qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۲۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عترت» ثبت شده است

عترت

ایثار با حضرت خدیجه هجی شد

سه شنبه فروردين ۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وفات و وفا : ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه س هم ۲۸ ساله که با هم پیوند زناشویی بستند. سه سال مانده که رسول رحمت ص به یثرب هجرت کند، آن بزرگ‌بانو چشم از جهان فرو بست و قلب پیامبر تا آخر عمر از فراقش غمخوار گشت. مسلمین هم حس مادرانه‌ی حضرت خدیجه‌ به حضرت فاطمه‌ی زهرا س را در وجود خود لمس می‌کنند و هم عظمت و شخصیتش در کنار پیامبر را درک. خدیجه دارایی معنویی و مادی اسلام در عصر ظهور بود و ایثار با او هجی و تلفظ شد که هر چه داشت پای مجد مکتب اسلام و توفیقات نبی مکرم اسلام فدا کرد. وفا بود به شب وفاتش که وفادارترین بانو برای نبوت بود. دوستداران و باورمندان به اهل‌بیت ع صلوات به روحش را از یاد نبرند: صلوات و تسلیت.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
نسخه‌ی امام رضا
عترتمعنویت

نسخه‌ی امام رضا

دوشنبه فروردين ۱۴۰۱

 

پست ۸۱۱۴

لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»

امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب می‌ده.»

فصل ۱. قسمت ۱۱. سریال «آقازاده»

 

نکته: نکته‌ام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی می‌نویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادت‌ها دعا هستند». منبع یعنی هر عملی که از آدمی سرمی‌زند و عنوان عبادت به خود بگیرد،«دعای بندگان» محسوب می‌شود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان می‌شود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی می‌داند. به تعبیری دیگر می‌توانم این‌گونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطری‌ست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید می‌کند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چون‌که خداوند متعال چنین فرموده است. یادآوری این‌که آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخه‌ی امام رضا (ع) همیشه جواب می‌دهد و مشهدرفتن‌ها همواره اثر می‌گذارد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتمعنویت

چهارصفت منهدم کننده

چهارشنبه اسفند ۱۴۰۰

چهار صفت است که ارکان دین را منهدم می‌کند:

ترک نماز، ترک انفاق، فرورفتگی در بازیچه‌ی دنیا، تکذیب روز حساب

( المیزان، ج۱، صفحه‌ی ۲۵۷ )

 

امام سجّاد (ع) سخن زیبایی دارند که فرموده‌اند:

هر کس خود را گرامی دانَد، دنیا نزد او خوار است.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتایران

«سیّد» بر سرِ اسم سادات

شنبه اسفند ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. شایسته‌کاری ۱۸ (سلسله نوشتارم در مدرسه فکرت) در نام بردنِ سلسله‌ی سادات -که ریشه در نسل پیامبر ص دارند و متصل به خاندان عترت‌اند- هرگز عنوانِ محبت‌آمیز و حرمت‌گذارِ «سیّد» را، از سرِ اسمشان حذف نکنیم؛ این را از آن‌رو می‌گویم دوستداران اهل‌بیت -علیهم‌السلام- هوشیار باشیم کسانی هستند که این عنوان را به‌عمد حذف می‌کنند تا مثلاً به دیگران بگویند ما از عناوین! ارزشی پرهیز می‌کنیم. اما پاره‌ای از هم‌اینان بارها پیش‌آمده که برای نخاله‌ترین افراد در تاریخ، عناوین می‌آورند و ابایی از وصف و تکریم و حتی تقدیس و گرامی‌داشت‌شان ندارند. اگر کسی در شناسنامه سیّد است، طبق قانون ثبت احوال ایران هم، ذکر و درج سید یا سادات را لازم می‌دارد. افتخار می‌کنیم سادات را گرامی می‌داریم؛ این فرهنگ محبت و حرمت در میان ایرانیان بوده و هست و خواهد بود. آن بنگاه‌های سخن‌پراکن بیگانه‌اند که «سیّد» را حذف می‌کنند تا مردم متدین مسیر را گم کنند.
 

 

پیام حجت‌الاسلام حاج سیدحسین شفیعی دارابی: 

 

سپاس از مقابله با یک هجمه فرهنگی نامرئی!!!

بسمه تعالی. آقا ابراهیم سلام علیک شکر الله سعیک. متاسفانه در کارهای پژوهشی حوزوی و دانشگاهی، شاهد این اقدام ناپسند (؛ یعنی حذف واژه مقدس «سید» از نام مؤلفان قدیم و جدید و... (امام حمینی، علامه طباطبایی، بحرانی، سید محمد کاظم یزدی و....) در فهرست منابع مقالات، کتابها، پایان نامه ها و رساله‌ها) هستیم؛ بنده در تمام جلسات دفاعیه رساله ها، و پایان نامه و ارزیابی مقالات و... بر این اقدام خورده گرفته ام؛ و از جمله تذکر و در خواستم از محققان اینست که این نقیصه را رفع نمایند؛ متاسفانه حتی دیدم برخی از اساتید راهنما و محققان و... می گویند: «طبق آئین نامه، اشکال ندارد»؛ اطلاعیه صادر شده برای جلسه کرسی ترویجی فردا (یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ش) دیدم کلمه دل انگیز «سید» را از روی نام بنده حذف کردند؛ بلافاصله به مسئول مربوطه تذکر داده ام که اصلاح کنند و اصلاح نمودند؛ در پایان کنگره بین الملل «بیانیه گام دوم و...» نیز دیدم: نام «حسین شفیعی» به عنوان عضو کمیسیون «تمدن» و ناقد دو مقاله درج گردید؛ اعتراض نمودم که بنده «سید حسین شفیعی دارابی» هستم؛ آقا ابراهیم، این پرده برداری جنابعالی از این هجمه نامرئی فرهنگی؛ موجب گردید تا بنده از این پس، در  اقدامات مشابه پیش روی، مصمم تر عمل نمایم. البته بر اساس آموزه های اهل بیت (علیهم السلام)، بار سنگینی بر دوش ما سادات و منتسبین نسبی آن بزرگوار فرض است که حرمت این تعبیر و توصیف را نگه داریم؛ و مراقب باشیم تا در عرصه عمل، کاری ناخوشایند مرتکب نشویم؛ و...؛ زیرا منتسب به آن اولیاء پاک الهی هستیم. (عصر روز شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ ش = ۸ شعبان ۱۴۴۳ ق: حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی) 

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترت

سه سخن از امام سجاد ع

دوشنبه اسفند ۱۴۰۰
 
سه سخن از امام سجاد ع درین شب شادِ میلادشان:
 
تمام خیرات و خوبى‌هاى دنیا و آخرت را در چشم‌پوشى و قطعِ طمع از زندگى و اموال دیگران مى‌بینم.
 
همانا معرفت و کمال دین مسلمان، در گروِ رهاکردن سخنان و حرف‌هایی‌ست که به حال او -دیگران- سودى ندارد.
 
کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند -و در رُکود فکرى و فرهنگى بسر برَد- به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت. منبع
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
مَسجد / مِحراب
دینقرآن

مَسجد / مِحراب

سه شنبه اسفند ۱۴۰۰
به قلم دامنه: یادِ خدا می‌کنم سپس سلام. مِحراب -که صدرِ مجلس و جایی برای ستیز با دشمن خطیری به اسم هوایِ نفس است و حَریب‌شدن به معنای «بریده از کارهای دنیا و پراکندگی خاطر» و نیز بالایِ خانه‌ی خدا و محل عبادتِ پیشنمار در مسجد است- مهترین بخش از مسجد است. در روز برانگیخته‌شدن پیامبر خدا ص ذهنم هدایتم کرده تا مِحرابِ مَسجد و مَسجدِ مِحراب را بَر بِرسم تا درین روز زیبای رستاخیز، خیزشِ دانشی و ارزشی برداشته باشیم. من، چند محور را بر اساس کنجکاوی‌ام می‌گشایم و رد می‌شوم:

۱. مِحراب، گرانیگاه (=مرکز ثقل) مَسجد است. این نباشد، مسجد گویی محور ندارد. محوری که یک خودرو را بر سر راه و جاده، قِوام نگاه می‌دارد. ۲. مِحراب، درِ نورِ خروجِ مَسجد است؛ گویی درهای مسجد برای ورودِ نمازگزار برای همین خروج است؛ خروج نورِ ستایش و پرستش از روزنه‌ی انوار مِحراب به سمت خدا. ۳. مِحراب، نماد قبله و وحدت در جهت است، برای گم‌نگشتی مؤمن از وحدتِ در عبادت. ۴. محلِ زیرین مِحراب، کمی پایین‌تر از سجاده‌ی نمازگزاران است تا امام‌جماعت دچار عُجب و خودپسندی نشود و خدا را فراموش نکند و به برتری‌جوی و استعلا مبتلا نشود. ۵. مِحراب، موجب شد هنر ایرانی اسلامی در آذین‌بندی آن رشد کند و هنرورزان را هرچه بیشتر به تعمیق هنر شوق دهد. ۶. مِحراب، نگاه‌های همه را به این دروازه‌ی نور می‌دوزانَد تا دیدِ کسی تار و بینش کسی به تفرق و تُپُق نیفتد.

اما در مَسجد است که: یکم: یادِ خدا می‌شود تا از یاد نرود. دوم: در مَسجد است که: ذهن و روح پرتوافکنی می‌گردد تا مؤمن به تاریکی و ظلمات دچار نشود. سوم: در مَسجد است که: طهارت که اصل اساسی مسجد است با انسان چفت و وصل باشد. و چنین مکان مقدسی باید هرچه ساده‌تر ولی آراسته‌تر و زیباتر ساخته شود. چهارم: در مَسجد است که دانش -که سرعت می‌دهد- به ایمان -که جهت می‌بخشد- درهم آمیزد و آشتی می‌گیرند و در آغوش هم می‌افتند. پنجم: در مَسجد است که: اگر مؤمن در طولِ هفته وقت نکرد از مسائل جامعه و جهانش سر در آورَد، امام‌جماعت (یا در روزهای جمعه) امام‌جمعه، وی را در جریان بگذارد. ششم: در مَسجد است که: تعاون به همدیگر جوش می‌گیرد. هفتم: در مَسجد است که: مرکز حل و فصل مسائل مردم باید شود و محلی برای اخلاق‌آموزی و دانش‌برگیری. هشتم: در مَسجد است که: مؤمنان خود را پشتِ امام‌جماعت می‌ایستانند تا معنویت محافظت شود. به همین علت است امام‌جماعت باید از عدل متعارف برخوردار باشد وگرنه خودبه‌خود از اشتغال معنوی‌اش منعزل (=برکنار) است.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
خطاب‌های پیامبر ص به علی ع
عترت

خطاب‌های پیامبر ص به علی ع

سه شنبه بهمن ۱۴۰۰

​​​​​​

 

 ( ۱ ) 

 

به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمی‌دارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانه‌ایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانه‌ی عمومی محله‌ام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتاب‌های موجود در خانه‌ام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشته‌ی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمه‌ی حجت‌الاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمی‌چسبد. خواندمش و الان از صفحه‌ی ۱۰۰ هم عبور کرده‌ و نکته‌ها برداشته‌ام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی درباره‌ی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشت‌هایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.

 

همان‌طور که طبق آیه‌ی ۱۶ حجر خدا در آسمان برج‌هایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورت‌های فلکی آراست، من هم به دیده‌ی خودم، امام علی ع را «نوری» می‌دانم که آسمانِ دل‌ها را روشن می‌سازد و راه راستین را با درجه‌ی کاملِ اخلاص، نشان می‌دهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:

 

یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابی‌مریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت می‌کنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارج‌شدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتاده‌ام که پیامبر او را نزد بُت‌ها بُرد. آن‌هم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.

 

 

  ( ۲ )  

دوم: علی ع / هفت ویژگی : می‌رسم به صفحه‌ی ۱۰۰ کتابِ «خطاب‌های پیامبر ص به علی ع» که از فضائل الخمسه، جلد دوم، ص ۲۶۴ مستند ساخته. و من با قلم خودم طوری دیگر جمع می‌کنم: پیامبر ص به علی ع خطاب کردند: من با تو با نبوت احتجاج می‌کنم و تو با مردم به وسیله‌ی هفت چیز: ۱. تو از میان قُریش نخستین ایمان‌آورنده به خدایی. ۲. تو به عهد خدا از تمامی آنان وفادارتری. ۳. فرمانِ خدا را از همه بیشتر بپا می‌داری. ۴. به مردم از همه مهربان‌تر و عادل‌تری. ۵. در وقتِ تقسیم، مساوات را از همه بیشتر مراعات می‌کنی. ۶. در داوری از همه‌ی آنان بیناتری. ۷. امتیاز تو نزد خدا از همه بیشتر است.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
عترتنویسندگان

مادر امام على ع

دوشنبه بهمن ۱۴۰۰
​​​​​​به قلم حجت‌الاسلام شیخ احمد باقریان ساروی: مادر على ع به نام «فاطمه» دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف و از طایفه‌ی قریش و هاشم بود، صحیح این است که او به مدینه هجرت کرد و در مدینه فوت کرد... پس از وفات فاطمه بنت اسد، پیامبر ص‏ فاطمه را در پیراهن خود کفن کرد و در گور او دراز کشید و پاداش خوب را به او وعده داد. این خبر از ابن عباس نیز نقل شده و بر آن افزوده: مردم به پیامبر ص‏ گفتند: آنچه با او [فاطمه] انجام داده‌‏اى با کسى رفتار نکرده‌‏اى؟ پیامبر ص فرمودند: «پس از ابوطالب نسبت به من کسى نیک‏‌رفتارتر از او نبود، من پیراهن خود را بر او پوشاندم تا از پارچه‌‏هاى زیباى بهشتى بر اندام او پوشیده شود و در گورش دراز کشیدم تا عذاب گور بر او آسان گردد»


(ابن اثیر جزرى، اسد الغابة، ج ۷، ص ۲۱۲ - ۲۱۳؛ نور الابصار، ص ۱۵۶)

فاطمه بنت اسد نخستین هاشمى بود که از شوهر هاشمى فرزند آورد و پیامبر ص‏ متولّى دفن او شد و پیراهن خود را بر اندام او پوشاند و در گور او دراز کشید و‏ بر او نماز خواند.

(محب طبرى، مناقب الامام امیر المؤمنین علیه‏السلام من الریاض النضره، فصل ۱، ص ۲۲)

ابن ابى الحدید درباره‌ی اسلام‌آوردن فاطمه بنت اسد مى‌‏گوید: او یازدهمین تن بود که اسلام آورد و پیامبر ص‏ به او احترام مى‌‏گذاشت و او را مادر صدا مى‌‏زد، فاطمه پیش از مرگ خود، پیامبر ص را وصىّ خود قرار داد و پیامبر ص وصیتش را پذیرفت، فاطمه نخستین زنى بود که با پیامبر ص بیعت کرد.

( شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۴)

از ابن عباس نقل شده است که گفت: آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا جاءَکَ الْمُؤمناتُ یُبایِعْنَکَ» (ممتحنه / ۱۲) درباره‌ی او [مادر على ع] نازل شده و او نخستین زنى بود که از مکّه پیاده و پابرهنه هجرت کرد و نخستین زنى بود که در مکّه پس از خدیجه با محمّد ص‏ بیعت کرد.

(سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص ۱۰)

آن‏گاه که پیامبر ص در گور فاطمه بنت اسد دراز کشید و بر او نماز خواند، عمر بن خطاب سبب آن رفتارش با فاطمه را پرسید، پیامبر ص فرمود: «اى عمر! این زن گویا مادر من بود که مرا زاییده است، ابوطالب خوراک آماده مى‏‌کرد و سُفره‏اى داشت و ما را براى خوردن غذا گرد مى‌‏آورد، این زن بهره‌ی مرا بیشتر از فرزندانش قرار مى‏‌داد، جبرئیل از پروردگارم به من خبر داد که او از اهل بهشت است و خبر داد که خداوند هفتاد هزار فرشته را فرمان داد بر او نماز بخوانند»

(حاکم نیشابورى، المستدرک، ج ۳، ص ۱۱۶، ح ۴۵۴۷ / ۱۷۲؛ خوارزمى، المناقب، ص ۴۷ نقل از انس)

خوارزمى در تفسیر آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا...» از زُبیر بن عوّام نقل کرده است که گفت: در آن هنگام که این آیه نازل شد من از پیامبر خدا ص‏ شنیدم که زنان را به بیعت با خود فرا مى‏‌خواند، فاطمه بنت اسد، مادر على بن ابى ‌طالب نخستین زن بود که بیعت کرد. او از جعفر بن محمد ع روایت کرده است که فاطمه بنت اسد نخستین زن بود که با پاهاى خود از مکه مهاجرت کرد و از میان مردم، بیش از همه به پیامبر ص‏ نیکى مى‏‌کرد. (المناقب، ص ۲۷۷، ح ۲۶۴ و ۲۶۵)

 

سایت حجت‌الاسلام احمد باقریان: اینجا

«زیور خلافت»، حجت‌الاسلام احمد باقریان ساروی، (چاپ اول، صفحه ۷۱۷)

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دین

مثَل امام مثل کعبه است

پنجشنبه دی ۱۴۰۰

مثَلَ امام : حضرت فاطمه (س) می‌فرمایند: «مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آن‌ که دور مردم طواف نماید.» منبع

نکته‌ی دامنه: یکی از ویژگی‌های امامت نسبت به پیامبری‌کردن این است که به قول مرحوم علامه طباطبایی (نقل به مضمون) امامت خود جلودار است و دست بشر را می‌گیرد به مقصد منتهی می‌کند. به نظر من، گویی در مفهوم اِمامت، اَمامت هم نهفته است. یعنی پیش‌بودن. جلوبودن. پیشگام‌شدن. پس باید نزد امام رفت. باید گِرد امام گشت. و به فرموده‌ی بانوی سرمشق بشریت حضرت فاطمه (س) امام را باید چونان کعبه دانست و دورِ فکر و عمل و فرمان و سیره‌ی او طواف و تبعیت داشت.

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
دینعترتایران

تعزیه و برکاتش

چهارشنبه آذر ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ایران حقیقتاً در خیلی از موضوعات مهد بوده، چون صاحب تمدن بوده است. تعزیه یا شبیه‌خوانی هنر نمایشی ستُرگِ سوگواری ایرانی در ماتم عاشوراست که به باور بسیاری، ازجمله بهرام بیضایی بر «بالندگی تئاتر در ایران» کمک کرد. بیضایی که در نمایش و سینما مشهور شد، خود از شیوه‌های تعزیه‌ی «نیاکانش در آران» کاشان بهره گرفت. پژوهشگرانی هم صحّه گذاشتند که پیشینه‌ی تعزیه در ایران به پیش از اسلام بازمی‌گردد؛ مراسمی در سوگ سیاوش پهلوان قصه‌های ملی، یا به تعبیر زنده‌یاد سیمین دانشور، مراسم سیاوشون. حتی دیرینه‌تر از سیاوشون، آیین مصائب میترا برگزار می‌کردند؛ میترایی که بزرگترین ایزد پیش از پیدایش زرتشت بود.
 
 
تعزیه علاوه بر نقطه‌اوج در دوره‌ی سلطان محمد خدابنده، در عصر قاجار هم بسیار رونق داشت که هم سبک زبان پرتکلّف را در نثر و نظم پارسی تقویت و ساده کرد و هم موجب تحکیم انسجام ملی شد و تمام مناطق ایران ازین هنر بهره گرفت به‌طوری‌که در باغ‌شهری چون نطنز «چهار تکیه‌ی تعزیه» بنا شده بود. تعزیه شعر و شاعری را قوام بخشید و موجب شد از دل جامعه، عادی‌ترین فرد که استعداد شبیه‌شدن داشت وارد این هنر کلامی و نمایشی شود بی‌آن‌که تشکیلات یا سازمانی بخواهد به زبان امروزی رانت و مانعی ایجاد کند، مثل سینمای حال‌حاضر ایران که با پول و پارتی ستاره‌سازی می‌کنند و در واقع استعدادکُشی.
 
با تأسف باید یاد کرد که رضاخان با تصمیم غلطش و بهتر است گفته شود غرض‌ورزی‌اش، تعزیه و روضه‌خوانی و حتی سوگواری روز عاشورا در ایران را قدغن کرد و حتی «تکیه‌ی دولت» به دستورش ویران شد. با آن‌که دولت او در سال‌های آغازین با کمک روشنفکرانی مشهور تئوری‌پردازی می‌شد و قصد داشت به ظاهر ایران را به باستان پیوند دهد، اما نسبت به چیزی که ریشه در آیین ایرانی داشت خشم گرفت. چرا؟ چون رنگ دین و رونق مذهب داشت و باعث آگاهی و دلدادگی مردم به دین می‌شد، اما با آن‌که تعزیه مایه‌گرفته از سوگ سیاوش و آیینی چون مصائب میترا بود، باز هم بیم داشت که این هنر قدرت او را به چالش نبرد. بنابرین با این‌که آیینی که زمینه‌ساز شکل‌گیری‌اش دو آیین دیرین ایرانی بود، آن را تعطیل و ممنوع کرد. بگذرم. تعزیه‌خوانان در حقیقت «رانندگانِ سخن» هستند؛ فرمان شعر و سوگ را هدایت و نه فقط سرِ مخاطب را به سوگ فرا می‌خوانند، بلکه دل او را به همدردی و مسئولیت در برابر ستمگر زنده نگه می‌دارند. این را کسی بهتر درک می‌کند که پای تعزیه نشسته باشد و یا در تعزیه مطالعاتی را گذرانده و دل به حق سپرده.
 
اشاره: ترکیب «رانندگان سخن» را از آقای شایان حسین‌نژاد مدیر سایت «هنرهای تبسمی» وام گرفتم.
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتمعنویتقرآن

عقب‌نشینی بد نیست!

چهارشنبه آذر ۱۴۰۰
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یک چیز غلط میان مردم رایج شد نمی‌دانم از چه وقت، که «حرف مرد یکی است»! نه، این طور نیست. بنده با چند مثال این مسئله را به این صحن می‌آورم. اول از خود خدا آغاز می‌کنم؛ دست‌کم در دو جا از چندین جای قرآن. مثلاً در آیه‌ی ۱۲ و ۱۳ سوره‌ی مجادله، اول خدا برای درگوشی حرف‌زدن و نجوا با پیامبر ص صدقه‌پرداختن به مستمندان را وضع کرد اما دید مردم از پرداخت آن مُشفق شدند. یعنی از سر پرهیختن، ترسیدند. خدا هم از حرف خود به عبارتی عقب نشست و آن را در آیه‌ی بعدی لغو و به عبارت فنی نسخ کرد. یا در آیه‌ی ۳۴ انفال، خدا حرف از عذاب متولیان کعبه زده اما در ادامه فرموده «متولیان کعبه جز پارسایان نمى‌باشند» ولی ما هنوز هم پس از هزار و چهارصد و اندی سال داریم می‌بینیم متولیان کعبه و حتی مدینه هرگز پارسایان نبودند و کلاً در کل تاریخ این خانه در دست بدان بود، الّا زمانی کوتاه، که بنی‌هاشم سقایت می‌کردند. و مثال سوم خود رسول خدا ص، که وقتی مُثله و پاره‌پاره‌شدن پیکر حضرت حمزه س را دید، قول داد بنا بر نقلی ۷۰ نفر آنان را به تلافی حمزه بکشد و تکه‌تکه کند. اما از حرف خود، نه فقط عقب نشست، حتی «وحشی» قاتل حمزه را هم عفو کرد. چرا دور برویم همین قانون آسان و قشنگ توبه، فرمول زیبای عقب‌نشستن است. و چقدر هم توبه شیرین و قشنگ است. اجازه نداری پیش هیچ کسی توبه کنی، چون شرافت داری، فقط باید در درگاه خدا بنشینی، نه پیشِ هیچ فقیه و کشیشی، و با بهترین حال آزاد خودت، انابه و بازگشت کنی. و این بالاترین عقب‌نشینی است. چقدر هم عظمت دارد بشر که خدا تشریفات توبه را آسان کرد: از کرده‌ی کردار بد برگردی و نزد خدا بازگردی و با وجدان آسوده از فکر و حرف و فعلِ بدت عقب‌نشینی کنی. به همین سادگی و آسودگی. بی‌علت نبود رسول رحمت ص فرمود بالاترین کار در اسلام استغفار است. و استغفار مفهوم حقیقی‌اش، همین قانون عقب‌نشینی است؛ که درسی‌ست برای همه‌ی رشته‌ها. پس عقب‌نشینی همیشه هم بد نیست.
۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتجهان، جامعه

می‌کشتند می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه

يكشنبه آبان ۱۴۰۰
به‌ قلم دامنه. به‌ نام خدا. سلام. در صفحه‌ی ۶۹ رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی خوانده بودم بلال حبشی که خود توسط خلیفه طرد و به لاذقیه‌ی سوریه تبعید شده بود، گفت: در دوره‌ی خلیفه‌ها، افراد شاخص یاران رسول خدا را می‌کُشتند، اما می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه‌ و اَجانین.
 
 
توضیح: مِسیا (=موعود) نام حضرت محمد ص است در اِنجیل برنابا. در عِبری نیز «ایلیا» به معنای عالی، علی و عظیم است. این رمان را در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ در این پست: اینجا معرفی و یادداشت‌هایی از آن نوشته و منتشر کرده بودم.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی