در عوض. ملت ولی، عوضشان میکند وقتش که رِسَد با رَصد. خواسته بودم امروز ستون روزم را درینزمینه پیش ببرم که صبح سروقتِ مطبوعات که رفتم، دیدم سخنان آقاخامنهای را تیتر کردند. ذهنم تیرت شد چه بنویسم. که این فکر دستم داد. ابتدا سه فراز سخن آقاخامنهای که برگزیدم، و از بسط مبحث پل، گذر کردم:
- "حالا اینها آمدند تأسیسات فلان جا و فلان جا را بمباران کردند. مسئله این است. این علم است، علم از بین رفتنی نیست، علم با بمب و با تهدید و با این چیزها از بین نمیرود، این وجود دارد"
- "حالا این بابا، طرف آمریکایی، پا را در یک کفش کرده که ایران باید غنیسازی نداشته باشد... یعنی چه؟"
- "مذاکره با آمریکا بنبست محض = ضرر محض است."
این سه سخن از آقاخامنهای که من در مطبوعات امروز ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ خواندم، ذهنم سه معنی برای آن یافت: سخن ۱ معنیاش این است، تمام تأسیسات هستهای در چهار جای خُنداب اراک، نطنز کاشان، فردوی قم و سایت اصفهان توسط شش بمبافکنهای بی۲ آمریکا و شلیک زیردریایی و هواپیماهایی اف ۲۲ و اف ۳۵ اسرائیل نابود شد که ترامپ به آن خلبانان بی۲۲ آمریکا لقب "تام کروز" -هنرپیشهی مشهورشان- داد. سخن ۲ "این بابا" یعنی ترامپ. ضربالمثل "پا در یک کفش کرده" یعنی پافشاری و لجبازی. من با آغاز سال ۲۰۲۵ متنی نوشته بودم که ترامپ، لج ترامپی دارد و سال ۲۰۲۵ سال لج او با ایران است. چون سند امنیت ملی آمریکا آمده بود نظام جمهوری اسلامی ایران در ۲۰۲۵ باید از خاورمیانه برداشته شود. او لج کرده که ایران هرگز نباید هستهای داشته باشد، چه فناش، چه اسلحهاش. سخن ۳ هم یعنی، مذاکره نه. که جایش لابد مقابله است، زیرا مبادله و مرابطه، زمانیه که از درِ مذاکره فقط میشود واردش شد. اینکه ملت چه میخواهد، باید از خود ملت، پرسوجو کرد و قانون اساسی هم آن را از پیش به عنوان رفتاری مدنی و شرعی تصریح کرده است؛ همهپرسی یا همان رفراندم. اگر این نشد، میهن و ملت در معرض همین سیاست اعلامی است، خطر است یا ایمنی و امنیت و معیشت، آن بماند به زمانش. ختم این مبحث.
آری، پل در جبهه، بدون حضور سران نظام افتتاح میشد! و اما حالا ملت، پل سران شد. البته آقاخامنهای در جنگ، یک رزمنده بود و امام خمینی برای حفظش، منعش کرده بود دیگر نرود و یا کمتر روَد. برای مرحوم رفسنجانی هم نذر گوسفن کرده بود وقتی به دست فُرقان ترور شده بود. رفسنجانی البته فرمانده جنگ شده بود، یعنی با حضور امام، او نفر دوم بود در ایران. بعد در صدارتش آنقدر یکدنده شده بود و خودمحور، به او لقب "اکبرشاه" داده بود، چپ!
زیانرساندن هماکنونِ طیف راست به آقاخامنهای
گذرخان قم شبیه ناصرخسرو تهرون
خاورمیانه؛ ۲۷ ملت مختلف با ۱۱۰ گروه قومی!
"کشورهای منطقهی خاورمیانه توسط بریتانیاییها و فرانسویها در سال ۱۹۱۶ ایجاد شدهاند... خاورمیانهای وجود ندارد. در این منطقه، قبایل و روستاها وجود دارند... در خاورمیانه، کشور نداریم، روستاها و قبایل داریم... بریتانیا و فرانسه خطوط مستقیمی در سراسر امپراتوری عثمانی کشیدند تا کشورهای مدرن خاورمیانه را ایجاد کنند، اما خاورمیانه به این شکل کار نمیکند... خاورمیانه با فرد، خانواده، روستا، سپس قبیله، جامعه، دین شروع میشود و در نهایت ملت... چرا خاورمیانه را توهم مینامم؟ [زیرا] غیرممکن است انتظار داشته باشیم ۲۷ ملت مختلف که ۱۱۰ گروه قومی مختلف دارند، با مفاهیم سیاسی، همسو شوند... مردم کشورهای خاورمیانه فقط به این فکر هستند که "زندگی خود و فرزندانشان را بهتر کنند."
پیام تسلیتها در ایران؛ تابلو و منبع اطلاعات و تفکر
اطلاعیهی مدیر مدرسه فکرت
روزنامه جوان به سعید جلیلی چرا تاخت؟!
نگارش صبح ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
نظر روزنامهی جناح راستی "جوان" (وابسته به سپاه) در مورد این روزای آقای سعید جلیلی و برخی از نمایندگان پیرو او در طیف راست مجلس. عین نقل قول در زیر:
- "آقای جلیلی، در ذیل نیروهای انقلاب تعریف میشود. با این حال او نسبت روشنی با انسجام ملی ندارد. تلاش او برای تفهیم اتهامات به روحانی و برجامیها چه حاصلی برای مردم در این نقطه زمانی و مکانی دارد، جز اثبات خودش دنبالهرُوهای او در مجلس ویدئو میپراکنند که برجام را به رهبری تحمیل کردند، اما، چون «آیتالله خامنهای شاه و دیکتاتور نیست، پذیرفته است»! با آنکه رهبری بارها از زحمات رئیسجمهور تقدیر کردند و در دیدار هفته دولت امسال گفتند که «این زحمات باید قدرشناسی شود»، میگویند «مردم در انتخاب پزشکیان اشتباه کردند»! در انتخاب شما به عنوان نماینده مجلس چطور؟ عین حق و عدالت و درستی را انتخاب کردند و جز این هرچه بود، باز اشتباه بود؟! این مقایسهها و تحلیلها، نهایت بیشرمی است. آن دیگری از همین دسته در مجلس میگوید «من ضبطصوت رهبری نیستم». تو کی هستی که چنین شئای یا چیزی باشی یا نباشی؟! چگونه خودت را با هر نسبتی با آن جایگاه مقایسه میکنی؟! کسانی که اگر بخشی از مردم حزباللهی به آنان توجه کردند و رأی دادند، به دلیل انتساب خودشان به آن جایگاه بود، حالا ادعای آزادمنشی و استقلال سیاسی میکنند. این چیزها فضای سیاسی کشور را نهفقط از انسجام خارج کرده است که آن را به ابتذال کشانده است."
توضیحاتی هم من بیفزایم: این چند روزی بارها از سوی افرادی از جناح راست و یا همراستا با تفکر این طیف، برجام به عنوان برنامهای زیانبار مورد نقد قرار گرفت. حتی در برخی نوشتهها از "تقصیرکاران" سخن به میان آوُرده شد و نیز اینکه آقاخامنهای از افشای جلسهای سخن گفت که خلاصهاش این بود از زیان برجام مطلع بود و به دستاندرکاران آن گفت و آنان قبول کردند ولی کار خودشان را عملی کردند که در من در پاسخ میگفتم وقتی علم به این زیان و سرشت برجام وجود داشت، چرا به عنوان یک کار خطرناک و زیانبار، مانع نشد که اینک وقتی سرنوشت برجام این شد، بشود آن را میان مردم مطرح نمود، این کار چو سود؟! به نقد من هم درین صحن، نقد و ایراد وارد شد که نقد و نظر البته امر بدیهی و طبیعی و عقلی است. حالا خود درون جناح راست، بر سر افراطیگری درین ماجرا، غوغا بپا خاست که روزنامهی "جوان" در بالا به آقای سعید جلیلی و پیروانش اینگونه تاخت.
دو حرکت مشکوک در خاورمیانه
نگارش شب ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دو حرکت در خاورمیانه، از دیروز به این ور مشکوک به نظر میرسد:
- یکم پرواز هواپیماهای تانکر سوخترسان ارتش آمریکا به سمت کشور قطر.
- دومی صدور "فرمان اجرایی" ترامپ که "اگر به قطر حمله شود، آمریکا باید «تمام اقدامات قانونی و مقتضی شامل اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی و در صورت نیاز نظامی را برای دفاع از منافع آمریکا و کشور قطر اتخاذ کند."
نظر من: فرمان ترامپ علامت این است در صورت جنگ دوم اسرائیل با ایران، قطر خاک آمریکا محسوب میشود. و این یعنی قرارگاه جنگ در قطر است که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است. اضافه کنم امروز در شهری بودم، که چندین مرحله غرّش عبور هواپیماها در ساعات متوالی را شاهد بودم. اما ارزیابی دقیقی از آن پیدا نکردهام.
رد مذاکره = تشدید مخاطره
نگارش شب ۱۰ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
امروز یک پهپاد تریتون ارتش آمریکا از الظفرهی امارات بر فراز خلیج فارس -مسیر مشخص در عکس- دست به جمعآوری اطلاعات در مورد ایران زد. تریتون قدرت پرواز به مدت طولانی را دارد و ارتش آمریکا ارزیابی خود را بر پایهی اعتماد به این تریتون انجام میدهد.
تحلیل نظری من: ۱. این حرکت نظامی، فقط جنبهی جمعآوری ندارد. ۲. ممکن است دستاویزی باشد تا سپاه -که در یک تفکیک کار خلیج فارس بر عهدهی اوست و مکُران بر عهدهی ارتش- به واکنش دست بزند. ۳. ممکن است نوعی عملیات فریب باشد تا تست شود. ۴. رد مذاکره در ازای تشدید مخاطره، این احتمالات را هم وارد حریم جغرافیایی و فضای روانی جامعه کرده است. ۵. لج ترامپی در ۲۰۲۵ روی ایران در حال پیادهشدن است و احتمال فروکشکردن آن، بسیار، بسیار، پایین است.
۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده
نگارش شب ۱۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
این که آمریکا این روزا از سراسر جهان تا ۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده با ۱۵ سوخترسان هوایی ارتشش را وارد منطقه و قطر کند، نشانههایی در خود بر جای میگذارد. تجهیزاتی تااینمقدار هجومی، حاکی از وسعت وخامت است، که خود وزیر دفاع کابینهی پزشکیان آقای "امیر سرتیپ عزیز نصیرزاده" در واکنشش گفت: "مردم حواسشان به جنگ روانی دشمن باشد، اگر هم جنگی به ما تحمیل شد وظیفهی ما نظامیان این است که دفاع کنیم." فعلاً من فقط دارم لج ترامپی را رصد میکنم. بگذرم.
تابوت فقیران
نگارش صبح ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
در کتاب "مرگ آن گاه که بیاید" اثر آقای کریم فیضی سرگذشت دویست نفر از مشاهیر جهان ۱۰۰ نفر از جهان و ۱۰۰ نفر از ایران در قالب داستان آمد. من چند سال پیش آن را خواندم. ص ۲۰۳ آن از ویکتور هوگو نویسندهی مشهور کتاب "بینوایان" سخن گفت. هوگو گفته بود، یعنی وصیت کرده بود:
- "بسیار مایلم تابوت من با تابوت فقیران، به گورستان عمومی شهر حمل شود."
این شخصیت جهانی میگفت "من به خداوند ایمان کامل دارم" اما اعتقاد داشت -از دعا و مغفرتخواهی اصحاب کلیسا رضایتی ندارم و ابراز تنفُّر مینمایم." وقتی این شخصیت را با این تزهایی نابش با کسانی در ایران مقایسه میکنم، میبینم چقدر برای جای دفن و مراسم خاص و ریخت و پاشِ افراد داخل در حکومت، دست و پا میکنند و شرَف فرد را در اَشرافیت جای دفن و کفن میگیرند. تقدسات در جای خود بسیار مهم و محدود است، اما پیروان قدرت، همتی جزین ندارند افراد را بیجهت بزرگ و مشهور و مقدس جلوه دهند. شهرت آنان حتی از شهرشان عبور نکرد، چه رسد به جهان. از هوگو هم نمیآموزند آن هوسرانان قدرت! آن کسانی که مردم را به آخرت دعوت و وعدَت میدهند، ولی خودشان را در آخور بند کردهاند!
لااقل قیمت لوبیا چیتی را هم
برن روی منبر تلویزیون به مردم بگویند کیلویی چند شده!
نگارش شب ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای "حجتالاسلام علی محمدیسیرت مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس سپاه" گفت: "انقلاب اسلامی و جبههی مقاومت در ۴۸ سال گذشته راه خود را با قدرت پیمودهاند و در آینده نیز با صلابت به پیش خواهند رفت"
این شیخ شاغل در سپاه قدس لااقل دو چیز دیگر را هم به ملت بگوید: ۱. درین ۴۸ سال کدام کشور خاورمیانه را توانستند مانند خودشان کنند؟! کدام دولت عربی را توانستند توسط مردم خودشان، واژگون کنند؟! نگاه کنند خاورمیانه را ببیند برای جمهوری اسلامی ایران چی مانده است! و مردم ایران را هم ببینند که در معیشت چه دردسرهایی دارند میکشند. واقعاً شرمآور است اینجور حرف آن هم نزد این ملت در رنج و زجر. ۲. جولاندادن با این طور سخن، نه نون برای مردم میشود، و نه آب و آجر. حیا که ندارند، برند قیمت لوبیا چیتی را هم روی منبر تلویزیونشان به مردم بگویند کیلویی چند شد! یک سایت ایران، امروز گزارش داد قیمت یک کیلوی آن از ۶۵۵ هزار تومان عبور کرد. مردم را با افکار پوسیده به حلقوم خطر هُل میدهند، موقع جنگ هم که میشود، به پَستو میروند.
برنج، قاطی! مردم، عاصی!
حکومت مشغول خود و خاورمیانه است، همطی!!
رسوخ تز کاهن در ایران
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش شب ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه. این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، و دانشمند و امپراتور از تعلیم معلم بالا آمدند. و در انتهای آن کلیپ، بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه البته که با معلم و دانشآموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. وقت معلم باید وقف وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست به مردم در کوی برزن درس میداد. ولی ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با آن قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما میخواهید؟! همش دو کف دست و سرش را سوی آسمان میکرد و ریاکارانه جواب میداده است: "انشاءالله تعالی، آخرت"! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین حوالهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام صنفیشان حتی، در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان. بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
باران نجف و روحانیت نجف
عقبنشینی به ژرفای درون
قصه و جمعه و خطبه!
حتی دختر ملامحسن را در بیابان گرگ خورد
مراعات جانب عقل
تا بازار اصلاح نشود...
ستمکاری علما
دو خبرنگار جهان از ایران به سمت سکولار روایت کردند
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
دیشب سیام آبان خواندم که نیکولاس پلهام خبرنگار خاورمیانهی نشریهی "اکونومیست" و آدام رابرتز سردبیر دیجیتال این مجله، در شمارهی ویژهی پیشبینی سال ۲۰۲۶ گفتگویی دربارهی ایران داشتند. این دو میگویند بهتازگی در ایران بازدیدی صورت دادند و در جریان این مشاهدات متوجه شدهاند که "جامعهی ایران بسیار سکولار است و مردم علاقهی زیادی به پیوستن به جامعهی جهانی دارند." من -دامنه- هم توضیحات دارم که میدهم: وقتی گزارش این دو نویسنده را خواندم، یاد درس شکافها در "جامعهشناسی سیاسی" افتادم که استاد ما به ما آموخت جامعه بر بستر نیروهای سیاسی و نیروهای سیاسی بر بستر تضادها و تضادها بر بستر یکی از پنج شکاف اصلی شامل شکاف متوازی، شکاف متراکم و شکاف متقاطع و...، وارد فاز دموکراسی یا دیکتاتوری یا توتالیتری، یا آنارشیستی میشود. مثال میزنم: شکافهای میان مذهب و ملت و حکومت و نیروهای مذهبی و لیبرال و نظامیان و بوروکراسی و اقتصاددانان و روشنفکران و سایر نسل نوجوان و جوان و دانشجویان در ایران، به شکاف متراکم تبدیل شده است و بدترین شکاف، شکاف متراکم است یعنی روی هم بار میشود. و در اثر آن فکر و گرایش جدید تولید میشود و حالت انفجاری رخ میدهد. در حکومتهای دموکراتیک، شکافها متقاطع است مانند پلهای غیرهمسطح که گره ترافیک کور نمیشود و با خردمندی حل میکنند. اما این نظام کنونی ایران در اثر نبود تفکر درست در حاکمیت، و فقدان فرد یا فکر تأثیرگذار، دچار شکاف متراکم شده است و گرهها هم کور گِر افتاده است و دیگر کسی هم در حکومت ایران نیروی نفوذ و محبوبیت و کاریزما را ندارد که چیزی بگوید ملت که حرفش را ملت گوش کند و صحیح بداند. ملت از حاکمان خود پیش افتاده است و جهان و ایران را بهتر میفهمد. اما شکاف ایران فعلاً در وضعیت انباشت و تراکم است. ذات نیروهای مذهبی هم تفرقه و غیریتسازی است. حالا کی این تراکم شکاف مانند گاز در درون چاه نفت بترکد، هنوز هیچکس نمیداند. میگویند ضعف شاه این بود مردم را هیچ حساب نمیکرد و به همهی کسان حکومت سعی کرد حرف خودش را دیکته کند و و آخر هم کشور ا تکحزبی کرد و سرانجام از اسب پیاده شد و از اصل هم افتاد. در پایان صورتبندی شکافها را برای کسانی که میخواهند بیشتر و بهتر بدانند، مینویسم و در جعبهی پاسخ پیوست میکنم. صورتبندی شکافها در جامعهشناسی سیاسی را بدینگونه ارائه میکنم:
- جامعهی تکشکافی فعال.
مثل شکاف پروتستان و کاتولیک در انگلستان.- جامعهی دوشکافی متوازی.
مثل احزاب مذهبی و غیرمذهبی هلند.- جامعهی تکشکافی متراکم.
مثل تراکم مذهب و احزاب لائیک در ایرلند و ترکیه- جامعهی دوشکافی متقاطع
مثل شکاف سوسیالیسم و لیبرالیسم در سوئد، فرانسه- جامعهی سه شکافی متقاطع.
مثل شکاف طبقات، روستا و شهر و مذهب در فرانسه عصر دوگل
از شرح و توضیح آن خودداری میکنم. چون در اعلان و یا صحن مدرسه فکرت جای مباحث طولانی و چَنِهکشیدن! نیست. خواننده حوصله نمیکند که خود را اسیر متنهای طولانی کند. حد متن، دو کف دست یا حتی بهتر است یک کف دست باشد.
نشست فکری ماه شمارهی شصت هشتم
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
در ۶ آذر ۱۴۰۴ شصت و هشتمین نشست ماه توسط رفقا انجام گرفت. من هم درین نوبت از نشست شرکت داشتم. نشست، تکبحث مشخص داشت، اما مسائل حادّ روز، فضا را بالاجبار به نُه بحث کشانید؛ همگی مفید. مانند: ۱- مسیر قدرت، ۲- حال و روز مذهب، ۳- سیاست حکومت، ۴- وضعیت حاکمیت ملت، ۵- نگاه توسعهمحور، ۶- وجوب زایش تغییر درونزا، نه برونزا و... از زبان تک تک افراد حاضر در عکس، مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفت. درین نشست، پروین فرزند جعفر با توجه به رشتهی علمی خود، یک تحلیل جامعهشناختی عمومی از ایران ارائه داد که نشان میداد وی تا چه اندازه بر واقعیات و تحولات ایران آگاه است و برای آن دغدغهی مَرمّت دارد، عین ساختمانی کهن که باید با ریزهکاریهای باستانشناسانه از ترگهای آن کاست و مَرّمت کرد. من شخصاً از مُفاد و مورد به مورد مباحث این نشست توسط حضار، بهره بردم و در نوبت خودم در دو مورد "سیاستهای بعثیسازی صدام حسین و بازگرفتِ رفتار او در منطقه برای هژمونی داخلی" و "مذهب به عنوان پدیدهای انسانی" تحلیل عِلّی و شرحی توصیفی و روایی ارائه دادم. از صاحب مجلس ممنونم که بذل کردند و شام لذیذی به حاضران خوراندند. یاد برادرش ابراهیم هم در سالگردش نیکو داشته شد. حاضرین عکس بالا از راست بدین نام است: حسینعلی رمضانی. مهدی مقتدایی. جعفر رجبی. من. سید رسول هاشمی. حسن آهنگر. محمدحسین آهنگر. سیدعلیاصغر شفیعی. احمد بابویه. سیدعلی اندیک. ابوطالب طالبی وحدت. جلیل قربانی. محمد عبدی. جعفر آهنگر.
گزارش یک دیدار غمبار
درین مسافرت آذرماه به محل، یکی از وظایفی که برای خودم معین کرده بودم، شتافتن به پیش آق سید موسی صباغ بود که پسر باسواد، باتقوا، مهندس مکانیک و انسان خوشفکر خود را در اوج جوانی از دست داد. مصیبتی که با هیچ مَسرّتی التیام نمیگیرد. با هماهنگی آقامحمدتقی آهنگر این دیدار تسلیت دست داد. صبح یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴ در منزل محمدتقی و سپس منزل سیدموسی حضور پیدا کردیم. میگفت سیدمهدی پسرشان بسیار با استعداد بود. تمام مطالعاتش، کتابهایی بود به زبان انگلیسی. حتی یادداشتها را به انگلیسی مینگاشت که آوُرد مشاهده کردم، بهوقتتش منعکس میکنم. واقعاً با این درگذشت نابهنگام، صدمهی دردناکی دیدند؛ هم آق سیدموسی و هم همسرش خانم بابویه. امید است با این رنج ابدی، آسیب شدید نبینند و دلشان ازین مصیبت سهمگین، آرامی و تسکین گیرد. هر دو، هم پدر و هم مادرِ مهندس سیدمهدی را در چهرهای بسیار اندوهبار دیدم. روحش شاداب باد. از محمدتقی و همسرش نیره آهنگری -دو دبیر محترم منطقه- ممنونم پذیرایی ناهار ما بودند. خانم من و خانم محمدتقی از قدیمیترین دوستان و هم دبیرستان هم بوده و همچنان دوست صمیمی ماندهاند. بگذرم. پسرشان حسینآقا عکس انداخت. درود. دامنه
ماهیگیری و صاحبی!
یکی از ۸ روز مسافرتم را رفتیم سمت دشتناز وَری کانال آب لپِر پِه، برای صید ماهیگیری با عموحمید طالبی. کی؟ پنجشنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ از ۷ صبح تا ۱ و نیم بعدازظهر. وای حالیا، هر چه ماهی بود آن روز در چنگک من قلاب میشد، نه در قیتون و سِلیپ عموحمید!! چون من از قم آمده بودم و قم هم که میدانید ملت را در چنگک! انداخت و به سمت این روز مشقّت فرستاد چه رسد به مار و ماهی. به رسم ادب، عموحمید و زنعموحمید از پذیراییهایی که کردین و خیلی سخاوت داشتین، بسی ممنونم. دامنه. راستی سِلیپ. سِلیپ چوبپنبهای سبک است که مابین چنگک و نی بر نخ قیتون بسته میشود که ماهیگیر با تکانخوردن آن میفهمد ماهی در طُعمهی خمیرش به چنگ افتاده است که باید بکشد ماهی را صید کند. در یکی از عکسها این حالت را منعکس کردم.
ده آفت که حاکم را ازچشم مردم میاندازد
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۲ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
همین چند روز پیش که خونهی آقامحمدتقی آهنگری رفته بودیم، کتابی از شیخ محمد دشتی را مقداری نگاه کردم. کتابی با عنوان "امام علی و مسائل سیاسی". وی در صفحات میانی آن، علل سقوط سه خلیفهی اول تا سوم را از زبان امام علی ع برشمرد. فشردهی آن این بود که چگونه آفات حاکم، آنان را واژگون میکند.
۱. جاهطلبی
۲. تجاوزگری
۳. خشونت
۴. گفتارهای ناروا
۵. برخوردهای تند بیجا
۶. لغزشهای پیدرپی
۷. خوشگذرانی
۸. تبعیض
۹. حیف و میل بیتالمال
۱۰. پوزشنخواستن از اشتباهات
طالبین این مبحث میتوانند ص ۱۲۳ جلد دوم این کتاب را مرور کنند. آنچه نوشتم حاصل غَور فوری این کتاب بود. در تاریخ مذهب، همواره استخوانهای مذهب -که امری صامت است- توسط افراد قدرتطلب به صدا میآید.
نگاه به جامعه از دیدی دیگر
در همان نشست ماه در منزل آقاجعفر آهنگر، جمع از فرزند وی پروین خواست یک گزارش از جامعهشناسی ایران ارائه کند. آنچه من برداشت کردهام با میزان حضور ذهنم مینویسم: وی نقادانه به هنر سینما و به طور عام به مسائل جامعهی ایران نگاه انداخت و نقدش این بود هنر در پیش و پس از انقلاب از شکل تجارتمحور خارج نشده است و همه به آن به دیدهی بازار و درآمد مینگرند. از سوی دیگر نگران این بود بخشی از مذهبیون انقلابی خود، دچار اسلامهراسی شدند. شاید علت این بوده باشد که وی فکر کرده است نگاه جمعی از مردم کشور به تغییر در حکمرانی کشور و ضرباتی که این نظام بر مذهب فرو فرستاده است، آنان را به هراس از تفسیر اسلام کشانده است. از منظر او آمریکا خوی دخالتگری در منطقه دارد و نمیگذارد نظام ایران در خاورمیانه حوزهی نفوذ ایجاد کند. این حرف هم ازو بود اسرائیل که خود در سرکوب مردم خود میکوشد صلاحیت ورود به امور سایر کشورها را ندارد. در دغدغهی وی این مسئله موج میزد که خواستههای سیاسی اگر بر پایهی تئوریهای جایگزین حمایت نشود، دردهای مزمن ایران را به جای درمان، دردناکتر میکند. حاصل تحلیل پروین این بود بهترین شیوه، شیوهی نرم و مبتنی بر ارزشهای مورد باور جامعه است که مسیر ایران را آرام و آباد نگه میدارد؛ به همین خاطر دخالت خارجی در ایران را یک فضولی دانست. بگذرم. وی با داشتههای فکری، تسلط در نطق و فن بیان، و شجاعت در شرکت برای انتقال تحلیلش، حیرت جمع را برانگیخت. سوادش درین زمینه بالا بود. از وی تشکر میکنم که در "نشست"، نشست و بدون لکنت حرف زد. دامنه
قدرت و رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۴ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
آقای علیرضا داودنژاد کارگردان سینما حرف سنگینی زد. او گفت: "چه کسی نمیداند فناوری دیجیتال، قدرت را توزیع کرده و افکار عمومی با روایتهای هنری و رسانهای باورپذیر ساخته میشود." او ادامه داده: "آیا باورپذیری جز با قریحه و تخصص و خلاقیت در هنر و نمایش و سینما به دست میآید؟ آیا موضوع راهبردی دانایی سینمایی -که فقدان آن هر منظومه هنری رسانهای را به تکرار و کسالت و رکود میکشانَد- کم از دانایی غنیسازی است؟"
پایان نقل قول
در واقع این کارگردان سینما به نظرم خواسته است دستکم سه حرف سنگین به قدرت مستقر نظام، گوشزد کند:
۱. با گسترش تکنولوژی دیجیتالی، آگاهیرسانی در کمترین ثانیه در جهان پخش میشود. مثلاً اسرائیل دیروز افشاگری کرد جنبش حزبالله لبنان بابت انفجار مخزن نیترات آمونیوم سال ۱۳۹۹، چهار شهروند لبنان را به قتل رساند تا اطلاعاتی که از انفجار محل نیترات در دست داشتند، لو نرود. اسرائیل میگوید این مخزن که منفجر شد متعلق به حزبالله بود که در آن مواد سمی کشنده ذخیره میکرد. این خبر در کمترین زمان در جهان مخابره شد و قدرتها و حکومتها قادر نیستند جلوِ نشر خبر توسط فضای دیجیتال، تاب بیاورند.
۲. هیچ کس درین نظام نمیتواند خود را قدرت برتر بداند، زیرا افکار عمومی از جایی مانند قدرت و سیاست خط نمیپذیرد. دنیای دیجیتال باورپذیریهای زوری و حتی حکمهای شرعی مذهبیون را زیر و رو کرد.
۳. فرانسیس بیکن روزگاری گفته بود "دانایی، توانایی است". آری فرانسیس راست گفت، دانایی به نظرم قدرتش از غنیسازی بمب اتمی بیشتر است. هر حکومتی دانایی مردم را کنترل کند، خودش را به باد فنا سپرده است، زیرا قدرت نافذ دیجیتال، نه سلطنت میشناسد، نه ولایت، نه وارثت و نه حتی سنتیترین شکل حکومتداری یعنی شیخوخیت.
بلی؛ قدرت و حکومت، حتی مدعی مذهب و شریعت، رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال پیدا کرده است و عصر شُتر و عصر سنگ و عصر آتش به عصر انفجار اطلاعات منتهی شده است. اطلاعات و آگاهی ملت، قدرتِ هر حاکم و حکومتی را درمینوردد و نمیگذارد کسی بر گُردهی مردم بهآسانی حکمرانی کند. درود بر قدرتِ قدرتمندِ دیجیتال؛ البته از نوع سالم و سهضلعی نیکگفتار و نیکپندار و نیککردار آن.
مدرسه فکرت ۱۰۵
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
آهنگ از حامیم
از همون اول
که تو رو دیدم
فرق میکردی اینو فهمیدم…
از همون اول
منو تو چشمات غرق میکردی
اینو فهمیدم!
از همون اول فهیمده بودم
عاشقت میشم
نه به این زودی!
آخه من از عشق
ترسیده بودم
من قوی رو ندیده بودی…
من با تو اینم با تو انگار
بهترین آدم دنیا رو زمینم…
تو یه نوری
تو یه کار کردی
که من رویای فردامو ببینم!
همه دنیا یه طرف
باشن من و تو
یه طرف…
از خودم بیشتر
تورو میخوامت اینم یه طرف…
کار من اینه که تو سینه نگه دارم تورو
تو یه مرواریدی تو قلب من و
من یه صدف!
فقط از دست همه
دورت نگه دارم همین…
منو اینجوری که هستم
با تورو اصلا همین
من سر تو برا تو
دیوونه ای ام یه نگو…
میکشونم همهی هفت آسمونو رو زمین!
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
شعر و ملودی : حامیم
تنظیم قطعه : علیرضا ریاضی
لطفا" با باند یا هنذفری
آندرهآ استراماچونی سیاسی!
نگارش ۱۰ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
"آندرهآ استراماچونی" مربی فوتبال ایتالیایی، اگر که حالت کاریزماتیک دارد و حرکات عجیبی کنار زمین فوتبال بروز میدهد، واقعاً ذاتی و از آنِ شاکلهی طبیعی و تربیتیِ اوست. لازم نیست کسانی به ضرب و زور و جنب و جوش! بکوشند برای سیاستمداران این جمهوری اسلامی -که از چشم ملت این میهن، بهشدت افتادهاند- یک "آندرهآ استراماچونی رُمی" ثانی! شبیهسازی کنند. آن صدام حسین تکریتی بود که با عکسها و مجسمههاش، بغداد تا بصره و و از دیوانیه تا موصل را به پرستیژ خود وصل و متصل و دیوانه داشت!
آری؛ آندرهآ استراماچونی فوتبالی را -که در دل جانبداران خود جِلوه میکند- را آندرهآ استراماچونی سیاسی! نسازید. کاریزماتیک (=نفوذ محبوبیت شخصیتی) نه فروشیست، نه خریدنی، نه تبلیغی، و نه حتی شبیهکردنی. عکسش فقط در شعبهی واتساپ مدرسه فکرت منعکس است.
مِتکازین
نگارش ۱۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
تئاتری هفتهی قبلی در یادوارهی شهدای روستای "مِتکازین" بهشهر به حالت مردمی و خودجوش با بازگویی انتقادی "سیاستهای بینالمللی" به صحنه رفت که در بخشی ازین تئاتر، ترامپ دستگیر و بازداشت میشود.
طنز ، هنر ادبی است و افراد قهار میطلبد، خصوصا" در جوامع استبدادزده که فقط میشود از راه طنز، بیدارگری را با رفتاری رِند مانند حافظ، طی کرد.
مردم مِتکازین در جنگ ۸ سالهی دفاع مقدس زیاد بودند و از لِمراسک بهشهر هم، بیشتر. با این تئاتر، پاسپورتهای متکازینیها قرمزتَش! نشود.
لفظ محلی قرمزتَش حالتی از سرخی شدید پوست است که در اثر خارش و خاراندن مدام (=بَرِک بَرِک) پدید میآید. و نیز کنایه از امری خطرناک و ورودممنوع، است. مثلاً هوا قرمزتَش است پس از سایه و خانه نباید بیرون زد. یا دیگ (=لَوِه) قرمزتَش است نَوِنِه (=نمیبایست) دستش زد.
دونالد ترامپ، قرمزتَش است، اما جمهوری اسلامی ایران خصوصا" با قیل و قالهای امامجمعههای اصلی کشوری هر جمعهیشان، میگویند ما از آمریکا نمیترسیم، آمریکا از ما میترسد. لابد روی مکزیکوسیتی حساب باز کردند و آتاوای کانادا. یقین است مکزیک که آقازاده نمیروند، چونکه باندهای تبهکار زیاد دارد و ذرت تلخ زیادتر و مواد تلِ زهر هنوزم زیادِ زیادتر! همان کانادا بهتر است، چون هم برف دارد، هم برق دارد. هم خرس و کفشدوزک. آقا محمودرضا خاوری خرمآبادی رئیس بانک ملی فراری اختلاس سه هزار میلیاردی چفیهپوش از خاورمیانه هم هست آنجا که گفته شده بود این پروندهاش را "کِش" ندهند. کِش میآد کَشِ تامون آقاها و آقازادها. اما درود بر همان مردم مِتکازین بهشهر ما، که متکا را شو زین میکنند و شب را در شادی و تاریکی و بیبرقی و شعف و شور و شوق و شعور و آگاهی و تئاتربازی، میرسانندش به فردا و فرداها.
آهنگ مرهَم و غم
رفتنت غربت را یادم میآره
زخم من غیرِ تو مرهم نداره
زندگیم فرفی با مردن ندارد
آهنگ از کامران تفتی
لطفاً با باند یا هندزفری!
مماس عشق و عطش
یادآوری مدیر مدرسه فکرت
سلام شریفان. به عظمت و شکوه و جلال اربعین امام حسین علیه السلام، هماینک درین صحن شعبهی ایتا تمام اختیارات اعضاء (منهای فوروارد و لینک و کپی که منع اکید است) باز و آزاد میشود تا از رویدادهای معنوی زیارت اربعین و یا هر سوژهی در شأن مدرسه، بهره ببریم. التماس دارم از هر دل هر شیدا که کف بیکفشِ خود را بر کفِ اتوبان تفتیدهی نجف - کربلا، بر زمین میکشانَد و تا ۸۶ کیلومتر نف!س نفَس میآید اما کم نمیآورَد تا آخرین عمود را دوست دارد عطشان عطرافشان بیوید و ببوسد. هان! حالیا! در حین بوسه بر عمود آخر، آخرین حد عشق و عطش به هم میمالند و مینالند. بگذرم و راهی بَرزنِ تن و کوی روانم شوَم!
سهشنبه ۱۴ ، ۵ ، ۱۴۰۴
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاه و چالش
آخ جانِ انسان
"زِ ما باد بر جانِ آن کس درودکه داد و خِرَد باشدَش تار و پود"
تعظیمِ مسجد! تکفیر ملت!
"ابلهان تعظیمِ مسجد میکننددر جفای اهل دل، جِد میکنند"
هدف منهای خشونت
استراتژی چمنزنی
۱۶۰ جنگندهی هوایی اسرائیل
در تمرین مانوْر حمله
حِشمت روحانیت! حدّت و شدًت ملت
باری با هندوانهی آرژانتینی!
ملت این میهن ←مستضعف
روحانیتِ این حکومت در عوض ← مستطیع حج!
نگارش ۲۵ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ عصر
نوبت نون بودم، صبحی، نونوایی بربری، بدون خشخاشی! معمولاً صامتم در صف، ساکتم در جمع. یکی -جوان، اما مطلع و روشن- که پاکدشت ورامین کارگاه مونتاژ دستگاه خشکشویی بیمارستانها دارد- به حرف آمد و دلی پردرد. گفت هر چه وصل میکنیم، قطعات از چین است و ماچین! و سه روز در هفته هم، برق نداریم که نداریم. افسوس داشت از فرقش با خواهرش که او اطریش است و این، پاکدشت. گفت: پایینترش عباسآباد است و ریختهگران بزرگ -که با برق چندین آمپر کار میکنند- کاملاً کلافهاند و از وضع بدخیم برق مملکت، مستأصل و دست در چانه.
به حرف آمدم و گفتم: اینان که حاکماند برین دین! و آئین و میهن و ملت و مملکت، در عوضِ نبودِ برق در طول و این مدت، تا توانستند ملتِ این میهن را مستضعف کردندُ روحانیتِ این حکومت را، مستطیعِ حج! آنهم از نوع عمرهاش و تمتُعاش و کاروانداریهای پولکلی و بیروحش! پول سیبزمینی و ترشی نداشتند عصر شاه هیچ کس از روحانیت، اما اینک طلا و نقره، عین زنگولهی شُتر و بُز در گردن و مُچهای زنانشان جرنگجرینگ میآید و زبانشان در محفل و منبر در نصیحت مردم، یک ذرعونیم دراز میشود؛ همه، نه، اغلب، اغلب. پارسایان اما، اندک. اندک. اندک.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد
پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت
نگارش ۲۷ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ صبح
برادر سید آقارحیم یحیی صفوی "مشاور عالی" آقاخامنهای گفت: "الان در آتشبس نیستیم، در مرحلهی جنگ هستیم؛ هر آن این موضوع ممکن است به هم بخورد، هیچ پروتکل، آییننامه یا قراردادی بین ما و آمریکا و اسرائیل نوشته نشده است... احتمال میدهم جنگ مجددی رخ بدهد.. آمریکا و اسرائیل میگویند ما صلح را از طریق قدرت ایجاد میکنیم... ما نظامیان میگوییم اگر خواهان صلحی، برای جنگ آماده شو. بهترین پدافند، حمله است."
درینباره چند مسئله میگویم:
مسئلهی اول : ابتدا جمهوری اسلامی ایران روشن سازد با چه استدلال (عقلی، عقیدتی، امنیتی، منافع ملی) همچنان سیاست خارجی خود را بر "درگیری و نابودی با اسرائیل" بنا نهاده است. اسرائیل شرّ مطلق اما چنین شرّی، شرارت خطرناکی هم دارد، اما چرا میهن ایران باید درگیری با شرّ را گردن بگیرد. مگر بهتنهایی و فاقد ائتلاف و مجوز رسمی از شورای امنیت سازمان ملل میتواند؟! چنین سیاست مخاطرهآمیز چگونه به نفع میهن و ملت ایران است؟ چونکه زیربنای هر سیاستی، در درجهی نخست، منفعت ملی و تأمین امنیت و معیشت مردم و فلاحت و صلاح سرزمین است.
مسئلهی دوم : در جنگ اول اسرائیل با ایران، تمام جنّ و اِنس تقریباً حدس میزدند حملهای به ایران در شُرف وقوع است، اما تقریباً تمام ردهبالاهای نظامی، اطلاعاتی و اتمی در غافلگیرانهترین جنگ مدرن اسرائیل در کمتر از چند ثانیه، شبانه، یکباره ترور شدند و کشور هیچ آرایش دفاعی نداشت. چرا؟ چرا تمام این ردهبالاها که ترور شدند در تهران (یا خانه، یا سازمان، یا در ساختمان پادگان) بودند و در مقرهای جنگی نبودند؟! شما برادر سید آقارحیم یحیی به عنوان شغل مهمات واقعاً چه مشورتی در آن روزهای منتهی به حملهی اسرائیل، به سیستم و سپاه و ارتش و آقاخامنهای به عنوان "فرمانده کل قوا" داده بودید؟ برای مردم لااقل شٌمّهای بگویید.
مسئلهی سوم : "جمهوری اسلامی ایران" باید ازین عقلانیت برخوردار شود که کشاندن ایران برای جنگیدن با اسرائیل، هرگز به نفع میهن، منطقهی خاورمیانه و خصوصا" مراکز اقتصادی و ملی بسیارحساس و حیاتی خلیج فارس نیست. چه: ۱. با سبک "جبههی مقاومت" -که تماماً توسط اسرائیل در هفت جبهه تارمار شدند و به شکست خاورمیانهای جمهوری اسلامی ایران انجامید و سقوط قطعی خاندان اسد و فروپاشی ساختاری و جنگی و حتی ترور رهبر اصلی و رهبران ثانوی جنبش حزبالله لبنان را به همراه داشته است- و چه: ۲. به سبک شلیک موشک از خاک ایران.
میهن به نظرم چونان چین، نیازمند یک تنفُس تقریباً دویستساله برای ترمیم تمام عقبماندگیهای چند و چندینساله، است و این نسل نو، خواهان زندگی مدرن و متدین عقلی و در نُرم اخلاق جهانیست. کسی حق ندارد بر این میهن و مام و ملت، فرمانروایی انفرادی و جناحی و رفتاری خودسرانه و خودکامه کند. عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد، به نظرم پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت است. و این دست نمیدهد الّا روشی که مرحوم مهندس مهدی بازرگان داشت تا و طی میکرد که با اسَف و افسوس، دسیسهای او را از سر این ملت و میهن کنار زد. راه، رفت. چاه ماند سرِ راه ملت. اینک زمان، زمان تغییرات است، خدا کند میهن آسیب نبیند با ملت. همین و بس.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
مهندس پژوهشگر آقا عبدی سلام
چون در پردهی ۲ از شهر گنجه حرف میان آوُردی، من یک خمسه (=پنجپاره شعر) از آن حکیم برجسته و خببر "نظامی گنجوی" اهل گنجه میآورم که بسیار زیبا و حکیمانه است:
چو سقراط را داد نوبت سخن
رُطب ریز شد خوشه نخل بن
جهانجوی را گفت پاینده باش
به دین و به دانش گراینده باش
همه آرزوها شکار تو باد
آری دین و دانش. این هر کدام کنار هم نباشند، آن دیگری وارو میشود و پاروی شکسته! درود. دامنه
فعلا" این هنگام
پایان جوابهام. والسلام.
دادِ حق ؛ نیفتادن به لُکنت
مانیفست نوین شفاهیِ مخفی!
زدن یک آیت الله
با سنگ داغ نونسنگک
درس سیاسی امام رضا
وضعیتی که ارتش اسرائیل بر ایران حاکم کرد
کوروش کبیر سد ساخت
دکتر ولایتی سازهی "مسیح دانشوری"
"از زمان کوروش همواره قفقاز حاشیهی امنیتی ایران بوده است."
ایران در خطر بیابان
"هیچ موجود زندهای در دشتهای مرکزی ایران زندگی نمیکند."
۸۵ هزار مسجد
۸۵ میلیون جمعیت
بازی موساد اسرائیل با حاکمیت ایران
عقل در کشور همسایه
اعتراف دیرهنگام شیخ ذوالنور
ابتکار "معصومه ابتکار"
نگارش ۱۳ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
خانم معصومه ابتکار ریاست اسبق سازمان محیطزیست افشا کرد با آن که "هشدارهای محدودیت منابع آب در دههی هفتاد" برای مناطق ۲۱ و ۲۲ تهران را اعلان کرده بود، اما آن را گسترش دادند.
نکتههایی گویم و گذرم:
اهل فن میدانند منطقهی ۲۲ تهران در شمالیترین نقطهی غرب تهران است بالای آزادراه همت تهران کرج.
اهل فن میدانند کدام نهاد انقلابی این منطقه را اتراق و تیول اعضای خود کرد، حتی واسه سکونت!
اهل فن میدانند آن محل نشست با ۱۰۰ متر ژرفا در اعماق زیر کوه در منطقهی ۲۲ را چه نهادی ساخت و نشست سرّی دکتر مسعود پزشکیان با اعضای شورای عالی امنیت ملی در آن اعماق را اسرائیل بمباران کرده بود و تمام ورودیهای آن را منهدم ساخت و افراد حفاظت بیرون آن، تقریباً تمامی زیر بمباران دو نوع جنگندهی هوایی اف ۲۲ و اف ۳۵ ارتش اسرائیل، جان سپردند.
ابتکار "معصومه ابتکار" این بود آن هشدارها را گفت ولی افراد خاص و نهاد انقلابی خاص گوش به حرف هیج کس نمیدهند. این است که باید این نظام را صادر کرد! عطرش آخه مدعیاند که جهان را فرا گرفته و همه دارند این رایحه را بو میکشند! حتی "راسو" که قدرت دفاعی قویتر از بمبش، بو است، از نوع اشمئزاز.
حالا برو بَتُج، بَتِج
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
این، خانم "کایا کالاس" نمایندهی عالی اتحادیهی اروپاست که آقای سید عباس عراقچی دیروز ۱۳ شهریور در دوحهی قطر مجبور به دیدارش شد، بلکه "ماشه" به آتش منقل نورَد و سِرخ و داغ نشود تا مثلاً زار بزند مکانیسم بازگشت قطعنامه -که مقاماتی نادان از جمهوری اسلامی ایران آن را "کاغذپاره" تلقی میکردند- برای تنببه نظام ایران باز نگردد.
حالا بَتُج، بَتِج (=بِدو بٌدو، بشتاب بشتاب) آقای سید عباس! وزیر ناشی امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران که انگار وزیر امور نظامیان ایرانی نه میهن و ملت آن. حتی حرف را هم بلد نیست بزند چه رسد وزیر تحمیلی این کار مهم باشد. وزیر یعنی کِشندهی بار سنگین و وِزر. کجا اینا بار آمدند که قادر باشند بارِ سنگین و سهمگین سیاست خارجی یک مملکت با تمدن را بکِشند! بگذرم. کار را تندروهای راستگرا و ناشیگریهای سه دولت سابق، از بیخ خراب کردند، حالا اینا در آخرین ایستگاه دارند زار میزنند سوار اتوبوس مذاکره شوند.
عقل، عقل، عقل؛ این متاع کمیاب جمهوری اسلامی ایران. خانم اَشتون کم بود، حالا کالاس طلوع کرد و "بورِل" مسئول قبل غرب، غروب. بچرخید به قول شیخ ذوالنور حزب پایداری به صورت: "هرز" و به تعبیرم: لق.
سخنگوی سپاه هستی
یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟!
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
آقای "علیمحمد نائینی" سخنگوی سپاه به نقل از "روز نو" گفت:
"یک بخش از جنگ، نبرد ادراکی و روانی است، این نبرد توسط دشمن با حفظ سایهی جنگ بر ایران ادامه دارد... با وجود اینکه ما می دانیم، دشمن توان شروع جنگ جدید ندارد، ولی میخواهد کشور را در فضای جنگی همراه با نگرانی و ملتهب نگه دارد و برای حفظ این فضا دائما عملیات روانی انجام میدهند... به مردم ایران هم اعلام میکنیم؛ نگران نباشند، اگر جنگی اتفاق افتد، دست برتر و قدرت پاسخ پشیمانکننده داریم، کشور در امنیت کامل قرار دارد."
چند نکته گویم و رد شم:
۱. اگر جنگ دوم اسرائیل با ایران به نظر این سخنگو، سایه است، پس چرا تمام تمرکزتان بر ترس از شروع احتمالی آن شده است؟! مردم را خام فرض نکنید جناب سخنگو.
۲. ادعا شد اسرائیل فقط دارد عملیات روانی انجام میدهد، اما پیش از جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران نیز، افراد ردهبالا -که بیشترشان ترور شدند- در سخنان خود بارها اطمینان دادند اسرائیل جرأت و توان حمله به ایران را ندارد، اما ملت دید، دارد و آمد زد و دررفت.
۳. میگوید این دفعه اسرائیل جنگی دگر با ایران راه اندازد "پاسخ پشیمانکننده داریم". اتفاقاً طی یک سال اخیر مقالات و مقامات نظامی و اطلاعاتی و امنیتی حتی سیاسی همین را میگفتند، اما همه دیدند اسرائیل آمد ترور کرد، بمب زد، نابود ساخت و راحت رفت.
اشاره: برادر علیمحمد نائینی! بهتر است بدانی ملت از خودت به اسرائیل و ایران شناخت واقعبینانهتری دارد. اینهمه حرف و سخن را کنار گذارید و مردم با حرفای بدون پشتوانه، در تردید و خوف و محاسبات نادرست نیندازید. شما معلوم کن سخنگوی سپاه هستی یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟! که برای همهی امور ایران دخالت میکنید.
خا اسم ببَر!
گوش قدرت کر است کِه!
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
ایشان "آیت الله علیاکبر مسعودی خمینی" است. فقط سه چیز ازو گویم شاید کفایت کند:
۱. متولی حرم حضرت معصومه س قم بود، با دیدگاه چپگرایانه" اما آقاخامنهای وی را برکنار و پسرِ "آیتالله شهید سید محمدرضا سعیدی" را بر جای او متولی حرم کرد؛ همون حجتالاسلام تندرو و راستگرا سیدمحمد سعیدی که نمازجمعهی قم را شاذّ و ناب! میخوانَد.
۲. او از منقدین جناح راست است با آن که عضو جامعهی مدرسین قم است؛ جریانی بهشدت راستگرا و سیاستزده و پشتیبان مطلق نظام "ولایت مطلقهی فقیه" و مقلدان و پیروان محض آقاخامنهای.
۳. او در انتخابات اخیر به آقای دکتر مسعود پزشکیان رأی داد و بر افکار و رفتار جناح راست نقد صریح میزد.
او اینک میخواهد به روایت این روزنامهی امروز آرمان ملی، از سایهها اسم ببرد. خا ببرد! مگر گوشی هست که به صدای ملت و ندای میهن گوش سپُرَد. او لابد از دخمههای آنان خبر دارد! بگذرم و من برم زیر بارون قم؛ البته مصنوعی و با آهنگ "عرشیاس".
ملت! بمان! - میهن! بخن!
رشید با رجزخوانی مخالف بود
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ عصر
آقای سید احمد آوایی دزفولی نمایندهی سابق دزفول در مورد غلامعلی رشید دزفولی همشهری و رفیق خود، حرف بسیارمهمی زد. گفت او با رجَزخوانی فرماندهان نظامی مخالف بود.
یادآوری کنم غلامعلی رشید از نیروهای چپگرا منصورون بود و در مسائل انقلاب هم به جناح راست هیچ تعلقی نداشت و رجز هم هرگز نمیخواند. جالب اینکه بعد از برادر محسن رضایی، همهچیز داشت مهیا میشد که او فرمانده کل سپاه شود اما آقاخامنهای آقای سید یحیی آقارحیم را فرمانده کل سپاه کرد. سردار رشید مخ طراح جنگی- چهرهای که مزرعهی مخفی موشکی رگباری را احیا کرده بود- سرانجام توسط اسرائیل در شب اول جنگ ۱۲ روزه، ترور شد. آیا فرماندهان رجزخوان و بلوف به حرف این سردار توانمند ایران گوش خواهند داد؛ گمان نکنم. بگذرم.
خاطره و نکته
عرب جاهلی رگ میزد، خون بمکَد
آیا این نظام، ایران را ساخت؟
این موسی را گزینش رد میکند؟!
عقل امنیتی علی لاریجانی چند فارنهایت است؟!
تغییر جهان ! بشین سرِ جات
خاورمیانه و چهار هشدار
آیا وزارت خارجهی ایران اختیار دارد؟
عراق هم از یک قرارداد با ایران کنار کشید
انواع ماشه!!
آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
نگارش ۳۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
شگفتی دارد شورای عالی امنیت ملی ۳روز پیش نشست داشت در تأیید و لابد تمجید! توافق قاهره بین سید عباس عراقچی و گروسی آژانس اتمی. دیروز اَعیباز نشست داشت در رد آن توافق! سه روز نشد حرف عوض شد! پس از اینهمه مدت از جنگ در غزه، تازه رسیدند به این اطلاعیه:
این شورا... "در مورد ماجراجوییهای" اسرائیل بحث کرد.. "و تاکید بر این مهم شد که سیاست جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی همکاری هرچه بیشتر برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه خواهد بود... به وزارت خارجه مأموریت داده شد... برای حفظ منافع ملی کشور به رایزنیهای خود ادامه دهد."
آخه! آقای علی لاریجانی که شد دبیر شورای عالی امنیت ملی، مگر از عقل امنیتی برخوردار است! او اگر عقل سیاسی داشت مجلس را و سازمان صداسیما را به این روز نمیانداخت. ۳روزه رنگ پس داد. بگذرم! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
برم سرِ اصل مطلب. این دو عکس دو روزنامهی "اسرار" و "بیان ملی" است. هر دو آبشخور واحد دارند، زمانی در راه مرحوم آقای محمدرضا راهچمنی بود نمایندهی چند دورهی مردم سبزوار در مجلس. هر کدام ازین دو روزنامه ۸ تیتر دارد، جمعا" ۱۶ تیتر. من سه تیتر را درین متنم مد نظر دارم. آقای پزشکیان آن بالای اسرار گفت "سازندگان نظنز مهمتر از آن را میسازند" این یعنی اعتراف به این که اسرائیل و بی۲ های آمریکا اتم نطنز را منهدم کردند. دومی خبر وزیر علوم در بیان ملی از هجرت ۱۲۰۰۰ پژوهشگر از کشور. سومی آقای دکتر محمود احمدینژاد قطعنامه را "کاغذپاره" خوانده بود و تحریم را "نمنهدی"! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
آقای علی لاریجانی سرِ عقل بیا!
نگارش شب ۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ج.ا.ایران امروز در "ایکس" نوشت: "این دروغ است که ایران مذاکره نمیکند. ما در حال مذاکره بودیم که به ما حملهی نظامی کردید. اگر پیشنهاد عاقلانه و عادلانهای ارائه شود که منافع ایران را حفظ کند، میپذیریم."
این آقای علی لاریجانی -که خود را عقل کل و قلدور فکر فلسفی! میپندارد- خیال میکند مذاکره یعنی رفتن سرِ میز هر چه دلت خواست از طرف بگیری و چیزی ندهی. شاگرد آقای حدادعادل بیش نیستی که تز دکتریات را نمره داد. او چی بلد بود که به توی یکی داده باشد. آری، ایران داشت مذاکره میکرد، اما سخنان ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ آقاخامنهای در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" = "بیتدبیر" خطاب کرد مسیر را دگرگون کرد. آن روز در مرقد، گفت:
"به شما چه؟ شما امکانات اتمی دارید، بمب اتم دارید، ویرانگری شدید دنیا در اختیار شما است، به شما چه که ملّت ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد، صنعت هستهای داشته باشد یا نداشته باشد؟ [ملّت ایران] یک ملّتی است که اختیارش دست خودش است؛ به شما ربطی ندارد؛ شما چهکارهاید؟ شما از چه موضع حقوقیای این حرفها را میزنید؟ این مطلب ما است"
همین، اولتیماتوم سنگین آقاخامنهای مسیر را به کلی دگرگون کرد و نشان داد دولت پزشکیان، دفتردار نظام است، نه پریذیدنت ایران. تمام نشستها با ویتکاف نمایندهی ترامپ در عمان و رُم یک عبث و لاعبه بیش نبود. زیرا چندی پیش از آن در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ خود آقاخامنهای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش گفته بود: "مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست" اما با این که آن تاریخ گفت شرافتمندانه نیست ولی دولت پزشکیان، فرستاده شد سر میز مذاکره. ضایع ازین زیادتر؟! مذاکره کسی میرود که اختیار داشته باشد. آنان هم فهمیدند پزشکیان در ساختار، هیچ قدرتی ندارد و این پست پس از مرحوم اکبر رفسنجانی مسلوبالاختیاری بیش نیست. و ۹ روز پس از سخنرانی مرقد، جنگ اسرائیل با ایران، با فروپاشی نظام فاسد بشار اسد و تاراندن چند هزار نیروی مستشاری نظامی حکومت ایران، در ۲۳ خرداد استارت خورد و فضای ایران را به این روزا رساند. حالا آقای علی لاریجانی سر عقل بیا! لغتباز نشو مانند حداد که پاچنار وی بیش نیستی. مذاکرهی عاقلانه که میگی چه صیغهایه؟! جمع مکسّر؟! یا رباعی مجرد؟! و نه ثلاثی مزید؟! زیاد بازی میکنی با لغات. مملکت با لغات و توئیتبازها اداره نمیشود. به فکر تغییر باشید و تسلیم رأی و خواست اکثریت مردم.
پل در جبهه بدون حضور سران نظام افتتاح میشد!
نگارش صبح ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دیروز دوست فرهیختهی من از پل جبههها گفت؛ در حساب "وضعیت" واتسآپ خود. پلهای شناوری که بدون حضور سران نظام، افتتاح میشد و رزمندگان از آن عبور میکردند تا بر لشگر صدام، فائق آیند. به او گفتم بلی؛ چُنین بود. جبهه، پلها را بدون سران میرفتیم. سران ولی حالا، خود ملت را پل خود کردند در عوض. ملت ولی، عوضشان میکند وقتش که رِسَد با رَصد. خواسته بودم امروز ستون روزم را درینزمینه پیش ببرم که صبح سروقتِ مطبوعات که رفتم، دیدم سخنان آقاخامنهای را تیتر کردند. ذهنم تیرت شد چه بنویسم. که این فکر دستم داد. ابتدا سه فراز سخن آقاخامنهای که برگزیدم، و از بسط مبحث پل، گذر کردم:
- "حالا اینها آمدند تأسیسات فلان جا و فلان جا را بمباران کردند. مسئله این است. این علم است، علم از بین رفتنی نیست، علم با بمب و با تهدید و با این چیزها از بین نمیرود، این وجود دارد"
- "حالا این بابا، طرف آمریکایی، پا را در یک کفش کرده که ایران باید غنیسازی نداشته باشد... یعنی چه؟"
- "مذاکره با آمریکا بنبست محض = ضرر محض است."
این سه سخن از آقاخامنهای که من در مطبوعات امروز ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ خواندم، ذهنم سه معنی برای آن یافت: سخن ۱ معنیاش این است، تمام تأسیسات هستهای در چهار جای خُنداب اراک، نطنز کاشان، فردوی قم و سایت اصفهان توسط شش بمبافکنهای بی۲ آمریکا و شلیک زیردریایی و هواپیماهایی اف ۲۲ و اف ۳۵ اسرائیل نابود شد که ترامپ به آن خلبانان بی۲۲ آمریکا لقب "تام کروز" -هنرپیشهی مشهورشان- داد. سخن ۲ "این بابا" یعنی ترامپ. ضربالمثل "پا در یک کفش کرده" یعنی پافشاری و لجبازی. من با آغاز سال ۲۰۲۵ متنی نوشته بودم که ترامپ، لج ترامپی دارد و سال ۲۰۲۵ سال لج او با ایران است. چون سند امنیت ملی آمریکا آمده بود نظام جمهوری اسلامی ایران در ۲۰۲۵ باید از خاورمیانه برداشته شود. او لج کرده که ایران هرگز نباید هستهای داشته باشد، چه فناش، چه اسلحهاش. سخن ۳ هم یعنی، مذاکره نه. که جایش لابد مقابله است، زیرا مبادله و مرابطه، زمانیه که از درِ مذاکره فقط میشود واردش شد. اینکه ملت چه میخواهد، باید از خود ملت، پرسوجو کرد و قانون اساسی هم آن را از پیش به عنوان رفتاری مدنی و شرعی تصریح کرده است؛ همهپرسی یا همان رفراندم. اگر این نشد، میهن و ملت در معرض همین سیاست اعلامی است، خطر است یا ایمنی و امنیت و معیشت، آن بماند به زمانش. ختم این مبحث.
آری، پل در جبهه، بدون حضور سران نظام افتتاح میشد! و اما حالا ملت، پل سران شد. البته آقاخامنهای در جنگ، یک رزمنده بود و امام خمینی برای حفظش، منعش کرده بود دیگر نرود و یا کمتر روَد. برای مرحوم رفسنجانی هم نذر گوسفن کرده بود وقتی به دست فُرقان ترور شده بود. رفسنجانی البته فرمانده جنگ شده بود، یعنی با حضور امام، او نفر دوم بود در ایران. بعد در صدارتش آنقدر یکدنده شده بود و خودمحور، به او لقب "اکبرشاه" داده بود، چپ!
زیانرساندن هماکنونِ طیف راست به آقاخامنهای
گذرخان قم شبیه ناصرخسرو تهرون
خاورمیانه؛ ۲۷ ملت مختلف با ۱۱۰ گروه قومی!
"کشورهای منطقهی خاورمیانه توسط بریتانیاییها و فرانسویها در سال ۱۹۱۶ ایجاد شدهاند... خاورمیانهای وجود ندارد. در این منطقه، قبایل و روستاها وجود دارند... در خاورمیانه، کشور نداریم، روستاها و قبایل داریم... بریتانیا و فرانسه خطوط مستقیمی در سراسر امپراتوری عثمانی کشیدند تا کشورهای مدرن خاورمیانه را ایجاد کنند، اما خاورمیانه به این شکل کار نمیکند... خاورمیانه با فرد، خانواده، روستا، سپس قبیله، جامعه، دین شروع میشود و در نهایت ملت... چرا خاورمیانه را توهم مینامم؟ [زیرا] غیرممکن است انتظار داشته باشیم ۲۷ ملت مختلف که ۱۱۰ گروه قومی مختلف دارند، با مفاهیم سیاسی، همسو شوند... مردم کشورهای خاورمیانه فقط به این فکر هستند که "زندگی خود و فرزندانشان را بهتر کنند."
پیام تسلیتها در ایران؛ تابلو و منبع اطلاعات و تفکر
اطلاعیهی مدیر مدرسه فکرت
روزنامه جوان به سعید جلیلی چرا تاخت؟!
نگارش صبح ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
نظر روزنامهی جناح راستی "جوان" (وابسته به سپاه) در مورد این روزای آقای سعید جلیلی و برخی از نمایندگان پیرو او در طیف راست مجلس. عین نقل قول در زیر:
- "آقای جلیلی، در ذیل نیروهای انقلاب تعریف میشود. با این حال او نسبت روشنی با انسجام ملی ندارد. تلاش او برای تفهیم اتهامات به روحانی و برجامیها چه حاصلی برای مردم در این نقطه زمانی و مکانی دارد، جز اثبات خودش دنبالهرُوهای او در مجلس ویدئو میپراکنند که برجام را به رهبری تحمیل کردند، اما، چون «آیتالله خامنهای شاه و دیکتاتور نیست، پذیرفته است»! با آنکه رهبری بارها از زحمات رئیسجمهور تقدیر کردند و در دیدار هفته دولت امسال گفتند که «این زحمات باید قدرشناسی شود»، میگویند «مردم در انتخاب پزشکیان اشتباه کردند»! در انتخاب شما به عنوان نماینده مجلس چطور؟ عین حق و عدالت و درستی را انتخاب کردند و جز این هرچه بود، باز اشتباه بود؟! این مقایسهها و تحلیلها، نهایت بیشرمی است. آن دیگری از همین دسته در مجلس میگوید «من ضبطصوت رهبری نیستم». تو کی هستی که چنین شئای یا چیزی باشی یا نباشی؟! چگونه خودت را با هر نسبتی با آن جایگاه مقایسه میکنی؟! کسانی که اگر بخشی از مردم حزباللهی به آنان توجه کردند و رأی دادند، به دلیل انتساب خودشان به آن جایگاه بود، حالا ادعای آزادمنشی و استقلال سیاسی میکنند. این چیزها فضای سیاسی کشور را نهفقط از انسجام خارج کرده است که آن را به ابتذال کشانده است."
توضیحاتی هم من بیفزایم: این چند روزی بارها از سوی افرادی از جناح راست و یا همراستا با تفکر این طیف، برجام به عنوان برنامهای زیانبار مورد نقد قرار گرفت. حتی در برخی نوشتهها از "تقصیرکاران" سخن به میان آوُرده شد و نیز اینکه آقاخامنهای از افشای جلسهای سخن گفت که خلاصهاش این بود از زیان برجام مطلع بود و به دستاندرکاران آن گفت و آنان قبول کردند ولی کار خودشان را عملی کردند که در من در پاسخ میگفتم وقتی علم به این زیان و سرشت برجام وجود داشت، چرا به عنوان یک کار خطرناک و زیانبار، مانع نشد که اینک وقتی سرنوشت برجام این شد، بشود آن را میان مردم مطرح نمود، این کار چو سود؟! به نقد من هم درین صحن، نقد و ایراد وارد شد که نقد و نظر البته امر بدیهی و طبیعی و عقلی است. حالا خود درون جناح راست، بر سر افراطیگری درین ماجرا، غوغا بپا خاست که روزنامهی "جوان" در بالا به آقای سعید جلیلی و پیروانش اینگونه تاخت.
دو حرکت مشکوک در خاورمیانه
نگارش شب ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دو حرکت در خاورمیانه، از دیروز به این ور مشکوک به نظر میرسد:
- یکم پرواز هواپیماهای تانکر سوخترسان ارتش آمریکا به سمت کشور قطر.
- دومی صدور "فرمان اجرایی" ترامپ که "اگر به قطر حمله شود، آمریکا باید «تمام اقدامات قانونی و مقتضی شامل اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی و در صورت نیاز نظامی را برای دفاع از منافع آمریکا و کشور قطر اتخاذ کند."
نظر من: فرمان ترامپ علامت این است در صورت جنگ دوم اسرائیل با ایران، قطر خاک آمریکا محسوب میشود. و این یعنی قرارگاه جنگ در قطر است که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است. اضافه کنم امروز در شهری بودم، که چندین مرحله غرّش عبور هواپیماها در ساعات متوالی را شاهد بودم. اما ارزیابی دقیقی از آن پیدا نکردهام.
رد مذاکره = تشدید مخاطره
نگارش شب ۱۰ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
امروز یک پهپاد تریتون ارتش آمریکا از الظفرهی امارات بر فراز خلیج فارس -مسیر مشخص در عکس- دست به جمعآوری اطلاعات در مورد ایران زد. تریتون قدرت پرواز به مدت طولانی را دارد و ارتش آمریکا ارزیابی خود را بر پایهی اعتماد به این تریتون انجام میدهد.
تحلیل نظری من: ۱. این حرکت نظامی، فقط جنبهی جمعآوری ندارد. ۲. ممکن است دستاویزی باشد تا سپاه -که در یک تفکیک کار خلیج فارس بر عهدهی اوست و مکُران بر عهدهی ارتش- به واکنش دست بزند. ۳. ممکن است نوعی عملیات فریب باشد تا تست شود. ۴. رد مذاکره در ازای تشدید مخاطره، این احتمالات را هم وارد حریم جغرافیایی و فضای روانی جامعه کرده است. ۵. لج ترامپی در ۲۰۲۵ روی ایران در حال پیادهشدن است و احتمال فروکشکردن آن، بسیار، بسیار، پایین است.
۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده
نگارش شب ۱۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
این که آمریکا این روزا از سراسر جهان تا ۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده با ۱۵ سوخترسان هوایی ارتشش را وارد منطقه و قطر کند، نشانههایی در خود بر جای میگذارد. تجهیزاتی تااینمقدار هجومی، حاکی از وسعت وخامت است، که خود وزیر دفاع کابینهی پزشکیان آقای "امیر سرتیپ عزیز نصیرزاده" در واکنشش گفت: "مردم حواسشان به جنگ روانی دشمن باشد، اگر هم جنگی به ما تحمیل شد وظیفهی ما نظامیان این است که دفاع کنیم." فعلاً من فقط دارم لج ترامپی را رصد میکنم. بگذرم.
تابوت فقیران
نگارش صبح ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
در کتاب "مرگ آن گاه که بیاید" اثر آقای کریم فیضی سرگذشت دویست نفر از مشاهیر جهان ۱۰۰ نفر از جهان و ۱۰۰ نفر از ایران در قالب داستان آمد. من چند سال پیش آن را خواندم. ص ۲۰۳ آن از ویکتور هوگو نویسندهی مشهور کتاب "بینوایان" سخن گفت. هوگو گفته بود، یعنی وصیت کرده بود:
- "بسیار مایلم تابوت من با تابوت فقیران، به گورستان عمومی شهر حمل شود."
این شخصیت جهانی میگفت "من به خداوند ایمان کامل دارم" اما اعتقاد داشت -از دعا و مغفرتخواهی اصحاب کلیسا رضایتی ندارم و ابراز تنفُّر مینمایم." وقتی این شخصیت را با این تزهایی نابش با کسانی در ایران مقایسه میکنم، میبینم چقدر برای جای دفن و مراسم خاص و ریخت و پاشِ افراد داخل در حکومت، دست و پا میکنند و شرَف فرد را در اَشرافیت جای دفن و کفن میگیرند. تقدسات در جای خود بسیار مهم و محدود است، اما پیروان قدرت، همتی جزین ندارند افراد را بیجهت بزرگ و مشهور و مقدس جلوه دهند. شهرت آنان حتی از شهرشان عبور نکرد، چه رسد به جهان. از هوگو هم نمیآموزند آن هوسرانان قدرت! آن کسانی که مردم را به آخرت دعوت و وعدَت میدهند، ولی خودشان را در آخور بند کردهاند!
لااقل قیمت لوبیا چیتی را هم
برن روی منبر تلویزیون به مردم بگویند کیلویی چند شده!
نگارش شب ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای "حجتالاسلام علی محمدیسیرت مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس سپاه" گفت: "انقلاب اسلامی و جبههی مقاومت در ۴۸ سال گذشته راه خود را با قدرت پیمودهاند و در آینده نیز با صلابت به پیش خواهند رفت"
این شیخ شاغل در سپاه قدس لااقل دو چیز دیگر را هم به ملت بگوید: ۱. درین ۴۸ سال کدام کشور خاورمیانه را توانستند مانند خودشان کنند؟! کدام دولت عربی را توانستند توسط مردم خودشان، واژگون کنند؟! نگاه کنند خاورمیانه را ببیند برای جمهوری اسلامی ایران چی مانده است! و مردم ایران را هم ببینند که در معیشت چه دردسرهایی دارند میکشند. واقعاً شرمآور است اینجور حرف آن هم نزد این ملت در رنج و زجر. ۲. جولاندادن با این طور سخن، نه نون برای مردم میشود، و نه آب و آجر. حیا که ندارند، برند قیمت لوبیا چیتی را هم روی منبر تلویزیونشان به مردم بگویند کیلویی چند شد! یک سایت ایران، امروز گزارش داد قیمت یک کیلوی آن از ۶۵۵ هزار تومان عبور کرد. مردم را با افکار پوسیده به حلقوم خطر هُل میدهند، موقع جنگ هم که میشود، به پَستو میروند.
برنج، قاطی! مردم، عاصی!
حکومت مشغول خود و خاورمیانه است، همطی!!
رسوخ تز کاهن در ایران
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش شب ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه. این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، و دانشمند و امپراتور از تعلیم معلم بالا آمدند. و در انتهای آن کلیپ، بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه البته که با معلم و دانشآموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. وقت معلم باید وقف وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست به مردم در کوی برزن درس میداد. ولی ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با آن قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما میخواهید؟! همش دو کف دست و سرش را سوی آسمان میکرد و ریاکارانه جواب میداده است: "انشاءالله تعالی، آخرت"! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین حوالهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام صنفیشان حتی، در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان. بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
باران نجف و روحانیت نجف
عقبنشینی به ژرفای درون
قصه و جمعه و خطبه!
حتی دختر ملامحسن را در بیابان گرگ خورد
مراعات جانب عقل
تا بازار اصلاح نشود...
ستمکاری علما
دو خبرنگار جهان از ایران به سمت سکولار روایت کردند
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
دیشب سیام آبان خواندم که نیکولاس پلهام خبرنگار خاورمیانهی نشریهی "اکونومیست" و آدام رابرتز سردبیر دیجیتال این مجله، در شمارهی ویژهی پیشبینی سال ۲۰۲۶ گفتگویی دربارهی ایران داشتند. این دو میگویند بهتازگی در ایران بازدیدی صورت دادند و در جریان این مشاهدات متوجه شدهاند که "جامعهی ایران بسیار سکولار است و مردم علاقهی زیادی به پیوستن به جامعهی جهانی دارند." من -دامنه- هم توضیحات دارم که میدهم: وقتی گزارش این دو نویسنده را خواندم، یاد درس شکافها در "جامعهشناسی سیاسی" افتادم که استاد ما به ما آموخت جامعه بر بستر نیروهای سیاسی و نیروهای سیاسی بر بستر تضادها و تضادها بر بستر یکی از پنج شکاف اصلی شامل شکاف متوازی، شکاف متراکم و شکاف متقاطع و...، وارد فاز دموکراسی یا دیکتاتوری یا توتالیتری، یا آنارشیستی میشود. مثال میزنم: شکافهای میان مذهب و ملت و حکومت و نیروهای مذهبی و لیبرال و نظامیان و بوروکراسی و اقتصاددانان و روشنفکران و سایر نسل نوجوان و جوان و دانشجویان در ایران، به شکاف متراکم تبدیل شده است و بدترین شکاف، شکاف متراکم است یعنی روی هم بار میشود. و در اثر آن فکر و گرایش جدید تولید میشود و حالت انفجاری رخ میدهد. در حکومتهای دموکراتیک، شکافها متقاطع است مانند پلهای غیرهمسطح که گره ترافیک کور نمیشود و با خردمندی حل میکنند. اما این نظام کنونی ایران در اثر نبود تفکر درست در حاکمیت، و فقدان فرد یا فکر تأثیرگذار، دچار شکاف متراکم شده است و گرهها هم کور گِر افتاده است و دیگر کسی هم در حکومت ایران نیروی نفوذ و محبوبیت و کاریزما را ندارد که چیزی بگوید ملت که حرفش را ملت گوش کند و صحیح بداند. ملت از حاکمان خود پیش افتاده است و جهان و ایران را بهتر میفهمد. اما شکاف ایران فعلاً در وضعیت انباشت و تراکم است. ذات نیروهای مذهبی هم تفرقه و غیریتسازی است. حالا کی این تراکم شکاف مانند گاز در درون چاه نفت بترکد، هنوز هیچکس نمیداند. میگویند ضعف شاه این بود مردم را هیچ حساب نمیکرد و به همهی کسان حکومت سعی کرد حرف خودش را دیکته کند و و آخر هم کشور ا تکحزبی کرد و سرانجام از اسب پیاده شد و از اصل هم افتاد. در پایان صورتبندی شکافها را برای کسانی که میخواهند بیشتر و بهتر بدانند، مینویسم و در جعبهی پاسخ پیوست میکنم. صورتبندی شکافها در جامعهشناسی سیاسی را بدینگونه ارائه میکنم:
- جامعهی تکشکافی فعال.
مثل شکاف پروتستان و کاتولیک در انگلستان.- جامعهی دوشکافی متوازی.
مثل احزاب مذهبی و غیرمذهبی هلند.- جامعهی تکشکافی متراکم.
مثل تراکم مذهب و احزاب لائیک در ایرلند و ترکیه- جامعهی دوشکافی متقاطع
مثل شکاف سوسیالیسم و لیبرالیسم در سوئد، فرانسه- جامعهی سه شکافی متقاطع.
مثل شکاف طبقات، روستا و شهر و مذهب در فرانسه عصر دوگل
از شرح و توضیح آن خودداری میکنم. چون در اعلان و یا صحن مدرسه فکرت جای مباحث طولانی و چَنِهکشیدن! نیست. خواننده حوصله نمیکند که خود را اسیر متنهای طولانی کند. حد متن، دو کف دست یا حتی بهتر است یک کف دست باشد.
نشست فکری ماه شمارهی شصت هشتم
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
در ۶ آذر ۱۴۰۴ شصت و هشتمین نشست ماه توسط رفقا انجام گرفت. من هم درین نوبت از نشست شرکت داشتم. نشست، تکبحث مشخص داشت، اما مسائل حادّ روز، فضا را بالاجبار به نُه بحث کشانید؛ همگی مفید. مانند: ۱- مسیر قدرت، ۲- حال و روز مذهب، ۳- سیاست حکومت، ۴- وضعیت حاکمیت ملت، ۵- نگاه توسعهمحور، ۶- وجوب زایش تغییر درونزا، نه برونزا و... از زبان تک تک افراد حاضر در عکس، مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفت. درین نشست، پروین فرزند جعفر با توجه به رشتهی علمی خود، یک تحلیل جامعهشناختی عمومی از ایران ارائه داد که نشان میداد وی تا چه اندازه بر واقعیات و تحولات ایران آگاه است و برای آن دغدغهی مَرمّت دارد، عین ساختمانی کهن که باید با ریزهکاریهای باستانشناسانه از ترگهای آن کاست و مَرّمت کرد. من شخصاً از مُفاد و مورد به مورد مباحث این نشست توسط حضار، بهره بردم و در نوبت خودم در دو مورد "سیاستهای بعثیسازی صدام حسین و بازگرفتِ رفتار او در منطقه برای هژمونی داخلی" و "مذهب به عنوان پدیدهای انسانی" تحلیل عِلّی و شرحی توصیفی و روایی ارائه دادم. از صاحب مجلس ممنونم که بذل کردند و شام لذیذی به حاضران خوراندند. یاد برادرش ابراهیم هم در سالگردش نیکو داشته شد. حاضرین عکس بالا از راست بدین نام است: حسینعلی رمضانی. مهدی مقتدایی. جعفر رجبی. من. سید رسول هاشمی. حسن آهنگر. محمدحسین آهنگر. سیدعلیاصغر شفیعی. احمد بابویه. سیدعلی اندیک. ابوطالب طالبی وحدت. جلیل قربانی. محمد عبدی. جعفر آهنگر.
گزارش یک دیدار غمبار
درین مسافرت آذرماه به محل، یکی از وظایفی که برای خودم معین کرده بودم، شتافتن به پیش آق سید موسی صباغ بود که پسر باسواد، باتقوا، مهندس مکانیک و انسان خوشفکر خود را در اوج جوانی از دست داد. مصیبتی که با هیچ مَسرّتی التیام نمیگیرد. با هماهنگی آقامحمدتقی آهنگر این دیدار تسلیت دست داد. صبح یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴ در منزل محمدتقی و سپس منزل سیدموسی حضور پیدا کردیم. میگفت سیدمهدی پسرشان بسیار با استعداد بود. تمام مطالعاتش، کتابهایی بود به زبان انگلیسی. حتی یادداشتها را به انگلیسی مینگاشت که آوُرد مشاهده کردم، بهوقتتش منعکس میکنم. واقعاً با این درگذشت نابهنگام، صدمهی دردناکی دیدند؛ هم آق سیدموسی و هم همسرش خانم بابویه. امید است با این رنج ابدی، آسیب شدید نبینند و دلشان ازین مصیبت سهمگین، آرامی و تسکین گیرد. هر دو، هم پدر و هم مادرِ مهندس سیدمهدی را در چهرهای بسیار اندوهبار دیدم. روحش شاداب باد. از محمدتقی و همسرش نیره آهنگری -دو دبیر محترم منطقه- ممنونم پذیرایی ناهار ما بودند. خانم من و خانم محمدتقی از قدیمیترین دوستان و هم دبیرستان هم بوده و همچنان دوست صمیمی ماندهاند. بگذرم. پسرشان حسینآقا عکس انداخت. درود. دامنه
ماهیگیری و صاحبی!
یکی از ۸ روز مسافرتم را رفتیم سمت دشتناز وَری کانال آب لپِر پِه، برای صید ماهیگیری با عموحمید طالبی. کی؟ پنجشنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ از ۷ صبح تا ۱ و نیم بعدازظهر. وای حالیا، هر چه ماهی بود آن روز در چنگک من قلاب میشد، نه در قیتون و سِلیپ عموحمید!! چون من از قم آمده بودم و قم هم که میدانید ملت را در چنگک! انداخت و به سمت این روز مشقّت فرستاد چه رسد به مار و ماهی. به رسم ادب، عموحمید و زنعموحمید از پذیراییهایی که کردین و خیلی سخاوت داشتین، بسی ممنونم. دامنه. راستی سِلیپ. سِلیپ چوبپنبهای سبک است که مابین چنگک و نی بر نخ قیتون بسته میشود که ماهیگیر با تکانخوردن آن میفهمد ماهی در طُعمهی خمیرش به چنگ افتاده است که باید بکشد ماهی را صید کند. در یکی از عکسها این حالت را منعکس کردم.
ده آفت که حاکم را ازچشم مردم میاندازد
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۲ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
همین چند روز پیش که خونهی آقامحمدتقی آهنگری رفته بودیم، کتابی از شیخ محمد دشتی را مقداری نگاه کردم. کتابی با عنوان "امام علی و مسائل سیاسی". وی در صفحات میانی آن، علل سقوط سه خلیفهی اول تا سوم را از زبان امام علی ع برشمرد. فشردهی آن این بود که چگونه آفات حاکم، آنان را واژگون میکند.
۱. جاهطلبی
۲. تجاوزگری
۳. خشونت
۴. گفتارهای ناروا
۵. برخوردهای تند بیجا
۶. لغزشهای پیدرپی
۷. خوشگذرانی
۸. تبعیض
۹. حیف و میل بیتالمال
۱۰. پوزشنخواستن از اشتباهات
طالبین این مبحث میتوانند ص ۱۲۳ جلد دوم این کتاب را مرور کنند. آنچه نوشتم حاصل غَور فوری این کتاب بود. در تاریخ مذهب، همواره استخوانهای مذهب -که امری صامت است- توسط افراد قدرتطلب به صدا میآید.
نگاه به جامعه از دیدی دیگر
در همان نشست ماه در منزل آقاجعفر آهنگر، جمع از فرزند وی پروین خواست یک گزارش از جامعهشناسی ایران ارائه کند. آنچه من برداشت کردهام با میزان حضور ذهنم مینویسم: وی نقادانه به هنر سینما و به طور عام به مسائل جامعهی ایران نگاه انداخت و نقدش این بود هنر در پیش و پس از انقلاب از شکل تجارتمحور خارج نشده است و همه به آن به دیدهی بازار و درآمد مینگرند. از سوی دیگر نگران این بود بخشی از مذهبیون انقلابی خود، دچار اسلامهراسی شدند. شاید علت این بوده باشد که وی فکر کرده است نگاه جمعی از مردم کشور به تغییر در حکمرانی کشور و ضرباتی که این نظام بر مذهب فرو فرستاده است، آنان را به هراس از تفسیر اسلام کشانده است. از منظر او آمریکا خوی دخالتگری در منطقه دارد و نمیگذارد نظام ایران در خاورمیانه حوزهی نفوذ ایجاد کند. این حرف هم ازو بود اسرائیل که خود در سرکوب مردم خود میکوشد صلاحیت ورود به امور سایر کشورها را ندارد. در دغدغهی وی این مسئله موج میزد که خواستههای سیاسی اگر بر پایهی تئوریهای جایگزین حمایت نشود، دردهای مزمن ایران را به جای درمان، دردناکتر میکند. حاصل تحلیل پروین این بود بهترین شیوه، شیوهی نرم و مبتنی بر ارزشهای مورد باور جامعه است که مسیر ایران را آرام و آباد نگه میدارد؛ به همین خاطر دخالت خارجی در ایران را یک فضولی دانست. بگذرم. وی با داشتههای فکری، تسلط در نطق و فن بیان، و شجاعت در شرکت برای انتقال تحلیلش، حیرت جمع را برانگیخت. سوادش درین زمینه بالا بود. از وی تشکر میکنم که در "نشست"، نشست و بدون لکنت حرف زد. دامنه
قدرت و رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۴ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
آقای علیرضا داودنژاد کارگردان سینما حرف سنگینی زد. او گفت: "چه کسی نمیداند فناوری دیجیتال، قدرت را توزیع کرده و افکار عمومی با روایتهای هنری و رسانهای باورپذیر ساخته میشود." او ادامه داده: "آیا باورپذیری جز با قریحه و تخصص و خلاقیت در هنر و نمایش و سینما به دست میآید؟ آیا موضوع راهبردی دانایی سینمایی -که فقدان آن هر منظومه هنری رسانهای را به تکرار و کسالت و رکود میکشانَد- کم از دانایی غنیسازی است؟"
پایان نقل قول
در واقع این کارگردان سینما به نظرم خواسته است دستکم سه حرف سنگین به قدرت مستقر نظام، گوشزد کند:
۱. با گسترش تکنولوژی دیجیتالی، آگاهیرسانی در کمترین ثانیه در جهان پخش میشود. مثلاً اسرائیل دیروز افشاگری کرد جنبش حزبالله لبنان بابت انفجار مخزن نیترات آمونیوم سال ۱۳۹۹، چهار شهروند لبنان را به قتل رساند تا اطلاعاتی که از انفجار محل نیترات در دست داشتند، لو نرود. اسرائیل میگوید این مخزن که منفجر شد متعلق به حزبالله بود که در آن مواد سمی کشنده ذخیره میکرد. این خبر در کمترین زمان در جهان مخابره شد و قدرتها و حکومتها قادر نیستند جلوِ نشر خبر توسط فضای دیجیتال، تاب بیاورند.
