به قلم دامنه. به نام خدا. توفیق شد کتاب «آرای اخلاقی علامه طباطبایی» نوشتهی حجتالاسلام رضا رمضانی گیلانی را بخوانم و نکتهبرداری کنم. کتاب، ۴۶۲ صفحه است؛ از انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی. چهار نکته از آن را مطابق معمول اینجا مینویسم:
ص ۸۲ : علامه طباطبایی میگوید: سنّت اجتماعی اسلام ضمانت بقا و اجرا دارد و آن تقوای الهی است که باعث می شود انسانها از حق پیروی نمایند.
ص ۴۶ : علامه طباطبایی در طول سالیان دراز خانهی دواتاقهای اجاره کرده بودند و از تهیهی هزینهی زندگیشان بر نمیآمدند و مبالغ سنگینی بدهکار بودند. (به نقل از: مهر افروخته. ص ۳۱)
ص ۴۹ : از علامه طباطبایی سؤال شد وقتی به حرم مشرَّف میشویم چگونه زیارت کنیم؟ فرمودند: «مگر چیزی جز خدا مشاهده میشود».
ص ۴۹ : روزی در صحن امام رضا (ع) از علامه طباطبایی درخواست کردند دستش را ببوسند. فرمود: «زمینِ صحن را ببوس که از دستِ من بهتر است».
به قلم دامنه. به نام خدا. از کتاب «حسینِ علی» -که چند سال پیش خوانده و یادداشتبرداری کردهام- مطابق روال معرفی کتابها، چهار نکته به اشتراک میگذارم. نویسندهی کتاب «م. مؤید» است؛ از انتشارات چاپ و نشر بینالملل. در ۶۱۲ صفحه. چاپ دوم ۱۳۸۶. نویسنده به سبک ادبیات ایرانی کتاب را نگاشت. شبیه متنهای میرجلالالدین کَزّازی.
ص ۸۴ : نخستین ناتوانی یزید ناتوانی او از ستُردن یادِ خاندان [ اهل بیت عصمت ع ] از جان و دل آدمیان است، یادمان نخواهی ستُرد.
ص ۴۶ : امام صادق (ع) فرمود: «میان آرامگاه حسین (ع) تا آسمان هفتم جایگاه آمد و شدِ فرشتگان است.»
ص ۷۴ : آیا حسین (ع) این همه تاریکی ها را میپذیرد؟ ...
ص ۱۰ : به نقل از ص ۶۲ مَقتلالحسین سید عبدالرّزاق مولوی مقدم از امام باقر (ع) نقل شد که فرمود: «یاران نِیام حسین، دردِ آهن را نمیشناختند.» یعنی شوق شهادت.
به قلم دامنه. به نام خدا. امشب، شب شهادت امام جواد -علیه السلام- است، با بیان یک حدیث گهربار از آن امام بزرگوار، این شهادت را گرامی میدارم و به دلهایی که برای اهلبیت -علیهمالسلام- میتپد، تسلیت میدهم. امام محمد تقی -جوادالائمه- میفرمایند: «سه خصلت جلب محبّت مى کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردى در مشکلات آنها، همراه و همدمشدن با معنویات و قلب سلیم.»
به قلم دامنه. به نام خدا.با امام هشتم. قسمت دهم. بر شیعیان تأکید رفته است به ذکرکردن نام و عنوان «امام هشتم» یا «هشتمین امام» برای امام رئوف آقا علی بن موسی الرضا (ع)، تا با جریان منحرف و کژاندیش «واقفیه» -که در امام هفتم، متوقف شدند و منتظر رجعت و ظهور مجدد امام کاظم بودند- فرق بیّن داشته باشیم. بنابراین؛ لفظ «هشتم»، هم پیام دارد، و هم دالِّ بر استمرار امامت است تا ظهور حضرت حجت، خاتم الاوصیا (عج الله).
به قلم دامنه. به نام خدا. دستاندرکاران درس تفسیر و ترجمهی قرآن کریم حرم حضرت فاطمه معصومه -سلام الله علیها- در اقدامی معنوی، به شاگردان برجسته و ممتاز این درس، هدیهی «نگین انگشتری» سنگ متبرّک حرم حضرت معصومه (س) دادند. درود بر آنها. عکسی از آن انداختم و به اشتراک گذاشتم، تا در بحث «قمشناسی» در وبلاگ دامنه، این کارِ نیکو، ثبت شود و ماندگار.
با امام هشتم (۸). امام رضا _علیهالسلام_ به فعالیت آشکار روی آورده بود. به سیر و گشت میان مردم میپرداخت. نخستین مسافرت را از مدینه به بصره کرد. با پایگاههای مردمی خود، دیدار مینمود. در مسافرتها، اجتماع برپا میساخت. با مردم به گفتوگو میپرداخت. همواره مردم را وادار میکرد تا پرسشگر باشند. اخلاقش این بود با بزرگان و دانشمندان چه مسلمان و چه غیرمسلمانان ملاقات میکرد و مناظره مینمود. بهطوریکه مسائلی که درین مسافرتها از امام رضا میپرسیدند توسط محمد بن عیسی تقطینی گردآوری گردید، که آن امام عزیز به بیش از ۱۸ هزار مسأله پاسخ دادند. پاسخ به سؤالات مردم و دانشمندان و توسعه دادن پایگاههای تشیّع از اقدامات بینادی امام رضا (ع) بود. در گنگرهی جهانی امام رضا که در سال ۱۳۶۵ برگزار شد، مباحث خوبی دربارهی ابعاد زندگی فکری و اجتماعی و سیاسی امام رئوف (ع) مطرح شده است. امام رضا -علیه السلام- با شش زِمامدار همعصر بود:
منصور عباسی
مهدی عباسی
هادی عباسی
هارونالرشید عباسی
محمدامین عباسی
مأمون عباسی
فقط در حاکمیت و خلافت مأمون، چون نیرنگ ورزیده و بازور آن حضرت را از مدینه به مرو (=شهری که اینک بخشی از ترکمنستان است) فراخواند، مجبور به پذیرفتن مشروط شد. و با مأمون شرط کرد در روند حکومت هیچ دخالتی نداشته باشد و با شیعیان و مردم رابطه و دسترسی داشته باشد. و اتفاقاً در این کار نیز، امام رضا _علیه السلام_ خیلی عالی و مدبّرانه پیش رفتند.
با امام هشتم (۹). امام رضا _علیهالسلام_ ۵۵ سال عمر کردند. ۳۵ سال تحت امامتِ امام کاظم _علیهالسلام_ بودند و ۲۰ سال خود امامت کردند. امام رضا در سال ۱۴۸ قمری به دنیا آمدند، درست همان سالی که امام صادق _علیهالسلام_ به شهادت رسیدند. امامان ما، همگی به دست جور و ستم به شهادت رسیدند و این نشان میدهد آنان مغضوب حاکمان ستمگر و جائر بودند. مشیت خدا این شد امام مهدی _عجّل الله_ در پردهی غیاب روند و فلسفهی انتظار و امید در مکتب زنده بماند تا به مصلحت خدا ظهور فرمایند و صلح و انسانیت و عدالت و حقانیت را بگسترانند.
حضرت رضا (ع) یاران و اصحاب محبوب داشتند، مانند: دعبل خزاعی، حسن فضال، حسن بجلی، حسن محبوب، صفوان بجلی، حسن عبّاد. که ایشان کاتب امام رضا بود. روح همگیشان، شاد و رحمت خدا باد. میلاد امام رضا بر دلدادگان خجسته و مبارک.
به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم. قسمت ششم. رسالهی ذهبیه از امام رضا ع دربارهی طب است که به درخواست مأمون نوشته شد. چون مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنویسند، به آن ذهبیه میگویند. به نقل از ماهنامه حکمت و معرفت، شمارهی ۸، آبان ۱۳۸۷، ویژهنامهی حکمت رضوی.
توضح ضروری: در دانشنامۀ حوزوی، مطلبی دربارۀ رسالهی ذهبیه درج شده است که در زیر عیناً از این (منبع) نقل می شود: «با توجه به اینکه به رسالهای با نام «رسالۀ ذهبیه» یا «طب الرضا» در مصادر کهن شیعی اشاره شده است، احتمال صدور رسالهای اینگونه از امام رضا -علیهالسلامـ منتفی نیست؛ ولی انتساب نسخههای موجود کتاب «الرسالة الذهبیّه» به امام رضا -علیهالسلام- ثابت نیست و نمیتوان با آن به عنوان «سنت» روبهرو شد و بدان عمل کرد؛ زیرا افزون بر تضعیف راوی اول، افتادگی در اسناد نیز دارد و ممکن است به تحریف یا تصحیف دچار شده باشد. قراینی نیز اعتماد به متن این رساله را کاهش میدهد؛ مانند تنافی برخی مطالب آن با یافتههای روایی و پزشکی، تجویز خوردن «تریاق فاروق» در غیر حالت ضرورت و اضطرار با وجود آنکه از اجزای حرام و نجس تشکیل شده است و...، از قراینی است که اعتماد بر این متن را کاهش میدهد.» زیرا؛ «اجزای اصلی این دارو، عبارتاند از: شراب، گوشت مارِ افعی و جندبیدستر که بیضه یک نوع سگ است.»
به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم (قسمت ۵). مأمون خلیفهی عباسی _که فردی دانشمند و اهل نیرنگ باهم بود_ دارالحکمه را که در دورهی پدرش هارونالرشید (=زادهی شهر ری و مدفون در پشت قبر امام رضا) شکل گرفته بود، رونق بخشید و افرادی را برای ترجمهی کتابهای یونانی، سریانی و کلدانی گمارد و ناظرانی برای آنان گذاشت و خود نیز به ترجمه پرداخت. با ترجمهها، نوعی گسیختگی فرهنگی و فکری رخ داد. و همین موجب شد امام رضا ع با توانمندی وارد مقابله با افکار پریشان و خطرناک شود و حکیمانه مردم را از انحراف و التقاط، آگاه و رها نماید. شرکت امام رضا (ع) در جلسات مناظره و پاسخ دقیق و حیرتآمیز به شُبههافکنان، اِعجاب و آگاهی آفرید. محفل مناظرهها را خودِ مأمون سازمان میداد. پس از شهادت امام هشتم (ع)، مأمون خود، در مناظرات حضور مییافت، «اما دیگر آن اثرات و گرمی سابق» را نداشت. تا بعد.
به قلم دامنه. به نام خدا. پروفسور فضل الله رضا در صفحهی ۱۰ کتاب «برگی از برگی» شعری در بارهی امام رضا (ع) دارد مربوط به سال ۱۳۱۸، زمانی که در مشهد سربازی را میگذرانده. این شعر را در زیر مینویسم. نیز پروفسور فضل الله رضا در شب ۲۴ ماه رمضان (۱۵ آبان ۱۳۱۸) شعر مفصل دیگری در بارهی امام هشتم (ع) میسُراید که دو بیت آن را در بخش پایانی این متن مینویسم که در صفحهی ۱۲ منبع بالا آمده است:
شکر ایزد که از تفضّل یار
بخت بیدار گشت و دل هُشیار
که بر این آستان سری سودم
سر به خاک منوّری سودم
تا بر این آستان نهادم سر
سرم از مهر برتر است دگر
ای دلِ من به شُکر ایزد کوش
آنچه ساقی به جام ریزد نوش
که سراپردۀ خیال است این
نقش آمال ما؟ محال است این
گفت استاد معنی شیراز*
غسل در اشک کن، نگاه انداز
غسل کردم در اشک و سود نکرد
سوختم هیزم (هیمه) تو دود نکرد
...
* اشاره است به این بیت غزل ۲۶۴ حافظ:
غسل در اشک زدم کاَهلِ طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از مباحثم در مدرسهی فکرت. درین سلسله گفتار کوتاه، از امام رضا _علیهالسلام_ خواهم نوشت که در قلب ایرانیان جای دارد و کانون رأفت ماست. زادهی ۱۴۸ هجری قمری مدینه که در ۲۰۳ قمری در توس (مشهد) به شهادت رسید. امید است بتوانم از این وظیفه و عشقم برآیم. از دههی ۸۰ شروع کرده بودم به نوشتن پژوهشی دربارهی آن امام هُمام (=بزرگ و بخشنده) که کمکم برای این مدرسه مینویسم، شاید بر دانش و پویش بیفزاید. بسمالله.
ایرانیها عموماً، تمایل و گرایش به تشیع و خاندان علی _علیهالسلام_ داشتند و از همان اول هم که علیهی عباسیان قیام کردند با عنوان «الرًضا _یا الرًضی_ مِن آل محمد» قیام کردند. به همین علت مأمون عباسی برای جلب رضایت ایرانیها _که چند سال پیشتر از او با نام «رضا» قیام کرده بودند_ لقب رضا را به حضرت رضا داد تا در ظاهر به ایرانیان بگوید من دارم خواستهی شما را برآورده میکنم. حال آنکه «رضا» از قبل، یکی از القاب امام علیبن موسیالرضا (ع) بود. در عکس زیر مشهورترین لقبهای امام هشتم را میآورم.
القاب امام هشتم (ع)
به قلم دامنه. به نام خدا. برخی محققان اسلامی، امامت ائمه اطهار _علیهمالسلام_ را در سه مرحله تفسیر و تحلیل کردهاند که من سعی کردهام بسیارفشرده در اینجا تشریح کنم: ۱. از امام علی تا امام سجاد. ۲. از امام باقر تا امام کاظم. ۳. از امام رضا تا امام مهدی. علیهمالسلام. امامان مرحلهی اول (امام علی. امام حسن. امام حسین. امام سجاد) مکتب را در برابر انحراف _که پس از رحلت پیامبر صلوات الله علیه وآله، روی داد_ نگهداری کردند و در برابر جبههگیری آنان ایستادگی ورزیدند. امامان مرحلهی دوم (امام باقر. امام صادق. امام کاظم) آنچه امامان مرحلهی اول انجام دادند را در چارچوب تفصیلی مخصوص، برای شیعه ارائه نمودند. امامان مرحلهی سوم که آغازگر آن امام رضا _علیهالسلام_ بود، آن چارچوب تفصیلی را به روی امت گشودند و پایگاههای مردمی شیعه و همبستگی آنان با امام معصوم را به اوج رسانیدند. بهطوریکه حاکمان از خطر قیام مردمی میهراسیدند. در این مرحله است که شیعیان، انواع شکنجهها، کشتارها، دربهدریها، محدویتها و شهادتها را متحمّل شدند. و بدتر آنکه حاکمان با انواع حیله و نیرنگ، امامان را در تنگا و حصر و پادگان و دور از مردم نگه میداشتند تا شاید از خطرِ آگاهیِ مردم در امان! بمانند.
نکته: نقش امام هشتم _علیهالسلام_ به عنوان آغازگر مرحلهی سوم، بسیار مؤثر، مهم و تحولساز بود. تا بعد... .
زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت ۱۰ جزء است، که ۹ جزء آن در کنارهگیری از مردم و یک جزء آن در خاموشی است.
بخیل را آسایشی نیست، حسود را خوشی و لذتی نیست، زمامدار را وفایی نیست و دروغگو را مروت و مردانگی نیست.
ایمان چهار رکن است: توکل بر خدا، رضا به قضای خدا، تسلیم به امرخدا، واگذاشتن کار به خدا.
بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.
پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزی از دنیا و آخرت به او نداشته باش: کسی که در نهادش اعتماد نبینی و کسی که در سرشتش کرم نیابی و کسی که در خلق و خویاش استواری نبینی و کسی که در نفسش نجابت نیابی و کسی که از خدایش ترسناک نباشد.
در مورد قضیهی ولایتعهدی، چند احتمال فرض شده است که در زیر فشرده مینویسم:
۱. چون مأمون شیعه بود، نذر کرده بود و به عهد خود وفا نمود. حتی خلافت را ابتدا پیشنهاد کرده بود که امام رضا _علیه السلام_ نپذیرفت.
۲. ابتکار فضلبنسهل بود و اساساً مأمون اختیاری نداشت. و فضل چون شیعه بود از روی اعتقاد و اخلاصش چنین کرد.
۳. بر اساس جلب رضایت ایرانیها، این کار را کرد و ناشی از صمیمیت مأمون نبود.
۴. برای فرونشاندن قیامهای علَویین بود. یعنی با آوردن حضرت رضا در رأس حکومت، آنان را آرام و راضی کند.
۵. میخواست امام رضا را خلع سلاح کند. چون امام رضا سخنی دارد که به مأمون گفته بود «سیاست تو این است که من را خلع سلاح کنی.»
۶. البته شهید مطهری نظرش این است که از نظر تاریخی بسیار مشکل است در مورد این سیاست مأمون به یک نتیجهی قاطع رسید و صددرصد نظری قاطع داد. ادامه دارد.
به قلم دامنه. با یاد و نام خدای مهربان. رحلت حضرت خدیجه. امشبْ شبی، در بیش از ۱۴ قرن قبل، غمی سنگین بر دل پیامبر امین و ستوده حضرت محمد مصطفی نشست؛ یعنی رحلت حضرت خدیجه کبری -سلام الله علیها- که مادر مؤمنین است و فخر اسلام و بانوی والاگوهر انسانیت. با یادآوری و گرامیداشتِ این شب، و درود و رحمت بر آن همسر خبیر و نیکوکار پیامبر، یک سخن از رسول الله هدیهی دلدادگان و پیروان اهلبیت -علیهمالسلام- میکنم: پیامبر اکرم _صلوات الله علیه و آله_ فرمودند: «مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق نمود، و مرا با ثروت خود براى پیشرفت دین خدا یارى نمود.»
به قلم دامنه: به نام خدا. از آنجا که از پیامبر اکرم صلّى- الله علیه و آله و سلّم- روایت شده است که فرمودند: «این ماه را رمضان نامیدهاند چونکه گناهان را میسوزاند»، انشاءالله به لطف خدا در این ماه مبارک بتوانیم نوشتههایی از جنسِ آینه بخوانیم تا شاید با نظرافکندن در آن، خود را آراستهتر از دیروز و آمادهتر برای فردا نماییم و بتوانیم خودشِکافی کنیم. خودشکافی را از نویسندهی کتاب«روح آیین پروتستان» رابرت مک آفی براون، وام گرفتم.
امام صادق -علیهالسلام- سخن مهمی دارند که درونمایه و نقل به مضمون آن این است: انسان باید اول «قلبِ واعظ به خود» داشته باشد. یا «قلبِ هشداردهنده» داشته باشد. و اگر نشد «یک دوستِ پند دِه» بگیرد. اگر این سه نشد، در بند شیطان میشود.
در آیهی ۸ سورهی رُوم انسانها به «اندیشیدن در خود» فراخوانده شدند: أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ. ماه رمضان ماه «به خود نگریستن» نیز هست. ماهی برای عیبزُدایی از خود و پالایش و ویرایش و تنظیم خود. علامه طباطبایی در شرح این آیه معتقد است این استفهام برای تعجب است، و تعبیر در اندیشیدن در نفْسها از باب کنایه است. یعنی آیا در خودتان نیندیشیدهاید؟ آری؛ هر کس غرق در امور دنیایی خود شود، خویشتنِ خویش را فراموش میکند، که اگر به خود بیندیشند، به حق رجوع خواهد کرد.