به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. از ۹ قسمت سریال «بازی مُرکّب» کره جنوبی فعلاً فرصت دیدنِ ۴ قسمت دوبلهشدهی فارسی را یافتهام. چندماه پیش نیز، «انگل» ساختهی دیگری از کره جنوبی را به تماشا نشستم که نگاهی منتقدانه به نظام سرمایهداری داشت و توانسته بود هم از کن، و هم از اسکار جوائز برُباید.
صنعت فیلم و سریال امروزه جزوِ بُرندهترین و کاراترین ابزار عرصهی فرهنگ و هنر در سطوح جهانی شده است؛ چیزی که به گمانم در ایران به هزل و هزیمت و لودگی، و متاعی برای خودنماییهای سبُک و هرزگیهای ویرانگر کشانده شده است، بهویژه آنچه برای نمایشهای خانگی ساخته میشود که برخیهاش آنچنان زشت و لوس و زرد است که آدم خجالت میکشد ۵ دقیقهاش را به طوع و رغبت ببیند و حاضر است درجا دگمهی خروج را بزند.
از بازیگران گیرای
سریال بازی مُرکّب
عکس از دامنه
از روی پخش در فیلیمو
«بازی مُرکّب» «Squid Game»
پرداختن به قماری هولناک برای برندهشدنِ
۴۵/۶ میلیارد وون (۳۸/۷ میلیون دلار)
اما «بازی مُرکّب»؛ این سریال سرنوشت محتوم فقرایی در کره جنوبی را (شامل کرهایها و کسانی که از کشورهای دیگر برای کار به کره رفتهاند) روایت میکند که در نظام ثروتاندوزِ بیرحمِ سرمایهداری، خود را نابودشده، مقروض و در چنگ فلاکت و مرگ حس میکنند؛ ازینرو حاضر میشوند تمام زندگی و حتی جان خود را در برندهشدن جایزهی نقدی وسوسهانگیز قمارِ خشن و مرگآور، به حراج و مثلاً رقابت از سرِ اکراه در بازیهای مشهور دورهی نوجوانی کره بگذارند. و با آنکه از عواقب مهلک آن بهشدت واهمه دارند، اما برای رهایی از درّهی فقری که شکاف طبقاتی نظام منحط سرمایهداری به آنان ارمغان! آورده، تن به ریسک بدهند، ریسکی که در هر مرحله از بازی -بخوانید رقابت قمار- چندین نفر از جمع ۴۵۶ نفرهی شرکتکننده از ادامهدادن مراحل بعدی بازیها حذف میشوند؛ نه حذف به معنای کناررفتن و باختنِ صرف، نه، بلکه حذف به معنی سلّاخیشدن و تیربارانشدن و شلیک به مغز و قلبشان و بردن به اتاق مخفی تشریح زیرزمینی برای درآوردن قلب و کلیه و کبد و سایر اجزای بدنشان جهت فروش و قاجاق. و یا بردن در تابوت شیک و روبانزده و نهایتاً ذوب در کورههای آتشین زبالهسوز و یا دفن مخفیانه در نقطهای نامعلوم و بهدور از چشم پلیس و دولت و مردم.
در واقع دیدن «بازی مُرکّب» برای کسانی که اهل مطالعه و دانش و تشنهی داناییاند و از سیاست پیچیده و لامروّتِ ماکیاوللیهای زمانه سر درمیآورند، مانند این میمانَد که انگار بر سرِ کتابهایی از مارکس و مارکوزه و هابرماس و مرحوم علی شریعتی و دانشمندان روشنفکر و ... نشستهاند که از بس منتقدانه و واقعبینانه و به دور از هیجان و احساس، به نظام سرمایهداری نظر افکندهاند، حاضر نیستند حتی چایِ کناردست خود را بنوشند و لَختی بیآسایند و سر از ورقههای کتابگونهی این سریال بهشدت جذّاب و منسجم بردارند. گویی این بار نظریههای منتقدانهی سیستم سرمایهداری کاپیتالیسم و مرکانتالیسم (سوداگری) را به جای گشتن در لای کتاب، از روزنهی «فیلیمو» یا «نماوا» باید بنگرند.
من که از «فیلیمو» این سریال را دیدهام، فعلاً تا همین سرِ قسمت ۵، دوبلهاش به فارسی انجام شده است. باید فرصت بیابم مابقی را هم ببینم که سریالی جهانی شده است.
آیا سریالهایی چون «بازی مُرکّب» و فیلمهایی چونان «انگل» که شعلههای مشتعل «شکافهای طبقاتی و ناعدالتی در جهانی ناعادلانه»ی سیستم سُست سرمایهداری را نمایان میکنند، زمینهساز انقلابی بزرگ و سببساز اعتراضاتی غیرکورکورانه علیهی این نظامهای ضد انسانیت است، که ۱۰۰٪ در برابر دعوت انبیای خدا ایستادهاند و پیام آسمانی را نادیده انگاشتهاند؟ هنوز نمیدانم؛ اما جهان بر حسب سنت قطعی تداول ایام محاسبه خواهد شد؛ دیر یا زود.
سلام.
این پست را باید سر فرصت بخوانم... ان شاءالله امشب میخوانم.