تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : چند بحث در چند زمینه -
سید مهدی صباغ دارابی : سلام و عرض ادب، با عرض پوزش در نوشتار بالا مهندس سرایلو مدیر عامل شرکت نکاچوب نبود ایشون مدیر راهسازی شرکت بودبسیار توانمند بود که همکاران بهش میگفتن سرایلو بزرگ، مدیر عامل فک کنم یا آقای نجاتی بود یا آقای اهنگری. یاعلی مدد -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روز بهخیر فقط یک نکته؛ بر اساس کتاب " بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی" نوشته حمید روحانی، یکی از دلایل اعتراض آیتالله خمینی به محمدرضاشاه پهلوی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دادن حق رأی به زنان بود. جلیل قربانی -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، روزتون بهخیر ۱- چند سال پیش تصمیم گرفتند تا بنای یادبودی با عنوان شهدای گمنام در پارک تفریحی وزرامحله در شهر سرخرود بسازند. ۲- این کار در آن زمان با مخالفت گسترده اهالی وزرامحله از جمله خانوادههای شهدای محل روبرو شد. ۳- مادر دو شهید یدالهی (مادرخانم بنده) گفته بود این دو شهید گمنام را در ... -
ناشناس : سلام متنی از آقای عمادالدین باقی: تاکر کارلسون یکی از چهرههای مشهور رسانهای در امریکا و چهره محوری در جنبش ماگا است. صفحهاش در یوتیوب بیش از ۵ میلیون دنبال کننده دارد. برخی مطالبش درباره ایران شگفت انگیز است. اگر از زبان یک ایرانی گفته میشد به توهم توطئه و غرب ستیزی متهم میشد اما از زبان شخصیتی مانند ... -
ناشناس : به ص ۳۳۸ تا ص ۳۴۳ کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر حسین بشیریه رجوع شود. -
از مدرسه فکرت : درود خواندنی و پر اهمیت -
ناشناس : درود بر شما آقای نور مفیدی در جنگل خواری استان گلستان معروفه و در حال حاضر مالک شرکت ممتاز! محمدحسین آهنگر دارابی -
ناشناس : پیام یک عضو مدرسه فکرت: سلام جناب آقای طالبی. مطلب شما عینا مشابه قطعنامه هائیست که اپوزیسیون خارج نشین درمیتینگهای تبلیغاتی که راه میاندازد پرسروصدا اما جمعیتی ازآن استقبال نمیکنند صادرشده. چندایراد کارشمارا باصراحت گوشزد کنم اولا.همچون گذشته بادیدگاه توام باتحقیر وشکست برای جبهه داخلی وغلبه وظفروپیروزی ... -
ناشناس : جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی استان یزد جمعهشب با سید محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار که در محل بیت تاریخی شهید صدوقی برگزار شد، سید محمد خاتمی طی سخنانی با تأکید بر شناخت دقیق مشکلات برای رسیدن به صورت راه حل واقعی، اظهار کرد: اگر معتقدیم اسلام جاودانه است باید به تمام پرسش ها و نیازهای روز به روز نو ...
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- دامنه کتاب
- انقلاب اسلامی
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مسائل روز
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- جهان
- فرهنگ لغت دارابکلا
- قرآن در صحنه
- روحانیت ایران
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- جامعه
- لیف روح
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- جبهه
- روحانیت دارابکلا
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- خاورمیانه
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- سیاست
- اوسا
- روزبه روزگرد
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- زندگی
- حومه
- شهرها
- کبل آخوند ملاعلی
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
آذر ۱۴۰۴
۱۰
-
آبان ۱۴۰۴
۲۰
-
مهر ۱۴۰۴
۱۸
-
شهریور ۱۴۰۴
۲۸
-
مرداد ۱۴۰۴
۳۳
-
تیر ۱۴۰۴
۱۶
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۰
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۷
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۱
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۷
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۷
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۰
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۱
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۵
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۷
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
فرزندان سیاستمداران
این روزها زیاد میشنوید یا میخوانید پسرِ فلان فرماندهی اسرائیل، نوهی فلان وزیر اسرائیل، فرزند فلان رئیس و مدیر و نماینده کنسِت اسرائیل در غزه کشته -بخوانید هلاک- شد. میدانید چرا؟! به تحلیل من:
۱. دارند نشان میدهند حتی فرزندان سیاستمداران اسرائیل هم، پا به پای ارتش در جبههی نبرد مقدس!!! -بخوانید کشتارگاه مردمان غزه- شرکت دارند و کشته هم میشوند تا تظاهر به اتحاد درونی کنند.
۲. چنان در درون در حال فروپاشیاند، ولی آن را محکم مستور و پنهان نگه میدارند تا با این نوع خبررسانی بگویند، دیدید ما همه با هم در نابودی غزه! هستیم و فرزندان دولتمردان هم کشته میشوند.
۳. نشان دهند بُغض به فلسطینی در تمام ردههای اسرائیل موج میزند و هر نبردی برای نابودی نسل فلسطین برای آنان بالاترین آرمان و عقیده محسوب میشود. کشتن کودکان و خردسالان در واقع جلوگیری از ازدیاد نسلِ رو به تزایُد فلسطین است که اسرائیل آن را سالهاست بزرگترین تهدید میپندارد.
۴. با این جور پخش خبرها از میدان کشتارگاه!!!!، دارند اعانهی مالی جمع میکنند از محافل جهان که جانبدار صهیونها هستند و منتظر ارضِ امنِ موعود!
حاشیه: من در هشت سال دفاع مقدس آن تعداد باری که جبهه رفتم، حق را ور ندهم، مسئولان را هم میدیدم. فرزندان برخی اندک از آنان هم، گویا بودند، من البته با چشمم ندیدم ولی میشنیدم. مُبرهَن است بعضاً بودند، ولی عدد آنان اندک و قلیل بود. واقعاً فقط مستضعفان پای جنگ بودند از هر دین و کیش و مرام و هر خانه یک رزمنده حداقل داشت. و هر کوچه هم یک یا چند شهید. کَیْ میشود بعضی از مسئولان ردههای اوج و فرودِ الآن نظام، بیآموزند خدمت فرصت است، نه جیببُریکردن. هر کس برای این مردم -که چهل و اندی سال همهی وجودش را برای انقلاب اسلامی گذاشتهاند- از زیر خدمت در روَد و دزدی و دغلی کند، خائنترین عنصر در جهان است. چرا؟ چون فساد درین انقلاب مقدس و فرحبخش، بزرگترین فضاحت و قباحت است. دامنه | ابراهیم طالبی دارابی
به خاطر یک مشت دلار
( ۱ )
به خاطر یک مشت دلار !!! البته آقای نعیم احمدی برای آلودگی خوزستان از عنوان "به خاطر یک مشت دلار" برای روزنامهی "خوزیها" چاپ چهارشنبه امروز (۱۵ آذر ۱۴۰۲) استفاده کرد (عکس بالا) اما من برای قضیهی چایِ «دِبش» (=گَس؛ طعمی میان تُرش و شیرین و نیز به معنای کامل و مُجرّب) خواستم از این عنوان که در واقع نام یک فیلم سینمایی به اسم "به خاطر یک مشت دلار" محصول ایتالیاست، بهره ببرم که در یک دهکده، فقط طعم تلخ مرگ به مشام میرسید. قانون وجود نداشت؛ اسلحه حرف اصلی بود. تا این که یک قهرمان بینام با بازی آقای "کلینت ایستوود" وارد دهکده میشودُ ماجراها آغاز. من شاید شیش هفت بار طی هر سال این فیلم را دیدهام ازجمله اخیراً، هم. حالا از خبرنگار آقای عقیل رحمانی از روزنامهی قدس | سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ | شماره ۱۰۲۴۹ اینجا خواندم که پنج سال پیش روزنامهی "قدس" چاپ همزمان تهران و مشهد به ستیز با حربههای متخلفانهی چای دبش رفته و پرده از آن برداشته بود، ولی سرانجامی نداشت تا این که گویا خودِ حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزده حاضر شد ماجرای تخلف ارزی ۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلاری این برند چای، برملا شود که بخش کلانی از مقادیر ارز تخصیص دادهشده را در بازار آزاد" (=بنا بر گزارش آقای محمد فاضلی جامعهشناس در نامهی سرگشادهاش به رئیسجمهوری رئیسی) میفروخت. اینجا مالکی که با چه ترفندی در حوالی تهران کارخانه برپا کرده بود، خدا میداند. مخلوطکردن با چای بیکیفیتُ فروش چندبرابر قیمتِ دلاری در شهر مشهدُ حتی حتی حتی آلودگی این چای به جوشِ شیرین قسمتی از قضایاست. دبشیها برای این که روزنامهی قدس را بخرند!!! پیشنهاد قرارداد آگهی به این روزنامهی متعلق به حرم رضوی داده بودند که گویا همانزمان مدیرمسئول آن با عقد قرارداد آگهی با برند دبش مخالفت و حتی "دستور داد اگر در فروشگاه تعاونی روزنامه از این برند محصولی وجود دارد، به سرعت جمعآوری و فروشش ممنوع شود." که کار به شکایت از روزنامه قدس کشیدُ باقی قصه. اینک دبش افشا شد. ببینیم مثل بقیهی پروندهها، آب پاک!!! رویش میکشند! یا نه!!! یعنی واقعاً به نظرم برای این تیپ افراد در درون نظام جمهوری اسلامی "به خاطر یک مشت دلار" تنها یک فیلم سیمنایی برای سرگرمی نیست! بلکه فرمول اصلی کارشان است. بگذرم. دامنه.
( ۲ )
شرحی برین عکس: عکس، ترکیب دو فصل است. راست، زمستان. و چپ، فصلی دیگر؛ گویا پاییزِ خزان. روی عکس خزان زردهی پرتوافکن چشم را مینوازد و بر زیبایی صحنه میافزاید. اما چمِ خَمِ راست در بغل عکسِ دست چپ، جِثهی روح را به جَست میآورَد، چون که طبیعت برف در برقِ تیغِ آفتاب، زمین پای درختها را آراست. اول خیال میکنی رنگ زدهاند به تنِ عکس، ولی خوب خیره شوی، خواهی خواند که کفِ پُرِ برف، سایهی آفتاب افتاده است از تنِ تنومند درخت، و این گون دراز، عین ریل، تراز شده است و مُواز و مُساو.
( ۳ )
جایزهای به اسم شهید مهدی باکری: گویی قرار است "جایزهی ملی شهید باکری" برای نخستینبار به بهترین شهرداریهای کشور تعلق گیرد آن هم بر اساس
فلسطینیان متولد شدند تا بمیرد!!!
به این زن زیر یک نگاه اندازید ببینید او تا چه حد از غایتِ مقدس این نظام آفرینش خارج است؛ وی "طالی غوتلیب" است؛ عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت پارلمان اسرائیل. بخوانید چی گفت؟ "خون دشمنم مباح است، او متولد شده تا بمیرد." اینجا او ادامه داده که: "اِشغال کلمهی زنندهای نیست، ما باید شمال غزه را اشغال کنیم و در آن شهرک بسازیم." و سپس استناد کرد که: "طبق روایتها، این سرزمینها برای ماست و باید دقیقاً همین کار را انجام دهیم."
حالا پردازش حرفش: اول: خود باور دارد و مُعترف است اسراییل برای تأسیسش دست به اشغال فلسطین زد؛ آنان را یا کُشت، یا از وطن آواره کرد، یا از خانهی خود بیرون انداخت، یا به زندگی زجرآور در اردوگاهها مجبورشان ساخت. دوم: این تیپ اسرائیلی عقیده دارند فلسطین "ارضِ موعود" است که خدا به یهودیان -از نظرشان قوم برتر- داده شده است، پس به خود حقِ خدایی!!! میدهند که تمام ساکنان آن (چه مسلمان، چه مسیحی، چه لائیک و یا حتی کمونیست) را با کشتار و اشغال و اخراج، دچار رعب و وحشت و سازش سازند! سوم: این فکر که فلسطینی ذاتاً به دنیا آمده که به دست صهیونها کشته شود، بدترین -بخوانید پلیدترین- نگاه ایدئولوژیک است که اساساً سازمانِ تفکر اسرائیل را ساخته است. چهارم: ولی فکر نکردهاند وقتی قصد کردند دیگران را بکشند، دیگران -یعنی همان صاحبان وطن- دست به مقابله و مبارزه میزنند و خود را سازمان میبخشند و به دفاع در برابر آنان برمیخیزند حتی با سنگ و فَلاخَن (=به زبان محلیمان: دِکلَک دِرزین) و سپس با موشک و گردانهای مجهز عِزّالدین قَسّام. حقخواهان جهان هم به مددشان برمیخیزند تماماً، و خود دیدند چگونه باعث تفکر مقاومت پیچیده در منطقه شدند. پنجم: کسانی هم که در ایران، مقاومت را میکوبند بدانند اگر حتی خود را عمَلهی غرب و پیادهسربازِ پادگان مسلح غرب -یعنی اسراییل- ندانن، در مسیر این عملگی که قرار گرفتهاند. بگذرم. دامنه.
وقتی یک رَپِر به دین اسلام در آمد
هنگامی که دیدم آقای "تای دولا ساین" جوانِ رَپِر (=خوانندهی رَپ) مشهور آمریکا، مسلمان شد و نماز گُزارد و قرآن هدیه گرفت، اینجا خیلی به شوق آمدم. اساساً من تشرُّف به اسلام اشخاص نوورود را شورانگیزترین لحظات میدانم. ماها که همان زادهشدن از بطن مادر، مشرف به دین مبین بودیم و این خدای باری را بارها شکر گُزاردن دارد، ولی هنگامی انسانی از دور داوطلب ورود به دینِ «...یَعْلو و لایُعْلی عَلَیه» میشود (حرفی از پیغمبر اکرم ص اینجا که اسلام برتری پیدا میکند و چیزی بر اسلام پیروز نمیشود) پرشورترین احساس، او را احاطه میکند.
راست گفتند به ساین خیل از مخاطبان، که "به اسلام خوش آمدی ساین". تو حالا آقا ساین یک میلیارد و اندی برادر و خواهر در جهان داری.
راستی تیتر و عکس روزنامهی همشهری چاپ امروز (۹ آذر ۱۴۰۲) هم انعکاس حِرفهای هست از یک حَرف؛ ازین حَرف رهبر معظم:
«خصوصیت اول غرب آسیای جدید، آمریکازدایی یعنی نفی سلطه آمریکا بر منطقه است که البته این به معنی قطع روابط سیاسی کشورها با آمریکا نیست، بلکه به معنی زائلشدن قدرت و تسلط سیاسی آمریکاست و همانگونه که میبینیم برخی کشورهای صددرصد تابع هم، در حال زاویهگرفتن با آمریکا هستند.»
به قول مرحوم امام اینجا «تا وقتی آمریکا آدم نشود،...» این حرکتِ پُرپتانسیل (=پرتوان) مقاومت و مداومت در منطقه، ادامه مییاید. دامنهی دارابی.
شِکَرخواری!! شیرینتر شده
رفتم که ببینم دنیا امرو دست کیست؟! دیدم خبرنگار خانم "طاهره فجر داودلی" از روزنامهی قدس، امروز (سهشنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) گزارشی از شِکَر، نوشته که کمی معمای شِکَرخواران! را وا کاویده. خواستم امروز به هفتاد پروندهی زمینخواری در زنجان -که روزنامهی سراسری "مردم نو" چاپ زنجان، امروز (سهشنبه ۷ آذر ۱۴۰۲) آن را (عکس بالا) تیتر کرده- ورود کنم اما دیدم شِکَرخواری!! شیرینتر شده است؛ آن هم در مشهد مقدس. این شد که آمدم سروقتِ این بحث.
کمپوت انجیر
روزنامهی "مردم نو"
درست است که امسال، شِکرِ جهانی و داخلی -هر دو- کم شده و "کشور برزیل هم شکر خود را صادر نمیکند" اینجا و کارخانهها هم، به طور محدود و لابد گرون! میفروشند. همین -و لابد همینهای "دیگر"ی- تاجرانی سودپرست را وسوسه ساخته به دِپو (=انباشتِ) این بارِ سفید! خیز بردارند. بگذرم. نه! نه! بگذار بگویم بررسی روزنامهی قدس نشان میدهد یک خورده! از شکرهای وارداتی که قرار بود به صنایع شِکربَر خراسان رضوی برسد، ناپدید!!! شده است. حتماً یک خروار بیشتر نبوده!!! است. آخه خراسان رضوی به گفتهی همین خبرنگار خانم فجر داودلی، در حوزهی تولید قند و نبات و مربّا و نیز کیک و کلوچه و کمپوت، قطب صنعتی کشور است؛ یعنی استانیست با صنایع شکربَر برای مردمی شِکرخور!! حالا که شکر را شِکَرخواران! معمّا کردهاند، فضا را سردرگم نمودهاند و سهمیهی آن دیار را هم به "هالهای از نور!! -نه نه ببخشید- هالهای از ابهام بردهاند. بازم بگذرم. دامنهی دارابی.
هویزه و غزه
کالابرگ، پول نقد، شلوار سهخط
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. روزنامهی "یادگار امروز" چاپ ۳۰ آبان ۱۴۰۲ سخن از «استقبال سرد از کالابرگ» (=کوپن اسبق) زد. خُب علت معلوم است. دستکم از نظر من به شیشهفت علت:
یک: کالابرگ نسیه هست ولی پول نقد، نقد. دو: کالابرگ باید بروی سطح شهر ولی پول نقد، راحت میآد حسابت. سه: کالابرگ را قند میدهند و ظرفشویی ولی پول نقد، هر چه دل بخواهی. چهار: کالابرگ را فروشگاه خاص باید بروی نوبت ولی پول نقد، صف بی صف. پنج: کالابرگ کیفجیب نمیرود ولی پول نقد، میرود. شش: کالابرگ بارهای بُنجول و تاریخگذشته میدهند ولی پول نقد، نه، میشود آسوده رفت برای لوبیاپته سرِ قارن یا کوبیده در آن کُنج بازار نرگسیه. هفت: کالابرگ مال شکم و کالا و کُلاه و تقلا است ولی پول نقد، دستت بازِ باز است حتی برا سینما و تئاتر و تریاک!!!
پس مشخص است برای این ملت که وقتی هر روز نرخ کالا فرق دارد و بالا میرود و پایین نمیآید و حتی مرز وسط، چندهفتهای ثابت نمیمانَد و نرخ کوپن را هم گفتند قیمت سال قبل ملاک میمانَد ولی باز هم پول نقد برای ملت بهتر است و استقبال از کالابرگ، سرد. آخه چون با نقد، آزادِ آزاد میشود هر چه خرید؛ حتی روزنامهی سراسری "ایمان" (۳۰ آبان ۱۴۰۲) چاپ قم را که تیتر کرد در قم مردم دوبرابر کشور صدقه میدهند!! بگذرم. و نیز با یارانهی نقد میشود خیالتخت رفت شلوار "سهخط" حماسِ جبههی مقاومت خرید و رفت به خط و مشیء همان رزمندهی معروف "سهخط" که مظلومانه و مقتدرانه سرانجام در شانزده آبان رفت به فوز شهادت
یورگن هابِرماس کنار شرّ رفت
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. کسی که روزی از نگاه انتقادی، مدرنیته را "پروژهای ناتمام" میخواند، حالا در کمالِ بیشرمی (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: جهل و نادانی) جانبِ جانی جنایتپیشه (=اسرائیل) ایستاد، حماس را محکوم ساخت و خود را در سطح جهان به ابتذال کشاند. او روزی به نظریهی بازسازی عقلانیت فکر میکرد (رک: ص ۱۰۳) و میگفت فلسفهی مدرن از "بنیانگراییِ پروژههای متافیزیکی دست شُسته و به سمت عقلانیت و همگرایی" میرود و از طریق "تأمّل انتقادی بر خویش" عمل میشود، حالا این وارث مکتب فرانکفورت همهی اعتبارش را با جانبداری بد و این موضعگیری سخیف (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: عجیب) نابود ساخته است. وی را روزی "وجدان فکری آلمان" معرفی میکردند. (رک: ص ۱۳) اما آیا هابِرماس یادش رفته است که میگفت "جامعهی مدنی و جنبشهایی که از بطن آن برمیخیزند، مکملِ سیاست قانونی رسمی هستند." (رک: ص ۲۱۱) او که میخواست مفهوم مدرنیته را از ریشههای آن در اروپای مدرن، توسط نظریهی نوسازی دههی ۱۹۵۰ به "یک مدلِ بیزمان و بیمکان برای همهی فرایندهای توسعهی اجتماعی" (رک: ص ۱۷۶) تبدیل کند، درین پیچ سرنوشت، حتی سرشت خودش را با تأسف آلود و گفت: «دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی است» منبع روزی در دورهی دولت هفت و هشت این فیلسوف مارکسیست مهم را به دانشگاه تهران آورده بودند، بنده چقدر هم دنبالش میکردم چه افکاری را طرح میکند.
دنیا را چه دیدی؟! این آدم با این وزن که سلطه را میکوبید، خود در یک سراشیبی سقوط حالا در سالخوردگی (احتمالاً از سرِ ترس از دولت حاکم آلمان و یا از روی جهل و ندانستن قضایای غزه) حامی سلطه و نژادپرستی صهیونی شد. "هابرماس"ی که روزی معتقد بود "با تغییر در تعریف جایگاه خِرَد در عصر مدرن, تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد میشود" منبع خود، از عمری خِرَدمندی، افتاد و کنار شرّ رفت و رفتار اسرائیل علیهی غزّه را دقیقاً خیر و خوب و سزا و درست دانست. واقعاً من که با تفکرات هابِرماس آشنایم، اسرائیل (=تفکر آپارتاید و رویکرد خشونتبار و پادگان مسلح غرب) در منظومهی نظریههای مهم این فیلسوف آلمانی هیچ سنخیتی ندارد. من انتظار میبرم او ازین بدی و بیخبری برگردد. وقتی خبر را شنیدم رفتم این کتاب (عکس هم انداختم) را برداشتم تا بازم بخوانم که توسط "ویلیام اوث ویت" نوشته شد و خانم لیلا جوافشانی و آقای حسن چاوشیان به فارسی برگردان کردند. بگذرم. در روزنامهی قدس هم آقای محمدجواد لاریجانی اینجا بر موضع هابرماس نقدی نوشت.. دو پیوست در ادامهی مطلب:
ابوباران
نوشتهی دامنه. به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. هفتهی "کتاب و کتابخوانی" است. منم «ابوباران» دستم. هنوز تمامش نکردم. او «مصطفی نجیب» است؛ اهل افغان، زادهی مشهد مقدس. یارِ حاجقاسم. هم در افغانستان میدان بود و هم در نبردهای سوریه. چون در خودِ کتاب تأکید رفته است برای امنیت، چهرهاش نشان داده نشود؛ عکسی ازو نذاشتم. چند کلام ازین اثر -که خانم زهراسادات ثابتی آن را نوشته و انتشارت خط مقدّم قم آن را سال ۱۳۹۹ چاپ و نشر داده- بگویم و والسلام:
آنقدر در نبردها بود وقتی سال ۱۳۹۸ از سوریه به ایران بازگشت، دخترش "باران" سه ساله شد. (ر.ک: ص ۳۱۷) ابوباران گفت ما چرا لشگر فاطمیون هستیم؟! چون مثل حضرت فاطمهی زهرا -سلام الله علیها- هم غریب هستیم و هم مظلوم. (ر.ک: ص ۱۱) باز ابوباران در جای دیگر کتاب میگوید در میان عربها رسمی طبیعی وجود داشت که غذاهای فرماندهان با سربازها متفاوت بود؛ اما در فاطمیون (=لشگر مقاوت افغانها) فرماندهان و نیروها یک جور غذا میخوردند. (ر.ک: ص ۱۰۹) ابوباران عضو سپاه محمد ص هم میخواست بشود که در شهر بیرجند آموزش میدیدند و از طریق خاک تاجیکستان به افغانستان فرستاده میشدند برای نبرد با طالبانِ آن زمان، نه طالبانِ الآن که تغییر رویّه داد و با ایران مراوده دارد. (ر.ک: ص ۱۶) او در روستای هباریهی سوریه صدای شعرخواندن ابوحامد را شنید (ر.ک: ص ۱۷۲) که میخواند: "به این امام قسم، چیزی دیگری نبرم / به جز غُبار غم، چیز دیگری نبرم". بگذرم.
عایدی نشستِ فوق العاده ی ریاض!
نوشتهی دامنه. به نام خدا. سلام بر هر شرافتمند. اول نگاهی به روزنامهی شاخه سبز (۲۱ آبان ۱۴۰۲) اندازید که سران کشورهای اسلامی چه خواستند؟! از اسرائیل فقط خواستند: بس کند آتش را. عجب! لابد بس میکند و حرف شما را هم گوش میدهد؟! نشست دیروز ریاض آنهم با حضور ۵۷ کشور عضو (یعنی بزرگترین اتحادیه در جهان) بیانیهی صوری بود و بس. درخواستِ آتشبس! رفع محاصره! کمکهای بشردوستانه! همین.
در درون نشست -که ژِشت است تا واقعیت- کشورهایی حضور داشتند حتی حاضر نیستند علیهی اسرائیل تحریم اعمال کنند. این دولتها، هم در ظاهرُ علَن، با اسرائیل رابطه دارند، هم پنهانی با این اشغالگر سَروسِر سیاسی و امنیتی. مصر، اردن، ترکیه، امارات، بحرین، سودان، قطر، جمهوری آذربایجان، مراکش، تونس، نیجریه، گابُن، کوزوو، جیبوتی و چند کشور دیگر، روابط آشکار و پنهان با اسرائیل دارند. روابط تجاری بالایی که، هم به اسرائیل نوعی مشروعیت سیاسی بخشیده و هم تأمین منابع مورد نیاز اساسی اسرائیل را فراهم نمودهاند و در کمال بیشرمی کالاهای اسرائیلی دادوستَد میکنند. مثلاً عمدهترین واردات نفت خام اسرائیل از جمهوری آذربایجان و قزاقستان است. منبع نیز اردن و مصر از خریداران گاز تولیدشدهی اسرائیلاند. ترکیه -که رجب طیب اردوغان مثلاً با نطق، غوغا!! میکند- کانال اصلی انتقال نفتوگاز به اسرائیل است و خریدار تولیدهای پتروشیمی اسرائیل. بگذرم. تئوری درست، فقط تز مقاومت است؛ سخت است، ولی تئورییی پویاست. ایران البته دیپلماسی را در همین حد هم، گرم و باتحرک نگه دارد منطقیست ولی دلخوش به این جرثومههای دغلباز نباشد. لابد نیست!
دُرنای سیبری فریدونکنار و سکوت یک فیلسوف
(۱)
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو پست: ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبانماه به فریدونکنار میآمد ۱. این "امید" چرا دیر کرده است؟!! "امید" دُرنای دورپرواز سیبری هست (عکس مندرج) که هر آبانماه به فریدونکنار میآمد امسال ولی هنوز نیامد این درنا تنها گونهی باقیمانده دُرنای سیبری است، اما "امید" دیر کرده است؛ هنوز نیامده است؛ لابد از دنیایی که میبیند زور تحکُّم دارد، گِله دارد. دامنه.
(۲)
غزه؛ مَعرکه یا مَهلکه؟!
نوشتهی دامنه: غزه، مَعرکه یا مَهلکه؟! به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. چرا بنده -دامنه- معتقدم در قضیهی جنگ جنون و جنایت اسرائیل در غزه، هیچ جبههی جدیدی نباید به روی اسرائیل گشوده شود؟! در نبردها، یا مَعرکه داریم یا مَهلکه. مَعرکه هنگامهی است برای جنگ و جدال در آوردگاه و رزمگاهِ شور و شگفتانگیز که به حماسه مانند است و در آن قهرمانان ظهور میکنند. ولی مَهلکه، ورطهای است پرتگاه و نیستگاه که همهاش خوف و خفتانگیز است و از درون آن جانیان و منفوران بیرون میآیند. اسرائیل درین بحران اخیر غزه، مشغول مَهلکه شد، نه مَعرکه که سرانجامِ آن، هیچ چیزی جز بیحیثیتی و فروپاشی مشروعیت سیاسی نیست؛ یعنی هیچ اعتبار و پرستیژی بر سرِ ویرانی غزه کسب نمیکند. به همین علت، غزه برای این رژیم اِشغالی، در افکار عمومی میدان جنگ محسوب نمیشود، جایی برای قساوت است، همان هلاکتگاه (=مَهلکه)، حتی اگر تمام باریکه را به تَلّی از خاک بدَل کند و تمام ساکنان آن -از انسان تا حیوان و هر گیا و زیا- را از دَم تماماً بکُشد و به تعبیر تاریخ: قتل عام نماید باز هم پیروز میدان حساب نمیآید. پس؛ غزه کلاً برای آن خسارت و شکست است. کدام دولت با کشتن مردم بیپناه ظفرمند باقی ماند؟!! به همین علت فلسفی و نیز دلایل استراتژیک قائل به ورود ایران به این مَهلکه نیستم. اسرائیل خود میداند آنچه در غزه میکند، غیرانسانی، غیرمقدس و حتی به لحاظ علم دفاع، غیرمهم و در یک کلمه در افکار عمومی جهان، غیر قابل قبول است و کشتن بیرحمانهی مردمِ همجوار محسوب میشود و نفرت جهانی برای خود میخرَد و بس. دنبالهی یادداشت: اینک اسرائیل یک ماه درگیر است و گیر کرده است؛ به همین دلیل، نیاز استراتژیکی نبرد لازم دارد، و خیلی هم خوب میداند کشوری مثل ایران و محور مقاومتی چون حزب الله لبنان -که جنوب لبنان در اختیار کامل آن است- وارد جنگ با او شوند و همین، مسیر اسرائیل را برای جنگیدن، مقدس، مهم، حیاتی و قابل قبول میکند. و علاوه برین، یک فرصت حیاتی برای خود فراهم میسازد که تئوری نابودی ایران -یا دستکم اگر نتوانست تخریب زیرساختهای حیاتی ایران- را به کمک ائتلاف آمریکا و اروپا را در عمل توسط جنگ بزرگ عملی و پیاده کند. بنابرین؛ ورود ایران به جنگ، حدِ کم سه نتیجهی سوء ایجاد میکند:
ستیزهی اسرائیل با فلسطین و غرب با روس
یادداشت روز دامنه
نیمنگاهی به دو مسئلهی روز جهانی
به نام خدا. سلام شریفان. ولادیمیر پوتین به مناسبت یکسالگیِ الحاق مناطقی از روس که در تصرف اوکراین بود (یعنی دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا) به خاک روسیه، جدال فعلی را، نه مبارزه با اوکراین، بلکه مبارزهی جهانی با غرب اعلان کرد که از نظر وی اوکراین فقط نقش "میدان نبرد" را دارد چنانچه گفت غرب "جنگی واقعی علیهی میهن ما" را آغاز کرده است. و حتی از "جنگ کبیر میهنی" صحبت به میان آوُرد و گفت: «تمدن بار دیگر به نقطهی عطف تعیینکنندهای رسیده است» و «نخبگانِ جهانمحور غربی» مصمم به «ویرانی و نابودسازی» روسیه هستند. اما پوتین در برابر غرب از عنوان "نبردهای سرنوشتساز برای سرزمین مادری" صحبت میکند و این پیام جدّی را به جهان اعلان نموده است: "ملت روسیه اسیرِ مبارزهای وجودی و بیپایان با غربِ متخاصم گشته است". "جنگ ابدی" که از دید پوتین واجد "فضیلتی غایی" است، زیرا روحیهی دشمنان را تضعیف میکند.
آنچه روسیه را وادار کرد تا در برابر پیشروی غرب به شرق بایستد و هممیهنهای خود را از تصرّفات اوکراین (=بخوانید یک ایالت مزدور دیگرِ آمریکا) بیرون آورَد، واکنش به رفتارهایی است که آمریکا میخواست خاک اوکراین را سکّوی نفوذ و تسلط بر روس کند. کاری هفتاد و پنج سال مردم فلسطین در برابر اسرائیل میکنند؛ کاری ستودنی است و در هر شرائطی دست به اقدام برنند، اسمش دفاع است، دفاعی مشروع و قانونی. چون خاک خود را میخواهند. به قبلهی نخست خود میخواهند آمدوشد داشته باشند، آرمان خود را پیاده کنند. تمدن دیرین خود را احیاء کنند. سرزمین خود را آباد سازند. کافیست همین یک تصویر بالا از برجهای الزهرا در غزه به جهان و وجدانهای بیدار نشان داده شود که با حملات وحشیانهی دیروز رژیم نژادی اسرائیل این گونه ویران شدند. فلسطین حق دفاع دارد و گرچه مسیر مبارزه و قیام خیلی تلخ است، اما روزی روی تمدن خود خواهد نشست. نشستن و سازشکاری نتیجهاش محمود عباس است که دست اسرائیل را میفشارَد، نه بازوی فلسطین را.
جهان اینک با این دو پدیده مواجه است: میل غرب برای فروپاشی روس و چین از خاک اوکراین که پوتین هوشیاری و پیشدستی به خرج داد و ایستاد. و قیام فلسطین برای احقاق حق خود که افکار عمومی جهان را به خود معطوف نمود.
فرضیهها بر روی گُسل اخیر اسرائیل
یادداشت روز دامنه: به نام خدا. سلام شریفان (=شریفان در لفظ خطابی و عنوانی بنده هممعنی میتواند باشد با یک یا چند یا حتی همهی این صفات روبرو >> اَبدال. نیکان. صالحان. نجیبان. ابرار. اَخیار. اوتاد. صُلَحا. ابدی. سرمدی. ارجمند. اصیل. باشرف. بانجابت. بزرگوار، سرافراز. شرافتمند. عالیقدر. عفیف. کریم. مجید. محترم. نبیل. نجیب. مشرّف. شریف. محترم. کریم. سربلند. اصیل. اشرَف. باشکوه. سخاوتمند. آبرو. برفراز. بزرگمنِش. سرافراز. سربلند. فراتر. والا. معتبر. بزرگوار. رفعت. عِرض. عزت. عفت. مَجد.) امروز در ستون «یادداشت روز»م خواستهام پیرامون بحران اسرائیل چند فرضیه (=حدسِ خردمندانه برای ایجاد رابطه میان یک تا چند متغیّر که نتایجی از گمانههای علمی و تحلیلیی موردِ انتظار، با خود به همراه دارد؛ به عبارتی حرفهای پیشنظریه که ممکن است حتی به نظریه تبدیل شود) را تست کنم. امید است ذهن من قادر به حلّاجی (= تجزیهوتحلیل، مضمونشکافی، نَدّافی) این قضیهی پیچیدهای که مسئلهی روز دنیا شده است، باشد. پس؛ باز نیز: بِاسم ربّ تعالی.
فرضیهی یک: برین نظرم وقوع جنگ (=درگیری همهجانبهی ذهنی، لفظی و بدنی که به پیکاری خونین و خشن و زدوخورد ستیزهگرانه میانجامد) از سوی اسرائیل و غرب محتمَل است. فعلا" آنچه اسرائیل نسبت به غزهی فلسطین انجام میدهد ممکن است پیشاجنگ باشد. پس سه قرینهی ۱. آمادهباش جدی نیروهای نظامی منطقه و آمریکا، ۲. اطلاعیهی دولت آمریکا به شهروندانش در جهان و ترک تبَعههای انگلیس از لبنان و ۳. جابجایی و انتقال و تقریبا" آرایشهای نیمهجنگی در منطقه، همه نشان میدهد سطح برخورد و رویارویی با احتمال متوسط (نه بالا) به سمت یک جنگ بزرگ و گسترده -که شاید بشود نامش را جنگ جهانی سوم گذاشت- پیش میرود. هر چند آمریکا در زبان دیپلماتیک از به ایرات پیام داد خویشتنداری نظامی کند، اما ممکن است این یک فریب بوده باشد و یا حرکات بعدی منطقه خویشتداری را به سمت جانبداری عملی تبدیل کند. اگر چنین باشد، آن گاه جنگ فقط در خاک اسرائیل نیست، میدان جنگ چندین جبهه میشود؛ ازجمله: خلیج فارس، دریای سرخ، دریای مدیترانه، حول و حوش لاذقیه، منطقهی تحت اشغال آمریکا در عراق و سوریه و اردن، خطوط موشکی سپاه و ارتش در مرزهای غربی. تمام لبنان، حریم دریایی و فضایی یمن و بندر عدَن، و احتمال بسیارقوی خط اصلی آن یعنی تلاش برای عبور از بلندیهای جولان و حتی صحرای سینا توسط جنبشهای اسلامی و نیز داخل سرزمینهای اشغالی در کرانهی باختری و شهرهای دیگر تحتِ تصرف اسرائیل. درینصورت ایران عملا" بدون آن که اتهام تجاوزگر و آغازگر جنگ به آن وارد باشد، وارد نبرد میشود و خسارات زیادی بر پیکر اسرائیل وارد میکند و خسارات زیادی هم ممکن است متحمل گردد. مضافا" این که در سطح دوم جنگ، بیشتر کشورهای اسلامی شاهد خیزش مردمی در درون کشورهای خود شوند و اوضاع به صورت شگرف برهم بخورَد. نیز بخشی از آفریقا وارد ماجرا شوند. دامنهی چنین جنگی، نامعلوم و آیندهی آن هم بسیارتاریک و چندضلعیست و حتی هر آن، احتمال دارد اصل جبههی جنگ توسط ناتو به درون ایران کشانده شود. اقتصاد جهان در چنین فرضی، نیز به شوک بزرگ فرو میروَد. درین حالت است که تمام جهان شدیداً متأثر از جنگ در ایران خواهد شد. توچه: به لحاظ روش علمی تحقیق (=متدلوژی) در فرضیبهها درصدِ خطاها همواره بالا و پایین میشود. پس بر خطاهای احتمالی فرضیههایم اذعان دارم.
فرضیهی دو: اسرائیل و غرب ممکن است جنگ را در داخل غزه ببرند و این قسمت خاک فلسطین را -با هدفِ این که استعداد جنبش مسلحانه دارد و تحت نفوذ ایران درآمده است- مجددا" تصرف کنند و به نظارت بینالمللی بسپارند و یا تحت اشغال اسرائیل حساب کنند. درین حالت
بمباران بیمارستان
::
خیلی دارم درد میکشم
وقتی این ضَجهی دختران خردسال
فلسطین مظلوم و آواره را میبینم
جهان غرب اروپا و فرزند اروپا (=آمریکا)
شرم برای شما کم است؛کم است
شما رسواتر از همهی تاریخ بشریت هستید
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. با تسلیت عمیق. چند تحلیل ذهنم را فراگرفته، درین صحن در میان میگذارم. ممکن است هر بخش از تحلیلم غلط درآید؛ پیشاپیش پوزش میخواهم. اعتراف کنم احساساتم بهشدت برانگیخته شد و حتی گریستم ولی سعی دارم در نوشتن تحلیلم واقعگرایانه پیش بروم و آنچه را ذهنم مرا بدان به حتم منتهی میکند، شماره به شماره به اشتراک بگذارم:
راز نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی
ورود
شیخ زکزاکی
به ایران
استقبال باشکوه
از شیخ ابراهیم زکزاکی
خوش آمدی مجدد به ایران
سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد
برابرند برادرند خواهرند
۲۲ مهر ۱۴۰۲
هدیهی رهبری
به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی
یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی
به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" بهگرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکیمذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفتانگیز جهانیاش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا میزنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنهی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهلبیت -علیهالسّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی حمایت میکنند و در برنامهی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامهی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخوانندهترین روزنامهی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوییی دارد که از آن هرگز نمیگُسلَد و آن این تزش هست:
"هیچ قدرتی بهجز خداوند وجود ندارد.»
راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلیترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو دختر. زینت خبرنگار و نویسندهی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دورهی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" میخوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج میرود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.
همه چیز بر سرِ مسجد بیت المقدس
...
...
نقشهی غزه فلسطین
نوشتهی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. شرحی بر طوفان ضیف! چون تحلیل را هر عضو خود بلد است. آغاز، عکسش را بنگرید، محمد ظیف را میگویم؛ فرمانده مخفی حماس که حملهی دیروز در فلسطین را هدایت کرد. او «محمد دیاب ابراهیم المصری» -ابو خالد- است رفیق حاج قاسم مشهور به «ضیف» (=مهمان) چون هر شب در خانهای میان فلسطینان مخفی میشود. اسرائیل وی را «گربهای با هفت جان» میداند؛ نیز «شبَح» و «سرِ افعی». در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ اسرائیل در بلوفی بزرگ مدعی شد او را کشته است! او بچهی «خان یونس» است در جنوب نوار غزه. نقشهها را ببینید. او تابستان ۲۰۱۴ توسط اسرائیل ترور شد ولی جان سالم به در برد. اما همان سال «وداد» همسرش، «علی» فرزند هفت ماههاش و «ساره» دخترش، همگی توسط حملهی جنگندههای اسرائیلی به خانهای در محلهی «شیخ رضوان» غزه به شهادت رسیدند. ضیف در سال ۱۹۸۹ توسط اسرائیل در غزه دستگیر و ۱۶ ماه در زندان حبس و شکنجه شد. هم اینک کسی چهرهی او را چند سال است ندیده است. عکسش مال گذشته است که بالا گذاشتم. ضیف اینک شصت ساله شد و در ۶۰ سالگی شگفتانگیزترین حمله را به اسرائیل فرماندهی کرد که «ناتان ساکس» میر مسئول بخش خاورمیانه اندیشکدهی آمریکایی «بروکینگز» آن را «شکست اطلاعاتی اسرائیل» تعبیر کرد. از نظر من دیگر نیاز نیست هالیوود فیلمهای تخیلی بسازد! همین طوفانِ ضیف -فرمانده مخفی گردانهای قسّام بپا کرد- را صدها فیلم از آن در آورَد. ولو آن که اسرائیل واکنش جهنمی از خود بروز دهد. ارزش کار ضیف با نیروهای زبدهاش طی تمام دورهی مظلومیت فلسطین بینظیر بود. روزنامهی اقتصاد آینده (۱۶ مهر ۱۴۰۲) خوب تیتری روی آن کار کرد. به قول همکار فضای مجازیام جناب مرآت "اگر نسبت به مسئلۀ فلسطین بی تفاوت باشم یقیناً مسلمانیم به اندازۀ یک پشگل بُز ارزش نخواهد داشت". آری؛ آن روز ۳۰ شهریور امسال ۱۴۰۲، اسماعیل قاآنی که با کلاه و هیبت حاج قاسم رفت سوریه -در صحن پستی مصور ازش نوشته بودم- معلوم بود حرکتش ایذایی و فریب است. همه چیز بر سرِ مسجد در یک مکتب است؛ قدس، قبلهی نخست. ۱۶ مهر ۱۴۰۲ دامنه.
هفت عکس ؛ هفت مکث
روزی استثمار هندوستان، روزی ادای احترام!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامهی آسیا (۲۰ شهریور ۱۴۰۲ عکس داخل متن) را ورق زدم. این "گروه بیست" که برای اَدای احترام به روح مهاتما گاندی به راج گات (=محل سوزاندن پیکر گاندی) راهی شدند، در میانشان همان کشوری هم هست که سالها هندوستان را نه کشور که "کمپانیِ"!!! خود میدانست و کل خاکش را به تصرف خود برده بود؛ انگلیس. حالا همینها به روح مهاتما سلام میدهند. رفتار پلیدانهای که فقط از برخی از دُوَل غرب بر میآید. از کجا معلوم! همان هندوی افراطی که مرحوم گاندی را ترور کرده بود از خودِ انگلیس دستور نگرفته بود! که گاندی آنان را سرافکنده از هند بیرون رانده بود. حالا این ادای احترام را باور باید کرد! یا روح پلیدی را. بگذرم. دو نکته دارم، میگویم:
دامنه
۱. این را تاریخ به ثبت رسانده که همواره انسانهای درستکار روحشان در دنیا آمدوشد دارد. بدکاران را حتی دنیاگرایان هم جرئت احترام ندارند.
۲. هندِ امروز -که قرار است اسمش بهارات شود- زمانی نامش یک شرکت بود، نه کشور! شرکت "کمپانی هند شرقی"!!! که انگلیس آن را خاکِ خود کرده بود. اینک این را باید در نظر داشت هر کشوری در برابر مخاصمات مقاومت کرد چشمِ جهان را گرفت، ایران هم، روزی فرا خواهد رسید به خاطر همین مقاومت قهرمانانهاش در برابر تمام مهاجمان (بیگانگان + دلّاکان آنان در ایران) مورد ستایش قرار خواهد گرفت که تسلیم اهریمن نشد، زیرا کشوری بر روی آموزههای قرآن بنا شد و بر پایهی خط تمدنی خود با تئوری سهگانهی پندار و گفتار و کردار نیک، تأسیس
قُله عین قُلک عمل میکند
به قلم دامنه، به نام خدا. سلام. غروب دیروز ذهنم همین عنوان -قُله عین قُلک عمل میکند- را ساخت. گفتم فردا ستون روزم کنم. کردم. کودک -حتی بزرگسال- قُلک را دوست دارد؛ چون عین خزانه عمل میکند؛ ذخیره ذخیره ذخیره، سپس سرِ نیاز، هزینه هزینه هزینه. چقدر هم خوش میگذرد شکستن قلک به وقت نیازش. من خود در زندگی سختم که با فقر همسایهی دیواربهدیوار بودم (خصوصا" ایام دانشگاه) چند بار قُلک شکستم و پولِ خُردها را جیب کردم و زندگی پیش بردم در اَعلای فقر. اینک با آن خاطراتم میآموزم که زندگی چشِش هم ناداری است و هم دارایی.
همین که در دنیای خدای باریتعالی مابینِ ناداری و دارایی، زیست میکنم و نیازمند خلق نشدم یعنی هم قُله دارم و هم قُلک؛ ولو قُلک کوچک و قُلهی کمارتفاع. اینک صبح -که پا شدم مقدمات منظم روزانهام را طی کردم- آمدم سرِ پیشخوان، دیدم روزنامهی "مهد تمدن" امروز شنبه (۱۴ مرداد ۱۴۰۲ عکس روی این متن) تیتری کار کرده که حرف من هم بوده؛ تِلهپاتی (=دورآگاهی) انگار برقرار شده!!! میان ذهن من و متنِ مهد تمدن. نوشته بر روی عکس سمت چپش -که مردی با آب بطری در صددِ خنککردنش برآمده- :
"چگونه ترقی زندگی اجتماعی ما آدمها، زمین را گرم و گرمتر میکند."
باری؛ بنده چندباری گفته که راهی که بشر در پیش گرفته در صنعتیساختن افراطی جهان، کژه است و کج. سالها دورتر مهندس مرحوم مهدی بازرگان کتابی نوشت «راه انبیاء، راه بشر» و در آن نتیجه گرفته که بشر با همین طریق که میپیماید در واقع در راه انبیاء دارد پیش میرود. آن کتاب، مدتها جزوِ کتابهای تبیینی و ایدئولوژیکی در "سازمان مجاهدین خلق" اولیه شده بود که سپس وقتی میان بازرگان و سازمان تروریستی رجوی در اول انقلاب تنش برقرار شد این کتابش هم کنار گذاشته شد. اینک باز نیز، مطمئنترم که بشر بر خلاف تز کتاب بازرگان، از راه انبیاء علیهم السلام پس افتاده، و دارد به سرعت باد غلط میپیماید. حالیا! تا سرش به سنگ بخورد و راهِ رفته را برگردد. صنعت و آلودگی ذاتی آن، زمین -این تنها کرهی قابل زیست فعلی جهان آفرینش را- به ویرانی برده. این نوع گرمایش زمین، طبیعی نیست، روال نیست. دست بشر در آن نقش دارد. قُلهها وقتی از برفِ ذخیره، خالی باشد چگونه درّههای پای آن، آب جاری شود و پاییندست را -که انسان و حیوان و زرع و مزرعه و باغ و دشتش هست- مشروب و سیرآب سازد؟ قُله، عین قُلک عمل میکند؛ زمستان برف بر خود میگیرد تا تابستان آب تحویل دهد که بشر خشک نشود. وقتی صنعت، آلودگی ایجاد میکند و آدم هم نسبت به نعمت زمین، اینچنین بیاعتنایی و بدسِگالی میکند، قُلکِ قُله هم در همان زمستان ذوب میشود و تابستان چیزی روی سر و روی خود ندارد که به درّهها و جویبارها عطا کند. روزی روزگاری در حیاط همهی ما دارابکلاییها پرندههای حلالگوشت تیکا، سیتیکا؛ پشتِل، زیک و حتی اَبیا (نوک دراز) بوده و با تلهی دُم اسب، یا با بستن نخ دراز به لاگ و لِوه صیدشان میکردیم؛ کوشند الآن؟! کجان؟! من یادم هست زمستان از روی یخ به دبستان میرفتم و کَلوش من هم سوراخ بود و پایم یخ میزد و جوراب کجا بود از بسط فقر!
بشر آیا برمیگردد ازین غلط؟! یا همچنان غَلت میزند درین غلط. من میاندیشم تا تقّلای "سود" از سوی مادیگرایی غرب، معیار زیستن است، جهان طعم معنا را نخواهد چشید. ذره ذره زمین را از نعمت میخشکاند این تفکر سود سود سود، پول پول پول. نه رحم به انسان دارد و نه مروت به زمین. اینک بسیاری، در زندگی نه قُله دارند و نه حتی قُلک، همه را پیشخور کردهاند. بگذرم. دامنه.
آپارتاید؛ سوغات اروپا
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیضنژادی در آفریقای جنوبی» ترجمهی آقای مهدی حقیقتخواه را همین هفتهی اخیر تمام کردم. نمیخواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت میکند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیضنژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بیهمتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپاییها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبیترین خاک قارهی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپاییتبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگینپوست دیگری حق نداشت حتی خانهای از خود بخرد. نمیتوانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمیشدند.
جالب این بود اروپا میدانست این کشور، سفیدپوستها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیهی قاعدهی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخستوزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:
"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)
خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم میگرفت و مراوده میکرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زندهیاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی سالهی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئلهی دستِ چندم برخی از آن دولتهای آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.
مقایسه رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی
به قلم دامنه: به نام خدا، هر گاه اهل فن خواستند رژیم پهلوی را با انقلاب اسلامی مقایسه کنند دستکم دو مسئله را از ذهن خود پنهان نکنند.
۱. ابزار روز؛ که زندگی فرد را اساساً دستخوش تغییر (چه فساد، چه آباد) میکند. بهیقین، ابزار امروز از ابزار عصر پهلوی فوقالعاده بیشتر و متنوعتر و پیچیدهتر و حتی خطرناکتر شده. و همین زندگی مردم را در امروزهروز زیرورو کرده است. ابزار و نوآوریهای آن، هم میتواند آدم را به درّه! پرت کند و هم میتواند به قله رسانَد.
۲. از آنجا که غرب چرخدندهاش زودتر از جاهای دیگر چرخیده و حتی با روغن کشورهای غارتشده چرب شده، طعم زندگی آزاد و رها در سایهی آزادی رهاشدگی را بیشتر چشیده و همین موجب میشود چشم غربزدگان به آن فرهنگ زودتر دوخته شود و به تقلید از آنان درآیند. اینک آنچه جامعه را فسادپذیرتر ساخته ناشی از همین رشد فساد در غرب است که ایرانیجماعت را بعضاً به سمت خود کشانده است. در دورهی پهلوی سطح اروپا همان حد بود که در خیابانهای تهران بازتاب داشت. هر چه اروپا با رشد ابزار، زندگی خود را تغییر میدهد و واژگونه میشود، جوامع هم با خاطر وجود عناصر مبلّغ فکر و فرهنگ غرب، به آرایش آن در میآیند، البته همواره این تعداد اندکاند اما جولان دارند.








































