تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۲۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

موزه‎‌ مردم‌شناسی گرمسار

 

موزه‎‌ مردم‌شناسی گرمسار

عکاس از مستند: دامنه

 

 

نکته‌ی دامنه: از دسته‌ی قوری چای که به سمت «زن» خانه است، می‌توان دقیقاً فهمید که در آداب ایرانیان، چای‌دادن کار شائقانه‌ی زنان منزل است، هرچند مردان منزل هم، باید از این ادب چای‌دادن به همسر، برخوردار باشند و دچار غرور نشوند و زن را «خادمه» و «ضعیفه» فرض نکنند. بگذرم.

۰
در تاریخ : ۱۹ , ۱۴۰۳ مرداد . دید ۴۲۹

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 ۵ . ۵ . ۱۴۰۳

 

 

زائرسرای امام رضا ده ملا

 

 

به قلم حجت الاسلام محمدرضا احمدی: با سلام. انشاالله زیارت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام نصیب همه آرزومندان بشود. در جاده سمنان مشهد، حدود ۱۵ کیلومتر مانده به شاهرود، در دهستان دهملا، زائرسرای امام رضا علیه السلام وجود دارد.  این زائرسرا به وسیله مرحوم حاج یوسف‌علی بلند‌قامت‌پور احداث شده است. این زائرسرا دارای امکانات خوبی است.  علاوه بر اتاق‌ها و سرویس بهداشتی و فضای سبز، یک مسجد بزرگ و زیبا و شیک هم ساخته شده است. واقف که پدر شهید هم هست، بعد از ورود و در سمت چپ به طرف مسجد دفن شده است.  البته ما به دلیل کمبود وقت، فقط در مسجد نماز خواندیم و بر مزار واقف محترم هم فاتحه‌ای قرائت کردیم.  واقف و بانی این زائرسرا، پدرخانم مرحوم [حجت الاسلام] روح الله حسینیان می‌باشد. روح هردو شاد‌.

 

 

دامنه: حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام. از نیکوترین پست‌های صحن. لذت بردم. تصاویر زیبا، متن هم زیبا. فقط یک پرسش اما. دِه مُلا تلفظ کنیم؟ یا دَه مُلا؟ اگر از تابلوی سر جاده هم عکس می‌انداختی معلوم می‌شد چون حروف انگلیسی، حرف مصوّت دارد خواندن آن از روی تابلو مشخص می‌شود. اساساً آن سمت روستاها را به مُلا می‌خواندند، چون مکتب‌خانه بر محور ملا بود. سمت آشخانه‌ی بجنورد هم روستایی دارد به اسم «حسن سو» که در خاطره‌ای آن را فردا یا امشب شرح می‌دهم. قبول باشد هم زیارت مشهد مقدست، هم این نماز در زائرسرای رزمنده‌ی دفاع مقدس شهید «بلندقامت».

۲
در تاریخ : ۶ , ۱۴۰۳ مرداد . دید ۲۱۵۵

جواب دامنه به آقای سید حسین شفیعی دارابی

به قلم دامنه : ۱۷ . ۴ . ۱۴۰۳ ، در زیر متن پاسخ دامنه و در ادامه‌ی مطلب متن نوشته‌ی حجت الاسلام آقای سیدحسین شفیعی دارابی که یک ماه پیش در مدرسه فکرت به انتقاد از من پرداخت درج می‌شود. این جواب به خاطر انتخابات که دامنه قصد نداشت جوابش خللی به فعالیت انتخاباتی ایشان بزند تا امروز به تأخیر افتاد:

 

کامیابى بزرگ

وقایه از وقایع

حجت الاسلام

آقای سیدحسین شفیعی دارابی

سلام و احترام و ادب. ادب وادارم کرد سرِ پیمان بایستم و پاسخم را انشاء کنم. دوست محترمِ دیرینم فوز عظیم را می‌دانم دقیق واردید، به رسم همان ادب تعلیمی از آیه ی نُه غافر، دعایی را که ملائک مقرّب استمداد ورزیدند، وارد می‌دانم:

 

وَ قِهِمُ السّیّئاتِ و مَن تَقِ السّیّئاتِ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمتَه وَ ذلِکَ هُو الفوزُ العظیم.

 

"و آنان را روز قیامت از ناگوارى‌ها حفظ کن، که هر که را در آن روز از ناگوارى‌ها [یا عقوبات] حفظ کنى قطعاً او را مشمول رحمت خود ساخته‌اى، و این است کامیابى بزرگ"

واقفید که در آیه ملائکه از خداوند برای مؤمنان و متقیان درخواست می‌نمایند. و اینک نیک می‌باشد صراحت بورزم که من به وقایه از وقایع، اعتقاد و ایمان دارم. اهوال، هراس، شدائد و بدآیند بخشی لاینفکّ از زندگی دنیوی‌ست که بالاترین چاره برای گذر از آن، اول علم و بعد

بیشتر...
۱
در تاریخ : ۱۷ , ۱۴۰۳ تیر . دید ۲۵۰

گل نبات روستای سنجد و سنت باران خواهی

به قلم دامنه: یک مراسم سنتی زیبا در سنجد خراسان شمالی در مزر ترکمنستان برگزار می‌گردد که دانستن از برخی جزئیات آن خالی از لطف نیست. من این را از مستند آقای مهدی منیری دریافتم. خلاصه‌ای از برداشت‌هایم را می‌نویسم:

 

گُل‌نبات‌خانم این روستا سوار بر اسب می‌شود و علَم امام حسین ع را به دوش می‌گذارد و با حضور زنان به تمام کوچه‌ها و به درِ خانه‌ها می‌روند و آنان برای او یا خیرات می‌کنند یا اسپند دود می‌کنند. منظور اصلی ازین کار علاوه بر عبادت خدا، باران‌خواهی است. چیزی شبیه استسقا که در استسقا به نماز می‌ایستند اما درین سنت فقط با اسب می‌گردند. او می‌خواند:

 

"خدایا پروردگارا دستم توی خمیر است نمی‌خواهی باران به ما بدهی؟!"

 

روستای سنجد

خراسان شمالی

عکس از دامنه

از روی مستند

 

     

     

     

     

 

 

او -گُل‌نبات‌خانم- پیرزن مؤمن سنجد این دعا را با جملات دیگر ادمه می‌دهد که هر بار زنان پی آن می‌گویند: یا حسین. جالب این است هیچ مردی نباید درین مراسم باشد. یعنی نمی‌گذارند هم؛ مگر گذری مردی مهمان شود که به او آش می‌خورانند. مردم سنجد به گُل‌نبات‌خانم خیلی اعتقاد دارند. باران هم از قضا می‌آید. او یارانه ندارد! چون شناسامه ندارد؛ لذا مردم هوای او را همه‌جوره دارند از هیزم تا لباس. از جاجیم تا نان و آب. از بلندگوی مسجد اعلام می‌کنند مردم سنجد "گُل‌نبات‌قربان" در خانه هیزم ندارد. همه هیزم به درِ خانه‌اش می‌بَرند. راستی! گُل‌نبات (نگاه شود به عکس) اسلحه هم دارد برخلاف پُزی‌های غربگرا که می‌گویند اسلحه و موشک ما را چه کار؟!!! او تبرِ تیز دارد که هر حمله‌ی احتمالی به خود را با آن با قطعیت دفع می‌کند. غربگراها چقدر از گُل‌نبات عقب‌ترند. بگذرم.

