تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

۲۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسائل روز» ثبت شده است

چند عکس چند حرف

کارگاه نخ

چرخ کارگاه و کارگر باید بچرخد تا...

 

تیگو جدید چین

 

(۱ . ۶ . ۱۴۰۳)

موکب حرم امام رضا ع

در مسیر منتهی به کربلا

 

دعای جیب

شهید ابومهندس

یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ

وَیَعفُو عَن الکَثیر

اِقبَل مِنّی الیَسیرَ

وَ اعفُوعَنی الکَثیر

اِنّکَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم

 

ای کسی

که اندک را می‌پذیری

و از گناه بسیار می‌گذری،

عمل نیک اندکم را بپذیر

و گناه بسیارم را ببخش،

همانا که تو آمرزنده مهربانی

 

 

از وبلاگ  کنعانیون یاد خدا

 

(۲۹ مرداد ۱۴۰۳)

آقای میرحسین و خانم زهرا رهنورد

تازه‌ترین عکس  از دخترشان نرگس

 

تیتر دبشِ فساد چای «دبش»

روزنامه عجب شیر (۲۷ مرداد ۱۴۰۳)

 

این دو مهم،

ایران عربستان

اگر البته در سازگاری و سازش شوند

ماکس وبِر سیاست را

سوراخ‌کردن تخته‌های سفت می‌دانست

 

چند تغییر امنیتی

در ویندوز ۱۱ اعمال خواهد شد.

 

 

نوسانتارا پایتخت جدید

اندونزی به جای جاکارتا

...

 

زیبای نوسانتارا پایتخت جدید اندونزی

 

خسرو معتضد صادق زیباکلام

نشست مرحوم «دکتر محمد  مصدق»

آقای خسرو معتضد گفت: «صداوسیما خانه‌ی من است... اگر شما انتظار دارید من در فرستنده‌ی رادیو تلویزیون  دولتی ایران فحش بدهم، این کار را نمی‌کنم. مگر زیباکلام به زندان افتاد کسی حالش را پرسید؟! ... من در کجا گفته‌ام که جنگجو هستم؟! من کجا گفته‌ام که من چریکم؟! من تاریخ‌نویسم.»

۰
در تاریخ : ۲ , ۱۴۰۳ شهریور . دید ۱۸۴

دموکراسی و بروکراسی در دولت پزشکیان

: دموکراسی و بوروکراسی. ۱ . ۶ . ۱۴۰۳ : جامعه‌ی ایران تقریباً دو ماه میان احتمال تشکیل دولت قالیباف! یا دولت جلیلی! و یا دولت پزشکیان، در هیجان یا نوسان و یا اطمینان بود؛ این‌که کُدامی‌شان به قدرت می‌رسند شبیه بلیت بخت‌آزمایی شده بود. و اما این‌که کُدامی‌شان را به قدرت برسانند به یک مسئله‌ی سرنوشت و پویا تبدیل شده بود. فضا، از دو قطبی زیبای آن سالِ آقایان: «سید محمد خاتمی - علی اکبر ناطق نوری»، هنوز هم زیباتر شده بود. زیرا انتخابات، در واقعیت یعنی رقابت. یعنی نهایت مرزشکنی فکری. یعنی حرف برای جذب رأی. و این جدیت در رقابت، در واقعیت رخ داده بود. بالاترین احتمال روی دولت قالیباف بود. اما چون آقای سعید جلیلی با یک پشتوانه‌ی ایدئولوژیکی، یک دهه برای ایجاد دولت جلیلی» با تز «انقلاب حقیقی در انقلاب واقعی» (این تعبیر از من است) نیروسازی کرده بود و در درون نیروهایی از فعالین شِبه‌حزبی اصولگراها، بارقه‌ی تصاحبِ آسان قدرت دمیده بود، جفا می‌پنداشت اگر وسط انتخابات، متهم می‌شد به عمله‌ی آقای قالیباف. او چنین گذری را برای خود و نیروانَش، اُفت می‌دانست. وگرنه با برآوُردهای صحنه، قطعی می‌دانستند با آمدن آقای سعید جلیلی در تیم آقای قالیباف، شکل‌گیری نخستین دولت بورکرات قالیباف حتمی‌ست. به‌هرحال، بازی قدرت و میز کشورداری، میل‌ها را، مزه‌ها را به‌همین سهولت به هم نمی‌زند، این شد که دورِ دوم، آقای مسعود پزشکیان بر آنان فائق آمد. علت این تفوق رأی، معلوم است؛ تشتُت در راست و حل‌نشدن بسیاری از مشکلات ایران در زمان حضور جریان راست در تمامیت قدرت کشور. و در مقابل ورود نیروهایی از بدنه‌ی رأی، که جزوِ قهرکنندگان با صندوق شده بودند، اما اندکی از آنان قانع شده بودند برخیزند و کار را برای پزشکیان پایان دهند. اینک که من دارم یادداشت می‌نویسم ۱ . ۶ . ۱۴۰۳ است، و "دولت پزشکیان" به همراه کل کابینه‌اش، رسماً و قانوناً شکل گرفته است. در مورد دولت پزشکیان، من جانب نقد و بررسی ایستاده‌ام، نه میل و پیروی. اساساً عهدم با خودم، پرهیز اکید از جانبداری و پیروی از کابینه‌هاست. برای هر منتقدِ هر دولت، با هر نوع جهت و گرایش و فکر، حق و آزادیِ نقد و حتی مخالفت و اعتراض مدنی و قاعده‌مند قائلم، چون مانع از وضعِ بدِ بسته‌شدنِ فضای آزاد فکری می‌شود

 

 

 

 

اما چرا نام یادداشتم را «دموکراسی و بوروکراسی» گذاشتم. دموکراسی یک روشِ رو به ترقی سیاستمداری است. این روش فعلاً با هزار عیبی که بر آن وارد شده است، خصوصاً غرب که این نوع نظام را با پول و باند تبهکاران آلوده ساخته است، اما از مَنظَر مردم و سازمان رأی، بر سایرِ گونه‌های سیاست‌ورزی چیرگی دارد؛ و داردْ هم، حتی برتری و فضیلت. اما من همواره برای این نوع نظام، دو تهدید می‌بینم که مثل آفت، لک می‌اندازد بر پیکر آن. یکی بوروکراسی است و دیگری جریان «پول» و «وعده» در گردشِ نخبگان اُلیگارشی قدرت. اما بوروکراسی، که در فهم عمومی همان «کاغذبازی»ست؛ به تعبیر ماکس وبِر "فرمانروایی مقامات رسمی"ست. از نظر من، همین دو کلمه‌ی زیبای «بورو» (=دفترِ کار، میز قدرت، میز تحریر، میز خدمت و هر اسمی ازین قبیل» و «کراسی» (=اداره‌ی امور مردم) سَمّ دموکراسی هم هست. درست است در تعریف، یک شیوه‌ی مدرن در اداره‌ی کلاسیک سازمان است با تصمیم‌گیری متمرکز از بالا به پایین، اما در گردش سیاست و چرخش افراد دخیل آن، دچار بحران بُغرنج مجموعه‌ای از "دستورالعمل‌های دقیق و سلسله‌مراتب" می‌شود و در مقام مقایسه، مورانِ در آشیانه را گرفتار کفتارهای درمانده از لاشه‌ی استخوان در بیشه‌زار می‌کند. در تئوری و نظر، مدیریتِ بروکراتیک شیوه‌ی تعامل و همکاری افراد است اما آنان را در معرض آماج زدُبند می‌افکنَد و آسان هم ،خریده و فروخته می‌شوند. حتی مدیریت علمی در نظریه‌ی «فردریک تیلور» نیز که از روش بروکراتیک، برتر است باز «روی اشخاص و نتایج حاصل از فرایندها» مدار می‌گیرد.

 

من -تأکید می‌کنم: من- پیش‌برآوُرد می‌کنم همین الآن بگویم دولت پزشکیان را زیر چنبره‌ی بروکراتیک، دولتی خُردشده می‌بینم. مگر آن که کتاب «بوروکراسی چیست؟» اثر کلود لوفور - کورنلیوس کاستوریادیس با ترجمه‌ی امین قضایی را نیروهایش بخوانند و از آفات آن اکیداً دوری گزیند. این دولت، هر رفتار برای پیاده‌سازی فرایندها به داده‌ها و آزمایش‌ها را، بخواهد صرفاً با رویکرد بروکراسی، به سازگاری سیاسی تبدیل کند، هرگز نمی‌تواند. من نمی‌دانم اصلاح‌طلب و اصولگرا در بحث چالش الفاظ تئوریک اصول و اصلاح، دنبال چه می‌گردند تا کشور را به آن مدار بچرخانند، واقعاً نمی‌دانم، اما این را می‌دانم کشور باید از کشورداری شیوه‌ی رانتی و فسادآمیز خلاص شود؛ «خلاص». قالیباف! جلیلی! پزشکیان! فعلا سه قطب فکری - عملی این نظام شدند، چه قابل باشند، چه قابل نباشند. فعلاً ساحتِ سیاست، همینی هست که عیان شده است. هر سه باید به نظرم آزادِ آزاد باشند کارِ خود را -آنچه واقعاً در خفا بدان فکر مسلح‌اند- بکنند، تا از بستر ضعف و قوت این سه قطب، نتایج طبیعیِ سُزشدن قدرتِ نو، نوج زنَد و جامعه‌ی ایرانی شکوفا و پویا بمانَد و نظارت عامه مفهموم بگیرد. چون جامعه را، خُفته و نُهفته نمی‌شود اداره کرد. عکس پزشکیان و قالیباف هم، سالن غذاخوری مجلس است (۳۱ . ۵ . ۱۴۰۳) روز نشست رأی اعتماد به کابینه. دامنه دارابی

۳
در تاریخ : ۱ , ۱۴۰۳ شهریور . دید ۱۶۵

آخرین حرف طرفین غزه - اسرائیل

 

ابتدا به نقشه‌ی غزه در مرز رفح نگاه انداخته شود. از سمت ضلع ایران که به نقشه نگریسته شود، سمت چپ عکس سینای مصر است. آب هم، دریای مدیترانه است. سمت راست عکس را اگر ذهنی حدوداً ۱۵۰ کیلومترُ اندی طی کنید به لبنان می‌رسید که حزب الله از آن مرز با مخاصمات اسرائیل، درگیر است. از گوشه‌ی معبَر (=گذرگاه، نقطه‌ی گذر مرزی) کرم ابو سالم به پایین و سمت راست، اسرائیل است. بقیه، قسمت جنوب غزه است در مرز با مصر.

 

حالا کمی توضیح ماجرا. دارد به یک سال نزدیک می‌شود که اسرائیل همچنان کشتار می‌کند. فعلاً در مذاکراتِ ایران و اسرائیل (تعیین‌کنندگان واقعی صحنه‌ی جنگ) با نیابت و میانجی قطر و مصر و نظارت آمریکا حرف، روی این است:

 

۱. این خط قرمز را از دریا تا کرم ابو سالم، کلاً اسرائیل گرفت و ارتش را در آن مستقر کرد که تنها راه ارتباط خشکی غزه با مصر است. دیگر همه‌سمت غزه در محاصره‌ی مطلق است. اسرائیل می‌گوید هرگز ازین مرز حائل خارج نمی‌شود. اما حماس خواهان خروج کامل اسرائیل از تمام نقاط غزه خصوصاً همین مرز است که سه گذرگاه بین‌المللی دارد، شبیه چذابه، شلمچه.

 

۲. حال که مذاکرات آتش‌بس در مصر دنباله گرفته می‌شود طرفین روی این قسمت غزه حرف دارند. اسرائیل تا الآن سماجت دارد که از محور‌های فیلادلفیا و نتساریم عقب نمی‌نشیند. می‌گوید خط راهبرد نظامی امنیتی ماست. همین، مذاکرات را پیچیده کرده و به اوج چانه‌زنی رسانده است. ایران دعوت شد مذاکرات را مختل نکند. حتی دست به تقاص آن ترور تهران را هم با معامله روی آتش‌بس غزه کنار گذارد و چند امتیاز دیگر بگیرد. یا دست‌کم فعلاً اقدام نکند. بگذرم. قول دادم در مورد ترور تهران سخنی در صحن نرانم. اخبار این قسمت خیلی زیاد است.

 

۳. حماس در غزه از سوی دوم، از سمت محمود عباس ابومازن (رئیس دولت خودگردان فلسطین مستقر در قدس و کرانه‌ی غربی رود اردن) تحت فشار است حکومت درین باریکه را به دولت خودگردان فلسطین واگذار کند. این جا هم حماس می‌گوید حاضر با سازش با تفکر آشتی با اسرائیل نیست و واگذار نمی‌کند. اساساً «ساف» حماس را متهم می‌کند باریکه‌ی غزه را اشغال کرد و خودمختاری ایجاد کرد. البته حماس آن سال انتخابات برگزار شد رأی اول و قاطع آوُرد که بر اریکه‌ی آن باریکه باشد.

 

نکته‌ی ۱← فعلاً طرفین غزه - اسرائیل برای بخش وسیعی از جهان مسئله‌ی بحرانی محسوب می‌شوند. ایران غزه را محور حق می‌داند که با باطل در حال نبرد است. باطل به انضمام رژیمی اشغالگر. چه در نبرد و چه در مذاکرات، ایران جانبدار پول، سلاح، ایدئولوژی محور حق یعنی حماس در غزه است. روی همین اساس، اسرائیل می‌گوید ما در برابر ایران داریم می‌جنگیم و حماس لشگرِ نیابت ایران بیش نیست. با این حرف، هم فرصت می‌خرد، هم مشروعیت بقا که بشدت دچار زوال افتاده است.

 

نکته‌ی ۲ ←این نزاع که منتهی به جنگ محدود و خوشه، خوشه، قمر، قمر، شده است، تمام نگرانی منطقه و جهان این است باروت یک جنگ تمام‌عیار، هر آن منفجر شود. اما ایران در موقعیت تمدن‌سازی قرار دارد، جنگ تمام‌عیار را به زیان می‌داند. این است که دنبال آتش‌بس و در نهایت پایان جنگ است. اما اسرائیل می‌داند بقای آن در تمام شاخص‌ها مورد خدشه قرار گرفته است، خصوصاً بقا بر مبنای مشروعیت سیاسی. لذا سعی می‌کند ایران را با خود درگیر مستقیم سازد. به همین علت می‌گوید آتش‌بس یعنی دادن فرصت مجدد به جریان مقاومت.

 

نکته‌ی ۳ ←من تحلیلم این است اسرائیل با طرح این مسئله که ایران در میدان جنگ است، بقیه‌ی نیروها نیابت حساب می‌آیند، می‌خواهد موجودیت سیاسی خود را نزد افکار عمومی جهان و داخل فلسطین اِشغالی تحکیم و تجدید بنا کند. هرچه جنگ خود را ایرانیزه‌تر کند، فکر می‌کند بقای خود را شدیدتر تضمین می‌کند. ایران لبریز خطر شده است، نه خطر شکست و هزیمت، خطر قدرت بیش از حد. جهان ابرقدرت‌ها جهانی است که قدرت کشوری ثالث را موذی می‌داند نه موازی. پس خودِ قدرت ایران بالاترین خطر و همزمان بالاترین ضدخطر است. عقل و درایت به انضمام پرهیز از ترک صبر. جنگ بیش از هر چیز نقشه می‌خواهد. بهترین نقشه آن است با جهان جدید بده و بستان کند. ایران مال حال نیست، مال آینده است که گذشته‌ی تمدنی دارد. آیا خاورمیانه به تمدن‌سازی و ترقی روی می‌کند؟! البته اللهُ علمٌ. اما دشمن می‌خواهد ایران توانش صرف تمدن و ترقی نشود. دامنه دارابی

۴
در تاریخ : ۳۱ , ۱۴۰۳ مرداد . دید ۲۷۱

بانو اِدنا عدن اسماعیل و آقای عمر بن حفیظ

 

 

📝 به تاریخ ۲۲ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: بانو «اِدنا عدن اسماعیل» و آقای «عمر بن حفیظ». این دو فرد تأثیرگذار جهان اسلام کی هستند که در صدر فهرست ۵۰۰ مسلمان تأثیرگذار جهان در سال ۲۰۲۴ از مؤسسه‌ای در اردن برگزیده و برتر شدند؟ جالب این‌که آیت الله آقای سید علی سیستانی نفر یازدهم این لیست شد که در لیست سابق، نفر اول بود. بانو «اِدنا «زن برتر جهان اسلام» سومالیایی است؛ «پرستار، ماما و وزیر سابق امور خارجه سومالی» او در قاره‌ی آفریقا نزد سیاه‌پوستان ارج و قرب فراوانی دارد. ساخت بیمارستان و تأسیس دانشگاهی مدرن در «فقیرترین کشور آفریقایی» باعث شد که جایزه‌ی ۷۰ میلیارد تومانی «بنیاد تمپلتون» کسب کند. و اما آقای «عمر بن حفیظ» شخصیت مذهبی بانفوذ و رهبر مذهبی مسلمان در حضر موت یمن است با گرایش صوفی که به جذب طلبه‌های علوم دینی از سراسر جهان می‌پردازد.

پیوست: «تمپلتون جایزه‌ی گرانقیمت جهانی‌ست؛ در تمجید کسانی که با کشف شیوه‌های جدید موجب تقرب انسان معاصر به خدا و معنویت‌اند. البته «بنیاد تمپلتون» معنویتِ سکیولار را مد نظر قرار می‌دهد.

۰
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۳ مرداد . دید ۲۶۷

هفت اشکال بر متن آقای ظریف

۱
در تاریخ : ۲ , ۱۴۰۳ مرداد . دید ۷۰۲

پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند

 متن نقلی از نوشته‌های اُنظُر : ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند. کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

        

ساختمان سلمان در پاستور

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین. اُنظُر.

پایان متن. دامنه در رد یا تأیید این متن ورود ندارد

۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۳ تیر . دید ۲۰۲

پاسخم به شیخ علیرضا ربانی

به قلم دامنه : ۲۲ . ۴ . ۱۴۰۳ ، علیکم سلامٌ و سلامُ علیکم. آق شیخ علیرضای ربانی این چهار جواب را داشته باش، دَسلاف است. آخرِ متنم را نیز بدون تعارف و خداحافظی، ترک می‌کنم که شدت حرفم بماند و نجوا اندازد:

 

۱. من خاش خانم را «جان» صدا نمی‌زنم چه رسد به غِر. اون آق سید است که از بامشیُ وَرهُ مارهُ چلیک‌وچهُ کاچکِک‌مار را می‌گوید: «...جان»!

 

۲. تِ اِما رِه دَسگا کاندی؟! خوانی لال‌مَنگو بَوُشِم؟! منگو اگ بشم آن وقت شما شِخ‌ها چه جوری حرف دَکفین؟! چون شِخ یعنی صدها تانکر حرف. هزار خِروار خرافه! البته + دهها قرن خار خار نصیحت!

 

۳. من از اول فردی معتقد-منتقد به نظام بودم. هیچ دولتی را هم سواری ندادم. شیر هم ننوشاندم. شتُر دوساله‌ی نهج‌البلاغه هستم چون. باور راسخ دارم تمام دولت‌هایی که شکل می‌گیرند را، باید زیر نظارت دقیق مردم قرار داد و نگذاشت نظام فقط دور یک تعداد آدم معدود و مخدوش و حتی مفلوک و ملول گردش کند. تریبون در درجه‌ی اول، مال ملت است تا حکومت. ملت باید با تریبون آزاد مسجد و هر جای عام، به نصیحت و انتقاد حکومت بپردازد، نه بر عکس. من که می‌دانم نفس راحتی کشیدی! چون تا به حال مقهور و مجبور بودی قوه‌ی اجراییه را سایه‌ی سر ملت بدانی. ازین پس دیگر خیالت آسوده است مجبور به تمجید مَمجید نیستی! ازین تاریخ به بعد است به کار اصلی خودت برمی‌گردی؛ یعنی تذکر و نصیحت به دولت. چون مگر ممکن است درین مملکت کسی امام جماعت باشد! ولی از ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به بعد بخواهد وسط دو نماز، از دولت مسعود پزشکیان دفاع کند! و استدلال ورزد قوه‌ی مجریه، قوت همین نظام است! شما آقا ربانی اگه بگی فردا محراب را بر سرت تخته می‌کنند! هر چند پایین‌مسجد گویی محراب ندارد!

 

۴. علیرضای روحانی محبوب من! من درین صحن فقط با ۱ در ۱۰۰ از توانم قلم می‌زنم که متنی را، حقی را، کسی را، خدای ناکرده زیر نگیرم، علاقه هم ندارم بیش ازین برای صحن قلم بزنم. ولی اگر روزی بخواهم با ۱۰۰ در ۱۰۰ توانم وارد نبرد (بخوان: گفتمان) شوم، آن وقت یقین بر من حاصل است، زنگ‌ها به صدا درمی‌آید ابراهیم کوتاه بیا. یکی خودت! گفته باشم!

۴
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۳ تیر . دید ۲۵۸

چنار؛ پاجوش؛ پاسوز؛ گوجه‌فرنگی؛ الاغ مظلوم

 
به قلم دامنه: چنار؛ پاجوش؛ پاسوز؛ گوجه‌فرنگی؛ الاغ مظلوم. گاه واژه‌ها جو را می‌گیرند. مثلاً حجت الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری آن سال گفته بود منم "نوری"ام؛ چالشش با حجت الاسلام عبدالله نوری که برگه رأی "نوری" را می‌گفت به اسم من حساب کنند. بگذرم. یا توی همین انتخابات اخیر که غلامعلی حداد در برابر تشتت فهرست‌های جناح راست (که این جناح خود را اصولگرا می‌نامد) در یک اهانتی گفت: "همیشه در کنار چنار بلند، چند پاجوش هم متعدد زده می‌شود." یا محمدجواد حق‌شناس جناح چپ (که این جناح خود را اصلاح‌طلب می‌نامد) در یک اهانتی گفت صندوق انتخابات این دوره صندوق گوجه‌فرنگی بود، نه صندوق رأی. منظورش این بود چون صندوق گوجه!!! بود حجت الاسلام سید محمد خاتمی شرکت نکرد!!! یا آن دگری مجری شبکه‌ی افق صداسیما "امیر ثابتی" به حداد حالی کرد:
 
"ما پاجوش چنار شما نیستیم پاسوز شما بوده‌ایم" ... "بله، شما چنارید. چون ثمر ندارید اما ما پاجوش نیستیم."
 
حداد -که هر گاه کم می‌آورَد بی‌درنگ رنگ را از بوقلمون می‌آموزد- آمد وسط گفت منظورش از پاجوش‌ها لیست جبهه‌ی پایداری نبود بلکه لیست‌های خلق‌الساعه بود. بیژن نوباره هم علیه‌ی حداد عادل ایستاد. خود بیابید نوباوه را. من بگذرم چون این حداد عادل!!! عدل معمولاً یادش می‌رود. بذارید من بازگشت زنم به همان الاغ مظلوم که در رُشتخوار خراسان در سرمای شب برف اخیر (۹ اسفند ۱۴۰۲) منجمد شد و درگذشت. (عکس بالا) یادت به خیر ای حیوان کار و زحمت زیر حجم وسیع صبر.
۰
در تاریخ : ۱۴ , ۱۴۰۲ اسفند . دید ۴۵۰

زندگی کوچنده

این  روزنامه‌ی "خوزی‌ها" با این تیتر و عکسش مرا برد به قریشُ ایلافُ آیات. من حرفم را آخر این پست خواهم زد. اول شرحی بر قضیه‌ی کوچ بنویسم:

 

 

اُلفت دادَنِشان در کوچِ زمستانی (به سوی یمن) و کوچ تابستانی (به سوی شام سوریه و فلسطین) آیه‌ی دوم سوره‌ی قریش بود؛ این آیه: "ایلافِهِم رِحلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیفِ". ترجمه‌ای خوب از مرحوم آیت الله میرزا علی اکبر مشکینی. برخی از کتاب‌های تفسیری برین نظرند که حمله‌ی اصحاب فیل به مکه، "کاروان‌هاى تجارتى قریش در تابستان و زمستان را" تهدید کرد، لذا خداوند با نابودی سپاه ابرهه توسط سنگ‌باران‌کردن سِجّیل (=سنگ‌گِل) از سوی ابابیل (=پرستوها، چلچلاها به زبان محلی ما) به عبارتی شبیه پهپادها در زمانه‌ی ما، مسیرِ کوچ زمستانى و تابستانى قریش را امن کرد. تفسیر ص‍ف‍ی‌ع‍ل‍ی‌ش‍اه‌ همین را خیلی شکیل به شعر و نظم درآورده است:

 

خلق‌ می‌خواندندِشان‌ اهل‌ حرم‌

داشتند اهل‌ حرم‌ ‌را‌ محترم‌

حاصل‌ آن که‌ قصه‌ اصحاب‌ فیل‌

بر‌ قریش‌ ‌آن‌ ‌بود‌ نعمت‌ ‌در‌ سبیل‌

تا‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ ‌در‌ وقوع‌ رحلتَین‌

اُلفتی‌ ‌از‌ مردمان‌ ‌باشد‌ بعَین‌

 

 

آیت الله العظمی ناصر مکارم نیز در تفسیر نمونه این توضیح را داده که «زمین مکه باغ و زراعتى نداشت، دامدارى آن نیز محدود بود، بیشترین درآمد از طریق همین کاروان‌هاى تجارى تأمین مى‌شد. در فصل زمستان به سوى جنوب یعنى سرزمین یمن که هواى آن نسبتاً گرم بود روى مى‌آوردند، و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمین شام که هواى ملایم و مطلوبى داشت، و اتفاقاً هم سرزمین یمن و هم سرزمین شام از کانون‌هاى مهم تجارت در آن روز بودند، و مکه و مدینه حلقه‌ی اتصالى در میان آن دو محسوب مى‌شد.»

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۱۵ , ۱۴۰۲ دی . دید ۳۵۳

بُراده‌های بمب در کرمان

رویداد بمب‌گذاری مسیر سالگرد شهید حاج قاسم در کرمان در حال حاضر که هنوز کاملاً بر آن اشراف ندارم، به نظر من دارای این ابعاد است. شاید تحلیلم صحیح نباشد، اما مطرح می‌کنم:
 
 
 
 
هدفِ بمب‌ها به دلیل ترکش‌زا انتخاب‌کردن جنس آن، ایجاد تلفات انسانی با انگیزه‌ی نفرت‌افکنی بوده است. چون بمب ساچمه‌ای با ترکش آهن‌بُراده‌های آن، بیشترین آسیب را به بدن و‌ جان وارد می‌کند.
 
جدا از اصل بمب‌گذاری علیه‌ی مردم در مسیر مراسم، انگیزه‌ی کار می‌تواند جنبه‌ی انتقامی نسبت به حاج قاسم داشته باشد.
 
منطقه نیازمند خبری بالاتر از نبرد غزه احساس شد، لذا روز سالگرد را انتخاب کردند تا حادثه بازتاب و بازخورد جهانی به خود بگیرد و موجودیت خود را در محیط ایران به رخ بکشند.
 
خواستند نشان دهند این مسیر حاج قاسم برای همیشه از جاده‌ی خشونت علیه‌ی شرکت‌کنندگان خواهد گذشت و این پیام برای الآن و آینده‌ی این مقبره و زُوارِ آن است.
 
چنین مراسمی در چنین روزی را نشانه گرفتند که بگویند مقاومت منطقه همچنان در روبروی خود جریان‌های درگیر ببیند و به ایران اخطار دهند سرویس‌های اطلاعاتی اگر بخواهند می‌توانند به رگ چنین نبردی، خونِ خشونت تزریق کنند.
 
هنوز زود است نیروهای سپاه، اطلاعات و امنیت فکر کنند محیط ایران ایمن از نفوذ است و به همین علت غلط، دغدغه‌ها و کارویژه‌های خود را درست انجام ندهند.
 
جا دارد دست‌اندرکاران امنیت در هر نهاد و رده و مرتبه توبیخ شوند، تا قاطعیت برخورد موجب شود، کارِ اطلاعاتی و امنیتی خود را این‌گونه ضربه‌پذیر و نامناسب انجام ندهند. حرف مانده، اما بماند برای بعد... .  ۱۳ دی ۱۴۰۲ دامنه.
۲
در تاریخ : ۱۳ , ۱۴۰۲ دی . دید ۳۳۷

علمای بلاد؟!

این جایی که در عکس زیر می‌بینید و چقدر هم با شکوهِ هنر و طراحیِ دیدنی و میخکوب‌کننده‌ی چشم‌نواز، مدرسه‌ی علمیه‌ی امام کاظم ع قم است در تقاطع خیابان سُمیّه و بزرگراه پیامبر اکرم ص در منطقه‌ی امامزاده شاه‌احمد قاسم. مدرسه‌ای که آیت الله العظمی ناصر مکارم آن را برای کاربردهای مختلف ساخته است؛ درس، پژوهش، نشست، اجلاس، گردهمایی‌ها، آزمون‌ها و شاید سایر کارها. حالا سیزدهمین اجلاسیه‌ی سراسری جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم با "علمای بلاد" با عنوان «رسالت حوزه‌های علمیه و اولویت تبلیغ» در سالن مُجلّل همایش‌های مُجلّل‌ترِ همین مدرسه دیروز چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲ تشکیل شد و امروز نیز ادامه دارد.

 

 

جالب این است چهار کمیسیون هم داشت که از ماه‌ها قبل در سراسر کشور فعال بود با این محورهای عجیب و غریب و لابد اضافه‌کاری‌های شدید و غلیظ!← ۱. «اقتضائات و تحولات جامعه و بین الملل در امر تبلیغ» ۲. «تولید محتوا، شیوه‌ها و ابزارهای تبلیغی» ۳. «آسیب‌شناسی در ابعاد مختلف فرهنگی و تبلیغی کشور» ۴. «انتخابات؛ فرصت‌ها، تهدیدها و راهکارهای مشارکت حداکثری مردم»

 

حرفی ندارم. جز این سخن: مگر در بلاد، علما هم داریم هنوز؟! همه که یا قم جمع‌اند یا تهران و یا مشهد مقدس. کدام عالم، تن می‌دهد در بلاد دور زیست کند و میان مردم طیّ طریق؟! مشعل هدایت و مَلجاء مردم شدن، مدت‌هاست پَرپَر شده! به قول اُسّ موسی بنّا در سریال پایتخت خطاب به نقی معمولی: «خسّه نباشی!!!» بگذرم. دامنه.

۰
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۲ دی . دید ۲۹۰

زنگوله‌ی نابرابری و نردبان شکسته

کیث پین در کتابش «نردبان شکسته» ترجمه‌ی خانم سمانه پرهیزکاری -که من چاپ هفتمش را دارم و خواندم و تمامش کردم- دست بر مسئله‌ی مهمی می‌گذارد. هیچ چیز به اندازه‌ی سوارشدن بر هواپیما، فانی‌بودن‌مان را به ما یادآوری نمی‌کند. کدام تجربه، وجودی‌تر ازین هست؟ وقتی پرید، دیگر راه فراری ندارید. هیچ اتّکایی، جز صندلی نیست. مجبوری با صدها غریبه یک جا جمع شوی و سطحی از صمیمیتت را به جبر و صور، به خرج دهی. اما در همین لحظه هم، نابرابری وجود دارد. کسانی که ردیف صندلی جلویی نشسته‌اند -که گران‌تر است و دلار بیشتر می‌خواهد- ردیف عقبی‌ها را به دیده‌ی حقارت می‌نگرند.

 

 

نابرابری. آری؛ نابرابری، که محرّک رفتارِ بد است. عاملِ تفاوت است. کُنش‌ها را تخریب می‌کند. موجب احساس فقر است. احساس فقر، به اندازه‌ی خودِ فقر واقعی، از سال‌های عمر انسان می‌کاهد و رفتار را تغییر می‌دهد. نابرابری، آدمی را به تصمیمات متناقض وا می‌دارد که به ناامنی بیشتر ختم می‌شود. از نظر «کیث پین» با برداشت آزاد من:

 

ناهمخوانی‌های میان آرزوهایی که به کُندی تکامل پیدا می‌کند از یک سو، و محیطِ به سرعت در حالِ تغییر از سوی دیگر، یکی از منابع اصلی بدبختی و تباهی دنیای مدرن است. همین است که نابرابری، انسان را از هم جدا کرد. اضطراب پدید آوُرد. سلامت و شادابی را کم نُمود.

 

از دنیای بزرگ، حالا برگردیم به همان هواپیما در مثال کیث پین که یک لوله‌ی صندلی‌دار قطور بیش نیست؛ مدلی کوچک از جهان بس بزرگ ما. در همان هواپیمای به این کوچکی، باز، کوچکترین نابرابری به ستیز میان مسافرین می‌انجامد با آن که همه در هوا معلق‌اند و هراس دارند و هر آن مهیبانه ممکن است به قعر زمین سقوط کنند، ولی با تشدید کمترین حس نابرابری، و با یک اختلاف جزئی، با هم گلاویز می‌شوند. روزانه در خط هوایی سرمایه‌داری‌ترین کشورهای دنیا هم، نزاع‌های خونین در درون خود هواپیما رخ می‌دهد که گاه ممکن است فقط در اثر فشارِ صندلی جلویی توسط مسافر صندلی پشتی، نمودار شده باشد. یعنی حتی در درونِ "دارا"ها هم، سطح تنش وجود دارد. کتاب می‌خواهد بگوید نابرابری، نردبانِ شکسته است. کسانی هم که از نردبان  دنیا با هر فن، یا فریب، یا دانش و تقلّا، و یا حتی رفتار بولهوَسانه بالاتر خود جا کرده‌اند، حق و حقوق ضعیفان را قورت داده‌اند. به تعبیر من: زنگوله‌ی نابرابری، صدایی از جنسِ «فریاد» و خوشه‌های خشم را پژواک می‌اندازدُ به محیط می‌پَرّانَد. بگذرم. دامنه.

۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۲ آذر . دید ۳۲۰

به خاطر یک مشت دلار

( ۱ )

 

 

 

 

به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامه‌ی "خوزی‌ها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیه‌ی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام می‌رسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بی‌نام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده می‌شودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیده‌ام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامه‌ی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامه‌ی "قدس"  چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربه‌های متخلفانه‌ی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص داده‌شده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعه‌شناس در نامه‌‌ی سرگشاده‌اش به رئیس‌جمهوری رئیسی) می‌فروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا می‌داند. مخلوطکردن با چای بی‌کیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشی‌ها برای این که روزنامه‌ی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامه‌ی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همان‌زمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمع‌آوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیه‌ی پرونده‌ها، آب پاک!!! رویش می‌کشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.

 

 ( ۲ )


شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زرده‌ی پرتوافکن چشم را می‌نوازد و بر زیبایی صحنه می‌افزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثه‌ی روح را به جَست می‌آورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درخت‌ها را آراست. اول خیال می‌کنی رنگ زده‌اند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایه‌ی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.

 

( ۳ )

 

 

 

جایزه‌ای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزه‌ی ملی شهید باکری" برای نخستین‌بار به بهترین شهرداری‌های کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس

بیشتر...
۴
در تاریخ : ۱۵ , ۱۴۰۲ آذر . دید ۵۵۵

شِکَرخواری!! شیرین‌تر شده

رفتم که ببینم دنیا امرو دست کیست؟! دیدم خبرنگار خانم "طاهره فجر داودلی" از روزنامه‌ی قدس، امروز (سه‌شنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) گزارشی از شِکَر، نوشته که کمی معمای شِکَرخواران! را وا کاویده. خواستم امروز به هفتاد پرونده‌ی زمین‌خواری در زنجان -که روزنامه‌ی سراسری "مردم نو" چاپ زنجان، امروز (سه‌شنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) آن را (عکس بالا) تیتر کرده- ورود کنم اما دیدم شِکَرخواری!! شیرین‌تر شده است؛ آن هم در مشهد مقدس. این شد که آمدم سروقتِ این بحث.


کمپوت انجیر

روزنامه‌ی "مردم نو"


درست است که امسال، شِکرِ جهانی و داخلی -هر دو- کم شده و "کشور برزیل هم شکر خود را صادر نمی‌کند" اینجا و کارخانه‌ها هم، به طور محدود و لابد گرون! می‌فروشند. همین -و لابد همین‌های "دیگر"ی- تاجرانی سودپرست را وسوسه ساخته به دِپو (=انباشتِ) این بارِ سفید! خیز بردارند. بگذرم. نه! نه! بگذار بگویم بررسی‌ روزنامه‌ی قدس نشان می‌دهد یک خورده!  از شکرهای وارداتی که قرار بود به صنایع شِکربَر خراسان رضوی برسد، ناپدید!!! شده است. حتماً یک خروار بیشتر نبوده!!! است. آخه خراسان رضوی به گفته‌ی همین خبرنگار خانم فجر داودلی، در حوزه‌ی تولید قند و نبات و مربّا و نیز کیک و کلوچه و کمپوت، قطب صنعتی کشور است؛ یعنی استانی‌ست با صنایع شکربَر برای مردمی شِکرخور!! حالا که شکر را  شِکَرخواران! معمّا کرده‌اند، فضا را سردرگم نموده‌اند و سهمیه‌ی آن دیار را هم به "هاله‌ای از نور!! -نه نه ببخشید- هاله‌ای از ابهام برده‌اند. بازم بگذرم. دامنه‌ی دارابی.

۲
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۲ آذر . دید ۴۴۱

کالابرگ، پول نقد، شلوار سه‌خط

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. روزنامه‌ی "یادگار امروز" چاپ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ سخن از «استقبال سرد از کالابرگ» (=کوپن اسبق) زد. خُب علت معلوم است. دست‌کم از نظر من به شیش‌هفت علت:

 

 

 


یک: کالابرگ نسیه هست ولی پول نقد، نقد. دو: کالابرگ باید بروی سطح شهر ولی پول نقد، راحت می‌آد حسابت. سه: کالابرگ را قند می‌دهند و ظرفشویی ولی پول نقد، هر چه دل بخواهی. چهار: کالابرگ را فروشگاه خاص باید بروی نوبت ولی پول نقد، صف بی صف. پنج: کالابرگ کیف‌جیب نمی‌رود ولی پول نقد، می‌رود. شش: کالابرگ بارهای بُنجول و تاریخ‌گذشته می‌دهند ولی پول نقد، نه، می‌شود آسوده رفت برای لوبیا‌پته  سرِ قارن یا کوبیده در آن کُنج بازار نرگسیه. هفت: کالابرگ مال شکم و کالا و کُلاه و تقلا است ولی پول نقد، دستت بازِ باز است حتی برا سینما و تئاتر و تریاک!!!


پس مشخص است برای این ملت که وقتی هر روز نرخ کالا فرق دارد و بالا می‌رود و پایین نمی‌آید و حتی مرز وسط، چندهفته‌ای ثابت نمی‌مانَد و نرخ کوپن را هم گفتند قیمت سال قبل ملاک می‌مانَد ولی باز هم پول نقد برای ملت بهتر است و استقبال از کالابرگ، سرد. آخه چون با نقد، آزادِ آزاد می‌شود هر چه خرید؛ حتی روزنامه‌ی سراسری "ایمان" (۳۰ آبان ۱۴۰۲) چاپ قم را که تیتر کرد در قم مردم دوبرابر کشور صدقه می‌دهند!! بگذرم. و نیز با یارانه‌ی نقد می‌شود خیال‌تخت رفت شلوار "سه‌خط" حماسِ جبهه‌ی مقاومت خرید و رفت به خط و مشیء همان رزمنده‌ی معروف "سه‌خط" که مظلومانه و مقتدرانه سرانجام در شانزده آبان رفت به فوز شهادت

۰
در تاریخ : ۳۰ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۳۹۶

آیا باید به شگفت آمد از شهرکُرد؟!!!

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. من ناگهانی پیچ تلویزیون را پیش از شبِ دیشب پیچیدم و پای آن نشستم و دیدم چهره‌ی مطبوع و متبوعِ "ج. پایداری" یعنی یک پایِ ثابت و خیلی‌زیاده‌رُوِ این وَر و اون وَر رفتنِ بی‌مورد و بی‌جا و بیکارانه با هواپیما در حد شیک و پرخرج و کم بهاء آقای حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور سیزده، پنج‌شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ در شهرکُرد چهارمحال و بختیاری بر زمین گرفت. شگفتی من این است این‌همه مردم، چه جور، این‌طور انبوه و مَزدحم درین شهر جمع شدند که چه؟ وی را در خیابان عبوری (عکس زیر) ببیند. هنوز از زیر و بم این برنامه‌ی مانوری، اطلاع ندارم. حدسم ولی این است برای این مسافرت، پول و پَل، ولخرجی!!! شده است.

 

باید کمیته‌ی حقیقت‌یاب شکل گیرد تا واقعاً کشف کند دست‌کم تا دو ثمر حاصل آید: یکم: یا حقیقتاً شکوه مردم بود و خود با پول و پای خود آمدند که درین‌صورت من از کار مردم متعجب و حیران می‌مانم؛ آن‌هم شهرکُرد در پشت شهر اصفهان که از بافت فکری مردم آن ریز خبر دارم. دوم: یا واقعاً شکوه نبود و دستی پشت پرده چنین مجلسی آراست که درین‌صورت من اصلاً حرفی ندارم!! چون در جمهوری اسلامی متأسفانه با پولِ خزانه و خزینه به وجه خزنده، خیلی خرابکاری مالی کرده و می‌کنند و خودداری هم نمی‌کنند و برخودار از حریم امن! هم هستند. بگذرم. فقط به فرانسه بگویم این قدر خودش را برای پادگان غرب (=اسرائیل اشغالگر) در وحشت و وحشی‌گری علیه‌ی غزه‌ی فلسطین شیرین نکند، همان "ساس" را از کشورش ریشه‌کن کند بس است، چون "حماس" محوشدنی نیست!

۱
در تاریخ : ۲۶ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۳۳۰

از مسیح مهاجری تا الیاس نادران

از مسیح مهاجری تا الیاس نادران
نوشته‌ی دامنه
شش عکس ؛ شش حرف
به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند

 

عکس یک: تندیس قاسم سلیمانی و ابومهدی در محل شهادت؛ دیوار فرودگاه بغداد. منبع

 

حرف یک: آن دو، نه اسطوره‌ی تخیُّل و افسانه که اُسوه‌ی تدیُّن و افشانه شدند.

 

عکس دو: توریست‌ها وارد ایران شدند.

 

حرف دو: بلاخره وقتی تمدن داری باید بیایند ببینند. حالا شال، کمی پایین و بالا رفت، یا دامن، کمی کوتاه کرد، کمی باید تسامح! کرد.

بیشتر...
۱
در تاریخ : ۲۵ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۶۹۹

عایدی نشستِ فوق العاده ی ریاض!

نوشته‌ی دامنه. به نام خدا. سلام بر هر شرافتمند. اول نگاهی به روزنامه‌ی شاخه سبز (۲۱ آبان ۱۴۰۲) اندازید که سران کشورهای اسلامی چه خواستند؟! از اسرائیل فقط خواستند: بس کند آتش را. عجب! لابد بس می‌کند و حرف شما را هم گوش می‌دهد؟! نشست دیروز ریاض آن‌هم با حضور ۵۷ کشور عضو  (یعنی بزرگترین اتحادیه در جهان) بیانیه‌ی صوری بود و بس. درخواستِ آتش‌بس! رفع محاصره! کمک‌های بشردوستانه! همین.

 

 

در درون نشست -که ژِشت است تا واقعیت- کشورهایی حضور داشتند حتی حاضر نیستند علیه‌ی اسرائیل تحریم اعمال کنند. این دولت‌ها، هم در ظاهرُ علَن، با اسرائیل رابطه دارند، هم پنهانی با این  اشغالگر سَروسِر سیاسی و امنیتی. مصر، اردن، ترکیه، امارات، بحرین، سودان، قطر، جمهوری آذربایجان، مراکش، تونس، نیجریه، گابُن، کوزوو، جیبوتی و چند کشور دیگر، روابط آشکار و پنهان با اسرائیل دارند. روابط تجاری بالایی که، هم به اسرائیل نوعی مشروعیت سیاسی بخشیده و هم تأمین منابع مورد نیاز اساسی اسرائیل را فراهم نموده‌اند و در کمال بی‌شرمی کالاهای اسرائیلی دادوستَد می‌کنند. مثلاً عمده‌ترین  واردات نفت خام اسرائیل از جمهوری آذربایجان و قزاقستان است. منبع  نیز اردن و مصر از خریداران گاز تولید‌شده‌ی اسرائیل‌اند. ترکیه -که رجب طیب اردوغان مثلاً با نطق، غوغا!! می‌کند- کانال اصلی انتقال نفت‌وگاز به اسرائیل است و خریدار تولیدهای پتروشیمی اسرائیل. بگذرم. تئوری درست، فقط تز مقاومت است؛ سخت است، ولی تئوری‌یی پویاست. ایران البته دیپلماسی را در همین حد هم، گرم و باتحرک نگه دارد منطقی‌ست ولی دلخوش به این جرثومه‌های دغلباز نباشد. لابد نیست!

۱
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۳۲۰

دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف

دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف

(۱)

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبان‌ماه به فریدونکنار می‌آمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونه‌ی باقی‌مانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که می‌بیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.

 


(۲)

 

 

۲. سکوت یک فیلسوف در برابر جنایت اسرائیل در غزه. این که آقای مصطفی ملکیان -که خود را "صلح‌گرا و خشونت‌پرهیز" می‌داند- سکوت کرده است، مسئله‌ی شخصی‌اش است و لابد حق انتخابش. اما چگونه می‌شود برای جزئی‌ترین و سست‌ترین مسائل ایران به حرف و فریاد آید اما این‌همه توحُش را در غزه ببیند و لب نجُنبانَد؟! پس صلح‌گرایی و خشونت‌پرهیزی وی شعاری بیش (=بخوانید لقلقه‌ی زبان) نیست و حتی لازم باشد از بدترین خشونتِ هرزگان علیه‌ی نظام ایران حمایت هم می‌شود! او روزگاری در مدرسه‌ی معصومه‌ی قم، نیز در مؤسسه‌ی امام باقر ع آقای مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی مصباح تدریس می‌کرد و وقتی مرحوم آیت الله شیخ محمد یزدی در خطبه‌های نمازجمعه‌ی تهران تفکر دینی وی در مورد باور به معاد را زیر سؤال برد و تقریباً تکفیرش کرد، از همان جا بود از آنجاها بیرون انداخته شد (شاید خود بیرون رفته بود) و کم کم از چشم مؤسسات در قم اقتاد و چشم مجامعی در تهران را گرفت و شد فیلسوف چپ‌های آمریکایی. خودم بیشتر آثار و نوشته‌ها و گفتارهایش را دنبال می‌کردم و خیلی از نکات معنویت‌گرایی وی را یادداشت می‌نمودم، اما چون دنباله‌روِ هیچ شخصیتی نمی‌شوم همواره وی را روی لبه‌ی پرتگاه می‌دیدم. بعد معلومم آمد که وی به جای تکیه‌ی بر دینِ خاص، از معنویت و اخلاق می‌گوید انگار (شاید شاید) نگاهش مکتب و دین خاص نیست، تفکر معنوی است.
۶
در تاریخ : ۱۴ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۴۰۰

غزه؛ مَعرکه یا مَهلکه؟!

یک ساعت

از شبانه روز غزه

چه می‌گذرد؟

 

نوشته‌ی دامنه: غزه، مَعرکه یا مَهلکه؟! به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. چرا بنده -دامنه- معتقدم در قضیه‌ی جنگ جنون و جنایت اسرائیل در غزه، هیچ جبهه‌ی جدیدی نباید به روی اسرائیل گشوده شود؟! در نبردها، یا مَعرکه داریم یا مَهلکه. مَعرکه هنگامه‌ی است برای جنگ و جدال در آوردگاه و رزمگاهِ شور و شگفت‌انگیز که به حماسه مانند است و در آن قهرمانان ظهور می‌کنند. ولی مَهلکه، ورطه‌‌ای است پرتگاه و نیستگاه که همه‌اش خوف‌ و خفت‌انگیز است و از درون آن جانیان و منفوران بیرون می‌آیند.   اسرائیل درین بحران اخیر غزه، مشغول مَهلکه شد، نه مَعرکه که سرانجامِ آن، هیچ چیزی جز بی‌حیثیتی و فروپاشی مشروعیت سیاسی نیست؛ یعنی هیچ اعتبار و پرستیژی بر سرِ ویرانی غزه کسب نمی‌کند. به همین علت، غزه برای این رژیم اِشغالی، در افکار عمومی میدان جنگ محسوب نمی‌شود، جایی برای قساوت است، همان هلاکت‌گاه (=مَهلکه)، حتی اگر تمام باریکه را به تَلّی از خاک بدَل کند و تمام ساکنان آن -از انسان تا حیوان و هر گیا و زیا- را از دَم تماماً بکُشد و به تعبیر تاریخ: قتل عام نماید باز هم پیروز میدان حساب نمی‌آید. پس؛ غزه کلاً برای آن خسارت و شکست است. کدام دولت با کشتن مردم بی‌پناه ظفرمند باقی ماند؟!!   به همین علت فلسفی و نیز دلایل استراتژیک قائل به ورود ایران به این مَهلکه نیستم. اسرائیل خود می‌داند آنچه در غزه می‌کند، غیرانسانی، غیرمقدس و حتی به لحاظ علم دفاع، غیرمهم و در یک کلمه در افکار عمومی جهان، غیر قابل قبول است و کشتن بی‌رحمانه‌ی مردمِ همجوار محسوب می‌شود و نفرت جهانی برای خود می‌خرَد و بس.  دنباله‌ی یادداشت: اینک اسرائیل یک ماه  درگیر است و گیر کرده است؛ به همین دلیل، نیاز استراتژیکی نبرد لازم دارد، و خیلی هم خوب می‌داند کشوری مثل ایران و محور مقاومتی چون حزب الله لبنان -که جنوب لبنان در اختیار کامل آن است- وارد جنگ با او شوند و همین، مسیر اسرائیل را برای جنگیدن، مقدس، مهم، حیاتی و قابل قبول می‌کند. و علاوه برین، یک فرصت حیاتی برای خود فراهم می‌سازد که تئوری نابودی ایران -یا دست‌کم اگر نتوانست تخریب زیرساخت‌های حیاتی ایران- را به کمک ائتلاف آمریکا و اروپا را در عمل توسط جنگ بزرگ عملی و پیاده کند. بنابرین؛ ورود ایران به جنگ، حدِ کم سه نتیجه‌ی سوء ایجاد می‌کند:

بیشتر...
۰
در تاریخ : ۸ , ۱۴۰۲ آبان . دید ۳۹۶

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی

راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی

ورود

شیخ زکزاکی

به ایران

 

استقبال باشکوه

از شیخ ابراهیم زکزاکی


خوش آمدی مجدد به ایران

شیخ زکزاکی قهرمان فکر و قیام

 

سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد

برابرند برادرند خواهرند

 

۲۲ مهر ۱۴۰۲

هدیه‌ی رهبری

به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی

 

یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی

به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" به‌گرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکی‌مذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفت‌انگیز جهانی‌اش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا می‌زنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنه‌ی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهل‌بیت -علیه‌السّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی  حمایت می‌کنند و در برنامه‌ی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامه‌ی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوی‌یی دارد که از آن هرگز نمی‌گُسلَد و آن این تزش هست:

 

"هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

 

راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلی‌ترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو  دختر. زینت خبرنگار و نویسنده‌ی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دوره‌ی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" می‌خوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج می‌رود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.

۲
در تاریخ : ۲۰ , ۱۴۰۲ مهر . دید ۶۵۱

روزی استثمار هندوستان، روزی ادای احترام!

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی آسیا (۲۰ شهریور ۱۴۰۲ عکس داخل متن) را ورق زدم. این "گروه بیست" که برای اَدای احترام به روح مهاتما گاندی به راج گات (=محل سوزاندن پیکر گاندی) راهی شدند، در میان‌شان همان کشوری هم هست که سال‌ها هندوستان را نه کشور که "کمپانیِ"!!! خود می‌دانست و کل خاکش را به تصرف  خود برده بود؛ انگلیس. حالا همین‌ها به روح مهاتما سلام می‌دهند. رفتار پلیدانه‌ای که فقط از برخی از دُوَل غرب بر می‌آید. از کجا معلوم! همان هندوی افراطی که مرحوم گاندی را ترور کرده بود از خودِ انگلیس دستور نگرفته بود! که گاندی آنان را سرافکنده از هند بیرون رانده بود. حالا این ادای احترام را باور باید کرد! یا روح پلیدی را. بگذرم. دو نکته دارم، می‌گویم:

 

دامنه

 

 

۱. این را تاریخ به ثبت رسانده که همواره انسان‌های درستکار روحشان در دنیا آمدوشد دارد. بدکاران را حتی دنیاگرایان هم جرئت احترام ندارند.

 

۲. هندِ امروز -که قرار است اسمش بهارات شود- زمانی نامش یک شرکت بود، نه کشور! شرکت "کمپانی هند شرقی"!!! که انگلیس آن را خاکِ خود کرده بود. اینک این را باید در نظر داشت هر کشوری در برابر مخاصمات مقاومت کرد چشمِ جهان را گرفت، ایران هم، روزی فرا خواهد رسید به خاطر همین مقاومت قهرمانانه‌اش در برابر تمام مهاجمان (بیگانگان + دلّاکان آنان در ایران) مورد ستایش قرار خواهد گرفت که تسلیم اهریمن نشد، زیرا کشوری بر روی آموزه‌های قرآن بنا شد و بر پایه‌ی خط تمدنی خود با تئوری سه‌گانه‌ی پندار و گفتار و کردار نیک، تأسیس

۱
در تاریخ : ۲۰ , ۱۴۰۲ شهریور . دید ۶۶۹
قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ---- ۸ ۹ ۱۰ بعد
سایت دامنه ی داراب کلا : ابراهیم طالبی دارابی : فرهان پنجم