دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مقایسه رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی

به قلم دامنه: به نام خدا، هر گاه اهل فن خواستند رژیم پهلوی را با انقلاب اسلامی مقایسه کنند دست‌کم دو مسئله را از ذهن خود پنهان نکنند.

 

۱. ابزار روز؛ که زندگی فرد را اساساً دستخوش تغییر (چه فساد، چه آباد) می‌کند. به‌یقین، ابزار امروز از ابزار عصر پهلوی فوق‌العاده بیشتر و متنوع‌تر و پیچیده‌تر و حتی خطرناک‌تر شده. و همین زندگی مردم را در امروزه‌روز زیرورو کرده است. ابزار و نوآوری‌های آن، هم می‌تواند آدم را به درّه! پرت کند و هم می‌تواند به قله رسانَد.

 

۲. از آنجا که غرب چرخ‌دنده‌اش زودتر از جاهای دیگر چرخیده و حتی با روغن کشورهای غارت‌شده چرب شده، طعم زندگی آزاد و رها در سایه‌ی آزادی رهاشدگی را بیشتر چشیده و همین موجب می‌شود چشم غرب‌زدگان به آن فرهنگ زودتر دوخته شود و به تقلید از آنان درآیند. اینک آنچه جامعه را فسادپذیرتر ساخته ناشی از همین رشد فساد در غرب است که ایرانی‌جماعت را بعضاً به سمت خود کشانده است. در دوره‌ی پهلوی سطح اروپا همان حد بود که در خیابان‌های تهران بازتاب داشت. هر چه اروپا با رشد ابزار، زندگی خود را تغییر می‌دهد و واژگونه می‌شود، جوامع هم با خاطر وجود عناصر مبلّغ فکر و فرهنگ غرب، به آرایش آن در می‌آیند، البته همواره این تعداد اندک‌اند اما جولان دارند.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مقایسه رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی
/post/2318
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۱۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

زائرسرای خلیل شهر

زائرسرای خلیل شهر

 

مشخصات بانیان

مسجد و زائرسرای

امام رضا ع خلیل‌شهر

 

 

مسجد و زائرسرای امام رضا ع

خلیل‌شهر | ۴ خرداد ۱۴۰۲ | عکاس: دامنه

 

مرحوم

حاج جعفر خلیلی

پدر شهید رحمان خلیلی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وقتی پس از زیارت از سمت مشهد مقدس راهی جاده‌ی قوچان بجنورد گرگان می‌شوید و به سمت ساری و تهران رهسپار، به خلیل‌شهر (بعد از گرگان و کُردکوی و شهر گلوگاه و قبل از شهر بهشهر) رسیدید، سمت راستِ شما مسجد و زائرسرای شبانه‌روزی امام رضا علیه السلام با امکانات رفاهی اتاق خواب و مسجد و فضای سبز و مفرّح با پاکیزگی عالی قرار دارد که دَم‌زدن در آن و نمازگزاردن حالی به انسان می‌بخشد. زمین این مسجد بزرگ و تمیز را مرحوم حاج جعفر خلیلی پدر شهید رحمان خلیلی هدیه کرده است و با مدیریت منظم اداره می‌شود. کف مسجد با نور و باد فضا را دل‌انگیز کرده است خصوصا" وقتی از پشت به شالیزار و باغات خیره می‌شوید و از روبرو با کوه‌و جنگل رشته‌کوه البرز. به یاد مرحوم حاج جعفر خلیلی و فرزند شهیدش رحمان خلیلی دو رکعت نماز گزاردم. می‌شود با خیال راحت به این زائرسرا کمک هم کرد چون خدمات می‌دهد و بسیار تمیز است.

زائرسرای خلیل شهر
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زائرسرای خلیل شهر
/post/2309
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۴۶۱
  • پست شده - دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ب.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

عکس آزادراه قزوین - رشت

عکس آزادراه قزوین - رشت

 

آزادراه قزوین - رشت

 

 

مسیری زیبا و دیدنی

عکس آزادراه قزوین - رشت
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
عکس آزادراه قزوین - رشت
/post/2307
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۰۳
  • پست شده - سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۵۹ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دین‌گریزی

دین‌گریزی

سید سعید

شفیعی دارابی

 

به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام  به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.

 

۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار  و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.

 

۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد  بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.

 

۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا  به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.

 

۴- باید توجه نمود که دین گریزی در کدام رده های سنی شکل میگرد. گاهی اوقات در روانشناسی برخی رفتارها در برخی از دوران رشد طبیعی بوده نمیتوان بعنوان یک مشکل در نظر  گرفت مثلا نوع پوشش و مو در سن نوجوانی با عرف در تضاد می باشد و می توان پذیرفت و یا اینکه جوانانی که در عرصه دانشگاهی می شوند با مسایلی مواجه می شوند یا به نوعی دچار شک و تردید می شوند.

 

۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.

 

۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند  تا انها را اقناع نمایند.

 

۷- شاخص وجه تمیز کننده سره  از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.

 

۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.

 

البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه  مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی  که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع  ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.

 

دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.

دین‌گریزی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دین‌گریزی
/post/2311
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۹۳
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه

 

 

جاده‌ی دامغان به دیباج و گلوگاه مازندران

عصر ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، عکاس: دامنه

مشاهده‌ی عکس‌های با حجم بالاتر در اینجا

 

گزارش جغرافیایی مسافرت به مشهد مقدس  در ادامه‌ی مطلب

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام...

جاده دامغان، دیباج، گلوگاه
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
جاده دامغان، دیباج، گلوگاه
/post/2304
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۲۷۵
  • پست شده - پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۵۴ ب.ظ
  • : برچسب ها
ادامه ی مطلب
۴
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کنار کوچک خان

کنار کوچک خان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اول: چرا اروپاییان به ایران آمده بودند؟! یکی از مسائلی که هنوز هم روشن نشده است این است که آن کسانی که از اروپا به ایران آمده بودند -تعداشان هم کم نبود- چه کسانی بودند و چرا به ایران آمدند؟! این بخش از تاریخ اروپا همچنان تاریک است. در یک تقسیم‌بندی می‌توان آنان را به سه دسته قسمت کرد: ۱. کسانی که حدود سال ۱۹۱۴ در خلال جنگ جهانی اول اروپا و قبل از آن توسط شرکت‌های بزرگ غربی به‌ویژه شرکت‌های آلمانی و اتریشی برای کار در شُعبات کارخانه‌ها به روسیه فرستاده شدند. ۲. آنها که نمی‌توانستند در خدمت دولتی که بر کشور حکومت می‌کرد باشند، بنابرین به شرق که در آن زمان بِکر، ثروتمند، امن و آرام‌تر بود، می‌رفتند. ۳. گروه اسیران جنگ جهانی اول اروپا بودند که در روسیه به سر می‌بردند و هر از گاهی تعدادی از آنها موفق می‌شدند به دنیای آزادِ ایران (برای آنها) پناه ببرند.

 

بیشتر:

ر.ک: کتابِ بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان

اثر یان کورلارژ، ترجمه‌ی دکتر رضا میرچی، ص ۲۳

 

توضیح: یان کورلارژ اهل چکسلواکی بود که به عنوان مهندس فنی در روسیه بود و به نهضت میرزا کوچک‌خان پیوست و به نیروهای نهضت در گیلان، ابزار نبرد می‌ساخت و تعمیرات می‌کرد. کتابی که در دست مطالعه دارم (عکس بالا) یک روایت ناب و خواندنی ازین نهضت و شخصیت میرزا کوچک‌خان و ازین‌دست مسائل است.

 

بخش دوم: ملل شرقی؛ آیا مللی‌اند اهل تعارف؟! در همان کتاب "بیگانه‌ای در کنار کوچک‌خان" نوشته‌ی یان کورلارژ اهل کشور چک -که کناردست میرزاکوچک‌خان به نهضت جنگل کمک می‌کرد- چند مطلب دیگر هم خواندم و نتوانستم از نوشتن آن برای عموم، صرف نظر نمایم. او -کورلارژ - ایرانیان را به عنوان مردمی بسیارکنجکاو که همه‌چیز را کاملا" برانداز می‌کنند و درباره‌ی همه‌چیز دقیق می‌پرسند؛ کاملا" به تعارف می‌افتند، میرزاکوچک‌خان را اما فردی می‌دانست که اصلا" جمله‌های "توخالی و اصطلاحات تعارفی" به کار نمی‌بُرد. در نگاهش:

 

میرزا اموال شخصی نداشت. روی حصیر می‌خوابید. هنگام نیایش به هیچ کس اجازه نمی‌داد خلوتش را برهم بزند. تا سرحدّ افراط به نظافت خود می‌رسید. به عنوان رهبرِ نهضت، مُلایم بود. هرگز دستور تنبیه شَدیدِ کسی را نداد. قوم حاکم قاجار را منبع شرّ می‌دانست. بهبودی زندگی مردم زحتمکش بالاترین هدفش بود. اهل گفت‌وگو و آخوند روشنی بود.

 

مسئله‌ی مهمی را می‌خواهم نخستین‌بار مطرح کنم هرچند پس‌زمینه‌ی ذهنم همواره این فکر وجود داشت و گاه اشاراتی داشتم، اما اینک من از لای این کتاب دریافتم از نظر یک آدمِ مغرب‌زمینی -که اگر بی‌آلایش و بدون شرارت باشد- از زبان ملل شرقی -خاصّه ایرانی- نمی‌توان به اصلِِ مطلب رسید، زیرا به باور آنان -از جمله همین یان کورلارژ- کاملا" جملات تعارفی دارند. منظورش این است وقتی کسی به تعارف بیفتد، اصلِ مطلب خود را پنهان می‌دارد، نمی‌گوید و لذا درکِ مطلب برای طرف یا تأخیر می‌افتد و یا بِالکُل به قول محلی: «بِن‌کال» ناممکن می‌شود.

 

نکته نگویم، عذاب می‌گیرم: خدا نیارد بر ما که مشاورین رأس -که به تعبیرم عقل منفصل محسوب می‌شوند- در بیان واقعیت و حقیقت به تعارف بیفتند و حرف خود را به نفع مقام بالاتر بزَک کنند، یا از آن بتراشند و لاغر و غلط تحویل دهند. طرفِ شَور باید با شجاعت مشورت دهد. بگذرم.

 

یادآوری: از عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم بی‌نهایت ممنونم که این مرکز فرهنگی و فکری را -که قلب تپنده‌ی محله‌ی ما در خیابان شیخ انصاری‌ست- مدیریت می‌کنند.

کنار کوچک خان
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کنار کوچک خان
/post/2298
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۳
  • ۴۷۱
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سه نمونه از آئین‌ دیرین ایران

 به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکی از هفت کتابی که امسال تمام کردم کتاب "گاه‌شماری و جشن‌های باستانی ایران" نوشته‌ی آقای هاشم رضی چاپ دوم ۱۳۸۲ تهران انتشارات بهجت، بود که این یکی را بُرشی خواندم و همان وسط نوروز تمام کردم. گزارشی از آن را نوبت گذاشته بودم که بر برسم. اینک رسیدم. نکات که زیاد است سه تا بس است:

 

 

 یکی این که ایرانی‌ها روز برات داشتند؛ یعنی روز تقدیرات که اسلام در شب، شب قدر دارد. در آن روز باور به جهانِ پَسین رستاخیز مُردگان و تسلسُل زندگی یادآوری و گرامی داشته می‌شد. حتی در بابِل هم که چنین می‌کردند، از همین فرهنگ ایرانی آبشخور داشت. ر.ک: ص ۲۹ تا ۳۵ کتاب.

 

دوم این که مراسم توبه و آئین بیرون راندن بدی و دیوی از درون، یک رسم دیرباز بود. حتی ایام صوم (=روزه) و سوگواری منعقد می‌شد. ر.ک: ص ۲۹ کتاب.

 

سوم آن که برخی از جشن‌ها و آئین‌ها در ایران با عمر این ملت برابر است. یعنی تا ایرانی بوده، چنین بوده. یک نمونه از ابوریحان بیرونی مثال بزنم و به قول عرب‌های عزیز خوزستان و جنوب ایران و جهان اسلام، "خلاص"!

 

ابوریحان بیرونی از مردم آمُل در برپاداشتِ جشنِ تیرگان در میان ایرانیان چنین می‌گوید: "آمُلی‌ها در تیرروزِ تیرماه، به دریای خزر رفته و همه‌روزه را به شنا و آب‌بازی می‌گذرانند." ر.ک: ص ۶۶۲ کتاب. بگذرم.

 

تشکر می‌کنم از همه‌ی عزیزان کتابخانه‌ی "یادگار امام" قم که این نعمت بزرگ دستیابی به کتاب امانی را برای منطقه‌ی ما فراهم ساختند. >| ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ |< دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سه نمونه از آئین‌ دیرین ایران
/post/2291
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۴۶
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

سه امر و نهی داریوش یکم

به قلم دامنه: سه امر و نهی درخشنده‌ی داریوش یکم. به نام خدا. سلام. این روزها تا نوروز ۱۴۰۲ کتاب «حکومتی که برای جهان دستور می‌نوشت» را در دستِ مطالعه و یادداشت‌برداری دارم. نوشته‌ی دکنر ن. بختورتاش. کتابی درباره‌ی ایران که دو سده رهبری جهان را در دست داشت. در صفحه‌ی ۴۴۵ به نوع‌دوستی پرداخته است که چون مهم است، بدان می‌پردازم. آنچه من فهمیدم (البته به نقل این کتاب) تاریخ گواهی داده که داریوش هخامنش یکم از راه «نوع‌دوستی و گرایش به تکامل فکری و همچنین پرهیز از بت‌پرستی» نمایندگانی به کارتاژ (تونس فعلی در شمال آفریقا) فرستاد و از کارتاژی‌ها خواست از سه چیز بپرهیزند. آن سه چیز چه بود؟ در زیر ردیف می‌کنم:

 

- از قربانی‌کردن انسان در راه بت‌ها.
- از خوردن گوشت سگ.
- از دفن مُردگان خود به جای سوزاندن.

 

چیزی هم به این متن امروزم بیفزایم: داریوش یکم، چهارمین شاهنشاه هخامنشی بود در ۴۸۶ پیش از میلاد زاده شد و در ۵۲۲ درگذشت، داماد کوروش کبیر بود. او شورش‌های داخلی ایران را با قاطعیت سرکوب کرد و دایره‌ی وسیع فرمانروایی هخامنشی را در بیرون از مرزهای ایران، باز هم وسعت داد.

 

کتاب نوشته‌ی دکنر ن. بختورتاش

«حکومتی که برای جهان دستور می‌نوشت»

 

حالا با این یادآوری می‌خواهم برگردم به همان سه نهی او به تونسی‌ها. او تقریبا" پیش از ۱۱۰۰ و اندی سال قبل از تولد دین اسلام، دست به این سه توصیه‌ی جهانی زد؛ به عبارت امروزی، آمرانه "امر به معروف" نمود و مقتدرانه "نهی از منکر" کرد.

 

اسلام هم وقتی بر قلب آن عبادتگرِ امین و حنیفِ درون غار حرا، حضرت محمد بن عبدالله‌ی مصطفی -صلّی اللّه علیه و آله- نورِ پیامبری تابانده، پیش از هر چیز بر توحید و یکتاپرستی خدای باری‌تعالی، دست گذاشته و از بت و بت‌پرستی و همه‌ی آداب جاهلی آن، نهی اکید صادر کرده.

 

سگ (=کَلب) را کنار خوک (=خنزیر) حرام‌گوشت دانسته و حتی جزوِ نجاسات معرفی کرده تا جز در وادی دام و گله و پاسبانی و نیازهای ایمنی، کسی سگ را برای خوردن یا آمیزیدن پرورش ندهد. و فقط در نهی سوم داریوش نظر اسلام فرق دارد؛ همان دفن مردگان را امضاء کرده است که داریوش سوزاندن را توصیه می‌کرده که فرهنگی هندی بنگالی بوده.

 

نکته: به اسلامِ آسانگیر، گیر می‌دهند! حال آن‌که از دین ما نزدیک ۱۱۰۰ و اندی سال زودتر، خودِ داریوش بزرگ هم، خوردن گوشت سگ را نه فقط برای ایرانی که برای بیرونی نیز منع می‌نموده. حالا برخی‌ها با دورزدنِ تعالیم ایرانی و آموزه‌های اسلامی، سگ را تا به اتاق‌خواب‌های خود برده‌اند و این حیوان را -که کارهای ویژه ازو برای خدمتِ انسان، ساخته است- از شوهران و همسران و فرزندان و همنوعان خود نزدیک‌تر به خود، می‌بینند و نزاکت رفتاری خود را تعطیل و پُشت و به فرهنگ بیگانگان رو و خو کرده‌اند.

 

هان! زنهار! نمی‌گویم حضرت محمد امین مصطفای ما (ص) کجایی که ببینی برخی چه با خود  و دین‌آموزه می‌کنند؟! بلکه همان داریوش بزرگ هخامنش را صدا می‌زنم: که آی مردِ درنوردیدن مرزها و آی شاهنشاه جهان‌گشا، کجایی که بیایی ببینی آن زمان نه فقط مردم سرزمین خود را از سگ‌بازی، بازمی‌داشتی که تونسی‌ها را هم امر و نهی می‌نمودی از اکل سگ خودداری کنند، اینک همشهری‌های خودت سگ‌باز شدند و خیال می‌کنند مدرن‌بودن و نوبودن و مُدِ روز شدن در دنیای مدرنیته، یعنی پوشک‌پوشیدن به تن سگ و بامشی و گربه! و قلّاده بستن و کلاه‌دوختن بر سر سگ و شاهین و شامپانزه!

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
سه امر و نهی داریوش یکم
/post/2271
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کوه شُتر عبدو

کوه شُتر عبدو

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کوه شُتر عبدو از رشته کوه موند استان بوشهر. در اصل کلوت است که چون به شُتر خوابیده‌ی دوکوهانه شباهت می‌زند، آن را کوه شُتر عبدو خوانده‌اند. کلوت‌ها در اثر فرسایش آب و وزش باد پدید می‌آیند. این واژه از لوت هم ریشه می‌گیرد. عکس را از روی مستند ایرانگرد (۵ ) قسمت (۹) از ساخته‌های آقای جواد قارایی انداختم.

کوه شُتر عبدو
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کوه شُتر عبدو
/post/2232
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۰۶۹
  • پست شده - يكشنبه, ۴ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۴۲ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان

به قلم دامنه: نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان. به نام خدا. سلام. دیروز دوستم از همین صحن هیئت محترم رزمندگان، متنی فرستاد که نگاهِ نوِ آقای مصطفی ملکیان را در بر داشت. من این نقل را حمل بر صحت می‌کنم تا اگر کذب یا مخدوش بود به خودِ دوست مربوط باشد. خواستم این دواعی جناب ملکیان را به وُسع یک پست، نقد کنم. نیاز است اول روشن سازم کتمان ضعف نظام و جناحین نمی‌کنم. علم به این ضعف‌ها دارم و قصدم نقد بر وجود تناقض در یک رفتار و گفتمان است. ابتدا چکیده‌ی آنچه از بیان ایشان برداشت شد:

 

آقای مصطفی ملکیان

 

چکیده: آقای ملکیان گفت “بنده‌ی ملکیان اصلاح‌طلب نیستم، چون دیدم که راه‌ها بسته شد”. از نظر ملکیان اصلاح‌پذیری بر گفت‌وگو بنا شده است. نظامی که می‌خواهد نشان بدهد که اصلاح‌پذیر است، باید اثبات که گفت‌وگوپذیر است. امّا از آن‌جا که گفت‌وگو با حکومت، ناممکن شده است، پس اصلاح‌پذیری هم منتفی است. لازمه‌ی گفت‌وگو از نگاه وی، وجود "یک منطقه‌ی بی‌طرف" است که طرفین گفت‌وگو در آن شریک‌اند و برای آن، سه مبنایِ مشترک نیز وجود دارد: "عقل و عقلانیّت. اخلاق و اخلاقیّت. قانون و قانونیّت؛" که ملکیان به این سرانجام رسیده تمام این مبناها در گفت‌وگو با حکومت و دولت، از میان رفته است. چون او فکر می‌کند "سه انگاره در جمهوری اسلامی، گفت‌وگو را ممتنع کرده: "برتری ایدئولوژی بر عقلانیّت. تقدُّم حفظ نظام بر حفظ اخلاق. تفوُّق ولایت فقیه بر قانون." و این سه آموزه‌ی اساسی و اصلی جمهوری اسلامی، "هیچ مبنای مشترکی را میان مردم و دولت" برای گفت‌وگو باقی نگذاشته است؛ نه عقل، نه اخلاق، نه قانون. پس، با حکومت و قانونی که حامل این سه آموزه است، نمی‌توان گفت‌وگو کرد. آقای ملکیان که خود را خشونت‌پرهیز مطلق معرفی می‌کرد، گویا اینک (البته بر اساس نقل این متن مورد استناد دوست) طرفدار خشونت‌پرهیزی مشروط است، نه خشونت‌پرهیزی مطلق. یعنی ملکیان، رسما" خودش را: «خشونت‌پرهیزی می‌داند که اصلاح‌طلب نیست.»

 

من نقدم را به جای شرح مفصل، در شمارگان احصاء می‌کنم لااقل اگر خواننده‌ای پیدا شد، رغبت کند بخواند:

 

۱. بزرگترین ضعف علمی این دواعی آقای مصطفی ملکیان این است که در راهبرد، بر برافتادن نظام بنا دارد، اما در "روش" خواهان گفت‌وگو با همین نظام است. راهبرد و روش نباید نقیض هم باشند.

 

۲. اگر آنان که خود را جریان فکری اصلاح‌طلب می‌دانند، اصلاح‌طلبی را گفتمان بدانند -که می‌دانند- چطور ازین تناقض سر در نیاوردند که یک گفتمان مگر به علت ضعف یا فقد یا فقر در گفتمان رقیب، خود را پوچ می‌کند؟! هر گفتمانی بر پایه چندین سؤال محوری و پاسخ‌های بنیادی -که تئوری‌های آن گفمان حساب می‌آید- زنده است. آقای ملکیان با نقب (قنات کندن) -نه نقد- بر گفتمان مستقر و لَج‌افتادن با آموزه‌های آن، گفتمان خود را -که اصلاح‌طلبی بود- پوچ و باطل و به عبارت دیگر پایان‌یافته اعلان کرد. و این یعنی گفتمان اصلاح مثل یک موجود انگلی (=مثالم صرفا" تشبیه برای رساندن مطلب است) روزی‌خور یک موجود دیگر بود.

 

۳.آقای ملکیان لابد نمی‌داند آقای حسین بشیریه نیز پیشتر از او در دهه‌ی هفتاد -که نظریات لیبرالی دولت تعدیل مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی بر نظام حکفرمایی داشت و همین جریان چپ، منتقد جدی آن دولت بود- بر امتناع توسعه در ایران کتاب نوشت. اما نتوانست جرئت پذیرش خطا در نظریه‌اش را کسب کند، زیرا جمهوری اسلامی روند رشد را ادامه داد و به رده‌ی برتر جهانی رسید و شاخص‌هایی که بشیریه مثال زده بود در پاره‌ای موارد، منتفی و حتی ابطال شد.

 

۴. گیریم که از نظر ملکیان اخلاق از سوی نظام لِه شد. اما آیا آقای ملکیان این را هم از اخلاق می‌داند که تعدادی خودمحور و دخالت‌جو در جناح چپ (که دست‌کم در سه فاز دین، سیاست خارجی و جامعه‌سازی دینی کاملا" ایده‌ها و عقاید خود را باطل کرده و هضم افکار پوچ و نهیلیستی غرب شدند) در خفا بر برافتادنِ حکومت اسلامی و برچیدن ولی‌فقیه از ساختار سیاسی اتفاق کنند و دستورالعمل (=مانیفست) بنویسند اما در علَن، دَم از گفت‌وگو برای اصلاح بزنند؟! پس اگر اخلاق، عقل، قانون به قول آقای ملکیان سه پایه‌ی مناظرات است، این هر سه شرط از سوی اینان نه فقط نادیده انگاشته شده که لِه گردیده است، نه حالا، از دیرزمان پیش.

 

۵. اگر کسی فیلسوف هست (که جناب مصطفی ملکیان هست و فیلسوفی نامدار هم نیز) روی مبنای فکری خود پایداری می‌کند، مثلا" نفی‌خشونت، اگر فلسفه‌ی بنیادی شماست، اخلاق و عقل و قانون حکم می‌کند اندیشه‌ی خود را به خاطر ضعف و فقد و فقر گفتمانی رقیب، کنار نگذارید. وقتی کنار گذاشته‌اید و خشونت‌پرهیزی مطلق را ترک و آن را مقیّد و مشروط کرده‌اید، یعنی حتی خودت هم از اندیشه‌ی خودت که آن را تبلیغ می‌کنی، تبعیت نمی‌کنی. این یعنی اوج تناقض و بن‌بست تفکر. چطور می‌شود خشونت‌پرهیز فلسفی بود اما جواز مشروط آن را به اغتشاش و برانداز داد؟! ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان
/post/2210
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۴۷۷
۴
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

در سمنوپزان کهک چه گذشت؟

به قلم دامنه: مسائل ایران: در کهک گذشت. چی؟! باید حوصله کنی بخونی. به نام خدا. سلام. به روستای کهک رفته بود -الان البته شهر شد- برای تهیه‌ی فیلم از سمَنوپزون. مردمی معتقد که سمَنو نذری می‌پختند. باید به نوبت، از تمام مراحل پخت، فیلم می‌گرفت. دیگ بزرگ را بار گذاشتند و هر کس به‌نوبت دیگ را باورمند هَم می‌زد. هم‌زدن هم، از نیمه‌شب گذشت. ازین جا به بعد است که مرحله‌ی مهم آغاز گشت. گفتند دیگر هیچ «مرد» (=نامحرم)  نباید سرِ دیگ حضور داشته باشد؛ چون می‌بایست دیگ را دَم می‌گذاشتند و ژرف معتقد بودند حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- می‌آیند و انگشت بر سمَنو می‌زنند تا باعث مزه و شیرین‌شدنش شود و بامداد که دیگ را از حرارت آتش برداشتند جای انگشت حضرت صدیقه‌ی کبرا (س) روی سمَنو خواهد ماند. و اگر مردی (=نامَحرمی) در سرِ صحنه باشد آن حضرت تشریف نمی‌آورند و لذاست که او -مستندساز- هم، که مرد بود لزوما" باید مثل سایر مردان صحنه را ترک می‌نمود. اما یک مستند باید تمام مراحل سمَنوپزون را فیلم می‌کرد حتی هنگام برداشتن آخرین گام، یعنی برداشتنِ درِ دیگ.

هیچ راهی نداشت، این طور، مستندش ناقص می‌ماند. باید هم می‌رفت. اما فکری سرش رفت و بهانه‌ای زیبا پیدا کرد. (از اینجا به بعدِ نوشته‌ام ای اهالی محترم صحن دامنه و رزمندگان اگر اهل سوز و گداز فاطمی باشی، شاید چشمانِ خیسی یابی و زبان به زمزمه‌ی ثنا و دعا بگشایی) گفت: من «سیّد» هستم و چون سیّدم وجود من برای تشریف‌فرمایی حضرت زهرای مرضیّه (س) منعی ندارد. یعنی اوی سیّد، مَحرم «حضرت زهرا»ست. او با این دلیل توانست حضورش را موجه کند، خوشبختانه زنان مؤمنه‌ی پارساپیشه‌ی کهکیِ سرِ سمَنو نذری، متقاعد شدند او چون «سیّد» است و از نسل آن حضرت مقدسه، در صحنه بمانَد. ماند. سیّدِ مستندساز کارش را به انجام رساند و خود با چشمش دید خوشبختانه جای انگشت حضرت فاطمه (س) بر روی سمَنو بود. و سمَنو هم بسیار خوشمزه گردید. نفسی راحت کشید و از جانب اهالی کهکی بسیار هم، احترام و تعظیم دید.

سه درس این مردم‌شناسی از دید بنده: یکی این‌که تفکر نذر، میان ایرانیان مسلمان (حتی با هر مذهب و مرام) یک فرهنگ حنیفی ابراهیمی و الهی است که همچنان موجب تقرّب از راه توسل توحیدی می‌شود، یعنی گرایش ژرفِ نزدیکی با خدای باری‌تعالی از راه وسیله‌قراردادنِ معصومین سلام الله علیهم اجمعین. دومی این‌که مردم (هم مردان، هم زنان) همواره حریم مَحرم و نامَحرم را برای پاکیزه‌زیستن مدّ نظر دارند و برای آنان، عفت و طهارت یک اصل پایه‌ای هست، که هم از اسلام ریشه می‌گیرد و هم در دیرینه‌ی ایرانی، پوشش و عفیفه‌گری رسمی قطعی بود. و سومی این‌که باورمندان ایرانی، به سیادت و ساداتیِ «سیّد»ها -که نُماد و بازآوره‌ی خاندان حضرت رسول الله (ص) هستند- حُرمت، شرافت، و تقدّم خاصی قائل‌اند. حتی این آداب در فرهنگ نماز هم دیده می‌شود؛ آن پیشنمازی که عمامه‌ی مشکی به نشانه‌ی «سیّد»بودن دارد، بر پیشنماز عمامه‌سفید، معمولا" مقدّم است. البته امام‌جماعت راتب حکمش سواست.

 

آیا بر مقدّرات چنین مردم مؤمنی می‌شود عیّاش‌ها و فاحشه‌ها و ولگردها و ولنگارها که به هیچ مرزی از مرزهای فراوانِ آفریدگار متعال -که دستورها و حکم‌هایی قطعی و وَحیانی‌ست- پایبند نیستند، تسلط یابند؟! واقعا" به یک شوخی شبیه است! زنهار! زهی خیال باطل!

من این نوشته‌ام را بر اساس کتاب «خاطرات‌مردم‌شناسان‌ایران» که در دست مطالعه دارم نوشتم (برای دیدن کامل رجوع شود به ص ۱۲۲ کتاب) و سعی کردم طوری قلم بزنم که از روایتگریِ امانت‌دار خارج نشوم. امید است توانسته باشم آن سخنِ اصلی‌ام را در قالب این پیش‌آمد واقعی در کهکِ قم، برسانم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
در سمنوپزان کهک چه گذشت؟
/post/2195
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۳۴
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

پهلوی به نقل از آیت الله پسندیده

پهلوی به نقل از آیت الله پسندیده

توضیح دامنه: به نام خدا. سلام. درین پست چند صفحه از تاریخ مربوط به ممنوع‌کردن لباس روحانیت توسط حکومت رضاخان، قدغن‌شدن مراسم روضه‌خوانی و عزاداری ماه محرم به دستور رضاشاه، قضیه‌ی کشف حجاب اجباری و همچنین ملاقات علمل با پاکروان رئیس ساواک برای آزادی امام خمینی ره از حصر قیطریه  از کتاب "خاطرات مرحوم آیت الله آسیدمرتضی پسندیده  که زندگی و شرح احوال ایشان است به کوشش آقای محمدجواد مرادی‌نیا. عکس‌ها از دامنه:

 

 

ممنوع‌کردن لباس روحانیت

توسط حکومت رضاخان میرپنج

پهلوی به نقل از آیت الله پسندیده
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
پهلوی به نقل از آیت الله پسندیده
/post/2183
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۸۳
ادامه ی مطلب
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

داستان درّه‌ی های‌قِر استان فارس

به قلم دامنه: مسائل سیاسی: های قِر !!! به نام خدا. سلام. یک درّه‌ی عمیق با پرتگاهی حدود چهارصد متر در استان فارس است که دو نام اجتماعی و تاریخی به خود پذیرفته. یکی زمانی بود عروسی را با اسب می‌بردند، اسب کاروان شتر را دید رم کرد و با عروس افتاد تَهِ درّه و از آن زمان به درّه‌ی "عروس افتاد" -که گویش محلی قشقایی آن یادم نماند- مشهور شد. اما نامی که همچنان برین درّه مانده "های قِر" است. قضیه و پیشآمدش چیست؟ این است که عرض می‌کنم، چکیده:

 

 

سربازان اشغالگر انگلیس در داخل ایران وقتی فرمان می‌یابند به کمک نیروهای خود بشتابند تا نیروهای رئیسعلی دلواری را که در قیام تنگستان علیه‌ی تجاوز انگلیسی‌ها شجاعانه ظاهر شده بودند، شکست دهند، از شمال استان فارس حرکت کردند تا خود را به خلیج فارس برسانند و از پشت بر نیروهای دلاور دلواری‌ها و تنگستانی‌ها یورش ببرند که برخورد می‌کنند با این درّه‌ی مِه‌گرفته در حوزه‌ی ایل قشقایی‌ها. نیروهای قشقایی‌ در برابر آنان می‌ایستند. دو نفر از چابکان قشقاقی در آن غبار مِه فرمانده‌ی انگلیسی را می‌بینند. یکی از آنها به دیگری با فریاد بلند پشت سرِ هم می‌گوید: های قِر. های قِر. های قِر. یعنی شلیک کن. شلیک کن. شلیک کن. این صدا در اعماق دره می‌پیچد و فرمانده‌ی انگلیسی سرآسیمه می‌شود و گیج، که با شلیک تفنگ قهرمان قشقاقی، کشته و به ته درّه پرتاب می‌شود. از آن زمان تا الآن این حرکت قهرمانانه‌ی آن قشقاقی‌ها جاویدان می‌مانَد و نام این درّه هم می‌شود: "های قِر" که در زبان قشقاقی یعنی: شلیک کن.

 

آری؛ اگر آن دو قشقاقی با هنرِ رزم و و ایده‌ی مقاومت خود به فرمانده‌ی انگلیسی متجاوز در خاک ایران شلیک نمی‌کردند، ارتش انگلیس خیلی آسان خود را به دریا می‌رساندند و قیام رئیسعلی دلواری و یاران وی در برابر اشغالگران انگلیس را سرکوب می‌کردند. گاه اگر به‌هنگام و از سرِ غیرت و کیاست شلیک نکنی، کیان ایران را به خطر می‌اندازی. افتخار داشتم در نجف اشرف سر قبر شهید قهرمان ایران رئیسعلی دلواری در وادی‌السلام حضور یافتم و با عزم و عقیده ادای احترام نمودم. عکس "درّه‌ی های قِر" را نیز خودم از روی مستند ایرانگرد آقای جواد قارایی انداختم که مشاهده می‌کنید قشقاقی‌ها به یاد آن روز، در لبه‌ی همان درّه‌، دارند می‌نوازند. پایان. ۱۱ آبان ۱۴۰۱ ، ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

 

ییوست : "سال ۱۲۹۴، در پی تجاوز انگلیس به جنوب ایران و تصرف قسمت بزرگی از بنادر و منطقه نفت‌خیز و در اثر ناتوانی دولت مشروطه، قیامی محلی بر ضد نیروهای تجاوزگر شکل گرفت. نیروهای انگلیس در اوایل شوال، بندر دلوار را به تصرف خود در آوردند. مجاهدین به رهبری رئیس‌علی دلواری طی یک عملیات متهورانه با شش شهید، پانصد نفر از نیروهای متجاور را از پا در آوردند و مقادیر زیادی مهمات به غنیمت گرفتند... ."

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
داستان درّه‌ی های‌قِر استان فارس
/post/2178
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۱۴
  • پست شده - چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۳۴ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس

نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس

نقشه‌ی عملیات‌های مهم

در هشت سال دفاع مقدس به ترتیب تاریخ

 

( ۵ مهر ۱۳۶۰ )

نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نقشه‌ی عملیات‌ها در دفاع مقدس
/post/2165
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۷۳
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کاکُل چیست؟

کاکُل چیست؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ایران‌شناسی. در خراسان جنوبی، هر گاه در کشت کشاورزی -مثلا" گندم یا جو- یک قسمتی از زمین، بوته بلندتر از بقیه باشد و رو به قبله هم خم شده باشد، کشاورز آن را "کاکُل" می‌نامد و نشانه‌ای از لطف خاص خدا می‌خواند و برکات ویژه‌ی حضرت رزاق به خودش. ازین‌رو؛ از دیرباز رسمی دیرپا در آنجا مرسوم شده است که به آن مراسم کاکُل می‌گویند. چگونه؟

 

جناب آقای

هادی ثابت شوکت‌آبادی

کارگردان مستند کاکل

 

من چون خود با چشمان خودم مستند (ساخته‌ی آقای هادی ثابت شوکت‌آبادی) را از اول تا آخر از زبان خودِ محلی‌های آن دیار دیدم، و

کاکُل چیست؟
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کاکُل چیست؟
/post/258
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۳۴۳
  • پست شده - سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ
  • : برچسب ها
ادامه ی مطلب
۶
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مردم ایران با قرآن چه می‌کنند؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مردم ایران با قرآن چه می‌کنند؟ برایم مانند روز، روشن است که مردم ایران تا چه میزان -بالا و درخشان- به قرآن احترام می‌کنند. من نمونه‌هایی نمایه‌وار می‌آورم:

 

قرآن به سر در شب‌های قدر که هر بار آغاز سال معنوی هر مؤمنی هست.

یک جلد آن جزوِ مقدس و دائمی مهریه‌ی زنان است.

بر بالین نوزاد می‌گذارند تا در پناه آن، از شیطان در امان بماند.

ناپاک از روی حرمت‌نهادن آن را لمس نمی‌کند.

مصحف مقدس را پایین نمی‌گذارند؛ همواره در بالاوبلندی و طاق می‌گذارند.

هیچ شیئی را بر روی جلدش جای نمی‌دهند.

معمولا" اگر دست کسی به قرآن رسید آن را می‌بوسد.

جایی که قرآن قرار دارد کسی پا را دراز نمی‌کند.

وقتی انسانی وفات می‌کند برای تلذّد روح او و عبرت خود، قرآن می‌خوانند.

در محاکم قضایی گاه کار به سوگند می‌رسد که قسم به قرآن ملاک داوری می‌شود.

مسئولان نظام برای وفا به عهد در مراسم سوگند، به قرآن قسم می‌خورند.

در صفحات اول و آخر قرآن، بزرگان خانواده، یادداشت‌های مهم زندگی شامل حج، تولد، ازدواج، اتفاقات، ممات و ... را می‌نویسند و زمانی بهترین سند برای سجّل احوال افراد بود.

در اعزام به جبهه، زیارت، مسافرت، تحویل عروس به داماد و ... از زیر قرآن عبور می‌کنند.

سوره‌هایی کوتاه از قرآن، جزوِ جدایی‌ناپذیر نماز است.

آیاتی از قرآن بخشی از اوراد و دعا و ذکر مردم است و آن را پیش از خروج از منزل زمزمه می‌کنند.

معمولا" -و بهتر است بگویم اغلب و به حتم- مردم جلسات خود را با ذکری از آیات کلام الله مجید آغاز می‌نمایند.

جلد کوچک و جیبی قرآن، نوعی حرز و پناه و ایمن‌جستن برای باورمندان است که با خود آن را حمل می‌کنند.

وقتی در کاری میان خیر و شر درمانند، با استخاره (=کسب خیر) خود و اغلب توسط یک فردِ پرهیزگار به قرآن رجوع می‌جویند تا قرآن را را نشان دهد.

حتی برای روزهای مهم مانند جشن عروسی‌گرفتن و مراسم نذر برپاکردن و ... ، از قرآن کسب تکلیف می‌کنند که خوب آمده یا بد. اگر به قول معروف بد بیاید از انجام آن منصرف می‌شوند و تاریخش را تغییر می‌دهند.

آیاتی از قرآن را از بَرند تا در استدلال‌ها و گپ‌وگفت‌های روزانه وارد کلام کنند تا حجت و ختم کلام باشد و به اقناع بینجامد.

 

نمونه‌هایی را آوردم که اگر بخواهیم تمامی آن را پس از تتبع و جمع‌آوری اطلاعات ذکر کنیم خود از یک جلد کتاب می‌گذرد. شاید خوانندگان شریف همین حالا نمونه‌های دیگری در ذهن‌شان جرقه زده باشد. اینک با ذکر یک نکته، بسیار می‌سزَد که یک آیه‌ی شریفه را هم تبرّک کنیم و تدبر.

 

اما نکته: وقتی معتقدات مردم نسبت به قرآن، این‌مقدار محکم و آکنده از قداست و حرمت است آیا نمی‌توان پرسید چرا هر گاه فرصت آشوب و آتش‌افروزی را برای خود فراهم می‌بینند به قرآن جسارت می‌کنند؟ و حتی آن را آتش می‌زنند!! اگر در اروپا و آمریکا هر از گاهی به قرآن اهانت شناعت‌آمیز می‌شود به خاطر دشمنی با فراگیرشدن اسلام  و بیداری مسلمین است، اما اینان که در مام وطن به ارتکاب چنین جسارت و گستاخی‌یی نسبت به قرآن و مقدسات و معتقدات، مایل می‌شوند چه اسمی دارند؟! خدا نیارد روزی را که به خاطر ناسپاسی به نعمات در انقلاب اسلامی، گرفتار هرج و مرج و مبتلا به بلایای خانمان‌سوز شوند که جز افسوس و ندامت گریزی دگر ندارند. هرچند به این آرزوی شُوم‌شان هرگز نائل نمی‌گردند. بگذرم.

 

و اینک آیه:

 

آیه‌ی ۲۸  صاد : اَم نَجعل الَّذینَ آمنوا و عمِلوا الصالِحاتِ کالمُفسدینَ فی الارضِ اَم نَجعل المتقینَ کالفُجّارِ.

مى‌گویند: حساب و کتابى در کار نیست. مگر ما آفرینش را بر عدل و حکمت استوار نکرده‌ایم؟! با این‌وصف، آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند مانند کسانى قرار مى‌دهیم که با باورهاى نادرست و کارهاى ناروا در زمین تبهکارى مى‌کنند؟! آیا تقواپیشگان را مانند بزهکاران قرار مى‌دهیم؟!

در "تفسیر نمونه"ی آیت الله العظمی مکارم، درباره‌ی این آیه آمده است: "نه بی‌هدفی در خلقت ممکن است، و نه مساوات صالحان و طالحان؛ چراکه، گروه اول در مسیر اهداف آفرینش گام بر می‌دارند و به سوی مقصد پیش می‌روند، اما گروه دوم در جهت مخالف قرار گرفته‌اند."

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مردم ایران با قرآن چه می‌کنند؟
/post/2161
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۰۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

منع روحانیت از پوشیدن لباس مذهب

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. لباس مذهب و روسری عفت. یکی از سیاست‌های خشن و نادرست رضاخانی که برگرفته از تئوری‌های تقلیدی منورالفکران و تجربه‌ی مقلدانه‌ی آتاتورک ترکیه بوده تا ایران را تماما" به شکل اروپا و تفکرات ناشی از مکاتب مادی غرب درآورَد، قانون متحدالشکل‌کردن لباس بود. بدیهی‌ترین اِشکال آن این بود جامعه را در پوشیدن نوع لباس و کلاه اجبار می‌کرد. و از سوی دیگر روحانیت را از پوشیدن لباس مذهب منع می‌نمود. مگر کسانی از روحانیت، که رژیم از آن روحانیان سرشناس و بانفوذ حساب می‌بُرد. مثل همین روحانی مشهور سیدمحمد کمره‌ای (شوهر دخترعمه‌ی امام خمینی ره) و از رهبران نهضت مشروطه و مؤسس حزب دموکرات در تهران که مرحوم محمد مصدق با او متحد و دوست نزدیک بود.

 

 

سند و به علاوه تبعید روحانیت به انارک در عصر پهلوی. از راست:

حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی، آیت الله سیدمرتضی پسندیده

آیت الله ناصر مکارم شیرازی، حجت الاسلام عباس ضیغمی واعظ معروق قم

 

 

به عنوان نمونه درین ورقه از سند (که ۱۲ مرداد ۱۳۱۵ صادر شد، و در بالا منعکس ساختم) آیت الله سیدمحمد کمره‌ای (شوهر دخترعمه‌ی امام خمینی ره) و از رهبران نهضت مشروطه، مجتهد مجاز شناخته شد و از بازداشتن پوشیدن لباس روحانیت مستثنی و مخیّر گردید، که بپوشد یا نپوشد. اما اساس متحدالشکل‌کردن لباس در ایران این بود که نه فقط فکر ایرانی به اروپا گرایش یاید که حتی ظاهر و شکل و طریقه‌ی پوشش هم عین غرب شود. حال آن که ایران، هم به لحاظ تاریخ کهن خود، دارای پوشش فاخر و حجاب زن و مرد بود و هم به لحاظ شرع، تکلیف بر پوشش و حجاب فاخر داشت. بنابرین؛ هم قانون متحدالشکل‌کردن لباس، کاری غلط و اجباری و مبتنی بر زور بود و هم سیاست کشف حجاب اجباری، حرکتی مخالف شرع و عرف مردم ایران محسوب می‌شد. اما از آنجا که رضاخان میرپنج در فکر تغییر سبک زندگی دینی مردم به سبک فرنگ بود، نه تاریخ پوشش در ایران کهن را احترام گذاشت و نه دستور شرع در قرآن مبنی بر حجاب را قبول داشت. هر دو اصل محترم را زیر پا گذاشت. هر دو کار، ناشی از اجبار بود و زور زیاد. روسری و چادر از سر مردم به زور کشید و عمامه و عبا و قبا را بر روحانیت ممنوع نمود. قباحت فاحشی که از قلب و فکر مردم ایران پاک نمی‌شود.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
منع روحانیت از پوشیدن لباس مذهب
/post/546
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۷۲۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

احمد وحیدی را باید عزل کرد

مسائل روز: به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. نگاهی منتقدانه به نحوه‌ی کار مسئولین اربعین: به نظر می‌رسد وزارت کشور در مسئله‌ی زیارت اربعین نمره‌ی بدی گرفته باشد و ستاد اربعین هم اساساً صلاحیت مدیریت خود را به تیغ رد کشانده باشد. دورنمای چنین‌وضعی را چندروز پیش -که بحران عراق را در کاوشم داشتم- دیده بودم و به برخی‌ها گفته. جا دارد مجلس شخص آقای احمد وحیدی را به صحن فرا بخواند و حتی کار آنقدر بد پیش رفت می‌توان وی را استیضاح کرد تا فکر نکند چون سرتیپ و سابقه‌ی امنیت و اطلاعات دارد، مصون از نظارت است. اگر البته مجلس غیرت ورزد. حتی بهتر این می‌بینم خود جناب حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی با اراده‌ای راسخ جناب وحیدی را بی‌درنگ عزل کند. اعضای ستاد اربعین مستحق توبیخ شدید هستند و حتی مستوجب برکناری. و نیروی انتظامی هم پرس‌وجو لازم دارد تا این نیروی خادم هم بداند زیر نظر هستند.

 

بنده دولت فعلی حاکم عراق را حکومتی نابسامان می‌دانم که عرضه‌ی هیچ کاری را ندارد. فاجعه‌ی منا مگر کم بود که اینک گرمازدگی نزدیک ۷۰۰۰ زائر گرفتار در مرز، می‌رود که به فاجعه‌ی دردناک بینجامد. این به‌هم‌ریختگی را هر آدم کم‌اطلاعی هم پیش‌بینی می‌کرد چه رسد به اینان با این‌همه حشَم و خدَم. اطلاعات نگران‌کننده‌ای به بنده می‌رسد و ترسم این است جان مردم مؤمن و آواره‌ی صحرا و بیابان در خطر مهلک قرار گیرد. هم در عراق و هم لب مرز ایران. اینک بیش از ۱۰هزار زائر سراسر ایران در قم سرگردان هستند و در جمکران پناه داده شدند. آیا جان و آبروی شهروندان این‌مقدار اندک می‌ارزد که این‌همه اسیر بی‌لیاقتی دست‌اندرکاران شوند؟ بدا به حال شما. تقوا دارند، خب باشه، مال خودشان و ارزنده هم هست، خدمت و خلوص هم دارند، اما کار بزرگ اربعین که ژرفایی عمیق‌تر و گسترده‌تر از مراسم حج دارد، مدیریت و صلاحیت و خبرگی لازم دارد که اینان نشان دادند ازین نعمت و قوه‌ی فکری بی‌بهره‌اند. دائم مردم را فراخواندند اما این‌قدر ارزیابی از وضع عراق نداشتند که مردم ما را در لب مرز در امان خدا رها کردند و کرایه‌های داخل‌شان را چندین برابر بالا بردند. اگر وزارت کشور و ستاد اربعین و عوامل ارز و راه و جاده، گوشمالی نشوند سال بعد هم باز هم بدتر ازین می‌کنند با مردم مؤمن. مگر چه کسانی با اقلّ توشه راه می‌افتند عاشقانه به کربلا می‌روند؟ جز همین مردم مؤمن و متدین و دوستدار اهل بیت علیهم السلام؟ کمی به خود بیایند و دست‌کم از آل سعود بیاموزید که با آن‌که حاکمانی فاسد و هرزه‌اند، اما حج امسال را با نظم و نسق و تجهیزات مهیّاتر، به پیش بردند. نباید مسئله‌ی به‌این‌مهمی را کوچک فرض کرد و بر سر مردم هر چه خواستند بیاورند. خوشا به حال موکب‌داران ایران و عراق که خالصانه زائرین را خدمت کرده و می‌کنند. حرف زیاد است، فعلاً بس است. جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
احمد وحیدی را باید عزل کرد
/post/2145
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۹۲
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

انجیر پلدختر

 

 

انجیر پلدختر

 

 

پلدختر قطب انجیرسیاه در ایران و مقام دوم در جهان

 

 

...

 

 

شاهین سایپا

 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
انجیر پلدختر
/post/2141
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۶۸
  • پست شده - سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود

تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیرا" مطلبی مهم از شادروان تختی خواندم که بر روان او درودی دیگر فرستادم و بر روحش سلام و صلوات خاصه. تختی‌یی که حاضر نشد تبلیغاتچی شود و ازین راه کسب درآمد کند؛ آن هم تبلیغ چه کار زشتی و جواب چه باسرشت و سرنوشتی. کاری که این زمانه صداوسیمای جمهوری اسلامی هم ازین خبط و حبط بری نیست و شده جولانگاه هنرپیشه‌نمایانی که حاضرند برای چارشاهی پول بیشتر، به هر تبلیغی و با هر شکل و شکلکی چنگ بیاوزند. حالیا، خوشا به غلامرضا تختی جهان‌پهلوانی که رژیم شاه را مستبد و فاسد و به دور از عدالت و اخلاق و مردم‌گرایی می‌دانست و در جبهه‌ی مردم مستضعف برای حق می‌شتافت و عزت نفس شگفت‌انگیزی داشت و با بزرگانی چون مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی و مرحوم دکتر محمد مصدق و متدیّنان و جوانمردان این مرز و بوم حشر و نشر داشت و دستِ همگان را می‌گرفت. بنگیرید به اصل ماجرا در متنِ نقلی زیر:

 

«صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ ریش‌تراشی. خواستیم شما نقشِ اول اون رو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دستِ زیبای زنانه به اون دست می‌کشه و شما این شعر ریتیمیک رو می‌خونید:

رو صورتم مورچه بیاد لیز می‌خوره

ریش‌ام هر روز دو دست تیغ تیز می‌خوره

جالبه؟ نه؟ واقعا بامزه است. قبول می‌کنید؟

جهان‌پهلوان تختی: نخیر آقا. بنده اهل این‌جور کارها نیستم.

صدای پشت خط تلفن: اجازه بدید بگم تا ۱۰۰ هزار تومان حاضرن به شما بدن به خاطر همین چند ثانیه.

جهان‌پهلوان تختی: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.

صدا: اما ۱۰۰ هزار تومان خیلییه. می‌تونه همه‌ی مشکلات شما رو حل کنه.

جهان‌پهلوان تختی: مشکلات منو پول حل نمی‌کنه» منبع

به نقل از: (فیلم‌نامه‌ی جهان‌پهلوان تختی، علی حاتمی، مجموعه‌ی آثار، جلد ۲، صفحه‌ی ۱۲۷۵)

تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود
/post/2144
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۶۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک کمی از رضا ماکسیم

"رضانام تا رضاخان"

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب "رضانام تا رضاخان" زندگی رضاخان است از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹ نوشته‌ی آقای هدایت‌الله بهبودی. نسخه‌ای که دست من است چاپ دوم آن است، زمستان ۱۳۹۹. در صفحه‌ی ۲۳ تا ۲۵ مطالبی مهم آمده است که چکیده‌اش را می‌نویسم. رضا قزاق از ملتزمان نظامی عین‌الدوله بود. عین‌الدوله همانی‌ست که در لرستان "چند روزی با بریدن گوش و دست و سر حکومت کرد، اما هیچ‌گاه آن جا امن نشد." ایلات لر بیشتر اوقات سدّ راه حکومت بودند. ابزار کار عین‌الدوله (که بعد از وزارت داخله، صدراعظم شد) قزّاق‌ها بودند. ازین‌رو رضا ماکسیم -که پا در رکاب مستبدی چون عین‌الدوله بود- نخستین مشاهدات خود را از بی‌رحمی یک حکمران سختگیر به ذهن بُرد. عین‌الدوله همزمان حاکم خوزستان و بروجرد بود. رضا قزاق آلاشتی در طول مدت عضویت در قزاق، به خیلی از مناطق ایران رفت. مثلا" به آذربایجان رفت و روی مشروطه‌خواهان تبریز گلوله‌های شصت‌تیر شلیک کرد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
یک کمی از رضا ماکسیم
/post/2126
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۴۷۲
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

ساخت و ساز تا به کجا؟!

ساخت و ساز تا به کجا؟!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ساخت و ساز تا به کجا؟! واقعاً چرا جمهوری اسلامی اقتدار خود را در برابر قانون‌شکنان نشان نمی‌دهد؟! این جا جای ویلا و قصر ساختن است؟! کوتاه‌آمدن و آسان‌گرفتن همه‌جا به سود کشور تمام نمی‌شود. آزارگر طبیعت و آدمیت، چرا باید در دست‌درازی‌ها این‌همه جسوری کند؟ اگر کشورهایی به توسعه‌ی سیاسی، رشد اقتصادی و ثبات امنیتی رسیده‌اند بیش از هر شاخص و پیش‌زمینه‌ای، اول قانون را در مملکت خود با اقتدار جا انداختند. تا مردم قانون را پایه‌ی افکار خود نکنند، هیچ آموزه‌ی‌ای حتی پند و پیام اخلاق و مذهب هم، نمی‌تواند چُنین افرادی را به دامنِ زندگی سالم و بی‌آزار بازگرداند.

ساخت و ساز تا به کجا؟!
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ساخت و ساز تا به کجا؟!
/post/2109
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۰۸
  • پست شده - پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۴۴ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ... ۷ ۸ ۹ بعد