۰
در تاریخ : ۱۹ , ۱۴۰۲ اسفند . دید ۴۷۹

حمله به برج ۲۲ آمریکا در تَنْف

حمله به برج ۲۲ آمریکا در تَنْف

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: . لابد به یاد دارید. اگر ذهن فعال داشته باشید -که می‌دانم هستند درین صحن که چنین‌اند- باری و شایدم دو سه باری، درباره‌ی تَنْف متنی نوشتم. گفته بودم هر کس تَنْف سوریه در مرز میان اردن سوریه عراق را در دست داشته باشد، تمام مسیرهای این منطقه را می‌تواند زیر نفوذ اطلاعاتی خود ببرَد. به‌طوری‌که می‌توان آن را گلوگاه منطقه توصیف کرد.

 

التَّنْف سوریه

 

آمریکا در سال‌های اخیر با یک فرصت‌طلبی قلدرمآب -از قِبَل آنچه در سوریه عراق یمن ایجاد کرده بودند- این قسمت راهبردی خاورمیانه (=غرب آسیا) را در تصرف ارتش خود درآوردند، بزرگترین پایگاه نظامی را در آن تأسیس کردند که در خاک اردن و سوریه قرار دارد. اینک از تَنْف (به سکون نون) تکان نمی‌خورند چون بودن در این موقعیت را برای ارتش خود یک هدف استراتژیک می‌دانند، نقطه‌ی حساسی که، نوعی دیدبان محسوب می‌شود. مهمترین هدفشان هم سد راه ایران شدن است، چون روی زمین، ایران از دو راه به لبنان و سوریه و مقاومت منطقه راه دارد. مسیر موصل، مسیر بوکمال، که آمریکا از تَنْف تحرکات ایران را زیر نظر دارد.

۰
در تاریخ : ۱۱ , ۱۴۰۲ بهمن . دید ۲۸۰

چگونه یوزپلنگ توران تلف نشود؟

چگونه یوزپلنگ توران تلف نشود؟

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. یوزپلنگ توران. گویا مسئولان زیستگاه توران (=محدوده‌ی میامی و میاندشت سمنان و نزدیک سبزوار و اسفراین و جاجرم) در تلاشند آن را منطقه‌ی امن برای یوزپلنگ تبدیل کنند. چون یک گُستره‌ی ۳۰۰ هزار هکتاری وجود دارد که نیاز به حفاظت دارد، با ایجاد یک حصار بزرگ بالای ۵ هزار هکتار و خارج‌کردن سگ‌های گله و فراهم‌کردن تجهیزات به‌روز و منابع آبی وفور. توران -که من دیدم- بیش از یک میلیون هکتار است؛ یعنی خیلی‌گسترده. بنابرین به گفته‌ی کارشناسان آن، یک محیطبان اگر ۱۰ سال هم در توران خدمت کرده باشد یک بار هم یوز را نمی‌توانَد ببیند. هم دَرَنددشت است و هم کشف "یوز"هایش به‌شدت سخت. یوزپلنگ گونه‌ای است که قلمروِ زندگی‌ی گسترده‌ای دارد، به‌همین‌علت ممکن است در مناطق پراکنده‌ای پخش شوند. زمانی که توله‌ها یک‌ساله می‌شوند، مادر احساس خطر کرده، آن‌ها را از زیستگاه اصلی جدا می‌کند دنبال زیستگاه جدید می‌گردد تا خود برای خود قلمرو جدید ایجاد کنند و همین موجب است وقتی از توران خارج می‌شود مجبور می‌گردد از مسیرهایی عبور کند که خطرات زیادی را برایش به همراه دارد، تصادم با خودروِ جاده، گیرکردن بین گله‌های گُرگ و هجوم سگ‌های ولگرد. پس باید مسیرها را امن کرد؛ فقط آن وقت است که مادر توله‌ها را گم نخواهد کرد. اینجا دامنه‌ی دارابی.

۰
در تاریخ : ۴ , ۱۴۰۲ آذر . دید ۲۷۸

چرا «عقب»، مانده‌ایم؟!

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. دکتر علی‌محمد ایزدی این کتاب را نوشت. می‌خواهد بگوید اگر بر معایب اخلاقی ایرانیان -خُلقیات- به عنوان عامل اصلی انگشت گذاشت، دال برین نیست تحقیر و توهینی به مردم کرده باشد و نیز نمی‌خواهد بگوید همه‌ی مردم، این عیب را دارند، یا مخصوص ایرانیان است، نه؛ ملل دیگر را هم مُبرّا نمی‌نماید. او برای این عقب، افتادن متغیّرهای هشتگانه نقل می‌کند اما خود بر متغیّر خُلقیات ایرانیان به عنوان عامل اصلی، دست می‌گذارد. هشت تا، شامل این موارد است که اغلب از سوی روشنفکران و متفکران و یا در مواردی هم افراد بدبین به دین، یا بی‌دین، مطرح شده است: عللی مانند:

 

 

۱. استعمارگران ۲. سیستم سلطنتی ۳. حاکمیت هزارفامیل ۴. ذخایر نفتی ۵. موقعیت سوق الجیشی (=استراتژیک، راهبردی، صف‌آرایی) ۶. بی‌سوادی ۷. دین اسلام! ۸. شخصیت اخلاقی ایرانیان (خُلقیات)

 

در مورد دین اسلام به عنوان عامل «عقب» افتادگی ایران، وی دو دسته می‌کند: دسته‌ی خشکه‌مقدسان مذهبی که مدعی‌اند علةالعلل بدبختی این بوده چون خسروپرویز نامه‌ی رسول‌الله ص را پاره کرد، ایران "نفرین" شد و دیگر کمر راست نکرد و تا "قیامت" هم راست نخواهد شد! دسته‌ی دوم را "لامذهبان"ی می‌نامد که اساساً دین را "تریاک و مخدّر" اجتماع می‌دانند و می‌گویند دین مردم را بیکار می‌کند و از ترقی و تمدن دور می‌سازد!

 

اما خود، نویسنده -ایزدی- بر خُلق و خوی ایرانی به عنوان علت تأکید دارد و آن را درین موارد خلاصه ساخت که بنده با برداشت آزاد آن را ردیف می‌کنم: او پس از ارائه‌ی چندین مورد خُلقیات ایرانی، از زبان بزرگان مانند فردوسی، سعدی، مرحوم بازرگان و شهید مطهری و... خود بر پایه‌ی مشاهداتش نمونه‌هایی را نام می‌برَد که در زیر به سبک خودم بیست و یک مورد می‌نویسم. مانندِ:

 

"آبرودوست و مهمانواز و بامحبت": ایرانی به خاطر علاقه‌ی افراطی به حفظ آبرو، هر گونه رنج و مشقّتی را درین راه، بآسانی تحمل می‌کند و دست به تغییر و تحول و علاج نمی‌زند.

 

"عزت نفس یا فیس و افاده": یعنی همه دوست دارند  از هر مال و منال و مقام بگذرند مبادا غرورشان لطمه بخورَد و به اصطلاح آسوده و سبکبال شوند.

 

"گاهی به من چه به تو چه، گاهی دایه‌ی مهربان‌تر از مادر": مثلا" می‌گویند نانت نبود! آبت نبود! این کارَت چه بود! تُرا چه که در معقولات دخالت کنی؟ سخت نگیر حالا کاری است که گذشت.

 

"تجسّس و دخالت در کار همه": حتی در کوچکترین کار دیگران سرَک می‌کشند. اظهار عقیده می‌کنند، طرف می‌گوید نفَسم مدتی تنگ می‌شود. طرف دیگر سریع می‌گوید نفس‌تنگی! علاجش فقط خوردن هِل با عرَقِ بیدمِشک است!


"علّامه‌ی دَهر احترام به شئونات": کمتر ایرانی پیدا می‌شود که خود را در هر موضوعی علّامه‌ی دَهر دانای کُل (=همه‌چیزدان) نداند.

 

"اصل و نسَب": دائم می‌گویند کوروش، داریوش، تخت‌جمشید، نادرشاه افشار، شاه‌عباس و... ولی هرگز نمی‌گویند با وجود این‌همه کاخ، پس چرا آن‌همه کوخ در سراسر ایران بود.

 

"استهزاء، غیبت، بدگمانی" : در نزد ایرانی تقریباً همه کس، بد و نادرست است مگر خلافش ثابت شود. حتی در محفل متدیّنان هم -که قرآن و پندهای آن حاکم است- مسخره‌نمودن و دست‌انداختن دیگران، گرم و پرشور است. جتی برخی مردم می‌گویند: «غیبت‌کردن بادزنِ جگر است» یعنی آدم بدگویی نکند دلش خالی نمی‌شود و جگرش خنک نمی‌شود! غیبت نکنیم چه کنیم؟ بنشینیم همدیگر را نگاه کنیم؟ غیبت مزّه‌ی زندگی است!

 

"عجله، بی‌بندوباری سَمبل‌کاری": حتی حین حرف‌زدن، به دیگری رُخصت نمی‌دهند حرفش را تمام کند، باعجله می‌پّرد وسطِ حرفش.

 

"فرار از نظم و برنامه": کهکشان و گردش خون و اعصاب و همه‌چیز از روی نظم است اما ایرانی نمی‌خواهد مرتّب باشد. یک نمونه سبقت راننده‌ها در جاده‌ها از همدیگر.

 

"رشاء و رارتشاء": میان روستاییان ظاهرا" رشوه‌دادن و رشوه‌گرفتن کمتر است، ولی شهر انباشت شد ازین رشاء و ارتشاء. تا به آدمِ پولکی! رشوه ندهند کارَش در بن‌بست است.

"لجبازی و انتقام‌جویی": تا تیغ کسی می‌بُرّد از لج و انتقام دست نمی‌شُوید. چون می‌خواهد دلش خنک شود!

 

"متجاوز، ترسو، کجدار و مریز کن": یعنی انسان شُتر گاو پلنگ بازی درآورَد. هم مسلمان باشد، هم دروغ بگوید و هم تهمت بزند و حتی علیه‌ی دیگری دسیسه بچیند. همیشه حاضرند کوچک و بزرگ درست کنند. "خدا" را فراموش کنند و "زیرخدا" را مقدس و بزرگ کنند. می‌گویند خدا درست است که قادر متعال است، ولی یک زیرخدا هم لازم است! بلاخره زورگویی و زورشَنوی فردِ فرد ایرانی مدت‌ها همه را به هم مشغول کرده است.

 

"گول‌زدن و گول‌خوردن": از همان کودکی بچه، به بچه گول می‌زنند.

 

"بگو چشم، ولی نکن": به همه راحت می‌گویند چشم. ولی ابایی ندارند مطلقاً آن را انجامش ندهند.

 

"فکر کج، راه کج": اکثر هر حرفی را می‌خواهند بزنند، یا هر مشکلی را می‌خواهند حل کنند ابتدا راه انحرافی و خلاف را می‌پیمایند. نوعی حُقه‌بازی عادتی. فراوانی کلَک و تقلب و فریب، موجب شده نوعی بدبینی بر رفتارها حاکم شود.

 

"حفظ ظاهر و تجددطلبی": مثلا" بهترین جای اتاق خانه را با گرانترین مُبلمان آراسته می‌کنند که پیش مهمان پُز بدهند حال آن که، خانه در اصل مال آسایش خانواده است، نه مهمانخانه.

 

"تعارفات یومیه": ایرانی‌ها به هم تعارف می‌کنند حتی اگر خانه یک تکّه نان هم نباشد به فرد رهگذر با اصرار زیاد تعارف می‌کند بفرمایید منزل! که چه؟ که فقط برای حفظ ظاهر کند.

 

"دورویی و نفاق": این دیگر،  در محافل نُقل مجالس شد.

 

"بدقولی، عهدشکنی": حتی به صمیمی‌ترین دوستش هم حاضر است قولش را بشکند.

 

"عدم اطاعت و یاغیگری": وقتی جایی باید اطاعت ورزید مثلا" در برابر حق و قانون، یاغیگری می‌کنند. حتی فرامین الهی را.

 

"رفتار مصلحت‌آمیز": که کار رفتار حقیقت‌وار را دشوار می‌سازد.

 

"دردهای دیگر" : یعنی بسیاری دیگر از موارد است که عیب محسوب می‌شود ولی ایرانی آن را راحت انجام می‌دهد. مثلا" تبعض در زندگی. پنهان‌کاری حتی نزد نزدیکترین کسان‌شان. یک بام و دوهوا بودن. افراط و تفریط در کارها. مثلا" غرب‌زدگی، بی‌دینی، حتی در دین‌داری. عقل و شرع را میانه نمی‌گیرند. پرت می‌شوند، یا به عقب می‌روند و یا معلّق می‌مانند. بگذرم.

 

توضیح: نویسنده اهل شیراز است. با جبهه‌ی ملی دوره‌ی مصدق همراهی داشت. به زندان شاه حبس رفت. در زندان با گرفتن یک نسخه قرآن ترجمه‌دار با عمق آن آشنا و با پندهایش علاقمند شد. و بعد برای تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه پنسلوانیا تحصیل کرد. در کانادا مجموعه‌ی "نجات" را نوشت که ضدانقلاب از آن خوشش نیامد ولی در ایران در سال شصت و نه توسط انتشارات قلم منتشر شد؛ نجات ایران از برخی از خُلقیات مثل فقر و جهل و و معتقد است کتاب دیگرش «چه باید کرد؟» این دو کتابش را کامل خواهد کرد.

۰
در تاریخ : ۱۷ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۲۱۱

دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف

دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف

(۱)

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونه‌ی باقی‌مانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که می‌بیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.

 


(۲)

 

 

۲. سکوت یک فیلسوف در برابر جنایت اسرائیل در غزه. این که آقای مصطفی ملکیان -که خود را "صلح‌گرا و خشونت‌پرهیز" می‌داند- سکوت کرده است، مسئله‌ی شخصی‌اش است و لابد حق انتخابش. اما چگونه می‌شود برای جزئی‌ترین و سست‌ترین مسائل ایران به حرف و فریاد آید اما این‌همه توحُش را در غزه ببیند و لب نجُنبانَد؟! پس صلح‌گرایی و خشونت‌پرهیزی وی شعاری بیش (=بخوانید لقلقه‌ی زبان) نیست و حتی لازم باشد از بدترین خشونتِ هرزگان علیه‌ی نظام ایران حمایت هم می‌شود! او روزگاری در مدرسه‌ی معصومه‌ی قم، نیز در مؤسسه‌ی امام باقر ع آقای مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی مصباح تدریس می‌کرد و وقتی مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی در خطبه‌های نمازجمعه‌ی تهران تفکر دینی وی در مورد باور به معاد را زیر سؤال برد و تقریباً تکفیرش کرد، از همان جا بود از آنجاها بیرون انداخته شد (شاید خود بیرون رفته بود) و کم کم از چشم مؤسسات در قم اقتاد و چشم مجامعی در تهران را گرفت و شد فیلسوف چپ‌های آمریکایی. خودم بیشتر آثار و نوشته‌ها و گفتارهایش را دنبال می‌کردم و خیلی از نکات معنویت‌گرایی وی را یادداشت می‌نمودم، اما چون دنباله‌روِ هیچ شخصیتی نمی‌شوم همواره وی را روی لبه‌ی پرتگاه می‌دیدم. بعد معلومم آمد که وی به جای تکیه‌ی بر دینِ خاص، از معنویت و اخلاق می‌گوید انگار (شاید شاید) نگاهش مکتب و دین خاص نیست، تفکر معنوی است.
۶
در تاریخ : ۱۴ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۴۰۱

وجوب شکوه در حرم رضوی

وجوب شکوه در حرم رضوی

 

 


سه عکس قدیمی

حرم امام رضا (ع)

از (روزنامه اطلاعات)

 

 

صحنه‌ی عرض ارادت

نهایت سپاس از خالق اثر زائر عزیز

 

 

نمای حرم از سمت

خیابان آیت الله سید عبدالله شیرازی

  

 

پَر طاووس

حرکت زیبای خادم حرم

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هر کس از اطراف حرم رضوی خاطره‌ای به ذهن دارد. از شب‌هایی که دورتادورش شیرداغ با فرنی می‌فروختند تا باقلای داغ با گُلپَر. این حرم از سال ۱۳۵۲ شروع کرد به توسعه و سازه در اطرافش که تا شعاع چند کیلومتر زمین‌های آن باید چمن می‌شد اما سال ۱۳۵۶ اوضاع بازسازی به نحو دیگری رقم خورد و با وقوع انقلاب اسلامی اساس توسعه‌ی اطراف حرم شکل و نقشه‌ی خاصی پیدا کرد. سه عکس قدیمی (از روزنامه اطلاعات) به‌خوبی اطراف حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۵۶ و نیز حضور زائران در پنجره فولاد (سال ۱۳۵۶) را نشان می‌دهد که کاملا" با شکل جدید حرم فرق دارد. من بر هرچه شکوهمندترشدن حرم باور دارم، باید مجلّل، با هنر، سرشار ذوق، آراسته به زیور و کتیبه‌هایش قابل خواندن باش زیرا آسایش زائرین باید تأمین شود و انسان در آن چندساعت و چندروزی که حرم بیتوته و آمدوشد دارد با تماشای جلوه‌های حرم در خود شکوفایی و سُرور و شعَف احساس کند. البته چمن هم شکوه خود را دارد که باید صحن‌ها و اطراف را به آن آراست و یکسره سنگ و تابش آفتاب نباشد. ایران جاهای معنوی‌اش تماشایی بود زیرا در آن آب، سبزه، باغ، درخت، سکوت و شکوه جمع بود. من حرم را دوست دارم و هر چه دورش می‌گردم بازم تشنه‌تر برای دور بعدی مهیایم. زائران زیارت‌تان لابد بر دلتان نشست. این حس‌وحال، شکوه شما را همچنان تا زیارت آتی باشکوه‌تر نگاه می‌دارد. خاطرات حرم دل آدم را شب‌وروز به آن خِطه‌ی طوس می‌دوزد تا باز در زیارت بعدی خاطره‌ی نوِی شکل گیرد. حرم، حقیقت مرکز خاطرات آدم است. سه عکس نو مال همین سه روز اخیر حرم امام ثامن ع است از زائری عارف‌پیشه، واصله به دامنه. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا.

۰
در تاریخ : ۲۶ , ۱۴۰۲ شهریور . دید ۳۳۷

مسیر مشهد مقدس فرق دارد

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. هیچ مسیری، مسیر مشهد مقدس نمی‌شود. توی ایران را می‌گویم. مسیر حج و بقیع و دمشق و نجف و کربلا و کوفه و کاظمین و سامرا حرفش جدا. این مسیر مشهد با دل آدم چه‌ها که نمی‌کند! هر مسیری برَوی وقتی به شهرش می‌رسی آدم غصه‌دار می‌شود حالا کجا قرار گیرم؟! الّا مشهد مقدس که نه فقط نزدیک شهر که حتی ۱۰۵ کیلومتری آن هم قلب انسان منقلب و دلش زیرورو می‌شود و همان لحظه دوست دارد بهترین کسانش همراهش بودند و لذتِ دیدار با آقا حضرت رضا امام رئوف ع را ثانیه ثانیه با هم بچشند. از دیدِ بنده مشهد قرارگاه "عملیات معنویت" است، قرارگاهی با رمز "یا ضامن آهو" امامی که حتی برای جان حیوان دل می‌سوزاند.

 

 

خیلی‌ها طی چند روزی منتهی به سالروز رحلت و دو شهادت، مشهد مقیم شدند و حظ مذهبی بردند. اینک بسیاری هم سبدِ زیارت می‌بندند از زمین و هوا و قطار و ایران‌پیما خود را لااقل در شب شهادت امام هشتم به حرم برسانند. قدر این لحظاتِ بودن در کنار امامِ مدفون به ارض توس را بدانید که وقتی به موطِن برگشتید حسرت می‌خورید که چرا در جای جای مسجد گوهرشاد، رواق رواق پشتِ رواق و صحن صحن پشتِ صحن و بست بست پس بست نماز نگزاردم که آن قطعه قطعه‌ها به قول علامه طباطبایی -رحمةالله- مسجد و گواه روز قیامتم شوند؟! باری؛ تمام دور درون حرم و بیرون حرم را قدم قدم در یک شب ماه رمضانی پیموده بودم و هر چند متر چند متر، زانو می‌زدم نمازی می‌گزاردم که گواه من شوند و گناهانم بریزند. شما ای زائران آن قطعه‌ی مینو و معنای ایران، اینک که آنجایید تا می‌توانید در جاهای مختلف حرم با آقا حرف بزنید و دو رکعت، دو رکعت نماز بگزارید تا ردّی از شما در آن مکانِ مکین باقی بماند و ذخیره‌ی پرونده‌ی آن دار شود که آخرت فقط توشه می‌خواهد. چه توشه‌ای گرانبهاءتر از کارهای معنوی در درون و بیرون حرم مقدس مشهد مقدس. یک شعر گویم به گویش لطفی و تمام:

