تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
تئوریهای انقلاب و چرایی انقلاب اسلامی

رطوبتی از اسلام باقی ماند!
دیدگاه احسان شریعتی در مورد ایران
نظر دامنه: متنهای نقلی درین درگاه صرفاً به معنای اطلاعرسانی است. ازینکه آقای دکتر احسان شریعتی جانبدار عدالت است و پشت آزادی ایستاده و افکاری از جنس مردم و مستضعفین زمین دارد تردیدی ندارم و حتی آنچه در این مصاحبه با سایت جماران گفته از سر دغدغه سر داده. بیآنکه به محتوای آن ورود کنم فقط نکتهام را جهت اشاره به سرنوشت شوم یک جریان سیاسی مسلح میگویم و رد میشوم و آن این است: همانطور که تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مخلوطی از مارکسیسم و ... ، هویت این سازمان را کمکم مخدوش و برملا ساخت و نهایتاً به سمت جریان ترور و نفاق و حتی همدستی با صدام و سرسپردگی به اروپا و آمریکا برد و از دایرهی انقلاب اسلامی بیرونشان انداخت، اینک بخشی از جریان چپ (نه البته تمام آن) نیز -که اسم خود را «اصلاحطلب» گذاشتهاند- احتمال میدهم با تغییر ایدئولوژیکی که دارند صورت میدهند (بلکه ممکن است داده باشند) و در خلوت و خفا پوست میاندازند، همسرنوشت با کسانی شوند که در صدر انقلاب نمک خوردند ولی نمکدان شکُندند و سرانجام در آغوش دیکتاتوری مثل صدامحسین افتادند و با افزارآلات جنگی او به جنگ با ملت و میهن آمدند. بگذرم و بگویم همانطور که آقای احسان شریعتی گفته مطالبات باید روشن، علمی و عملی باشد و نیز به قول وی با خط مشیء مسئولانه و متحد و همسو و راهحلهایی درست. درین میان، نقش دشمن در آسیبزدن به انقلاب نیز، نباید نادیده انگاشته شود و چون کبک سر زیر برف کرد. باید با خلوص و روراستی کوشید تا بر خدمات و حسَنات بسیار فراوان انقلاب، از طریق دوام خدمت و حضور همگانی و مبارزهی سه وجهی با «فساد و فقر و تبعیض» و دفع یا تقلیل تمام گونههای آفت و آسیب، همچنان افزوده شود.
از خُلقیات ایرانیان و مسئولان
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کافیست به کسی درگوشی بگویی یه چیزی میخواهم بگویم به کسی نگویی؟! دیگر تمام است؛ با همین شرطیکردن قضیه، طرف را کاملاً تحریک کردهای که نه فقط به «کسی»، تا میتواند به «هر کس و ناکسی» بگوید. دیگر به نیمروز نمیکشد که جِن و اِنس از آن قضیه باخبر میشوند؛ حتی تفسیرگر و تحلیلگر. خصوصاً که همه مسلح به انواع پیامرسانهای داخلی و خارجی و گوشیهای اندروید هم هستند! البته خُلق همهی ایرانیان که این طور نیست، نسبیست، معدود، و محدود.
اما مسئولان؛ مسئولان هر وقت دیدهاید آمدهاند و به ضرس قاطع (=قطعی، یقینی) گفتهاند مرغ و مرغانه، شیر و پنیر، نون و نوشابه، قند و عسل و حتی زامیاد و زولبیا گران نمیشود، حتم بدانید که گران میشود، زیرا قول مسئولان -البته که به استثنای خادمان و خالصان- قول نیست، غال است! غالگذاشتن همیشگی مردم این مرز و بوم.
معاویه ، قذافی ، فالاچی
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. روزی اوریانا فالاچی در پایان یک گفتوگویی، از معمر قذافی پرسیده بود «آیا به خدا اعتقاد دارید؟» سرهنگ قذاقی عصبانی شد و گفت چرا چنین پرسشی میپرسی؟ فالاچی تردستانه گفت: «آخر، حس میکردم خود را خدا میدانید!»
فالاچی جای دیگر ازین گفتوگو، از قذاقی این سؤال را میشنود که به او میگوید: کتاب سبز را خواندهاید؟ خانم فالاچی روزنامهنگار کهنهکار ایتالیایی جوابی تحقیرکننده میدهد، اینگونه: «همان کتابی که به اندازهی کیف لوازم آرایش من است؟!»
این خاطرهی بعدی با قذافی در زیر نیز جالب است؛ خاطرهی یکی از کسانیست که در سفارت ایران در لیبی همکاری داشت. به نقل از این منبع با کمی ویرایش:
قذاقی در دیداری پرسید کدامینِ شما از تاریخ و فرهنگ و تاریخ صدر اسلام سر در میآورید؟ من دست بلند کردم. قذافی گفت: شما بمانید، میهمان من. گفتم: پروتکلهای سیاسی اجازه نمیدهد. با سفیر تماس گرفتند و او اجازه داد. قذافی گفت میخواهیم با هم بحث کنیم. دیدگاه شیعیان دربارهی «معاویه» را به چالش کشید و گفت: چرا این قدر با «خالالمؤمنین» مشکل دارید؟... اندکاندک میترسیدم که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شوم، اما به سفارتخانه اطلاع دادهبودم تا در جریان باشند. بحث جدی درگرفت و علاقهی شدیدی نشان میداد بر سر مسایل تاریخی بحث کند و ساعتها به طول انجامید. گفتارها و رفتارهای متفاوتی با تمام سیاستمداران داشت.
نکتهی ۱ : معمر قذافی متولد روستایی بود به اسم «جهنم» در حوالی شهر «سرت» لیبی.
نکتهی ۲ : کتاب سبز قذافی را خواندهام، دههی ۷۰ ، هنوزم آن را در کتابخانهام دارم. کتابی جیبیست به رنگ سبز که در آن اصول و آرمان و قوانین خاص درج شده است که محصول فکر عجیب و غریب قذافیست.
نکتهی ۳ : از نوشتههای فراوان فالاچی که با امام خمینی هم مصاحبه کرده بود، دو کتابش را بادقت بیشتری خوانده بودم؛ اولی را سال ۱۳۵۸ با عنوان و قطع جیبی «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» و دومی را دههی هفتاد خواندم با عنوان «مصاحبه با تاریخسازان» که مصاحبهی وی با «محمدرضاشاه پهلوی» و «هنری کیسینجر» جالب و چالشی بود.
نکتهی ۴ : لقب «خالالمؤمنین» یعنی دایی مؤمنین! را عدهای به این اعتبار برای معاویه قائلاند چون برادر یکی از همسران رسول خدا ص بود. القابی که بیحساب و کتاب از سوی برخی فِرَق به اشخاصی با عملکرد تیره داده میشود خود یکی از آسیبها در بستر تاریخ اسلام است و زمینه را برای تنش و تفرق فراهم میکند. آیا روزی فرا میرسد که القاب و پسوندها و پیشوندها برای تقدسبخشی به افراد از پهنهی ما محو شود؟
تبصره: در ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ نیز در پست ۷۸۵۸ با عنوان «در خیمهی قذافی» مسائلی از شیوههای سیاستورزی ویژهی رهبر لیبی را انتشار داده بودم.
تحلیلی بر سریال بازی مُرکّب
چرایی دیدار مفتی الازهر مصر با آقای سیستانی؟
جهان زیر غرش موشکهای مافوق صوت

به قلم دامنه : به نام خدا. حالا دیگر «صلح مسلّح» وارد فاز جدید رقابت مخاطرهآمیز شده است؛ طی همین ماههای گذشته، دور از چشم مردم جهان، دو کرهی شمالی و جنوبی، روسیه، آمریکا و چین همگی موشک مافوق صوت آزمایش کردهاند؛ چین البته زودتر از همه و بی سر و صدا، که تازه دیروز فاش شد، مثل این خبر فایننشیالتایمز در اینجا «ارتش چین موشکی را پرتاب کرد که یک وسیلهی گلایدر مافوق صوت را حمل میکرد.» لابد میدانید این نوع موشکها با ایجاد اختلال گسترده در صنعت برق، کشور مورد هجوم را در همهی زمینهها فلج و مضمحل میکند. از نظر تحلیلگران دفاعی هنگامیکه شبکهی برق یک کشور قطع میشود، همهچیز فرو میریزد. زیرا همهچیز به برق بستگی دارد. مانند مخابرات، حملونقل، زیرساختها و حتی آب، و نیز ستونهای فناوری کلانشهرها.
نکته: جهان در واقع توسط تفکر هژمونیک و برتریطلبیهای قدرتهایی که نمیخواهند از هم عقب بیفتند، به سمت یک تهدید بالقوهی هولناک پیش میرود و تنها چیزی که در تمدن غرب ملاک نیست، صلح واقعی و آرامش حقیقی است.
فیلمنامه، بازیگر چهره، رجال سیاست!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیراً کارگردانی سخن راستی بر زبان آورده که «سینما فیلمنامهی درست میخواهد، نه بازیگر چهره» زیرا «بازیگرمحوری، آفت سینمای ایران شده است و به جای آن باید روی نوشتن فیلمنامهی خوب و کیفیت تولید کار کرد.» او مثالی هم زده که این هم دقیق و درست است: «زمانی که فیلم سینمایی «محمد رسولالله» اکران شد، تنها چهرهی شناختهشدهاش آنتونی کوئین بود و باقی بازیگرانش بعدها تبدیل به چهره شدند... درد ما نداشتن سناریو است. وقتی سناریو نداریم به سمت بازیگرمحوری میرویم و بعد از خود میپرسیم چهطور این بازیگر را بزرگش کنیم؟! و با برگزاری یک جشنواره و جایزهدادن به او این کار را انجام میدهند.» منبع
نکتهی تحلیلی: آفتی که آقای محمدرضا جنتخواهدوست (تهیهکننده و کارگردان) در عالم سینما برشمرده در عالم سیاست هم دیده بلکه بیشتر و دردناکتر دیده میشود. مثلاً وقتی کسی در اندازهی فرمانداری هم نبوده، ولی در دولت نُه + ده، رجال، آن هم رجالی نظرکردهی حضرت صاحب زمان (عج) و چهرهی «هزاره» معرفی میشود و حتی برخی از اساطین حوزهی قم هم مسحور شگردهای او میشوند که عاقبت معلوم گشت که نه فقط لایق نبود، بلکه مشاعر سالمی هم نداشت. معلوم است آفت دنیای سیاست چنان ویرانگر است که زخمِ کاری بر مملکت و مُلک و مردم وارد میکند زخمی که التیام آن شاید هیچ وقت ممکن نباشد. زخم آن دولتِ مشهورهی ! نُه + ده کم بود! که بعد جراحتهای سخت دولت غربباختهی یازده و دوازده نیز نمکی دیگر بر زخم شد و ضربهی کوبان بر پیکر نظام ایران. آری؛ دردِ انقلاب، همچنان همان دردِ ناشایستهسالاران است که در نبودِ عدالت و انصاف و قانون، چنبره انداختهاند بر تار و پود آن.
جناح چپ و نظام از نگاه رفسنجانی
توضیح دامنه: مرحوم رفسنجانی درین نامه جناح چپ را -که بعداً بر خود نام اصلاحطلبان گذاشتند- «نمکنشناس» و «راهگمکرده» توصیف کرد و برداشت وی از روند حکومتداری این است که در نظام «انحرافات دلخراشی» پدید آمده است. او درین متن، آخرین خطبهی نمازجمعهی خود در تاریخ ۲۶ / ۴ / ۱۳۸۸ را نیز «شبیه وصیتنامه» توصیف میکند. بیآنکه به متن نامهی آقای هاشمی رفسنجانی داوری داشته باشم، صرفاً جهت اطلاعرسانی و ثبت در تاریخ بخشی از آن در اینجا بازنشر میشود:
متن نقلی: «...پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاحطلب دولت را گرفت. متأسفانه با نمک نشناسی، راه را گم کرد. متأسفانه کم کم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبه های نماز جمعه که چهارصد و پنجاه یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ ۲۶ / ۴ / ۱۳۸۸ نصایح خود را که شبیه وصیت نامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابانهای تهران اجتماع با شکوهی داشت و دهها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام [و] راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛
و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه میدهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم. و اخیرا چون دیدم ... سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر ... بگذارند. تابستان ۱۳۹۲» منبع
افکار و آراء علامه محمدرضا حکیمی

پست ۷۹۸۹ : به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ساعت ۳۰ : ۲۲ دقیقهی ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ پیکر پاک و روح ناب علامه حکیمی از ناسوت به ملکوت پیوست. در شأن مقام علمی، معنوی و دینی این استاد و اسوهی بزرگ انسانیت و دیانت همین بس که وی را «مرزبان توحید» لقب دادهاند. علامه محمدرضا حکیمی -که اصالتاً از اردکان یزد بود و در مشهد مقدس وارد حوزه شد- در صفحهی ۷۸ کتاب «سرود جهشها» -که این کتاب را به امام خمینی تقدیم نموده بود- معتقد است اسلام در برابر همهی ستمها و تبعیضها و نارواییها و گرسنگیها و محرومیتها، عالمان دین را مسئول میشناسد. ایشان در ص ۲۲ از جلد ۳ کتاب «الحیات»، دو ظلم سیاسی و اجتماعی را نشئتگرفته از ظلم اقتصادی میداند و میگوید: «...ظلم اقتصادی از خطرناکترین انواع ظلم به شمار میرود؛ بلکه میتوان گفت مصداق کامل ظلم است.» و حتی در نگاه ایشان، طاغوتِ اصلیِ حقیقی «همان طاغوت اقتصادی است...». او بندهی ارزشمند خدا بود. پیر هرات میگفت: «بندهی آنی که بند آنی. آن ارزی که میورزی.» حکیمی میارزید؛ خیلی هم زیاد. چون بندهی مخلَص و مُتوسّم (=هوشمند) خدا بود. و انسان توحیدی به معنای حقیقی. و پیرو عقل و نقل به اَتّم آن. هم او، که بارها و بارها فریاد زد ما باید «اَنبازان قرآن را از قرآن جدا نسازیم» یعنی عترت پاک را از قرآن ناب. زیرا در نگرش حکیمی مفتاح قرآن تنهاوتنها معصوم ع است. و صریح در صفحهی ۱۷۸ کتاب «مکتب تفکیک» فرمود: «قرآن، معصومِ صامت است و معصوم -علیهمالسلام- قرآنِ ناطق.» به همین دلیل حکیمی در کتاب ۲۲۴ «راه خورشیدی» از روحانیت به «روحانیت مُسانخ» تعبیر میکند، یعنی روحانیتی که همسِنخ و مشابه انبیاء و اولیاء است. او حتی در کتاب «مرام جاودانه» از حکومت مُسانخ دفاع میکند که باید با عترت و قرآن سنخیت داشته باشد. یاد و مرام و نامش همیشه جاودان خواهد ماند. امید است جامعه جهانی از افکار این انسان الهی با زیست علوی و مشیء نبوی چیزی بیاموزد و خود را بیبهره و بیتوشه نسازد. درود وافر بر او و روح متعالی و پَروریده و رَبیب او.
۱ شهریور ۱۴۰۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
مرحوم استاد محمدرضا حکیمی
پیکر مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از تهران به مشهد منتقل با رعایت مقررات ستاد سلامت، از بست نواب صفوی حرم رضوی تشییع شد و تا صحن کوثر ادامه داشت و پس از اقامهی نماز توسط آیتالله سیدان، در کنار مدفن برادرش مرحوم حجتالاسلام علی حکیمی در رواق دارالحجه به خاک سپرده شد.
در: اینجا
برخی از آثار علامه حکیمی:
زادهی ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ مشهد
درگذشتهی ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ تهران
منهای فقر. «الحیاة». خورشید مغرب. شیخ آقابزرگ تهرانی. دانش مسلمین. بیدارگران اقالیم قبله. هویت صنفی روحانی. مکتب تفکیک. آنجا که خورشید میوزد. اجتهاد و تقلید در فلسفه. ادبیات و تعهّد در اسلام. الهیّات الهی و الهیّات بشری (مَدْخَل). الهیّات الهی و الهیّات بشری (نظرها). امام در عینیت جامعه. انذار. بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی (عج). پیام جاودانه. جامعهسازی قرآنی. حماسهٔ غدیر. سپیده باوران. سرود جهشها. شرفالدین. عقل سرخ. فریاد روزها. قصد و عدم وقوع (نامهها). قیام جاودانه. گزارش (برگرفته از الحیاة). کلام جاودانه. معاد جسمانی در حکمت متعالیه. مقام عقل. میرحامد حسین. نان و کتاب. یکصد و پنجاه سال تلاش خونین. عاشورا: مظلومیتی مضاعف. مرام جاودانه. علی (علیه السلام). پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم). از زندگی تا ابدیت. ای آفتاب. عاشورا؛ عدالت. فاطمیات. عاشورا؛ غزه. استغفار. سه یار خراسانی در انقلاب. امواج غدیر. تفسیر آفتاب.
دو جملهی تکاندهنده از علامه حکیمی در نامهیشان به جشنوارهی فارابی در آبان سال ۸۸ (منبع) که از پذیرفتن جایزه خودداری کرده بودند: «آری، باید بکوشیم تا جامعهی ما چنان نباشد که دربارهاش بتوان گفت: «از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچهها سرگردان است و دومی در کتابها». بیشتر بخوانید ↓
فلسفهی حرکت امام حسین به کوفه
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. فلسفهی حرکت امام حسین (ع) از مکه به کوفه. هشت ذیالحجه در تقویم شیعه مهم است؛ زیرا هم روز ترویه است که به معنای نبود آب در «عرفات» و «منا»ست و تقلای حجاج برای تهیه و تدارک آب. و مهمتر از آن، هم سالروز آغاز حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کوفه است که ادامهی انقلاب و حماسهی حسینیست. از قضا، در هر دو قضیه «آب» نیز در کنار سایر مسائل مهم، موضوعیت دارد.
حرکت حضرت سیدالشهدا (ع) که از اِحرام حج واجب، بیرون آمد (و به نقل و یا توجیه برخی بدل به عمره نمود) و هجرت به کوفه را در آن شرائط، عملی ترجیحی نسبت به طواف کعبه دانست، نشان از «ترکِ اُولیٰ» نکردن آن رهبر برجسته بود و اُولیٰ، همان قیام ایشان بود و پیام مهم آن این بوده که وفا به عهد با مردم و اجابت به دعوت عموم مؤمنون و نیز زیرِ بار بیعت با نااهل و باطلی چونان یزید بن معاویه نرفتن، حتی از برگزاری حج، ارجح است. آن امام -علیهالسلام- بر همهی امور قیام و حتی شهادت و سختیهایش کاملاً «آگاه» بود.
زیباترین فراز دعای عرفه
وَ اَنتَ الَّذى
تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلّ شَىء
فَرأیْتُکَ ظاهراً فى کُلِّ شَىء
وَ اَنتَ الظّاهرُ لِکُلِّ شَىء
یا مَنِ اسْتَوى بِرَحمانِیَّتِه
و تویى که شناساندى خود را به من در هر چیز،
و من تو را آشکار در هر چیز دیدم و تویى آشکار بر هر چیز،
اى که به وسیلهی مقام رحمانیتِ خود (بر همه چیز) احاطه کردى.
خروسهای مکزیکی!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خروسهای مکزیکی! نگاهی گذرا به کتاب جدید آقای سید عطاءالله مهاجرانی. ایشان در بخشی از کتاب جدیدش «نقدِ "تحریفِ مدرن" امام خمینی (جنگ عراق و ایران» از انتشارات «امید ایرانیان» -که آقای «مهرداد خدیر» نیز آن را درین (منبع) معرفی کرده است- دست به افشای سندی میزند که بر اساس آن، آمریکای عصر رونالد ریگان، برای نابودی منابع و سرمایههای دو کشور ایران و عراق، متوسّل به سیاستی شده بود که رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا از آن به عنوان «خروسهای مکزیکی» تعبیر کرده بود؛ یعنی دو خروس (=بخوانید عراق و ایران) چنان تا سر حدِ مرگ با هم میجنگند تا هر دو «ناتوان و آشولاش» بر زمین میافتند. که بعدها جرج شولتز تز «جنگ کمشدت» را نسبت به ایران طرح کرد.
نکتهی تشریحی: در طول هشت سال جنگ تحمیلی، بر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و وفاداران انقلاب -که با جان و دل و از سرِ آگاهی و غیرت به جبهه میشتافتند تا شرّ فتنهی جنگ را در همان مرز دفن کنند نه وسط خاک ایران- کاملاً آشکار بود که جنگ صدام علیهی ایران، جنگی انفرادی نیست، جنگی نیابتیست از سوی آمریکا و غرب علیهی ایران؛ منتهی در آن دوره بر بسیاری سخت میآمد این قضیهی بدیهی و پیشپاافتاده را بپذیرند، زیرا بنای کارشان بر لجاجت با امام و انقلاب بود. لابد به حکم آزادی، حق خود میدانستند جوری دیگر فکر کنند. خُب! بکنند، ولی حالا درین کتاب، سند و سندها رو شد که جنگ، با تحریک آمریکا و حتی توافق شاهپور بختیار با صدام حسین، شکل گرفت. او ۵ بار به عراق رفت و با صدام حسین بر سر سقوط جمهوری اسلامی و در دست گرفتن قدرت پس از شکست ایران توسط صدام! توافق کرده بود. نیز سندِ تشویق صدام برای جنگیدن با ایران از جانب آمریکاییها؛ یعنی همان ملاقاتی که در مادرید بین فاضل براک «چهرهی پشت پردهی حکومت عراق با الکساندر هیگ از آمریکا» صورت گرفت که در آن حتی «بیل گیتس» و به گفتهی آقای مهاجرانی «رابرت گیتس» نیز شرکت داشت.
نکتهی حاشیهای: وقتی حجتالاسلام آقای سید ابراهیم رئیسی برندهی انتخابات ۱۳ شد، نشست مطبوعاتی گذاشت. در پایان آن نشست، حجتالاسلام آقای سید محمود دعایی -مدیر روزنامهی اطلاعات- به سراغ آقای رئیسی رفت و هدیهای تقدیمش کرد. چه بود؟ همین کتاب.
نکتهی نقدی: بر آقای دکتر سید عطاءالله مهاجرانی انتقادات فراوانی وارد است و من از همان دورهی در قدرتش، منتقدش بودم؛ اما پیش نیامده کتابی یا مقالهای ازو به بازار نشر بیاید، اما من در خواندن آن ابا کنم. نه. حالا هم که لندننشین شد و حتی سراغ آل سعود هم رفته بود و در نشست این آل، شرکت میجست، باز نیز با هر نیتی (حالا برای تطهیر خود یا تبرئهی فرزندش و یا هر n کاری! که دارد) قلم خود را کنار نگذاشته، چه جاهایی که بدنویس است و چه جاهایی که خوبنویس. بگذرم.
کی کشور درست میشود؟!
به قلم دامنه : ( ۱۷ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. انکار نمیشود که نوع فردی که در جایگاه ریاستجمهوری مینشیند، برای کل کشور اثرگذار است، حالا یا مثبت، یا منفی، و یا خنثی و خائن؛ زیرا چنین فردی مستقیم مدیرکل کشور میشود، و اساس کشورداری هم، به «اجرا»ست. ولی پرسش اساسی و فوری ملت به نظر میرسد این است که کی کشور درست میشود؟
راستی مگر کشور، نادرست است که ملت منتظر است کی درست میشود؟! بله، کشور از وضع بد رنج میبرَد و ملت حق خود میداند ازین وضع بیرون بزند و به همین علت در مسالمتآمیزترین رفتار نجیب و تمیز خود، در پی تغییر و بهترشدن اقتصاد، معیشت، سیاست، فرهنگ، قیمت منصفانهی کالاها، دسترسی آسان به مایحتاج، آموزش، رشد، رفاه، توسعه، توازن دائمی میدان و دیپلماسی، تعامل جهانی، مقاومت به وقت ضرور، زندگی سالم، حتی ارتقای مکارم اخلاق و از همه مهمتر سبقت و جلوزدنِ مناسب از دیگر کشورها در همهی شاخصهاست. و این مطالبهی منطقی و برحقیست.
بنابرین، اگر ملت روزی ببیند، رئیسان و در رأسنشینان کاری نمیکنند و یا به جای کار، فقط نگاه و نظاره میکنند و فقط بلدند به روی همدیگر پنجه و چنگ بیندازند، بنا به وعدهی هشدارآمیز امام، ممکن است «یومالله»ی دیگری بیافرینند که با همهی «یومالله»های گذشته فرق میکند؛ چون آن روز، بساط فاسدان را از پهنه میکَنند. حال پاسخم به پرسش فوق:

اول: نظام چگونه به جهان بنگرد؟ آیا قوی باشد یا ضعیف؟ پیرامون بماند یا در مرکز؟ بنیانِ وقت خود را صرفِ تعامل سازنده کند یا در توطئهی مخاصمات تنظیمشده بیرونی، فرصت خود را ناپدید و نابود کند؟ وقتی عناصر قدرتافزا، کشور را قوی و بازدارنده نگه داشته و میدارند، عناصر سیاست چگونه ازین اقتدار به نفع اقتصاد کشور بهره بگیرند و ارزش توان ملی را پاس بدارند؟
دوم: حکومت رفتار خود را با احزاب و مردمی که مشتاق به شرکت در سرنوشت و امور سیاست و کشورند، مشخص کند که آیا اساساً احزاب و فعالیت سازمانهای مردمنهاد (=سمَن) ها را میخواهد؟ یا نه تا جایی آنها را تحمل میکند که دنبالهرو باشند و مؤید؟ اگر حکومت بخواهد بر احزاب و ملت سلطهگری کند، یک نوع بازتاب و نتیجه دارد ولی اگر احزاب و ملت بخواهند بر حکومت نظارت کنند، جوری دیگر. آثار هر دو وجه درست عکس هم است.
سوم: نگرش نظام نسبت به حوزهی علمیه معلوم شود. حوزه تا کجا برای خود حق دخالت در کشور قائل است؟ یا حکومت تا کجا میتواند در حوزه تصرف کند؟ روحانیت چگونه میخواهد خود را با سایرین برابر ببیند و اگر هم برای خود بهحق، حق نظارت و آزادی مطلقِ اظهارنظر و سخنرانی و تجمعهای اعتراضآمیز و حمایتی نسبت به تمام امور مملکت قائل است، همین حق و آزادی آیا از سایرین باید ستانده شود یا نه به آنان هم باید داده شود؟ حوزه آیا همانمقدار که «زبان گویا» است برای ملت، «گوش شنوا» هم هست برای ملت؟ اگر حوزه آزاد است فعال سیاسی باشد، چرا دانشگاه نباشد؟ چرا جامعه نباشد؟ چرا منتقدین نظام نباشند؟ چرا سمنها نباشند؟ چرا دانشمندان و روشنفکران نباشند؟
چهارم: نگرش قلدرمآب نسب به مردم از سوی هر فرد و جریان و نهاد چگونه به سمت رفتار مدنی دگرگون شود؟ اگر جایی «آتش بهاختیار» نیاز بود، آیا همهی اقشار از حق مساوی و برابر در استفاده از فرمان «آتش بهاختیار» برخوردارند؟ نظام، نگرش و تصمیم خود را نسبت به دخالتهای خلاف قانون نهادها و افراد -که شبیه باند و حلقه و دسته رفتار میکنند و به هیچ جایی پاسخگو نیستند، به هیچ قید و قانونی تمکین ندارند و به هیچ دادگاهی فراخوانده نمیشوند- کاملاً روشن کند. در واقع وقتی عمل به «مُرِّ» قانون برای مثلاً نهاد نگهبان در رد صلاحیت راحت افراد ستودنی حساب میشود، برخورد قانونی با مداخلهگران در سایه، بر وفق مُر قانون نیز ارزنده تلقی شود و به ستودن بینجامد نه به ستاندن و سلّاخه.
پس؛ رأی به این که در یک رقابت سالم و بدون محدودسازی و معدودکردن کاندیداها، کی رئیسجمهور شود، مهم است، واقعاً مهم است، چون پول و مناصب و چرخش کشور به دست اوست، اما اهَم این است نگرشهای نظام معلوم شود. تا نگرشها به تصمیم درست نینجامد، عوضکردن فردِ رئیسجمهور، شبیه نشاندن ولیعهد بر تخت سلطنت در سیستمهای شاهی توسط پادشاههاست.
امید است نظام از دو خاصیت جمهوریت و اسلامیت خالی نگردد تا ولی فقیه که رهبر نظام و مردم و حتی ملل آزادهی دیگر است، حرف و امرش نافذ بماند؛ دستکم اگر بهجدّ امر کرد «جبران» گردد، پیام توجیه انشاء نشود که منظورش ما نبودیم! سپس صف شوند پشت توجیه (به قول آن قصهی «۷ کور» که مرحوم پدرم به ما میگفت) بگویند: کیبود! کیبود! من نبودم، لطفعلیخان بود!
از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چه خبر؟

به قلم دامنه : ( ۱۵ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. اول بگویم من آن روز هنوز نزدیک به ۹ ماه مانده بود که به دنیا متولد شوم. دوم نیز اعتراف کنم شما تاریخ را -بهویژه تاریخ معاصر را- بهتر از من بلدید. من فقط در ورای آن واقعه -که به قیام میماند- چند نکته میگویم و به همین اکتفا میکنم:
«بزرگداشت روز پانزدهم خرداد،
فریادی کوبنده است از مستضعفان بر سر مستکبران»
امام خمینی
پیشزمینهی بحث: عصر عاشورای آن سال ( ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ) امام خمینی به مدرسهی فیضیهی قم میرود. بر منبر مینشیند. همان آغاز، روضه میخوانَد و آنگاه سخنرانی میکند، آنهم با صراحت و شجاعت تمام، علیهی شخص شاه. چرا؟ چون دو ماه قبلش، رژیم، در فیضیه، فاجعه و جنایت آفریده بود، همان عصر خونین و معروفِ ۲ فروردین ۱۳۴۲ که به ابتکار فقیه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) مرحوم حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی، در سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) مجلس «عزاداری و روضهخوانی» در آن مدرسهی تاریخآفرین برپا گردیده بود. و در آن، به لایحهی دولت در «حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس» اعتراض شده بود و خون طلاب به زمین ریخته... . و امسال این دو مناسبت عظیم، یعنی قیام ۱۵ خرداد و سالروز شهادت صادق آل محمد (ص) کنار هم قرار گرفت. هر دو مصیبت بر اهالی معرفت و مَودّت، تسلیت و تعزیت. روی همین اصل بود که امام، ۱۵ خرداد را برای همیشهی تاریخ این سرزمین، روز تعطیل و عزای عمومی اعلان کرد.
اما سه نکتهای که قرار است بگویم:
اول: هیچ دیدهاید یا خواندهاید که به ندای عالمانِ دین، اَعیان و اَشراف لبیک گفته باشند؟ همیشه این پابرهنگان و محرومان و طبقهی دیندار سادهزیست بودند که جان و مال و تمام هستی خود را حاضر بودند نثار اسلام و ندای مرجعیت دینی کنند. هان! ای دستاندرکاران نظام! دست بردارید از خوشخدمتی به اعیانی که عین زالو مکندهاند و استثمارکننده. در ۱۵ خرداد ۴۲ هم همین مستضعفان بودند که در قم و تهران و ورامین و پیشوا و ... به پیشوای شیعیان اقتدا کردند و حتی جان خود را تقدیم برپایی عدالت و پیادهشدن اسلام در جامعه کردند.
دوم: همان وقت که امام مبارزه با شاه را آغاز کردند، در درون خودِ حوزه عدهای بودند که مبادی ندای نادرستِ جدایی دین و سیاست بودند و اتفاقاً به فرمودهی خودِ امام خونِ دلی که از دست اینان خورد، از دست شاه نخوردهبود. جالب اینکه این منادیانِ فایدهنداشتنِ مبارزه و نهضت و سیاست، حالا میراثخوار هم شدند. بگذرم. بدتر از آنان کسانیاند که در درون انقلاب و با پیروی از امام خمینی رشد کردند، اما با شرمآورترین رفتار و گفتار از عقاید و باورهای خود، نادم شدند و مفت و مجّانی -و شاید بعضاً مزدوری- تز انگلیسی اسلام منهای روحانیت را سر میدهند که فتوکپیِ همان اسلام منهای سیاست است. یعنی جداساختنِ دین و محتوای سازندهی آن از پیامبران و امامان.
سوم: به قول اخیر رهبری در سخنان دیروزشان ( ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ ) امام در همان سال ۴۱ (که مرحوم بروجردی رحلت کرده بودند و شیعیان زعیم عام خود را از دست داده و فصل غریبی و تنهایی و اوج فشار شاه علیهی علما و مبارزین شده بود) در جلسهی درسی اشاره کرده بودند که اگر همین الان هم ما از مردم بخواهیم که به میدان بیایند، این بیابانهای قم پر از مردم میشود.
آری؛ مردم ایران حقطلب هستند؛ و به ندای هر حقطلبِ بااخلاصی چون امام امت، لبیک میگویند. زیرا مردم میان دین و آزادی، دانش و ارزش و میدان و سیاست هیچ مرز جداکنندهی قائل نیستند و حق را میپویند که از زبان حقگو بلند شود. و میدانند در میداننبودن، زیان و خسران است. مگر در ۸ سال جنگ تحمیلی این ملت بردبار ندای امام را جانانه لبیک نگفت؟ گفت، چه خوب هم گفت. درود به ۱۵ خرداد و پیام جاویدان آن. والسلام.
از امام دور افتادهاند
