دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
سایت دامنه‌ی داراب‌کلا
قم : ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مازندران، ساری، میاندورود، روستای داراب‌کلا

پیام های مدیر دامنه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عترت» ثبت شده است

به قلم دامنه. به نام خدا. این هفته فرصتی بیشتر یارم شد تا دو رُمانِ گریزپا و مِسیا را بخوانم. طبق معمول، برای تقویت حسّ کتابخوابی در خوانندگان شریف، به چهارنکته از مسیا می‌پردازم و به شرح کوتاه:

 

مِسیا یعنی موعود؛ نام حضرت محمد (ص). مثل ایلیا یعنی عظیم و عالی؛ نام امام علی (ع) هر دو اسم در انجیل حضرت عیسی مسیح (ع). این رمان نوشته‌ی مصطفی موسوی گرمارودی‌ست. از مؤسسه‌ی میسا. تهران. چاپ اول ۱۳۸۸. سی و شش فصل در ۶۲۴ صفحه.

 

رُمان مِسیا. عکس از دامنه

 

رُمان مِسیا از زبانِ بلال بن ریاح حبشی _اولین مؤذّن منتخب پیامبر اسلام_ چگونگیِ ظهور اسلام و طلوع حضرت خاتم الانبیاء (ص) در عصر خفقان، بربریت و جاهلیت حجاز را روایت می کند و با گذر طولانی و عالی از سرگذشت و سرنوشت پدر و مادر بلال (ریاح راهب برنابایی حبشی و حمامه‌ی حبشی) و شرح غمبار بردگی و رنج مِحنت زنان و مردان آن دیار، به رویدادهای مهم تاریخ اسلام تا زمان رحلت حضرت رسول الله (ص) می‌پردازد.

 

 

بلال حبشی -که سلام خدا و همۀ ماها بر او باد-  در عصر عمر خلیفه‌ی دوم، به لاذقیه‌ی دمشق تبعید شد. او در همان بندر که به همراه همسر پیرش در بدترین وضع در حصیر و شن زندگی می‌کند، خاطرات خود را مکتوب و رنج‌ها و بلاهایی که بر سر یاران خالص پیامبر آمده است را برملا می‌نماید. کتابی خواندنی، پُرنکته، بشدت جذّاب و دلکش.

 

 

در صفحه‌ی ۶۹ بلال می‌گوید: افراد شاخص یاران رسول الله (ص) را در دورۀ خلیفه ها می‌کُشتند، ولی می‌گذاشتند به گردنِ اَجنّه و اَجانین (=جنّ‌ها) مثل سعد بن عُباده را.

 


در صفحه‌ی ۸۳ ریاح پدر بلال می‌گوید: در حبشه می‌گویند بدون دلیل می‌توان با کسی دوستی کرد اما دشمنی بدون علت و دلیل امکان ندارد.

 

 

در صفحه‌ی ۱۳۷ بلال می گوید: من در لاذقیه به دستور خلیفه تبعیدم اما معاویه والی شام است و در ظرف های نقره و طلا غذا می خورد. از محبوبم رسول خدا شنیدم که می گفت: دنیا، زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است.

 


در صفحه‌ی ۴۷۹ و ۴۸۳ بلال از دوستش ابوذر غفاری می‌گوید: ابوذر اولین کسی بود که به صورت هُبل (=بُت بزرگ) تُف انداخت و در کنار کعبه او را تا سرحدّ مرگ کتک زدند و او سه بار این کار را تکرار کرد، اما همین ابوذر که پیامبر او را آن قدر دوست داشت، در زمان خلیفۀ سوم (عثمان) به بدترین جا یعنی صحرای رَبذه تبعید می شود. حال آن که پیامبر دربارۀ ابوذر گفته بودند: «آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین، احدی را نپرورانده که راستگوتر از ابوذر باشد.»

 

رُمان گریزپا. عکس از دامنه

 

اما رُمان گریزپا. اثر خانم آلیس مونرو کانادایی ست. نویسندۀ برندۀ نوبل ادبیات. ترجمۀ شقایق قندهاری. چاپ چهارم ۱۳۹۳. (تهران، افق، ۱۳۸۵) در ۱۹۲ صفحه.  مونرو خالقِ مجموعه داستانِ «فکر می‌کنی کی هستی؟» است. در داستان های او «دانای کُل» همیشه در پی یافتنِ معنا و مفهومی برای این جهان و زندگی ست. مونرو به شخصیت مرد در داستان هایش احترام می‌گذارد اما همزمان شخصیت زنانِ داستانش، به مراتب پیچیده‌ترند.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. از باورهای دینی‌ شیعیان ظهور منجی است که چند جمله‌ای در این‌باره می‌نویسم: انتظار (=چشم‌به‌راه ماندن) برای یک رویداد بزرگ است. رویدادی دینی و تکان‌دهنده که در آن یک انسان کامل ظهور می‌کند و بشریت را در احیای حقیقت راه‌بَری می‌نماید و در هدف بزرگ مدد می‌رساند. ممکن است عقل معیشت‌اندیش و محدود ما آن‌چنان نتواند به رمز و راز این حکمت و پنهانی ماه تابان اسلام، یعنی حضرت مهدی موعود _عج‌الله_ نفوذ کند، اما این باور و ایمان، انسان‌های منتظر را در شوق، امید، رغبت، کشش و جذَبه نگه می‌دارد.

 

زادروز فرخنده و سرشار از نوید و مژده‌یِ امام غایب و رهبر غایت، حضرت ولی عصر بر پیروان خجسته و پُربرکت باشد. در زیر انتظار مهدی موعود از نظر دکتر علی شریعتی را _که متنی گزیده‌شده است_ پیوست می‌کنم:

 

«انتظار یکی از زیباترین و عمیق ترین جلوه های روح فراری و بی آرام انسان است. آدمیزاده هر چه انسان تر، چشم به راه تر می شود. این یک حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد... در تشیع موعود منتظر مهدی است... رسالتی را که پیامبر آغاز کرد و پس از مرگش نگذاشتند علی و فرزندانشان ادامه دهند و حکومت و امامت مردم را غصب کردند او خواهد گرفت و ادامه خواهد داد... برای استقرار عدل و احیای حقیقت می آید. این یک رسالت اجتماعی، سیاسی و اعتقادی و بشری است و او خود یک بشر است اما روح منتظر انسان که همواره بی قرار غیب و فراری به ماوراء است نمی تواند تصویر بشری و رسالت این جهانی مهدی موعود را نگاه دارد. پس او را و کارش را در هاله ای از ماوراء واقعیت غرقه می سازد.»

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۲ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. امشب وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها است. ضمن تسلیت وفات آن بانوی والامقام و بزرگ زن تاریخ اسلام به همۀ دلدادگان اهلبیت (ع) یک نکته و یک نقل قول مهم می آورم و از همۀ دامنه خوانان شریف، التماس دعا دارم:

 

نکته‌ی دامنه
 

این بانوی مکرم مادر چهار شهید است؛ حضرت قمربنی هاشم ابوالفضل العباس _علیه السلام_ عبداللّه، جعفر و عثمان که همگی در کربلا و در رکاب حضرت سیدالشهداء (ع) به شهادت رسیدند. (منبع) آیا این کم مرتبه و مقامی ست؟ پس درود بی کران بر اُم البنین مادر عباس.

 

نقل قول از فقیه اهلبیت علیهم السّلام: «ام البنین سلام الله علیها واسطه فیض الهى ست. این بانوى بزرگوار نزد مسلمانان جایگاهى ویژه دارد، و بسیارى از آنان معتقدند او را نزد خداوند منزلتى والاست و اگر دردمندى او را به درگاه حضرت بارى تعالى شفیع و واسطه قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگیها، این مادر فداکار را شفیع خود قرار مى دهند. البته بسیار هم طبیعى است که ام البنین سلام الله علیه نزد پروردگار مقرب باشد زیرا وى فرزندان پاره هاى جگر خود را خالصانه در راه خدا و استوارى دین حق تقدیم داشته است.» (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ، ۰۸:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. این پستِ ۶۱۱۹ در دامنه است. ۵۴۴۸ پست در دامنه اول یعنی دامنه دارابکلا از ۲۶ مهر ۱۳۹۲ تا ۳۰ تیر ۱۳۹۶. و ۶۷۱ پست در قلم قم دامنه دوم. پست‌هایی با موضوعات مختلف و با نویسندگان شریف و فرهیخته‌ی دامنه. در شش هزار و یکصد و نوزدهمین پست در دامنه مسیر هجرت بانو حضرت معصومه -سلام الله علیها- به ایران را هدیه‌ی دامنه‌خوانان شریف می‌کنم. باشد تا مورد شفاعت آن کریمه‌ی اهلبیت -علیهم السلام- واقع شویم. آن حضرت که در سال ۲۰۱ هجری قمری (منبع) جهت پیوستن به امام رضا -علیه السلام- و دیدار با برادر، از مدینه به سمت مرو (امروزه در ترکمنستان واقع است) هجرت کرده بودند؛ که در شهر ساوه دچار مریضی شدند. و به نقلی دچار جنگ سختی با دشمنان اهل بیت شدند و همه‌ی برادران و برادرزادگان وی به شهادت رسیدند. (منبع)

 

وقتی به قم رسیدند در بیت النور قم -بلوار عماریاسر کنونی- به مدت کوتاهی مأوا گرفتند و در نهایت در فراق برادرشان امام رضا (ع) بر اثر شدت مریضی رحلت کردند که از آن زمان به بعد قبر منوّرش ملجاء و مَرهم و مأوای شیفتگان اهل بیت (ع) است. سلام بر آن کریمه‌ی اهلبیت که وجودتش نه فقط برای قم و حوزه و اجتهاد و مرجعیت شیعه نعمت و خیر است، بلکه برای تمام ایران برکت و رحمت است.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ اسفند ۱۳۹۶ ، ۱۹:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. به چه کسانی شهید گفته می شود؟ به عبارتی چه نوع مرگی شهادت محسوب می شود؟ من با مطالعۀ چند منبع که در ارجاع اشاره کرده ام، این پست را می نویسم. امید است در آستانۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، نافع افتد. شهید را گواه معنی کرده اند و کسی که در راه خدا کشته می شود، شهید است. شهید چون به تعبیر قرآن زنده است، مرگ ندارد بلکه از حیات معقول برخوردار است. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (آیۀ صد و شصت و نه آل عمران).

 

اضافه کنم که در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح دربارۀ کسانی که در راه خدا کشته شده باشند، وجود دارد. (منبع) از دیدگاه قرآن کریم، خداوند، مرگ را برای انسان مقدّر ساخت (واقعه، شصت) فلسفۀ مرگ و زندگی که از مخلوقات خداست، برای آزمایش انسان می باشد که کدام شخص عملش احسَن است (ملک، دو). مرگ و میراندن انسان ها، همانند زندگی بخشیدن، نشانۀ قدرت خدا (یونس، پنجاه و شش) و از آیات اوست (بقره، هفتاد و سه). (منبع)

 

 

شهدای اُحد

 

کلمۀ شهید، سی بار در قرآن تکرار شده است. خداوند افرادی را که برای شهادت از خانه و کاشانه خود هجرت می‌کنند و با اموال و جان‌ های شان در راه خدا جهاد می کنند، شهادت را به خالص‌ترین‌ های شان، هدیه می‌کند. (منبع) نمی توان واژه مقدس شهید را به هر شخصی اطلاق کرد. درجات شهداء نزد خدا محاسبه می شود. خدای متعال ارزش هر شهیدی را، مستقلاً و جدا از دیگران و با توجه به تمام شرایط و خصوصیات او تعیین می­ نماید و پاداش مناسب می بخشد.

 

در قرآن صد و شصت مشتق از ریشه لغوی شَهد وجود دارد که صریحاً برای مجاهدانی که در راه خدا کشته شده ­اند، استفاده نشده است. یعنی قرآن از واژه قتل نیز استفاده کرده است. «هر چند، استعمال واژه شهید به نوعی کشتگانِ در راه خدا را به یاد می­ آورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می­ توان برای گروه­های دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد با ایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.» (منبع)

 

در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان شهید برای افرادی که در راه خدا [فِی سَبِیلِ اللَّهِ] کشته می شدند، استفاده می ­شد. در روایتی آمده است که حضرت فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهداء می شتافت و بر سر قبر عمویش حمزه (س) برای آنان طلب آمرزش می نمود. [حرُ عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج سه.]