 

مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا
مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام پِیِ کاری هزار شُکر آقا
دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام بتَکانی مرا زِ غیرِ رضا
رسیده‌ام که شوَم عاقبت به‌خیرِ رضا

با تسلیت شهادت و ارادت و ادب به زائران کِرام

۱
در تاریخ : ۲۴ , ۱۴۰۲ شهریور . دید ۳۴۹

نقش جغرافیا بر ثبات منطقه ای ایران

به قلم عیسی رمضانی دارابی محمد: همواره حکومت‌هایی که در طول تاریخ برایران حکومت کرده اند به این امر واقف بوده اند که فلات مرکزی را حفظ کنند. فلات مرکزی شامل آن قسمت از فلات بزرگ ایران است که از گره کوهستانی آذربایجان در شمال‌غرب شروع میشه و توسط رشته کوهای البرز و زاگرس به سمت شمالشرق و جنوبغرب امتداد می‌یابد و همین کوهها ب انامهای دیگر در جنوب‌شرقی به هم می‌رسند که بطور میانگین ۱۲۰۰متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این عمق استراتژیک و دست نیافتنی ایران بوده و هست، که با تسلط برآن، قبض و بسط های سرزمین های بیرونی تاثیر آنچنانی بر ثبات وامنیت حکومت نداشت، بلکه با اعمال حاکمیت براین منطقه، می توانست مناطق پیرامونی را کنترل کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، همانتد دژ محکمی باعث شکل گیری گستره تمدنی شده است  که  سال‌های طولانی بر تحولات دنیا سهم قابل توجهی داشته است. البته خوانش سیاستمداران از موقعیت جغرافیایی ایران نیز در شکل گیری نزاع ها و تامین یا عدم تامین منافع کشور تاثیر گذار بوده است.

 

 

امروزه که ژئواکونومی گفتمان غالب در روابط دولت‌هاست، و نقش راه‌ها و کریدورها در اعمال این گفتمان بر کسی پوشیده نیست، باید بدانیم که جغرافیا در چینش راه های تجاری بسیار اهمیت دارد و طبیعتا  راه ها نیز به صورت متقابل بر اهمیت جغرافیا می افزایند. قرن بیست و یکم که قرن  ژئو اکونومی و قرن شکل گیری چیدمان قدرت بر مدار راه ها و کریدور ها است. موقعیت ایران ارزانترین و نزدیکترین و راحترین چیدمان را عرضه می کند. حکمرانی جغرافیا یعنی اینکه راه اندازی  کریدور سلیقه ای نیست بلکه این جغرافیا است که مسیر شکل گیری این دالانها را نشان می دهد. سیاستمداران و تصمیم گیران ایران، باید قدرت را ازاین منظر یعنی کریدور ها و راهها نیز نگاه کنند. اگر این اتفاقا نیفتد ما به منافع جغرافیایی ایران پشت کردیم.

۰
در تاریخ : ۲۹ , ۱۴۰۲ مرداد . دید ۳۲۴

مقایسه رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی

به قلم دامنه: به نام خدا، هر گاه اهل فن خواستند رژیم پهلوی را با انقلاب اسلامی مقایسه کنند دست‌کم دو مسئله را از ذهن خود پنهان نکنند.

 

۱. ابزار روز؛ که زندگی فرد را اساساً دستخوش تغییر (چه فساد، چه آباد) می‌کند. به‌یقین، ابزار امروز از ابزار عصر پهلوی فوق‌العاده بیشتر و متنوع‌تر و پیچیده‌تر و حتی خطرناک‌تر شده. و همین زندگی مردم را در امروزه‌روز زیرورو کرده است. ابزار و نوآوری‌های آن، هم می‌تواند آدم را به درّه! پرت کند و هم می‌تواند به قله رسانَد.

 

۲. از آنجا که غرب چرخ‌دنده‌اش زودتر از جاهای دیگر چرخیده و حتی با روغن کشورهای غارت‌شده چرب شده، طعم زندگی آزاد و رها در سایه‌ی آزادی رهاشدگی را بیشتر چشیده و همین موجب می‌شود چشم غرب‌زدگان به آن فرهنگ زودتر دوخته شود و به تقلید از آنان درآیند. اینک آنچه جامعه را فسادپذیرتر ساخته ناشی از همین رشد فساد در غرب است که ایرانی‌جماعت را بعضاً به سمت خود کشانده است. در دوره‌ی پهلوی سطح اروپا همان حد بود که در خیابان‌های تهران بازتاب داشت. هر چه اروپا با رشد ابزار، زندگی خود را تغییر می‌دهد و واژگونه می‌شود، جوامع هم با خاطر وجود عناصر مبلّغ فکر و فرهنگ غرب، به آرایش آن در می‌آیند، البته همواره این تعداد اندک‌اند اما جولان دارند.

۰
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۲ تیر . دید ۲۶۲

زائرسرای خلیل شهر

زائرسرای خلیل شهر

 

مشخصات بانیان

مسجد و زائرسرای

امام رضا ع خلیل‌شهر

 

 

مسجد و زائرسرای امام رضا ع

خلیل‌شهر | ۴ خرداد ۱۴۰۲ | عکاس: دامنه

 

مرحوم

حاج جعفر خلیلی

پدر شهید رحمان خلیلی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وقتی پس از زیارت از سمت مشهد مقدس راهی جاده‌ی قوچان بجنورد گرگان می‌شوید و به سمت ساری و تهران رهسپار، به خلیل‌شهر (بعد از گرگان و کُردکوی و شهر گلوگاه و قبل از شهر بهشهر) رسیدید، سمت راستِ شما مسجد و زائرسرای شبانه‌روزی امام رضا علیه السلام با امکانات رفاهی اتاق خواب و مسجد و فضای سبز و مفرّح با پاکیزگی عالی قرار دارد که دَم‌زدن در آن و نمازگزاردن حالی به انسان می‌بخشد. زمین این مسجد بزرگ و تمیز را مرحوم حاج جعفر خلیلی پدر شهید رحمان خلیلی هدیه کرده است و با مدیریت منظم اداره می‌شود. کف مسجد با نور و باد فضا را دل‌انگیز کرده است خصوصا" وقتی از پشت به شالیزار و باغات خیره می‌شوید و از روبرو با کوه‌و جنگل رشته‌کوه البرز. به یاد مرحوم حاج جعفر خلیلی و فرزند شهیدش رحمان خلیلی دو رکعت نماز گزاردم. می‌شود با خیال راحت به این زائرسرا کمک هم کرد چون خدمات می‌دهد و بسیار تمیز است.

۱
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۲ خرداد . دید ۷۲۳

دین‌گریزی

دین‌گریزی

سید سعید

شفیعی دارابی

 

به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام  به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.

 

۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار  و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.

 

۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد  بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.

 

۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا  به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.

 

۴- باید توجه نمود که دین گریزی در کدام رده های سنی شکل میگرد. گاهی اوقات در روانشناسی برخی رفتارها در برخی از دوران رشد طبیعی بوده نمیتوان بعنوان یک مشکل در نظر  گرفت مثلا نوع پوشش و مو در سن نوجوانی با عرف در تضاد می باشد و می توان پذیرفت و یا اینکه جوانانی که در عرصه دانشگاهی می شوند با مسایلی مواجه می شوند یا به نوعی دچار شک و تردید می شوند.

 

۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.

 

۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند  تا انها را اقناع نمایند.

 

۷- شاخص وجه تمیز کننده سره  از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.

 

۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.

 

البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه  مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی  که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع  ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.

 

دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.

۱
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۲ خرداد . دید ۳۸۵

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

 

 

جاده‌ی دامغان به دیباج و گلوگاه مازندران

عصر ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، عکاس: دامنه

مشاهده‌ی عکس‌های با حجم بالاتر در اینجا

 

گزارش جغرافیایی مسافرت به مشهد مقدس  در ادامه‌ی مطلب

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام...

بیشتر...
۴
در تاریخ : ۱۱ , ۱۴۰۲ خرداد . دید ۲۸۳۱

کنار کوچک خان

کنار کوچک خان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اول: چرا اروپاییان به ایران آمده بودند؟! یکی از مسائلی که هنوز هم روشن نشده است این است که آن کسانی که از اروپا به ایران آمده بودند -تعداشان هم کم نبود- چه کسانی بودند و چرا به ایران آمدند؟! این بخش از تاریخ اروپا همچنان تاریک است. در یک تقسیم‌بندی می‌توان آنان را به سه دسته قسمت کرد: ۱. کسانی که حدود سال ۱۹۱۴ در خلال جنگ جهانی اول اروپا و قبل از آن توسط شرکت‌های بزرگ غربی به‌ویژه شرکت‌های آلمانی و اتریشی برای کار در شُعبات کارخانه‌ها به روسیه فرستاده شدند. ۲. آنها که نمی‌توانستند در خدمت دولتی که بر کشور حکومت می‌کرد باشند، بنابرین به شرق که در آن زمان بِکر، ثروتمند، امن و آرام‌تر بود، می‌رفتند. ۳. گروه اسیران جنگ جهانی اول اروپا بودند که در روسیه به سر می‌بردند و هر از گاهی تعدادی از آنها موفق می‌شدند به دنیای آزادِ ایران (برای آنها) پناه ببرند.

 

بیشتر:

ر.ک: کتابِ بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان

اثر یان کورلارژ، ترجمه‌ی دکتر رضا میرچی، ص ۲۳

 

توضیح: یان کورلارژ اهل چکسلواکی بود که به عنوان مهندس فنی در روسیه بود و به نهضت میرزا کوچک‌خان پیوست و به نیروهای نهضت در گیلان، ابزار نبرد می‌ساخت و تعمیرات می‌کرد. کتابی که در دست مطالعه دارم (عکس بالا) یک روایت ناب و خواندنی ازین نهضت و شخصیت میرزا کوچک‌خان و ازین‌دست مسائل است.

 

بخش دوم: ملل شرقی؛ آیا مللی‌اند اهل تعارف؟! در همان کتاب "بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان" نوشته‌ی یان کورلارژ اهل کشور چک -که کناردست میرزاکوچک‌خان به نهضت جنگل کمک می‌کرد- چند مطلب دیگر هم خواندم و نتوانستم از نوشتن آن برای عموم، صرف نظر نمایم. او -کورلارژ - ایرانیان را به عنوان مردمی بسیارکنجکاو که همه‌چیز را کاملا" برانداز می‌کنند و درباره‌ی همه‌چیز دقیق می‌پرسند؛ کاملا" به تعارف می‌افتند، میرزاکوچک‌خان را اما فردی می‌دانست که اصلا" جمله‌های "توخالی و اصطلاحات تعارفی" به کار نمی‌بُرد. در نگاهش:

 

میرزا اموال شخصی نداشت. روی حصیر می‌خوابید. هنگام نیایش به هیچ کس اجازه نمی‌داد خلوتش را برهم بزند. تا سرحدّ افراط به نظافت خود می‌رسید. به عنوان رهبرِ نهضت، مُلایم بود. هرگز دستور تنبیه شَدیدِ کسی را نداد. قوم حاکم قاجار را منبع شرّ می‌دانست. بهبودی زندگی مردم زحتمکش بالاترین هدفش بود. اهل گفت‌وگو و آخوند روشنی بود.

 

مسئله‌ی مهمی را می‌خواهم نخستین‌بار مطرح کنم هرچند پس‌زمینه‌ی ذهنم همواره این فکر وجود داشت و گاه اشاراتی داشتم، اما اینک من از لای این کتاب دریافتم از نظر یک آدمِ مغرب‌زمینی -که اگر بی‌آلایش و بدون شرارت باشد- از زبان ملل شرقی -خاصّه ایرانی- نمی‌توان به اصلِِ مطلب رسید، زیرا به باور آنان -از جمله همین یان کورلارژ- کاملا" جملات تعارفی دارند. منظورش این است وقتی کسی به تعارف بیفتد، اصلِ مطلب خود را پنهان می‌دارد، نمی‌گوید و لذا درکِ مطلب برای طرف یا تأخیر می‌افتد و یا بِالکُل به قول محلی: «بِن‌کال» ناممکن می‌شود.

 

نکته نگویم، عذاب می‌گیرم: خدا نیارد بر ما که مشاورین رأس -که به تعبیرم عقل منفصل محسوب می‌شوند- در بیان واقعیت و حقیقت به تعارف بیفتند و حرف خود را به نفع مقام بالاتر بزَک کنند، یا از آن بتراشند و لاغر و غلط تحویل دهند. طرفِ شَور باید با شجاعت مشورت دهد. بگذرم.

 

یادآوری: از عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم بی‌نهایت ممنونم که این مرکز فرهنگی و فکری را -که قلب تپنده‌ی محله‌ی ما در خیابان شیخ انصاری‌ست- مدیریت می‌کنند.

۱
در تاریخ : ۱۶ , ۱۴۰۲ ارديبهشت . دید ۵۵۰

سه نمونه از آئین‌ دیرین ایران

 به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکی از هفت کتابی که امسال تمام کردم کتاب "گاه‌شماری و جشن‌های باستانی ایران" نوشته‌ی آقای هاشم رضی چاپ دوم ۱۳۸۲ تهران انتشارات بهجت، بود که این یکی را بُرشی خواندم و همان وسط نوروز تمام کردم. گزارشی از آن را نوبت گذاشته بودم که بر برسم. اینک رسیدم. نکات که زیاد است سه تا بس است:

 

 

 یکی این که ایرانی‌ها روز برات داشتند؛ یعنی روز تقدیرات که اسلام در شب، شب قدر دارد. در آن روز باور به جهانِ پَسین رستاخیز مُردگان و تسلسُل زندگی یادآوری و گرامی داشته می‌شد. حتی در بابِل هم که چنین می‌کردند، از همین فرهنگ ایرانی آبشخور داشت. ر.ک: ص ۲۹ تا ۳۵ کتاب.

