سنت مراسم روز دهم محرم در داراب‌کلا :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

به قلم دامنه : به نام خدا. شامل سه بخش زیر:

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا

دوم: تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب عاشورا

سوم: پیرامون مراسم روز عاشورا در داراب‌کلا

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا: شب تاسوعاست و گفتم عرضِ ادبی بکنم به ساحت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام. ازین‌رو دقایق قبل، وصیت‌نامه‌اش را مطالعه کردم و متن زیر را نوشتم. در وصیت‌نامه‌ی امام حسین -علیه‌السلام- این فرازش درسی نهفته است که کمتر به آن توجه شده است؛ آنجا که نوشته‌اند:

 

«پـس... هر کس این [نهضت] را رد کند، صبر مى‌کنم تا خداوند بین من و این گروه قضاوت کند که او بهترین داوران است.»

 

نکته اینجاست که امام (ع) در برابر کسانی که حرکت آن حضرت را در ردِّ بیعت با خلیفه و سپس هجرت به کوفه مورد انتقاد قرار دادند و یا رد کردند، شکیبایی ورزیدند و در برابرشان صف‌آرایی نکردند بلکه صبورانه به راه اصلاحی خود ادامه دادند و تا روز عاشورا نیز از نجات و راهنمایی افرادی که بی‌شرمانه در مَصاف با ایشان قرار گرفته بودند، دست برنداشتند، زیرا تمام افکار و رفتار امام حسین (ع) جنبه‌ی انسان‌سازی داشت و رنگ توحیدی و مأموریتی الهی. این است که مکتب آن حضرت دانشگاه است و محل تحصیل.

 

بارها زیر منبرها شنیدم که شب تاسوعا سخت‌ترین شب‌ها بر امام حسین علیه السلام بود... پس این شب بزرگ را از دست نباید داد. خانه‌ها «تکیه» شده. دل‌‌ها هم به این تکیه‌ی نوین، تکیه داده. تاسوعا شب شناخت است. عاشورا شب وصال. ما بزرگ‌شده‌ی همین تاسوعاها هستیم. پرورش‌یافته‌ی عاشورا. این دو شب، دامنِ ماست.

 

وقتی پیامبر اسلام (ص) با آن مقام محمودش، افتخارش این است من از «حسین»ام، خود بیانگر مقام ویژه‌ی امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام از انسان هم یک رزمنده می‌سازد، هم یک سازنده. رزمنده برای روز فداکاری و دفاع. سازنده برای روز زندگی و زیستن. انسان حسینی این دو را باهم «جمع» دارد. باورهای ما برآمده از اعتقاد راسخ به مکتب حسین است. باوری که با هیچ خُلَل و فُرَج نابود نمی‌شود.

 

شاید خطا نباشد بالاترین سرمایه‌ی‌مان آن زنجیر و کفنی است که عاشورا به تن می‌کردیم. و این بُقچه هنور هم برترین یادگاری هر عزادار است. شرف و عزت در تاسوعا و عاشورا نقاشی شد و تابلویی برای زیستن شد.

 

ای خدای بی‌همتای یکتا که به ما زندگی بخشیدی، این زندگی ما را به رستگاری و ماندن در رکاب تاسوعا و عاشورا قرار ده و ما را هرگز از محرم نگُسل. محرم‌مان بخش معنوی زندگی‌مان بود. مدیون امام حسینیم. او که روح است در کالبدمان. وقتی شناخت به امام حسین علیه السلام دست بدهد، حتی نام امام حسین برای او ذکر مصیبت است و روضه.

 

یاد می‌کنم درین شب تاسوعا از همه‌ی روحانیون و ذاکرینی که سال‌ها با نواها و روضه‌های آنها تاسوعا را به عاشورا می‌بردیم و اینک در خاک آرمیده‌اند. درود می‌فرستم به همسنگران‌مان در دفاع مقدس و دل می‌سپارم به یوسف مزارمان. او که پیشقراول عزاداری‌ها بود و پیشتاز جبهه‌ها. تاسوعای امشب را نمی‌شود به سحر برد مگر آن‌که یاد کنم از شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی که چهچهه‌ی نوحه‌هایش دل می‌ربود از زنجیرزن و عزادار.

 

یاد می‌کنم از امام خمینی که با نام امام حسین علیه السلام نهضت را بپا کردند و حیات ما را به سمت دیانت و دانش و ارزش و آزادی هدایت فرمودند. همان امامی که زنده‌بودن اسلام را به برکت محرم می‌داند. روحت جاویدان ای امام.

 

شب‌های محرم شب‌های شناخت و عشق و بیداری بود. هر کسی در اولین فرصت به قرآن پناه برد، اگر آیه‌ی ۱۵ حجرات را مطالعه کند خوب است. یکی از بارزترین مصداق‌های آن آیه، امام حسین علیه السلام است. درود می‌فرستم به اهل قرآن و دوستداران مطالعه و تدبر در قرآن که فرهنگ و مکتب عاشورا، خود ساخته‌ی بی‌مانندی از قرآن است.

 

متن آیه و برگردان فارسی آیه‌ی ۱۵ حُجرات:

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.

 

مؤمنان (واقعی) تنها کسانی‌اند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستاده‌اند و به جهاد برخاسته‌اند. آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند. [«لَمْ یَرْتَابُوا»: شک و تردید ننموده‌اند. گمان و دودلی به دل راه نداده‌اند.] ترجمه و توضیح از مرحوم مصطفی خرّمدل.

 

به یادها می‌آورم آن سال‌های محرم را که به روستاهای مجاور و همسایه دسته می‌بردیم. به لالیم، ماکران، اوسا و ساری. از میان آن‌ها هستند کسانی که شهید شدند. یادشان یاد باد درین شب تاسوعا. درود دارم به همه‌ی عزاداران درین شب تاسوعا به‌ویژه به آنانی که خانواده‌ی شهیدند که اگر نثار خون آنان در برابر دست‌درازی‌های دشمن زبون نبود، این انقلاب و مردم با بیشترین تهاجم و اشغال وطن مواجه می‌شدند.

 

دوم: تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب عاشورا: درین شب عاشورا، بیداری و بیدارباشی کاری از جنس دانش و ارزش است. خودم که گناه احاطه‌ام کرده و گناهکار، اگر به خویشتن خویش رجوع کند و وجدانش را قاضی سازد، دل‌شکسته می‌شود و فرد دلشکسته دلش خانه‌ی خدا و نجوا با الله می‌شود. پس در اولین پیامم درین شب غمبار، از خدای بخشایشگر می‌خواهم بر من ببخشاید و بر جرایمم قلم عفو بکشاند و با این اندیشه ابتدا برای تمامی دانشمندان علوم پزشکی ایران و جهان تمنای سلامتی می‌کنم تا بلکه بتوانند دانش خود را چنان بالا ببرنند که به‌زودی بتوانند کاشف بزرگی شوند و دارو و درمان شفابخشی برای این بیماری ناشناخته‌ی پیچیده -که جهان را به تلاطم برده- پیدا کنند. شب عاشورا این آرزو، آرزوی درستی‌ست. زیرا در مکتب امام حسین علیه السلام، انسان شرافت دارد و حفظ بقای انسانیت، فضیلت و آن امام و همه‌ی ائمه (ص) طبیب جان انسان بوده و هستند. اما نوشته‌های کوتاهم برای این شب که شب شیدایی‌ست: بیشتر بخوانید ↓

تمام نیازهای معنوی یک انسان معنوی در شب عاشورا تأمین می‌شود اگر بخواهد آن شب سال ۶۱ هجرت را دقیق بشکافد. امام حسین علیه السلام در آن شب درس‌هایی آفرید که ترم آن تمامی ندارد.

همین‌که امام حسین علیه السلام شب عاشورا نور خیمه‌ها را محو می‌کنند تا هرکه نمی‌خواهد فردا بماند، بی‌خجالت برود، خود بزرگترین درس آبروداری و کرامت بشر است. پس دروازه‌ی دلت را وا کن و درین شب انتخاب با توست که با صاحب امشب چه درد و دلی می‌کنی. درود به دلت.

 

یزید که خود را خلیفه‌ی مسلمین می‌دانست وحی را منکر بود و نبوت را دروغ می‌پنداشت. امام با چنین عنصر فرومایه‌ای دست بیعت نداد، ایستاد و خشنود شد و خدا را خشنود ساخت. زینب (س) در خطاب به یزید سوگند خورده‌بود که نمی‌توانی وحی را و ما را محو کنی. عاشورا نگذاشت وحی و اسلام محو گردد.

 

شب عاشورا دست‌کم دو چیز را به روی انسان می‌گشاید: تلاقی محشر و محضر. دنیا محضر است و آخرت محشر. و عاشورا نقطه‌ی جوش این دو وجه جهان و نظام آفرینش است.

 

شب عاشورا که مناجات اوج می‌گیرد و دیدار با خدا مایه‌ی عشق می‌شود، دو جبهه دارد: جبهه‌ی کوثر که خیر بی‌پایان است. جبهه‌ی تکاثر که افزون‌خواهی و تجمع قدرت و ثروت است.

این ادبیات قاسم فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام در جواب به امام حسین علیه السلام که مرگ نزدم از عسل شیرین‌تر است، برترین عبارت شب عاشوراست و که فقط یک انسان معنوی آن را می‌فهمد.

 

امویان می‌خواستند بساط دین و دین‌ورزی را برچینند که امام حسین علیه السلام با ایستادگی در برابرشان نگذاشتند بساط دین جمع شود. و عاشورا به همین دلیل دستورالعمل حفظ دین است و آیین‌نامه‌ی دینداری.

 

اساساً اساس و پایه‌ی دولت بنی‌امیّه بر به حقارت بردن غیرعرب بود. آنان ایرانیان و ملل دیگر را بنده و «موالی» و نوکر و خدمتگزار خود می‌خواستند. و امام با فرهنگ عاشورا مانع از به اسارت بردن حقیقت دین و اصالت انسان شدند. این است که راه حسین (ع) دفنِ نقشه‌ی اصلی و نسخه‌ی حقیقی توحید است.

 

از یک سو یک کسی حاکم است که باده‌گساری می‌کند و تشریفات دارد و سلطنت. از سوی دیگر انسانی قرار دارد که حتی در بدترین شرایط در شب و روز عاشورا برای اقامه‌ی نماز صف می‌‌ایستد. به قول امام صادق (ع) بافضیلت‌ترین انسان کسی‌ست که به نماز عشق بورزد. عاشورا ابعاد نماز را به روی بشر گشود.

 

شرایط دشواری در شب عاشورا پیش آمده بود. خردسالان از امام حسین علیه السلام پرسیدند به خیمه‌ها هم حمله می‌کنند؟؟ امام تسکین دادند تا من هستم نه. با چنین علمی امام تن به تسلیم نداد و تمام وجودش را هدیه‌ی خدا کرد.

 

از مرجع بزرگی شنیدم پای منبرش که می‌گفت امام حسین علیه السلام به‌عمد نماز خوف را بیرون خیمه‌ها خواند. تا نشان دهند اصل دین چیست. با این‌همه یکی از افراد آن سو، به امام بددهنی کرد که نمازت قابل قبول خدا نیست!! جهالت تا این حد بود در عاشورا.

 

نسبت حضرت ابوالفضل (س) به امام حسین علیه السلام مانند نسبت حضرت هارون (ع)  بود به حضرت موسی علیه السلام. و نیز نسبت امام علی -علیه‌السلام- است به حضرت محمد مصطفی صلوات‌الله. حال حساب کنید در چنین وضعی که امام می‌کوشند تا جنگی رخ ندهد، اما ناگهان می‌بینند بزرگترین پشتیبانش را از پشت می‌زنند و دستانش را قطع می‌کنند. در چنین وضع و حالی، امام، مانع ازین شدند که سختی‌ها و تنگناها، عشق یارانش به خدا را بکاهد و باورشان به شهادت را خدشه‌دار سازد. هرچه فضا سخت‌تر می‌شد، قرب به خدا بیشتر می‌شد. زیرا آن امام، بنیانگذار عرفه است که اوج عشق و معرفت به خداست.

 

در شب عاشورا طنین یک ندا از گوشم نمی‌افتد و آن این است که در هر عاشورا دختران خردسالِ مو پریشان با دسته‌کاه گندم، بر سر می‌کوبند و گریه‌کنان و عطشان می‌گویند:
بابا یا حسین
بابا یا حسین
بابا یا حسین

این نغمه‌ی آنان است که اشک همه را سرازیر می‌کند و آوای لرزان‌شان را به آسمان می‌برَد. و آنان هستند که عاشورای داراب‌کلا را اشکبار می‌کنند و دل‌های آسمانی را سوگوار.

 

ای حسین ای کسی که از علی به ما گفتی که آن امام عدل و حق می‌گفت: «من هرگز پیروزی را با ستم‌کردن نمی‌خواهم». و عاشورا عصاره‌ی همین گفته‌ی علی بود.

 

ای حسین! که خاک تو تُربت شد و تُربت تو درمان.
ما را دریاب. ای امام‌مان. ای اَمان‌مان. ای آرمان‌مان.

 

یاد این می‌افتم که بگویم خاندان تو ای حسین، خاندانی خدایی بود. ازین‌رو تاب و توان «همسان‌سازی» با نابرابری را نداشت.

 

فرمان‌دِه جنگ با تو ای حسین! همان یزید زبونی‌ست که وقتی در حواربن به گور می‌رود، شاعری در باره‌اش سرود:
ای گوری که در حوارین جای داری!
پَلٕشت‌ترینِ همه‌ی مردمان را در بر گرفته‌ای!

 

اما ما می‌دانیم ای حسین!
که خاندان تو در کنار «وحی» می‌مانَد.
کربلای تو معبد انس و جان.
و راهی که آفریدی، پیمان‌نامه‌ی‌مان.

 

و نخستین ناتوانی جبهه‌ی تکاثر اموی ناتوانی در از بین‌بردن نام خاندان امام حسین علیه السلام بود. شاید یک سِرّ لزوم عزاداری فقط برای حضرت اباعبدالله الحسین-علیه‌السلام- همین است.

 

چرا عاشورا شب عشق و عرفان و منادات و مناجات شد؟ چون امام حسین علیه السلام از راز شگفتی‌های آفرینش باخبر بود. جهان امام حسین جهان یگانگی‌ست، «به‌دور از پراکندگی».

 

فقط به تعبیر علامه محمدرضا حکیمی «قلب‌های بی‌حماسه» از درک ژرفای عاشورا بی‌خبرند.

 

سوم: پیرامون مراسم روز عاشورا در داراب‌کلا: امروز روز عاشوراست (۹ شهریور ۱۳۹۹). ترجیح دادم به جای ستون روزانه‌ی هرروزه‌ام، از حس و حال‌ها بنویسم، شاید تجدید خاطره گردد و بازنمایی تفکر. زیرا برجسته‌ترین و مقدس‌ترین خاطره‌ها در بین ماها، همین صحنه‌ها و رفتارها و دیدنی‌های روز عاشوراست. برشمردن بخشی از آن ممکن است به تسکین آلام‌مان بینجامد که به علت رعایت اصل مصلحتِ سلامت -که از اولویت‌ها در مکتب وحیانی و عقلانی ماست- امسال از آن دور مانده‌ایم، اما خانه‌ی دل‌مان را تکیه‌ای برای ماتم و حُزن و شناخت عاشورا ساخته‌ایم. من از میان آن حس‌و‌حال‌های بی‌نظیر عاشورا، برخی‌ها را فشرده و گذرا برمی‌شمارم:

 

گرچه دو بار از دیار، به قم هجرت کردم. یکی در ۲۲ سالگی در سال ۶۳ که منقطع شده‌بود و به مهاجرت معکوس ختم و دومی در ۲۹ سالگی در سال ۷۰ که همچنان ادامه دارد، اما هیچ عاشورایی را نگذراندم، مگر آن‌که خودم را از ششم هفتم محرم از هر کجای ایران که بودم، به داراب‌کلا رسانده باشم تا عاشورای آنجا را به جان و دلم بسپارم. اِلّا پنج عاشورا که یکی در مریوان بودم عصر دفاع مقدس، اما روحم در آن سال هم در عاشورای محل بود. یکی در مشهد بود که واقعاً عاشورای مشهد نظیر ندارد. و سه عاشورا را هم در قم. اما هیچ عاشورایی، عاشورای محل نمی‌شود. پس از عاشورای محل و بوم‌زادم می‌گویم که هنوز روح مرا به اهتزاز می‌برَد و جانم را می‌نوازد:

 

می‌سزَد که بر روح و روان تمام نیاکان‌مان درود بفرستیم که سنت حسنه‌ی دیرپایی را در عاشورای داراب‌کلا پایه‌گذاری کردند که کمتر، نظیر و مانندی دارد. علت انبوه و ازدحام جمعیت از جای‌جای ایران به داراب‌کلا در روز عاشورا نشان برجستگی مراسم، سالم‌بودن روح عزاداری‌ها و حتی سخاوت در بهترین پذیرایی‌ها و نذری‌ها بود. باید ازین سنت دیرین مراسم احیای عاشورای محل در همه‌ی سال‌ها و نسل‌ها محافظت کرد و به نسل نوین بعد دست‌به‌دست ساخت و بر شناخت و معرفت آن افزود. باید یاد همه‌ی آنانی که چنین آئین درخشان و محزونی برای محل ترتیب دادند و میراث مقدسی به ما به ارث گذاشتند، محترم نگه داریم. از روحانیون و علمای بزرگی که اینک در خاک آرمیده‌اند، از همه‌ی کسانی که در روز عاشورا در نقش‌ها رفتند: نقش شیر، نقش گهواره، نقش سحرخوان، نقش تیرانداز، نقش اسیر، نفش حضرت زینب (س) و نقش امام زین‌العابدین (ع)، نقش طفلان و نیز نقش‌های منفی که به‌خوبی توانستند در قالب این چهرهای منفور کربلا، آن‌سوی کریه ظالمانِ روز عاشورا را برملا کنند.

 

غم سنگین همان صبح علی‌الطلوع، فضای کوچه‌پس‌کوچه‌های داراب‌کلا را فرامی‌گرفت. آن روز برای هر فرد، بوی خاص داشت و رایحه‌ای ویژه که هر کس خود می‌داند چگونه‌حالی داشت. پابرهنه، زنجیر به‌جیب و کفن به‌دست، با پیراهن مندرس مشکی به مزار سرازیر می‌شدیم. همیشه، روز عاشورا را به سکوت محض فرو می‌رفتیم چون آن روز هر حرف و گپی را نمی‌توان به زبان آورد و سکوت بهترین پاسداشت بود. با جمع معدود رفقا، در زاویه‌ی شمالی مزار در کنج امام‌زاده بر روی سبزه‌ی نمناک می‌نشستیم و اولین کارمان پس از سررسیدن همه‌ی دوستان، خواندن زیارت عاشورا بود با نوای حاج احمد آهنگر که حزن آن ساعات هنوز در وجودمان تلألؤ دارد و قرار.

 

کم‌کم محیط مزار با آمدنِ آرام‌آرام مردم و عزاداران، با چهره‌هایی محزون و درخودفرورفته، پر از سیاه‌پوش و کفن‌پوش می‌شد. شربت و دودِ اسپند و عود، فضا را صمیمی‌تر و دیدنِ افراد با حال زار و غمبار بر سر قبرهای عزیزانشان دل‌ها را تنگ‌تر می‌نمود و هِق‌هِق گریه، کماکان گوش‌ها را می‌نواخت. آفتاب که به نزدیک ظهر می‌رسید ولوَله بر دسته‌ها می‌افتاد و پیش‌پیش از آب مزار -که الحمدلله به حصار رفت و منظم و مشجّر شد- وضو می‌ساختند که بین‌راه تا رسیدن به تکیه‌ی بالا، نماز ظهر عاشورای‌شان را در خیابان اقامه کرده باشند و به جماعت اقتدا؛ زیبنده‌ترین نماز که توأم با اشک بود و عشق. از اینجا به بعد، فضای محل از سکوت و آرامش، به سمت نواها و نغمه‌ها و نوحه‌ها و سنج‌وطبل‌ها و فریاد آه‌ها و فغان‌ها می‌رفت؛ گویی آن نهضت عظیم عاشورا همین روز است که دارد رخ می‌دهد.

 

دیرینه‌سال، یک سنت در محل تا زمان حیات مرحوم آیت‌الله آقادارابکلایی روحانی پرهیزگار، پیمایش داشت که همان صبح، کفِ حیاط دو سمت مسجد و تکیه را با کوب و حصیر فرش می‌کردند و منبر را پای درخت نارنج در ضلع شمال غربی حیاط نصب می‌نمودند و تا اذان ظهر، چندین نوحه‌خوان نوحه می‌خواندند و چند روحانی و عالم دینی به منبر می‌رفتند، کوتاه و فشرده که نوبت به سایر روحانیون مجلس برسد. آخرین نفر، خود مرحومان حاج شیخ‌احمد آفاقی و آقادارابکلایی به منبر می‌رفتند. یک اصل که مرحوم آقا از آن به‌خوبی مواظبت کردند و هنوز نیز آن آئین پابرجاست، اقامه‌ی نمازظهر عاشورا در صحن مسجد و تکیه بود. و هرگز اجازه نمی‌دادند تا نماز، گزارده نشد، هیچ دسته‌ای به صحن ورود کند.

 

آری؛ نماز را باید اقامه کرد و اقامه‌ی نماز، با خواندنِ نماز فرقش از زمین تا آسمان است؛ اقامه‌ی نماز بپاداری اصالت عشق و شیدایی و توحید است که نمی‌گذارد انسان به هیچ انسانی کُرنش گزارد و در پیشگاه هیچ جُنبنده‌ای سر خم کند. شرَف انسان بالاتر از این است که پای انسان دیگر بیفتد. نماز، فلسفه‌ی عزت و آبرو و شرافت انسان است که فقط در درگاه آفریدگار متعال سجده می‌رود و رکوع می‌کند. و عاشورا، مواظبت بر نماز هم بود. درود بی‌کران به روح آن بزرگان محل، که جان و کام ما را به این اصول و فروع، شیرین ساختند و نگذاشتند بیراهه طی کنیم و تلَف شویم.

 

در روز عاشورای حسینی داراب‌کلا، همه‌تیپ انسان، یک‌دل و یک‌رنگ، هم‌آهنگ و جمع‌اند. هیچ‌کس به خود حق نمی‌دهد کسی را ازین دایره‌ی دَوّار برانَد. اسلامِ واقعی اگر یک روز، حالت تحقق به‌خود بگیرید، همین‌گونه و همین شکل‌وشمایل است که همه، از هر طیف و رنگ، از هر صنف و آهنگ و از هر فکر و فرهنگ، کنار هم جمع‌اند و به دعوتِ حسین -علیه‌السلام- ‌اند. عاشورا -که در محل به «دَهِم‌روز» مشهور است- روزی‌ست که انسان دوست دارد قلب همه را ببوسد، دست همه را بگیرد، دل همه را به مِهرِ خود پیوند زنَد و حتی زیر پای برهنه همه را به عشق امام حسین به بوسه مُهر کند. فکر نکنم در عالَم، روزی به روز دهم برسد. راز این روز در وجود امامِ شهیدی نهفته است که پیامبر ختمی‌مرتبت (ص) با آن‌همه عظمت و رُتبت گفته است حسین از من است و من از حسین. و این یعنی همه از حسین هستیم. به قول آن مسیحی عزیز در فیلم «روز واقعه» همه‌ی حجّت من، حسین (ع) است.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1675
  • دامنه | دارابی

تریبون دارابکلا

دارابکلایی ها

عترت

نظرات (۱)

عاشورا؛«شبِ نالیدن» یا «مکتبِ بالیدن»؟!

#شفیعی_مطهر

عاشورا،«مکتبی برای بالیدن» است ،نه «شبی برای نالیدن»،

کربلا ،«آموزه ای برای مکتب» است ، نه «موزه ای برای مذهب»؛

ذکر آن حماسه،«نگاهی برای نگریستن» است، نه «آهی برای گریستن»؛

و آیین های سوگواری نه «مهادِ جوشش شور»،که «نمادِ انگیزش شعور» است.

کربلا، سوز عطشی دارد که همۀ «زمین های کویر را سیراب» ،

و همه «زمان های فقیر را غرقاب» می کند.

در شامگاه عاشورا «فریادِ سرخِ خون» از «نهادِ سپهرِ نیلگون» فوّاره زد

و از «پنجرۀ سپید مهتاب» و «حنجرۀ زرّین آفتاب» گذشت

و نه تنها «بارگاه تباه بولهب»،که پشت «سپاهِ سیاه شب»را درهم شکست

و حقیقت سبز پیروزی «خون بر شمشیر» و «حلقوم بر تیر» را جاودانه کرد.

در عاشورا «حنجر» بر «خنجر»پیروز شد و «باور» بر «تناور»!

من در کرانۀ خونین فرات تابش سیمین مهتاب را دیدم

که خواب طلایی ماهیان را نقره باران می کرد

و می کوشید تا جگر سوختۀ فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناک التیام بخشد.

من سیمای سرخ و فریاد سبز شهیدان نینوا را دیدم

و شنیدم که آیۀ «اِنّی اَعلَمُ مالا تَعلَمون» را برای عرشیان تفسیر می کرد

و جانبازی جوانمردان کربلا ، حقیقتِ « فَتَبارکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین » را برای فرشیان تعبیر می نمود.

من در شامگاهِ عاشورا ،نمایشگاه عظیم کربلا را دیدم که همۀ عظمت عشق،عزّت،دلدادگی،حرّیّت ، حمیّت و آزادگی را بر صفحه صفحۀ صحیفۀ هستی ترسیم می کرد و عطرِ عُصارۀ این خون جوشان را سرمایۀ سرخی هر فلق و زیبایی هر شفق قرار می داد.

شهیدان گلگون کفن عاشورا، راه سبز صلح و صفا و انسان دوستی را با خون سرخ خویش ترسیم کردند،
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا