تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : [در پاسخ به دامنه سه | ابراهیم طالبی دارابی] سلام ، استاد گرامی ، جناب طالبی عزیز، نظر بنده در باره اسلام اسیر. اسارت گرفتن اسلام !!! این جریان چقدر آشنا ست، و چه مظلوم است اسلام، بلی اگر اسلام اسیر اغیار نمی گردید، و بدست نا اهلان نمی افتاد، قرآن ناطق درکربلا ذبح نمی شد، ( کمتر از دو هفته ی دیگه به ... -
محمد عبدی سنهکوهی : با درود عجب هست اما عجیب نیست این عادت مالوف متواتره. 👀👁👀 -
شاکر طاهر خوش : شیخ شاکر طاهرخوش به دامنه در مدرسه فکرت شعبهی ایتا ۲۱ ، ۳ ، ۱۴۰۴ : با سلام و عرض ادب و احترام خدا برکت بدهد و بیشترش کند ما که حسود نیستیم 😁😁😁😂😂😁😁😂😁😁 -
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی : جناب جعفر سلام در همین روستای دارابکلا اگر دقت شود چند خانواده هست که تمام زِک و زای آنها در جاهای مختلف حکومت پُست و شُغل دولتی گرفتند و حتی یک تن بیکار و بیشغل در میانشان نیست، دستکم تمامیشان کاشته شدند در این جا و آن جای حکومت. رابطه جای ضابطه. سرسپردگی جانشین شایستگی. کسی که سرش را سپارَد به سیستم، ... -
ناشناس : علیکم السلام و رحمةالله وجه هفتم و هشتم در حرم مشهد👇 وجه هفتم : این است صله رحم من یا ثامن الحجج وجه هشتم : این است در جستجوی ولی زمان بودن یا ثامن الحجج! کجا روم دنبال ایشان؟راهمایم باش برای رسیدن. محل ما -
ناشناس : السلام استاد خاطرهای بود دل ریشکن اما من به چشم ندیدم فقط شنیدم بخشی از تاریخ رو خاطرات و زندگینامهها تشکیل میده تاریخ، فرهنگ و هویت مردم جامعه رو به رخ میکشه مثلا استاد در تاریخ ۱۸ /خرداد /۱۴۰۴ در شیروان تشریف داشتند و از آنجا عبور میکردند وقتی بیان داشتند آخرین میدان ، یعنی مسیرشان رفت بود ، برگشت ... -
ناشناس : با درود جناب آقا مدیر من این مطالب قمه ای شما را با دقت تر از بقیه متنها خواندم قمه و قمه زنی کاری ندارم کی حرام یا کی حلالش می داند اما هر چه هست من در کربلا زیاد شاهد انجام آن بودم در ایام ماضی الحق و والانصاف موجب هجو انسانیت هست تا چه رسد به دین و اسلام و عاشورا و محرم یک حرکت غیر عادی غیر عرفی و ... -
عیسی رمضانی محمد : دو پاسخ من به دو استاد محترم در مدرسه فکرت شعبهی ایتا ۱۷ ، ۳ ، ۱۴۰۴ ! ،، آشیخ محمدرضا احمدی سلام اعجاب چرا استاد؟ شاگردت هستم. باید متن مرا رفع ایراد کنی، از خود من که نباید تعجب رسی. گفتمان غالب خود را به آن که در اقلیت است غلبه میدهد چون تریبونها در دست این گفتمان است. گفتمان زمانی رایج است که پشتش طبق ... -
ناشناس : سلام جناب طالبی خاتمی، نماد بنبست در اجرای دموکراسی به سبک جمهوری اسلامی است؛ از جزئیات میگذرم، چون میترسم. جلیل قربانی -
ناشناس : ✍ رفیق فرهیخته و نکتهسنج، جناب آقا ابراهیم پیش از هر چیز از لطف، دقت نظر و همراهیتان با نوشتهام صمیمانه سپاسگزارم. از اینکه با نگاهی ژرف و مسئولانه، بر بخشی از حقیقت تلخ این روزگار انگشت نهادهاید، دلگرم و خرسندم. بله، متأسفانه آنچه اشاره کردید نه تنها واقعیتی تلخ، بلکه زخمی ماندگار بر پیکر جامعه ماست. ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- آمریکا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
خرداد ۱۴۰۴
۱۹
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۱۹
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۶
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
تاریخ سیاسی دارابکلا قسمت ۹۹
خاطرههای سیاسی من
زمان خاطره: اوایل دههی ۶۰
تاریخ نوشتتن: ۱۷ ، ۱۱ ، ۱۴۰۳
تا وقتی که از درون روحانیت دارابکلا -یکی از آنان بالای منبر- برخی از اعضای «انجمن اسلامی دارابکلا» را به عنوان افرادی «منحرف و مسئلهدار و ضد روحانی» اسم نبرده بود، انقلابیون محل با تمام اختلاف فکری که داشتند، اما کنار هم به سر میبردند. پس از آن منبر در بالامسجد بود که جو محل به هم ریخت و نیروها به دو دستهی چپ و راست تقسیم شدند، حتی محل دفتر هر کدام هم، از هم جدا افتاد. آخوندها اغلب اغلب، دو بههمزن میشوند؛ خواسته یا ناخواسته. علتش این است همواره خود را حقانی و سایرین را انحرافی تصور میکنند و این رَبگونگی آنان را جای خدا مینشانَد! زهی خیال باطل!
