دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
آخرین نظرات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهان» ثبت شده است

این نقشه مرز ترکیه و سوریه است. ریشه‌ی دعوا میان ترکیه و سوریه به سال ۱۹۹۸ بازمی‌گردد که ترکیه از حافظ اسد خواست مانع از فعالیت پ.ک.ک (=حزب کارگران کردستان) شود و عبدالله اوجالان رهبر آن را از سوریه بیرون کند. اما اسد پدر، نپذیرفته بود. لذا ترکیه در سال ۲۰۱۱ برای براندازی دولت بشار اسد پسر، مداخله کرد و جانب معترضین و معارضین سوریه ایستاد. حتی آنان را مسلح و تغذیه‌ی تئوریک و مالی کرد. اما وقتی روسیه برای نجات سوریه در انتهای سال ۲۰۱۵ در سوریه نیروی نظامی فرستاد و از سرنگونی بشار اسد جلوگیری کرد، ترکیه در سوریه، تجدیدنظر کرد. عامل آن هم «هاکان فیدان» است. او وزیر خارجه ترکیه است که در اصل یک چهره‌ی اطلاعاتی مشهور منطقه است. او شخصاً از ولادیمیر پوتین خواست تا بر اسد پسر، فشار آورَد که در مرز سوریه و ترکیه در جایی به اسم «حاتای» با رجب طیب اردوغان تن به ملاقات دهد. تیم اردوغان ۲۰۰ هزار نفر نیروی شبه‌نظامی با اسم «ارتش ملی سوریه» تشکیل داد و‌ آنان همچنان در بخش شمال غربی سوریه مستقرند. جالب است بدانید ۳ میلیون سوری در ترکیه آواره و پناهنده هستند. متنم از یک کف دست گذشت. پس، بس است. فقط گویمُ برَم از نظر من، ۹۰ در ۱۰۰ ستیزه‌های جهانی، عاملش جغرافیا است. دامنه توحید

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۱:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
دالان زنگزور. اول به نقشه نگاه شود. جمهوری آذربایجان -که نخجوان هم مال آن است اما میانش کوه زنگزورِ استان سیونیک ارمنستان، فاصله انداخته است- محل نزاع راهبردی شده است. الهام علی اف آذربایجان، اصرار دارد اتوبان آزادراه زمینی باید از سمت آذربایجان از دالان زنگزور عبور کند و به نخجوان متصل شود تا به خط و خاک ترکیه متصل شود. اینک سه پدیده رخ می‌دهد:
 
 
 
 
 ۱. دالان زنگزور اگر با همین خط اتوبان، از ارمنستان گرفته شود در واقع ایران دیگر همسایه‌ای هم‌مرز به اسم ارمنستان ندارد. همان قسمت نقشه که سیاه و خط‌خطی شده است به آذربایجان الصاق می‌شود و دسترسی ایران به اروپا از راه ایروان قطع می‌شود. این از نظر ایران تهدید راهبردی است. ۲. چون آذربایجان متحد استراتژیک اسرائیل است، هر چه مرزهای ایران با آن کشور طولانی‌تر شود، تهدیدآمیزتر می‌شود. ۳. اتوبان که از دالان زنگزور بدون نظارت ارمنستان عبور کند، در حقیقت راه زمینی ارتش ۳۲ کشور عضو ناتو از سمت ترکبه به باکو و در واقع دریای خزر و بندر آستارا باز می‌شود. اما یک مسئله‌ی مهم: من البته یک خطر دیگر هم می‌بینم: اگر ارمنستان به ناتو بپیوندد، ناتو از سمت شمال-جنوب، به ایران هم‌مرز می‌شود. به‌همین علت، ایران ارمنستان را متحد خود نگه می‌دارد تا به سمت ناتو خیز برندارد. ارمنستان البته در صلح‌بانی‌های ناتو در نقاط بحرانی جهان مشارکت می‌جوید اما در ائتلاف‌های جنگی آن، نه. تا الآن ایران به خاطر دوستی زیاد با نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنی ارمنستان، اثرگذار بود که ایروان عضو ناتو نشود. ناتو درخواست داد ارمنستان عضو ناتو شود. دو درد این است زنگزور مال ایران بود که قاجار به روس داد. درد دوم، پشت نخجوان یعنی گوشِ سمت راست گربه‌مانند ایران هم، مال ایران بود که رضاخان میرپنج به خاطر دوستی با کمال آتاترک آن گذرگاه و کوه آرارات را به او هدیه! داد. وگرنه ایران از پشت نخجوان و از کناره‌ی گوش راست گربه‌ی نقشه‌ی ایران، با ارمنستان سال‌ها هم‌مرز بود. در نقشه در بغل آن دو تا گوش گربه‌ی ایران، کشور ترکیه است. لابد می‌دانید با ماشین شخصی می‌شود بدون ویزا از ایران به ارمنستان مسافرت کرد از همین زنگزور. پوزش تحلیلم از دو کف دست بیشتر شد. دامنه دارابی
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۶ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۴:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

ابتدا به نقشه‌ی غزه در مرز رفح نگاه انداخته شود. از سمت ضلع ایران که به نقشه نگریسته شود، سمت چپ عکس سینای مصر است. آب هم، دریای مدیترانه است. سمت راست عکس را اگر ذهنی حدوداً ۱۵۰ کیلومترُ اندی طی کنید به لبنان می‌رسید که حزب الله از آن مرز با مخاصمات اسرائیل، درگیر است. از گوشه‌ی معبَر (=گذرگاه، نقطه‌ی گذر مرزی) کرم ابو سالم به پایین و سمت راست، اسرائیل است. بقیه، قسمت جنوب غزه است در مرز با مصر.

 

حالا کمی توضیح ماجرا. دارد به یک سال نزدیک می‌شود که اسرائیل همچنان کشتار می‌کند. فعلاً در مذاکراتِ ایران و اسرائیل (تعیین‌کنندگان واقعی صحنه‌ی جنگ) با نیابت و میانجی قطر و مصر و نظارت آمریکا حرف، روی این است:

 

۱. این خط قرمز را از دریا تا کرم ابو سالم، کلاً اسرائیل گرفت و ارتش را در آن مستقر کرد که تنها راه ارتباط خشکی غزه با مصر است. دیگر همه‌سمت غزه در محاصره‌ی مطلق است. اسرائیل می‌گوید هرگز ازین مرز حائل خارج نمی‌شود. اما حماس خواهان خروج کامل اسرائیل از تمام نقاط غزه خصوصاً همین مرز است که سه گذرگاه بین‌المللی دارد، شبیه چذابه، شلمچه.

 

۲. حال که مذاکرات آتش‌بس در مصر دنباله گرفته می‌شود طرفین روی این قسمت غزه حرف دارند. اسرائیل تا الآن سماجت دارد که از محور‌های فیلادلفیا و نتساریم عقب نمی‌نشیند. می‌گوید خط راهبرد نظامی امنیتی ماست. همین، مذاکرات را پیچیده کرده و به اوج چانه‌زنی رسانده است. ایران دعوت شد مذاکرات را مختل نکند. حتی دست به تقاص آن ترور تهران را هم با معامله روی آتش‌بس غزه کنار گذارد و چند امتیاز دیگر بگیرد. یا دست‌کم فعلاً اقدام نکند. بگذرم. قول دادم در مورد ترور تهران سخنی در صحن نرانم. اخبار این قسمت خیلی زیاد است.

 

۳. حماس در غزه از سوی دوم، از سمت محمود عباس ابومازن (رئیس دولت خودگردان فلسطین مستقر در قدس و کرانه‌ی غربی رود اردن) تحت فشار است حکومت درین باریکه را به دولت خودگردان فلسطین واگذار کند. این جا هم حماس می‌گوید حاضر با سازش با تفکر آشتی با اسرائیل نیست و واگذار نمی‌کند. اساساً «ساف» حماس را متهم می‌کند باریکه‌ی غزه را اشغال کرد و خودمختاری ایجاد کرد. البته حماس آن سال انتخابات برگزار شد رأی اول و قاطع آوُرد که بر اریکه‌ی آن باریکه باشد.

 

نکته‌ی ۱← فعلاً طرفین غزه - اسرائیل برای بخش وسیعی از جهان مسئله‌ی بحرانی محسوب می‌شوند. ایران غزه را محور حق می‌داند که با باطل در حال نبرد است. باطل به انضمام رژیمی اشغالگر. چه در نبرد و چه در مذاکرات، ایران جانبدار پول، سلاح، ایدئولوژی محور حق یعنی حماس در غزه است. روی همین اساس، اسرائیل می‌گوید ما در برابر ایران داریم می‌جنگیم و حماس لشگرِ نیابت ایران بیش نیست. با این حرف، هم فرصت می‌خرد، هم مشروعیت بقا که بشدت دچار زوال افتاده است.

 

نکته‌ی ۲ ←این نزاع که منتهی به جنگ محدود و خوشه، خوشه، قمر، قمر، شده است، تمام نگرانی منطقه و جهان این است باروت یک جنگ تمام‌عیار، هر آن منفجر شود. اما ایران در موقعیت تمدن‌سازی قرار دارد، جنگ تمام‌عیار را به زیان می‌داند. این است که دنبال آتش‌بس و در نهایت پایان جنگ است. اما اسرائیل می‌داند بقای آن در تمام شاخص‌ها مورد خدشه قرار گرفته است، خصوصاً بقا بر مبنای مشروعیت سیاسی. لذا سعی می‌کند ایران را با خود درگیر مستقیم سازد. به همین علت می‌گوید آتش‌بس یعنی دادن فرصت مجدد به جریان مقاومت.

 

نکته‌ی ۳ ←من تحلیلم این است اسرائیل با طرح این مسئله که ایران در میدان جنگ است، بقیه‌ی نیروها نیابت حساب می‌آیند، می‌خواهد موجودیت سیاسی خود را نزد افکار عمومی جهان و داخل فلسطین اِشغالی تحکیم و تجدید بنا کند. هرچه جنگ خود را ایرانیزه‌تر کند، فکر می‌کند بقای خود را شدیدتر تضمین می‌کند. ایران لبریز خطر شده است، نه خطر شکست و هزیمت، خطر قدرت بیش از حد. جهان ابرقدرت‌ها جهانی است که قدرت کشوری ثالث را موذی می‌داند نه موازی. پس خودِ قدرت ایران بالاترین خطر و همزمان بالاترین ضدخطر است. عقل و درایت به انضمام پرهیز از ترک صبر. جنگ بیش از هر چیز نقشه می‌خواهد. بهترین نقشه آن است با جهان جدید بده و بستان کند. ایران مال حال نیست، مال آینده است که گذشته‌ی تمدنی دارد. آیا خاورمیانه به تمدن‌سازی و ترقی روی می‌کند؟! البته اللهُ علمٌ. اما دشمن می‌خواهد ایران توانش صرف تمدن و ترقی نشود. دامنه دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

 

 

📝 به تاریخ ۲۲ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی: بانو «اِدنا عدن اسماعیل» و آقای «عمر بن حفیظ». این دو فرد تأثیرگذار جهان اسلام کی هستند که در صدر فهرست ۵۰۰ مسلمان تأثیرگذار جهان در سال ۲۰۲۴ از مؤسسه‌ای در اردن برگزیده و برتر شدند؟ جالب این‌که آیت الله آقای سید علی سیستانی نفر یازدهم این لیست شد که در لیست سابق، نفر اول بود. بانو «اِدنا «زن برتر جهان اسلام» سومالیایی است؛ «پرستار، ماما و وزیر سابق امور خارجه سومالی» او در قاره‌ی آفریقا نزد سیاه‌پوستان ارج و قرب فراوانی دارد. ساخت بیمارستان و تأسیس دانشگاهی مدرن در «فقیرترین کشور آفریقایی» باعث شد که جایزه‌ی ۷۰ میلیارد تومانی «بنیاد تمپلتون» کسب کند. و اما آقای «عمر بن حفیظ» شخصیت مذهبی بانفوذ و رهبر مذهبی مسلمان در حضر موت یمن است با گرایش صوفی که به جذب طلبه‌های علوم دینی از سراسر جهان می‌پردازد.

پیوست: «تمپلتون جایزه‌ی گرانقیمت جهانی‌ست؛ در تمجید کسانی که با کشف شیوه‌های جدید موجب تقرب انسان معاصر به خدا و معنویت‌اند. البته «بنیاد تمپلتون» معنویتِ سکیولار را مد نظر قرار می‌دهد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۴:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

 

 

📝 : به تاریخ ۱۳ . ۵ . ۱۴۰۳ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. شروع: رد مرز خانم کبری غلامی. من نمی‌دانم شبکه‌‌ی شرق  راست گزارش کرد که خانم کبری غلامی «پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا» به علت «تذکر حجاب» رد مرز شده است یا نه. نقل این است او را ابتدائاً به «اردوگاه» بردند و بعداً با «اتوبوس برای رد مرز» به سمت مشهد مقدس. کبری غلامی گرچه متولد افغانستان است اما از ۴ سالگی (=از ۲۷ سال پیش) در ایران زندگی می‌کند. حتی اگر این پوشش یا کشف حجاب هم کرده باشد، رفتار با این دختر می‌توانست اخلاقی، مداراآمیز، تأثیرپذیر، و در یک کلمه مروت‌انگیز باشد. آنان عین فلسطینیان مردمی آواره‌اند. بر سر آوارگان، آوار نشوید. خودم در باقرآباد ری در جنوبی‌ترین جای پایتخت به چشمم دیدم از هر پانزده دختر دبیرستان که از سر جلسه‌ی امتحان باز می‌گشتند در همی خرداد امسال (۱۴۰۳) فقط یک تا دو تن روسری را درست در سر داشتند. من هم فقط گذری دیدم اگر در شهر بگردند وضع آشفته‌تر از این است؛ حتی قم ما هم وضع فرق کرده است؟ کبری را رد مرز کنید یعنی بفرستید به کشورش، خود ایرانی‌ها را می‌خواهید کجا رد مرز کنید؟! کمی پند گیرید. داروغه‌ها اغلب خود دروغ‌بازترند و دغلی‌تر. حریم را پاک داشتن هم هنر می‌خواهد و هم عمل عاملان، به دیانت. جزئیات در اینجا

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

 متن نقلی از نوشته‌های اُنظُر : ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند. کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

        

ساختمان سلمان در پاستور

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین. اُنظُر.

پایان متن. دامنه در رد یا تأیید این متن ورود ندارد

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: ۷ . ۴ . ۱۴۰۳ : بر کشاورزان دانمارک بر اساس میزان بادِ شکم گاو، مالیات خواهند برید منبع نه تنها بادِ شکم حتی آروغ دام هم مالیات دارد چررررا؟ خُب معلومه بانو و آقا. چون یکی از عامل‌های مهم گاز متان گاوها هستند که گرمایش زمین را ایجاد می‌کنند. هر گاو، میانگین سالانه ۶ تُن گاز دی اکسید کربن از طریق گاز شکم و آروغ در هوا پرتاب، و لایه‌ی اُزون را پاره می‌کند..

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ تیر ۱۴۰۳ ، ۱۴:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: ۱۱ . ۲ . ۱۴۰۳ ، اسرائیل باطل است. با باطل باید از درِ گفت و گوی موسوی - هارونی و محمدی ص وارد شد که دربار فرعون و سپس حضرت محمد سه دربار شاهان وقت را محلی برای محاجّه و تبادل نامه بدل کرده بودند. اما باطل از روی غرور و غضب، اغلب خود را به "صُمُّ بُکمٌ عُمیٌ" می‌زند. پس؛ مبارزه با او از راه دیگر باید شروع شود. چون باطل بَدواً و طبعاً ضد حق رفتار می‌کند. لذاست که باید غرق شود چون فرعون و رد شود چون رفتار نبوی. اسرائیل، باطلی نوین است. از دست‌سازهای اروپا و از پَروریده‌های آمریکا. بنابرین چون ساخت این نظام جعلی اساساً بر مبنای جلوگیری از پیشروی اسلام و مسلمین است، پس پشت آن قدرت‌های باطل با تجهیزات مدرن ایستاده‌اند. همین، مبارزه با اسرائیل را هم پرانگیزه‌تر کرده است و هم پیچیده‌تر و احتیاط‌آمیزتر. این است که در ویرانی این رژیم دست‌ساختِ غرب، نباید شتاب کرد چون عده‌ای پشت این رژیم قصد نمایش اُحُد دیگری دارند تا از دامنه‌ی تنگه‌ی کوه اُحُد، جمهوری اسلامی را از پشت هجوم کنند و بر تن قدرت اسلام زخم زند. اما بینش و پیچش سپاه با امر و دستور رهبری معظم بر مبارزه با باطلی به اسم اسرائیل نقشه‌ی مبارزه را به‌کلی عوض کرد و نوید نوینی به جهان پرتاب شد. من به عنوان پیگیر تحلیل مسائل روز و جهان معتقدم باید همچنان اصل پیچیدگی نابودی اسرائیل را مد نظر داشت. من نه فقط طرفدار اصل پرتاب موشک به خاک اشغال‌شده بوده و هستم و حتی می‌باشم (یعنی تکرار در آتی با خرج‌های خاص)، بلکه طرفِ این شلیک‌ام. البته احتمال و جبر، بر من حکم می‌کرد باید کمی مؤخّر شلیک می‌شد تا اسرائیل خطاهای خود را بدتر از خطاهای مرتکب‌شده می‌کرد و غزه به عاملی برای آخرین حد رسوایی و فروپاشی مشروعیتی این رژیم می‌رسید. اما حکیم متأله حضرت آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی، متنی را از سویدا (=خط خال دلش) نگاشت که تنه می‌زند به بردن پیام مرحوم امام خمینی نزد میخائیل گورپاچف صدرِ هیأت رئیسه‌ی کمونیستی شوروی. آن دیدار جوادی آملی مقدمه‌ی فروپاشی نظام کمونیستی شد و من امید می‌برَم (البته حتم تحلیلی و علم به ماوقَع ندارم) ولی باور دارم که این پیام رمزنگار معظم له، رمز واژگونی اسرائیل در آتی شود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ، ۱۸:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: ۷ . ۱ . ۱۴۰۳ ، کتاب "خاتون و قوماندان" را که باز کنی هر کجایش را بخوانی یک مروارید صید می‌کنی. سیر زندگی اُم‌البنین حسینی است؛ همسر شهید علیرضا توسلی -بنیانگذار و فرمانده لشکر فاطمیون- متشکل از رزمندگان افغان. به قلم روان خانم مریم قربان‌زاده، نشر ستاره‌ها در مشهد مقدس. من تا چهاردهم وقت دارم کتاب را (که چاپ سی و نهم آن دستم هست) به مخزن برگردانم. سخت مرا جذبش کرد. مثلاً این جاهاش که به روایت خودم می‌نویسم:

 

  

شهید علیرضا توسلی و اُم‌البنین حسینی

 

مثلاً این جاش: شیخ عوض پدربزرگ اُم‌البنین (دختر فیروزه و اُستاباقر بنّا) وقتی از افغانستان جنگزده به مرز سیستان رسیدند نخستین بار بود عکس امام خمینی را دید. تا دید، هان! همان آن، زیرِ عکس، روضه خواند و زیارت کرد.

 

مثلاً این جاش: اُستاباقر بنّا (که به او به خاطر اخلاق عالی حاجی اخلاقی می‌گفتند) در گلشهر مشهد، پس از چندین سال -که در یک اتاق سه در چهار، با فیروزه و شش فرزندش اُم‌البنین، راضیه، رضا، مرجان، معصوم، و زهرا زندگی گذراند- یک خانه‌ای خرید و در آن آشپزخانه و تشناب ساخت. جالب این است: تشناب یعنی دستشویی گرمابه.

 

مثلاً این جاش: فیروزه روزی دو مَن پسته از گلشهر می‌گرفت، خونه با اُم‌البنین و راضیه مغز می‌کردند. مغز را مَنی دوازده تومان دستمزد می‌گرفتند روزگار می‌گذراندند. جالب این است پشم (پوست پسته) را اُستاباقر جمع می‌کرد زمستان در هیمه‌بخاری می‌سوزاند که گرم شوند.

 

مثلاً این جاش: ملاک اُم‌البنین برای ازدواج اینها بود: مردش کتابخوان باشد. روابط فامیلی را محدود نکند. ادامه تحصلش را مانع نشود. دیندار باشد. به قول بی‌بی‌اش: باخدا و روبه‌قبله باشد. خوب شد مثل دختران ایرانی!!! نگفت: پولدار وچه باشد!!!

 

مثلاً این جاش: نه نه... بس است... متن طولانی می‌شود، گرچه هر چه بگویم شاید شیرین شود، حتی شیرین‌تر از شیرینُ فرهاد.

 

فقط بگذارید سه‌چهار نکته بگویم ۱. همین اُم‌البنین همسر علیرضا توسلی می‌شود همان سردار با مستعار "ابوحامد" بنیانگذار و فرمانده لشکر فاطمیون رفیق حاج قاسم سلیمانی.  ابوحامد سرگذشت جذابی دارد. در دفاع مقدس به کمک رزمندگان ایران شتافت و در سوریه شرکت کرد که نهایت ۹ اسفند ۱۳۹۳ در تپه تل قرین درعا شهید شد. آرامگاهش مشهد است.  ۲. قوماندان واژه‌ای اُزبک است اینجا، معادل فرمانده، مارشال، کُماندو. ۳. شیخ عوض و اُستاباقر از روستای بندِ امیر بامیان افغانستان بودند که پر از معادن و ذخایر زیرزمینی است. ۴. بالاترین بازی اُم‌البنین بازی با دخترها در مدرسه سه شیفت گلشهر مشهد بود با سنگ بَل‌بلی. بَل‌بلی در گویش افغان و حتی محل ما داراب‌کلا: یعنی بَرّاق، سوسو دِه.  راستی! گلشهر در کمربندی شرقی و در داخل شهر مشهد واقع است.  بخشی ازین کتاب در سایت جنات فکه اینجا آمده است. ۷ فروردین ۱۴۰۳ دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ فروردين ۱۴۰۳ ، ۰۹:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
به قلم دامنه: می‌خواهید بدانید آیا؟ پس لطفاً بفرما. جنبش یمن او را "علامه" می‌داندُ رهبر معنوی جنبش انصاراللّه؛ یعنی مرحوم فقیه نافذ سید بدرالدین حوثی پدرِ "شهید سیدحسین بدرالدین حوثی" استادِ قرآن و رهبر پیشین جنبش انصاراللّه یمن که اینک برادر ناتنی‌اش عبدالملک حوثی رهبر فعلی و حاضرمیدان آن است. روح مجاهدان یمن از این فقیه و علامه رشادت می‌گیرد. اهل صعده‌ی یمن‌اند این نسل سادات.
 
 
فقیه
سید بدرالدین حوثی
 
 
شهید
سیدحسین بدرالدین حوثی
 
 
عبدالملک بدرالدین حوثی
 
خاندان سید بدرالدین شیفته‌ی شخصیت معنوی و سیاسی و دینی امام خمینی رحمت الله بوده‌اند. شهید حسین بدرالدین وقتی در ایام جنگ صدام علیه‌ی ایران، به ایران آمده بود راغباً به سپاه بدر پیوست که با سازماندهی نیروهای انقلابی عراقی ضدصدام توسط سپاه، رهبری و تجهیز می‌شد و کنار رزمندگان ایران شجاعانه ایستاد. او که در دانشگاه سودان درس خوانده بود، ابتدا "حزب الحق" را پایه‌ریزی می‌کند و با عالمان شافعی‌مذهب یمن متحد می‌شود. سپس "انجمن شباب المؤمن" را می‌سازد که همین جنبش انصاراللّه از روی آن تأسیس شده است. شهید حسین بدرالدین در یمن در حد یک "امامزاده" تقدیس می‌شود مانند پدرش مرحوم سید بدرالدین. بنده از جزئیات این جنبش بازوی بزرگ جهان اسلام بگذرد. فقط بگوید: این نیرو مصداق همان آیه‌ی شگفتِ ۳۵ قصص است:
 
 
"قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِاَخیکَ وَ نَجعَلُ لَکُما سُلطانا"
 
 
که به رأی علامه در المیزان "خداوند درخواست موسی ع را اجابت می‌کند و می‌فرماید: ما تو را به واسطه‌ی برادرت [=هارون ع] تقویت و تأیید می‌کنیم و برایتان به سبب معجزات خود، اقتدار و غلبه‌ای قرار می‌دهیم که هرگز آنان نتوانند بر شما مسلط شوند و شما و پیروانتان به سبب حجت و براهین ما، غالب و مسلط خواهید بود."
 
آری، به نظر من جنبش انصاراللّه یمن همان «عَضُد» (بازو، حامی، مدد : قوت. قدرت. قادریت) است که برای جهان اسلام با رفتار شهادت‌خواه، پا پیش گذاشته است و این یعنی گَستره‌ی محیط نفوذ جغرافیای فکری ایران و وسعت جبهه‌ی جغرافیایی مقاومت منطقه. چون اگر مقاومت نمی‌بود تا الآن حتی ایران هم بلعیده شده بود.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ اسفند ۱۴۰۲ ، ۱۱:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست:

 

اول:

مثلث بعثت، امامت، مهدویت

شرافتمندان سلام. بعثت بر بشریت و در رأس آن بر سادات خجسته باد. همه‌ی پیغمبران در ساده‌ترین مکان، برانگیخته شدند. زیر بوته‌ی انار، درون غار، و حتی کنار گوسفندان. این به‌خوبی می‌رساند ″اَنَا بشَرٌ مِثلُکم″ (۱۱۰ - کهف) را. از جنس همین مردم کوچه و بازار و سوق بودند تا آسان و روان، بشر را به سمت فلاح و رستگاری سوق دهند. امین عرب حضرت محمد آخرین نبی رحمت، آن سان به بعثت رسید که حتی در مال، وابسته به حضرت خدیجه‌ی پرثروت بود و در دوران حساس حیات، یتیم و تحت سرپرست؛ سرپرستانی لایق و احَقّ و ارجح، چون پدربزرگش عبدالمطلب و سپس عمویش ابوطالب. پس؛ میان بعثتِ پیامبری با ثروت و زر و حتی با تزویر و زور، هیچ نسبتی برقرار نیست. آن کس برانگیخته می‌شد که لیاقت دریافت وحی را می‌داشت. شرط نبوت نه ثروت بود، نه قصر. نه سلطنت بود، نه دستی چیره‌دست.

 

با همین منطق ساده می‌توان دریافت پیروانِ پیامبران -علیهم صلوات الله اجمعین- در راه درست هستند و تحت تعالیم برگزیده‌ترین انسان‌های روی زمین. کافی هست پیام آنان را دست یافت و بر نصّ آن دستبُرد نزد و متن مقدس را تحریف نکرد. بهترین راه اطمینان این است به راهِ راهنمایانِ پس از پیامبران، در آمد و پویه‌ی آنان را پیمود و توشه‌ی پربار، پیمانه کرد. و چه پیمانی بهتر و سزاوارتر با امام علی و چه پیمودنی شایسته‌تر از پیمایش و پایش راه علی علیه السلام، که هم اَنفَس برای پیامبر خاتم ص بود، هم عصاره‌ی فضایل تمامی پیغمبران و هم اولین امام پس از خاتمه‌یافتن نبوت آنان.

 

من بعثت منهای امامت را فقط یک اتفاق می‌دانم و ظاهرِ کار. بعثت، دنباله دارد که آن را پیاده سازد، یعنی امامت و اجتهاد. که همه در انتظار یک ظهورند، عین واقعه‌ی قیامت که طلوع حضرت موعود خاتم الاوصیاء آقا و مولا امام عصر و زمان مهدی صاحب الزمان ع بر کره‌ی زمین است. مثلث بعثت، امامت و مهدویت مساوی است با هدایت و سعادت. فرخنده باد فروآمدن پیام «اِقراء»ی وحی، بر سینه‌ی صدر محمد صلی الله، در میانه‌ی غار حرا. دامنه.

 

 

:

به یاد ابوباقر مخ موشکی حزب‌الله عراق

در کمتر از دو روز می‌خواستند حماس را نابود سازند اما تا امروز ۱۲۵ روز طول کشید و اسرائیل در گرداب باریکه‌ی غزه به دست صدها رزمنده، گیر کرده است. صدام حسین رهبر حزب بعث و رئیس عراق هم، روزی می‌خواست سه روزه تهران را فتح کند اما ۸ سال مقاومت هزاران رزمنده‌ی ایران، ارتش عفلقی عراق را به پشت مرزها راند و یک وجب از خاک را به جنگجویان نداد. بعد سرکرده‌ی سازمان منافقین خواست یک شبه از کِرند غرب، میلیشیای مزدور خود را به غرب تهران برساند که در مرصادِ صدها رزمنده به کام مرگِ جهنم فرستاده شدند. اخیراً هم، انگلیس و آمریکا -دو یاغی مغرور بین‌المللی- با آوردن ناو خواستند یمن را بترسانند اما دیدند میلیون‌ها رزمنده‌ی یمن، شجاع‌تر از آنند که با جابجایی چند ناو و چند بمباران، از مقاومت دست بر دارند.

 

حال که دیدند به استیصال رسیدند -و بدتر از آن به افتضاح- دیشب ارتش اشغالگر و تروریست آمریکا -که غرب‌پرستان داخلی از روی غفلت و انحراف آن ارتش را آزادیبخش و ناجی! قلمداد می‌کنند و شاید هم ستایش- به همان سبک ترور حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی، در شرق بغداد منطقه‌ی بلدیات، از هوا با پهپاد، این رزمنده‌ی فرمانده‌ی ارشد حزب‌الله عراق را ترور کرد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۸:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: . لابد به یاد دارید. اگر ذهن فعال داشته باشید -که می‌دانم هستند درین صحن که چنین‌اند- باری و شایدم دو سه باری، درباره‌ی تَنْف متنی نوشتم. گفته بودم هر کس تَنْف سوریه در مرز میان اردن سوریه عراق را در دست داشته باشد، تمام مسیرهای این منطقه را می‌تواند زیر نفوذ اطلاعاتی خود ببرَد. به‌طوری‌که می‌توان آن را گلوگاه منطقه توصیف کرد.

 

التَّنْف سوریه

 

آمریکا در سال‌های اخیر با یک فرصت‌طلبی قلدرمآب -از قِبَل آنچه در سوریه عراق یمن ایجاد کرده بودند- این قسمت راهبردی خاورمیانه (=غرب آسیا) را در تصرف ارتش خود درآوردند، بزرگترین پایگاه نظامی را در آن تأسیس کردند که در خاک اردن و سوریه قرار دارد. اینک از تَنْف (به سکون نون) تکان نمی‌خورند چون بودن در این موقعیت را برای ارتش خود یک هدف استراتژیک می‌دانند، نقطه‌ی حساسی که، نوعی دیدبان محسوب می‌شود. مهمترین هدفشان هم سد راه ایران شدن است، چون روی زمین، ایران از دو راه به لبنان و سوریه و مقاومت منطقه راه دارد. مسیر موصل، مسیر بوکمال، که آمریکا از تَنْف تحرکات ایران را زیر نظر دارد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۲:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کیث پین در کتابش «نردبان شکسته» ترجمه‌ی خانم سمانه پرهیزکاری -که من چاپ هفتمش را دارم و خواندم و تمامش کردم- دست بر مسئله‌ی مهمی می‌گذارد. هیچ چیز به اندازه‌ی سوارشدن بر هواپیما، فانی‌بودن‌مان را به ما یادآوری نمی‌کند. کدام تجربه، وجودی‌تر ازین هست؟ وقتی پرید، دیگر راه فراری ندارید. هیچ اتّکایی، جز صندلی نیست. مجبوری با صدها غریبه یک جا جمع شوی و سطحی از صمیمیتت را به جبر و صور، به خرج دهی. اما در همین لحظه هم، نابرابری وجود دارد. کسانی که ردیف صندلی جلویی نشسته‌اند -که گران‌تر است و دلار بیشتر می‌خواهد- ردیف عقبی‌ها را به دیده‌ی حقارت می‌نگرند.

 

 

نابرابری. آری؛ نابرابری، که محرّک رفتارِ بد است. عاملِ تفاوت است. کُنش‌ها را تخریب می‌کند. موجب احساس فقر است. احساس فقر، به اندازه‌ی خودِ فقر واقعی، از سال‌های عمر انسان می‌کاهد و رفتار را تغییر می‌دهد. نابرابری، آدمی را به تصمیمات متناقض وا می‌دارد که به ناامنی بیشتر ختم می‌شود. از نظر «کیث پین» با برداشت آزاد من:

 

ناهمخوانی‌های میان آرزوهایی که به کُندی تکامل پیدا می‌کند از یک سو، و محیطِ به سرعت در حالِ تغییر از سوی دیگر، یکی از منابع اصلی بدبختی و تباهی دنیای مدرن است. همین است که نابرابری، انسان را از هم جدا کرد. اضطراب پدید آوُرد. سلامت و شادابی را کم نُمود.

 

از دنیای بزرگ، حالا برگردیم به همان هواپیما در مثال کیث پین که یک لوله‌ی صندلی‌دار قطور بیش نیست؛ مدلی کوچک از جهان بس بزرگ ما. در همان هواپیمای به این کوچکی، باز، کوچکترین نابرابری به ستیز میان مسافرین می‌انجامد با آن که همه در هوا معلق‌اند و هراس دارند و هر آن مهیبانه ممکن است به قعر زمین سقوط کنند، ولی با تشدید کمترین حس نابرابری، و با یک اختلاف جزئی، با هم گلاویز می‌شوند. روزانه در خط هوایی سرمایه‌داری‌ترین کشورهای دنیا هم، نزاع‌های خونین در درون خود هواپیما رخ می‌دهد که گاه ممکن است فقط در اثر فشارِ صندلی جلویی توسط مسافر صندلی پشتی، نمودار شده باشد. یعنی حتی در درونِ "دارا"ها هم، سطح تنش وجود دارد. کتاب می‌خواهد بگوید نابرابری، نردبانِ شکسته است. کسانی هم که از نردبان  دنیا با هر فن، یا فریب، یا دانش و تقلّا، و یا حتی رفتار بولهوَسانه بالاتر خود جا کرده‌اند، حق و حقوق ضعیفان را قورت داده‌اند. به تعبیر من: زنگوله‌ی نابرابری، صدایی از جنسِ «فریاد» و خوشه‌های خشم را پژواک می‌اندازدُ به محیط می‌پَرّانَد. بگذرم. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۳ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ویل دورانت (۱۹۸۱ - ۱۸۸۵) در بخش اول کتابش «درباره‌ی معنی زندگی» ترجمه‌ی شهاب‌الدین عباسی با عنوان "تمنای معنی" گفت انقلاب صنعتی غرب خانه و خانواده را نابود کرد؛ هر اختراعی قدرتمندان را قوی‌تر  می‌کند و ضعیفان را ضعیف‌تر. غرب خدا را ظاهراً ناپدید !!! کرده است. (ر.ک:  ص ۲۴) وی درین اثر این‌گونه زیبا به ضرورتِ وجود دین پرداخت که اشتباه است اگر این واقعیت را در نظر نگیریم زندگی معنوی ما همان قدر طبیعی است، که زندگی جسمانی ما. اساساً از نظر ویل دورانت وضع طبیعی بشر "امید" است نه یأس. او با قاطعیت رویه‌ی تمدن غرب را نقد می‌کرد.ویل دورانت  -همان طور که  از آن صفحه‌ی بسیار مهمش از روی گوشی‌ام عکس انداخته‌ام- باور داشت دین‌های بزرگ از دلِ نیاز انسان‌ها به این که احساس کنند زندگی‌شان ارزش دارد و سرنوشت‌شان بیهوده نیست سرچشمه گرفته‌ و شکوفا شده‌اند. وقتی چنین ایمانی که مایه‌ی دلگرمی است رو به ضعف گذارَد، زندگی کاستی می‌گیرد و از یک نمایش روحانی به واقعه‌ای زیستی!!! تبدیل می‌شود و منزلَت انسان را نابود می‎سازد. درین شرائط جسارت‌های حیاتی انسان که تحسین او را برمی‌انگیخت، تبدیل به شکّاکیت و تحقیر می‌شود و در پی آن امید و ایمان، ناپدید و ترس و تردید رویّه‌ی روز می‌شود.

 

 

 

مستزاد : اینک همان تمدن -که از خدا هیچ باکی ندارد و به قول زنده‌یاد ویل دورانت  ظاهراً ناپدید!!!  کرده‌اند- آنچه پادگان نظامی آمریکا (=اسرائیل) بر سر مردم فلسطین در باریکه‌ی غزه و کرانه باختری می‌آورد خوشحال است و جانبدار. دنیا تا این حد از معنی در زندگی تهی نشده بود که امروز شده است. غرب با این نگبت و نخوت خواهی‌نخواهی می‌پژمُرَد؛ پژمُرد فعلاً پلاسیدگی‌اش هنوز خوب بیرون نریخت. اهل فن این پژمردگی زندگی غربی و غرب‌لیسانی را دقیق لمس می‌کنند. باایمانی مانع است، تن به هر کاری بشود داد و پای هر کاری را مُهر تأیید بشود زد. دامنه. تا امروز ۲۲ آذر ۱۴۰۲ : بازدید کل سایت دامنه: « ۱۳۴۸۰۹۹ »

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این روزها زیاد می‌شنوید یا می‌خوانید پسرِ فلان فرمانده‌ی اسرائیل، نوه‌ی فلان وزیر اسرائیل، فرزند فلان رئیس و مدیر و نماینده کنسِت اسرائیل در غزه کشته -بخوانید هلاک- شد. می‌دانید چرا؟! به تحلیل من:

 

۱. دارند نشان می‌دهند حتی فرزندان سیاستمداران اسرائیل هم، پا به پای ارتش در جبهه‌ی نبرد مقدس!!! -بخوانید کشتارگاه مردمان غزه- شرکت دارند و کشته هم می‌شوند تا تظاهر به اتحاد درونی کنند.

 

۲. چنان در درون در حال فروپاشی‌اند، ولی آن را محکم مستور و پنهان نگه می‌دارند تا با این نوع خبررسانی بگویند، دیدید ما همه با هم در نابودی غزه! هستیم و فرزندان دولتمردان هم کشته می‌شوند.

 

۳. نشان دهند بُغض به فلسطینی در تمام رده‌های اسرائیل موج می‌زند و هر نبردی برای نابودی نسل فلسطین برای آنان بالاترین آرمان و عقیده محسوب می‌شود. کشتن کودکان و خردسالان در واقع جلوگیری از ازدیاد نسلِ رو به تزایُد فلسطین است که اسرائیل آن را سال‌هاست بزرگترین تهدید می‌پندارد.

 

۴. با این جور پخش خبرها از میدان کشتارگاه!!!!، دارند اعانه‌ی مالی جمع می‌کنند از محافل جهان که جانبدار صهیون‌ها هستند و منتظر ارضِ امنِ موعود!

 

حاشیه: من در هشت سال دفاع مقدس آن تعداد باری که جبهه رفتم، حق را ور ندهم، مسئولان را هم می‌دیدم. فرزندان برخی اندک از آنان هم، گویا بودند، من البته با چشمم ندیدم ولی می‌شنیدم. مُبرهَن است بعضاً بودند، ولی عدد آنان اندک و قلیل بود. واقعاً فقط مستضعفان پای جنگ بودند از هر دین و کیش و مرام و هر خانه یک رزمنده حداقل داشت. و هر کوچه هم یک یا چند شهید. کَیْ می‌شود بعضی از مسئولان رده‌های اوج و فرودِ الآن نظام، بیآموزند خدمت فرصت است، نه جیب‌بُری‌کردن. هر کس برای این مردم -که چهل و اندی سال همه‌ی وجودش را برای انقلاب اسلامی گذاشته‌اند- از زیر خدمت در روَد و دزدی و دغلی کند، خائن‌ترین عنصر در جهان است. چرا؟ چون فساد درین انقلاب مقدس و فرحبخش، بزرگترین فضاحت و قباحت است. دامنه | ابراهیم طالبی دارابی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۷ آذر ۱۴۰۲ ، ۲۳:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

( ۱ )

 

 

 

 

به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامه‌ی "خوزی‌ها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیه‌ی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام می‌رسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بی‌نام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده می‌شودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیده‌ام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامه‌ی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامه‌ی "قدس"  چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربه‌های متخلفانه‌ی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص داده‌شده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعه‌شناس در نامه‌‌ی سرگشاده‌اش به رئیس‌جمهوری رئیسی) می‌فروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا می‌داند. مخلوطکردن با چای بی‌کیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشی‌ها برای این که روزنامه‌ی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامه‌ی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همان‌زمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمع‌آوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیه‌ی پرونده‌ها، آب پاک!!! رویش می‌کشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.

 

 ( ۲ )


شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زرده‌ی پرتوافکن چشم را می‌نوازد و بر زیبایی صحنه می‌افزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثه‌ی روح را به جَست می‌آورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درخت‌ها را آراست. اول خیال می‌کنی رنگ زده‌اند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایه‌ی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.

 

( ۳ )

 

 

 

جایزه‌ای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزه‌ی ملی شهید باکری" برای نخستین‌بار به بهترین شهرداری‌های کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۵ آذر ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر