تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
انتقاد به حرم امام رضا

۱. طبق رسم همیشگی ام این بار نیز در صحن آزادی حرم رضوی، بر سر قبر مفسّر قرآن استاد محمدتقی شریعتی حُجرهی ۱۷۱ حضور یافتم. گرچه قبر ایشان بر روی زائران همچنان مسدود است؛ ولی خوشبختانه متصدی حجره با رویی گشاده و احترامآمیز درخواست مرا اجابت کرد و عکسی از قبر آن مبارز بزرگ و دانشمند آزادیخواه انداخت. که در زیر مشاهده میکنید. از این بابت از دست اندرکار محترم آن حجره ممنونم.
سنگ قبر مفسر قرآن
پدر مرحوم دکترعلی شریعتی
حرم امام رضا. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
صحن آزادی غرفهی ۱۷۱.
عکاس: متصدی حُجره ۱۷۱ به درخواست دامنهاما اخیراً از یکی از رفقاهای گرامیام در دارابکلا، به استماع دیدار شخصی شنیدهام با توضیحات مستند و مفصّل که حرم امام رضا -علیه السّلام- بخشی از درآمدهای حرم مطهر رضوی را صرف مستمندان و ضُعفاء در سراسر ایران -از جمله در ساری و دارابکلا- می کند. خواستم از این کار خداپسندانه تشکر کنم و آن را حرکتی رضوی بخوانم. امید است از شائبهی خطی و جناحی و انتخاباتی بدور و منزّه نگه داشته شود.
ایضاً خودم نیز در چند روز پیش وقتی دور تا دور حریم حرم امام رضا -علیه السّلام- را به تبرّک و رسم مألوف میگشتم، تبلیغ بَنِر زیر را در صحنها و بستها به چشمم دیده و عکسی از آن انداختهام که نشان از آن داشت که سامانهی نهضت خدممت به نیازمندان و زائران امام رئوف (ع) راه افتاه است. که در زیر پیوست شد. با تشکر و آرزوی توفیق و بسط فرهنگ رضوی.
سامانهی نهضت خدمت
به نیازمندان و زائران امام رئوف
نمیدانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره میشود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزههای علمیهی شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحنهای آن پُر از تریبونهای نِقارافکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟
غرفهی ۱۷۱ صحن آزادی حرم امام رضا
محل قبر استاد محمدتقی شریعتی
صاحب تفسیر نوین قرآن کریم
که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!
۵ دی ۱۳۹۶. عکاس: دامنه
آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتیشدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگیهای مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه داراییهای حرم مطهر، سهم و حظّی نمیبرَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمیآید؟ امام رضا (ع) برای همهی ایرانیان است، نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.
یارانه حق ملّته
به قلم دامنه. به نام خدا. دولت حسن روحانی _که دولتِ حزب کارگزاران (=حزب طبقۀ داراها و مُتمکّنین) یعنی همان راست مدرن و به تعبیر دامنه، راست مُرفّه است_ باز نیز قصد کرده است به یارانه مردم دستی بزند. یعنی می خواهد (حداقل قصد و نیّاتش این است) از جیب ملّت بردارد و به کیسۀ دولتِ پرخرج بریزد. یارانه حق ملّت است و پولی ست که از منابع درآمدی عمومی، به ازای افرایش قیمت کالاهای اساسی مردم؛ مستقیم به جیب مردم می رود. حال اگر از میان این همه پولها که در جاهای خاص! خرج می شود، چشمتان فقط به این پولِ ناچیز یارانه دوخته است، این چند نکته را به گوش تان فرو کنید:
یک: اگر یارانه مردم را می خواهید حذف یا تصرّف کنید، بکنید! اما قیمت های نان، برق، آب، گاز، بنزین و گازوئیل و نفت و اقلام اساسی ملت را به همان قیمت سالهای پیش از اجرای یارانه بازگردانید. آری؛ قیمت های سرسام آور و سوداگرانه را به ارزانی معمول و مردم گرایانه برگردانید، آن گاه با یارانه مردم هر کاری دوست داشتید بکنید و نوش جان تان!
دو: تضمین دهید پول عظیم یارانه -که می گفتند هدیۀ امام زمان! است- به اختلاس های میلیاردی و فیش های نجومیِ دو دولت قبل و حال، نمی انجامد.
سه: قول دهید، آن هم قول سَدید، نه وعده های خنده دار انتخاباتی، که این پول یارانه را از ملت می گیرید خرجِ مدرسه سازی، درمانگاه سازی، خانه سازی مستضعفان می کنید و به سمینارها و آنجا و اینجا نمی دهید. و الّا، مردم هیچ اطمینانی به بازگشت پول شان به جیب دولت ندارند.
چهار: این را هم بدانید بسیاری از مردم، همین یارانۀ ناچیز را _که بارها از سوی دولتچی های حسن روحانی بر سر مردم منّت می گذارند، گویی مالِ پدرشان را می بخشند_ هزینۀ درمان شان، پرداخت قسط های بانک های رباخوارشان، شهریۀ دانشجوی دانشگاه آزاد و خوابگاه دانشگاه دولتی شان، نان و خوراک شان و حتی بدهی های پیشخورشان می کنند. دولت گویی کاری دیگر! ندارد هر روز بر سر یارانه به قول دارابکلایی ها «بِز رقص می دهد»!
دستفروشی یک روحانی
به قلم دامنه. به نام خدا. وقتی تیتر امروز روزنامۀ همدلی را دیدم بشدّت شوکّه شدم. سه دهه ایی که در قم هستم و در دهۀ شصت نیز، دو سه سالی قم بودم، هرگز به چشم خودم ندیدم یک روحانی در کنار خیابان دستفروشی کند. دیدم کتابفروش بودند و هستند ولی در مغازه نه گوشۀ معابر.
روزنامۀ همدلی
چه به روزِ این گونه روحانی های عزّتمند و آبروخواه آمده که او حاضر شده است برای معاشش، کُنج معبری بساط پهن کند تا پیش خانواده اش خجل و شرمسار نباشد. حرفی ندارم وا می گذارم و رد می شودم و به برخی از آن بی دردهایی! فکر می کنم که چگونه این صحنه ها را می بینند، ولی غرقِ قدرت طلبی، مجامله گویی، مال اندوزی، چرب زیانی، فریب، ناحق گویی و ریاکاری اند. و هر سویی که چرب و نرم و رسمی بود، همان سو حاضرند و برای توجیه و وجیه سازی، جعل روایت می کنند و جهل و خیانت می خرند. کاش بمیرم و این صحنۀ دردناک و هشداربخش این شیخِ لباسِ پیامبر پوشیده ی باعزّت گوشه ی کوچه را نبینم که این گونه مجبور به اِمرار معاش شود.
سخنِ نادرست سید حسن نصرالله
به قلم دامنه. به نام خدا. خبر این بود: «یک مسؤول عالیرتبه در حزب الله لبنان اخیراً پیامی را از سید حسن نصرالله به سعد حریری [نخست وزیر مستعفی لبنان] منتقل کرده که نصرالله در این پیام تأکید کرده که از سعد حریری چه ظالم باشد و چه مظلوم حمایت میکند.» (منبع)
خواستم بگویم به نظر من این سخن سید حسن نصرالله _رهبر حزب الله لبنان_ یعنی قیدِ «چه ظالم» نادرست است و با نصّ و روایات معصومین (ع) نمی خواند. ما همواره سفارش شدیم: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً. (نهج البلاغه. از نامهی چهل و هفت) یعنی پیوسته دشمنِ ظالم و یاورِ مظلوم باشید. بنابراین، بی آن که کاری به فضای متعارض لبنان داشته باشم، این بخش از سخن حجت الاسلام سید حسن نصرالله خطاب به سعد حریری، اساساً اشتباه است.
ویژه نامۀ آیت الله منتظری
متن نقلی: توضیح دامنه. این متن، گفتوگویی ست میان سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی. مستند قائممقام به زندگی فقیه عالیقدر،مرجع تقلید شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری می پردازد. تهیهکننده اش مهدی صفارهرندی ست و کارگردانش سیدعلی صدرینیا. عمادالدین باقی -که از نزدیکان و علاقمندان به مرحوم منتظری بوده و هست- نیز در این مستند سخن گفته است. مستندی که می خواست، منحصر به فرد باشد، ولی هنوز کسی نمی تواند مرحوم منتظری را بدرستی بشناساند زیرا درک و بیان واقعیت ها و قضاوت ها در این باره بسیار حُرّیت و انصاف و از همه مهمتر آزاداندیشی و حق گرایی می خواهد. عکسهای منتخب این پست، از دامنه است.
آیات عظام مرحوم منتظری
مرحوم موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی
متن روایت عمادالدین باقی: ... یکی از مسائلی که باعث شد آیتالله منتظری به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت. نکته دیگر اینکه ایشان در محافل حوزوی از لحاظ صداقت و از این نظر که جاهطلب نبود بسیار شناختهشده است. مثلا در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام میرفتند، بعضی از مخالفین میگفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان میروید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته میشد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچکس ایشان را به عنوان استاد فقه نمیشناخت. آقای منتظری دنبال این نبود که برای خودش جایگاهی را تدارک ببیند و نوعا آدمی بود که اگر به این میرسید که کسی افضل است، دنبال او میرفت. اصلا دلیل اینکه ایشان و آقای مطهری به درس امام میرفتند، همین بود. درست است به شاگرد امام معروف شدهاند و خود ایشان هم از خودش به عنوان شاگرد امام یاد میکند، ولی واقعیت این است که ایشان بیشتر شاگرد آیتالله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
اندیشه های مصطفی ملکیان
متن نقلی: چرا بسیاری مواقع نمیتوانیم دیگران را دوست داشته باشیم؟ اینکه ما نمیتوانیم آدمها را دوست بداریم به دلیل این است که به «آشکاری حقیقت» قائل هستیم و میگوییم که حقیقت بسیار آشکار است و آن حقیقتِ آشکار هم پیش ماست و هرکس که به این حقیقتِ آشکاری که پیش ماست، معتقد نیست این مقابل حکم عقل است! خب، آدم با افراد دیگر نمیتواند دوستی کند، رابطه داشته باشد؛ اما اگر کسی بگوید آشکارگی حقیقت یک چیز غلطی است و حقیقت آنقدر آشکار نیست و این معنایش این است که هم من در تاریکیها درحال قدمزدن هستم و هم رفیقم که مخالف من است در تاریکی قدم میزند. اینکه مولانا میگوید:
ما که کورانه عصاها میزنیم
لاجرم قندیلها را بشکنیم
(مثنوی معنوی، دفتر دوم)
یعنی، همهی ما داریم قندیل میشکنیم. نگویید که ما قندیل نمیشکنیم و هر قندیلی را که در عالم است، بقیه شکستهاند؛ نه آقا، همهی ما در تاریکی عصا میزنیم.
مصطفی ملکیان
من بارها و بارها گفتهام که علت اینکه عدهای قدرت تحمل و دوستداشتن مردم را ندارند، نه بدان علت است که بدذاتاند؛ بلکه چون یک ایدهی غلطی دارند، آن ایدهی غلط این است که: حق، واضح است و هرکسی را که مخالف با این باشد، نمیتوان دوست داشت. برای همین همیشه طلبکارانه، همیشه از موضع بالا، همیشه با خشونت و همیشه با بگیر و ببند و زدن و بردن، رفتار میکند. ولی اگر گفتند که آقا، عالم تفسیرهای عدیده برمیدارد. عالم همچون نسخهای است که به تعبیر امیرالمؤمنین «حمّال ذووجوه» است، یک تفسیر را ما داریم، یک تفسیر را بوداییها دارند، یک تفسیر را وهابیها دارند، یک تفسیر را سنیها دارند و... اگر چنین گفتید، میتوان با همه یک زندگی با مدارا و با شفقت و با عشق و محبت داشت. باور کنید اگر شما معتقد باشید که حق پیش شماست، نمیتوانید اکثر انسانها را دوست داشته باشید و این توان را از خودتان میگیرید. اما اگر بگویید که همهی ما آدمهایی هستیم که در تاریکی قدم میزنیم، گاهی به حق میرسیم، گاهی به حق نمیرسیم، بعضی جاها درست میرویم و بعضی جاها درست نمیرویم و به کسی تنه میزنیم، آن وقت همه میتوانیم به همدیگر محبت و شفقت داشته باشیم. من واقعاً و جداً اعتقادم بر این است که اکثر خشونتهای موجود به خاطر یک تز غلط است و آن این است که حق، واضحِ واضح است و همانی است که ما داریم، پس هرکسی که با این مخالفت کرد، محارب حکم عقل است و نمیتوان با او آشتی کرد. چون با یک چیز واضح مخالفت میکند. منبع
انقلاب و موسوی اردبیلی
درباری آیت الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی. متنی از سعید حجاریان: ...آقای موسوی اردبیلی پس از رحلت امام علیرغم اینکه رهبری از وی خواست پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را بپذیرد، این درخواست را نپذیرفت و در پاسخ به این پرسش که «چرا وقتی امام به شما چنین حکمی داد پذیرفتی اما اکنون از پذیرفتن همان پست ابا داری؟» پاسخ داد: «من از امام میترسیدم اما چنین حسی را نسبت به سایرین نداشته و ندارم». بنابراین پیشنهاد را نپذیرفت و به قم رفت و آنجا به تدریس در حوزه و تقویت و توسعه دانشگاه نوپای مفید مشغول شد تا اینکه سکته ناقصی کرد.
پس از آن عارضه من و جمعی از دوستان به عیادت ایشان رفتیم. وی با همان روحیه بشاش و در جواب احوالپرسیمان، پاسخ داد: «چپ رفت» او اشاره به آسیبدیدگی سمت چپ بدناش داشت ولی ضمناً میخواست بگوید که دوره چپها به سرآمده است. ایشان در اواخر عمر کاملاً مواضع اصلاحطلبانه داشت و همگی را به آرامش دعوت میکرد. آن مرحوم در بازداشتهای سال 88 نیز حامی حقوق بازداشتشدگان بود و صدای تظلمخواهی خانواده آنان را میشنید و برای حل مسأله حصر نیز یک بار با یکی از مقامات عالیرتبه صحبتی داشت که البته ناموفق بود...
دامنه: آن مرحوم در بحران هشتاد و هشت به اقدام آزادیخواهانه اش بخوبی عمل کردند، با آن که مرجع تقلید بودند، ولی پا پیش گذاشتند گویا تا تهران رفتند و دیدار هم کرد، برای حل مسأله حصر و تظلم خواهی ها، ولی حاصلی نداشت. مرحوم هاشمی رفسنجانی هم دو خطبۀ نمازجمعه اواخر تیرماه ۸۸ را به برون رفتِ از بحران ۸۸ اختصاص داده بود، ولی نه فقط مسموع واقع نشد، بلکه تا آخر عمر از نمازجمعه خلع شد و به جایش حجت الاسلام شیخ کاظم صدیقی -یکی از وُعّاظ تهران- امام جمعه شد. بگذرم.
متن نقلی: «آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی که خدایش رحمت کناد، خدمات زیادی به انقلاب و کشور کرد. آن مرحوم تا آنجا که او را شناختم، مردی آگاه و قطعاً مجتهدی مسلّم بود. مسجد امیرالمومنین(ع) واقع در خیابان نصرت نزدیکترین مسجد به دانشگاه تهران بهشمار میآمد که آقای موسوی اردبیلی تا پیش از پیروزی انقلاب امام جماعت آنجا بود و هر زمان دانشجویان مراسمی داشتند که امکان برگزاریاش در داخل مسجد دانشگاه فراهم نبود وی با آغوشی باز پذیرای آنها بود و مسجد و امکاناتش را در اختیار دانشجویان میگذاشت. بیشتر بخوانید ↓
سخنی صریح با مصباح یزدی

«خبرآنلاین: «پرسش: حضرت آیتالله مصباح یزدی! خیلی از مردم سؤال میکنند که آیتالله مصباح یزدی که معرف احمدینژاد به جامعه ایران بود و از او طرفداری میکرد، امروز چه نظری راجع به اعمال و رفتار او دارد؟» پاسخ: اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی. پرسش: «بالاخره مردم از شخص شما به عنوان یکی از حامیان اصلی روی کار آمدن آقای احمدینژاد و مطرحشدن او سؤال دارند.» پاسخ: ما هر کسی را تا مادامی که در مسیر اسلام کار میکند، حمایت میکنیم، طرفداریاش میکنیم، هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم.» پرسش: یعنی تحرکات اخیر او را تأیید نمیکنید؟ پاسخ: «نه، اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم.» منبع
با این مختصر درزِ موضع جدید شما، خواستم چند نکته ای بگویم و ردّ شوم. یعنی فقط می خواهم همین چند جملۀ تان را تحلیل محتوا کنم و به حمایت های فراوان گذشته شما دربارۀ این فرد -و به تعبیر من حلقهی منهاییون- کاری نداشته باشم؛ گرچه جامعه و تاریخ بخوبی می داند شما گفته بودید «اطاعت از احمدی نژاد، اطاعت از خداست» (منبع) و دوست و پیرو سرسخت شما حجتالاسلام شیخ کاظم صدیقی -که از تیر ۸۸ به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی امام جمعه تهران شده است- در خرداد ۸۸ گفته بود رأی به محمود احمدینژاد «همانند جهاد در راه خدا»ست. (منبع) و سایر همفکران شما که در این (منبع) سخنان شان جمع آوری شده است.
یک: اول به مصاحبه گر گفته اید «اینجا یک جلسه علمی و فقهی است، نه سیاسی» یعنی باز هم نمی خواستید به عنوان یک عالِم دینی، انحراف را برملا کنید، در حالی که شما بارها و بارها در هر نوع جلسه ای و با هر نوع صبغه ای، با اشتیاق و اشتهاء به دلیل اشتهار، علیۀ جناح چپ به کنایه و یا تصریح سخن رانده اید. بنابراین دلیل شما، برای پاسخ نگفتن، قانع کننده نبود. و به نظرم همین تعلیل (البته نمیگویم تعلُّل)، مهمترین جای مصاحبۀ اخیر شماست.
دو: در پرسش دوم بازهم جمله ای ویژه گفته اید: «ما هر کسی... هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم». با این پاسخِ شما، به یقین بخشی از جامعه و از جمله من از شما می پرسد این «هر وقت» کی بوده است؟ به یقین دیروز و چندروزپیش نبوده است، پس چرا علناً راهِ و مواضع خود را به مردم نگفته اید و انحراف وی را گوشزد ننموده اید؟ آیا احساس مسئولیت نکرده بودید؟ شما؛ که از همان دهۀ شصت، دأب تان مبارزه با انحرافات بوده است. چون همیشه خود را صراط حق می دانسته اید و سایرین را ناحق و گمراه و حتی ضالّه. همین سکوتهای خاص! موجب شده، مردم میان دو مسألۀ حق گویی های «للّه» و تسویه حساب کردن های «لدّنیا» از سوی برخی ها دربمانند و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را آلوده و شخصی شده بپندارند.
سه: در انتها هم گفته اید «اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم». خواستم بپرسم اگر «اعمال و رفتار امروز احمدینژاد» که سال ۸۸ از نظر آیت الله شیخ احمد جنتی «نمادی از انقلاب اسلامی» بوده است (منبع) به گونه ای شده است که «اکنون یک حالت انحرافی در او میبین»ی، پس چرا به عنوان یک عالِم سیاست ورز و فیلسوف حوزۀ علمیۀ قم و و ریاست مؤسسۀ آموزشی پژوهشی مصباح -که پرورشدهنده و صادرکنندهیکادرِ روحانی نهادهای نظام است- احساس تکلیف نکرده اید نسبت به انتصاب وی در دورۀ جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام نظری بدهید؟ زیرا عضویت قبلی وی ناشی از شأن حقوقی و خودبخودی و قانونی بوده است نه گزینش و نصب. آیا فرد منحرف، می تواند در نظام اسلامی حکمِ نصب هم داشته باشد؟
چهار: آیا فردی که به قول صائب شما «اعمال و رفتار امروزش» نمی تواند تأیید گردد، اساساً می تواند اهلِ تشخیص مصلحت کشور و نظام باشد؟ شما که بلاخره شجاعانه پذیرفته اید «اکنون یک حالت انحرافی در او» وجود دارد، پس چرا دربارۀ حضورش در یکی از مهمترین بخش های نظام که سیاست های کلان کشور را مصلحتاً و بر حسب مقتضیات زمان و مکان می سنجد و مشخص می کند، اعلام نظر نمی کنید؟
آیا مگر عُلمای شیعه در طول تاریخ پُربارشان، از استقلال خود در برابر دولت ها (=هر دولتی و هر قدرتی) حفاظت نکرده اند؟ پس چرا شما و حوزۀ قم نسبت به انحراف بیّن این فرد و آن باند، ساکت هستید؟ چرا آنچه زیر منبرها طی سال ها و بارها دربارۀ نصیحت به ائمۀ مسلمین شنیده ایم، جنبۀ عملی به خود نمیگیرد؟ گویا این روایت ها اساساً وجود نداشته است! آن هم نصیحت نه از سوی آحاد ملت که گفته شود متخصص امر نیسیتد و دخالت بیجا در امر نکنند، بلکه که از جانب خُبره ها و متفقّهین اجتهاد و دیانت که تذکراتشان در طی تاریخ تشیُّع، رسمی مألوف و روالی مرسوم بوده است.
...
تنفیذ حسن روحانی
مرداد نود و شش. بیت رهبری
پنج: محمود احمدینژاد -که پیروان شما وی را «مرد هزارۀ سوم» توصیف می کردند- کارش به جایی رسیده است که دیگر حتی حاضر نیست کنار نُماد جدید جناح راست و تولیت حرم امام رضا (ع) -که از دید جامعهی ایران باشرافت ترین شغل است- بنشیند. و دیده بودیم که چگونه جایش را در مراسم تنفیذ حجت الاسلام حسن روحانی در مرداد ۱۳۹۶ در حسینیۀ بیت رهبری، با حالت کودکانه و لجوجانه تغییر داده بود (دو عکس بالا) و آن چند لحظه هم که مجبور بود، کنار حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی بنشیند، چه چهرۀ درهم و برهم و اخمی به خود داده بود تا القائی به مردم کرده باشد که بله من، چنینم و آنان، چنان.
یاد آیتالله سید احمد علمالهدی -پدرخانم حجت الاسلام رئیسی و امام جمعه مشهد مقدس- افتادم که روزگاری، حامی سرسخت محمود احمدینژاد بود و چندی پیش گفته بود «هرباری که به حرم امام رضا (ع) مشرّف میشود رئیس دولتهای نهم و دهم را نفرین میکند.» (منبع)
دکتر عبدالکریم سروش و آیت الله مصباح یزدی
در برابر احسان طبری تئوریسین حزب توده
و فرخ نگهدار رهبر فدائیان خلق (اکثریت)
شش:من و مانند من، شما را از همان ابتدای انقلاب دنبال می کردیم که چه می گویید و چه می کنید و چه می نویسید. از مناظره ها با کمونیست ها گرفته (عکس بالا) تا مخالفت ها و شدت هایت علیۀ معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی. از رفاقت با دکتر سروش گرفته تا ردّ قرائت های دینی و قبض و بسط تئوریک شریعت. از مبارزۀ در دهه پنجاه و مسائلی دربارۀ نهضت امام خمینی گرفته تا تشکیل جبهه تندروی پایداری. از پیش خطبه های پرمسألۀ نمازجمعه های متوالی و سریالی تهران گرفته تا سخنرانی های ثابت میان دیدارکنندگان کلاس های اجباری دوره عقیدتی سیاسی و تعالی برخی نهادها. از مخالفت ها با مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی گرفته تا انواع سخنرانی های شما در مشهد و قم و میان خواص و عوام. همه و همه اینها را با اختیار دنبال می کنیم که با تعجب دیدیم:
آیت اللهی که پیرامون همه چیز حرف می زند، دربارۀ یک موضوع مهمتر خیلی ساکت مانده است، آن هم باندِ محمود احمدی نژاد که استخوان در گلوی جناح راست شده است که همۀ نظام را برای وی هزینه کرده بود. تا این گفته اید: «اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم» حالا منتظر می مانیم که بگویید انحرافش چیست؟ از چه چیزی منحرف شده است؟ مترصّدیم انحراف توسط شما تبیین شود، همانطوری که بسیاری از مسائل را در طول انقلاب در تربیون های بیت المال از منظر خویش تببین نموده اید. حال نیز توقُّع داریم به تلویزیون بروید و رُک انحراف را برای فضای کِدر کشور روشن نمایید.
هفت: آخرین نکته من این است، شما به عنوان فردی پیشرو و پیشوا و تئوریسین جناح راست بسیاردیر متوجۀ انحراف محمود احمدینژاد شده اید. دیگر همۀ بقّال های کوچه پس کوچه ها و نقّال های قهوه خانه ها هم می دانند او منحرف است. همیشه از یک عالم دینی انتظار می رود جلوتر از جامعه، انحرافات را استشمام کند و ملت را روشن کند و عواقب سوء را از سر ملت و دین و اخلاق و انسان کم کند.
پس باید قاطعانه گفت بصیرت واقعی را مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی داشت که در آن نامۀ «بی سلام» به رهبری، وی را «بنزینِ» روی آتش خوانده بود؛ همان کسی که پیروانِ شما و افراطی های جناح راست وی را «اکبرِ فتنه» و «فتنۀ اکبر» می خواندند. گرچه من هم منتقد هاشمی رفسنجانی بودم ولی وقتی به ملت پیوست و کمی حق را گفت، از رویکردش خرسند شده بودم که نمی دانم چرا آن گونه زود درگذشت. و نیز حق گویانه باید گفت تیزهوش و بصیرِ واقعی همان مهندس میرحسین موسوی بود که در آن مناظرۀ سال هشتاد و هشت (خوانده شود شوی ضرغامی در صداسیمای میلی!) صادقانه و دلسوزانه به ملت بدین مضمون گفت: این مرد -محمود احمدی نژاد- علناً چشم در چشم ملت دروغ می زند.
بگذرم و آخرین دعایم در حق شما این است که خدا شما را برای روشن شدن و روشن کردن بیشتر نگه دارد. سخنم را به قول حکیم حوزه آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی (اینجا) پیوند میزنم و بسنده می کنم که خیلی آن را پسندیدم: «از آه در جهاد اکبر، کاری ساخته است که از آهن در جهاد اصغر ساخته نیست.»
ریش و ریشۀ داعش
هفت درس داعش در خاورمیانه. مصاحبۀ بسیارخواندنی با قدیر نصری استاد دانشگاه خوارزمی. دامنه، خواندن این پست را توصیه و تأکید می کند: متن نقلی: هفت درس استراتژیک داعش برای خاورمیانه: «شفقنا- حدود چهار سال پیش، داعش که ظهور کرد موجی از روایتهای شورانگیز و عمیق محافل علمی – سیاسی را فراگرفت؛ در همان اوان کار یک محقق اندیشه سیاسی کاربردی سخنی گفت خلاف موج غالب! او گفت: خوف از داعش به زودی فروکش خواهد کرد! و داعش به دلیل زمانپریشی فکری به گروهی تبهکار تقلیل خواهد یافت.
قدیر نصری بعدها در گفت وگویی با شفقنا تصریح کرد: داعش نه دفن خواهد شد و نه دولت! اکنون و در پی حذف میدانی داعش به سراغ این استاد دانشگاه خوارزمی رفته و از او در باب روندهای فکری آینده میپرسیم و مشخصاً روی این پرسش تأکید داریم که به جای روایت و توصیف گذشته، بر تخمین آینده متمرکز بمانیم لذا، شاهبیت گفت وگوی شفقنا با مدیر گروه روندهای فکری این است که فکر داعشی در چه وضعی به سر میبرد؟ آیا این اندیشه دفن شد؟ اگر پاسخ منفی است این فکر چگونه و در چه مواقع و کجاها به عمل بدل خواهد شد؟ آنچه در چه میخوانید گفتگوی شفقنا با قدیر نصری است:»
قدیر نصری
استاد دانشگاه خوارزمی
محقق اندیشه سیاسی کاربردی
مدیرگروه روندهای فکری
آیا میتوانیم از دوران پساداعش سخن بگوییم؟ یعنی واقعا داعش از بین رفته است؟
نصری: پاسخ متعارفی که این روزها میخوانیم این است که داعش از لحاظ میدانی از بین رفته است ولی فکر داعشی هنوز زنده است! من میخواهم به سیاق دیگری پاسخ دهم: میدانید داعش در عرصه فکر حداقل چهار ابتکار فکری یا اصطلاحاً ابداع اندیشهای داشت که به نظرم هنوز برای عدهای جذابند:
اولین ابتکار فکری داعش، احیای لفظ توحید و اجتناب از تفرق مذهبی بود، اینان هیچکدام از مذاهب اربعه (مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی) را قبول نداشتند. موضعشان در قبال تشیع، تصوف، زیدیها و پیروان سایر ادیان مشخص بود. به باور اینان میتوان با احیای سلف صالح و نفی اقوال مجتهدان و بدعت مفسران، امت واحده را احیا کرد و عظمت از دست رفته مسلمین را باز یافت.
دومین ابتکار فکری داعش، واجب عینی (نه کفایی) خواندن امر به معروف و نهی از منکر در قالب جهاد جهانی بود. داعش این کار را با جاهلی خواندن اکثر جهانیان – بخصوص شیعیان – و تکفیر جمیع ملل و نحل انجام میداد اینان به خلاف امواج پیشین جنبشهای اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینی را واجب کفایی نمیشمردند و بر ضروری، فوری و عینی و وجوب این کار تأکید میکردند.
سومین ابتکار فکری داعش، اجتهاد آزاد، آسان و عملگرا بودن در مقابل اجتهاد محصور (به فقها)، پر تکلف و انتزاعی بود. البته چنین جدالی در قرون پیشین هم سابقه داشت اما داعش، اصل فتوا، حکم و رأی را در حد رویهای آنارشیستی، فروکاست و ساده کرد. طبق این روال سهلگیرانه، احکامی در باب بیعت، عضوگیری، عملیات، مجازات، تکفیر و انتحار صادر شد که سابقه نداشت. اجتماعیسازی اجتهاد، ابتکار نظری – عملی مهمی بود که از سوی داعش اجرا شد.
چهارمین ابتکار نظری داعش که به نظرم استراتژیک بود جایگزینی خیزش – شورش و تحرک به جای اتصال به سلاطین، محافظهکاری و اطاعت از امرا بود. میدانید که در فقه و عقبه نظری جنبشهای اسلامگرا و اسلامی، اصل تغلب و استیلا جایگاه محکم و مستحکمی داشته است. طبق این اصل، حکام و امیرانی که نظم و امنیت ملی را برقرار کردهاند و کارآمد هستند لازم الأطاعت هستند و طغیان علیه آنها مجاز نیست. از نگاه داعش، هیچیک از حکام حاکم بر بلاد اسلامی، واجب الأطاعت نیستند و همگی نامشروع هستند و باید به زیر کشیده شوند.
با این وصف میخواهید بگویید که عصر پساداعش نرسیده و داعش هنوز زنده است؟ این که خلاف سخن قبلی شماست!
نصری: ببینید در علوم انسانی بر خلاف علوم مهندسی و فنی نمیتوان حرکتها را مرحلهبندی دقیق کرد. کافیه نگاهی به گذشته داشته باشید: بعد از رحلت رسول مکرم اسلام، دو جریان به موازات هم رشد کردند: جریان نصگرا و جریان عقلگرا که به تفسیر عقلانی نص علاقه داشت. بیشتر بخوانید ↓
دین نباید حکومتی شود
دین چون یک نهاد قدرت است و جهات اجتماعی و سیاسی عمدهای را تحت پوشش خود دارد به همین دلیل همواره مورد دستبردهای ناصحیح و ناصواب از داخل و خارج قرار گرفته است... نهاد روحانیت بر اساس مرجعیت مراجع و بزرگان دین سعی میکند که مستقل از جهات مختلف مخصوصا از جهت قدرت بتواند روی پای خودش بایستند و مقاومت کند و به رسالت، وظایف و ماموریتهای دینی و الهی خودش بپردازد اما در عین حال جریانهایی هم وجود دارند که به این استقلال و جایگاه طمع کردند و سعی دارند که به این نهاد آسیب بزنند... اولویت روحانیت، مردم و جامعه هستند و بنای روحانیت بر این است که ارتباط خودش را با مردم حفظ کند...
باید کل کشور اعم از مردم، حکومت، خود روحانیت و نهادهای حکومتی توجه داشته باشند که به استقلال روحانیت آسیبی وارد نشود و در مقام صیانت و حفاظت از دین و نهاد روحانیت همانطور که در طول قرون متمادی رواج داشته حافظ و نگهبان مرجعیت دینی و نهاد روحانیت باشند... الان در خود نهاد قدرت چنین ارادهای وجود دارد که روحانیت در خدمت قدرت باشد و این جایگاهی است که باعث آسیب و ضربه به روحانیت میشود. اینها شاید نیت خیری هم داشته باشند اما بدون شک اگر کسی به این انگیزه رود و روحانیت را برای خودش مصادره کند، قطعا آسیبی هم به نظام، روحانیت و مردم خواهد زد. تلاش همه باید این باشد که حکومت، دینی شود نه اینکه دین و نهاد روحانیت حکومتی شود...
الان تهدیدی که به روحانیت آسیب میزند این است که روحانیت بخواهد حکومتی شود؛ در حالی که حکومت بایستی از جایگاه روحانیت و به این دلیل که روحانیت نقش پدری و هدایتگری دارد استفاده کند. حکومت و قدرت منافعی میطلبد و چون در نهاد روحانیت این قدرت وجود دارد چه بسا بخواهد آن را به نفع خودش مصادره کند و این آسیبی است که متاسفانه وجود دارد. همگان باید اراده داشته باشیم که حکومت از جایگاه روحانیت و حوزهها تامین شود نه اینکه روحانیت یا حوزهها بخواهند برای نظام سربازی کنند و آنها عهدهدار امور روحانیت شوند...
اگر جایگاه مرجعیت و علمایی که در حوزه دین و تحت اشراف مستقیم مراجع هستند استقلال داشته باشند و بتوانند از کیان و موقعیت نهاد روحانیت به درستی دفاع کنند، حتما حافظ و نگهبان این جایگاه خواهند بود. آنچه که الان ما ملاحظه میکنیم این است که ضعف و ناتوانی در این نهادهای اصیلی که در درون حوزهها از قبل بودند، وارد شده و وقتی نهاد مرجعیت و عالمان و اندیشمندان دینی ضعف پیدا میکنند، طبیعی است در مقام عمل، طلاب و کسانی که مایههای علمی و اخلاقی چندانی نیندوختند، ممکن است دست به چنین اقدامات نادرستی بزنند...
مراجع بزرگوار در دیدارهای عمومی و خصوصی بارها این مساله را متذکر شدهاند اما اکنون که برخی از نهادها مستقل از حوزه، روحانیتی را تحت پوشش دارند و باعث می شوند آنها تحت تعالیم بزرگان و مراجع قرار نگیرند، از ادبیات و فرهنگ صیانت و حفظ دین گاهی اوقات دور هستند و اینها هم احیانا منشأ چنین حرکتهایی هستند. چون بسیاری از این طلاب و کسانی که در مسندهای حکومتی قرار دارند به تعبیر آیتالله جوادی آملی نهالهایی هستند که هنوز رشد نکردند و درس و تحقیق و ادب و فرهنگی که باید در حوزه روحانیت باشد را به درستی نیاموختند لذا این دور ماندن از حوزه مرجعیت و وابسته شدن به نهادهای حکومت و قدرت، طبیعی است که چنین انحرافاتی را برای آنهایی که در کسوت روحانیت بوده و طلبه هستند، ایجاد کند...
من تاکیدم بر این است که حکومت و نظام باید سرباز و فرزند حوزه شناخته شود و به این استقلال و مقاومتی که در خصوص حوزهها وجود دارد آسیب وارد نکند. اگر این حکومت نخواهد به دین و نهادهای مستقل دینی دست اندازی کند و آنها را به نفع خودش مصادره کند ما هم میتوانیم حوزه خوب و پاک و پاکیزهای داشته باشیم و هم میتوانیم نظام را متاثر از دین و روحانیت اصیل و حوزه مستقل نگه بداریم. بنده عمده اشکال را در این جهت میبینم که قدرت انتظار دارد که دین و حوزهها در خدمت او باشد در حالی که حکومت و نظام باید در خدمت حوزهها باشند و از جایگاه حوزهها و اندیشه مسیر حرکت حکومتها و قدرتها تعیین شود زیرا این تهافتی که امروزه وجود دارد موجب چالش جدی در عرصه نظام و مردم شده است.»
فتنهگر فرافِکن
حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی، عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز و استاد اخلاق صدا و سیما مطرح کرد: «...ما باید بدانیم فتنه انگیز و فتنه دار چه کسانی هستند لذا بر همین اساس همان شب اول من در صدا و سیما این موضوع را مطرح کردم و گفتم به جای اینکه بگویید «سران فتنه» بگویید فتنه از سران. لذا فتنه جویی مشکل اصلی است. بنابراین نتیجه صحبت من این می شود که اگر دیانت همراه انقلابیون باشد محال است به خطایی اقرار نکنند.
آن فردی [محمود احمدی نژاد] که آن روز فتنه کرد و آن را با فرا فکنی به گردن دیگران انداخت امروز باز در حال فتنه کردن است و متاسفانه سکوت افرادی که همیشه در مقابل اصلاح طلبان حرف برای گفتن داشتند جالب توجه است. من در همان مقطع 10 شب سخنرانی کردم و معتقد بودم باید مسئله حصر حل شود. بالاخره حکومت کردن بدون تدبیر و برنامه نمی شود، یک دوره ای مصلحت به حصر گرفتند اما آیا شرایط عوض نشده؟ ایا نیاز به تدبیر جدید بر اساس شرایط نیست؟...» (منبع)
مدرسی یزدی کیست؟
توضیح دامنه: در این پست سه متن ارائه میشود: ۱. موضعگیری تازهی حجت الاسلام سید محمدرضا مدرسی یزدی، یکی از شش فقیه منصوب رهبری در شورای نگهبان دربارهی قضیهی زرتشتی منتخب شورای یزد. ۲. مقالهی سیدعطاء الله مهاجرانی. ۳. پوستر امام خمینی دربارهی زرتشتیان:
مدرسی یزدی: «این ارفاق نظام اسلامی به اقلیتهاست که اجازه داده برای خود نماینده ای داشته باشند... این ارفاقات در هیچ کجای دنیا مشابه ندارد...آن جوامعی که خود را سکولار میدانند، اجازه میدهند یک مسلمان نماینده شود؟... وقتی مصالح مسلمین مطرح است چرا باید یک اقلیت وارد شود؟... آیا در یک اتحادیه یک نانوا میتواند نماینده قصابها باشد؟... اقلیتها خمس و زکات پرداخت نمیکنند... بعضی از آقایانی که خودشان را همه چیز میدانند، میخواهند در مقابل این ماجرا مقاومت کنند!؟» (منبع)
نکتۀ دامنه
مدرسی یزدی کیست؟ متولد ۱۳۳۴ شمسی یزد. استاد مؤسسهی «در راه حق» وابسته به آیتالله مصباح یزدی. او، آیتالله العظمی یوسف صانعی را «مرجع بدعتگذار نامیده بود». سابقهی سیاسی او فعالیت پس از انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی. نظارت بر انتخابات خبرگان در یزد. و نهایتاً منصوب رهبری در شورای نگهبان (منبع)
۲
متن نقلی از سیدعطاءالله مهاجرانی: در نقدی به شورای نگهبان دربارهی «سپنتا نیکنام»، در وبلاگ خود نوشت: «باید دید چه اتفاقی افتاده است که ایمان و امان به سرعت برق، میرفت که فقیهان شورای نگهبان رسیدند. رأی شورای نگهبان باعث شد تا بار دیگر نگاهی به کتاب احکام السلطانیه امام ماوردی بیندازم. مآوردی که در سال ۴۵۰ هجری در گذشته است، فقیه درجهی اول و مفسر ممتاز قران مجید- تفسیر النکت و العیون- و نظریه پرداز فقه حکومتی و سیاست است.
با تأسف بسیار بایست گفت، فقیهان شورای نگهبان ما حتا در قرن پنجم در زمان ماوردی یعنی هزار سال پیش هم زندگی نمیکنند؛ ماوردی از این فقیهان انگار هزار سال جلوتر است. در بخش دوم احکام السلطانیه بحثی در بارهی وزارت دارد. وزارت را به دو گونهی وزارت تفویض و وزارت تنفیذ تقسیم میکند. در وزارت تنفیذ، مسلمان بودن شرط وزارت وزیر نیست. وزیر بایست کاردان و صادق و هوشمند و صریح و با تجربه بوده و اهل مال اندوزی و طمع ورزی نباشد و… اهل کتاب میتوانند به عنوان وزیر تنفیذی انتخاب شوند.(۱)
ببینید، هزار سال پیش ما چنین میراثی از اندیشه و خردورزی و تساهل و اعتدال و انصاف داشتهایم که اهل کتاب میتوانستند وزیر بشوند، اکنون به این شریعت شورای نگهبان رسیدهایم؛ شریعتی خارج از زمان و مکان و فضای زندگی این جهانی. اگر هم کسی بگوید این رأی غیر منصفانه، غیر عادلانه و بلکه غیر عقلانی ست میگویند علیه نظام سخن گفتهای! بیّنه شورای نگهبان کدام است؟ تا لیهلک من هلک عن بینه! چرا این گونه مباحث و صورت جلسات شورا منتشر نمیشود؟ آسیب چنین رأی غیر عقلانی و بلکه مربوط به روزگار پارینه سنگی بیش از همه به دین و شریعت و نظام خواهد رسید. (۱): الماوردی، الاحکام السلطانیة، محقق احمد مبارک البغدادی، مکتبة دار ابن قتیبة کویت، ۱۴۰۹ ص: ۳۰ تا ۳۵» (منبع)
۳
پوستر امام خمینی دربارهی زرتشتیان: شما هم که زرتشتیها هستید همیشه خدمتگزار این ملت این مملکت بودید باید به کار خودتان ادامه بدهید وحدت کلمه را حفظ کنید. صحیفۀ امام. ج ۶. ص ۱۹۲.
خطر تحجّر در حوزه
کاتسا چیست؟
مؤسسات و شرکت های حقوقی سپاه:
دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله (عج)، نیروی مقاومت بسیج، بنیاد تعاون سپاه، شرکت فناوری آبهای عمیق، موسسه مهندسی فاطر، قرارگاه سازندگی قائم، قرب کربلا، قرب نوح، شرکت حرا، دانشگاه امام حسین (ع)، موسسه مهندسین مشاور ایمن سازان، شرکت صنعتی دریایی ایران (صدرا)، سازمان جهاد خودکفایی نیروی هوافضای سپاه، نیروی هوافضای سپاه، فرماندهی موشکی الغدیر سپاه، سازمان جهاد خودکفایی سپاه، قرارگاه سازندگی نوح، موسسه مکین، بانک مهر، شرکت سرمایهگذاری مهر اقتصادی ایرانیان، موسسه عمران ساحل، شرکت اورینتال اویل کیش، موسسه راه ساحل، موسسه رهاب، موسسه مهندسین مشاور ساحل، شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر، شرکت مهندسی سپاسد، شرکت تهران گسترش، شرکت تایدواتر خاورمیانه. (منبع)
خلافتِ خشونت
به قلم دامنه. به نام خدا. آنچه در این پست بسیارمهم و ضروری می نویسم از حافظه ام است، لذا اگر خطایی دیده شد، پیشاپیش پوزش می طلبم. نیاز است کمی به عقب برگردیم. پیامبر اسلام (ص) رحلت کردند. دو تفکّر شکل گرفت: امامت و خلافت. اولی شیعیان شدند و دومی سُنیان. سُنّی ها حرف از خلافت زدند یعنی جانشین پیامبر و شیعه ها به امامت علی علیه السّلام تا ۲۵ سال برای حفظ وحدت اُمت و مکتب، سکوت کردند. اما سُنی های صحابه تا سه خلیفه _عبدالله بن ابی قحافه ملقّب به ابوبکر. عمربن خطّاب. عثمان بن عَفّان_ پیش رفتند و در چهارمین انتخاب مجبور شدند به علی بن ابی طالب رجوع کردند که امامت آن امیر مؤمنان و معصومین پس از آن بر شیعه حجت و عیان بوده و هست. داستانش مفصل و بُغرنج است که مشهور شده است به خُلفای راشدین یعنی راهِ راست یافتۀدیندار.
۱. امامت با ۱۱ امام (ع) با انواع سختیها و محرومیتها و شهادتها، به سالِ ۲۵۵ هجری قمری در سامرّای عراق رسید، یعنی میلاد امام دوازدهم مهدی موعود (عجّ) که سرانجام به مشیت خداوند، به غیبت (امامتِ پنهان امام زمان) ختم شد:
غیبتِ صُغرا _که هفتاد سال به درازا کشید_ و غیبت کبرا _که از سال ۳۲۹ قمری (۹۴۰ میلادی) تا آخرالزّمان به طول می انجامد_ و شیعه در این دورۀ طولانی که از ۱۰۰۰ سال هم گذشته است، از طریقِ مرجعیت به پیش آمده است و همچنان این نهاد به عنوان بالاترین نهاد متولّی دین و دیانت در عصر انتظار استمرار دارد تا ظهور حضرت موعود (عجّ) شکل بگیرد. شیعه در ایران البته در یک بُرهه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر شاهنشاه ملقّب به آریامهر در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، نظریۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» را در اندیشه سیاسی و حکومت داری وارد کرد و جمهوری اسلامی را با برگزاری رفراندم و با آرای نزدیک به ۱۰۰% مردم تأسیس نمود که همچنان ادامه دارد.
ریشِ بیریشه
سرآخر خنجر و شمشیر میشه
پرچم و نماد داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)
۲. اما خلافت؛ در زمانی که امام علی (ع) با بیعتِ آزادانه مردمی به حکومت پرداخت و در حال ادامۀ کار بودند، با سه جنگ تحمیلی جمَل، صفین، نهروان (=ناکثین، قاسطین، مارقین) مواجه شدند که در نهایت با حربه و حیلۀ حکَمیت، خلافت به معاویه واگذار شد. بعد به یزید. و سپس تا بیش از ۱۰۰ سال میانِ نسل امویان -عموزادگان رقیبِ پیامبر اسلام- مانند دست انبُه چرخید و چرخید تا با انقراض این نسلِ ملعونه، به نسل عباسیان فرزندان عبّاس (عموزادگان رفیقِ پیامبر اسلام) رسید که هر دو نسل خلافت را به خون و خون ریزی و قساوت و شمشیر و تجاوز و اشغال و تصرّف سرزمین های مجاور آلودند و خود نیز به اضمحلال رسیدند.
اما اندیشۀ خلافت، همچنان امتداد یافت اول به مصر رفت و خللفای فاطمی بر جهان اسلام حکومت راندند و با انواع دگرگونی ها به دولت عثمانی -ترکیه سابق- ختم شد و با فروپاشی آن خلافت عظیم در جنگ جهانی دوم، جهان اسلام _خصوصاً خاورمیانه_ عملاً تکّه تکّه شد و رژیم های محلی و خاندانی و آل ها _آل سعود. آل نهیان. آل قابوس. آل خلیفه. آل هاشم اُردن هاشمی و... با توطئه انگلیسی ها سربرآوردند.
وقتی مکتب کمونیسم در شوروی به دولت رسید قوام یافت و در اروپای شرقی گسترش یافت، غرب با آن به جنگ سرد رسید. رقابتی که منجر شده بود به دو بلوک شرق و غرب. تا این که اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتش سرخ مُسکو به افغانستان لشکر کشید و کشور را به اشغال در آورد. غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از این توسعه طلبی شوروی کمونیستی وحشت کرد و با اندیشۀ مرموز و احساس برانگیزِ مقابله با بی خدایی و الحاد کمونیستی، بخشی از مسلمانان منطقۀ خاورمیانه را برای جلوگیری از نفوذ و گسترش شوروی به آب های گرم اقیانوس هند تجهیز و مسلح و سازماندهی کرد. نبردها از آن زمان به بعد بی امان در جایی جای افغانستان علیۀ شوروی ادامه یافت. تا آن که کمونیسم در درون شوروی به بُن بست رسید و گلاسنوست و پروستریکای میخائیل گورپاجف _یعنی اصلاحات سیاسی و اصلاحات اقتصادی_ هم نتوانست آن رژیم را حفظ کند.
کمونیسم به موزه ها رفت؛ حادثه بزرگ قرن که جهان را بشدّت تکان داده بود. و این لشکر مسلّح عظیمی که غرب از میان مسلمانانِ مثلاً سلحشور و غیور! در برابر شوروی ساخته بود، شروع کردند به روی آوری به حکومت کردن. آنان چون سُنی بودند به اندیشۀ خلافت رجوع کردند یعنی جایی برای جایگزن شدن پیغمبر.
اول طالبان شکل گرفت و مُلاعمر را در افغانستان به خلافت رساند که سرانجام دولت شان توسط جرج بوش های پدر و پسر نابود شد و طالبان بازهم به بیابان برگشت و بخش های وسیعی از افغانستان را همچنان در تصرف خود دارد. کمی بعد یا همزمان با طالبان، القاعده شکل گرفت که اُسامه بن لادن شاهزادۀ میلیاردر سعودی و ایمن الظواهری تحصیلکردۀ الازهر مصر آن را راه انداختند که بازهم توسط آمریکای باراک اوباما مثلاً نابود شدند. و در نهایت از آن تفکر افراطی و از آن افراد چندین میلیتی (از چچن آسیا گرفته تا خودِ مَنهتن آمریکا) داعش شکل گرفت. دال: یعنی دولت. الف: یعنی اسلامی. عین: یعنی عراق. شین: یعنی شام نام قدیم سوریه.
با فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین باز هم توسط آمریکا، عراق سرزمینی مستعد برای آن لشکر تجهیز شده با تفکر خلافت شد. کمی بعد در سال ۲۰۱۰ بهار عربی -در ایران به آن میگفته و می گویند بیداری اسلامی- از تونس آغاز شد و سراسر خاورمیانه و بخش وسیع شمال آفریقای مسلمان را فراگرفت. اغلب دیکتاتورهای منطقه به زیر کشیده شدند. امواج عظیم آن از هفت هشت سال پیش سوریۀ بعثی را نیز دربرگرفت. جنگ داخلی شکل گرفت و داعش (با ترکیبی عجیب از چندین گروه مسلح مسلمان از میلیت های گوناگون جهان) بر تمام خاک سوریه به جز دمشق مسلط شد و خلافت خودخوانده عراق و شام را اعلان کرد.
تا این که در روز ۲۹ آبان ۱۳۹۶ سردار حاج قاسم سلیمانی از البوکمال سوریه نامه ای به رهبری نوشت (منبع نامه: اینجا) و اعلام کرد: «حقیر به عنوان سرباز مکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.»
آیا داعش هم مانند طالبان که دولت را از دست داد و به بیابان شتافت، به بیابان می شتابد یا اساساً منتفی می شود. به نظرم آنچه در خاورمیانه و لانۀ آل سعود می گذرد حاکی از حیات باقی گذاری روح داعشی گری ست ولو آن که جسمش مضمحل گشته است. پیشنهاد می کنم با خواندن دقیق و چندبارۀ مُفاد همین نامه با ادبیات زیبای سردار سلیمانی و محتوای بسیارعمیق و اشارات و اَمثله های به کار رفته در آن، که ایدئولوژی و عملکرد این خلافتِ خشونت را به روشنی برملا می سازد، بر خطرات بروز این گونه تفکر ارتجاعی در بلاد اسلامی مطّلع شوید. ان شاء الله روزی فرا رسد که ریش از ریشه خط بگیرد نه از قَمه و دِشنه. پایان.
زینبیون، فاطمیون، حیدریون
به قلم دامنه. به نام خدا. این پست را از روی درد و دردمندی می نویسم. حالا دیگر زمانی فرارسیده که رسانۀ رسمی ایران _صداوسیما_ سه واژۀ سرّی و امنیتی را علناً به کار می گیرد: زینبیون، فاطمیون، حیدریون. سه جریان مقاومت سازماندهی شده در جهان اسلام. اولی برای پاکستانی ها. دومی از آنِ افغان ها. و سومی از سوری ها. بعلاوه حشدالشعبی و جنبش نُجبای عراقی ها.
پرچم داعش (=دولت اسلامی عراق و شام)
روزگاری ساموئیل هانتینگتون در نظریۀ «جنگ تمدّن ها» _که کتاب هم شد به صورت انبوه پخش گردید_ نوشته بود از میان چند تمدن جهانی، سه تمدن به رویارویی باهم می انجامد. کنفوسیوس. اسلام. مسیحیت. ولی برخلاف پیش بینی وی، خون ریزی در خاورمیانه جای جنگ تمدن ها را موقتاً اشغال کرده است. به تعبیر من، به جای رویارویی سه تمدن، یک تمدن به نزاع درونی کشانده شد. و یقین است حداقل دو کشور مغرب زمین در این توطئه دستی آلوده و مخفی دارند: انگلیس، آمریکا و جوجۀ پروریدۀ شان نظام دینی یهودی شان رژیم حعلی و غاصب اسرائیل.
خلاصه بنویسم و در سه نکته فقط. زیرا، درازنویسی ها در این نوع موضوع ها خواننده ندارد و یا کم دارد:
۱. ریشههای فکری داعش نشان می دهد که باید خردِجمعی جهانی مسلمانان شکل بگیرد و این دُمل چرکین خبیث را به گونه ایی اساسی جرّاحی کند. تا افراطی گری هست، طالبان و القاعده و سپس داعش های جدیدی شکل می گیرد.
۲. شکلگیری زینبیون، فاطمیون، حیدریون به عنوان جبهۀ مقاومت در دو جنگِ نزاع های خونین داخلی سوریه و نزاع های خونین داخلی عراق، نتیجه و بازتاب عمکردِ غلط و خطرناک همان دو کشور مغرب زمین است که برای چپاول جهان، نیازمند فروش اسلحه اند. و چه بهتر که خون مسلمان ها ریخته شود و نظام جعلی اسرائیل خوش برقصد و خوب بدرخشد!
۳. آرزو و آرمان من و شاید بیشُمار انسان های فکور این بوده در موطِن پیامبران الهی یعنی خاورمیانه -که بر اساس مصوبّه ای به استناد سخن رهبری رسانه های رسمی باید به جای این لفظ «غرب آسیا» را به کار ببرند- احزابی قدرتمند با تفکراتِ توسعه یافته و با اعضای دانشمند و نظریه پرداز شکل بگیرد و این قطعۀ مهم کُره زمین را نُمادی از رشد، توسعه، تمدن، علم و دستآوردهای نوین سازد، حیف که نزاع ها و افراطی گرهای دینی و تکفیری و متصلّبانه و خشک، جایی برای این کار -فعلاً- نگذاشته است و بخشی از جهان اسلام را دچار بحران عظیم و ویرانی هولناک کرده است.
ضمن خداقوت به همۀ کسانی که برای مَجد و احیای اسلام و قرآن و سیرۀ مهربانانۀ معصومین (ع) میکوشند، خصوصاً به سردار حقیقی مقاومت حاج قاسم سلیمانی که در نامۀ امروزش به رهبری خود را «سرباز مکلّف شدهی» رهبری خوانده است (منبع نامه: اینجا)؛ امید است روزی زینبیون، فاطمیون، حیدریون و... از این شرّ و از این شَرورهای بی ریشه خلاصی یابند و به جای آموزش واجب و ضرور در پادگان ها، در دانشگاه ها و حوزه ها و مراکز علمی قدم گذارند و کام تشنۀ مسلمانان و جهانیان را سیراب نمایند و بدین طریق اسلام عزیر را بازهم در تمدن و آبادانی و معنویت ها و اخلاق نگاه دارند. چراکه غرب بسیاربسیار می کوشد و می جُنبد که ما را همچنان در نبرد باهم مشغول سازد. چیزی که معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی در «مذهب علیۀ مذهب» گفت که خود اینک در جوارِ حرم حضرت زینب (س) به امانت دفن است و از این همه مصائب و بلیّه ها در بلاد اسلام و مسلمین در رنج و عذاب.