دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا
Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود
پیام مدیر
بایگانی
موضوع
پسندیده
نظرات

لطف‌الله به روزنامه شرق چی گفت؟

اشاره: من در واتساپ می‌کوشم بر پایه‌ی مدل پیام‌نویسی این پیام‌رسان، متنم به عبارتِ "بیشتر بخوانید..." نرسد، مگر از سرِ ناچاری. اما برای این یادداشت من پیشاپیش باید پوزش بخواهم که ازین قاعده بیرون می‌افتد. پس، تا امکان داشتید "بیشتر بخوانید..." را نیز ضربه بزنید تا متنم ابتَر (=دُم‌بریده) رها شود.

 

شروع: خودِ روزنامه نامی نهاد بر سرِ این گفت و شنود، با این ترکیب لفظی: «عصر چریک‌ها : دیالکتیک مبارزه». شناختِ لطف‌الله، چهره‌ی شهیرِ سپهر سیاست ایران، گامی‌ست که خودتان باید بردارید. بلادرنگ می‌دانم که میثمی نابینا را می‌شناسید. پس به پله‌ی بعد، تا کِشم. فقط خالی نگذارم او وقتی شب ۲7 مرداد ۱۳۵۳ در حال تهیه‌ی یک بمب صوتی در خانه‌ی تیمی بود، دچار انفجار و نابینا شد اما از "مبارزه دلسرد" نشد. حتی گفت: "خدایا اگر نابینا هم شدیم این ترازوی عدالت از دستمان نیفتد." این یعنی آرمان عدالت، بر پیشانی نهضت مبارزین حک بود.

 

لطف‌الله بار دیگر این پیام‌ها را که در عصر شاه شکنجه در کار نبود، ابطال کرد و سرگذشت شکنجه‌ی خود را شرح داد، حتی با محمد حنیف‌نژاد (۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۳۵۱) داماد مهندس بازرگان، و انسان خداپرست، وقتی شوخی می‌کرد گفته بود "شما نسبت به شکنجه، کمی ذهنی هستید. این طور بود که اگر کسی زیر شکنجه اسم یکی را می‌گفت، خانواده‌‌ی طرف مقابل با او قهر می‌‌کرد."

 

جایی مهم، لطف‌الله حرف حنیف‌نژاد را که به همه حالی می‌کرد خدا را باید در مبارزه حاضر داشته باشند و از هر کس که سُست می‌شد، خدا را به آنان یاد می‌آوُرد، تازه کرد و سندی بر روی تاریخ، ثبت ساخت.

 

تاریخ نشانی می‌دهد چند کتاب، کتاب مبارزه بود و لطف‌الله درین جا هم آن منابع کلیدی را افتاح کرد: تکامل، شناخت، راه انبیا راه بشر، قرآن، نهج‌البلاغه و اقتصاد که حنیف‌نژاد جزوه‌هایی را با نظارت خود وارد فاز شناخت می‌کرد حتی جزوه‌ای در مورد نفت. این کار نقش آموزش در مبارزه را آشکار می‌کند.

 

لطف‌الله از قدرت بیان، قلم و حافظه‌ی مسعود رجوی و علی زرکش یاد کرد اما حنیف‌نژاد و بقیه به این نتیجه رسیده بودند که نقطه‌ی ضعف مسعود رجوی "غرورش" است که حنیف‌نژاد هشدار داده بود "غرور او، بالاخره ضربه‌ می‌زند."

 

 لطف‌الله سهم فلسطین را در دوره‌‌ی چریکی برگزارکردن به یاد می‌آورَد که بدیع‌زادگان و باکری از رفتار رجوی خشکشان می‌زند، زیرا رجوی می‌گفت فقط من باید به رهبران فلسطین نامه بزنم.

 

 لطف‌الله مشروطیت و قانون اساسی آن را معیار معرفی می‌کند ولی مطرح کرد که ماده سلطنت آن قانون، از همه بدتر بود که اشاره داشت "سلطنت موهبتی الهی است" لذا سازمان زیر بار این قانون نمی‌رفت.

 

بر سر این مسئله که مارکسیست‌ها سرِ همه‌چیز قاطعیت دارند، میان رهبران بحث بود و میثمی ایران مفصل شرح داد.

 

نیز وقتی روی قرآن، نهج‌البلاغه، وجود، توحید و ... کار فکری شروع شد از این جا به بعد دستاوردهای فکری این جمع تئوریسن، با رجوی مغایرت می‌یافت  و او  دستور می‌داد "همه‌ی این‌ها را بسوزانید." اما در برابرش اعتراض می‌شد که "سوزاندن یعنی چه، بنشینیم صحبت کنیم." اینجا بود که لطف‌الله "هژمونی‌طلبی خاصی" در رجوی دید. ولی بعد مهندس مهدی بازرگان به محمد حنیف‌نژاد می‌گوید شما تکامل پیدا کردید، استاد شدید. این رمزی بود که حنیف را به سوی ایجاد سازمان برد. اما مسعود بعد از کودتا و تغییر ایدئولوژی کوشید بچه‌های زندان را دور خود جمع‌وجور کند. و آخر این که آنها که مدام در زندان بودند در مسئله‌ی "اثبات خدا مشکل داشتند".

 

من با آن‌که مطالعات متمرکزی روی این جریان داشتم، خواندن این مصاحبه را در خود مفید دیدم. کوشیدم طوری گزارش ترکیبی کنم که به اصل متن خدشه وارد نشود. با آن که روش‌شناسی گذراندم اما یقیناً در نوشته‌ی من کاستی هست، پس ایرادهای مرا به خود گزارشم بار کنید نه به اصل مصاحبه که بسیار طولانی است. دامنه.

| لینک کوتاه → qaqom.blog.ir/post/2571
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

انقلاب اسلامی

ایران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">