و چند سال بعد، تا وقتی جناب حاج مهدی رمضانی -که به «گالممدلیعلی، مهدی» شهرت دارد- فرمانده بسیج مقاومت دارابکلا بود، تفکر دافعه و تنش وجود نداشت چون ایشان انسانی دارای روحیهی گشاده و اخلاق پسندیده بود و همواره شایستگی از خود بُروز میداد و نمیکوشید سیاست دفع و رفتار انگزدن را پیاده کند. اما از روزی که آقای سید عباس هاشمی مرحوم حاج سید ولی، فرماندهی پایگاه مقاومت دارابکلا را بر عهده گرفت، رفتار بسیار دافعهآمیز علیهی نیروهای جناح چپ اتخاذ گردید. خود وی آدم نابلد و تازهوارد بود و بنایش را بر نزدیکی هرچهبیشتر با روحانیت راستگرای محل گذاشت که مثلاً چند صباحی بیشتر در صدر روستا بماند.
شبی در اتاق سمت غربی خانهی جناب حاج گال محمد رمضانی در پیچ گلچین دارابکلا، نشستی ادغامی از راست و چپ برگزار شد. آن شب من بودم که توسط همین آق سید عباس به افراد جناح چپ دارابکلا با خشم و غیظ، انگِ «منافق جنگی» زده شد. که در آن زمان چنین تهمت وحشتناک، میتوانست بنیاد نیروهای چپ را نابود کند و حتی خانواده را از هم بگسلانَد. اما آن انگ، بُردش تا همان شب بود. زیرا در همان نشست آقای موسی بابویه بهشدت برآشفت و سخت در برابر انگ آن فرد ایستاد و جو جلسه را بههم ریخت. حتی افرادی از درون جناح راست هم، این افترای سنگین را برنتافتند، از جمله خود حاج گال محمد.
آن شب، شب تاری بود. خواستم گفته باشم، هر گاه هر مسئلهی بد و بیراههای در کشور پیش میآمد برخی از راستیهای محل -که از آخوندهای تندروِ محل و کشور، حرفشِنَوی تقلیدوار داشتند- آن را به عنوان اتهام بر چهرهی جناح چپ محل میزدند تا دایرهی نظام را به زعم خود تنگتر نگه دارند. تا خاطرهی بعد خدا حافظ.
واژگان عربی یا با ریشهی عربی در فارسی
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
بخش یک: واژگان عربی یا با ریشهی عربی در کنار گوشهی هر خانهی ایرانی
مطبخ، حمام، غذا، منزل، سکونت، ساکن، سُکنیٰ، اجاره، مؤجِر، مستأجر، سَکَنِه، جمعیت، اولاد، تغذیه، والدین، بیت، مَحرِم، نامحرم، حجاب، مقنعه، نور، مَطب، قُرص، حَب، جراحت، رزق، مشقّت، برکت، محبت، حرکت، نعمت، شکر، اذان، اَقامه، مستحبات، واجبات، غسل، محرّمات، حلال، حرام، مباح، اِشکال، شِکل، عکس، احتیاط (نجس) صلهرحِم، قطعرابطه، سقط جنین، قلب، عشق، حُبّ، دماغ، زلقِنوچه، کثیف، تمیز، مدبّر، خبیر، محترم، محترمه، سلیقه، اشتیاق، علاقه، میل، تمایل، عقد، ازدواج، هدیه، عطیه، عطر، مشام، شامّه، صحبانه، سحری، عصرانه، حاجی، جناب، حضور، حضرت، رفیق، محضر، سند ازدواج، قباله، سِنّ، قدیمی، جدیدی، متولد، وفات، فوت، قبر، نوحه، موقع، وقت، ساعت، مسافرت، سفر، زیارت، منبر و تا آخر. هدف من این نیست پارسی را تنها پارسی بنویسم و واژگان عربی نیاوریم، نه، ناگزیریم. چون این دو زبان، همسایه و همسان هماند بیشتر هنگامها.
بخش دو: واژگان عربی یا با ریشهی عربی در ادارات و شرکتها و کارگاهها
شرکت، اداره، تصمیم، مدیر، تصدی امور، تصویب، ابلاغ، تابلو اعلانات، ارسال، اعلامیه، مرسوله، ادغام، تفکیک، منفک، انفصال خدمت، منتزع، تفیش در ورود، مرخصی اجباری، مرخصی استحقاقی، مرخصی استعلاجی، لغو مصوبه، مقررات، تمرکز، تجمع، تودیع، معارفه، اختیارات، تخلیهی انبار، تزریقات، کمکهای اولیه، صفحه، ورقه، اوراق، احضار، جلب، حفاظت، حرارات، حراست، امنیت، حق تردد، عائلهمندی، حق اولاد، حقوق، شهریه، کسر از حقوق، وام قرضالحسنه، قسط، اقساط، اِسقاط، احقاق حق، ابطال، معرفینامه، معرف، تحقیق محلی، قسمت، دائرهی احکام، حکم، دبیر، اختتامیه، افتتاحیه، اسناد، ثبت، سطر، طبقه فوقانی، طبقه تحتانی، مصاحبه، منفی، مثبت، نظافت، معاون، ریاست، جلسات، ارتقا، مقام، اعضا، تغییر، تعمیر، صادرات، واردات، صدور احکام، حکم مأموریت، حبس، حد، تعزیرات، محکوم، جریمه، عزل، اعزام، دستورالعمل، مُرّ قانون، مقسّم غذا، طبخ غذا، اجرا، محترماً، عرض، عریضه، خاتمه، خادم، خدمت، اخذ، اخاذی، اختلاس، سهمیه، اضافهکاری، ساعت، حضور، غیاب، ایاب، ذهاب، ورود، خروج، تعطیل، حساب مسدود، افزایش حقوق، رسمی، مراسم، دعوت، سالن اجتماعات، استحضار، تشریففرمایی، تشریفات، مسئول، طرح، نقشه، جامع، جامعه، جزئی، کلی، وسط، آخر، اول، امضا، تأیید، ردّ، موافقت، مخالفت، ممتنع، مساوی، مانع، منبع، مخرن، و تا هر چه دلت خواست بشمار.
بخش دو: واژگان عربی یا با ریشهی عربی در جسم و جان انسان و هر فرد
جسم، من، مَنیت، شأن، شغل، جسد، روح، جان، امعا و احشا، احساس، عقل، درک، فهم، بصر، سمع، استماع، مستمع، اثنیعشَر، قلب، ید، طول، قد، عرض، وزن، سنّ، تاریخ تولد، تاریخ فوت، وفات، موت، قبض روح، احتضار، درایت، صبر، تحمل، سکوت، نطق، ناطق، صامت، حرف، حراف، حرفه، حریف، هضم، دفع، مدفوع، ادرار، عطر، شامّه، لامسه، کبیر، صغیر، فقیر، مسکین، سالم، مریض، بطن، بطیمن، تنفس، نفس، حیات، حیاط، اسکان، رهن، صاحب، مالک، خسیس، اخلاص، استعداد، سواد، ملا، عالم، علم، تعلیم، کریم، مخلص، مخدوم، خدمه، جناب، جنابت، غسل جمعه، استحاضه، قاعده، حجاب، حُجب، حیا، عفت، طهارت، متقی، قلم، مداد، راکب، مَرکب، کهولت سن، جاهل، جذاب، زوج، فرد، جلد، جراحت، فرق سر، مرفق، ساعد، کفالت، وکالت، صغارت، قیمومیت، قیّم، یتیم، صغیر، کبیر، حضانت، ولایت، صدقه، خراج، دخل، خرج، استحمام، جماع، جلب نظر، عاشق، مایل، خبیث، نیّت، قربت، غربت، نفله، فنا، بقا، باغی، طغیان، طاغی، تابع، شیعه، سُنی، عابد، خاطی، عارف، تصوف، صاف، جمیل، جمیله، جانبدار، جَنب، مقیم، موقت، مستقر، زائر، حقیر، حقد، حسود، سلطه، ثابت، عقب، عاقبت، عمدی، سهوی، اشتباهی، نشاط، نشئه، ناشی، وارد (بلد)، بلدیه، بلاد، تحت اختیار، اطفاء شهوت، بدن، اعضا، اشتهاء، شهرت، بالغ، مُمَیّز، خالی، حجیم، قدم. اقدام، عمل، سیر و سفر.
اگر ادامه دهم، از فلکالافلاک رد میکند! پس؛ زبان پارسی با واژگان عربی آغشته شد و این توان زبان پارسی را نشان میدهد که در خود، واژگان را میهمان میکند و از آن نگهداری. روشن سازم برای نام آدم، انسان، بشر، اسم پارسی پیدا نکردم! مگر بگوییم: دوپا. قصدم این نیست زبان فارسی را از لغات عربی تصفیه کنم. این امکان هم ندارد. قصدم کشش زبان فارسی است.
کنارِ کتاب
کنارِ کتاب (۱)
نگارش ۲۸ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳
در «سرشت و سرنوشت» اثر دکتر دینانی -ص ۳۸- خواندم که فوقِ طبیعت، «نه یعنی بالای این عالَم»، نه، این «مرزش جغرافیایی نیست، مرتبهای و مرحلهای» است.
کنارِ کتاب (۲)
نگارش ۱ ، ۱۱ ، ۱۴۰۳
"هکتور هیو مونرو" در رُمان «ببرِ نیمهکر» بر هوشِ جِبّلی انسان توجه میدهد. تزش این است:
حرف من هم، حرف آقامکارم است
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی -گویا اخیراً آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی -که اخیراً رسانهها از جمله سایت آن مرجع، خبرگزاری رسا حوزه و سایت عصر ایران آن را بارپخش کردند-- در نوشتاری علمی و پژوهشی «مبانی حکمرانی در آموزههای علوی» را تشریح کردند. فشردهی گفتههای ایشان، عیناً:
«هدف امام حکومتکردن به هر قیمت نبود، بلکه حکومت را برای حفظ اصول و ارزشها لازم میدانست، ... به عکس آنچه بعضی فکر میکنند، مشکل بزرگ جامعهی ما، مشکل «کمبودها» نیست؛ مشکل «ضعف بعضی از مدیریتها» است؛ لذا نکتهای که یادآوری آن لازم به نظر میرسد این است که مهم در امر مدیریت و [حکمرانی]، «دانستن» این اصول و ضوابط و قواعد نیست، بلکه مهم «به کار بستن» آنهاست که آن هم کارِ نسبتاً دشواری است، «و بدون زیربنای اعتقادی و خودسازی و تقوی و تهذیب نفس، میسّر نیست!» ... هر گاه [مدل حکمرانی] با الهام از مبانی معنوی اسلام و دستورهای جامعالاطراف و حرکتآفرین آن اصلاح گردد، به سرعت میتوانیم ضعفها را به یاری خدا جبران کنیم و بر مشکلات پیروز شویم. ... اگر [رضایت] اکثریت مردم که چرخهای زندگی اجتماعی با دست و بازوی آنها در حرکت است، بیش از همه زحمت میکشند و بیش از همه به کشورشان علاقهمندند [حاصل نشود] آن هنگام است که پایههای حکومت به لرزه در میآید، و به گفتهی شاعر:
نفسها ناله شد در سینه آهسته آهسته
فزون تر گر شود این نالهها فریاد میگردد
چنانچه نارضایتیها ادامه پیدا کند، منتهی به قیام و انقلابها خواهد شد. لذا امام علی علیه السلام به نکتهی مهمی اشاره میکند که سبب بقای دولتها، حکومتها و مدیریتهاست. میفرماید: [بدان] برترین چیزی که موجب روشنایی چشم زمامداران میشود، برقراری عدالت در همهی بلاد و آشکارشدن علاقه و محبّت رعایا به آنهاست. ... امیر مؤمنان علی علیه السلام در نامهی خود به محمد بن ابیبکر چنین میفرماید: بالهای خود را برای آنها فرود آر! و در برابر آنها نرمش کن و چهرهی خود را گشاده دار، و میان آنان حتی در نگاهکردن مساوات کن» ... علی علیه السلام محبّت و مدارا و رحمت و لطف را وظیفهی رئیس حکومت اسلامی میشناسد. بیشک، پایهی حکومت صحیح، مقتدر و عادلانه، بر قلوب و دلهای مردم است، نه بر شمشیرها و نیزهها. آنها که بر دلها حکومت دارند، کشورشان امن و امان است و آنها که بر شمشیر تکیه میکنند دائماً در خطرند.»
پایان نقل قول.
آغاز سخن من: آقای مکارم، مرجع جهاننگر و دانشمند کمنظیر، سخن حق و حکم عقل را بر زبان جاری نمود. این ملت، مدیریت نوین نیاز دارد. حرف من، همان حرفیست که از بیان پرشهامتِ آقامکارم -دامت برکاته- بیرون آمد که بر آگاهان معلوم است چرا. نیاز امروز ایران. حکومت حرف حق را به گوش بسپارد به سود ملت و کشور است. به فردا و فردایان موکول شود، دیر است، دیر است؛ دیرِ دیر. ۵ ، ۱۱ ، ۱۴۰۳ دامنه
نامه ی دامنه به دکتر عالیه زمانی

نامه به دکتر عالیه زمانی
پیوست میاندورود
پاییدن مجلس
حرف جهانی
کلاننگری
باج به باندها ندادن
به ایشان درین پنج تا سخن میگویم. پیشگاه دکتر عالیه زمانی سلام و سپاس میفرستم. در آغاز میگفتم پیش از آنکه نمایندهی مردم ساری و میاندورود باشید، نمایندهی فضل ادبی پدربزرگت مرحوم شیخ زمانی هستید و فضیلت را عصارهی نمایندگیات کنید تا آنگاه که ازین کار، بیرون آمدید نزد وجدانت و پیش مردم دیارت، شرمسار نشوید که تا پایان، شماتت و سرزنش بخرید. سپس یکی یکی ازین پنج تا را میان میکشیدم:
تحلیل وضعیت سازمان مسعود رجوی
متن نقلی توضیح دامنه: آقای سعید حجاریان با عنوان "فرار از شکست" به تحلیل وضعیت سازمان مسعود رجوی در شرایط کنونی پرداخت نوشت :
«هر بار مسعود رجوی توانست با بندبازی، خود و سازماناش را از زیر ضرب خارج کند ولو برای مقطعی کوتاه و بهشکلی متزلزل. به گمان من، این سازمان را امروز دیگر باید مرده پنداشت و صرفاً آن را از جنبه تعلیمی، روی تخت سالن تشریح قرار داد. اما آن ضربات و شکستها چه بود؟ ذیلاً اشاراتی میکنم و نحوه گریز رجوی از آنها را نشان میدهم:
این سازمان خود را سرآمد مبارزان، یا بهتعبیری «نوک پیکان تکامل» میپنداشت. با پیروزی انقلاب و پایان دوره زندان، اما واقعیت بهصورتی دیگر بروز کرد. بهگونهای که بقایای مجاهدین خلق با مردمی مواجه شدند که جز «خمینی»، دیگری را فرمانبردار نبودند و حتی، عکس وی را در ماه میدیدند. یعنی آنکه را در زندان متعلق به قشر خردهبورژوازی میدانستند، در واقعیت، برتر از هر مبارز دیگری قدرت بسیج یافته بود. از این رو سازمان دچار تناقض شد و پرسشی برایاش بهوجود آمد که چگونه باید خود را در میان این مردمِ مذهبیِ سازمانیافته جایابی کند. آنها بر آن شدند طی ملاقاتی با امام خمینی، تصاویر وی را با آرم سازمان و آیه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِین» ادغام کنند و اینبار «مجاهد اعظم» (خردهبورژوای سابق!) را بازنمایی کنند؛ و اینگونه ستایشها و کرنشهای عجیبی نثار رقیب پیشین شد. اما زمانیکه توانستند نیروهای مذهبی پیرو امام خمینی را تا حدی بهخود جذب کنند و بهصورت سمپات سازمان دهند، ردای «مجاهد اعظم / رهبر آزادگان» را تدریجاً از دوش آیتالله خمینی برداشته و بر دوش آیتالله طالقانی انداختند و وی را «پدر» خطاب کردند. این اما آخرین گذار نبود و بعد از درگذشت مرحوم طالقانی، بهناچار کجدار و مریز پیش آمدند تا آنکه زیر عبای مؤلف «اقتصاد توحیدی»، ابوالحسن بنیصدر رفتند. یعنی، اپورتونیسم باعث شد که آنها روزی
انگشت شستم را کمی ارّه کردم
لطفالله میثمی به روزنامه شرق چی گفت؟
اشاره: من در واتساپ میکوشم بر پایهی مدل پیامنویسی این پیامرسان، متنم به عبارتِ "بیشتر بخوانید..." نرسد، مگر از سرِ ناچاری. اما برای این یادداشت من پیشاپیش باید پوزش بخواهم که ازین قاعده بیرون میافتد. پس، تا امکان داشتید "بیشتر بخوانید..." را نیز ضربه بزنید تا متنم ابتَر (=دُمبریده) رها شود.
لطفالله به روزنامه شرق چی گفت؟
شروع: خودِ روزنامه نامی نهاد بر سرِ این گفت و شنود، با این ترکیب لفظی: «عصر چریکها : دیالکتیک مبارزه». شناختِ لطفالله، چهرهی شهیرِ سپهر سیاست ایران، گامیست که خودتان باید بردارید. بلادرنگ میدانم که میثمی نابینا را میشناسید. پس به پلهی بعد، تا کِشم. فقط خالی نگذارم او وقتی شبی از مرداد ۱۳۵۳ در حال تهیهی یک بمب صوتی در خانهی تیمی بود، دچار انفجار و نابینا شد اما از "مبارزه دلسرد" نشد. حتی گفت: "خدایا اگر نابینا هم شدیم این ترازوی عدالت از دستمان نیفتد." این یعنی آرمان عدالت، بر پیشانی نهضت مبارزین حک بود.
لطفالله بار دیگر این پیامها را که در عصر شاه شکنجه در کار نبود، ابطال کرد و سرگذشت شکنجهی خود را شرح داد، حتی با محمد حنیفنژاد (۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۳۵۱) داماد مهندس بازرگان، و انسان خداپرست، وقتی شوخی میکرد گفته بود "شما نسبت به شکنجه، کمی ذهنی هستید. این طور بود که اگر کسی زیر شکنجه اسم یکی را میگفت، خانوادهی طرف مقابل با او قهر میکرد."
جایی مهم، لطفالله حرف حنیفنژاد را که به همه حالی میکرد خدا را باید در مبارزه حاضر داشته باشند و از هر کس که سُست میشد، خدا را به آنان یاد میآوُرد، تازه کرد و سندی بر روی تاریخ، ثبت ساخت.
تاریخ نشانی میدهد چند کتاب، کتاب مبارزه بود و لطفالله درین جا هم آن منابع کلیدی را افتاح کرد: تکامل، شناخت، راه انبیا راه بشر، قرآن، نهجالبلاغه و اقتصاد که حنیفنژاد جزوههایی را با نظارت خود وارد فاز شناخت میکرد حتی جزوهای در مورد نفت. این کار نقش آموزش در مبارزه را آشکار میکند.
مباحثه دوستانه سر منبر و مداح
مباحثه سر منبر و مداح ۲۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ در هیئت. دامنه درین مبحث نه داوری دارد و نه ورود. عیناً در بخش تربیون دارابکلا در سایت دامنه انتشار داده میشود.
ترامپ و ایران
در این سلسله پستها آن دسته مسائل روز مطرح میشود، که دونالد ترامپ در مورد ایران اقدام میکند، از حرف تا رفتارهای دیگر. ۱۹ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ دامنهی توحید
ترامپ پیرامون حملهی پیشگیرانه آمریکا به ایران گفت: «من دربارهی آن صحبت نمیکنم. این یک استراتژی نظامی است... فقط یک آدم احمق به آن پاسخ میدهد. این یک استراتژی نظامی است و من ... دربارهی استراتژی نظامی پاسخ نمیدهم.»
کشف حجاب رضاخانی در دارابکلا
به قلم امیر علیرضا رمضانی دارابی ، ۱۷ دی ۱۴۰۳ : یه خاطره از کشف حجاب در روستای داراب کلا میاندورود از پدرم (حاج محمدرضا رمضانی دارابی) نقل میکنم. از پدرم متولد ۱۳۱۹ در خصوص کشف حجاب زنان ایران (مردم علوم و قاره ها را کشف میکردند پادشاه ما حجاب را) پرسش کردم!؟ راستش فکر نمیکردم که در روستای دورافتاده ی ما در زمان رضا خانی این دستور نافذ بوده باشد. از سر کنجکاوی و احتمال پرسش کردم. پدرم به نقل از مادر خودش (مادربزرگ پدری بنده به نام مشهدی فاطمه ی چلویی) که خواهر تنی مرحوم شیخ عبدالله دارابی نیا هستند. مادربزرگم (متوفی به سال ۱۳۳۶ شمسی طبق نوشته ی سنگ قبرش) گفت که بلی این قانون (دستور رضاخانی) در داراب کلا اجرا میشد. نفر مجری این کار برادرِ آقای علی سرهنگ عباسپور بود (من این علی سرهنگ عباسپور را دیدم ولی نمیدانستم برادری دارد. چون برادرش زن و بچه نداشت یا داشت مرده بودند نمیدانم) این خانواده همسایه پدر و مادربزرگ ما بودند و امروزه هم فرزندانشان همسایه ی دیوار به دیوار خونه پدری ام در داراب کلا هستند.
نمایی از داراب کلا
عکاس: عمو حمیدرضا
پدرم از مادرش نقل میکرد که در آن زمان صحرای داراب کلا معروف به اربابی صحرا همه پنبه زاری بود و کشت غالب آن زمان هم پنبه بود. یک روز صبح زود اول پاییز که زنان روستا به همراه مادربزرگ پدری ام با پای بدون کفش (به محلی تیساپه لینگ) برای چیدن پنبه به اربابی صحرا میرفتند، از آب سرد رودخانه (مَمسِن دَکتِه) نقطه ای کم عمق آن حدی بود تا زانو آب بود که با پای پیاده قابل رفت و آمد بود، گذشتند. نزدیک امامزاده جعفر رسیدند. یک دفعه این غُول بی شاخ و دُم نماینده ی رضاخان پیدا شد. هوا تقریبن گرگ و میش صبحگاهی بود، زنان یکه خورده به همدیگر نگاه کردند. طرف با توپ و تشر به زنان گفت روسری را بدهید به من!! احتمالن با مدرک روسری فقط میتونست مزد کارش را بگیرد.
پدرم به نقل از مادرش گفت چند زن با توپ و تشر روسری را در آوردند و تحویل دادند و چند زن هم با کتک کاری و فحش و ناسزا و بقول محلی (رِد به رِد) بَکش مَکش کردند و روسری را طرف از سرشان کشید و حتی دو سه نفر به زمین کشیده شدند. نوبت به مادربزرگم که رسید نماینده اَعلی هرزه!! گفت: مَش فاطمه تو برو. همسایه ی ماهستی. حق همسایگی را رعایت کرد. این خاطره ی بنده از کشف حجاب به نقل از پدر و مادربزرگم بود.
عکس هایی از مسافرت به داراب کلا
عموحمید و دامنه
از همگی بابت
پذیرایی و نشستها ممنونم
مسافرت به دارابکلا
اول زمستان ۱۴۰۳ حمومپیش
از راست: حمید عباسیان،
سید علی اصغر، دامنه
...
بالامسجد دارابکلا
شب میلاد حضرت زهرا س
من، سیدکاظم، سیدموسی،
سیدرضی محمدابراهیم
خونه عموحمید از راست:
من، حاجمهدی رمضانی،
سید علی اصغر، عموحمید
عکاس: زنعمو معصوم عموحمید
کتاب پشه؛ شاهکار خلقت
به قلم دامنه. ۱۷ دی ۱۴۰۳ معرفی یک اثر از یک عضو پژوهشگر حوزه در مدرسه فکرت. دوست محقق من جناب حجت الاسلام شاکر (طاهر خوش ساروی) کتاب «پشه؛ شاهکار خلقت» را به زیر چاپ بُرد؛ آنهم روی حشرهای که قرآن آن را مثال در آیه کرد و دانشمندان هر چه کوشند، ژرفای آن تمامی ندارد و به قول آقا شاکر «حریف پشّهای» حتی نمیشوند. به نظر میرسد این اثر تحقیقی ایشان، در آینده جزوِ کُتُب مرجع درینباره شود، چونکه به روایت وی، بدیع نگاشته شد و نوآوریاش، مورد تشویق واقع. از همین صحن بَرو، رُوی شکوفا، روح جویا، جسم کوشا سلام و احترام دارم. حضرت شاکر طاهر خوش، دست مریزاد. دامنهی توحید.
جامعه ی شیعه ی دیمی

این حرف که «جامعهی شیعهی به صورت دیمی بزرگ شد» از حرفهای من نیست، از کتاب «بایدها و نبایدها» اثر آیتالله دکتر بهشتی است که در سخنرانیها هم مطرح نکرد، بلکه در جلسهی تفسیری قرآن بدان پرداخت و این نشان میدهد جملهاش تصادفی نیست، تحقیقیست، ارادی بیان کرد. جهت کسب بیشتر به ص ۱۳۰ این اثر گرانسنگ آن متفکر شهید رجوع میتوان کرد.
او تحت عنوان آسیبشناسی جامعهی شیعی، درین کتاب به «ولایت اجتماعی» پرداخت و نظریهی مهمی را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد که متأسفانه حکومت ایران عادت کرد تجلیل از آن شهید را به جملاتی از وی بکاهد که به نفع تداوم حضور عدهای از روحانیت مجاملهگو در مصدر امور، تمام شود، حال آن که در نظریهی ولایت اجتماعی شهید بهشتی، امر و نهیِ فرمان خدا، در این نوع ولایت، محقَّق و انجام و پیاده میشود، نه در انحصار عدهای خاص. یعنی مردم از سوی خداوند بزرگ، ولایت دارند بر جامعه و حکومت.
جامعهی شیعهی «دیمی» را من برداشتم این است یعنی آبیاری نشده است، یا بد، آب داده شده باشد. از دید آیت الله بهشتی عالم دانای دینی و مدیر توانمند سیاسی، «نظام اجتماعی اسلام محیطیست باز، برای رشد فضیلتها»، نه به تعبیر من: فضای بسته و برای تولید و ازدیاد فضیحتها. رجوع شود به ص ۱۸۱ این اثر تفسیری.
مغفول نگذارم که آن متفکر دینی فریاد میزند درین کتاب، که «پُست حکومت برای برخی سرقُفلی»!! شده است. اگر این کتاب در اختیار است ص ۱۶۶ مراجعه و نگاه شود. که در ص بعدیاش از نوع «حکومت بد» یاد میکند با این سخن: «حکومت بد، کم، کم، آدمهای بافضیلت و خوب را از گردونه خارج میسازد.» ۱۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ دامنهی توحید
داستان درام یک سرباز عصر شاه
متنی که یک رفیق دیرینم نوشت و به دامنه داد: «چند روز پیش با آقایی ۷۰ ساله روبرو شدم؛ پیرمردی بسیار باشخصیت و سنگین و مهربان. میگفت زمان شاه سرباز بود. مافوقش به هر دو سمت گوشش ۱۲ سیلی محکم زد جمعا" ۲۴ تا. فحّاشی بیامان رکیک به خواهر و مادر و ناموسش. به خاطر هیچ گناهی. همهی سربازها را همچنین. پردهی گوشش پاره بود. جگرم از این ستم زخم شد. خیلی آرام تعریف میکرد. میگفت تیمسار (اسمش را هم گفت: تیمسار خاکساری) آمده بود بازدید و هنگام سخنرانیاش از سربازها خواست مشکلی دارند، بیان کنند. یکی از میان سربازها برخاست و با رعایت احترام گفت تیمسار، به ما گفتند برای حفظ وطن و ناموس به خدمت مقدس سربازی برویم، اکنون افسران شما ناموس ما را به باد فحاشی میگیرند (منظورش تناقض در هدف و رفتار ارتش بود) تیمسار نام سرباز را پرسید. این مرد میگفت بعدا" همهی ما را برای ادامهی خدمت به تهران منتقل کردند بجز همان سرباز بیچاره که به تنب تبعید شد و معلوم است چه بلاهایی بر سرش آوردند. نسل جوان ما تحت فشار تورم و .... تصور میکند شاه یک جنتلمن دادگر بود.
سه وضعیت مهم در جنگ تحمیلی
رزمندگانی که به جبهه در دفاع مقدس شتافتند اینک به یاد دارند دستکم سه وضعیت مهم در جنگ تحمیلی وجود داشت:
۱. بیشتر رزمندگان پس از گذراندن آموزش اعزام به جبهه، هیچ علاقهای به افتادن در جبههی کردستان نداشتند، زیرا کوهستانی بود و پر از کومله و دموکرات. واقعاً ترس داشت، شانس بد من! در چند اعزامم طی آن ۸ سال، دو اعزام، به کردستان افتادم؛ سال ۱۳۶۱ به همراه همسنگران شریفم ۱. حاج عباس علی قلی زاده که واقعاً شهامت در جنگ داشت و اخلاص در اخلاق. ۲. سید حاج کاظم صباغ که حقیقتاً صبّار بود و پیشتاز. و سال ۱۳۶۷ که به پایان جنگ منجر شد آق قاسم بابویه هم آن سال با اعزام ما بود.
۲. عملیاتها، جاذبه داشت و نیز روح سلحشورانه. زینرو، هر رزمنده، معمولاً دوست داشت در هر اعزامش، به یک عملیات بزرگ جنگی، بخورَد، چون هم یک عزم و ایثار در کَلهی رزمندهها بود که میخواستند تخلیهی معنوی شوند و هم خوبیاش این بود پس از عملیات، مرخصی یا تسویهحساب برای بازگشت به خانه، سهولت بیشتری داشت. اجر معنوی هم، زیاد مد نظر رزمنده بود.
۳. علاقه به افتادن در جبههی میانی یعنی سمت کرمانشاه تا ایلام، زیرا کردستان خوف داشت، جنوب هم داغ بود.
به مناسبت مراسم گرامیداشت ۱۹ شهید در دارابکلا این متنم را برا صحن محترم هیئت رزمندگان دارابکلا نوشتم. شهیدان جنگ تحمیلی محل و شهدای اوسا و مُرسم همگی در اوج نیاز جبهه به نیرو، خود را وقف دفاع مقدس کرده بودند و سرانجام به جای خانه، به مأوا نزد خدا، آشیان گزیدند. یاد نیک و نام نیکویشان، مانْد و میمانَد در حافظهی زمان. رفتند تا ایران، پاکیزه بماند، هر کس در قدرت، این پاکیزگی را آلوده کرد و میکند، خسران بدونِ جبران زده و میزند. باشد که ملت به برکت آزادی معنوی و بیداری سیاسی، بساطِ ناپاکیزگان در قدرت را، آرام، قانونمند و عاقلانه برکَند. ۱۱ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ : دامنه.