به نام خدا. سلام. امروز با خوردن تا آمدم روی کامپیوترم دیدم خبرگزاری رسا -که اخبار حوزهی علمیه را نشر میدهد- حرفهای آقای حجت الاسلام محمد حاج ابوالقاسم دولابی "نمایندهی ویژهی رئیسجمهور رئیسی در امور روحانیت" را در گردهمایی طلاب شهرستان خدابنده و حومه -که در دفتر آیت الله جعفر سبحانی برگزار شد- اینجا و اینجا نشر داد. محمد حاج ابوالقاسم -که زمانی احکامگوی بین دو نماز حرم حضرت معصومه س بود و اینک علاوه برین پست در دولت دستور، عضو مجلس خبرگان رهبری نیز هست- گفت:
متأسفانه دولتهای ما در گذشته کارنامهی خوبی در حمایت از نهادهای دینی بر جای نگذاشتهاند و امروزه از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است که این فاجعهای است که باید بر آن خون گریست."
خُب؛ من میخواهم نظر خودم را روی این حرف بدون تعارف بگویم. به نظر من برای بررسی این حرف چند مطلب نیاز هست:
یکم: «گفتمانِ حرف!» یعنی فقط سخن و حرف که نه فقط عمل نمیشود، به کردار هم در نمیآید که صرفا" حرف هست، آنهم سُست و پَست. زندهیاد دکتر علی شریعنی در حسینیهی ارشاد تهران -که مخالفین روزگار او، آن را «یزیدیهی الحاد»!!! میخواندند، وقتی لب به سخن میگشود، شنونده در روی صندلی نرم حسینیه میخکوب میشد و اگر تا سه ساعت هم سخن به درازا میکشید (مانند آن نوارِ "آری این چنین بود برادر")، مستمع بازهم صاحبِ سخن را سرِ ذوق درمیآوُرد. آقا، بانو، گفتمانِ حرف، فقط حرف! همه را فراری داده است.
دوم: از سوی دیگر روی مثبت. روزی دوستی روحانی یک حرف قشنگی زده بود. بدین مضمون گفت:
"من سالیان سال در آن ارگان تجربهی سخن و منبر دارم، این مقدار را تشخیص میدهم که بیش از بیست و پنج دقیقه منبربودن بیفایده است چون بعد از بیست و پنج دقیقه مخاطبین خسته و هر کدام به کار ذهنی خود مشغول میشوند."
واقعا" چنین دغدغهای قدر دارد که خود روحانی تشخیص دهد توی بیست و پنج دقیقه منبر را تمام کند.
سوم: حالا خودِ رئیس امور روحانیت دولت سیزده گفته از ۷۵ هزار مسجد ایران، ۵۰ هزار مسجد بسته است؛ لابد ریشه دارد؛ ریشه در عیب در سخنان. ریشه در غیبت در سخنران. ریشه در دولتگرایی امامجماعتان. ریشه در تکیهکردن بر روحانیون دولتی در محرم و ماه رمضان. تا وقتی منبر را این گونه بین دولتیها و نهادیها و موسسهایها حراج میکنند، حال و روز مساجد همین میشود که شد. من بیشتر پیش نروم چون میدانم روحانیونی باپروا از دستِ این قماش همصنف خود -که کاری جز "گفتمان حرف" ندارند- بیش از خودِ ماها در رنج و ملامت و عذاباند. به نظر من تا زمانی که مسجدها به صورت تصمیم دستوری اداره میشوند، اوضاع بدتر ازین هم میشود. مسجد یعنی محل حضور بندگان برای توحیدورزی محض و آگاهی از حقیقت دین و جامعه و جهان و حساسشدن به سرنوشت حال و آینده، بدون ترس و واهمه از قدرت فائقه. هر کس ضد این رفتار کند، بداند مردم را فراری داده است. | ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ |
عباس عبدی نوشته است:
هیچکدام از دولتها در حمایت از نهادهای دینی کم و کسر نگذاشتند.
بودجههای سالانه، معافیتها و کمکهای دیگر به این نهادها را مرور کنید.
اتفاقا دلیل بستهشدن مساجد، همین کمکها بود.
نهادی که از بودجه دولتی ارتزاق کند، در خدمت دین نیست.
اثر استقلال نهاد دین، پیش از انقلاب فراموش نشود.