دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

حرارت حرکت امام حسین ع

جمعه, ۷ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۶ ق.ظ
حرارت حرکت امام حسین ع

قسمت ۱ تا ۱۲

سلسله‌نوشتارم در پیام‌رسان

«هیئت رزمندگان اسلام داراب‌کلا»

حرارتِ حرکت ( ۱ ) به مناسبت ماه محرّم: شروع بحث را با قرآن درمی‌آمیزم که در دو آیه‌ی ۸۷ و ۸۸ سوره‌ی توبه نمود بارز دارد. اگر برای خواننده فرصت دست داد خود رجوع کند به این دو آیه‌ی قرآن که پیام درخشنده‌ای در آن هست. اما بحث: امام حسین ع حرکتی کرد که تاریخ، حرارت آن را همچنان به خود حمل می‌کند. در مدینه مانده بود تا مردم و مؤمنین را امامت کنند. اما درین میان معاویه مُرد و پسر نااهلش -که او را پیش از فوت، بر تخت سلطنت نشانده بود- دست به تعرُّض (=دست‌درازی) زد. دست‌درازی -دست‌کم- به سه حریم: به خاندان نبوت، به ساحت مذهب، به اساس حکومت. اما امام حسین ع -یک آنسان استثنای اُسوه در سراسر تاریخ دین و مؤمنین‌- در برابر این سه دست‌درازی که گستاخی هولناکِ یزید بود ایستاد و "راه" را با حرکت نوین خود به بشر آن روز و بشریت همه‌ی اَعصار نشان داد و حرارتِ آن حرکت هرگز به سردی نمی‌گراید.

 

حرارتِ حرکت ( ۲ ) فرمان بیعتِ به‌زور، سختگیری شنیع و در نهایت قتل حسین ع همانا و هجرت معکوس امام حسین ع همانا. چقدر تاریخ محمد ص و حسین ع به هم شباهت گرفت. آن روز -یعنی ۶۱ سال پیش‌تر- ابوجهل سردمدار قتل پیامبر شد و محمدرسول الله ص شبانه از مکه به مدینه (=یثرب) هجرت کرد و اینک ۶۱ سال پس از آن هجرت، نوه‌اش حسین ع که در مدینه تهدید به قتل شد، او هم شبانه به مکه هجرت کرد؛ هجرتی معکوس؛ که اگر نبود هجرت محمد ص مبداء تاریخ، به‌یقین هجرت امام حسین ع مبداء تاریخ شیعیان می‌شد. جَدّ و نوه، این دو اُسوه‌ی حسنه، شبیه هم حرکت تاریخ‌ساز به یادگار گذاشتند تا رَه‌پویی مسلمین میّسر باشد. اینک حسین بن علی ع به مکه در جنوب رفت، ۳۴۰ کیلومتر پایین‌تر از مدینه در شمال حجاز. حرکتی که سرآغاز حرارت شد. چه دقیق فرمود پیامبر ص: انّ لِقتلِ الحسینِ حرارةً فی قُلوبِ المؤمنینَ لاتَبردُ اَبداً. شهادت امام حسین علیه‌السلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمی‌گراید (و هرگز از بین نخواهد رفت). (جامع‌ احادیث‌ الشیعه، ج ١٢، ص ٥٥٦)

 

حرارتِ حرکت ( ۳ ) حال اباعبدالله ع به مکه آمد و سکونت کرد، مأمورین ایشان را همچنان تحت تعقیب دارند و حیله‌هایی در سر پرورانده تا حتی کنار کعبه ترورش کنند. گمان هم وارد نیست که کسی فکر کند دارودسته‌ی حکومتی از داروغگی علیه‌ی حسین ع دست برداشتند. حجم فشار پیچیده‌تر شد. زیرا حاکم وقت اموی شام (یزید) با وجود امام حسین ع حس شکنندگی و خوف می‌کرد. درین‌حین یک آزمون بلکه یک حرکتِ پرحرارت -که عاقبتش تا ابد خاموشی ندارد- رخ داد؛ دعوت ملت دیگر از آقا ع. امام قصد یمن و ایران را داشتند -نمی‌دانم به قاطعیت، اما مورّخانی پرده برداشتند- اما نامه‌ی فراخوان کوفه این دو انتخاب را از اولویت انداخت. چنین است که ملت شیعه‌ی ایران و یمن هنوزم حسرت می‌خوردند کاش به دیار آنان هجرت کرده بود. چه کار بزرگی؛ مسلم را به عنوان ارزیابِ تیزبین به کوفه سفیر و روانه کرد تا دل‌سنجی کند. بیشتر بخوانید ↓

حرارتِ حرکت ( ۴ )
موسم حج هست لذا اباعبدالله ع از یک مکرِ گستاخانه در حریم اَمن مکه خبردار شدند، اجابت به نامه‌های دعوت کوفه بر ادامه‌ی مناسک حج از نظر حضرت، اُولی می‌شود، معصوم هم ترکِ اُولی نمی‌کند. ازین‌رو عزم کوفه کردند و طواف را به ازای حرکت فراتر به اذن خدا واگذاردند. حضرت مسلم ع در محیطی که مأموریت یافته بود مسلط عمل کرد، بر حسب معیار مولایش امام حسین ع پیش رفت. اما اقدامی هراس‌برانگیز بادِ تشتُت به میان مردم آورد؛ نصب فردی شقی به اسم ابن زیاد توسط حاکم شام. بنده برین نظرم چندان هم بر مردم کوفه عیب و نقص وارد نبود، رفتار خارج از هر رحم و مروت ابن زیاد مسیر مردم را سهمناک و ای‌بسا سهمیه‌ساز کرد؛ پخش هِبه، درهم، دینار برای خرید فکرِ افراد به ضمیمه‌ی ایجاد هول و وحشت میان قلوب ملت. عملیات تیزکردن شمشیرها در شب تار، خوف را روانه‌ی حریم دل دیار کوفه کرد.

 

حرارتِ حرکت ( ۵ )
کوفه را هر چه درایت حضرت مسلم و ارادت سران نامه‌نویس رشته کرده بود؛ بی‌رحمی ابن زیاد از هم گسست. رشته وقتی پاره شود نخ تسبیحی مانَد که گره‌اش وا شود؛ لَختی نمی‌شود تمام دانه‌ها پرتاب می‌شوند. عمارتِ یک شهر، به امینیِ اِمارتش است. امیرِ عمارت کوفه، خشم گرفت و فرمان را موبه‌مو اطاعت کرد حتی از آن پیشی جُست. معلومه برقِ سکّه چشم یاری‌رسانان را زد، دسیسه‌ی سردسیسه‌چین کوفه بر قلب یاوران کارگر افتاد، تخم تردید در پادگان‌شهر کوفه پاشیده شد، جرئت از همگان ستانَد؛ چه بد هم سِتاند. یک سو مسلم ع را تنهای تنها گذاردند، یک سو هم به کاخ سرازیر شدند تا دینار را بر دین طاق زنند. از سوی سوم کسانی  کوشیدند خود را یاور کنند، اما نتوانستند؛ شهر عین گلوبند به حصار قدرت در آمد. اینجاست که کاش مسلم ع پشت پرده‌ی خانه‌ی هانی عروه، آن بدسرشت را بدوا" هلاک می‌نمود.

 

حرارتِ حرکت ( ۶ )
سردمدار کوفه با پرتاب قساوت‌وار حضرت مسلم ع از پشت عمارت بر کف میدان در مقابل چشمان مردم، زَهره گرفت و مذبذبان (دَمدمی‌مزاجان) را به زُمره‌ی خود کشاند. سپس لشگری از مردّدان و دنیازدگان ساخت و آنان را تشنه به خون سرسلسله‌جُنبان احیای اسلام و اصلاح ایمان حضرت اباعبدالله ع به بارآورد. امام منزل به منزل به کوفه در حرکتند. سرلشگران فتنه‌جویان تخم جهالت در دل مسلّحین خود می‌کارَند تا شرارت به بالاترین درجه از قلب‌شان جوانه زنَد و شناعت به بی‌منطق‌ترین وجه‌اش پیوند خورَد؛ و زد. و خورد. آنچنان هم فرورفته در خشم که تا روز عاشورا نمُوّ و نُضج گرفت. وسط راه، امام ع از رهگذری که ترسان دور می‌شد پُرسان نمود. جواب شنید: قلوب کوفه "معَک" اما سیوف آنان "علیک". آری؛ چه بد، هم قلب لَه‌ی کسی باشد، هم شمشیر علیه‌اش. دو جبهه به مصاف پیش می‌روند؛ تاریکی بر نور.

 

حرارتِ حرکت ( ۷ )
شاید شُبهه شود شیعیان شیدانه واقعه‌ی عاشورا را می‌نگرند. حتی اشخاص کنجکاوانه هم به واقعه چشم دوزند به برداشتی خواهندرسید که شیعه رسید. کافی‌ست از دو جبهه‌ی دَنی و دانایی چهار چهره را روی چهرگان خود مقایسه کنند. از سوی دنائت: ابن زیاد عنصر شقاوت. ابن سعد فرد مذبذب. شمر مظهر عداوت. سنان نماد سفاهت. ازین سوی دانانیت: امام حسین، سبط نبی. عباس، ابن علی. حبیب، پیر مظاهری. جَون مرد آفریقایی. در لشگر حاکم نالایق سرشت‌سوخته‌ی شام که زوری شولای خلیفگی دوش کشید چهره‌هایی جمع‌اند از حاصل‌جمع زر و زور و تزویر که برای رسیدن به مطاع و طمع و طُعمه حاضر می‌شوند شَریرانه شنیع‌ترین رفتار بروز دهند. اما در لشگر (بخوانید: گروهان آسمان ۷۲ تن) هر چه ساطع است عرفان، الحان، احسان به اقتدای ناموَرترین رهبر بر جن و جان؛ آقا اباعبدالله ع پدر بندگان خدا و پیشوای جانان.

 

حرارتِ حرکت ( ۸ ) اشتباه نشود! ریشه‌ی عداوت در شام بود که ابوسفیان در سینه‌ی معاویه غَرس کرد که در یزید شاخه زد، در ابن زیاد شکوفه،در طَمّاعان کاخ کوفه برگ. و بقیه خام توجیه‌المسائل! شدند تا خرقه‌ای که برای خود بُرش کرده بودند، بدوزند و بپوشند و البته حتم داشتند ردای خلافت که معاویه روی دوش پسرش انداخت، حقانیت نیست؛ که پیشتر پدرش آن را به سلطنت کاست. اندیشه‌ی خلافت از زیر سقف آن سقیفه‌ی بنی‌ساعده که حضرت علی وصی نبی ع را به کُنج خانه راند، کمانی بود علیه‌ی امامت. که چون پیچک بر تنه‌ی شجره‌ی نبوت پیچید، اول حضرت زهرای نبی س را به زیر ضرب سیلی برد، سپس سه خلیفه را بر علی ع استیلا داد، آنگاه امام علی ع را در محراب ترور کرد، بعد یاران امام حسن ع را از ایشان تاراند و در عاشورا، شنیعانه، شیعیان را تا ابد به داغ مظلومیت امام حسین ع و اسارت حضرت زینب س عزادار ساخت.

 

حرارتِ حرکت ( ۹ ) اینجاست که کار عبادی عرفانی اباعبدالله ع ابدیت گرفت؛ با قیام به جریانی "نه" گفت که اگر نمی‌گفت، تمام پیام پیامبر ص به پستوی تاریخ می‌پیوست و مسلمین پشتوانه‌ی فکری وَحیانی مکتب رهایی‌بخش را از دست می‌داد. اما ۷۲ یار، عاشورا و عرفانی آفریدند که تمام آموزه‌های دین مبین در آن به‌صورت یکجا جمع و شیرازه شد؛ از حقوق انسان و مهربانی به او و حرمت و حراست زنان گرفته تا تمام مسئله‌های اخلاقی و عرفانی و حماسی و الهی انسان. گرچه سجّاده‌نشیانی بودند که دست از کمک به حضرت سیدالشهداء ع شستند و به صلات و صوم و هُموم (=اندوه) چسبیدند و از پوشیدن جوشن و خُود گریختند اما آن ۷۲ تن تماما" حماسه‌سازانه در مصاف با لشگری صف‌آرایی کردند که امیری ناارجمند و جرّار داشت که دادنِ دینار به دنیازدگان، فقط شمارگانش را بی‌شمار کرد و عزمش این شد از بَدان مثلا" یَلان سازد.

 

حرارتِ حرکت ( ۱۰ ) مگر امام حسین ع چه می‌گفت که رعشه بر اندام حکومت می‌افتاد؟ چکیده‌ی اندیشه‌ی مکتب امام حسین ع به نظرم این بود: قدرت از گُرده‌ی ملت بیرون اُفتد. عَیار حکومت بر عیّاران (=چالاکان) باشد نه به طرّاران (=جیب‌بُران)، اسلام با خطاکار می‌سازد اما خطاپیشه را پس می‌زند. دین لقلقه‌ی زبان نباشد، لازمه‌ی انسان باشد. آموزه‌ی دین از قصر ستم صادر نشود، بر قلب ستمدیده چنین‌آئینی دغل است نه دین. هیچ کسی سرِ راه اخلاق جامعه بذر دستور و درفش نکارد. ایمان مردم ثمره‌ی آزای‌ست، نه جبر و جور. از نظر حضرت ع شرف بر اشرافیت غلبه دارد. تیره‌ی اموی اساسا" از وجود پرصلابت اباعبدالله ع در هر نقطه از زمین هراس داشت. در کربلا هم ایستادگی امام دوده‌ی دادوعدل علوی را بر دوده‌ی دنی اموی که دود شد و محو، فائز کرد. بین فوز و شهادت با فوت و شکست، فرسنگ‌فرسنگ فاصله است.

 

حرارتِ حرکت ( ۱۱ ) قسمت قبل اندیشه‌ی امام حسین ع در ریشه‌کن‌کردن بساط اموی نمودم که به جبر و مَکر بر گُرده‌ی مردم بود. اینک به یک "چرا" در کنار عاشورا می‌پردازم که در سایه‌ی آن پیش می‌آید. چه جواب‌هایی به این "چرا" وجود دارد؟ از ۱۳واندی قرن قبل هر نسل به فراخور به چرا پاسخ درخور داد. نسل امروز از این پاسخ بی‌نصیب نیست و سینه‌اش بشکافند، می‌فهمند چه فهم عمیقی نسبت به صاحب عاشورا دارد؛ این فهم‌ها از حضرت سیدالشهدا ع: حیات خود را خرج حیات دین کرد. دست از تعلیم مؤمنین نشست. فرهنگ نهراسیدن را بنیان گذاشت. اسلام را کنار عرفان نهاد و با عَرفه همه را در مسیر دعا قرار داد. مانند خدا، رحمان و رحیم به آحاد بود حتی شب تاسوعاعاشورا دشمن‌ترین‌هایش را دعوت به برگشت به سرشت نمود. خط سازگار ساخت اما سازش را رد کرد. نشانه گذاشت حتی قلیل شدید از اصول و آزادی هر دو نکاهید.

 

حرارتِ حرکت ( ۱۲ ) بنابرین هیچ رفتار دهشتناکی، امام حسین ع را از عقیده‌ی ایستادگی در مرز مکتب و سنت حضرت محمد ص باز نداشت و روز عاشورا قیامش را با هدیه‌ی خون به خدا رنگین ساخت و "راه" آفرید و به ثبت تاریخ رسانَد: پرستندگی عبد به رب را ظهور داد. مرامنامه‌ی نظری-عملی مسلمان را نمایاند. خود به مسلَخ رفت که دین از مسلخ رژیم ستم اموی درآید. ندای دعوت مردم را آن هم در شدیدترین شرائط اجابت کرد که حرمت حقوق مردم را برجسته سازد. زندگی انسان را بر چرخ اعتراض روانه کرد تا مسلمان در هر برهه‌ای با مفهوم اعتراض آشنا بماند که بتواند حق‌سِتان و باطل‌ستیز شود. اخلاق را به عرفان دوخت تا بشر مژده گیرد و به لذت مکارم آن بزیَد. حضرت زینب س را نیابت مدیریت داد که مقام منیع زن را بفهمانَد. چنین است که عاشورا فقط واقعه نبود، مکتب شد؛ راه. آه اگر گذاریم حرارتِ حرکت خاموش شود. پایان.

 

برای شب عاشورا. این شب مانند ندارد، تا ابد بی‌مانند است. طوری زنده‌اش باید داشت که ما را زنده بدارد. چه آدم‌های نزیه در قرون و اعصار این شب را تا سپیده زنده داشتند. شبی که امام حسین ع کاری در اندازه‌ی معراج خاتم و شبیه عظمت فروآمدن وحی بر قلب نبی مکرم ص در غار حرا کرد. هیچ شبی تا این حد قُرب به خدا را برای اباعبدالله میسّرتر نساخت. مگر در اسلام نهایی‌ترین گام چیست؟ جز نزدیکی با خدا و بی‌پرده‌ترین گفت‌وگوها؟ به نظرم امام حسین ع در آن شب با زمزمه‌ی زبانی و جنبش قلبی، خدا را در عالم معنا ملاقات کرد و اذن پرواز از هامون نینوا به فردوس مأوا گرفت. این شب را به حکمت، سرِ حرف بیاییم؛ وگرنه اگر حرف برای زدن در هر جایی که به سر می‌بریم، نداریم، دست‌کم در سکوت فکر باشیم و صامت. زیرا ۵۱ سال پس از پیامبر اکرم نه امام‌مان که حتی خاندان و خیام‌شان در آتش شررات اموی جفا دید.

 

برای شام غریبان. کل دانش امام حسین ع نشان از الهام داشت، لذا اراده‌اش را تحت هدایت پروردگار قرار داد. خوشا که از جانب حضرت رب تعلیم یافت. چنین است که انسان دوست می‌دارد به دست امام حسین ع هدایت شود و کسی که پیوند نزدیک‌تری با روح آقااباعبدالله حاصل کند، حتی بی‌تقلّا به فهم ژرف‌تری نائل می‌شود والّا خرواری از کلمات، روح را راضی نخواهد کرد. آن امام مصائب کشید تا بشر خود را هرچه‌بیشتر به او شبیه کند. شام غریبان صدها پیام در خود دارد، یکی این است ای انسان! سیدالشهداء علیه‌ی دو چیز خود را مسلح کرد: شرارت ابلیسان و سلطنت امویان. شوکت عاشورا در اندرون است؛ یعنی پی‌بردن به این رمز که امام حسین ع به سِرّ دین دست داشت و همین او را شکیبا ساخت؛ محتاج هیچ تسلّایی نشد بلکه خود تسلّای باطن را بنیان نهاد و آرامش را رنگ نو داد و عشق را امین ساخت. خاکسار خاک توایم حسینِ شهید.

 

پیوست: آیه‌ی ۸۷ و ۸۸ سوره‌ی توبه:

رَضوا بِأَنْ یَکونوا مَعَ الخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلی‏ قُلوبِهِم فَهُم لا یَفقَهونَ . لکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ آمَنوا مَعَهُ جاهَدوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُم الْخَیراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفلِحونَ.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2128
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴۰۱/۰۵/۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

تریبون دارابکلا

جبهه

عترت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">