به مناسبت فاطمیه؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پس؛ فاطمه ودیعه‌ محمد نزد علی است

اکنون فاطمه به خانه‌ی علی آمده است
خانه‌ای که تنها اثاثیه و زینتش
عشق است و فقر.
(ص ۱۴۷)



یادداشتهای دامنه از کتاب
«فاطمه، فاطمه است»
علی شریعتی


به مناسبت فاطمیه؛ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۱:۴۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. امشب در آستانۀ فاطمیۀ اول که شاید شب شهادت حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها باشد؛ پنج درس از آن اُسوۀ بی همتا را -که سال های سال در لای کتاب ها، پای موعظه ها و جای جای های زیبای سیره خوانی ها یاد گرفته ام- می نویسم:





پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که
خداوند  او و دوستدارانش را از آتش [دوزخ] به دور داشته است


 
یک: حضرت فاطمۀ زهرا (س) به حال بینوایان و پابرهنگان نه فقط غمخوار بلکه کمک کار بود. تاریخ، صحنه های درخشانی از این خصلت بانو صدیقۀ زهرا به ثبت رسانده است.


دو: آن حضرت، با آن که دختر رسول خدا (ص) و همسر امام علی مرتضی (ع) بود؛ اما ساده زیستی داشت و مردم گرا بود و مانند طبقات محروم _و حتی سخت تر از آنان_ زندگی می کرد.


سه: حضرت زهرا پس از رحلت پیامبر خدا با آن که عمری کمی کردند، اما در برابر حاکم وقت و سیاست های روز، مشیی شجاعانه، مستقلانه، بینا، روشن ساز و عدالت محورانه داشت و سخنِ حق را به میان مردم می کشانید و به دلیل عصمت و حق طلبی، ذرّه ای کتمان حقیقت نمی کرد.


چهار: گرچه خود معصوم و دانشمند و به اوضاع زمانه و به حال و روز مردم و معارف دین و انحرافات برخی ها خبیر و آگاه و صاحب نظر و اندیشه و خطابه بود، اما خانه داری پرورش گرانه را به یک فرهنگ تبدیل کرده بود.


پنج: دامنِ پاک آن یگانه زن معصوم و مظلوم، پرورشگاه مقدس امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبری _سلام الله علیهم_ بود. و این اوج قداست آن کوثر رسالت است.


خواندن زندگی و حکایات و رنج های فاطمه برای هر انسان شریف و حق گرایی، هم عبرت دارد و هم آگاهی بخشی و معرفت. هرچه از این معصوم (س) می خوانیم، باز هم تشنه تر می گردیم و به عمق و زوایای آن اقیانوس بی کران، اُمّ ابیها دست نمی یابیم. درود بر فاطمه و بر خانۀ گِلی فاطمه که یک ذرّه از خاک و غُبارش بر همه کاخ های عالم شرَف دارد و عزّت.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ بهمن ۱۳۹۶ ، ۲۰:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

سخنان حماسه ای حضرت زینب کبری سلام الله علیها خطاب به یزید بن معاویه حاکم بدکار و ستمکار : «به خدا که جز از خدا نمی‌ترسم و جز به او شِکوه نمی‌برم. هر حیله‌ای داری به کار دار و از هر کوششی که توانی، دست مَدار و دست دشمنی از آستین بر آر که به خدا این عار به روزگار تو شسته نشود. قسم به آنکه ما را به وحی قرآن و نبوت، کرامت بخشیده، تو هر کاری کنی نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را از جریده عالم بزُدایی و این ننگ را از دامان خود پاک کنی. و بدان که رأی تو بسیار سُست است و روزگارت اندک و جمع تو، رو به پریشانی. در آن روز که منادی بانگ بر می‌آورد لعنت خدا بر ستمگران باد.

عَمّان سامانی

«Amman Samani»

متولد ۱۲۵۸ ه‍ . ق

در سامانِ چهارمحال و بختیاری

 

زن مگو مرد آفرین روزگار

زن مگو بِنت الجلال اُخت الوقار

زن مگو خاک درش نقش جبین

زن مگو، دست خدا در آستین

(منبع)

سپاس خدای را که پایان کارِ ساداتِ جوانان بهشت را سعادت و آمرزش مقرّر داشت و بهشت را برای آنان واجب کرد. آنان را به سوی رحمت، رأفت، رضوان و مغفرت بُرد. امید که جز تو کس دیگری را به خاطر رویارویی با آنان بر خاک مذلّت ننشاند و به کوره امتحان وادار نکند. از خدا می‌خواهم که پایه قدر آنان را والا و فضل فراوان خویش به ایشان عطا فرماید که او مددکار تواناست.» فرازی از سخنان حضرت زینب. (منبع)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۲ بهمن ۱۳۹۶ ، ۱۸:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
متن نقلی: «عصمت مانع بررسی عقلانی امور نیست. اینجور نیست که معصوم یعنی کسی که فکر نمی‌کند و نشسته همه چیز به او می‌رسد. یعنی به او خبر می‌دهند که این کار را بکن، آن کار را نکن. به این معنا معصوم یک ربات می‌شود. معصوم یعنی آدمی که از یک درجه‌ی بالایی از تحلیل عقلانی و تقوا برخوردار است؛ همین. هیچ چیز دیگری نیست.
 
 
 
 
یک تقوای فوق العاده‌ای دارد که او را از کار خلاف کردن، گناه کردن، کار حرام کردن باز می دارد. نه اینکه فلجش کردند که نتواند گناه کند. آخر معنی عصمت این نیست که. یا فلجش کردند که نتواند فکر کند و مثل اینکه همه اش یک تلفن و گوشی‌ای دست او است و از بالا به او می‌گویند این کار را بکن. این تصورات واقعا باطلی است. نه تنها غلو است اصلا اهانت هم است. یعنی شما یک نفر آدمی را که باید عقل و فکر داشته باشد، باید تصمیم داشته باشد، باید اراده‌ی خودش را بتواند کنترل کند همه‌ی اینها را کنار بگذاریم و بگوییم مثل اینکه او را همین جور نگهش داشته‌اند که اگر هم بخواهد از این [طرف] برود نمی‌گذارند برود.
 
 
آخر اینکه معنی عصمت نشد. شما عصمت را باید جوری معنی کنید که با اراده، با اختیار، با همه‌ی اینها سازگار باشد و بتواند همه‌ی اینها را با هم جمع کند. لذا عصمت به نظر من یک پارسایی و تقوای فوق العاده است. همین خیلی بیشتر از این نیست. و البته نعمت بزرگی است که خدا به آدم بدهد. منتها [همراه] این تقوا در شما کشمکش هم پدید می‌آید، کشاکش هم می‌آید، تحیر هم می‌آید و تردید هم می‌آید. همه‌ی اینجور چیزها هم هست.
 
 
این نواندیش دینی با ذکر داستان حضرت ابراهیم ع می‌گوید: ما در روایات داریم که وقتی قصه‌ی شک ابراهیم مطرح شد که در قرآن هم هست دیگر. ابراهیم راه افتاد و گفت این خدای من است بعد گفت این خدا نیست [بلکه] ماه است بعد گفت نه خورشید است بعد گفت اینها همه به کنار و انی لا احب الآفلین.

 
در روایات است که پیامبر گفتند: «نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ مِنْ إِبْرَاهِیمَ.» ما از ابراهیم به شک کردن سزاوارتریم. در واقع معنایش این بود که شک در ذهن کسی می‌آید که دچار ثبوت و سکون فکر نیست. وقتی که تلاطم است وقتی که تحرک هست آدم گاهی به این سو کشیده می‌شود و گاهی به آن سو. آدمی که هیچ فکری نمی‌کند خب هیچ شکی هم نمی‌کند. به همه چیز نگاه یکسان می‌کند. اینکه نَحْنُ أَحَقُّ بِالشَّکِّ یعنی یک چنین چیزی است. یعنی برای سطوح عالیه‌ی تفکر و تحیر است.

 
در مورد امامان هم به نظر من مساله همینجور است. هیچ چیزی در این وسط نباید بیاید که از شان انسانیت و بشریت آنها بکاهد و آنها را بدل به موجودات بی‌تصمیم و بی‌اراده یا فلج یا بی ‌فکر و بی‌عقل کند. شما در خود نهج البلاغه فراوان می‌بینید که امیرالمومنین مثلا در مورد مرگ اتفاقا چند سخن دارد دیگر.

یک خطبه‌ی خیلی خوبی در جلد چهارم نهج البلاغه دارد. من سالها پیش آن را ترجمه هم کرده بودم. آنجا ایشان می‌گوید: «کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ» مولا می‌گوید من خیلی راجع به سر مرگ فکر کردم کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ. در راز مرگ من روزهای بسیاری سپری کردم. فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ خدا نخواست و آن را از من پوشیده نگه داشت. حالا این مرحوم فیض الاسلام که یک شیعه‌ی شیعی‌تر از خود امام علی است این جمله را که نوشته، اینگونه ترجمه کرده است: «من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم، پرانتز و خدا آن را به من گفت پرانتز بسته ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.» من چه روزهای بسیار که در راز مرگ فکر کردم (و خدا آن را به من گفت) ولی گفت به دیگران نگو مخفی کن.

 
آخر این چه جور ترجمه کردن است. ایشان خودش رسما می‌گوید که بنده سالهای سال در راز مرگ فکر کردم أَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. خدا نخواست مگر اینکه این راز را از من نهان بدارد. خب این راز و هزارها راز دیگر هم بوده که از ایشان نهان بوده از پیامبر نهان بوده. مگر چیز عجیب و غریبی است. در قران خدا جزو دعاهایی که به پیغمبر می‌گوید [بکن]: «قل رب زدنی علما» خدایا علم من را بیشتر کن. معنی این چی است؟ معنی‌اش اینست که علم من الان کم است، نه اینکه من همه چیز را بلدم. کسی که همه چیز را بلد است دیگر به خدا نمی‌گوید به من علم بیشتر بده.

 
پس معلوم است که خیلی چیزها را نمی‌داند. علم ندارد و از خداوند می‌خواهد که به او بیاموزد. خب خود امام علی هم همینطور بود. ائمه‌ی دیگر هم همینطور بودند و تفسیرهای روشنی از اینها می‌شود کرد. غُلو کردن و اینها را به یک معانی عجیب و غریب کشاندن فکر می‌کنم قابل دفاع نیست.» (منبع)
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ بهمن ۱۳۹۶ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
به قلم ابراهیم طالبی دارابی دامنه: به نام خدا. من در ۲۴ دی ۱۳۹۶ در پست ضمیمه‌شده‌ی زیر به حرم امام رضا -علیه‌السّلام- انتقاداتی کرده بودم. اینک با مسافرت مجدد به مشهد در اردیبهشت امسال، این توضیح را بر آن پست می افزایم:

۱. طبق رسم همیشگی ام این بار نیز در صحن آزادی حرم رضوی، بر سر قبر مفسّر قرآن استاد محمدتقی شریعتی حُجره‌ی  ۱۷۱ حضور یافتم. گرچه قبر ایشان بر روی زائران همچنان مسدود است؛ ولی خوشبختانه متصدی حجره با رویی گشاده و احترام‌آمیز درخواست مرا اجابت کرد و عکسی از قبر آن مبارز بزرگ و دانشمند آزادیخواه انداخت. که در زیر مشاهده می‌کنید. از این بابت از دست اندرکار محترم آن حجره ممنونم.
 
 


سنگ قبر مفسر قرآن

استاد محمدتقی شریعتی

پدر مرحوم دکترعلی شریعتی

حرم امام رضا. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

صحن آزادی غرفه‌ی ۱۷۱.

عکاس: متصدی حُجره ۱۷۱ به درخواست دامنه
 
۲. در همان پست ضمیمه شده‌ی زیر، با گلایه و انتقاد نوشته بودم: «مگر از ویژگی‌های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی‌های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی‌برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی آید؟»


اما اخیراً از یکی از رفقاهای گرامی‌ام در دارابکلا، به استماع دیدار شخصی شنیده‌ام با توضیحات مستند و مفصّل که حرم امام رضا -علیه السّلام- بخشی از درآمدهای حرم مطهر رضوی را صرف مستمندان و ضُعفاء در سراسر ایران -از جمله در ساری و داراب‌کلا- می کند. خواستم از این کار خداپسندانه تشکر کنم و آن را حرکتی رضوی بخوانم. امید است از شائبه‌ی خطی و جناحی و انتخاباتی بدور و منزّه نگه داشته شود.


ایضاً خودم نیز در چند روز پیش وقتی دور تا دور حریم حرم امام رضا -علیه السّلام- را به تبرّک و رسم مألوف می‌گشتم، تبلیغ بَنِر زیر را در صحن‌ها و بست‌ها به چشمم دیده و عکسی از آن انداخته‌ام که نشان از آن داشت که سامانه‌ی نهضت خدممت به نیازمندان و زائران امام رئوف (ع) راه افتاه است. که در زیر پیوست شد. با تشکر و آرزوی توفیق و بسط فرهنگ رضوی.
 

 

سامانه‌ی نهضت خدمت

به نیازمندان و زائران امام رئوف

عکاس: دامنه

 
حرم امام رضا را جناحی نکنید

 
به قلم دامنه. به نام خدا. ۵ دی امسال (۱۳۹۶) چند روزی در مشهد بودم. مثل همیشه سال‌ها، غرفه‌ی در صحن آزادی را بازدید کردم. باز هم مانند گذشته، قبر مرحوم استاد محمدتقی شریعتی پدر مرحوم دکتر علی شریعتی به روی زائرین مسدود بود. به ستاد انتقادات حرم مطهر رضوی مراجعه کردم. متن زیر را نوشته، تحویل دست اندرکاران آنجا دادم.
 
 
متن دستخط دامنه در انتقاد به حرم امام رضا (ع)

 

نمی‌دانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره می‌شود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزه‌های علمیه‌ی شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحن‌های آن پُر از تریبون‌های نِقارافکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟

 

 

 
غرفه‌ی ۱۷۱ صحن آزادی حرم رضوی. عکاس: دامنه
 

 

غرفه‌ی ۱۷۱ صحن آزادی حرم امام رضا

محل قبر استاد محمدتقی شریعتی

صاحب تفسیر نوین قرآن کریم

که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!

۵ دی ۱۳۹۶. عکاس: دامنه

 

آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتی‌شدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگی‌های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی‌های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی‌برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی‌آید؟ امام رضا (ع) برای همه‌ی ایرانیان است، نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۴ دی ۱۳۹۶ ، ۰۸:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

به نام خدا. دیشب جوانی از دارابکلا، با دامنه تماس گرفت و گفت یک انشاء به قلم دامنه می خوام با موضوع حرمله و مختار. من هم با این شرط که قول دهد از همین فردا، اهل قلم شود و برای آینده مؤثّر اُفتد،

 



فوری متن دستخطی زیر را با عنوان «حَرمله قوی بود، امّا مختار شجاعِ باایمان» نوشتم و اینجا به اشتراک گذاشته ام. شاید انگیزه ای برای خوانندگان شود که در عصر دیجیتال، قلم را -که قرآن به آن سوگند خورده است- زمین نگذارند. نمی خواهم بگویم متنِ من مهم است، نه، می خواستم اهمیتِ درس انشاء (=یعنی ایجاد. آفریدن. پروردیدن) را یادآوری کرده باشم. والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پیامبر صلی الله علیه و آله :

مسلمانان در سه چیز شریک‌اند:

آب، مَرتع، آتش (مواد سوختى)

(میزان الحکمه)

 

امام صادق ع :

دانشمند سه نشانه دارد:

شناختن خدا

و آنچه خداوند دوست دارد

و آنچه دوست ندارد».

(الخصال)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۰:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. خُلفای ستمگر و جائر عباسی، پانصد و پنجاه و هشت سال بر سرزمین های اسلامی حکومت کردند. گاهی کوفه، گاهی بغداد، گاهی رِقّه سوریه، گاهی سامرّاء و نیز مدتی مَرو و توس را پایتخت خود ساختند. آنان  -که جمعاً سی و هفت خلیفه بودند که خود را به عنوانِ جانشین های رسول خدا (ص) بر مردم تحمیل کردند و بر هیچ کس رحم و مهری نداشتند، حتی بر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و نیز بر امامان معصوم علیهم السّلام. این حاکمان خودخواه و مکّار که به اسمِ اسلام، به سرزمین های وسیع جهان اسلام پیش تاختند، هم حکومت را مِلک طِلق خود می دانستند و هم خلافت را از آنِ خاندان عباس. یعنی هم توسعه طلبی و لشکرکشی و هم حکومت موروثی و درون خانوادگی. اما ائمۀ اطهار (ع) در هیچ دوره ای _چه در زمان امویان و چه در عصر عباسیان_ تن به سازش و تأیید حکومت های فردی، استبدادی و ستمگرانه ندادند. به همین خاطر، هم بشدت سختی کشیدند، هم مورد آزار، اذیت، محدویت و کنترل قرار گرفتند و هم همگی به دست جَور سرانجام به شهادت رسیدند.

 

 

سامرا

 

قلمرو عباسیان

(نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبرص)

 

سامراء؛ که زمانی پادگان نظامی بود

و محل حصر امامَین عسکریین (منبع)

 

حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسّلام در سامراء

 

از میانِ امامانِ معصوم شیعیان _علیهم السّلام_ سه امام هُمام، یعنی امام کاظم، امام هادی و امام حسن عسکری به بدترین شکل از مردم و شیعه ها دور نگه داشته شدند تا مانع از روشنگری ها، هدایت ها و روابط عاطفی و فکری میان اُمت و امامت شوند. زندانی کردن طولانی امام کاظم حضرت موسی بن جعفر و در حصر و عساکر (=پادگان ها) نگه داشتنِ امام هادی و امام حسن عسکری، نشان می دهد حاکمان ظالم عباسی تا چه اندازه از اسلام و مُروّت و اخلاق و حُکمرانی عادلانه و شیوۀ انسانی سیاست ورزی، به دور بودند.

 

آنان حفظ قدرت خود را زیربنا و بقیۀ امور را روبنا می دانستند. حتی اگر این تفکر به برادر کُشی میان امین و مأمون می انجامید. اصل اساسی حکومت عباسی، حکومت فردی بود و توسعه طلبی. به طوری که هارون الرّشید به ابرهای آسمان بغداد خطاب می کرد و بدین مضمون می گفت: ای ابرها! حال که  در بغداد نمی بارید! هر کجای جهان ببارید، آنجا سرزمینِ من است. پس؛ بخوبی روشن می شود که چرا امام عسکری در حصر بود؟ چون با این گونه خُلفای ستم پیشه و به دور از انسانیت و سیاست ورزی اسلامی مواجه بود و در برابر آنان می ایستاد و مردم را به عاقبت سوء همدستی با حکومت های زورگو هشدار می داد.

شهادت امام مظلوم حضرت حسن عسکری، تسلیت آغاز امامت امام غائبِ همیشه حاضر، تبریک والسّلام. دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ آذر ۱۳۹۶ ، ۱۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه. این کتاب «سیره و سیمای پیامبر اعظم» نوشته‌ی حجت‌الاسلام علی‌رضا طاحونی است، (نشر بخشایش، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۷)، که دیروز در مراسم روضه‌خوانی رحلت پیامبر اکرم (ص) در منزل ابوی‌شان در محله‌مان در قم، به شرکت‌کنندگان حُزن و ماتم رحلت حضرت رسول الله (ص) اِهداء شد. دیشب توفیق شد آن را خواندم. ضمن سپاس از بذلِ و نشر زکات ایشان، با انداختن عکسی از جلد آن، طبق معمول همیشگی به چهار فراز از متن آن به صورت برداشت آزاد دامنه، اشاره می‌کنم:

 

 

در ص ۲۳ آمده است: حِلفُ الفُضول» پیمانی بود که با انعقاد آن، حقِّ هر فرد ستمدیده را از ستمگر می‌ستاندند. و پیامبر پیش از رسالت و نبوت، در این پیمان حضور داشت. [دامنه: پیمان‌نامه‌ای که بنیانگذاران آن همگی نام‌شان از ماده‌ی فضل بود. مانند: فضل بن فضاله، فضل بن حارث، فضل بن وداعه]

 

در ص ۷۸ آمده است: پیامبر (ص) از هیچ جلسه‌ای بلند نمی‌شد، مگر آن که ۲۵ بار استغفار می‌کرد هرچند که آن جلسه کوتاه بود.

 

در ص ۱۱۷ آمده است: نزدیک‌ترین فردِ هستی به ذات مقدّس خداوند، پیامبر اسلام است، تنها در باره‌ی او، آیه‌ی ۸ نجم نازل شد: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى» یعنی پس [فاصله‌اش با پیامبر] به اندازه‌ی فاصله‌ی دو کَمان گشت یا نزدیک تر شد.

 

در ص ۱۹۹ آمده است: روزی پیامبر به ابوذر گفت جبرئیل به من خبر داد ابوذر دعایی دارد. پیامبر از ابوذر پرسید این دعایی که خدا را با آن می‌خوانی چیست که جبرئیل گفت دعایت نزد اهل آسمان معروف است. ابوذر گفت: می‌گویم. دعای حضرت ابوذر به نقل از -کافی جلد ۲. ص ۵۸۷- این بود:

 

خدایا من از تو می‌خواهم ایمنی و آرامش خاطر و ایمان و اعتقاد به تو، و تصدیق و باور به پیامبرت، و عافیت و دوری از تمام بلیّات، و توفیق شکرگزاری و سپاس بر عافیت، و بی‌نیازی از مردم شَرور را.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ آبان ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تاریخ سیاسی دارابکلا. ضمن گرامی داشتنِ روز رحلت نبی مکرّم اسلام، پیامبر رحمت و شفقت (ص)، یک خاطرۀ تاریخ سیاسی دارابکلا را به اختصار ارائه می کنم:

 

اوائل انقلاب نیروهای مذهبی سیاسی روستاهای منطقۀ میاندورود مازندران از طریق رابطۀ هیأت های عزاداری ماه محرّم با همدیگر تبادل اتّحاد و افکار می کردند. دارابکلا با لالیم، اسرم، جامخانه، ماکران، ساری و ... تبادل هیأت و دسته می کردند و از همین طریق با همدیگر در راستای هویت انقلابی و عدالت خواهی متحد و هم آوا می شدند. روستای ماکران _به تلفُّظ محلی ماکِّرون_ آن سال یعنی سال پنجاه و نُه، در شب رحلت پیامبر اسلام (ص) دسته‌ایی باشکوه به تکیه داراب‌کلا آورده بود. من با آن که هنوز سنم به نوزده نرسانده بودم، در آن شب حضور داشتم و هنوز نیز فریادِ آهنگین با لحنِ و لهج‌ی غلیظ ماکرانی در گوش هایم نحوا می کند که می خواندند:

 

رحلتِ پیغمبرِ اکرم بوَد

جهان پُر از غم بوَد

شیوَن و ماتم بود

یاد همگان بخیر و یاد شهیدان آن

جمع‌ها و دسته‌ها و هیأت‌ها جاویدان

(تاریخ سیاسی دارابکلا: اینجا)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ آبان ۱۳۹۶ ، ۱۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ آبان ۱۳۹۶ ، ۱۲:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. بار دگر به شب عظیم عاشورا نزدیک شده ایم می پرسم چرا برای واقعۀ عاشورا اشک می ریزیم؟ چرا برای امام حسین (ع) و اهلبیتش در حُزن و گریه ایم؟ چرا محرّم را در عزاداری و ماتم ایم؟ چرا مصائب کربلا را با زاری و سوگواری توأم می داریم؟ و چرا غمِ اسیری های حضرت زینب کبرا سلام الله علیها و بازماندگان حماسۀ نینوا از عصر عاشورا تا شام را، این گونه خروشان و محزون زنده نگه می داریم؟

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون هیچ حادثه ای را اینهمه خشن و به دور از مُروّت نمی دانیم. این گونه ایم؛ تا خود خدای ناکرده هیچ گاه راه خون آشامان و اَشقیا و سَفّاکان را نپیماییم. این گونه ایم؛ چون اشک بر حسین را نه اشکِ تسلیم، که مثلِ شیرِ مادر، اشکِ سرازیرشده از رگ روح مان می دانیم. این گونه ایم تا ثابت کنیم ظلم نمی پذیریم و ظلم نمی کنیم و با ظالم همدست نمی گردیم.

 

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون مولا حسین مان را تنها ولی ذّلت ناپذیر یافته ایم. تنها امّا حق گو و حق گرا دیده ایم. این گونه ایم؛ تا نشان دهیم سوزناکی عاشورا درس دائمی بر ما باشد که هیچ جُنبنده ای را از حقّ آسایش و آزادی بی نصیب نسازیم.

 

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون حسین با آن همه شأن و منزلتش و یاران مظلوم و مقاومش را، دنیازدگانی چون ابن زیاد، عمرِسعد، شمر بن ذی الجوشن به اسم حفظ اسلام و دفاع از حاکمیت یزید! در نهایتِ قساوت، فریفتگی، مقام طلبی، خودخواهی و کینه توزی به قربانگاه گودی قتلگاه بُرده اند و بی رحمانه سر بُریده اند. این گونه ایم؛ تا به جهانیان بگوییم ما راه و روش خشن و مخالف ناپذیر یزید و یزیدیان را باطل، به دور از دین، خیالبافانه و خودکامگی مغرورانه می دانیم.

 

ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون کانونِ منظومۀ انسانیت و عرفان و ایمان یعنی امام حسین علیه السّلام را با حربۀ مردم فریبِ «خروج از دین» و تُهمتِ «بَغی» و به جُرم «قیام علیۀ حاکم» به زیر تیغ شمشیر بردند و خیمه ها و خانه های چادرین دشت نینوا را به همرا زنان و کودکان به آتش کشیدند که یزید به زور و براحتی حکومتش را  یکند و همه تسلیم محض او باشند و به او و هوَس های سیری ناپذیر او گردن نهند. این گونه ایم؛ تا بفهمانیم محرّم و عاشورا دل را می گُدازد تا نگذارد دریوزگی پیشه کنیم و مثل استبدادپذیرانی همانند عمرِسعد، قبول کنندۀ هر امیر و آمر و حکومت و ستم کننده ای باشیم.

 

آری ما این گونه ایم چون، این گونه ایم تا:

این گونه ایم؛ چون همۀ ملائک و فرشتگان و پیامبران و امامان و خوبان به حضرت حسین بن علی اقتداء می کنند و همۀ رهروانِ راه حسین، سیره و سلوک حسینی و شیوه و رسم زینبی را تحسین و ترویج می نمایند و بر مظلومیت او و سختی های بی مانند زینب عاشورا اشک معرفت و پیمایش راهش می ریزند. این گونه ایم؛ تا به خدای ارحم الرّاحمین بگوییم دین اسلام همچون خدای رحمان و رحیم، دینِ رحمت است و دین اخلاق و رأفت. دینِ دفاع و استقامت است و دین پرهیز از هرگونه خشونت و سخت گیری و جفا. دینِ نبوی (ص) و آئین علوی (ع) است و دین جعفری و مکتب حسینی که در کربلا تا شب تاسوعا هم کوشید انسان را از گمراهی و ضلالت به در آورد و برای این سیر الی الله ما به انتظار حضرت مهدی (عجّ) نشسته ایم تا ظهور کند و رحمت و بخشایش را بر روی همه بگستراند و انسان ها و حکومت ها را به صراط مستقیم فرا بخواند و حکمت و حکومت داری صحیح را در سیاست و دیانت به جریان اندازد و نام و مرام حسین (ع) را تا ابدالدّهر باقی و برقرار نماید. آری ما این گونه ایم: پس اشک می ریزیم آگاهانه، چون اشک ما مشق ماست و بقای نسل ما 

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸ مهر ۱۳۹۶ ، ۱۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کلُّ یَومٍ عاشورا و کل ارضٍ کَربلا این یک عبارت آموزنده است... نه معنایش این است که هر روز بنشینید گریه کنید... ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه‌ای بوده، هر روز این صحنه باید باشد... مقابلهٔ عدل با ظلم، مقابله‌ی عددِ کم باایمانِ زیاد، در مقابل عددِ زیاد با بی ایمانی.  (صحیفۀ امام، جلد ده، ص هشت)

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. یزید، یک شاه بود. شاهی برآمده از حیله گری های جُرثومه ای چون معاویة بن ابی سفیان. یک حاکم عُقده ای، که عقیده و آزادی را به پای هوَس های خود لِه می کرد. یزید زیاده طلب بود؛ هم در شهوت، هم در قدرت، هم در شُهرت، هم در ثروت، هم در کِسوت و هم در شراب و عیش و عِشرت.

 

یزید اسلامِ وارونه شدۀ مبتلا به فقیهانِ دِرهم خواه و دینارطلب و بُریده از حق و شیفتۀ دنیا و والهِ ریاست را، ابزارِ سیاست کرد و با هر کسی که با این پوستین وارونه مخالفتی داشت، به ستیزه برخاست و خونش را خونخوارانه به تیغ خنجر و کینه بر زمین می ریخت و اموال و حیثیت و همۀ عِرض و حقوقش را بی رحمانه تاراج می کرد. او حاکمی یکدنده، کلّه شقّ، خودشیفته، خودکامه و خودپسندی بود که فقط خود و نوکران خود را مَجال زندگی کردن و فرصت ورود به عرصۀ قدرت و حکومت می داد. منصوبان او در جای جای بلاد مسلمین و کاخ سبز شام، همگی از دار و دسته اموی و مروانی و یا از ارادتمندان و سینه چاکان و چاپلوسان درگاه دینی اش و بارگاه شاهی اش بودند.

 
آری؛ امام حسین (ع) بزرگمرد مبارزه با ستمگر جبّار، با چنین شاهِ کینه توزِ خودخواه مغروری مواجه بود؛ و برای اصلاحِ دین جدّش آگاهانه، شجاعانه، انسان سازانه و دلسوزانه به مبارزه با یزیدشاه برخاست و آنی تن به آسایش و کُرنش و ترس و تأییدِ ستمگر نداد و او و شیوۀ حکومتداری یزیدانه را، با واقعۀ عظیم عاشورا به زُباله دان تاریخ فرستاد و مبارزه دائمی با خصلت و خوی یزیدانه ی قدرت و حاکمیت را، برای همیشه زنده و احیاء نمود. یزیدشاهی برای همیشۀ تاریخ مردود و مُنسلخ و برکَنده شد، و راه حسینی برای همآره تاریخ برای آزادگان جهان جاویدان ماند. السّلام علیک یا اباعبدالله الحسین. ایام عزا و ماتم سالار شهیدان، رهبر آزادگان، اُسوۀ دینورزان و مظهر عارفان بر همۀ شیفتگان آن امام و اهلبیت (ع) تسلیت باد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۵ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۰:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی می گوید: «در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم. اول: حسین (ع) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر می‌‌ایستد. خودش و فرزندانش کشته می‌شوند. هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌. دوم: یزید  همه را تسلیم می‌خواهد. مخالف را تحمل نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد. نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌بُرد. بی‌ آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد. سوم: عمرِسعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم آخرت. هم می‌خواهد حسین (ع) را راضی‌ کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو.

 

دستِ آخر اما عمرِسعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد. نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی. ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرأت و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِسعد هست!  من بیش از همه از عمرسعد شدن میترسم.»

 

دامنه: به نام خدا. همیشه این افراد دستۀ سوم بودند که هم خود را هلاک و بی آبرو کرده اند و هم قدرتِ فاسدِ خودکامه را، خودخواه تر و متوهّم تر ساخته اند. صدام حسین، استالین، مائو و دیگر دیکتاتورها را، دور و بری ها و چاپلوس ها، جری تر، بی رحم تر و کینه توزتر ساخته اند

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ مهر ۱۳۹۶ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
به قلم دامنه. محرّم به ما چه می دهد؟ به نام خدا. با حیله های عمروعاصی واردِ گود شد. از حماقت های مقدّس مآب هایی چون ابوموسی اشعَری سود جُست. باخت قطعی را با حیلۀ حکَمیت بر روی منبر، به پیروزی بر علی (ع) بدَل ساخت. علی را به مدَد جهل ابن ملجم های مرادی خانه نشین، محصور و شهید کرد. آری معاویة بن ابی سفیان را می گویم. دینِ اسلام را چُنان گوی و دست اَنبو، دستاویز اَمیال و هوس های خود کرد. عَبوسی ها، عَنودی ها و کینه توزی هایش را انباشته و باروتی علیۀ مخالفان حکومتش کرد. پست ترین و کثیف ترین عنصر یعنی یزیدبن معاویه را حاکم مسلمین ساخت. میان مردم نقار و نفاق و ریاکاری افکند و ارادت سالاری و دریوزگی را باب کرد.
 
 

یزید با تراکمی از جهل و دشمنی و ترس، بر امام حسین (ع) سخت و تنگ گرفت. آموزگار عاشورا اما هرگز تن به کُرنش و سازش و تأییدِ ظالم خودخواهِ کینه توز نداد. با مهارت از کُنج کعبه به سوی کوفه شتافت تا دعوتِ مردم را زمین نگذارد. به کربلا رسید و تن به جنگ و کشتار نداد و تا توانست مذاکره کرد تا انسان بسازد. اما جهل ها و جعل ها و حُمق ها، چنان چاک داشت، که جز حُرّ کسی توبه نکرد و راه نیافت. و حسین (ع) این والاترین گوهر رسالت و  نبوّت و امامت، با طیِ همۀ مراحل، در نهایت در تاسوعا و عاشورا:

حماسۀ آزادی

کلاس آزادگی

درس ایمان

پدیدۀ ای حماسی

و راه مقاومت و شهادت عزّت آفرین، آفرید.

که نامش چون سورۀ واقعه،

واقعۀ عاشورا نام گرفت.

آری؛ باز هم ماه محرّم آمد.

باز هم درس آموختن فرارسید.

درسی که معلمش حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است.

کسی که به ما یاد داد تن به ذلّت ندهیم و دین را به دنیا نفروشم و ضدّ ظلم و ظالم بمانیم.

 

همان امام حسینی که به لشکریان یزید فرمود:

«شکم های شما پُر از حرام شده است...»

ما هم با ماه محرّم می مانیم

و هرگز شکم پرستانِ قدرت طلب روزگاران را باج نمی دهیم

و به راه حسین می رویم زیرا او آموزگار ماست

و رهبریت آزادگان جهان در همآرۀ تاریخ بر عهدۀ اوست.

 

حتی در عصر ظهور (عجّ) نیز به مکتب عزّت بخش و آزادی آفرین حسین اقتداء می شود.

پس ای عزاداران حسین

ای رهرُوان راه حسین

این ماه و صاحب این ماه عظیم را قدر بدانیم

و آگاه و شجاع و تسلیم ناپذیر هر نوع ظلم و ظالم و ستم و ستمگری باشیم.

والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۰ شهریور ۱۳۹۶ ، ۰۹:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه

به نام خدا

لیف روح : دو مطلب

 

مطلب اول: «او تمام بیت المال را به سرعت تقسیم می کرد و سپس آنجا را جارو می کرد و در آنجا نماز می خواند و شکر می کرد...» (منبع: جلوه های ماندگار. کتابی درباره‌ی آیت الله منتظری ص ۲۳ )

 

از آرزوهای دکتر شریعتی

در م. آ. شماره‌ی یک

 

مطلب دوم: معلم انقلاب دکتر علی شریعتی در عصر مبارزه و خفقان و اختناق، از تاریخ و جامعه شناسی، فشنگ و تفنگ می‌ساخت و به سوی استبداد و بر فرق مُستبد، شلیک می‌کرد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۷ شهریور ۱۳۹۶ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر