تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : سلام آقای طالبی روز بهخیر در بازی با ورق، وقتی برگهای اصلی و به ویژه "آس" از دست کسی خارج شود، به قول معروف دست او برای رقیبان رو میشود. از آن به بعد، حریفان از برگهای باقیمانده در دست او و شرایط وی برای ادامه بازی، آگاهی کامل دارند و میتوانند حرکتهای بعدی او را با دقت بالا پیشبینی کنند. در چنین ... -
جعفر آهنگر دارابی : جناب آقای ابراهیم طالبی مدیر سایت دامنه از لطف و عنایت جنابعالی بسیار سپاسگزارم از اینکه نوشتار بنده و دوستان محترم و همچنین اظهار نظر خود را برای ثبت در تاریخ در سایت بارگذاری نموده اید.... موفق باشید. جعفر آهنگر دارابی تیرماه ۱۴۰۴ -
ناشناس : سلام استاد آقا ابراهیم عزیز، خاطرات مرا زنده کردی، اول از همه یادی کنم.از استاد خودم ابوی گرانقدر شما ، که بخشِ زیادی از دوران عمر مکتبخانه ای بنده پیش ایشان سپری شد . و به همین خاطر یکی جاهای ثابتی که قرائت فاتحه دارم مزار ایشان است ، خدا رحمتش کنه. واقعا خاطرات زیست مکتبخانه ای فراموش نشدنی است، ... -
جعفر آهنگر دارابی : سلام ✍ در تأیید بیانیه مهندس میرحسین موسوی؛ و نقد انفعال اصلاحطلبان قدرتمحور بیانیه اخیر مهندس میرحسین موسوی، با نگاهی دقیق، دلسوزانه و آیندهنگر، بار دیگر نشان داد که در میانهی هیاهوی سیاستورزیهای بیثمر، هنوز صداهایی هستند که دغدغهی مردم، نجات کشور و گذار مسالمتآمیز از بحرانهای ساختاری را دارند. ... -
مدرسه فکرت شعبهی ایتا : سلام چند نظر بازخورد روی این پست -
ناشناس : امیر رمضانی دارابی: با درود بر دوستان گروه . یک پرسش ایران در دویست و پنجاه سال گذشته در کدام جنگ با دو قدرت اتمی درگیر شده و بیش از ۲۴ ساعت مقاومت کرد !؟ و طرف مقابل تقاضای آتش بس کرد !؟ همین ما را کفایت الباقی وهمیات است . 🙏🙏 سید علی اصغر شفیعی دارابی به آقای امیر رمضانی: سلام مهندس تحلیل صحیح شرایط ... -
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- گوناگون
- مباحث دینی
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- اوسا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
زندگی معنوی
کتاب
"زندگی معنوی"
به قلم دامنه. به نام خدا. زندگی معنوی کتابی که اخیراً تمام کردم. عصارهی از آن مینویسم: کتاب "زندگی معنوی" تصویر سمت چپ بالا اثر آقای محمدتقی فعالی است. (چاپ اول پاییز ۱۳۹۸) قم: تیماس، مؤسسهی آل یاسین. این اثر در پی این است معنویت را بر مبنای "منازل السّائرین" خواجه عبدالله انصاری (۴۸۱ قمری - ۳۹۶ قمری) ترسیم و تبیین کند. خواجه یعنی "آقا، بزرگ، صاحب مَکنَت" بهطورکلی از نگه کتاب وضعیت بنیآدم «بعد از هبوط دو گونه است: صعود یا سقوط». (رک: ص ۱۲) او معتقد است از نظر پیرِ هرات، شریعت بیحقیقت بیکار است و حقیقت بیشریعت بیکار. (رک: ص ۱۹) از سه مکتب ۱. عرفانیی زهد یا مناجاتی ۲. عرفانی حُب یا خراباتی ۳. اعتدالی زهد و حُب به یک میزان، سلوک خواجه عبدالله انصاری مکتب سومیست. چون از منظر پیرِ هرات ترکیب معتدلی، زندگی میان عبادت و عشق است چرا که از نظر او عقل توانِ شناخت خدا را ندارد، فقط عشق قادر است؛ عقلِ انکارپیشه در نیمهی راه میمانَد. (رک: ص ۲۱) در زندگی معنوی همه چیز از خشیتالله سرچشمه میگیرد حتی به قول صاحبان "المیزان" (ج ۱، ص ۳۰۷) و "تفسیر نمونه" (ج ۱، ص ۳۰۱) نیروی جاذبهی زمین از خشیتالله نشئت دارد. (رک: ص ۵۵) نویسنده برین دست میگذارد که نگاه بد به مخلوقات خدا نباید کرد، تا خدا نگاه بد به تو نکند. (رک: ص ۱۱۱) و حقیقت انسان از دیدگاه خدا را در "نداری و نداشتن" میداند. (رک: ص ۸۸) انسانِ بیدار افزون بر جلب نفع، به دفع ضرر هم همت میگمارد. ازین رهگذر؛ آدمی عظیم را تعظیم میکند و حقیر را تحقیر. رابطهی تعظیمِ عظیم و تحقیرِ حقیر دوسویه است، به طوری که اگر تعظیمِ عظیم کنیم، تحقیرِ حقیر نیز کردهایم و بالعکس. (رک: ص ۱۸۰) کتاب این را گوشنواز میکند که آنچه در اختیار ماست، "دانستههای درونی و بیرونی" است. (رک: ص ۹۹) درین اثر، میان عمر شناسنامهای و عمر حقیقی فرق نهاده شد که از نظر بنده -دامنه- اصطلاحی جالب بود. نیز ترکیب واژگانی «حقالناس فکری» برایم نو بود. (رک: ص ۱۰۸) یعنی اگر کسانی فکر افراد را خراب کنند حقالناس گردن دارند. خواجه عبدالله انصاری کتاب منازل السّائرین را در دوران پختگی فکر و سالخوردگی جسم، نوشته است که اساس ساختار آن (در ص ۲۴) در تصویر سمت راست بالا نشان داه شده است.
کتاب «کهکشان نیستی» و چند کتاب دیگر
یادداشت روز دامنه
«کهکشان نیستی»
به قلم دامنه. به نام خدا. طی این ماه اندک اندک چند کتاب هم خواندم و به پایان بردم. که از هر نسخه چند نکته ارائه میکنم: سلام شریفان. رُمان "کهکشان نیستی" هنوز زیر چشمان من است و چند روزی است که دارم مطالعهاش میکنم داستان زندگی آسید علی قاضی است؛ نوشتهی محمدهادی اصفهانی. در تهران نشر فیض فرزان در ۱۳۹۹ به چاپ رسید و عجیب این است در سال ۱۴۰۱ به چاپِ پنجاه و هفتم رسید. این اثر در ۵۵۸ صفحه تنظیم شده و نویسندهاش در نجف آن را نوشته است. اینک یک مسئلهی مهم را میگویم: آیتالله سید علی قاضی طباطبایی (۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) هر جا و در فراغتی که در تبریز برایش میسّر میشد دو رکعت نماز میخواند و رفتنِ به نجف را از خداوند میخواست. (ص ۱۳) و همین شد که در سن ۲۷ سالگی به نجف رفت و آن مقام معنوی را به دست آورد و در دل انسانها رفت. در واقع "قاموس معنوی" او تحت تعالیم پدر و امامقلی نخجوانی در تبریز ریخته شد. سید حسین پدرِ آیتالله سید علی قاضی طباطبایی ( ۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) -که تفسیر کشّاف را هم به فرزندش آموزانْد- به او سفارش کرده بود نزد امامقلی نخجوانی (=شاگرد نابغهی اعجوبهی مکتب تربیتی آقامحمد بیدآبادی) آمدوشد کند و پیش او مانند کسی باشد که زیرِ درخت نشسته است و بدونِ تکاندادن آن، منتظرِ افتادنِ میوهاش مانده باشد، یعنی تا امامقلی سخنی نگفت، ساکت بمانَد که جریان فیض را به عهدهی او بگذارَد. روشن سازم کتاب «کهکشان نیستی» هدفش خروجیِ نفوسی آگاه، با انگیزههای توحیدی است. سید علی قاضی به عرفانِ بازاری مصطلح هیچ توجهای نداشت. من از سرِ شوق در وادیالسلام نجف، سر قبرش مشرف شدم و نیز کمی اینسوتر سر قبر رئیسعلی دلواری رهبر مبارزه با انگلیس در تنگستان ایران.
یادداشت روز دامنه
شیعه به منزلهی عُمّال ائمه ع
زنان فاضله ، زنان صالحه
زنان فاضله ، زنان صالحه
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. مطالعهی این دو کتابِ «زنان فاضله» و «زنان صالحه» اثر آیت الله مرحوم سید نعمت الله حسینی کهلائی قیداری زنجانی خیلی وقتم را گرفت. هر چه هم میخوانم مگر تمام میشود. هر چه هم جلوتر میروم نمونههایی از زنان مطرح، شرح حالشان تشریح میشود که هر کدام داستانِ مطوّل خود را دارد. بهتر دیدم در معرفی این دو کتاب به این چند سطر در سه بند از برداشتم بسنده کنم:
این > جاحظ در کتاب "البیان والتبیین" نوشت روزی یکی از اُمراء عرب کودکی دید که به مطالعهی کتابی مشغول است، فریاد برآوُرد که شرم بر تو باد! سواد شغلِ آموزگاران و گدایان است!
یا > مثلا" در جاهلیتِ مقارنِ اسلام مطابق نقل واقدی، در مکه موقع بعثت حضرت رسول ص فقط هفده نفر از قریش سواد داشتند.
یا این > آخرین شاعر بدَوی عرب -ذولرمه- باسواد بودنِ خود را پنهان میکرد و میگفت قدرتِ نوشتن در میان مردم، بیادبی شِمُرده میشود.
اما اسلام آمد و گفت: بخوان، بدان. یعنی علم و عمل. آگاهی و ایمان.
تمسُّک تا تنسُّک
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام. تمسُّک تا تنسُّکمیگوید (کی؟ آشیخ مجتبی تهرانی) باید مؤدّب به ادب الهی گردد. کی؟ انسان. چگونه؟ این گونه. با راه تمسُّک تا تنسُّک. حالا ببینیم خودِ آیت الله مرحوم شیخ مجتبی تهرانی درین جلسهی سی و سوم چه میگوید. او تمسُّک را درین میداند که انسان کرارا" بیاید بگوید خدا و پیغمبر و ائمه چنین فرمودهاند و خود، به فرمایش آنها تمسُّک بجوید. یعنی بَسا انسان سخنان آنان را حفظ و بلد باشد اما فقط رجوع کند. این کافی نیست و انسانِ درستی را نمیپرورانَد. چون به تعبیر ایشان کار چنین شخصی مثل "ضبط صوت" میشود و حتی کار ضبط صوت هم "مقام بالاتری" دارد. پس چه چیزی مشکل انسان را حل میکند؟! آشیخ مجتبی تهرانی میفرماید: "تنسُّک" حالا تنسُّک مگر چه فرق میکند با تمسُّک؟
تنسُّک به این معناست که انسان از گفتار و رفتار پیامبر ص و ائمه ع "روشِ رفتاری" یگیرد. این، انسانساز است. یعنی ببینیم پیغمبر اکرم و ائمه در ابعاد گوناگون فردی اجتماعی چگونه رفتار کردند ما نیز همان رفتار کنیم. باید شیوههای آنها را شناسایی کنیم به آنها متنسِّک شویم تا واقعا" ادب شویم. تنسُّک در لغت یعنی خداپرستی پارسایی. تمسُّک در لغت یعنی چنگزدن. آویختن. بگذرم. من این کتابِ «تأدیب نفس» سی و سه جلسه درس اخلاق شیخ مجتبی تهرانی (۱۳۱۶ - ۱۳۹۱) را از دیشب بر بالینم گذاشتم تا خوب بخوانم. نشر مصابیح الهدا است، چاپ دومش در ۱۳۹۲. اثری نافذ بر روح جان نفس انسان. روز شهادت پدرِ امام زمان عج بود خواستم با تبیین کوتاه تمسُّک تنسُّک، توسل جوییم با امام حسن عسکری ع که مورد خشم ستمگران بود. تسلیت. ۲ مهر ۱۴۰۲.
از مَردُمکِ دیده باید آموخت
به قلم دامنه: مردمک به نام خدا. سلام. حسبِ حال نویسی (=اتوبیوگرافی، زندگینامهی خودنوشت) در اصل از مصر باستان برخاسته، که فراعین آنجا علاقه داشتند شرحِ احوال زندگی خود را بر کتیبه بنگارند. اما در اصل این کار ریشه در معرفةُالنفس دارد که اَنفعِ معارف است. زیرا هر کس خود بهتر از هر کس میداند چگونه زیسته، بر او چه گذشته، چه در سر میپرورانَد، اَرز و عَرض و عِرض او چند است. حتی توصیه شده که:
"چنان مُستغرقِ اوقاتِ خود باش
که از حالِ کسی نایَد تُرا یاد"
یعنی به خودت بپرداز چه کار به ایرادهای دیگران داری. همین سرِ صبحی داشتم کتاب "شرحِ این هجرانِ" (تصویر بالا) آقای دکتر محمد فنایی اشکوری (قم: وحی و خرد، ۱۳۹۵) را خلاصهنویسی میکردم، چنین سوژه در ذهنم شکل گرفت. نمیدانم مفیدگویی کردم درین ستون روزم یا نه. هر چه هست، نخست، نَهیب بر خودم هست. با یک شعر خودم را گرم میکنم که پا وقتی سرد شود، پایداری تا پای جان هم یخ میکند: "از مَردُمکِ دیده باید آموخت / دیدنِ همه کس را و ندیدنِ خود را" اینجا، دیگری را دیدن یعنی امتیازات و خوبیهای کسی را دیدن، نه خویشتن را هیچ و پوچ انگاشتن، بلکه خود را برتر ندانستن و سایران را خوب دیدن. بگذرم. دامنه.
انسان از میلاد تا معاد
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. این روزها دارم این کتاب دوجلدی را میخوانم : «انسان؛ از میلاد تا معاد» اثر آیتالله سید نعمتالله حسینی کهلائی. یکی را تمام، دومی را از نصفه عبور کردم. یادداشتی پیش خود بر اساس بینش آزادم سحر روی ورقه نوشتم همان را خلاصهتر این صحن میگذارم. خُب، زندگی کاشت است و برداشت. سرانجامش هم احتضار است و احضار. همه باید پیش خدا حاضر شویم. بنده برین نظرم دنیا که باشی باید بگویی: "با چراغِ عقل راه خویشتن یافتم <> در شریعت تابعِ قرآن و عقلِ کُل شدم".
