یک نماد از یک زائر در آستانهی تشرف به زیارت حرم رضوی
...
عکس اول: مشهد مقدس. ۳ خرداد ۱۴۰۱ ، صحن جامع رضوی
از راست: سید علیاصغر شفیعی دارابی. حسن آهنگر دارابی
حاج احمد آهنگر. دامنه. حاج سید رسول هاشمی. جعفر رجبی
یک نماد از یک زائر در آستانهی تشرف به زیارت حرم رضوی
...
عکس اول: مشهد مقدس. ۳ خرداد ۱۴۰۱ ، صحن جامع رضوی
از راست: سید علیاصغر شفیعی دارابی. حسن آهنگر دارابی
حاج احمد آهنگر. دامنه. حاج سید رسول هاشمی. جعفر رجبی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. امام رضا ع به فعالیت آشکار روی آورد. اولین مسافرتش به بصره بود. از مدینه به بصره رفت تا مستقیم با پایگاههای مردمی خود دیدار کند و دربارهی کارها با آنها به گفتوگو بپردازد. عادت حضرت این بود اول نماینده به آن منطقه گسیل میداشت تا مردم را از ورود امام آگاه کند. درین مسافرتها با گروههای بزرگ مردم، اجتماع برپا میکرد و دربارهی مسائل ازجمله امامت صحبت میکرد. آنان را وامیداشت تا از وی پرسش کنند. با دانشمندان منطقه چه مسلمان و چه غیرمسلمان ملاقات و مناظره مینمود. این گفتوشنودها توسط محمدبن عیسی تقطینی گردآوری میشد که امام به هجده هزار مسئله پاسخ گفتند. توسعهدادن پایگاه فکری و معنوی تشیّع از اقدامات اساسی امام رضا ع بود. به طوریکه نفوذ مکتب امام علی ع در دل مؤمنان در دورهی ایشان افزایش یافته بود. تودهی مردم محو شخصیت امام رضا ع میشدند طوریکه وقتی چشم مردم به امام میافتاد اشک شوق از دیدگانشان روان میشد. از بعد از امام رضا ع تا امام حسن عسکری ع مردم همگی آنان را فرزندان رضا ع میشناختند و به این نام میخواندند. از یادداشتهای قدیمی بنده از منابع مختلف.
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وفات و وفا : ۲۵ ساله بود و حضرت خدیجه س هم ۲۸ ساله که با هم پیوند زناشویی بستند. سه سال مانده که رسول رحمت ص به یثرب هجرت کند، آن بزرگبانو چشم از جهان فرو بست و قلب پیامبر تا آخر عمر از فراقش غمخوار گشت. مسلمین هم حس مادرانهی حضرت خدیجه به حضرت فاطمهی زهرا س را در وجود خود لمس میکنند و هم عظمت و شخصیتش در کنار پیامبر را درک. خدیجه دارایی معنویی و مادی اسلام در عصر ظهور بود و ایثار با او هجی و تلفظ شد که هر چه داشت پای مجد مکتب اسلام و توفیقات نبی مکرم اسلام فدا کرد. وفا بود به شب وفاتش که وفادارترین بانو برای نبوت بود. دوستداران و باورمندان به اهلبیت ع صلوات به روحش را از یاد نبرند: صلوات و تسلیت.
پست ۸۱۱۴
لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»
امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب میده.»
فصل ۱. قسمت ۱۱. سریال «آقازاده»
نکته: نکتهام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی مینویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادتها دعا هستند». منبع یعنی هر عملی که از آدمی سرمیزند و عنوان عبادت به خود بگیرد،«دعای بندگان» محسوب میشود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان میشود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی میداند. به تعبیری دیگر میتوانم اینگونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطریست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید میکند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چونکه خداوند متعال چنین فرموده است. یادآوری اینکه آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخهی امام رضا (ع) همیشه جواب میدهد و مشهدرفتنها همواره اثر میگذارد.
چهار صفت است که ارکان دین را منهدم میکند:
ترک نماز، ترک انفاق، فرورفتگی در بازیچهی دنیا، تکذیب روز حساب
( المیزان، ج۱، صفحهی ۲۵۷ )
امام سجّاد (ع) سخن زیبایی دارند که فرمودهاند:
هر کس خود را گرامی دانَد، دنیا نزد او خوار است.
پیام حجتالاسلام حاج سیدحسین شفیعی دارابی:
سپاس از مقابله با یک هجمه فرهنگی نامرئی!!!
بسمه تعالی. آقا ابراهیم سلام علیک شکر الله سعیک. متاسفانه در کارهای پژوهشی حوزوی و دانشگاهی، شاهد این اقدام ناپسند (؛ یعنی حذف واژه مقدس «سید» از نام مؤلفان قدیم و جدید و... (امام حمینی، علامه طباطبایی، بحرانی، سید محمد کاظم یزدی و....) در فهرست منابع مقالات، کتابها، پایان نامه ها و رسالهها) هستیم؛ بنده در تمام جلسات دفاعیه رساله ها، و پایان نامه و ارزیابی مقالات و... بر این اقدام خورده گرفته ام؛ و از جمله تذکر و در خواستم از محققان اینست که این نقیصه را رفع نمایند؛ متاسفانه حتی دیدم برخی از اساتید راهنما و محققان و... می گویند: «طبق آئین نامه، اشکال ندارد»؛ اطلاعیه صادر شده برای جلسه کرسی ترویجی فردا (یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ش) دیدم کلمه دل انگیز «سید» را از روی نام بنده حذف کردند؛ بلافاصله به مسئول مربوطه تذکر داده ام که اصلاح کنند و اصلاح نمودند؛ در پایان کنگره بین الملل «بیانیه گام دوم و...» نیز دیدم: نام «حسین شفیعی» به عنوان عضو کمیسیون «تمدن» و ناقد دو مقاله درج گردید؛ اعتراض نمودم که بنده «سید حسین شفیعی دارابی» هستم؛ آقا ابراهیم، این پرده برداری جنابعالی از این هجمه نامرئی فرهنگی؛ موجب گردید تا بنده از این پس، در اقدامات مشابه پیش روی، مصمم تر عمل نمایم. البته بر اساس آموزه های اهل بیت (علیهم السلام)، بار سنگینی بر دوش ما سادات و منتسبین نسبی آن بزرگوار فرض است که حرمت این تعبیر و توصیف را نگه داریم؛ و مراقب باشیم تا در عرصه عمل، کاری ناخوشایند مرتکب نشویم؛ و...؛ زیرا منتسب به آن اولیاء پاک الهی هستیم. (عصر روز شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ ش = ۸ شعبان ۱۴۴۳ ق: حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی)
( ۱ )
به قلم دامنه. به نام خدا. در آسمان برجهایی قرار داد و برای بینندگان آراست. مقدمه. فقط به فضای مَجازی قانع نیستم. تا کتاب در هر روز به دستم نخورَد «دست از طلب» برنمیدارم. آخه ما ملتِ کتاب و کتابخانهایم. دیشب لَنگِ کتابِ تازه بودم، بنایم چند روز اخیر بود به کتابخانهی عمومی محلهام بروم، اما دیدم کاری جلوَم ریخته. تا بَر برسم، وقت آنجا هم سر رسید. رفتم کتابهای موجود در خانهام را وا رسیدم، دیدم چشمم را این کتاب، سوسو انداخت: «مخاطبات النبی لعلی». درش آوردم. دیدم از بس نو مانده! حتی بوش به مشامم رفته. درست حدس زدید؛ اصلاً لایش را هم باز نکرده بودم. نوشتهی خطیب محمدعلی رسولی اراکی با ترجمهی حجتالاسلام محمدرضا انصاری محلاتی. شروع کردم به جلدکردنش. تا با نایلون جلد نکنم، کتاب بر من نمیچسبد. خواندمش و الان از صفحهی ۱۰۰ هم عبور کرده و نکتهها برداشتهام. چه حُسن تصادفی؛ کتابی دربارهی علی ع در روزهایی که به زادروزش نزدیکیم. به عشق علی قصدم راسخ ساختم تا برداشتهایم را به چند شماره، به تالار مدرسه فکرت و وبلاگ دامنه آورَم؛ خواهان داشت چه بهتر، نداشت هم، خُسران برای خودم نیست.
همانطور که طبق آیهی ۱۶ حجر خدا در آسمان برجهایی قرار داد و برای بینندگان به شکل صورتهای فلکی آراست، من هم به دیدهی خودم، امام علی ع را «نوری» میدانم که آسمانِ دلها را روشن میسازد و راه راستین را با درجهی کاملِ اخلاص، نشان میدهد. اینک، با این مقدمه، آغازِ نکاتی ازین کتاب به قلم آزادم:
یکم: کِندن و افکندن بُت مسی : ابیمریم نقل کرده پیامبر ص فرمودند: ای علی! من هجرت میکنم، در بسترم بخواب، قریش تو را ببیند از خارجشدنم باخبر نخواهند شد. یاد آن شبِ علی ع افتادهام که پیامبر او را نزد بُتها بُرد. آنهم کنار کعبه. روی دوش پیامبر ص به پشتِ بام کعبه راه یافت و به فرمان نبی ص بزرگترین بُت را که از جنس مس بود و بر پشت کعبه نصب و میخ، از جا کَند و بر زمین افکند.
(ابن اثیر جزرى، اسد الغابة، ج ۷، ص ۲۱۲ - ۲۱۳؛ نور الابصار، ص ۱۵۶)
فاطمه بنت اسد نخستین هاشمى بود که از شوهر هاشمى فرزند آورد و پیامبر ص متولّى دفن او شد و پیراهن خود را بر اندام او پوشاند و در گور او دراز کشید و بر او نماز خواند.
(محب طبرى، مناقب الامام امیر المؤمنین علیهالسلام من الریاض النضره، فصل ۱، ص ۲۲)
ابن ابى الحدید دربارهی اسلامآوردن فاطمه بنت اسد مىگوید: او یازدهمین تن بود که اسلام آورد و پیامبر ص به او احترام مىگذاشت و او را مادر صدا مىزد، فاطمه پیش از مرگ خود، پیامبر ص را وصىّ خود قرار داد و پیامبر ص وصیتش را پذیرفت، فاطمه نخستین زنى بود که با پیامبر ص بیعت کرد.
( شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۴)
از ابن عباس نقل شده است که گفت: آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا جاءَکَ الْمُؤمناتُ یُبایِعْنَکَ» (ممتحنه / ۱۲) دربارهی او [مادر على ع] نازل شده و او نخستین زنى بود که از مکّه پیاده و پابرهنه هجرت کرد و نخستین زنى بود که در مکّه پس از خدیجه با محمّد ص بیعت کرد.
(سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص ۱۰)
آنگاه که پیامبر ص در گور فاطمه بنت اسد دراز کشید و بر او نماز خواند، عمر بن خطاب سبب آن رفتارش با فاطمه را پرسید، پیامبر ص فرمود: «اى عمر! این زن گویا مادر من بود که مرا زاییده است، ابوطالب خوراک آماده مىکرد و سُفرهاى داشت و ما را براى خوردن غذا گرد مىآورد، این زن بهرهی مرا بیشتر از فرزندانش قرار مىداد، جبرئیل از پروردگارم به من خبر داد که او از اهل بهشت است و خبر داد که خداوند هفتاد هزار فرشته را فرمان داد بر او نماز بخوانند»
(حاکم نیشابورى، المستدرک، ج ۳، ص ۱۱۶، ح ۴۵۴۷ / ۱۷۲؛ خوارزمى، المناقب، ص ۴۷ نقل از انس)
خوارزمى در تفسیر آیه «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ اِذا...» از زُبیر بن عوّام نقل کرده است که گفت: در آن هنگام که این آیه نازل شد من از پیامبر خدا ص شنیدم که زنان را به بیعت با خود فرا مىخواند، فاطمه بنت اسد، مادر على بن ابى طالب نخستین زن بود که بیعت کرد. او از جعفر بن محمد ع روایت کرده است که فاطمه بنت اسد نخستین زن بود که با پاهاى خود از مکه مهاجرت کرد و از میان مردم، بیش از همه به پیامبر ص نیکى مىکرد. (المناقب، ص ۲۷۷، ح ۲۶۴ و ۲۶۵)
سایت حجتالاسلام احمد باقریان: اینجا
«زیور خلافت»، حجتالاسلام احمد باقریان ساروی، (چاپ اول، صفحه ۷۱۷)
مثَلَ امام : حضرت فاطمه (س) میفرمایند: «مثَلَ امام، مانند کعبه است. مردم باید در اطراف آن طواف کنند نه آن که دور مردم طواف نماید.» منبع
نکتهی دامنه: یکی از ویژگیهای امامت نسبت به پیامبریکردن این است که به قول مرحوم علامه طباطبایی (نقل به مضمون) امامت خود جلودار است و دست بشر را میگیرد به مقصد منتهی میکند. به نظر من، گویی در مفهوم اِمامت، اَمامت هم نهفته است. یعنی پیشبودن. جلوبودن. پیشگامشدن. پس باید نزد امام رفت. باید گِرد امام گشت. و به فرمودهی بانوی سرمشق بشریت حضرت فاطمه (س) امام را باید چونان کعبه دانست و دورِ فکر و عمل و فرمان و سیرهی او طواف و تبعیت داشت.
متن نقلی: از آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی. با کمی ویرایش: حضرت محمد ص تا ۲۵سالگی ازدواج نکرد. حضرت خدیجه س پیشنهاد ازدواج با آن حضرت را داده بود. نقل مشهوری که از دیرباز در منابع بوده و در کتب درسی آمده است این است که حضرت خدیجه در هنگام ازدواج با پیامبر ص، ۴۰ساله بوده و قبلاً ازدواج کرده و فرزند داشته، که این مطلب غلط است. در نقلهای متعدد سن ۳۹، ۳۳ و ۲۷ سال را برای حضرت خدیجه بیان کردهاند، ولی نقل ۲۷ سال معتبرتر است؛ یعنی اختلاف سنی این دو بزرگوار ۲ سال بوده... حضرت خدیجه قبلاً ازدواج نکرده بود. نکتهی دیگر اینکه بچههایی که به خدیجه نسبت داده شده فرزندان خواهر او بودند که چون خواهرش از دنیا رفته بود، خدیجه سرپرستی آنها را بر عهده گرفته بود. منبع سلسلهمباحث حضرت خدیجه س در دامنه: اینجا
اینک تفسیر تطبیقی:
سه نکتهی دامنه : ۱. ژرفنگری در قرآن، حقیقتاً به گشایش روح انسان میانجامد. بیجهت نبود که آمده است در قرآن تدبر کنید. ۲. اینکه کردارها در قیامت -که روز برخاستن و رستاخیز است- شاهدند و گواهی میدهند، این اثر را دارد که انسان تلاش بهتری کند که میان ایمان و عمل صالح، پل بزند تا آسوده و با توشهی پر به دیار باقی برود. ۳. چون به خجستهمیلاد حضرت محمد مصطفی، پیامبر خاتم ص وارد شده یا خواهیم شد -هفتهی وحدت- این پست قرآنی تقدیم قرآندوستان و خوانندگان محترم گردید.
خاطرهی دامنه : به نام خدا. سلام. سه اتاق داشتیم که با طرح دخانیات و با سقفی بلند ساخته شده بود تا شقّههای توتون به پِلور آن آویزان شود. وسطی کُرسی داشت و دو تا کناری، یکی میهمانی بود و همیشه بسته و دیگری تقریباً شبیه انباری. نوروز که میآمد پدر هر سال ما را از روستای دارابکلا به زیارت میبُرد. روستای ما درست در دو سمت تقریباً مساوی دو شهر ساری و نکا قرار دارد و در وسط و بالادستِ شهرستان میاندورود و شهر سورک. هنوز شاه سلطنت میکرد. وقتی میگفت سه روز دیگه به زیارت میرویم دیگر شب از بس ذوق و شوق داشتیم، خوابزده میشدیم، بهطوریکه زیر کُرسی تا صبح پَلیپَلی میشدیم و عشق ماشینسواری و زدن به جاده، خواب راحت را از چشممان میربود. هنوز آفتاب درنیامده با صوت قرآنِ هم مادر و هم پدر از زیر کُرسی گرم و نرم برمیخیزیدیم و نماز را من آن زمان چَکسپَکسن (به قول شهریها: فوری و سریع) میخواندم. با چند استکان چای، همهی ما را پشت سر خود ایستاده و رو به قبله بهصف میکرد و دعایی (نمیدانم چه دعایی، شاید هم آیتالکرسی) زمزمه میکرد و برمیگشت به سمت ما فوت میکرد، طی چند بار. ما هم کیف میکردیم که زیر حِرز ذکر رفتیم و سالم میرویم و سالمتر برمیگردیم.
مشهد اگرچه مقدور نمیشد به جای آن قم میآمدیم تا عوض امام رضا ع خواهرش حضرت معصومه س را زیارت کنیم که مرحوم پدرم به آن بانو با زبان صمیمی «بیبی» میگفت. و سخت بدان معتقد بود و هر حاجتی داشت به آن مقام کریمه عرضه میداشت. درست است که بضاعت مالی ما پایین بود ولی پدر در مسافرت بسیار آسان میگرفت و آنچه داشت در خرج و پذیرایی توراهی دریغ نمیکرد. روح هر دو والد و والدهام قرین رحمت خدا و محشور خاندان طهارت ع باد.
ببخشید اگر با خواندن این خاطرهی این ناچیز، وقت شریف گرفته شد. چه کنیم که عشق مشهد و شوق زیارت در ما هنوز شعله میکشد و به علت رعایت مقررات ستاد سلامت، امسال هم مثل پارسال از زیارت مشهد مقدس محروم ماندهایم. روز شهادت آن امام رئوف بود و دلم گرفت و این دلگویه را واگو کردم. آری؛ همهی ما به عشق زیارت، زندگی را طی کردهایم و خواهیم کرد. و این پیوند زندگی با زیارت گمان نکنم در وجود باورمندان هرگز بگُسلَد. سلام بر صحن و بستهای حرم امام رضا که به قول علامه طباطبایی زمین حرم رضوی شرافت دارد.
بازتاب متن «قوم عالین امروزین» که ۱۳ مهر ۱۴۰۰ نوشتهام. در: اینجا
متن اول:
به قلم جناب «مرآت»
سلام و درود. و ممنون از یادداشت خوب شما. چه تصادف کلامی جالبی بود بین نوشته شما با حرفهای سه روز قبل بنده: در وادی السلام نجف بر مزار شهید عزیز ابومهدی المهندس فاتحه می خواندم و می گریستم. یک خبرنگار عراقی از من پرسید ایرانی هستید گفتم بله، گفت چه ویژگی از این شهید می دانید که این جور برایش گریه می کنید. بهش کفتم او مخلصانه، شجاعانه، جوانمردانه و حتی بی نام و نشان در برابر یاغیان و باغیان و عالیان زمانه جنگید. اما خودبرتر بین های زمانه ناجوانمردانه او و رفیق ابدی اش را ترور کردند. و من بیش از هرچیز به مظلومیت و اخلاص و صدق عمل او غبطه می خورم... »
دامنه: در اینجا پاسخم به جناب آقای «مرآت» مدیر محترم گذرگاه فکر و ذکر را نوشتهام. از جناب ایشان بابت نوشته و اظهار نظر متشکرم. با آرزوی موفقیت و بهروزی.
متن دوم:
به قلم حجتالاسلام احمدی:
سلام بر جناب طالبی عزیز. سالروز رحلت رسول خدا و شهادت امام مجتبی تسلیت باد. نمونه سردار سلیمانی واقعا جالب هست، با توجه به این که بعد از این که آن را بعد از قیام اباعبدالله در مقابل عالین قرار دادی و در واقع این سردار دلها پرورش یافته مکتب سیدالشهدا هست.
دامنه: سلام و تسلیت جناب استاد احمدی. از دقت و افزودن این نکتهی شما بر متن ممنونم. خرسندم خوشایند شما شد.
متن سوم:
«تحشیه» بر نوشته : «قوم عالین امروزین»
سلام علیکم. ضمن عرض تسلیت به جهت ایام سوگواری سالار شهیدان و فرارسیدن رحلت جانگداز نبی رحمت و شهادت سبط اکبرش (امام مجتبی) و نیز شهادت پاره تنش (امام رضا) علیهم السلام، توفیقی حاصل شد تا نوشته وزین «قوم عالین امروز» جنابعالی را مطالعه نمایم؛ با همه مشغله ها، حیفم آمد از باب «تحشیه» بر آن، نکاتی را یاد آور نشوم:
۱) همچون همیشه، انتخاب نیکی داشته و زیبا و سودمند نگاشته اید؛ بویژه اینکه آن را به زیور «تطبیق» آراسته نموده، و از خصلت منفی «نقل صِرف» دوری جسته اید؛
۲) حتما میدانید که صفت پست و مذموم «عالین» از جمله صفات منفی مشترک بین شیاطین «جنّی» (سوره «ص» آیه ۷۵) و «انسی» (سوره «دخان» آیه ۳۱ و سوره «مؤمنون، آیه ۴۶) است؛
۳) مذمت وارده در مورد خصلت پلید «عالین» (سرکشان - برتری جویان) در آیات و روایات، و بیان پیامدهای برآمده از آن، به مراتب بر مذمت از دیگر خصائل منفی و برشمردن پیامدهای نشأت گرفته از آنها فزونی دارد؛
۴) بررسی عوامل مؤثر در بروز وقایع تلخ تاریخی، گویای این حقیقت است که اصلی ترین و برترین عامل مؤثر در عناد ورزی اشخاص و احزاب با مجموعه سفیران به حق الهی، چیزی جز برخورداری آن از خدا بی خبران، از خصلت فرعونی و ابلیسی «عالی» (برتری جوی و سرکش بودن) نمی باشد؛
۵) همانگونه که اشاره شد، تطبیق ماجرای قوم «عالین» گذشته به وضعیت فعلی جهان؛ و نیز اشاره به مقابله و ستیز همیشگی نبی رحمت و رهپویان حقیقی راه جاویدش با اقوام و اشخاص آلوده به این خصلت زشت؛ از نقاط مثبت پررنگ این نوشته کوتاه محسوب می شود؛
۶) یاد نمودن از مکتب ستیزه گر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان نماد بارزی از تلاش در عرصه مقابله با «عالین» نیز از نقاط مثبت این نوشته جنابعالی محسوب می شود؛
۷) آن شهید سرفراز (شهید حاج قاسم)، در بخش های مختلفی از وصیت نامه بلندش، از عظمت مکتب امام راحل و غربت مقام معظم رهبری یاد نموده؛ و از دیگران خواسته است که تنهایش نگذارند؛
۸) باورم این است که جنابعالی به آموزه های بلند این شهید جاوید، باور دارید.
به قلم دامنه : به نام خدا. در آستانهی شب رحلت پیامبر خدا ص چه ستوده است دمی با قرآن باشیم. من که به نیت تبرک لای قرآن را گشودم صفحهی ۳۴۶ آمده است؛ و از میان این صفحه با آیات تکاندهنده و روشنگر، این دو آیهی: «ثُمّ ارسَلنا موسى و اخاهُ هارون بِآیاتِنا و سلْطَانٍ مُبینٍ . اِلىٰ فِرعَونَ وملَئِه فَاستَکبَروا وکانوا قَومًا عَالینَ» (یعنی آیهی ٤٥ و ۴۶ سورهی مؤمنون) توجهام را به خود بیشتر جلب کرده است که موسی ع و هارون ع مأموریت ویژه یافتند که به سوی فرعون و مَهتران آن بروند. برگردان توضیحی مرحوم خرمدل ازین آیه هم بسیار جالب است:
«سپس موسی و برادرش هارون را همراه با معجزات و براهین (دالّ بر صدق رسالتشان) و حجّت واضحی که بیانگر (اثبات پیغمبری آنان) باشد روانه کردیم. به سوی فرعون و فرعونیان، ولی آنان (خود را بالاتر از این دانستند که دعوت ایشان را بپذیرند و) تکبّر ورزیدند، و ایشان اصولاً مردمان سلطهطلب و خود بزرگبین بودند.»
خصلت و اخلاق کریه «مَلَئه» (=اشراف و اطرافیان) در طول رسالت و نبوت همین برتریجویی بوده است و «عَالین» (=سرکشان) که «مراد مستکبران و خود بزرگبینان» است، همه، همواره «مقامطلب و شهرتطلب بوده و خویشتن را بالاتر از دیگران میدانند و مردمان را زیردستان خود میانگارند.»
گویا امروزه نیز همچنان قوم «عالین» وجود دارد و برتریجویی را ترک نمیکند و همیشه میخواهد بر ملتها سوار شود و از حق، کراهت پیشه کند، به قول قرآن در همین سوره، آیهی ۷۰ : و اکثرهم لِلحقّ کارِهون. اما خدا هرگز حق را در پی هوسهای آنان قرار نداد: ولوِاتّبع الحقُ اَهواءهم لَفسدتِ... . آری؛ قوم عالین امروزین نیز همان کردار را دارد که مَهتران عصر نبوت داشتند. و این رسول خاتم ص بود که مُهر ختم بر آن خوی و خصلت «عالین» زد و مکتب حسین ع نمونهی عملی نسخهی تمامی انبیا خدا علیهی عالین شده است. و نمونهی اعلای روزگار ما مکتب حاج قاسم سلیمانی است که پارساگرانه، با عالین درافتاد تا افتادگان را نجات دهد و آرامش و صلح پایدار پدیدار کند. شما هم اگر یک تبرک کنید صفحهای درخشان از قرآن به رویتان گشاده خواهد شد. درود. رحلت رسول مهربان ص و شهادت دو امام انس و جان ع هم تسلیت و تعزیت.
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: سرشکسته یا سربلند؟! نام زینب کبری با کربلا و امام حسین علیه السلام عجین است، به نوعی که کربلا بدون زینب قابل تصور نیست. بر اساس روایتی که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل میکند، حضرت زینب پس از ورود به کوفه، وقتی سر بریده برادر را بر روی نیزه دید، سرش را بر چوبه محمل زد و خون جاری شد و اشعاری در فراق برادر خواند. صرف نظر از صحت و سُقم این ماجرا، حضرت زینب و کاروان اسرا از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و از شام تا مدینه، سختی و مرارت فراوان دیدند که هر کدام میتوانست موجب تسلیم آنها شود، اما زینب کبری سربلند ماند. حتی اگر سر او شکسته شده باشد، اما او یک زن سرشکسته نیست، بلکه سرافراز و سربلند است. سرشکسته کسی است که رفتارش در مقابل حاکمان همراه با ذلت و ترس و ناتوانی باشد، حتی اگر سرش شکسته نباشد.
حجةالاسلام احمدی
زینب کبری در تمام مراحل مواجهه با حاکمان، بخصوص یزید (لعنه الله) رفتاری از خود بروز دارد که تنها افراد والا و برخوردار از نفس مطمئنه و سربلند میتوانند انجام دهند. افراد سرشکسته نمیتوانند خطبه های آتشین ایراد کنند. در گفت و گو با ابن زیاد، علی رغم داغهای فراوانی که دیده بود، جوری سخن گفت که خطبه خواندن امام علی علیه السلام را زنده کرد. در نهایت ابن زیاد با حالت خشم و استهزا اقرار کرد که این هم مثل پدرش علی سخنپرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع میگفت.
از این مهمتر، در مجلس یزید او را با یابن الطلقاء خطاب کرد که ظاهرا بسیار بر یزید گران آمد. او سخنانی به مراتب محکمتر و آتشین تر از مجلس ابن زیاد ایراد کرد، به نحوی که یزید پرسید: مَن هذه المتکبره؟ حضرت با صلابت تمام فرمود: به خدا قسم من جز از خدا نمی ترسم و جز به او شکایت نمی کنم. هر کاری می خواهی بکن! هر نیرنگی که داری به کار زن! هر دشمنی که داری نشان بده! به خدا این لکه ننگ که بر دامن تو نشسته است هرگز پاک نخواهد شد. وقتی سکوت مرگبار کاخ را فرا گرفت، یزید تلاش کرد تمام تقصیرات بر گردن این زیاد بیاندازد. آیا چنین رفتاری از یک زن سرشکسته و خسته سر میزند یا از یک شیرزنِ سربلند؟ آری، با سرِ شکسته هم میتوان سربلند و پیروز بود، نه سرشکسته و ذلیل و زینب کبری سلام الله علیها چنین بود.
دامنه: سلام. چه خوب در اول ماه، حق مطلب را اینچنین عالی ادا کردید. تبیینی بهجا. بله درسته من معتقدم حضرت زینب س حاصلجمع آلِ عباست و تمام فضیلتهای آنان در ایشان ظهور یافته.
مرحوم شهریار سوگند میخورَد که
از طریق علی (ع) به خداشناسی رسید:
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
نکته: خداشناسی، خداپرستی و خداترسی
سه ضلعِ ایمان آزادانه، آگاهانه، عارفانه و خالصانه است.