دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پر پسند
پر بحث

۱۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهان» ثبت شده است

نوار غزه

نقشه‌ی غزه‌ی فلسطین و روند اشغالگری اسرائیل

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. تحلیلی بر جنگ تازه در غزه. برای این‌که در تاسوعا از مسائل روز مسلمین و مظلومین زمین باز نمانیم، آنچه به نظر بنده می‌رسد این است: حمله‌ی جدید اسرائیل به غزه‌ی مظلوم فلسطین دست‌کم درین مرحله، ناشی از سه هدف این رژیم مجعول است: ۱. رهبران اصلی جنبش جهاد اسلامی را از سر راه پیمان‌نامه‌ی خفت‌بار «طرح ابراهیم» نابود کند. مانند به شهادت رساندن "تیسیر محمود" و "بسام سعدی" از برحستگان این جنبش. زیرا جنبش جهاد تنها خط فکری فلسطین است که هرگز قائل به سازش با تز زمین در برابر صلح اعراب نیست و فقط از رهبری معظم خط می‌گیرد. ۲. تحریک‌کردن جنبش حزب‌الله که هفته‌ی اخیر قاطع مرز نفتی و گازی مدیترانه را دنبال کرد. ۳. دولت تازه‌کار اسرائیل به رقیبان خود می‌خواهد نشان دهد برترین حزب برای مشت آهنین علیه‌ی مبارزین است تا قدرت دولتش را مستحکم کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ، ۱۰:۲۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: مرحوم علی شریعتی درباره‌ی آمریکا گفته بود: «آمریکا! آمریکا! این بلاهتِ عظیم و توحُّش متمدّن و بَدویتِ مدرن و خشونت با اتیکت و غارتِ قانونمند و خوشبختیِ زشت و آزادیِ لَش و دموکراسیِ احمق و اندیویدوآلیسم [=فردگرایی] قالب‌ریزی‌شده و استانداردیزه و بالاخره همان جاهلیتِ عرب».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۱۴۰۱ ، ۱۱:۲۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه ← ۱۵ تیر ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. حیوان دوستِ سیّاره؛ انسان چی؟! با همین عکسی که از روی مستند آقای جواد قارایی چندی پیش انداخته‌ام، فکرم را به سیّاره‌ی زمین به سیر انداخته. گمان کنم با یک جمله‌ی پرسشی حرف من رسانده می‌شود و نیازی به یک کفِ دست نوشتن نیست:
 
 
حیوان، دوستِ سیّاره‌ی زمین است؛ چون در چرخه‌ی حیات آن مُثمرِ ثمر است. کافی‌ست شغال از زمین محو شود؛ گند و بو جهان را می‌پوشاند. انسان چی؟! که هم نفت، هم گاز، هم آب، هم مواد و عناصر از کان و معدن، در ژرف‌ترین دلِ زمین استخراج می‌کند و به جای استفاده‌ی بهینه، از بَهیمه هم، بدتر، عمل صورت می‌دهد!
 
 
حقیقتاً صورت‌حساب انسان، بد بدهی به زمین دارد. اگر زمین دکّان‌دار بود، یقه‌ی این اَبربدهکار بدحساب را جمع می‌کرد و خِرش را می‌گرفت و تا مرز خفگی پیش می‌رفت. بگذرم. فقط بگویم: ای انسان تا کجا فرو ! می‌روی؟! کمی هم فرا ! برو.
 
 
شرحی هم برین عکس: از نظر من موسیقی فاخرانه و کار جاهدانه، ذاتیِ مردمان روستای گِوُو سیستان و بلوچستان است. با این زیرنویس، ستون روزم را نوشتم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۱۴۰۱ ، ۰۸:۱۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در "مَجوس" اثر جان رابرت فاولز (۱۹۲۶ - ۲۰۰۵) رمان‌نویس انگلیس در صفحه‌ی ۲۱ از نکته‌ی جالبی پرده برمی‌دارد. وقتی برای استخدام معلم درس انگلیسی شدن در خارج از بریتانیا به مصاحبه رفته بود، "زنی بی‌قرار با ذهنی فرهنگ‌زده و لحن و لغاتی سطح‌بالا" با وی مصاحبه کرده بود که با "حالتی انگار خصوصی گفت بسیاربسیار اهمیت دارد که افرادی شایسته در خارج کشور، مُعرِّفِ «ما» باشند". بگذرم.
 

مجوس. عکس از دامنه

 
فقط یک اشاره: من سیاسی‌میاسی بلد نیستم! فقط خواستم تظاهر ! ریا ! کرده باشم و گفته باشم که من این رُمان را این روزها دارم می‌خوانم و به تَهِ آن هم، هنوز نرسیدم، وگرنه توی مشروطه هم فرنگ!فرنگ! گفتن غوغا می‌کرد. گویا ایران، پَرش مثل پرنده‌های پُرچرب ازجمله اردک چنان چرب است که توی غرب خیس! نمی‌خورَد. پس؛ زور نکن آقا، خانم، جناب، سرکار، بانو، مُستطاب، ایران را به رنگِ اونا.
 
 
روزنامه‌ی "ستاره‌ی صبح" ۸ تیر ۱۴۰۱
 
و فقط یک تبصره: صدالبته، باری؛ من بارها گفته‌ام هم در دامنه، هم در مدرسه و هم در نغمه که ایران منطق قویِ حرف‌زدن دارد و حق هم دارد از منافع ملی و امنیت پایدارش دفاع نماید؛ پس به جای پچ‌پچ با «انریکه مورا» که کارش اَنتریک و تحریکه، با خودِ «رابرت مالی» رابطه بگیره. به‌هرحال او یعنی آقای "مالی" مسئول "میز ایران" در سیاست خارچی آمریکاست؛ می‌توان برای آقای علی باقری کنی -برادرزاده‌ی معتمد مرحوم آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی- هم، "میز آمریکا" در سیاست خارجی ایران ساخت.
 
و ایضاً فقط یک تذکره: بگذرم. تذکره را نمی‌گویم، متن من دراز شد و خواننده هم خسته. دامنه ← ۸ تیر ۱۴۰۱ .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۱۴۰۱ ، ۰۹:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه:  به نام خدا. سلام. جالب: جالب این است که در خبرهای روز جهان خواندم که یک جوان فلسطینی اسلحه‌ی یک سرباز رژیم دینی_نژادی اسرائیلی را هنگام تفتیش در اردوگاه «الفوارِ» جنوب «الخلیل» در کرانه‌ی باختری ربود. واقعاً چقدر شکننده است آدم در زادگاه خود هم مورد تفتیش عقیدتی و بدنی بشود؛ مثل این می‌مانَد که مثلا" به فرض داراب‌کلا، ساکنان مُرسم و اوسا را هر روز در مرز جغرافیایی خود در باریکه‌ی ورودی گردنه‌ی امامزاده علی‌اکبر، تفتیش کند که در چه در جیب و کیف دارند؟! و به کجا و با کی‌ها می‌روند؟! رژیم جعلی اسرائیل با مردم فلسطین، هر روز رفتاری چنین موهِن می‌کند.

 
 
جالب‌تر: جالب‌تر این شده است که اسرائیل از قطعنامه‌ی ضد ایرانی آژانس که با سرکردگی بدکردارترین کشورهای جهان پیشنهاد شد، «ستایش» کرد و نفتالی بنت، نخست‌وزیر حکومت دینی- نژادی یهودی مدعی شده: «چهره‌ی واقعی ایران» با این قطعنامه عیان شد. رژیمی که اوباش جهان را در خود جمع کرد و هر روز بر مردم دیار فلسطین ستم می‌کند و بنیادش بر مبنای دسیسه‌ی هفتاد و اندی سال پیشِ سرکردگان بدکردار همین کشورهای جهان است، برای یک ایران قوی که از همه‌ی کشورهای جهان تمدن‌دارتر و مداراگرتر است، تعیین تکلیف می‌کند.
 