۲. هیچ کس درین نظام نمیتواند خود را قدرت برتر بداند، زیرا افکار عمومی از جایی مانند قدرت و سیاست خط نمیپذیرد. دنیای دیجیتال باورپذیریهای زوری و حتی حکمهای شرعی مذهبیون را زیر و رو کرد.
۳. فرانسیس بیکن روزگاری گفته بود "دانایی، توانایی است". آری فرانسیس راست گفت، دانایی به نظرم قدرتش از غنیسازی بمب اتمی بیشتر است. هر حکومتی دانایی مردم را کنترل کند، خودش را به باد فنا سپرده است، زیرا قدرت نافذ دیجیتال، نه سلطنت میشناسد، نه ولایت، نه وارثت و نه حتی سنتیترین شکل حکومتداری یعنی شیخوخیت.
بلی؛ قدرت و حکومت، حتی مدعی مذهب و شریعت، رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال پیدا کرده است و عصر شُتر و عصر سنگ و عصر آتش به عصر انفجار اطلاعات منتهی شده است. اطلاعات و آگاهی ملت، قدرتِ هر حاکم و حکومتی را درمینوردد و نمیگذارد کسی بر گُردهی مردم بهآسانی حکمرانی کند. درود بر قدرتِ قدرتمندِ دیجیتال؛ البته از نوع سالم و سهضلعی نیکگفتار و نیکپندار و نیککردار آن.
مدرسه فکرت ۱۰۵
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و پنجم
حاجت بدن، مثل چاه نفت است
نگارش ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در کتاب "مسألهی حجاب" ص ۱۰۹ آن، آیت الله مرتضی مطهری حوائج طبیعی انسان را "مانند چاه نفت" تشبیه کرد که تراکم و تجمع گازهای درون چاه، خطرِ انفجار را به وجود میآورَد؛ که بع همین علت، آن را از چاه خارج میکنند و به آتش میدهند. این فکر آقای مطهری نشان میدهد انسان حوائج و نیازها و لذات خود را باید برآورده کند و به قول ایشان وجود "استعداد هر چیزی در انسان، سند است که انسان حق دارد آن را به فعلیّت برسانَد و حتی از نظر وی "منعکردن آن، ظلم" محسوب میشود. به همین دلیل، در ص ۹۷ معتقد است سرکوب قوای طبیعی و خدادادی "به زیان اجتماع میانجامد."
اپیکور فیلسوف یونان باستان بنیانگذار "فلسفهی لذت" است. او اساس فکرش بر لذت و آرامش در شکل طبیعی و ضروری آن است. عصارهی اپیکوریسم (=فلسفهی زندگی لذت) این است:
۱. پرهیز از پریشانی
۲. جذب آرامش نفْسی
۳. دوری از هر تعَب و رنجی
کتابِ "در جستجوی لذت" اثر اپیکور است؛ به تعبیر رایج "دفترچهی راهنمای" زندگی آرام و سرشار از شادی. او تزش بر "اهمیت دوستیهای اصیل" استوار بود نه دوستیهای صوری. او ترس از زندگی لذتواره را "بزرگترین مانع" شادزیستن اعلان کرد و لذتها را سه دسته ساخت:
۱. لذت طبیعی و ضروری
۲. لذت طبیعی اما غیر ضروری
۳. غیر طبیعی و غیر ضروری
ایپکور در عصر هِلنیسم (=بیخدایی) تفکر ضدِ اضطراب را ارائه کرد و موافق و معرّف فکر و فردِ شاداب، شد. مرتضی مطهری نیز، چون حاجتهای بدن را، مانند چاه نفت میدانست، معتقد بود باید به شکل طبیعی آن را برآورده کرد تا انسان دچار انفجار نشود و بهدرستی بتواند آتش درونش را طبیعی و لذیذ، اِطفاء کند، نه سرکوب و امتناع.
نان و نام!
نگارش : ۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. امروز پِلا بی پِلا. فقط تیسا نونِ کرِهمال. انسان تهذیب نکند، نان و نام او را به یک آدمفروش مبدل میکند که حاضر است برای آن پای هر ستمی را امضاء کند و پیش هر ستمگری کُرنش. بَربَریِ دور! خادم خریدهام وشنایی جِ خالیک از گلی قورت نشووونه چه بَرسه اُوه و جُو. دامنه. عکس نون، اون شعبه دلِه. اینجه عکسمکس ممنوعهه!!
آهنگ از حامیم
از همون اول
که تو رو دیدم
فرق میکردی اینو فهمیدم…
از همون اول
منو تو چشمات غرق میکردی
اینو فهمیدم!
از همون اول فهیمده بودم
عاشقت میشم
نه به این زودی!
آخه من از عشق
ترسیده بودم
من قوی رو ندیده بودی…
من با تو اینم با تو انگار
بهترین آدم دنیا رو زمینم…
تو یه نوری
تو یه کار کردی
که من رویای فردامو ببینم!
همه دنیا یه طرف
باشن من و تو
یه طرف…
از خودم بیشتر
تورو میخوامت اینم یه طرف…
کار من اینه که تو سینه نگه دارم تورو
تو یه مرواریدی تو قلب من و
من یه صدف!
فقط از دست همه
دورت نگه دارم همین…
منو اینجوری که هستم
با تورو اصلا همین
من سر تو برا تو
دیوونه ای ام یه نگو…
میکشونم همهی هفت آسمونو رو زمین!
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
شعر و ملودی : حامیم
تنظیم قطعه : علیرضا ریاضی
لطفا" با باند یا هنذفری
آندرهآ استراماچونی سیاسی!
نگارش ۱۰ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
"آندرهآ استراماچونی" مربی فوتبال ایتالیایی، اگر که حالت کاریزماتیک دارد و حرکات عجیبی کنار زمین فوتبال بروز میدهد، واقعاً ذاتی و از آنِ شاکلهی طبیعی و تربیتیِ اوست. لازم نیست کسانی به ضرب و زور و جنب و جوش! بکوشند برای سیاستمداران این جمهوری اسلامی -که از چشم ملت این میهن، بهشدت افتادهاند- یک "آندرهآ استراماچونی رُمی" ثانی! شبیهسازی کنند. آن صدام حسین تکریتی بود که با عکسها و مجسمههاش، بغداد تا بصره و و از دیوانیه تا موصل را به پرستیژ خود وصل و متصل و دیوانه داشت!
آری؛ آندرهآ استراماچونی فوتبالی را -که در دل جانبداران خود جِلوه میکند- را آندرهآ استراماچونی سیاسی! نسازید. کاریزماتیک (=نفوذ محبوبیت شخصیتی) نه فروشیست، نه خریدنی، نه تبلیغی، و نه حتی شبیهکردنی. عکسش فقط در شعبهی واتساپ مدرسه فکرت منعکس است.
مِتکازین
نگارش ۱۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
تئاتری هفتهی قبلی در یادوارهی شهدای روستای "مِتکازین" بهشهر به حالت مردمی و خودجوش با بازگویی انتقادی "سیاستهای بینالمللی" به صحنه رفت که در بخشی ازین تئاتر، ترامپ دستگیر و بازداشت میشود.
طنز ، هنر ادبی است و افراد قهار میطلبد، خصوصا" در جوامع استبدادزده که فقط میشود از راه طنز، بیدارگری را با رفتاری رِند مانند حافظ، طی کرد.
مردم مِتکازین در جنگ ۸ سالهی دفاع مقدس زیاد بودند و از لِمراسک بهشهر هم، بیشتر. با این تئاتر، پاسپورتهای متکازینیها قرمزتَش! نشود.
لفظ محلی قرمزتَش حالتی از سرخی شدید پوست است که در اثر خارش و خاراندن مدام (=بَرِک بَرِک) پدید میآید. و نیز کنایه از امری خطرناک و ورودممنوع، است. مثلاً هوا قرمزتَش است پس از سایه و خانه نباید بیرون زد. یا دیگ (=لَوِه) قرمزتَش است نَوِنِه (=نمیبایست) دستش زد.
دونالد ترامپ، قرمزتَش است، اما جمهوری اسلامی ایران خصوصا" با قیل و قالهای امامجمعههای اصلی کشوری هر جمعهیشان، میگویند ما از آمریکا نمیترسیم، آمریکا از ما میترسد. لابد روی مکزیکوسیتی حساب باز کردند و آتاوای کانادا. یقین است مکزیک که آقازاده نمیروند، چونکه باندهای تبهکار زیاد دارد و ذرت تلخ زیادتر و مواد تلِ زهر هنوزم زیادِ زیادتر! همان کانادا بهتر است، چون هم برف دارد، هم برق دارد. هم خرس و کفشدوزک. آقا محمودرضا خاوری خرمآبادی رئیس بانک ملی فراری اختلاس سه هزار میلیاردی چفیهپوش از خاورمیانه هم هست آنجا که گفته شده بود این پروندهاش را "کِش" ندهند. کِش میآد کَشِ تامون آقاها و آقازادها. اما درود بر همان مردم مِتکازین بهشهر ما، که متکا را شو زین میکنند و شب را در شادی و تاریکی و بیبرقی و شعف و شور و شوق و شعور و آگاهی و تئاتربازی، میرسانندش به فردا و فرداها.
آهنگ مرهَم و غم
رفتنت غربت را یادم میآره
زخم من غیرِ تو مرهم نداره
زندگیم فرفی با مردن ندارد
آهنگ از کامران تفتی
لطفاً با باند یا هندزفری!
مماس عشق و عطش
یادآوری مدیر مدرسه فکرت
سلام شریفان. به عظمت و شکوه و جلال اربعین امام حسین علیه السلام، هماینک درین صحن شعبهی ایتا تمام اختیارات اعضاء (منهای فوروارد و لینک و کپی که منع اکید است) باز و آزاد میشود تا از رویدادهای معنوی زیارت اربعین و یا هر سوژهی در شأن مدرسه، بهره ببریم. التماس دارم از هر دل هر شیدا که کف بیکفشِ خود را بر کفِ اتوبان تفتیدهی نجف - کربلا، بر زمین میکشانَد و تا ۸۶ کیلومتر نف!س نفَس میآید اما کم نمیآورَد تا آخرین عمود را دوست دارد عطشان عطرافشان بیوید و ببوسد. هان! حالیا! در حین بوسه بر عمود آخر، آخرین حد عشق و عطش به هم میمالند و مینالند. بگذرم و راهی بَرزنِ تن و کوی روانم شوَم!
سهشنبه ۱۴ ، ۵ ، ۱۴۰۴
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاه و چالش
آخ جانِ انسان
"زِ ما باد بر جانِ آن کس درودکه داد و خِرَد باشدَش تار و پود"
تعظیمِ مسجد! تکفیر ملت!
"ابلهان تعظیمِ مسجد میکننددر جفای اهل دل، جِد میکنند"
هدف منهای خشونت
استراتژی چمنزنی
۱۶۰ جنگندهی هوایی اسرائیل
در تمرین مانوْر حمله
حِشمت روحانیت! حدّت و شدًت ملت
باری با هندوانهی آرژانتینی!
ملت این میهن ←مستضعف
روحانیتِ این حکومت در عوض ← مستطیع حج!
نگارش ۲۵ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ عصر
نوبت نون بودم، صبحی، نونوایی بربری، بدون خشخاشی! معمولاً صامتم در صف، ساکتم در جمع. یکی -جوان، اما مطلع و روشن- که پاکدشت ورامین کارگاه مونتاژ دستگاه خشکشویی بیمارستانها دارد- به حرف آمد و دلی پردرد. گفت هر چه وصل میکنیم، قطعات از چین است و ماچین! و سه روز در هفته هم، برق نداریم که نداریم. افسوس داشت از فرقش با خواهرش که او اطریش است و این، پاکدشت. گفت: پایینترش عباسآباد است و ریختهگران بزرگ -که با برق چندین آمپر کار میکنند- کاملاً کلافهاند و از وضع بدخیم برق مملکت، مستأصل و دست در چانه.
به حرف آمدم و گفتم: اینان که حاکماند برین دین! و آئین و میهن و ملت و مملکت، در عوضِ نبودِ برق در طول و این مدت، تا توانستند ملتِ این میهن را مستضعف کردندُ روحانیتِ این حکومت را، مستطیعِ حج! آنهم از نوع عمرهاش و تمتُعاش و کاروانداریهای پولکلی و بیروحش! پول سیبزمینی و ترشی نداشتند عصر شاه هیچ کس از روحانیت، اما اینک طلا و نقره، عین زنگولهی شُتر و بُز در گردن و مُچهای زنانشان جرنگجرینگ میآید و زبانشان در محفل و منبر در نصیحت مردم، یک ذرعونیم دراز میشود؛ همه، نه، اغلب، اغلب. پارسایان اما، اندک. اندک. اندک.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد
پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت
نگارش ۲۷ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن من در چاپ صبح
برادر سید آقارحیم یحیی صفوی "مشاور عالی" آقاخامنهای گفت: "الان در آتشبس نیستیم، در مرحلهی جنگ هستیم؛ هر آن این موضوع ممکن است به هم بخورد، هیچ پروتکل، آییننامه یا قراردادی بین ما و آمریکا و اسرائیل نوشته نشده است... احتمال میدهم جنگ مجددی رخ بدهد.. آمریکا و اسرائیل میگویند ما صلح را از طریق قدرت ایجاد میکنیم... ما نظامیان میگوییم اگر خواهان صلحی، برای جنگ آماده شو. بهترین پدافند، حمله است."
درینباره چند مسئله میگویم:
مسئلهی اول : ابتدا جمهوری اسلامی ایران روشن سازد با چه استدلال (عقلی، عقیدتی، امنیتی، منافع ملی) همچنان سیاست خارجی خود را بر "درگیری و نابودی با اسرائیل" بنا نهاده است. اسرائیل شرّ مطلق اما چنین شرّی، شرارت خطرناکی هم دارد، اما چرا میهن ایران باید درگیری با شرّ را گردن بگیرد. مگر بهتنهایی و فاقد ائتلاف و مجوز رسمی از شورای امنیت سازمان ملل میتواند؟! چنین سیاست مخاطرهآمیز چگونه به نفع میهن و ملت ایران است؟ چونکه زیربنای هر سیاستی، در درجهی نخست، منفعت ملی و تأمین امنیت و معیشت مردم و فلاحت و صلاح سرزمین است.
مسئلهی دوم : در جنگ اول اسرائیل با ایران، تمام جنّ و اِنس تقریباً حدس میزدند حملهای به ایران در شُرف وقوع است، اما تقریباً تمام ردهبالاهای نظامی، اطلاعاتی و اتمی در غافلگیرانهترین جنگ مدرن اسرائیل در کمتر از چند ثانیه، شبانه، یکباره ترور شدند و کشور هیچ آرایش دفاعی نداشت. چرا؟ چرا تمام این ردهبالاها که ترور شدند در تهران (یا خانه، یا سازمان، یا در ساختمان پادگان) بودند و در مقرهای جنگی نبودند؟! شما برادر سید آقارحیم یحیی به عنوان شغل مهمات واقعاً چه مشورتی در آن روزهای منتهی به حملهی اسرائیل، به سیستم و سپاه و ارتش و آقاخامنهای به عنوان "فرمانده کل قوا" داده بودید؟ برای مردم لااقل شٌمّهای بگویید.
مسئلهی سوم : "جمهوری اسلامی ایران" باید ازین عقلانیت برخوردار شود که کشاندن ایران برای جنگیدن با اسرائیل، هرگز به نفع میهن، منطقهی خاورمیانه و خصوصا" مراکز اقتصادی و ملی بسیارحساس و حیاتی خلیج فارس نیست. چه: ۱. با سبک "جبههی مقاومت" -که تماماً توسط اسرائیل در هفت جبهه تارمار شدند و به شکست خاورمیانهای جمهوری اسلامی ایران انجامید و سقوط قطعی خاندان اسد و فروپاشی ساختاری و جنگی و حتی ترور رهبر اصلی و رهبران ثانوی جنبش حزبالله لبنان را به همراه داشته است- و چه: ۲. به سبک شلیک موشک از خاک ایران.
میهن به نظرم چونان چین، نیازمند یک تنفُس تقریباً دویستساله برای ترمیم تمام عقبماندگیهای چند و چندینساله، است و این نسل نو، خواهان زندگی مدرن و متدین عقلی و در نُرم اخلاق جهانیست. کسی حق ندارد بر این میهن و مام و ملت، فرمانروایی انفرادی و جناحی و رفتاری خودسرانه و خودکامه کند. عقل، نفع، رفاه، سازواری و دادوستد، به نظرم پنج پایهی نیاز فوری و مطلوب میهن و ملت است. و این دست نمیدهد الّا روشی که مرحوم مهندس مهدی بازرگان داشت تا و طی میکرد که با اسَف و افسوس، دسیسهای او را از سر این ملت و میهن کنار زد. راه، رفت. چاه ماند سرِ راه ملت. اینک زمان، زمان تغییرات است، خدا کند میهن آسیب نبیند با ملت. همین و بس.
بگذرم. ملت! بمان! - میهن! بخن!
مهندس پژوهشگر آقا عبدی سلام
چون در پردهی ۲ از شهر گنجه حرف میان آوُردی، من یک خمسه (=پنجپاره شعر) از آن حکیم برجسته و خببر "نظامی گنجوی" اهل گنجه میآورم که بسیار زیبا و حکیمانه است:
چو سقراط را داد نوبت سخن
رُطب ریز شد خوشه نخل بن
جهانجوی را گفت پاینده باش
به دین و به دانش گراینده باش
همه آرزوها شکار تو باد
آری دین و دانش. این هر کدام کنار هم نباشند، آن دیگری وارو میشود و پاروی شکسته! درود. دامنه
فعلا" این هنگام
پایان جوابهام. والسلام.
دادِ حق ؛ نیفتادن به لُکنت
مانیفست نوین شفاهیِ مخفی!
زدن یک آیت الله
با سنگ داغ نونسنگک
درس سیاسی امام رضا
وضعیتی که ارتش اسرائیل بر ایران حاکم کرد
کوروش کبیر سد ساخت
دکتر ولایتی سازهی "مسیح دانشوری"
"از زمان کوروش همواره قفقاز حاشیهی امنیتی ایران بوده است."
ایران در خطر بیابان
"هیچ موجود زندهای در دشتهای مرکزی ایران زندگی نمیکند."
۸۵ هزار مسجد
۸۵ میلیون جمعیت
بازی موساد اسرائیل با حاکمیت ایران
عقل در کشور همسایه
اعتراف دیرهنگام شیخ ذوالنور
ابتکار "معصومه ابتکار"
نگارش ۱۳ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
خانم معصومه ابتکار ریاست اسبق سازمان محیطزیست افشا کرد با آن که "هشدارهای محدودیت منابع آب در دههی هفتاد" برای مناطق ۲۱ و ۲۲ تهران را اعلان کرده بود، اما آن را گسترش دادند.
نکتههایی گویم و گذرم:
اهل فن میدانند منطقهی ۲۲ تهران در شمالیترین نقطهی غرب تهران است بالای آزادراه همت تهران کرج.
اهل فن میدانند کدام نهاد انقلابی این منطقه را اتراق و تیول اعضای خود کرد، حتی واسه سکونت!
اهل فن میدانند آن محل نشست با ۱۰۰ متر ژرفا در اعماق زیر کوه در منطقهی ۲۲ را چه نهادی ساخت و نشست سرّی دکتر مسعود پزشکیان با اعضای شورای عالی امنیت ملی در آن اعماق را اسرائیل بمباران کرده بود و تمام ورودیهای آن را منهدم ساخت و افراد حفاظت بیرون آن، تقریباً تمامی زیر بمباران دو نوع جنگندهی هوایی اف ۲۲ و اف ۳۵ ارتش اسرائیل، جان سپردند.
ابتکار "معصومه ابتکار" این بود آن هشدارها را گفت ولی افراد خاص و نهاد انقلابی خاص گوش به حرف هیج کس نمیدهند. این است که باید این نظام را صادر کرد! عطرش آخه مدعیاند که جهان را فرا گرفته و همه دارند این رایحه را بو میکشند! حتی "راسو" که قدرت دفاعی قویتر از بمبش، بو است، از نوع اشمئزاز.
حالا برو بَتُج، بَتِج
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
این، خانم "کایا کالاس" نمایندهی عالی اتحادیهی اروپاست که آقای سید عباس عراقچی دیروز ۱۳ شهریور در دوحهی قطر مجبور به دیدارش شد، بلکه "ماشه" به آتش منقل نورَد و سِرخ و داغ نشود تا مثلاً زار بزند مکانیسم بازگشت قطعنامه -که مقاماتی نادان از جمهوری اسلامی ایران آن را "کاغذپاره" تلقی میکردند- برای تنببه نظام ایران باز نگردد.
حالا بَتُج، بَتِج (=بِدو بٌدو، بشتاب بشتاب) آقای سید عباس! وزیر ناشی امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران که انگار وزیر امور نظامیان ایرانی نه میهن و ملت آن. حتی حرف را هم بلد نیست بزند چه رسد وزیر تحمیلی این کار مهم باشد. وزیر یعنی کِشندهی بار سنگین و وِزر. کجا اینا بار آمدند که قادر باشند بارِ سنگین و سهمگین سیاست خارجی یک مملکت با تمدن را بکِشند! بگذرم. کار را تندروهای راستگرا و ناشیگریهای سه دولت سابق، از بیخ خراب کردند، حالا اینا در آخرین ایستگاه دارند زار میزنند سوار اتوبوس مذاکره شوند.
عقل، عقل، عقل؛ این متاع کمیاب جمهوری اسلامی ایران. خانم اَشتون کم بود، حالا کالاس طلوع کرد و "بورِل" مسئول قبل غرب، غروب. بچرخید به قول شیخ ذوالنور حزب پایداری به صورت: "هرز" و به تعبیرم: لق.
سخنگوی سپاه هستی
یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟!
نگارش ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ شب
آقای "علیمحمد نائینی" سخنگوی سپاه به نقل از "روز نو" گفت:
"یک بخش از جنگ، نبرد ادراکی و روانی است، این نبرد توسط دشمن با حفظ سایهی جنگ بر ایران ادامه دارد... با وجود اینکه ما می دانیم، دشمن توان شروع جنگ جدید ندارد، ولی میخواهد کشور را در فضای جنگی همراه با نگرانی و ملتهب نگه دارد و برای حفظ این فضا دائما عملیات روانی انجام میدهند... به مردم ایران هم اعلام میکنیم؛ نگران نباشند، اگر جنگی اتفاق افتد، دست برتر و قدرت پاسخ پشیمانکننده داریم، کشور در امنیت کامل قرار دارد."
چند نکته گویم و رد شم:
۱. اگر جنگ دوم اسرائیل با ایران به نظر این سخنگو، سایه است، پس چرا تمام تمرکزتان بر ترس از شروع احتمالی آن شده است؟! مردم را خام فرض نکنید جناب سخنگو.
۲. ادعا شد اسرائیل فقط دارد عملیات روانی انجام میدهد، اما پیش از جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران نیز، افراد ردهبالا -که بیشترشان ترور شدند- در سخنان خود بارها اطمینان دادند اسرائیل جرأت و توان حمله به ایران را ندارد، اما ملت دید، دارد و آمد زد و دررفت.
۳. میگوید این دفعه اسرائیل جنگی دگر با ایران راه اندازد "پاسخ پشیمانکننده داریم". اتفاقاً طی یک سال اخیر مقالات و مقامات نظامی و اطلاعاتی و امنیتی حتی سیاسی همین را میگفتند، اما همه دیدند اسرائیل آمد ترور کرد، بمب زد، نابود ساخت و راحت رفت.
اشاره: برادر علیمحمد نائینی! بهتر است بدانی ملت از خودت به اسرائیل و ایران شناخت واقعبینانهتری دارد. اینهمه حرف و سخن را کنار گذارید و مردم با حرفای بدون پشتوانه، در تردید و خوف و محاسبات نادرست نیندازید. شما معلوم کن سخنگوی سپاه هستی یا سخنگوی جمهوری اسلامی ایران؟! که برای همهی امور ایران دخالت میکنید.
خا اسم ببَر!
گوش قدرت کر است کِه!
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ صبح
ایشان "آیت الله علیاکبر مسعودی خمینی" است. فقط سه چیز ازو گویم شاید کفایت کند:
۱. متولی حرم حضرت معصومه س قم بود، با دیدگاه چپگرایانه" اما آقاخامنهای وی را برکنار و پسرِ "آیتالله شهید سید محمدرضا سعیدی" را بر جای او متولی حرم کرد؛ همون حجتالاسلام تندرو و راستگرا سیدمحمد سعیدی که نمازجمعهی قم را شاذّ و ناب! میخوانَد.
۲. او از منقدین جناح راست است با آن که عضو جامعهی مدرسین قم است؛ جریانی بهشدت راستگرا و سیاستزده و پشتیبان مطلق نظام "ولایت مطلقهی فقیه" و مقلدان و پیروان محض آقاخامنهای.
۳. او در انتخابات اخیر به آقای دکتر مسعود پزشکیان رأی داد و بر افکار و رفتار جناح راست نقد صریح میزد.
او اینک میخواهد به روایت این روزنامهی امروز آرمان ملی، از سایهها اسم ببرد. خا ببرد! مگر گوشی هست که به صدای ملت و ندای میهن گوش سپُرَد. او لابد از دخمههای آنان خبر دارد! بگذرم و من برم زیر بارون قم؛ البته مصنوعی و با آهنگ "عرشیاس".
ملت! بمان! - میهن! بخن!
رشید با رجزخوانی مخالف بود
نگارش ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
چاپ عصر
آقای سید احمد آوایی دزفولی نمایندهی سابق دزفول در مورد غلامعلی رشید دزفولی همشهری و رفیق خود، حرف بسیارمهمی زد. گفت او با رجَزخوانی فرماندهان نظامی مخالف بود.
یادآوری کنم غلامعلی رشید از نیروهای چپگرا منصورون بود و در مسائل انقلاب هم به جناح راست هیچ تعلقی نداشت و رجز هم هرگز نمیخواند. جالب اینکه بعد از برادر محسن رضایی، همهچیز داشت مهیا میشد که او فرمانده کل سپاه شود اما آقاخامنهای آقای سید یحیی آقارحیم را فرمانده کل سپاه کرد. سردار رشید مخ طراح جنگی- چهرهای که مزرعهی مخفی موشکی رگباری را احیا کرده بود- سرانجام توسط اسرائیل در شب اول جنگ ۱۲ روزه، ترور شد. آیا فرماندهان رجزخوان و بلوف به حرف این سردار توانمند ایران گوش خواهند داد؛ گمان نکنم. بگذرم.
خاطره و نکته
عرب جاهلی رگ میزد، خون بمکَد
آیا این نظام، ایران را ساخت؟
این موسی را گزینش رد میکند؟!
عقل امنیتی علی لاریجانی چند فارنهایت است؟!
تغییر جهان ! بشین سرِ جات
خاورمیانه و چهار هشدار
آیا وزارت خارجهی ایران اختیار دارد؟
عراق هم از یک قرارداد با ایران کنار کشید
انواع ماشه!!
آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
نگارش ۳۰ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
شگفتی دارد شورای عالی امنیت ملی ۳روز پیش نشست داشت در تأیید و لابد تمجید! توافق قاهره بین سید عباس عراقچی و گروسی آژانس اتمی. دیروز اَعیباز نشست داشت در رد آن توافق! سه روز نشد حرف عوض شد! پس از اینهمه مدت از جنگ در غزه، تازه رسیدند به این اطلاعیه:
این شورا... "در مورد ماجراجوییهای" اسرائیل بحث کرد.. "و تاکید بر این مهم شد که سیاست جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی همکاری هرچه بیشتر برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه خواهد بود... به وزارت خارجه مأموریت داده شد... برای حفظ منافع ملی کشور به رایزنیهای خود ادامه دهد."
آخه! آقای علی لاریجانی که شد دبیر شورای عالی امنیت ملی، مگر از عقل امنیتی برخوردار است! او اگر عقل سیاسی داشت مجلس را و سازمان صداسیما را به این روز نمیانداخت. ۳روزه رنگ پس داد. بگذرم! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
برم سرِ اصل مطلب. این دو عکس دو روزنامهی "اسرار" و "بیان ملی" است. هر دو آبشخور واحد دارند، زمانی در راه مرحوم آقای محمدرضا راهچمنی بود نمایندهی چند دورهی مردم سبزوار در مجلس. هر کدام ازین دو روزنامه ۸ تیتر دارد، جمعا" ۱۶ تیتر. من سه تیتر را درین متنم مد نظر دارم. آقای پزشکیان آن بالای اسرار گفت "سازندگان نظنز مهمتر از آن را میسازند" این یعنی اعتراف به این که اسرائیل و بی۲ های آمریکا اتم نطنز را منهدم کردند. دومی خبر وزیر علوم در بیان ملی از هجرت ۱۲۰۰۰ پژوهشگر از کشور. سومی آقای دکتر محمود احمدینژاد قطعنامه را "کاغذپاره" خوانده بود و تحریم را "نمنهدی"! آدرس عقل را آیا کسی دارد؟!
آقای علی لاریجانی سرِ عقل بیا!
نگارش شب ۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ج.ا.ایران امروز در "ایکس" نوشت: "این دروغ است که ایران مذاکره نمیکند. ما در حال مذاکره بودیم که به ما حملهی نظامی کردید. اگر پیشنهاد عاقلانه و عادلانهای ارائه شود که منافع ایران را حفظ کند، میپذیریم."
این آقای علی لاریجانی -که خود را عقل کل و قلدور فکر فلسفی! میپندارد- خیال میکند مذاکره یعنی رفتن سرِ میز هر چه دلت خواست از طرف بگیری و چیزی ندهی. شاگرد آقای حدادعادل بیش نیستی که تز دکتریات را نمره داد. او چی بلد بود که به توی یکی داده باشد. آری، ایران داشت مذاکره میکرد، اما سخنان ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ آقاخامنهای در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" = "بیتدبیر" خطاب کرد مسیر را دگرگون کرد. آن روز در مرقد، گفت:
"به شما چه؟ شما امکانات اتمی دارید، بمب اتم دارید، ویرانگری شدید دنیا در اختیار شما است، به شما چه که ملّت ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد، صنعت هستهای داشته باشد یا نداشته باشد؟ [ملّت ایران] یک ملّتی است که اختیارش دست خودش است؛ به شما ربطی ندارد؛ شما چهکارهاید؟ شما از چه موضع حقوقیای این حرفها را میزنید؟ این مطلب ما است"
همین، اولتیماتوم سنگین آقاخامنهای مسیر را به کلی دگرگون کرد و نشان داد دولت پزشکیان، دفتردار نظام است، نه پریذیدنت ایران. تمام نشستها با ویتکاف نمایندهی ترامپ در عمان و رُم یک عبث و لاعبه بیش نبود. زیرا چندی پیش از آن در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ خود آقاخامنهای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش گفته بود: "مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست" اما با این که آن تاریخ گفت شرافتمندانه نیست ولی دولت پزشکیان، فرستاده شد سر میز مذاکره. ضایع ازین زیادتر؟! مذاکره کسی میرود که اختیار داشته باشد. آنان هم فهمیدند پزشکیان در ساختار، هیچ قدرتی ندارد و این پست پس از مرحوم اکبر رفسنجانی مسلوبالاختیاری بیش نیست. و ۹ روز پس از سخنرانی مرقد، جنگ اسرائیل با ایران، با فروپاشی نظام فاسد بشار اسد و تاراندن چند هزار نیروی مستشاری نظامی حکومت ایران، در ۲۳ خرداد استارت خورد و فضای ایران را به این روزا رساند. حالا آقای علی لاریجانی سر عقل بیا! لغتباز نشو مانند حداد که پاچنار وی بیش نیستی. مذاکرهی عاقلانه که میگی چه صیغهایه؟! جمع مکسّر؟! یا رباعی مجرد؟! و نه ثلاثی مزید؟! زیاد بازی میکنی با لغات. مملکت با لغات و توئیتبازها اداره نمیشود. به فکر تغییر باشید و تسلیم رأی و خواست اکثریت مردم.
پل در جبهه بدون حضور سران نظام افتتاح میشد!
نگارش صبح ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دیروز دوست فرهیختهی من از پل جبههها گفت؛ در حساب "وضعیت" واتسآپ خود. پلهای شناوری که بدون حضور سران نظام، افتتاح میشد و رزمندگان از آن عبور میکردند تا بر لشگر صدام، فائق آیند. به او گفتم بلی؛ چُنین بود. جبهه، پلها را بدون سران میرفتیم. سران ولی حالا، خود ملت را پل خود کردند در عوض. ملت ولی، عوضشان میکند وقتش که رِسَد با رَصد. خواسته بودم امروز ستون روزم را درینزمینه پیش ببرم که صبح سروقتِ مطبوعات که رفتم، دیدم سخنان آقاخامنهای را تیتر کردند. ذهنم تیرت شد چه بنویسم. که این فکر دستم داد. ابتدا سه فراز سخن آقاخامنهای که برگزیدم، و از بسط مبحث پل، گذر کردم:
- "حالا اینها آمدند تأسیسات فلان جا و فلان جا را بمباران کردند. مسئله این است. این علم است، علم از بین رفتنی نیست، علم با بمب و با تهدید و با این چیزها از بین نمیرود، این وجود دارد"
- "حالا این بابا، طرف آمریکایی، پا را در یک کفش کرده که ایران باید غنیسازی نداشته باشد... یعنی چه؟"
- "مذاکره با آمریکا بنبست محض = ضرر محض است."
این سه سخن از آقاخامنهای که من در مطبوعات امروز ۲ ، ۷ ، ۱۴۰۴ خواندم، ذهنم سه معنی برای آن یافت: سخن ۱ معنیاش این است، تمام تأسیسات هستهای در چهار جای خُنداب اراک، نطنز کاشان، فردوی قم و سایت اصفهان توسط شش بمبافکنهای بی۲ آمریکا و شلیک زیردریایی و هواپیماهایی اف ۲۲ و اف ۳۵ اسرائیل نابود شد که ترامپ به آن خلبانان بی۲۲ آمریکا لقب "تام کروز" -هنرپیشهی مشهورشان- داد. سخن ۲ "این بابا" یعنی ترامپ. ضربالمثل "پا در یک کفش کرده" یعنی پافشاری و لجبازی. من با آغاز سال ۲۰۲۵ متنی نوشته بودم که ترامپ، لج ترامپی دارد و سال ۲۰۲۵ سال لج او با ایران است. چون سند امنیت ملی آمریکا آمده بود نظام جمهوری اسلامی ایران در ۲۰۲۵ باید از خاورمیانه برداشته شود. او لج کرده که ایران هرگز نباید هستهای داشته باشد، چه فناش، چه اسلحهاش. سخن ۳ هم یعنی، مذاکره نه. که جایش لابد مقابله است، زیرا مبادله و مرابطه، زمانیه که از درِ مذاکره فقط میشود واردش شد. اینکه ملت چه میخواهد، باید از خود ملت، پرسوجو کرد و قانون اساسی هم آن را از پیش به عنوان رفتاری مدنی و شرعی تصریح کرده است؛ همهپرسی یا همان رفراندم. اگر این نشد، میهن و ملت در معرض همین سیاست اعلامی است، خطر است یا ایمنی و امنیت و معیشت، آن بماند به زمانش. ختم این مبحث.
آری، پل در جبهه، بدون حضور سران نظام افتتاح میشد! و اما حالا ملت، پل سران شد. البته آقاخامنهای در جنگ، یک رزمنده بود و امام خمینی برای حفظش، منعش کرده بود دیگر نرود و یا کمتر روَد. برای مرحوم رفسنجانی هم نذر گوسفن کرده بود وقتی به دست فُرقان ترور شده بود. رفسنجانی البته فرمانده جنگ شده بود، یعنی با حضور امام، او نفر دوم بود در ایران. بعد در صدارتش آنقدر یکدنده شده بود و خودمحور، به او لقب "اکبرشاه" داده بود، چپ!
زیانرساندن هماکنونِ طیف راست به آقاخامنهای
گذرخان قم شبیه ناصرخسرو تهرون
خاورمیانه؛ ۲۷ ملت مختلف با ۱۱۰ گروه قومی!
"کشورهای منطقهی خاورمیانه توسط بریتانیاییها و فرانسویها در سال ۱۹۱۶ ایجاد شدهاند... خاورمیانهای وجود ندارد. در این منطقه، قبایل و روستاها وجود دارند... در خاورمیانه، کشور نداریم، روستاها و قبایل داریم... بریتانیا و فرانسه خطوط مستقیمی در سراسر امپراتوری عثمانی کشیدند تا کشورهای مدرن خاورمیانه را ایجاد کنند، اما خاورمیانه به این شکل کار نمیکند... خاورمیانه با فرد، خانواده، روستا، سپس قبیله، جامعه، دین شروع میشود و در نهایت ملت... چرا خاورمیانه را توهم مینامم؟ [زیرا] غیرممکن است انتظار داشته باشیم ۲۷ ملت مختلف که ۱۱۰ گروه قومی مختلف دارند، با مفاهیم سیاسی، همسو شوند... مردم کشورهای خاورمیانه فقط به این فکر هستند که "زندگی خود و فرزندانشان را بهتر کنند."
پیام تسلیتها در ایران؛ تابلو و منبع اطلاعات و تفکر
اطلاعیهی مدیر مدرسه فکرت
روزنامه جوان به سعید جلیلی چرا تاخت؟!
نگارش صبح ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
نظر روزنامهی جناح راستی "جوان" (وابسته به سپاه) در مورد این روزای آقای سعید جلیلی و برخی از نمایندگان پیرو او در طیف راست مجلس. عین نقل قول در زیر:
- "آقای جلیلی، در ذیل نیروهای انقلاب تعریف میشود. با این حال او نسبت روشنی با انسجام ملی ندارد. تلاش او برای تفهیم اتهامات به روحانی و برجامیها چه حاصلی برای مردم در این نقطه زمانی و مکانی دارد، جز اثبات خودش دنبالهرُوهای او در مجلس ویدئو میپراکنند که برجام را به رهبری تحمیل کردند، اما، چون «آیتالله خامنهای شاه و دیکتاتور نیست، پذیرفته است»! با آنکه رهبری بارها از زحمات رئیسجمهور تقدیر کردند و در دیدار هفته دولت امسال گفتند که «این زحمات باید قدرشناسی شود»، میگویند «مردم در انتخاب پزشکیان اشتباه کردند»! در انتخاب شما به عنوان نماینده مجلس چطور؟ عین حق و عدالت و درستی را انتخاب کردند و جز این هرچه بود، باز اشتباه بود؟! این مقایسهها و تحلیلها، نهایت بیشرمی است. آن دیگری از همین دسته در مجلس میگوید «من ضبطصوت رهبری نیستم». تو کی هستی که چنین شئای یا چیزی باشی یا نباشی؟! چگونه خودت را با هر نسبتی با آن جایگاه مقایسه میکنی؟! کسانی که اگر بخشی از مردم حزباللهی به آنان توجه کردند و رأی دادند، به دلیل انتساب خودشان به آن جایگاه بود، حالا ادعای آزادمنشی و استقلال سیاسی میکنند. این چیزها فضای سیاسی کشور را نهفقط از انسجام خارج کرده است که آن را به ابتذال کشانده است."
توضیحاتی هم من بیفزایم: این چند روزی بارها از سوی افرادی از جناح راست و یا همراستا با تفکر این طیف، برجام به عنوان برنامهای زیانبار مورد نقد قرار گرفت. حتی در برخی نوشتهها از "تقصیرکاران" سخن به میان آوُرده شد و نیز اینکه آقاخامنهای از افشای جلسهای سخن گفت که خلاصهاش این بود از زیان برجام مطلع بود و به دستاندرکاران آن گفت و آنان قبول کردند ولی کار خودشان را عملی کردند که در من در پاسخ میگفتم وقتی علم به این زیان و سرشت برجام وجود داشت، چرا به عنوان یک کار خطرناک و زیانبار، مانع نشد که اینک وقتی سرنوشت برجام این شد، بشود آن را میان مردم مطرح نمود، این کار چو سود؟! به نقد من هم درین صحن، نقد و ایراد وارد شد که نقد و نظر البته امر بدیهی و طبیعی و عقلی است. حالا خود درون جناح راست، بر سر افراطیگری درین ماجرا، غوغا بپا خاست که روزنامهی "جوان" در بالا به آقای سعید جلیلی و پیروانش اینگونه تاخت.
دو حرکت مشکوک در خاورمیانه
نگارش شب ۹ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دو حرکت در خاورمیانه، از دیروز به این ور مشکوک به نظر میرسد:
- یکم پرواز هواپیماهای تانکر سوخترسان ارتش آمریکا به سمت کشور قطر.
- دومی صدور "فرمان اجرایی" ترامپ که "اگر به قطر حمله شود، آمریکا باید «تمام اقدامات قانونی و مقتضی شامل اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی و در صورت نیاز نظامی را برای دفاع از منافع آمریکا و کشور قطر اتخاذ کند."
نظر من: فرمان ترامپ علامت این است در صورت جنگ دوم اسرائیل با ایران، قطر خاک آمریکا محسوب میشود. و این یعنی قرارگاه جنگ در قطر است که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است. اضافه کنم امروز در شهری بودم، که چندین مرحله غرّش عبور هواپیماها در ساعات متوالی را شاهد بودم. اما ارزیابی دقیقی از آن پیدا نکردهام.
رد مذاکره = تشدید مخاطره
نگارش شب ۱۰ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
امروز یک پهپاد تریتون ارتش آمریکا از الظفرهی امارات بر فراز خلیج فارس -مسیر مشخص در عکس- دست به جمعآوری اطلاعات در مورد ایران زد. تریتون قدرت پرواز به مدت طولانی را دارد و ارتش آمریکا ارزیابی خود را بر پایهی اعتماد به این تریتون انجام میدهد.
تحلیل نظری من: ۱. این حرکت نظامی، فقط جنبهی جمعآوری ندارد. ۲. ممکن است دستاویزی باشد تا سپاه -که در یک تفکیک کار خلیج فارس بر عهدهی اوست و مکُران بر عهدهی ارتش- به واکنش دست بزند. ۳. ممکن است نوعی عملیات فریب باشد تا تست شود. ۴. رد مذاکره در ازای تشدید مخاطره، این احتمالات را هم وارد حریم جغرافیایی و فضای روانی جامعه کرده است. ۵. لج ترامپی در ۲۰۲۵ روی ایران در حال پیادهشدن است و احتمال فروکشکردن آن، بسیار، بسیار، پایین است.
۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده
نگارش شب ۱۱ ، ۷ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
این که آمریکا این روزا از سراسر جهان تا ۲۰۰ فروند هواپیمای جنگنده با ۱۵ سوخترسان هوایی ارتشش را وارد منطقه و قطر کند، نشانههایی در خود بر جای میگذارد. تجهیزاتی تااینمقدار هجومی، حاکی از وسعت وخامت است، که خود وزیر دفاع کابینهی پزشکیان آقای "امیر سرتیپ عزیز نصیرزاده" در واکنشش گفت: "مردم حواسشان به جنگ روانی دشمن باشد، اگر هم جنگی به ما تحمیل شد وظیفهی ما نظامیان این است که دفاع کنیم." فعلاً من فقط دارم لج ترامپی را رصد میکنم. بگذرم.
تابوت فقیران
نگارش صبح ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
در کتاب "مرگ آن گاه که بیاید" اثر آقای کریم فیضی سرگذشت دویست نفر از مشاهیر جهان ۱۰۰ نفر از جهان و ۱۰۰ نفر از ایران در قالب داستان آمد. من چند سال پیش آن را خواندم. ص ۲۰۳ آن از ویکتور هوگو نویسندهی مشهور کتاب "بینوایان" سخن گفت. هوگو گفته بود، یعنی وصیت کرده بود:
- "بسیار مایلم تابوت من با تابوت فقیران، به گورستان عمومی شهر حمل شود."
این شخصیت جهانی میگفت "من به خداوند ایمان کامل دارم" اما اعتقاد داشت -از دعا و مغفرتخواهی اصحاب کلیسا رضایتی ندارم و ابراز تنفُّر مینمایم." وقتی این شخصیت را با این تزهایی نابش با کسانی در ایران مقایسه میکنم، میبینم چقدر برای جای دفن و مراسم خاص و ریخت و پاشِ افراد داخل در حکومت، دست و پا میکنند و شرَف فرد را در اَشرافیت جای دفن و کفن میگیرند. تقدسات در جای خود بسیار مهم و محدود است، اما پیروان قدرت، همتی جزین ندارند افراد را بیجهت بزرگ و مشهور و مقدس جلوه دهند. شهرت آنان حتی از شهرشان عبور نکرد، چه رسد به جهان. از هوگو هم نمیآموزند آن هوسرانان قدرت! آن کسانی که مردم را به آخرت دعوت و وعدَت میدهند، ولی خودشان را در آخور بند کردهاند!
لااقل قیمت لوبیا چیتی را هم
برن روی منبر تلویزیون به مردم بگویند کیلویی چند شده!
نگارش شب ۱۳ ، ۷ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
آقای "حجتالاسلام علی محمدیسیرت مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس سپاه" گفت: "انقلاب اسلامی و جبههی مقاومت در ۴۸ سال گذشته راه خود را با قدرت پیمودهاند و در آینده نیز با صلابت به پیش خواهند رفت"
این شیخ شاغل در سپاه قدس لااقل دو چیز دیگر را هم به ملت بگوید: ۱. درین ۴۸ سال کدام کشور خاورمیانه را توانستند مانند خودشان کنند؟! کدام دولت عربی را توانستند توسط مردم خودشان، واژگون کنند؟! نگاه کنند خاورمیانه را ببیند برای جمهوری اسلامی ایران چی مانده است! و مردم ایران را هم ببینند که در معیشت چه دردسرهایی دارند میکشند. واقعاً شرمآور است اینجور حرف آن هم نزد این ملت در رنج و زجر. ۲. جولاندادن با این طور سخن، نه نون برای مردم میشود، و نه آب و آجر. حیا که ندارند، برند قیمت لوبیا چیتی را هم روی منبر تلویزیونشان به مردم بگویند کیلویی چند شد! یک سایت ایران، امروز گزارش داد قیمت یک کیلوی آن از ۶۵۵ هزار تومان عبور کرد. مردم را با افکار پوسیده به حلقوم خطر هُل میدهند، موقع جنگ هم که میشود، به پَستو میروند.
برنج، قاطی! مردم، عاصی!
حکومت مشغول خود و خاورمیانه است، همطی!!
رسوخ تز کاهن در ایران
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش عصر ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه.
این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، دانشمند و امپراتور. و در انتهای آن کلیپ بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه با معلم و دانش آموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. بگذرم. وقت معلم باید وقت وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست درس میداد. و ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما لازم دارید؟! همش دو کف دست و سر سوی آسمان میکرد، جواب میداده است: انشاءالله تعالی آخرت! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین عُرضه و جُربزهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام و مدنی صنفیشان حتی در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان.
بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
معلمان، سرایداران، سربداران
نگارش شب ۳۱ ، ۶ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
سلام آق سید جعفر حاتمی. کشورهایی که به رشد و توسعه بر پایهی دانش و ارزش بومی ملت خود اهمیت دادند، اول از همه به آموزش و پرورش به عنوان سرمایه نگاه کردند، نه هزینه. آموزش هزینه نیست، سرمایه است. معلم در چنین تفکری، نقش سازندهی تمام افراد یک کشور را دارد، از دهیار تا رئیسجمهور و امپراتور. انتشارت مفید و جذاب و آموزنده بود. درود. دامنه. این پیام من بود به آق سید جعفر که در بخش "وضعیت" واتسآپ کلیپ گذاشت و در آن، جایگاه معلمان در چند کشور سنجیده شد. مثلاً ژاپن که معلم حقوقش از وزیران بیشتر شد و نخستوزیر علت آن را این دانست، که این معلم است وزیر میسازد، و دانشمند و امپراتور از تعلیم معلم بالا آمدند. و در انتهای آن کلیپ، بخشنامهای بود از آموزش و پرورش تهران که از کمبود سرایدار گفت. سرایداران محترم در محیط مدرسه البته که با معلم و دانشآموز همنفَس هستند و زحمتکش. بخشنامه اما تقاضا داشت چون سرایداران کم هستند، خود معلمان هم میتوانند همزمان سربدار شوند. وقت معلم باید وقف وزیرانسازی باشد و امپراتورساختن و مهندس و دانشمند تحویل کشور و جهان دادن. سرایداران شریفاند، اما معلم جایش کلاس است و درس و دفتر و کتاب و تفکر. یاد سریال سربداران افتادم که سربازی بودم سال ۱۳۶۳ چالوس، تماشاش میکردم. شیخ حسن جوری -استاد امین تارُخِ خدابیامرز- تا میتوانست به مردم در کوی برزن درس میداد. ولی ایلخان مغول تا از قاضی شارع -استاد علی نصیریان- با آن قضاوتهای شرعی ناحقش، میپرسید چه از ما میخواهید؟! همش دو کف دست و سرش را سوی آسمان میکرد و ریاکارانه جواب میداده است: "انشاءالله تعالی، آخرت"! لابد این "آخرت، آخرت"، آخرین حوالهی آموزش و پرورش به معلمانش هست که خواستههای آرام صنفیشان حتی، در جلوِ مجلس سرکوب شد، چه رسد به مقام و منزلَت و تأمین منزلهایشان. بگذرم. به مناسبت گشایش مدرسهها در مهرماه
باران نجف و روحانیت نجف
عقبنشینی به ژرفای درون
قصه و جمعه و خطبه!
حتی دختر ملامحسن را در بیابان گرگ خورد
مراعات جانب عقل
تا بازار اصلاح نشود...
ستمکاری علما
دو خبرنگار جهان از ایران به سمت سکولار روایت کردند
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
دیشب سیام آبان خواندم که نیکولاس پلهام خبرنگار خاورمیانهی نشریهی "اکونومیست" و آدام رابرتز سردبیر دیجیتال این مجله، در شمارهی ویژهی پیشبینی سال ۲۰۲۶ گفتگویی دربارهی ایران داشتند. این دو میگویند بهتازگی در ایران بازدیدی صورت دادند و در جریان این مشاهدات متوجه شدهاند که "جامعهی ایران بسیار سکولار است و مردم علاقهی زیادی به پیوستن به جامعهی جهانی دارند." من -دامنه- هم توضیحات دارم که میدهم: وقتی گزارش این دو نویسنده را خواندم، یاد درس شکافها در "جامعهشناسی سیاسی" افتادم که استاد ما به ما آموخت جامعه بر بستر نیروهای سیاسی و نیروهای سیاسی بر بستر تضادها و تضادها بر بستر یکی از پنج شکاف اصلی شامل شکاف متوازی، شکاف متراکم و شکاف متقاطع و...، وارد فاز دموکراسی یا دیکتاتوری یا توتالیتری، یا آنارشیستی میشود. مثال میزنم: شکافهای میان مذهب و ملت و حکومت و نیروهای مذهبی و لیبرال و نظامیان و بوروکراسی و اقتصاددانان و روشنفکران و سایر نسل نوجوان و جوان و دانشجویان در ایران، به شکاف متراکم تبدیل شده است و بدترین شکاف، شکاف متراکم است یعنی روی هم بار میشود. و در اثر آن فکر و گرایش جدید تولید میشود و حالت انفجاری رخ میدهد. در حکومتهای دموکراتیک، شکافها متقاطع است مانند پلهای غیرهمسطح که گره ترافیک کور نمیشود و با خردمندی حل میکنند. اما این نظام کنونی ایران در اثر نبود تفکر درست در حاکمیت، و فقدان فرد یا فکر تأثیرگذار، دچار شکاف متراکم شده است و گرهها هم کور گِر افتاده است و دیگر کسی هم در حکومت ایران نیروی نفوذ و محبوبیت و کاریزما را ندارد که چیزی بگوید ملت که حرفش را ملت گوش کند و صحیح بداند. ملت از حاکمان خود پیش افتاده است و جهان و ایران را بهتر میفهمد. اما شکاف ایران فعلاً در وضعیت انباشت و تراکم است. ذات نیروهای مذهبی هم تفرقه و غیریتسازی است. حالا کی این تراکم شکاف مانند گاز در درون چاه نفت بترکد، هنوز هیچکس نمیداند. میگویند ضعف شاه این بود مردم را هیچ حساب نمیکرد و به همهی کسان حکومت سعی کرد حرف خودش را دیکته کند و و آخر هم کشور ا تکحزبی کرد و سرانجام از اسب پیاده شد و از اصل هم افتاد. در پایان صورتبندی شکافها را برای کسانی که میخواهند بیشتر و بهتر بدانند، مینویسم و در جعبهی پاسخ پیوست میکنم. صورتبندی شکافها در جامعهشناسی سیاسی را بدینگونه ارائه میکنم:
- جامعهی تکشکافی فعال.
مثل شکاف پروتستان و کاتولیک در انگلستان.- جامعهی دوشکافی متوازی.
مثل احزاب مذهبی و غیرمذهبی هلند.- جامعهی تکشکافی متراکم.
مثل تراکم مذهب و احزاب لائیک در ایرلند و ترکیه- جامعهی دوشکافی متقاطع
مثل شکاف سوسیالیسم و لیبرالیسم در سوئد، فرانسه- جامعهی سه شکافی متقاطع.
مثل شکاف طبقات، روستا و شهر و مذهب در فرانسه عصر دوگل
از شرح و توضیح آن خودداری میکنم. چون در اعلان و یا صحن مدرسه فکرت جای مباحث طولانی و چَنِهکشیدن! نیست. خواننده حوصله نمیکند که خود را اسیر متنهای طولانی کند. حد متن، دو کف دست یا حتی بهتر است یک کف دست باشد.
نشست فکری ماه شمارهی شصت هشتم
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۱ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
در ۶ آذر ۱۴۰۴ شصت و هشتمین نشست ماه توسط رفقا انجام گرفت. من هم درین نوبت از نشست شرکت داشتم. نشست، تکبحث مشخص داشت، اما مسائل حادّ روز، فضا را بالاجبار به نُه بحث کشانید؛ همگی مفید. مانند: ۱- مسیر قدرت، ۲- حال و روز مذهب، ۳- سیاست حکومت، ۴- وضعیت حاکمیت ملت، ۵- نگاه توسعهمحور، ۶- وجوب زایش تغییر درونزا، نه برونزا و... از زبان تک تک افراد حاضر در عکس، مورد تحلیل و کنکاش قرار گرفت. درین نشست، پروین فرزند جعفر با توجه به رشتهی علمی خود، یک تحلیل جامعهشناختی عمومی از ایران ارائه داد که نشان میداد وی تا چه اندازه بر واقعیات و تحولات ایران آگاه است و برای آن دغدغهی مَرمّت دارد، عین ساختمانی کهن که باید با ریزهکاریهای باستانشناسانه از ترگهای آن کاست و مَرّمت کرد. من شخصاً از مُفاد و مورد به مورد مباحث این نشست توسط حضار، بهره بردم و در نوبت خودم در دو مورد "سیاستهای بعثیسازی صدام حسین و بازگرفتِ رفتار او در منطقه برای هژمونی داخلی" و "مذهب به عنوان پدیدهای انسانی" تحلیل عِلّی و شرحی توصیفی و روایی ارائه دادم. از صاحب مجلس ممنونم که بذل کردند و شام لذیذی به حاضران خوراندند. یاد برادرش ابراهیم هم در سالگردش نیکو داشته شد. حاضرین عکس بالا از راست بدین نام است: حسینعلی رمضانی. مهدی مقتدایی. جعفر رجبی. من. سید رسول هاشمی. حسن آهنگر. محمدحسین آهنگر. سیدعلیاصغر شفیعی. احمد بابویه. سیدعلی اندیک. ابوطالب طالبی وحدت. جلیل قربانی. محمد عبدی. جعفر آهنگر.
گزارش یک دیدار غمبار
درین مسافرت آذرماه به محل، یکی از وظایفی که برای خودم معین کرده بودم، شتافتن به پیش آق سید موسی صباغ بود که پسر باسواد، باتقوا، مهندس مکانیک و انسان خوشفکر خود را در اوج جوانی از دست داد. مصیبتی که با هیچ مَسرّتی التیام نمیگیرد. با هماهنگی آقامحمدتقی آهنگر این دیدار تسلیت دست داد. صبح یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴ در منزل محمدتقی و سپس منزل سیدموسی حضور پیدا کردیم. میگفت سیدمهدی پسرشان بسیار با استعداد بود. تمام مطالعاتش، کتابهایی بود به زبان انگلیسی. حتی یادداشتها را به انگلیسی مینگاشت که آوُرد مشاهده کردم، بهوقتتش منعکس میکنم. واقعاً با این درگذشت نابهنگام، صدمهی دردناکی دیدند؛ هم آق سیدموسی و هم همسرش خانم بابویه. امید است با این رنج ابدی، آسیب شدید نبینند و دلشان ازین مصیبت سهمگین، آرامی و تسکین گیرد. هر دو، هم پدر و هم مادرِ مهندس سیدمهدی را در چهرهای بسیار اندوهبار دیدم. روحش شاداب باد. از محمدتقی و همسرش نیره آهنگری -دو دبیر محترم منطقه- ممنونم پذیرایی ناهار ما بودند. خانم من و خانم محمدتقی از قدیمیترین دوستان و هم دبیرستان هم بوده و همچنان دوست صمیمی ماندهاند. بگذرم. پسرشان حسینآقا عکس انداخت. درود. دامنه
ماهیگیری و صاحبی!
یکی از ۸ روز مسافرتم را رفتیم سمت دشتناز وَری کانال آب لپِر پِه، برای صید ماهیگیری با عموحمید طالبی. کی؟ پنجشنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ از ۷ صبح تا ۱ و نیم بعدازظهر. وای حالیا، هر چه ماهی بود آن روز در چنگک من قلاب میشد، نه در قیتون و سِلیپ عموحمید!! چون من از قم آمده بودم و قم هم که میدانید ملت را در چنگک! انداخت و به سمت این روز مشقّت فرستاد چه رسد به مار و ماهی. به رسم ادب، عموحمید و زنعموحمید از پذیراییهایی که کردین و خیلی سخاوت داشتین، بسی ممنونم. دامنه. راستی سِلیپ. سِلیپ چوبپنبهای سبک است که مابین چنگک و نی بر نخ قیتون بسته میشود که ماهیگیر با تکانخوردن آن میفهمد ماهی در طُعمهی خمیرش به چنگ افتاده است که باید بکشد ماهی را صید کند. در یکی از عکسها این حالت را منعکس کردم.
ده آفت که حاکم را ازچشم مردم میاندازد
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی : ۱۲ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
همین چند روز پیش که خونهی آقامحمدتقی آهنگری رفته بودیم، کتابی از شیخ محمد دشتی را مقداری نگاه کردم. کتابی با عنوان "امام علی و مسائل سیاسی". وی در صفحات میانی آن، علل سقوط سه خلیفهی اول تا سوم را از زبان امام علی ع برشمرد. فشردهی آن این بود که چگونه آفات حاکم، آنان را واژگون میکند.
۱. جاهطلبی
۲. تجاوزگری
۳. خشونت
۴. گفتارهای ناروا
۵. برخوردهای تند بیجا
۶. لغزشهای پیدرپی
۷. خوشگذرانی
۸. تبعیض
۹. حیف و میل بیتالمال
۱۰. پوزشنخواستن از اشتباهات
طالبین این مبحث میتوانند ص ۱۲۳ جلد دوم این کتاب را مرور کنند. آنچه نوشتم حاصل غَور فوری این کتاب بود. در تاریخ مذهب، همواره استخوانهای مذهب -که امری صامت است- توسط افراد قدرتطلب به صدا میآید.
نگاه به جامعه از دیدی دیگر
در همان نشست ماه در منزل آقاجعفر آهنگر، جمع از فرزند وی پروین خواست یک گزارش از جامعهشناسی ایران ارائه کند. آنچه من برداشت کردهام با میزان حضور ذهنم مینویسم: وی نقادانه به هنر سینما و به طور عام به مسائل جامعهی ایران نگاه انداخت و نقدش این بود هنر در پیش و پس از انقلاب از شکل تجارتمحور خارج نشده است و همه به آن به دیدهی بازار و درآمد مینگرند. از سوی دیگر نگران این بود بخشی از مذهبیون انقلابی خود، دچار اسلامهراسی شدند. شاید علت این بوده باشد که وی فکر کرده است نگاه جمعی از مردم کشور به تغییر در حکمرانی کشور و ضرباتی که این نظام بر مذهب فرو فرستاده است، آنان را به هراس از تفسیر اسلام کشانده است. از منظر او آمریکا خوی دخالتگری در منطقه دارد و نمیگذارد نظام ایران در خاورمیانه حوزهی نفوذ ایجاد کند. این حرف هم ازو بود اسرائیل که خود در سرکوب مردم خود میکوشد صلاحیت ورود به امور سایر کشورها را ندارد. در دغدغهی وی این مسئله موج میزد که خواستههای سیاسی اگر بر پایهی تئوریهای جایگزین حمایت نشود، دردهای مزمن ایران را به جای درمان، دردناکتر میکند. حاصل تحلیل پروین این بود بهترین شیوه، شیوهی نرم و مبتنی بر ارزشهای مورد باور جامعه است که مسیر ایران را آرام و آباد نگه میدارد؛ به همین خاطر دخالت خارجی در ایران را یک فضولی دانست. بگذرم. وی با داشتههای فکری، تسلط در نطق و فن بیان، و شجاعت در شرکت برای انتقال تحلیلش، حیرت جمع را برانگیخت. سوادش درین زمینه بالا بود. از وی تشکر میکنم که در "نشست"، نشست و بدون لکنت حرف زد. دامنه
قدرت و رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال
نگارش دامنه ابراهیم طالبی دارابی ۱۴ ، ۹ ، ۱۴۰۴ :
آقای علیرضا داودنژاد کارگردان سینما حرف سنگینی زد. او گفت: "چه کسی نمیداند فناوری دیجیتال، قدرت را توزیع کرده و افکار عمومی با روایتهای هنری و رسانهای باورپذیر ساخته میشود." او ادامه داده: "آیا باورپذیری جز با قریحه و تخصص و خلاقیت در هنر و نمایش و سینما به دست میآید؟ آیا موضوع راهبردی دانایی سینمایی -که فقدان آن هر منظومه هنری رسانهای را به تکرار و کسالت و رکود میکشانَد- کم از دانایی غنیسازی است؟"
پایان نقل قول
در واقع این کارگردان سینما به نظرم خواسته است دستکم سه حرف سنگین به قدرت مستقر نظام، گوشزد کند:
۱. با گسترش تکنولوژی دیجیتالی، آگاهیرسانی در کمترین ثانیه در جهان پخش میشود. مثلاً اسرائیل دیروز افشاگری کرد جنبش حزبالله لبنان بابت انفجار مخزن نیترات آمونیوم سال ۱۳۹۹، چهار شهروند لبنان را به قتل رساند تا اطلاعاتی که از انفجار محل نیترات در دست داشتند، لو نرود. اسرائیل میگوید این مخزن که منفجر شد متعلق به حزبالله بود که در آن مواد سمی کشنده ذخیره میکرد. این خبر در کمترین زمان در جهان مخابره شد و قدرتها و حکومتها قادر نیستند جلوِ نشر خبر توسط فضای دیجیتال، تاب بیاورند.
۲. هیچ کس درین نظام نمیتواند خود را قدرت برتر بداند، زیرا افکار عمومی از جایی مانند قدرت و سیاست خط نمیپذیرد. دنیای دیجیتال باورپذیریهای زوری و حتی حکمهای شرعی مذهبیون را زیر و رو کرد.
۳. فرانسیس بیکن روزگاری گفته بود "دانایی، توانایی است". آری فرانسیس راست گفت، دانایی به نظرم قدرتش از غنیسازی بمب اتمی بیشتر است. هر حکومتی دانایی مردم را کنترل کند، خودش را به باد فنا سپرده است، زیرا قدرت نافذ دیجیتال، نه سلطنت میشناسد، نه ولایت، نه وارثت و نه حتی سنتیترین شکل حکومتداری یعنی شیخوخیت.
بلی؛ قدرت و حکومت، حتی مدعی مذهب و شریعت، رقیبی قدرتمندتر به نام فنآوری دیجیتال پیدا کرده است و عصر شُتر و عصر سنگ و عصر آتش به عصر انفجار اطلاعات منتهی شده است. اطلاعات و آگاهی ملت، قدرتِ هر حاکم و حکومتی را درمینوردد و نمیگذارد کسی بر گُردهی مردم بهآسانی حکمرانی کند. درود بر قدرتِ قدرتمندِ دیجیتال؛ البته از نوع سالم و سهضلعی نیکگفتار و نیکپندار و نیککردار آن.








چند نظر از مدرسه فکرت
سید علی اصغر شفیعی دارابی:
بسمهتعالى
جناب آقاى دکتر یدالله سحابى
درگذشت مرحوم آقاى مهندس مهدى بازرگان را به جنابعالى و خانوادهى محترم آن مرحوم تسلیت مىگویم. ایشان یکى از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهى و نیز از جملهى پیشروان ترویج و تبیین اندیشههاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوهى نوین بود و از این رهگذر بىشک در چشم همهى علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامى در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایى رژیم پهلوى، داراى شأن و ارزش بخصوص بود.
خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهاى ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد.
لطفاً مراتب تسلیت اینجانب را به همسر و فرزندان محترم ایشان ابلاغ فرمایید.
سیّد على خامنهاى
جلیل قربانی:
سلام اصغرآقای عزیز
روز بهخیر
🟩 بعدها اعلام خواهد شد که همه کسانی که در کنار مهندس بازرگان در مبارزه علیه رژیم شاه قرار گرفتند، نه تنها در کار مبارزه به مهندس بازرگان اقتدا کرده بودند بلکه نمازهای یومیه خودشان را هم با اقتدا به امامت مهندس بازرگان اقامه کردند.
🟨 دوستی داشتیم که میگفت که صادقترین دینداران در کشور ما اعضای نهضت آزادی هستند و درست هم میگفت؛ چرا که آنها تنها کسانی بودند که دین را ابزار دنیا نکردند.
،،
سلام جناب آق سید محمد
یک زندگی سالم، از معنویت (=تغذیهی روان) و لذت (=تغذیهی تن) ریشه میگیرد و به درختی تناور در آخر عمر میانجامد. این مسیر باید نه از آبیاری تن و روان دست کشید و نه از دفع آفات آن. حکومت مالک مردم نیست. ملت را آداب و اخلاقیات و خُلقیات و نیز پیامهای خدا در ادیان شکل و سامان میدهد. با دیدگاه و مقیّداتی -که بهدرستی از آن یاد کردهای- دقیقاً همنظرم. ممنونم که دیده و نظریدهای. درود. دامنه
قاسم بابویه به دامنه
در ۱۷ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : سلام اروین رفق خار ته در پاسخ بند ۴ آقای سید محمد موسوی گفتی تنها جاره تغییر انتقال حکومت است ، نیز میر حسین منافق هم در بهبوحه جنگ ۱۲روز اسرائیل و آمریکا رفراندوم و مجلس موسسان تغییر حکومت را پیشنهاد کرد و رجوی خائن و تروریست مزدور صدام و اسراییل و آمریکا و ۱۷هزار آدم کش هم تایید حمایت و از هم سازمانی قبلی و هم پیمان فعلی خودش پشتیبانی و اعلام آمادگی کردند فرق بین دو منافق شناسنامه دار با تو رفق خار در چیه غیر از هر سه تای حرف در یک راستاست یعنی هرسه در صدد نابودی یا تغییر جمهوری اسلامی هستید مگر برای من ننوشتی که من ضد انقلاب نیمه نتیجه و ثمره انقلاب جمهوری اسلامی هسته اگر نی چرا مخرج مشترک شما سه نفر یکیست اسرائیل و آمریکا هر دو زیادی خوردند و بیشتر از دهن شأن نتانیابو گفت سه روزه ایران را سرنگون می کنیم ترامپ قمار باز گفته بود ایران باید تسلیم شود و زنگ بزند و اعلام کند تسلیم شدن را حال در جنگ ۱۲روزه کی پرچم پایان جنگ را بالا برد ما طرح و نقشه نداشتیم خجالت خوب چیزیه تلاویو خالی از سکنه شده بود و آمریکا وارد شد ضربه زد ضربه متقابل و شدید خورد و جنگ را از صبح خاتمه دادند از طریق قطر و مشاور ترامپ گفته بود اسراییل نیاز به صلح دارد چون ذخیره دفایی اش تمام شد و ایران تجزیه نشد آقای افق خار ، راستی ته همیشه یک کف دست برای من می نوشتی این دفه دو وجب زیاد پرت و بلا نوشتی مگه وجبی تره پول دنه 😜 ته بمویی حموم پیش زون درازی کاندی تجه کار دارمه در رف لو تره دم بدم بند سر اودله خفه بوشی
ضمنا پشت سر آیت الله عظما امام خامنهای رهبر هوشیار ما مراجع عظام تقلید سیستانی قدرتمند نجف مکارم شیرازی بزرگ نوری همدانی سترگ جوادی آملی بی نظیر حسن زاده آملی عارف منجم ریاضیدان فیلسوف و همه چیدان و آیت الله بهجت و آیت الله بهاالدینی اکثریت مردم شریف ایران بودند و هستند تو در جنگ ۱۲روزه دیدی ، آن آدمها یی که نام بردی از رهبر ما گریزان بوده و هستند مثل خودت معلوم الحالند کسی تره برایشان خورد نمی کند اینم قایم دار
🔹تجارت به جای جنگ
نوشته: جلیل قربانی
۱- از قدیم گفتهاند که "گربهای که دستش به گوشت نمیرسید، میگفت گوشتش بو میداد". حالا حکایت مقامات این گربه خاورمیانه [ایران] است.
۲- تا زمانی که کار دست ترکیه و آذربایجان بود، هر چه در توان داشتند برای جلوگیری از ایجاد کریدور زنگزور به کار بردند و مدعی بودند که اجازه تغییر در مرزهای جغرافیایی منطقه را نمیدهند.
۳- حالا که ترامپ وارد عرصه شد و توانست هم صلح میان ارمنستان و آذربایجان و هم کریدور زمینی زنگزو را یکجا برقرار کند وخودش هم میداندار آن شده، میگویند اینکریدور اهمیت ندارد.
۴- یک شاهراه زمینی ترانزیتی با این ویژگی برای هر دو کشور کوهستانی آذربایجان و ارمنستان، غنیمت بزرگی است. منافع ترکیه و حتی روسیه از این کریدور یکی از عوامل رونق آن در تجارت آسیای میانه، قفقاز و اوراسیا خواهد بود.
۵- اینکه برخی میگویند هر آینه ممکن است جنگ بین دو کشور ارمنستان و آذربایجان دوباره آغاز شود، از اهمیت این کریدور کم نمیکند. احتمال جنگ بین همسایگان در هر جای دنیا وجود دارد، اما منافع مشترک این کریدور از عوامل بازدارنده و پیشگیرنده در جنگ است.
جلیل قربانی
،،
سلام جناب آقا جلیل
مواردی که در مورد گذرگاه زنگزور در حوالی شمال غرب ایران مطرح کردید، از درجهی بالای اهمیت برخوردار است. روشن سازم، من این حرکت ترامپ را درین نزدیکی مرز جمهوری اسلامی ایران، در جهت رسیدن «دالان داوود» از جولان تا تنْت و دیرالزور و کردستان ایران میدانم. یعنی اسرائیل از زمین، به زنگزور راه پیدا میکند توسعهی سرزمینی و همان حیاط خلوت حیاتی که هیتلر ازین اصطلاح یاد می کرد.
سپاس از این نوشتهی خوبتان که وقتی همهی اجزای حاکمیت سرگرم پریدن روی اجزای دیگر حکومت جمهوری اسلامی ایران هستند، شما مهمبودن این اتفاق را در اذهان زنده کردید و مفهوم کلیدی تجارت را برجسته ساختید. من قائلمذجهان، تحت تجارت میچرخد، چنانچه انسان تحت جیب میخرد، میچرد، میرِکد، میخورَد، حتی میلَفد.
اوووووف تَش هایته مره، برق دنیهه. دنیا به برق وصل است، حکومت آخوندها به صبر! و قطع! واقعا" بدون برق میخوان برن نبرد؟! درود. دامنه
بقیهی جواب دامنه به اعضا:
جلیل قربانی:
سلام آقاابراهیم مدیر
روز بهخیر
🔸اگر کتاب "سیصدوبیستوپنج" نوشته شادروان حمیدرضا صدر را بخوانید، احتمالاً نظرتان درباره عوامل و دلایل ترور حسنعلی منصور تغییر میکند.
🔹منصور بهجای اسدالله عَلَم آمد و در کمتر از یکسال ترور شد و بعد هم باجناق او امیرعباس هویدا به جای وی نشست.
▪️دشمنی و کینه عَلَم نسبت به این دو نفر در یادداشتهای عَلَم آشکار است.
دامنه یک
یادآوری عام 👇
اینک در نماشون شنبه ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ مَجال دست داد تا به پستهایی در هر دو شعبهی ایتا و واتسآپ مدرسه فکرت، پاسخهایی بدهم. پیشاپیش بگویم از قصد جولان در برخی نوشتههای اعضا آگاهم، بنابراین، وارد آن معرکهها نمیشوم که اِتلاف وقت است و بدترین هدردادِ اوقات. در زیر این پست در واتسآپ، تمامی جوابهایم بهمرور در داخل آن مربع مخصوص «پاسخ» انتشار داده میشود. هر کس خواست بخواند، به کَرّات بیاید و ضربه بزند و ببیند. جبری هم، در دیدن نیست. در پایان، همواره باور دارم چالش فکری آری؛ جولان فردی نه. نه. نه. دامنه.
،،
دامنه دو |
اشاره: 👇
از همین زیرا،
میپرّم به پلههای بالا،
واس جوابها.
بسم الله.
شیخ احمد باقریان:
سلام علیک
جناب آقای طالبی
خیلی حوصله داری
من کامپیوتر را خاموش کردم دارم میرم انجیر بچینم
تا بعد انشا الله
،،
وایسا حاج آقا
به قول رضا صادقی وایسا دنیا
یک جمله بگم
بعد بفرما انجیردار.
سلام استاد شیخ احمد باقریان. نکند خودتان دارید میرید به جای آقاشیخ جوادآقا آفاقی شیشهی عینک را دودی کنید! دیگه مردم فرق انواع آخوندها از بر شدند. درود. دامنه
،،
اِسا برم سراغ جناب جلیل
سلام آقا قربانی. فقط اول بدان برق بورده!
نت اِت سِسکه اَلپک اَلپک زَندِه!
جمهوری اسلامی زمانی برق صادر میکرد؟
حالا برق ندارد حتی به خاش شهروندان توزیع کند.
اسم شرکت توزیع برق و انرژی را باید گذاشت:
شرکت توزیع صبر و خاموشی!
الان میآم واسه جواب ترور منصور حسنعلی پسر علی.
درود. دامنه
،،
جناب جلیل قربانی سلام
۱. کتاب "سیصد و بیستوپنج" اثر حمید صدر را نه دیدم و نه خواندم. در واقع یک نمره منفی به خودم میدم کتابی که جلیل قربانی خواند، من حتی از چاپش مطلع نبودم. جزوِ دستور کارم میگذارم.
۲. من از دو منبع فقط خواستم اسحلهی "هفتتیر"ی که به دست محمد بخارایی رسید، معلوم کنم. در پی علل ترور نبودم و البته دستاویزهایی که اسدالله علَم بیرجندی در دربار شکل میداد خیلی اطلاعات دارم.
۳. نقل است اساساً امام خمینی هرگز ترور هیچ کس را جواز شرعی نداده بودند. بگذرم. ممنونم. لایه باز کردی، مهم و برام اهمیت پژوهشی داشت. درود. دامنه
،،
سلام
جناب آقای طالبی
رفتم چن دانه انجیر چیدم برگشتم
من نمیتونم بالای درخت برم
چون دست و پای سالم ندارم
همان اطراف چند دانه چیدم
ضمنا من حدود شانزده سال پیش به خاطر آب مروارید چشمم را جراحی کردم و لنز گذاشتم و از عینک مطالعه خیلی کم استفاده میکنم
برای بیرون در آفتاب از عینک دودی استفاده میکنم
اما شیشه عینکم نزدیک شصت سال است با رنگ روشن و صاف میبند
از سیزده سالگی که پای اخرین سخنرانی امام خمینی ره بودم تاکنون شیشه عینکم صاف و روشن است
برای رنگ شیشه عوض نمیکنم
یکرنگم صاف و بدون تیره و کدر
تندرست باشید
،،
جناب استاد باقریان سلام
در جریان باشید جواب توأم با طعم طنز شما را در آن شعبهی واتسآپ مدرسه فکرت به پاسخ من در بخش «اعلان» انتشار دادم. برای پاسخ به این متن شما خواهم آمد باز. بگذارید بروم بالا، بعد جِر بشم مجدد به زیر. درود. دامنه
،،
جناب آشیخ محمدرضا احمدی سلام
حرکت پیادهات از نجف به سمت کربلا بر آن رفیق والا، گوارا. به نظرم اسم "خلیج فارس" را فقط باید با همین دو کلمه کنار هم آوُرد. آوَردن لفظ «همیشه» در وسط این دو واژهی تاریخی هم حشو است و هم غلطانداز و هم تصرف در لفظ تاریخی آن. الان یک زائز دیگر کنار این زائر پشتش نوشته شود، "خلیج فارس"، زائران جهان یا تماشاگران تلویزیونهای جهان گمان میکنند دو نوع خلیج فارس داریم.
یکی: "خلیج فارس"
یکی: "خلیج همیشه فارس"
دومی لفظ گرچه عِرق و احساس در آن جمعیت دارد، اما وفا به اسناد ملی و تاریخی میهن نیست. زیارتت هم پذیرای خدا. درود. دامنه. دلم خیلی واسهات تنگ شد! حتی تنگلولو.
،،
دامنه دو |اشاره اعی باز:
هنوزم برق نیامد!
لابد رفت ارمنستان!
مَردِم سِس شدند از حِل حِل آمدن! بگذرم!
،،
جناب علیآقا غلامینژاد سلام
این الهام علیاف پسر حیدر علیاف. پارسال روی سد دوستی مرز ارَس با یک رئیس دیگر جمهوری اسلامی ایران هم، عجب خندههایی ملیح کرده بودند که به تهران نیامده در دم در آن شیار شمال غرب ایران، هلیکوپتر حاملش که مخصوص محمدرضاشاه! بود، سقوط کرد و خودش هم مُرد و جان در نبُرد. آن عکس را بگذار صحن، قَپّون نزند. درود. دامنه
،،
آری
آقای علیآقا غلامینژاد!
فقط آقای مسعود پزشکیان و الهام علیاف با هم دیدار نکردند. او ایران آمد و پاستور هم رفته بود و کشهخاش کردند! این جواب دوم. درود. دامنه
محمد عبدی:
[ عکس ]
سه مدیر در یک قاب
از جمله اتفاقات نادر
😊😂😊😂😊
،،
محمد عبدی مهندس لِسکدوا فروش! کوفت!
سلام
سیّاس هر پهنه بودی!
صیّاد هر سه دامنه هم شدی؟!
درود. دامنه
محمد عبدی:
🥰😜🤪😜
،،
آشیخ مالک رجبی دارابی سلام
اگر اینگونه که شما از بازخورد سخنان امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید بن معاویه با آب و تاب یاد میکنی، پس چرا به قول سید جعفر شهیدی تاریخ مسلمین کاملا وارونه شد. سخنان برحق و حتی بسیارکوبنده و تکاندهنده زد امام زینالعابدین علیه السلام، اما حکومت اموی از بازتاب و نشرش جلوگیری کرد و این حکومت تا ۶۰ سال بعد هم همچنین دست امویان مطلق ماند. تاریخ را آق شیخ مالک گرامی و فعال خستگیناپذیر فضای مجازی و محیط واقعی، هرگز نباید مطابق حزن و احساسات خود، وارو گفت. درود. دامنه
،،
سلام جناب استاد باقریان
چرا برای اثبات و استناد کلاه شرعی ۶۶۶ کیلومتر رفتید کرمانشاه؟! در همین قم میان آخوندها برای این که سر سال! واشون مال دلِه خمس نکفه! همهی دارایی خود را در ازای یک جعبه کبریت بیخطر گوگرد انحصاری! با خانمشان بیع و معامله میکنند، فردا هنوز آفتاب تِه نزد، جوگبازی در یارنه، مال را از یدِ و کَفِ خاش خانمها در یارنِه و کِف هِک کاننه که خدا سر ره (نعوذ بالله) کلاه شرعی بیشتنه! درود. دامنه
شیخ احمد باقریان:
علیک السلام
بله جناب آقای طالبی
این هم یکی از راه های کسب حرام است چه آخوند باشد و چه غیر اخوند
فرق نمیکند
و آخوندی را میشناسم که افزون بر بی سوادی اصلا خمس نمیدهد
روضه خوان معمولی و نماز میت خوان است
من نمیدانم این شخص چجوری مردم را به پاک کردن مالشان دعوت میکند؟!!!!!!!!
،،
استاد باقریان سلام
در آن شعبه جواب شما را با این گزاره پخش کردم:
جواب بسیار جذاب
استاد آشیخ احمد باقریان
به جواب من. واقعاً مهم است.
شیخ احمد باقریان
[در پاسخ به دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی]
علیک السلام
جناب آقای طالبی
از زمان حمله اسرائیل به ایران در واتساپ حضور ندارم
چون با چند گروه خیلی وقتم را میگیرد عملا رهایش کردم
شرمنده ام که از واتساپ بی خبرم
،،
جناب آشیخ جوادآقا آفاقی سلام
در یک پستی دیگر در زیر این پستت، گفتی:
"افرادی معدود علیه روحانیت بویژه روحانیت دارابکلا می نویسند"
منِ مدیر مدرسه فکرت هر دو شعبه، بر متون اعضا اشراف دارم. ادعای شما هیچ هم درست نیست. مگر روحانیون از کوه قاف فرید عطار نیشابوری آمدند که نشود به آنها انتقاد کرد. امام خمینی حتی تخطئه را نعمت میدانست چه رسد نقد و انتقاد. نکند توقع دارید مانند کلیسای کاتولیک قرون وسطیٰ آن عمامه و عبا به جای نشان هویت صِنفی، علامت سد آهنین مصونیت تلقی کردهای! شما آخوندها میزان خطاهایتان مگر چقدر کمتر از مردم است. حتی بیشتر است. منظورم شخص شما و هیچ فرد خاصی نیست، بحثم این است، وقتی همه از واقعیت روحانیت خبر دارند چه نیازی دارند به اهانت توسل کنند. شما خودتان را نرمِههیمه میدانید که هیچ کی نباید شما را دست برند، اشکننی! رز و رمون وووننی. برای خودتان حریم زیادی ترسیم نکنید. کلی گفتم. مردم را با بدترین حکومتداری به تابآوری فرا میخوانید، اما تاب یک انتقاد را ندارید و آن را اهانت جا میزنید. بگذرم. درود. دامنه
دامنه دو |
اشارهی سه 👇
بِقُ قرآن
برق هنور نیموووه!
عرق چار کِل شوووونه!
ولی مسئولان جمهوری اسلامی حوزه!
کولر بن ج پِروخ بزووونه!
،،
ت محمد عبدی فتلی شاه ره
تیکهپاره هاکاردی! او دوست خیلی از آخوندها بود!
سلام دوست سنهکوهی مداد به دست من!
درود. دامنه
،،
آشیخ احمدی سلام
گوش سپردم. حزین و اندوهبار.
گویا صدای آقای پویانفر است. درسته؟ درود. دامنه
،،
حاج محمدتقی سلام
عجب عکس و صحنهای.
زمین و آسمان در حال اُنس آشتی!
خمیرآش داری، برام بیاری
درود. دامنه
محمد عبدی به دامنه:
با درود مدیر جان
فتلی شاه دوا هسسه کلی شیخها ره شه دور و ور بیارده و شه وسسه پاس درس هاکرده
دنباله داننه این بحث ....
،،
جلیل سلام
عجب نماشتِهای صید کردی.
ی چی بگم؟!
انه بیا اینه:
در دارابکلا، مغرب کاذب داربم. چون یک یال بلند از شرق و جنوب محل ما و مُرسم و اوسا تا غرب دارابکلا امتداد دارد و به جادهی ساری گرگان مشهد ختم میشود و همین یال مانع است مغرب صادق داشته باشند این سه روستا. البته شگفتی یال جایش بسیار محبوب و مخفوظ. درود. دامنه
،،
اشاره چهار 😡 :
پایان یافت پاسخهایم
بَق بَموووهه!
تِهرووک در بورده.
وه تازه بمووووهه! ✋✋
،،
آقا دکتر فتحالله دهقان سلام
تو که مرا سی سال است میشناسی، من مگر این جوابهای صوری و کنسرواتیستی تو را میپذیرم. بگذرم. فقط به اعضای مدرسه بگویم این آق دهقان رفیقم تهران که بودیم یک شغلش از چند شغلش! این بود اسکورت امام خمینی هم بود. همین باعث است که دل ندارد انگشت را محکم روی دیم (=صورت) جمهوری اسلامی فشار دهد، فکر میکند اسبهدیم (=صورت سفید) جمهوری اسلامی لکّه میافتد و کهو (=کبود) میشود. دهقان در ممسنی معلومه آبشار و مرتع عشایر زیاد میروی حساب بهت شیر و شیرسر (=سرشیر) میخورانند و به همهچیز به دید خوشبینی مفرط نگاه می کنی. بگذرم. درود. دامنه
،،
رفیقم جناب جعفر آهنگر شمارگانی در مورد سرگذشت شهید ابراهیم عباسیان در صحن مدرسه فکرت شعبهی واتساپ نوشت که به آن مقداری میپردازم:
جعفر آهنگر دوستم سلام
آقا، بر متنت و بر اشکی که در ماتم مظلومیتِ این شهید و اعضای محترم و متین بیت شریف شهید ابراهیم عباسیان بر گونهی من و شاید خوانندگان دیگر جاری کردی، درود بیعدد میفرستم.
باری؛ باید به عرض آن مورّخ برسانم. نخستین بار در فضای عمومی، این ابراهیم طالبی دارابی (همان شِخ عیلکْبر اِوریم) بود که در مزار دارابکلا در مراسم هفتم مرحوم محمد دارابکلایی اسم ابراهیم عباسیان را به عنوان شهید عزیز دارابکلا نام برد و عموزادهی گرامیام دوست دیرینم حمیدرضا باقرمداح، از آن سخنان من پشت تریبون مزار، زیر درخت آغوزدار، فیلم و تصویر گرفت و مردم از شنیدن نام شهید ابراهیم عباسیان به وجد آمده بودند.
جالب این است عدهای به سرکردگی آقای «...، ...، ...، ...» رفتند پیش یکی، که فیلم را بدهید ما بازبینی کنیم ببینیم ابراهیم طالبی سر قبر چه گفت! بگذرم. حرفها در سینه دارم و به وقتش بیرون میآرم.
بسیار محزون نوشتی جعفر و در عین حال از فن نویسندگی که امانت در نقل و روایت بدون تصرف است، بیرون نیفتادی. در مورد تلاش برای اعادهی حرمت به این خاندان، خاطراتی دارم که نقل آن را هنوز زود میبینم.
ازین راه و از این جا به داداشحمید عباسیان رفیق کودکیام تا الان نثار درود دارم و برای مظلومیت این نخبهی بااخلاق و با دانش فراوان، همآره دلی دردمند دارم که برای این شخصیت آرام و متفکر و پاک، کاری از دست من و ما ساخته نبود که خودم گَزیدهترین فرد با نیشهای نونبُران در محلم بودم. بازم بگذرم و ار خامهی خوبت و گردآوری اطلاعات برای تدوین رویداد، بسیار سپاسگزارم. ۱۸ ، ۵ ، ۱۴۰۴ درود. دامنه.
اشاره: این عکس اختصاصی سایتم "دامنهی دارابکلا" است از چهرهی شهید ابراهیم عباسیان در جبههی گرمدشت خرمشهر خوزستان، که رفیقم داداشحمید عباسیان در ۲۶ مهر ۱۳۹۸ برای انتشار در سایت دامنهی دارابکلا. به من ارسال کرده بود. درود به روح او.
☝️👈💧💧 حیرتانگیزترین آهنگ "۴صبح" نیواد
از آن جا که شهید مظلوم دارابکلا ابراهیم عباسیان یک عاشق وارسته و پاکدل بود، شهید شد و به عشقش نرسید و از ازدواج پرشورش باز ماند و دل همگان را جریح و سوزاند، این آهنگ حُزنانگیز را به یادش در این ستون خودم «اعلان» میگذارم که روزی اگر عمر من کفاف نکرد حداقل با این آهنگ درین مکان حرف دلم را با نغمههای فریبای این آهنگ، گفته باشم ای شهید عزیز حمومپیش ما، من همچنان مانند آن روزهای ایام عاشق اخلاق و کمال و فضیلتت هستم ای دوست و همسایهی پاک و بااخلاض و حامی واقعی تهیدستان.
سرگشتهی تو دامنه :💧💧😭😭💧💧 ✋✋
مباحث روز ۱۹ ، ۵ ، ۱۴۰۴ در مدرسه فکرت:
یادآوری عام 👇
وقت "باز"ی دارم الآن!
که به پاسخ پستها دست آویزم، لام تا کام!
،،
استاد باقریان سلام
انجیردار نکِف فقط! شما خادِش به حد وفور، ویلچرنشین شدهای! البته از نوع مدرن و شارژی و خوشرکاب! سپاس استاد خَلّاق و خوشاخلاق. درود. دامنه
،،
مجدد آشیخ باقریان سلام
فرمودید: "از سیزده سالگی که پای اخرین سخنرانی امام خمینی ره بودم تاکنون شیشه عینکم صاف و روشن است"
چه بختی با شما یار بود که ۱۳ ساله بودید دروس امام خمینی را درک کردید. به تعبیر من پس صحابهی ایشان حساب میآیید چون دیدید از چشم. پس تابعین! را مدد رسان که راه اول را کج نکنند. شما الحمدُ لِله والمنّه والهِمٌه عینک دودی نزدید درین جمهوری اسلامی. واسه همین است پس که تپُق نمیآورید در سیاست و شریعت! درود. دامنه
شیخ مالک:
سلام علیکم آقا ابراهیم وقت بخیر
ویلچر شارژی برای یکی از دوستان لازم داشتیم..
شنیدم قیمتش 60الی 70میلیون تومان است دیگه پی گیر نشدیم باز هم دقیق نمیدونم چون خودم مستقیم از فروشنده سوال نکردم
جناب استاد حاج آقا باقریان هم بزودی شفا پیدا کنند و از ویلچر سواری خارج شوند .
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
آقا باقریان بازم سلام
جوابم کشکولی هم دارد: شما ۱۳ ساله بودید امام خمینی را آنهم در درس حوزهاش درک کردید، ای بسا در شاکلهات طرح و برنامه ریخت همان درس. من ۱۳ سالگی ام دستکم به شس جهت میچرخیدم عین گجگوسفن: ۱. هلیدِزی. ۲. لیزخاک (=سُرسُره سرِ تپّه تا بِن). ۳. همیهکشی آنهم با دوش و مَل و رسَِن از سنگچککلی. ۴. ملهگردی از اَلمهجار تا اتاقپیش و از تکیهپیش تا اوسا پِلپیش. ۵. چِشبَکّا میبستیم تا هر که جا خورد پیداش کنیم. الان جمهوری اسلامیِ مسئولانِ بدون سؤال! چِشبَکّا بازی دارن میکنن با میهن. ۶. در رودخانه یا وگ میگرفتیم یا خرچنگ و اگر خلوت بود انارکوپّهی بِن سیکامِرغانه دِزّیمی چه قشنگ هم. بعد این انقلاب اسلامی بیش از حد پاک و خالص، از ما با این جور ویژگیهای زشت البته در حد بخشس، یک رزمنده ساخت که اینک مرا در همین مدرسهدله میگویند رزمنده نیستی! لغزنده هستی و حتی اهل مغرب و منافق! عجب! بذار این اِعوجاجات هم بگذرد. درود. دامنه.
شیخ محمدرضا احمدی:
سلام جناب طالبی
وقت به خیر
سوژه امروز مرا ردیف کردی، ممنون
جان این جهان کسی نیست جز ذات واجب الوجودی که مستجمع جمیع صفات است.
اوست که عالم و علیم است،
دادگر است و عادل.
بقیه جانها از این جان بیهمتا نشات میگیرند. او هم جان است، هم جان جانان. بقیه جانها، غیرحقیقی و به اعتبار آن جانِ حقیقی هستند.
مرحوم شهید مطهری از حضرت امام خمینی با عنوان جان جانان یاد میکند.
از مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه به خوبی پیداست که مرحوم شیرازی در جان شهید مطهری اثر عمیق گذاشت و او را از مفاهیم نهجالبلاغه سیراب کرد.
در سفر اربعین هستیم.
کدام جان است که جانهای خود را فدای او میکنیم؟ نه تنها جان خود، بلکه جان پدر و مادر خود را که عزیزترین کسان ما هستند.
کسی که ظلم میکند، دادگری در او مرده است، او نه تنها مستحق درود نیست، بلکه هزاران بار باید بر او لعنت فرستاد و کسی که در وجودش دادگری باشد، میتواند پرچم مبارزه با ظلم را بلند کند. بر او هزاران هزار سلام باد.
یزید، مانند پدر خود پرچم ظلم را بلند کرد، بر او لعنت، حسین هم پرچم دادگری و دادخواهی را، بر او هزاران هزار درود.
بعد از صدها سال، مستکبران نگذاشتند پرچم ظلم یزید بر زمین بماند و تشنگی و قحطی و گرسنگی را در عاشورای غزه زنده کردند،
و بعد از صدها سال، جبهه مقاومت عَلَم دادگری حسین را برافراشتند تا بگویند انصاف و دادگری هنوز نفس میکشد، حتی در حال تشنگی و گرسنگی.
قربان دادگری تو، فرزند زهرا، حسین بن علی.
درود بر تو و آباء و ابنای دادگرت.
عمود ۱۰۰۰
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
آشیح مالک سلام
ممنونم مرد حوزه و جامعه و بُقعه
یک کشکولی ت ره بزنم دلم خانِک شود:
شما آخوندها سی چهل سال درس خوندننی حوزه دله، کدام ورق از کتاب شما علم سیاست است که کل کشور دله اردو زدید چار چنگی سیاست و حکومت و همهچی وه نسخه میپیچین؟! حتی پارکهای درون هم آخوند گذاشتد تا مردم سر به راه کنند! آخه کسی میخواد خود آخوند را سر به راه و حتی برخیشون را سرپا کند! ترامپ ج نَکفین، ویلچر که خوبه! ژنراتور برق هم ایران میتواند از بازار جهان بخرد. که برق نپّرد. نِت الپک بزند و نتداران شونگ بیایند و حرص! درود، دامنه
،،
جناب آشیخ محمدرضا
زائر حائر و واله کربلا سلام آقا
چه حاشیهی زدی، حشر بود بر متن من. دلت را میدانم سوته است و سوده. بگذار آن دل برای شهید آگاه و امام مردم و مرام در ارض کربلا بسوزد. شیدایی تو مرا شِفت کرد! ادبیاتت را برم. ثبتش میکنم. عمود ۱۰۰۰ را عوض ببوس. اشکم در آمد و یاد سیطرهها (=ایست و باززسیها) در آن جاده افتادم که ما را قدم به قدم تفتیش میکردند. بگذرم. درود. دامنه
،،
آقا احمدی سلام
مگه ندووونسسسی؟!
دامنه یک بُعدش یعنی ملالغتی! درود داری. دامنه
،،
شیخ مقیم راه نجف به کربلا آقا احمدی ماه ما
سلام آقا. تِ زیارت خدشهدار نشه! برق واقعاً فقط در دولت آقای مسعود پزشکیان میره و میآیه؟! من البته هیچ دولتی را مورد پسندم نمیدانم الّا دولت خدمتگزار مهندس میرحسین که اینک زیر ستم حکومت ایران در حصر است و او هرگز برای رفع حصرش نزد هیچ مقامی کُرنش نمیکند. بگذرم. برق را آن دو دولت قبل یعنی حجت الاسلام حسن روحانی و و آن یکی در دولت سیزده به این روز انداختند. چون تحریم را نتوانستند حل کننذ زیرا ولیفقیه شماها نمیگذاشت و نمیگذارد دولتها مطابق رأی مردم رفتار کنند. بگذرم. درود. دامنه
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
توضیح مهم: 👇
اگر در پاسخهای من
از نظر ویرایشی افتادگی دیدید
بگذارید به حساب
اشتباه من در تایپ.
اما خودتان صحیح آن را
قرائت کنید. درود. دامنه
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
احمدی شیخ شبیه من! سلام!
دادگاه ویژه روحانیت ج باک داری؟!
یا خاش همقطاران گزارشگر ج هراس؟!
مه ج نپیچ! چنان ت ره چنان فتیلهپیچ کنم خاش دس لینگ را نِشناسی! حتی آدرس قم و گتاب را یاد بَکانی! تنظیمات دست موجود برتری است که هیچ کس به ژرفا و بیکرانگی چنین موجودی علم و اطلاع نخواهد یافت. خدااااا این احمدی را به "دار" در کربلا. درود. دامنه
،،
مهندس محمد عبدی سلام
غایت در قدرت، مطلقهشدن است. فتلیشاه برای غایت دم همه را میدید حتی علما. بگذرم. فقط باید روح دموکراتیک در جامعه پدیدار شود تا استبداد عضلهاش آب شود و شِلشهین. درود. دامنه
،،
ضمن سلام به شیخ باقریان استاد و نیز نویسندهی روزنامهی بشیر مازندران متعلق به حجت الاسلام عباسعلی بهاری نمایندهی سالهای قبل ساری، یک نکته بگویم که لفظ اَخانید در جوابش به شیخ محمدرضا احمدی، لفظ جمع مکسٌر آخوند است. یعنی آخوندها. البته هر چند تعبیر است تا جمع مکسر، چون واژهای عربی نیست. درود. دامنه
،،
آشیخ مالک سلام
سپاس از اهتمام آن دوست که هرگز شنونده و مخاطب خود را بیجواب نمیگذارد. ازت ممنونم بابت شرح و بسطی که برین موضوع دادید. خشنودم مطالعه دارید. درود. دامنه
،،
آقای محمدتقی آهنگر دارابی سلام
میدانی که عضو اگر به کامنتم واکنش (چه رد، چه نقد، چه ابرام) نکند، من هم لَس لَس از بحث با آن فرد، پا پس میکشم. مرد حساب! کو پس جواب؟! درود. دامنه. خاتمه
البته یک عمومی هم گویم:
هر کس دلقکبازی کند و من امکان ندارد مقصود و مقصد کسی را کشف نکنم، بداند، محلش نمیذارم. نه در مدرسه، نه در دامنه، و نه در خانه.
قاسم بابویه:
سلام ای اورین باشه اینها هم می گذرد قبلا هم گفتم صبرممممممان خیلی زیاده حول نشو در تعجُبم ته دم هر پیامی می دادی سری چرت و پرت میگفت الان انشاالله دِم را قطع کردی بازم دمت گرم شیخ عمو اورین
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
محمد مهندس عبدی سلام
درس تحولات ایران معاصر را با دکتر صادق زیباکلام در سال ۱۳۷۲ گذراندم. او همین نزاع و تیرگی میان اخباریون (که به حدیث فقط بسنده میکنند) و اصولیون (که عقل اعتزلی علمای اهل تسنن را مهم میدانند) را در دورهی معاصر به حد مُشبع بحث میکرد. مرا یاد کلاسش انداختی. مهم بود گردآوری و تدوین تو. درود، دامنه
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
سلام آق قاسم بابویه
تِ قاسم دِم که نه، "شاخ" را کجا جا دادی؟!
بگذار حکایت کنم:
حکیم بوعلی سینا میگفت: من از گاو میترسم!
پرسیدند چرا؟!
گفت: چونکه شاخ دارد! عقل ندارد.
قاسم شاخ ویشتر نیاز است؟
یا عقل؟!
اصلاً شاخ بیعقل میدانی چه میکند بر بشریت؟!
تِ پیر مار و شم شهید شخ حسن را خدا رحمت کند
ت ره ات ذره عقل دهد، شاخ را خار جا بزنی، نه مه مُخ و کش ره! اره رخف! درود. دامنه
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
استاد باقریان سلام
از این که خاطرهای از مرحوم پدرم در منزل خودتان که آن زمان گرگان و رامیان مقیم بودید، نقل کردید خطاب به حجت الاسلام آشیخ محمدرضا احمدی، از شما ممنونم. پدرم سواد چندانی نداشت، ساده زندگی میکرد. بلی؛ شبنماز داشت و شبزندهدار بود. یادم است تا تلا دم کالی میرفت، رختخواب را یِشته. در حالی که مردم تازه لمپا و بادی داشتند روشن میکردند. خداوند اموات شما و شیخ احمدی و همهی این جمع را در نشاط بدارد. متن شما را یادگاری در سایتم دامنه میگذارم. راضی باشید. درود. دامنه
شیخ محمدرضا احمدی:
سلام
رای مردم:
مدیریت در تولید و مصرف برق، یا ناترازی.
پزشکیان هم گفته بود کار من نیست.
درسته، قبلا هم بود،
اما چهجوری بود؟
پزشکیان ترازو را هم کنار دستش اضافه کرد تا هر روز آمار ارائه کند.
شعر یادش رفت، سراغ شعر نو رفت.
مواظب باش!
قراره سهمیه بنزین شماها دهکهای بالا قطع بشه، امروز گفت، اگر اشتباه نکنم.
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
آشیخ محمدرضا سلام
از لطف آن دوست بر والد من ممنونم. مادرت و پدرت غرق در رحمت. پدرم یک شیخ از گونهی قدیمی و سادهزیست، و روضهخوان در حد مصیبت برای امام حسین علیه السلام بود. و پدری زندهدل و مهربان و سخاوتمند بود. درود. دامنه
قاسم بابویه:
سلام مجدد اورین تِه زونّ ملکمیت بزنِ کار مار ندانی برو بُریم شِل اُ هادیم یا بوُ بخاس تِ تن خسه که نیه تِ چنَ درد نِنه ملکمت بزهِ
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
آقا احمدی مرد خدا سلام آقا
تا در نوشتههای نقد حکومتداری آقاخامنهای را هم نبینم، سخنان آن دوست تندرست و روح پاک را خدشهدار میدانم. که فقط شجاعت میورزید در نقد هر چیزی که با حاکمیت زوایه دارد. ملاکت را عوض کن شیخ برنا. آقاخامنهای ۳۶ و اندی سال عنان روحانیت و قدرت و سپاه و ارتش و پیروانش دست اوست، میشود مگر نقد بر عملکردش نداشت؟! ضعفها و اشتباهات حاکمان را گفتن در ادبیات شیعه توصیه شده است. پزشکیان که سهله، من هیج شخصیت را در کیشش نمیروم. بگذرم. درود، دامنه
محمد تقی آهنگر:
سلام
اقا ابراهیم
هراز گاهی با دوربین گوشی از طبیعت
وابرهای اسمان عکس می اندازم
وبا دیدن ان انرژی مثبت می گیرم ومناسبت
داشته باشه به اشتراک می گذارم
وتک خور نیستم
از اینکه خوشت امد خوشحالم ،،،،،
خداوند زیباست وزیبایی ها را دوست دارد
درود
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
آق قاسم سلام و بدان
من از قدیم هم
نه شِل اوه دامه
نه کَسوی بینج جمع کاردمه
نه توتم نشاء شیمه
نه حتی جو درو
آجرپزی یک بار رفتم
تاب نیاوردم یک برادر افغان
همان کورهسر کتابی از کریستف کلمپ
به من هدیه داد،
رفتم سایه تا غروب تمام کردم.
حالا تو قاسم گفتی دیگه ننویس!
به روی چشم!
به قول آن گزارشگر کُشتی
اسمش را نمیدانم:
تمام
تمام
تمام
شیر گوسفن بر تو حلال!
من رفتم.
دیگه
دیاری هم نمبه!
خدا دار همه
خاصه قاسم بابویه
که خیلی خدا را نیاز داره
تا ماز نکانه!
زیزم و سییرَم نزنه! کشکولی
بای: ✋✋
جلیل قربانی:
🔸جمع نامکسّر
طنزیم: جلیل قربانی
۱- در دوره رضاشاه، برخی نویسندهها تلاش کردند تا استفاده از قاعده جمع مکسّر در زبان عربی را در زبان فارسی هم بهکار ببرند؛ مانند پَناجِر برای جمع پنجرهها.
این نوآوری(!) مورد پسند ادیبان پارسیگرا نیامد و این جمعبستن در فارسی رایج نشد.
۲- آخوند یک کلمه فارسی/ ترکی است. بعد از ۴۵ سال دیگر کوچک و بزرگ در این مملکت بدون آنکه به مکتب و مدرسه رفته باشند، این موضوع را دریافتهاند که آخوندها وقتی یک جا یا بر سر یک منصب و مقام جمع شوند، هیچ وقت خودشان مکسّر نمیشوند، بلکه دیگران را مکسّر میکنند.
۳- شما هم جسارتاً تا مکسّر نشدهاید از کار مکسّر کردن آخوندها دست بشویید. تاریخ این مملکت ثابت کرده که آخوندها مثل پیچک هستند؛ انعطافپذیر، سازگار و ماندگار با شرایط زمان و مکان! حالا هم که در سیاست وارد شدند، انعطافپذیری را عنداللزوم و عندالمطالبه از واجبات خواهند گرفت.
۴- یادآوری مهم:
آقا به خدا قسم من خواستم یک طنز بنویسم و با این آدمهای بزرگوار که ظرفیت چنین شوخیهایی دارند، شوخی کنم؛ هر چند میدانم دوستداران غیرآخوند از این شوخی من بیشتر ناراحت میشوند تا دوستان آخوند...
شیخ محمدرضا احمدی:
سلام آقا
هوای اینجا به معنای واقعی بَل دنه.
۱۵ مکان برتر گرم زمین، امروز در عراق است، اما نه به اندازه گرمای پیادهروی اربعین.
بله،
۳۶ سال هدایت مردم و مسئولان،
۳۶ سال ایستادگی در برابر انحراف از شعار نه شرقی، نه غربی،
۳۶ سال مقاومت در مقابل زیادهخواهی استکبار،
۳۶ سال دفاع از کیان ایران و ایرانی،
بقیه باشه برای بعد،
اما ۳۶ سال تذکرات فراوان، بخصوص در باره همین برقی که هر روز شونه، آن هم دو شیفت و تو عصبانی بونی و نادیده گرفتن اخطارها.
یادته یکی گفته بود به ظاهر بگویید چشم، اما کار خودتان را بکنید؟
بفرمایید، این هم نتیجه کار خودشان.
ارادت
شیخ احمد باقریان:
علیک السلام
جناب آقای طالبی
عرض کردم
من درختی نیستم
درخت انجیر قم عرضی رشد میکند و با دست میتوان چید
علیک السلام
جناب اقای طالبی
13 سالگی درس امام شرکت نمیکردم
آن موقع جامع المقدمات میخواندم
در آخرین سخنرانی سیاسیش در خانه اش شرکت کردم
البته جمعیت زیاد بود نزدیک بود زیر دست و پا بیفتم نجاتم دادند
علیک السلام
جناب آقای طالبی
بله آن زمان که زمان جنگ بود جنابعالی رزمنده بودی
حالا بعضیها که اهل جنگ نبودند فراری از جنگ بودند دو آتشه و وانمود میکنند اهل جنگند
علیک السلام
جناب آقا ابراهیم ممنونم از بذل توجه جنابعالی
علیک السلام
جناب آقای طالبی
پدرت آدم مخلص و بی غل و غش و با صفا بود
خدا او را با اولیاء طاهرین محشور گرداند
نقل قول از من درباره او مجاز است
جلیل قربانی:
◾️شعر سپید پزشکیان درباره وضعیت کشور :
مذاکره نمیکنید؟
جنگ میخواهید؟
خب آمد زد و رفت.
اگر درست هم کنیم،
دوباره میزند.
یکی بگوید چه کنیم؟
۱۹مرداد۱۴۰۴
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
جناب محمد تقی سلام
اتفاقاً این ذوقت در ثبت شگفتیهای آفرینش از هنر برمیخیزد. عکس، حسیترین کار در روابط اجتماعی است. حتی یک خانواده هم بنیادش بر ثبت عکس و خاطرات. شیرین میشود. درود. دامنه
،،
آقا جلیل سلام
رج را دیده بودم. اما چون رفته بودم، فرصت جور نشد پاسخ دهم. اینک جوابم: ۱. در دانشگاه تهران درس میخواندم به برخی از تازهکارها (که یُمن آقای الهام سخنگوی اسبق شورای نگهبان که آن زمان نیمهکارهی دانشگاه بود برای تدریس آورده شده بودند) دکاتیر ! جمع مکسّر دکتر لقب داده بودند که نه فقط مکسرش غلط بود که که خود آن تازهواردها هم غلط بودند و از علم. عاری. ۲. آخوند اگر نسبت به من پیچک شد، نه از سیستلی و تلیمسّک هم بدتر میشوم! خاطرت جمع جلیل. پناجر! هم موجب خنده شد و نشنیده بودم. درود. دامنه
،،
سلام آشیخ احمدی
آره، چون اسم کوچک آن رئیس دولت، "اکبر" بود و سنّش هم از آقاخامنهای گتتر. حتی امام خمینی برایش گوسفند نذر کرد وقتی فرقان او را ترور کرد.
راستی! احمدی! اگر کتاب بنویسی خواندی میشود! چون یکسره این ۳۶ سال را سفید دیدی! درود. دامنه
،،
جناب استاد باقریان سلام
آهان، اول گمان کردم در درس امام خمینی در ۱۳ سالگی شرکت داشتید. حتی خواستم بگویم لابد در مسجد سلماسی؟. بلی، حالا فهمیدم. درود. دامنه
،،
سلام مجدد استاد باقریان
واقعاً منّت و صنّت نمیکنم که جبهه شتافتیم. حرف امام خمینی را حرف خدا میپنداشتیم. الآن را نبین استاد. آن زمان مانند منِ نوجوان، زیاد به جبهه رو آوردن بودند. خودم طی ۸ سال جنگ فقط سال ۵۹ و ۶۳ را جبهه نرفتم، چون سرباز چالوس بودم که شما هم آن مقر تدریس میکردید. بگذرم. الآن هر چه میخواهند روی من اسم میگذارند. خا بگذارند. خدا بر خلق خود آگاه است. درود، دامنه
،،
با نهایت احترام برای شما برای محبت به روح مرحوم پدرم از جایم برنمیخیزم. سپاس استاد باقریان و سلام.
،،
جناب جلیل سلام
من طی این مدت پس از جنگ ۱۲ روزه بارها گفتم اسرائیل شب آمد زد و ۱۲ روز میان ردههای بالای نظام، وحشت آفرید و رفت و باز، ارتشش بازمیگردد. فازبندی کرده است. البته آقای مسعود پزشکیان درین مدت فردی سستپایه و به قول محلی: دِ دیم ارّه ظاهر شد و به تمجید و تقدیس کسانی در حکومت پرداخت که لازم شده بود پیشگاه ملت و حتی از میهن عذرخواهی کنند و جوابگویی. چون سیاستهای خاورمیانهای غلطی را این چند سالی پیاده کردند و سرآخر اسرائیل را جری کردند که بتواند شدیدترین شبیخون ترور را اجرا کند و بالای ۸۶ فرد ردهبالای نظامی و اطلاعاتی و اتمی و ،،، را به سرعت برق ترور درود. دامنه
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
پایان پاسخهایم
پیش به سوی
لِ و خو و شو.
خدا همراه: ✋✋
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
تذکر مدیر
امیر رمضانی لطف کن
مقررات مدرسه فکرت را رعایت کن.
فوروارد و لینک خلاف آییننامهی این جاست.
در صورت تکرار در اخراج هیچ کسی درنگ ندارم.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
امیر رمضانی:
بله چشم
برای دوستانی که منبع طلب میکنن . هم راهکاری بده .
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
سلام. و سپاس
از امیرجناب.
محمد:
درود بر شرفت جناب مدیر با این انتخاب و نوشتارت از مولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی
بسیار بسیار آموزنده و با مضامین عالی است این نوشتار امروز شما
حقیقتا هم همین باید باشد که مولوی گفت
محمد تقی آهنگر:
اقا ابراهیم
سلام
جالب بود
کلمه ی ابله
ولی ازنگاه دیگر اگر خروجی مسجد مجاهد
نباشد ، ،،
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
یادآوری عام 👇
کمی دیر رسیدم منزل.
تا آمدم هم، دیدم برق ما لامصّب!!! رفت!
کجا رفت؟!
در دفتر حاکمان "جمهوری اسلامی ایران"!
که خنک باشند و سِس نشن!
بگذرم.
الآن نمازم را اقامه کنم
۲۹ لقمه هم، بگیرم
بر شکم نحیف و چسبیده به ستون فقراتم بزنم
برمیگردم. میآیم واس جوابهایم.
والسلام.
همهی پاسخها، در باکس "پاسخ" زیر این پست
در یخش "اعلان" واتساپ به مرور انتشار مییابد. دامنه
شیخ جوادآقا آفاقی:
سلام علیکم.
جناب آقای طالبی
بنده منکر نقاط ضعف در برخی از روحانیون و یا اعضای نهادهای حکومتی نیستم و نیز منکر جواز انتقادهای خیرخواهانه نیستم ولی چرا باید نهاد روحانیت را مورد هجمه قرار داد؟؛ تازه انگیزه از انتقاد چیست؟؛ اصلاح است یا عقده گشایی و کینه توزی؟؛ راه انتقاد اینست که استهزاء کنید؛ چرا این همه روایات و آیات در باب استهزاء را نادیده می گیری؟؛ اگر نیست اصرار داری شیوه این نیست که هر روز بتازی؟؛ انکار نمیکنم که برخی از انتقادها وارد است؛ ولی شیوه برخورد نشان میده که اقدامات مصداق بارزی از «کلمه حق براد بها الباطل» است. کسی منکر حضورت در جبهه ها نیست ولی چه فرقیست بین نوشته های تو با سخنان سخیف مهدی نصیری که اخیرا گفته است خدا را شاکرم که زنده ماندم و الآن دارم جبران می کنم و میگوید کاری که ما در ۵۷ کردیم یک فاجعه بود و امروزه نجات را در راهبری شاهزاده ملعون پهلوی میداند.
روایت می فرماید «اَلعُلَماء وَرَثَهُ الاَنبیاء»، علما وارثان انبیاء هستند
سوال :چرا نسبت به روحانیت حمله و هجمه صورت میگیرد، باید گفت: این روایت بیان میکند که رسالت روحانیت، رسالت انبیاء است. در هر جامعه، هر پیامبری رسالتی داشت و برای آن زحمت میکشید. آنها نیز در راه رسالتشان آزار و اذیت دیدند و عده ای به آنها حمله کردند. پیامبر (ص) در جامعه منفورتر بودند یا روحانیت در جامعه اسلامی?
انبیاء که دارای عُلو درجه و مقام بودند در راه رسالتشان با تخریب (از جمله مجنون و دیوانه خواندن آنها، به قتل رساندن و..) روبه رو بودند. چرا انبیاء تخریب می شدند و مورد هجوم قرار می گرفتند؟! چون اثرگذارترینها بودند. اینکه روحانیت نیز مورد هجوم قرار می گیرد به این خاطر است که این قشر اثر گذارند
وقتی بیان میشود که ( همه از واقعیت روحانیت خبر دارند...) این یعنی مسدود کردن مباحثه. یعنی قضاوت بدون استناد و بی دلیل که بیان کننده هیچگونه انعطافی نخواهد داشت. آیا نقد صحیح اینگونه است جنابعالی با این شیوه ای که در پیش گرفته ای دقیقا همان مسیری است که مهدی نصیری ها دارند دنبال می کنند. به علی بن ابی طالب علیه السلام می گفتند تدبیر ندارد و سیاست بلد نیست؛ به حضرت می گفتند مروج خشونت و غضب است و... و متاسفانه امروزه همین تعابیر از نوک قلمت نگاشته می شود و...؛ از تاریخ عبرت بگیرید؛ با این منشت به
نا کجا آباد منتهی خواهد شد.
ضمنا با تغییر نام ونشان هیچ چیزی عوض نمیشود جزنمایشی ازنادان فرض کردن وتحمیق دیگران.
بله هرچه درمحتوای متون هجمات دروغین وتوهینها وتحریفات برعلیه امنیت کشوروستون خیمه انقلاب سنگین ترشود باید ازعناوین عاریتی برای فرار ازواقعیت وترس درقضاوتها استفاده کرد.!!
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
اشارهی ۱ 👇
پاسخهای من از همین زیر شروع میشود.
از خود پست آق شیخ جوادآقا آفاقی
آغاز میکنم. بسم الله.
شیخ مالک:
سلام علیکم آقا ابراهیم وقت بخیر
مولوی بیش از ۸۵۰ سال قبل زندگی میکرد و گفته سنی مذهب بود و در این گفته شکی نیست ...از شعر مولوی 👇👇
"ابلهان تعظیمِ مسجد میکنند
در جفای اهل دل، جِد میکنند
مولوی منظورش اینکه افراد نادان و جاهل مسجد میروند و در و دیوار مسجد را بوس میکنند بعدش همیشه مردم را اذیت و آزار میکنند شما آمدی همین بیت را چسباندی به منبر و محراب....
هرکس بنفع خودش تفسیر میکند مخصوصاً آنهایی که کینه و بغض دارند از کسی هر چند آنکس حق باشد مثلاً ایوب از داوود کینه دارد هر چند داوود اهل دل و با معرفت و با ایمان و حقگو است اما از نظر ایوب چون کینه داوود را بدل دارد در اینصورت ایوب می گوید داوود اَبله است
اما بر حسب واقعیت منظور مولوی بله افرادی سالهای سال کبوتر مسجد و حرمند اما واقعا اَبله هستند مثلاً عمر سعد
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
جناب حجت الاسلام
آق شیخ جواد آقا آفاقی سلام
۱- من فرقم با مهدی نصیری این است "انقلاب اسلامی" را حرکت ملت علیهی استبداد و رسیدن به آزادی و دینداری میدانم و همچنان انقلاب اسلامی را تلاقی ملایم آرمان و واقعیت میدانم. این "جمهوری اسلامی" به این شکل و قیافه و قواره و بیقاعده و بیفایده درآمده به دستان روحانیت متحجر و خودخواه را، هرگز درست نمیدانم و از نظرم نیازمند جابجایی و انتقال قدرت شد. خود روحانیت درین مورد دستکم چهار دسته شدند. بگذرم.
۲- روحانیت به قدرت متصل شد. قدرت طبق نظریهی "لُرد آکتون" (فیلسوف مشهور) فساد میآورَد و قدرت مطلقه فساد بیشتر. قدرت در جمهوری اسلامی ایران هم به فساد (انواع فساد) منجر شد. روحانیت مدافع این قدرت است. پس روحانیت، نه فقط فساد را رد نمیکند بلکه دست همدست به آن داده است. چرا روحانیت نبابد انتقاد شود! مگر از آسمان هفتم! متولد شدهاند و در کلاس انبیاء علیهم السلام زانوی تلمّذ زدهاند. با چهار کلمه عربی یادگرفتن -که ابزار علم دین است نه خود دین- مگر باید برای خود مصونیت آوُرد!
شما آشیخ جوادآقا حتی یک کلمه اهانت و واژهگان تهمت در انتقاد از روحانیت درین دو صحن مدرسه فکرت شعبهی ایتا و واتساپ پیدا نمیتوانی بکنی. انتقاد از کی اسمش شد اهانت؟! خودت بارها زبان پاره کردی عین باربَنکشی! و حتی به استاد باقریان مرد ورع و وارستگی تلخی کردی و ادبیات زُمخت زدی و منتقدان حکومت را هر بار یک اسم تازه نثار ایثار میکنی!
سایر حرف آن جناب درین پستت، فایدهای درش نمیبینم که جواب صادر کنم. من شخصاً خودت را در ردیف روحانیتِ منزه به شمار میآورم، ولی بسیار مِرغانهی کمتحمل! هستی. عیب عجیبت همین است. دندان قروچه خواستین بکنید ترامپ که هست! برید محوش کنید. مدرسه فکرت محوشدنی نیست. اعضای آن هم مشتمل از هر نوع سلیقه است. حتی مدیر هم درین مدرسه حصار امن ندارد و انتقاد به مدیر بارها بارها شده است و من جیک نزدم. بگذرم، اخلاق خوبت و معنویتت حیف است خرج قدرت شود که فساد، عین انگیرمَل آن را چنگ و منگ زد. درود. دامنه
،،
شیخ مالک مرد مصیبت و روضه و بیان احکام سلام
آق شخ گرامی سه دقیقه نگذشت از گذاشتن پستم که راحت یک دروغ به من بستی؟! کجای متن ستون روز امروزم سخن از روحانیت رفت؟! در عین حال ممنونم که شعر مولوی را خودت هم شرح کردی. پس برای من هم حق شرح قائل شو. من شرحم این است. مگر بگوبی ابراهیم! شرحت را بذار دور، بیا شرح مرا گوش! راستی مولوی گفتی مال ۸۵۰ سال قبل بود. مگر دیرینگی کهنگی و نسخ میآورد؟! اگر این باشد نعوذ بالله خدا که قدیم است و حادث نیست. و انبیای خدا هم از دیرترین زمان با ما هستند. بگذرم. درود. دامنه
شیخ مالک:
سلام مجدداً
منظور خواستم کمی از مولوی بگویم نه اینکه حرفش کهنه شد شعرش کهنه نمیشود
منظورم منبر بود فقط برای روحانیت غیر روحانیت منبر نمیرود البته گفتم بیت مولوی را تصدیق کردم و واقعیت را نوشتم شما هم توضیح خوبی دادی منظور منم خواستم به سلیقه خودم توضیح بدهم
دامنه یک | ابراهیم طالبی دارابی:
برادر بادانش و فضلم آقا محمدتقی سلام
از استقبالت خرسندم زیرا چنین متنهایی را در کارهای آموزشیات به خاطر تجلیل ابیات کهن میهن استفاده میکنی. من شبها مطالعهی مروری دارم. خصوصاً روی یادداشتهای خطیام. دیشب گوشهی سمت چپ این دفترم را که سال ۱۳۸۶ نوشتم دید زدم، همین بیت چشمم را گرفت. دستنشون لایش گذاشتم. ظهر آمدم خانه، رفتم به سویش و شد پستی با اسم "تعظیم مسجد و تکفیر ملت" و من همآره شعرها را شرح میکنم. این عکس آن دفتر یادداشت خطی آن سالهایم ممنونم. درود. دامنه
،،
مهندس محمد عبدی سلام
خشنودم شعر مولوی بر دلت
و شرح دامنه بر دامنت نشست. درود. دامنه
،،
سلام جناب حجت الاسلام شیخ مالک
یک پرسش: امام زین العابدین علیه السلام بهحق از تبار و اجدادش گفت. پس شما آخوندها تا یک نفر یا یک شخصیت خواست از تبار و تیره و آبای خود بگوید، سریع عین بادکنک تِرکِننی و میگین: این چیزها در پرونده دخلی ندارد! درود. دامنه. الآن ویژ کاندی گوونی: من نایمه! خاب، معلومه حرفم کلیست نه شخص خودت. درود. دامنه
،،
سلام بازم مهندس محمد عبدی
چون دیروز در مورد پست جدال اخباریون و اصولیون برات خاطره نوشتم از کلاسم با دکتر صادق زیباکلام، دیدیم نه، هیچ جوابی ندیدم، من هم رو چارچوب خودم هستم که کسی پاسخ مرا واکنش (چه رد، چه پذیرش، چه نقد و چه حرف و گپ) نشان ندهد. من هم دیگر نمیآم واس نظر و چالش. آری محمد، عبد سنه کوه درود. دامنه
،،
استاد باقریان سلام
در واقع خواستید بگویید میان بندهی خدا و خدا هیچ گاه و هیچ جا حتی در رفاه، جدابی نیفتد و فراموشی نگیریم. پس؛ درگاه خدا، هر گاه، با دعا. خیلی هم زیبا. درود. دامنه
،،
سلام جناب حجت الاسلام آشیخ محمدرضا احمدی
از کی هر چه سمت حاکم به ملت آمده همه سپید بوده؟ که شما آن را مثبت میپنداری! یعنی ۳۶ سال آقاخامنهای حتی یک اشتباه هم سخن نگفت؟! پس معصوم علیه السلام که میگفتند درش معدود به ۱۴ تا شد، جدیدا" به روی روحانیتِ قم و مشهد گشوده شد! حوزهی نجف اشرف چنین تزی ندارد. درود. دامنه
،،
سلام آقای رنگینکمان
سپاس از تمام حاضران آن جا
وای، خداااااا مِه رخف آق موسی رمضانی زکریا تقی، اینچه کربلا عکس دله چرا چندوکی نشسته! از بس پیازجار وجین کرد و شِل بِن، بیل زد. اِخ خادااااا. سلام موسا، زیارت قبول. حاج علی چلویی پَلی چرا نرفتی قونجولوک و پُروخ بزنی هِه موسیٰ؟! تِ رِه قَر یاننه مگه!؟! درود. دامنه
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
پایان، پیسمَما
این بود پاسخ من به شماها
خدا همراه: ✋✋
دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی:
تذکر مدیر
شیخ محمد رضا احمدی
لطف کن مقررات مدرسه فکرت را رعایت کن
هر عضو در شبانه روز فقط ۸ عکس حق دارد بگذارد
از علتهایی که موجبه اختیارات اعضاء را ببندم
همین عبور عمد با غیرعمد از مقررات است
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه سه | ابراهیم طالبی دارابی:
هدف منهای خشونت
نگارش ۲۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
شادروان ویل دورانت در ص ۹۲ کتاب "دفاع از هند" ترجمهی خانم مهوش غلامی نوشته بود ماهاتما گاندی معتقد بود هدفی که رسیدن به آن "مستلزم خشونت باشد، بیارزش" است. او با این تز بنیادی، جنبش مدنی عاری از خشونت را در هندوستان علیهی انگلستان (=بریتانیای کبیر) برپا کرد و سرانجام به مطلوب خود رسید.
گاندی برین نظر بود نمیتوان در جهان بدون تعالیم "بودا، مسیح [ع] و حضرت محمد [ص] زندگی کرد." ویل دورانت این فراز را در همین کتاب با فن نویسندگی قهارش، برجسته ساخت که شگفتی آدم را درجا درمیآورَد. بگذرم.
یادم است جملهای از استاد آیت الله مرتضی مطهری که چه زیبا گفته بود: کلاس، جای تعلیم است، نه جای تبلیغ. او به دست خشونت کلامی و سپس ترور فیزیکی توسط گروه قرآنی "فُرقان" از سرِ راه!! برداشته شد تا جادهی قدرت برای بدفهمان و متحجّران هموار شود؛ که در حوزهی قم به او سُخره میکردند نعلین! نمیپوشد، به جایش کفش غرب! پایش دارد.
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
سلام آشیخ محمدرضا
زیارتت و حاجخانمت قبول است ای خدا
ممنونم تذکرم را شدی پذیرا
درود. دامنه. ✋✋
محمد تقی آهنگر:
سلام برمدیر محترم
حاشیه ی کوتا برمتن خوبت
تطبیق نظرودیدگاه گاندی و
شهید مطهری تعالیم بود
اگر اشتباه نکرده باشم شهید مطهری
گفته بود به این مضمون هرچیزی روحی دارد ومهم 👇
روح تعالیم است
درود
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
یادآوری عام 👇
چند پاسخ به چند پست
امروز ۲۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴
در واتسآپ در بخش "اعلان"
داخل جعبهی جواب
جمع و یکی یکی درج میشود. دامنه. بسمالله.
دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
جناب مهندس محمد عبدی سلام
از نظر من علمای اُعلام زمانی که میخواهند در مورد جنگ و جهاد و دفاع و مسائل استراتژیک فتوا یا پیام بدهند، بسیار لازم دارند از راهکار مشورت پیش بروند چونکه آنان تخصص راهبردی ندارند و از مصلحتها کمتر خبر دارند. ازینکه این روزها سرِ پژوهشات دَمِر و حتی مِچِر هستی! مشکلی نیست. آسوده باش و آسوده بنگار.. بگذرم. دامنه
جناب دکتر فتحالله دهقان سلام
نقد یکی از چارچوبهایش این است، ناقد حرف خود را به خاطر حفظ موقعیت خود، یا رعایت جایگاه شخصیت، سانسور نکند. و الّا آقا فتحالله! نقد ابتَر میماند. شاید شنیدی یا خواندی شیخ مرتضی انصاری اول چاه آب خود را که سگ در آن افتاد، پُر کرد، سپس طی فتوای سخت، گفت سگ، آب چاه را نجس نمیکند. خواست بگوید من حرف شرع را استنباط کردم و از گفتن آن خوف نمیکنم. اول دهنهی چاه آب منزلش را بست، تا دهن کسانی را که ممکن بود حتی حتم که بگویند او به نفع چاه آب خود رأی داد، بست. اگر نقلی که ذهنی کردم، کم و کاست داشت خشنودم میکند هر آن کس آن را کامل کند. شیخ انصاری آنقدر بزرگ است که دو کتابش در میان طلاب تدریس میشود. او اهل دزفول و مقیم نجف اشرف بود. سرِ قبرش هم رفتم در حرم امیر امام علی علیه السلام. درود. دامنه
،،
جناب آقا محمد تقی سلام
دقیق بر اُسّ متن تمرکز کردی. تعالیم. حتی اسم کتاب دینی در زمان شاه به پیشنهاد دو سه تن از روحانیون حاضر در دانشگاه عصر شاه، "تعلیمات دینی" شد. تعلیم به مباحثه میانجامد، اما تبلیغ به خموشی و اغلب سخن وارونه. درود. دامنه
،،
محمدتقی برادر خوب دانشورم سلام
اتفاقاً همین گامهایی که روی نوشتههایی از من و سایر دانشمندان این صحن، برمیداری و بهترینهایش را هدفگذاری میکنی، بیشترین سهم را در تقویت انگیزه و حتی دقت روی حرف حساب زدن دارد. ممنونم که چُنین جهد و جهادی داری. در انقلاب کشور غنا، رادیو نبود. مردم خبر را سینه به سینه به فرسنگها دورتر میرساندند. درود. دامنه
،،
استاد حاج شیخ احمد باقریان سلام
فرمودی در مسائل سیاسی ورود نمیکنی. البته یک دأب خویشتندارانه است، ولی فقط مسائل مذهبی و تعالیم دینی هم کفایت ندارد. تکاپوها باید از تکافوی ادلّه سیراب شود. شما هر جا هم ورود کردید، شایسته ظاهر شدید و با قوت کلام. درود. دامنه
،،
شیخ محمدرضا سلام
در مورد بحث از عملکرد آقاخامنهای
که پیش آمده بود، جنابعالی حالا فرمودید:
"مثبت اندیش و مثبتنگرم، نه سفیدشوی."
با توجه به این منطق خودت، من حرفم این است پس چرا در مورد دولت ۱۴ یکسره سیاه مینویسی؟! از همان زمان کاندیداتور شد تا رئیسجمهور. اما در مورد دولت ۱۳ بهتمامه مبلغ شده بودی و مؤید. من میگویم آخوند، هر یک نفر آخوند، باید زبان قال و حال و نال ملت خود باشد، نه تابع تام قدرت. یقین کم من منهای دولت میرحسین هیچ دولت در ایران را سالم و عادل نمیدانم. البته خدمات هر دولت را میشود با پژوهش بیطرف شمرد. درود. دامنه
،،
مهندس عبدی سلام
گمان کنم آن سال پس از اربعین کربلا بود که با داماد قلعهسری خاندانتان آمده بودین خونهام در قم. آی کف کاردمه آن سرهنگ سرگشاد، سرت را از قفا جدا میساخت! درود. دامنه
،،
جناب آقای حسین رنگینکمان سلام
این شعبهی رود فُرات در پایین خیابان سدرالمنتهیٰ را گشتم و عکس هم انداختم. گوشهی چپ همین جا هستی در لب شعبهی شریعهی فرات، مقام امام زمان علیه السلام میگویند هست و من رفتم بازدید کردم. زیارتت قبول. درود، دامنه
،،
پرده سه جناب عبدی:
سلام محمد. اغلب علمای شیعه حفظ ظاهر حوزه را به پایگاه مکتب، اصل میدانستند و برای پشتیبانی از آن حاضر بودند حکومتها را گونهای نرم دارند که اصل حوزه کنده نشود. فقط رضا میرپنج پهلوی در بخشی از بیست سال حکومتش با تحریک برخی روشنفکران که برای نوسازی ایران شتاب داشتند، روحانیتِ را از سر راه برداشت و سالهای بسیار وحشتآوری برای روحانیت رقم زد. درود. دامنه
،،
سلام جناب محمد سنهکوه
بابت هر چهار پاسخت به چهار پاسخم ممنونم.
حاج آقا بیانی در نکا بود، خیلی طرفدار داشت. حکومت تحملش نکرد. بگذرم. حکومت آخوند مبلغ قدرت را میخواهد نه روحانی معلم حکمت و معنویت. به حال زار این حکومت شخصیشده باید فکری کرد. میهن خودش بلد است. پس ملت بمان! میهن بخن! درود. دامنه
،،
درود بر دو یار دیرینن
حاج محمدتقی
حاج محمدعبدی
سلام علیکما دو خوب در دوستی و همکاری.
دامنه سه | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
پاسخ دکتر فتحالله دهقان به
پاسخ من در چند سانت بالاتر ازین جعبه:
"سلام
تشکر و سپاس
من عرض کردم خدمتتان از نظر حقیر امام یک مکتب که قابل نقد هست .
پس من نقد ایشان را رد نمی کنم .
دیگر اینکه هرچه بعد از ایشون رخ داده عادلانه نیست به نام ایشان نوسته شود .
در کلیت نیز فرمایش آن برادر عزیز در خصوص نقد متین ،علمی و منطقی است ."
پایان نقل قول
دامنه دو | ابراهیم طالبی دارابی:
پایان پاسخهایم
در این ساعت و امروز
درود. دامنه. ✋✋
شیخ احمد باقریان:
علیک السلام
ناب آقای طالبی
بنا میگذارم بر حسن ظن جنابعالی
نه شایستگی خودم
شیخ محمدرضا احمدی:
سلام مجدد جناب طالبی
راه را گم نکنیم. این تمام همت و توجه من در زندگی است. آهسته برویم، اما منحرف نشویم. در جاده درست اگر دچار افراط و تفریط شویم، قابل کنترل و اصلاح است، اما در در جاده ترکستان، بی معناست، زیرا بنیانش غلط است.
مسیر که کج باشد، هرچقدر هم زیبا و تند برویم به مقصد نمیرسیم، اما در مسیر درست، حتما به هدف خواهیم رسید، ولو با تاخیر.پ و سختی.
کشکولی: شما خودت روزی ده بار علیه رفتن برق در دولت ۱۴ مینویسی، اونوقت به من میگی علیه دولت ۱۴ مینویسم؟
برای قضاوت در باره عملکردها وقت داریم و عجله نمیکنیم، اما در باره سیاستها، راهی که دولت ۱۴ از ابتدا انتخاب کرد غلط بود، برخلاف دولت ۱۳ که مطابق آرمانهای انقلاب و نهضت بود. قد و قواره رئیس دولت ۱۴ به آن اندازه نبود که بتواند مقاصد بلند را برای مردم ترجمه کند. خودش چی داشت؟ هنوز هم برخی از سخنانش سنجیده نیست، استخدام کلماتش ضعیف است، هر نکته مکانی دارد را بلد نیست، چراکه توانش همین است.
یک روز میگوید اگر بزنند دوباره میسازیم، اما مدتی بعد میگوید اگر بسازیم دوبار میزنتد، چیکار کنیم؟ این نحوه از رفتارها در چارچوب یک رئیس جمهوری نمیگنجد. اما اینها دلیل بر بد بودن ایشان نیست، سلیم النفس و بیریا و متواضع است.
بله، دولت میرحسین هم در خدمت مردم و جنگ بود و با روحیات انقلابی و مورد حمایت امام خمینی، همه ما به چشم خود دیدیم، اما تا کی؟
بماند ...
جلیل قربانی:
👆تصویر متنی یا متن تصویری
با سلام و روز بهخیر!
دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
سلام جناب آقا احمدی شیخ گرامی
اشتباه نشود، من برق میرود میگویم، خطاب من به حاکمیت است که چنبره زد بر سر میهن و ملت و جند سال است برق ندارد کشور. آقای مسعود پزشکیان هم جِمهی قدرت تنش کرد و تقدیس حکومت آخوندها را میکند. بله، دولت میرحسین را در تاریخ انقلاب اسلامی مثال زدم. وگرنه او را به خاطر کینههای شخصی و جناحی حصر گذاشتند. بگذرم. او اهل کُرنش نزد هیچ کس نیست، خیال قدرت جمع باشد، میرحسین یعنی عزت نفس. درود. دامنه.
حاشیه: با این که از پاسخ در امروز خدا حافظی کردم تا بعد، ولی به احترامت آمدم وسط. زیارتت و زیارت حاجخانمت قیول است که گفتی بَل (=حرارت زبانه کشیده) میدهد کربلا.
شیخ محمدرضا احمدی:
ممنون
ممنون
ممنون
خیلی به یاد شما بوده و هستم
شما هم ما را دعا کنید
انشاالله حاجخانم شما هم به سلامت برگردند.
دامنه ۱ | ابراهیم طالبی دارابی:
،،
سلام جناب آقای جلیل قربانی
ایتا چون مال آقای مهدی غفاری است. مرکزش قم و وابسته به نهادی از حوزهی علمیهی قم. من البته اگر خود وزارتخانه اطلاعات هم پیامرسان بزند، میروم آن دله کلِه میزنم و حرفایم را میگم. ممنونم، مستندات رو کردی.
راستی عموماً بگویم شبخ محمدرضا احمدی شأنش اجلّ از باند پایداری است. البته خوف هم دارد از گزارشگری! که هملباسانی بشدت بیطاقت و عصبانیطور و کجخُلق دارد. درود. دامنه
محمدرضا احمدی
سلام آقا ابراهیم
✍ یادداشت تأملبرانگیز و واقعبینانهی شما را خواندم. بله، متأسفانه باید اذعان کرد که حاکمیت در این چند دهه، با تکرار شعارهای پوپولیستی و غیرقابل تحقق چون «نابودی اسرائیل» و صرف منابع ملی برای ایجاد و پشتیبانی از نیروهای نیابتی در منطقه، نه تنها نتوانست امنیتی برای منطقه یا حتی مردم ایران فراهم کند، بلکه نتیجهای جز فقر، انزوا، بیثباتی و تخریب بیشتر روابط دیپلماتیک و اقتصادی نداشت.
امروز شاهد آن هستیم که ارتش اسرائیل، نهتنها غزه را در آستانهی اشغال کامل قرار داده، بلکه با سلسله عملیاتهای بیسابقهی خود، حاکمیت جمهوری اسلامی را به مرحلهی اضطراب دائمی و آمادهباشِ فرساینده کشانده است؛ آن هم بدون هیچ واکنش جدی، جز بیانیهخوانی و نمایشهای سیاسی در تریبونهای رسمی.
تلختر اینکه هنوز هم از این سیاستهای شکستخورده و پرهزینه، بازنگری نشده و همچنان شاهد حضور چهرههای فاقد تخصص در تریبونهای صداوسیما هستیم که با تحلیلهای بیپایه، آتش تنش را شعلهورتر میکنند؛ بدون در نظر گرفتن آنکه نتیجهی اینگونه موضعگیریهای احساسی و غیرعقلانی، فقط فلاکت بیشتر برای ملت ایران است.
امید است عقلانیت، منافع ملی، و توجه به خواست واقعی مردم، جایگزین شعارهای توخالی و سیاستهای پرخطر گذشته گردد.
با احترام
جعفر آهنگر دارابی
۱ شهریور ۱۴۰۴
اا
سلام آقاابراهیم، روز بهخیر
🔹به عنوان کامنت بر پست شما
👇👇
غلامعلی رشید:
اگر شرایط و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در مقیاس عملیاتهایی مثل فتحالمبین و بیتالمقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد.
متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.
حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزار نفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به اسرائیل حمله کنند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود.
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
جلیل قربانی