 

دوم این که مراسم توبه و آئین بیرون راندن بدی و دیوی از درون، یک رسم دیرباز بود. حتی ایام صوم (=روزه) و سوگواری منعقد می‌شد. ر.ک: ص ۲۹ کتاب.

 

سوم آن که برخی از جشن‌ها و آئین‌ها در ایران با عمر این ملت برابر است. یعنی تا ایرانی بوده، چنین بوده. یک نمونه از ابوریحان بیرونی مثال بزنم و به قول عرب‌های عزیز خوزستان و جنوب ایران و جهان اسلام، "خلاص"!

 

ابوریحان بیرونی از مردم آمُل در برپاداشتِ جشنِ تیرگان در میان ایرانیان چنین می‌گوید: "آمُلی‌ها در تیرروزِ تیرماه، به دریای خزر رفته و همه‌روزه را به شنا و آب‌بازی می‌گذرانند." ر.ک: ص ۶۶۲ کتاب. بگذرم.

 

تشکر می‌کنم از همه‌ی عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم که این نعمت بزرگ دستیابی به کتاب امانی را برای منطقه‌ی ما فراهم ساختند. >| ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ |< دامنه.

۰
در تاریخ : ۳۰ , ۱۴۰۲ فروردين . دید ۲۹۶

سه امر و نهی داریوش یکم

به قلم دامنه: سه امر و نهی درخشنده‌ی داریوش یکم. به نام خدا. سلام. این روزها تا نوروز ۱۴۰۲ کتاب «حکومتی که برای جهان دستور می‌نوشت» را در دستِ مطالعه و یادداشت‌برداری دارم. نوشته‌ی دکنر ن. بختورتاش. کتابی درباره‌ی ایران که دو سده رهبری جهان را در دست داشت. در صفحه‌ی ۴۴۵ به نوع‌دوستی پرداخته است که چون مهم است، بدان می‌پردازم. آنچه من فهمیدم (البته به نقل این کتاب) تاریخ گواهی داده که داریوش هخامنش یکم از راه «نوع‌دوستی و گرایش به تکامل فکری و همچنین پرهیز از بت‌پرستی» نمایندگانی به کارتاژ (تونس فعلی در شمال آفریقا) فرستاد و از کارتاژی‌ها خواست از سه چیز بپرهیزند. آن سه چیز چه بود؟ در زیر ردیف می‌کنم:

 

- از قربانی‌کردن انسان در راه بت‌ها.
- از خوردن گوشت سگ.
- از دفن مُردگان خود به جای سوزاندن.

 

چیزی هم به این متن امروزم بیفزایم: داریوش یکم، چهارمین شاهنشاه هخامنشی بود در ۴۸۶ پیش از میلاد زاده شد و در ۵۲۲ درگذشت، داماد کوروش کبیر بود. او شورش‌های داخلی ایران را با قاطعیت سرکوب کرد و دایره‌ی وسیع فرمانروایی هخامنشی را در بیرون از مرزهای ایران، باز هم وسعت داد.

 

کتاب نوشته‌ی دکنر ن. بختورتاش

«حکومتی که برای جهان دستور می‌نوشت»

 

حالا با این یادآوری می‌خواهم برگردم به همان سه نهی او به تونسی‌ها. او تقریبا" پیش از ۱۱۰۰ و اندی سال قبل از تولد دین اسلام، دست به این سه توصیه‌ی جهانی زد؛ به عبارت امروزی، آمرانه "امر به معروف" نمود و مقتدرانه "نهی از منکر" کرد.

 

اسلام هم وقتی بر قلب آن عبادتگرِ امین و حنیفِ درون غار حرا، حضرت محمد بن عبدالله‌ی مصطفی -صلّی اللّه علیه و آله- نورِ پیامبری تابانده، پیش از هر چیز بر توحید و یکتاپرستی خدای باری‌تعالی، دست گذاشته و از بت و بت‌پرستی و همه‌ی آداب جاهلی آن، نهی اکید صادر کرده.

 

سگ (=کَلب) را کنار خوک (=خنزیر) حرام‌گوشت دانسته و حتی جزوِ نجاسات معرفی کرده تا جز در وادی دام و گله و پاسبانی و نیازهای ایمنی، کسی سگ را برای خوردن یا آمیزیدن پرورش ندهد. و فقط در نهی سوم داریوش نظر اسلام فرق دارد؛ همان دفن مردگان را امضاء کرده است که داریوش سوزاندن را توصیه می‌کرده که فرهنگی هندی بنگالی بوده.

 

نکته: به اسلامِ آسانگیر، گیر می‌دهند! حال آن‌که از دین ما نزدیک ۱۱۰۰ و اندی سال زودتر، خودِ داریوش بزرگ هم، خوردن گوشت سگ را نه فقط برای ایرانی که برای بیرونی نیز منع می‌نموده. حالا برخی‌ها با دورزدنِ تعالیم ایرانی و آموزه‌های اسلامی، سگ را تا به اتاق‌خواب‌های خود برده‌اند و این حیوان را -که کارهای ویژه ازو برای خدمتِ انسان، ساخته است- از شوهران و همسران و فرزندان و همنوعان خود نزدیک‌تر به خود، می‌بینند و نزاکت رفتاری خود را تعطیل و پُشت و به فرهنگ بیگانگان رو و خو کرده‌اند.

 

هان! زنهار! نمی‌گویم حضرت محمد امین مصطفای ما (ص) کجایی که ببینی برخی چه با خود  و دین‌آموزه می‌کنند؟! بلکه همان داریوش بزرگ هخامنش را صدا می‌زنم: که آی مردِ درنوردیدن مرزها و آی شاهنشاه جهان‌گشا، کجایی که بیایی ببینی آن زمان نه فقط مردم سرزمین خود را از سگ‌بازی، بازمی‌داشتی که تونسی‌ها را هم امر و نهی می‌نمودی از اکل سگ خودداری کنند، اینک همشهری‌های خودت سگ‌باز شدند و خیال می‌کنند مدرن‌بودن و نوبودن و مُدِ روز شدن در دنیای مدرنیته، یعنی پوشک‌پوشیدن به تن سگ و بامشی و گربه! و قلّاده بستن و کلاه‌دوختن بر سر سگ و شاهین و شامپانزه!

۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۱ اسفند . دید ۲۸۵

کوه شُتر عبدو

کوه شُتر عبدو

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کوه شُتر عبدو از رشته کوه موند استان بوشهر. در اصل کلوت است که چون به شُتر خوابیده‌ی دوکوهانه شباهت می‌زند، آن را کوه شُتر عبدو خوانده‌اند. کلوت‌ها در اثر فرسایش آب و وزش باد پدید می‌آیند. این واژه از لوت هم ریشه می‌گیرد. عکس را از روی مستند ایرانگرد (۵ ) قسمت (۹) از ساخته‌های آقای جواد قارایی انداختم.

۰
در تاریخ : ۴ , ۱۴۰۱ دی . دید ۱۳۱۱

نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان

به قلم دامنه: نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان. به نام خدا. سلام. دیروز دوستم از همین صحن هیئت محترم رزمندگان، متنی فرستاد که نگاهِ نوِ آقای مصطفی ملکیان را در بر داشت. من این نقل را حمل بر صحت می‌کنم تا اگر کذب یا مخدوش بود به خودِ دوست مربوط باشد. خواستم این دواعی جناب ملکیان را به وُسع یک پست، نقد کنم. نیاز است اول روشن سازم کتمان ضعف نظام و جناحین نمی‌کنم. علم به این ضعف‌ها دارم و قصدم نقد بر وجود تناقض در یک رفتار و گفتمان است. ابتدا چکیده‌ی آنچه از بیان ایشان برداشت شد:

 

آقای مصطفی ملکیان

 

چکیده: آقای ملکیان گفت “بنده‌ی ملکیان اصلاح‌طلب نیستم، چون دیدم که راه‌ها بسته شد”. از نظر ملکیان اصلاح‌پذیری بر گفت‌وگو بنا شده است. نظامی که می‌خواهد نشان بدهد که اصلاح‌پذیر است، باید اثبات که گفت‌وگوپذیر است. امّا از آن‌جا که گفت‌وگو با حکومت، ناممکن شده است، پس اصلاح‌پذیری هم منتفی است. لازمه‌ی گفت‌وگو از نگاه وی، وجود "یک منطقه‌ی بی‌طرف" است که طرفین گفت‌وگو در آن شریک‌اند و برای آن، سه مبنایِ مشترک نیز وجود دارد: "عقل و عقلانیّت. اخلاق و اخلاقیّت. قانون و قانونیّت؛" که ملکیان به این سرانجام رسیده تمام این مبناها در گفت‌وگو با حکومت و دولت، از میان رفته است. چون او فکر می‌کند "سه انگاره در جمهوری اسلامی، گفت‌وگو را ممتنع کرده: "برتری ایدئولوژی بر عقلانیّت. تقدُّم حفظ نظام بر حفظ اخلاق. تفوُّق ولایت فقیه بر قانون." و این سه آموزه‌ی اساسی و اصلی جمهوری اسلامی، "هیچ مبنای مشترکی را میان مردم و دولت" برای گفت‌وگو باقی نگذاشته است؛ نه عقل، نه اخلاق، نه قانون. پس، با حکومت و قانونی که حامل این سه آموزه است، نمی‌توان گفت‌وگو کرد. آقای ملکیان که خود را خشونت‌پرهیز مطلق معرفی می‌کرد، گویا اینک (البته بر اساس نقل این متن مورد استناد دوست) طرفدار خشونت‌پرهیزی مشروط است، نه خشونت‌پرهیزی مطلق. یعنی ملکیان، رسما" خودش را: «خشونت‌پرهیزی می‌داند که اصلاح‌طلب نیست.»

 

من نقدم را به جای شرح مفصل، در شمارگان احصاء می‌کنم لااقل اگر خواننده‌ای پیدا شد، رغبت کند بخواند:

 

۱. بزرگترین ضعف علمی این دواعی آقای مصطفی ملکیان این است که در راهبرد، بر برافتادن نظام بنا دارد، اما در "روش" خواهان گفت‌وگو با همین نظام است. راهبرد و روش نباید نقیض هم باشند.

 

۲. اگر آنان که خود را جریان فکری اصلاح‌طلب می‌دانند، اصلاح‌طلبی را گفتمان بدانند -که می‌دانند- چطور ازین تناقض سر در نیاوردند که یک گفتمان مگر به علت ضعف یا فقد یا فقر در گفتمان رقیب، خود را پوچ می‌کند؟! هر گفتمانی بر پایه چندین سؤال محوری و پاسخ‌های بنیادی -که تئوری‌های آن گفمان حساب می‌آید- زنده است. آقای ملکیان با نقب (قنات کندن) -نه نقد- بر گفتمان مستقر و لَج‌افتادن با آموزه‌های آن، گفتمان خود را -که اصلاح‌طلبی بود- پوچ و باطل و به عبارت دیگر پایان‌یافته اعلان کرد. و این یعنی گفتمان اصلاح مثل یک موجود انگلی (=مثالم صرفا" تشبیه برای رساندن مطلب است) روزی‌خور یک موجود دیگر بود.

 

۳.آقای ملکیان لابد نمی‌داند آقای حسین بشیریه نیز پیشتر از او در دهه‌ی هفتاد -که نظریات لیبرالی دولت تعدیل مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی بر نظام حکفرمایی داشت و همین جریان چپ، منتقد جدی آن دولت بود- بر امتناع توسعه در ایران کتاب نوشت. اما نتوانست جرئت پذیرش خطا در نظریه‌اش را کسب کند، زیرا جمهوری اسلامی روند رشد را ادامه داد و به رده‌ی برتر جهانی رسید و شاخص‌هایی که بشیریه مثال زده بود در پاره‌ای موارد، منتفی و حتی ابطال شد.

 

۴. گیریم که از نظر ملکیان اخلاق از سوی نظام لِه شد. اما آیا آقای ملکیان این را هم از اخلاق می‌داند که تعدادی خودمحور و دخالت‌جو در جناح چپ (که دست‌کم در سه فاز دین، سیاست خارجی و جامعه‌سازی دینی کاملا" ایده‌ها و عقاید خود را باطل کرده و هضم افکار پوچ و نهیلیستی غرب شدند) در خفا بر برافتادنِ حکومت اسلامی و برچیدن ولی‌فقیه از ساختار سیاسی اتفاق کنند و دستورالعمل (=مانیفست) بنویسند اما در علَن، دَم از گفت‌وگو برای اصلاح بزنند؟! پس اگر اخلاق، عقل، قانون به قول آقای ملکیان سه پایه‌ی مناظرات است، این هر سه شرط از سوی اینان نه فقط نادیده انگاشته شده که لِه گردیده است، نه حالا، از دیرزمان پیش.

 

۵. اگر کسی فیلسوف هست (که جناب مصطفی ملکیان هست و فیلسوفی نامدار هم نیز) روی مبنای فکری خود پایداری می‌کند، مثلا" نفی‌خشونت، اگر فلسفه‌ی بنیادی شماست، اخلاق و عقل و قانون حکم می‌کند اندیشه‌ی خود را به خاطر ضعف و فقد و فقر گفتمانی رقیب، کنار نگذارید. وقتی کنار گذاشته‌اید و خشونت‌پرهیزی مطلق را ترک و آن را مقیّد و مشروط کرده‌اید، یعنی حتی خودت هم از اندیشه‌ی خودت که آن را تبلیغ می‌کنی، تبعیت نمی‌کنی. این یعنی اوج تناقض و بن‌بست تفکر. چطور می‌شود خشونت‌پرهیز فلسفی بود اما جواز مشروط آن را به اغتشاش و برانداز داد؟! ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

۴
در تاریخ : ۱۳ , ۱۴۰۱ آذر . دید ۵۷۷
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ---- ۸ ۹ ۱۰ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم