به قلم دامنه. خاطرات جبهه و جنگ ( ۱۲۳ ) به نام خدا. سلام. دانشجوی علوم قضایی بود. فعال عملیات کربلای ۵ در منطقه‌ی شلمچه که پیکرش چند سال بعد پیدا و تشییع شد. جالب این که هم‌رسته‌ی ما بود، یعنی ادوات و خمپاره؛ شهید حسین شفیعی. او در خانواده‌ای بزرگ شده بود که پدرومادرش اعتقاد داشتند توی خانه‌ای که بچه هست باید اسم «پنج تن» آل عبا (ص» باشد، ازین‌رو پدرش محمد و اسم او حسین و بقیه هم علی و حسن و فاطمه و حتی به خاطر عشق به حضرت ابوالفضل س یکی هم عباس برگزیده شد. این خانواده‌ی مذهبی در جایی از تهران ساکن بودند که در آن محله، تماما" هموطنان محترم کلیمی و آسوری بودند و چند کوچه پایین‌تر فقط دراویش گنابادی هم زندگی می‌کردند. پدرش محمدحسین، ضد فرقه‌ی بهائیت بود. بهائی‌ها بهاءالله را اسم خاص خدا می‌دانند و حرام می‌دانند که کسی اسم بهاءالله برگزیند. روی هم اصل، پدر شهید حسین شفیعی اسم وی را در شناسنامه "بهاءالله" گرفت تا مرز عقیدتی و ضدیت خود را با بهائی‌ها که حکومت شاه را در تصاحب خود داشتند، نشان دهد.

 

در وصف این شهید می‌گویند عقلش از سنش بیشتر بود. مثل جمله‌ی ناب امام ره در حق شهید محمدعلی رجایی در برابر هجمه‌ی سید ابوالحسن بنی صدر و جبهه‌ی ملی علیه‌ی ایشان، که جمله‌ی مهمی در تاریخ سیاسی بود. این سخن امام: "هی نروید دنبال اینکه رجایی علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است. و بعضی از شما علمتان بیشتر از عقلتان است!" منبع

 

دانشجوی علوم قضایی

رزمنده‌ی عملیات کربلای ۵ شهید حسین شفیعی

 

درباره‌ی شهید حسین شفیعی عبارت دیگری هم هست که با آن که «مظلوم مقتدر» بود، اما در کمالات این گونه وصف می‌شد، به قول عرَفا بعضی‌ها سالک واصل هستند و بعضی‌ها واصل سالک؛ این شهید هم هر کاری در سلوک عرفانی می‌کرد بعد از وصول و واصل‌شدن بود. باید هم این‌گونه می‌بود، چون از چهار سالگی پای منبر می‌نشست، بعد بزرگ که شد عضو هیئت شد. جالب این که عدد پنج تن در زندگی‌اش برجسته شد؛ مثلا" پلاک خونه‌ی‌شان ۵ است. ۱۵ بهمن ۱۳۴۴ به دنیا آمده. ماه ۵ سال یعنی مردادماه به جبهه رفت. روز ۵ اسفند جنازه‌اش برگشت. سال ۱۳۶۵ شهید شد. دوره‌ی پنج دبرستان مفید درس خواند. عملیات کربلای ۵ شرکت کرد. قطعه‌ی ۵۰ بهشت زهرا س دفن شد. آخرین نفر خانواده بود که عدد پنج تن را کامل کرد. بگذرم. ر.ک: ص ۳۱۱ کتاب عشق پنجم که جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در دامنه این کتاب را معرفی کرده بودم. نشانه‌ها و آیت (به تعبیر آیت الله جوادی آملی در تفسیر سوره‌ی دخان) یا ذاتی است یا عرَضی. ذاتی مثل چمن و دود که نشان ذاتی وجود آب و آتش است و عرَضی و اعتباری مثل درجه، پرچم، تابلو، آرم، تاج. حالا گویا نشان و آیت عدد ۵ برای این شهید وارسته از حُسن تصادف و یا شاید از سرِ حکمت این گونه ردیف و رَج شده است. فاتحه‌ای خوانده شود سزاست. در عکس بالا سمت راست اوست و در عکس پایین خود بکاوید. یادآوری: امروز به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه این قسمت خاطرات جبهه و جنگ را نوشتم که یک دانشگاهی، تحت تأثیر تعالیم معنوی دین و آموزهای ارزنده‌ی حوزه و منبر، به مقام رفیع رزمندگی و شهادت راه خدا، نائل شد. امید است این دو بال علمی، حقیقتا" معین هم باشند و درها را روی هم گشوده و متبادل نگه دارند تا ثمرات آن را ایران به سهولت بچشد. ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2228