پس؛ فاطمه ودیعه محمد نزد علی است
خانهای که تنها اثاثیه و زینتش
عشق است و فقر.
(ص ۱۴۷)
یادداشتهای دامنه از کتاب
«فاطمه، فاطمه است»
به مناسبت فاطمیه؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پس؛ فاطمه ودیعه محمد نزد علی است
به قلم دامنه. به نام خدا. امشب در آستانۀ فاطمیۀ اول که شاید شب شهادت حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها باشد؛ پنج درس از آن اُسوۀ بی همتا را -که سال های سال در لای کتاب ها، پای موعظه ها و جای جای های زیبای سیره خوانی ها یاد گرفته ام- می نویسم:
سخنان حماسه ای حضرت زینب کبری سلام الله علیها خطاب به یزید بن معاویه حاکم بدکار و ستمکار : «به خدا که جز از خدا نمیترسم و جز به او شِکوه نمیبرم. هر حیلهای داری به کار دار و از هر کوششی که توانی، دست مَدار و دست دشمنی از آستین بر آر که به خدا این عار به روزگار تو شسته نشود. قسم به آنکه ما را به وحی قرآن و نبوت، کرامت بخشیده، تو هر کاری کنی نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را از جریده عالم بزُدایی و این ننگ را از دامان خود پاک کنی. و بدان که رأی تو بسیار سُست است و روزگارت اندک و جمع تو، رو به پریشانی. در آن روز که منادی بانگ بر میآورد لعنت خدا بر ستمگران باد.
«Amman Samani»
متولد ۱۲۵۸ ه . ق
در سامانِ چهارمحال و بختیاری
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بِنت الجلال اُخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
(منبع)
سپاس خدای را که پایان کارِ ساداتِ جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرّر داشت و بهشت را برای آنان واجب کرد. آنان را به سوی رحمت، رأفت، رضوان و مغفرت بُرد. امید که جز تو کس دیگری را به خاطر رویارویی با آنان بر خاک مذلّت ننشاند و به کوره امتحان وادار نکند. از خدا میخواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش به ایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.» فرازی از سخنان حضرت زینب. (منبع)
سنگ قبر مفسر قرآن
پدر مرحوم دکترعلی شریعتی
حرم امام رضا. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
صحن آزادی غرفهی ۱۷۱.
عکاس: متصدی حُجره ۱۷۱ به درخواست دامنه
سامانهی نهضت خدمت
به نیازمندان و زائران امام رئوف
نمیدانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره میشود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزههای علمیهی شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحنهای آن پُر از تریبونهای نِقارافکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟
غرفهی ۱۷۱ صحن آزادی حرم امام رضا
محل قبر استاد محمدتقی شریعتی
صاحب تفسیر نوین قرآن کریم
که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!
۵ دی ۱۳۹۶. عکاس: دامنه
آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتیشدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگیهای مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه داراییهای حرم مطهر، سهم و حظّی نمیبرَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمیآید؟ امام رضا (ع) برای همهی ایرانیان است، نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.
به نام خدا. دیشب جوانی از دارابکلا، با دامنه تماس گرفت و گفت یک انشاء به قلم دامنه می خوام با موضوع حرمله و مختار. من هم با این شرط که قول دهد از همین فردا، اهل قلم شود و برای آینده مؤثّر اُفتد،
فوری متن دستخطی زیر را با عنوان «حَرمله قوی بود، امّا مختار شجاعِ باایمان» نوشتم و اینجا به اشتراک گذاشته ام. شاید انگیزه ای برای خوانندگان شود که در عصر دیجیتال، قلم را -که قرآن به آن سوگند خورده است- زمین نگذارند. نمی خواهم بگویم متنِ من مهم است، نه، می خواستم اهمیتِ درس انشاء (=یعنی ایجاد. آفریدن. پروردیدن) را یادآوری کرده باشم. والسّلام.
پیامبر صلی الله علیه و آله :
مسلمانان در سه چیز شریکاند:
آب، مَرتع، آتش (مواد سوختى)
امام صادق ع :
دانشمند سه نشانه دارد:
شناختن خدا
و آنچه خداوند دوست دارد
و آنچه دوست ندارد».
(الخصال)
به قلم دامنه. به نام خدا. خُلفای ستمگر و جائر عباسی، پانصد و پنجاه و هشت سال بر سرزمین های اسلامی حکومت کردند. گاهی کوفه، گاهی بغداد، گاهی رِقّه سوریه، گاهی سامرّاء و نیز مدتی مَرو و توس را پایتخت خود ساختند. آنان -که جمعاً سی و هفت خلیفه بودند که خود را به عنوانِ جانشین های رسول خدا (ص) بر مردم تحمیل کردند و بر هیچ کس رحم و مهری نداشتند، حتی بر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و نیز بر امامان معصوم علیهم السّلام. این حاکمان خودخواه و مکّار که به اسمِ اسلام، به سرزمین های وسیع جهان اسلام پیش تاختند، هم حکومت را مِلک طِلق خود می دانستند و هم خلافت را از آنِ خاندان عباس. یعنی هم توسعه طلبی و لشکرکشی و هم حکومت موروثی و درون خانوادگی. اما ائمۀ اطهار (ع) در هیچ دوره ای _چه در زمان امویان و چه در عصر عباسیان_ تن به سازش و تأیید حکومت های فردی، استبدادی و ستمگرانه ندادند. به همین خاطر، هم بشدت سختی کشیدند، هم مورد آزار، اذیت، محدویت و کنترل قرار گرفتند و هم همگی به دست جَور سرانجام به شهادت رسیدند.
سامرا
قلمرو عباسیان
(نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبرص)
سامراء؛ که زمانی پادگان نظامی بود
و محل حصر امامَین عسکریین (منبع)
حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسّلام در سامراء
از میانِ امامانِ معصوم شیعیان _علیهم السّلام_ سه امام هُمام، یعنی امام کاظم، امام هادی و امام حسن عسکری به بدترین شکل از مردم و شیعه ها دور نگه داشته شدند تا مانع از روشنگری ها، هدایت ها و روابط عاطفی و فکری میان اُمت و امامت شوند. زندانی کردن طولانی امام کاظم حضرت موسی بن جعفر و در حصر و عساکر (=پادگان ها) نگه داشتنِ امام هادی و امام حسن عسکری، نشان می دهد حاکمان ظالم عباسی تا چه اندازه از اسلام و مُروّت و اخلاق و حُکمرانی عادلانه و شیوۀ انسانی سیاست ورزی، به دور بودند.
آنان حفظ قدرت خود را زیربنا و بقیۀ امور را روبنا می دانستند. حتی اگر این تفکر به برادر کُشی میان امین و مأمون می انجامید. اصل اساسی حکومت عباسی، حکومت فردی بود و توسعه طلبی. به طوری که هارون الرّشید به ابرهای آسمان بغداد خطاب می کرد و بدین مضمون می گفت: ای ابرها! حال که در بغداد نمی بارید! هر کجای جهان ببارید، آنجا سرزمینِ من است. پس؛ بخوبی روشن می شود که چرا امام عسکری در حصر بود؟ چون با این گونه خُلفای ستم پیشه و به دور از انسانیت و سیاست ورزی اسلامی مواجه بود و در برابر آنان می ایستاد و مردم را به عاقبت سوء همدستی با حکومت های زورگو هشدار می داد.
شهادت امام مظلوم حضرت حسن عسکری، تسلیت آغاز امامت امام غائبِ همیشه حاضر، تبریک والسّلام. دامنه
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه. این کتاب «سیره و سیمای پیامبر اعظم» نوشتهی حجتالاسلام علیرضا طاحونی است، (نشر بخشایش، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۷)، که دیروز در مراسم روضهخوانی رحلت پیامبر اکرم (ص) در منزل ابویشان در محلهمان در قم، به شرکتکنندگان حُزن و ماتم رحلت حضرت رسول الله (ص) اِهداء شد. دیشب توفیق شد آن را خواندم. ضمن سپاس از بذلِ و نشر زکات ایشان، با انداختن عکسی از جلد آن، طبق معمول همیشگی به چهار فراز از متن آن به صورت برداشت آزاد دامنه، اشاره میکنم:
در ص ۲۳ آمده است: حِلفُ الفُضول» پیمانی بود که با انعقاد آن، حقِّ هر فرد ستمدیده را از ستمگر میستاندند. و پیامبر پیش از رسالت و نبوت، در این پیمان حضور داشت. [دامنه: پیماننامهای که بنیانگذاران آن همگی نامشان از مادهی فضل بود. مانند: فضل بن فضاله، فضل بن حارث، فضل بن وداعه]
در ص ۷۸ آمده است: پیامبر (ص) از هیچ جلسهای بلند نمیشد، مگر آن که ۲۵ بار استغفار میکرد هرچند که آن جلسه کوتاه بود.
در ص ۱۱۷ آمده است: نزدیکترین فردِ هستی به ذات مقدّس خداوند، پیامبر اسلام است، تنها در بارهی او، آیهی ۸ نجم نازل شد: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى» یعنی پس [فاصلهاش با پیامبر] به اندازهی فاصلهی دو کَمان گشت یا نزدیک تر شد.
در ص ۱۹۹ آمده است: روزی پیامبر به ابوذر گفت جبرئیل به من خبر داد ابوذر دعایی دارد. پیامبر از ابوذر پرسید این دعایی که خدا را با آن میخوانی چیست که جبرئیل گفت دعایت نزد اهل آسمان معروف است. ابوذر گفت: میگویم. دعای حضرت ابوذر به نقل از -کافی جلد ۲. ص ۵۸۷- این بود:
خدایا من از تو میخواهم ایمنی و آرامش خاطر و ایمان و اعتقاد به تو، و تصدیق و باور به پیامبرت، و عافیت و دوری از تمام بلیّات، و توفیق شکرگزاری و سپاس بر عافیت، و بینیازی از مردم شَرور را.
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا. ضمن گرامی داشتنِ روز رحلت نبی مکرّم اسلام، پیامبر رحمت و شفقت (ص)، یک خاطرۀ تاریخ سیاسی دارابکلا را به اختصار ارائه می کنم:
اوائل انقلاب نیروهای مذهبی سیاسی روستاهای منطقۀ میاندورود مازندران از طریق رابطۀ هیأت های عزاداری ماه محرّم با همدیگر تبادل اتّحاد و افکار می کردند. دارابکلا با لالیم، اسرم، جامخانه، ماکران، ساری و ... تبادل هیأت و دسته می کردند و از همین طریق با همدیگر در راستای هویت انقلابی و عدالت خواهی متحد و هم آوا می شدند. روستای ماکران _به تلفُّظ محلی ماکِّرون_ آن سال یعنی سال پنجاه و نُه، در شب رحلت پیامبر اسلام (ص) دستهایی باشکوه به تکیه دارابکلا آورده بود. من با آن که هنوز سنم به نوزده نرسانده بودم، در آن شب حضور داشتم و هنوز نیز فریادِ آهنگین با لحنِ و لهجی غلیظ ماکرانی در گوش هایم نحوا می کند که می خواندند:
رحلتِ پیغمبرِ اکرم بوَد
جهان پُر از غم بوَد
شیوَن و ماتم بود
یاد همگان بخیر و یاد شهیدان آن
جمعها و دستهها و هیأتها جاویدان
(تاریخ سیاسی دارابکلا: اینجا)
متن نقلی: خاطرهی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطرهای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی میکردند، درخواست کردند که روضهای بخواند. او هم روضهی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه میخواند و علامه هم استماع میکردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:
بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه مرغ پریده را
علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود میزدند، این بیت را تکرار میکردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من میداد و من تفسیر المیزان را به او میدادم!
آیت الله علوی بروجردی میگوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را میشناسید؟! او شاعر هزلسرایی است! ایشان فرمودند: بله میشناسم و دیوان ایشان را دارم، معذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بیتفاوت باشد.
نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه میبینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقهی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع
به قلم دامنه. به نام خدا. بار دگر به شب عظیم عاشورا نزدیک شده ایم می پرسم چرا برای واقعۀ عاشورا اشک می ریزیم؟ چرا برای امام حسین (ع) و اهلبیتش در حُزن و گریه ایم؟ چرا محرّم را در عزاداری و ماتم ایم؟ چرا مصائب کربلا را با زاری و سوگواری توأم می داریم؟ و چرا غمِ اسیری های حضرت زینب کبرا سلام الله علیها و بازماندگان حماسۀ نینوا از عصر عاشورا تا شام را، این گونه خروشان و محزون زنده نگه می داریم؟
ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:
این گونه ایم؛ چون هیچ حادثه ای را اینهمه خشن و به دور از مُروّت نمی دانیم. این گونه ایم؛ تا خود خدای ناکرده هیچ گاه راه خون آشامان و اَشقیا و سَفّاکان را نپیماییم. این گونه ایم؛ چون اشک بر حسین را نه اشکِ تسلیم، که مثلِ شیرِ مادر، اشکِ سرازیرشده از رگ روح مان می دانیم. این گونه ایم تا ثابت کنیم ظلم نمی پذیریم و ظلم نمی کنیم و با ظالم همدست نمی گردیم.
ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:
این گونه ایم؛ چون مولا حسین مان را تنها ولی ذّلت ناپذیر یافته ایم. تنها امّا حق گو و حق گرا دیده ایم. این گونه ایم؛ تا نشان دهیم سوزناکی عاشورا درس دائمی بر ما باشد که هیچ جُنبنده ای را از حقّ آسایش و آزادی بی نصیب نسازیم.
این گونه ایم؛ چون حسین با آن همه شأن و منزلتش و یاران مظلوم و مقاومش را، دنیازدگانی چون ابن زیاد، عمرِسعد، شمر بن ذی الجوشن به اسم حفظ اسلام و دفاع از حاکمیت یزید! در نهایتِ قساوت، فریفتگی، مقام طلبی، خودخواهی و کینه توزی به قربانگاه گودی قتلگاه بُرده اند و بی رحمانه سر بُریده اند. این گونه ایم؛ تا به جهانیان بگوییم ما راه و روش خشن و مخالف ناپذیر یزید و یزیدیان را باطل، به دور از دین، خیالبافانه و خودکامگی مغرورانه می دانیم.
ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:
این گونه ایم؛ چون کانونِ منظومۀ انسانیت و عرفان و ایمان یعنی امام حسین علیه السّلام را با حربۀ مردم فریبِ «خروج از دین» و تُهمتِ «بَغی» و به جُرم «قیام علیۀ حاکم» به زیر تیغ شمشیر بردند و خیمه ها و خانه های چادرین دشت نینوا را به همرا زنان و کودکان به آتش کشیدند که یزید به زور و براحتی حکومتش را یکند و همه تسلیم محض او باشند و به او و هوَس های سیری ناپذیر او گردن نهند. این گونه ایم؛ تا بفهمانیم محرّم و عاشورا دل را می گُدازد تا نگذارد دریوزگی پیشه کنیم و مثل استبدادپذیرانی همانند عمرِسعد، قبول کنندۀ هر امیر و آمر و حکومت و ستم کننده ای باشیم.
آری ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:
این گونه ایم؛ چون همۀ ملائک و فرشتگان و پیامبران و امامان و خوبان به حضرت حسین بن علی اقتداء می کنند و همۀ رهروانِ راه حسین، سیره و سلوک حسینی و شیوه و رسم زینبی را تحسین و ترویج می نمایند و بر مظلومیت او و سختی های بی مانند زینب عاشورا اشک معرفت و پیمایش راهش می ریزند. این گونه ایم؛ تا به خدای ارحم الرّاحمین بگوییم دین اسلام همچون خدای رحمان و رحیم، دینِ رحمت است و دین اخلاق و رأفت. دینِ دفاع و استقامت است و دین پرهیز از هرگونه خشونت و سخت گیری و جفا. دینِ نبوی (ص) و آئین علوی (ع) است و دین جعفری و مکتب حسینی که در کربلا تا شب تاسوعا هم کوشید انسان را از گمراهی و ضلالت به در آورد و برای این سیر الی الله ما به انتظار حضرت مهدی (عجّ) نشسته ایم تا ظهور کند و رحمت و بخشایش را بر روی همه بگستراند و انسان ها و حکومت ها را به صراط مستقیم فرا بخواند و حکمت و حکومت داری صحیح را در سیاست و دیانت به جریان اندازد و نام و مرام حسین (ع) را تا ابدالدّهر باقی و برقرار نماید. آری ما این گونه ایم: پس اشک می ریزیم آگاهانه، چون اشک ما مشق ماست و بقای نسل ما
کلُّ یَومٍ عاشورا و کل ارضٍ کَربلا این یک عبارت آموزنده است... نه معنایش این است که هر روز بنشینید گریه کنید... ببینید چه کرده، کربلا چه صحنهای بوده، هر روز این صحنه باید باشد... مقابلهٔ عدل با ظلم، مقابلهی عددِ کم باایمانِ زیاد، در مقابل عددِ زیاد با بی ایمانی. (صحیفۀ امام، جلد ده، ص هشت)
به قلم دامنه: به نام خدا. یزید، یک شاه بود. شاهی برآمده از حیله گری های جُرثومه ای چون معاویة بن ابی سفیان. یک حاکم عُقده ای، که عقیده و آزادی را به پای هوَس های خود لِه می کرد. یزید زیاده طلب بود؛ هم در شهوت، هم در قدرت، هم در شُهرت، هم در ثروت، هم در کِسوت و هم در شراب و عیش و عِشرت.
یزید اسلامِ وارونه شدۀ مبتلا به فقیهانِ دِرهم خواه و دینارطلب و بُریده از حق و شیفتۀ دنیا و والهِ ریاست را، ابزارِ سیاست کرد و با هر کسی که با این پوستین وارونه مخالفتی داشت، به ستیزه برخاست و خونش را خونخوارانه به تیغ خنجر و کینه بر زمین می ریخت و اموال و حیثیت و همۀ عِرض و حقوقش را بی رحمانه تاراج می کرد. او حاکمی یکدنده، کلّه شقّ، خودشیفته، خودکامه و خودپسندی بود که فقط خود و نوکران خود را مَجال زندگی کردن و فرصت ورود به عرصۀ قدرت و حکومت می داد. منصوبان او در جای جای بلاد مسلمین و کاخ سبز شام، همگی از دار و دسته اموی و مروانی و یا از ارادتمندان و سینه چاکان و چاپلوسان درگاه دینی اش و بارگاه شاهی اش بودند.
معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی می گوید: «در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم. اول: حسین (ع) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر میایستد. خودش و فرزندانش کشته میشوند. هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد. از آب میگذرد، از آبرو نه. دوم: یزید همه را تسلیم میخواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش میایستد. نوه پیغمبر را سر میبُرد. بی آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد. سوم: عمرِسعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را میخواهد هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم آخرت. هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را میخواهد، هم احترامِ مردم را. نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی. هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِسعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد. نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی. ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرأت و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِسعد هست! من بیش از همه از عمرسعد شدن میترسم.»
دامنه: به نام خدا. همیشه این افراد دستۀ سوم بودند که هم خود را هلاک و بی آبرو کرده اند و هم قدرتِ فاسدِ خودکامه را، خودخواه تر و متوهّم تر ساخته اند. صدام حسین، استالین، مائو و دیگر دیکتاتورها را، دور و بری ها و چاپلوس ها، جری تر، بی رحم تر و کینه توزتر ساخته اند
یزید با تراکمی از جهل و دشمنی و ترس، بر امام حسین (ع) سخت و تنگ گرفت. آموزگار عاشورا اما هرگز تن به کُرنش و سازش و تأییدِ ظالم خودخواهِ کینه توز نداد. با مهارت از کُنج کعبه به سوی کوفه شتافت تا دعوتِ مردم را زمین نگذارد. به کربلا رسید و تن به جنگ و کشتار نداد و تا توانست مذاکره کرد تا انسان بسازد. اما جهل ها و جعل ها و حُمق ها، چنان چاک داشت، که جز حُرّ کسی توبه نکرد و راه نیافت. و حسین (ع) این والاترین گوهر رسالت و نبوّت و امامت، با طیِ همۀ مراحل، در نهایت در تاسوعا و عاشورا:
حماسۀ آزادی
کلاس آزادگی
درس ایمان
پدیدۀ ای حماسی
و راه مقاومت و شهادت عزّت آفرین، آفرید.
که نامش چون سورۀ واقعه،
واقعۀ عاشورا نام گرفت.
آری؛ باز هم ماه محرّم آمد.
باز هم درس آموختن فرارسید.
درسی که معلمش حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است.
کسی که به ما یاد داد تن به ذلّت ندهیم و دین را به دنیا نفروشم و ضدّ ظلم و ظالم بمانیم.
همان امام حسینی که به لشکریان یزید فرمود:
«شکم های شما پُر از حرام شده است...»
ما هم با ماه محرّم می مانیم
و هرگز شکم پرستانِ قدرت طلب روزگاران را باج نمی دهیم
و به راه حسین می رویم زیرا او آموزگار ماست
و رهبریت آزادگان جهان در همآرۀ تاریخ بر عهدۀ اوست.
حتی در عصر ظهور (عجّ) نیز به مکتب عزّت بخش و آزادی آفرین حسین اقتداء می شود.
پس ای عزاداران حسین
ای رهرُوان راه حسین
این ماه و صاحب این ماه عظیم را قدر بدانیم
و آگاه و شجاع و تسلیم ناپذیر هر نوع ظلم و ظالم و ستم و ستمگری باشیم.
والسّلام.
به قلم دامنه
به نام خدا
لیف روح : دو مطلب
مطلب اول: «او تمام بیت المال را به سرعت تقسیم می کرد و سپس آنجا را جارو می کرد و در آنجا نماز می خواند و شکر می کرد...» (منبع: جلوه های ماندگار. کتابی دربارهی آیت الله منتظری ص ۲۳ )
از آرزوهای دکتر شریعتی
در م. آ. شمارهی یک
مطلب دوم: معلم انقلاب دکتر علی شریعتی در عصر مبارزه و خفقان و اختناق، از تاریخ و جامعه شناسی، فشنگ و تفنگ میساخت و به سوی استبداد و بر فرق مُستبد، شلیک میکرد.
به قلم دامنه. به نام خدا. در آستانهی فراآمدن ماه محرّم، ماهِ شناخت و دنبالهروی آگاهانه و شیدانهی راه و مرام امام حسین (ع) قرار داریم. میپرسم آیا مساجد و تکایا باید دراختیار حکومت باشد؟ آخرین آمارها نشان می دهد، حدود ۷۲۰۰ مسجد در ایران وجود دارد.» منبع آمار
من معتقدم همانطوری که یکی از امتیازات مکتب تشیُّع این بوده است حوزه های علمیه اش باید مستقل از هرنوع دولت و حکومتی باشند، تا عزّت و آزادی اجتهاد را محافظت کنند و با فسادهای احتمالی قدرتمندان به مخالفت و مقابله برخیزند، مساجد نیز باید چنین باشند؛ تا هیچ حکومتی نتواند اختیار مساجد، تکایا، سخنرانان و امامان جماعت را دردست بگیرد و مانع از حُرّیت، استقلال و هویت واقعی آن گردد.
نباید گذاشت این امتیاز برجستۀ شیعه را مخدوش کنند. نباید اجازه داد با مصلحت اندیشی های خطا و منحرفانه و درواقع برای کنترل، شاغول و یکسان سازی افکار عمومی، استقلال مساجد بآسانی محو و نابود گردد و حقیقت در کورۀ مصلحت! ذوب شود. اشغال مساجد با هیچ توجیهی پذیرفتنی نیست. محراب مساجد جایی برای دوری از هر نوع شرک و ریاورزی ست و محلّی برای توحید و یگانگی و دین ورزی. و منابرِ تکایا مقرّی برای حق گویی و تبیین راه حسینی و مرام زینبی ست و نیز، مقابله با هرگونه ظلم و ستم و کژی.
به قلم دامنه: به نام خدا. شیعه مفتخر است به پیشوای صادق -علیه السّلام- امام ششم و بنیانگذار مذهب جعفری. مطالعهی گفتهها و فرمودههای آن حضرت، به انسان قوّتِ قلب داده و وی را به تفکر و خویشتننگری و اندیشیدن میکشاند.در آستانهی سالروز شهادت امام صادق (ع) به سه نمونه از سخنها و احادیث آن امام بزرگوار ازین (منبع) میپردازم، تا روشن کنم این نگرشهای حکمیانه تا چه حدّ بر جان انسان نفوذ میکند و بر جویبار درونش جوشش میآفریند:
امام صادق فرمودند: هر کس ریاست بخواهد، هلاک شود.
به نام خدا. در سالروز شهادت امام کاظم ع
سه سخن آن امام ازین (منبع) تقدیم میشود:
یکم: شایسته فرد عاقل است که چون کارى را انجام میدهد، از خداوند حیا کند.
دوم: خردمندان، زائد بر حاجت را نیز ترک کنند تا چه رسد به گناهان، با آنکه ترک زوائد فضیلت است و ترک گناه واجب.
سوم: اگر مؤمنى را ساکت و کمحرف دیدید به وى نزدیک شوید که حکمت مىافشاند. مؤمن کمحرف و پرکار است. و منافق پُرحرف و کمکار.
به نام خدا
چهار سخن از امام رضا علیهالسّلام
۱. بخیل را آسایشى نیست و حسود را خوشى و لذتى نیست و زِمامدار را وفایى نیست و دروغگو را مروّت و مردانگى نیست. (تحف العقول، ص ۴۵۰)
۲. زمانـى که حاکمان دروغ بگویند باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد، دولت خـوار گردد. و اگر زکات امـوال داده نشود چهارپایان از بین روند. (بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۷۳)
۳. زمانى بر مردم خواهدآمد که در آن عافیت ۱۰ جزء است که ۹ جزء آن در کنارهگیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است. (تحف العقول، ص ۴۴۶)
۴. از امام رضا (ع) سؤال شد: سِفله کیست؟ فـرمـود: آن که چیزى دارد که از (یـادِ) خـدا بـازش دارد. (تحف العقول، ص ۴۴۲)