تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : علیکم السلام و رحمةالله وجه هفتم و هشتم در حرم مشهد👇 وجه هفتم : این است صله رحم من یا ثامن الحجج وجه هشتم : این است در جستجوی ولی زمان بودن یا ثامن الحجج! کجا روم دنبال ایشان؟راهمایم باش برای رسیدن. محل ما -
ناشناس : السلام استاد خاطرهای بود دل ریشکن اما من به چشم ندیدم فقط شنیدم بخشی از تاریخ رو خاطرات و زندگینامهها تشکیل میده تاریخ، فرهنگ و هویت مردم جامعه رو به رخ میکشه مثلا استاد در تاریخ ۱۸ /خرداد /۱۴۰۴ در شیروان تشریف داشتند و از آنجا عبور میکردند وقتی بیان داشتند آخرین میدان ، یعنی مسیرشان رفت بود ، برگشت ... -
ناشناس : با درود جناب آقا مدیر من این مطالب قمه ای شما را با دقت تر از بقیه متنها خواندم قمه و قمه زنی کاری ندارم کی حرام یا کی حلالش می داند اما هر چه هست من در کربلا زیاد شاهد انجام آن بودم در ایام ماضی الحق و والانصاف موجب هجو انسانیت هست تا چه رسد به دین و اسلام و عاشورا و محرم یک حرکت غیر عادی غیر عرفی و ... -
عیسی رمضانی محمد : دو پاسخ من به دو استاد محترم در مدرسه فکرت شعبهی ایتا ۱۷ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ! ،، آشیخ محمدرضا احمدی سلام اعجاب چرا استاد؟ شاگردت هستم. باید متن مرا رفع ایراد کنی، از خود من که نباید تعجب رسی. گفتمان غالب خود را به آن که در اقلیت است غلبه میدهد چون تریبونها در دست این گفتمان است. گفتمان زمانی رایج است که پشتش طبق ... -
ناشناس : سلام جناب طالبی خاتمی، نماد بنبست در اجرای دموکراسی به سبک جمهوری اسلامی است؛ از جزئیات میگذرم، چون میترسم. جلیل قربانی -
ناشناس : ✍ رفیق فرهیخته و نکتهسنج، جناب آقا ابراهیم پیش از هر چیز از لطف، دقت نظر و همراهیتان با نوشتهام صمیمانه سپاسگزارم. از اینکه با نگاهی ژرف و مسئولانه، بر بخشی از حقیقت تلخ این روزگار انگشت نهادهاید، دلگرم و خرسندم. بله، متأسفانه آنچه اشاره کردید نه تنها واقعیتی تلخ، بلکه زخمی ماندگار بر پیکر جامعه ماست. ... -
ناشناس : سلام و دورد اندر حکایت گیر دادن های انُظر به حکومت آخوندی : بنده چون دبیر جغرافیا هستم از خودمان بگم که به کسی برنخورد. ✅یک دبیر جغرافیایی که ، تخصصش کوههای افغانستان بود ، در هر جلسه تدریس ، متناسب با سرفصل های مختلف کتابِ درسی، هر موضوعی را که مطرح میکرد آن را نیمه کاره می گذاشت و مثل همیشه میگفت، اما ... -
ناشناس : سلام اصلاح ویرایشی ( میشود امور خیریه را برای انسانهای زنده در جامعه پویا به انجام رساند).در پناه حق سید کاظم صباغ دارابی -
سید کاظم صباغ دارابی : جناب حجت السلام آقا سید حسین شفیعی علیکم سلام و رحمه ا.. ممنون از عنایت شما به مسائل محل،در این مورد از ما کسی در باره هزینه کرد امور خیریه آن مرحومه مشورت نکردو یا نظری نخواست،اقا محمد حسن طالبی وصی خواهرش هست،بنظر بنده مسجد و حسینیه پایین محل با امامزاده باقر(ع) دویست متر فاصله دارد،میشه مراسمات را در ... -
ناشناس : با درود ما هم یکی [دامنه] را می شناسیم که بیش از یک دهه هست که بیش از دویست مخاطب روزانه اش از صد تا مجالس پر هزینه و ساختمانهای مجلل با برکت تر و درس آموز تر است و به قولی از خیران مدرسه ساز پیشتاز هست که فعلا لنگه ندارد. بله اینه 🥰🌺🌸🥰 محمد عبدی سنهکوهی
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- آمریکا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
خرداد ۱۴۰۴
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۱۹
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۶
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
در مورد حجت الاسلام سید محمد خاتمی
متن نقلی: نوشتهی جعفر آهنگر: سلام دوم خرداد؛ روزی که تاریخ، لبخند زد. برای من سید محمد خاتمی، تنها یک سیاستمدار نیست. او مردی است از جنس واژههایی که این روزها کمیاباند: تدبیر، اخلاق، گفتوگو. نه عبایش مهم بود، نه لبخندهای آرامش؛ مهم آن بود که "امید" را به ما برگرداند. کسی که در روزگاری پر از یأس و تردید، جرئت کرد از آزادی حرف بزند. کسی که گفت: "زنده باد مخالف من."
من میترا نیستم
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی : ۲ ، ۳ ، ۱۴۰۴ : "من میترا نیستم" کتابیست داستان، از سرگذشت زینب کمایی که سال ۱۳۶۱ توسط سازمان ترور مسعود رجوی در شاهینشهر اصفهان ربوده و ترور شد. شهید زینب کمایی خود اسمش را از میترا به زینب تغییر نام داده بود طی یک مراسم افطار.
زینب مرتب به بچهها کتابهای دکتر علی شریعتی و آیت الله مرتضی مطهری میداد.(ر.ک: ص ۵۳) او طبق سفارش امام خمینی به جوانها، دوشنبهها و پنجشنبهها روزه میگرفت. (ر.ک: ص ۵۲) خانم کچویی مدیر دبیرستان میگوید زینب را از کلاسهای اعتقادی جامعهی زنان شاهینشهر میشناختم. (ر.ک: ص ۱۶۷) زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت در قم طلبه شود. (ر.ک: ص ۵۴ و ۹۴) مردم شاهینشهر بیشتر مهاجر بودند.
یادداشتم بر رمان سرزمین خیال
به قلم دامنه : رُمان "سرزمین خیال" اثر نویسندهی آمریکایی آنتونی دوئر برگردان فاطمه تناسان از انتشارات نیماژ را این گونه روایت میکنم تا اگر تشنهکامانی پیدا شدند، در سه دقیقه از آن سر در آورَند. کتابی که در عظمت فرد کتابدار است، و پاسداشتِ خودِ کتابُ زمینُ قلب انسان. دوئر قصد کرد قدرت کلمات و کتابها را زنده دارد. او حتی دو مثال از کلاغ و جُغد میزند (ص ۲۴۳) تا به انسان یاد دهد زندگی بر پایهی وفاست:
پس از مرگِ کلاغی، بسیاری از همراهانش از درختان پایین آمدند تا پانزده دقیقه دور کلاغ مُرده میچرخیدند. برو بالاتر جُغد (=پیتکالِه) را ببین. جُغدی پس از برخورد جُفتش با کابل برق، به آشیانهاش بازگشت چند روزی حرکت نکرد تا بمیرد. دردناکتر این که در همان صفحه آمار میدهد در آمریکا سالانه سیصد و شصت و پنج تا یک میلیارد پرنده، بر اثر برخورد با پنجرهی آسمانخراشها تلف میشوند.
اینک که میخواهم بیشتر بنویسم تحت تأثیر کلاغ و جُغدم و کلمات "پشت دندانهایم" تلَنبار گشت و ذهنم پاورچین سراغ این حرف است که گوید آدمیان چگونه است خود را متقاعد (=بازپذیر) میکنند که دیگری باید بمیرد تا آنها زندگی کنند! حال آن که رمان در ص ۷۳۳ از جنین چه تعریفی ستُرگی میدهد:
"جنین، ذرّهی ذیشعوری که وسعت میگیرد".
حال آن که بشر بزرگ شود و وسعت یابد که نمرود و ناپلئون و تیمور و چنگیز و صدام حسین شود یا مردانی صالحی چون زندهیادان مهندس مهدی بازرگان و نلسون ماندلا و استاد محمد رضا حکیمی و دکتر علی شریعتی؟! رمان این عبارات را به من یاد داد و در سبد نیازم گذاشت و گاه در فرازهایی، چنان فروز و فرود بر من روا داشت که گویی صداها عین هجوم زنبورهای گاوی به لانه، مرا مینواختند: این عبارات:
آنجا که باد کوبد
متن دامنه در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ در سایتم : کتابِ "آنجا که باد کوبَد" اثر خانم "معصومه صفایی راد" را خواندم؛ دیروز و دیشب ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ که چکیدهای از آن را در دفتر یادداشتم نوشتم و اینک در سایتم هم، مینویسم. اشاره کنم شهر بادکوبه وجه "مردمپسندی است برای نام باکو" پایتخت "جمهوری آذربایجان" در شمال غرب ایران در کنار دریای خزر. درین کتاب واژگان بدیعی وجود چه صورت نقلی، چه صورت ابداعی مثل: "نوساناتِ دل".
کتاب برای ثبت دینداری مردم باکو است در ماه محرّم و نیز گزارشی از آداب و فرهنگ. نویسنده روی حرفی توقف دارد بهشدت گرهگشا: «به خودم قول دادم جز خدا روی هیچ کس حسابی باز نکنم که بعد با شانه خالیکردنش، غافلگیر شوم.» رجوع شود به ص ۱۰ کتاب.
در باکو (ص ۱۶۵) اصطلاحی دارند به نام "تمیزمسلمان" یعنی کسی که "مسلمانِ مقیّد است و نماز و روزهاش سرِ جایش، وگرنه فقط در وقایع اربعهی زندگیشان، به اسلام رجوع میکنند" و بس:
وقت تولد
وقت مرگ
وقت ازدواج
وقت طلاق
در باکو کسانی معتقدند کسی کلام الهی را درک نمیکند که بخواهد آن را به زبان دیگری در بیاورد. ص ۶۲ را باید دید. یعنی قرآن قابل ترجمه نیست. البته زینالعابدین تقیاُف پولدار باکو ناشر اولین ترجمهی ترکی قرآن بود. نیز در باکو عزاداری محرم فقط داخل مساجد است و به هیچ وجه به خیابانها کشیده نمیشود، حکومت کنترل میکند. ر.ک : ص ۴۸ کتاب.
توسعه بدون امنیت
توسعه بدون امنیت ورابطه متوازن با قدرت های جهانی توهمی بیش نیست
در ۲۳ / ۲ / ۱۴۰۴ نوشته ی : دکتر فتح اله دهقان / دانش اموخته جغرافیای سیاسی
امنیت برای زندگی فردی واجتماعی وتوسعه جوامع امری حیاتی است . رابطه با دنیای توسعه یافته وقدرتهای صاحب ثروت، تکنولوژی و… نیز امری لازم و ضروری است ایران و کشورهای خلیج فارس وخاورمیانه اگر به دنبال حل مشکلات وتوسعه هستند لاجرم امنیت باید اولویت اول آنها باشد. ایران بر اثر تحریم ها وعوامل دیگر دارای اقتصادی شکننده وزیر ساخت های کشور مستهلک و دچار ناترازی در بخش های مختلف شده است. ایران برای اداره کشور و بقا به تولید ۲ میلیون بشکه نفت ولی برای توسعه به تولید ۴ الی ۵ میلیون بشکه نفت نیاز دارد. کشورهای حوزه خلیج فارس برنامهای وسیع و بودجه های عظیمی برای ساخت بنادر واستفاده از هوش مصنوعی و… برای خود تعریف کردهاند. به عنوان مثال؛ عربستان در نظر دارد تا سال ۲۰۳۵ کل برق خود را از انرژی خورشیدی تامین کند . کشورهای عربی و عراق در نظر دارند با احداث کابل زیر دریایی سرعت ارتباطات را به ۷۲۰ ترا بایت در ثانیه برسانند.
مخلص کلام؛ حل مشکلات و تحقق توسعه ایران ،تحقق برنامه های عظیم وبلند پروازانه کشورهای حوزه خلیج فارس مستلزم مقدماتی است. رابطه متوازن با قدرتهای جهانی امریکا ، چین و روسیه عاملی مهم در این خصوص می باشد. امنیت نیز متغیر اساسی در تحقق توسعه می باشد و بدون امنیت حل مشکلات و توسعه توهمی بیش نیست. بر این اساس به ایران و دیگر کشورهای منطقه توصیه میشود با همکاری نسبت به تامین امنیت منطقه اقدام و سپس با برقراری رابطه متوازن با قدرتهای جهانی به رویا های خود که توسعه منطقه می باشد جامه عمل بپوشانند .
پرستش خدا راه راست است
سورهی یس آیهی ۶۰ و ۶۱ ترجمهی مرحوم فولادوند:
أَلَم أَعهَدْ إِلَیکُم یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبینٌ.
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مَپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست؟!
وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذا صِرَاطٌ مُستَقیمٌ
و اینکه مرا بپرستید این است راه راست.
ناترازی حاکم و حاکمیت و ملت
ناترازی
نگارش ۲۲، ۲ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی
یک جریده به اسم «شرق» واژهی "ناترازی" را -که مدتیست وارد ادبیات سیاسی ایران شده است- تعریفی ارائه داده است که از دید این روزنامه «کاستیها و نارساییهای بلندمدت» را ناترازی گویند! بگذرم.
اما از یک حرف نگذرم: بدترین ناترازی، ناترازی گسترده بین حاکم و حاکمیت و قدرت و ملت است. ملت، عمیق میفهمد، حاکمیت، ولی فریب میدهد.
نقد افکار سیاسی آیت الله مصباح
افکار سیاسی آیت الله مصباح
۱۴ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی
توضیح: این کتاب را آقای شیخ محمد جواد مهاجری در نشست دیروز به من هدیه کرد. مبنای من درین سلسلهپست همین منبع است.
نظر آقای مصباح:
او در ص ۲۵۵ مدعیست زمامداری ولیفقیه برای جامعهی جهانی است و اسلام حکومت واحد میخواهد. در نگاه وی مندرج در ص ۲۵۴ "دارالاسلام" یعنی فقط مسلمانان که در آن با لفظ "امت اسلامی" زندگی میکنند. و لذا غیرمسلمانان با شرایط خاصی میتوانند صرفاً "در سایهی حکومت اسلامی"، زندگی کنند آن هم فقط "مسالمتآمیز". او در ص ۲۵۶ میگوید ولی فقیه فرد اصلح است و میتواند جامعهی اسلامی را اداره کند.
نظر من در نقد تز مصباح:
۱. جهان نو، زِمامدار نمیخواهد. زمامداری عنصری مربوط به عصر پیشامدرن بود و کاریژههای عصر جاهلیت ختم شد و بازتولید آن فقط از ذهنهای پندارگرا ساخته است.
۲. دارالاسلام از نظر من جایش را به دارالانسان میدهد، بدون تبعیض و با آزادی برابر همگان تحت عنوان شهروندان.
۳. ولی فقیه اگر هم تز درستی حساب آید، از یک سرزمین با رأی همان کشور نافذ است. سایر بلاد تحت اصول و قواعد حقوقی خود هستند.
۴. در دارالاسلام که حکم کرد غیرمسلمانان باید مسالمتآمیز و تحت شرائط زندگی کنند، فکر کهنه و خلاف اخلاق و آزادی عمل جهانی است.
۵. حکومت ولایت فقیه در خود ایران مشروعتش به علت عملکردها خدشهدار شد، حق ادارهی جهان و جامعهی اسلامی را ندارد.
در مجموع این حرف که اسلام حکومت واحد میخواهد یک فکر مَغازی (=جنگجویانه) و یک برداشت انحرافی از دین است. این حرف، نافی حقوق و آزادی بشریت است. ادامه دارد
مکث در شرح عکس
تصمیم شیراز پانیذ و اسماعیل

۱. عُلقهی شدید هشتتایی به هم، چهار خواهر چهار برادر. نُهمیشان که در مزار بهشهر به خاک آرمید سالیان پیش؛ شهربانو دارابکلایی.۲. همه با هم در خدمت بیمنت به والدین. نمونهاند به نظرم.۳. رفتار دینی و ملی. هم حرم شیراز مد نظرشون شد و هم رفتن به سر قبر پادشاه دادگر کوروش کبیر ایران همان ذوالقرنین قرآن.
در مورد مؤسسهی آیت الله مصباح
گزارش یک نشست. امروز ۱۳ ، ۲ ، ۱۴۰۴ رفته بوم جایی گفتوگو. سپس نشست با حجت الاسلام آق شیخ جوادآقا مهاجری. در فقدان همسرش تفقد هم شد. او متصدی کارگروهها و دورهی کارورزی است. کجا؟ همین مؤسسهی آموزشی و پژوهشی متعلق به آقای مرحوم آیت الله مصباح.
کتاب و جاماله و دامنه
همان صبح صَری
جذابترین جام
کتابخواندن در جایی از خانه است
که کتاب و جاماله در دسترس و خلوت من باشد. ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ دامنه
پیام دامنه به رئیس محترم کتابخانههای شهرستان میاندورود:
جناب آقای مجید سبحانی رئیس محترم کتابخانههای منطقه سلام. شما را به همراه تمام همکاران لایقتان در سرتاسر میاندورود از راه دور احترام میکنم برای ۱۲ اردیبهشت روز توجه به مقام معلمیکردن آیت الله مرتضی مطهری. کتاب و کتابخوانی است که علم و تعلیم و متعلم و معلم را میسازد. سپاس بابت حضورت در وضعیت و تأییدت. برادرت ابراهیم مدیر مدرسه فکرت.
جواب جناب مجید سبحانی رئیس کتابخانههای میاندورود: سلام و احترام برادر عزیز و فرهیخته جناب آقای طالبی عزیز و دوست داشتنی. ممنونم از عنایت و حسن محبت همیشگی شما به بنده و همکارانم... خوشحالیم که در این مسیر آگاهی بخشی با بزرگواران اندیشمندی چون شما آشنا و همراه شدیم... موفقیت روزافزون حضرتعالی آرزوی قلبی ماست.. در پناه قرآن و عترت سربلند باشین.
دامنه: سلام مجدد بر دوست نازنین و فرزانهام جناب سبحانی. در بالاترین ارادت به دوستداران کتاب و کوشندگان فرهنگ کتاب و پروراندن فکر نسل ایران. همواره دعاگویتان میمانم.
جواب جناب سبحانی: بهره بردیم ... ماشاالله در علم کلام و نگارش و سواد بالای دینی ذوالفنون هستین... درود بر شما.
ولیّ صغیر با صغیر !
این کتاب «فلسفهی سیاسی مطهری» را من ۱۳۷۶ نوشتم ولی از چاپ آن در «واحد اندیشهی سیاسی اسلام» دفتر تبلیغات حوزهی علمیهی قم، جلوگیری شد، زیرا موقع چاپ، کودتایی درین نهاد شد که در توضیحات خواهم گفت.
با انصراف چاپ، من آن را برای پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسیام، بازسازی کرده و به رعایت متدلوژی، ارائه داده و نمرهی ۱۹ و ۷۵ صدم را با رأی جلسهی دفاعیه کسب کرده بودم. بگذرم. یک جا آن را مردود، جایی آن را با نمرهی بالای ۱۹ قبول.
آیت الله مرتضی مطهری را جناح مصباح حکومت از آنِ خود میپندارند! بَپتِه کِرک خنده میآید! چون مطهری از دست جمود حوزهی قم به تهران، پایتخت شاه رفت! میان روشنفکران و احزاب مخالف شاه و حضور در دانشگاه. زیرا قم این چیزهای زیر را، زیر میگرفت چه رسد فکر مطهری و دروس او را که:
تز حاکمِ غیرپاسخگو را رفتاری کلیسایی میدانست.
ر.ک : م،آ، جلد ۱، علل گرایش به مادیگری، ص ۵۵۵)
و نیز میگفت:
«قرآن نیامده است که برای همیشه با مردم مانندِ ولیّ صغیر با صغیر عمل کند، جزئیات زندگی آنها را با قَیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعیین نماید.»
ر.ک : «جاذبه و دافعه علی ع » ص ۱۸۵
آری، قم این چیزهای زیر
در آخوند را، زیر میگرفت:
موی بلند سر طلبه، قباحت داشت.
سرشلوار پوشیدن، کریه بود.
ساعت موچی، مشکلآفرین بود.
کفش منع بود و نعلین رسم.
عرقچین باید میزدند.
کت تا زانو باید میدوختند.
رانندگی عین الآن موتورسواریِ دختران، شنیع بود.
شارِب باید قیچی میشد.
ساعت باید بندی جیبی بود.
البته طلاب و علمای نوگرا، تن به این افکار پوسیده نمیدادند. به مطهری گیر میدادند او کفش میپوشد، نه نعلین! بگذرم. آن وقت آقاخامنهای نادرست آیت الله مرحوم محمد تقی مصباح یزدی -شبیهترین شیعه به ابن تیمیه- را مطهری دوم نظام معرفی میکند. هر چه مطهری کوشید آزادی اندیشه تبیین کند، این فرد مطهری دوم! تلاشید خشونت دینی حکومت را تشریح و تشریع کند، زیرا برآن بود اسلام با آن رشد میکند و نظام هم با این! نوع دین. مطهری بیعیب نبود، اما مصباح از اساس اسلام انحراف داشت.
جمعه ۱۲ ، ۲ ، ۱۴۰۴ دامنه
علت توقیف روزنامه حیات نو

یک نمونه از سبک مطالعاتم در دههی ۸۰ و این خسرو تهرانی است و آن کاریکاتور سمت چپی، در روزنامهی «حیات نو» آقای حجت الاسلام سید هادی خامنهای در سال ۱۳۸۱ چاپ شد که به توقیف روزنامه انجامیده بود. آقای خسرو قنبری تهرانی نفر سمت راستی این صحنه، نخستین فرد اطلاعات در جمهوری اسلامی ایران بود، رفیق و همپویهی آقای سعید حجاریان که تا دو دهه از دیده پنهان بود تا این که نخستین بار تصویرش در کتاب «شنود اشباح» از سوی محفل راست و با چهرههای خاص! چاپ شده بود. همان زمان، دور این دو عکس، پس از چسباندن به دفتر یادداشتم، حاشیهنویسی کرده بودم. اینک کنجکاوان آن را عینک! زنند بخوانند! بگذرم. تمام. ۱۱ ، ۲ ، ۱۴۰۴ دامنه
دستنوشت دامنه دههی شصت و هفتاد

نبش قبر کبل آخوند ملا علی طالبی داراب کلا
درخواست آقای شیخ مالک رجبی دارابی از دامنه در صحن مدرسه فکرت شعبهی واتسآپ: با سلام مجدد تشکر اگر فرصتی شد نکاتی مینویسم در غیر اینصورت بنده هم از همینجا قطع کلام میکنم . در ضمن یک سوال داشتم از گزارش روزانه شما اینکه کبل آخوند پدر بزرگ شما بود ؟؟
جواب دامنه: سلام جناب حجت الاسلام آقای شیخ مالک رجبی. بله، پدربزرگ من بود. کبلآخوند ملا علی طالبی ابن ملاحیدر، ابن ملا طالب. قبرش هم زیر منبر بالاتکیهی دارابکلا بود، که در نوسازی، نبش شد، به اعماق تکیه منتقل شد. ولی سنگ قبرش را -که بر تن دیوار تکیهی قبلی حکّ و نصب بود و آیت الله مرحوم آقا دارابکلایی جواز نصب آن را به پدرم داده بود- لودر تخریب کرد و مانند زُباله و نُخالهها آن را به بیابان ریختند که من به عنوان نوهی وارث قطعی آن مرحوم، این زشتی عمل را به خدا واگذار کردم. بگذرم. هیچ چیزی خوشایندتر از رضای الهی نیست. خدا رضا داشته باشد ما را بس است. پایان. از سمت من هم تمام و به شما هم احترام واسه هر نو اهتمام. دامنه
نبش قبر
کبل آخوند ملا علی طالبی داراب کلا
و فتوای آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
در منع نبش و انتقال قبر به مکان دیگر
درخواست محمدحسین آهنگر از دامنه: درود بر شما در جایی اون قدیما نقل قول شده بود که از نیاکان شما در گنبه در بخشی از جنگل داراب کلا (که بنا به روایتی محل زندگی مردم داراب کلا بوده) زندگی می کرد و آخرین بازمانده از مردم داراب کلا بوده که به محل فعلی آمده است .در صورت اطلاع و امکان توضیح فرمائید
جواب دامنه در ادامه: سلام آقا محمدحسین. من فقط بِرم شِر بِن، آمدم. شرحش به روی چشم؛ اما مَوجَز.
حموم تنگه ی داراب کلا

از خونهی کبلآخوند تا خونهی قم
از خونهی کبلآخوند تا خونهی قم
قسمت ۱ : در اِوان -همان ایوان- خونهی پدربزرگم کبلآخوند دنیا آمدم؛ مادرم زهرا آفاقی و پدرم شیخ علی اکبر، ″ابراهیم″ نامیدنِم. مکتبخانه هم بود آن خانه. با سبک معماری چوب جنگلی مِوْلی و ملیج. مکتبخانه را درک کردم. حتی به دست پدر فلَک شدم؛ کف پایم آنقدر شیش -بدتر از شلاق- زد که شش روز راهرفتن بلد نبودم. آن تنبیه، به تنبُّه من انجامید. سواد در خانهی کبلآخوند اصالت داشت، برتر از هر کار. ۳۰ ، ۱ ، ۱۴۰۴ دامنه.
یادآوری: آق سید علی اصغر در کنار حرم امام رضا علیه السلام مرا واددار کرد سیر کوتاه زندگیام را بنویسم. امید است بتوانم این سیر را، تا به امروزم برسانم و پند رفیقم را اجابت نمایم
از خونهی کبلآخوند تا خونهی قم
قسمت ۲ : کودک که بودم، کودکانگیام شدید بود. هر چی نو بود دوستش داشتم. هفت چیز در خونهی پدربزرگم کبلآخوند برام بوی نو میداد:
۱. چوصندوق که محل میوه بود با مخلوطی از کاه کمَل
۲. کُرسی که کل اعضای خانه را به هم چسب میزد
۳. نپار که وسط حیاط داشت، بالاش بهارخواب بود و زیرش جای نون و کِلهتَش
۴. انجیردار که انگار آن حیاط فقط این درخت سُز میشد
۵. کوب، که بهترین حصیر خونه بود
۶. فضای سبز که مُثمر بود بیدیوار میان همسایهها
۷. نوخانه که پدرم با وام دخانیات انبارمانند ساخت.
در سن ۴سالگی از خونهی کبلآخوند کوچ کردیم نوخانه. خودم اثاث را میآوردم یادم هست. چون کمی این طرفتر، نوخانه ساختیم. آری! از هر چی نو بود عشق داشتم حتی نوکتاب. نوگرایی من انگار ریشهدار بود. ۳۱ ، ۱ ، ۱۴۰۴ دامنه.
ادامه در روزهای بعد...
فروردین ۱۴۰۴ از قم تا مشهد مقدس

زیارت رضوی ۲۱ با رفقا ۲۴ تا
۲۹ فروردین ۱۴۰۴ از قم تا شیرگاه و مشهد
این جا آزادراه قم - گرمسار طلوع. عکاس : دامنه
گدوک ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ فاصله تا مشهد
هشتصد و پنج کیلومتر . عکاس : دامنه
شیرگاه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ فاصله تا مشهد
هفتصد و بیست و پنج کیلومتر. عکاس : دامنه
سر جادهی دارابکلا در شهر سورک میاندورود
دم در خونهام در دارابکلا
صبح ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ساعت یازده
۲۷ فروردین ۱۴۰۴ آلاچیق هتل گلشن رضوی مشهد
تمام عکسها
آشخانه خراسان شمالی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴ روز بازگشت از مشهد عکاس : سید علی اصغر
از قم به سمت محل و سپس سوی مشهد مقدس
خاطرهی زیارت رضوی بیست و یکم
جادهی منتهی به مشهد، تمامش جذبَنده است؛ میکشاندِت به خودش. عطر میپاشد بر شال و کُتَت. نان بخوری یا جو، حلیم بریزی بر شکم یا یک کتلت بر بدن، همه طعم رضا دارد؛ رضای آل محمد ص. خُب، من ترکیب را چیدم، با تمام اشتیاق اما سه خانوادهی عزیز و محترم در آخرین دقایق، امکان زیارتآمدن برایشان به پایینترین حد حضور رسید و این دل من را فسُرد که چرا نشد. خدا هر سه خانواده را از تمام گزند، مصون کناد.
تمام مسیر، در رفت و بازگشت، زیر باران و شِلاب، راندیم، جاهایی ابر، چنان تیره بود و بارش چنان افزوده، که شب پیشش زانو میزد!
شب ورود به مشهد از همان صحن کوثر تا صحن آزادی باران تنمان را شست و رُوفت. رُوفتهدل، رهسپار ضریح شدیم. دیدار اولِ هر زیارت، آشوب است و آغشتگی قلب و اشک.
هر زیارتی آسایش است، زیارت رضوی آسایشی صدچندان. چمدان را که گذاشتی، دل آدرس حرم را میدهد، پا مسیر ضریح را میپیماید. یک چیز، دل هر زائری زار میکند، اینکه از ترکیب زیارت، کسانی از تیم و دستهی زیارت، جا بمانند و حسرت در دل بکارند. در چنین تصادمی، میان مژده و مُژه، فقط اشک است که چاره میسازد.
چند بار صبح و عصر و شب شرف حضور محضر حضرت امام رضا ع پیدا کردیم، البته ایمان و راسخیت در خانمها تشدید بود و آنان افزونتر پای در میدان میگذاشتند سحر را هم حرم بودند. ما هر بار بعد از هر بار زیارت، نسست میگذاشتیم در جامالهی همیشگیمان در دارالزهد تالار آینه در کمترین مسافت با مَضجع.
زیارت رضوی ۲۱ به سر آمد و پس از درک اثر زیارت، راهی دارابکلا شدیم و من شب خوابیدم و سریع خودم را به قم رساندم. حظّ من از محل، حد توفف برای رفتن به مشهد بود و برگشتن فوری به قم. ازینکه قادر نشدم دوستان دیگر و خویشاوندان خودم را ملاقات کنم، معسور و محسورم.
مشهد، اسمش حتی فوَران روح است، اهتزاز پرچم دل. ایرانی، مشهد را شَهد عسل میداند و عین زنبور، از شکوه شکوفههای گلهای معنوی صحن و سرای حرم امام هشتم علیه السلام، دلش را مشروب و سیراب میسازد. من ضربان قلب رُفقا و اَقرَبا را میشنیدم. الها ضربان قلب هر عاشق زیارت امام هشتم ع را موزون نما. دامنه
دو قلب و یک قبر
دو قلب و یک قبر. من در زیارت رضوی ۲۱ قلب این دو انسان را گریان دیدم. مشهد بودیم، اما شُترشان ساربان نداشت و هی شُتر سرش را کج میکرد میرفت امامزاده باقر سر سنگ قبر سید جواد. دل این دو انسان (کِلمعصومه زنعمویی مهربونم + آق سید علی اصغر رفیق غارم) هنوز آشوب است.
...
...
سید علی اصغر
مرحبا به سید که نام مادر سید جواد را در سنگ قبر، اول از اسم خود نوشت. مادران را در هبج جا فراموش نکنیم، حتی تنِ سنگ قبر نامشان را شجاعانه مقدّم بداریم. دامنه. یادآوری: بهزودی خاطرهی زیارت مشهد مقدس را خواهم نوشت؛ فشُرده و فسُرده و فوَران.
تفکرات چپگرا و راستگرا در دارابکلا
به قلم جعفر آهنگر دارابی: با سلام. تفکرات چپگرا در دوران انقلاب اسلامی. پس از مدتی کشمکش و تنش با نیروهای راستگرا که کنترل انجمن اسلامی را در اختیار داشتند و شرایط را برای همکاری و ادغام مساعد نمیدیدند، گروهی از جوانان چپگرا تصمیم به انشعاب گرفتند. آنان برای پرهیز از تنشهای بیشتر و حاشیهسازیهای احتمالی، در سال ۱۳۶۱ شمسی بعد از چهار سال اتحاد و همبستگی با گروه جناح راست که بعدها به محافظهکاران و اکنون به اصول گرایان شهرت یافته اند؛ مسیر زندگی سیاسی و اجتماعی خود را جدا نمودند؛ و کلبهای چوبی در جوار مدرسه حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) بنا نهادند و فعالیتهای خود را تحت عنوان «حزبالله دارابکلا» آغاز کردند.
لغت های دیگر داراب کلا
۱۹ فروردین ۱۴۰۴
کاری مشترک از
دکتر اسماعیل عارف زاده و دامنه
بَلّه بَلّه : گرما، دما، فوران تَش. شعله بیرون دادن.همچنین به معنای نورانی، زیبایی، روشنایی، سفیدی، برّاقی مثلا مردی یا زنای دیم بلّه بلّه دِنه. تلفظ بَلبَل هم درست است
حِلّه حلّه : از شدت گرما بیطاقت شدن.