دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

کتاب تشبُّه به مسیح

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کمی از کتاب "تشبُّه به مسیح" [علیه‌السلام] اثر توماس اکمپیس. ترجمه‌ی خانم سایه میثمی، ویراسته‌ی مصطفی ملکیان. انتشارات هرمس. کتاب‌هایی هست که هر بار آن را بخوانی طراوت دیگری دارد و با خود معانی و پیام و پند نو حمل می‌کند. مثل همین کتاب که در دست دارم و عکسی هم ازان انداختم. نویسنده‌اش شخص مشهور قرن پانزده میلادی‌ست و ویراسته‌ی آقای مصطفی ملکیان.

 

عکس از دامنه

کتاب در پی آشنایی‌دادن آدمی به حیات معنوی‌ست و می‌خواهد بیهودگیِ پوچِ حیاتی را _که مهجور و دور از سرچشمه‌ی نور حقیقی‌ست_ نشان دهد. عقلِ "سرد و خشک" را سرزنش می‌کند و بگوید کارهایی وجود دارد که از گُنجایی فهم آدمی بیرون است. مثلاً از نُطق فاضلانه چه حاصل، آنگاه که آدمی از فروتنی تهی‌ست. بیهوده‌تر این‌که کسی به اموری دل ببندد که "چنین بادپا"ست. خرواری از کلمات روح را راضی نمی‌تواند کند، اما زندگانی نیک می‌تواند جانی تازه ببخشاید و وجدان پاک را نوید توکلی عظیم سازد. و چنین است که توماس آکمپیس هلندی اهل دوسلدُرف هلند -که ۱۴۷۱ میلادی درگذشت- برین نظر بوده است که فقط تحتِ تأثیر پارسایی‌های دیگران می‌توان به دعوت اصلاحی کسی امیدوار بود؛ یعنی تا عالِم و دانشمندی پارسا نباشد، حرفش اثر ندارد. شِمّه‌ای بود از یاداشت‌های خطی‌ام در برداشت آزاد ازین کتاب. ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ . دامنه.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب تشبُّه به مسیح
/post/2111
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۲۶
  • پست شده - جمعه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب‌فروشی ۲۴ ساعته‌ی آقای پنامبرا

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. امشب چندی‌ست که مشغول خواندن این کتابم. عکسی هم ازش انداختم؛ "کتاب‌فروشی ۲۴ ساعته‌ی آقای پنامبرا" نوشته‌ی رابین اسلوان با ترجمه‌ی روان سید سعید کلاتی. هنوز به پایان کتاب نرسیدم اما چون به یک اطلاعات جالبی برخوردم ترجیح دادم پیش از معرفی این اثر آن را مطرح کنم. تا به حال آن را نمی‌دانستم.
 
 

نام چند کتابخانه‌ی مهم آمریکا را نام می‌برَد که یکی از آن‌ها جای بسی شگفتی داشت برایم. و شاید هم برای شما هم چنین شود. کتابخانه‌ای واقع در زیردریایی هسته‌ای وست ویرجینیای آمریکا، که در اعماق اقیانوس است.


نکته : به کتاب خو بگیریم و بر خواندنی‌های خود، کتاب را در صدر جایی دهیم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب‌فروشی ۲۴ ساعته‌ی آقای پنامبرا
/post/2108
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۰۲
  • پست شده - چهارشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۴ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تنگ کورک سخت‌ترین تنگ جنگ

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. از ۸ سال سال‌های سخت به این سال‌های به نسبت راحت. که از بیرون و درون سعی می‌کنند ملتِ راحت را ناراحت نگه دارند. عوامل درونی و بیرونی هر دو به این روند دامن می‌زنند. برای خودِ بنده بسیار پیش آمده بود غذا به خط و خاکریز

 

صفحه‌ی ۱۹۹

کتاب «وقتی مهتاب گم شد»

خاطرات «علی خوش‌لفظ» تدوین حمید حسام

نرسیده بود و نونِ خشک داخل کیسه را -که موش جلوِ چشم ما، با ما انباز بود- شب خیس می‌کردیم می‌خوردیم. یا اگر هم غذا می‌رسید، تقسیم‌کنندگان خدوم و زحمتکش، از فرطِ پرتاب تیرهای بعثی‌ها، مجبور بودند در درون نایلون فریزر گره زده به سمت سنگر ما پرتاب کنند و ما هم با دست سعی می‌کردیم به دقت بگیریم و روی خاک نیفتد و نایلون نترکد. بگذرم. بروم روی همان صدرِ مطلب. سخت‌ترین تنگه‌ی جنگ، تنگِ کورک بود در کرمانشاه، گیلان غرب. آنجا چه گذشت؟ شاید این صفحه‌ی بالا گویا باشد؛ عکسِ متن که در بالا درج کردم.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تنگ کورک سخت‌ترین تنگ جنگ
/post/2107
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۷۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خطرات و خاطرات جبهه

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آرپی‌جی را به سمت لاستیک کامیون شلیک کرد که گازش را گرفته بود به طرفِ رزمندگان. کامیون متوقف شد. رفتیم سروقت خدمه‌اش. دیدیم ۶ نفرند. یکی از آنها تا ما را دید بلندبلند فریاد زد: شراب! شراب! به رگ غیرتم برخورد و داد زدم سرش: «نامرد! از ما شراب می‌خواهی؟!» همین‌که خواستم او را رگبار ببندم یکی از بسیجی‌ها که قبلاً معلم بود و عربی سرش می‌شد، مانع‌ام شد و گفت: این بیچاره آب می‌خواهد، نه شرابی که تو فکر می‌کنی. دست و پای هر ۶ بعثی را بستیم.

این یک : ↑

شب عملیات آزادسازی خرمشهر، مهتابِ آسمان، زمین را روشن داشت. همین، حرکت در شبِ رزمندگان را با مشکل مواجه کرد. ناگهان یک تکّه ابر سیاه مانند نقاب، مقابل مهتاب کشیده شد. به قدری هم تاریک شد که نفرِ بغل‌دستی دیده نمی‌شد. تازه علاوه برین، مدتی بعد توی آن داغی دشت خرمشهر، باران هم در شب حمله بارید و به دلشادی رزمنده‌ها انجامید. حالا شاید سه برداشت ازین قضیه شود: یکی بگوید این‌ها امداد غیبی است. دیگری بپّرد وسط و بگوید کشک و خرافه! است. سومی هم بیاد میدان بگوید: کارِ ″وجعلنا″ بود که رزمندگان حین عملیات زمزمه می‌کردند: وَجَعلنا مِن بَینِ اَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَاغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون. همان آیه‌ی مشهور ۹ سوره‌ی یس.

اینم دو : ↑

قطب‌نما نداشتیم برای تعیین مسیر در شب‌های شناسایی اطلاعاتِ عملیات. ما بلدچی‌ها مجبور بودیم از نقطه‌ی آغاز، زیر لب قدم‌های‌مان را بشماریم: ۱ و ۲ و ۳ و ... وقتی عدد به ۱۰۰ می‌رسید، یک سنگریزه به جیب می‌انداختیم. بعد از بازگشت به مقر، سنگریزه‌ها را یکی یکی می‌شمردیم و مسافت را ازین راه، ثبت می‌کردیم. شب‌های بعد این کار را با دانه‌های تسبیح صورت می‌دادیم. حقیقتاً افزارآلات پیش‌کش غرب به صدام حد و عدد نداشت، بی‌شمار بود و متعدد. راستی! هر ۱۰۰ متر، می‌شود ۱۲۵ قدم.

و این نیز سه : ↑

متنی بود به قلم خودم با کمی دخل و تصرف از صفحات ۱۲۳ تا ۱۲۹ کتابِ خیلی‌خواندنی «وقتی مهتاب گم شد» از خاطرات دلکش «علی خوش‌لفظ» به تدوین حرفه‌ای و شیوای حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ چاپ سی‌وهشتم. هر کس رزمنده بود و به جبهه انس داشت از خواندن این کتاب لبریز از نشاط و اندیشه و حیرت می‌شود. من خوانده‌ام. ۶۵۱ صفحه است و با کاغذ کاهی سبُک که به صورت بالینی و آرام‌آرام می‌توان راحت روزی نیم ساعت ۵۰ صفحه را خواند. چون بسیار کشش دارد و نوین نگاشته شد. عکسی هم از آن انداختم و چندی پیش در این پست اینجا جانمایی کردم تا در ذهن و عین جا بیفتد.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
خطرات و خاطرات جبهه
/post/2101
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۰۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

وقتی مهتاب گم شد

 

عکس روی جلد و متن از دامنه

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. صفحه‌های ۵۸ و ۵۹ کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات «علی خوش‌لفظ» به تدوین حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ تقدیم پیروان غیور و غیرخجل امام رضا ع. من چاپ بیست‌وهشتم این اثر مهم را دارم و عکسی ازین انداختم در همین دو صفحه، او، از یک ارتشی مکتبی در سال ۱۳۶۰ در جبهه‌ی «پایگاه راه خون» مریوان یاد می‌کند که چه معرفت و مَودتی به امام رضا ع در سر و دل داشت. همه‌ی وجودش عشق امام رضا ع بود. درود بر او و هر زائر و عاشق کوی رضا. روح امام رضا ع حتی به کسانی که نسبت به ایشان بی‌تفاوت هم شدند، نظر رحمت و لطف و رأفت دارند.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
وقتی مهتاب گم شد
/post/2099
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۳۳۵
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کمی از مکتب تفکیک

به قلم دامنه: به نام خدا. عنوان مکتب تفکیک را پایه‌گذار آن مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی پیشنهاد نکرده بود، بلکه مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از مدافعان سرشناس آن مطرح کردند و این نام جا افتاد و مقبولیت هم یافت. اصحاب مکتب تفکیک بر «خالص‌فهمی» علم وَحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار می‌ورزند و به مکتب‌های ترکیبی و تأویلی -که انسجام مبانی آنها جز با تأویل آیات و آراء میسّر نیست- به‌هیچ‌روی، نمی‌گروَند و زلال علم قرآنی و حدیثی را از آمیخته‌شدن با دیگرجریان‌ها پاس می‌دارند. برای تفصیل و مطالعه‌ی عمیق‌تر رجوع گردد به صفحات ۱۵۱ و ۱۵۲ کتاب «مکتب تفکیک» اثر علامه محمدرضا حکیمی. و یا رجوع شود به کتاب «آئین و اندیشه؛ بررسی مبانی و دیدگاه‌های مکتب تفکیک» نوشته‌ی سیدمحمد موسوی. از انتشارات حکمت.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کمی از مکتب تفکیک
/post/2087
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۵۳
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

ایران‌شناسی

ایران‌شناسی
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چند نکته درباره‌ی ایران از کتاب‌هایی  که خودم طی چند سالی که گذشت، شخصاً آن را دیده و خوانده‌ام. مثل این کتاب: «ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ که زنده‌یاد دکتر محمد معین آن را سال ۱۳۳۶ به فارسی برگردان کرد. گیرشمن (۱۹۷۹ - ۱۸۹۵) باستان‌شناس مشهور فرانسوی بود که سالیان سال در حوزه‌ی تمدنی ایران و حتی سرزمین افغانستان دست به کاوش زد و تاریخ ایران را از بر بود و حتی دو مقدمه‌ی مهم کتابش را در شوش و تهران نوشت. چون ایران در وسط تمدن‌ها قرار گرفت میانجی‌گری می‌کرد بین حوزه‌های تمدنی سامی، یونانی و رومی از یک سو و شرق‌اقصی (تعبیر خود گریشمن است) یعنی دورترین نقطه‌ی شرق میان چین و هند. او حتی جوانان ایران را فرا خوانده بود که به قدرت فکری نیاکان خود پی ببرند و به ایران ببالند. کار میانجی‌گری یک اصل بود، ولی گاه جنگ و دفاع هم بر هر سیاستی غلبه می‌کرد و چیره می‌شد. نمی‌دانم آیا در مطالعات منابع خود با اصطلاح «ایران خارجی» هیچ وقت برخوردید یا نه؟ چنان ایران وسعت داشت، گویی نزدیک تمام جهان را در بر داشت، که آن سوی آن را «ایران خارجی» می‌گفتند و این سوی آن را -یعنی همین نقشه‌ی ایران فعلی با کمی جغرافیای دیگر را- «ایران داخلی» می‌نامیدند که آن زمان نَجد ایران مشهور بود؛ یعنی فلات ایران. و چنین ایران بزرگی بایستی هم، از اصل میانجی‌گری سود می‌بُرد و مقبول می‌بود. چون دائم بین اقوام و سایر دُول در دنیای اطراف ایران، نزاع برمی‌خاست اصل آشتی با سیاست میانجی کاربرد داشت و لابد هم این لیاقت در ایران دیده می‌شد. ایران -دست‌کم- از پانزده‌هزار سال پیش به این سو، تاریخ مشخصی دارد و حیف ایرانی، ایران خود را آن طور که باید، نمی‌شناسد. به نظر من ملتی که بیش از همه باید از آداب خود مواظبت کند، ایران است. زیرا کهن‌تمدن دارد و کهن‌آداب و این شرافت خود را به دین آسمانی اسلام مبین هم آراست و پیوند داد و امتیاز معنوی خود را با امتیازات الهی اسلام آمیخت. پس ایرانی سزاست که از ریزترین دیرینه‌های عقلانی و عاطفی خود حراست کند از پوشش خود و مروت با حیوان و جُنبندگان گرفته تا سه نیکی که اساس مثلث اوست. پندار، کردار، گفتار.
 
 
ایران‌شناسی ( ۱ )
 
از سال‌ها پیش از میلاد مسیح ع ، در ایران وظیفه‌ی «میانجی‌گری» بین‌المللی انجام می‌گرفت و همین، موجب تماس و نزدیکی بین فرهنگ‌های غربی و شرقی و توسعه‌ی تمدن جهانی شد.
 
 
ایران‌شناسی ( ۲ )
 
در عصر فعالیتِ فلاحتی زن در ایران -دوره‌ی پسابَدَوی- مقام روحانیت را «زن» بر عهده داشت. همین، آدابِ آریاییان شد.
 
«ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ ص ۱۱
 
 
ایران‌شناسی ( ۳ )
 
ازدواج با شاهدخت‌ها با انگیزه‌ی سیاسی که عامل انسجام یا انهدام قدرت‌ها بود، در ایران از دیرینه‌روز رسم بود.
 
همان، ص ۹۹
 
 
ایران‌شناسی ( ۴ )
 
دولت در ایران -اغلب دوره‌های تاریخی- در امور مالی فاقد عاطفه بود.
 
 
ایران‌شناسی ( ۵ )
 
ایران مَعبَر اقوام بود. همین عامل عبور اقوام‌بودن، علت جنبش‌ها بوده که ایرانی از دیرباز آن را به خود دیده و با اصلِ جنبش و خیزش آشنا شده است. همان ص ۴۲۰

 

ایران‌شناسی ( ۶ )

 
خوارزم -که خوارسیمه و خوارسیما نیز آمده است- نام ناحیه‌ای است پایین رودِ جیحون که در قدیم مهد قوم آریا بود و «کاث» مرکز آن بود. سرزمین سیحون و جیحون شامل تِمذ و سمرقند و بخارا موطن و مولِد و مدفن بسیاری از دانشمندان ایران است که هم‌اینک جزوِ کشور آزبکستان است.
از یادداشت‌هایم از ص ۲۷ کتاب ″آشنایی با مولوی″ اثر آقای محمود نامنی
 
 
ایران‌شناسی ( ۷ )
 
آلبر ماله که کتاب «تاریخ ملل شرق» را نوشت برین نظر بود ایرانیان قومی متمدّن بودند و راستی و رعایت قوانین دو ویژگی مهم تمدن ایران شمرده می‌شد. ص ۴ کتاب خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت
 
 
ایران‌شناسی ( ۸ )
 
بر اساس مستندات حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، مردم ایران از دیرباز رو به جانب خدا داشتند:
 
همه سر نهاده سوی آسمان
سوی کردگار مکان و زمان
 
یک اشاره: حتی مغولان هم که به ایران آمده بودند پیرو «تِنگری» (=خدای اعظم در ادبیات مغولی) بودند.
 
 
ایران‌شناسی ( ۹ )
 
عرب‌ها در عصر ساسانیان به مشرق ایران تبعید می‌شدند و این یک رسم بود. اگر شورش می‌کردند، عرب‌ها آنها را به شرق ایران نفیِ بلَد می‌نمودند. و همین عرب‌های تبعیدی به شرق ایران، در میان مردم بومی، مُستحیل (=دگرگون) گشته و رنگ و بوی ایرانی گرفته بودند. ر. ک: خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت. ص ۲۳
 
 
ایران‌شناسی ( ۱۰ )
 
اسدالله علَم -رئیس وقت دانشگاه شیراز- در بخشنامه‌ای در ۱ مهر ۱۳۴۸ ورود دختران باحجاب را به دانشگاه ممنوع کرده بود. خانم فرح دیبا همسر سوسیالیست آقای محمدرضاشاه لباس آخرین مُد پاریس را می‌پوشید.
 
ایران‌شناسی
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
ایران‌شناسی
/post/2073
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۹۳
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»

 

عکس از دامنه

 

کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»

اثر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی

در ص ۵۷ کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها» آمده:

 

در چشمه‌ی شرع کج روَم چون خرچنگ!

در بیشه‌ی دین چو روبَه‌ام پُرنیرنگ!

بر منبر علم همچو در کوه پلنگ!

در دلقِ کبود همچو در نیل نهنگ!

شرف‌الدین علی یزدی تفتی

عارف عصر تیموری

 

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»
/post/2077
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۲۴۵
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

رمان «مرگ در جنگل»

 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. رمان «مرگ در جنگل» اثر «شِروود اندرسُن» با ۲۵ داستان دیگر این شب‌وروزها خوراکم شده، هنوز از ورق ۱۰۰ نگذشتم، ۳۸۵ صفحه است، وزنش هم سبک، با ترازوی خونه کشیدمش، کمی کمتر از ۳۰۰ گرم شد. یعنی خیلی‌سبک. جالب این‌که توی ص ۱۰ و ۱۶ شکار اَبیا در رودخانه‌ی «ایزتا»ی روسیه آمده که چنین پرنده‌ی کمیاب و حتی نایاب با اسم اَوییا، در زادگاه ما داراب‌کلا زمانی وفور بود و پرسروصدا. این رمان که جذب ادبیاتش شدم تُفنگ تک‌لولی نیست که لگدزنی کند، ساحل این کتاب به‌سان سنگ‌هایی‌ست که کنار رودخانه‌ای سرشار از آب و آبشار، نقطه‌چین شده باشد. عین رفیقِ موافق، می‌مانَد. البته مراقب نباشی در صفحاتی هم، این رمان اُریب می‌زند! یک جمله از کتاب را به سبک و سیاق خودم می‌نویسم که خیلی حرف بود: ارباب عادت نداشت به سگ غذا دهد، سگِ خوب باید خودش شکمش را پر کند. اما با این سفت و سختی، سگش هیچ اشتیاقی به ترکِ ارباب از خود نشان نداد... . بگذرم. شاید در آینده به متن، نکاتی دیگر افزودم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
رمان «مرگ در جنگل»
/post/2068
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۹۷
  • پست شده - دوشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۱، ۰۶:۴۲ ب.ظ
  • : برچسب ها
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تفسیر فصوص‌الحِکَم

 

به قلم دامنه : به نام خدا. من از مرحوم داریوش شایگان خوانده‌بودم ڪه ایشان بر این نظر بود از ۲۰۰ تفسیری ڪه بر ڪتاب «فصوص‌الحِڪم» ابن‌عربی نوشته شده‌است «حدود ۱۵۰ تفسیر را مفسّران ایرانی‌الاصل نوشته‌اند». ازین‌رو، ایشان روی همین اصل گفته‌است: «اندیشه‌ی ابن‌عربی در ایران متوطّن شد»

 

اشاره: البته محمد عباد‌الجابری در ڪتابش با عنوان «نقد عقل عربی» زوالِ اندیشه‌ی عقلی در اسلام را به گردن ایرانیان انداخته است و مدعی‌ست این ایرانیان بودند ڪه «عرفان را به اسلام تزریق» ڪردند.

 

نڪته: به قول مرحوم داریوش شایگان آنان خود با ابن‌رُشد چه ڪردند؟ ڪه نسبت به ایران چنین فرافڪنی دارند. به نظر من، مقبولیت نداشتن او در جهان اسلام نشان می‌دهد اساساً نمی‌گذاشتند چنین تفڪری در میان مسلمانان امڪان شڪوفایی و رشد پیدا ڪند. اما مغرب‌زمین با افڪار ابن‌رُشد به خود تڪانی داد. از ڪارهای برجسته‌ی ابن‌رُشد یڪی این بود ڪه میان نظریه‌های غزالی و بوعلی و فارابی پُل سازگاری زده‌بود.

 

تبصره: من فصوص‌الحِڪَم را با برگردان آقای محمدعلی موحد و آقای صمد موحد خواندم. ڪه شرحی زیبا، ساده و روان بر آن دارند که آقای ضیاء موحد در آن مقدمه و خاتمه‌ی خواندنی نوشت. اهل فن به‌خوبی می‌دانند فصوص‌الحِڪَم، جمع فصّ است و ڪتاب هم، فصّ به فصّ است. فصّ (=نگین، مَفصَل) همانند فصل به فصل در ڪتاب‌هاست با این فرق، ڪه ابن‌عربی در هر فصّ فرازهایی رازآلود از انبیای الهی را بر روی خوانندگان می‌گشاید و پرده‌ها را یڪی‌یڪی ڪنار می‌زند و با تحلیل‌های عرفانی، مشتاقان را تغذیه می‌سازد: مانند: فصّ حڪمت یونسّیه، فصّ حڪمت الیاسیّه، فصّ حڪمت سلیمانیه و همین‌طور یحیویه، داوودیه، ایّوبیه، شُعیبیه، اسحاقیه... و نیز فصّ حڪمت محمدیّه ڪه اوج فصوص است.

 

گزاره‌ی سیاسی: ایران سهم بزرگ و درخشانی در جهان اسلام و مدیریت سیاسی داشت. ڪوشش غرب سیاسی برای نابودی فرهنگ، تفڪر و تمدن ایران شاید یڪ علتش همین باشد ڪه نمی‌خواهند برای تمدن مادّی و اومانیستی محض غرب، رقیبی معنوی و تمدن‌ساز به نام ایران و ایرانیان داشته باشند. بگذرم. آنان به نظر من، هرگز به این هدف شُوم نمی‌رسند؛ چراڪه ایران و ایرانی اهل سازگاری، صلح حقیقی، رشد بشری‌ و درعین‌حال، در وقت لزوم و ضرور، دارای برترین و عاقلانه‌ترین و روحانی‌ترین روح غیوری و سلحشوری‌ست. اصل انتظار حضرت منجی مهدی موعود (عج) خود نمادی درخشنده برای این راه است و مصلِح جهان نیز آموزگار و مقتدا و رهبر و پیشوای آن.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تفسیر فصوص‌الحِکَم
/post/1534
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۶۳
  • پست شده - سه شنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۱، ۱۲:۵۰ ب.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آدم کجا بودی؟!

«آدم کجا بودی؟» اثر هاینریش بُل

متن نقلی: هاینریش بُل نویسنده شهیر آلمانی در کتاب «آدم کجا بودی؟» می‌نویسد: «بعد از هیتلر همه‌ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می‌فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت، عدالت!» منبع

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آدم کجا بودی؟!
/post/895
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۱
  • ۶۰۷
  • پست شده - چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ق.ظ
  • : برچسب ها
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

تُوتِم چیست؟

شریعتی

توتم پرستی

اثر دکتر علی شریعتی

 

هر کسی تُوتِمی دارد که با آن عشق می‌ورزد، دوست می‌دارد، می‌پرستد، می‌نالد، دعا می‌کند، می‌گرید، اشک می‌ریزد، انتظار می‌کشد، صبر می‌کند، اخلاص می‌ورزد، ارزش می‌نهد، درد می‌کشد، رنج می‌برد، ایثار می‌کند، می‌گدازد.»

معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی

 

لازم به توضیح است تُوتِم در لغتنامه‌ی معین یعنی «چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.... این کلمه از زبان قبایل سرخپوست گرفته شده است. این قبائل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله‌ی خود مورد توجه قرار می‌دهند و آنرا توتم قبیله‌ی خود می‌خوانند. توتمیسم اشاره به همین است.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
تُوتِم چیست؟
/post/142
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۰۳۲
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

هنرمند کیست؟ منهای فقر چیست؟

پست ۸۰۶۱ : به قلم دامنه. به نام خدا. لیف روح. استاد محمدرضا حکیمی سخن حکیمانه‌ای دارد درباره‌ی درک و مفهوم هنرمند. می‌گوید: «درک دو گونه است: عادی و والا. درکِ والا به شیفتگی می‌انجامد. شیفتگی، هنر می‌آفریند و هنرمند به درکِ اعماق می‌رسد که درک امواجش را همه درک می‌کنند و کسی که از سطح گذشت به ایمان می‌رسد و ایمان به جاودانگی ها می‌انجامد و هنرِ واقعی هم یعنی رسیدن به حدِّ بی‌حدّی. و هنرمند است که که اثر پدید می‌آورد...»

 

مجله‌ی شعر. شماره‌ی ۶۹ ، مقاله‌ی شعر و آفاق تعهّد

محمدرضا حکیمی، بازنشر روزنامه اطلاعات، ۱۰ مهر ۱۳۸۹

 

 
معرفی بیشتر کتاب
 
 
استاد محمدرضا حکیمی و «انقلابی‌ترین» کتابش «منهای فقر». او قبل از شروع نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲، با تشکیل جلساتی هفتگی در مشهد با عنوان جلسه‌ی «الغدیر»، به تبیین ویژگی‌های «حکومت عادل» می‌پرداخت؛ و در آبان ۱۳۹۲ به «منهای فقر» پرداخت که من سال قبل در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سلسله مباحث معرفی کتاب در دامنه (اینجا)، به آن پرداخته بودم.
 
بخش‌های دوازده‌گانه‌ی این کتاب مهم بدین شرح است:‏ ‏۱- اسلام و جامعه منهای فقر‏ ‏۲- اسلام و جامعه منهای تکاثر و اسراف‏  ‏۳- اسلام و هشدار در آخرالزمان ‏۴- اسلام و حدود مال مشروع ‏۵- اسلام و تعالیم دین از زبان بزرگان (درباره‌ی مال بسیار، و حضور فقر در جامعه) ‏۶- «جنگ فقر و غنا» ‏۷- امکانات محرومین ‏۸- زکات باطنی ‏۹- ارتفاعات «نهج البلاغه» ‏۱۰- کار بزرگ ‏۱۱- انفاق و ادای حق مال و ثروت‏ ‏۱۲- پیامبر اکرم «ص» و ائمه طاهرین «ع» را خوشحال کنید.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
هنرمند کیست؟ منهای فقر چیست؟
/post/521
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۹۱۵
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آینده از آن آگاه‌ترها

به قلم دامنه. به نام خدا. در صفحه‌ی ۱۳۷ «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور «فضل‌الله رضا» که در ۶ آذر ۱۳۹۸ در همین وبلاگم معرفی کرده بودم، خواندم که یادآور شد در میان جوامع بشری برتری و نیرومندی قرنِ آینده با «آگاه‌ترهاست»، نه با «زورمندترها». به قول مولوی محمد بلخی: اقتضای جان چو ای دل آگهی‌ست / هر که آگه‌تر بود جانش قوی‌ست

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
آینده از آن آگاه‌ترها
/post/2020
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۲۹۱
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

نوشته‌ی حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی

 
متن استاد حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی:
 
سلام بر محققان و فرزانگان گروه مدرسه فکرت. ضمن تشکر از برادر فرهیخته و ارجمندم جناب طالبی دامنه به پاس احترام گروه و دعوت کریمانه ایشان سلسله مباحث از کتاب سیره خضر نبی ع تقدیم میشود 
 
در جستجوی خضر فرخ پی (۱)
 
پیشگفتار 
 
با نام خدای کاشف اسرار 
لوح است و قلم همیشه گوهربار 
از علم بالقلم قلم در وجد  
آمد که به روی لوح شد رهوار 
عنقاست قلم که ما سوی الله را 
با قدرت حق گرفته در منقار 
از لوح و قلم نوشته شد قرآن - 
هم عینی او به کتیبش بسیار 
هر دم صلوات حضرت بیچون - 
بر خاتم و بر ائمه اطهار
 
(دیوان علامه حسن زاده آملی) 
 
انسان از روزی که خود را شناخت در پیوسته در پی راز بوده و هست، هرچه بیشتر بدان دست یافت نادانی وی  آشکارتر و عطشش شدیدتر گردید و هر دو بالی بوده اند در میل به حیرت که آخرین منزلگه علم است که وی را کرانه نمی باشد.
 
عشق تو نهال حیرت آمد 
وصل تو کمال حیرت آمد 
بس غرقه حال وصل کاخر 
 هم بر سر حال حیرت آمد 
یک دل بنما که در ره او 
بر چهره نه خال حیرت آمد 
نه وصل بماند و نه واصل 
آنجا که خیال حیرت آمد 
از هر طرفی که گوش کردم  
آواز سؤال حیرت آمد 
شد منهزم از کمال عزت -
آن را که جلال حیرت آمد
 
(دیوان حافظ)
 
لکن انسان چون در این عالم تدریج و تدرج مأموریت یافت توان دریافت جام شراب کلی حیرت را ندارد بلکه یار آهسته آهسته پرده از دل برمی دارد و انسان را به تماشاگه راز به حضور می طلبد از این رو آئین شریعت و طریقت و حقیقت پدید آمد. و صبر در این مسیر از اهمیت حیاتی برخوردار است و قرآن در این باره فرمود: والو استقاموا علی الطریقه لا سقیناهم ماء غدغا(۳). اگر سالکان بر این طریقت شکیبایی نمایند همانا آنان را آبی گوارا می نوشانیم.
 
رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته
مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته
سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی 
شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته
مزن از ناامیدی دم که آن طفل دبستانی
 شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته
همای عشق ما را برده با خود در بر دلبر
ازین منزل به آن منزل ولی آهسته آهسته
شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را
کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته
 
(دیوان شعر علامه حسن زاده)
 
آنچه پیش روی خوانندگان گرامی قرار دارد حاصل تحقیق قرآنی مربوط به آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف مربوط به دیدار حضرت موسی کلیم با خضر (علیه السلام) است که ابتداء در ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۲۳ ه (۱۳۸۱ ش) بطور اختصار در جمع دانشجویان عزیز و اساتید گرانقدر دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در شهرستان قزوین بصورت سخنرانی عرضه گردید و مورد استقبال آنان قرار گرفت، لذا مجددا در ماه مبارک رمضان ۱۴۲۵ ه (۱۳۸۳ ش) در یک محفل نورانی جمعی از دانشجویان فرهیخته خوابگاه شاهمرادی تهران وابسته به دانشگاه تربیت مدرس بعد از نماز جماعت صبحگاهی بطور گسترده تری ارائه گردیده است توجه عمیق و پیگیری آنان نسبت به آن مرا تشویق نموده است هر چه سریع تر جهت استفاده دیگر علاقمندان مباحث عرفانی قرآنی، به زیور طبع آراسته گردد.
 مباحثه‌ی درگرفته درباره‌ی
این متن و این کتاب در «مدرسه فکرت» :
 
نظر ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
 
گرامی‌استاد مستطاب حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی. با عرض ادب و سلام و احترام. دعوت از شما، دعوت از یک عالم دینی پارساست که وجودش در هر جایی برکت است. قدم و قلم شما را در مدرسه فکرت شائقانه گرامی می‌دارم و بی‌تردید اعضای شریف این صحن از نوشته‌های عرفانی استاد پرهیزگار استقبال خواهند نمود. اما بعد؛ پله‌ی نادانی را در پیشگفتار زیبا، به‌درستی جا انداختید و مهم‌تر این‌که در عبارت پایانی نکته‌ایی بلیغ آورده‌ای که ذهنم را روشن و فکرم را بازتر کرد، آنجا که مرقوم فرمودید حیرت‌زدایی، آهسته‌آهسته و گام‌به‌گام رخ می‌دهد، نه یکباره و یکپارچه. چه جالب، چه جالب، چون اغلب می‌بینم که همگان دوست می‌دارند همه‌چیز فوری بر آنها آشکار شود چراکه حوصله‌ی تدریج و تدرُج و مرحله‌به‌مرحله را ندارند و در حیرت هم، حیرت می‌کنند. مطلب بر من مزه‌ی علمی و عرفانی آفرید. فراوان‌آفرین.
 
دنباله‌ی نظرم:  
 
عرض ادب و ارادت و سلام. خوشا به حال این صحن، که قرار است «نقش قرآن در زندگی» در آن آذین شود. آیا سنگ بنده هم لعل بدخشان می‌شود؟! شتاب ندارم، اما تمنای آهسته‌آهسته چرا. چونان آن «طفل دبستانی» که به تعبیر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی میشود «دانشور کامل»، ولی آهسته‌آهسته. به چه شعری هم مزین فرمودید پیشگفتار را، استاد. بهره بردم. منتظر می‌مانم فردا و فرداها در رسد و قسمت و قسم‌های دگر. بیشتر بخوانید ↓

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
کتاب سیره‌ی خضر نبی ع
/post/2021
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۷۰
ادامه ی مطلب
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

قرآن قانون اساسی مسلمین

قرآن قانون اساسی مسلمین

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. قرآن مرز ندارد. در «کارنامه‌‌ی اسلام» از قرآن به عنوان «مرکز جامعه‌ی اسلامی» نکته‌ای وجود دارد که بسا خوب است در آستانه‌ی سالگرد شهید حاج قاسم از آن یادی کنم. زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب در صفحه‌ی ۳۰ این اثر گراسنگ نوشته است: «قرآن که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود و نه نژادی، نه شرقی در کار بود و نه غربی، قانون اساسی است.»

این عبارات را نوشتم تا گفته باشم شهید والامقام حاج قاسم زندگی سراسر نمونه‌ی خود را به گونه‌ای پیمود که جز قرآن و محتوای اسلام چیزی در آن ارجحیت نداشت. از همان روزی که از طریق سه‌چند جمله‌ی فریادگر مرحوم دکتر علی شریعتی با اسم امام خمینی آشنا شد، تا روزی که «جمهوری اسلامی را حرم» خواند و برای حفظ سرحداد آن و نجات جان انسان و ستمدیدگان، در منطقه‌ی توطئه‌خیز مسلمین دست به فرماندهی رشیدانه و اخلاص‌گرانه زد و توانست بنیاد یک تفکر خشن و دولتی باطل به اسم جعلی خلافت داعش را از ریشه برکنَد، همه و همه ناشی از دستورالعمل‌هایی بود که از همین قرآنِ بدون مرز برگرفته بود. قاسم حقیقتاً چونان قرآن مسلمین، انسانی بدون مرز برای جهان اسلام بود. نامش جاویدان است و روحش شادمان. عکس بالا: صحنه‌ی نماز‌خواندنِ حاج‌ قاسم وسط کاخ کرملین

قرآن قانون اساسی مسلمین
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قرآن قانون اساسی مسلمین
/post/2018
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۳۳۳
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

نماز از نظر مولوی محمد بلخی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. از این نماز غرَض آن بود که من با تو حدیث دردِ فراق تو بازگذارم وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب و دل به بازارم. ص ۱۳۸ کتاب آشنایی با مولوی.

 

نماز حاج قاسم سلیمانی

و نیروهای مقاومت در مرز عراق و سوریه 

 

درنگُنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایى است قعرش ناپدید

 

ناگفته نگذارم هنگامی به این صفحه‌ی کتاب آقای محمود نامنی رسیده و این نظر مولوی را خوانده بودم، همان سال، ذهنم به دو شخصیت ممتاز در نماز رفت: امام خمینی و حاج قاسم سلیمانی. هر دو، نماز را در اوج عشق اقامه می‌کردند و در کمال زیبایی و اتصال. مثلاً امام با شمد بر دوش در اوج درد در بیمارستان قلب تهران و شهید حاج قاسم سلیمانی با چفیه‌ی رزم بر گردن در اوج نبرد در میدان.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
نماز از نظر مولوی محمد بلخی
/post/2016
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۲۳۵
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. در صفحه‌ی چهارده‌ی کتاب «نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه‌ی فردوسی، خمسه‌ی نظامی و منطق‌الطیر عطار». نوشته‌ی دکتر حمیرا زمرّدی (که ۲۷ تیر ۱۳۹۸ معرفی کرده بودم) خوانده‌ام حکیم نظامی در «خردنامه»‌اش می‌گوید:

 

هست درین دایره‌ی لاجورد

مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد

 

 

خواستم بگویم شهید حاج قاسم سلیمانی یک نمونه‌ی برجسته و تما‌م‌عیار از نماد چنین مرد در دایره‌ی لاجورد و گنبد دوّار است. به عبارتی دیگر به نقل از زمرّدی در کلیّت مذهبی آنچه در بالا و بلندی‌هاست، نمودار اصل متعالی و برتر است. مثل آسمان، کوه، آفتاب، و نیز اینک حاج قاسم سلیمانی. همان شهید رشیدی که چون آسمان و آفتاب در بالا و بلندی‌هاست و نمونه‌ای از تعالی و برتری.

ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
مرتبه‌ی مرد به مقدارِ مرد
/post/2015
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۷۶
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

می‌کشتند می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه

به‌ قلم دامنه. به‌ نام خدا. سلام. در صفحه‌ی ۶۹ رُمان "مِسیا" اثر مصطفی موسوی گرمارودی خوانده بودم بلال حبشی که خود توسط خلیفه طرد و به لاذقیه‌ی سوریه تبعید شده بود، گفت: در دوره‌ی خلیفه‌ها، افراد شاخص یاران رسول خدا را می‌کُشتند، اما می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه‌ و اَجانین.
 
 
توضیح: مِسیا (=موعود) نام حضرت محمد ص است در اِنجیل برنابا. در عِبری نیز «ایلیا» به معنای عالی، علی و عظیم است. این رمان را در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ در این پست: اینجا معرفی و یادداشت‌هایی از آن نوشته و منتشر کرده بودم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
می‌کشتند می‌گذاشتند گردنِ اَجنّه
/post/1347
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۵۶۷
۰
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

قضیه‌ی جمع ۴نفره‌ی حوزه‌ی علمیه

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در مدرسه‌ای که «طلبه‌هایش اصلاً با شعر سر و کار نداشتند» جمع چهارنفره تشکیل دادند برای شعر. وقتی آن طلبه‌ها شعر را مذموم می‌دانستند و چنانچه اگر حس می‌کردند که کسی شعر می‌گوید، وی را «به عنوان یک منحرف و یا درس‌نخوان و تنبل و منحرف از راه فقاهت» محکوم می‌کردند، دکتر دینانی و سه طلبه‌ی دیگر، جمع چهارنفره‌‌ای تشکیل دادند و تلاش می‌کردند در شعر و سِرایشش «پنهان‌کاری» کنند. ر.ک: کتاب "سرشت و سرنوشت" گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی... ص ۱۳۶ . حالا شعر مگر چیست که نزد آن دیگر طلبه‌های آن حوزه، قبح داشت و اهلش منحرف از خط فقاهت خوانده می‌شد؟ شاید گمان می‌داشتند شعر و شاعری همان است که در سوره‌ی شعرا در وصف شاعران و مشعارشان آمده است. اما این فکر، ظاهرگرایی نسبت به قرآن است. شعر به قول عطار گفتنِ چیزی است که هرگز به زبان دیگر نتوان گفت:
 
قصه چیست؟ از مشکلی آشفتن است
وآنچه نتوان گفت هرگز، گفتن است
 
و به قول ملک‌الشعرای بهار:
 
شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریـــای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
 
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مُفت
 
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز بر دل‌ها نشیند هر کجا گوشی شنُفت
 
ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگُفت
 
بهار درین شعر می‌خواهد بگوید در اعماق دریای عقل، «مروارید وجود دارد که شاعر با غواصی آن را» از ژرفای اقیانوس به سطح می‌آورَد. به قول ابراهیمی دینانی از میان ادبیات (شامل داستان، قصه، نثر، شعر و ...) مهمترین نوع آن، شعر است؛ زیرا زبان اول بشر، شعر بوده است. البته مرحوم علامه طباطبایی به خود آقای دینانی -شاگرد حلقه‌ی شبانه‌ی وی- فرموده بود تو حالا دیگه شعر نگو. پرسید چرا؟ فرمود: «چون حالا فلسفه می‌خوانی و می‌ترسم ذهنت تخیّلی تربیت شود.» دینانی هم اطاعت کرد و دیگر شعر نگفت. نگاه شود به ص ۱۳۷ سرشت و سرنوشت. به نظر من دلیل علامه ممکن است این بوده باشد چون شعر در واقع یک نگاه تخیّلی غیر متناهی به جهان دارد که به زیباترین وجه بیان می‌شود. نکته این که: لابد این هم مسجّل بوده است که عقل، تُرمز دارد ولی تخیّل و خیال، نه.
 
یادآوری: گرچه دکتر دینانی اسامی آن سه طلبه‌ی دیگر را نبردند، اما چون در آن زمان، طبق خاطراتی که از وی خوانده‌ام، او با رهبر انقلاب آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در مدرسه‌ی حجت قم هم‌حجره و رفیق صمیمی بوده‌اند، بنابرین، بنده احتمال می‌دهم یکی از آن جمع چهارنفره، ″مُعظّم لَّه″ بوده‌اند؛ قرینه این‌که رهبری هم، در شعر طبعی روان و توانا دارند و یدی بیضا.
 
پیوست: من قبلاً در دو پست جداگانه، یکی در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۹۷ با عنوان «دین، ارتباط با خداست» درین پست اینجا و دیگری در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ با عنوان «هجران ابدی» درین پست اینجا در باره‌ی محتوای این کتاب مطالبی نگاشته و انتشار داده بودم.
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
قضیه‌ی جمع ۴نفره‌ی حوزه‌ی علمیه
/post/1991
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۰
  • ۱۸۱
۲
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دعای سمات چه می‌رساند؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حقیقتاً دعای سمات به ما چه می‌رساند؟ مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی  در کتاب شریف «شرح دعای سمات» ضمن تأکید بر «چشمه‌ی حیات» بودنِ «دعای عظیم‌الشأن سمات»، در صفحه‌ی ۲۴ فرموده است: «اسم اعظم خدا، در این دعا نهفته است.» و بر اَسماء رغبت (=شوقی) و اَسماء رُهبت (=خوفی) شرحی نوشت که بر آسمان‌های معنوی می‌بارد و بزرگترین آسمان معنوی از نظر مرحوم قاضی طباطبایی «دلِ اولیاء مخلص حق‌تعالی است که امر الهی بر قلوب ایشان نازل می‌شود.» ر.ک: صفحه‌ی ۳۳ اثر. شب در نگاه مرحوم قاضی مایه‌ی آسایش اهل آن از «رنجِ اختلاط و معاشرتِ با مردم است.» و لذا آن عارف والِه، شب را بر روز مقدّم می‌دانست زیرا به تجلّی باور داشت. و تجلّی را درین اثر گرانسنگش «آشکارشدنِ حقیقت به مقدار قابلیت» تعریف می‌کند؛ چراکه، در جهان‌بینی و جان‌بینی ایشان «انکشاف تامّ» برای ممکن‌الوجودی چون انسان غیرممکن است. و چنین بود که «موسی ع صدا را از درخت و هر ذرّه‌ای می‌شنید، نه صوت خدا.» علت روشن است. سید علی‌آقا قاضی در ادامه‌ی این کتاب می‌فرماید: «کلمات الله ظهور اراده‌ی اوست؛ بر خلاف کلام، که عبارت است از صوتی که با حواس یا همه‌ی قوا شنیده می‌شود.» و آخر این‌که در پنجره‌ی نگاه قاضی -رحمهُ الله علیه- راه‌های منتهی به خدا به تعداد جان‌های انسان‌هاست: الطُرق اِلی‌اللهِ بعَددِ اَنفُسِ الخلایق. آنچه نوشتم برداشت‌هایم بوده است از اثر. اگر ایرادی دیده شد از من است، نه از کتاب و اعوذبالله! از صاحبِ شریفِ کتاب.
 
 
مزار قاضی در وادی‌السلام نجف اشرف
 
یادآوری: من پیشتر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ در پستی دیگر اینجا کتاب شریف «شرح دعای سمات» را گزارش کرده و نکاتی نوشته بودم. بسی شاکرم حضرت باری‌تعالی را که ۵ دی‌ماه سال ۱۳۹۳ توفیق زیارت مقبره‌اش در وادی‌السلام نجف اشرف را نصیبم کرد. در عظمت آن عالم وارسته همین بس که نقل است مرحوم علامه‌ی‌ طباطبایی می‌فرمودند: «... کتاب‌های معقول را خواندم، ولی وقتی خدمت سید علی‌آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم! ...»
ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
دعای سمات چه می‌رساند؟
/post/1989
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
  • ۲
  • ۴۷۷
۱
درج پیام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

امامت محور عقاید اسماعیلیه

 

به قلم دامنه

به نام خدا

 

امامت در عقاید اسماعیلیه

به شکل زیر است:

 

امام مقیم:

عهده‌دار تعلیم و کسی که

به قیام رسول ناطق می‌پردازد

 

 

امام اساس:

اَسرار همه پیش اوست

و علوم تأویل شریعت می‌داند

 

 

امام متمّ:

هفتمین امام هر دوره‌ی هزارساله

 

 

امام مستقر:

رهبری بر عهده‌ی اوست

و امامت در فرزندان او ادامه می‌یابد

 

 

امام مستودع:

همه‌ی خصوصیات امامت را داراست

اما بعد از او در فرزندانش ادامه نمی‌یابد

 

 

امام دوره‌ی ستر:

امامی که از دیده‌ها پنهان است

زیرا دوره‌ی ستر، حقایق در بواطن نهفته است

 

 

نکته

 

پنهان‌کاری و اصل کتمان

از ویژگی‌های اصلی اسماعیلیه است؛

نیز دَروزیان، شاخه‌ای از اسماعیلیه در لبنان.

کلاً امام در اسماعیلیه (باطنیه) مرکز آسمان

و قطب زمین است و بقای عالَم به بقای روح اوست

 

برداشت آزاد از صص ۱۳۳ تا ۱۳۸ «اسماعیلیه» نشر دانشگاه ادیان

 

اشاره

 

من در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ نیز

این کتاب راد ر این پست: اینجا معرفی کرده

و این نکته را یادآور شده بودم:

 

اسماعیلیه معتقد بودند که ظاهرِ احکام

و شرایع دینی در هر دوره‌ای

از تاریخ مذهبی بشریت، تغییر می‌یابد

ولی باطنِ آن ثابت است

که دربردارنده‌ی حقیقت است

که می‌توان از طریق تأویل

(یعنی استنباط باطن از ظاهر) آشکار ساخت

که معروف است به تأویل باطنی. ر‌ک: ص ۱۵ کتاب

 

    ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
    امامت محور عقاید اسماعیلیه
    /post/1982
    ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
    • ۰
    • ۱۲۷
    ۱
    درج پیام
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    قبل ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ... ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعد