منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۱۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهان» ثبت شده است

۱۶ موافقين ۱ مخالفين ۰

::
خیلی دارم درد می‌کشم

وقتی این ضَجه‌ی دختران خردسال

فلسطین مظلوم و آواره را می‌بینم

جهان غرب اروپا و فرزند اروپا (=آمریکا)

شرم برای شما کم است؛کم است

شما رسواتر از همه‌ی تاریخ بشریت هستید

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. با تسلیت عمیق. چند تحلیل ذهنم را فراگرفته، درین صحن در میان می‌گذارم. ممکن است هر بخش از تحلیلم غلط درآید؛ پیشاپیش پوزش می‌خواهم. اعتراف کنم احساساتم به‌شدت برانگیخته شد و حتی گریستم ولی سعی دارم در نوشتن تحلیلم واقع‌گرایانه پیش بروم و آنچه را ذهنم مرا بدان به حتم منتهی می‌کند، شماره به شماره به اشتراک بگذارم:

 

تحلیل یک بنده: احتمال می‌دهم اسرائیل به‌عمد دست به این کار (=بمباران بیمارستان در غزه) زد. با این هدف راهبردی پای ایران را به جنگِ با خود باز کند. زیرا خود هم فهمیده آنچه در غزه دارد انجام می‌دهد، نه فقظ اسمش جنگ نظامی نیست، بلکه واکنش کور است که به نفرت جهان علیه‌ی خودش منجر می‌شود. پس بهتر می‌بیند پای ایران را به جنگ باز کند که بتواند با یک دشمن اصلی و قدَر درگیر شود و خود را پیروز و قدرتمند میدان نبرد جا بزند، چون خود را به‌شدت ارتش مقتدر و مجهز جهان می‌داند و احساس می‌کند جنگ اسرائیل با ایران می‌تواند اتحاد جهانی علیه‌ی ایران را برای این نظام در معرض فروپاشی ایجاد کند. 

 

تحلیل دوم بنده: این احتمال وجود دارد اسرائیل خطای راهبردی صورت داده است و در اشتباهی فاحش، فاجعه و جنایت جنگی مرتکب شده است و اوضاع از دست آنان خارج شده است. و در درون دولت و ارتش اختلافات بالا بگیرد. این اگر باشد،فضای نظامی و سیاسی و فکری علیه‌ی اسرائیل پیش خواهد رفت و حتی متحدان سیاسی این نظام را به شرم می‌اندازد که چندان رو نداشته باشند پس از بمباران بیمارستان -آن هم بنا به نقل تا الآن با بالای هزار شهید- بتوانند کنار اسرائیل در نابودی جهنمی غزه شرکت داشته باشند. حتی شنیده‌ها حاکی است نشست "جو بایدن" در اردن توسط حکومت اردن لغو شد اگر این تحلیلم درست باشد؛ آینده‌ی آنچه اسرائیل با آن مواجه می‌شود، شکنندگی سخت‌تر این نظامِ رو پوکی است و درین مسیر مغلوبه می‌شود.

 

تحلیل سوم بنده: احتمال هم می‌دهم اسرائیل با بمباران بیمارستان (که طبق قانون جنگ، ممنوع و جنایت جنگی حساب می‌آید) خواست یک اتفاقی خوفناک را به وجود بیاورَد تا پس از آن، به صورت طبیعی‌تر از ادامه‌ی کارش با غزه پا پس بکشد، زیرا دید طی این مدت ده روز، هیچ عایدی به دست نیاوُرد. در واقع دنبال یک بهانه‌ی بزرگ بود که در قبال آن خود را مثلا" قانع کند حمله جهنمی به غزه سودبخش نبود و در نتیجه جهان را توجیه کند و کنار بکشد و در واقع به کشورهای مجاور پیام دهد سیاست بازدارندگی و مشت آهنین این رژیم، خیلی خشن است و اگر باز هم عملیاتی علیه‌ی اسرائیل شود، هر نوع اقدامی از سوی ما (=نظام تا بُن مسلّح اسرائیل که به نیروی هوایی پیشرفته‌‌ی خود خلی می‌بالد) نسبت به هر جبهه و کشوری با هر نوع اقدامی حتی بمب اتمی تکرار می‌شود. یعنی با یک تیر دو نشان بزند، هم عقب بنشیند و هم تهدید آتی نموده باشد. پشتش هم به آمریکا و اروپا به‌شدت گرم است.

 

تحلیل چهارم بنده: احتمال هم هست که اسرائیل پس از بمباران بیمارستان می‌خواسته مشت آهنین خود را به جهان اسلام به نمایش گذارَد و پاسخی دهن‌کج به سخنان استراتژیک دیروز رهبری معظم ایران داده باشد که هشدار داده بودند: «اگر این جنایات ادامه پیدا کند، مسلمانان و نیروهای مقاومت بی‌تاب می‌شوند و دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد. این واقعیت را باید بدانند و این توقع را مطرح نکنند که نگذارید فلان گروه فلان کار را انجام دهد." و نیز با این رفتار فوق‌العاده دِهشتناک بمباران مرکز درمان مجروحان و بیماران -که طبق اصل اخلاقی جنگ، محل امن است- به جهان بگوید برای حفظ نژادپرستی صهیونی یهودی خود، هیچ قانون جهانی را به رسمیت نمی‌شناسد. اما این فکر خطرناک این نظام اشغالگر، احتمالا" کاملا" غلط درآید و مورد نفرت شَدید دولت‌های جهان قرار گیرد و حتی غربِ همدست این رژیم هم از ادامه‌ی حمایت واهمه کند چون دیگر دیگر هیچ توجیهی برای پشتیبانی از واکنش جنونی این رژیم باقی نگذاشته است.

 

تحلیل پنجم بنده: احتمال دیگر این است سخنان رهبری معظم بدل به معجزه شود یعنی واقعا" مسلمین بی‌تاب شوند و مجددا" مثل اکتبر ۱۹۷۳ علیه‌ی اسرائیل متحد شوند. شاید کار به مرحله‌ی برسد اساس صلح و سازش برخی از دولت‌های خوشبین، با این نظامِ غلط دست‌کاشت اروپا در سرزمین مسلمین دستخوش تغییرات راهبردی شود. تا این جای کار تز عادی‌سازی با اسرائیل فرو پاشید. ممکن است حتی این کار خوفناک و حرکت جنگی جنونی بی‌نظیر اسرائیل ساختار سازمان ملل متحد را تغییر دهد. حادثه‌ی بمباران یک رویداد عظیم است که احتمال می‌دهم جهان به فکر فردا بیفتد و راهکارهای توقف در پیش بگیرد. اگر چنین نشود غرب به همراه اسرائیل رسوای این واقعه‌ی جنایتکارانه هستند و بیداری جهانی مسیر جهان را عوض سازد؛ ولو در فکر و پویش سیاسی.

 

تحلیل ششم بنده تا این جای کار، اسرائیل نشان داد زور بر حق غلبه دارد و همواره در جهان، این "زور" بود که بر مردم حاکم بود. جهان اسلام هم به خاطر نمایش قدرت ویرانگری!!! که آمریکا از خود بروز داد واکنش نظامی خود را بدون برآورد می‌دانند. از آن سو هم آمریکا به ایران هم پیام هشدار رسمی داد که هر دخالتِ ایران در اسرائیل، به مفهوم کارتِ مجوّز مشروع برای آمریکا در ورود رسمی به جنگ با ایران خواهد بود. و این علاوه است بر هشدار آمریکا به عراق که راه خود را به روی ورود محور مقاومت به سمت سوریه را ببنند که از جولان و لبنان جبهه‌ی قویی‌یی علیه‌ی اسرائیل باز نشود. بنابرین اینک اوضاع منطقه همه را در فاز "عصبانیت" و جنگ لفظی برده است و هر آن احتمال می‌رود تدبیر جنگ از هر گونه نگاهِ راهبردی و تاکتیکی و عقلانی خارج شود. شاید دولت‌های محیط مسلمین بایکوت‌کردن اسرائیل را جایگزین برخورد نظامی کنند. چون ماشین جنگی غرب همچنان در دست اسرائیل است.

۲ موافقين ۱ مخالفين ۰

ورود

شیخ زکزاکی

به ایران

 

استقبال باشکوه

از شیخ ابراهیم زکزاکی


خوش آمدی مجدد به ایران

شیخ زکزاکی قهرمان فکر و قیام

 

سیاه و سفید و هر رنگ و نژاد

برابرند برادرند خواهرند

 

۲۲ مهر ۱۴۰۲

هدیه‌ی رهبری

به زینت همسر شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی

 

یادداشت روز دامنه
علت نفوذ شیخ زکزاکی

به نام خدا. سلام شریفان. شیخ ایراهیم یعقوب زکزاکی، رهبر معنوی و سیاسی نیجریه و به عبارتی "امام شیعیان آفریقا" به‌گرمی مورد استقبال در فرودگاه امام خمینی (بین قم و تهران) قرار گرفت. او را کمی معرفی کنم: اول از اهل سنّت (مالکی‌مذهب) بود ولی وقتی از دیدار با امام خمینی رحَمهُ الله بیرون آمد، شیعه شد و اینک با نفوذ شگفت‌انگیز جهانی‌اش، نیجریه را جذب شیعه نمود و آفریقای بیدار را مجذوب تفکر خود. آنقدر او مرحوم امام را عظمت قائل بود اینک شیعیان نیجریه را «خمینیون» صدا می‌زنند. من سالهاست متوجه و جذب افکار و اخلاق او شدم. او دامنه‌ی بیداری اسلامی را تعمیق کرد. حدود ۱۵ میلیون (حتی بیشتر) مردم نیجریه را پیرو مکتب اهل‌بیت -علیه‌السّلام-کرد. حتی چندین میلیون مسیحی سرسختانه از زکزاکی  حمایت می‌کنند و در برنامه‌ی مذهبی وی شرکت. شیخ یک ویژگی عجیبی دارد و آن این است عقل و نقل در منطق او بر مشارکت زنان در جنبش تاکید دارد و نیز تأسیس مدرسه. که اینک بالای سیصد مدرسه در شمال نیجریه راه انداخته است که زیربنایی برای سامان فکری. روزنامه‌ی جنبش او "المیزان" نام دارد که گویا پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی نیجریه است به زبان هوساس. وی یک حرفِ عقیدنی قوی‌یی دارد که از آن هرگز نمی‌گُسلَد و آن این تزش هست:

 

"هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

 

راستی علت نفوذ شیخ ابراهیم زکزاکی چیست؟ یکی علت مهم بلکه اصلی‌ترین آن به نظر من این است با یک خانم متشخصِ متفکر و معتقد و متدین به نام زینت ابراهیم ازدواج کرد. کی؟ سال ۱۹۸۴ میلادی که ۹ فرزند ازو بار آوُرد. هفت پسر، دو  دختر. زینت خبرنگار و نویسنده‌ی مطبوعات بود و فردی باسواد و زیرک و یک عنصر مهم شیعه و فردی انقلابی، فعال و مجاهد. این مادر انقلابی و حامی ایران در دامن خود ۶ فرزند شهید تقدیم شیعه کرد؛ حماد، حمید و علی در ژوئن ۲۰۱۴ در روز قدس، نظامیان نیجریه شهیدشان کردند و سه فرزند دیگر سال ۲۰۱۵ در مراسم دینی. فقط دخترانش دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و «محمد» زنده ماندند. زینت همیشه کنار ابراهیم ایستادگی کرد و همین موجب قوام جنبش شد. دوره‌ی آموزش پزشکی هم دید. وی را "معلمه" می‌خوانند، زیرا زینت در ایران و سپس نزد شیخ ابراهیم زکزاکی طلبگی خواند و در نیجریه سالها برای بانوان جنبش اسلامی معلمی کرد. لذا اگر شیخ موفق شد تا الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا تئوریزه کند چیزی فراتر از مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، فقط به خاطر حضور یک زن متفکر و قوی به اسم زینت است که کنارش ماند و او را زیر تقویت و تداومش داشت. راست است که نقل است از دامن زن مرد به معراج می‌رود. درود بر هر دو: زینت و شیخ زکزاک.

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

ضیف

...

...

نقشه‌ی غزه فلسطین

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. شرحی بر طوفان ضیف! چون تحلیل را هر عضو خود بلد است. آغاز، عکسش را بنگرید، محمد ظیف را می‌گویم؛ فرمانده مخفی حماس که حمله‌ی دیروز در فلسطین را هدایت کرد. او «محمد دیاب ابراهیم المصری» -ابو خالد- است رفیق حاج قاسم مشهور به «ضیف» (=مهمان) چون هر شب در خانه‌ای میان فلسطینان مخفی می‌شود. اسرائیل وی را «گربه‌ای با هفت جان» می‌داند؛ نیز «شبَح» و «سرِ افعی». در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ اسرائیل در بلوفی بزرگ مدعی شد او را کشته است! او بچه‌ی «خان یونس» است در جنوب نوار غزه. نقشه‌ها را ببینید. او تابستان ۲۰۱۴ توسط اسرائیل ترور شد ولی جان سالم به در برد. اما همان سال «وداد» همسرش، «علی» فرزند هفت ماهه‌اش و «ساره» دخترش، همگی توسط حمله‌ی جنگنده‌های اسرائیلی به خانه‌ای در محله‌ی «شیخ رضوان» غزه به شهادت رسیدند. ضیف در سال ۱۹۸۹ توسط اسرائیل در غزه دستگیر و ۱۶ ماه در زندان حبس و شکنجه شد. هم اینک کسی چهره‌ی او را چند سال است ندیده است. عکسش مال گذشته است که بالا گذاشتم. ضیف اینک شصت ساله شد و در ۶۰ سالگی شگفت‌انگیزترین حمله را به اسرائیل فرماندهی کرد که «ناتان ساکس» میر مسئول بخش خاورمیانه اندیشکده‌ی آمریکایی «بروکینگز» آن را «شکست اطلاعاتی اسرائیل» تعبیر کرد. از نظر من دیگر نیاز نیست هالیوود فیلم‌های تخیلی بسازد! همین طوفانِ ضیف -فرمانده مخفی گردان‌های قسّام بپا کرد- را صدها فیلم از آن در آورَد. ولو آن که اسرائیل واکنش جهنمی از خود بروز دهد. ارزش کار ضیف با نیروهای زبده‌اش طی تمام دوره‌ی مظلومیت فلسطین بی‌نظیر بود. روزنامه‌ی اقتصاد آینده (۱۶ مهر ۱۴۰۲) خوب تیتری روی آن کار کرد. به قول همکار فضای مجازی‌ام جناب مرآت "اگر نسبت به مسئلۀ فلسطین بی تفاوت باشم یقیناً مسلمانیم به اندازۀ یک پشگل بُز ارزش نخواهد داشت". آری؛ آن روز ۳۰ شهریور امسال ۱۴۰۲، اسماعیل قاآنی که با کلاه و هیبت حاج قاسم رفت سوریه -در صحن پستی مصور ازش نوشته بودم- معلوم بود حرکتش ایذایی و فریب است. همه چیز بر سرِ مسجد در یک مکتب است؛ قدس، قبله‌ی نخست. ۱۶ مهر ۱۴۰۲ دامنه.

۱ موافقين ۰ مخالفين ۰

...

 

...

 

...

 

...

 

...

 
...
 

هفت عکس ؛ هفت مکث
نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان

شرح عکس

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامه‌ی آسیا (۲۰ شهریور ۱۴۰۲ عکس داخل متن) را ورق زدم. این "گروه بیست" که برای اَدای احترام به روح مهاتما گاندی به راج گات (=محل سوزاندن پیکر گاندی) راهی شدند، در میان‌شان همان کشوری هم هست که سال‌ها هندوستان را نه کشور که "کمپانیِ"!!! خود می‌دانست و کل خاکش را به تصرف  خود برده بود؛ انگلیس. حالا همین‌ها به روح مهاتما سلام می‌دهند. رفتار پلیدانه‌ای که فقط از برخی از دُوَل غرب بر می‌آید. از کجا معلوم! همان هندوی افراطی که مرحوم گاندی را ترور کرده بود از خودِ انگلیس دستور نگرفته بود! که گاندی آنان را سرافکنده از هند بیرون رانده بود. حالا این ادای احترام را باور باید کرد! یا روح پلیدی را. بگذرم. دو نکته دارم، می‌گویم:

 

دامنه

 

 

۱. این را تاریخ به ثبت رسانده که همواره انسان‌های درستکار روحشان در دنیا آمدوشد دارد. بدکاران را حتی دنیاگرایان هم جرئت احترام ندارند.

 

۲. هندِ امروز -که قرار است اسمش بهارات شود- زمانی نامش یک شرکت بود، نه کشور! شرکت "کمپانی هند شرقی"!!! که انگلیس آن را خاکِ خود کرده بود. اینک این را باید در نظر داشت هر کشوری در برابر مخاصمات مقاومت کرد چشمِ جهان را گرفت، ایران هم، روزی فرا خواهد رسید به خاطر همین مقاومت قهرمانانه‌اش در برابر تمام مهاجمان (بیگانگان + دلّاکان آنان در ایران) مورد ستایش قرار خواهد گرفت که تسلیم اهریمن نشد، زیرا کشوری بر روی آموزه‌های قرآن بنا شد و بر پایه‌ی خط تمدنی خود با تئوری سه‌گانه‌ی پندار و گفتار و کردار نیک، تأسیس

۰ موافقين ۲ مخالفين ۰

به قلم دامنه، به نام خدا. سلام. غروب دیروز ذهنم همین عنوان -قُله عین قُلک عمل می‌کند- را ساخت. گفتم فردا ستون روزم کنم. کردم. کودک -حتی بزرگسال- قُلک را دوست دارد؛ چون عین خزانه عمل می‌کند؛ ذخیره ذخیره ذخیره، سپس سرِ نیاز، هزینه هزینه هزینه. چقدر هم خوش می‌گذرد شکستن قلک به وقت نیازش. من خود در زندگی سختم که با فقر همسایه‌ی دیواربه‌دیوار بودم (خصوصا" ایام دانشگاه) چند بار قُلک شکستم و پولِ خُردها را جیب کردم و زندگی پیش بردم در اَعلای فقر. اینک با آن خاطراتم می‌آموزم که زندگی چشِش هم ناداری است و هم دارایی.

 

 

همین که در دنیای خدای باری‌تعالی مابینِ ناداری و دارایی، زیست می‌کنم و نیازمند خلق نشدم یعنی هم قُله دارم و هم قُلک؛ ولو قُلک کوچک و قُله‌ی کم‌ارتفاع. اینک صبح -که پا شدم مقدمات منظم روزانه‌ام را طی کردم- آمدم سرِ پیشخوان، دیدم روزنامه‌ی "مهد تمدن" امروز شنبه (۱۴ مرداد ۱۴۰۲ عکس روی این متن) تیتری کار کرده که حرف من هم بوده؛ تِله‌پاتی (=دورآگاهی) انگار برقرار شده!!! میان ذهن من و متنِ مهد تمدن. نوشته بر روی عکس سمت چپش -که مردی با آب بطری در صددِ خنک‌کردنش برآمده- :

 

"چگونه ترقی زندگی اجتماعی ما آدم‌ها، زمین را گرم و گرمتر می‌کند."

 

باری؛ بنده چندباری گفته که راهی که بشر در پیش گرفته در صنعتی‌ساختن افراطی جهان، کژه است و کج. سال‌ها دورتر مهندس مرحوم مهدی بازرگان کتابی نوشت «راه انبیاء، راه بشر» و در آن نتیجه گرفته که بشر با همین طریق که می‌پیماید در واقع در راه انبیاء دارد پیش می‌رود. آن کتاب، مدت‌ها جزوِ کتاب‌های تبیینی و ایدئولوژیکی در "سازمان مجاهدین خلق" اولیه شده بود که سپس وقتی میان بازرگان و سازمان تروریستی رجوی در اول انقلاب تنش برقرار شد این کتابش هم کنار گذاشته شد. اینک باز نیز، مطمئن‌ترم که بشر بر خلاف تز کتاب بازرگان، از راه انبیاء علیهم السلام پس افتاده، و دارد به سرعت باد غلط می‌پیماید. حالیا! تا سرش به سنگ بخورد و راهِ رفته را برگردد. صنعت و آلودگی ذاتی آن، زمین -این تنها کره‌ی قابل زیست فعلی جهان آفرینش را- به ویرانی برده. این نوع گرمایش زمین، طبیعی نیست، روال نیست. دست بشر در آن نقش دارد. قُله‌ها وقتی از برفِ ذخیره، خالی باشد چگونه درّه‌های پای آن، آب جاری شود و پایین‌دست را -که انسان و حیوان و زرع و مزرعه و باغ و دشتش هست- مشروب و سیرآب سازد؟ قُله، عین قُلک عمل می‌کند؛ زمستان برف بر خود می‌گیرد تا تابستان آب تحویل دهد که بشر خشک نشود. وقتی صنعت، آلودگی ایجاد می‌کند و آدم هم نسبت به نعمت زمین، این‌چنین بی‌اعتنایی و بدسِگالی می‌کند، قُلکِ قُله هم در همان زمستان ذوب می‌شود و تابستان چیزی روی سر و روی خود ندارد که به درّه‌ها و جویبارها عطا کند. روزی روزگاری در حیاط همه‌ی ما داراب‌کلایی‌ها پرنده‌های حلال‌گوشت تیکا، سیتیکا؛ پشتِل، زیک و حتی اَبیا (نوک دراز) بوده و با تله‌ی دُم اسب، یا با بستن نخ دراز به لاگ و لِوه صیدشان می‌کردیم؛ کوشند الآن؟! کجان؟! من یادم هست زمستان از روی یخ به دبستان می‌رفتم و کَلوش من هم سوراخ بود و پایم یخ می‌زد و جوراب کجا بود از بسط فقر!


بشر آیا برمی‌گردد ازین غلط؟! یا همچنان غَلت می‌زند درین غلط. من می‌اندیشم تا تقّلای "سود" از سوی مادیگرایی غرب، معیار زیستن است، جهان طعم معنا را نخواهد چشید. ذره ذره زمین را از نعمت می‌خشکاند این تفکر سود سود سود، پول پول پول. نه رحم به انسان دارد و نه مروت به زمین. اینک بسیاری، در زندگی نه قُله دارند و نه حتی قُلک، همه را پیشخور کرده‌اند. بگذرم. دامنه.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. طرح دست‌دادنِ آمریکا و ایران توسط سایت مؤسسه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات بر متن آقای قاسم محبعلی (مدیرکل پیشین خاورمیانه‌ی وزارت خارجه) مرا بر آن داشت تا بگویم دست‌کم به سه علت این طرّاحی خیالی، غلط است:

 

یکم: این پرچم همچنان توسط مردم ایران و ملل مقاومت منطقه و جهان، به آتش کشیده می‌شود و زیرِ لگد مبارزین آزادی است؛ زیرا دولت‌های دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا همچنان به جهانِ آزاد و مستقل، ستم می‌کند مخصوصا" به ایران که در «خصم» با ملت ماست. و هر نوع دفاع از آمریکا ولو با طرح یا با حرف منحرف، شرکت در مخاصمه علیه‌ی ایران حساب می‌آید.

 

دوم: طرح طوری تعبیه شده که دست ایران با پرچم "الله" و الله "اکبر" بر روی دست آمریکا با آن ستاره‌های ایالت‌هاست و دست ایران که انگشت شصتش بر رو قرار دارد، نشان می‌دهد ایران چقدر محبت‌آمیز دست آمریکا را دارد می‌فشارَد. طراح، یا ناشی بوده، یا ناآشنا و یا نادانِ نادانان. که گویی لَه‌لَه می‌زند برای فشردن دست آلوده و ستمگر دولت ستم‌پیشه‌ی آمریکا.

 

سوم: این طرح مثلا" در پس‌زمینه‌ی سیاه، مهیّا شده است، نیز مثلا" روی دیوار سیمان، که پیام دهد به خواننده و ببینده که این اشتهاء در ایران وجود دارد که تاریکی (بخوانید: تحریم و فشار بر ایران و لابد تصور غلط "عقب‌ماندگی" ایران که بر طبل عده‌ای غافل و بلکه نادان! علیه‌ی کشورشان کوبیده می‌شود) فقط با ترکِ ایران از فعلِ مبارزه و مقاومت و دست شستن از مکتب، به سفیدی می‌رسد و سیمانی‌بودن بک‌گراند (=پس‌زمینه‌ی) طرح، حاکی از محکم‌بودن این دست‌دادن است!

طرح دست دادن آمریکا و ایران توسط سایت موسسه‌ی اطلاعات

 

من گمانم مؤسسه‌ی اطلاعات از دستش دررفته چنین طرحی را اجازه‌ی نشر در روزنامه‌ی خود داده. اساسا" کم‌آوران مقابل آمریکا خیال می‌کنند آن دولت -که همیشه با ارتش تروریستی‌اش حرفش را در برابر کشورها به کُرسی می‌نشانَد، واقعا" در پیِ حل مسائلش با ایران است؟!!! در صورتی که تمام حرکات آمریکا نه تقویت رابطه است، و نه عادی‌شدن اقتصاد ایران با اقتصاد جهان، آن دو حزب در دولت سلطه‌گرشان، کشورهایی سلطه‌پذیر می‌خواهند و از این که در خاک ایران نمی‌تواند پهلو گیرند، در خشم و خصم با ملت افتاده‌اند. ما به عراق، گاز فروختم و برق، چون عراق زیر سلطه‌ی آمریکا اداره می‌شود، آمریکا نمی‌گذارد پولِ فروش انفال -که مالِ خزانه‌ی ملت است- به ایران داده شود. نیز کره جنوبی (بخوانید یک ایالت از ایالت‌های وابسته‌ی آمریکا که سال‌هاست از دهه‌ی پنجاه میلادی به بعد حاضر شد علیه‌ی همخون و همخونه‌های کره شمالی خود، همدست دسیسه‌ی آمریکا باشد) از ما نفت آن هم قیمت مناسب خرید، ولی پولش را باید با اجازه‌ی!!! آمریکا به ایران دهد، آمریکا هم، به کشور کره!!! اجازه نمی‌دهد. جهان غرب را می‌بینید! چقدر رشید شده است؟!

 

آن‌وقت، آن‌ورِ آبی‌های ایران‌زاده -که شهروند ایران هستند و متعلق به "مرز پرگهر"- به جای اتحاد فکری با کشورشان برای وصول پول نفت و تقبیح کار کُره، کره جنوبی را تمجید می‌کنند و هواخواه و مبلغ رونق و رشد و توسعه‌ی سیاسی این کشورند! که ای ملت! ببیند کره جنوبی در سایه‌سار ملایم آمریکا چقدر رشد کرده است؟! چاک "حماقت" تا این قدر؟! فرمان‌پذیری کره جنوبی می‌شود عقل سیاسی! اما مقاومت در برابر زور، می‌شود بی‌عقلی! پس ملت ما برای چی برای امام حسین ع سینه می‌زند؟ همین طور عادتی؟ و کسب ثواب آخرت فقط؟! در سوگ حسین بن علی -علیهما السلام- عزا می‌گیرد که دست در دستِ «زور زمان» بگذارد؟! زنهار! زنهار! بگذرم.

 

آها، یادم نرود؛ مؤسسه‌ی اطلاعات باید چشمش را باز بگذارد که کیا در آن جا!!! جمع می‌شوند. نفوذ، عین مَنفذ صافی‌ست، زود خود را عبور می‌دهد. همین حس را در مورد آیت‌الله عبدالله جوادی آملی هم دارم که به نظر می‌رسد دور و بَرش، اطلاعات ناصحیح رد و بد می‌شود که مدتی‌ست حرف‌هایی می‌زند که بعید می‌دانم سرانجامِ آن حرف‌ها تقویت جبهه‌ی حق باشد. گفته باشم. همین. دامنه.

۱ موافقين ۱ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیض‌نژادی در آفریقای جنوبی» ترجمه‌ی آقای مهدی حقیقت‌خواه را همین هفته‌ی اخیر تمام کردم. نمی‌خواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت می‌کند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیض‌نژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بی‌همتا و نوبَر- بود که سال ۱۹۴۸ از طرف اروپایی‌ها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبی‌ترین خاک قاره‌ی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از ۴۰ سال، سفیدپوستان اروپایی‌تبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگین‌پوست دیگری حق نداشت حتی خانه‌ای از خود بخرد. نمی‌توانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمی‌شدند.

 

 

جالب این بود اروپا می‌دانست این کشور، سفیدپوست‌ها فقط ۲۰ در ۱۰۰ بودند و سیاهان ۸۰ در ۱۰۰ ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیه‌ی قاعده‌ی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخست‌وزیر این رژیم در سال ۱۹۵۸ اعلام کرده بود:

 

"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص ۱۰)

 

خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم می‌گرفت و مراوده می‌کرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زنده‌یاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در ۱۹۹۴ آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی ساله‌ی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئله‌ی دستِ چندم برخی از آن دولت‌های آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا، هر گاه اهل فن خواستند رژیم پهلوی را با انقلاب اسلامی مقایسه کنند دست‌کم دو مسئله را از ذهن خود پنهان نکنند.

 

۱. ابزار روز؛ که زندگی فرد را اساساً دستخوش تغییر (چه فساد، چه آباد) می‌کند. به‌یقین، ابزار امروز از ابزار عصر پهلوی فوق‌العاده بیشتر و متنوع‌تر و پیچیده‌تر و حتی خطرناک‌تر شده. و همین زندگی مردم را در امروزه‌روز زیرورو کرده است. ابزار و نوآوری‌های آن، هم می‌تواند آدم را به درّه! پرت کند و هم می‌تواند به قله رسانَد.

 

۲. از آنجا که غرب چرخ‌دنده‌اش زودتر از جاهای دیگر چرخیده و حتی با روغن کشورهای غارت‌شده چرب شده، طعم زندگی آزاد و رها در سایه‌ی آزادی رهاشدگی را بیشتر چشیده و همین موجب می‌شود چشم غرب‌زدگان به آن فرهنگ زودتر دوخته شود و به تقلید از آنان درآیند. اینک آنچه جامعه را فسادپذیرتر ساخته ناشی از همین رشد فساد در غرب است که ایرانی‌جماعت را بعضاً به سمت خود کشانده است. در دوره‌ی پهلوی سطح اروپا همان حد بود که در خیابان‌های تهران بازتاب داشت. هر چه اروپا با رشد ابزار، زندگی خود را تغییر می‌دهد و واژگونه می‌شود، جوامع هم با خاطر وجود عناصر مبلّغ فکر و فرهنگ غرب، به آرایش آن در می‌آیند، البته همواره این تعداد اندک‌اند اما جولان دارند.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. دل زمین. نفت. خالی. آلودگی. اوراقچی. باک. تانک. تانکر. جنگنده. ماشین. آسفالت. تعمیرگاه. پمب‌بنزین. لاستیک. روغن. گریس. کِشتی. اسکله. اکتشاف. اختلاس. پلیس. پالایشگاه. هیولا. تجارت. غول‌های غارت. من جملات بلد نبودم! کلمات آوردم. هر کس خود با این کلمات جمله‌اش را بلد است. می‌شود فیلم سینمایی "هیولای نفتی" محصول آمریکا (عکس بالا که خودم انداختم) را هم دید و با آن هشت‌پای معترض -که به جای آب نفت! می‌خورد- هم‌نظر شد. قلمرو نفت!!! چه آلوده است؛ و زمین دردِ دلش که از نفت خالی می‌شود هنوز هم بدتر.

۰ موافقين ۰ مخالفين ۰

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. من البته هیچ وقت قبول نمی‌کردم سیاست توسط سیاست‌ورز شفاف شود. اساس کارِ سیاست، پنهان‌کاری است. اما نمی‌دانم چرا این خواسته در جنبش‌های مدنی راه یافته که سیاست یعنی شفافیت. وقتی همه‌چیز زیر سایه‌ی اقتدار قانون باشد خود یعنی شفافیت. چون شفافیت شاید اسمش آشکارشدن باشد، ولی رسمش قانونی‌بودن است. هر گاه همه‌ی کارها قانونی عمل شود شفافیت معنی ندارد. خصوصا" انقلاب اسلامی که همه‌ی رأس‌ها و رئیس‌ها علاوه بر شغل سیاسی، ناظر کارها هم حساب می‌آیند؛ ولی فقیه ناظر هم هست، شورای نگهبان که از اسمش پیداست نگهبانی می‌دهد. بازرسی که گزارشگر است. قضاییه که داور است و حتی قوه‌ای پیشگیر. اطلاعات که چشم بیدار است. حراست‌ها که همه‌جا شعبه (جاهایی هم لانه!) زده است. و حوزه علمیه که خود را از نُظّار درجه‌ی ۱ می‌داند. بگذرم.

 

خواستم بگویم شفافیت فقط شعار است. فلسفه‌ی حکومت، قانونیت است. قانون درست کار کند شعار شیک شفافیت تَبش می‌افتد، جزوِ مطالبه هم نمی‌شود. شفافیت گویا شکل گرفته! البته نه در سیاست و اقتصاد و مال و منال و دنیا، در توالت و مستراح! ژاپن. به نظرم برای مقابله با جرم و مجرم است. (عکس بالا)

 

واقعاً کی حاضر است به این نوع دستشوییِ شفّاف روَد که تمامش شیشه است و از همه سو دیار (=معلوم) من معمولا" دستشویی‌های بین راهی را نمی‌روم مگر جاهایی که تمیز نگه‌داری می‌گردد. ایرانی‌هایی دیدم که هر چه هنر! دارند همان جا می‌ریزند! حتی آب هم نمی‌دهند! صدها مگس روی آن از صُب تا شو، وزّه وزّه می‌کنند. آدم مجبور شود برود، کورماز (=مگس) دارش می‌گیرد! نظافت از ایمان نیست مگر؟!

۵ موافقين ۱ مخالفين ۰

پاره‌ی اول: سلطانِ شُرور. به نام خدا. سلام. این کتاب «نای و نی» (عکس پایین این متن) -که هنوز چهار فصلش باقی مانده است- از کتاب‌های نابی بوده که دندانم حسابی گرفته! افکار و آراء امام سید موسی صدر است. مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی (برادرِ حجت الاسلام محمدجواد) آن را -به‌زیبایی- به فارسی برگردان کرده و سیده حورا صدر (دختر امام سید موسی صدر) ترجمه‌اش را با اصل تطبیق و تدقیق داده است. ازین کتاب بازم خواهم نوشت، اما امروز این را می‌نویسم که صدر معتقد است مفهوم شیطان از دیدگاه اسلام با این نظر که وی مالکِ جهنّم است و رئیسِ این جهان و خدای دنیاست، اختلافات اساسی دارد. شیطان از نظر امام سید موسی صدر به منزله‌ی "یک ذاتِ مشخص، تبلور و تجسُّمی" است از "وحدتِ نیروهای شرّ در برابر نیروهای خیر." و همین "نبردِ ازلی و ابدی را میان حق و باطل از هر نوع و وصف و قدرت و اندازه موجب شده است". شیطان، سلطانِ شُرور است. از همین جاست که از نظر صدرآزادی و اختیار انسان در عمل آن گاه محقق خواهد شد که گرایش‌های خیر و شرّ -هر دو- در نهاد وی وجود داشته باشد. و اسلام به همین خاطر "رأی و اظهارنظر و عقیده را بزرگ و گرامی" می‌دارد. می‌شود درین‌باره به صفحات ۲۹ و ۹۲ این اثر رجوع کرد. دامنه.

 
 

 

کتاب

«نای و نی»

 
 

پاره‌ی دوم:

دو جریان؛ مقاومت و مستمندان

به نام خدا. سلام. داشتم از کتاب «نای و نی» می‌نوشتم که کتابی‌است از افکار و آراء امام سید موسی صدر. این ادامه‌ی بحث: او مثل این کسانِ هُرهُری مسلک نبود که در کلامش تنازلی از اصول معرفتی و مبانی دینی کند تا طرفدار جذب و جمع نماید، با آن که به عنوان یک عالم دینی دائم در میان سنی‌ها، مسیحی‌ها، اروپایی‌ها و فرقه‌ها و جاهای مختلف سخن می‌گفت. در نگرش صدر تنها عمل است که تاریخ می‌سازد و جامعه را به حرکت درمی‌آورَد، نه تئوریِ صِرف. به گفته‌ی وی اگر ما تلاش نکنیم "همین دین و مذهب حق، پیش نمی‌رود". (صفحه‌ی ۳۱۴) او این را که دل ببندیم دینِ ما حق است و خودبه‌خود راه خودش را باز می‌کند، اساسا" درست نمی‌داند. دقت فرمایید که سید موسی صدر حتی عمیقا" معتقد است دین "به بسیج انسان و آماده‌سازی برای حرکت" بسنده نمی‌کند، بلکه "سعی می‌کند دستاوردهای بشری در قلمروِ علم و نظایر آن را در چارچوبی مقدس محافظت کند و به آنها احترام و قداست بخشد بدون آن که از آنها مطلقی جدید و کمالی محمود بسازد." (صفحه‌ی ۱۷۶)

 

در صدرِ اندیشه‌های صدر، دین اسلام برای زندگی است و در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، کشاورزی، بازار و در رخت و خواب همه جا با انسان است؛ لذاست که پیغمبر خدا ص می‌گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن.» چراکه به قول صدر "روح اسلام، نیت خوب است" (صفحه‌ی ۹۲) و حتی در منظرش نهضت امام حسین ع برای بازگرداندن روح اسلام بود زیرا از اسلام فقط "نام" مانده بود. در واقع صدر هر فکر و تزی را که می‌خواهد از اسلام، فقط اسم در جامعه باشد و بس، رد می‌کند. این که از ایران رفت به لبنان و در آن جا دو جریان موازی راه انداخت -که در دیانت چون ریل عمل می‌کند- برای همین بوده است؛ جریان کمک به مستمندان تاریخ و جریان مقاومت در برابر فکر تجاوز. این جمله ازوست: «در برابر خطر خارجی ما می‌توانیم فقط یک کلمه بگوییم و آن هم مقاوت تا مرگ است.» دامنه.