تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
نکاتی بر افشاگری رئیسی از کارِ دولت روحانی
به قلم دامنه: به نام خدا. نکاتی بر نکتهی افشاگرانهی رئیسی از کارِ دولت حسن روحانی. در سایت روزنامهی «وطن امروز» این خبر را خواندم که حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی دیروز در دیدار با جمعی از فرزندان و خانواده شهدا نکتهی افشاگرانهی سیاسی از کارِ دولت دوازدهم گفت. سخن آقای رئیسی به روایت این روزنامه این است:
«متأسفانه شاهد بودیم بعضیها واردات واکسن یا حتی پیوستن کشور به سازمان همکاری شانگهای را متوقف بر پذیرش FATF کرده بودند و حتی در جلسات رسمی نیز بر موضع خود پافشاری میکردند... در فاصلهی کوتاه سپریشده از دولت سیزدهم اتفاق خاصی نیفتاده که باعث افزایش واردات واکسن یا پذیرش عضویت کشورمان در سازمان شانگهای شود، الا اینکه کشورهای همسایه و دوست ما دیدند دیگر توجهی ما صرفاً به غرب نیست و ارتباط با همسایگان و کشورهای منطقه اولویت سیاست خارجی ایران شده است.» منبع
چند نکته درین باره:
آقای رئیسی چون به کارِ قضا آگاه است لابد میداند آن کارِ آن «بعضیها»، دستکم از این چند حالت بیرون نیست: ۱. آن کار، یا کاری کریه بود چون با جان و سلامت مردم مرتبط بود؛ پس به لحاظ اخلاقی اقدام غیرانسانی مرتکب شدند. ۲. آن کار، یا کاری مجرمانه بود که جان مردم را در گرو گرفته بودند؛ پس با این فرض، به لحاظ حقوقی اقدام ضد بشری صورت دادند. ۳. آن کار، یا کاری پیشدستانه بود تا راهبرد غربگرایی خود و در واقع برنامههای جناحی حزبی خود را در سلطهی سیاسی داخلی هموارتر نمایند؛ پس به لحاظ سیاسی اقدامی شائبهانگیز انجام دادند. و شاید هم آن کار، حالتهای دیگری هم دارد و من نمیدانم چه نامی دارد؛ خیانت؟! جنایت؟! خباثت؟!
اعضای سازمان شانگهای
رنگ سبز: کشورهای عضو
رنگ مغزپستهای: کشورهای ناظر
رنگ زرد: کشورهای شریک گفتگو
اما در هر حال، چون با جان مردم پیوند داشت، برای حجتالاسلام رئیسی مسئولیت دارد که چنین کاری را به بوتهی نقد و تقبیح و نیز به محاکمه ببرد. زیرا درین مدت، به دلیل کمبود واکسن، خیلی از مردم به مرگ بر اثر کرونا گرفتار شده و دل بسیاری داغدار و عزادار. تأخیر گروکشانه و عمدی در پیگیری عضویت دائم ایران به جای عضو «ناظر» بودن در پیمان «شانگهای» نیز، بار حقوقی و مجرمانه دارد که این مورد هم مستوجب تعقیب و تشکیل محکمه و شنیدن دفاعیه یا اعتراف آنان است.
اضافه کنم این سؤال هم رواست که از آقای رئیسی پرسیده شود در آن زمان شما که رئیس قوه قضاییه بودید چرا در برابر آن اقدام دولت دوازدهم ساکت نشستید و از حق و جان مردم به دفاع برنخاستید؟ و چرا اساساً دست مجلس برای برکناری آن دولت ناکارآمد و شیکپوش بسته بود؟! و گذاشتند تا آخرین روز کاریاش بر قدرت بماند؟! بگذرم.
خروسهای مکزیکی!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خروسهای مکزیکی! نگاهی گذرا به کتاب جدید آقای سید عطاءالله مهاجرانی. ایشان در بخشی از کتاب جدیدش «نقدِ "تحریفِ مدرن" امام خمینی (جنگ عراق و ایران» از انتشارات «امید ایرانیان» -که آقای «مهرداد خدیر» نیز آن را درین (منبع) معرفی کرده است- دست به افشای سندی میزند که بر اساس آن، آمریکای عصر رونالد ریگان، برای نابودی منابع و سرمایههای دو کشور ایران و عراق، متوسّل به سیاستی شده بود که رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا از آن به عنوان «خروسهای مکزیکی» تعبیر کرده بود؛ یعنی دو خروس (=بخوانید عراق و ایران) چنان تا سر حدِ مرگ با هم میجنگند تا هر دو «ناتوان و آشولاش» بر زمین میافتند. که بعدها جرج شولتز تز «جنگ کمشدت» را نسبت به ایران طرح کرد.
نکتهی تشریحی: در طول هشت سال جنگ تحمیلی، بر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- و وفاداران انقلاب -که با جان و دل و از سرِ آگاهی و غیرت به جبهه میشتافتند تا شرّ فتنهی جنگ را در همان مرز دفن کنند نه وسط خاک ایران- کاملاً آشکار بود که جنگ صدام علیهی ایران، جنگی انفرادی نیست، جنگی نیابتیست از سوی آمریکا و غرب علیهی ایران؛ منتهی در آن دوره بر بسیاری سخت میآمد این قضیهی بدیهی و پیشپاافتاده را بپذیرند، زیرا بنای کارشان بر لجاجت با امام و انقلاب بود. لابد به حکم آزادی، حق خود میدانستند جوری دیگر فکر کنند. خُب! بکنند، ولی حالا درین کتاب، سند و سندها رو شد که جنگ، با تحریک آمریکا و حتی توافق شاهپور بختیار با صدام حسین، شکل گرفت. او ۵ بار به عراق رفت و با صدام حسین بر سر سقوط جمهوری اسلامی و در دست گرفتن قدرت پس از شکست ایران توسط صدام! توافق کرده بود. نیز سندِ تشویق صدام برای جنگیدن با ایران از جانب آمریکاییها؛ یعنی همان ملاقاتی که در مادرید بین فاضل براک «چهرهی پشت پردهی حکومت عراق با الکساندر هیگ از آمریکا» صورت گرفت که در آن حتی «بیل گیتس» و به گفتهی آقای مهاجرانی «رابرت گیتس» نیز شرکت داشت.
نکتهی حاشیهای: وقتی حجتالاسلام آقای سید ابراهیم رئیسی برندهی انتخابات ۱۳ شد، نشست مطبوعاتی گذاشت. در پایان آن نشست، حجتالاسلام آقای سید محمود دعایی -مدیر روزنامهی اطلاعات- به سراغ آقای رئیسی رفت و هدیهای تقدیمش کرد. چه بود؟ همین کتاب.
نکتهی نقدی: بر آقای دکتر سید عطاءالله مهاجرانی انتقادات فراوانی وارد است و من از همان دورهی در قدرتش، منتقدش بودم؛ اما پیش نیامده کتابی یا مقالهای ازو به بازار نشر بیاید، اما من در خواندن آن ابا کنم. نه. حالا هم که لندننشین شد و حتی سراغ آل سعود هم رفته بود و در نشست این آل، شرکت میجست، باز نیز با هر نیتی (حالا برای تطهیر خود یا تبرئهی فرزندش و یا هر n کاری! که دارد) قلم خود را کنار نگذاشته، چه جاهایی که بدنویس است و چه جاهایی که خوبنویس. بگذرم.
چالشهای پسماند و راهحلها
به قلم احمد اللهوردی لداری: چالشهای تولید انواع پسماند و راهکار مقابله با آن. یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی حیات بشر و حیات کره زمین، چالش تولید و دفع زباله و پسماندهای تولیدی توسط خود بشر است که هر روز با توجه به افزایش جمعیت و گسترش جوامع انسانی بر شدت و حدت آن افزوده می شود. غلظت و تنوع بسیار بالای پارامترهای آلاینده در پسماند، به ویژه شیرابه تولید شده می تواند عامل تغییرات منفی چشم گیری در محیط زیست و به ویژه منابع آب شود. تحولات جمعیتی، به ویژه توسعه شهرنشینی در یک سده اخیر باعث شده است تا دفع اصولی پسماندهای جامد شهری، صنعتی و سایر انواع پسماندها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های برنامه ریزان شهری در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال، در سال ۱۹۰۰ میلادی تنها ۱۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در شهرها زندگی می کرده اند، در حالی که تعداد آنها تا سال ۲۰۰۰ به حدود ۲٫۹ میلیارد نفر و در سال ۲۰۱۶ به حدود ۳٫۷ میلیارد نفر افزایش یافته است که حدود ۲۹ برابر رشد نشان می دهد. به این ترتیب تا پایان سال ۲۰۱۶، بیش از ۵۴ درصد جمعیت جهان در شهرها ساکن شده اند. در سال ۱۸۰۰ میلادی، تنها شهر پکن در چین یک میلیون نفر جمعیت داشت، در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۴. حدود ۴۸۸ شهر در جهان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشتند و در سال مزبور حدود ۲۸ کلان شهر نیز وجود داشت که جمعیت آنها بیش از ۱۰ میلیون نفر بوده است. با توجه به تمرکز این تعداد جمعیت در مراکز و کانون های شهری، موضوع مدیریت پسماندها در کانون توجه بسیاری از برنامه ریزان شهری و محیط زیست قرار دارد.
احمد اللهوردی لداری
به موازات تحولات شهرنشینی در سایر نقاط جهان، جمهوری اسلامی ایران نیز تحولات مشابهی را تجربه کرده است. بر اساس اطلاعات موجود، نرخ شهرنشینی کشور از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ افزایش یافته است.(۱) بیشتر بخوانید ↓
زنان مرابطه یعنی چه؟
ویرایش دامنه: بین تمام فلسطینیها، زنان ساکن بیتالمقدس ویژگی خاصی دارند که بقیه از آن محروم هستند و آن «رباط» است. کلمهی رباط از آیهی ۲۰۰ سورهی آلعمران گرفتهشده که خداوند میفرماید: یا ایّها الَّذینَ آمَنوا اصْبِروا وصَابِروا ورابِطوا واتّقوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحون.
(منبع)
در فلسطین به زنانی که زندگی خود را وقف مسجدالاقصی کرده میگویند «مرابطه» و به جمع آنها میگویند «مرابطات» یعنی کسانی که رباط میکنند. رباط یعنی مراقب کار دشمن بودن و حواسجمع بودن و این زنان هر روز برای نماز به حرم میروند تا حواسشان به اقصی باشد و از آن مراقبت کنند. اکثر آنها معلم قرآن هستند و در مسجدالاقصی قرآن درس میدهند. مرابطات الاقصی لقبی شده که به این بانوان داده میشود و این بانوان علاوه بر حفاظت از مسجدالاقصی دائماً در اطراف مسجدالاقصی هستند و یکی از مسئولیتهای مهمشان تنظیمکردن و نظمدادن حرکتها و تشکلهای انقلابی است.
مثلاً چالش نماز جماعت صبح برگزار میکنند و تمام افراد ساکن بیتالمقدس در این چالش شرکت میکنند و به مسجدالاقصی میآیند و این بانوان از این طریق اخبار و گزارش کارهایی که یهود دربارهی مسجدالاقصی و فلسطین انجام داده را به گوش همه میرسانند. یا یکی از وظایف مرابطات این است که در ماه رمضان افطار درست میکنند و همهی زنان را به بهانهی افطار در مسجدالاقصی کنار هم جمع میکنند و اطلاعات و اخبار لازم را به گوش همه میرسانند. چون اسرائیل از ورود مرابطات به مسجدالاقصی جلوگیری میکند، آنان فقط در اطراف مسجد مینشینند و از طریق موبایل، مردم فلسطین را از وضعیت مسجدالاقصی مطلع میکنند. (منبع)
قضیهی فلسطین

متن نقلی: نوشتهی آقای «رضا غبیشاوی». «درباره مسئله فلسطین-اسرائیل و حوادث اخیر می توان به این نکات اشاره کرد:
۱- فلسطین تحت اشغال اسرائیل: فلسطین هم اکنون تحت اشغال و محدودیت اسرائیل است. این یک واقعیت تمام عیار است که از سوی سازمان ملل متحد نیز تایید شده است. براساس مصوبات سازمان ملل، اسرائیل هم اکنون قدس شرقی (بخش شرقی شهر قدس/ اورشلیم) و کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد. همچنین منطقه غزه هم در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد. اسرائیل حاضر به پایان اشغال فلسطین در این مناطق نیست. فلسطین هنوز عضو کامل سازمان ملل نیست. فلسطینی ها براساس قوانین سازمان ملل و از نظر اکثر قدرت های جهانی از جمله امریکا و اتحادیه اروپا، یک کشور مستقل ندارند. این موضوع معضل بزرگی را برای فلسطینی ها در برابر اسرائیل ایجاد کرده است.
تا چه زمانی می توان یک ملت را تحت اشغال نظامی نگه داشت؟ این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ ملت فلسطین چه در کرانه باختری و شهر قدس و چه در غزه خواهان آزادی از اشغال اسرائیل، ایجاد دولت/ کشور مستقل فلسطینی و زندگی مسالمت آمیز است اما اقدامات غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی روز افزون کابینه اسرائیل و یهودیان تندرو اسرائیلی، فشارها بر مردم فلسطین را افزایش می دهد و آنان را به واکنش وا میدارد. وقتی هم مردم فلسطینی در مقابل اقدامات اسرائیل واکنش نشان می دهند با مشت آهنین روبه رو می شوند.
فقط کافی است تصور کنیم اشغال هندوستان توسط دولت انگلیس، اشغال الجزایر توسط فرانسه، اشغال لیبی توسط ایتالیا، اشغال سودان توسط انگلیس و حکومت آپارتاید (برتری نژادی) در آفریقای جنوبی همچنان ادامه داشت و هر روز شمار جدیدی از مردم بومی در راه مطالبه پایان اشغال و کسب استقلال جان می باختند و دولت های اشغالگر نیز آنها را "تروریست" خطاب می کردند. این روند تا چه زمانی قابل تحمل و ادامه بود؟
عکس نقشهی روند اشغال فلسطین از اول تا امروز
در حال حاضر دو و نیم میلیون فلسطینی ساکن کرانه باختری و قدس شرقی تحت اشغال اسرائیل قرار دارند. هر گونه ورود و خروج به این منطقه با اجازه و نظارت اسرائیل صورت می گیرد. همه شوون و زندگی و امور مردم فلسطین در همه بخش ها در این منطقه منوط به اجازه و تصمیم مقامات اسرائیلی است. در منطقه غزه هم حدود ۲ میلیون فلسطینی زندگی می کنند که از سه طرف در محاصره اسرائیل هستند و تنها یک مرز بین المللی با مصر دارند. زندگی مردم غزه از جمله ورود و خروج افراد و کالا و سایر فعالیت ها هم در گرو تصمیم گیری اسرائیل است.
راه مقابل ملت فلسطین چیست؟ اشغال را قبول کنند؟ نابودی هویت و عزت و کرامت خود را به دست اشغالگر قبول کند؟ در این صورت، انسان بی کرامت، انسان بی هویت و بدون عزت نفس چه تفاوتی با مرده دارد؟ با زور شاید بتوان زمین و زندگی یک انسان را گرفت اما هرگز نمی توان هویت، موجودیت، کرامت و عزت نفس او را مطالبه کرد. آیا راهی جز مقاومت در برابر اشغالگر می ماند؟ راهی نمی ماند جز اینکه در چهره اشغالگر، فریاد بکشی "من هستم؛ من باقی میمانم؛ من نابود نمیشوم". بیشتر بخوانید ↓
فیلم سرزمین آوارهها

سرزمین آوارهها
سهشنبه ۷ / ۲ / ۱۴۰۰
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه
با یاد و نام خدا. با سلام و احترام به حاضران. یک کارخانهی تخت چوبی در اِمپایِر آمریکا، ورشکسته و کارکنان آن بیخانمان و آواره میشوند. فِرن یعنی خانم «فرانسیس مک دورمند» شخصیت اصلی فیلم، (سمت چپ تصویر) یکی از زنان آن کارخانه است که آوارگی و بیخانمانی، او را گرچه دربهدر میکند اما از زندگی مأیوس نمیسازد. همین، نقطهی اوج فیلم است که جایزهی برتر اسکار ۲۰۲۱ را از آن خود میکند. فرن چه میکند؟ وَن میخرَد و آن را خانهی سیّارش میسازد و دست به گشتن و کارکردن در سراسر آمریکا میزند و تازه میفهمد با چه زیباییهایی در طبیعت ناشناخته و دیدنیهای دنیا مواجه میشود و نیز با بیشمار زن و مرد و جوان و دختران بیخانمان که زودتر از او آواره شدند و با ون و خودروهای کالسکهدار به دل طبیعت زدهاند و به هر نحوه ممکن، تسلیم جبرِ تلخیِ نداری نشدهاند زیرا مطمئن بودند جز خود، کسی به دادشان نخواهد رسید. کارگردان فیلم، یک زن چینی رنگینپوست است؛ خانم «کلویی ژائو» (سمت راست تصویر) که به نظرم خیلیخوب توانست موضوع روز جامعهی آمریکا را به هنر فیلم نمایان کند. بیجهت نبود درین جشنواره، جایزهی ۳ اسکار را گرفت: بهترین فیلم ۲۰۲۱ را ، بهترین بازیگر زن را و نیز بهترین کارگردانی را. من اخیراً نشستم فیلم را با نهایت حوصله و حواسجمعی در «نماوا» نگاه کردم. و اتفاقاً خودم را سرزنش و سرکوب نکردم که چرا وقتم را پای فیلم گذاشتم. این شماتت بر خودم محو شد چونکه حقیقتاً فیلم را حرفهای و حاوی پیام و محتوا ساخت؛ نیز زیبا و دارای صحنههای بکرِ زمین و دشت و پرستو و جاده و صخره و طلوع و صحرا و دریا و کوهپایهها و ... . بهطوریکه در فیلم از زبان یک مردِ باتجربه و منتقد، میشنوی زمین مادرِ ماست؛ بخشنده و دهندهی غذا و زیباییها. فرن، تازه میفهمد از دست دادنِ خانه چیزی از عظمت او کم نکرده است؛ زیرا همین موجب شده است دست به تحرّک بزند و با طبیعت خدا و سایر رنجبران همنوع خود آشنا شود. و بفهمد استبداد دلار و استبداد بازار چه بر سر بشر آورده و میآورد. فرن با همین ون -که شرق و غرب و جنوب و شمال آمریکا را برای هر لحظه کارکردن و زندگی خود را چرخاندن، میچرخد- با آدمهایی در سراسر آن دیار مواجه میشود که هر کدام به علتِ تلخی بیرحمِ اقتصاد آمریکا، آواره شدهاند و ونسوار کنارهای، ساحلی، کوهپایهای و یا در بیرونِ شهری و دهکدهای، پارک میکنند و تن به کارهای سخت میدهند و شب را در ماشین میخوابند. دیدنِ صحنهی لانههای بیشمار پرستوها در دل صخرههای زمین لمیزرع به فرن میفهماند که فقط عشق است که زندگیساز است. و کُرات دیگر -مثل مُشتری و زُحل- با ریختن دائمی ذرّات مفید بر زمین چه سخاوتهایی به زمین و انسان میورزند. و او با همهی تلخیها و در میان انبوه خانهبهدوشها و حالات نگرانکننده و بیآیندگی آنان، حتی احساسات خود را تعطیل نمیکند و در صحنهای جالب، از دیدنِ تنهی تنومندِ درخت که توسط افرادی سودجو بر بستر جنگل فرش شده است، حسرت میخورَد و بر تنه و ریشهی آن دست نوازش میکشد و چشم به یک درخت بلند پابرجای دیگر میدوزد که سر بر آسمان راست کرده است.
فیلم از آغاز تا انجام همهاش دیدن دارد؛ مانند آن دسته فیلمهایی نیست که برای کسب پول بیشتر، طولش میدهند بیآنکه از محتوا و پیام برخوردار باشد. من یادداشتهای مفصلی از فیلم در دفترم نوشتهام که گفتن آن در اینجا وقت میبرَد و مجال میخواهد. وقتی در یک پیانویی، دونفره -زن و مرد عاشق هم- مینوازند؛ این یعنی بنای زندگی بر زوجیت است و عشق. وقتی فرن تعجب میکند زندگی یک خانوادهی مرفهی آمریکایی تا ۳۰سال به طول انجامیده؛ این یعنی وجود زندگی لرزان در آمریکا. یا آنجا که روی کتاب «دستورالعمل برای پایاندادن به زندگی» یعنی آموزش خودکُشی! در آمریکا بحث میشود، درمییابی هنوز هم هستند انسانهایی که تسلیم نکبتِ اقتصاد استثمارمحور و شیءگونگی انسان نیستند. به نظر من، درست است که بدانم زندگی در دنیا، بهشت برین و مدینهی فاضله و (=یوتوپیا) نمیشود، زیرا همیشه سیستم خادم و مخدوم وجود دارد؛ همیشه شغلهایی، طبقاتی، نسلهایی وجود خواهد داشت که اشتغال در آن، بودن در آن، و ماندن به آن، کارفرما و بالادست را باز نیز زورمدار و سودجو و بهرهکش نگه میدارد. آری؛ خانه، یک کلمه است، اما روح زندگی فقط در این کلمه جمع نیست؛ طبیعت هم، مادر و مهد ماست، آن را هم باید دید و در آن گردید و دهِشهای گسترانیدهی خدا را چشید.
تمدن بر اساس سرقت!
به قلم دامنه: به نام خدا. تمدن به موازات مقتضیات زمان پیش میرود. یعنی بشر ایستا نیست و دو لایهی مادی و معنوی زندگی خود را در سایهی رشد و توسعه و علم و ایمان تقویت میکند. و در واقع به جامعهی خود تحول و تحرک میبخشد. و این یعنی نوسازی. نوآوری و نوزایی. بهار که میآید روح بشر نوشدن را بیشتر حس میکند. تا اینجا مقدمه بافتم. نمیدانم تا چه میزانِ لازم. آیا نیاز بود؟ یا نه، وقت خواننده با آن نو نشد. اما به هر حال ورود به هر بحثی دیباچه میخواهد.
چرا باید تمدن را بر اساس سرقت ساخت؟! حال آنکه تمدن، آینهی تمامنمای هر ملت است و روح آن، مردم را نمایندگی میکند. علت روشن است؛ کمیابی و غارت. غرب، تمدنش را از ابتدا تا حالا بر اساس سرقت بنا کرد، نه سبقت. زیرا با کسب قدرت نظامی و تجهیز علمی و طمع ثروتاندوزی، منابع ملل را با انواع حیَل سرقت کرد و بهراحتی به یغما برد. حتی آنجاها هم که تن به قرارداد و معامله و مذاکره میدهد با بیشترین سرقت فکری و فروپاشی اخلاقی در صدد است خود را غالب و غارتگر قرار دهد. تاریخ کشورهای مغربزمین، پر است ازین سرقت و استراق. از نفت و نیکل گرفته تا هر نوع موادِ کان. چه چوب، چه روی، چه چای، چه گاز و چه امروزه فلزات موبایل و مادهی اورانیوم و بشمار دهها عنصر و مواد معدنی دیگر را.
نکته: در تفکر دموکراسی، ملل فرصتِ برابر دارند. هر کشوری به جای فرصت مساوی، و احترام به فلسفهی فرصت، دست به سرقت بزند و با دستبرد از سایرین سبقت بگیرد، تمدن او آلوده به دزدیست و آلودگی ارزش پیروی ندارد. آمریکا، رژیم غاصب اسرائیل، انگلیس در رأس سارقان قرار دارند و همچنان متاعهای کمیاب ملل را به سرقت میبرند تا ثروت اندوزند. آنان در دادگاه وجدان جهان، متهم و محکوماند. بنابرین؛ مدیوناند. بگذرم. فقط برگردم بر سرآغاز متنم و بگویم: تمدن بر اساس سرقت، نه سبقت، فاقد ارزش و ارجگذاریست. دستبرد به جهان، تمدن نیست، توحُّش است.
کی گفته مدرنیته حاکمه؟!
به قلم دامنه: به نام خدا. امروز ( ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ) در یک منبع، (اینجا) آماری خواندم از سازمان ملل که در پایان سال گذشته، «بیش از ۸۸ میلیون نفر» از مردم جهان در «گرسنگی حاد» به سر بردند.
چند نکته:
۱. نمیدانم آیا جان سالم هم به در بردند؟!
۲. یاد سخن حکیمانهی استاد محمدرضا حکیمی افتادم، آنجا که از «درههای فقر» در برابر «قلههای ثروت» سخن میگوید.
۳. کی گفته مدرنیته حاکمه؟!!! جهان غرب، ازین عبارات و اصطلاحات، فقط دَم میزند، تا بیشتر غارت کند. جهانِ آنان، دیرزمانیست، دیرزمان، که از غیرت و حَمیت تهی شده است. گویی حتی اساس و اصول مدرنیتهی خود را هم، از بُن وارونه و ویران نمودهاند. بگذرم.
نکاتی بر دیدار پاپ و سیستانی
به قلم دامنه. نکاتی بر دیدار جناب پاپ فرانسیس و آقای سیستانی. به نام خدا. دربارهی جنبههای مختلف این دیدار سخنان زیادی از منابع و مجاری متعدد منتشر شده است. من هم به وسع و حق خود چند نکتهای مینویسم، باشد که حق مطلب را از دیدِ خودم ادا نموده باشم.
یکم: در بیانیهی «مجمع مدرسین و محققین حوزهی علمیهی قم» -تشکّل سیاسی جناح چپ در حوزهی قم- اصطلاحی آمده که جای تعجب شدید دارد، آنجای متن که این دو شخص را «جانشینان مُنجیان موعود» خوانده؛ که من احتمال میدهم در درج این عبارت، تعمدّ شده است؛ تا بتوانند بر جای دیگر و جایگاه دگر، تعریض -بلکه اعتراض- زده شود. بگذرم. سربسته گفته باشم و این ناسپاسی را از منظر اهل نظر، دور نداشته باشم.
دوم: ترتیبدهندگان این مسافرت و دیدار هر کس و جریان بوده باشد، (گویا حجتالاسلام «سید ابوالحسن نواب» (اینجا) بر نقش پیشین آقای سید جواد خوئی نوهی مرحوم آیتالله خوئی (مسئول مدرسهی دارالعلم نجف) در این باره پرده برداشته) نمیگویم فقط میخواستند از وزن و نقش بیبدیل ایران در منطقه بکاهند، اما نمیتوان چندان خوشبین بود، که شائبه هم در میان نبوده باشد. شاید اشتباه محاسباتی من موجب است، چنین فکر کنم. اللهُ علمٌ.
سوم: آنچه میان دو رهبر مذهبی رد و بدل شد و آن میزانی که به تشخیص اهالی بیت، نشر یافت، اگر همین باشد که علنی گردید، باید بگویم از نگاه من فقط کلیگویی بوده و نیز پرهیز شدید از گفتار روشن و بیان آسان آن حقایق که دو سوی دیدارکنندگان در آن یا تعارف ورزیدند یا تکلّف و یا نخواستند نقش ایران را در نابودی تفکر خشونت، بگویند.
چهارم: کاش هر دو، یا دستکم یکی از آن دو، از سر آموزهی اخلاقی یا ادیانی و یا حتی انسانی، از دو رهبر آزادیبخش حقیقی و رشید منطقه از ظلم و بیداد داعش و تکفیریها یعنی سرباز شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس یاد میکردند. فقدِ این فقره در بیان دو مقام مذهبی، نه فقط نیاوردن نام مؤثرین دفاع رهاییبخش بود، بلکه فقر فاحش این دیدار بود که بیحد آب و تاب داده شد. و من گمان نکنم از همین مقدار تبلیغی و مانور فراتر رود و بر رهبران ناشایست غرب اثر گذارد. البته خوشبین بودن چندان هم آسیبزا نیست، اما مطلقِ آن نادرست است.
پنجم: البته دأب دائمی هر دو مقام مذهبی این بوده، که در جاهایی که سکوت سمّ است، سکوت محض میکنند. سکوتی که دست ستمِ ظالمین را مبسوط میدارد و مصون. بگذرم. خواستم فقط بگویم انتظارات و تبلیغات اصالت ندارد، کارِ زارِ این کارزار هولناک برای ایجاد امنیت و صلح پایدارتر را، ایران کرده، اما حالا موقع دروی! دیگران است که خرمن، کوپا کنند و محصول و ثمرات، کسب. ولی جهانی که من میشناسم با حرف حل نمیشود؛ اگر ایران و رهبر هوشمند آن آیتالله سید علی خامنهای نبود؛ اکنون از عراق و صد البته از مرجعیت آنجا هم چندان چیزی باقی نمانده بود. به قول آقای افشین علا شاگرد مرحوم قیصر امینپور در سرودهی انتظاری انتقادی اخیرش: بیشتر بخوانید ↓
توزیع مکانیزاسیون کشاورزی
سه خبر ، سه نظر
ابراهیم طالبی دارابی / ۲۹ آذر ۱۳۹۹
با یاد و نام خدا
خبر ۱ : خانم "ایلهان عمر" که مسلمان سومالیاییتبار است و هماینک نمایندهی حزب دموکرات از ایالت مینسوتای آمریکا در مجلس نمایندگان، (همانی که ترامپ دائم وی را مسخره و ریشخند میکرد) دربارهی سیاست فشار شکستخوردهی حداکثری آمریکای ترامپ علیهی ایران، گفت که این سیاست «به معنای واقعی کلمه در حال کشتن انسانهای بیگناه است.» (منبع)
نظر: لااقل این زن سیاهپوست میداند آمریکا مرتکب جنایت بشری شده، اما امان از شیفتگان و مقلدان مغربزمین در گوشهوکنار ایران که حتی دلشان لهله میزد ترامپ یک غلطایی علیهی ایران بکند و حتی در انتظار نشسته بودند انقلاب اسلامی را از صحنهی روزگار محو کند! زهی خیال واهی! قرآن مجید چه زیبا و چه بهجا فرمول فرمود در سورهی لهَب یا مسَد: تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ و تَبَّ.
ایلهان عمر
خبر ۲ : آقای حمیدرضا نامی، رئیس هیئت مدیرهی «اتماک» (=انجمن تولیدکنندگان ماشینآلات کشاورزی) از شائبهی وجود رانت و فساد در توزیع مکانیزاسیون کشاورزی پرده برداشت. (منبع)
نظر: یعنی همان گرانفروختن تراکتور و کمباین و تیلر و صدها ابزارآلات کشاورز و زارع و نیز گاوآهن، گاوآهن، سگدست، سگدست. باز قدیمِ قدیم، که دو جوندکا بود و یک اِزّال و آن تیغهی براق زیر ازّال -که نمیدانم اسمش چی بود- که زمین را شخم و شیار میکردند و شائبهمائبه هم در کار نبود! بگذرم!
خبر ۳ : شنیدم «مرکز مطالعات پیشرفته اسلامی» در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد مقدس راهاندازی شده، با ۶ گروه پژوهشی: «مطالعات جهان اسلام»، «علوم انسانی و اسلامی»، «مطالعات سلامت»، «گفتوگوی ادیان»، «مطالعات قرآن و حدیث» و«مطالعات زیارت» که هر کدام از این گروهها زیرمجموعههایی هم دارند مثلاً مانند «کارگروه دعا و مناجات». (منبع)
نظر: حتی شنیدم و سپس خواندم که بله، حتی گواهی پایاندوره در حد «پسادکترا» و یا همان سطح ۵ حوزه هم به دانشجویان میدهند. من از خیر این خبر میگذرم و فقط ماندهام «پَسا دکترا» دیگر چه صیغهای است، نمیدانم. پس درود بر «نمیدانم» که از ابوریحان آموختیم.
یک حاشیه و یک نکته:
حاشیه اینه: آدم وقتی برخی خبرها را میخواند یا میشنود یا میخواهد به بغلدستی بشنوانانَد، عین زردیجه میشود؛ همان زردچوبه! که انگار خون از رگها میپرد. به قول گذشتگان و قدیمیترهای محل ما: وُونه زردیجهکَلو. همان رنگپریده!
نکته اینه: یلدا، گذشتهی قشنگ ماست و مردم ایران گذشتهی دیرین و شیرین و پولادین خود را دوست میدارند و هرگز از آن دل نمیکَنند. اینک که ویروس مرموز شیوع و گسترش دارد، دور از همدیگر زیستن، عقلیتر و شرعیتر از دورِ همدیگر بودن است. من کوچکتر از آنم دست به نصیحت کسی دراز کنم، اما تأکید دوستانه میورزم پیشگام شویم در هر رفتاری که خدا را خشنود و خلق را خرسند و ایمن و ایران را امن میدارد.
جهان و ایران در نگاه عکس
زن اتیوپیایی در اردوگاه آوارگان جنگی اتیوپی در سودان
کلاس مَجازی. اختلال اینترنت روستاهای اراک. عکاس: بهنام یوسفی
نمکچینی زنان روستای "قلعه رشید" چهارمحال و بختیاری
نمای قلهی دماوند از کویر مرنجاب کاشان، قم
خاطرهای از شهید حسن باقری
به قلم دامنه: به نام خدا. پنج خبر پنج نظر
یکم : چندی پیش نوشتم دو کتابچهی چارلز داروین در کتابخانه کمبریج گم شد یا به سرقت رفت.
نظر : آن روز یادم نبود دو نکته را یادآوری کنم. یکی اینکه شهید باقری (=افشردی) با استادش در کلاس دانشگاه که اصرار داشت ما از نسل میمونیم به چالش برخاست و زیر حرف زور استاد نمیرفت، سرانجام گفت: شما میخواهی از میمون باشی باش ولی ما از نسل آدم و حوّاییم. دوم اینکه داروین لابد خبر نداشت مغولان معتقد بودند نیایشان نه میمون! بلکه "گرگی خاکستری" بود (منبع) که "از ازدواج او با یک گوزن زرد" پدید آمد!
معروف به حسن باقری مُخ اطلاعات عملیات
دوم : «جان پری» در کتابش «کریمخان زند» (که بر خود وکیل نام نهاد نه شاه و سلطان) به مبارزه با فساد توسط ایشان میپردازد که روزی حاکم مازندران از یک بازرگان "مبلغ ناقابل دو عباسی" به زور گرفت. بازرگان به شیراز، مرکز کریمخان شکایت بُرد. کریمخان، حاکم مازندران را به دربار فراخواند و از حکومت معزولش ساخت. و طی ۶ هفته، به مرد بازرگان که دادخواهی کرد در قصر جا و غذا داد و هنگام بازگشتش به مازندران، نه تنها خرجی راهش را پرداخت کرد "بلکه مبلغی بهعنوان خسارت ناشی از فقدان درآمد به علت غیبت از محل کسبش" به او داد و خسارت این مخارج را هم از حاکم معزول مازندران گرفت.
نظر : من فکر میکنم این را باید کتیبه کنند و در درگاههای دادگاه، نه بالای سر قاضی و دادگر! که درست روبرویِ چشمان آنان نصب کنند تا هنگام داوری و تحکّمکردن، نلغزند. بگذرم !
سوم : مرحوم رفسنجانی گویا بیکار بوده! (=کشکولی) که چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۷۶ -یعنی درست امروز روزی- توی خاطراتش نوشته (منبع) همسرش "عفت از قم برگشته و گفت، اخوان مرعشی معتقدند که کیفیت برخورد حکومت با مسئله آیتالله منتظری به نفع آیتالله منتظری تمام شده است."
نظر : ایشان گویا هر کجا نفعاش بود زبانش لکنت داشت و قادر نبود قدرت را نقد کند پس بهتر میدید نیمهشب همه خوابند او از زبان دیگران! حرفش را در قالب ثبت خاطرات حکّ کند! لابد الآن میداند که حرف وقتی از زمانش بگذرد -به قول محلیها- دیگر بَخِر ندارد! بخر هم دو معنی دمدستی دارد: ۱. خریدار ندارد. ۲. بُخار ندارد. (بهعبارتی بیبخار است) . از خیرِ پنج خبر و پنج نظر گذشتم، همین سه خبر و سه نظر بس ! است.
عکسهایی از جهان و ایران
استخوان مبارزین الجزایر
متن نقلی: «عبدالمجید شیخی مشاور رئیس جمهور الجزایر اظهار داشت: فرانسه در دوران استعمار استخوانهای نیروهای مقاومت الجزایر را به سرزمین خود انتقال داد تا از آنها در تولید صابون و تصفیه شکر استفاده کنند. الجزایر برای استعمارگر فرانسوی همانند میدان آزمایش واقعی و اقدامات وحشیانه بود که آنها را در سایر مستعمرههای خود بهویژه کشورهای آفریقایی به اجرا درآورد.
استعمار فرانسه در کشورهای آفریقایی تجارت بردهداری به راه انداخت و شخصیتهای برجستهای از جامعه فرانسه در این امر مشارکت داشتند . همه این موارد به طور مستند در آرشیو ثبت و ضبط شده است». (منبع)
اگر بنیانگذاران بیایند !
به قلم دامنه: به نام خدا. دانشگاه کمبریج (منبع) نتایج تحقیق خود را انتشار داد و خلاصهی برداشتم از آن این است که «جوانان» کمتر از همیشه «به دموکراسی خشنود هستند.» و در سراسر جهان «نسلهای جوانتر» از «عملکردهای دموکراتیک ناراضی هستند.» یکی از علتها این است، این نسل به درصدِ بسیارکمی از «ثروت» رسیده است و درآمد پایینی دارد.
۱. به نظر من دموکراسیها -با همهی مزیتها و برتریهایش نسبت به هر حکومت غیرمردمی- نه فقط از عدالت رالزی دور افتاده که حتی از عمل به ایدههای بنیانگذاران مکتب «اصالت فایده» ازجمله بنتام، لاک و میل نیز عاجز مانده و حتی شاید انصراف داده است، که اینان بر ضرورتِ تدارک بالاترین شادی و نشاط برای شهروندان تأکید و امید داشتند.
۲. نمیگویم «نفعطلبی» و زندگی بر پایهی منفعت فقط حرف است و وجود خارجی ندارد، نه؛ بلکه میگویم علاوه بر منفعتطلبی، فضیلتها و حقایق اخلاقی نیز معیاری برای عمل عادلانه است. و دموکراسیها درین دوگانه مردود شدند. این را از آنرو نمیگویم تا گفتهباشم حکومتهای غیردموکراتیک بهترند. نه! آن جای خود.
۳. انکارناکردنی است که مغربزمین در اثر سه جریان رنسانس، روشنگری و مدرنیته دچار تحولات و دگرگونیها شد، و سهم زیادی در دانش و رشد و توسعه داشته، اما در ادامهی مسیر، رهبرانی ناشایست و عملکردهایی بد با خود آورده و شیب و سیر نزولی آن با چهرههایی چون ترامپ و ... تشدید هم شده؛ که امروزه، کمبریج نیز از وضع نابسامان نسل «هزاره» (=متولدین میان دههی شصت تا دههی هشتاد میلادی) پرده برداشته است.
۴. تا میان منفعت و فضیلت پُل زده نشود، دموکراسی هم -که قرار بود روشی آزاد و قابل اعتماد و به قول «لینکُلن»شان: «حکومت مردم، به وسیلهی مردم و برای مردم» باشد- قادر نیست بشر را به سمت مقصد و نشاط و خیرخواهی و نوعدوستی و آزادی و حقوق بشر مدد رسانَد.
۵. من معتقدم اگر بنیانگذاران بیایند و لاک و روسو و مونتسکیو و حتی توماس هابز -که لویاتان را نوشت- سر از قبر برآورند و دموکراسیهای پولی و زوری و سودی و سرکوبگر زادگاهها و زیستگاههای خور را نظر افکنند، از بیشرمی مدعیان امروزی آنجا، شرمسار میشوند و انگشت به دهان.
۶. پنهان ندارم که اگر بنیانگذار بیهمتا حضرت محمد رسول الله (ص) نیز همین روزها سری به دنیای اسلام بزنند، زشتی و پلیتی کارِ پیکارجویانی چون داعش (ساخته و پرداختهی دموکراسی غرب)، آن حضرت را غمگین میکند و محصولِ عظیم نبوت و حکومت و صدارت خویش را در غرقابِ آسیب و غوطهوری تیرهای بلا و دهها آفت و ابتلا میبیند و باز نیز چون عصر خویش، مردم دیارش را از ایران و ایرانی خبر میدهد که علم اگر در ثریا هم باشد برای آن میشتابند و حامی و پیرو عدل و حقاند. بگذرم.
شرحی بر فیلم کَفَرناحوم
به قلم دامنه : به نام خدا. نماوا را بازکردم تا به تماشای فیلم «کَفَرناحوم» بنشینم. نشستم. اسمِ فیلم که داستانِ دِرام (=وخیم، غمانگیز) «زَین» پسری ۱۳ساله است در لبنان، برگرفته از نامِ روستای «کَفَرناحوم» است؛ زادگاه حضرت مسیح (ع)، که پارهای از معجزات آن نبی خدا، در آنجا رخ داده بود.
فیلمی از سینمای اصیل که با رفتن به سراغ زاغهنشینها و اردوگاهها، فلاکت شدید آنها در دنیای بیرحم اروپا و آمریکا و اساساً تمام جاها، بیننده را به اصالت (=ریشه و وارستگی) میبرَد و دو ساعت میخکوب نگه میدارد؛ صحنههایی که انسان را بیتاب، فکرش را درگیر و اندیشهاش پویا میکند که ایکاش لحظهای بتوانَد دستِ «زَین» و «راحیل» زنِ فقیر مهاجر اتیوپیایی و فرزند خردسالش «یونس» را بگیرد تا زجر کمتری نصیب! ببرند و بیش ازین آسیب نخرند!
فیلم کَفَرناحوم (Capernaum)
من قصد شرح فیلم را ندارم زیرا شاید بیفایده باشد آنهمه زخم و جراحت و البته واقعیت، نمادی از جهانِ بیدردِ امروز که با این فیلم بر روح هر دردمند آگاه منتقل میشود، با نوشتن حاصل شود.
همانطور که به من، از سوی یک دوست فرهیخته پیشنهاد شده این فیلم را ببینم، پیشنهاد دارم به دردمندان، که این فیلم را به تماشا بروند و حقیقت بشریت را -که گفتهاند و شنیدهایم- همیشه تلخ است، ببینند.
اسم «زَین» را -که در لبنان رایج است- وقتی در فیلم شنیدم. یادِ شهید مهدی زینالدین افتادم که اصالتشان از لبنان است ولی در قم به اوج رسید و فرمانده سپاه علیبن ابیطالب شد و در جبهه، به کمالِ شهادت، نائل.
و اسم «کَفَرناحوم» را وقتی دیدم یاد روستای «کَفَرقاسم» فلسطین افتادم که ارتش رژیم اشغالگر قدس دهها زن و کودک آنجا را در یک جنایت وحشتناک، قتلعام کرده بودند. بگذرم.
این فیلم اما دیدن دردِ دیگری به روی ما وا میکند که اگرچه عوامل فلاکت در آن جنبههای فکری، فرهنگی، اجتماعی و هنجاری و حتی برداشتهای غلط مذهبی دارد ولی ریشهاش در سرنوشت شُومیست که پدیدهای به اسم «اسرائیل» آن را موجب شده است و شاید روزی فرارسد که این غُدّهی چرکین توسط جرّاحیهای جریان مقاومت، از پیکر خاورمیانه کَنده شود.
صحنههایی از «کَفَرناحوم» بیشتر فکر مرا به خود فراخوانده؛ این صحنهها:
صحنهی شوهردادنِِ اجباری سحر ۱۱ ساله خواهر «زَین» به صاحبخانه.
صحنهی ساختن کالسکه با قابلامهی کهنه برای یونس.
صحنهی فروش یونس به ۵۰۰ دلار در بازار پنهان قاچاق کودک از سر فقر.
صحنهی دزدیدن کیک تولد یونس توسط «راحیل» با جاسازی آن در کیسهزباله که کسی به دزدیاش پی نبَرد.
صحنهی دیالوگی که میشنوی: یک بطری اسم دارد چطور شما هیچ اسم و شناسنامه و مدرکی ندارید!
صحنهی اگر سوئد بریم راحت میشیم چون اونجا از تو نمیپرسند اهل کجایی؟!
صحنهی دردناک کارکردنِ «راحیل» زنِ اتیوپیایی در توالت عمومی «شهرِ بازی سَعد» که فرزند خردسالش «یونس» را در یکی از توالتها میخواباند تا بتواند کارگری کند.
صحنهی ربودن شیشهی شیر توسط «زَین» از دهن یک کودک در گوشهی یک بیغوله برای دادن غذا به یونس که از گرسنگی تلف نشود.
صحنهی ... . بگذرم.
اصلاً، صاف بگویم، اساساً تمام فیلم، صحنه است برای دیدنِِ درد و درددیدن. اگر قبول داریم که از شناختِ درد نباید فرار کرد، پس این فیلم و آسیب را باید نگاه کرد و گریست و نگریست.