مدرسه فکرت ۱۰۴
پیامهایم
در مدرسه فکرت
قسمت صد و چهارم
کامنت ها مشاهده شود:
،،
تذکر مدیر
آشیخ محمدرضا احمدی
استاد من هستی باش. حتی بالای سرم جا داری. اما من مدیری نیستم که به هیچ احدی اجازهی دخالت در کار مدیر بکند. البته نقد و نظر و رایزنی را خیلی هم مناسب عقلانیت میدانم. با این توضیح: لطف کن در امور مدیر تصرف نکن.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
،،
حاج علی
واقعاً این را خبر نداشتم!
تو همسایهی دیوار به دیوار ایشانی در تنگهی اسحاق آهنگر
،،
پس مثل گل کلَم، با شیخ مالک دوستداشتنی من، پیچ در پیچی حاج علی چلویی ولایی!
،،
حاج علی بدان
اول سلام. دوم این است که: من هماناندازه برای آقا خامنهای حق قائلم که سخنان خود را بگویند، هماناندازه هم حق قائلم مخالفان و منتقدان هم سخن برانند و آزادی و امکانات بیت المال مساوی بین همهی ملت تقسیم شود. مثال: شما مسئول پرسابقهی تکیه و مسجد بالا، آیا به من فرصت میدهید پشت تریبون قرار گیرم، مذاکره با آمریکا را از سوی دو جناح توضیح دهم؟ تو چندآتشه هستی، ولی واقعاً برای مردم هم حق برابر قائل شو. شما و حاکمیت عین حزب کمونیست شوروی سابق دارید، به سمت توتالیتر پرتاب میشوید. حتی شدید. من میدانم تو رزمندهای، فدایی اسلام هستی، ولی مگر همهی مردم باید عین پادگان به مقامات بالا سان بدن؟
،،
آشیخ جوادآقا سلام
من حضرت عالی را خلف خلیق شِخاحمدعموی بزرگ ما میدانم. تازیانه هم بر پیکرم بزنی، آخ نمیگویم. بر من اختیار داری. وصیت اکید مادرم دخترعموی شماست، به ما که آق شخ جواد پارهی تن من است. به دیدارش که میآمدید در بیت ما، تا یک ماه انرژی داشت. از داوری شما روی خودم، هیچ نگرانییی ندارم. احترامت بر من اوجب واجبات است. شاگردت: ابراهیم. ولی بدان، یک ورق از تاریخ سیاسی دارابکلا نمیدانی. چون یا مشهد بودی، یا قزوین، یا تهران. در پایینمسجد بیا با هم روی این جور موارد مناظرهی عمومی کنیم. ابراهیم
،،
جلیلآقا سلام
مرا که حتی با خیزران بزنند، دردم نمیآید. چون پدرم میگفت به من: «خَلِه پوستکلفتی تِه»! این، تنها خشم پدرم با من بود. ولی سه ثانیه بعد خندهاش میگرفت. حالا درین صحن حتی آنان که مرا ماشهدار میزنند، یقین کن، حتی لک میافتد روی پوستم، چه رسد خَش.
،،
سلام مرد قریبالاجتهاد حوزه آشیخ مالک نمیدانستم طلبهی حوزه هم اینمقدار تقلیدوار تعلیم میگیرد. پس کو آن اجتهادت؟ شما که از دانشآموز دبستان هم داری تقلیدیتر رفتار میکنی درین مورد. آقا شما خودت یک روحانی صاحب فکری، چیه دنبالروِ کورکورانه رفتار میکنی.
،،
تذکر مدیر
نوع مباحثهی جنابان آشیخ مالک رجبی و آقامحمد عبدی، از معیار یک گفتوگوی سالم بیرون افتاد. لطف کنید هر دو، شخصیگوییهای خودتان را به صفحهی شخصی چت خودتان منتقل کنید و صحن را مکدّر به کدِرگوییهای خودتان نسبت به همدیگر آلوده نکنید. تمام.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
،،
سلام جناب آقای مهندس محمد عبدی
در پاسخ به سؤال آن جناب، باید با قاطعیت بگویم، هر دو شعبهی مدرسه، باز، خواهد ماند. حتی ثبتنام ممتد روزانه و شبانه براب ورود به هر دو شعبه دائر است.
،،
سلام جناب حجت الاسلام باقریان
درد سر را برای هدف برتر، بردبارانه تحمل کنید. حتماً در شعبهی واتساپ مدرسه فکرت قلم بزنید. اعضایی در آن شعبه هستند، که هرگز ایتا نمیآیند. شما هم مفسر دین و معارف اهل بیت علیهم السلام هستید. پس هر دو شعبه حضور فعال داشته باشید. اصرار دارم آن فقیه پارسا چنین کنند. من هر دو شعبه را سر پا نگه میدارم. بنای انحلال اصلاً در سرم نبود. آنچه پخش کردند، شایعهسازی عوامانه بیش نبود. درود.
،،
امیرجناب سلام
تو اغلب حرفهای مرا عمدی یا سهوی وارونه میسازی. نکن این کار رو. من همواره جمع متضاد را جای مباحثه میدانم، مثلاً حوزه، سالها بشینند با هم هی ضرب ضربا ضربوا یا قال قیل یقول کنند، گرهگشا نیست که نیست. شعبهی واتساپ مدرسه فکرت اتفاقاً اصلاً یک دست نیست. همین آقا صدرالدین آفاقی خیلی هم فعال در آن شعبه دارد با افکار مخالف فکر خود، محاجه میکند و طرح مسئله. بگذرم. از سمت خواستی حرف نقل کنی، لطف کن سخنان مرا وارونه نکن. ارادت. برو گوشی بخر بیا شعبهی واتساپ مدرسه فکرت.
،،
امیر حاشیه نرو آن پولتو خرج کن. گوشی نو بخر، سازمانگر مدرن داشته باشه، واتساپ را بذار داخلش، بدو بیا آن شعبه، جای اصوللولوگرایی تو خالیه! کشکولی
،،
استاد باقریان سلام دوباره
من خودم مدرسه فکرت را نخستین بار در تلگرام تأسیس کرده بودم. چه کنیم حاکمیت به ملت زور میگوید بهترین پیامرسان را بست به روی مردم ایران،
،،
آشیخ محمدرضا سلام
شاگرد با استاد میپیچد. پس وقتی با تو میپیچم، یعنی دارم پیشگاه آن استادم شاگردی میکنم. من تا مدتی سرم شلوغ است. ممکن است نتوانم، با آن جناب همچنان گلاویز! شوم. شعبهی واتساپ مدرسه فکرت را که تحکیم کردم، بازم بیشتر این صحن با شما در میآمیزم!
،،
امیرجناب سلام سوم
عالی است طرز نگاهات. بَجم بِرو.
بَجم بِرو: ای فارسیزبانان یعنی بجُنب بیا.
،،
آقا صدر سلام دیگر. عالی و منطقی فکر کردی. ممنونم. با تو چقدر اختلاف نظر دارم؟ خودت میدانی زیاد. ولی هنوز نشده گروهی راه اندازم در هر پیامرسان که باشد، ولی تو را دعوت نکنم. این فکر که همه باید یک فکر باشند یک گروه، هرگز متتقل کنندهی افکار نمیشود. سپاس. زیارت کن برام مشهدمقدس ما را.
،،
حاج علی چلویی رخف من سلام
مرا متلک نکن. واتساپ را نصب کن، دورهی خرزنجیر گذشت! چماق هم دیگر خراطی بگو نکنن! اثر ندارد. بیا آن شعبهی مدرسه فکرت هم باش.
،،
باز تو آشیخ مالک وچه وچه حرف زدی که! کشکولی. پیروز چیه؟ افکار با هم تعاطی و تضارب میکنند. دوستانه و سازنده. ممنونم ازت شیخ دوستداشتنی من.
،،
حاج علی: بخدا هرچند مریض ودرمانده ام اما درمقابل ضدانقلاب ورهبری همان بسیجی سال شصتم که قاضی راگروکان گرفتیم اگرجان مارابگیرند بعدا حضوری قضیه گروگان گیری قاضی راتعریف میکنم که در دادگاه ساری قاضی راگروکان گرفتیم خداراشاهد میگیرم نمی خواستم دیگر مطبی بنویسم فقط بگویم چون دیدم درگروه اکثرا دارند درگنایه هم شده ّبه رهبر مظلومان حمله کنند ومدیر انقلابی پاسدار انقلابمان انگار نه انگار که افراد ازخط قرمزها عبورمی کنند پاسداری که با ندای رهبر در جبهه حضور پیدا کرد وبادشمنان جنگید عزیز دلم این کجا وان کجا پاسداررنگ عوض نمی کند خون دید جان دادن دید پرپر شدن دید
،،
آشیخ مالک
سلام و سپاس. من منتقد سرسخت دو جناح پر عیب و ایراد راست و چپ هر دو هستم. بارها هم نقدشان کردم. تفکرات هر دو جناح را. شما آشیخ مالک دارای اجتهاد میخوانی، از خودت تولید محتوای دینی کن. همش داری از چهرههای راستی و حاکمیتی تقلید میکنی، حتی بیشتر وقتها غُلو میکنی در ستایش آنان. عیب دارد برات. ارادت: ابراهیم
،،
جواب به متن حاج علی
حاج علی سلام
به قاطعیت میگویم آقای خامنهای را روشنفکرترین روحانی میدانستم از همهی آنان پیشروتر. او تنها روحانییی بود که دوست همنشین دکتر علی شریعتی بود. حتی آنقدر به هم نزدیک بودند، که آیت الله شیخ محمد تقی مصباح یزدی شما راستیها چندآتشه! آنقدر مخالف دکتر علی شریعتی و سیدعلی خامنهای بود، با هر دو لج افتاده بود. آقاخامنهای را «شریعتی معمم» لقب داده بود. منظورش این بود آقاخامنهای همان دکتر علی شریعتی است ولی عمامه سرش است. آقاخامنهای را طرز فکر راستیهای مصباحی دارند تخریب میکنند. حرف دارم، باشه حضورا" نشست تشکیل بده من هم باشم. چرا مرا در نشستهای خودتان دعوت نمیکنی؟ لابد یا میترسین یا مرا منحرف میدانند. بگذرم. حاج علی تو خودت میدانی من چقدر به تو احترام میگذارم،
،،
محمد عبدی سلام
رفیق، گواهی میدهم آشیخ مالک استقلال مالی دارد. ارث هم به او زیاد رسیده. مادر و پدرش براش خیلی تلاش مالی کردند. الحمدُ لله تمکن مالی دارد، وابسته به سهم ام ام علیهالسلام نیست. تلاشگر بسیار خسته ناپذیر هم هست. فقط عیبش این است، اجتهاد خود را پاس نمیدارد، تقلید میکند از چهرههای افراطی راستیها.
،،
حاج علی: سلام خوب یگی دیگربه من زدی چند آتشه قبلا بهت گفتم فقط ولایتیم نه یگ کلمه کم ولا غیر بخدا جانم فدای رهبرم برای دفاع از رهبرم گفته باشی بلی دوآتشه کم است
یک قدم تا متن کتاب
رفیق سالیان درازم جناب جعفر آهنگر دست به نگارش تاریخ شفاهی دارابکلا زده است. باری؛ بخش نخست این کار علمی را به سرانجام رسانیده و به زیور چاپ رفته و برگهای تاریخ محل با نوشتهی وی رنگ روایت گرفته است و ممکن است در آینده مورد اقبال نسل بعدی قرار گیرد. درین میان نمیتوان کتمان کرد که آقای جعفر آهنگر هم از نقش خود در صحنه میگوید و هم به عنوان نویسنده، روایتگری میکند. ایشان میداند روایتگر امانت بر گردن دارد تا آنچه از دیگران طی مصاحبه و مشورت میگیرد بدون کم و زیاد باید منتقل کند. این امتیاز، میتواند این کتاب دومش را در گذر سالیان دستخوش بیاعتمادی نکند. از دید من جعفر سه ویژگی را درین اثر مد نظر قرار داد: یک. ذهن خلاقش که کم پیش میآید در تندباد حوادث به نسیانی روَد. دو. رعایت چارچوب تحقیق که همواره دست به مشورت میزند تا کمتر، نقیضه و نقیصه روایتگری وی را مخدوش کند. سه. به آبادانی و رشد روستا توجه دارد و مدتی در مقام مسئول با عملکرد توسعهگرایانه بر سختیهای کار، فائق آمد و از وی به عنوان فردی مطلع بار آوُرد که خود اطلاعات انبوهاش منبعی برای استنادات است. از جعفر برای این عزم علمی و دانشی خشنودم. انتظار دارم حتی یک خط تاریخ را جابجا نکند؛ جابجاکردن تاریخ بر کسانی میآید که قصد کردهاند مردم را از بیان رویدادهای صحیح به سمت تاریخنویسی دستوری یا چاپلوسی هُل دهند. چاپ اثر علمی آنگاه درست است که از روش علمی و نقل غیرمداخلانه و تحلیل ژرفانه برخوردار شود. برای جعفر، ماندن در راه مردم را آروزمندم و از ایمان و سایهی آن بر سرش، حالی اطمینانبخش به من دست میدهد. ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ از ناچیز روزگار: ابراهیم
پس سوریهی شما کو؟!
نگارش ۱ ، ۱۲ ، ۱۴۰۳
آقای امیرعلی حاجیزاده از فرماندهان ارشد سپاه، امروز در عصر ایران خواندم که گفت:
«هیچ کس نباید از تهدیدات خارجی نگران باشد و تأکید کرد که توان دفاعی کشور روز به روز افزایش مییابد.»
شخصاً برای این شخصیت مهم کشور احترام میگذارم، اما درین جملهاش ایراد هست. مردم چرا نگران نباشند آقای امیرعلی سردار سپاه؟! حال آنکه، ایران، در سوریه به این روز افتاد و در لبنان به آن روز؟ کشور را باید از گُسل رویارویی مهلک بیرون بُرد. به میل مردم به عنوان معیار حکومتداری توجه کنید، که نمیکنید. البته تقصیر شما نیست، مجبورید چنین چیزهایی بگید.
خاطره: روزی یک امامجمعهی بِرمِهدوک! (=گریان) در خطبهی جمعهی پایتخت گفته بود: تحریم بد است. چندی نگذشت. همو، باز خطبه خوانْد و ایندفعه گفت: تحریم خیلی هم برکت دارد و نمعت است!
میدانید چرا او سریع دگِش (=عوض) شد؟ چون از «بیت»، سخنرانییی تازه، به صدا و سیما برده شده بود و در آن، سخن بر روی اثرات مثبت تحریم دلیل اقامه شده بود.
حالا حاجیزادهی باسواد و اهل دانش، اگر ذرهای چیزی خلاف «بیت» بگوید، من احتمال میدهم جایش نشستن کنار آقای حسین اعلایی است! پایان متن ۳ دامنه.
،،عکس برف
اشتباه نشود؛ این جا کوه آلپ سوئیس نیست، زغالانبار جنگل دارابکلاست. کاری از آقاحمیدرضا. ای حمید درود که معصومت خبرمان داد آمدی به بخش. برگرد که باز هم باهم در زغالانبار و چلکاچین بگردیم. آمین. ابراهیم. در طلب شفای تو و آق سید اسماعیل شفیعی.
،،
جناب مهندس مقتدایی سلام
من هم از خیلیها خواستم به جای این «جمهوری اسلامی» فعلی، بگویند «جمهوری مصباحی». چون خود نظام دارد دامن میزند آیت الله محمدتقی مصباح یزدی ایدئولک حکومت دینی است. پس، پخش این حرفم که عمدی آن را وضع کردم، به نظرم نوعی شرکت در بیدارگری است. ممنونم.
،،
پرسش دوم مدرسه فکرت شعبهی واتساپ:
بر پایهی جواب من به جناب آقای اسماعیل آفاقی، در چند پست بالاتر، و تأیید جناب مهندس مهدی مقتدایی درین مورد، پیشنهاد وی را به عنوان نظرسنجی در هِدر مدرسه فکرت سنجاق میکنم. شرکت درین پرسش، اختیاری است.
،،
جناب احمدآقا اللهوردیزاده سلام
قدم و قلم شما همواره برای مسائل روز و موضوعات دانشی، مفید و قابل خواندن بوده و هست.
،،
آقا صدر آفاقی سلام
ممنونم متن مرا مورد نقادی قرار دادی. دیدگاه من فرق دارد. از نظر من حکومت در کوی دانشگاه به دانشجویان ستم کرد.
۱. قتلهای زنجیرهای با وزرات حجتالاسلام دری نجفآبادی رخ داد.
۲. روزنامه «سلام» افشاگری کرد دست سعید امامی در کار است.
۳. حکومت فرمان داد روزنامه سلام را توقیف کنند.
۴. دانشجویان اعتراض کردند به تعطیلی سلام تنها روزنامه غیردولتی سال ۱۳۷۸
۵. حکومت توسط خودسرهای مسلح به کوی دانشگاه تهران (من هم سال ۱۳۷۲ در آن خوابگاه دانشجویی دو سال بودم) یورش بردند و کاری مرتکب شدند که خود آقاخامنهای در جمله آن را جنایت خواند. بگذرم آقا صدرالدین. اتفاقات در «جمهوری مصباحی» به شیوهی صداسیما و هادیان سیاسی سپاه و حلقهی صالحین بسیج مستضعفین یک جور تحلیل میخورَد، همان رخدادها در جاهای دیگر طوری دگر. شما هر طور راحتی، سر بینش و تفسیر خود باشید. ایران پر از آجر نیست که راکد روی هم کوفا شوند، ایران پر است از انسان که هر شهروند خود یک فرد است و اگر بخواهد میتواند بشود متفکر. با ارادت. مشهد زیارت یادت نرود. من ساده مینویسم. چون تاریخ را باید ساده روایت کرد، نه پیچیده و پرلغت. ادبیات خودت هم خوب است.
،،
جناب مهندس محمد رحیمی رفیق گرامی و طولانی من سلام آنچه تو را به پلکان ترقی رسانَد، همان مایهی مباهات من هم میباشد. مردِ شایسته، این ارتقای بایسته، گوارایت. به مردم، به مردم، به مردم، پیوند داشته باش. خدا از خدمت به مخلوق خود، خشنود است. درود. برادرت: دامنه
،،
پاسخم به پرسش ۲ مدرسه فکرت شعبهی واتساپ
به انقلاب اسلامی بر پایهی سال ۱۳۵۷ باور راسخ دارم، اما «جمهوری اسلامی» از زمانی به بعد از آن چارچوب انصراف داد و در بیشتر جهتها به فساد و انحراف سواری داد. اینک «جمهوری اسلامی» به «جمهوری مصباحی» شباهت گرفت. و رأی به چنین جمهوریی که مقتدایش آیت الله محمد تقی مصباح یزدی باشد، انهدام انقلاب اسلامی محسوب میشود. دامنه
،،
جناب مهندس مقتدایی سلام
من هم از خیلیها خواستم به جای این «جمهوری اسلامی» فعلی، بگویند «جمهوری مصباحی». چون خود نظام دارد دامن میزند آیت الله محمدتقی مصباح یزدی ایدئولک حکومت دینی است. پس، پخش این حرفم که عمدی آن را وضع کردم، به نظرم نوعی شرکت در بیدارگری است. ممنونم.
،،
سلام بر حمید من
بر سید تقی
بر اسحاق
سپاس
دلم شاد شد
لحظات پیش
بیمارستان بوعلی
آق سید تقی به صفحهام فرستاد. خدایا شکر
حمیدرضا لبخندت در کامم جای گرفت،
،،
جناب حاج سیدمحسنآقا سلام
من هم با احساسات پاک شما و روح انقلابیگری صادقانهات کاملاً همپویه هستم. اما آقامحسن سجادی گرامی، جمهوری اسلامی را، آخوندهایی دنیادوست دیروقتیست آفت زدند. اینک من بر خلاف نظر شما ـکه برایم احترامآمیز هستید- نظرم این است جمهوری اسلامی تبدیل شد به جمهوری مصباحی. امید است حکومت سر عقل آید، به انقلاب اسلامی رجعت کند و مردم را با خود موافق. ارادت دارم حاج سیدمحسن.
،،
جناب علی غلامینژاد سلام
نشد، علیآقا. جملهی مرا تحریف نکن. من گفتم جمهوری اسلامی که به «جمهوری مصباحی» بدل شد، تأییدش یعنی انهدام انقلاب اسلامی. فرق است میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی. انقلاب اسلامی پایههای تفکر مردم ایران برای مبارزه با سلطنت و هر نوعی از استبداد، بود. علیآقای گرامی، خودت هم میدانی چه کردند با این جمهوری اسلامی. خدا کند عقل پیشه شود و مردم ملاک هر سیاست و راهی محسوب شوند. حکومت که به مردمش پشت کند، خود را از اصل حاکمیت که ارادهی ملت است، تهی میکند. ممنونم از نقد و بررسیات و خندیدم به آن شوخیات. خصوصا" که حالا آق سید تقی و اسحاق آهنگر رفتند پیش آق حمید که خبر مسرّتبخشی بود منتقل شد به بخش.