دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

فرضیه‌ها بر روی گُسل اخیر اسرائیل

فرضیه‌ها بر روی گُسل اخیر اسرائیل


یادداشت روز دامنه: به نام خدا. سلام شریفان (=شریفان در لفظ خطابی و عنوانی بنده هم‌معنی می‌تواند باشد با یک یا چند یا حتی همه‌ی این صفات روبرو >> اَبدال. نیکان. صالحان. نجیبان. ابرار. اَخیار. اوتاد. صُلَحا. ابدی. سرمدی. ارجمند. اصیل. باشرف. بانجابت. بزرگوار، سرافراز. شرافتمند. عالیقدر. عفیف. کریم. مجید. محترم. نبیل. نجیب. مشرّف. شریف. محترم. کریم. سربلند. اصیل. اشرَف. باشکوه. سخاوتمند. آبرو. برفراز. بزرگمنِش. سرافراز. سربلند. فراتر. والا. معتبر. بزرگوار. رفعت. عِرض. عزت. عفت. مَجد.) امروز در ستون «یادداشت روز»م خواسته‌ام پیرامون بحران اسرائیل چند فرضیه (=حدسِ خردمندانه برای ایجاد رابطه میان یک تا چند متغیّر که نتایجی از گمانه‌های علمی و تحلیلی‌ی موردِ انتظار، با خود به همراه دارد؛ به عبارتی حرف‌های پیش‌نظریه که ممکن است حتی به نظریه تبدیل شود) را تست کنم. امید است ذهن من قادر به حلّاجی (= تجزیه‌وتحلیل، مضمون‌شکافی، نَدّافی) این قضیه‌ی پیچیده‌ای که مسئله‌ی روز دنیا شده است، باشد. پس؛ باز نیز: بِاسم ربّ تعالی.

 

فرضیه‌ی یک: برین نظرم وقوع جنگ (=درگیری همه‌جانبه‌ی ذهنی، لفظی و بدنی که به پیکاری خونین و خشن و زدوخورد ستیزه‌گرانه می‌انجامد) از سوی اسرائیل و غرب محتمَل است. فعلا" آنچه اسرائیل نسبت به غزه‌ی فلسطین انجام می‌دهد ممکن است پیشاجنگ باشد. پس سه قرینه‌ی ۱. آماده‌باش جدی نیروهای نظامی منطقه و آمریکا، ۲. اطلاعیه‌ی دولت آمریکا به شهروندانش در جهان و ترک تبَعه‌های انگلیس از لبنان و ۳. جابجایی و انتقال و تقریبا" آرایش‌های نیمه‌جنگی در منطقه، همه نشان می‌دهد سطح برخورد و رویارویی با احتمال متوسط (نه بالا) به سمت یک جنگ بزرگ و گسترده -که شاید بشود نامش را جنگ جهانی سوم گذاشت- پیش می‌رود. هر چند آمریکا در زبان دیپلماتیک از به ایرات پیام داد خویشتنداری نظامی کند، اما ممکن است این یک فریب بوده باشد و یا حرکات بعدی منطقه خویشتداری را به سمت جانبداری عملی تبدیل کند. اگر چنین باشد، آن گاه جنگ فقط در خاک اسرائیل نیست، میدان جنگ چندین جبهه می‌شود؛ ازجمله: خلیج فارس، دریای سرخ، دریای مدیترانه، حول و حوش لاذقیه، منطقه‌ی تحت اشغال آمریکا در عراق و سوریه و اردن، خطوط موشکی سپاه و ارتش در مرزهای غربی. تمام لبنان، حریم دریایی و فضایی یمن و بندر عدَن، و احتمال بسیارقوی خط اصلی آن یعنی تلاش برای عبور از بلندی‌های جولان و حتی صحرای سینا توسط جنبش‌های اسلامی و نیز داخل سرزمین‌های اشغالی در کرانه‌ی باختری و شهرهای دیگر تحتِ تصرف اسرائیل. درین‌صورت ایران عملا" بدون آن که اتهام تجاوزگر و آغازگر جنگ به آن وارد باشد، وارد نبرد می‌شود و خسارات زیادی بر پیکر اسرائیل وارد می‌کند و خسارات زیادی هم ممکن است متحمل گردد. مضافا" این که در سطح دوم جنگ، بیشتر کشورهای اسلامی شاهد خیزش مردمی در درون کشورهای خود شوند و اوضاع به صورت شگرف برهم بخورَد. نیز بخشی از آفریقا وارد ماجرا شوند. دامنه‌ی چنین جنگی، نامعلوم و آینده‌ی آن هم بسیارتاریک و چندضلعی‌ست و حتی هر آن، احتمال دارد اصل جبهه‌ی جنگ توسط ناتو به درون ایران کشانده شود. اقتصاد جهان در چنین فرضی، نیز به شوک بزرگ فرو می‌روَد. درین حالت است که تمام جهان شدیداً متأثر از جنگ در ایران خواهد شد. توچه: به لحاظ روش علمی تحقیق (=متدلوژی) در فرضیبه‌ها درصدِ خطاها همواره بالا و پایین می‌شود. پس بر خطاهای احتمالی فرضیه‌هایم اذعان دارم.

 

فرضیه‌ی دو: اسرائیل و غرب ممکن است جنگ را در داخل غزه ببرند و این قسمت خاک فلسطین را -با هدفِ این که استعداد جنبش مسلحانه دارد و تحت نفوذ ایران درآمده است- مجددا" تصرف کنند و به نظارت بین‌المللی بسپارند و یا تحت اشغال اسرائیل حساب کنند. درین حالت

فرضیه‌ها بر روی گُسل اخیر اسرائیل
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فرضیه‌ها بر روی گُسل اخیر اسرائیل
/post/2387
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۷۵
ادامه ی مطلب
۵
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بمباران بیمارستان

بمباران بیمارستان

::
خیلی دارم درد می‌کشم

وقتی این ضَجه‌ی دختران خردسال

فلسطین مظلوم و آواره را می‌بینم

جهان غرب اروپا و فرزند اروپا (=آمریکا)

شرم برای شما کم است؛کم است

شما رسواتر از همه‌ی تاریخ بشریت هستید

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. با تسلیت عمیق. چند تحلیل ذهنم را فراگرفته، درین صحن در میان می‌گذارم. ممکن است هر بخش از تحلیلم غلط درآید؛ پیشاپیش پوزش می‌خواهم. اعتراف کنم احساساتم به‌شدت برانگیخته شد و حتی گریستم ولی سعی دارم در نوشتن تحلیلم واقع‌گرایانه پیش بروم و آنچه را ذهنم مرا بدان به حتم منتهی می‌کند، شماره به شماره به اشتراک بگذارم:

بمباران بیمارستان
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
بمباران بیمارستان
/post/2385
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۴۷۰
  • پست شده - چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۴۹ ق.ظ
  • : برچسب ها
ادامه ی مطلب
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خانم کبری رستم‌زاده کُرد پاوه

کبری رستم‌زاده

به قلم دامنه.‌ به نام خدا. سلام شریفان. خانم کبری رستم‌زاده کُرد کرمانشاه است؛ سال ۱۳۵۳ در روستای شمشیرِ پاوه در منطقه‌ی اورامانات کرمانشاه به دنیا آمد. او اینک چند سالی‌ست سراغ تفکیک زباله رفت. سال ۸۱ نیز در جمع‌کردن بذر درختان کوهی کار کرده است؛ بذر زالزالک، بَنِه (=پسته‌ی ریزِ کوهی)، بلوط، بادام کوهی و ... که در پاییز و بهار در کوه می‌کارَد. او در یکی از کوه‌های پاوه نهالستان بلوطی دارد که حدود ۲ تا ۳ هزار درخت دارد و تا مدتی با سختی دَبه‌های آب را روی شانه‌اش می‌گرفت تا نهال‌ها را آبیاری کند که نخشکد. کار دیگرش ساخت آبشخورهایی در کوه‌های پاوه بود. در شیوع ویروس کرونا با کمک پسر کوچکش بیش از ۵ هزار ماسک تولید کرد و رایگان در اختیار مردم قرار داد. او حتی پوست میوه‌ها را دور نمی‌ریزد، به صورت خشکاله در اختیار خانواده‌هایی که دام دارند قرار می‌دهد و آن‌ها در عوض به وی لبنیات می‌دهند. نیز در باغش دو چاله‌ی بزرگ کَند و با ریختن پوست میوه‌ها و بعضی مواد قابل تجزیه، آن‌ها را به کمپوست تبدیل می‌کند که کود مقوّی‌یی‌ست. نمی‌گذارد زباله‌ی خانه، شیرابه ایجاد کند. وی حتی تُفاله‌ی چای را زمستان روی شوفاژ خشک می‌کند و آن را به عنوان دورکننده‌ی آفات از درختان، استفاده می‌نماید. جالب‌تر این که این زن فعال کرمانشاه وقتی برای گرفتن دارو به داروخانه مراجعه می‌کند، پلاستیک قبول نمی‌کند؛ از خود کیسه‌ی پارچه‌ای می‌برَد. دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خانم کبری رستم‌زاده کُرد پاوه
/post/2382
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۵۳
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مناظر شگفت‌انگیز داراب‌کلا

   

 

 ... 

 

    

 

 ... 

 

  

 

 گل شاپسند 

 

       

عکس‌ها در اینجا

 

تازه‌ترین عکس‌های مناظر شگفت‌انگیز داراب‌کلا از لنز هنرورزانه‌ی عموحمیدرضا دوست علَن و رازها. بسم الله: شرح از ما و ثبت از حمیدرضا: من برای هر عکس که همین ۲۲ مهر ۱۴۰۲ صورت نمایش یافت یک جمله می‌سازم. این که جمله به کدام عکس راجع است خود خواننده بیابد: منطقه‌ی جنگلی چهل متری داراب‌کلا. پلِ چهل متری به پل صراط تنه می‌زند. با اجازه‌ی این زن‌وشوهر عکس ازشان گرفته شدکه برای تماشای داراب‌کلا تا دریا غرق نگاه گردیدند. عموحمید! یک سبد زردکیجا؟ ای تیناری‌خور بِستا بِستا!!! محوِ تماشای توام، خدای ایجادِ دلم. خدایا شُکر برین همه رنگ و آهنگِ همآهنگ. درَِه‌دله هم رَف بِن حموم‌پیش خونه‌‌ام. ایضاً حمیدِ من ممنونم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مناظر شگفت‌انگیز داراب‌کلا
/post/2380
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۲۵
  • پست شده - شنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

فراق رفیقم عمومصطفی آهنگر

فراق رفیقم عمومصطفی آهنگر

قم. آستانه. مجاور حرم

میدان پانزده خرداد

سال پنجاه و نه

من -چپ- رفقا،

مرحوم مصطفی آهنگر دارابی

شهید حجت الاسلام سیدجواد شفیعی دارابی

 

   

سال ۶۵ اعزام به جبهه

اعزام به جبهه. داخل سپاه سورک

و مسجدجامع ساری

مرحوم مصطفی آهنگر

ایستاده کنارم سمت راست نفر سوم

 

قم : از راست مرحوم مصطفی اهنگر دارابی

مرحوم مصطفی مؤمنی دارابی اوسایی. مرحوم اصغر رنجبر دارابی

 

دامنه: بر فراق رفیقم مصطفی مشهور به حاج ممدلی مُصْفا. عمومصطفی رفیق همیشگی ما (نگاه به عکس‌ها) در دیدِ من چنین مَردی بود: کم‌حرف بود. شرافتمند زیست، سخاوتمند نیز. اهل غیبت اینُ آن نبود. آرام می‌بود؛ دائم. شورهُ خوره در سرش نمی‌پَروراند. مؤمن به دین بود ژرف. معتقد به مناسک بود سفت‌وسخت. پای مراسم و معارف اهل بیت ع فداکارانه حضور بی‌ریا می‌زد. عضو پیشکسوت دسته‌ی فاخر، سنتی، دیرپای هیئت پایین‌تکیه بود. مردی که مشهد مقدس زیارت دائمش بود. جبهه را رفته بود و در خانه لَم نداده بود. باوقار بود. مردی جذاب برای من. شوخ‌طبع از نوع کاملا" محدود بین افراد معدود. خانه‌اش اتاق بالاخانه صدها بار محل نشست ما شد با بالاترین پذیرایی و خوش‌رویی او و خانم بزرگوارش بانوی ارجمند حاجیه ام‌البنین مقتدایی که خواهر عظیم‌الشأنی برای ما بوده است. عمومصطفی با توشه‌ای پُروپیمون به دیار باقی شتافتی. آخرین دیدارم با تو همین مراسم چندماه پیش پسرعمه‌ام آق سید محمدباقر شفیعی بود که گرم و گریان مرا آغوش کشیدی دلداری دادی و من محبتت را بر سینه‌ام حس کردم. آن رو و صفتت هنوز ماند بر خاطرم. دیگر ندیدمت تا این که دقایق قبل فهمیدم از نزد ما به نزد رفیقان عمومصطفی مؤمنی، عمواصغر رنجبر، عمویوسف رزاقی، شهید حجت الاسلام آق‌سیدجواد شفیعی و سایر همرزمان شهیدان بسیجیان مؤمنان فامیلان و خویشان خفته بر خاک پر کشیدی. پَرَت پروازِ خوب برای فرود به قیامتِ قشنگت شود. تسلیت به بیتت که بیت و بیتوته‌ی ماها رفقا هم بود. تسلیت به بستگانت که اسم آورم خود هزار نام بیشتر می‌شود. غمبار رفتیُ عکس‌هات ماند بر آلبومم. برادرت دوستدارت غمگسار غروب ابدی‌ات: ابراهیم.

فراق رفیقم عمومصطفی آهنگر
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
فراق رفیقم عمومصطفی آهنگر
/post/2381
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۳۷
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی

ورود

شیخ زکزاکی

به ایران

 

استقبال باشکوه

از شیخ ابراهیم زکزاکی


خوش آمدی مجدد به ایران

شیخ زکزاکی قهرمان فکر و قیام

 

سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد

برابرند برادرند خواهرند

 

۲۲ مهر ۱۴۰۲

هدیه‌ی رهبری

به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی

 

یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی

به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" به‌گرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکی‌مذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفت‌انگیز جهانی‌اش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا می‌زنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنه‌ی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهل‌بیت -علیه‌السّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی  حمایت می‌کنند و در برنامه‌ی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامه‌ی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوی‌یی دارد که از آن هرگز نمی‌گُسلَد و آن این تزش هست:

 

"هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

 

راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلی‌ترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو  دختر. زینت خبرنگار و نویسنده‌ی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دوره‌ی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" می‌خوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج می‌رود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی
/post/2372
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۵۴۸
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

همه چیز بر سرِ مسجد بیت المقدس

ضیف

...

...

نقشه‌ی غزه فلسطین

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. شرحی بر طوفان ضیف! چون تحلیل را هر عضو خود بلد است. آغاز، عکسش را بنگرید، محمد ظیف را می‌گویم؛ فرمانده مخفی حماس که حمله‌ی دیروز در فلسطین را هدایت کرد. او «محمد دیاب ابراهیم المصری» -ابو خالد- است رفیق حاج قاسم مشهور به «ضیف» (=مهمان) چون هر شب در خانه‌ای میان فلسطینان مخفی می‌شود. اسرائیل وی را «گربه‌ای با هفت جان» می‌داند؛ نیز «شبَح» و «سرِ افعی». در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ اسرائیل در بلوفی بزرگ مدعی شد او را کشته است! او بچه‌ی «خان یونس» است در جنوب نوار غزه. نقشه‌ها را ببینید. او تابستان ۲۰۱۴ توسط اسرائیل ترور شد ولی جان سالم به در برد. اما همان سال «وداد» همسرش، «علی» فرزند هفت ماهه‌اش و «ساره» دخترش، همگی توسط حمله‌ی جنگنده‌های اسرائیلی به خانه‌ای در محله‌ی «شیخ رضوان» غزه به شهادت رسیدند. ضیف در سال ۱۹۸۹ توسط اسرائیل در غزه دستگیر و ۱۶ ماه در زندان حبس و شکنجه شد. هم اینک کسی چهره‌ی او را چند سال است ندیده است. عکسش مال گذشته است که بالا گذاشتم. ضیف اینک شصت ساله شد و در ۶۰ سالگی شگفت‌انگیزترین حمله را به اسرائیل فرماندهی کرد که «ناتان ساکس» میر مسئول بخش خاورمیانه اندیشکده‌ی آمریکایی «بروکینگز» آن را «شکست اطلاعاتی اسرائیل» تعبیر کرد. از نظر من دیگر نیاز نیست هالیوود فیلم‌های تخیلی بسازد! همین طوفانِ ضیف -فرمانده مخفی گردان‌های قسّام بپا کرد- را صدها فیلم از آن در آورَد. ولو آن که اسرائیل واکنش جهنمی از خود بروز دهد. ارزش کار ضیف با نیروهای زبده‌اش طی تمام دوره‌ی مظلومیت فلسطین بی‌نظیر بود. روزنامه‌ی اقتصاد آینده (۱۶ مهر ۱۴۰۲) خوب تیتری روی آن کار کرد. به قول همکار فضای مجازی‌ام جناب مرآت "اگر نسبت به مسئلۀ فلسطین بی تفاوت باشم یقیناً مسلمانیم به اندازۀ یک پشگل بُز ارزش نخواهد داشت". آری؛ آن روز ۳۰ شهریور امسال ۱۴۰۲، اسماعیل قاآنی که با کلاه و هیبت حاج قاسم رفت سوریه -در صحن پستی مصور ازش نوشته بودم- معلوم بود حرکتش ایذایی و فریب است. همه چیز بر سرِ مسجد در یک مکتب است؛ قدس، قبله‌ی نخست. ۱۶ مهر ۱۴۰۲ دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
همه چیز بر سرِ مسجد بیت المقدس
/post/2379
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۹۵
  • پست شده - يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۵۴ ق.ظ
  • : برچسب ها
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

زنان فاضله ، زنان صالحه

 

زنان فاضله ، زنان صالحه

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. مطالعه‌ی این دو کتابِ «زنان فاضله» و «زنان صالحه» اثر آیت الله مرحوم سید نعمت الله حسینی کهلائی قیداری زنجانی خیلی وقتم را گرفت. هر چه هم می‌خوانم مگر تمام می‌شود. هر چه هم جلوتر می‌روم نمونه‌هایی از زنان مطرح، شرح حالشان تشریح می‌شود که هر کدام داستانِ مطوّل خود را دارد. بهتر دیدم در معرفی این دو کتاب به این چند سطر در سه بند از برداشتم بسنده کنم:

 

این > جاحظ در کتاب "البیان والتبیین" نوشت روزی یکی از اُمراء عرب کودکی دید که به مطالعه‌ی کتابی مشغول است، فریاد برآوُرد که شرم بر تو باد! سواد شغلِ آموزگاران و گدایان است!

 

یا > مثلا" در جاهلیتِ مقارنِ اسلام مطابق نقل واقدی، در مکه موقع بعثت حضرت رسول ص فقط هفده نفر از قریش سواد داشتند.

 

یا این > آخرین شاعر بدَوی عرب -ذولرمه- باسواد بودنِ خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت قدرتِ نوشتن در میان مردم، بی‌ادبی شِمُرده می‌شود.

 

اما اسلام آمد و گفت: بخوان، بدان‌. یعنی علم و عمل. آگاهی و ایمان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
زنان فاضله ، زنان صالحه
/post/2375
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۱۸۹
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

هفت عکس ؛ هفت مکث

هفت عکس ؛ هفت مکث

...

 

...

 

...

 

...

 

...

 
...
 

هفت عکس ؛ هفت مکث
نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان

شرح عکس

هفت عکس ؛ هفت مکث
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
هفت عکس ؛ هفت مکث
/post/2377
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۱۲
ادامه ی مطلب
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خاطره غلام یزدانی از پدرم و آقا

 

 

از راست: شیخ روح الله، پدرم، آقا رئیسیان

پسر حاج آقامهاجری، آق سید علی عمه‌شی، مرحوم آقا داراب‌کلایی

 

خاطره‌ی آقای غلامرضا یزدانی در روستای ماکران گوهرباران که خطاب به من -دامنه- نوشتند: عین خاطره بی دخل و تصرف، فقط مقداری آراستگی و تدوّن: «سلام آقا ابراهیم. یک خاطره یادم اومد از مرحوم پدر شما [ابراهیم طالبی] و حاج اقای دارابکلایی. در روستای ماکران یک نفر فوت کرده بود. اومدن خونه حاج آقای دارابکلایی برای نماز میّت و ببرن حاج آقا را ماکران. پدر شما هم منزل حاج اقای دارابکلایی بود. ظاهراً با هم رفتن به ماکران. همه هم منتظر حاج اآقا بودند. جمعیت همه اومدن سمت پدر شما روبوسی کردن که حاج آقا خوش آمدی و خوش اومدی و غیره. راننده که از تکیه پیش رفتن اکبر بابویه (دانشمند حاج حیدر) بود به مردم گفت شما حاج اقای دارابکلایی را روبوسی کنید. گفتند مگه این شیخ نیست؟ گفت نه، ایشان شیخ علی اکبر طالبی هست. مردم گفتند ما دیدیم این خوشگل شِخ است و ترتمیز، ریش آنکارت و خط گذاشته هست  این حاج دارابکلایی پیرمرد هست... الیٰ آخر. اشتباهی سمت پدرت رفتند. یاد هر دو عزیز بخیر باشد. خداوند رحمتشان کند. ببخشید. غلام یزدانی.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره غلام یزدانی از پدرم و آقا
/post/2376
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۴۰
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

چه آوَردی آمَنه؟!

 

  مشهدالرضا ع 

 

 

  صحن پیامبر اعظم ص حرم امام رضا ع 

 

چه آوَردی آمَنه؟! شرافت علیه‌ی شرارت. نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. اینک؛ -کمی بعد- کسی از بطنِ تو، -آمَنه- کیانِ کیهانی بر تن می‌کند، که جهان به آمدنِ آن والاپیامدار، محمد، -علی صلوات الله- تشنه مانده بود. اویی که، حریص به: ایمانوردی مردم بود، رحیم به: حال نِزار انسان، رحمان به: زار اِنس و جانّ، رحمت برای: عالَم و عالمیان، آدم و آدمیان، شفقَت است روی خلق، عبد و عبادت و عبودیت نزد خالق خلق. نه‌ای بود برابرِ شرارتِ لفظ، شِدّتی بود علیه‌ی شناعتِ جنگ، نرم بود پیش هر اهل شرافت، سخت بود مقابل هر قَتال و حیله‌گر. چه آوَردی آمَنه؟! حضرت مادر ختمی مرتبت، ای همسر نزیه عبدالله‌ی بنو هاشم. ای پاکدامن به وضع حملِ محمد، همان احمد، مژدهُ بشارت در لفظ مسیحِ محمد، که نوید بود در بارگاه توحید، نیز وعده‌ی سَزا در عرش رَب، و وعید جَزا بر بزهِ بازنده‌ی حَرب! آری ای آمَنه؟! از سنگینیِ نُه ماهِ خود، محمد بن عبدالله‌ی آمنه آوردی. که در یک کلمه: شرافت است علیه‌ی شرارت، و شَمیم و حمیم است بر هر جنس و عرَض. سخگیر بر هر نَمیم و نَمّامیت، (=بدگو و سعایت و بَدسِگالیت) زهی سعادت! زهی سعادت! بر هر پیرو و پیرامون و پوینده‌ی آئین محمد. -صلوات اللّه علیه و آله و سلَّم- که؛ الله، و ملائک، و مردم، و موجودات -تماماً- یُصَلُّون هستند، بر فرزندت، محمد. سلامَت باد آمنه، درودَت عبدالله، صَفایت صُلَحا و صافّین، هان! هین! همین! ۱۰ مهر ۱۴۰۲ دیندارت: دامنه. فرمانیه. تهران: بزرگراه طبقاتی صدر، نوبیناد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
چه آوَردی آمَنه؟!
/post/2374
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۴۸
  • پست شده - دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۳۸ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

شیخ روح الله حبیبی شیخ شهیر دارابکلا

شرح دامنه برین مَردِ شهیر و شیخ محل: مرحوم حجت الاسلام شیخ روح‌الله حبیبی‌ست. خودمونی در تلفظ محلی: شِخ‌رِل‌لا. مردی با مرامی مردمی. کاری. خدمتی. اخلاقی. دارای تز ترقی. خود هم فردی مترقی. میان مردم بود. با حشر و نشری قوی و قلبی متعالی. دهه‌ی آخر چهل یا اوایل دهه‌ی پنجاه برای داراب‌کلا آب شُرب لوله‌کشی زد. سپس برق هم آوُرد. سردفتر ازدواج هم داشت -که همین- وی را محبوب دل‌ها نموده بود. چون کارش این بوده تا دو دلِ دلخواه را به هم دلدار کند و در دفتر و قلم و ثبت و درج و مُهرش، جوش سازد و عقد. کم پیش آمده باشد جوانان محل و منطقه و حومه و حوالی تا اواسط دهه‌ی هفتاد -که به رحمت الهی رفت- به دست او بر دختران دلخواه خود حلال نشده باشند، آخه او خندان‌ترین عاقد بود.

 

 

اغلب حتی شاید تمام محل توسط او به عقد و عروسی می‌رسیدند. قبرش روبروی ساختمان امامزاده باقر در سمت خیابان است در نزدیکی‌های نرده‌ی دیوار مزار. دیدن قبرش حتی به آدم خندانی می‌بخشد. ساده‌زیست بودُ باسواد و زیرک و به تعبیر خودمی من: زیادزیاد زرنگ. او مردِ معتقد به خالق و مرتبط با خلق بود. درود به روحش و سلام به خاله‌ام همسر باکمال و خصالش، که من صدَرخاله صداش می‌کنم و هر بار که محل می‌آیم زیارتش را از دست نمی‌دهم. هر کس اگر عکسی ازین شیخ شهیر دارد مرا شریک داشته‌های خود سازد تا آلبومش را تکمیل کنم. عکس فوق را چند سال پیش از زن‌داداشم حبیبه‌خانم حبیبی (دختر آن مرحوم، همسر اخوی‌ام آق‌شیخ باقر طالبی) گرفتم. صلوات می‌فرستم بر روح آن نام‌آور مردمی و محبوب محل.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
شیخ روح الله حبیبی شیخ شهیر دارابکلا
/post/2373
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۲۴
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دامنه در نگاه ابراهیم رمضانی محمد

متنی از ابراهیم رمضانی محمد درباره‌ی دوره‌ی مُبصری دبستان دامنه و مدیری مدرسه فکرت دامنه : سلام وارادت محضر مدرسه. قبل از هر حرفی ازاقا مدیر، بزرگان، علما، اساتید که شرف حضور در مدرسه دارن والبته از خیلی جدی های مدرسه واقعا معذرت میخام. گفتم بعد از بحثهای علمی وسیاسی و... جدی در مدرسه برای یغییر حال وهوا یه خاطره واقعی قاطی با کمی شوخی بفرستم. بمناسبت بازگشائی مدرسه بخصوص کلاس یکی هاکه کوله از قدواندازه اونها گَت تِرِه. درسالهای قدیم حول وحوش سالهای ۵۸ یا ۵۹ یا ۶۰ بعدِ انقلاب، مدرسه کلاس ۱ یا ۲ یا ۳ بودم در اون روزگار در مدرسه رسم بران بود که (شاید فقط مدرسه ما) کلاس ۱ و ۲ و۳ که بچه ها چون کوچک وچیز نفهم (بدوخوب) بودن و قدرت اداره خود رادرکلاس نداشتن، مدیران مدرسه برای نظم کلاس تا رسیدن اموزگار، یک نفر بزرگتر از کلاس بالاتر که یِتّا جِمِه وِیشتِر پارِه پُورِه هاکاردِه راانتخاب می کردن به عنوان مُوبصِر که کلاس را ساکت ها کانه ووَچوُن همدیگه پیرَن رِه پاره نکنن. (کنایه از جنگ ودعوا) اَمِ کلاس هم یکی ازون کلاسا بِیِه.نَدومبِه کلاس 1بودم یا2 ولی اینو مطمئنم که خیلی ارام بودم بر عَکسِ بقیه وَچُون. مُوبصِرِ ماهم یک کلاس بالایی بود.باکلاس،خوش تیپ،ومدیر.وِنِ جِ ترس داشتِمِی البته با احترام قاطی بود. (اخِرِسَر ، وِنِ اِسم رِه خواهم گفت). این موبصر واقعا مدیر با یک مدیریتی خاص بنام(سَرتَپِیزم) یعنی کشیده ویا چَک ، کلاس۳ خواهم نفره که همه زلزله بودن ( غِیر ازمِن ) به راحتی اب خوردن وادار به سکوت کاردِه میگفت باید صدای راه رفتن مورچه را بشنویم، چجوری؟ گُومبِه. اینجوری بودکه نفر پشت سری نصف کَت(نیمکت) تام الاختیار بوددر صورت کوچکترین حرکت ،پچ پچ هاکاردن وگَتّهِ نفس بَکشِیِنِ نفر جلویی ،سَرتَپِی(کشیده)به پِتَکِ(پشت سر) نثار کند. نفر جلوئی جُرعت نفس بلندتر کشیدن نداشت تا چه رسد  به شُلُغ هاکاردن. بعضی هم از این قانون مدیریت سَرتَپ سوء استفاده می کردن (مثل بعضی از مدیران کشورهای دیگه تا رفتن پشت میز قلع وقَم میکن) اگه غرض مرضی داشتند حسابی جلوئی رو سَرتَپ باران می کردن . بعضی موقع پِشتِ سَرِی با اشاره همین موبصر ناغافلی صدای شِرَقِ سَرتَپ گوش رِه غُول کاردِه. (مثل بعضی از گروههای خاور میانهِ اروپا. )بیچاره سَرتَپ خوار وِنِ چِشِ اُوُ با فِنِی با گِلِس قاطِی میشد. چاره ای جز قورت هاداهِن نداشته.شایِدهم شِ کُتِ سَردَسجِ پاپ کارده.در این قانون مترقی خوش میگذشت برای صف اخری کلاس وعذاب و استرس وترس برای صف جلویی بود.(مثل بعضی از کشورها غیر از اَمِ کشور همیشه قانون به نفع یک عده فرصت طلب هستِه) روش دوم: اَگِه موبصر ،شِ درس رِه نَخُوندِس بُوُشِ ویا مشق رِه نَنوِشتِه بُشِ ویا به هردلیل وِرِه قَر می داشت، دونفر رو که ازشون خوشش نمی اومد می اورد جلو تخته سیاه.این بخت برگشته ها با اشاره همون موبصرِ بی رحم (شوخی) به نوبت همدیگه  پِتَک رِه اونقدر زُنِه تا یِک نفرِچِش اُوُ در بِیِه. اونِیه که بِرمِه نِیَمُوهِه برنده می شد وِصلا. در همین موقع بود ما  دست به دعا واَمّ یُجِیب می خوندیم تا ناظم دَرِکلاس را بزند "کچل ها بیان برای خوردن آکسار" (قرص) تا لحظه ای خیالمان راحت باشداز این بزن بزن ها.این خوش تیپ ما (موبصر) خوش سلیقه هم بود.برنده کلاس ما با برنده کلاس بعدی... همین داستان بود. (مثل اغای استکبار امروزی هم راحت جهان رو اداره میکنه وهم بهش خوش میگذره. اینو هم بدونید اگر موبصر دوس داشتنی می دونست بعد از چن سال استکبار از این مدیریت سوء استفاده میکنه اصلا اجرایی نمی کرد). خوشبختانه مِن اَصلِن جلو نَشِیمِه چون تَهِ قلبی دوستش داشتم احتمالا دل به دل راه داشتِه. با این روش مدیریتی اگه اموزگار کل روز هم کلاس نمی اومد اب از اب تکان نمی خورد. (شاید این روش مدیریتی برای بعصی از مدیران ادارات ما که تنبل هستند کارامد باشه). سَرِه دَرد نِیارِم. بعد از گذشته ۵ یا ۴۶ سال از ان دوران همون مدیر خوش تیپ وخوش اخلاق والبته عالِم با چرخشی۱۸۰ درجه یک مدیریت جدید را ارائه میکند بنام (دَروَن نَوُشیزم (محصور قید وبند نبودن) واز همه ۲۰۰ و خُردِه همکلاسی می خواهد هر نوع انتقاد ی را بدون ملاحظات وترس ونگرانی باخیال راحت بفرمایند تا با حوصله وتحمل جوابگو باشد. مِن اون مدیریت رو  زور به زوری فِک کامبِه قبول داشتِمِه ودوس داشتِمِه همه مثل خودم اروم باشن ومدیریت امروز رِه هم قبول دارم مثل اکثر هم مَدِّ سِه ای ها. البته نظر من برنگشته همون احترا م قاطی با دوس داشتنِ. از افتخارات اَمِ محلی.موبصر "شخ عل اکبر ارویم" و مدیر "اقا ابراهیم طالبی (دامنه)" دوباره و چند باره از تک تک بزرگان عذرخواهم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دامنه در نگاه ابراهیم رمضانی محمد
/post/2370
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۰۰
۷
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آبگوشت تَشی و لِش‌دله‌ی سَخی

آبگوشت تَشی و لِش‌دله‌ی سَخی

 

عکاس: حمیدرضا طالبی

 

 

لش‌دله‌ی سَخی

 


شرح بر آبگوشت تَشی و لش‌دله‌ی سَخی


همین اخیرا" با حمیدرضا باید می‌بود سرِ آبگوشت صحرایی هیمه‌تشی پر از دُمبه و پی که پی‌اش پیگیر پیامدها و پیام‌ها پَس و پیغام‌ها که حمید بلد است پس و پیش هم پیمایش را با پای پیاده در چکمه پایداری کند تا پای دار. پیمود و پیمود پیمانه پُر نمود و پرید و پرید پروا پیشه ساخت تا با پرِ پُر بپرواز. و این عکس آبگوشت و شِمای ماهِ مهرماه لِش‌دِله‌‌ی یالمله که به کِله‌پیش می‌ریزه بعد اتاق‌پیش می‌ره و از داخل خونه‌ی شیخان‌: آشخ ابراهیم غلامی، آشخ محمدجواد غلامی (عموزاادگان هم و رفقای من) عبور از جوفِ خونه‌ی آق‌کاظم خراسانی گذر و به حاج‌گتی خانه‌پیش و از آنجا به پِش‌خانه‌ی حاج‌قاسم شاهمیری از جلوِ دروازه‌ی امبررمضانی پِیَر سِره، دور می‌زند زیرگذر قهوه‌خانه‌ی آقای محمد شاهمیری و مشدی‌دکون‌سر را درمی‌نوَردد و از آنجا نا درمانگاه‌پیش سپس از پشت خونه‌ی مرحوم جُرون شعبون نوری، وصل به جوب حاج‌آیش می‌شود در شالیزارهای داراب‌کلا می‌ریزد مشروب می‌سازد که جد جد جد پدری من مِلاجعفر طالبی دورسالی گَت‌چکمه پوشید خاک داراب‌کلا را توش کرد رفت روی شالیزار ایستاد با رشادت سوگند خورد این ملکی که رُویش ایستاده‌ام مال اسرَم هیچ کجا نیست، مال ملکِ طِلق داراب‌کلاست. همان شد که حاج‌آیش هرگز دیگر اشغال نشد شغل محلی‌ها در امر بینج و برنج و ورمز شد. دامنه + حمید. عکس ازوست متن ازین کوچیکِ شریفان صحن. بگذرم. با میس‌بَزِه پیاز آآآآآبگوشت نه، بل آبگووووشت دودی دود شد. به اتفاق مادرحمید زهرا و خانواده‌اش، جواد رنجبر و خانواده‌اش، غلامحسین کوره‌سرِ پیش. درود.

آبگوشت تَشی و لِش‌دله‌ی سَخی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آبگوشت تَشی و لِش‌دله‌ی سَخی
/post/2371
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۵۷
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تمسُّک تا تنسُّک

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام. تمسُّک تا تنسُّکمی‌گوید (کی؟ آشیخ مجتبی تهرانی) باید مؤدّب به ادب الهی گردد. کی؟ انسان. چگونه؟ این گونه. با راه تمسُّک تا تنسُّک. حالا ببینیم خودِ آیت الله مرحوم شیخ مجتبی تهرانی درین جلسه‌ی سی و سوم چه می‌گوید. او تمسُّک را درین می‌داند که انسان کرارا" بیاید بگوید خدا و پیغمبر و ائمه چنین فرموده‌اند و خود، به فرمایش آنها تمسُّک بجوید. یعنی بَسا انسان سخنان آنان را حفظ و بلد باشد اما فقط رجوع کند. این کافی نیست و انسانِ درستی را نمی‌پرورانَد. چون به تعبیر ایشان کار چنین شخصی مثل "ضبط صوت" می‌شود و حتی کار ضبط صوت هم "مقام بالاتری" دارد. پس چه چیزی مشکل انسان را حل می‌کند؟! آشیخ مجتبی تهرانی می‌فرماید: "تنسُّک" حالا تنسُّک مگر چه فرق می‌کند با تمسُّک؟

 

 

 

تنسُّک به این معناست که انسان از گفتار و رفتار پیامبر ص و ائمه ع "روشِ رفتاری" یگیرد. این، انسان‌ساز است. یعنی ببینیم پیغمبر اکرم و ائمه در ابعاد گوناگون فردی اجتماعی چگونه رفتار کردند ما نیز همان رفتار کنیم. باید شیوه‌های آنها را شناسایی کنیم به آنها متنسِّک شویم تا واقعا" ادب شویم. تنسُّک در لغت یعنی خداپرستی پارسایی. تمسُّک در لغت یعنی چنگ‌زدن. آویختن. بگذرم. من این کتابِ «تأدیب نفس» سی و سه جلسه درس اخلاق شیخ مجتبی تهرانی (۱۳۱۶ - ۱۳۹۱) را از دیشب بر بالینم گذاشتم تا خوب بخوانم. نشر مصابیح الهدا است، چاپ دومش در ۱۳۹۲. اثری نافذ بر روح جان نفس انسان. روز شهادت پدرِ امام زمان عج بود خواستم با تبیین کوتاه تمسُّک تنسُّک، توسل جوییم با امام حسن عسکری ع که مورد خشم ستمگران بود. تسلیت. ۲ مهر ۱۴۰۲.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تمسُّک تا تنسُّک
/post/2369
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۵۱
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تسلیت درگذشت حاجیه فیروزه لاری

به قلم دامنه: به نام خدا. تسلیت غمبار مدرسه فکرت. رجوع همه به "الله" است. درگذشت مادری سرشار از مهر و نمونه‌ی اعلا در مادری و مهربانی مادر حاجیه فیروزه لاری اندوهی دردناک داد به من. سالها به خاطر عمق رفاقتم با آق سید اسدالله سجادی در آن بیت آمدوشد داشتم به‌طوری که بیتی محبوب برایم بود و آن مادر گویی مادرِ خودِ من. حتی این اواخر هم دیدمش و عرض ادب کردمش بازم مرا به همان طرز عصر رفاقت عمیق با سید اسدالله دیدمِم، مهر، محبت، مادریت. خدایا چندان غذاهای او به جانم فرو رفت که اگر نبود آن بذل و بخشش ممکن بود گاه گُشنه بخوابم. من و آق سید اسدالله عین دو قلو بودیم، با هم، همیشه، حتی روز، شب، وقت، بی‌وقت.

 

 

من این درد جانسوز وفاتش در شب شهادت امام حسن عسکری ع را به روح مرحوم آق سید علی سجادی که چون پروانه گرد این همسر بی‌همتایش می‌گردید و به برادر بهتر از جانم آق سید اسدالله سجادی و آقا سید رضا و شش خواهر خیلی مهربان‌شان -که نزد من عین چهار خواهرم، مَجد و حُرمت داشته و دارند- و نیز به دو عروس گرانقدر آن مادر و همچنین به آقایان دوستان خوبم آقای اصغر ملایی، آ قای اسماعیل آفاقی، آقای سید اسماعیل حسینی، آقای آهنگری، آقای میرزایی و آقای صباغ -دامادهای محترم و بامعرفت این بیت- و تمامی نوادگان و بستگان ایشان جانانه و غمگینانه تسلیت می‌گویم. خیلی بر من ناگوار شد شنیدن این فوت. برای آن مادر پاک‌سرشتم و مظهر عطوفتم -که روح عظیم و منش خلیق و خُلقی لطیف داشت- سوگوارم و برای اهتزاز روحش قرآن می‌خوانم و به حرمتش اشک می‌ریزم که یک خنده‌اش بر منِ فرزندش حد زمین تا عرش ارزش داشت. مادرم قیامت مرا مثل همین دنیا مهربان باش. ۱ مهر ۱۴۰۲مدیر مدرسه فکرت. ابراهیم طالبی دامنه دارابی.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تسلیت درگذشت حاجیه فیروزه لاری
/post/2367
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۶۲
۳
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مدرسه فکرت ۹۳

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت و هیئت

قسمت نود و سوم

 

پرسش ۲۰۴ این بود در پیشخوان صحن: «رزمندگی چیست؟ فکر می‌کنید یک رزمنده چگونه باید خود را آماده نگه دارد؟ ویژگی رزمنده چه می‌تواند باشد؟ آیا در ایران و اسلام تفکر فلسفی و دینی برای رزم وجود دارد؟»

 

پاسخم به بحث ۲۰۴ :

۱. آنچه چهار پاسخ‌دهنده به ترتیب زمان جواب آقایان سید یاسر موسوی، شیخ محمد بابویه، محمدتقی آهنگر و حاج بهرام اکبری لالیمی دادند، چنان ژرفناک بود که جزوِ باورهای من هم شد. از این چهار تن تشکر و بدین چهار تن درود.

 

۲. رزم -برخلاف جنگ- نبردِ دلاورانه است و مبنای دفاع در آن هست. روح سلحشوری هر مردمی موجب رستگاری آنان است. پس رزمندگی یعنی حضور در نبردی مشروع و دفاعی.

 

۳. رزمنده با حدِ کم، سه راه خود را مهیا نگاه می‌دارد: اولی: دشمن‌شناسی به‌هنگام. دومی: آشنایی عمیق با آموزه‌ی دفاعی و دلاوری در دین. سومی: رهبری شجاع و در میدان که مسیر را هدایتگری کند؛ هم امام خمینی و هم امام خامنه‌ای هر دو درین راه شایستگان طریق بوده و هستند.

 

۴. ویژگی رزمنده به نظرم هزاران صفت است، اما حدِ کم پنج چیز است: یک. آموزش عقیده برای خلع ید نشدن در برابر هجمه و دسیسه. دو. کسب صفات معنوی جهت ایثار در راه دین و میهن و مردم. سه. آشنایی حرفه‌ای با اصول جنگ و ضد جنگ. چهار. ماندن در نهاد بسیج و سازماندهی حرفه‌ای در آن. پنج. تحکیم شناخت خود از مسائل روز و ایجاد فرهنگ تبری و تولی در خود.

 

۵. بله، در ایران و اسلام انبانی از تز دفاع، دلیری، رزم و غیوری وجود دارد و تاریخ این دو مهم یعنی اسلام و ایران صدها شاهد مثال دارد که مردم را پای دلیری برده و از خوف و خفت رهایی داده است. تمدن ایران اگر تز رزم نداشت همه‌ی داشته‌هایش نابود می‌شد. اسلام هم آیات فرستاد که در قرآن جزوِ درخشنده‌ترین نوع رزم است. از سمت من این بحث، تمام. اما مسیر پاسخ به آن بر هر عضوی مسدود نیست. والسلام و تقدیر از پاسخ‌ها توسط چهار عضو کِرام.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مدرسه فکرت ۹۳
/post/2368
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۷۳
ادامه ی مطلب
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یادی از جبهه و شهید رسولی کلبستانی نکا

یادی از جبهه و شهید رسولی کلبستانی نکا

روزای دفاع مقدسه. گرچه ۲ پست دفاع مقدس طی این هفته نوشتم، اما جا داشت بار دگر یاد کنم، یادی از جبهه‌ی جنوب که آنقدر شهید دادیم آنقدر سختی کشیدیم که نگفتن آن دفنِ ارزش‌های بی‌نظیر این ملت محسوب می‌شود. یک عکس اهواز است با نخل‌های زیبایش. سال ۶۲ آمده بودم مثلا" شهر یک نصفه‌روز حمام کنم و تفریح! و آب‌طالبی و آبِ سیب‌هویج بچِشَمُ عصر هم بازگردم به خاکریز. آن سال، خط مُقدّم‌مان جُفیر بود. اهواز با آن‌همه گرفتاری، باز، جایی برای مرخصی، آب‌هویچ، یک لحظاتی شیرین کنار رودِ کارون بود. عکس دوتایی هم، منمُ یک رفیق یعنی شهید رسولی کَلبِستانی نکا و اینجا مشهد مقدسه سال ۶۳. عکاسش هم حاج شیخ احمد آهنگر رفیق صدیقم. عکس جمعی هم دامنه و رفقایند سال ۶۵ که همه رزمندگانِ آن زمانند؛ که گاه یک‌باره تعدادی زیادی، دسته‌جمعی به جبهه می‌رفتیم.

 

دامنه. جبهه

اهواز. سال شصت و دو

 

 

مشهد مقدس

دامنه و شهید رسولی کلبستانی نکا

 

 

یاد ایام کردم تا گفته‌باشم که همین آدم‌های عادیِ مستضعفین این سرزمین بودند که پا شدند از خاک، از مرز، از عقیده، از ناموس، از دین، از انقلاب اسلامی به دفاع برخاسته بودند و میهن را سالم از تصرف دشمن بیرون بردند و هیچ اَشرافی جبهه نبود حالا را نبین که بعضا" اکثرا" صدر و ذیل را اَشرافیت و میراثخواران پر کردند! یک نکته‌ی بلیغ گویم: آن زمان، امروز عروسی می‌کردی فردا باید همسر و آن آناتِ ماه‌عسل را ترک می‌نمودی خودتو به خط می‌رساندی تا جواب امام ره را داده باشی. حس جوانان آن روز نسبت به امامِ ایران این بود یعنی: لبیک. یاد شهیدانمان باشیم آنان از ما انتظارِ در "خط" بودن دارند. رزمندگیِ خویش را تا آخر از هر عیب، هجوم، شبهه مصون داریم. دامنه.

یادی از جبهه و شهید رسولی کلبستانی نکا
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
یادی از جبهه و شهید رسولی کلبستانی نکا
/post/2366
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۹۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

صدام و تصمیم به جنگ با ایران

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هنوز برینم صدام تصمیم به جنگ نگرفت. عوامل بالای نظامی ساواکی پهلوی این تز را بَرو فراهم کردند و سازمان سیا شرائط تهاجم را مساعد دید و صدام با برداشت غلط سودای رهبری اقتدارآمیز پروراند. قصدش از اشغال ایران سیادت بر ایران نبود، خواست رهبری عرب را تصاحب مطلق کند. اندیشه‌ای از دیرباز در جهان عرب شایع که ذهن مالیخولیایی صدام تقویتش کرد. با دیدن این طرح روزنامه اطلاعات (۲۸ شهریور ۱۴۰۲) آمدم این فاز تا آن روزهای فرازمندی و فرزانگی رزمندگان را در سالروز اشغال توسط حزب بعث تجلیل نموده باشم؛ ۸ سال مقاومت که باید درود فرستاد به آن اولین فرد که نام مقدس برین دفاع گذاشت. دقیق نمی‌دانم نخستین‌بار چه کسی ازین لفظ استفاده کرد. ۸ سالی که مرحوم امام آن را جنگ لعنتی خواند و نعمت‌های شگرفش برشمرد.

 

 

سال‌هایی زجرآور که صدها هزار شهید (بیشترشان نُخبه‌ترین و مؤمن‌ترین) از ما گرفت ولی در عوض یک وجب خاک میهن تاراج نرفت، حتی زمینه‌ی تحول در عراق برای حامیان ایران مهیا شد. زیرا افکار شهید محمدباقر صدر در حزب‌الدعوه به افکار امام مرتبط بود. نیروهای سلحشوری که بخشی مهم از سپاه قدس شهید حاج قاسم سلیمانی را تشکیل... بگذرم که یک رزمنده‌ی کوچک دفاع مقدس بودم و خاطرات آن هنوز بیخ گوشم نجوا می‌کند. خصوصا" این ماسک ضد بمب شیمیایی (مشهور به: ش.میم.ر) که در فاو بر گردن ما آویز بود که هر آن باید می‌زدیم چون صدام بوالهوسانه شیمیایی می‌زد؛ ماسکی زجرآور؛ نیروی آدم را می‌ربود، شُش‌ها را به نفسَک می‌انداخت. رزمندگان خوشا به ایمان و غیوری‌تان. دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
صدام و تصمیم به جنگ با ایران
/post/2360
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۶۱
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خاطره‌ی دامنه

خاطره‌ی دامنه

 

سال ۱۳۶۳

داراب‌کلا منزل مادر و پدر

 

 

من و برادرم حیدر رُل لباس روحانی پدر

 

موضوع:: خاطره‌ی دامنه

زمان و مکان: سال ۱۳۶۳ داراب کلا

عنوان: شیخی به ما می‌آد؟!

زمان و مکان: سال ۱۳۶۳ داراب‌کلا

شرح: توسط دامنه

به نام خدا. سلام. هنوز مجرّد بودم. هر وقت سرِ پدر را دیر می‌دیدم سراغ لباسش می‌رفتم عمامه را روی زنوانم می‌بستم و قدَک و عبا رویش، بر تنم می‌پوشاندم و روی کُرسی وسط اتاق، یا روی لحاف کُنج اتاق، و یا روی طاقچه کوتاه خونه به منبر می‌رفتم و از روی کنجکاوی سخنرانی می‌کردم ازین طریق برای خود شخصیت مشهور!!! فرض می‌کردم. نزد مادر می‌رفتم به ایشان با خنده و تیپ و قیافه می‌‎گفتم: شیخی به ما می‌آد؟! حالا این سه صحنه روزی از همان مانورهاست که توی خونه نقش آخوند بازی می‌کردیم؛ من و حیدر -اخوی تازه‌درگذشته‌ام- که تلخی دوری او سخت بر قلبم جَرح می‌اندازد و بر وجودم خراش. کافی بود آن لحظه پدر از راه می‌رسید؛ ما را تا خودِ جوگ‌مَله دمبال می‌کرد! که چرا به لباسش دستبُرد زدیم. حیدر طلبه‌ی آقامدرسه بود و سپس مدرسه‌ی سعادتیه‌ی ساری. امید است این لباس همآوره بر تنِ اهلش روَد و به سرقت و سبقت نرود و احدی نتواند با آن، رُل بازی کند!!! سمت راستی‌های سه عکس، من، در خونه‌ی پدرومادر و همه‌ی سمت چپی‌ها، داداشم شادروان شِخ حِدر (=حیدر). عکاس: دوربین روی خودکارتنظیم.

خاطره‌ی دامنه
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خاطره‌ی دامنه
/post/2365
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۱۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

از مَردُمکِ دیده باید آموخت

به قلم دامنه: مردمک به نام خدا. سلام. حسبِ حال نویسی (=اتوبیوگرافی، زندگینامه‌ی خودنوشت) در اصل از مصر باستان برخاسته، که فراعین آنجا علاقه داشتند شرحِ احوال زندگی خود را بر کتیبه بنگارند. اما در اصل این کار ریشه در معرفةُالنفس دارد که اَنفعِ معارف است. زیرا هر کس خود بهتر از هر کس می‌داند چگونه زیسته، بر او چه گذشته، چه در سر می‌پرورانَد، اَرز و عَرض و عِرض او چند است. حتی توصیه شده که:

 

"چنان مُستغرقِ اوقاتِ خود باش

که از حالِ کسی نایَد تُرا یاد"

 

 

یعنی به خودت بپرداز چه کار به ایرادهای دیگران داری. همین سرِ صبحی داشتم کتاب "شرحِ این هجرانِ" (تصویر بالا) آقای دکتر محمد فنایی اشکوری (قم: وحی و خرد، ۱۳۹۵) را خلاصه‌نویسی می‌کردم، چنین سوژه در ذهنم شکل گرفت. نمی‌دانم مفیدگویی کردم درین ستون روزم یا نه. هر چه هست، نخست، نَهیب بر خودم هست. با یک شعر خودم را گرم می‌کنم که پا وقتی سرد شود، پایداری تا پای جان هم یخ می‌کند: "از مَردُمکِ دیده باید آموخت / دیدنِ همه کس را و ندیدنِ خود را" اینجا، دیگری را دیدن یعنی امتیازات و خوبی‌های کسی را دیدن، نه خویشتن را هیچ و پوچ انگاشتن، بلکه خود را برتر ندانستن و سایران را خوب دیدن. بگذرم. دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
از مَردُمکِ دیده باید آموخت
/post/2364
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۱۵۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

وجوب شکوه در حرم رضوی

وجوب شکوه در حرم رضوی

 

 


سه عکس قدیمی

حرم امام رضا (ع)

از (روزنامه اطلاعات)

 

 

صحنه‌ی عرض ارادت

نهایت سپاس از خالق اثر زائر عزیز

 

 

نمای حرم از سمت

خیابان آیت الله سید عبدالله شیرازی

  

 

پَر طاووس

حرکت زیبای خادم حرم

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. هر کس از اطراف حرم رضوی خاطره‌ای به ذهن دارد. از شب‌هایی که دورتادورش شیرداغ با فرنی می‌فروختند تا باقلای داغ با گُلپَر. این حرم از سال ۱۳۵۲ شروع کرد به توسعه و سازه در اطرافش که تا شعاع چند کیلومتر زمین‌های آن باید چمن می‌شد اما سال ۱۳۵۶ اوضاع بازسازی به نحو دیگری رقم خورد و با وقوع انقلاب اسلامی اساس توسعه‌ی اطراف حرم شکل و نقشه‌ی خاصی پیدا کرد. سه عکس قدیمی (از روزنامه اطلاعات) به‌خوبی اطراف حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۵۶ و نیز حضور زائران در پنجره فولاد (سال ۱۳۵۶) را نشان می‌دهد که کاملا" با شکل جدید حرم فرق دارد. من بر هرچه شکوهمندترشدن حرم باور دارم، باید مجلّل، با هنر، سرشار ذوق، آراسته به زیور و کتیبه‌هایش قابل خواندن باش زیرا آسایش زائرین باید تأمین شود و انسان در آن چندساعت و چندروزی که حرم بیتوته و آمدوشد دارد با تماشای جلوه‌های حرم در خود شکوفایی و سُرور و شعَف احساس کند. البته چمن هم شکوه خود را دارد که باید صحن‌ها و اطراف را به آن آراست و یکسره سنگ و تابش آفتاب نباشد. ایران جاهای معنوی‌اش تماشایی بود زیرا در آن آب، سبزه، باغ، درخت، سکوت و شکوه جمع بود. من حرم را دوست دارم و هر چه دورش می‌گردم بازم تشنه‌تر برای دور بعدی مهیایم. زائران زیارت‌تان لابد بر دلتان نشست. این حس‌وحال، شکوه شما را همچنان تا زیارت آتی باشکوه‌تر نگاه می‌دارد. خاطرات حرم دل آدم را شب‌وروز به آن خِطه‌ی طوس می‌دوزد تا باز در زیارت بعدی خاطره‌ی نوِی شکل گیرد. حرم، حقیقت مرکز خاطرات آدم است. سه عکس نو مال همین سه روز اخیر حرم امام ثامن ع است از زائری عارف‌پیشه، واصله به دامنه. دامنه. پست مرتبط با این پست: اینجا.

وجوب شکوه در حرم رضوی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
وجوب شکوه در حرم رضوی
/post/2363
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۴۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ... ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ... ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ بعد