جالب‌ترین: جالب‌ترین هم چنین است که جانبداران و ستایندگان اسرائیل در داخل و خارج ایران از سرِ استضعاف فکری و کم‌بُنیه‌بودن بینشی، جرم و جنایت این رژیم را نمی‌بینند و در هر زمینه‌ای می‌کوشند ایران را در بین مردم و حتی نزد جهانیان، بد نشان دهند. یعنی آیا از نظر اینان ایران باید موشک‌های خود را مانند کشورهایی که درین دام گرفتار شده بودند، منهدم کند و دانش موشکی خود را ببوسد و بالای طاقچه بگذارد؟! پس آموزه‌ی قرآن که در آیه‌ی ۶۰ انفال، مؤمنان و مردم را یاد می‌دهد و می‌گوید در برابر دسیسه‌ها "تُرهبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ" شوید چه می‌شود؟! یعنی آمادگى مقابله با دشمن خدا و دشمن خود تا به وسیله‌ی ابزار دفاعی روز، آنان را از کید و کینه و حمله ترسانیدن. اما این جماعت که دائم به نشر خبرهای بد نسبت به انقلاب اسلامی -ولو شایعه و مخلوط با ده‌ها دروغ- مشغول‌اند، یعنی آیا قائل‌اند طبق فشار غرب وحشی، نه آن غرب اندیشه‌ای، سپاه منحل شود و فقط ارتش برای کشور کافی است؟! مگر نمی‌دانند امروزه ارتش ایران هم مثل سپاه پاسداران ایران، نیرویی به‌شدت مکتبی و انقلابی و حامی آرمان انقلاب اسلامی گردیده است و حتی پیشتازتر؟
 
نکند اینان خواهان پذیرفتن نسخه‌ی دربستِ غرب، برای درمان مریضی‌ها و روان‌پریشی‌ها و خواسته‌های نفسانیاتی! خود هستند و مقار نمی‌آیند؟! و شاید تسلیم و به‌رنگ‌غرب درآمدن را دنبال می‌کنند و فعلاً آشکار نمی‌کنند؟! من کامل نمی‌دانم، اما خدا طبق آیه‌ی ۳۸ فاطر : «إِنَّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» است. یعنی اوست که به‌درستی به افکار و اندیشه‌ی دل‌ها هم، کاملاً آگاه است. چه رسد به زبان‌ها و گفتارها و کردارها. بگذرم. عکس بالا روند تصرف زمین‌های فلسطین توسط صهیونیست‌ها را نشان می‌دهد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۰:۴۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم جلیل قربانی: اخلاق و اقتصاد

 
۱- اخلاق فراتر از قانون است و برخی قانون را اخلاق نهادینه‌شده می‌دانند. اخلاق و انصاف در روابط انسانی، کاری پسندیده و مورد انتظار است. جامعه اخلاقی، ویژگی جامعه انسانی مطلوب است. این ویژگی تحت تاثیر غرایز انسان، گاهی اوقات نادیده گرفته می‌شود.
 
۲- شرایط اقتصادی باثبات، می‌تواند اخلاق را ترویج کند. اگر شاخص فلاکت (نرخ تورم + نرخ بیکاری) در جامعه‌ای بالا باشد، افراد نگران حال و آینده خود می‌شوند و با غلبه غریزه بر اخلاق، احساس دلسوزی و شفقت بر خلق کم‌رنگ می‌شود.
 
۳- در شرایط بد اقتصادی، مردم نگران ریسک‌ها و خطرهایی هستند که دارایی‌شان را تهدید می‌کند و افراد احساس می‌کنند که فرصت کمک به دیگری را ندارند. در این حالت، افراد نیازمند بیشتر می‌شوند اما افراد کمک‌کننده کمتر.
 
۴- وقتی فساد و رانت و امتیازگیری در اقتصاد برای گروهی فراهم می‌شود، فاسد نبودن، ضعف تلقی می‌شود، خودخواهی و بداخلاقی رواج می‌یابد. در این شرایط انتظار از خودگذشتگی، به صورت عام، انتظار درستی نیست.
 
۵- بنابراین ایجاد اقتصادی باثبات، نگرانی مردم نسبت به آینده را کاهش می‌دهد، پیامدهای اخلاقی به دنبال دارد و موجب می‌شود که مردم نسبت به‌هم با گذشت، انصاف و مدارا رفتار کنند. آمار جرم و تعرض به حقوق دیگران در بحران‌های اقتصادی بالاست، اما در شرایط خوب اقتصادی، کاهش چشمگیری دارد. 
 
۶- اگر گفته می‌شود که نرخ بهره در کشور ما بالا و از نظر مردم نظام بانکی ربایی است، به دلیل آن است که نرخ تورم که معادل کاهش ارزش پول و قدرت خرید مردم است، بالاست. نرخ بهره در دنیا با نرخ تورم سنجیده می‌شود. اکنون نرخ بهره در دنیا کمتر از ۲ درصد است، چرا که نرخ تورم کمتر از این عدد است.
 
۷- سیاست، اقتصاد، حقوق، فرهنگ و دیگر الزامات اداره کشور دستاوردهای مشترک بشر است. باید بر مبنای تجربه کشورهای دیگر با بکارگیری دستاوردهای علمی در اداره کشور و بکارگیری روش‌ها و ابزارهای مدرن، اخلاق را به قانون تبدیل و رعایت آن را نهادینه کرد.
 
۸- مثلاً امروزه شاهد هستیم که یک ابزار مدرن در خدمات بانکی مانند نوبت‌دهی موجب شده که تبعیض در بهره‌مندی از خدمات حذف و سرعت و کیفیت بیشتر شود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۳:۵۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار با اسم‌های استعاری:

عبداللطیف السلفی، حسن مرادی، ابوالعاقب الموحّد

 

 

حجت‌الاسلام دارایی. حجت‌الاسلام پاکدامن. حجت‌الاسلام اصلانی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. انتقاد بر نحوه‌ی بازدید بدنی حرم رضوی. خواستم بگویم چون زائر رضوی‌ام، -سالی دست‌کم سه بار- خُب، دردم آمده چیزی نگویم. سیاستی تقریباً نادرست پس از مرحوم حجت‌الاسلام شیخ عباس طبسی شکل گرفته، کسانی را از هر جا گسیل داشتند حرم؛ که چه؟ که بازدید کنند، خادم‌یار شوند و یاری کویِ یار. قبول، قبول؛ ولی برخی‌شون حتی من تردید دارم آموزش بازدید بدنی گذرانده باشند؛ من که خودم هر وقت مشرّف شدم، بد بازدید می‌شدم، ناشیانه یا بی‌علاقه و یا صرفاً رفع تکلیف. بعضاً حتی شکلِ کارِ بازدید هم بلد نیستند. آخه امنیت یک جای ازدحامی، اول‌ازهمه بر عهده‌ی همین درگاه‌های چند بستِ حرم است که لزوماً می‌بایست نیمه‌خبره در اعلای حوصله، چهره‌شناس، تیپ‌خوان و روان‌دان باشند. جانِ همه‌ی آنهایی که با خیال آسوده دور ضریح مطهر و صحن و رواق، حال‌شان را نزد امام ع روایت می‌کنند، پیش‌ازهرچیز، گردن همین عوامل ایست‌وبازدید حرم است. حتی نیم‌نگاه به تیپِ این ضارب «عبداللطیف مرادی اُزبک‌تبار (با اسم‌های استعاری دیگری چون عبداللطیف السلفی، حسن مرادی و ابوالعاقب الموحّد) در عکس بالا، می‌توانست فردِ بازدیدکننده‌ی دمِ درِ حرم را به ولوله و دغدغه و دقت می‌بُرد. نبُرد. انگار خوابش! برد که جان‌بانِ مردم است و به جان‌سِتان از سرِ ندانم‌کاری! اجازه‌ی ورود داد آن‌هم با آن نوع جاسازی چاقو بر بندِ کمربند و یا آن جای دگر. آقا! آدمِ بی‌خیالِ خوش‌طینت جاش توی اتاق بازدید نیست، کمی حراستِ جانِ زائرین را مرامنامه‌ی حرم کنید. می‌دانم حجت‌الاسلام شیخ احمد مروی، مردی بامروّت است و بری از آوازه. اما کارکنان را مرور کند، پُرکردن حرم با این‌همه آدم از جای‌جای ایران برای این‌کار حراستی و امنیتی، ناامنی‌ست، نه ایمانی که ایمان صدها البته، ایمنی نیاز دارد. ندارد؟! بگذرم! متن انتقادی دلسوزانه و سازنده‌ی بنده امید است به گوش عزیزان مسئول در حرم رضوی ع برسد. البته خداقوت هم دارند. اما ضعف را باید هرچه زودتر تدبیر کنند. جزئیات حمله به سه طلبه اینجا.
پنج‌شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ ⟩ ۳. دامنه
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۴:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. درآمد مطلب: خرسندم شیلی با «گابریل بوریک» اصالتاً کروات و رهبر دانشجویان چپ‌گرا -که برای او همین بس که رژیم جعلی «اسرائیل» را «رژیمی آدمکش» خوانده است- کشورش را برای احیاء گرایش به سوسیالیسم و چپ‌گرایی در برابر نئولیبرالی آمریکای لاتین، به پیش خواهد برد. به تعبیر بهتر خانم «فاطمه قابل رحمت» از نویسندگان حوزه‌ی «پولیتیکال»، تحولات شیلی، اینک «محصول اصلاحات، همگام با قدرت‌گرفتن جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی خشونت‌پرهیز» است و این شیوه می‌تواند برای سایر ملت‌ها نمونه‌ی مناسبی محسوب شود.

