تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
سید مهدی صباغ دارابی : سلام و عرض ادب، با عرض پوزش در نوشتار بالا مهندس سرایلو مدیر عامل شرکت نکاچوب نبود ایشون مدیر راهسازی شرکت بودبسیار توانمند بود که همکاران بهش میگفتن سرایلو بزرگ، مدیر عامل فک کنم یا آقای نجاتی بود یا آقای اهنگری. یاعلی مدد -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روز بهخیر فقط یک نکته؛ بر اساس کتاب " بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی" نوشته حمید روحانی، یکی از دلایل اعتراض آیتالله خمینی به محمدرضاشاه پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دادن حق رأی به زنان بود. جلیل قربانی -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روزتون بهخیر ۱- چند سال پیش تصمیم گرفتند تا بنای یادبودی با عنوان شهدای گمنام در پارک تفریحی وزرامحله در شهر سرخرود بسازند. ۲- این کار در آن زمان با مخالفت گسترده اهالی وزرامحله از جمله خانوادههای شهدای محل روبرو شد. ۳- مادر دو شهید یدالهی (مادرخانم بنده) گفته بود این دو شهید گمنام را در ... -
ناشناس : سلام متنی از آقای عمادالدین باقی: تاکر کارلسون یکی از چهرههای مشهور رسانهای در امریکا و چهره محوری در جنبش ماگا است. صفحهاش در یوتیوب بیش از ۵ میلیون دنبال کننده دارد. برخی مطالبش درباره ایران شگفت انگیز است. اگر از زبان یک ایرانی گفته میشد به توهم توطئه و غرب ستیزی متهم میشد اما از زبان شخصیتی مانند ... -
ناشناس : به ص ۳۳۸ تا ص ۳۴۳ کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر حسین بشیریه رجوع شود. -
از مدرسه فکرت : درود خواندنی و پر اهمیت -
ناشناس : درود بر شما آقای نور مفیدی در جنگل خواری استان گلستان معروفه و در حال حاضر مالک شرکت ممتاز! محمدحسین آهنگر دارابی -
ناشناس : پیام یک عضو مدرسه فکرت: سلام جناب آقای طالبی. مطلب شما عینا مشابه قطعنامه هائیست که اپوزیسیون خارج نشین درمیتینگهای تبلیغاتی که راه میاندازد پرسروصدا اما جمعیتی ازآن استقبال نمیکنند صادرشده. چندایراد کارشمارا باصراحت گوشزد کنم اولا.همچون گذشته بادیدگاه توام باتحقیر وشکست برای جبهه داخلی وغلبه وظفروپیروزی ... -
ناشناس : جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی استان یزد جمعهشب با سید محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار که در محل بیت تاریخی شهید صدوقی برگزار شد، سید محمد خاتمی طی سخنانی با تأکید بر شناخت دقیق مشکلات برای رسیدن به صورت راه حل واقعی، اظهار کرد: اگر معتقدیم اسلام جاودانه است باید به تمام پرسش ها و نیازهای روز به روز نو ... -
ناشناس : با سلام از زمانی که این پست جناب طالبی که با غلظت زیاد بیان شد را خواندم، واقعا حساس شدم تا ببینم قضیه از چه قرار است. این کتاب در درس یازدهم خود شرایط ظهور را تشریح میکند و در بخش زمینههای چهار عنوان را مطرح میکند: ۱. طرح و برنامه ۲. رهبر ۳. یاران ۴. آمادگی عمومی در بخش یاران، هفت ویژگی یاران آن حضرت را ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- روحانیت ایران
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- جامعه
- لیف روح
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- زندگی
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
آذر ۱۴۰۴
۸
-
آبان ۱۴۰۴
۲۰
-
مهر ۱۴۰۴
۱۸
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۸
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۰
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۷
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۵
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۷
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
آپارتاید؛ سوغات اروپا
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیضنژادی در آفریقای جنوبی» ترجمهی آقای مهدی حقیقتخواه را همین هفتهی اخیر تمام کردم. نمیخواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت میکند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیضنژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بیهمتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپاییها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبیترین خاک قارهی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپاییتبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگینپوست دیگری حق نداشت حتی خانهای از خود بخرد. نمیتوانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمیشدند.
جالب این بود اروپا میدانست این کشور، سفیدپوستها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیهی قاعدهی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخستوزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:
"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)
خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم میگرفت و مراوده میکرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زندهیاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی سالهی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئلهی دستِ چندم برخی از آن دولتهای آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.
افکار و آراء امام سید موسی صدر
پارهی اول: سلطانِ شُرور. به نام خدا. سلام. این کتاب «نای و نی» (عکس پایین این متن) -که هنوز چهار فصلش باقی مانده است- از کتابهای نابی بوده که دندانم حسابی گرفته! افکار و آراء امام سید موسی صدر است. مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی (برادرِ حجت الاسلام محمدجواد) آن را -بهزیبایی- به فارسی برگردان کرده و سیده حورا صدر (دختر امام سید موسی صدر) ترجمهاش را با اصل تطبیق و تدقیق داده است. ازین کتاب بازم خواهم نوشت، اما امروز این را مینویسم که صدر معتقد است مفهوم شیطان از دیدگاه اسلام با این نظر که وی مالکِ جهنّم است و رئیسِ این جهان و خدای دنیاست، اختلافات اساسی دارد. شیطان از نظر امام سید موسی صدر به منزلهی "یک ذاتِ مشخص، تبلور و تجسُّمی" است از "وحدتِ نیروهای شرّ در برابر نیروهای خیر." و همین "نبردِ ازلی و ابدی را میان حق و باطل از هر نوع و وصف و قدرت و اندازه موجب شده است". شیطان، سلطانِ شُرور است. از همین جاست که از نظر صدرآزادی و اختیار انسان در عمل آن گاه محقق خواهد شد که گرایشهای خیر و شرّ -هر دو- در نهاد وی وجود داشته باشد. و اسلام به همین خاطر "رأی و اظهارنظر و عقیده را بزرگ و گرامی" میدارد. میشود درینباره به صفحات ۲۹ و ۹۲ این اثر رجوع کرد. دامنه.
پارهی دوم:
دو جریان؛ مقاومت و مستمندان
به نام خدا. سلام. داشتم از کتاب «نای و نی» مینوشتم که کتابیاست از افکار و آراء امام سید موسی صدر. این ادامهی بحث: او مثل این کسانِ هُرهُری مسلک نبود که در کلامش تنازلی از اصول معرفتی و مبانی دینی کند تا طرفدار جذب و جمع نماید، با آن که به عنوان یک عالم دینی دائم در میان سنیها، مسیحیها، اروپاییها و فرقهها و جاهای مختلف سخن میگفت. در نگرش صدر تنها عمل است که تاریخ میسازد و جامعه را به حرکت درمیآورَد، نه تئوریِ صِرف. به گفتهی وی اگر ما تلاش نکنیم "همین دین و مذهب حق، پیش نمیرود". (صفحهی ۳۱۴) او این را که دل ببندیم دینِ ما حق است و خودبهخود راه خودش را باز میکند، اساسا" درست نمیداند. دقت فرمایید که سید موسی صدر حتی عمیقا" معتقد است دین "به بسیج انسان و آمادهسازی برای حرکت" بسنده نمیکند، بلکه "سعی میکند دستاوردهای بشری در قلمروِ علم و نظایر آن را در چارچوبی مقدس محافظت کند و به آنها احترام و قداست بخشد بدون آن که از آنها مطلقی جدید و کمالی محمود بسازد." (صفحهی ۱۷۶)
در صدرِ اندیشههای صدر، دین اسلام برای زندگی است و در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، کشاورزی، بازار و در رخت و خواب همه جا با انسان است؛ لذاست که پیغمبر خدا ص میگوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن.» چراکه به قول صدر "روح اسلام، نیت خوب است" (صفحهی ۹۲) و حتی در منظرش نهضت امام حسین ع برای بازگرداندن روح اسلام بود زیرا از اسلام فقط "نام" مانده بود. در واقع صدر هر فکر و تزی را که میخواهد از اسلام، فقط اسم در جامعه باشد و بس، رد میکند. این که از ایران رفت به لبنان و در آن جا دو جریان موازی راه انداخت -که در دیانت چون ریل عمل میکند- برای همین بوده است؛ جریان کمک به مستمندان تاریخ و جریان مقاومت در برابر فکر تجاوز. این جمله ازوست: «در برابر خطر خارجی ما میتوانیم فقط یک کلمه بگوییم و آن هم مقاوت تا مرگ است.» دامنه.
دینگریزی
سید سعید
شفیعی دارابی
به قلم سید سعید شفیعی دارابی: با سلام و احترام به مدیر محترم و جناب اقای دارابکلایی.
۱- انچه که به عنوان سوال مطرح میگردد آیا دین گریزی یا اسلام گریزی مطرح است یا تغییر در رفتار و مناسک اسلامی، می بایست دقیقا مشخص گردد سوال چیست.
۲- برداشت من این است که بیشتر تغییر در رفتار و مناسک است تا اسلام گریزی یا دین گریزی, شاید افراد بیشتر به برداشت عرفی یا شخصی شدن دین گرایش دارند. و شاید نوع سکولار شدن (از نوع ضدیت با دین نیست ) افراد می باشد.
۳- شاید از نگاه دیگر باید توجه نمود، خروجی اسلام قرار بود چه شود و چه شد. البته این مسیله را باید بیشتر در جامعه ایرانی مد نظر قرار داد. چون با انقلاب اسلامی و برپایی نظام اسلامی، انتظاراتی رخ داده است ایا به نتیجه دلخواه رسیده است یا خیر.
۵- در روانشناسی در زمینه یادگیری به الگو پذیری, تقلید و شگل دهی رفتار توجه دارند که به نوعی متاثر از محیط می باشد. که این موضوع بر میگردد به عملکرد حاکمان و عالمانی که در جامعه رخ میدهد و برخی رفتارها, افراد را دچار شک و تردید می نماید.
۶- با توجه به گسترش تکنولوژی و علم, جوانان امروزی به راحتی نسبت به برخی از مسایل قانع نمی شوند و انتظار بر این است که باید سریع بپذیرند تا انها را اقناع نمایند.
۷- شاخص وجه تمیز کننده سره از ناسره چیست. با چه خط کشی می توان گفت کدام برداشت از اسلام صحیح می باشد. مثلا نوع نگاه شهید بهشتی و مطهری و امام موسی صدر به اسلام و نگاه اقای مصباح. و آیا در مسیله ولایت فقیه همه علما اتفاق نظر ندارند. (که وقتی مرگ بر ضد ولایت فقیه گفته می شود) یا مثلا کتاب اقتصاد ما و مالکیت در اسلام.
۸- وقتی نسبت به یک رفتار شبیه به هم در دو زمان متفاوت , نظریه متفاوت میدهند. ممکن است رسانه ها غلط در جامعه رواج دهند " اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا است. مسئولان دولت کنونی اگر خطا کنند چون حسن نیت دارتد برایشان ثواب نوشته می شود ". وقتی رئیس جمهوری از جانب رهبری نصب و تایید می شود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده می شود. وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست" و موارد دیگر گفته می شود شاید نمونه "بی حجاب در بند شهوات دیگران است" دانش اموزی پرسیده بود ایا خانم میرزاخانی هم اینطور بوده است و شاید در مسیله اعتراضات و اغتشاشات اخیر برای رعایت حجاب، مردان زنان را بغل میکردند با کدوم رویکرد اسلامی سازگار بود. اگر حافظه ام یار یکند درست باشد بعد از جنگ جمل امام علی ع عایشه را توسط زنانی که پوشیده و لباس شبیه به مردان بود همراهی کرد.
البته بنده در مسایل دینی کارشناس نیستم ولی به عنوان یک شهروند برداشت خودم را نوشتم و در نتیجه مهتمرین کاری که باید صورت گیرد اقناع سازی جوانان, نداشتن رفتاری متفاوت نسب به یک رفتار توسط عالمان دینی، و شاید مهمترین کاری که باید صورت گیرد نشست چهره به چهره علمای دینی با مردم بخصوص جوانان می باشد و شاید نظر رهبری در دانشگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است کرسی ازاد اندیشی که مورد عنایت بدون برچسب و ازادی پس از بیان اندیشه باشد بخشی از مشکلات حل خواهد شد. همانطوری که جلسات امام صادق ع و امام باقر ع ترکیبی از همه علما بوده است و شاید نمونه نزدیکتر ارتباط بسیار حسنه استاد مطهری با افراد نهضت ازادی بوده است. ایا در حال حاضر ما چنین افرادی را داریم. ببخشید متن طولانی شد. من الله توفیق.
دامنه: در بخش نظرات این پست، علت و چگونگی شروع و سیر این بحث و متن در صحن در مدرسه فکرت، کاملا" آمده است.
۷۵۰۰۰ مسجد ایران
به نام خدا. سلام. امروز با خوردن تا آمدم روی کامپیوترم دیدم خبرگزاری رسا -که اخبار حوزهی علمیه را نشر میدهد- حرفهای آقای حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم دولابی "نمایندهی ویژهی رئیسجمهور رئیسی در امور روحانیت" را در گردهمایی طلاب شهرستان خدابنده و حومه -که در دفتر آیت الله جعفر سبحانی برگزار شد- اینجا و اینجا نشر داد. محمد حاج ابوالقاسم -که زمانی احکامگوی بین دو نماز حرم حضرت معصومه س بود و اینک علاوه برین پست در دولت دستور، عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست- گفت:
متأسفانه دولتهای ما در گذشته کارنامهی خوبی در حمایت از نهادهای دینی بر جای نگذاشتهاند و امروزه از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است که این فاجعهای است که باید بر آن خون گریست."
خُب؛ من میخواهم نظر خودم را روی این حرف بدون تعارف بگویم. به نظر من برای بررسی این حرف چند مطلب نیاز هست:
یکم: «گفتمانِ حرف!» یعنی فقط سخن و حرف که نه فقط عمل نمیشود، به کردار هم در نمیآید که صرفا" حرف هست، آنهم سُست و پَست. زندهیاد دکتر علی شریعنی در حسینیهی ارشاد تهران -که مخالفین روزگار او، آن را «یزیدیهی الحاد»!!! میخواندند، وقتی لب به سخن میگشود، شنونده در روی صندلی نرم حسینیه میخکوب میشد و اگر تا سه ساعت هم سخن به درازا میکشید (مانند آن نوارِ "آری این چنین بود برادر")، مستمع بازهم صاحبِ سخن را سرِ ذوق درمیآوُرد. آقا، بانو، گفتمانِ حرف، فقط حرف! همه را فراری داده است.
دوم: از سوی دیگر روی مثبت. روزی دوستی روحانی یک حرف قشنگی زده بود. بدین مضمون گفت:
"من سالیان سال در آن ارگان تجربهی سخن و منبر دارم، این مقدار را تشخیص میدهم که بیش از بیست و پنج دقیقه منبربودن بیفایده است چون بعد از بیست و پنج دقیقه مخاطبین خسته و هر کدام به کار ذهنی خود مشغول میشوند."
واقعا" چنین دغدغهای قدر دارد که خود روحانی تشخیص دهد توی بیست و پنج دقیقه منبر را تمام کند.
سوم: حالا خودِ رئیس امور روحانیت دولت سیزده گفته از ۷۵ هزار مسجد ایران، ۵۰ هزار مسجد بسته است؛ لابد ریشه دارد؛ ریشه در عیب در سخنان. ریشه در غیبت در سخنران. ریشه در دولتگرایی امامجماعتان. ریشه در تکیهکردن بر روحانیون دولتی در محرم و ماه رمضان. تا وقتی منبر را این گونه بین دولتیها و نهادیها و موسسهایها حراج میکنند، حال و روز مساجد همین میشود که شد. من بیشتر پیش نروم چون میدانم روحانیونی باپروا از دستِ این قماش همصنف خود -که کاری جز "گفتمان حرف" ندارند- بیش از خودِ ماها در رنج و ملامت و عذاباند. به نظر من تا زمانی که مسجدها به صورت تصمیم دستوری اداره میشوند، اوضاع بدتر ازین هم میشود. مسجد یعنی محل حضور بندگان برای توحیدورزی محض و آگاهی از حقیقت دین و جامعه و جهان و حساسشدن به سرنوشت حال و آینده، بدون ترس و واهمه از قدرت فائقه. هر کس ضد این رفتار کند، بداند مردم را فراری داده است. | ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ |
محاکمهی سربازان وطن، ننگ است
به قلم دامنه. سلام. برای متهم اوکراین آقای مهدی بیکاوغلی به عنوان "متهم ردیف اول شلیک" به "پرواز اوکراین" ده سال زندان بریده شد و ردیفهای دوم و سوم هم به یک سال حبس محکوم شدند. از دیدِ بنده این محاکمه، ننگ است. یک حکومت برحق هیچ وقت سربازان وطن را به خاطر شلیک اشتباه آن هم با هدف دفاع از حریم پایتخت به زیر محاکمه نمیبرَد. مگر شلیک چه شب بود؟ شبی بحرانی که شب پیشش بهترین دلیر این مرزوبوم -قاسم سلیمانی- توسط شریرترین ارتش -سنتکام آمریکا- با دستور شقیترین فرد در نظام آمریکا -ترامپ- ترور شد و فضای کشور و آسمان ایران را برای مدتی به احتمال ناامنی برد. چگونه حاضر شدند سربازان وطن را که دغدغهی دفاع داشتند و در اوج آمادهباش به سر میبردند را به جرم شلیک اشتباهی به حبس ده ساله در کُنج زندان محکوم کنند.
ناو وینسنس ارتش تروریست آمریکا با دستور "ویلیام راجرز" فرمانده کشتی در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ هواپیمای مسافربری ایران را با ۲۹۰ سرنشین از مردم عادی و غیرنطامی ایرانی که ۶۶ تن از آنان کودک زیر ۱۲ سال بودند را روی آسمان خلیج فارس سرنگون کرد همه را کُشت ولی رئیس وقت آمریکا نه فقط او را توبیخ نکرد که مدال افتخار داد، آن وقت توی ایران سربازان پدافند وطن را که طبیعتِ کارشان شلیک به هر چیز مشکوک در آسمان است، به زیر ننگِ محاکمه و محکومیت میبَرند! کی -چه وقت- سرِ عقل میآیند؟ خدا دانَد. >| ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ |< دامنه.
کنارگذاشتن قانون اساسی نه
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آخرین روز سال ۱۴۰۱ است، گفتم به موضوعی بپردازم که تمام یک فصل از چهار فصل سال را اشغال کرده بود؛ اغتشاشات پاییز. هیچ تردیدی نیست که نسبت به بحران پاییز، جامعه شاهد تعدّد مواضع افراد و جریانها بود. تاریخِ این قطعه از انقلاب اسلامی در دل خود واقعیات، شایعات، جعلیات و بیانیاتِ عجیبی را مضبوط یافت. اگر با نگاهی کاملا" سفید نقطهی شروع آن را تبرّی حقیقی از یک رفتار ارشادی خام و بدشکل بدانیم، نقطههای بعدی آن نشان داد که منتقمین و مسلحین علیهی نظام نه تنها سوار بر موج شدند که شتاب کرده یک برنامهی فشاری فشردهی طراحیشدهی بیرون مرزی را جلو انداختند تا از فرصت پیشآمده بالاترین بهرهبرداری را بکنند. بگذرم. زیرا شرح حادثه که آشوبی بیقدوقواره از سوی براندازانی هرزه و دریده بود، دخلی ندارد. خواستم فقط سه مورد را برجسته کنم تا از آن دانشی / تجربتی کسب و دشت کرده باشیم:
یکم: واقعا" فریاد اعتراضی را (که همواره به خاطر مصلحتی مهمتر به نام حفظ انقلاب اسلامی، آن را فروخفته نگه میدارند) باید از فشار آشوبگری سوا کرد و کوشید ضعفها، حتی خطاها را اگر نتوان از بین برد دستکم از آن کاست. مثل سه ضعف و خطای راهبردی به ترتیب زیر:
الف > محدودسازی دایرهی انتخاباتی و به انحصاربردنِ آن در تفکر بسته و حقانیتپنداری که فقط ارادتسالاری به جریان سیاسی و حزبی خود را شایستهی سیاستورزی میداند و در نتیجه دست به حذف رقیب از طریق پناهبردن به شورای نگهبان میزند تا مسیر خود برای کسب (=بخوانید: تصاحب و صاحبشدنِ) قدرتِ تقنینی، اجرایی، قضائی را، جادهای صاف و بدونِ موانع (=رقیب انتخاباتی) ببیند. این خطا و انحراف راهبردی ضربهی مهلکی بر پیکر جامعهی مذهبی سیاسی وارد میکند که در انتها به شقاق میانجماد و گرچه جریان برانداز به راحتی قادر نیست از میان این معترضین یارگیری کند، ولی به هر حال میل افراد اعتراضگر را قلقلک که میدهد.
ب > سپاه پاسداران که قوانین و فرمانهای ولیفقیه، آن را مستقیما" متکفّل ساختنِ ارتش ۲۰ میلیونی و حتی بیشتر کرده است، و کارِ حفظ و ایجادِ امنیت پایدار را به او سپرده است، سه کار را از دستورِ کار یا به قول رایج سینِ برنامه بیرون نیندازد: ۱. نهادی برای همه است، نه فکر و جناح خاص. این نهاد عالیرتبه و جانفدا باید خود را به گونهای بسازد (در مدل آموزش و روند رفتاری عمومی) تا مردم آن را عینوارهی شهید حاج قاسم ببینند که گفتار و کرداری کرد که مکتب و منهَج شده است. ۲. دروازهی این نهاد باید به روی ورود همهی مردم جهت تبادل دیدار و شنیدار و گفتار باز باشد. ۳. رایزنی مردمی این نهاد خادم ملت و انقلاب لزوما" باید بر اساس منافع ملی صورت گیرد نه منافع جناحی.
ج > روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاعی بدون تردید داشته باشد، شکی درین نیست، اما این نهاد دینی -که در مجاورت تقدّسات زیست میکند و همواره مأموریتی از سوی امام عصر عج بر گردن دارد تا محل رجوع مردم و مؤمنین برای رفع و رفوی مسائل عدیدهی آنان باقی بماند- نباید خود را به یک مرکزِ پیرو و تابع و حرفشِنو جهت توجیه رفتارهای دولتی تقلیل و تنزّل دهد. نمونهنمازهای جمعه، نشان میدهد دستِ اصلی قدرتِ روحانیت -که همان خطیبان جمعهاند- بهشدت ناقص و بُریدهشده، است تا آن حد که نتوانستهاند میان حکومت و ملت حرف حق را نطق کنند. دائم بر اساس سرنوشتههایی که برایشان ارسال میشود، سخن میرانند. اینان را مثال زدم چون دستِ حوزه در میان حکومت و مردم است. ارزیابی جامعه ازین نهاد دینی و شبکهی گستردهی نمازجمعه به نظر میرسد چندان رضایتبخش نیست، هیچ، گلایهواره هم هست. امامِ جمعه همزمان باید زبانِ گویا و شجاع و پارسای سه عرصه باشد: مردم، حکومت، دین. و در هیچ کدام نباید از حقیقت امر دست بردارد و اسیر توجیه و کتمان واقعیت گردد.
دوم: دست و زبان و ذهن و پاهایی در جامعه بهفوریت و وفور فعال شدهاند که دائم میکوشند از نظام، فقط و فقط ضعف را پمپاژ کنند. اینان دو دستهاند:
دیپلماسی و دولت دستور رئیسی
به قلم دامنه: مسائل روز به نام خدا. سلام. قرار بود در چشمانداز ۲۰ ساله، ایران در منطقه مقام نخست باشد. برخی سیاسیون درینباره برین باورند که ایران فقط در دو موضوع هستهای و توان دفاعی دست برتر یافته است و فقط این بخش از چشمانداز "عملیاتی شده". لذا پیشنهاد میدهند حال که ایران در قدرت دفاعی پیشرفت کرده است، باید دیپلماسی خود را فعال کند. خواستم این را بر اساس دیدگاه خودم مقداری باز کنم.
یکم: فکر کنم -بلکه بهتر است بگویم: یقین دارم- که ایران در برخی از مسائل دیگر هم، در منطقه از سایر کشورها پیشی گرفته. مانند پزشکی، نانو، فنون، صنایع، رشد تحصیلی، امنیت پایدار.
دوم: با آن که چنین رشدی شتابان روی داده است اما در یک پروژهی مرموز، پول وطن از زمان دو دولت آقایان حجت الاسلام حسن روحانی و حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی، به ورطهی دلّالی افتاده و همین مردم را دچار تشویش و دلشورگی ساخته. من حدس میزنم (البته قریب به یقین) چون این دو دولت در ذخیرهی ارزی کمبودهایی دارند، فکر میکنند به گرانفروشی دلار به بازار، کسری بودجههای خود را جبران میکنند، کاری که نه فقط میانبُر و راهچارهی استثنایی نیست، بلکه ضربهی مُهلک بر پیکر اقتصاد کشور و سقوط پول ایران است. پول، پله پله باید ارزش ریالی پیدا کند اما عملا" پله پله بلکه نردبان به نردبان سقوط میکند.
سوم: با دیپلماسی فعال، هیچ دولتی زیان نمیکند. خودِ دیپلماسی، نوعی فن رابطهی رسمی با رئیسان و نمایندگان رسمی کشورهای دیگر است برای پیداکردن بهترین و آسانترین رابطه با همدیگر. چه کسی با این فن میتواند مخالف باشد؟! مگر آن که عاقل نباشد! بنابرین، مشکل در جای دیگر است؛ در کجا؟ در این که مسائل میان کشورها (با دخالت یا بدون دخالت دستهای آلوده) همچنان انباشت شود و در دو طرف، انگیزهی به کارگیری فن دیپلماسی، کاهش یاید. حال که کشور به بالاترین مرحلهی توان بازدارندگی رسیده، مردان سیاست آن باید از آن برای دیپلماسی بهره بگیرند. مثلا" همین الآن با آن که جمهوری آذربایجان عملا" زمینِ بازی اسرائیل علیهی ایران شده، عادیترین کار باز هم دیپلماسی است زیرا دیپلماسی یک کار دائمی در نظام سیاسی است و حتی کشورها به جنگ هم رفتند نیز، درِ دیپلماسی را به روی خود نمیبندند، زیرا نهایتِ جنگ هم، بلاخره میز مذاکره است. قدرتهای نوظهور، همیشه موانعِ پیش رو دارند؛ زیرا قدرتهای مسلط آنان را دستکم رقیب و در نهایت حریف و حتی خصم خود میپندارند و این ایجاب میکند فن دیپلماسی با بالاترین رایزنی و بازکردن بهترین روزنه، جزوِ رفتار رایج کشور شود حتی با دولتهایی که در رویارویی با ایران کم نمیگذراند.
نتیجه: دایرهی نخبگانی قدرت سیاسی در ایران به نظرم فشل است و تا به حال نتوانستهاند نفعِ قدرت نظامی ایران را -که به مدد ارتش و سپاه ایجاد شده و شگفتی جهان را با ایجاد جبههی مقاومت برانگیخته است- در مناسبات سیاسی دولتهای خود بهدرستی به کار گیرند و از آن در برابر معاملات سیاسی، سود ببرند. دولت سیزدهم هم سیاست خارجی خود را دقیقا" معلوم نکرده و سر در گم است. به خاطر همین، در اقتصاد ممکن است به دورنمای برنامهیهای خود نائل نیاید. این وسط، نقد دولت رخ میدهد زیرا بر دهان جامعه لگام نمیشود بست. ازین رو ممکن است نقّادیها به حسابِ حمله به دولت ارزیابی شود. چرا؟ چون در نگاه پارهای از حامیان دولت ۱۳ این دولت دقیقا" همان دولت ارزشییی هست که سالهای سال در فکر شکلگیری آن بودند که از منظر آنان توانسته بساط دولت قبل را جمع کند؛ دولتی که نمایندهی تفکر مرحوم رفسنجانی بوده است و با رهبری معظم نظام زاویهی علنی و مخفی داشته است. پس؛ خود چندان مصلحت نمیبینند این دولت را با نقد بیتعارف، به دردسر بیندازند. البته همه فهمیدند که رقابت درونجناحی هم در برابر این دولت بروز کرده است. مثلا" آقای محمدرضا باهنر، که دولت فعلی را فاقد توان و تخصص برای ادارهی کشور میداند و فکر آقای علی لاریجانی را گرهگشا معرفی میکند. بگذرم. فقط روشن کنم خدمات این دولت را نفی نمیکنم و بارها شماره هم کردهام. | ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی
متنی از مصطفی بابویه دارابی
ایمانِ بدون نان
به قلم دامنه. مسائل روز. سه خبر ؛ سه نظر. به نام خدا. سلام.
خبر یکم: آیت الله سید محمدمهدی میرباقری گفته: مردم، نه ولنگاری میخواهند و نه ایمانِ بدون نان. منبع
نظر: حالیا، درود برین فکر شما و حقا که سخن حقی گفتید. آری؛ ایمانِ بدون نان! ممکن است حتی برای مؤمنان مخاطرهآمیز باشد چه رسد بر کسانی که قدرتِ صبر بر مصائب ندارند. درست است که فقر الزاما" به بیایمانی منجر نمیشود، ولی از عوامل دخیل و مؤثر و متغیّر مهمی است. از امام صادق -علیه السّلام- نقل است منبع که رسول خدا -صلّى الله علیه و آله- فرمودند: "چه بسیار نزدیک است که فقر، کفر باشد."
خبر دوم: درخواست ایالات متحده برای پایاندادن به عضویت ایران در کمیسیون مقام زن سازمان ملل با ۲۹ رأی موافق، ۸ رأی مخالف و ۱۶ رأی ممتنع به تصویب رسید. منبع.
نظر: این کمیتهی جانبی، کلا" ۴۸ عضو دارد و یک جایی برای سوسولبازی است. اما به این کشورها نیامده به ایران درس دین دهند که خودشان اساسا" و تاریخا" و بدوا" از زن به عنوان شیء و کالا برداشت دارند و سالیان سال، بر زن ظلم و ستم میکنند و در بمبارانهای بیشمارشان در کشورهای دیگر، بیش از هر کسی، زنان و دختران و کودکان را آماج کشتار و حتی اسائهی ادب قرار دادهاند. دولتی مثل دولت یاغی آمریکا، پروندهی قطوری ازین دست جنایات نسبت به زنان دارد و حالا خندهدار است جلودار حفظ حرمت زن هم شده است! بروید گورستانهای کشورهایی که به آنجاها تجاوز نظامی کردهاید بشمارید چقدر زنان و دختران و غیرنظامیان را با قساوت کشتهاید و در گودالهای دستهجمعی در گور کردهاید، بعد بیایید برای ایران کلاس اخلاق و حقوق بگذارید!
البته ما که میدانیم منظور آن چند کشور این است که زن در ایران به هرزگی برسد و آزاد باشد عریان و فاحشگی هر چه خواست بکند، ولی شما ای بالاییها !! کمی هم به خود تکانهی فکری دهید و بگذارید زنان شایستهی مؤمن و عالم و دانشمند، آنچه را لایق آنند کسب کنند. چرا نباید در مجمع تشخیص مصلحت حتی یک زن عضو باشد؟! چرا در شورای سیاستگذاری ائمهی جمعه هیچ زن عضو نیست؟! مگر میخواهد پیشنماز شود؟! مگر چه ایرادی دارد زن در شوراهای عالی کشور عضویت داشته باشد؟! در تعریف واژهی رجال چنان دگمیت دارید که حاضر نمیشوید زنِ دارای لیاقت و صلاحیت، حتی کاندیدا شود و آرای عمومی خود را بکاود. در مجلس خبرگان رهبری نیز، حتی یک عضو زن، وجود ندارد؟! یعنی کل زنان ایران حتی یک خبره ندارد! مگر تشخیص شرائط رهبری را فقط مردان بلدند؟! دست بردارید ازین نوع رفتارهای کجدار، که نیمی از جمعیت را از دایرهی تصمیم بیرون میاندازید. جمهوری اسلامی حکومتی فراگیر است، نه جناحی و لجنهای و جرگهای. بگذارید مردم محافظ "شخصیت نظام" باشند، نه تابع "شخصیتهای نظام". این تعبیر آخری را در جایی خواندهام و به نظرم درست هم هست.
خبر سوم: روابط عمومی قوه قضاییه دربارهی شرایط "محاربه" بیانیهای صادر کرد. بند ۵ و ۹ آن از همه مهمتر است: ۵. "احراز علم، قصد خاص یا قصد نتیجه یا علم مرتکب به حصول نتیجه امری قضائی است و قاضی از مجموعه اقدامات و رفتارهای مرتکب و اوضاع و احوال حاکم بر قضیه میتواند این امور را احراز کند. ۹. "شرط تحقق محاربه قتل یا جرح نمیباشد." منبع.
نظر: من این روزها میبینم بعضیها خیلی راحت اصل محاربه و حکم محاربه را به سُخره گرفتهاند و حتی کار تفقه و فهم دینی فقیهان مطرح و شاخص شیعه را زیر سؤال و استهزاء میبرند. واقعا" بی قید و بند شدن هم، حدی دارد. دیروز دیدم آیت الله گرامی در بحث روز محاربه، خودِ "اخافه" (=یعنی ایجاد خوف و هراس و رعب در دل افراد و جامعه و مردم) را برجسته کردند و آب سردی ریختند بر سر کسانی که تفکر فقهی را به مسخره میگیرند. به نظرم این بیانیهی مورد اشاره، خیلی مهم است و حق است هر شهروند آن را دو سه بار بخواند. واقعا" سطح آموزش حقوقی ملت نباید اُفت داشته باشد که آفت بزرگیست و صدمات جبرانناپذیری وارد میسازد. ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان
به قلم دامنه: نقدی بر ادعاهای نوین مصطفی ملکیان. به نام خدا. سلام. دیروز دوستم از همین صحن هیئت محترم رزمندگان، متنی فرستاد که نگاهِ نوِ آقای مصطفی ملکیان را در بر داشت. من این نقل را حمل بر صحت میکنم تا اگر کذب یا مخدوش بود به خودِ دوست مربوط باشد. خواستم این دواعی جناب ملکیان را به وُسع یک پست، نقد کنم. نیاز است اول روشن سازم کتمان ضعف نظام و جناحین نمیکنم. علم به این ضعفها دارم و قصدم نقد بر وجود تناقض در یک رفتار و گفتمان است. ابتدا چکیدهی آنچه از بیان ایشان برداشت شد:
آقای مصطفی ملکیان
چکیده: آقای ملکیان گفت “بندهی ملکیان اصلاحطلب نیستم، چون دیدم که راهها بسته شد”. از نظر ملکیان اصلاحپذیری بر گفتوگو بنا شده است. نظامی که میخواهد نشان بدهد که اصلاحپذیر است، باید اثبات که گفتوگوپذیر است. امّا از آنجا که گفتوگو با حکومت، ناممکن شده است، پس اصلاحپذیری هم منتفی است. لازمهی گفتوگو از نگاه وی، وجود "یک منطقهی بیطرف" است که طرفین گفتوگو در آن شریکاند و برای آن، سه مبنایِ مشترک نیز وجود دارد: "عقل و عقلانیّت. اخلاق و اخلاقیّت. قانون و قانونیّت؛" که ملکیان به این سرانجام رسیده تمام این مبناها در گفتوگو با حکومت و دولت، از میان رفته است. چون او فکر میکند "سه انگاره در جمهوری اسلامی، گفتوگو را ممتنع کرده: "برتری ایدئولوژی بر عقلانیّت. تقدُّم حفظ نظام بر حفظ اخلاق. تفوُّق ولایت فقیه بر قانون." و این سه آموزهی اساسی و اصلی جمهوری اسلامی، "هیچ مبنای مشترکی را میان مردم و دولت" برای گفتوگو باقی نگذاشته است؛ نه عقل، نه اخلاق، نه قانون. پس، با حکومت و قانونی که حامل این سه آموزه است، نمیتوان گفتوگو کرد. آقای ملکیان که خود را خشونتپرهیز مطلق معرفی میکرد، گویا اینک (البته بر اساس نقل این متن مورد استناد دوست) طرفدار خشونتپرهیزی مشروط است، نه خشونتپرهیزی مطلق. یعنی ملکیان، رسما" خودش را: «خشونتپرهیزی میداند که اصلاحطلب نیست.»
من نقدم را به جای شرح مفصل، در شمارگان احصاء میکنم لااقل اگر خوانندهای پیدا شد، رغبت کند بخواند:
۱. بزرگترین ضعف علمی این دواعی آقای مصطفی ملکیان این است که در راهبرد، بر برافتادن نظام بنا دارد، اما در "روش" خواهان گفتوگو با همین نظام است. راهبرد و روش نباید نقیض هم باشند.
۲. اگر آنان که خود را جریان فکری اصلاحطلب میدانند، اصلاحطلبی را گفتمان بدانند -که میدانند- چطور ازین تناقض سر در نیاوردند که یک گفتمان مگر به علت ضعف یا فقد یا فقر در گفتمان رقیب، خود را پوچ میکند؟! هر گفتمانی بر پایه چندین سؤال محوری و پاسخهای بنیادی -که تئوریهای آن گفمان حساب میآید- زنده است. آقای ملکیان با نقب (قنات کندن) -نه نقد- بر گفتمان مستقر و لَجافتادن با آموزههای آن، گفتمان خود را -که اصلاحطلبی بود- پوچ و باطل و به عبارت دیگر پایانیافته اعلان کرد. و این یعنی گفتمان اصلاح مثل یک موجود انگلی (=مثالم صرفا" تشبیه برای رساندن مطلب است) روزیخور یک موجود دیگر بود.
۳.آقای ملکیان لابد نمیداند آقای حسین بشیریه نیز پیشتر از او در دههی هفتاد -که نظریات لیبرالی دولت تعدیل مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی بر نظام حکفرمایی داشت و همین جریان چپ، منتقد جدی آن دولت بود- بر امتناع توسعه در ایران کتاب نوشت. اما نتوانست جرئت پذیرش خطا در نظریهاش را کسب کند، زیرا جمهوری اسلامی روند رشد را ادامه داد و به ردهی برتر جهانی رسید و شاخصهایی که بشیریه مثال زده بود در پارهای موارد، منتفی و حتی ابطال شد.
۴. گیریم که از نظر ملکیان اخلاق از سوی نظام لِه شد. اما آیا آقای ملکیان این را هم از اخلاق میداند که تعدادی خودمحور و دخالتجو در جناح چپ (که دستکم در سه فاز دین، سیاست خارجی و جامعهسازی دینی کاملا" ایدهها و عقاید خود را باطل کرده و هضم افکار پوچ و نهیلیستی غرب شدند) در خفا بر برافتادنِ حکومت اسلامی و برچیدن ولیفقیه از ساختار سیاسی اتفاق کنند و دستورالعمل (=مانیفست) بنویسند اما در علَن، دَم از گفتوگو برای اصلاح بزنند؟! پس اگر اخلاق، عقل، قانون به قول آقای ملکیان سه پایهی مناظرات است، این هر سه شرط از سوی اینان نه فقط نادیده انگاشته شده که لِه گردیده است، نه حالا، از دیرزمان پیش.
۵. اگر کسی فیلسوف هست (که جناب مصطفی ملکیان هست و فیلسوفی نامدار هم نیز) روی مبنای فکری خود پایداری میکند، مثلا" نفیخشونت، اگر فلسفهی بنیادی شماست، اخلاق و عقل و قانون حکم میکند اندیشهی خود را به خاطر ضعف و فقد و فقر گفتمانی رقیب، کنار نگذارید. وقتی کنار گذاشتهاید و خشونتپرهیزی مطلق را ترک و آن را مقیّد و مشروط کردهاید، یعنی حتی خودت هم از اندیشهی خودت که آن را تبلیغ میکنی، تبعیت نمیکنی. این یعنی اوج تناقض و بنبست تفکر. چطور میشود خشونتپرهیز فلسفی بود اما جواز مشروط آن را به اغتشاش و برانداز داد؟! ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
شش خبر ، شش نظر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام
مسائل روز: شش خبر ، شش نظر
خبر یکم: بورِل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: "ما به ۳۰۰ میلیارد دلار از پولهای روسیه دسترسی داریم و این منابع باید برای بازسازی اوکراین استفاده شود."
نظر: شما همیشه سارق بودید و تمدن برهنه و لخت شما بر پایهی سرقت بنا شده است و سرانجام هم در اثر آثار سوءِ سرقت، سُست و پژمرده خواهید شد. لابد میلیاردها دلار پول بلوکهی ایران را هم صرفِ تروریستهای وطنفروش ایران میکنید!
خبر دوم: یک تبعهی انگلیس به نام «اندی تورلی» مدیر یک شرکت امنیتی، در نزدیکی فرودگاه اربیل کشته شد.
جام جهانی فرصتی همانند گردهمایی حج
به قلم دامنه. مسائل روز: فوتبال جام جهانی فرصتی همانند گردهمایی حج. به نام خدا. سلام. پُر شدم از افسوس. وضعی که فقط برای کسی قابل درک است که شبیه حال من شده باشد. چیزی شبیه انباشت حسرت و فریاد آه. شاید هیچ رویداد بسیارعظیم صلحبرانگیزی، در اندازهی جام جهانی فوتبال نداشته باشیم که این گونه شوقانگیز بیش از نیمی از جمعیت جهان را حدود یک ماه و اندی، در خود جلب و جذب کند. یک فرصت شگفتانگیزی همانند گردهمایی معنوی و عبادی حج عزیز، که نه فقط دلها را به هم گره میزند که مغزها را هم با هم به مصاف دوستانه و روشنگرانه و متبادلانه سوق میدهد. کاش میشد تیم ایران ازین سد عبور میکرد و مردم دلشاد برای نخستینبار خود را در مرحلهی بالاتر بازی -که هیجانات ایدهئال و شعَف وصفناپذیری دارد- میدیدند. نشد. نشد. نشد. من حقیقتا" از فنون فوتبال تهیام اما با این همه برداشتم این بود تیم اساسا" بدِ بد بازی کرد گویی هر بازیکن از داشتن توپ وحشت داشت و شتابآلود به سوی دیگر یارش پرت میکرد و اغلب و با اسَف نصیب حریف هم میشد؛ خصوصا" نیمساعت نخستش. تیم حریف اما فکر کنم به لحاظ فنی و انگیزهای، شگفتانگیز بازی کرد. بهتر است از ادامهی نظراتم صرف نظر کنم زیرا اصلا" ازین حرفه سر در نمیآورم. من شورانگیز با نوهام علی (پرچم در دست) مصاف تیم ایران را پیش پیش با تیم ولز و آنگاه با تیم آمریکا دنبال میکردم. خصوصا" شب مصاف با تیم آمریکا که انگیزهای صدچندان داشتم؛ زیرا پسرم عاصم از درون ورزشگاه الثومامه در جنوب دوحهی قطر، بازی ایران و آمریکا را مستقیم میدید و بر ما حس و حال میآفرید. عکسهایی که ازداخل ورزشگاه و هواپیما که انداخت و زنده برایمان میفرستاد و شدت احساسات ما را برمیانگیخت. حیف حیف حیف که تیم از ادامه بازماند. بگذرم. مهم اما این بود بیشی از مردم، اهمیت فوتبال در بُعد جام جهانی را در ایجاد شادی و همدلی و حتی تقویت امنیت ملی، آگاهی یافتند و حتی اثرات آن را حس کردند. امید است درس بیفزاید. خداقوت ایران.
چه حرکتی نهضت است؟
مغز و مرز
به قلم دامنه. مسائل روز: مغز و مرز. به نام خدا. سلام. نکتههایی در سخنان امروز ( ۵ آذر ۱۴۰۱ ) رهبری با بسیجیان محترم هست که به دیدِ بنده باید ملت روی آن چاره کند. من دستکم سه محور را برجستهتر دیدم یکی مغز و مرز است. دیگری صدای ملت. و سومی فشار مذاکراه. تصاحب مغز ملت و تغییردادن آن به سود فرهنگ و ظاهر خود؛ به قول مرحوم دکتر علی شریعتی الیناسیون فرهنگی. رهبری گفت: "اگر مغز یک ملت تصرف شود آن ملت سرزمین خود را دو دستی به دشمن تحویل میدهد".
من نمیدانستم حتی رئیس فیفا هم، آدم روشن و بیداریست و وقتی دیدم آن جملهی شاهکارش را بیان داشته به جریان بیداری جهانی بیشتر یقین نمودم. این جملهی آقای "جیانی اینفانتینو" رئیس فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) که در نشست خبری ( ۲۸ آبان ۱۴۰۱ ) آغاز مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر مطرح کرده بود:
«من اروپایی هستم. من فکر میکنم به خاطر کاری که ما اروپاییها در ۳ هزار سال گذشته در سراسر جهان انجام دادهایم، باید برای ۳ هزار سال آینده عذرخواهی کنیم.»
اما صدای ملت؛ واقعا" باید توسط حکومت شنیده شود. دیریست، دیری، که صدای ملت صدها بار در فضای گسترده طنین انداخت. مردم مفهوم مغز و مرز را میفهمند و میدانند اگر مغز را به دشمن بدهند، مرز هم ندارند و کشور را به فنا دادهاند. ازینروست، ملت روی مرز ایران و تمامیت خاک میهن حساس است و مغز خود را با خرَد و شریعت، رشید نگه داشته است.
شورای همآهنگی تبلیغات از مقصران است
دینها و کیشهای ایرانی در دوران باستان
به قلم دامنه. مسائل دین و جامعه: اعلَم و اقدَم حُکما. به نام خدا. سلام. چندی پیش در کتاب "دینها و کیشهای ایرانی در دوران باستان" که چکیدهای است از کتاب "ملَل و نحَل" ابوالفتح شهرستانی (متولد ۴۷۹ در نساء نیشابور و درگذشتهی ۵۴۸ در همان جا) مطلب مهمی خواندهام که حیفم آمد چیزی ننویسم. از جمله در صفحهی بیستم آن. پادشاهان عجم (فارس و غیر عرب) همه بر ملت ابراهیم (ع) بودند و همهی مردمی که در زمان هر یک از آن پادشاهان در شهرها زندگی میکردند بر دین پادشاهاشان بودند و پادشاهانشان را نیز مرجعی بود، یعنی موبذ که اعلَم و اقدَم حُکما بود. به دستور او کار میکردند، با او مخالفت نمیکردند، جز به رأی او عمل نمینمودند، و او را بزرگ میدانستند.

وقتی با زیدآبادی چنین میکنند!
به قلم دامنه: مسائل روز: وقتی با زیدآبادی چنین میکنند!! ؛ زیدآبادی مشت نمونهی خروار. به نام خدا. سلام. آقای احمد زیدآبادی مگر چه نوشته بود که این گونه سیاست را ترک کرد و آرزو نمود کاش میتوانست درین وضع و حالی که اغتشاشگران پدید آوردند، به سمرقند یا بخارا میرفت و یا به تصریح خودش: "راهی عراق میشدم و به یادِ لحظههای غربت و مظلومیت علی در جوار مسجد کوفه ساکن میشدم." قضیه چه بود؟ البته اهل فن واردند و اخبار را از بَرند. او که خود را "به عنوان یک فعالِ سپهر عمومی" معرفی و نقشی هم به عنوان «خط چهارم» برای خود تعریف کرده بود -و به تصریح خودش: "از جنس بلاغ" هم بود- گفت: "در مقامِ اصرار و تحکم و تعیینِ تکلیف برای کسی" نیست. و روی همین بنا، در خطاب به یک هدایتکنندهی آشوبگری مستقر در کانادا (= ح . ا) ازو خواست این رفتار تشویق اغشتاشگری را ترک کند زیرا با این شیوه، دیری نخواهد پایید از کشور "ویرانهای تمامعیار" باقی میگذارید. اما در یادداشت بعدی که خداحافظی زیدآبادی از دنیای سیاست بود همهچیز را عیان کرد با این متن عبارات:
خاطرات جبهه و جنگ و مسائل روز
به قلم دامنه. به چه تکیه کنیم؟! ( ۱۱۴ ) به نام خدا. سلام. یکی از دلخراشترین صحنهی جبههرفتنهایم این بوده که سال ۱۳۶۲ وقتی از جوفیر خوزستان پس از نزدیک پنج ماه داغ بهار و تابستان، برگشتیم برای آمدن به تسویه و خانه، باید یک راه طولانی را طی میکردیم تا وارد پایگاه شهید بهشتی مستقر در غرب شهر اهواز میشدیم که کیسهی انفرادی لوازم شخصی خود را از انبار (=کانتینر) برداریم. این پایگاه، پیش از هفتتپه مقر اصلی لشگر ۲۵ کربلا مازندران بود و همه به گونهای از آن خاطره داریم. وقتی داشتم کیسهی انفرادیام را میرفتم بگیرم مواجه شدم با کیسه انفرادی کسانی که کنار ما بودند و اما پیش چشمان ما بدنشان تکهپاره شد و دلیرانه دفاع کردند و شَهد شهادت نوشیدند و حالا کسی نیست آن کیسهها را کول کشد. دلم در آن روز داغ، با همین مشاهدهی کیسه انفرادی آن شهیدها، داغی دردناکی خورده بود. عین انبُری داغ که بر پست گوسفند میگذارند تا نشانه گذارند. آیا کسی را دیدهاید که عصر عاشورا در روستای دارابکلا پس از خاتمهی مراسم عزا و آتشزدن خیمهها و نوحهها و زنجیزها، چه حال غمباری دارد؟ انگار همهی کسان خود را از دسد داده است. حالِ منِ بسیجی در آن روز، بدتر ازین وضع بغرنچ بود. آن هم کیسه انفرادی شهید نعمت مقصودلو که بخشی از قلب و جگر و گوشت تنِ پارهپاره شدهاش به پشت اورکتم در کمین شب ریخته بود و وقتی داخل سنگر آویزان کردم فهمیدم.
تابستان ۱۳۶۲
جبههی جنوب قرارگاه مرکزی سپاه
تابستان ۱۳۶۲ جبهه
بنده پیراهن دو جیب در چپ
حسنآقا آهنگر کبل مرتضی
سمت راست. روی پل اهواز
تابستان ۱۳۶۲ جبههی جوفیر. ایستاده راست:
بنده لباس پلنگی. منصوری پاسدار گرگانی
آق سید عسکری شفیعی نشسته: از راست:
آقای شعبان معافی آقای زینالعابدین زلیکانی
از تلاوک دودانگهی ساری، محمد بازاری جامخانه
از همین جا گریزی زنم به مظلومیت بسیج مستضعفین که هنوز هم برای قربت به سوی الله و فنای در خدای باری تعالی، با آخرین اخلاصها طالب شهادت و شرافت و رشادت هستند؛ همین روزها، چه خوبانی از بسیج و انتظامی و گمنامان امام زمان (عج) نه توسط صدام، که خون پاکشان به قمه و دشنهی عدهای رذل و نانجیب که از سر غفلت یا ارادت سرباز سازمان سیا شدند و گوشبهدستور چند زن فاحشه و هرزه و دریده، بر کف خیابان ایران ریخته شده است.
مریوان نصب آنتن پشت بام
به قلم دامنه. ۲۹ آبان ۱۴۰۱ : خاطرات جبهه و جنگ. به چه تکیه کنیم؟! ( ۱۱۳ ) به نام خدا. سلام. تا عکسی که در لای متن این قسمت خاطرهی جبهه گذاشتم دیده نشود، متن چندان فایده ندارد. حالا مدتی طولانی پس از قبول قطعنامه است جوّ جبهه هم آرام و آتشبس برقرار. ما (من و آقای صدیقی و آق سید اسماعیل بیکایی) توی قرارگاهمان در ساختمانی در شمال غربی شهر مریوان، فکری به سرمان زده؛ آنتن. آری آنتن. از بس تلویزیون ندیده بودیم دلمان برای آن پَر میکشید. لینگچی کردیم و رفتیم پشتبام. یک آنتن درب داغون نصب کردیم تا گیرندهی ما بتواند کارتونی، مسابقههفتهی منوچهر نوذرییی، سریال مخمصهیی را صاف بگیرد که کمی از عارضهی تک بُعدیِ رزمندگی که اگر در یک اعزامی، طولانیمدت در جبهه میبودی بر تو غلبه میکرد، بکاهد. کاهید.
مریوان. ۱۳۶۷
پشت بام ساختمان عقیدتی سیاسی
سپاه مریوان از راست: آقای صدیقی و بنده
عکاس: سید اسماعیل بیکایی بابلی
آقا سید اسماعیل بیکایی گفتم و یاد او افتادم. بابلی بود، مذهبی، باسواد و اهل مطالعه و کتاب. مدتی که ساری بودم دیدم از آن سوی خیابان دولت نزدیکی میدان امام یکی با یک خروار کتاب بهدست دارد به سمت من میآید. من هم داشتم میرفتم دورِ شرقی میدان امام از دکّهی جراید، روزنامهی اطلاعات بخرم. آن سالها چند روزنامهی مختلفالاضلاع را همهروزه میخریدم و یک واوش را سر نمیگذاشتم؛ اطلاعات، کیهان، رسالت، و سپس سلام که آمده بود. روزنامهی جمهوری اسلامی که مفت به محل کارها میآمد و حرفهای هم نبود ولی مدتیست مسیر این روزنامه تغییر ناگهانی کرد تا حدی تغییر، که از صراط منحرف و منصرف شده است.بگذرم. داشتم میگفتم. آنقدر کتاب دستش بود که از سرش بالا زده بود و کجکی جلوِ پایش را میدید. مثل کسی که سی شانه تخممرغ را یکجا از اول شکمش تا روی ابرویش حمل کند. راستی سی شانه تخممرغ حالا پولش چند میشود؟! اندازهی سه چهار و پنج پیکان و ژیان آن زمان. یعنی وسطهای دههی شصت. ای بابا من چرا امروز در خاطره از مسیر، کج میشوم؟! رسید به من سلام کرد و خندهی خاصش را هم نمود که وقتی هم میخندید تِک، میم میشد؛ شبیه اون قسمتِ مرغهای چاق. گفتم اینهمه کتاب؟ گفت برای تو آوردم. هدیه. آقا، بانو، من هم از خداخواسته، (چون عاشق کتابم و سپس اگر وقت کردم عاشق چیزهای دگر!!!) از ذوق دست و بالم را گم کردم. کتابها را با نخ نایلونی که کاهو و سبزیخوردن را با آن میبندند، بسته بود و لبهی چند کتاب را خم ساخته بود. اولین کتاب که روی بسته بود و چشمم افتاد دیدم "نفت" است.
اهمیت استراتژیک خلیج فارس
۲۸ ابان ۱۴۰۱
عکس دامنه از صفحهی ۴۱ کتابِ
"چغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس"
نوشتهی: آقای احمد پوراحمد
پژوهشکده علوم دفاع مقدس
به این نوشتهی بنده هم به آدرس زیر رجوع شود:
چرا مهار ایران ؟!!
که سه شنبه, ۵ مهر ۱۴۰۱،
در همین تارنمای دامنه منتشر شد
نظری بر "به سمت حکمرانی نو"
به قلم دامنه: مسائل روز : "به سمت حکمرانی نو" و "اینا کیاند" ؟!!! به نام خدا. سلام. آقای محمدباقر قالیباف رئیس قوهی مقننه حرف تازهای زد که خواستم گفته باشم روی این گفتهی وی چه برداشتی دارم. اول اصل حرف آقای قالیباف به نقل از منابعی که خواندم:
«امیدوارم هرچه زودتر امنیت در کشور بصورت کامل تثبیت شود تا تغییرات مشروع و لازم به سمت حکمرانی نو در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی آغاز شود.» منبع
سه پیام مهم درین گفته آشکار است یکی "تغییرات مشروع و لازم"، دومی رفتن "به سمت حکمرانی نو" و مهمتر از همه قید "چارچوب نظام" است. من اطلاعات دقیق ندارم قالیباف این سخن را از ناحیهای گفته و یا از ارادهی خود. اما برداشت و تحلیلم این است این حرف جدید شاید نتیجهی نشست دیروز سران سه قوه باشد که بنا را برین گذاشتند که از زبان ایشان به مردم رسانده شود و بیتردید این پیام از صلاحدید مدار و بالای نظام عبور کرده و به میان مردم آورده شده است. این قصد هم، قصد منحط، منحرف و بدعت نیست. یعنی در خودِ شاکلهی انقلاب اسلامی چنین بازسازییی وجود دارد و نشان عقبنشینی و دستبرداری از آرمان انقلاب نیست؛ کما اینکه تئوریسین انقلاب شهید استاد مطهری اساس تفکر دینی شیعه را منطبقبودن بر مقتضیات زمان معرفی کرده است. و همین، علامت بالندگی مکتب اهل بیت ع است. از نظر بنده این ندای نو، ارادهی مدرن و مکتبییی هست و باید روی آن تفکر و اندیشه و البته احتیاط و خردورزی کرد.
اما همهی این تصمیم تازه از نگاه بنده به عنوان یک شهروند که معیار انقلابیام ماندن در ظل رهبری معظم (به عنوان ولی فقیه این محصول، عصاره، نماد، نماینده، هدایتگر، قدرت مشروع دینی و نافذ مردمی در مکتب امامت) باید زمانی وارد عمل جدی و مردمگرایانه شود که آن حرف مهم رهبری معظم (منبع) در سخنرانی اخیرشان دقیقا" پیاده و عملیاتی شود؛ آنجا که از روی درد و شناخت و اشراف بر اوضاع فرمودند:
"اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد... از کجا دستور میگیرند؟... اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید. البتّه ما یقهی اینها را رها نخواهیم کرد."
این را بدانیم رهبری معظم چرا مردم را به استفهام و پیششناخت فرا خواندند. ایشان به نظرم دقیقا" و موبهمو میشناسد، اما با جملات پرسشی تعجبی فقط خواست مردم را دعوت به شناخت و مشاهیر و نخبهها را تحریص به تبیین کنند. بنابرین تصمیم جدید نظام باید هر سه ضلع را به یک میزان پیش ببرَد: ضلع خدمت به مردم و بازسازی سیاسی. ضلع اقتدار قاطع که همان گرفتن "یقهی" جنایتکاران و خیانتپیشگان است و ضلع سوم هم ایجاد امنیت بر پایهی ورود همیشگی و قانونی و مشروع نهادهای امنیتی و انتظامی است که باید برای مردم به یک باور و هنجار تبدیل شود تا کسی خیال نکند هر وقت و هر جا میتواند خدشه بر پلیس و بسیج این حافظان نوامیس و امنیت پایدار وارد کرد. این جُرم بزرگ باید نزد ملت به عنوان یک بزه قبیح و نابخشودنی و خیلی خطرناک تعریف شود.
شرحی بر جنگ ترکیبی (=هیبریدی)
به قلم دامنه: مسائل سیاسی و جهانی: به نام خدا. سلام. اول جنگ ترکیبی (=هیبریدی) را باز کنم. فکر میکنم با تمثیلی از قدرت انتقال خودرو، سادهتر تبیین شود. لطفا" هر بار هنگام خواندن این متن به تصویر هیبریدی که گذاشتم نگاه بیندازید. خودِ هیبرید ( Hybrid ) یعنی ترکیب عنصرهای مختلف حتی متفاوت. مثلا" در ماشینهای نوین و مدرنِ هیبریدی، به جای یک موتورِ پایه، از دو موتور مکمّل یکدیگر استفاده میشود: موتور بنزینی یا دیزل گازوئیلی و موتور الکتریکی برقی. ازینرو، خودروهای هیبریدی با وسیلهی موتور برقی، انرژی جنبشی هدررفته را به صورت الکتریسیته در باتریها ذخیره میکند و آن را در سربالاییها و جاهای مورد نیاز وارد مدار میسازد. به چنین پیشرانهای هیبریدی میگویند. حالا به تصویر بنگرید: جلو یک موتور بنزینی، پشتش یک موتور الکتریکی، وسطش یک مدار الکتریکی، عقب ماشین هم یک باک بنزین و یک پکیج باتری تعبیه شده است که وقتی ترکیب میشوند قدرت در مدار بیشتر میشود و جنبش موتور شدیدتر.
اینک میتوانم یک مثال دیگر هم بزنم تا طرح مسئله جا بیفتد. لابد با خودروهایی که توبوشارژ (=پُرخوران) دارند، آشنایید، مثلا" خودرویم توبوشارژ دارد که وقتی دورِ موتور را از دندهی دو به سه به بالای ۳هزار دور ببرم، قدرت توربو از طریق سنسور (=حسگر) وارد مدار میشود و شتاب موتور را جهشی میکند؛ یعنی یک توربین حلزونی کنار موتور و نزدیک لولهی اگزوز، گازهای خروجی را میمَکد و آن را به جای اینکه از اگزوز به بیرون هدر برود، جذب میکند و به صورت یک انژری جهشی و ترکیب هوای اضافی، وارد پیستون میکند و قدرت موتور را دوچندان.