از میلاد تا معاد
اشعاری را به امام علی ع نسبت میدهند که برگردان میکنم: مردم چهار دستهی جدایند؛ حالاتشان، هر یک روشن: دستهای، دنیایی تلخ دارند، آخرتی شیرین. دستهای دنیایی پُرمَسرّت دارند ول از آخرت بیبهرهاند. دستهای هر دو را به چنگ آوردند. دستهای درین بین ضایع شدهاند؛ نه این دارند و نه از آن برخوردارند. همان امام هُمام میآموزاند که ای بشر تو خاکی هستی، صفات و اخلاق جمع کن؛ زیرا انسان به کردههای خود قضاوت میشود؛ یا نکوهش یا ستایش. درین میان از نظر حضرت علی ع چهار چیز از هر چیز بیشتر بشر را بالا میبرَد: حلم. علم. عطا. احسان. که همهی این چهار صفت مورد اشارهی امیرالمؤمنین علی ع در چیزی یه اسم ایمان تجمع دارند. فقط حِلم را یک کمی توضیح دم. حلم یعنی آهستگی. یعنی روان آدمی پیوسته آرام باشد. مثل شتُرِ آرام که یک کودک هم اگر اَفسارش را مهار کند تا چندین کویر را آرامآرام میپیماید و بههم نمیریزد.
هان! دنیا به کدام مسیر است؟ به مسیر خودِ دنیا؟ نه، هرگز. ما که مبداء و معادی هستیم، دنیا را منتهی به آخرت میدانیم. دنیا آزمایشگاهیست در مسیرآخرت. آخرش قیامت است، قضاوت است، حشر است، نشر است. لفّ است. چِشش هست، یا عذاب یا پاداش. گمشدگان مزرعهی دنیا اگر به ندای اهدنا الصّراط اجابت ندهند آن اَعدا اَعدُو (دشمنترین دشمنانش یعنی نفسِ سرکش) میپّرد میدان، حُقه میزند و حق و حَقه و حقگویی را به سرقت میبرَد. خدایا: "مرا در روز مِحنَت یار باید <> وگرنه روزِ شادی یار بسیار" ختم کلامم: "یا رب کجاست [کجاست کجاست] مَحرم رازی که در جهان <> دل شرحِ آن دهد که چه دید و چِها کشید. ممنونم از عزیزان کتابخانهی یادگار امام قم که برای ما این نعمت عُظما را فراهم ساختند که از آنان کتاب به امانت گیریم.
چند کتابی که تازگی خواندم
به نام خدا
حیات وحش ایران
جمعی از نویسندگان
(تهران: نشر طلایی، ۱۳۸۸)
برای آشنایی نوهام علی با آفرینش
چپ
جلال رومی
نوشتهی بهمن شکوهی
(تهران: نگاه، ۱۳۹۷)
راست
فیض الدموع
شرح زندگانی امام حسین ع
محمدابراهیم نواب تهرانی (بدایع نگار)
اکبر ایرانی قمی (تهران: هجرت، ۱۳۷۴)
بالا
شرح این هجران
دکتر محمد فنایی اشکوری
(قم. وحی و خرد، ۱۳۹۵)
پایین
نادر برادرم حسین
خاطرات شفاهی حسن فقیه
دربارهی شهید حسین مهدوی نادر
(تهران: نشر فاتحان، ۱۳۹۰)
چند کتابی که تازگی خواندم
سرِ فرصت از هر یک نکاتی خواهم نوشت
...
کتاب "احادیث قدسی"
اثر فقیه و محدث حُر عاملی ترجمهی کریم فیض
آپارتاید؛ سوغات اروپا
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیضنژادی در آفریقای جنوبی» ترجمهی آقای مهدی حقیقتخواه را همین هفتهی اخیر تمام کردم. نمیخواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت میکند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیضنژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بیهمتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپاییها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبیترین خاک قارهی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپاییتبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگینپوست دیگری حق نداشت حتی خانهای از خود بخرد. نمیتوانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمیشدند.
جالب این بود اروپا میدانست این کشور، سفیدپوستها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیهی قاعدهی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخستوزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:
"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)
خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم میگرفت و مراوده میکرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زندهیاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی سالهی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئلهی دستِ چندم برخی از آن دولتهای آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.
سلولهای بهاری
کتاب
سلولهای بهاری
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. این خاطرات دکتر حسین بهاروند (متولد ۱۳۵۰) را به سبک خودم مینویسم چون نقل مستقیم از کتاب، کشش و جذبه ندارد و اساساً با شیوهی من، سنخیتی ندارد. چون اهل برداشتنویسیام در معرفی اثر و افراد. در جاهایی هم که رفرنس (=نشانی و آدرس و ارجاع) مهم بود، با علامتِ اختصاری (ر.ک: ص... ) «رجوع کنید به صفحهی... » جایگاه متن را برای رجوع احتمالی به لای کتاب، تعیین کردم. مزاج هر کس گرفت این هم تقدیم دو قسمت در زیرِ این دو عکسِ پشت و رویِ جلدِ اثر:
«سلولهای بهاری» خاطرات آقای دکتر حسین بهاروند پدرِ علم سلولهای بنیادی ایران، گفتوگو و نگارش آقای بهنام باقری را چندی پیش کمتر از سه روز خواندم. قول دادم شِمّهای ازین اثر ۴۰۷ صفحهای، به این صحن برای علاقهدارانِ عقیده و عقل و شرع و شرح، بگویم. این هم وفا به قولم:
عاشورا به دنیا آمد. سال ۱۳۵۰. پس؛ هر سال مادروپدرش برایش روز عاشورا گوسفند برای سوگواری نهضت امام حسین ع ذبح میکنند. بچهی محلهی ب ۱ فولادشهر اصفهان، (ر.ک: ص ۴۲) از قوم عزیز لُرِ خرمآباد روستای مابینِ کوه مُدبَه به اسم "ناصروند" (ر.ک: ص ۵۹) پدرش کارگر ذوبآهن زرینشهر و
نور علیٰ نور
به قلم دامنه. به نام خدا. کتاب ″نور علیٰ نور″ اثر آیتالله حسن حسنزادهی آملی از دسته آثاریست که اضافه بر دانش، به آدم نفَس هم میبخشد؛ عین انژکتور (=پاشانهی) موتور که وقتی شستوشو میشود قدرت و نفَس میاندازد به جان ماشین. این کتاب را جَسته و گریخته میخوانم چون یکباره نمیشود همه را هضم کرد؛ ثِقل میکند مُخ آدم. یک جا یعنی در صفحهی ۹۲ نوشته:
«بذر سعادت مراقبت است و مراقبت کشیکِ نفس کشیدن و پاسبان حرمِ دل بودن است... و تمام عبادات، ادعیه و اذکار برای به بار رساندنِ این تخم رستگاری است».
از نظر مرحوم حسنزادهی آملی انسان ثابتِ سیّال است. سیّال است در طبیعت خودش و ثابت است در گوهر روحش که از حقایق علمیه تغذیه میشود. علم و عمل دو گوهر انسانساز هستند. این مطلب را میتوان در صفحهی ۳۰۷ این کتاب کاوید.
حسنزاده در صفحهی ۲۹۴ نیّت خلاف را و قول کذب را عامل کجیِ و مُعوّجی خیال و نفس و فکر معرفی میکند و لذا به روایاتی آدرس میدهد که در آن نهی از کذب شده است هر چند به هزل و مطایبه (=شوخی) باشد. در نور علیٰ نور که اشاره است به آیهای از سورهی نور، آسمان قلم و زمین لوح معرفی شدهاند و امام علی ع عقلِ کل و فاطمهی زهرا س نفْسِ کل.
دو پیشه که همگانی نیست
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سید ابوالقاسم میرفندرسکی اهل روستای میرفندرسک رامیان استرآباد (=گرگان) فقیه، حکیم، ادیب عصر صفوی در قرن یازدهم هجری که در جفر و کیمیا یدِ طولانی داشت درین "رسالهی صناعیه» علاوه بر حکمت و عرفان، به پیشهها هم پرداخت. مطالعهاش برایم جذابیت داشت و در صفحهی ۶۶اش، موردِ منحصر و خاص؛ که خواهم پرداخت. وی پیشهها را این طور دسته ساخت:
پیامبری
پیشوایی
فیلسوفی (حکیمی)
متکلمی
فقیهی (حکمت عملی)
صنایع عملی (پزشکی، مهندسی و ...)
علمهای خاص (موسیقی، منجمی، اصول فقه) که درین دسته پیشه از عمل خبری نیست.
از طبقهبندی پیشه مشخص است مرحوم میرفندرسکی به لایهها در اجتماع باور دارد و از نظرش ورود به دو پیشهی «پیامبری ، پیشوایی» ویژهی اشخاص خاص است؛ ولی دروازهی سایر پیشه را برای ورود و خروج اشخاص، باز میداند و اشتغال به آن را از آنِ همگان.
یک نکتهی علمی هم بگویم: میرفندرسکی چون خود فیلسوف و حکیم بود، فرق فیلسوف حکیم با متکلم را درین میداند (ر.ک: ص ۶۸) که حکیم علمش از "لِمّ" است یعنی از راه فکر و خِرَد؛ که راز اختلاف شریعتها را نیک درمییابد. اما متکلم علمش از "اِنّ" است یعنی فقط همان شریعت را میپذیرد که در آن زاده شده و با آن زیسته است.
افکار و آراء امام سید موسی صدر
پارهی اول: سلطانِ شُرور. به نام خدا. سلام. این کتاب «نای و نی» (عکس پایین این متن) -که هنوز چهار فصلش باقی مانده است- از کتابهای نابی بوده که دندانم حسابی گرفته! افکار و آراء امام سید موسی صدر است. مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی (برادرِ حجت الاسلام محمدجواد) آن را -بهزیبایی- به فارسی برگردان کرده و سیده حورا صدر (دختر امام سید موسی صدر) ترجمهاش را با اصل تطبیق و تدقیق داده است. ازین کتاب بازم خواهم نوشت، اما امروز این را مینویسم که صدر معتقد است مفهوم شیطان از دیدگاه اسلام با این نظر که وی مالکِ جهنّم است و رئیسِ این جهان و خدای دنیاست، اختلافات اساسی دارد. شیطان از نظر امام سید موسی صدر به منزلهی "یک ذاتِ مشخص، تبلور و تجسُّمی" است از "وحدتِ نیروهای شرّ در برابر نیروهای خیر." و همین "نبردِ ازلی و ابدی را میان حق و باطل از هر نوع و وصف و قدرت و اندازه موجب شده است". شیطان، سلطانِ شُرور است. از همین جاست که از نظر صدرآزادی و اختیار انسان در عمل آن گاه محقق خواهد شد که گرایشهای خیر و شرّ -هر دو- در نهاد وی وجود داشته باشد. و اسلام به همین خاطر "رأی و اظهارنظر و عقیده را بزرگ و گرامی" میدارد. میشود درینباره به صفحات ۲۹ و ۹۲ این اثر رجوع کرد. دامنه.
پارهی دوم:
دو جریان؛ مقاومت و مستمندان
به نام خدا. سلام. داشتم از کتاب «نای و نی» مینوشتم که کتابیاست از افکار و آراء امام سید موسی صدر. این ادامهی بحث: او مثل این کسانِ هُرهُری مسلک نبود که در کلامش تنازلی از اصول معرفتی و مبانی دینی کند تا طرفدار جذب و جمع نماید، با آن که به عنوان یک عالم دینی دائم در میان سنیها، مسیحیها، اروپاییها و فرقهها و جاهای مختلف سخن میگفت. در نگرش صدر تنها عمل است که تاریخ میسازد و جامعه را به حرکت درمیآورَد، نه تئوریِ صِرف. به گفتهی وی اگر ما تلاش نکنیم "همین دین و مذهب حق، پیش نمیرود". (صفحهی ۳۱۴) او این را که دل ببندیم دینِ ما حق است و خودبهخود راه خودش را باز میکند، اساسا" درست نمیداند. دقت فرمایید که سید موسی صدر حتی عمیقا" معتقد است دین "به بسیج انسان و آمادهسازی برای حرکت" بسنده نمیکند، بلکه "سعی میکند دستاوردهای بشری در قلمروِ علم و نظایر آن را در چارچوبی مقدس محافظت کند و به آنها احترام و قداست بخشد بدون آن که از آنها مطلقی جدید و کمالی محمود بسازد." (صفحهی ۱۷۶)
در صدرِ اندیشههای صدر، دین اسلام برای زندگی است و در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، کشاورزی، بازار و در رخت و خواب همه جا با انسان است؛ لذاست که پیغمبر خدا ص میگوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن.» چراکه به قول صدر "روح اسلام، نیت خوب است" (صفحهی ۹۲) و حتی در منظرش نهضت امام حسین ع برای بازگرداندن روح اسلام بود زیرا از اسلام فقط "نام" مانده بود. در واقع صدر هر فکر و تزی را که میخواهد از اسلام، فقط اسم در جامعه باشد و بس، رد میکند. این که از ایران رفت به لبنان و در آن جا دو جریان موازی راه انداخت -که در دیانت چون ریل عمل میکند- برای همین بوده است؛ جریان کمک به مستمندان تاریخ و جریان مقاومت در برابر فکر تجاوز. این جمله ازوست: «در برابر خطر خارجی ما میتوانیم فقط یک کلمه بگوییم و آن هم مقاوت تا مرگ است.» دامنه.
عمران روح
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در کتاب "یکصد و ده سؤال از استاد مطهری" تنظیم مجید باقری که از بهمن ۱۳۷۹ زیر چاپ رفت و در زمستان ۱۳۸۳ به چاپ نهم رسید -و من همین نسخهی آخر را دارم- و اهل فن باخبرند که کتاب به چاپهای چندم میرسد چقدر، قدر میبیند و صدر مینشیند. باری؛ توی صفحهی ۴۴ به نقل از ص ۴۳ تا ۵۸ کتاب "جاذبه و دفعهی علی علیه السلام" بحث از اِکسیر است که من این را جمعبندی کرده و درین صحن به اشتراک میگذارم. اوضاع بهسامانِ عشق که آن را اِکسیر -همان کیمیا که فلزی را به فلزی دیگر تبدیل میکند- این است:
مثلا" جَبان (=ترسو) را شجاع میکند.
مثلا" تنبل را چالاک و زرنگ میکند.
مثلا" کودن را هوشمند میکند.
مثلا" بخیل را بخشنده میکند.
مثلا" کمطاقت را شکیبا میکند.
آری؛ عالم متفکر استاد مطهری -که کتابی ازو نیست که نخوانده باشم یا زیر و زبَر ننموده باشم الّا فقهی محض یا فنی مطلق بوده باشد- معتقد بود اثرِ عشق از لحاظ معنوی «در جهتِ عمران و آبادیِ روح» است و از لحاظ مادی و بدنی، «در جهت گُداختنِ و خرابی».
جهان پسا آمریکا
به قلم علیرضا آهنگر دارابی حاج باقر موسی : سلام. معرفی کتاب جهان پس از آمریکا : نویسنده فرید زکریا. در این کتاب ظهور و یا شاید سقوط آمریکا رو از امپراطوری با اما و اگر به نگارش در آورده که مشتمل به ۹ فصل میباشد از جامعه جهانی گرفته تا به دیگر کشورها و سازمانها و مخصوصاً به قول خودشون کشورهای یاغی و شرور از جهان تک قطبی و چند قطبی پرداخته. در این کتاب نگرانی آمریکا در مورد از دست دادن جایگاه خود پرداخته البته این نگرانی در چند مرحله برای آمریکا پدیدار گشته که با مدیریت خود همه رو پشت سرگذاشته اولین آن در سال ۱۹۵۰ بعد پرتاب ماهواره اسپوتینک اتحاد شوروی دومین نگرانی در سال ۱۹۷۰ در راستای گران شدن نفت وکاهش رشد آمریکا و قدرت گرفتن اروپا و عربستان که حتی رئیسجمهور وقت صحبت ظهور جهان چند قطبی خبر داده سومین موج آن در دهه ۱۹۸۰ که به نظر اکثر کارشناسان آن زمان بر این عقیده بودن که ژاپن به لحاظ فناوری و اقتصادی ابر قدرت آینده خواهد شد.
امروز هم چین تلاش اولی شدن رو در سر دارهاما چرا هیچ کدام عملی نشده بخاطر آن هستش نظام آمریکا انعطاف پذیر کارآمد و اصلاح پذیر میباشد البته باید متوجه باشیم آمریکا امروز در خیلی از اولینها اول میباشد. در این کتاب سازوکارهای سنتی همکاری بین المللی که البته آرایش قدرت منسوخ شده اعضای دائمی شورایملل متحد پیروز شده که جنگی که حدود هفتاد سال پیش به پایان رسید که در این گروه ژاپن و آلمان دومین و سومین قدرت اقتصاد دنیا جایی ندارند ویا هیچ کشور آمریکا ی لاتین وافریقا دیده نمیشود .البته شورای امنیت یک ساختار کهنه و حاکمیت ( پوسیده ) جهانی میباشد.
کنار کوچک خان

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اول: چرا اروپاییان به ایران آمده بودند؟! یکی از مسائلی که هنوز هم روشن نشده است این است که آن کسانی که از اروپا به ایران آمده بودند -تعداشان هم کم نبود- چه کسانی بودند و چرا به ایران آمدند؟! این بخش از تاریخ اروپا همچنان تاریک است. در یک تقسیمبندی میتوان آنان را به سه دسته قسمت کرد: ۱. کسانی که حدود سال ۱۹۱۴ در خلال جنگ جهانی اول اروپا و قبل از آن توسط شرکتهای بزرگ غربی بهویژه شرکتهای آلمانی و اتریشی برای کار در شُعبات کارخانهها به روسیه فرستاده شدند. ۲. آنها که نمیتوانستند در خدمت دولتی که بر کشور حکومت میکرد باشند، بنابرین به شرق که در آن زمان بِکر، ثروتمند، امن و آرامتر بود، میرفتند. ۳. گروه اسیران جنگ جهانی اول اروپا بودند که در روسیه به سر میبردند و هر از گاهی تعدادی از آنها موفق میشدند به دنیای آزادِ ایران (برای آنها) پناه ببرند.
بیشتر:
ر.ک: کتابِ بیگانهای در کنار کوچکخان
اثر یان کورلارژ، ترجمهی دکتر رضا میرچی، ص ۲۳
توضیح: یان کورلارژ اهل چکسلواکی بود که به عنوان مهندس فنی در روسیه بود و به نهضت میرزا کوچکخان پیوست و به نیروهای نهضت در گیلان، ابزار نبرد میساخت و تعمیرات میکرد. کتابی که در دست مطالعه دارم (عکس بالا) یک روایت ناب و خواندنی ازین نهضت و شخصیت میرزا کوچکخان و ازیندست مسائل است.
بخش دوم: ملل شرقی؛ آیا مللیاند اهل تعارف؟! در همان کتاب "بیگانهای در کنار کوچکخان" نوشتهی یان کورلارژ اهل کشور چک -که کناردست میرزاکوچکخان به نهضت جنگل کمک میکرد- چند مطلب دیگر هم خواندم و نتوانستم از نوشتن آن برای عموم، صرف نظر نمایم. او -کورلارژ - ایرانیان را به عنوان مردمی بسیارکنجکاو که همهچیز را کاملا" برانداز میکنند و دربارهی همهچیز دقیق میپرسند؛ کاملا" به تعارف میافتند، میرزاکوچکخان را اما فردی میدانست که اصلا" جملههای "توخالی و اصطلاحات تعارفی" به کار نمیبُرد. در نگاهش:
میرزا اموال شخصی نداشت. روی حصیر میخوابید. هنگام نیایش به هیچ کس اجازه نمیداد خلوتش را برهم بزند. تا سرحدّ افراط به نظافت خود میرسید. به عنوان رهبرِ نهضت، مُلایم بود. هرگز دستور تنبیه شَدیدِ کسی را نداد. قوم حاکم قاجار را منبع شرّ میدانست. بهبودی زندگی مردم زحتمکش بالاترین هدفش بود. اهل گفتوگو و آخوند روشنی بود.
مسئلهی مهمی را میخواهم نخستینبار مطرح کنم هرچند پسزمینهی ذهنم همواره این فکر وجود داشت و گاه اشاراتی داشتم، اما اینک من از لای این کتاب دریافتم از نظر یک آدمِ مغربزمینی -که اگر بیآلایش و بدون شرارت باشد- از زبان ملل شرقی -خاصّه ایرانی- نمیتوان به اصلِِ مطلب رسید، زیرا به باور آنان -از جمله همین یان کورلارژ- کاملا" جملات تعارفی دارند. منظورش این است وقتی کسی به تعارف بیفتد، اصلِ مطلب خود را پنهان میدارد، نمیگوید و لذا درکِ مطلب برای طرف یا تأخیر میافتد و یا بِالکُل به قول محلی: «بِنکال» ناممکن میشود.
نکته نگویم، عذاب میگیرم: خدا نیارد بر ما که مشاورین رأس -که به تعبیرم عقل منفصل محسوب میشوند- در بیان واقعیت و حقیقت به تعارف بیفتند و حرف خود را به نفع مقام بالاتر بزَک کنند، یا از آن بتراشند و لاغر و غلط تحویل دهند. طرفِ شَور باید با شجاعت مشورت دهد. بگذرم.
یادآوری: از عزیزان کتابخانهی "یادگار امام" قم بینهایت ممنونم که این مرکز فرهنگی و فکری را -که قلب تپندهی محلهی ما در خیابان شیخ انصاریست- مدیریت میکنند.
حرفِ خواجه نصیر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سه روزه که "گُزیدهی اخلاق ناصری" به شرح شهرام رجبزاده، از معتبرترین اثر اخلاقی به زبان فارسی را تمام کردم. نمیتوانم کتابی را بخوانم اما از آن، زکات! نپردازم (=نکات ناب از آن نگویم) خواجه نصیرالدین طوسی عالم دینی قرن ۶ و ۷ قمری درین کتابش -که برای ناصرالدین حاکم اسماعیلیهی قُهستان خراسان نگاشت- به اخلاق پرداخت که اساس پرسش در اخلاق این است چه چیزی فضیلت است، چه چیزی رذیلت. ملاک خوب و بد چیست؛ به قول علمی حُسن و قُبح. او سعی دارد مثلا" عملِ اَعِفّا (=عفیفان، چه بانوان چه آقایان) و عملِ اَسخیا (=سخاوتمندان) را باز گویَد. یا مثلا" به سیاست مُدُن (=دیدِ تدبیری داشتن به جامعه) هم میپردازد. مثل دفع ضررِ اَعدا (=عَدوها، دشمنان) که از دیدش سه مرتبه دارد و به ترتیب باید طی شود:
- اول: اصلاح و صلح.
-دوم: احتراز (=دوری) از مخالطت (=آمیختگی) با دشمنان به بُعدِ جوار یا جابجایی. یعنی لشگر نظامی نزدیک دشمنان ساکن نشود. به قول امروزی قرارگاه نزند.
-سوم: قهر و قلعوقمع و این آخرِ همهی تدبیرها باشد. که نصیرالدین شش پیششرط برای آن قائل است که سعی کردم جملاتش را سادهتر سازم:
۱. دشمن، شَریر بُوَد و در ذات خود اصلاح به هیچ طریق نپذیرد.
۲. به هیچ وجه از وجوه جز قهر (=چیرگی با زور و جنگ) خود را از تعرّض او (بخوانید: کشور یا حزب یا گروه عدو) خلاصی نبیند.
۳. اظهار سعی در اِزالتِ (=دورکردن) خیرات از مشاهده کرده باشد. به زبان امروزی دشمن بخواهد مردم را از مذهب و معنویت تخلیه کند. به قول مشهور رهبری: «ناتوی فرهنگی» پیاده کند!
بگذرم سه تا دیگه پیششرط حوصله نگرفت برداشتم را تایپ کنم. فقط بگویم در قدیم، زِمامداران و فرمانروایان، از فقیهان و دانشمندان قویفکر میخواستند به آنان مشورت دهند، (مشورت واقعی نه مثل امروزهروز صوری و پُر از رودربایستی) که اغلب در قالبِ کتاب و مقالت عرضه میشد. مثل همین کتاب "اخلاق ناصری" که شیخ نصیرِ -فقیه- به ناصر، -فرماندار و مُحتشمِ قُهستان- بهجِدّ و جهد توصیه میکند و خط میدهد و نیز ربط.
نکتهی دگر گویم و کامل ازین کتاب بگذرم: از نظر نصیرالدین یکی از مهمترین علائم جهل مرکّب (=یعنی کسی چیزی را نمیداند، به نادانیاش توجه نمیکند ولی خیال نماید میداند) این است که فرد "از صورتِ علم، خالی بوَد." خیلی حرف است، این حرف نصیر، نیست؟! همان نصیرالدین که با ذکاوت، مغولان را به بغداد کشاند و سلسلهی عباسیان را پس از چند قرن حکمرانی ستمگرانه، برانداخت.