 

 

جایی از جهان که به تعبیر خانم دکتر «الهه نوری غلامی‌زاده» در گفتگو با «شورای راهبردی روابط خارجی» «بستر نبرد چپ و راست» تبدیل شده است. به نظر من دوره‌ی فعلی این منطقه که حیاط و حتی حیاتِ! خلوت آمریکا پنداشته می‌شود، مانند آن دوره‌ی گذشته‌ی «موج صورتی» نیست که تقریباً همه‌ی کشورهای آن قاره به چپ‌گرایی مارکسیتسی رسیده بودند؛ بلکه تقابلی از چپ و راست است که این بار شیلی به سمت چپ گرایش پیدا کرده است و شاید چند سال دیگر با دموکراسی‌یی که مردم از طریق تغییر قانون اساسی شیلی موافقت کردند، فصل راست‌گرایی هم آغاز شود مثل هر انتخابات که ممکن است راست یا چپ رأی آورَد. مهم، اینک است که شیلی به دست «گابریل بوریک» افتاده است. در همه‌پرسی تاریخی شیلی در ۲۵ اکتبر (۴ آبان ۱۳۹۹) بیش از ۷۸٪ شیلیایی‌ها، در پی اعتراضاتی گسترده برای مقابله با نابرابری‌های اقتصادی، رأی به بازنویسی قانون اساسی شیلی داده بودند. و سایر تحولات مثبت شیلی، که مجال طرح نیست.

 

نقشه‌ی کشور شیلی. آمریکای جنوبی

 
برآمد مطلب: کافی‌ست ۵۰ سال به گذشته بازگشت؛ سال ۱۹۷۰ است که سناتور سالوادور آلنده پزشک محبوب مارکسیست و عضو حزب سوسیالیست شیلی، اکثریت آرا را در نتخابات به دست آورده بود و دولت آلنده «در ارتقای منافع کارگران، اجرای کامل اصلاحات کشاورزی، بازسازی اقتصاد ملی به بخش‌های سوسیالیستی، ترکیبی و خصوصی» کوشید و در سیاست خارجی‌اش نیز «رویکرد ملی‌گرایانه» گرفت. سخنرانی مشهور دکتر آلنده همانی بود که خواستار «ملی‌شدن مالکیت بیگانه یعنی آمریکا در معادن اصلی مس در شیلی» شد. شبیه قضیه‌ی نفت در عصر مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق. اما ژنرال آگوستو پینوشه در سال ۱۹۷۳ علیه‌ی آلنده کودتای نظامی کرد و شیلی را نه فقط در اختیار آمریکا گذاشت که دربست تحت سلطه‌ی نظریه‌های «میلتون فریدمن» و شاگردانش درآورده بود که به آنان «پسران شیکاگو» می‌گفتند. آنان بودند که برای شیلی نسخه‌های عجیب و غریب اقتصادی می‌پیچیدند. به‌آن‌حد وفور! که شیلی مشهور شده بود به آزمایشگاه تستِ تئوری‌های اقتصادی فریدمن. بگذرم. امید است آقای بوریک (عکس بالا) بتواند شیلی را به رشد و توسعه و عدالت و آزادی حقیقی برساند و در برابر غارت آمریکایی، فائق آید؛ اگر یاغی‌یی چون آمریکای در حالِ افول و نیز سازمان تروریستی ناتوی او، بگذارد! چون ناتو، در اصل جاسوس‌ترین عنصر برای سازمان سیا در تمام جهان است؛ فقط هوشیارانِ عاقل می‌دانند. > ۱۱ فروردین ۱۴۰۱ ← دامنه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ ، ۱۱:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. غرب و گاو و حقوق بشر را من ۷ شهریور ۱۴۰۰ نوشته بودم که امروز وقت نشرش هست: دیروز وقتی این عکس بالا را دیدم به شگفت آمدم. علت؟ گیریم که غرب به حکم قریحه و غریزه بر جُنبندگان ترحُّم می‌ورزد و مثلاً این گاوها را در آستانه‌ی سررسیدن فصل سرما، از اوج قله‌ی آلپ سوئیس برای رسیدن به دامنه‌ی قله و یا جلگه با هلی‌کوپتر کمک می‌کند تا در آینده در برف و بوران کوهستان گرفتار نگردند. اما پس چرا روی دیگر غرب نسبت به آدمیزادگان کاملاً متفاوت و متناقض است؟! لازم نیست یک قرن اخیر را بگردیم، همین افغانستان چندماه پیش شاهدمثالِ روشنی‌ست بر رفتار متناقض غرب. ۴۴ کشور غرب و غیرغرب پشت آمریکا به‌صف شده بودند تا مردم افغان را از هر جنس و شغل و نژاد، طی ۲۰ سال در کوی و برزن و مسجد و مدرسه و خانه و بازار و مزرعه به فجیع‌ترین وجه و وضع بکشند که مثلاً افغان‌ها را به تمدن و فرهنگ غرب گسیل بدارند! غربی‌سازی یک کشور شرقی با توسل به مدرن‌ترین جنگ‌افزارهایی که تازه از زرّادخانه‌های اروپا و آمریکا بیرون آمده و باید روی مردم بدبخت و فقیر آزمایش شود. جنایت ازین هم آشکارتر!

 

غرب اگر برای دلسوزی بر گاوها و گله‌های آلپ و آند از ملل ستمدیده آفرین می‌خواهد، خُب؛ آفرین! اما به این‌همه جنایات و آدمکشی‌های شما چه بگوید؟! فعلاً زور و زر و تزویر شما بر ملل می‌چربد؛ اما روزگار به همین روال و منوال نمی‌چرخد: «و تِلکَ الایامُ نُداولُها بینَ الناس...» هم داریم. «این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق می‌گردانیم» آیه‌ی ۱۴۰ آل عمران. فریاد غرب بر سر حقوق بشر، ادایی بیش نیست، از کمک به گاو صرفِ نظر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ ، ۱۰:۳۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. نسل‌های ربوده‌شده. حیف، حیف، که موفق نشدم تمام «حصار ضد خرگوش» را ببینم. اما برداشت‌هایم ازین فیلم درام مرا آگاهاند که کارگردان توانست واقعیت استرالیای غربیِ سال ۱۹۳۱ را نشان دهد که سفیدپوستان تحتِ زعامت پادشاهی انگلستان، دختران بومی را از مادرهای‌شان می‌ربودند و به صدها کیلومتر دورتر، در شهر پِرت (بزرگترین شهر استرالیای غربی که با سیدنی پایتخت، ۳۸۰۰ کیلومتر فاصله دارد) می‌فرستادند تا هم برای بردگی گمارده شوند و هم ازین طریق، نسل بومیان را نابود و از زادوولَد بیندازند. جنایت با هدفِ پاکسازی بومی از خاک پدرومادری. نتیجه‌ی قطعی این سیاست نژادپرستانه، گم‌شدن هویت بومیان بود. «حصار ضد خرگوش» که محصول دیدنی ۲۰۰۲ سیدنی‌ست به‌خوبی از پسِ رساندنِ این پیام برآمده است.
 
صحنه‌ای از ربودن بومیان
در فیلم «حصار ضد خرگوش». بازنشر دامنه
 
من موزیک‌متنی به‌این‌زیبایی، در کمتر فیلمی شنیده‌ام و «حصار ضد خرگوش» با آن‌که خیلی غمناک بود، اما دِرام (=ابهام‌زُدایی) زیبایی بود تا بیننده متوجه‌ی نسل‌های ربوده‌شده استرالیا بشود که طی همین ۹۰ سال پیش، دور از چشم جهانیان روی می‌داده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ ، ۰۹:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی

 
۱‌. فوکویاما که نظریه پایان تاریخ(پیروزی و تسلط کامل لیبرالیسم آمریکایی) را در پایان قرن بیستم مطرح کرده بود، با سپری شدن قرن بیستم و عدم وقوع اتفاقی خاص، در تحلیلی گفته بود که توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد...
 
 
۲. هر چه بگوییم و بنویسیم که دنیای جدید دنیای دیگری شده، دهکده کوچکی شده، ارتباطات سهل و ثانیه‌ای شده، ملت‌ها در هم تنیده شدند، فرهنگ‌ها در حال انحلال و ادغام در یکدیگر هستند و ... اما همچنان قدرت اسلحه حرف اول را می‌زند. همچنان روسیه و آمریکا در دو سوی ماجرا قرار دارند و جدی ترین رقیب هم هستند. امور مربوط به آزادی، دموکراسی، رفاه و... زیر سایه سلاح تعریف می‌شوند. چرا بعد گذشت این همه سال و انعقاد قراردادهای مختلف خلع سلاح هسته ای، سلاح هسته ای نه تنها منهدم نشد، بلکه پیشرفته تر هم شد؟؟؟ درآمد اول بسیاری از کشورها، فروش سلاح هست، هنوز باید سلاح داشت تا برگ برنده در دست داشته باشد.
 
۳. هنگام مذاکرات هسته‌ای در دوران آقایان ظریف و روحانی، ایران موشک جدید آزمایش می‌کند تا قدرت نظامی خود را به عنوان پشتوانه مذاکرات به رخ بکشد.  در همان زمان مذاکرات، به گفته خانم وندی شرمن در کتاب بدون هراس، ص ۲۱۰، آمریکا بمب جدیدی را که ساخته بود در خلیج فارس به خدمت گرفت تا پشتوانه تلاش دیپلماتیک شان باشد.
 
۴. اکنون در سال ۲۰۲۲، نظام سیاسی حاکم بر جهان، همان نظام سلطه است. شما چه تفاوتی بین دهه شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی با دهه اول و دوم قرن حاضر می‌بینید؟ اگر فرهنگ گسترده‌تر شده، سلاح باید ضعیف‌تر و کم اهمیت‌تر شود، اما چرا نشد؟ کشورها، همانند گذشته، یا باید تحت سلطه اقتصادی آنان باشند یا تحت سلطه سیاسی، که البته دومی را فکر کنم بهتر می‌پسندند...
 
۵. سالهای سال هست که می شنویم دنیا پیشرفت کرده تکنولوژی عجیب و غریب شده و فاصله ملتها کم شده، ساختار فرهنگی درهم شکسته و مرزها از بین رفته و ... اما اگر یک توجه کوچک بکنیم می بینیم در ساختار سیاسی جهان هیچ تغییری اتفاق نیافتاد، همچنان نظم سیاسی حاکم که همان "سلطه" باشد ادامه دارد. اگر ملتها و فرهنگها این همه تغییر کردند، پس چه نیازی به این سلطه سیاسی هست؟ چرا ساختار سیاسی سازمان ملل همچنان بر پاشنه ۷۰ - ۸۰ سال پیش می چرخد.
 
۶. آنچه که در دوران معاصر می‌بینیم و در کشورهای مختلف، بخصوص در جریان حمله روسیه به اوکراین هم تجربه شده است، نشان دهنده آن است که دنیا به نام لیبرالیسم، اما به کام رئالیسم است. زمانی شوروی سابق خواست در کوبا موشکهای پیشرفته مستقر کند، اما با مخالف جدی آمریکا مواجه شد و کار را تا مرز جنگ اتمی پیش برد، امروز هم آمریکا می‌خواهد در مرز روسیه سلاح های پیشرفته مستقر کند، اما روسیه در اقدامی پیشدستانه، جلوی این کار را گرفت. اینها اگر پیروزی رئالیسم نیست، پس چیست و فرهنگ و دموکراسی و ... در کجای این جریان قرار دارد؟
 
پاسخ دامنه: نظری برین نوشته‌ی مهم جناب استاد احمدی: سلام استاد. برای چنین‌روزهایی، چنین نگاهی به مفهوم رئالیسم ارزش خواندن داشت. متشکرم. روزی در سال ۱۳۷۲ درس دکتر بهزاد شاهنده که با وی درس «سیاست و حکومت در چین» را می‌گذراندم -و ازقضا نمره‌ی ۲۰ هم گرفتم- پرسیدم چین با چه رقم رشدی، سر، راست می‌کند؟ چون ایشان معتقد بود چین اژدهای خفته است که به‌زودی بلند می‌شود و مابقی ماجرا. چین حتی در مقطعی مجبور بود رشد ۱۰٪ را تحمل کند تا به دیگران برسد، چون رشد طبیعی که فشار به کشور نمی‌آید به گمانم مابین ۳ تا ۴ درصد است. (آقای قربانی درین‌باره اگر نادرست رقم دادم، اصلاح بفرمایند) اینک چین خفته، از آنان جلو زد. جهان در آینده توسط چین و روسیه رقم خواهد خورد. تردیدی درین نیست. آن‌گاه شهروندانی از ایران روابط با این دو را تقبیح می‌کنند. روابط به معنای جدی‌گرفتن رئالیسم (واقع‌گرایی) است نه ایدئالیسم (خیال‌بافی و آرمان‌بافی). هنوز نمی‌دانند اژدهایی چون چین و غولی چون روسیه در یک چیز استراتژیک با ایرانِ ضد امپریالیست مشترک‌اند: مقابله با هرگونه نفوذ سازمان تروریستی ارتش سرکوبگر ناتو. سرباز قهرمان ایران و جهان اسلام شهید قاسم سلیمانی پَر‌وبالِ خاورمیانه‌ای ناتو را زد و از همان‌جا هیمنه‌ی این سازمان ترور شکست و پوشالی‌بودن آن از پرده برافتاد. مکتب قاسم سلیمانی در بعد دفاع، رئالیست‌ترین مکتب سیاسی است و ژنرال‌های برجسته‌ی جهان ازو درس گرفتند. زمانی او را زدند، سکوت و حتی شادمانی، عده‌ای را فراگرفته بود. اما اینک جهان دریافت قاسم سلیمانی درست در برابر ناتو قد علَم کرد. بگذرم، از سه بند انگشت که هیچ، از کفِ دست هم جوابم گذشت.
 
جواب جناب آقای جلیل قربانی: سلام آقای طالبی؛ معمولاً گفته می‌شود برای این که کشور به معنای واقعی رشد کند، یعنی هر سال در جایگاه بالاتر از سال قبل قرار گیرد، لازم است که نرخ رشد اقتصادی ۳ تا ۴ برابر نرخ رشد جمعیت باشد. رشد اقتصادی دو رقمی (بیش از ۹ درصد)، نرخ رشد دست‌نیافتنی و رویایی و دوام آن کار دشواری است.. چین توانست در یک دوره بلندمدت بیش از ۱۰ سال، نرخ رشد اقتصادی دو رقمی خود را حفظ کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۱۴۰۰ ، ۰۹:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. خانم "پایوی رسنن" (رسانن) وزیر سابق کشور پنج و نیم میلیون نفری فنلاند و از سران حزب "دموکرات مسیحی" "رسنن" همجنس‌گرایی را یک "اختلال روانی در رشد جنسی" توصیف کرده و می‌گوید این افراد "ناکارآمد" هستند. توییت رسنن با تصویر بخشی از کتاب "عهد جدید" همراه بود که همجنس گرایی را "شرم آور" و "غیر طبیعی" توصیف می‌کرد
 

خانم رسنن

 

اسناد دادستانی که از سوی خبرگزاری فرانسه تائید شده، می‌گویند: "این توییت توهین به برابری هم جنس‌گرایان است و احتمالا موجب تحقیر، عدم مدارا و حتی نفرت نسبت به آنها می‌شود". دادستان ها خواهان جریمه این نماینده سابق پارلمان متناسب با میزان درآمد او هستند که می‌تواند بیش از سیزده هزار یورو باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ ، ۱۲:۳۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. در صفحه‌ی ۱۳۷ «برگِ بی‌برگی» نوشته‌ی پروفسور «فضل‌الله رضا» که در ۶ آذر ۱۳۹۸ در همین وبلاگم معرفی کرده بودم، خواندم که یادآور شد در میان جوامع بشری برتری و نیرومندی قرنِ آینده با «آگاه‌ترهاست»، نه با «زورمندترها». به قول مولوی محمد بلخی: اقتضای جان چو ای دل آگهی‌ست / هر که آگه‌تر بود جانش قوی‌ست

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۱۴۰۰ ، ۰۸:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در حال حاضر مطالباتِ دو سمت مذاکره -یعنی ایران و آمریکا- شکاف را به‌شدت تشدید کرده است. چرا؟ زیرا تیم آمریکا پیشرفت‌های اخیرِ «برنامه‌ی هسته‌ای ایران ازجمله حجم اورانیم غنی‌شده‌ی بالاتر از حد مجاز در برجام» (تصویب‌شده توسط دولت روحانی_ظریف‌) را، زیر سؤال برده، و نیز گیر داده که در پروژه‌ی نظارت آژانس در برنامه هسته‌ای ایران نقص وجود دارد. و مهمتر این‌که می‌گوید «زمان گریز هسته‌ای ایران» از یک سال به «کمتر از یک ماه» شده و حتی ترس دارد طی روزهای آینده، شاید کمتر ازین هم بشود. این موارد به علاوه برداشت آژانس حکام درباره‌ی «نقاط کور نظارت بر مراکز هسته‌ای ایران» موجب شده آمریکایی‌ها برای به نتیجه‌رسیدن مذاکره شتاب داشته باشند.
 
اما نگاه ایران چیست؟ چون مذاکرات محرمانه پیش می‌رود با توجه دریافت‌های کارشناسان از گوشه‌وکنار مذاکرات، ایران این چیزها را می‌گوید «با آژانس همکاری کامل و لازم را دارد». «ادامه‌ی تحریم‌ها فوریتی برای امضای فوری توافق ایجاد نمی‌کند». «اقتصاد کشور از فشار بیرون افتاده»، و حتی می‌گویند «تاب‌آوری و سازگاری با تحریم‌ها بیشتر شده». لذا تیم رئیسی بر خلاف شتابی که تیم بایدن دارد، «عجله‌ای برای هر نوع توافق در گفت‌وگو‌ها» ندارد. از همین نقطه است که طرف آمریکایی به طرف‌های ۱+۴ می‌گوید اگر ایران را به توافق مجبور نکنید، گریزی هسته‌ای ایران ازین مقدار هم کمتر می‌شود. به زبان ساده دانش و اراده‌ی ایران برای ساخت بمب هسته‌ی به کمتر از یک ماه می‌رسد. پس وقتی کشوری توانِ ساختن بمب اتم را در کمتر از یک ماه داشته باشد، در واقع آن کشور قدرت هسته‌ای شده است و درین بلوک قرار دارد.
 
همچنین تجربه‌ی دولت اوباما نشان داده که کنارگذاشتن تحریم‌ها به اندازه‌ی کافی با شفافیت اجرا نشده و این نگرانی از طرف ایران وجود دارد که حتی اگر تحریم‌ها بر روی کاغذ و در توافقی سست لغو شود، باز هم مانع از این نمی‌شود که «ایران بتواند از برجام سود ببرد.» یک تجربه‌ی بد هم جلوِ چشم ایران وجود دارد؛ بدقولی دولت اوباما که رفع تحریم را کامل و دقیق اجرا نکرد و نیز یک تجربه‌ی بدتر که دولت ترامپ زیر قول زد و برجام را ترک کرد و بر خلاف توافقات برجامی بدترین تحریم‌ها را علیه‌ی ایران امضا نمود. لذا نگرانی و تردید ایران از آن‌روست که بر فرض هم درین دوره از مذاکرات، «تحریم‌ها طی یک توافق و بر روی کاغد» هم لغو شود، تضمینی وجود ندارد که باز فردی از نوع ترامپ ظهور نکند که بنیاد توافق جدید را بزند. حتی شنیدم اگر مذاکرات به بن‌بست خورد، ایران گزینه‌ی سومش را رو می‌کند که آن را از ترجیحات خود می‌داند؛ ترک کامل گفت‌وگو و ادامه‌ی کامل برنامه‌ی هسته‌ای و حیات سیاسی بدون وقع نهادن به اقدامات آمریکا و حتی مقابله‌ی سهمگین با این دولت یاغی. چون‌که نه به لغو تحریم شدید، امیدی دارد و نه از بازگشت بایدن به برجام و نه از ضمانت و تعهدات این دولت. لازم به ذکر است یک نکته‌ی مهم در پاسخ به کامنت گفته‌ام.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۴۰۰ ، ۰۹:۲۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. غفلت! و غارت! اولین کار برای ذهن‌های کنجکاو شناسایی واژه‌هاست. مثل روش ستودنی مفسّران قرآن که تا لغت را شرحه‌شرحه نکنند، وارد جمله نمی‌شوند. همانطور که تا «صرف» خوانده نشود، «نحو» فهمیده نمی‌شود. اولی به‌زیبایی بحث از فعل و کلمه می‌کند و دومی از جمله و گزاره. وقتی دیروز ۲۶ آبان ۱۴۰۰ دیدم «غفلت» را کنار «غارت» گذاشتند و بحث مهمی را هوشمندانه به نخبگان و دستگاه حکمرانی و ملت هشدار داده‌اند، مثل همیشه‌ی خودم نخستین کارم این شد لغت را هرچه ژرف‌تر بشناسم، و چه بسا بشکافم؛ ازین‌رو دهخدا و معین و کتاب‌های تفسیر قرآن، دروازه‌ی ورودی شناخت لغت‌هاست. صاف رفتم «کتابخانه‌ی مدرسه‌ی فقاهت» و این برداشت را ابتدا روی چرک‌نویس جمع‌بندی و سپس تایپش نموده‌ام؛ و شد این پست:
 
غفلت یعنی رفتنِ معنی از نفْس. کلمه‌ی ذکر بسا مى‌شود که در مقابل غفلت قرار مى‌گیرد. و غفلت عبارت است از نداشتن علم به علم، یعنى این که ندانم که می‌دانم، و ذکر در مقابل غفلت عبارت است از این که بدانم که می‌دانم. و بسا مى‌شود که در مقابل نسیان استعمال مى‌شود، و نسیان عبارت است از این که صورتِ علم، بکلى از خزانه‌ی ذهن زایل شود، و ذکر برخلاف نسیان عبارت است از این که آن صورت همچنان در ذهن باقى باشد و به همین جهت کلمه‌ی ذکر، مانند نسیان، در مواردى که خودش نیست ولى آثارش هست، استعمال مى‌شود، مثلاً وقتى من ببینم که شما دوست صمیمى خود را با این که مى‌دانى احتیاج به نصرتت دارد، نصرت ندادى و کمک نکردى، مى‌گویم: چرا پس دوستت را فراموش کردى؟ با این که او را فراموش نکرده‌اى و بر عکس همواره با او و به یاد او بوده‌اى، اما از آنجا که این یاد، اثرى نداشته و بر عکس، اثرِ فراموشى از شما سر زده، مثل این است که اصلاً در ذهن شما وجود نداشته و از یادش برده باشى. منبع
 
حالا بروم سراغ این جمله‌ی روشنگر رهبری در دیدار نخبگان کشوری: «وقتی ملتی از توانایی‌های خود غفلت کرد، غارت او آسان می‌شود. در واقع غفلت، مقدمه‌ی غارت و غارت، افزایش‌دهنده‌ی غفلت» است. منبع
 
نکته: دیدید حتی آثار غفلت و اثرِ فراموشی هم، در نظر علمای لغت، غفلت و نسیان و اهمال و بی‌توجهی محسوب می‌شود؛ چه رسد به خودِ غفلت و در غفلت غرق‌بودن و نهایتاً بن‌بستی به اسم دزدی در روز روشن، و یغما و چپاول و غارت در هر موقع و زمین و زمان.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه : به نام خدا. سه چهار سال پیش، رُمان «سیّد بغداد» را خوانده و در ۹ مرداد ۱۳۹۷ در پستی در اینجا معرفی کرده بودم که در صفحه‌ی ۷۳ آن آمده بود در جنوب دمشق ایستگاه قدم در راه‌آهن وجود دارد که می‌گویند پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی ص قبل از نزول وحی، وقتی با عمویش برای تجارت به دمشق رفته، آنجا قدم گذاشته بودند. دیشب دیدن مجدد همین مطلب کوتاه به صورت اتفاقی، موجب شد تا نوشتن قدمگاه‌ها در ذهنم شکل بگیرد.
 
قدمگاه‌ها جزوِ جاهایی هستند که مردم یک سرزمین، به آن به دیده‌ی حرمت، برکت و زیارت می‌نگرند، زیرا یقین یا محتمل می‌دانند پیامبری، امامی، و یا حتی انسان بزرگ و قدّیسی بر آن قدم گذاشته و در نتیجه متبرّکش ساخته است. گروِش مردم به قدمگاه‌ها، صرفاً ناشی از همین باور و علاقه‌ی باواسطه برای تقرّب به درگاه باری‌تعالی است. چنین گرایش معناگرایانه حتی در مقیاس کوچکتر هم در میان مردم نهادینه شده که مثلاً محلی از خانه‌های قدیمی و پرخاطره‌ی خود را نشان می‌گذارند که یادگار جدّ و اجداد آنان است. یا نقطه‌ای از اتاق خانه را بیشتر دوست می‌دارند چون مثلاً وقتی والدین‌شان حیات داشتند آن قسمت می‌نشستند و یا پای سماور گرد می‌آمدند، چای می‌ریختند و فرزندان و نوه‌ها و نتیجه‌ها و نبیره‌ها و حتی ندیده‌ها دورشان حلقه می‌زدند و چای می‌نوشیدند و نون و نمک می‌خوردند و خورد و خورشت.
 
 
 
نیشابور. زبرخان، قدمگاه امام رضا علیه السلام
 
حالا حساب کنید چنین حالتی از محبت‌های درونی انسان، به کسانی از شریف‌زادگان عالم شامل انبیا و امامان تعلق گیرد چه گدازه‌ای در دل می‌گذارد؛ فرض کنیم قدم ما به جاهایی مثلِ محل معراج رسول الله ص در قبةالصخره‌ی بیت‌المقدس برسد. یا به محراب مسجد کوفه، یا به گودال قتلگاه، یا به زیر نخل خشکیده‌ی محل زایمان مریم مقدس ع، یا به حجره‌ی حضرت زکریا در معبد اورشلیم، یا به مقام ابراهیم ع در کعبه‌، یا به مزارشریف افغانستان که برای عزیزان افغان قداست خاصی دارد، یا به خانه‌ی گلین فاطمه‌ی زهرا س، یا به بیت‌النور قم و یا به نیشابور خودمان در زبرخان، قدمگاه مشهور امام رضا ع که محل رجوع خیل عظیم زائران است؛ جایی زیبا و سرسبز که بنده افتخار چندبار دیدار از آن مکان را داشته‌ام.
 
نکته‌ی بنیادی این است گرایش مذهبی مردم ریشه در اعماق وجودی آنان دارد و به‌آسانی نمی‌توان آن را سست یا نابود و بر باورهای ژرف مردم صدمه وارد ساخت. مهم این است مردم با همین نگاه‌های ماوراء و پرمعنا، به زندگی خود دَم و دِما می‌دهند؛ باروهای باورهای عقلانی و عرفانی مردم را نباید تخریب و واژگون کرد، آنان به این کردارهای زیبا و پرنشاط‌، بر پندارها و گفتارهای خود رنگ عشق و عبادت می‌زنند و لذت معنوی می‌برند. چه کسی حاضر است (بهتر است بگویم قادر است) زائر معتقدی را که در صحن عتیق رضوی در قوس پنجره فولاد، لبریز از انرژی و سرشار رازونیاز است، به چیزی یا جایی دیگر فراخوانَد و دل وی را از معنا به مادّه برگردانَد؟! هیچ کس. پایان. اما؛
 
اما امروز ۱۳ آبان در روز مبارزه با آمریکا و استکبار، یاد سرود تاریخی را باید زنده نگه داشت که در اصل به سفارش حضرت امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- ساخته شد. سروده‌ی سَدیدِ مرحوم حمید سبزواری و صدای طنین‌انداز آقای اسفندیار قره‌باغی. سرود بامحتوا و با معرفی آن سوی چهره‌ی کریه آمریکا، که اینک مدعیانی از هر دو جناح چپ و راست، از آن پشیمان و شرمنده شده‌اند و شرمگینانه پرت‌وپلا می‌بافند؛ چون فکر می‌کنند باید دم کدخدا را دید و سمت آمریکا غلتید! بیشتر بخوانید ↓
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۲:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

​​​​​​

منبع

متن نقلی با ویرایش و تنظیم دامنه: رمان «روز ملخ» روایت شخصیت‌های سرخورده با زندگی ملال‌آوری است در دنیای پر زرق و برق هالیوود. ناتانیل وست «Nathanael West» در «روز ملخ» به زندگی فریب‌خوردگانی از مناطق سردسیر آمریکا می‌پردازد که «بعد از عمری کار یکنواخت و طاقت‌فرسا و پس‌انداز اندکی پول» به کالیفرنیای گرمسیر آمریکا می‌آیند تا خود را غرق در رؤیاهایی سازند که هالیوود وعده‌اش را به آن‌ها داده بود. اما آنچه در واقعیت با آن مواجه می‌شوند سرخوردگی و از آن مهم‌تر، ملال و پرشیانی‌ست. رُمانی که «حاصل پنج سال مشاهده‌ی دقیق ناتانیل وست» است. در آن زمان خانه‌ی »وست» آپارتمانی محقر در هالیوود بود. «روز ملخ» هم از «نشر نو» به چاپ رسیده‌است با ترجمه‌ی علی کهربایی و هم از «نشر ماهی» با ترجمه‌ی فرید دبیرمقدم. این کتاب کیفیتی فیلم‌گونه دارد و جامعه‌ی تبعیض‌آمیز آمریکا را به نقد کشانده است که طی چند دهه، چندین بار به زبان‌های مختلف دنیا برگردان شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۳:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. میان حیوان‌ها، میان آدم‌ها و میان کشورها هر آن ممکن است خشم حاکم شود و تخاصم. چنگال شاهین، آرواره‌ی کفتار و سرعت یوزپلنگ همه‌وهمه برای زیست و بقاست و قوه‌ای برای یا یورش و یا بازدارندگی روز مبادا. همان‌گونه که باران، باریدنش را، گُل، شکوفاشدنش را و شغال، حفظ قلمروش را غریزی و به‌چابکی بلد است، انسان هم به مدد شرع و عقل باید «راه و چاه» را بلد باشد. وقتِ هوش، به‌هوش. وقت زور، به‌زور.

 

مگر می‌شود متخاصمین موشک راست کنند، ایران گاوآهن؟! وقت تفنگ، تفنگ. و وقت گاوآهن، گاوآهن. هر ملتی هوش و زور خود را در جای خود نشناسد، ۱۰۰٪ باخته است. صلحِ ارزان و دوستیِ رایگان وَهم بیش نیست. صلح زیباست و حتی اساس دعوت پیامبران خدا صلح و آرامش و رستگاری بشریت بوده است که در سایه‌ی حرف‌شِنوی از خدا و آموزه‌های اخلاقی و معنوی ممکن می‌شود. «ایران قوی» اگر فقط در شعار خلاصه شود، دیری نمی‌پاید خورده خواهیم شد با ولع و بلعی که جهان‌خوارگی‌یی چون آمریکا دارد.

 

به نظرم شناخت رهبری از ملل و دُول کنونی جهان، ژرف‌ترین و واقعی‌ترین شناخت است و نشان‌راهِ «ایران قوی» منطقی‌ترین دستورالعمل. خردمندانه‌تر از این نمی‌شود که ایران را در برابر دشمنانی که نابودی ملت ایران را آرزو دارند، به سیاست راهبردی «ایران قوی» مجهز و مهیا کنیم؛ قوی در قدرت و قوی در معنویت. اگر در یورش خصمانه‌ی هشت‌ساله‌ی صدام علیه‌ی ایران، فقط به گاوآهن می‌چسبیدیم و مزرعه و خانه و خویشتن، نه به تفنگ و دین و میهن، تردیدی نبود که اینک نه از «تاک» نشان بود و نه از «تاک‌نِشان».

 
 
پس: وقتی احتمال دعوا همواره یک پیش‌فرض منطقی‌ست و یک برآورد واقعی راهبردی، هوش یا زور هر دو نیاز است؛ هوش برای شناخت درستِ متخاصمان عَنود و کَنود. و زور (=به معنای قوت و قدرت آن) برای بازدارندگی و حفظ کیان دین و ملت و میهن.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۴:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. روزی اوریانا فالاچی در پایان یک گفت‌وگویی، از معمر قذافی پرسیده بود «آیا به خدا اعتقاد دارید؟» سرهنگ قذاقی عصبانی شد و گفت چرا چنین پرسشی می‌پرسی؟ فالاچی تردستانه گفت: «آخر، حس می‌کردم خود را خدا می‌دانید!»

 

فالاچی جای دیگر ازین گفت‌وگو، از قذاقی این سؤال را می‌شنود که به او می‌گوید: کتاب سبز را خوانده‌اید؟ خانم فالاچی روزنامه‌نگار کهنه‌کار ایتالیایی جوابی تحقیرکننده می‌دهد، این‌گونه: «همان کتابی که به اندازه‌ی کیف لوازم آرایش من است؟!»

 

منبع‌عکس‌

 

این خاطره‌ی بعدی با قذافی در زیر نیز جالب است؛ خاطره‌ی یکی از کسانی‌ست که در سفارت ایران در لیبی همکاری داشت. به نقل از این منبع با کمی ویرایش:

 

قذاقی در دیداری پرسید کدامینِ شما از تاریخ و فرهنگ و تاریخ صدر اسلام سر در می‌آورید؟ من دست بلند کردم. قذافی گفت: شما بمانید، میهمان من. گفتم: پروتکل‌های سیاسی اجازه نمی‌دهد. با سفیر تماس گرفتند و او اجازه داد. قذافی گفت می‌خواهیم با هم بحث کنیم. دیدگاه شیعیان درباره‌ی «معاویه» را به چالش کشید و گفت: چرا این قدر با «خال‌المؤمنین» مشکل دارید؟... اندک‌اندک می‌ترسیدم که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شوم، اما به سفارتخانه اطلاع داده‌بودم تا در جریان باشند. بحث جدی درگرفت و علاقه‌ی شدیدی نشان می‌داد بر سر مسایل تاریخی بحث کند و ساعت‌ها به طول انجامید. گفتارها و رفتارهای متفاوتی با تمام سیاست‌مداران داشت.

 

نکته‌ی ۱ : معمر قذافی متولد روستایی بود به اسم «جهنم» در حوالی شهر «سرت» لیبی.

 

نکته‌ی ۲ : کتاب سبز قذافی را خوانده‌ام، دهه‌ی ۷۰ ، هنوزم آن را در کتابخانه‌ام دارم. کتابی جیبی‌ست به رنگ سبز که در آن اصول و آرمان و قوانین خاص درج شده است که محصول فکر عجیب و غریب قذافی‌ست.

 

نکته‌ی ۳ : از نوشته‌های فراوان فالاچی که با امام خمینی هم مصاحبه کرده بود، دو کتابش را بادقت بیشتری خوانده بودم؛ اولی را سال ۱۳۵۸ با عنوان و قطع جیبی «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» و دومی را دهه‌ی هفتاد خواندم با عنوان «مصاحبه با تاریخ‌سازان» که مصاحبه‌ی وی با «محمدرضاشاه پهلوی» و «هنری کیسینجر» جالب و چالشی بود.

 

نکته‌ی ۴ : لقب «خال‌المؤمنین» یعنی دایی مؤمنین! را عده‌ای به این اعتبار برای معاویه قائل‌اند چون برادر یکی از همسران رسول خدا ص بود. القابی که بی‌حساب و کتاب از سوی برخی فِرَق به اشخاصی با عملکرد تیره داده می‌شود خود یکی از آسیب‌ها در بستر تاریخ اسلام است و زمینه را برای تنش و تفرق فراهم می‌کند. آیا روزی فرا می‌رسد که القاب و پسوندها و پیشوندها برای تقدس‌بخشی به افراد از پهنه‌ی ما محو شود؟

 

تبصره: در ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ نیز در پست ۷۸۵۸ با عنوان «در خیمه‌ی قذافی» مسائلی از شیوه‌های سیاست‌ورزی ویژه‌ی رهبر لیبی را انتشار داده بودم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۱:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه : به نام خدا. سلام. از ۹ قسمت سریال «بازی مُرکّب» کره جنوبی فعلاً فرصت دیدنِ ۴ قسمت دوبله‌شده‌ی فارسی را یافته‌ام. چندماه پیش نیز، «انگل» ساخته‌ی دیگری از کره جنوبی را به تماشا نشستم که نگاهی منتقدانه به نظام سرمایه‌داری داشت و توانسته بود هم از کن، و هم از اسکار جوائز برُباید.
 
صنعت فیلم و سریال امروزه جزوِ بُرنده‌ترین و کاراترین ابزار عرصه‌ی فرهنگ و هنر در سطوح جهانی شده است؛ چیزی که به گمانم در ایران به هزل و هزیمت و لودگی، و متاعی برای خودنمایی‌های سبُک و هرزگی‌های ویرانگر کشانده شده است، به‌ویژه آنچه برای نمایش‌های خانگی ساخته می‌شود که برخی‌هاش آنچنان زشت و لوس و زرد است که آدم خجالت می‌کشد ۵ دقیقه‌اش را به طوع و رغبت ببیند و حاضر است درجا دگمه‌ی خروج را بزند.
 
 
از بازیگران گیرای
سریال بازی مُرکّب
عکس از دامنه
از روی پخش در فیلیمو
 
 
 
 
«بازی مُرکّب» «Squid Game»
 پرداختن به قماری هولناک برای برنده‌شدنِ
۴۵/۶ میلیارد وون (۳۸/۷ میلیون دلار)
 
اما «بازی مُرکّب»؛ این سریال سرنوشت محتوم فقرایی در کره جنوبی را (شامل کره‌ای‌ها و کسانی که از کشورهای دیگر برای کار به کره رفته‌اند) روایت می‌کند که در نظام ثروت‌اندوزِ بی‌رحمِ سرمایه‌داری، خود را نابودشده، مقروض و در چنگ فلاکت و مرگ حس می‌کنند؛ ازین‌رو حاضر می‌شوند تمام زندگی و حتی جان خود را در برنده‌شدن جایزه‌ی نقدی وسوسه‌انگیز قمارِ خشن و مرگ‌آور، به حراج و مثلاً رقابت از سرِ اکراه در بازی‌های مشهور دوره‌ی نوجوانی کره بگذارند. و با آن‌که از عواقب مهلک آن به‌شدت واهمه دارند، اما برای رهایی از درّه‌ی فقری که شکاف طبقاتی نظام منحط سرمایه‌داری به آنان ارمغان! آورده، تن به ریسک بدهند، ریسکی که در هر مرحله از بازی -بخوانید رقابت قمار- چندین نفر از جمع ۴۵۶ نفره‌ی شرکت‌کننده‌ از ادامه‌دادن مراحل بعدی بازی‌ها حذف می‌شوند؛ نه حذف به معنای کناررفتن و باختنِ صرف، نه، بلکه حذف به معنی سلّاخی‌شدن و تیرباران‌شدن و شلیک به مغز و قلب‌شان و بردن به اتاق مخفی تشریح زیرزمینی برای درآوردن قلب و کلیه و کبد و سایر اجزای بدن‌شان جهت فروش و قاجاق. و یا بردن در تابوت شیک و روبان‌زده و نهایتاً ذوب در کوره‌های آتشین زباله‌سوز و یا دفن مخفیانه در نقطه‌ای نامعلوم و به‌دور از چشم پلیس و دولت و مردم.
 
در واقع دیدن «بازی مُرکّب» برای کسانی که اهل مطالعه و دانش و تشنه‌ی دانایی‌اند و از سیاست پیچیده و لامروّتِ ماکیاوللی‌های زمانه سر درمی‌آورند، مانند این می‌مانَد که انگار بر سرِ کتاب‌هایی از مارکس و مارکوزه و هابرماس و مرحوم علی شریعتی و دانشمندان روشنفکر و ... نشسته‌اند که از بس منتقدانه و واقع‌بینانه و به دور از هیجان و احساس، به نظام سرمایه‌داری نظر افکنده‌اند، حاضر نیستند حتی چایِ کناردست خود را بنوشند و لَختی بیآسایند و سر از ورقه‌های کتاب‌گونه‌ی این سریال به‌شدت جذّاب و منسجم بردارند. گویی این بار نظریه‌های منتقدانه‌ی سیستم سرمایه‌داری کاپیتالیسم و مرکانتالیسم (سوداگری) را به جای گشتن در لای کتاب، از روزنه‌ی «فیلیمو» یا «نماوا» باید بنگرند.
 
من که از «فیلیمو» این سریال را دیده‌ام، فعلاً تا همین سرِ قسمت ۵، دوبله‌اش به فارسی انجام شده است. باید فرصت بیابم مابقی را هم ببینم که سریالی جهانی شده است.
 
آیا سریال‌هایی چون «بازی مُرکّب» و فیلم‌هایی چونان «انگل» که شعله‌های مشتعل «شکاف‌های طبقاتی و ناعدالتی در جهانی ناعادلانه»‌ی سیستم سُست سرمایه‌داری را نمایان می‌کنند، زمینه‌ساز انقلابی بزرگ و سبب‌ساز اعتراضاتی غیرکورکورانه علیه‌ی این نظام‌های ضد انسانیت است، که ۱۰۰٪ در برابر دعوت انبیای خدا ایستاده‌اند و پیام آسمانی را نادیده انگاشته‌اند؟ هنوز نمی‌دانم؛ اما جهان بر حسب سنت قطعی تداول ایام محاسبه خواهد شد؛ دیر یا زود.
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۱:۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا سلام. اخیراً در «آخرین خبر» خواندم که احمد الطیب -مفتی اعظم الازهر مصر- برای نخستین‌بار در ماه آینده با آقای سیستانی در نجف دیدار خواهد کرد. یعنی ملاقات عالی‌ترین مقاماتِ عالی‌ترین مؤسسه‌های علمی - دینی اهل سنت در مصر و شیعه در نجف.

    

چندماه پیش در اسفند ۱۳۹۹ پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک‌های جهان نیز، در کوچه‌ی تنگ و باریک شارع‌الرسول نجف پیاده و قدم‌زنان به بیت مرجع رفته و با آیت‌الله سید علی سیستانی دیدار کرده بود و من در ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ متنی با عنوان «نکاتی بر دیدار پاپ و سیستانی» در همین وبلاگم نوشته و انتشار داده بودم: اینجا در همان زمان، همین «الطیب»، پاپ را به خاطر «دیدار تاریخی و شجاعانه»‌اش با سیستانی ستود. حالا کاردینال لوئیس ساکو، کشیش کلیسای کلدانی عراق نیز در باره‌ی برنامه‌ی آمدن الطیب به نجف، اخیراً گفته است: «سفر الطیب به عراق نه تنها موجب همزیستی بیشتر مسلمانان می‌شود بلکه بین مسیحیان و سایر ادیان نیز روحیه‌ی همزیستی را تقویت می‌کند.» منبع
 
چند حاشیه برین دیدار قریب‌الوقوع:
 
۱. یاد خاطره‌ای افتادم که دی ۱۳۹۳ در سرِ همین باریکه‌ی شارع‌الرسول منتهی به بیت آقای سیستانی بر سرِ من رفت. عکسی با گوشی‌ام از نمای کوچه از آن سوی ضلع خیابان انداخته بودم به یادگار. لَختی نگذشت دو محافظ لباس شخصی امنیت بیت سیستانی از پشت بر کولم زدند و با تندی و برخورد دور از مروّت و با رفتار دستِ بالا، مرا مورد مؤاخذه (=فارسی‌اش قشنگ‌تره: بازخواست) قرار دادند که چرا عکس انداختی؟ گوشی تلفن همراه‌ام را خواستند بگیرند که مانع شدم. اما دست‌بردار نبودند. گفتم ایشان مرجع تقلید هستند و برای من محترم، ازین‌رو خواستم از نمای خودِ بیت ایشان تصویری به یادگار داشته باشم که نتوانستم ورود کنم، لذا از سرِ کوچه‌اش بسنده کردم. خنده‌دار آنجا بود که سعی می‌کردم مثلاً همین جملاتم را با الفظ غلط غلوط عربی ادا کنم. قانع نشدند و با تندی بیشتر تهدید کردند که باید عکس را دیلیت کنید. جلوی چشمانشان رفتم گالری گوشی و عکس را مثلاً حذف کردم. ولی نکرده بودم و دو مأمور خیال کردند عکس را محو کردم و خیال‌تخت! از برَم رفتند. آخ چه آسوده! آن عکس و آن نوع برخورد خشن و دور از شأن و نزاکت‌شان، همیشه برام خاطره‌آمیز شد و در ذهنم همآره حک. منظورم این است نگاه نکنیم کوچه‌ی باریک و قدیمی است و بیت، ساده و گِلی و کهنه، نه، نگاه کنیم چه خشم و سکوت و سازش و سیاست و ... از آن برخاسته و برمی‌خیزد. بگذرم.
 
۲. هیچ برنامه‌ای از سوی هیچ برنامه‌ریزی، قادر نیست جایگاه، اقتدار و نفوذ کسی را با این‌گونه دیدارهای به‌ظاهر پرطمطراق، کم و زیاد کند. جهان اسلام از نجف حرف نمی‌شنوَد که عده‌ای بخواهند این حوزه‌ی سنتی دورمانده از زمانه و فهم تکاملی و حتی پرهیزگر از سیاست را در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دهند و مرکز ثقل و گرانیگاه را مثلاً به آن کوچه‌ی کوچک منتقل کنند. سیاست و معرفت در دنیایی که بر چرخ قدرت و تهدید و فشار و تحریم می‌چرخد با چند گپ خالی از اقتدار و توانمندی و پشتوانه‌ی مردمی بی‌اثری‌اش عیان است. مگر نمی‌بینیم چه ستمی می‌کشند حق‌خواهان و حق‌پرستان منطقه؟
 
۳. سردمداران مذهبی و سیاسی موجود در حوزه‌ی جغرافیایی مسلمین -که خاورمیانه خوانده می‌شد و اینک آسیای غربی یا غرب آسیا- به جای این‌که تعامل‌شان را حقیقی کنند و با مؤثرین قوم بنشینند و به برون‌رفت‌های واقعی از تنش‌ها و تضادها، بیندیشند، به دیدارهایی بی‌اثر دلخوش کرده‌اند که در دو سه تصویر گزینشی -آن هم به دور از دسترسی آزاد خبرنگاران جهان- خلاصه می‌شود و همچنین چند جمله‌ی تعارف‌آمیز و خالی از توان و عمل و پروسه‌ی تحقق. راه نبوی و علوی و حسینی و صادقی و مهدوی همان است که که در «مکتب حاج قاسم» باید آموزه‌های نظری و عملی آن را تعلیم گرفت و آموخت و اعمال کرد. والسلام. تمام.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۱:۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی